ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 131
خوشحال و فرحناك مىسازد مرا مردى كه بگذرد از كسى كه به اوستم كرده، و پيوند كند با كسى كه از او بريده، و عطا كند به كسى كه او را محرومساخته، و برابر كند و پاداش دهد بدى را به نيكى و احسان.
6516 3- العفو احسن الاحسان. 1 67 گذشت، نيكوترين احسانهاست.
6517 4- العفو زكاة الظّفر. 1 97 گذشت، زكات پيروزى است.
6518 5- العفو عنوان النّبل. 1 134 گذشت، عنوان و نمايانگر بزرگىاست.
6519 6- العفو تاج المكارم. 1 140 گذشت، تاج بزرگواريهاست.
6520 7- العفو افضل الاحسان. 1 154 گذشت، برترين نيكوييهاست.
6521 8- الصّفح احسن الشّيم. 1 172 چشم پوشى و ناديده گرفتننيكوترين خصلتهاست.
6522 9- العفو زين القدرة. 1 198 گذشت، زيور قدرت و توانايى است.
6523 10- العفو يوجب المجد. 1 198 گذشت، موجب مجد و بزرگى است.
6524 11- العفو زكاة القدرة. 1 230 گذشت، زكات توانايى است.
6526 13- العفو احسن الانتصار. 1 277 گذشت، بهترين يارگيرى است.
6526 13- العفو مع القدرة جنّة من عذاب اللّه سبحانه. 1 398 گذشتبا قدرت و توانايى، سپرى است از عذاب خداى سبحان.
6527 14- المبادرة الى العفو من اخلاق الكرام. 2 4 پيشى جستن بهگذشت از خلق و خوى مردمان كريم و بزرگوار است.
6528 15- العفو اعظم الفضيلتين. 2 19 گذشت، بزرگترين فضيلتهاست.
6529 16- الصّفح ان يعفو الرّجل عمّا يجنى عليه و يحلم عمّايغيظه. 2 69
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 132
چشم پوشى به اين است كه انسان از جنايتى كه در باره او شدهبگذرد، و از آنچه او را به خشم آورد شكيبايى ورزد.
6530 17- اعف تنصر. 2 170 در گذر تا يارىات كنند.
6531 18- اقل تقل. 2 172 ببخشاى تا بر تو ببخشايند.
6532 19- اقل العثرة و ادرإ الحدّ و تجاوز عمّا لم يصرّح لك به. 2197 از لغزش در گذر، و حدّ را (تا آنجا كه مقدور است) دفع كن، و بگذر از آنچه درباره آن علنى چيزى به تو نگفتهاند. (و محملى ندارد) 6533 20- اعط النّاس من عفوكو صفحك مثل ما تحبّ ان يعطيك اللّه سبحانه، و على عفو فلا تندم. 2 200 گذشت و چشمپوشى تو نسبت به مردم همان گونه باشد كه دوست دارى خداى سبحان بر تو ببخشايد، و برعفو و گذشتى كه كردهاى پشيمان مشو.
6534 21- احسن الجود عفو بعد مقدرة.
2 393 بهترين بخشندگى گذشتى است كه پس از رسيدن به قدرت باشد.
6535 22- احسن افعال المقتدر العفو.
2 399 بهترين كارهاى شخص قدرتمند، گذشت است.
6536 23- اولى النّاس بالعفو اقدرهم على العقوبة. 2 410 شايستهترينمردم به گذشت كردن آن كسى است كه از ديگران قدرتمندتر است بر كيفر كردن.
6537 24- احقّ النّاس بالاسعاف طالب العفو. 2 411 شايستهترينمردم به دستگيرى و كمك كردن به او، آن كسى است كه درخواست عفو و گذشت دارد.
6538 25- احسن من استيفاء حقّك العفو عنه. 2 423 بهتر از استيفاىحق خود و به دست آوردن آن، اين است كه از آن بگذرى.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 133
6539 26- احسن المكارم عفو المقتدر وجود المفتقر. 2 432 بهترينمكارم (و صفات والاى انسانى) گذشت شخص توانا، و جود و بخشش شخص نيازمند است.
6540 27- احسن العفو ما كان عن قدرة.
2 435 بهترين گذشت آن است كه از روى توانايى و قدرت بر انتقامباشد.
6541 28- بالعفو تستنزل الرّحمة. 3 233 به وسيله گذشت و عفودرخواست فرود آمدن رحمت حق شود.
6542 29- تجاوز عن الزّلل و اقل العثرات ترفع لك الدّرجات. 3 314از لغزشهاى ديگران در گذر و خطاها را ببخشاى تا درجههايت (در پيش خداوند) بالارود.
6543 30- خذ العفو من النّاس و لا تبلغ من احد مكروهه. 3 461فراگير شيوه گذشت از مردم را، و دستاندازى نكن به هيچ كس بدانچه ناخوش آيند اوست.
6544 31- شرّ النّاس من لا يعفو عن الزّلة و لا يستر العورة. 4175 بدترين مردم كسى است كه از لغزش نگذرد، و آنچه را بايد از ديگران بپوشاند،نپوشاند.
6545 32- شيئان لا يوزن ثوابهما: العفو و العدل. 4 184 دو چيز استكه پاداش و ثواب آن به وزن و اندازه درنيايد: گذشت و عدالت.
6546 33- عند كمال القدرة تظهر فضيلة العفو. 4 324 در هنگام كمالقدرت و توانايى، فضيلت و برترى عفو و گذشت آشكار شود.
6547 34- قلّة العفو اقبح العيوب و التّسرّع الى الانتقام اعظمالذّنوب.
4 505 كم گذشتى زشتترين عيبهاست، و شتاب كردن در انتقام، بزرگترينگناهان است.
6548 35- كن جميل العفو اذا قدرت عاملا بالعدل اذا ملكت. 4 606
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 134
چنان باش كه چون قدرت يافتى گذشتت زيبا باشد، و چون به پادشاهىرسيدى به عدالت رفتار كنى.
6549 36- كن عفوّا فى قدرتك، جوادا فى عسرتك مؤثرا مع فاقتك، يكمللك الفضل. 4 611 پرگذشت باش در حال قدرت و توانايى، بخشنده باش در حال عسرت وتنگدستى، ايثار كننده باش در حال نيازمندى، تا فضيلت و برترى تو كامل گردد.
6550 37- كم من طامع بالصّفح عنه.
4 550 بسا طمع كارى كه طمع او به خاطر چشم پوشى از او است. (كه سببمىشود تا دوباره طمع در نافرمانى و گناه كند) 6551 38- من عفى عن الجرائم فقداخذ بجوامع الفضل. 5 307 كسى كه از جرمها و گناهان درگذرد مجموعه فضيلت را در برگرفته است.
6552 39- من لم يحسن العفو اساء بالانتقام. 5 407 كسى كه احسان بهعفو و گذشت نكند به وسيله انتقام بدى كند (يعنى ترك آن كار نيك، موجب اين كار بدمىشود).
6553 40- من الكرم ان تتجاوز عن الاساءة اليك. 6 39 از كرم وبزرگوارى است كه درگذرى از كسى كه به تو بدى كرده.
6554 41- ما احسن العفو مع الاقتدار.
6 68 چه نيكو است گذشت، با داشتن قدرت و توانايى بر انتقام.
6555 42- ما عفا عن الذّنب من قرّع به.
6 72 عفو و گذشت از گناه نكرده، كسى كه سرزنش و سركوفت بزند به آن.(يعنى سركوفت زدن ارزش عفو را از ميان مىبرد) 6556 43- لا تند منّ على عفو، و لاتبهجنّ بعقوبة. 6 299 زنهار كه پشيمان نشوى بر عفو و گذشتى كه كردهاى، و زنهار كهشادمان نشوى
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 135
بر كيفر دادنى كه انجام دادهاى.
6557 44- لا حلم كالصّفح. 6 352 هيچ بردبارى همچون چشم پوشى وگذشت نيست.
6558 45- لا شيء أحسن من عفو قادر.
6 392 چيزى بهتر از گذشت شخص قدرتمند (كه قدرت بر انتقام دارد)نيست.
6559 46- لا يقابل مسىء قطّ بافضل من العفو عنه. 6 427 مقابله ومعامله نشود گنهكارى هرگز به چيزى برتر از گذشت از او.
باب العافية (تندرستى)
6560 1- العافية أهنأ النّعم. 1 240 تندرستى گواراترين نعمتهاست.
6561 2- العافية افضل اللّباسين. 2 21 تندرستى برترين جامههاست.
6562 3- العوافى اذا دامت جهلت و اذا فقدت عرفت. 2 78 تندرستىهاهنگامى كه پايدار باشد (قدر و ارزش آن) مجهول باشد، و چون از دست رفت شناخته شود.
6563 4- انّ العافية فى الدّين و الدّنيا لنعمة جليلة و موهبةجزيلة. 2 667 به راستى كه تندرستى و عافيت در دين و دنيا، هر آينه نعمتى است بزرگو موهبتى است سترگ.
6564 5- بالعافية توجد لذّة الحيوة.
3 203 به وسيله تندرستى است كه لذّت زندگى يافت شود.
6565 6- ثوب العافية اهنأ الملابس.
3 346 جامه تندرستى و عافيت، گواراترين جامههاست.
6566 7- دوام العافية اهنأ عطيّة و افضل قسم. 4 21 پايدار ماندنتندرستى گواراترين عطاى الهى و برترين قسمتها و بهرههاست.
6567 8- كلّ عافية الى بلاء. 4 528 هر عافيت و تندرستى به سوىبلايى پيش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 136
مىرود. (و اعتبارى ندارد) 6568 9- لا عيش أهنأ من العافية. 6394 زندگىاى گواراتر از تندرستى نيست.
6569 10- لا لباس افضل من العافية. 6 434 جامهاى برتر از تندرستىنيست.
باب العاقبة (سرانجام، پايان)
6570 1- الا و إنّ من تورّط فى الامور من غير نظر فى العواقب فقدتعرّض لمفدحات النّوائب. 2 337 آگاه باشيد به راستى هر كس در افتد در كارها بدونانديشه و فكر در عواقب آن، به حقيقت خود را در معرض مصيبتهاى گران و سنگين درآورده.
6571 2- اعقل النّاس انظرهم فى العواقب. 2 484 عاقلترين مردم كسىاست كه در عواقب كارها بيشتر انديشه و تأمّل كند.
6572 3- اذا هممت بامر فاجتنب ذميم العواقب فيه. 3 169 هرگاه قصدكارى كنى بپرهيز از عواقب نكوهيدهاى كه در آن است.
6573 4- بالنّظر فى العواقب تؤمن المعاطب. 3 239 با نگرش و دقّتدر سرانجامهاى كار است كه آدمى از هلاكتها ايمنى يابد.
6574 5- راقب العواقب تنج من المعاطب. 4 99 مراقب و نگرانسرانجامهاى كار باش تا از محلهاى سقوط نجات يابى.
6575 6- طاعة دواعى الشّرور تفسد عواقب الامور. 4 252 پيروى كردناز چيزهايى كه مىخوانند انسان را به بدى، تباه كند سرانجام كارها را.
6576 7- فى العواقب شاف او مريح.
4 406 در سرانجامها (ى بيمارىها) شفا دهندهاى است يا آسودهكنندهاى.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 137
6577 8- كلّ مخلوق يجرى الى ما لا يدرى. 4 536 هر آفريده شدهاىروان است به سوى سرانجامى كه خود نمىداند.
6578 9- لكلّ امر مآل. 5 16 هر چيزى را سرانجامى است.
6579 10- لكلّ امر عاقبة حلوة او مرّة.
5 17 هر چيزى را سرانجامى است شيرين يا تلخ.
6580 11- من انتظر العواقب سلم. 5 167 كسى كه چشم به راه پايانهكار است (و ملاحظه عاقبت كار را مىكند) سالم ماند.
6581 12- من نظر فى العواقب سلم.
5 188 كسى كه نگاه در سرانجامها مىكند سالم ماند.
6582 13- من نظر فى العواقب سلم من النّوائب. 5 214 كسى كه نظر بهعواقب كار مىكند از پيشآمدهاى ناگوار سالم ماند.
6583 14- من راقب العواقب امن المعاطب. 5 248 كسى كه مراقب ونگران عواقب كار باشد از جايگاههاى سقوط در امان ماند.
6584 15- من فكّر فى العواقب امن المعاطب. 5 316 كسى كه در عواقبكار فكر و انديشه كند از افتادن در محلهاى سقوط ايمن باشد.
6585 16- من راقب العواقب سلم من النّوائب. 5 346 كسى كه مراقب و نگرانعواقب كار باشد از پيش آمدهاى ناگوار به سلامت ماند.
6586 17- ملاك الامور حسن الخواتم.
6 119 ملاك و معيار كارها، خوبى سرانجام آن است.
6587 18- مكروه تحمد عاقبته، خير من محبوب تذمّ مغبّته. 6 122 چيزناخوشايندى كه سرانجامش پسنديده باشد، بهتر است از آنچه محبوب باشد ولى سرانجام آنمذموم و نكوهيده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 138
است.
6588 19- لا عاقبة اسلم من عواقب السّلم. 6 385 سرانجامى سالمتراز سرانجام آشتى و رفاقت نيست.
باب العقوبة (كيفر)
6589 1- ايّاك و التّسرّع الى العقوبة فانّه ممقتة عند اللّه ومقرّب من الغير. 2 294 زنهار بپرهيز از شتاب كردن به سوى كيفر دادن كه به راستىاين كار مورد خشم خداى متعال و نزديك كننده دگرگونيهاى (نعمتهاى الهى) است.
6590 2- انّ اللّه سبحانه قد وضع العقاب على معاصيه زيادة لعبادهعن نقمته.
2 517 به راستى كه خداى سبحان عقاب و كيفر را بر نافرمانيهايشمقرّر فرمود براى آنكه بندگانش را از خشم و انتقامش باز دارد.
6591 3- من عاقب المذنب فسد فضله.
5 209 كسى كه گنهكار را كيفر كند فضل و برترى او فاسد و تباه گشتهاست.
6592 4- من عاقب بالذّنب فلا فضل له.
5 439 كسى كه در برابر گناه كيفر دهد فضيلتى ندارد.
6593 5- لا تعاجل الذّنب بالعقوبة و اترك بينهما للعفو موضعا تحرزبه الاجر و المثوبة. 6 306 شتاب نكن گناه را به كيفر دادن و ميان آن دو، جايى براىگذشت و عفو بگذار كه به وسيله آن پاداش نيك و ثوابى را به دست آورى.
6594 6- التّقريع أحد العقوبتين. 2 27 سرزنش و سركوفت زدن يكى ازدو كيفر و عقوبت است.
باب العقل (خرد)
6595 1- غاية العقل الاعتراف بالجهل.
4 374 نهايت عقل و خرد آن است كه اعتراف به نادانى خود كند (يعنىآنچه را نداند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 139
اعتراف كند كه نمىداند). 6596 2- قبيح عاقل خير من حسنجاهل. 4 510 كار زشت عاقل بهتر است از كار نيك نادان.
6597 3- قطيعة العاقل لك بعد نفاذ الحيلة فيك. 4 510 بريدن عاقلاز تو (و قطع رابطهاش با تو) پس از اين است كه راه چارهاى در باره تو نيابد.
6598 4- كفاك من عقلك ما ابان لك رشدك من غيّك. 4 586 از عقل توهمين اندازه تو را بس است كه رشدت را از گمراهيت براى تو روشن سازد.
6599 5- لم يعقل من وله باللّعب، و استهتر باللّهو و الطّرب. 5106 عاقل نيست كسى كه شيفته بازى و سرگرمى شود و حريص به لهو و شادى گردد.
6600 6- من عقل استقال. 5 140 كسى كه عاقل باشد طلب گذشت (از خداىتعالى) كند.
6601 7- لا عقل كالتّجاهل. 6 356 هيچ عقلى مانند «تجاهل» و خود رابه نادانى زدن نيست. 6602 8- العقل زين، الحمق شين. 1 13 عقل زيور است و حماقتننگ و عيب.
6603 9- العقل شفاء. 1 56 عقل، شفا و درمان است.
6604 10- العقول مواهب، الآداب مكاسب. 1 59 عقلها موهبتى الهىاست، و آداب كسب كردنى است.
6605 11- العقل شرف كريم لا يبلى. 2 8 عقل شرافت بزرگوارى است كهكهنه نشود.
6606 12- الانسان بعقله. 1 61
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 140
(حقيقت آدمى و) انسان به عقل او است.
6607 13- العقل فضيلة الانسان. 1 65 عقل و خرد فضيلت و برترىانسان است.
6608 14- العقل رسول الحقّ. 1 70 عقل پيك حق است.
6609 15- العقل صديق مقطوع. 1 85 عقل دوستى است بريده شده (كهمردم از او بريدهاند).
6610 16- العاقل يألف مثله. 1 85 عاقل الفت گيرد با مانند خود.
6611 17- العقل لا ينخدع. 1 116 عقل فريب نمىخورد.
6612 18- العقل مصلح كلّ امر. 1 110 عقل اصلاح كننده هر چيزى است.
6613 19- العاقل عدوّ لذّته. 1 123 انسان عاقل دشمن لذّت خويش است(زيرا غالبا لذتها موجب بدبختى است).
6614 20- العقل داعى الفهم. 1 128 عقل و خرد دعوت كننده به فهم وزيركى است.
6615 21- العقل اقوى اساس. 1 128 عقل و خرد محكمترين اساس و پايهاست.
6616 22- العقل افضل مرجوّ. 1 129 عقل برترين اميدواريهاست.
6617 23- العقل يحسن الرّويّة. 1 133 عقل فكر و انديشه را نيكوكند.
6618 24- العاقل يطلب الكمال، الجاهل يطلب المال. 1 153 عاقل وخردمند كمال را مىطلبد، و جاهل مال را.
6619 25- العقل ينبوع الخير. 1 173 عقل چشمه خير و نيكى است.
6620 26- العقل حفظ التّجارب. 1 177 عقل نگه داشتن تجربههاست(يعنى عاقل كسى است كه تجربهها را بخاطر بسپارد و در وقت خود به كار بندد).
6621 27- العاقل يضع نفسه فيرتفع.
1 178 عاقل پست گرداند نفس خود را و فروتنى كند و در نتيجه بلندگردد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 141
6622 28- العقل أحسن حلية. 1 204 عقل بهترين زيورها است.
6623 29- العقل يوجب الحذر. 1 204 عقل لازم كند حذر و پرهيز را.
6624 30- العقل مركب العلم. 1 205 عقل مركب علم و دانش است.
6625 31- العقل حسام قاطع. 1 206 عقل شمشيرى است برّان (كه حق وباطل را از هم جدا كند).
6626 32- العقل سلاح كلّ أمر. 2 210 عقل سلاح هر كارى است.
6627 33- العاقل مهموم مغموم. 1 237 عاقل پيوسته اندوهناك و غمگيناست (به خاطر كوتاهىها و انديشه در سرانجامها...) 6628 34- العقل اشرف مزيّة. 1240 عقل شريفترين مزيّت و برترى انسان است.
6629 35- العاقل من احرز أمره. 1 281 عاقل كسى است كه كار خود رامحكم و پابرجا كرده (يا دريافته) است.
6630 36- اصطناع العاقل احسن فضيلة. 1 323 احسان كردن عاقل بهترينفضيلت است.
6631 37- العقل ثوب جديد لا يبلى.
1 323 عقل جامه نو و تازهاى است كه كهنه نشود.
6632 38- العاقل يعتمد على عمله، الجاهل يعتمد على أمله. 1 324عاقل تكيه بر عمل خويش كند و جاهل و نادان تكيه بر آرزوى خويش.
6633 39- العقل منزّه عن المنكر آمر بالمعروف. 1 328 عقل پاكيزهكننده است از كار زشت و دستور دهد به كار نيك.
6634 40- العقل حيث كان آلف مألوف.
1 328 عقل هر جا كه باشد الفت دهنده و الفت گيرنده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 142
6635 41- العقل شجرة ثمرها السّخاء و الحياء. 1 329 عقل درختى استكه ميوهاش سخاوت و حياست.
6636 42- العاقل من بذل نداه. 1 331 عاقل كسى است كه بخشش خويش رابذل كند.
6637 43- العقل زين لمن رزقه. 1 336 عقل زيورى است براى آن كس كهروزيش شده است.
6638 44- العقل فى الغربة قربة. 1 341 عقل در غربت خويشاوند است.
6639 45- العقل رقىّ الى علّيّين. 1 350 عقل بالا برد انسان را بهسوى مقام «عليّين» و جايگاه والا.
6640 46- العاقل من صدّق اقواله أفعاله. 1 365 عاقل كسى است كهكارهايش گفتارش را تصديق كند.
6641 47- العاقل من وقف حيث عرف.
1 366 عاقل كسى است كه به ايستد هر جا كه بشناسد (يعنى در بحث ومناظره و قضاوت و امثال آنها).
6642 48- العاقل من يزهد فيما يرغب فيه الجاهل. 1 393 عاقل كسىاست كه زهد ورزد در آنچه جاهل در آن رغبت كند.
6643 49- العقل غريزة تزيد بالعلم و التّجارب. 2 32 عقل خصلتى استكه به سبب علم و تجربهها افزون شود.
6644 50- العاقل من هجر شهوته و باع دنياه بآخرته. 2 34 عاقل كسىاست كه از شهوت دورى كند و دنياى خود را به آخرت بفروشد.
6645 51- العاقل من تورّع عن الذّنوب و تنزّه من العيوب. 2 36عاقل كسى است كه از گناهان پارسايى ورزد، و از عيبها پاكيزه باشد.
6646 52- العقل و العلم مقرونان فى قرن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 143
لا يفترقان و لا يتباينان. 2 46 عقل و علم در يك رسن به همبستهاند، نه از هم جدا شوند و نه از هم دور شوند.
6647 53- العاقل من احسن صنائعه و وضع سعيه فى مواضعه. 2 51 عاقلكسى است كه كارها (و احسانها) ى او نيكو باشد، و تلاش و كوشش خود را در جاى خود بهكار برد.
6648 54- العاقل اذا سكت فكّر، و اذا نطق ذكر، و اذا نظر اعتبر. 255 عاقل هنگامى كه خاموش باشد انديشه كند، و چون سخن گويد ذكر خدا كند، و چون نگاهكند پند گيرد.
6649 55- العقل اغنى الغناء و غاية الشّرف فى الآخرة و الدّنيا. 257 عقل بى نياز كنندهترين توانگريها و نهايت شرف و بزرگوارى است در دنيا و آخرت.
6650 56- العاقل من اتّهم رأيه و لم يثق بكلّ ما تسوّل له نفسه. 264 عاقل كسى است كه متّهم كند رأى و انديشه خود را، و اعتماد نكند به هر چه نفس اوبرايش آرايش دهد.
6651 57- العاقل من وضع الاشياء مواضعها و الجاهل ضدّ ذلك. 2 79عاقل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود نهد، و جاهل و نادان بر خلاف اين است.
6652 58- العاقل اذا علم عمل و اذا عمل اخلص و اذا اخلص اعتزل. 285 عاقل هنگامى كه دانا شد عمل كند، و چون عمل كند پاك و خالص كند، و چون خالصكرد، عزلت گزيند.
6653 59- العقل اجمل زينة، و العلم اشرف مزيّة. 2 86 عقل زيباترينزيور است و علم و دانش شريفترين مزيّت و برترى.
6654 60- العقل اصل العلم و داعية الفهم. 2 91 عقل ريشه علم ودانش است، و انسان را به فهم و انديشه بخواند.
6655 61- العاقل لا يفرط به عنف و لا يقعد به ضعف. 2 107
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 144
عاقل كسى است كه از حدّ نگذراند او را درشتى و درشت خويى، ونمىنشاند او را ناتوانى.
6656 62- العقل منفعة و العلم مرفعة و الصّبر مدفعة. 2 117 عقلسود و منفعت آورد، و علم و دانش رفعت دهد، و صبر و بردبارى سبب دفع مصيبتها شود.
6657 63- النّفوس طلقة لكنّ ايدى العقول تمسك اعنّتها عن النّحوس.
2 119 نفسها (همچون مركبى) آزاد و رهاست، ولى دستهاى عقل و خردهاستكه مهارشان را از بدبختيها و نحوستها نگه دارند.
6658 64- العقل صاحب جيش الرّحمن و الهوى قائد جيش الشّيطان، والنّفس متجاذبة بينهما، فايّهما غلب كانت فى حيّزه. 2 137 عقل سردار لشكر خداىرحمان است، و هوا و هوس جلودار و فرمانده سپاه شيطان، و نفس انسانى را در اين ميانهر يك به سوى خود مىكشد، و هر كدام پيروز شد نفس در همان جايگاه او خواهد بود.
6659 65- العقل و الشّهوة ضدّان و مؤيّد العقل العلم و مزيّنالشّهوة الهوى و النّفس متنازعة بينهما فأيّهما قهر كانت في جانبه. 2 137 عقل وشهوت هر دو مخالف يكديگرند، يارى دهنده عقل علم است، و آرايش دهنده شهوت هوا وهوس، و نفس در اين ميان مورد نزاع اين دو است، و هر كدام غلبه كرد نفس در طرف اوخواهد بود.
6660 66- العقل أنّك تقتصد فلا تسرف و تعد فلا تخلف، و اذا غضبتحلمت.
2 145 عقل اين است كه ميانهروى كنى و زيادهروى نكنى، و وعده دهىو خلاف وعده نكنى، و هرگاه خشم كردى حلم ورزى و بردبارى كنى.
6661 67- العقل يهدى و ينجى، و الجهل يغوى و يردى. 2 152
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 145
عقل راهنمايى كند و نجات دهد، امّا جهل و نادانى گمراه كند وهلاك گرداند.
6662 68- العاقل من لا يضيع له نفسا فيما لا ينفعه، و لا يقتنى مالا يصحبه.
2 155 عاقل كسى است كه ضايع نكند از خود نفسى را در آنچه سودشندهد، و اندوخته نكند آنچه را همراه او نباشد.
6663 69- العاقل من سلّم الى القضاء و عمل بالحزم. 2 162 عاقل كسىاست كه تسليم قضاى الهى گردد، و در عين حال به احتياط و دورانديشى عمل كند.
6664 70- العقل صديق محمود. 2 167 عقل دوستى است ستوده.
6665 71- اعقل تدرك. 2 173 عاقل باش تا دريابى.
6666 72- اطع العاقل تغنم. 2 175 از عاقل پيروى كن تا غنيمت يابى.
6667 73- استرشد العقل و خالف الهوى تنجح. 2 184 راه راست را ازعقل بطلب، و با هوا و هوس مخالفت كن تا رستگار شوى.
6668 74- اعقل عقلك و املك امرك و جاهد نفسك و اعمل للآخرة جهدك.
2 211 خردمند گردان عقل خود را، و به دست گير كار خود را، و پيكاركن با نفس خود، و كار كن براى آخرت به قدر طاقت و كوشش خود.
6669 75- اتّهموا عقولكم فانّه من الثّقة بها يكون الخطاء. 2 267متّهم كنيد عقلهاى خود را كه به راستى در اثر اعتماد به آنها (و بدون مشورت باديگران، و تكيه بر عقل خويش) است خطا كارى.
6670 76- الا و انّ اللّبيب من استقبل وجوه الآراء بفكر صائب ونظر فى العواقب. 2 337 آگاه باشيد كه به راستى خردمند فرزانه كسى است كه به رأيهاىمختلف رو آورد، با فكرى درست و نگرشى در
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 146
عواقب و سرانجام كارها.
6671 77- اين العقول المستصبحة لمصابيح الهدى. 2 364 كجايندخردهايى كه افروختهاند چراغهاى هدايت را 6672 78- اغنى الغنى العقل. 2 370بىنياز كنندهترين ثروتها عقل است.
6673 79- اعقل النّاس من اطاع العقلاء.
2 374 عاقلترين مردم كسى است كه از عاقلان پيروى كند.
6674 80- افضل النّعم العقل. 2 377 برترين نعمتها عقل است.
6675 81- اسعد النّاس العاقل. 2 376 خوشبختترين مردم انسان عاقلاست.
6676 82- اعقل الانسان محسن خائف.
2 387 عاقلترين انسان نيكوكار ترسان (از خداى سبحان) است.
6677 83- اعقل النّاس اقربهم من اللّه.
2 443 عاقلترين مردم كسى است كه از ديگران به خدا نزديكتر باشد.
6678 84- ادرك النّاس لحاجته ذو العقل المترفّق. 2 468 در ميانمردم كسى زودتر به خواسته خود مىرسد كه عاقل و نرمخو باشد.
6679 85- افضل النّاس عقلا احسنهم تقديرا لمعاشه، و اشدّهماهتماما باصلاح معاده. 2 472 برترين مردم از نظر عقل كسى است كه اندازهگيرى زندگيشاز ديگران بهتر، و اهتمام و تلاشش در اصلاح معاد خود از همگان سختتر باشد.
6680 86- افضل حظّ الرّجل عقله ان ذلّ اعزّه، و ان سقط رفعه، و انضلّ أرشده و ان تكلّم سدّده. 2 477 برترين بهره مرد عقل او است، اگر خوار شود اورا عزيز گرداند، و اگر بيفتد بلندش كند، و اگر گم شود به راه راست هدايتش كند، واگر سخن گويد او را استوار و پابرجا نمايد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 147
6681 87- انّ اللّه سبحانه يحبّ العقل القويم و العمل المستقيم. 2494 به راستى كه خداى سبحان عقل درست و عمل مستقيم را دوست مىدارد.
6682 88- انّ الزّهد فى الجهل بقدر الرّغبة فى العقل. 2 503 بهراستى كه بىرغبتى در جهل و نادانى به اندازه رغبت در عقل (نيكو) است.
6683 89- انّ من رزقه اللّه عقلا قويما و عملا مستقيما فقد ظاهرلديه النّعمة و اعظم عليه المنّة. 2 543 به راستى كسى را كه خداوند عقلى درست وعملى مستقيم روزى كرده، نعمت خود را بر او آشكار، و منّت خويش را بر او بزرگگردانده است.
6684 90- انّ العاقل من عقله فى ارشاد و من رأيه فى ازدياد، فلذلكرايه سديد و فعله حميد. 2 543 به راستى عاقل كسى است كه عقل او در راه ارشاد است ورأى و انديشهاش در حال فزونى و ازدياد، و از اين رو رأى و انديشهاش استوار، وكارش ستوده است.
6685 91- انّ العاقل من نظر فى يومه لغده، و سعى فى فكاك نفسه وعمل لما لا بدّ له منه و لا محيص له عنه.
2 557 به راستى كه عاقل كسى است كه در امروزش به فكر فرداى خويشاست، و تلاش در آزادى نفس خويش دارد، و براى آنچه چارهاى از آن ندارد، و گريزى ازآن نيست، كار مىكند.
6686 92- انّما العقل التّجنّب من الاثم و النّظر فى العواقب والاخذ بالحزم.
3 84 جز اين نيست كه عقل عبارت است از دورى گزيدن از گناه، وانديشه كردن در سرانجامها، و فرا گرفتن احتياط و دورانديشى در كارها.
6687 93- اذا قلّت العقول كثر الفضول.
3 132 هرگاه عقلها كم شود، زيادتيها (در گفتار و زيادهرويها)بسيار شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 148
6688 94- اذا اراد اللّه بعبد خيرا منحه عقلا قويما و عملامستقيما. 3 167 هرگاه خداوند در باره بندهاى خير و خوبى خواهد، عطا كند به اوعقلى درست و عملى راست و پا برجا.
6689 95- بالعقل يستخرج غور الحكمة. 3 204 به وسيله عقل است كهپايان حكمت و فرزانگى بيرون آيد.
6690 96- بالعقل تنال الخيرات. 3 205 با عقل است كه خيرات ونيكىها به دست آيد.
6691 97- بالعقل صلاح البريّة. 3 206 به وسيله عقل وضع مردم رو بهراه شود.
6692 98- بالعقول تنال ذروة العلوم.
3 221 به وسيله عقلهاست كه آدمى به قلّه علوم دست يابد.
6693 99- بالعقل صلاح كلّ امر. 3 234 صلاح هر كار به وسيله عقلاست.
6694 100- تمام العقل استكماله. 3 276 تمامى عقل و خرد، كاملگرداندن و به كمال رساندن آن است.
6695 101- تزكيه الرّجل عقله. 3 278 پاكيزگى مرد، به عقل و خرد اواست.
6696 102- ثمرة العقل الاستقامة. 3 322 ميوه عقل، استقامت وپايدارى (در كارها) است.
6697 103- ثمرة العقل لزوم الحقّ. 3 325 ميوه عقل ملازم بودن باحق است.
6698 104- بالعقل كمال النّفس. 3 234 به وسيله عقل است كمال نفسانسانى.
6699 105- ثلاث من كنّ فيه كمل ايمانه: العقل و الحلم و العلم. 3335 سه چيز است كه در هر كس باشد ايمانش كامل است: عقل و بردبارى و علم.
6700 106- ثروة العاقل فى علمه و عمله.
3 351 دارايى و توانگرى عاقل، در علم و عمل او است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 149
6701 107- ثلاث يمتحن بها عقول الرّجال هنّ: المال و الولاية و المصيبة.3 337 سه چيز است كه به وسيله آنها عقلهاى مردان آزمايش شود و آنها عبارت است از:مال و فرمانروايى و مصيبت.
6702 108- ثلاثة تدلّ على عقول اربابها: الرّسول و الكتاب والهديّة. 3 343 سه چيز است كه دلالت و راهنمايى مىكند بر عقل صاحب آن: پيك، نامه،هديه.
6703 109- حسن العقل جمال الظّواهر و البواطن. 3 382 نيكويى عقل،زيبايى آشكار و درون است.
6704 110- حسب الرّجل عقله، و مروءته خلقه. 3 401 حسب مرد (كهبدان بايد افتخار ورزد) عقل او است، و مردانگى او اخلاق او است.
6705 111- حدّ العقل النّظر فى العواقب و الرّضا بما يجرى بهالقضاء. 3 404 حدّ و انتهاى عقل، نظر و انديشه كردن در عواقب كارهاست، و راضى بودنبدانچه تقدير الهى بر آن جارى گردد.
6706 112- حدّ العقل الانفصال عن الفانى و الاتّصال بالباقى. 3405 حدّ عقل جدا شدن از دنياى فانى، و پيوستن به سراى باقى و پايدار است.
6707 113- حفظ العقل بمخالفة الهوى و العزوف عن الدّنيا. 3 409نگهدارى عقل به مخالفت كردن با خواهشها و روى گردانيدن از دنياست.
6708 114- خير المواهب العقل. 3 420 بهترين موهبتهاى الهى عقلاست.
6709 115- خفّت عقولكم و سفهت حلومكم، فانتم غرض لنابل، و اكلةلآكل، و فريسة لصائل. 3 455 عقلهاتان سبك و فكرهاتان سفيهانه است، پس هدف خوبىبراى تيراندازان، و لقمه خوبى براى خورندگان، و شكارى هستيد براى حمله كنندگان(اين سخنان را در مذمت مردم بصره فرموده).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 150
6710 116- حسن العقل افضل رائد. 3 386 عقل نيكو، برترين پيشرو وراهنما است.
6711 117- دولة العاقل كالنّسيب يحنّ الى الوصلة. 4 10 دولت عاقلمانند خويشاوندى است كه اشتياق به پيوند دارد.
6712 118- ذو العقل لا ينكشف الّا عن احتمال و اجمال و افضال. 4 31انسانى كه داراى عقل است گشوده نشود و ظاهر نگردد حال او، مگر از تحمل نمودن، ونيكى كردن، و بخشش نمودن.
6713 119- ربّما عمى اللّبيب عن الصّواب. 4 82 بسا باشد كه خردمنداز راه درست نابينا گردد.
6714 120- رأى العاقل ينجى. 4 95 انديشه و رأى عاقل، نجات بخشاست.
6715 121- رزانة العقل تختبر فى الرّضا و الحزن. 4 101 سنگينى ووقار عقل آزمايش شود در خوشنودى و اندوه (كه در هر حال سنگينى و متانت خود را حفظكند).
6716 122- زين الدّين العقل. 4 109 زيور دين عقل است.
6717 123- زلّة العاقل محذورة. 4 111 لغزش عاقل محذور است و بايداز آن برحذر بود و پرهيز كرد. 6718 124- زلّة العاقل شديدة النّكاية.
4 111 لغزش عاقل، زخم سختى است.
6719 125- زيادة العقل تنجى. 4 112 بسيارى عقل نجات بخش است.
6720 126- ستّة تختبر بها عقول الرّجال: المصاحبة و المعاملة والولاية و العزل و الغنى و الفقر. 4 138 شش چيز است كه عقل مردان بدانها آزمايششود: هم نشينى، داد و ستد، فرمانروايى، معزول شدن، دارايى، نادارى.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 151
6721 127- ستّة تختبر بها عقول النّاس: الحلم عند الغضب، و الصّبرعند الرّهب، و القصد عند الرّغب، و تقوى اللّه فى كلّ حال، و حسن المداراة، و قلّةالمماراة. 4 139 شش چيز است كه آزمايش شود بدانها عقلهاى مردمان: بردبارى در هنگامخشم، شكيبايى در هنگام ترس، ميانهروى در هنگام ميل و خواهش، تقواى الهى در هرحال، خوب مدارا كردن، كمى جدال و ستيزه.
6722 128- صلاح البريّة العقل. 4 196 اصلاح مردمان به عقل و خرداست.
6723 129- صاحب العقلاء تغنم، و اعرض عن الدّنيا تسلم. 4 204 باعاقلان و خردمندان مصاحبت كن تا غنيمت يابى، و از دنيا روى بگردان تا سالم بمانى.
6724 130- صديق كلّ امرء عقله، و عدوّه جهله. 4 210 دوست هرانسانى عقل او است و دشمنش جهل و نادانيش.
6725 131- ضلال العقل يبعّد من الرّشاد و يفسد المعاد. 4 229گمراهى عقل انسان را از راه راست دور گرداند، و معاد و روز جزا را فاسد كند.
6726 132- ضروب الامثال تضرب لاولى النّهى و الالباب. 4 229 اقساممثلها (كه در قرآن و سخنان بزرگان است) براى صاحبان عقلها و خردها زده مىشود.
6727 133- ضلال العقل اشدّ ضلّة، و ذلّة الجهل اعظم ذلّة. 4 235گمراهى عقل سختترين گمراهى است، و خوارى نادانى بزرگترين خوارى.
6728 134- ظنّ ذوى النّهى و الالباب اقرب شيء من الصّواب. 4 279گمان عاقلان و خردمندان نزديكترين چيزها است به درستى و صواب.
6729 135- عليك بالعقل فلا مال اعود منه. 4 287 بر تو باد بهملازمت عقل كه هيچ مالى
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 152
سودمندتر از آن نيست.
6730 136- عداوة العاقل خير من صداقة الجاهل. 4 351 دشمنى عاقلبهتر است از رفاقت و دوستى جاهل و نادان. (دشمن دانا به از نادان دوست) 6731 137- عقل المرء نظامه، و ادبه قوامه، و صدقه امامه، و شكره تمامه.
4 364 عقل مرد نظام او است، و ادب او قوامش، و راستيش امام و راهنماىاو، و شكر و سپاسش نشانه تمام و كمال او است.
6732 138- عنوان فضيلة المرء عقله و حسن خلقه. 4 366 سرلوحه برترىو فضيلت آدمى عقل و اخلاق نيكوى او است.
6733 139- غاية المرء حسن عقله. 4 372 نهايت آدمى عقل نيكوى اواست.
6734 140- غاية الفضائل العقل. 4 374 نهايت همه فضائل، عقل و خرداست.
6735 141- غريزه العقل تأبى ذميم الفعل. 4 379 غريزه و خصلت عقل وخرد، از كار زشت و نكوهيده سر باز مىزند.
6736 142- غرّ عقله من اتبعه الخدع.
4 381 عقل خود را فريب داده كسى كه به دنبال آن مكرها و نيرنگها راآورده.
6737 143- غطاء العيوب العقل. 4 389 پرده عيبها عقل است. 6738144- فقد العقل شقاء. 4 413 نداشتن عقل بدبختى است.
6739 145- قد يضلّ العقل الفذّ. 4 469 گاه است كه عقل تك و تنهاگمراه مىكند (و نبايد به عقل تنها بدون مشورت با ديگران اكتفا كرد).