بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخچه قم و مساجد تاریخی آن, محمدرضا کوچک زاده   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MASJED00 -
     MASJED01 -
     MASJED02 -
     MASJED03 -
     MASJED04 -
     MASJED05 -
     MASJED06 -
     MASJED07 -
     MASJED08 -
     MASJED09 -
     MASJED10 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

د - چگونگى بناى اولين مسجد جامع قم  
1 - در كتاب تاريخ مذهبى قم ، (227) در مورد بناى جوامع و مسجد مطالب زير را مىخوانيم :
پس از اين كه اشعريان در اواخر قرن اول هجرى به قم آمدند، آتشكده قم را خراب كردندو به جاى آن مسجد بنا نهادند و اين نخستين مسجدى بود كه در شهر قم بنا شد. (228)
سال ها قبل يك عرب به نام خطاب بن اسدى در قم ، در روستاى جمكران مسجدى ساختهبود خود تنها در آن نماز مى گذارد. (229)
محل مسجدى كه اشعريان بنا كردند در نزديكى هاى خاكفرج و وادى السلام امروزى بودهاست ؛ زيرا طبق نوشته تاريخ قم ، مسجد مزبور در كنار راهى قرار داشته است كه بهساوه منتهى مى شود و نيز به موجب مزبور در كنار راهى قرار داشته است كه به ساوهمنتهى مى شود و نيز به موجب گفته يعقوبى چندپل روى رودخانه بود كه دو قسمت شهر را به يكديگرمتصل مى كرده است كه اين پل ها در حدود خاكفرج و وادى السلام واقع بود و براى رفتنبه ساوه از روى اين پل ها عبور مى كردند.
2 - در مورد اولين مسجدى كه در قم بنا نهاده شد؛ مطالبى آمده كه خلاصه آن چنين است .(230)
هنگامى كه عبدالله بن سعد اشعرى كه مرد زاهد و عابدى بود وارد قم شد بيشتر راغب ومايل بود كه به قزوين رود؛ زيرا نمى خواست نمازش را در سراهاى مجوس (زرتشتيان )بخواند. به اين علت هر روز مى گفت كه من از اين جا خواهم رفت . پس برادرش احوصبه او مى گفت كه اين مكان هم ثغرى (231) است كه ديلم به آن متوجه مى شوند و زحمتمى دهند (يعنى اين جا سرزمين و مرز دشمن است كه ديلم به آن توجه دارند و ممكن است بهآن حمله كنند). اگر هدف تو آن است كه به ثغر قزوين روى ، تا كفار و مخالفان را دفعنمايى و اجر و ثواب حاصل كنى ، در اين جا نيز ديلم مى آيند. پس در اين مكان بمان تا منبراى تو مسجدى بنا كنم تا تو رد آن نماز بگزارى . سپس احوص براى برادرشعبدالله مسجد عتيق (232) را در دزپل (دريل ) بنا كرد كه آن مكان آتشكده اى بود و او آنرا خراب نمود و به جاى آن مسجد بنا كرد و عبدالله در تمام مدت حيات خود در آن مسجدنماز مى گزارد كه آن سرا مشهور و معروف به مردى بود كه او را ثبخين لقب نهادهبودند. بعد از آن چون حمزه بن يسع اشعرى درسال 189 را كه تا آن زمان از لحاظ خراج تابع اصفهان بود و خوداستقلال نداشت به صورت شهرستان درآورد. در مسجد مزبور منير قرار دادند؛ زيرا منبربه مسجد جامع اختصاص داشت و شهرى مى توانست مسجد جامع داشته باشد كه از لحاظخراج تابع شهر ديگرى نباشد.
همچنين در كتاب تاريخ مذهبى قم (233) در اين موارد چنين بيان شده است كه : درسال 195 در مسجد دزپل يا در پل ، منبر قرار داده شد و از اين رو قم از لحاظ شهرىاستقلال يافت .
پس از مدفون شدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم اين شهر وضع ديگرىپيدا كرد و رو به آبادانى نهاد و لازم آمد كه مسجد جامعى متناسب با وسعت شهر در آن بناشود. از اين رو در سال 265 ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى بن عبدالله اشعرى، نخستين مسجد جامع قم را در بيرون شهر بنا كرد و منبر را از مسجد عتيق (دزپل ) به آن جا منتقل نمود و همان طور كه قبلا بيان شد، مسجد عتيق يا مسجددزپل در حدود خاكفرج فعلى يا مقابل آن در سمت راست رودخانه (حوالى چهار امام زاده )بوده است ، بنابراين مسجد جامع ابوالصديم در نقطه ديگرى خارج از شهر قرار داشتهاست .
همچنين در كتاب تاريخ قم تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى از مسجد ديگرى به نام سعدآبادى نام برده كه در بازار قم واقع بوده و در آن ، نماز جمعه مى گزاردند.
بازار قم در آن روزگار، معلوم نيست در كدام نقطه بوده ، براين اساس بايد در بيروندروازه رى و در محلى كه قبلا كوره پزى ها بوده ، وجود داشته باشد؛ زيرا به تدريجكه شهر به طرف غربى آمد بازار هم به همين سمت امتداد يافت ، ابتدا درمحل فعلى درخت پير بازار به وجود آمد، سپس در قرون بعد، كم كم به طرف حرمحضرت معصومه عليها السلام كشيده مى شد و با به وجود آمدن بازارهاى جديد، بازارقديم از ميان مى رفت .
مجددا در تاريخ مذهبى قم ، (234) مطلب ديگرى درباره مسجد جامع (ديگرى ) بيانشده است و آن مطلب چنين است :
شيخ عبدالجليل رازى از مسجد جامع عتيق ديگرى در قم نام مى برد كه بانى آنابوالفضل عراقى در عهد طغرل سلجوقى است . اين مسجد مناره هايى هم داشته است ، بعيدبه نظر مى رسد كه مسجد جامع امروزى ، مسجدابوالفضل عراقى باشد؛ زيرا هيچ گونه از مناره در آن ديده نمى شود؛ بلكه همان طوركه احتمال داده شد مسجد جامع فعلى به جاى مسجد جامع ابوالصديم است .
درباره محل و مسجد ابوالفضل عراقى ، احتمال قوى اين است كه در حدود ميدان كهنه امروزىقرار داشته و دو مناره و سردرى كه در اواخر خيابان آذر و در مشرق ميدان كهنه ديده مىشود، مربوط به همان مسجد است .
اگر اين احتمال صحيح باشد، بايد گفت كه مسجد مزبور، بسيار وسيع بوده است ؛ زيرادر فاصله اى حدود يك صد متر از اين سردر و مناره ها در سمت غربى آن ، مناره اى است كهاز جهت كهنگى و طرز بنا مانند آن دو مناره است ؛ اما بالاى اين مناره ريزش كرده و درسال هاى اخير از نو آن را به سبك بالاى مناره هاى قرون بعدى ، به صورت گلدستهساخته اند. مناره مزبور بر اين اساس در كنار سردر غربى مسجد قرار داشته است .
شيخعبدالجليل (235) درباره مسجد ابوالفضل عراقى گويد كه : آن مسجد در خارج شهربوده است .
بررسى و نتيجه گيرى از نظرات نويسندگان درباره مسجد جامع
همان طور كه در ابتداى اين مبحث بيان شد، از نظر مجموع نظرات نويسندگان كه دربارهمسجد جامع قم مطالبى را بيان داشته اند (در مورد تاريخ بنا و بانى آن ، موقعيتجغرافيايى ، مسجد جامع اصلى قم ، چگونگى بناى اولين مسجد قم ) نتيجه گيرى نسبىخواهد شد تا نظرات آنان بيشتر به اذهان نزديك گردد و اگر اختلاف نظر مشاهده مىگردد؛ با برخى از ادله و شواهد رفع گردد.
اينك به صورت فهرست وار اين نظرات را بررسى مى نماييم :
1 - در سال 265 هجرى مسجد جامعى در قم بنا گرديد كه بانى آن ابوالصديم حسين بنعلى بن آدم اشعرى بوده است ؛ اما تاكنون ، براى كسى به طور يقين مشخص نگرديده اينمسجد جامع در كجا واقع بوده است ؛ زيرا ما در ابتداى اين مبحث به اين نكته اشاره نموديمكه مسجد جامع ممكن است در يكى از سه محل زير باشد:
الف - مسجدى كه هم اكنون به نام مسجد جامع خوانده مى شود و آن در محله مسجد جامع است .
ب - مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام در نزديكى چهارراه بازار
ح - مسجدى كه قبلا در حدود خاكفرج واقع بوده و اكنون اثرى از آن نيست .اگر ما مىتوانستيم مكان اصلى اين مسجد را با توجه به سه مكانى كه اشاره شد بيابيم ، بهيقين مى توانستيم مسجد جامع اصلى كجاست و سپس تاريخ بنا و بانى آن را نيز مشخصمى گرديد؛ اما متاءسفانه تاكنون ، كسى نمى تواند به يقين بگويد مسجد جامع اصلىقم كجا بوده است ؛ بلكه تمام مطالبى كه تاكنون بيان گرديدهحاصل حدس و گمان و احتمال بوده است ؛ اما در نظر اكثر مردم ، بلكه اكثر نويسندگان ،مكان اصلى مسجد جامع با توجه به قراين و شواهد، همين مكان فعلى كه در مجله مسجدجامع واقع است ، مى باشد؛ ولى همان طور كه قبلا بيان گرديد اين ساختمان و بنا، آنساختمان هزار سال پيش نيست ؛ بلكه در زير اين ساختمان ؛ مسجدى بوده كه به مرورزمان رو به فرسايش گذاشته و سپس در دوره هاى مختلف تعمير و بازسازى گرديدهاست .
2 - اگر نتوانيم به راحتى باور نماييم اين جا مسجد جامع اصلى قم است ، اما مى توانيمقبول نماييم كه يكى از اولين مساجد ايران بوده است كه معماران زيردست با هنرمايى هاىخود در آن مشغول فعاليت گرديده و توانسته اند چنين بناى با عظمت و حيرت انگيزى رابيافرينند. اكنون كه هنر معمارى و ساختمان سازى بسيار پيشرفت نموده است باز همبراى بسيارى از معماران و مهندسان معمارى ، اين مسجد بسيار عجيب مى نمايد؛ زيرا در آنزمان كه وسايل ساختمان سازى محدود بوده است ، چگونه توانسته اند گنبد و مقصوره اىبا اين عظمت و زيبايى خلق نمايند كه حتى يك شاخه آهن نيز در آن به كار نرفته است .اين موارد نشان دهنده مهارت معماران اسلامى و وجدان كارى آن ها و نيز اخلاص در رفتار وعملشان به خصوص ‍ در مورد بناهاى مقدس ، همچون مساجد بوده است .
3 - همان طور كه قبلا اشاره شد، نظرات مختلفى در مورد تاريخ بنا وجود دارد يكى ازدلايل ديگر اين اختلاف ، اين بوده كه مسجد جامع در يك زمان خاص ساخته نشده است ، بلكهدر زمان هاى مختلفى بنا گرديده است .
به عنوان مثال قدمت گنبد و مقصوره مسجد، بيش از حياط و صحن و شبستان هاى آن است .افزايش جمعيت و نياز به مكانى جهت اقامه جماعت باعث شد كه قسمت هاى فوق به فضاىگنبد و گوشوارها اضافه گردد؛ بنابراين اختلاف در اين گونه نظرات ، چندان دور ازانتظار نيست .
4 - در اين نكته كه طرز ساختمان سازى و معمارى و مصالحى كه در اين مسجد به كاررفته و باعث استقامت آن گرديده هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد؛ زيرا اين كار باعثگرديده قدمت و استقامت اين مسجد نسبت به برخى مساجد ديگر همان دوره بيشتر گردد و ياحداقل فرسودگى آن كمتر از مساجد ديگر گردد.
5 - يكى از دلايلى كه نويسندگان ، به عنوان سند موجوديت و اصالت مسجد جامع مىدانند. مقصوره زيباى آن است كه از نظر ارتفاع و زيبايى در هيچ جاى ايران نيست و باتوجه به كتاب مرات البلدان و برخى كتاب هاى ديگر، اين شاهدى بر مسجد جامع اصلىقم است .
6 - در اين مورد كه برخى نويسندگان ، موقعيت جغرافيايى مسجد جامع را درشمال شهر و برخى ديگر در طرف شرقى قم و يا جهات ديگر نوشته اند به ايندليل بود كه پس از مدفون شدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام اكثر مردممايل بودند كه منازل خود را در نزديكى حرم مطهر بنا كنند؛ بنابراين رفته رفته شهراز شمال شرقى به جنوب غربى كشيده شد و مسجد جامع كه تقريبا بيرون از شهر و درنقطه شمالى شهر بود داخل شهر قرار گرفت و در طرف شرقى شهر واقع گرديد.
7 - در مورد چگونگى بناى اولين مسجد قم مطالبى كه از كتاب تاريخ مذهبى قم(236) و تاريخ قم (237) بيان گرديد، كاملا صحيح است ؛ زيرا رسم اشعريانچنين بوده كه هر كجا آتشكده اى را مى يافتند آن راتبديل به مسجد مى كردند و نيز در مورد بناى مسجد جامع هم مطلب اين چنين است ، اما همانطور كه بيان شد ابتدا بايد در مورد اصالت مسجد جامع تحقيق كرد و پس از رسيدن بهيقين مطالبى كه در مورد چگونگى بناى اولين مسجد قم بيان گرديده ، در مورد مسجدجامع صدق مى كند.
8 - ممكن است در يك شهر چند مسجد جامع وجود داشته باشد؛ زيرا در برخى از شهرهاىبزرگ مانند تهران ، هر منطقه داراى مسجد جامعى باشد.
گاهى اوقات مساجد را با توجه به علل ديگرى همچون موقعيت مركزى و يا جمعيت پذيرى، مسجد جامع مى نامند؛ به عنوان مثال در شهر مقدس ‍ قم ، عده اى از مردم به مسجد امام حسنعسكرى عليه السلام مسجد جامع مى گويند زيرا از لحاظ جمعيت و موقعيت مركزى در بينساير مساجد ممتاز است و گاهى اوقات به مسجد اعظم قم بهدليل جمعيت پذيرى و آشنايى با بسيارى از مردم با اين مسجد، جامع اطلاق مى شود.
اما گاهى اوقات مساجد را از لحاظ معمارى و قدمت ، مسجد جامع مى گويند؛ بنابراين ازنظر معمارى و طرز ساخت به مسجدى كه در نزديكى دروازه رى مى باشد و بيشتر از آنصحبت شد مسجد جامع گفته مى شود.
شايد علت اين كه براى ما كاملا روشن نشده كه مسجد جامع اصلى كجاست با توجه بهدلايل و نظريان فوق باشد، يعنى اطلاق مسجد جامع به جمعيت و يا موقعيت جغرافيايى وبا معمارى ، يا اين ديدگاه هنگامى كه از مسجد جامع نامى برده مى شود هر كس تصورجداگانه اى از مسجد جامع خواهد داشت و اگر همين تصورات به صورت مكتوب درآيد، پساز گذشت زمان هاى طولانى براى نويسندگان و محققان يافتن مسجد جامع اصلىمشكل خواهد بود.
به هر حال از نظر ما و بسيارى از نويسندگان مشهور، مسجد جامع قم همين مسجد است ؛زيرا با توجه به دلايلى كه قبلا اشاره گرديد مسجد جامع ديگرى متصور نيست ، چراكه مسجدى كه در خاكفرج بوده اكنون به طور كلى ويران گشته و مسجد امام حسن عسكرىعليه السلام نيز داراى مقصوره و ايوان رفيعى نمى باشد كه در برگيرنده نظراتنويسندگان باشد.
9- هنگامى كه به بررسى تاريخ بناى مسجد جامع مى پردازيم و اختلاف نظرها رادرباره آن مشاهده مى نماييم حداقل سال تاءسيس مسجد جامع 265 هجرى و حداكثر 755 قيدگرديده است . اگر سال تاءسيس را 265 بدانيم ، اكنون (238) در حدود 1152سال از تاءسيس آن گذشته و اگر سال تاءسيس آن را 755 هجرى بدانيم اكنون در حدود662 سال از تاءسيس و ساخت آن مى گذرد.
به هر حال اين جا مسجدى است كه قدمت چند صد ساله دارد.
10 - اما در كتاب گنجينه آثار قم ، تاءليف عباس فيض ، تفاوت فاحشى در مورد تاريخبنا و اصالت اين مسجد نسبت به ساير نويسندگان به چشم مى خورد.
او بانى مسجد جامع كنونى را سلطان جانى خان پادشاه تاتار تركستان و تاريخ بناىآن را هم به سال 755 نقل مى كند.
همچنين او مسجد ابوالصديم را جداى از مسجد جامع دانسته و با دلايلى آن را در كرده است .از جمله دلايل اين است كه او سبك بناى مسجد جامع را با آثار قرن سوم سازگار نمى داند.
مطالبى را كه ما در اين جا بيان خواهيم كرد مبنى بر تاءييد يا رد نظريه آقاى عباسفيض نيست بلكه جهت رفع شك و شبهه احتمالى بين مردم و مطالعه كنندگان گرامى ، بهآن اشاره مى نماييم . اكثر نويسندگان ، اين مسجد را با توجه به شواهد فراوان بهعنوان مسجد جامع در نظرگرفته و بانى مسجد جمعه (جامع ) را ابوالصديم وسال تاءسيس آن را 265 هجرى دانسته اند. يكى از مواردى كه يقين انسان را در هر مساءلهاى بيشتر مى نمايد، اجماع و تمركز نظرات نويسندگان و صاحب نظران است .
بنابراين ما هم به پيروى از دانشمندان و نويسندگان اين مكان را با احتمالى قوى مسجدجامع مى ناميم .
اما اين مطلب را كه بيان شده سبك بنا با آثار قرن سوم مطابقت ندارد، در نمى كنيم ؛ولى همان طور كه قبلا بيان شد اين مسجد بارها تعمير و بازسازى و حتى مورد نوسازىقرار گرفته و ناگفته پيداست كه حتما قسمت هايى از اين مسجد طورى ساخته شده كه باهمان تاريخ و عصرى كه تجديد بنا شده سازگارى دارد؛ اما مكان مسجد جامع بهاحتمال قوى همين قسمت بوده و قسمت هايى بر آن افزوده گرديده است .
نتيجه گيرى كلى : 
اگر باز هم بخواهيم از مطالب بيان شده نتيجه گيرى بسيار مختصرى داشته باشيمنكات ذيل را يادآور مى شويم :
الف - مسجد جامع ، گذشته از سوابق تاريخى ، يكى از اماكن مقدس و ويژه است ؛ زيراعلما و صلحاى بزرگى در آن اقامه نماز جماعت داشته و مردم همواره با حضور در اين مسجدباعث نزول رحمت خداوند گرديده اند.
ب - تا به حال كسى نتوانسته با يقين كامل ، مكان اصلى مسجد جامع را بيان كند، بلكهتمام اين نظريان بنا به شواهد و مدارك تقريبامستدل و قوى بوده است و احتمال آن را افزايش داده است .
اگر ما بتوانيم مكان مسجد جامع را با توجه به موقعيت جغرافيايى شهر در آن موقعمشخص كنيم ، به راحتى و با يقين مى توانيم تاريخ بناى آن را كه 265 هجرى و بانىآن را كه ابوالصديم حسين بن على ين آدم اشعرى بوده ، بيان نماييم .
ج - اين مسجد بارها در زمان هاى مختلف و نيز در همين قرن اخير مورد بازسازى و مرمت قرارگرفته است و ما نبايد چنين تصور نماييم كه اين مكان همان مسجد اوليه قرن سوم است ،بلكه مى توانيم اين مطلب را بگوييم كه در زير اين مسجد بنايى بسيار محكم و استواربوده است و بعدا آن بنا تجديد گرديده و تعمير شده است ؛ اما باز هم جاى شگفتى استكه اين بناهاى تجديد شده هم كه ساليان سال از قدمت آن مى گذرد هنوز پابرجا و محكمهمچون كوه ، مقاوم مانده است .
مطالبى ديگر در ارتباط با مسجد جامع  
در اين قسمت سعى شده تا مطالبى كه با تاريخچه اين مسجد با عظمت در ارتباط هستندنيز بيان گردد؛ زيرا مطالعه تاريخچه مكانى ، صرف نظر ازمسائل جانبى و فرعى آن ، كارى ناقص و كم اهميت است .
بنابراين ما در اين قسمت با آوردن داستان دعبل و بيان نمودن تاريخچه مدرسه غياثيه ونيز مناره نزديك آن سعى نموده ايم تا تاريخچه اين مسجد شفاف تر جلوه گر شود؛بنابراين توصيه مى شود، مطالب اين قسمت را مطالعه نماييد البته اين مطلب پرانتزمبحث ما محسوب مى شود و مجددا به مطالب اصلى مسجد جامع بازمى گرديم .
داستان دعبل و ارتباط آن با قم و مسجد جامع  
دعبل بن خزاعى در زمره شاعران شيعه است كه با ماءمون عباسى معاصر بوده است . وى درهجو (239) خلفاى عباسى و وزيرانشان اشعارى دارد كه مشهور است و در كتاب هاى ادبثبت شده است .
ابوالفرج اصفهانى در كتاب اغانى شرح حالدعبل را به تفصيل نوشته است . علت عمده شهرتدعبل در نزد شيعه ، قصيده معروف او كه همان قصيده مدارس آيات بوده مى باشد؛ زيراظاهرا از لحاظ اين كه بهترين ابيات آن اين بيت است :

مدارس آيات خلت عن تلاوه
و منزل وحى مقفر العرضات
دعبل پس از سرودن قصيده مدارس آيات به خراسان رفت و خدمت على ابن موسى الرضاعليه السلام رسيد و قصيده را براى آن حضرت بيان نمود و همان طور كه معروف است ،حضرت بيتى به آن افزود. اين موقعى بود كه حضرت رضا عليه السلام عنوان ولايتعهدى ماءمون را داشت و به نام ايشان سكه زده بودند.
حضرت به رسم جايزه و صله ده هزار درهم از همان درهم هايى كه نام مباركشان بر روىآن نقش بسته بود به دعبل عطا فرمود. او در مراجعت از خراسان عبورش به شهر قم افتادو مردم قم از او هر درهم را به ده درهم خريدند. (240)
به نقلى ديگر، حضرت علاوه بر ده هزار درهم يكى از جامه هاى برد خود را نيز بهدعبل عطا فرمودند، چون دعبل به قم رسيد، قمى ها از او خواستند كه سى هزار درهم بگيردو جامه را بدهد ولى او نپذيرفت و به راه خود ادامه داد. هنگامى كه از حدود قم خارج شد،جمعى از جوانان قم كه در راه او كمين كرده بودند جلوى راهش را گرفتند تا جامه رابگيرند و سى هزار درهم بدهند، دعبل قسم ياد كرد كه جامه را نمى فروشد، مگر اين كهقطعه اى از آن را به وى دهند تا در كفن خود قرار دهد. آن جوانان يك آستين لباس را بهاو دادند. (241)
و به روايت ديگر، خبر قصيده و جبه مخصوص حضرت قبلا به مردم قم رسيده بود. هنگامآمدن دعبل به قم مردم از او خواستند كه قصيده را برايشان بخواند.
دعبل در مسجد جامع حضور يافت و قصيده را خواند. مردم قممال و خلعت بسيار به او بذل كردند و خواهش كردند جبه را به هزار دينار به ايشانبفروشد و او حاضر نشد. (242)
مدرسه غياثيه : 
سردر و مناره هاى مدرسه غياثيه در نزديك ميدان كهنه شهر كه نام آن به همين صورت دركتاب ها و اسناد دوره صفوى و قاجار مكررا ديده مى شود، از آثار نيمه قرن نهم ، يعنىسال 830 است .
سردر مدرسه به بلندى 12 و دهانه و پهناى 7 در 4 متر به سوى شرق بنا شده و دوطرف آن برپايه هاى خارجى ايوان هر طرف دو طاق نما - يكى پايين و ديگرى بالاى آن- برافراشته اند. در كمربند ايوان كتيبه اى سراسرى بوده كه فرو ريخته و هيچاثرى از آن بر جاى نمانده است . دو مناره بالاى سردر به قطر 20/2 متر و بلندى 13متر از بالاى بام (25 متر از سطح زمين )با پوشش آجرى است كه از پايين تا گلوگاهبه نقشه شطرنجى لوزى در 19 رديف با طرحى از كاشى فيروزه اى ميان لوزى ها دركمرگاه و گلوگاه هر دو مناره و در بالا با كتيبه اى از كاشى خشتى آراسته شده و دربالاى كتيبه نقشه آجرچينى دگرگون گرديده و پس از چند رديف ، سه رديف مقرنس ‍ آجرىبه شكل كنگره در بالاى مناره ها نمودار است . (243) البته چندسال پيش بر اثر زمين لرزه قسمتى از اين مناره تخريب گرديد كه سازمان ميراثفرهنگى استان قم آن را تعمير نمود.
در مقابل اين مدرسه حمامى بوده كه شخصى به نام غياث الدين رضوى آن را وقف آستانهنمود، پس از آن بعضى از سادات قم آن محوطه را به نام آن واقف يعنى غياث الدينرضوى كه در زمان شاه اسماعيل صفوى سركشيك آستانه مقدس رضوى بوده است ، مدرسهغياثيه ناميدند. اين شخص در سال 934 در مشهد رحلت نمود. به هرحال از مجموع ابنيه اين مدرسه وسيع جز همين ايوان و سردر و دو مناره چيزى باقى نماندهاست .
همچنين اين مدرسه را مدرسه شرفيه نيز ناميده اند؛ زيرا گويند اين مدرسه را بهدستور شرف الدين ابوطاهر بن على قمى وزير سلطان سنجر سلجوقى درسال 547 كه براى امور عراق به قم آمده بودند بنا نهادند.
اين مدرسه - كه البته داراى مسجدى هم بوده است - يكى از بزرگترين مدرس شهرمحسوب مى شده است كه براى رفاه حال طلاب واهل علم در فصل تابستان زير صحن آن را هم سردابىمجلل و موسع ساخته بودند.
سپس در اطراف مدرسه مذكور قيصريه و چهار سوق نو بنيان قم ساخته شد.
چنان كه مداخل مدرسه از شرق يعنى سردر آن با دو مناره در بازار شرقى افتاد و ازمقصوره مسجد شمالى آن هم درى به طرف قيصريه باز مى شد و در طرف غربى آن همسردرى بود كه به سراى تجارتى باز مى گرديد كه قسمتى از محوطه جنوبىمدرسه جزء خيابان آذر گرديد و قسمتى هم زير ساختمان مغازه هاى حاشيه خيابان وهمچنين حجرات ميدان بارفروشى و قسمتى در زيرگاراژ قرار گرفت .
اين مدرسه در اثر سيل در سال 1045 ويران گرديد و همان طور كه قبلا بيان گرديد.از مجموع آثار آن به غير از ايوان و سردر و دومناره آثارى باقى نمانده است .
در توصيف از مناره نزديك آن  
به غير از مناره هاى زوجى كه سردر مدرسه غياثيه (يا به عبارت ديگر شرفيه ) درميدان كهنه قم قرار دارد كه مى توان آن ها را در شمار نخستين مناره هاى زوجى ايران دانست. در نزديكى اين مدرسه مناره انفرادى ديگرى وجود دارد كه به شرح مختصرى از آن مىپردازيم .
از مجموع تواريخ و اخبار چنين برمى آيد كه نخستين مناره اى كه در عالم اسلام ساخته شدهمناره اى بود كه ابودلف قاسم بن عيسى بن ادريس بنمعقل بن عمير در خلافت معتصم عباسى در كنار مسجد مجللى كه در شهر نو بنيان سامراءاحداث كرد، بنا نهاد. اين ماءذنه به ارتفاع 12 متر با راه پله خارجى حلزونى بود.
دومين مناره اى كه ساخته شد، در سال 240 هجرى از طرفمتوكل ، خليفه عباسى ، در كنار مسجد جامع احدائى وى در سامراء بود كه هم ماءذنه مسجد وهم محل افراشتن لواى خلافت بود كه به نام ملويه شهرت يافته است .
ارتفاع اين مناره 52 متر است و در تارك (244) آن غرفه اى قرار داشت كه اكنون خرابشده است و قطر قسمت پايين آن نيز به 50 متر مى رسد.
به فاصله نيم قرن ، سومين مناره را مردم قم بنا كردند؛ اما اين مناره در كنار مسجدابوالصديم اشعرى با نقشه استوانه اى و راه پله پيچ درونى ساخته شد.
ارتفاع اين مناره كه در كنار محوطه ميدان كهنه قرار دارد، 25 متر و قطر آن 5/3 متر مىباشد. اين مناره در سال 291 هجرى در دوره حكومت يحيى بن اسحق به خوديارى عرباشعرى ميان شهر جديد اسلامى و شهر قديم كميدان بنا نهاده شد تا صداى مؤذن به هردو شهر برسد و همان طور كه مشخص است جدار اين مناره آجرى ساده و فاقد هر نوعتزيينات مى باشد. آنچه از ملاحظه اسناد و مدارك مربوط و سبك بناى مناره مورد سخنبرمى آيد اساس مناره كهن و مربوط دوره سلجوقى است كه باگذشت زمان فرسوده شده وقسمت هايى از آن نيز فروريخته بود تا در سال 1191 به وسيله يكى از امراى زند مرمتگرديده و نماى آجرى كنونى از همين مرمت برجاى مانده است . پس از آن ماءذنه جديدى رابالاى آن ساختند. (245)
همان طور كه بيان شد اين مناره سومين مناره در جهان اسلام و اولين مناره احداثى در قم ودر ايران بوده است كه به مرور زمان تجديد بنا شده و اكنون نيز از طرف ميراثفرهنگى استان قم تعمير و مرمت شده است .
لازم به ذكر است راهرو اين مناره در مسجد ميدان كهنه قرار دارد، همان مكانى كه درسال 1310 شمسى از طرف حضرت آيه الله حاج ميرزا محمد فيض در محوطه اى بهطول 21 متر و عرض 12 متر به ارتفاع 6 متر مركب از ده چشمه بر فراز چهار ستونسنگى مضلع با نقشه چشمه پوش ساخته شد و به ايندليل به آن مسجد فيض مى گويند، اين مسجد، هم اكنون در گوشه اى ازشمال شرقى ميدان كهنه قرار دارد كه در آن نماز جماعت و مجالس روضه خوانى منعقد مىگردد؛ البته قبل از احداث مسجد، مدخل اين مناره روى پشت بام مغازه اى قرار داشت كهحضرت آيه الله فيض آن مغازه را خريدارى و سپس خراب نمود و در جاى آن مسجد كنونىميدان را بنا كرد كه راه پله اين مناره در اين مسجد قرار گرفته است .
برگزارى نماز جماعت در مسجد جامع (جمعه ) 
مسجد جامع يكى از اماكن مقدسى است كه همواره نماز جماعت هاى باشكوه به خصوص درزمان هاى گذشته در آن برگزار مى شده است كه در اين جا به چند نمونه از آن اشاره مىشود:
از نماز جماعت هاى باشكوه قم ، نماز جماعت مرحوم حضرت آيه الله العظمى بروجردى درماه مبارك رمضان ابتدا در مسجد جمعه و بعدا در مسجد اعظم بود در مسجد جمعه مخصوصاروزهاى جمعه زير گنبد و طرفين گنبد و تمام حياط وسيع مسجد و قسمت هاى مسقف (246)اطراف مسجد و پشت بام ها و كوچه هاى اطراف مستور و پوشيده از جمعيت بود.
ديگرى نماز جماعت مرحوم آقا شيخ مهدى حكمى در ماه مبارك رمضان در مسجد جمعه ، همچنين درحدود يك قرن قبل نماز جماعت حاج سيد جواد عالم بزرگ قم در زمان ناصر الدين شاه درمسجد جمعه از نمازهاى باشكوه و باعظمت و پرجمعيت و معروف زمان خود بوده است . درزمان فتحعلى شاه نماز جماعت مرحوم ميرزاى قمى و در زمان صفويه نماز جماعت مولا محسنفيض هر دو در مسجد جمعه شهرت فراوان دارد. (247)
در چند دهه اخير نيز مرحوم حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى در ماه هاى مبارك رمضاناقامه نماز جماعت داشته اند. همچنين در سال هاى اخير حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاىشيخ محمد صادق تهرانى در حدود 40 سال اقامه جماعت داشته اند و اكنون حضرت حجهالاسلام والمسلمين آقاى سيد مهدى صحفى امام جماعت محترم مسجد جامع مى باشند.
البته بسيارى از علما و فضلا بزرگوار ديگرى اقامه جماعت داشته اند كه در اين جافقط به چند نمونه اشاره شد .
اما متاءسفانه چند سالى است كه نماز جماعت مسجد جامع بسيار كم جمعيت و خلوت شده است ،در صورتى كه جمعيت آن محله و مناطق ديگر نسبت به گذشته چندين برابر شده است . اينامر دلايل زيادى دارد كه يكى از اين دلايل ساخت و ساز مساجد متعدد در اطراف مسجد جامع ودر نتيجه باعث پراكندگى جمعيت شده است كه در مبحث بعد به آن اشاره خواهد شد.
مشكلات عمده و اساسى مسجد جامع  
بيان كردن مشكلات هميشه به معناى انتقاد و شكايت نيست ، بلكه در پاره اى مواقع بهمعناى بررسى و حل آن اس . بنابراين جهت بررسى و رفع اين مشكلات به چند مورد مهمآن اشاره مى كنيم .
1 - موقعيت نامناسب مسجد از لحاظ جغرافيايى و دورى آن به مركز شهر
2 - عدم توجه كافى مسؤولين (شهرى و استانى ) به مسجد
3 - فقدان و يا كمبود بودجه كافى جهت مرمت و بازسازى مسجد
4 - تخريب قسمتهايى از مسجد توسط عوامل طبيعى و نيز افراد ناآكاه
5 - عدم آشنايى مردم با مسجد جامع
6 - عدم حضور مستمر علما در اين مسجد باعظمت
با توجه به مشكلاتى كه بيان شد، توصيه هاى زير ارائه مى گردد.
1 - احداث خيابان اصلى از مقابل مسجد
2 - تعيين متولى براى مسجد جامع
3 - تخصيص بودجه كافى
4 - بازسازى قسمتهاى تخريب شده و كنترل بيشتر مسجد
5 معرفى بيشتر اين مسجد به همگان از طريق نشريات و صداوسيما از موقعيت هاى مختلففرهنگى ، مذهبى و معمارى و...
6 - حضور هفتگى شخصيت هاى علمى ، مذهبى (علما، مراجع و...) در نماز جماعت اين مسجد.
ضمنا در اين مسجد به جز انجام امورى كه در مساجد رايج است مانند نماز جماعت و نمازعيدين و مراسم جشن و شهادت ائمه و ادعيه ، مراسم اعتكاف نيز برگزار مى گردد.
مسجد مقدس جمكران  
توصيف مسجد مقدس جمكران  
مسجد مقدس جمكران نامى آشنا و باصفا براى كسانى است كه روز و شب ، عاشقانه وعارفانه ، حضرت بقيه الله لاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را مى خوانند.
آنان كه هر جمعه در دعاى ندبه ، اين معز الاولياء و اينمذل الاعداء، اين الطالب بدم المقتول بكربلا و اين ..... و بنفسى انت من عقيد عز لا يسامى و...... را با تمام وجود زمزمه مى كنند.
و هر صبح و شام در دعاى فرج و دعاى عهد و... فرج منجى عالم بشريت را از خداوندمتعال خواستارند.
مسجد جمكران ، همان مكانى است كه قدوم مقدس و منور و پاك حضرت حجت - روحى و ارواحالعالمين لتراب مقدمه الفداه - بر زمين آن فرود آمد و به امر اين خورشيد عالم تاب ،مسجدى با اين عظمت و شكوه برپا گرديد.
مسجد جمكران قرارگاه شيفتگان و دلسوختگانجمال و دل سوخته اش ‍ مى باشد.
مسجدى كه در آن اگر نتوان به راحتى يار را ديد (البته براى افراد عادى ) اما مى توانبوى دلنشينش را استشمام كرد. بدين جهت است كه اين مسجد پربركت ، نه فقط پذيراىمشتاقان و شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام از شهر مقدس قم و ديگر نقاط ايران است ،بلكه از ديگر كشورهاى جهان به خصوص كشورهاى اسلامى نيز جهت زيارت بانوى دوجهان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و نيز به جاى آوردن نماز حضرت ولى عصرعليه السلام در مسجد جمكران ، راهى اين مسجد با عظمت مى شوند و اين مسجد مقدس شب هاىچهارشنبه و شب هاى جمعه و روزهاى دوشنبه و حتى تمام روزها پذيراى عاشقان ودلباختگان مهدى زهرا عليه السلام مى باشد.
لازم به ذكر است كه از حضرت مهدى عليه السلام تاكنون در اين مسجد كراماتى مشاهدهشده كه بسيارى از آن ها ثبت و ضبط شده است (248) و شايد بسيارى از كرامات آنحضرت به چشم نيايد و يا در كتاب ها نيز نوشته نشود، به عنوانمثال همين كه انسان توفيق تشرف به مسجد مقدس ‍ جمكران را مى يابد و سپس در آن جا بهانسان حال و هوايى دلنشين و ملكوتى دست مى دهد (هر چند كوتاه باشد) و باعث مى شودانسان لحظه اى از كالبد مادى خارج شده و عاشقانه بودن را بچشد، اين خود نوعى كرامتآقا و مولا امام زمان عليه السلام مى باشد.
از آن جا كه بسيارى از مشتاقان و شيفتگان حضرتش بسيارمايل بوده و هستند كه با چگونگى بناى اين مسجد مقدس آشنا شوند، بنابراين تاريخچهاى مختصر از بناى اين مركز باعظمت خدمت خوانندگان محترم و گرامى تقديم مى گردد.
شايد كه اين كار وسيله اى جهت تقرب معنوى ما و شما عزيزان باشد.
تاريخچه مسجد مقدس جمكران  
در خارج از شهر مقدس قم ، در حدود شش كيلومترى جاده قم - كاشان ، نزديك روستاىجمكران ، مسجد باصفايى به نام مسجد جمكران وجود دارد.
اصل بناى اين مسجد حكايتى دارد كه مرحوم حاج ميرزا حسين نورى در كتاب نجم الثاقب(249) و در كتاب كلمه طيبه (250) به نقل از تاريخ قم ، تاءليف حسن بن محمد بنحسن قمى كه او نيز از كتاب مونس الحزين فى معرقه الحق و اليقين شيخ صدوقنقل نموده است (251) و ما در اين جا اين حكايت مشهور رانقل مى كنيم : شيخ عفيف صالح حسن حسن بن مثله جمكرانى مى گويد:
شب سه شنبه ، هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 ه .ق در سراى خود خوابيده بودم (البتهسال 393 نمى تواند سال كاملا درستى براى تاءسيس ‍ مسجد جمكران باشد؛ زيراتاريخ قم كه اين داستان را نقل نموده در سال 378 تاءليف گرديده وحال آن كه چگونه مى توان حادثه اى را كه 15سال بعد رخ خواهد داد، در كتابى درج نمود. پاسخ اين ابهام در كتاب نجم الثاقب(252) چنين آمده كه :
مؤلف گويد: در نسخه فارسى تاريخ قم و در نسخه عربى آن كه عالمجليل آقا محمد على كرمانشاهى مختصر اين قصه را از آننقل كرده در حواشى رجال مير مصطفى در باب حسن ، تاريخ قصه را در ثلث و تسعينيعنى نود و سه نقل كرده و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شد واصل سيعين بوده كه به معنى هفتاد است ؛ زيرا كه وفات شيخ صدوق پيش ازسال نود بوده است ؛ بنابراين سال درست و صحيح تاءسيس مسجد 373 ه .ق مى باشد)كه ناگهان جماعتى به در سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود، مرا بيدار كردند وگفتند: برخيز و فرمان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام را اجابت كن كه تو را مىخواند .
حسن بن مثله مى گويد: من برخاستم و آماده شدم ، گفتم بگذاريد تا پيراهن بپوشم ، از درسراى ندا آمد كه هو ماكان قميصك : پيراهن نپوش كه از تو نيست . دست دراز كردم وسراويل خود را برداشتم ، آوازى آمد كه :
ليس ذلك منك فخذ سراويلك : آن سراويل را كه برداشتى براى تو نيست ، آن را از خودرها كن .
آن را انداختم و از خود دور كردم و...
(سپس ) در سراى خود به دنبال كليد گشتم ، (به جستجوى كليد رفتم ) ندا آمد كهالباب مفتوح : در باز است . هنگامى كه به در سراى آمدم ، جماعتى از بزرگان را ديدم ،سلام كردم ، جواب دادند و مرحبا گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (جمكران ) است ،آوردند. چون خوب نگاه كردم تختى را ديدم كه نهاده شده و فرشى نيكو بر آن تختگسترده شده و بالش هاى نيكو نهاده (قرار داده شده ) و جوانى ديدم سى ساله بر روىتخت كه بر چهاربالش تكيه كرده است و پيرى درمقابل او نشسته و كتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى خواند. و بيش از شصت مرد كهعده اى از آن ها جامه هاى سفيد و عده اى ديگر جامه هاى سبز بر تن داشتند برگرد او روىزمين نماز مى خواندند.
آن پيرمرد كه حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام عليه السلام مرابه نام خود خواند و فرمود:
(برو به حسن به مسلم بگو: تا چند سال است كه اين زمين را عمارت مى كنى و مى كارى وما خراب مى كنيم و پنج سال است كه زراعت مى كنى وامسال بار ديگر (زراعت را) از سر گرفتى و عمارتش مى كنى ، رخصت نيست كه تو ديگر(در اين زمين ) زراعت كنى ، بايد هرچه از اين زمين منفعت برده اى ، برگردانى تا در اينموضع مسجد بنا كنند.
به حسن بن مسلم بگو: اين زمين شريفى است و خداى تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگربرگزيده و شريف كرده است . تو آن (زمين ) را گرفته و به زمين خود ملحق كرده اى ،خداى تعالى دو پسر جوان از تو گرفت و تو هنوز متنبه (بيدار و آگاه ) نشده اى و اگراز اين كار دست برندارى ، آزار خداوند از جايى كه گمان نمى برى به تو خواهد رسيد.
حسن به مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، براى من در اين كار نشانى لازم است ؛ زيرا مردمسخن مرا بدون نشانه و دليل نمى پذيرند و سخن مرا تصديق نمى كنند.
امام عليه السلام فرمودند:
انا مسنعلم هناك علامه : برو و رسالت خود را انجام بده ما در آن جا علامتى مى گذاريم تاتقديق گفتار تو باشد.
به نزد ابوالحسن برو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله راكه برده از او بگيرد و به ديگران بدهد تا بناى مسجد را انجام دهند و مابقى وجوه را ازرهق به ناحيه اردهان كه ملك ماست بياورد و مسجد را تمام كند و نصف رهق را بر اين مسجدوقف كرديم كه هر ساله وجه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند.
به مردم بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز دارند و چهار ركعت نماز اين جابگذارند: دو ركعت نماز تحيت مسجد، در هر ركعت يك حمد و هفت مرتبهقل هو الله احد و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و دو ركعت نماز صاحب الزمانبگذارند، به اين صورت كه در فاتحه (سوره حمد) هنگامى كه به اياك نعبد و اياكنستعين برسند صدبار بگويند و بعد از آن سوره فاتحه را تا آخر بخوانند و در ركعتدوم نيز به همين صورت انجام دهند؛ تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و هنگامى كهنماز تمام شد، تهليل (لا اله الا الله ) بگويند و تسبيح حضرت فاطمه الزهرا عليهاالسلام بخوانند و هنگامى كه تسبيح گفتند، سر بر سجده گذارند و صدبار صلواتبر پيغمبر و آلش فرستند.
و اين نقل از لفظ مبارك امام عليه السلام است كه فرمود:
فمن صلاهما، فكانما صلى فى البيت العيق .
هر كس اين دو ركعت نماز را بخواند مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده باشد.حسن به مثله جمكرانى مى گويد: هنگامى كه من اين سخن را شنيدم ، دردل خود گفتم كه تو اين موضعى را كه مى پندارى (زمين عادى باشد)، اين جا مسجدحضرت صاحب الزمان عليه السلام است .
انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان عليه السلام
پس آن جوان (صاحب الزمان ) به من اشاره كردند كه برو.
هنگامى كه مقدارى راه پيمودم ، دوباره مرا صدا كردند و فرمودند:
در گله جعفر كاشانى (چوپان ) بزى است كه بايد آن بز را بخرى ، اگر مردمپول آن را بدهند، بخر، وگرنه پول آن را خودت بده .
فردا شب آن بز را بياور و در اين موضع بكش (آن را ضبح كن )، آن گاه روز چهارشنبه ،هجدهم ماه مبارك رمضان ، گوشت آن بز را بر بيماران و كسانى كه مرض سخت دارندانفاق كن كه حق تعالى همه را شفا مى دهد.
آن بز ابلق (253) است و موهاى زيادى دارد، هفت نشان سياه و سفيد، هر يك به اندازه يكدرهم در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است .
سپس به راه افتادم يك بار ديگر مرا فرا خواند و گفت :
هفت روز يا هفتاد روز ما اينجاييم (254).
همان طور كه بيان شد اين ملاقات در شب هفدهم رمضان رخ داده است ، اگر آن را بر هفتحمل كنى ، مطابق با شب بيست و سوم خواهد شد و اگر بر هفتادحمل كنى مطابق شب بيست و پنجم ذيقعده الحرام مى شود كه نيز روز مباركى است .
حسن بن مثله مى گويد: من به خانه رفتم و تمام شب را تا صبح در فكر بودم .
نماز خواندم و به نزد على منذر رفتم و آن داستان را با وى در ميان گذاردم .
على منذر با من به جايگاهى كه ديشب در آن جا بودم ، پس او گفت :
به خدا قسم نشان و علامتى كه امام عليه السلام به من گفته بود يكى اين است كه اينزنجيرها و ميخ ‌ها اين جا (در حدود مسجد) نمايان مى باشد.
سپس به نزد سيد شريف ابوالحسن الرضا رفتيم . هنگامى كه به در سراى او رسيدم ،خادمان او را ديدم كه به من گفتند از هنگام سحر سيد ابوالحسن منتظر تو است .
تو از جمكران هستى ؟ گفتم آرى ،
پس وارد شدم و سلام كردم و جواب نيكو داد و احترام نمود و مرا در جاى نيكو و خوبىنشاند. پيش از آن كه من وارد سخن شو، او شروع به سخن كرد و گفت : اى حسن به مثله !منخوابيده بودم ، شخصى در عالم رؤ يا به من گفت :
شخصى با نام حسن بن مثله هنگام بامداد از جمكران به نزد تو خواهد آمد بايد هر چه مىگويد. سخنش را تصديق كنى و به او اعتماد كنى كه سخن او سخن ماست ، هرگز سخن اورا رد نكنى . از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت منتظر بودم .
حسن بن مثله داستان را براى او توضيح داد.
سيد ابوالحسن در همان حال دستور داد تا بر اسب ها زين قرار دادند و سوار بر اسب هاشدند تا به نزديك ده جمكران رسيدند در آن جا جعفر چوپان را ديدند كه گله اش را دركنار راه به چرا آورده است .
حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پشت سر گله مى آمد به سوى او (حسن بهمثله ) دويد.
حسين به مثله بز را گرفت و خواست كه پولش را پرداخت كند.
جعفر چوپان قسم خورد كه من هرگز اين بز را تا به امروز نديده بودم و در گله من نبودهاست ، جز امروز كه آن را مى بينم و هر چه مى خواستم اين بز را بگيرم ، ميسر نمى شد.
سپس بز را همان طور كه سيد فرموده بود به آن جايگاه آوردند و آن را سر بريدند.
سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام به آن محل آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافعزمين را از او گرفت . سپس وجوه ده رهق را نيز (از اهالى ده رهق ) گرفتند، (و پس از ساختنمسجد) سقف آن را با چوب پوشانيدند.
سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام زنجيرها و ميخ ‌ها را به قم آورده و در سراى خودگذاشت ، هر بيمار صعب العلاجى كه خود را به اين زنجيرها مى ماليد، خداوند تعالى اورا شفاى عاجل عنايت مى فرمود.
ابوالحسن محمد حيدر مى گويد: به طور مستفيض (255) شنيدم ، پس از آن كه سيدابوالحسن الرضا وفات يافت ، او را در محله موسويان قم (آذر فعلى ) مدفون نمودند.يكى از فرزندانش كه بيمار شده بود داخل خانه و اطاق شد و در صندوق را باز كرد، امازنجيرها و ميخ ‌ها را نيافت .

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation