د - چگونگى بناى اولين مسجد جامع قم
حضرت به رسم جايزه و صله ده هزار درهم از همان درهم هايى كه نام مباركشان بر روىآن نقش بسته بود به دعبل عطا فرمود. او در مراجعت از خراسان عبورش به شهر قم افتادو مردم قم از او هر درهم را به ده درهم خريدند. (240) به نقلى ديگر، حضرت علاوه بر ده هزار درهم يكى از جامه هاى برد خود را نيز بهدعبل عطا فرمودند، چون دعبل به قم رسيد، قمى ها از او خواستند كه سى هزار درهم بگيردو جامه را بدهد ولى او نپذيرفت و به راه خود ادامه داد. هنگامى كه از حدود قم خارج شد،جمعى از جوانان قم كه در راه او كمين كرده بودند جلوى راهش را گرفتند تا جامه رابگيرند و سى هزار درهم بدهند، دعبل قسم ياد كرد كه جامه را نمى فروشد، مگر اين كهقطعه اى از آن را به وى دهند تا در كفن خود قرار دهد. آن جوانان يك آستين لباس را بهاو دادند. (241) و به روايت ديگر، خبر قصيده و جبه مخصوص حضرت قبلا به مردم قم رسيده بود. هنگامآمدن دعبل به قم مردم از او خواستند كه قصيده را برايشان بخواند. دعبل در مسجد جامع حضور يافت و قصيده را خواند. مردم قممال و خلعت بسيار به او بذل كردند و خواهش كردند جبه را به هزار دينار به ايشانبفروشد و او حاضر نشد. (242) مدرسه غياثيه : سردر و مناره هاى مدرسه غياثيه در نزديك ميدان كهنه شهر كه نام آن به همين صورت دركتاب ها و اسناد دوره صفوى و قاجار مكررا ديده مى شود، از آثار نيمه قرن نهم ، يعنىسال 830 است . سردر مدرسه به بلندى 12 و دهانه و پهناى 7 در 4 متر به سوى شرق بنا شده و دوطرف آن برپايه هاى خارجى ايوان هر طرف دو طاق نما - يكى پايين و ديگرى بالاى آن- برافراشته اند. در كمربند ايوان كتيبه اى سراسرى بوده كه فرو ريخته و هيچاثرى از آن بر جاى نمانده است . دو مناره بالاى سردر به قطر 20/2 متر و بلندى 13متر از بالاى بام (25 متر از سطح زمين )با پوشش آجرى است كه از پايين تا گلوگاهبه نقشه شطرنجى لوزى در 19 رديف با طرحى از كاشى فيروزه اى ميان لوزى ها دركمرگاه و گلوگاه هر دو مناره و در بالا با كتيبه اى از كاشى خشتى آراسته شده و دربالاى كتيبه نقشه آجرچينى دگرگون گرديده و پس از چند رديف ، سه رديف مقرنس آجرىبه شكل كنگره در بالاى مناره ها نمودار است . (243) البته چندسال پيش بر اثر زمين لرزه قسمتى از اين مناره تخريب گرديد كه سازمان ميراثفرهنگى استان قم آن را تعمير نمود. در مقابل اين مدرسه حمامى بوده كه شخصى به نام غياث الدين رضوى آن را وقف آستانهنمود، پس از آن بعضى از سادات قم آن محوطه را به نام آن واقف يعنى غياث الدينرضوى كه در زمان شاه اسماعيل صفوى سركشيك آستانه مقدس رضوى بوده است ، مدرسهغياثيه ناميدند. اين شخص در سال 934 در مشهد رحلت نمود. به هرحال از مجموع ابنيه اين مدرسه وسيع جز همين ايوان و سردر و دو مناره چيزى باقى نماندهاست . همچنين اين مدرسه را مدرسه شرفيه نيز ناميده اند؛ زيرا گويند اين مدرسه را بهدستور شرف الدين ابوطاهر بن على قمى وزير سلطان سنجر سلجوقى درسال 547 كه براى امور عراق به قم آمده بودند بنا نهادند. اين مدرسه - كه البته داراى مسجدى هم بوده است - يكى از بزرگترين مدرس شهرمحسوب مى شده است كه براى رفاه حال طلاب واهل علم در فصل تابستان زير صحن آن را هم سردابىمجلل و موسع ساخته بودند. سپس در اطراف مدرسه مذكور قيصريه و چهار سوق نو بنيان قم ساخته شد. چنان كه مداخل مدرسه از شرق يعنى سردر آن با دو مناره در بازار شرقى افتاد و ازمقصوره مسجد شمالى آن هم درى به طرف قيصريه باز مى شد و در طرف غربى آن همسردرى بود كه به سراى تجارتى باز مى گرديد كه قسمتى از محوطه جنوبىمدرسه جزء خيابان آذر گرديد و قسمتى هم زير ساختمان مغازه هاى حاشيه خيابان وهمچنين حجرات ميدان بارفروشى و قسمتى در زيرگاراژ قرار گرفت . اين مدرسه در اثر سيل در سال 1045 ويران گرديد و همان طور كه قبلا بيان گرديد.از مجموع آثار آن به غير از ايوان و سردر و دومناره آثارى باقى نمانده است . در توصيف از مناره نزديك آن به غير از مناره هاى زوجى كه سردر مدرسه غياثيه (يا به عبارت ديگر شرفيه ) درميدان كهنه قم قرار دارد كه مى توان آن ها را در شمار نخستين مناره هاى زوجى ايران دانست. در نزديكى اين مدرسه مناره انفرادى ديگرى وجود دارد كه به شرح مختصرى از آن مىپردازيم . از مجموع تواريخ و اخبار چنين برمى آيد كه نخستين مناره اى كه در عالم اسلام ساخته شدهمناره اى بود كه ابودلف قاسم بن عيسى بن ادريس بنمعقل بن عمير در خلافت معتصم عباسى در كنار مسجد مجللى كه در شهر نو بنيان سامراءاحداث كرد، بنا نهاد. اين ماءذنه به ارتفاع 12 متر با راه پله خارجى حلزونى بود. دومين مناره اى كه ساخته شد، در سال 240 هجرى از طرفمتوكل ، خليفه عباسى ، در كنار مسجد جامع احدائى وى در سامراء بود كه هم ماءذنه مسجد وهم محل افراشتن لواى خلافت بود كه به نام ملويه شهرت يافته است . ارتفاع اين مناره 52 متر است و در تارك (244) آن غرفه اى قرار داشت كه اكنون خرابشده است و قطر قسمت پايين آن نيز به 50 متر مى رسد. به فاصله نيم قرن ، سومين مناره را مردم قم بنا كردند؛ اما اين مناره در كنار مسجدابوالصديم اشعرى با نقشه استوانه اى و راه پله پيچ درونى ساخته شد. ارتفاع اين مناره كه در كنار محوطه ميدان كهنه قرار دارد، 25 متر و قطر آن 5/3 متر مىباشد. اين مناره در سال 291 هجرى در دوره حكومت يحيى بن اسحق به خوديارى عرباشعرى ميان شهر جديد اسلامى و شهر قديم كميدان بنا نهاده شد تا صداى مؤذن به هردو شهر برسد و همان طور كه مشخص است جدار اين مناره آجرى ساده و فاقد هر نوعتزيينات مى باشد. آنچه از ملاحظه اسناد و مدارك مربوط و سبك بناى مناره مورد سخنبرمى آيد اساس مناره كهن و مربوط دوره سلجوقى است كه باگذشت زمان فرسوده شده وقسمت هايى از آن نيز فروريخته بود تا در سال 1191 به وسيله يكى از امراى زند مرمتگرديده و نماى آجرى كنونى از همين مرمت برجاى مانده است . پس از آن ماءذنه جديدى رابالاى آن ساختند. (245) همان طور كه بيان شد اين مناره سومين مناره در جهان اسلام و اولين مناره احداثى در قم ودر ايران بوده است كه به مرور زمان تجديد بنا شده و اكنون نيز از طرف ميراثفرهنگى استان قم تعمير و مرمت شده است . لازم به ذكر است راهرو اين مناره در مسجد ميدان كهنه قرار دارد، همان مكانى كه درسال 1310 شمسى از طرف حضرت آيه الله حاج ميرزا محمد فيض در محوطه اى بهطول 21 متر و عرض 12 متر به ارتفاع 6 متر مركب از ده چشمه بر فراز چهار ستونسنگى مضلع با نقشه چشمه پوش ساخته شد و به ايندليل به آن مسجد فيض مى گويند، اين مسجد، هم اكنون در گوشه اى ازشمال شرقى ميدان كهنه قرار دارد كه در آن نماز جماعت و مجالس روضه خوانى منعقد مىگردد؛ البته قبل از احداث مسجد، مدخل اين مناره روى پشت بام مغازه اى قرار داشت كهحضرت آيه الله فيض آن مغازه را خريدارى و سپس خراب نمود و در جاى آن مسجد كنونىميدان را بنا كرد كه راه پله اين مناره در اين مسجد قرار گرفته است . برگزارى نماز جماعت در مسجد جامع (جمعه ) مسجد جامع يكى از اماكن مقدسى است كه همواره نماز جماعت هاى باشكوه به خصوص درزمان هاى گذشته در آن برگزار مى شده است كه در اين جا به چند نمونه از آن اشاره مىشود: از نماز جماعت هاى باشكوه قم ، نماز جماعت مرحوم حضرت آيه الله العظمى بروجردى درماه مبارك رمضان ابتدا در مسجد جمعه و بعدا در مسجد اعظم بود در مسجد جمعه مخصوصاروزهاى جمعه زير گنبد و طرفين گنبد و تمام حياط وسيع مسجد و قسمت هاى مسقف (246)اطراف مسجد و پشت بام ها و كوچه هاى اطراف مستور و پوشيده از جمعيت بود. ديگرى نماز جماعت مرحوم آقا شيخ مهدى حكمى در ماه مبارك رمضان در مسجد جمعه ، همچنين درحدود يك قرن قبل نماز جماعت حاج سيد جواد عالم بزرگ قم در زمان ناصر الدين شاه درمسجد جمعه از نمازهاى باشكوه و باعظمت و پرجمعيت و معروف زمان خود بوده است . درزمان فتحعلى شاه نماز جماعت مرحوم ميرزاى قمى و در زمان صفويه نماز جماعت مولا محسنفيض هر دو در مسجد جمعه شهرت فراوان دارد. (247) در چند دهه اخير نيز مرحوم حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى در ماه هاى مبارك رمضاناقامه نماز جماعت داشته اند. همچنين در سال هاى اخير حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاىشيخ محمد صادق تهرانى در حدود 40 سال اقامه جماعت داشته اند و اكنون حضرت حجهالاسلام والمسلمين آقاى سيد مهدى صحفى امام جماعت محترم مسجد جامع مى باشند. البته بسيارى از علما و فضلا بزرگوار ديگرى اقامه جماعت داشته اند كه در اين جافقط به چند نمونه اشاره شد . اما متاءسفانه چند سالى است كه نماز جماعت مسجد جامع بسيار كم جمعيت و خلوت شده است ،در صورتى كه جمعيت آن محله و مناطق ديگر نسبت به گذشته چندين برابر شده است . اينامر دلايل زيادى دارد كه يكى از اين دلايل ساخت و ساز مساجد متعدد در اطراف مسجد جامع ودر نتيجه باعث پراكندگى جمعيت شده است كه در مبحث بعد به آن اشاره خواهد شد. مشكلات عمده و اساسى مسجد جامع بيان كردن مشكلات هميشه به معناى انتقاد و شكايت نيست ، بلكه در پاره اى مواقع بهمعناى بررسى و حل آن اس . بنابراين جهت بررسى و رفع اين مشكلات به چند مورد مهمآن اشاره مى كنيم . 1 - موقعيت نامناسب مسجد از لحاظ جغرافيايى و دورى آن به مركز شهر 2 - عدم توجه كافى مسؤولين (شهرى و استانى ) به مسجد 3 - فقدان و يا كمبود بودجه كافى جهت مرمت و بازسازى مسجد 4 - تخريب قسمتهايى از مسجد توسط عوامل طبيعى و نيز افراد ناآكاه 5 - عدم آشنايى مردم با مسجد جامع 6 - عدم حضور مستمر علما در اين مسجد باعظمت با توجه به مشكلاتى كه بيان شد، توصيه هاى زير ارائه مى گردد. 1 - احداث خيابان اصلى از مقابل مسجد 2 - تعيين متولى براى مسجد جامع 3 - تخصيص بودجه كافى 4 - بازسازى قسمتهاى تخريب شده و كنترل بيشتر مسجد 5 معرفى بيشتر اين مسجد به همگان از طريق نشريات و صداوسيما از موقعيت هاى مختلففرهنگى ، مذهبى و معمارى و... 6 - حضور هفتگى شخصيت هاى علمى ، مذهبى (علما، مراجع و...) در نماز جماعت اين مسجد. ضمنا در اين مسجد به جز انجام امورى كه در مساجد رايج است مانند نماز جماعت و نمازعيدين و مراسم جشن و شهادت ائمه و ادعيه ، مراسم اعتكاف نيز برگزار مى گردد. مسجد مقدس جمكران توصيف مسجد مقدس جمكران مسجد مقدس جمكران نامى آشنا و باصفا براى كسانى است كه روز و شب ، عاشقانه وعارفانه ، حضرت بقيه الله لاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را مى خوانند. آنان كه هر جمعه در دعاى ندبه ، اين معز الاولياء و اينمذل الاعداء، اين الطالب بدم المقتول بكربلا و اين ..... و بنفسى انت من عقيد عز لا يسامى و...... را با تمام وجود زمزمه مى كنند. و هر صبح و شام در دعاى فرج و دعاى عهد و... فرج منجى عالم بشريت را از خداوندمتعال خواستارند. مسجد جمكران ، همان مكانى است كه قدوم مقدس و منور و پاك حضرت حجت - روحى و ارواحالعالمين لتراب مقدمه الفداه - بر زمين آن فرود آمد و به امر اين خورشيد عالم تاب ،مسجدى با اين عظمت و شكوه برپا گرديد. مسجد جمكران قرارگاه شيفتگان و دلسوختگانجمال و دل سوخته اش مى باشد. مسجدى كه در آن اگر نتوان به راحتى يار را ديد (البته براى افراد عادى ) اما مى توانبوى دلنشينش را استشمام كرد. بدين جهت است كه اين مسجد پربركت ، نه فقط پذيراىمشتاقان و شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام از شهر مقدس قم و ديگر نقاط ايران است ،بلكه از ديگر كشورهاى جهان به خصوص كشورهاى اسلامى نيز جهت زيارت بانوى دوجهان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و نيز به جاى آوردن نماز حضرت ولى عصرعليه السلام در مسجد جمكران ، راهى اين مسجد با عظمت مى شوند و اين مسجد مقدس شب هاىچهارشنبه و شب هاى جمعه و روزهاى دوشنبه و حتى تمام روزها پذيراى عاشقان ودلباختگان مهدى زهرا عليه السلام مى باشد. لازم به ذكر است كه از حضرت مهدى عليه السلام تاكنون در اين مسجد كراماتى مشاهدهشده كه بسيارى از آن ها ثبت و ضبط شده است (248) و شايد بسيارى از كرامات آنحضرت به چشم نيايد و يا در كتاب ها نيز نوشته نشود، به عنوانمثال همين كه انسان توفيق تشرف به مسجد مقدس جمكران را مى يابد و سپس در آن جا بهانسان حال و هوايى دلنشين و ملكوتى دست مى دهد (هر چند كوتاه باشد) و باعث مى شودانسان لحظه اى از كالبد مادى خارج شده و عاشقانه بودن را بچشد، اين خود نوعى كرامتآقا و مولا امام زمان عليه السلام مى باشد. از آن جا كه بسيارى از مشتاقان و شيفتگان حضرتش بسيارمايل بوده و هستند كه با چگونگى بناى اين مسجد مقدس آشنا شوند، بنابراين تاريخچهاى مختصر از بناى اين مركز باعظمت خدمت خوانندگان محترم و گرامى تقديم مى گردد. شايد كه اين كار وسيله اى جهت تقرب معنوى ما و شما عزيزان باشد. تاريخچه مسجد مقدس جمكران در خارج از شهر مقدس قم ، در حدود شش كيلومترى جاده قم - كاشان ، نزديك روستاىجمكران ، مسجد باصفايى به نام مسجد جمكران وجود دارد. اصل بناى اين مسجد حكايتى دارد كه مرحوم حاج ميرزا حسين نورى در كتاب نجم الثاقب(249) و در كتاب كلمه طيبه (250) به نقل از تاريخ قم ، تاءليف حسن بن محمد بنحسن قمى كه او نيز از كتاب مونس الحزين فى معرقه الحق و اليقين شيخ صدوقنقل نموده است (251) و ما در اين جا اين حكايت مشهور رانقل مى كنيم : شيخ عفيف صالح حسن حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: شب سه شنبه ، هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 ه .ق در سراى خود خوابيده بودم (البتهسال 393 نمى تواند سال كاملا درستى براى تاءسيس مسجد جمكران باشد؛ زيراتاريخ قم كه اين داستان را نقل نموده در سال 378 تاءليف گرديده وحال آن كه چگونه مى توان حادثه اى را كه 15سال بعد رخ خواهد داد، در كتابى درج نمود. پاسخ اين ابهام در كتاب نجم الثاقب(252) چنين آمده كه : مؤلف گويد: در نسخه فارسى تاريخ قم و در نسخه عربى آن كه عالمجليل آقا محمد على كرمانشاهى مختصر اين قصه را از آننقل كرده در حواشى رجال مير مصطفى در باب حسن ، تاريخ قصه را در ثلث و تسعينيعنى نود و سه نقل كرده و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شد واصل سيعين بوده كه به معنى هفتاد است ؛ زيرا كه وفات شيخ صدوق پيش ازسال نود بوده است ؛ بنابراين سال درست و صحيح تاءسيس مسجد 373 ه .ق مى باشد)كه ناگهان جماعتى به در سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود، مرا بيدار كردند وگفتند: برخيز و فرمان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام را اجابت كن كه تو را مىخواند . حسن بن مثله مى گويد: من برخاستم و آماده شدم ، گفتم بگذاريد تا پيراهن بپوشم ، از درسراى ندا آمد كه هو ماكان قميصك : پيراهن نپوش كه از تو نيست . دست دراز كردم وسراويل خود را برداشتم ، آوازى آمد كه : ليس ذلك منك فخذ سراويلك : آن سراويل را كه برداشتى براى تو نيست ، آن را از خودرها كن . آن را انداختم و از خود دور كردم و... (سپس ) در سراى خود به دنبال كليد گشتم ، (به جستجوى كليد رفتم ) ندا آمد كهالباب مفتوح : در باز است . هنگامى كه به در سراى آمدم ، جماعتى از بزرگان را ديدم ،سلام كردم ، جواب دادند و مرحبا گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (جمكران ) است ،آوردند. چون خوب نگاه كردم تختى را ديدم كه نهاده شده و فرشى نيكو بر آن تختگسترده شده و بالش هاى نيكو نهاده (قرار داده شده ) و جوانى ديدم سى ساله بر روىتخت كه بر چهاربالش تكيه كرده است و پيرى درمقابل او نشسته و كتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى خواند. و بيش از شصت مرد كهعده اى از آن ها جامه هاى سفيد و عده اى ديگر جامه هاى سبز بر تن داشتند برگرد او روىزمين نماز مى خواندند. آن پيرمرد كه حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام عليه السلام مرابه نام خود خواند و فرمود: (برو به حسن به مسلم بگو: تا چند سال است كه اين زمين را عمارت مى كنى و مى كارى وما خراب مى كنيم و پنج سال است كه زراعت مى كنى وامسال بار ديگر (زراعت را) از سر گرفتى و عمارتش مى كنى ، رخصت نيست كه تو ديگر(در اين زمين ) زراعت كنى ، بايد هرچه از اين زمين منفعت برده اى ، برگردانى تا در اينموضع مسجد بنا كنند. به حسن بن مسلم بگو: اين زمين شريفى است و خداى تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگربرگزيده و شريف كرده است . تو آن (زمين ) را گرفته و به زمين خود ملحق كرده اى ،خداى تعالى دو پسر جوان از تو گرفت و تو هنوز متنبه (بيدار و آگاه ) نشده اى و اگراز اين كار دست برندارى ، آزار خداوند از جايى كه گمان نمى برى به تو خواهد رسيد. حسن به مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، براى من در اين كار نشانى لازم است ؛ زيرا مردمسخن مرا بدون نشانه و دليل نمى پذيرند و سخن مرا تصديق نمى كنند. امام عليه السلام فرمودند: انا مسنعلم هناك علامه : برو و رسالت خود را انجام بده ما در آن جا علامتى مى گذاريم تاتقديق گفتار تو باشد. به نزد ابوالحسن برو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله راكه برده از او بگيرد و به ديگران بدهد تا بناى مسجد را انجام دهند و مابقى وجوه را ازرهق به ناحيه اردهان كه ملك ماست بياورد و مسجد را تمام كند و نصف رهق را بر اين مسجدوقف كرديم كه هر ساله وجه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند. به مردم بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز دارند و چهار ركعت نماز اين جابگذارند: دو ركعت نماز تحيت مسجد، در هر ركعت يك حمد و هفت مرتبهقل هو الله احد و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و دو ركعت نماز صاحب الزمانبگذارند، به اين صورت كه در فاتحه (سوره حمد) هنگامى كه به اياك نعبد و اياكنستعين برسند صدبار بگويند و بعد از آن سوره فاتحه را تا آخر بخوانند و در ركعتدوم نيز به همين صورت انجام دهند؛ تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و هنگامى كهنماز تمام شد، تهليل (لا اله الا الله ) بگويند و تسبيح حضرت فاطمه الزهرا عليهاالسلام بخوانند و هنگامى كه تسبيح گفتند، سر بر سجده گذارند و صدبار صلواتبر پيغمبر و آلش فرستند. و اين نقل از لفظ مبارك امام عليه السلام است كه فرمود: فمن صلاهما، فكانما صلى فى البيت العيق . هر كس اين دو ركعت نماز را بخواند مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده باشد.حسن به مثله جمكرانى مى گويد: هنگامى كه من اين سخن را شنيدم ، دردل خود گفتم كه تو اين موضعى را كه مى پندارى (زمين عادى باشد)، اين جا مسجدحضرت صاحب الزمان عليه السلام است . انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان عليه السلام پس آن جوان (صاحب الزمان ) به من اشاره كردند كه برو. هنگامى كه مقدارى راه پيمودم ، دوباره مرا صدا كردند و فرمودند: در گله جعفر كاشانى (چوپان ) بزى است كه بايد آن بز را بخرى ، اگر مردمپول آن را بدهند، بخر، وگرنه پول آن را خودت بده . فردا شب آن بز را بياور و در اين موضع بكش (آن را ضبح كن )، آن گاه روز چهارشنبه ،هجدهم ماه مبارك رمضان ، گوشت آن بز را بر بيماران و كسانى كه مرض سخت دارندانفاق كن كه حق تعالى همه را شفا مى دهد. آن بز ابلق (253) است و موهاى زيادى دارد، هفت نشان سياه و سفيد، هر يك به اندازه يكدرهم در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است . سپس به راه افتادم يك بار ديگر مرا فرا خواند و گفت : هفت روز يا هفتاد روز ما اينجاييم (254). همان طور كه بيان شد اين ملاقات در شب هفدهم رمضان رخ داده است ، اگر آن را بر هفتحمل كنى ، مطابق با شب بيست و سوم خواهد شد و اگر بر هفتادحمل كنى مطابق شب بيست و پنجم ذيقعده الحرام مى شود كه نيز روز مباركى است . حسن بن مثله مى گويد: من به خانه رفتم و تمام شب را تا صبح در فكر بودم . نماز خواندم و به نزد على منذر رفتم و آن داستان را با وى در ميان گذاردم . على منذر با من به جايگاهى كه ديشب در آن جا بودم ، پس او گفت : به خدا قسم نشان و علامتى كه امام عليه السلام به من گفته بود يكى اين است كه اينزنجيرها و ميخ ها اين جا (در حدود مسجد) نمايان مى باشد. سپس به نزد سيد شريف ابوالحسن الرضا رفتيم . هنگامى كه به در سراى او رسيدم ،خادمان او را ديدم كه به من گفتند از هنگام سحر سيد ابوالحسن منتظر تو است . تو از جمكران هستى ؟ گفتم آرى ، پس وارد شدم و سلام كردم و جواب نيكو داد و احترام نمود و مرا در جاى نيكو و خوبىنشاند. پيش از آن كه من وارد سخن شو، او شروع به سخن كرد و گفت : اى حسن به مثله !منخوابيده بودم ، شخصى در عالم رؤ يا به من گفت : شخصى با نام حسن بن مثله هنگام بامداد از جمكران به نزد تو خواهد آمد بايد هر چه مىگويد. سخنش را تصديق كنى و به او اعتماد كنى كه سخن او سخن ماست ، هرگز سخن اورا رد نكنى . از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت منتظر بودم . حسن بن مثله داستان را براى او توضيح داد. سيد ابوالحسن در همان حال دستور داد تا بر اسب ها زين قرار دادند و سوار بر اسب هاشدند تا به نزديك ده جمكران رسيدند در آن جا جعفر چوپان را ديدند كه گله اش را دركنار راه به چرا آورده است . حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پشت سر گله مى آمد به سوى او (حسن بهمثله ) دويد. حسين به مثله بز را گرفت و خواست كه پولش را پرداخت كند. جعفر چوپان قسم خورد كه من هرگز اين بز را تا به امروز نديده بودم و در گله من نبودهاست ، جز امروز كه آن را مى بينم و هر چه مى خواستم اين بز را بگيرم ، ميسر نمى شد. سپس بز را همان طور كه سيد فرموده بود به آن جايگاه آوردند و آن را سر بريدند. سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام به آن محل آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافعزمين را از او گرفت . سپس وجوه ده رهق را نيز (از اهالى ده رهق ) گرفتند، (و پس از ساختنمسجد) سقف آن را با چوب پوشانيدند. سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام زنجيرها و ميخ ها را به قم آورده و در سراى خودگذاشت ، هر بيمار صعب العلاجى كه خود را به اين زنجيرها مى ماليد، خداوند تعالى اورا شفاى عاجل عنايت مى فرمود. ابوالحسن محمد حيدر مى گويد: به طور مستفيض (255) شنيدم ، پس از آن كه سيدابوالحسن الرضا وفات يافت ، او را در محله موسويان قم (آذر فعلى ) مدفون نمودند.يكى از فرزندانش كه بيمار شده بود داخل خانه و اطاق شد و در صندوق را باز كرد، امازنجيرها و ميخ ها را نيافت . |