بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب کودک از نظر وراثت و تربیت, علامه محمدتقى فلسفى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     KODA0001 -
     KODA0002 -
     KODA0003 -
     KODA0004 -
     KODA0005 -
     KODA0006 -
     KODA0007 -
     KODA0008 -
     KODA0009 -
     KODA0010 -
     KODA0011 -
     KODA0012 -
     KODA0013 -
     KODA0014 -
     KODA0015 -
     KODA0016 -
     KODA0017 -
     KODA0018 -
     KODA0019 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

عوارض فقر
(( قال على عليه السلام لابنه محمد ابن الحنفية : يا بنى انى اخاف عليك الفقرفاستعد بالله منه فان الفقر منقصة للدين ، مدشهةللعقل ، داعية للمقت .)) (354)
على (ع ) به فرزندش محمد حنيفه مى فرمود: فرزند، بر تو از فقر و تنگدستى مىترسم . از آن به خداوند پناه ببر، زيرا فقر باعث نقصان دين و پريشانى فكر و مايهدشمنى و عداوت است .

لغزش ايمان بود زاييده فقرو نياز
ورنه هيچ آلوده دامن دزد مادر زادنيست
(( قال لقمان لابنه : اعلم اى بنى انى قد ذقت الصبر و انواع المر فلم ار امر من الفقر.فان افتقرت يوما فاجعل فقرك بينك و بين الله و لا تحدث الناس ‍ بفقرك فتهون عليهم.)) (355)
لقمان به فرزندش مى فرمود: پسر، من صبر و انواع تلخى ها را چشيده ام ، چيزى راتلخ ‌تر از فقر نيافتم .
اگر روزى گرفتار تهى دستى شدى به احدى اظهار نكن كه در نظر مردم حقير و خوارخواهى شد.
تهيدستان به علت فقر و نيازمندى همواره در خود احساس ضعف و حقارت مى كنند، به همينجهت كم رو هستند و در بر خورد با مردم خجالت مى كشند.
حمايت از فقرا
اسلام براى حمايت از فقرايى كه به حق استحقاق كمك دارند و به منظور مبارزه بابيمارى روانى آنان مقرراتى وضع نموده است . از طرفى دولت اسلام از راه در آمدهاىعمومى بيت المال حداقل احتياجات زندگى آن ها را آبرومندانه تامين مى كند و از طرف ديگرشخصيت آنان را در برنامه هاى قانونى خود موردكمال احترام تكريم قرار مى دهد.
در اسلام هيچ فقيرى به علت تهيدستى از عز اجتماعى و احترام قانونى محروم نيست ، هيچمسلمانى حق ندارد به او به ديده تحقير و اهانت نظر كند. در نظر مومنين حقيقى ، فقرايمانى و اخلاقى مايه پستى و بدبختى انسان است نه فقر مالى . مومنين حقيقى سرمايههاى معنوى و روحانى را مايه سربلندى و افتخار مى دانند نه سرمايه هاى مادى . مومنينحقيقى ممكن است بر اثر فقر دچار محروميت هاى باشند، ولى هرگز خود را حقير و خوار حسنمى كنند و دچار زبونى نمى شوند. ايمان به خدا آنقدر به آنان شخصيت روحى و عظمتروانى داده است كه تهى دستى نمى تواند آنان را شكست دهد و به فرومايگىگرفتارشان نمايد. اين قبيل افراد با حقيقت در گذشته وحال بسيار بوده و هستند.
سفارش هاى اخلاقى
براى اينكه اطفال خردسال فقرا دچار عقده حقارت نشوند و در نتيجه كم رو و زبون بارنيايند، اسلام در تعاليم قانونى و اخلاقى خود پيش بينى هاى موثرى در اين باره نمودهاست . صرف نظر از مساعدت هاى مالى كه به موجب قانون نسبت به آن ها مقرر داشته وزندگى آنان را از هر نظر تامين نموده است ، سفارش هاى اخلاقى دامنه دارى درباره يتامىو عموم كودكان بى بضاعت به مردم داده است . براى نمونه يك حديث اخلاقى را در اينمورد به عرض مى رسانم :
رسول اكرم (ص ) در ضمن بيان وظايف و حقوق همسايگان فرموده است :
(( و اذا اشتريت فاكهة فاهد هاله و ان لم تفعل فادخلها سترا و لا يخرج بها ولدك يغيظبها ولده .(356)
موقعى كه براى خود و خانواده ات ميوه خريدارى مى كنى مقدارى از آن را به همسايه اهداكن . اگر نمى توانى هديه بدهى ميوه را سرّى و محرمانه بهمنزل ببر. مراقب باش فرزندت ميوه را به خارجمنزل نبرد تا كودك همسايه از ديدن آن ناراحت و آزرده خاطر گردد.
بدنامى خانواده
بدنامى خانوادگى نيز يكى از عوامل عقده حقارت و باعث شرمسارى و خجلت بين مردم است .كسانى كه به اين مصيبت گرفتارند در ضمير خود احساس ناراحتى مى كنند و از سرزنشمردم مى ترسند.
اسلام در تعاليم اخلاقى واجتماعى خود اساسا مسلمين را از ملامت يكديگر منع نموده است .در اسلام گناهكار رابايد طبق قانون مجازات كرد و نمى توان او را در گناه ملامت نمود.
قالرسول الله صلى الله عليه وآله : اذا زنت خادم احدكم فليجلدها الحد و لا يعيرها.
رسول اكرم (ص ) مى فرمود: اگر زنى از خدمتگزاران شما از حريم عفت خارج شد و بهزنا آلوده گرديده او را سرزنش ننماييد، تنها وظيفه شما اجراى مجازات قانونى است .
جايى كه زناكار را كه خود مرتكب گناه شده نتوان ملامت كرد چگونه مى توان مسلمانى رابه جرم آلودگى پدر يا مادرش سرزنش نمود .
اسلام با منع مردم از سرزنش يكديگر كسانى را كه مسلمان بودند ولى خانواده بدنامىداشتند از فشار حقارت خلاص نمود. اينان بدون احساس ‍ شرمسارى و خجلت با مردم آميزشمى كردند. اگر در موردى مسلمين ندانسته لب به ملامت آنها ميگشودند پيشواى گرامىاسلام آنان را صريحا منع مى فرمود.
در صدر اسلام ابوجهل همواره مزاحم رسول اكرم (ص ) و مانع پيشرفت اسلام بود. او بهعلت سوءنيت و جاه طلبى ، مرتكب جنايات عظيمى شد و در بين مسلمين به ناپاكى و خيانتمعروف گرديد. فرزندش عكرمه بن ابى جهل چندى پس از مرگ پدر شرفياب محضررسول اكرم شد و قبول اسلام كرد. پيغمبر گرامى اسلام او را پذيرفت ، در آغوششگرفت ، و به وى آفرين گفت . عكرمه از نظر خانوادگى بدنام ترين مردم آن روز بود .
(( وكان المسلمون يقولون : هذا ابن عدوالله ابىجهل فشكى ذلك الى النبى صلى الله عليه و آله ، فمنعهم من ذلك ، ثم استعمله علىصدقات هوازن )) (357)
نهى از ملامت
مردم درباره او مى گفتند: اين فرزند دشمن خداوند است . عكرمه از ملامت و سرزنش مردم بهرسول اكرم (ص ) شكايت كرد. آن حضرت مسلمين را از اين روش ناروا صريحا منع فرمودو سپس به عنوان وصول زكات در اداره دارايى اسلام به وى شغلىمحول كرد.
از عرايض امروز اين نتيجه به دست آمد كه در اسلام حياى عاقلانه كه ضامن اجراى قوانينو مانع ارتكاب گناه است از صفات پسنديده شناخته شده ، ولى حياى احمقانه و كم رويىكه ناشى از ضعف نفس و زبونى است مذموم و ناپسند است .
براى اينكه مسلمين دچار عقده حقارت نشوند و در نتيجه كم رو و خجالتى بار نيايند،رسول اكرم (ص ) دستورهاى لازم را به مردم داده و به وسيله تعاليم قانونى و اخلاقىخود تا حدود ممكن از علل آ ن جلوگيرى كرده است .
حياى نابجا
اينك در پايان سخن چند مورد از حياى نابجا را كه اسلام صريحا منع كرده است به عرضمى رسانم .
خداوند در قران شريف فرموده است :
(( والله لا يستحيى من الحق . )) (358)
خداوند از بيان حق حيا نمى كند .
مردان با ايمان نيز به پيروى از خداوند بزرگ بدون احساس شرم و حيا حق را مىگويند و در راه اعلاى آن ثابت قدمند.
مردان با ايمان در راه حق و حقيقت از ملامت و سرزنش مردم نادان باك ندارند.
(( يجاهدون فى سبيل الله ولا يخافون لومه لائم .(359) ))
مؤ منين واقعى در راه خدا مجاهده ميكنند و از سرزنش ملامت كنندگان نمى ترسند .
مردان با ايمان در هر سن و شرايطى كه باشند از فراگرفتن علم و دانش حيا نمى كنند.
(( ولا يستحين احد اذا لم يعلم الشى ء ان يتعلمه .)) (360)
على عليه السلام مى فرمود: البته هيچ كس حيا نكند از اينكه اگر چيزى را نمى داند يادبگيرد.
مردان با ايمان چيزى را كه نمى دانند با كمال صراحت مى گويند نمى دانيم ، و از اينكهبه نادانى خود اعتراف نمايند حيا نمى كنند.
(( ولا يستحين احد منكم اذا سئل عما لايعلم ان يقول لا اعلم . (361) ))
على (ع ) مى فرمود:هيچ كس حيا نكند وقتى از او بپرسند چيزى را كه نمى داند. صريحابگويد نمى دانم .
اولياى اسلام در موارد بسيارى مردم را از حياى احمقانه و خجالت كشيدنهاى بى مورد برحذر داشته اند .
چه بسيارند كسانى كه به علت بى ايمانى ، نادانى ، و ضعف نفس ، دچار عقده حقارتهستند و در مواقع نابجا دچار شرم و حياى جاهلانه مى شوند، ولى مردان با ايمان بهپيروى از تعاليم عاليه اسلام از اين نادانى ها بر كنارند.
تعديلتمايل جنسى
(( قال الله العظيم فى كتابة :
((والذين هم لفروجهم حافظون )))) (362)
پرورش عفت
يكى از خلقيات پسنديده عاليه انسانى عفت است . ملكه عفت آدمى را دراعمال تمايلات جنسى تعديل مى كند و انسان را از پليدهاى شهوت مصون نگاه مى دارد.پدران و مادران موظفند فرزندان خويش را با اين سجيه انسانى تربيت كنند و از دروانكودكى اين خلق را در ضمير آنان پرورش ‍ دهند.
غريزه شهوت جنسى يكى از نيرومندترين غرايز انسان است . ناكامى ها و شكست هايى كهاز اين راه نصيب بشر مى گردد، تمايلات سركوفته و خواهش هاى وا پس زده شده اينغريزه كه در ضمير باطن پنهان مى شود مى تواند در روان آدمى عقده هاى عظيمى بهوجود آورد و منشا فسادها و بدبختى ها، خيانت ها و جنايت ها،قتل ها و غارت ها شده و گاهى باعث بيمارى روحى يا ديوانگى گردد.
موضوع ارضاى غريزه جنسى و كيفيت اعمال تمايلات مربوط به آن ، يكى ازمسائل مهم علمى و دينى است . دانشمندان بشر درطول قرن هاى متمادى درباره آن نظريه هاى مختلفى اظهار كرده و بعضى در عقايد خودبه راه افراط يا تفريط گراييده اند. ملل و اقوام جهان در گذشته وحال درباره اعمال غريزه شهوت جنسى و ارضاى آن ، روش ها و عادات گوناگونى داشتهو دارند. در جهان متمدن امروز موضوع تمايل جنسى رنگ تازه ترى به خود گرفته ارزشعلمى بيشترى پيدا كرده است . فضلاى بشر آن را ازمسائل علوم حياتى و اجتماعى و روانى و روان پزشكى و تعليم و تربيت شناخته و موردتوجه و بررسى دقيق قرار داده اند. آيين مقدّس اسلام درباره اين غريزه نيرومند و كيفيتاعمال آن تعاليم وسيع و دامنه دارى به پيروان خود آموخته و آنان را به راه سالم واندازه گيرى صحيح رهبرى فرموده است .
بحث جامع و كامل درباره اين موضوع وقت بسيار و سخنرانى هاى متعددى لازم است . چون اينفصل از نظر دينى و علمى در تربيت كودك موردكمال توجه است ، سخنرانى امروز را به آن اختصاص مى دهم و به طور مختصر و فشردهمطالبى را به عرض مى رسانم .
تعديل غرايز
كليه دانشمندان جهان و تمام ملل و اقوام عالم به ايناصل عقيده دارند كه در زندگانى اجتماعى بشر لازم است تمام غرايزتعديل شود و خواهش هاى نفسانى انسان به طور محدود و با اندازه گيرى صحيحاعمال گردد.
آزادى مطلق
در مواقع بسيارى بين خواهش هاى نفسانى و مصلحت هاى اجتماعى تضاد غيرقابل اجتنابى وجود دارد. براى بقاى تمدن و حفظ نظم اجتماع ، راهى جز چشم پوشى ازخواهش هاى ناروا نيست . بشر مجبور است براى ارضاى تمايلات نفسانى خود در زندگىاجتماعى از آزادى مطلق و بدون قيد و شرط صرف نظر نمايد و به خواسته هاى خويشتندر حدود مصالح اجتماعى جامع عمل بپوشاند.
((بسيارى از افراد بدان جهت كه تمدن جلو تحريك هاى غريزى ايشان را مى گيرد با آندر حال معارضه هستند. در خصوص اصل اين جلوگيرى بايد متوجه بود كه اعتراض افرادبه هيچ وجه وارد نيست ، زيرا مى توان گفت كه از نظر فنى براىنيل تمدن ، به مقاصد خود، جلوگيرى از غرايزكمال لزوم را دارد.
جست و جوى امنيت و آرامشى كه معلول تمدن است ، بدون انصراف از آزادى طبيعى ، يك نوعتوقع خود پسندانه به شمار مى رود و بشر براى امكان زندگى در جامعه ، بايد از آنآزادى طبيعى كه از لحاظ نظرى قبل از تشكيل تمدن وجود داشته است صرف نظر نمايد.
در حقيقت اين اشتياق به آزادى از آن رو است كه هر كس مى خواهد به يك طريق نهانىاميال خود را بدون توجه به خواسته هاى ديگران و با استفاده از كار اجتماعى ارضا كند.
اشتياق به باز گشت به وضع طبيعى براى دسترسى به ارضاى آزادانه غرايز يكاشتباه است ، ولى انتظار زندگى در جامعه متمدن و داشتن آزادىكامل يك دورويى خود پسندانه است و به سلب آزادى ديگران منجر خواهد شد.))(363)
در تمدن اسلام نيز مردم در ارضاى غرايز و اعمال خواهش هاى نفسانى خود مانند تمدن هاىمادى محدودند، با اين تفاوت كه هدف دنياى مادى تنها تامين آسايش زندگى است و در آنجا سلب آزادى از اعمال غرايز در حدود مصالح مادى و نظم و انضباط اجتماع است ، ولىتمدن اسلام دو هدف دارد: يكى نظم زندگى مادى ، و ديگرىنيل به كمالات روحانى و صفات عاليه انسانى .
تزكيه نفس
وصول به مقام شامخ انسانيت تنها با نظم زندگى مادى ميسر نيست . كسى كه مى خواهدبه اين هدف بزرگ نايل شود بايد به تزكيه و تطهير نفس خود بپردازد، پليدى ها وناپاكى ها را از دل بزدايد و در پرتو ايمان خداوند و فراگرفتن سجاياى اخلاقىخويشتن را انسان واقعى بسازد. همان طور كه برقرارى نظم اجتماعى و حفظ حقوق ديگرانمستلزم محدود كردن غرايز است ، هم چنين نيل به كمالات انسانى ووصول به سجاياى اخلاقى نيز با محدود كردن هواى نفس و اجتناب از خواهش هاى نارواميسر خواهد بود.
تعاليم دينى و تمدن
تضادى كه در بعضى از موارد بين تعاليم دينى و تمدن جديد مشاهده مى شود از اينتفاوت هدف سرچشمه مى گيرد. در تعاليم مذهبى هر عملى كه مخالف مصلحت اجتماع يامنافى با سعادت فرد باشد ممنوع شناخته شده است . به عبارت ديگر هيچ انسانى حقندارد عملى را مرتكب شود كه مضر به صلاح اجتماع يا مخالف سعادت فردى خود اوباشد، ولى در دنياى متمدن هر فردى خويشتن را در كارهاى كه منافى با نظم اجتماع وباعث تجاوز به حقوق ديگران نباشد آزاد مى داند، اگر چه آن كار مضر به سعادت خوداو باشد. مشروب مى خورد، قمار مى زند، زنا مى دهد، زنا مى كند، خودكشى مى نمايد وهيچ مقامى از او مواخذه نمى كند. اين آزادى بى مورد، بدبختى هايى در جهان غرب به وجودآورده است .
دكتر كارل مى گويد:
((همه كس در پى زندگى بر وفق تفنن خويشتن است . اينميل در انسان فطرى است ، ولى در ملل دموكراتيك اينتمايل بى تناسب شدت يافته و به حد زيان بخش رسيده است . فلسفه قرون روشنايىبودند كه در اروپا و آمريكا نهال چنين آزادى بى بند و بارى را كشتند و به نام منطق ،سنن و اصول آن را به مسخره گرفتند و هر نوع الزامى رانامعقول و نكوهيده تلقى كردند و از اين جا مرحله آخرين نبرد بر عليه اصولى كه نياكانما در زندگى از آن پيروى مى كردند و مقرراتى كه بشريت درطول هزاران سال به تجربه آموخته و به مدد اخلاق مذهبى پايبند آن بود آغازگرديد.))(364)
آزادى هاى مضر
((آن آزادى كه مورد استفاده اكثريت مردم است نه اقتصادى و نه فكرى و نه اخلاقى است .كسانى كه آه در بساط ندارند فقط از اين آزادى برخوردارند كه از كلبه اى به كلبهديگر و از يك پياله فروشى به پياله فروشى ديگر بروند و مطالب سراپا دروغمجلات را بخواند و به تبليغات ضد و نقيض راديوها گوش كنند.))(365)
موضوع ارضاى غريزه جنسى يكى از مواردى است كه در جهان غرب ، به مردم بيش ازاندازه مصلحت آزادى داده شده است . بسيارى از دختران و پسران آن كشورها در اثر آزادىبى حساب دچار تندروى شده و در راه اعمال غريزه جنسى به منجلاب پليدى و فساد اخلاقسقوط كرده اند، و اين امر مفاسد بسيارى را براى ملت و مملكت به بار آورده است .
((يونايتد پرس ، طبق آمارى كه از محتويات كيف هاى دختران مدارس ‍ متوسطه بريتانياگرفته شده در 80 درصد آن ها قرص هاى ضد آبستنى پيدا شده است . و درهه ضمن نامهاى كه در اين باره به روزنامه تايمز لندن نوشته ، خاطرنشان كرده است كه آمار بهدست آمده كاملا موثق است . وى نوشته است كه بعضى از دختران از آموزگاران خودپرسيده اند كه چه نوع قرص ضد آبستنى بهتر است .
ودرهه در پايان نوشته است كه اين فاجعه هولنماك نتيجه آزادى بيش از اندازه اى استكه به دختران جوان انگليسى داده شده است .!))(366)
((آسوشيتد پرس . دكتر مولنز مى گويد از هر پنج دختر انگليس كه براى ازدواج بهكليسا مى روند يك نفر حامله است . دكتر مولنز كه در ناحيه جنوبى لندنمشغول طبابت است در مقاله اى مى نويسد: هر سال در لندن پنجاه هزار سقط جنين جنايىانجام مى گيرد و از هر بيست كودكى كه متولد مى شود، يكى از آنها نامشروع است . باوجود اين كه سال به سال شرايط زندگى بهتر مى شود، هرسال بر تعداد چنين اطفالى افزوده مى گردد. دكتر مولنز عقيده دارد كه اطفالى غيرقانونى بيشتر در خانواده هاى مرفه به دنيا مى آيند و دخترانى كه در خانواده هاىثروتمند پرورش يافته اند بيشتر به طور غير قانونى صاحب اولاد مىگردند.))(367)
ضرر آزادى بى حساب مردم در اعمال شهوت جنسى منجر به ويران شدن اساس خانواده وآلوده شدن نسل و انحرافات جنسى و خودكشى هاى ناشى از شكست هاى عشقى واختلال مبانى اخلاقى نيست ، بلكه اين امر منافى با شرف انسانى و تمايلات عاليهبشرى است . انسان بزگ تر از اين است كه بنده شهوت و مطيع تمايلات جنسى خودباشد.
بدون ترديد غريزه تمايل جنسى مانند ساير غرايز بايد ارضا شود و هر انسانى بهحكم قانون اجتناب ناپذير خلقت موظف است اين خواهش هاى طبيعى رااعمال نمايد، ولى نكته قابل توجه اين است كه شهوت مسخر انسان باشد نه انسان مسخرشهوت .
آزادگان
آن كس كه مطيع بى قيد و شرط خواهش هاى نفسانى خويشتن است آزاد نيست ، بلكه او بندهو برده شهوت است . آزاد كسى است كه با نيروى اميان وعقل ، با قدرت اخلاق و فضليت ، خود را از قيد اطاعت و بندگىمال و مقام و شهوت و غضب برهاند.
(( قال على عليه السلام : من ترك الشهوات كان حرا.)) (368)
على (ع ) مى فرمود: آزاد كسى است كه بتواند شهوت ناروا را ترك گويد.
(( و عنه عليه السلام : عبد الشهوة اذل من عبدالرق .)) (369)
و در جاى ديگر فرموده است : آن كس كه بنده شهوت است ، از برده زد خريد خوارتر است.
(( و عنه عليه السلام : اعدا و عدو للمرء غضبه و شهوته . فمن ملكهما عظمت درجته وبلغ غايته .)) (370)
و نيز فرموده است : دشمن ترين دشمنان آدمى غضب و شهوت اوست . آن كس كه بتواند ايندو غريزه سر كش را مهار كند و آن ها را به فرمان خود در آورد، مقام عظيمى دارد و مىتواند به اوج انسانيت برسد.
در آدمى به قسم تمايل وجود دارد:
تمايلات حيوانى
يك قسم تمايلاتى است كه مشترك بين حيوان و انسانى است . مانند حب ذات و حب اولاد،شهوت و غضب ، خوردن و خفتن و نظاير آن ها.
قسم ديگر تمايلاتى است كه مخصوص انسان است مانند اداى امانت و وفاى به عهد،فداكارى و عفت ، حيا و عزت نفس ، و امثال آن ها.
تمايلات انسانى
تمايلات مشترك بين انسان و حيوان ، گرچه از نظر زندگى و ادامه حيات ضرورى است وهر يك در جاى خود ارزنده و مهم است ، ولى آن تمايلات هرگز ملاك شرف و ميزان فضليتآدمى نخواهند شد. آن تمايلات نمى توانند تكيه گاه اساسى افتخارات انسان باشند.تمايلاتى كه مايه مباهات بشر است تمايلاتى است كه به وسيله آن ها حريم مقدّسانسان از بهايم جدا مى شود و در پرتو آن ها آدمى به اوج اعلاى انسانيت مى رسد،تمايلات اختصاصى انسان است . هر قدر اين تمايلات معنوى كه ريشه سجاياى اخلاقىاست در ملتى قوى تر و زنده تر باشد، ارزش آن ملت در حيات اجتماعى انسانى بيشتر وبه سعادت حقيقى نزديك تر خواهد بود.
بعضى از تمايلات عاليه انسانى در نهاد بشر ريشه فطرى دارد و در سرشت آدمىنهفته است . مربى موظف است آن ها را با پرورش صحيح احيا نمايد و از قوه به فعليتبياورد، مانند وفاى به عهد و اداى امانت . ولى بعضى از آن تمايلات در روان آدمى ريشهفطرى ندارد. مربى لايق بايد از تمام وسايل علمى و عملى تربيت استفاده كند و آن ها رادر ضمير تربيت شدگان خويش ‍ ايجاد نمايد، مانند عفت و حيا.
مكارم اخلاق
تمايلات عاليه انسانى همان مكارم اخلاقى است كه پيغمير گرامى اسلام براى تتميم وتكميل آن مبعوث شده و يك قسمت مهم برنامه هاى تبليغى آن حضرت بود و صدها آيه وحديث درباره آن ها رسيده است .
اثر سعادت بخش تمايلات عاليه انسانى ، حفظ شرف و رفعت آدمى و نظارت برتمايلات حيوانى است . آن جا كه تمايلات حيوانى بخواهند با تندروى از مرز مصلحتتجاوز نمايند و شرف انسانى را لكه دار كنند، تمايلات عاليه انسانى آن ها راتعديل مى كند و از اين عمل ناروا باز مى دارد.
(( لفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعو ضربا فى الارض ‍ يحسبهمالجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس ‍ الحافا.(371)
تمايل حيانى يك انسان گرسنه به دست آوردن غذا و ارضاى خواهش ‍ گرسنگى است .تمايل حيوانى در راه تحصيل خواسته خود از هيچعمل ناروا مضايقه ندارد، ولى مردان شريف با فضليت كه داراى تمايلات عاليه انسانىهستند براى ارضاى غريزه گرسنگى به اعمال ناروا و منافى با شرف انسانيت دستنمى زنند، تن به ذلت سوال نمى دهند. عزت نفس ،تمايل ، حيوانى آنان را مهار كرده و از تندروى آن جلوگيرى مى نمايد.
خداوند در اين آيه فقراى شريف النفس مسلمين را كه داراىتمايل عالى انسانى هستند به مردم معرفى مى نمايد و مى گويد اينان با سجيه اخلافىو عزت نفس و عفت بر خواهش حيوانى خود مسلط شده اند، هرگز دست تمنا و التماس بهروى مردم دراز نمى كنند. اين فقراى خود ساخته و با شخصيت چنان سربلند و عزيزالنفسدر جامعه زندگى مى كنند كه مردم بى اطلاع آنان را غنى و ثروتمند مى پندارند!
عفت جنسى
عفت جنسى كه يكى از تمايلات عاليه انسانى است كه مربى لايق ، با تربيت صحيح ،آن را در روان آدمى پرورش مى دهد. اثر اين سجيه اخلاقى ، نظارت بر غريزهتمايل جنسى است . در مواردى كه در شهوت قصد سركشى و طغيان دارد و آدمى را بهتندروى و تجاوز امر مى نمايد، ملكه عفت مانند سد محكمى در برابرش ايستاده و از تجاوزو گناهكارى آن جلوگيرى مى نمايد و در نتيجه آدمى را از پليدى اخلاقى و سقوط حتمىمحافظت مى كند. كسانى كه از خوى پسنديده عفت بى بهره اند و از اين سجيه انسانىمحرومند همواره در معرض سقوط اخلاقى و خطرات ناشيه از آن هستند. اگر پيش آمدهاىزندگى آنان را به پرتگاه شهوت جنسى و اعمال منافى با عفت سوق دهد، بعيد استبتوانند خود را حفظ كنند و از عوارض شوم و بدبختى هاى آن مصون بمانند.
اساس خوى پسنديده عفت مانند ساير تمايلات عاليه انسانى ، از ايام كودكى در روانطفل پى ريزى مى شود. لازم است پدران و مادران از دوران طفوليت فرزندان خويش استفادهكنند و اين سجيه انسانى را قبل از ايام بلوغ در ضمير آنان به وجود آورند.
رفتار و گفتار عفت آميز پدران و مادران عفيف و هم چنين شرايط مساعدى را كه به منظورايجاد ملكه عفت در محيط خانواده براى كودكان خويش ‍ ايجاد مى كنند، بهترين راه پرورشعفت در روان فرزند است .
اسلام در برنامه تربيت كودك به اين اصل مهم اخلاقى توجهكامل دارد. براى اين كه فرزندان مسلمين با خوى پسنديده عفت بار آيند، به پدران ومادران تعاليم لازم را داده است . امروز به خواست خداوند قسمتى از آن ها را به عرض شمامى رسانم ، ولى لازم است قبلا اذهان شنوندگان گرامى را به پاره اى از مقالات علمىدانشمندان درباره اصل تمايل جنسى متوجه نمايم .
بدون ترديد يكى از نيرومندترين غرايز بشرى ، غريزهتمايل جنسى است . در اصطلاح علمى امروز مقصود از غريزه جنسى تنهاتمايل آميزش زن و مرد با يكديگر نيست ، بلكه مراد ازتمايل جنسى يك معناى وسيع ترى است كه ميل به آميزش يكى از مظاهر آن است .
كانون عشق
به نظر دانشمندان جهان غريزه جنسى به منزله يك كانون عشق و حرارتى است كه ازابتدا در نهاد آدمى آفريده شده است . در ايام كودكى وسال هاى قبل از بلوغ كم و بيش از مجارى مختلفى ظاهر مى شود و حرارت هاى خفيفى را ازخود نشان مى دهد. در ايام بلوغ با شدتى هر چه بيشتر زبانه مى كشد و با تمام حرارتو هيجان خود نمايى مى كند. در اثر آن مزاج جوان طوفانى مى شود و منشا تحولات عظيمىدر جسم و جان وى مى گردد.
عموم دانشمندان پذيرفته اند كه بعضى از اعمال كودك ناشى از غريزه جنسى است ، ولىفرويد در اين مورد مانند پاره اى از موارد ديگر دچار تندرويى و مبالغه شده و از واقعبينى باز مانده است . فرويد در نظريه هاى خود بيش از حد واقعى به غريزه جنسىتكيه كرده ، تا جايى كه مهر مادرى را ناشى از شهوت جنسى دانسته است كه فعلا درمقام بحث آن نيستيم . فرويد عقيده دارد كه در آدمى فقط دو غريزه اصلى وجود دارد: يكى حبذات و ديگرى غريزه جنسى . وى قسمت اعظم لذايذ بشر را از دوراناول كودكى تا پايان عمر ناشى از غريزه جنسى مى داند. به نظر فرويد و پيروان اولذت بردن طفل از مكيدن پستان مادر، يا مكيدن انگشت خود ريشه جنسى دارد!
((جنسيت كودكان با جنسيت بزرگسالان داراى يك ريشه و منبع مشترك است ، يعنى نيروىمحرك واحدى هر دو را تحريك مى كند. با اين اشتراك منبع كافى است كه ما براى بعضىاز حركات و اعمال كودكان يك ماهيت جنسى قائل شويم و آن را يكى ازمراحل جنسيت به شمار آوريم .
فرويد در ميان مكانيسم ها مراحل گوناگونى را مشخص مى سازد، بدين معنى كه جنسيتابتدا روى دهان ظاهر مى شود و عمل مكيدن انجام مى گيرد، سپس به دندان مى رسد وعمل گاز گرفتن را موجب مى گردد.))(372)
بعضى از دانشمندان به سخنان فرويد انتقاداتى دارند و قسمتى از نظريه هاى او را غيرواقعى دانسته و بر رد آن استدلال كرده اند، ولى اعتراف دارند كه پاره اى ازاعمال كودكان پرتوى از غريزه تمايل جنسى است .
نظريات اغراق آميز
موريس ديس استاد دانشگاه استراسبورگ مى گويد:
((هر گاه بخواهيم همه نظريات فرويد را درباره امور جنسى بپذيريم كارى از اغراقآميز كرده ايم . تصفيه اى در اين نظريات لازم است كه درسال هاى اخير به تدريج در جريان است ، اما به شرط آن كهمسائل جنسى را با مسائل توليد مثل اشتباه نكنيم . اين نكتهقابل انكار نيست كه كودك ، به خصوص در دوران دوم كودكى يعنى ما بين 3 تا 6سالگى ، داراى يك نوع مادى جنسى مى باشد. اين موضوع به هيچ وجه خاص انسان نيستو همه مى دانند كه مثلا ميمون نيز سال ها قبل از دوران بلوغ داراى يك نوع رفتارهاى جنسىپيش رس مى باشد.))(373)
رشد و پرورش استعداد
كودك كه از مادر متولد مى شود داراى استعداد سخن گفتن و فكر كردن است . براىپرورش صحيح اين دو استعداد، دو برنامه كامل لازم است : يكى برنامه طبيعى و ديگرىبرنامه تربيتى . در برنامه طبيعى ، بايد تمامعوامل رشد كودك سالم باشند تا در پرتو فعاليت آن ها زبان و مغزتكامل طبيعى نمايند و استعداهاى نهفته سخن گفتن و فكر كردن تدريجا به فعليتبرسند. اگر بر اثر بيمارى يا علت ديگرى زبان و مغز از رشد خود باز بمانند،طفل لال و غير قادر به تفكر بار مى آيد. در برنامه تربيتى براى پرورش ‍ صحيحسخن گفتن و فكر كردن لازم است مربى لايق زبان و مغز كودك را تحت مراقبتكامل قرار داد و به راه صحيح هدايت نمايد، زبان را از فحش ‍ و سخنان ناروا و مغز را ازانحراف فكرى و عقايد خرافى مصون نگاه دارد.
استعداد غريزه تمايل جنسى نيز از ابتدا در كودك وجود دارد.عوامل طبيعى لازم است تا آن غريزه را بر طبق سنن آفرينش پرورش دهند و تدريجا آن را ازقوه به فعليت بياورند. هم چنين عوامل تربيتى لازم است تا آن غريزه را به درستى هدايتكنند و از ناپاكى و انحرافات جنسى مصون نگاه دارند.
پدران و مادرانى كه خود داراى عفت نيستند و در برابر كودكان خويش ‍ سخنان خلاف عفتمى گويند و اعمال منافى با عفت مرتكب مى شوند، باعث بدبختى و انحراف فرزندانخود هستند و آنان را از كودكى به راه بى عفتى سوق مى دهند.
برنامه هاى طبيعت و تربيت
مهم ترين اصلى كه در پرورش صحيح كودك بايد مراعات شود هماهنگى برنامه هاىتربيت با قوانين طبيعت است . پدران و مادران موظفند در راه پرورش كودك ، پا به پاىقوانين فطرت بروند و طفل را بر آن اساس تربيت نمايند. مثلا غذاى مناسب با طبع كودكقبل از روييدن دندان ها و پس از روييدن ، متفاوت است . لازم است مربى در طرز تغذيه ومواد غذايى كودك از قانون خلقت پيروى كند و برنامه غذايىطفل را موازين طبيعى و تكامل تدريجى وى منطبق نمايد. عشق و علاقه به بازى از خواهشهاى فطرى طفل است ، مربى بايد روش تربيتى خود را با اين خواسته طبيعى هماهنگنمايد و بازى هاى سالم و بى خطرى را در برنامه تربيت كودك قرار دهد.
غريزه جنسى يكى از مهم ترين فطريات كودك است . اين غريزه در پرتو يك سلسلهقوانين و مقررات دقيق طبيعى ، راه رشد و تكامل خود را مى پيمايد و تا رسيدن به ايامبلوغ منازلى را طبق برنامه فطرت قدم به قدم طى مى كند.
هماهنگى برنامه ها
براى اين كه كودكان دچار انحراف جنسى نشوند، براى اين كه باتمايل عالى عفت بار آيند، لازم است پدران و مادران با برنامه تربيتى صحيحى كههماهنگ برنامه فطرت باشد، كودكان را از نظر غريزه جنسى تحت مراقبت قرار دهند وآنان را به راه صحيح و سعادت بخش رهبرى نمايند.
((امروز مورد قبول است كه بين 6 تا 12 سالگى پيشرفتاطفال از لحاظ جنسى متوقف مى ماند و به قول دانشمندان پسيكاناليز، يك دوران اختفاست .در اين دوران بين پسران و دختران و يا اطفال همجنس ‍ محبت هايى پيدا مى شود كه داراى هيچگونه بستگى شهوانى نمى باشد. اما نيروى محرك جنسى به خصوص در دوران بلوغبيش از هر زمانى بيدار مى شود. تا زمان قبل از تكليف ، اين آتش در عينحال كه روشن است در زير خاكستر پنهان است ، اما از اين زمان به بعد زمانه مى كشد،تمام مظاهر خود را نمايان مى سازد، ثابت مى شود، شكفتگى پيدا مى نمايد.))(374)
در اين چند سطر سه نكته قابل ملاحظه است :
اول آن كه دوران بين 6 تا 12 سالگى از نظر غريزه جنسى دوران مخصوصى است ؛
آتش زير خاكستر
دوم آن كه در اين دوره غريزه شهوت مانند آتشى است كه در زير خاكستر پنهان است و درايام بلوغ آن خاكستر كنار مى رود و آتش زبانه مى كشد؛
سوم آن كه برنامه طبيعت و قانون خلقت اين است كهتمايل جنسى در سنين بين 6 تا 12 سالگى بايد درحال اختفا باشد. اين سه مطلب مورد قبول مكتب فرويد و هم چنين ساير دانشمندان است .
اختفاى تمايلجنسى
با توجه به اصل هماهنگى روش هاى تربيت و طبيعت ، بهترين برنامه تربيتى در راهپروش صحيح غريزه جنسى بين سنين 6 تا 12 برنامه اى است كه با اختفاى غريزهجنسى هماهنگ باشد و محبت كودكان با يكديگر شائبهتمايل جنسى نداشته باشد. و به عبارت روشن تر، برنامه طبيعت در چندسال قبل از بلوغ اختفاى تمايل جنسى است . لازم است برنامه تربيت نيز با قانون طبيعتهماهنگ باشند و شرايط پرورش كودك به اختفاى غريزه جنسى كمك مى كند.
اسلام در برنامه تربيت كودك سنين بين 6 تا 10 سالگىاطفال را مورد توجه مخصوص قرار داده و به منظور پرورش صحيحتمايل جنسى و ايجاد ملكه عفت ، تعاليم لازم را به پيروان خود آموخته است .
قانون تكوين و تشريع
اسلام در برنامه هاى تربيتى خود، هماهنگى قوانين تكوين و تشريع را مراعات نموده وبا روش هاى عملى موجبات اختفاى تمايل جنسى كودكان را فراهم آورده است .
اسلام كودكان از شش سال به بالا را از هر گونهعمل مهيجى كه باعث تحريك تمايل جنسى شود دور نگاهداشته و پدران و مادران را بهايجاد محيط مساعد براى پنهان نگاهداشتن تمايل جنسى آنان مكلف نموده است . در اين بارهاخبار و روايات بسيارى رسيده است كه اينك قسمتى از آن ها را به عرض شما مى رسانم :
(( قالرسول الله صلى الله عليه و آله : الصبى و الصبى ، و الصبى و الصبية ، والصبية والصبية يفرق بينهم فى المضاجع لعشر سنين .)) (375)
رسول اكرم (ص ) مى فرمود: بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختربچه و دختر بچه با دختر بچه در سن ده سالگى بايد از هم جدا شود.
بستر خواب كودك
(( عن الباقر عليه السلام قال : يفرق بين الغمان والنساء فى المضاجمع اذا بلغواعشر سنين .)) (376)
امام باقر (ع ) مى فرمود: بايستى بستر خواب پسر بچه ده ساله را از زن ها جدا كنيد.
(( عن ابن عمر قالقال النبى صلى الله و عليه و آله : فرقوا بين اولادكم فى المضاجع اذا بلغوا سبعسنين .)) (377)
رسول اكرم مى فرمود: موقعى كه فرزندان شما هفت ساله شدند بستر خوابشان را ازيكديگر جدا كنيد.
(( روى انه يفرق بين الصبيان فى المضامع لست سنين .)) (378)
در حديث ديگرى آمده است كه بستر خواب كودكان در شش سالگى از هم جدا مى شود.
(( عن موسى بن جعفر قالقال على عليه السلام : مروا صبيانكم بالصلوة اذا كانوا ابناء سبع سنين و فرقوا بينهمفى المضاجع اذا كانوا ابناء عشر سنين .)) (379)
حضرت موسى بن جعفر از على عليهماالسلام نقل كرده است كه فرمود: در هفت سالگىفرزندان خود را به نماز واداريد و در ده سالگى بستر خواب آن ها را از يكديگر جداكنيد.
هماهنگى قانون
قانون طبيعت اين است كه از سن شش سالگى تا زمان بلوغتمايل جنسى در حال اختفا و خاموشى باشد. اسلام برنامه تربيت را با قانون طبيعتهماهنگ كرده و دستور داده است كه بستر كودك از ششسال به بالا مستقل باشد تا از راه تماس بدنى موجبات تهييج غريزه جنسى فراهمنشود.
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا بلغت الجارية ست سنين فلا يقبلها الغلامو لا تقبله المراة اذا جاوز سبع سنين .)) (380)
رسول اكرم مى فرمود: دختر بچه شش ساله را پسر بچه نبوسد. و هم چنين زن ها ازبوسيدن پسر بچه اى كه سنش از هفت سال تجاوز كرده است خوددارى كنند.
(( عن ابى الحسن عليه السلام قال : اذا اتت على الجارية ست سنين لم يجز ان يقبلهارجل ليست هى بمحرم له ولا يضمها اليه .)) (381)
حضرت ابى الحسن (ع ) فرموده است : وقتى دختر بچه شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارداو را بوسد، و هم چنين نمى تواند او را در آغوش بگيرد.
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اذا بلغت الجاريه ست سنين فلا ينبعى لك انتقبلها.)) (382)
امام صادق (ع ) به راوى حديث فرموده است : وقتى دختر بچه به سن شش ‍ سالگىرسيد براى تو شايسته نيست او را ببوسى .
(( و عنه عليه السلام ساله احمد ابن النعمانفقال عندى جويرية ليس ‍ بينى و بينها و رحم و لها ست سنين .قال فلا تضعها فى حجرك و لا تقبلها.)) (383)
دختران مميز
احمد بن نعمان از امام (ع ) سوال مى كند كه دختر بچه شش ساله اى نزد من است و با منمحرم نيست . امام در جواب فرمود او را نبوس و در دامن خود قرار نده .
(( قال على عليه السلام : مباشرة المراة ابنتها اذا بلغت ست سنين شعبة من الزنا.))(384)
على عليه السلام فرمود: دستمالى كردن مادر به آلت دختر بچه شش ساله خود يك قسمزنا محسوب است .
بوسيدن ، در آغوش گرفتن ، روى زانو نشاندن ، به عضو مخصوصطفل دست زدن ، عواملى براى تهييج تمايل جنسى هستند. براى اين كه غريزه جنسى كودكاناز شش سال به بالا در حال خود و اختفا بماند، اسلام در برنامه هاى تربيتى خوداولياى اطفال را از اين اعمال بر حذر داشته است .
(( يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلثمرات من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثبابكم من الظهيرة و من بعد صلوة العشاء ثلثعورات لكم .)) (385)
مناظر مهيج
خداوند در اين آيه دستور مى دهد كه غلامان و كودكان نابالغ شما در شبانه روز سهموقع بايد با اجازه قبلى به حجره شما وارد شوند.قبل از نماز صبح ، و نيمه روز كه جامه هاى خود را براى استراحت از بر بيرون آوردهايد، و پس ‍ از نماز عشا كه براى خواب مهيا شده ايد. و اين سه وقت براى شما به منزلهعورت و سر است . غلامان و اطفال نابالغ در اين مواقع كه اغلب نيمه عريان و گاهىعريانيد نبايد سر زده وارد اطاق خواب شما شوند.
(( رسول الله صلى الله عليه و آله : والذى نفسى بيده لو ان رجلا غشى امراته و فىالبت صبى مستيقظ يراهما و يسمع كلامهما و نفسهما ما افلح ابدا ان كان غلاما كان زانيا اوجارية كان زانية .)) (386)
رسول اكرم مى فرمود: به خدا قسم اگر مردى با همسر خود بياميزد و در اطاق كودكبيدارى آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آن ها و هم چنين صداى تنفسشان را بشنود، آنطفل هرگز رستگار نخواهد شد، اگر دختر باشد يا پسر سرانجام به زنا كارى آلوده مىشود.
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لا يجامعالرجل امراته و لا جاريته و فى البيت صبى فان ذلك مما يورث الزنا.)) (387)
امام صادق (ع ) مى فرمود: موقعى كه در اطاق كودكى حضور دارد مردان با زنان ياكنيزان خود نياميزند، زيرا اين عمل طفل را به راه بى عفتى و زنا كارى سوق مى دهد.
(( قال ابو جعفر عليه السلام : اياك و الجماع حيث يراك صبى بان يحسن ان يصف حالك.)) (388)
امام باقر (ع ) مى فرمود: بپرهيز از مواقعه در جايى كه كودك مميزى تو را مى بيند ورفتارت را آن چنان درك مى كند كه قادر است به خوبى براى دگران توصيف و تشريحنمايد.
اسلام به منظور پيروى از قانون فطرت و پنهان نگاه داشتنتمايل جنسى كودك ، در برنامه تربيتى خود دستور داده است پدران و مادران ، فرزندانخويش را از ديدن مناظر شهوت انگيز و شنيدن كلمات مهيج كهعامل موثرى براى بيدار كردن غريزه جنسى است دور نگاه دارند.
از مجموع اين احاديث معنى هماهنگى برنامه هاى تربيتى اسلام با قانون حكيمانه آفرينشدر موضوع مورد بحث به خوبى واضح شد، زيرا تجارب علمى بر دانشمندان ثابت كردهاست كه آيين فطرت و برنامه خلقت چنين مقرر داشته كه غريزهتمايل جنسى كودك در سنين قبل از بلوغ بايد در پرده اختفا و خمود باشد و مانند آتشى درزير خاكستر پنهان بماند.
پيروى از فطرت
برنامه صحيح تربيت كودك آن برنامه اى است كه به راه فطرت برود و از آيين طبيعتپيروى كند و عملا وسايل پنهان ماندن غريزه جنسى كودك نابالغ را در محيط زندگى اشفراهم آورد.
در تمام رواياتى كه به عرض رسيد، اين هدف طبيعى موردكمال توجه قرار گرفته است . اولياى اسلام دستور داده اند كه پدران و مادرانكمال مراقبت را در وضع زندگى فرزندان خوداعمال كنند و در خانواده ، شرايط پنهان ماندن غريزه جنسىاطفال را مهيا نمايند و آنان را از كليه عواملى كه باعث تحريك و تهييج نيروى شهوتجنسى است بركنار نگاه دارند.
پدران و مادرانى كه خود داراى ملكه عفت هستند و از رفتار و گفتار منافى با عفت در حضورو غياب فرزندان همواره اجتناب دارند. پدران و مادرانى كه به پيروى از برنامه هاىطبيعت و شريعت در پنهان نگاه داشتن تمايل جنسى فرزندان خويش كوشش مى كنند، مىتوانند فرزندانى عفيف و شريف ، سالم و طبيعى بار آورند و از كودكى در ضمير آنانخوى پسنديده عفت را ايجاد نمايند.
كيفر مختلف
تمام قوانين تكوينى و مقررات طبيعى جهان خلقت بر اساس حكمت و مصلحت استوار است .تخلف و سرپيچى از هر يك از آن قوانين ، نتايج سوئى در بر دارد و باعث كيفر متخلفمى شود.
اختفاى تمايل جنسى كودكان در چند سال قبل از بلوغ ، يكى از هزاران مقررات حكيمانهالهى در نظام آفرينش است . قواى كودك در ايام اختفاى غريزه جنسى از فرصت استفاده مىكنند، تمام انساج و اعضاى بدن را به خوبى پرورش مى دهند،طفل به رشد شايسته و كمال لايق خود مى رسد و اندامش براى پذيرش بلوغ مهيا مىگردد. موقعى كه غريزه جنسى از پرده خفا بيرون مى آيد، زمانى كه آتش پنهانىشهوت از زير خاكستر خارج مى شود و زبانه مى كشد، بدن كودك از هر جهت خود راساخته و براى قبول اين تحول ، با تمام شرايط آماده شده است .طفل بدون كمترين خطر و با سالم ترين وضع طبيعى دوران كودكى را پشت سر مىگذارد و به منزل بلوغ كه مرحله دوم زندگى است وارد مى شود.
اگر قانون اختفاى تمايل جنسى درست و به طوركامل اجرا نشود، اگر عوامل فعاله بلوغ زودتر از موعد مقرر در بدن كودك به كار افتد وغريزه جنسى قبل از موقع طبيعى خود آشكار گردد، عوارض نامطلوبى به بار مى آورد وآثار بدى روى جسم و جان وى مى گذارد.
بلوغ زودرس
بيمارى بلوغ زودرس و عوارض ناشى از آن اولين اثر سوء اين حالت است . براى آنكه اين موضوع تا اندازه اى واضح شود و شنوندگان در اين باره اطلاعات بيشترى بهدست آورند، مطالب مختصرى را از كتاب هاى دانشمندان درباره رشد كودك و آماده شدنانساج بدن براى بلوغ به عرض ‍ مى رسانم .
يك كودك نوزاد مجموعه اى از اعضا و جوارح مختلف است . اعضاى مختلف بدن عبارت ازمجموعه گروه هاى مختلفى از ذرات كوچك زنده است . هر گروهى داراى صفات مخصوصىهستند كه در شرايط معينى به هم پيوسته ومتشكل شده و عضوى را به وجود آورده اند. بنابراين يك نوزاد يا هر موجود زنده اى درجهان عبارت از مجموعه گروه هاى مختلف و متشكل ذرات زنده است . دانش امروز نام آن ذراتكوچك زنده را سلول گذارده است و رشد بدن عبارت از زياد شدن آنسلول ها است .

next page

fehrest page

back page