بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 6, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     NOOR8001 -
     NOOR8002 -
     NOOR8003 -
     NOOR8004 -
     NOOR8005 -
     NOOR8006 -
     NOOR8007 -
     NOOR8008 -
     NOOR8009 -
     NOOR8010 -
     NOOR8011 -
     NOOR8012 -
     NOOR8013 -
     NOOR8014 -
     NOOR8015 -
     NOOR8016 -
     NOOR8017 -
     NOOR8018 -
     NOOR8019 -
     NOOR8020 -
     NOOR8021 -
     NOOR8022 -
     NOOR8023 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

2 حيوان عقل ندارد تا خوب وبد را بفهمد و حقّ و باطل را بشناسد، ولى انسان هاى منحرف با داشتن عقل ، آن را زير پا گذارده و بر اساس هوس عمل مى كنند.
3 حيوان از يك غريزه ى ثابت پيروى مى كند، ولى انسان منحرف از صدها هوى وهوس .
4 انسان منحرف ، هم كج مى رود و هم انحراف خود را توجيه مى كند.
5 حيوان ، نسبت به كسى كه به او محبّت كند رام است ، ولى انسان منحرف نسبت به خداى مهربان كفر مى ورزد و بسيار ناسپاس است .
6 حيوانات ، تسبيح آگاهانه دارند؛ (كلّ قد عَلِم صلاته و تَسبيحه ) (314) امّا انسان هاى منحرف ، اهل ذكر و تسبيح نيستند و از خدا غافل اند.
7 حيوانات ، استحقاق عذاب الهى را ندارند، ولى انسان منحرف به قهر او گرفتار خواهد شد.

در حديث آمد كه يزدان مجيد
خلق عالم را سه گونه آفريد
يك گروه را جمله عقل و علم و جود
او فرشته است و نداند جز سجود
يك گروه ديگر از دانش تهى
همچو حيوان از علف در فربهى
اين سوم هست آدمى زاد بشر
نيم از او فرشته و نيمى ز خر
آن دو قوم آسوده از جنگ و خراب
وين بشر با دو مخالف در عذاب
يك گروه مستغرق مطلق شده
همچو عيسى با ملك ملحق شده
نقش آدم ليك معنا جبرئيل
رسته از خشم و هوا و قال و قيل
قسم ديگر با خران ملحق شدند
خشم محض و شهوت مطلق شدند(315)
آدمى زاده طرفه معجونى است
كز فرشته سرشته وز حيوان
گر رود سوى اين ، شود به از اين
ور رود سوى آن ، شود پس از آن
پيام ها : 
1 انسان براى هدايت خود بايد به رهنمودهاى پيامبر درونى ، (عقل ) و پيامبر بيرونى گوش فرا دهد. (ام تحسب اَنّ اكثرهم يسمعون او يعقلون )
2 كفر ونپذيرفتن دعوت انبيا، بى خردى است . (ام تحسب انّاكثرهم يسمعون اويعقلون )
3 انسان كه خليفه ى خدا مى باشد، با ناديده گرفتن فطرت خود از حيوان نيز پست تر مى شود. (اِن هم الاّ كالانعام بل هم اضلّ سبيلا)
(45) اءَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَآءَ لَجَعَلَهُ سَاكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
ترجمه :
آيا به (قدرت ) پروردگارت نمى نگرى كه چگونه سايه را گسترده است ؟ و اگر مى خواست آن را ساكن (و ثابت ) قرار مى داد (تا هميشه شب يا بين الطلوعين باشد) سپس خورشيد را دليل و نمايانگر آن قرار داديم .
(46) ثُمَّ قَبَضْنَهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً 
ترجمه :
سپس آن سايه را (اندك اندك ) به سوى خود جمع مى كنيم .
نكته ها : 
O امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از سايه گسترده در آيه ، سايه ى مابين طلوع فجر و طلوع خورشيد است .(316) گرچه بعضى مراد از سايه را سايه ى شب يا بعد از ظهر گرفته اند، ولى با توجّه به جمله بعد كه مى فرمايد: (ثمّ جَعلنا الشّمس عليه دَليلا)، سخن امام مورد قبول است .
كيف مدّالظل نقش اولياست
كو دليل نور خورشيد خداست (317)
اندرين وادى مرو بى اين دليل
لا اُحبّ الا فلين گو چون خليل (318)
پيام ها : 
1 بهترين راه خداشناسى براى همگان ، تفكّر در پديده هاى هستى است كه بر اساس حكمت الهى آفريده شده اند. (اءلم تر)
2 گردش زمين به دور خود و خورشيد تصادفى نيست ، حكيمانه و مدبرانه است . (اءلم تَر الى ربّك كيف مدّ الظل )
3 انسان غرق در نعمت هاست ، ولى با ديده ى عبرت به آنها نمى نگرد.
(اءلم تر الى ربّك كيف مدّ الظل )

4 گستردگى و طولانى شدن مدّت سايه به خاطر پرورش و رشد و شكوفايى است . (ربّك ... مدّالظل )(اگر نور، مستقيم و يا سايه دائمى بود، يا همگى مى سوختند و يا منجمد مى شدند.)
5 گرچه خداوند قدرت دارد كه در طبيعت ، تغيير و تحوّل شديد ايجاد كند، ولى خداوند سنّت خود را ترك نمى كند. (ولوشاء)
6 تداوم گردش هستى به دست اوست . (ولوشاء لجعله ساكنا)
7 شناخت سايه با وجود خورشيد و نور ممكن است ، زيرا هر چيزى با وجود ضدش شناخته مى شود. (ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلا)
8 حركت هستى و عملكرد طبيعت ، عمل خداست . (مدّ جعلنا قبضنا)
9 همان گونه كه آفرينش جهان به تدريج و آرامى و در شش مرحله صورت گرفته است ، تغيير آن نيز به تدريج خواهد بود. (قبضاً يسيراً)
10 گرفتن هيچ چيز براى خدا سخت نيست . (قبضاً يسيراً)
(47) وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِبَاساً وَالنَّوْمَ سُبَاتاً وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً 
ترجمه :
و او كسى است كه شب را براى شما پوشش و خواب را آرام بخش گردانيد و روز را زمان برخاستن (و تلاش ) شما قرار داد.
نكته ها : 
O در قرآن كريم از چند چيز به عنوان ((لباس )) ياد شده است : شب ، (جعل لكم الليل لباسا)(319)، همسر؛ (هُنّ لباس لكم وانتم لباس لهنّ)(320) وتقوا (ولباس التّقوى ذلك خير) (321)
O ((سَبت )) يعنى قطع و تعطيل كار. به استراحت بعد از تلاش نيز ((سبت )) مى گويند.(322) ((نُشور)) از ((نَشر))، به معناى پخش ‍ شدن مردم در روز براى كار و تلاش است .
پيام ها : 
1 گردش شب و روز تصادف نيست ، اهداف و برنامه هاى حكيمانه اى در آن نهفته است . (جعل لكم الليل لباسا والنوم سُباتا)
2 پديده ى شب ، يك نعمت الهى براى بشر است . (لكم )
3 خواب و بيدارى خود را با طبيعت هماهنگ كنيم . (الليل لباسا والنوم سُباتا)تاريكى و سكوت ، در ايجاد آرامش مؤ ثّرند، چنانكه وجود نور در تلاش و جنب و جوش انسان ، مؤ ثّر است .
4 شب ، حافظ جسم وسلامتى است ، چنانكه لباس ، حافظ بدن است . (الليل لباسا)
5 گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش در روز، نشانه ى ربوبيّت خداوند است . (ربّك كيف مدّ الظل ... و هوالّذى ...)
(48) وَهُوَ الَّذِى اءَرْسَلَ الرِّيَحَ بُشْرا بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ وَاءَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً طَهُوراً
ترجمه :
و او خداوندى است كه بادها را مژده اى پيشاپيش (باران ) رحمتش فرستاد و از آسمان ، آبى پاكيزه كننده فرو فرستاديم .
(49) لِنُحْيِىَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَآ اءَنْعَماً وَاءَنَاسِىَّ كَثِيراً 
ترجمه :
تا به وسيله ى آن سرزمين مرده (و پژمرده و خشك ) را زنده گردانيم و آن را به چهارپايان و مردمان بسيار از مخلوقات خود بنوشانيم .
نكته ها : 
O ((طهور)) چيزى را گويند كه هم در نهايت پاكى است و هم پاك كننده مى باشد. كلمه ى ((بلد)) به معناى سرزمين است ، خواه شهر باشد يا روستا ومزرعه ، به دليل آيه ى 58 سوره اعراف كه مى فرمايد: (و البَلَد الطيّبُ يَخرُج نَباته باِذنِ ربّه )سرزمين نيكو با اذن پروردگارش گياه خود را بيرون مى آورد، و روشن است كه روئيدن گياه مخصوص شهر نيست . كلمه ى ((اناسىّ)) جمع ((اِنسىّ)) مرادف معناى ((انسان )) است .
O چون معنى ((بَلَد)) و((بَلدة )) يكى است ، در توصيف آن فرمود: ((ميتا)) و نفرمود: ((ميتة ))(323)
O در استفاده از آب ، بيشترين سهم به كشاورزى اختصاص دارد، بعد حيوانات بيشترين استفاده را از آن مى برند و سپس انسان ها. به خاطر همين ، در آيه ى شريفه ابتدا از كشاورزى و احياى زمين ياد شده است ، سپس از حيوانات ، آن گاه از انسان .
O بادها فوايد بسيارى دارند از جمله : هوا را لطيف مى كنند، ابرها را انتقال مى دهند، حرارت را كم مى كنند و گياهان را بارور مى سازند.
پيام ها : 
1 حركت بادها، به اراده ى خداوند است . (هوالّذى ارسل الرياح )
2 بادها انواع مختلفى دارند و گاهى با باران ملازمند. (ارسل الرياح ... انزلنا...)
3 نزول باران از ابر با اراده ى خداوند است . (انزلنا)
4 آب هم پاك است و هم پاك كننده ، جسم آدمى و اشياى ديگر را پاك مى كند و در وضو و غسل نيز مايه ى پاكى روح انسان است . (طهوراً)
5 زندگى بشر مرهون نباتات و حيوانات است . (زنده شدن زمين و سيرابى چارپايان ، قبل از سيراب شدن انسان آمده است )
6 كارهاى خدا از طريق اسباب طبيعى صورت مى گيرد. (ارسل الرياح انزلنا لنحيى )
(50) وَلَقَدْ صَرَّفْنَهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُواْ فَاءَبَى اءَكْثَرُ النَّاسِ إِلا كُفُوراً 
ترجمه :
و همانا ما آن (آيات قرآن يا ابر و باران ) را در ميانشان گونه گون كرديم تا شايد به ياد خدا بيفتند امّا اكثر مردم سر باز زدند و ناسپاسى كردند.
نكته ها : 
O ممكن است مراد از ((تصريف )) نقل و انتقال باران باشد، يعنى باران را به صورت مكرر و پراكنده فرستاديم ، گاهى با قطرات ريز و گاهى با قطرات درشت ، گاهى تند و گاهى كند و همه ى اين تغييرها و تنوّع ها براى تذكّر و شكرگزارى است ، امّا صد حيف كه ...
و ممكن است مراد از جمله ى ((صرّفنا بينهم )) تكرار و بيان نقل هاى گوناگون آيات قرآن باشد، كه اين معنا در قرآن زياد آمده است . ((واللّه العالم ))
پيام ها : 
1 يادآورى بايد مكرر و متنوّع باشد. (صرّفنا)
2 قرآن ، كتاب هدايت است وتكرار و تذكّر لازمه ى هدايت . (صرّفنا... ليذّكّروا)
3 يادآورى نعمت ها، شكر نعمت هاست و غفلت از آنها، كفران آنهاست . (ليذّكّروا... كفورا)
4 شاكران نعمت ها، كم هستند. (فَابى اكثر الناس الاّ كفورا)
(51) وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيراً 
ترجمه :
واگر مى خواستيم در هر آبادى ، (پيامبر و) هشداردهنده اى برمى انگيختيم (تا كار تو سبك شود، ولى اين كار لزومى نداشت ).
نكته ها : 
O اين آيه به نوعى بيانگر خاتميّت پيامبر اسلام و جامعيّت مكتب اوست ، چرا كه مى فرمايد: در كنار تو هيچ پيامبرى در هيچ كجا مبعوث نشده است ، زيرا در مكتب و شخصيّت تو توان اداره ى كلّ جامعه هست و نيازى به ديگرى نيست . تو داراى چنان مقامى هستى كه با وجود تو پرونده ى نبوّت خاتمه مى يابد.
پيام ها : 
1 گرچه براى هر امّتى رهبرى لازم است ، (و اِنْ من اُمّة الاّ خَلا فيها نذير) (324) ولى اگر در هر قريه اى يك پيامبر بود، اين كار به وحدتِ رهبرىِ امّت ضربه مى زد. (ولو شئنا لبعثنا...)
2 رسالت امرى توقيفى است ، نه قراردادى و انتخابى . (ولو شئنا لبعثنا...)
(52) فَلاَ تُطِعِ الْكَفِرِينَ وَجَهِدْهُمْ بِهِ جِهَاداً كَبِيراً 
ترجمه :
پس ، از كافران پيروى نكن و به وسيله ى قرآن (يا ترك پيروى از آنان ) با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.
نكته ها : 
O برخورد ما با كفّار چند مرحله دارد:
اوّل : عدم اطاعت از آنان . ((فلا تُطِع ))
دوّم : مبارزه و جهاد. ((و جاهِدهم ))
جهاد و مبارزه نيز چند قسم است : جهاد با شمشير كه جهاد اصغر است ، جهاد علمى با منطق قرآن و پاسخ دادن به شبهات دشمنان كه جهاد كبير است .
پيام ها : 
1 سازش با كفّار ممنوع است . (فلا تطع )(هرگونه تقاضاى انحرافى كفّاررا با قاطعيّت رد كنيد)
2 زمانى مى توانيد در برابر كفّار، مستقل و مقاوم و با صلابت باشيد كه متمركز باشيد. (لوشئنا لبعثنا فى كل قرية نذيراً فلا تطع )يعنى اكنون كه رهبرى در وجود يك پيامبر متمركز است ، شما نيرومنديد، پس سازش نكنيد.
3 پيروى نكردن از كفّار كافى نيست ، جهاد لازم است ، آن هم جهادى بزرگ و همه جانبه . (فلا تُطِع ... و جاهدهم به جهادا كبيرا)
4 مبارزه ى منفى ، يكى از شيوه هاى مبارزه است . (با ترك اطاعت از كفّار، با آنان جهاد كن ) (فلاتُطِع ... و جاهدهم )
5 قرآن بهترين ابزار جهاد علمى و فرهنگى و نيرومندترين وسيله ى بحث و محاجه با دشمنان اسلام است . (جاهدهم به )
6 دشمنان شما براى تهاجم فرهنگى و فكرى تلاش ها دارند، شما هم بيكار نباشيد. (جاهدهم )طرفينى است .
7 جهاد علمى و منطقى عليه كفر و شرك ، بزرگ ترين جهاد است . (جهادا كبيرا)
(53) وَهُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ اءُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَّحْجُوراً
ترجمه :
و او خدايى است كه دو دريا را به هم پيوست ، اين يكى شيرين و گوارا و آن ديگرى شور و تلخ و ميان اين دو حايلى قرار داد كه هميشه از هم جدا باشند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((مَرَج )) به معناى مخلوط كردن و دو دريا را روان ساختن است تا بيكديگر برسند.(325) ((عَذب ))، يعنى گوارا و ((فُرات )) به آب بسيار گوارا متمايل به شيرين مى گويند. ((مِلح )) يعنى شور و((اُجاج )) يعنى آب بسيار شور كه متمايل به تلخى باشد.
پيام ها : 
1 خدايى كه اجازه نمى دهد آب گوارا و آب شورى كه در كنار يكديگرند با هم مخلوط شوند، چگونه اجازه مى دهد حقّ و باطل و كفر وايمان ، آميخته شوند؟ (فلا تُطِع الكافرين و جاهدهم به جهادا كبيرا... مَرَج البحرين ...)
2 با اراده ى خداوند حتّى اگر مايعات در كنار هم باشند با يكديگر مخلوط نمى شوند. (جعل بينهما برزخا)
(54) وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيراً 
ترجمه :
و او كسى است كه انسان را از آب آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى گردانيد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)، و پروردگار تو همواره تواناست .
نكته ها : 
O مراد از آب در اين آيه ، نطفه ى انسان است ، به دليل آيه ى : (اءلم نخلقكم من ماء مهين )(326) و آيه ى : (خُلِقَ من ماء دافِق )(327)
O ((نَسَب )) پيوندى است كه از طريق زاد و ولد به وجود مى آيد، نظير پيوند پدر و فرزند و برادران با يكديگر. كلمه ى ((صِهر)) به معناى داماد است و دامادى پيوندى است كه بين يك مرد و يك خانواده ى ديگر به وجود مى آيد، مانند پيوند داماد با بستگان همسرش كه در اصطلاح به آن خويشاوندى سببى مى گويند.
پيام ها : 
1 هم انسان از آب است ، (خلق من الماء بشرا)هم حيوان ، (واللّه خلق كلّ دابّة من ماء)(328) و هم ساير موجودات زنده . (و جعلنا من الماء كلّ شى ء حىّ)(329)
2 همه ى انسان ها از يك مادّه آفريده شده اند، (خلق من الماء بشرا)پس امتيازات و برترى هاى نژادى پوچ است .
3 انسان موجود با عظمتى است . (بشرا)(تنوين نشانه عظمت است )
4 زندگى انسان بر اساس پيوندهاى سببى و نسبى شكل مى گيرد. (نَسبا و صِهرا)
5 در اين آيه از بستگان نسبى قبل از بستگان سببى سخن به ميان آمده است تا رمز اولويّت آنان باشد. (نَسبا و صِهرا)
(55) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُهُمْ وَلاَ يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيراً
ترجمه :
و آنان غير از خداوند چيزهايى را مى پرستند كه نه سودشان مى دهد و نه زيانشان مى رساند؛ و كافر همواره در برابر پروردگارش پشتيبان (گمراهان و خطوط انحرافى ) است .
پيام ها : 
1 عملى ارزشمند است كه بدنبال آن جلب منفعت يا دفع ضررى باشد، پرستش غير خدا ارزشى ندارد. (ويعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم )
2 مشركان ، هيچ دليل ومنطقى براى پرستش بت ها ندارند. (لاينفعهم ولايضرّهم )
3 نفع و ضرر تنها به دست خداست ، نه ديگران . (لا ينفعهم و لا يضرّهم )
4 مشركان ، كافرند ودر كفر پشتيبان يكديگرند. (كان الكافر على ربّه ظهيرا)
(56) وَمَآ اءَرْسَلْنَكَ إِلا مُبَشِّراً وَنَذِيراً 
ترجمه :
و تو را جز مژده رسان و بيم دهنده نفرستاديم .
نكته ها : 
O در اين آيه ى كوتاه ، هم به توحيد اشاره شده است ، ((ارسلنا)) هم به نبوّت ، ((ك )) و هم به معاد، ((مبشّرا و نذيرا)).
O چون در آيه قبل سخن از مخالفت كفّار ومشركين وپشتيبانى آنان از يكديگر بود، شايد اين آيه براى دلدارى پيامبر صلى الله عليه و آله باشد كه نگران مباش ، زيرا وظيفه اى جز بشارت وهشدار ندارى .
پيام ها : 
1 انبيا ضامن وظيفه ى خود هستند، نه نتيجه . (و ما ارسلناك الا مبشّرا و نذيرا)
2 در ارشاد و تبليغ ، هشدار و مژده در كنار هم كارساز است . (مبشّرا و نذيرا)
3 انبيا حقّ اجبار مردم و سيطره بر آنها را ندارند. (الاّ مبشّرا و نذيرا)
4 انسان ، به هشدار بيشتر نياز دارد تا بشارت . (كلمه ى ((نذير)) صيغه ى مبالغه و نشانه ى تاءكيد است ) (نذيرا)
(57) قُلْ مَآ اءَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اءَجْرٍ إِلا مَن شَآءَ اءَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً 
ترجمه :
بگو: از شما هيچ گونه مزدى در برابر رسالتم درخواست نمى كنم ، مگر (اين كه ) كسى بخواهد (با راهنمايى من ) به سوى پروردگارش راهى در پيش ‍ گيرد.
نكته ها : 
O قرآن درباره ى پاداش زحمات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله چند نوع تعبير دارد كه در دعاى ندبه ، همه ى آيات اين موضوع در كنار هم آمده است :
# پاداش من بر خداست . (اِن اجرىَ الاّ على اللّه )(330)
# پاداش من محبّت اهلبيت من است . (الاّ المَودّة فى القُربى )(331)
# پاداش من قرار گرفتن شما در خط خداست . (يتّخذ الى ربّه سبيلا)(332)
# پاداشى كه خواستم به نفع خود شماست . (و ما سئلتكم من اجر فهو لكم ) (333) زيرا مودّت رهبران معصوم كليد و رمز قرار گرفتن در خط خدا مى باشد و بهره بردن مردم از انتخاب چنين راهى ، به سود خود آنان مى باشد، پس سود مادّى براى شخص پيامبر در كار نيست .
پيام ها : 
1 رهبرى موفّق است كه بى توقّعى خود را به مردم اعلام كند. (قل ما اسئلكم )
2 انسان ، زمانى به اخلاص مى رسد كه هيچ گونه پاداش مادّى و عنوانى و زبانى نخواهد. (ما اسئلكم من اجر)
3 انسان در انتخاب راه و عقيده آزاد است . (من شاء اءن يتّخذ)
4 مزد انبيا اين است كه مردم خدا را بندگى كنند. (الى ربّه سبيلا)
(58) وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذِى لاَ يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيراً
ترجمه :
و بر (خداى ) زنده اى كه هرگز نمى ميرد توكّل كن و به ستايش او تسبيح گوى همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاهى دقيق دارد.
نكته ها : 
O واژه ى ((توكّل )) با مشتقّاتش هفتاد بار در قرآن آمده است . توكّل به معناى تكيه كردن بر خدا و وكيل گرفتن او در كارها است .
O در آيه ى قبل به پيامبر فرمود: به مردم بگو: من مزدى از شما نمى خواهم ، گويا در اين آيه مى فرمايد: رهبران دينى كه به مال مردم چشم داشتى ندارند، براى زندگى خود بايد تنها به خداوند توكّل نمايند.
O توكّل بر خداوند به معناى رها كردن تلاش و كوشش نيست . چنانكه مولوى مى گويد:
گفت پيغمبر به آواز بلند
با توكّل زانوى اشتر ببند
رمز الكاسب حبيب اللّه شنو
از توكّل در سبب كاهل مشو
رو توكّل كن تو با كسب اى عمو
جهد مى كن كسب مى كن مو به مو
پيام ها : 
1 تكيه ى فانى بر فانى لغو است . (توكّل على الحىّ الّذى لايموت )
2 تكيه ى ضعيف بر ضعيف لغو است . (توكّل على ... الّذى خلق السموات )
3 تكيه ى جاهل بر جاهل لغو است . (توكّل على الحىّ الّذى ... خبيرا)
4 انبيا نيز به موعظه و تذكر الهى نياز دارند. (و توكّل )
5 حيات ابدى مخصوص خداست . (الحىّ الّذى لايموت )
6 خدايى را وكيل بگير كه براى هميشه زنده است و اگر امروز به دشمن مهلت داد تا شايد از كارشكنى و كفر دست بردارد، فردا فرصت و مهلت دارد تا از او انتقام گيرد. (لايموت )
7 توكّل قلبى بايد با تسبيح و حمد عملى همراه باشد. (و سبّح بحمد)
8 خداوند به كارهاى جزئى مردم علم دقيق دارد. (بذنوب عباده )
9 گناهكاران نيز بندگان خدا هستند. (ذنوب عباده )
10 ايمان انسان به اين كه خداوند بر گناهانش آگاه است ، بهترين اهرم براى پيدايش تقواست . (بذنوب عباده )
11 آگاهى خداوند بر گناهان مردم ، علاوه بر اينكه تهديدى براى كفّار است ، براى پيامبر نيز تسلّى و دلدارى مى باشد كه نگران نباش ، ما از كارشكنى هاى آنان آگاهيم و به حساب كفّار لجوج مى رسيم . (و كفى به بذنوب عباده خبيرا)
(59) اءَلَّذِى خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّةِ اءَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً
ترجمه :
خدايى كه آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روزگار آفريد. سپس بر عرش (قدرت ) استيلا يافت (وبه تدبير جهان پرداخت ). اوست خداى رحمان ، پس از او بخواه كه بر همه چيز آگاه است ، (يا درباره او از خُبره اى بپرس كه مى داند).
نكته ها : 
O درباره آفرينش جهان در شش روز، در قرآن شش مرتبه سخن به ميان آمده است . مراد از شش روز، يا شش دوره ومرحله و يا مدّتى برابر شش روز طبيعى مى باشد. مولوى مى گويد:
با تاءنّى گشت از عالم جدا
تا به شش روز اين زمين و چرخ ‌ها
ورنه قادر بود كز كن فيكون
صد زمين و چرخ آوردى برون
اين تاءنّى از پى تعظيم توست
صبر كن در كار دير آى و درست
O كلمه ى ((عَرش )) در فرهنگ اسلام ، مركز فرماندهى و تدبير آفرينش است و مراد از ((استوى على العرش )) همان تسلّط و تدبير الهى است ، به دليل آيه ى 3 سوره يونس كه مى فرمايد: (ثمّ استوى على العرش يُدبّر الاَمر)
O رحمت الهى بر همه چيز گسترده است :
1 نظام تكوين وآفرينش جهان ، بر اساس رحمت است . (خلق السموات والارض ... الرحمن )
2 نظام آفرينش انسان ، بر اساس رحمت است . (الاّ مَن رحم ربّى و لذلك خلقهم )(334)
3 نظام تشريع و قانون گذارى ، بر اساس رحمت است . (الرّحمن علّم القرآن )(335)
4 نظام قيامت و حسابرسى ، بر اساس رحمت است . (كتب على نفسه الرحمة ليجمعنّكم )(336)
پيام ها : 
1 آفرينش هستى ، به تدريج صورت گرفته است . (خلق ... فى ستّة ايّام )
2 خداوند هم جهان را آفريد و هم بر آن سلطه ى كامل دارد. (خلق ... ثم استوى )
3 تدبير هستى بر اساس رحمت الهى است . (ثم استوى على العرش الرّحمن )
4 از كسى چيزى بخواهيد كه اهل رحمت باشد. (الرّحمن فاسئل به )
5 سؤ ال كردن عيب نيست ، ندانستن عيب است . (فاسئل به خبيرا)
6 مراجعه به كارشناس در معارف الهى لازم است . (فاسئل به خبيرا)
(60) وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُواْ لِلرَّحْمَنِ قَالُواْ وَمَا الرَّحْمَنُ اءَنَسْجُدُ لِمَا تَاءْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً
ترجمه :
و چون به آنان گفته شود: (خداى ) رحمان را سجده كنيد، گويند: رحمان چيست ؟ آيا به چيزى كه تو فرمانمان مى دهى سجده كنيم ؟ (اين دعوت ) بر رميدگى آنان مى افزايد.
نكته ها : 
O در اين آيه دو بار كلمه ى ((ما)) مطرح شده است كه براى جمادات به كار مى رود. هدف كفّار از اين تعبير، تحقير ذات مقدّس الهى بود. لذا به جاى ((و مَن الرّحمن )) گفتند: ((ما الرّحمن )) و به جاى ((لمَن تاءمرنا)) گفتند: ((لما تاءمرنا)).
O كلمه ى ((رحمن )) رمز رحمت دائمى و بى پايان و از صفات اختصاصى پرودگار است .(337)
پيام ها : 
1 سجده ، مظهر يكتاپرستى و روح اديان توحيدى است . (اسجدوا)(از ميان همه ى تكاليف ، تنها سخن از سجده به ميان آمده است )
2 در امر به معروف ، به دليل امر خود اشاره كنيد. (اسجدوا للرحمن ) (دليل سجده شما، رحمت گسترده ى خداوند است )
3 كفر و لجاجت باعث مى شود دعوت انبيا نه تنها كارساز نباشد، بلكه مايه ى زدگى و نفرت بيشتر كفّار از كلام حقّ شود. (زادهم نفوراً)
(61) تَبَارَكَ الَّذِى جَعَلَ فِى السَّمَآءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِيهَا سِرَجاً وَقَمَراً مُّنِيراً 
ترجمه :
فرخنده و مبارك است كسى كه در آسمان بُرج هايى قرار داد، و در آن ، خورشيد و ماه تابانى نهاد.
نكته ها : 
O كلمه ى ((تبارك )) تنها در قالب ماضى به كار رفته و در اين سوره سه بار آمده است . (در آيات يك و ده و همين آيه ) و چنانكه گفته شد يا از ((بَرَك ))، به معناى ثابت و پايدار است ، يا از ((بركة )) به معناى خير زياد.
O به فرموده ى امام باقر عليه السلام ، مراد از ((بروج )) در اين آيه ستارگانند.(338)
O ((سراج )) به معناى خورشيد است كه نورش از خودش مى باشد، چنانكه مى خوانيم : (وجعلنا الشمس ‍ سراجا)(339) و اگر نورش از بيرون باشد به آن ((مُنير)) گفته مى شود.(340)
پيام ها : 
1 آفرينشِ ستارگان ، خورشيد وماه ، جلوه اى از بركات الهى است . (تبارك الّذى ...)
(62) وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ اءَرَادَ اءَن يَذَّكَرَ اءَوْ اءَرَادَ شُكُوراً 
ترجمه :
و اوست كه شب و روز را براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، جانشين يكديگر قرار داد.
نكته ها : 
O كلمه ى ((خلفة )) به معناى جايگزينى دو چيز به جاى يكديگر است .(341)
O امام صادق عليه السلام فرمود: هر چه از نمازهاى نافله ى شب از تو فوت شد، مى توانى در روز جبران كنى . سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (و هوالّذى جعل ...)(342)
O درس توحيد گرفتن از نظام حاكم بر هستى ، به اراده ما بستگى دارد. چه بسيارند كسانى كه عمر خود را به تحقيق درباره پديده اى سپرى مى كنند، ولى چون اراده عبرت گرفتن ندارند، درسى از آن نمى گيرند. اين گونه افراد به آئينه فروشى مى مانند كه همواره در آئينه نگاه مى كند، ولى لباس خود را مرتّب نمى كند، در حالى كه ممكن است عابرى تنها با يك نگاهِ با توجّه ، كجى يقه اش را صاف كند. پس تنها نگاه كافى نيست ، اراده ى اصلاح نيز لازم است .
با اين سخن ، پاسخ اين پرسش كه چرا بعضى دانشمندان علوم طبيعى با آنكه عمرى را در كنكاش در طبيعت گذرانده اند، خداشناس نيستند نيز مشخص شد، چون آنان به قصد شناخت خالق اقدامى نكرده اند. همچون نجّارى كه نردبان هاى زيادى ساخته ، امّا خودش اراده ى بالا رفتن از آن را نداشته است .
پيام ها : 
1 اراده و خواست انسان ، زمينه ى رشد اوست . (لمن اراد ان يذّكر)
2 انسان موجودى داراى اختيار است . (لمن اراد)
3 انسان ، داراى فطرتى است كه با تذكّر بيدار مى شود. (يذكر)(تذكّر در جايى بكار مى رود كه انسان از درون مطلبى را مى دانسته ، ولى فراموش كرده است )
4 هم شناخت ، اراده مى خواهد و هم عمل و شكر. (((اءَرادَ)) تكرار شده است )

next page

fehrest page

back page