بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخچه قم و مساجد تاریخی آن, محمدرضا کوچک زاده ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MASJED00 -
     MASJED01 -
     MASJED02 -
     MASJED03 -
     MASJED04 -
     MASJED05 -
     MASJED06 -
     MASJED07 -
     MASJED08 -
     MASJED09 -
     MASJED10 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

حضرت فاطمه معصومه عليها السلامقبل از حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفته است .
وفات حضرت معصومه عليها السلام بنابر نوشته تاريخ قم ، درسال 201 و سال شهادت حضرت رضا عليه السلامسال 203 ه .ق بوده است . (102)
علامه مجلسى از بعضى از كتب زيارات ، از على بن ابراهيم ، از پدرش ، از سعد، از علىبن موسى الرضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمودند: اى سعد، ما در شهر قم قبرىداريم . سعد پرسيد: آيا مقصود قبر فاطمه بنت موسى عليه السلام است ؟ حضرتفرمودند: آرى ، هر كس به شناختن حق او، وى را زيارت كند، بهشت براى آن فرد واجب مىشود. سپس زيارت نامه اى از قول آن حضرت براى فاطمه معصومه عليها السلام ذكركرده است كه در كتاب مفاتيح الجنان موجود است . (103)
عن ابن الرضا عليه السلام قال :
من زار عمتى بقم فله الجنه
. (104)
از امام جواد عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند، او اهل بهشت است .
لازم به ذكر است كه در ميان امامزادگان ، تنها حضرت فاطمه معصومه عليها السلام استكه زيارت او از امامى نقل شده و آن امام حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مىباشد.
و نيز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام داراى همسرى نبوده است ؛ زيرا مؤلف تاريخقم مى گويد: به من رسيده است كه رضائيه ، دختران خود را به شوهر نمى دادند؛ زيراكسى كه همسر و كفو ايشان باشد نمى يافتند و موسى بن جعفر عليه السلام را بيست ويك دختر بوده است و از اين جهت هيچ يك از ايشان به شوهر نداده است .
از مدت عمر حضرت معصومه عليها السلام اطلاعات دقيقى در دست نمى باشد جز اين كهمسلما از بيست و سه سال كمتر نبوده است ؛ زيرا بنا بر نوشته تاريخ قم و كشف الغمهو ديگر كتب اخبار، حضرت موسى به جعفر عليه السلام پدر حضرت معصومه درسال 179 هجرى به دستور هارون الرشيد گرفتار شد و تا آخر عمر در زندان بود ووفات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام هم همان طور كه قبلا بيان گرديد درسال دويست و يك هجرى اتفاق افتاد و اين فاصله كه در حدود بيست و سهسال است ، حداقل عمر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است .
القاب حضرت فاطمه معصومه عليها السلام  
به غير از معصومه و كريمه اهلبيت ديگر القاب ايشان عبارتند از:
1 - طاهره 2 - حميده 3 - بره 4 - رشيده 5 - تقيه 6 - نقيه 7 - رضيه 8 - مرضيه 9- سيده10 - اخت الرضا (105) 11 - صديقه 12 - سيده النساء العالمين .
همچنين بايد بدانيم مادر گرامى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نجمه خاتون ، مادربزرگوار امام رضا عليه السلام است . نجمه خاتون از بانوان با فضيلت و از مخدراتكم نظير تاريخ بوده است .
براى او ده نام در كتاب هاى تاريخ نقل شده است كه عبارتند از:
1 - نجمه (ستاره ) 2 - ام البنين (مادر پسران ) 3 - تكنم (يكى از نام هاى زمزم ) 4 - طاهره5 - خيزران مرسيه (بسيار لطبف و انعطاف پذير) 6 - اءروى (آب فراوان و خوشگوار،صاحب انديشه و تفكر) 7 - سكن (كسى كه همه اعضاى خانواده به او پناه برند.) 8 -سمانه (طالب فزونى در شرف و مال و منال ) 9- شقراء (بانويى سيمين تنى كه چهرهنورانى ، ديدگانى نافذ و گونه هاى سرخ و گلگون داشته باشد.) 10 - صقر(تابش خورشيد، باز شكارى ، شيره عسل ، گونه اى كه از خرما و انگور فرو ريزد.)(106)
محل ولادت فاطمه معصومه عليها السلام مدينه منوره و تاريخ ولادت ايشان ،اول ذيقعده الحرام 173 ه .ق بوده است البته درسال وفات آن حضرت اختلافى وجود ندارد و همان طور كه بيان شد 201 هجرى بودهاست ، اما از ماه و روز وفات آن حضرت اطلاعى در دست نيست . در برخى از كتاب ها دوازدهمربيع الثانى و در برخى از كتاب ها دهم ربيع الثانىنقل شده است ؛ اما چند سالى است كه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام از دهمتا دوازدهم ربيع الثانى را مراسم عزادارى بر پا نموده و به عنوان ايام معصوميه نامگذارى كرده است .
جريان مسافرت و ورود حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم

عصمت حق دخت شاه انس و جان
عفت يزدان و خاتون جهان
دختر موسى بن جعفر فاطمه
حضرت معصومه خاتون همه
شد برون از خانه و شهر و ديار
سوى ارض اقدس قم بست بار
بهر قم طى كرد راه دور را
در عقب بگذاشت كوه طور را
از مدينه سوى قم پيمود راه
تا كند در ارض اقدس جايگاه
حضرت معصومه چون بيمار شد
شهر ساوج تب به جسمش بار شد
بود آن بى بى چو دولت خواه قم
جستجو كرد از قم و از راه قم
امر كرد آن برج عصمت را قمر
بر شتر بندند محمل زودتر
ارض قم را واقعا تجليل كرد
بهر رفتن سوى قم تعجيل كرد
به به از شهزادگان با وقار
به به از آن راه و مركوب و سوار
اهل قم را از صغير و از كبير
گونيا آمد دو صد عيد غدير
پير و برنا سوى محمل تاختند
مقصد و مقصود خود را يافتند
گرد محمل از يمين و از يسار
جمله را جان بر كف از بهر نثار
ز اهل قم همچون كنيزان و غلام
بر فلك شد نعره هاى السلام
السلام اى دخت ختم المرسلين !
آمدى خوش آمدى صد آفرين !
آفرين اى دختر شير خدا!
بقعه زهرا تو را صد مرحبا!
موسى خزرج براى افتخار
نافه را بگرفت اندر كف ، مهار
سوى منزل گاه خود آن خوش ضمير
نافه را آورد تا ميدان مير
حضرت معصومه آن بحر كمال
شد برون از برج محمل با جلال
شام قم از نور رويش روز شد
روز قم به از دو صد نوروز شد
شانزده روز آن پيمبر را سليل
بود در آن شهر بيمار و عليل
روز هفده آن جوان نامراد
پاى اندر جنت اماءوى نهاد
در نمازش اشعريين بالتمام
جمع گرديدند با صد احترام
نعش بر دوش و پريشان كرد موى
سوى باغ بابلان كردند روى
وقت دفن جسم پاك فاطمه
حمله را بگرفت بيم و واهمه
كين بود ناموس خلاق زمن
كيست بنهد دست خود بر اين كفن ؟!
بود قادر نام شيخى نيك خو
اهل قم گفتند لايق هست او
چون كه او باشد تقى و مؤتمن
بايدى او دفن سازد اين بدن
ناگهان از دور گردى شد پديد
دو سوار از سمت ريگستان رسيد
آن دو تن معصومه را با عز و ناز
دفن بنمودند و برگشتند باز
ليك اندر كربلا از ظلم و كين
بد سه روز عريان تن سلطان دين (107)
حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در قم  
درباره عبور حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام از قم ، هنگام رفتن به مرو بنابه دعوت ماءمون ، در بيشتر ماءخذ اشاره شده است ؛ اما شواهد و مداركى ، آمدن آن حضرتبه قم را تاءييد مى كند.
1 - اكنون در قم ، محله اى به نام شاه خراسان واقع در خيابان آذر، جنب 45 مترى عمارياسر، وجود داريد (البته قبلا كوچه اى بود و هنگام احداث خيابان آذر، جزء خيابان شده؛ ولى هنوز نام اين محل باقى است ) و نيز مسجدى هم ، به همين نام در اينمحل وجود دارد كه در سال هاى اخير آن را تجديد بنا نمودند.
2 - در همين محل ، مدرسه اى است با بركت ، به نام مدرسه رضويه كه مردم قم ، از زمانهاى قديم معتقد بوده اند كه در هنگام ورود حضرت امام رضا عليه السلام به اين شهر، درهمين محل ، نزول اجلال فرمودند و از چاهى كه هم اكنون در مدرسه رضويه است آبنوشيدند و غسل كردند و وضو ساختند و بعضى نيز معتقدند كه اين چاه را خود حضرتاحداث نمودند. به هر حال اين شواهد از طريق مردم ، سينه به سينهنقل شده تا به ما رسيده است .
3 - همچنين در كتاب مفاتيح الجنان (در قسمت سفر امام رضا عليه السلام به خراسان )نقل شده : كه از طريق كوفه به بغداد و از آن جا به قم آمد،اهل قم به پيشباز آن حضرت آمدند و با هم مخاصمه مى كردند در باب ضيافت آن حضرت؛ و هر كسى مايل بود كه آن بزرگوار بر او وارد شود. حضرت فرمودند كه شتر منماءمور است ؛ يعنى هر كجا فرود آمد، من آنجا وارد مى شوم . پس آن شتر آمد تا در يك خانهخوابيد و صاحب آن خانه ، شب آن روز در خواب ديده بود كه حضرت امام رضا عليهالسلام فردا ميهمان او خواهد بود. پس چندى نگذشت كه آنمحل ، مقام رفيعى يافت و در زمان ما، مدرسه معموره است .
در اين جا ذكر اين نكته مهم به نظر مى رسد كه بر تمام مسلمانان جهان ، به خصوصمردم ايران و بالاخص مردم قم لازم است هرچند مدت يك بار، حضرت امام رضا عليه السلامرا در خراسان و خواهر گرامى اش حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم را زيارتنموده و از آن دو بزرگوار در كارهايشان استمداد بجويند؛ زيرا بركت و عزت ايران وجهان در سايه اين بزرگواران است .
بعضى از بزرگان ، پس از وفات به خواب عده اى از افراد آمده اند و چنين بيان داشتهاند كه به تعداد زيارتى كه ما در زمان حيات از امام رضا عليه السلام به جا آورديم ،به همان تعداد به ديدار ما آمده اند و همچنين در احاديثى پاداش زيارت حضرت فاطمهمعصومه عليها السلام را كه با معرفت انجام گيرد، بهشت بر شمرده اند.
تاءثير دفن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در وضع قم  
به دليل موقعيت ممتاز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در ميان ديگر امامزادگان ،مدفون شدن وى در قم وضع اين شهر را به كلى تغيير داد. برخى از اين تغييراتعبارتند از :
1 - شهر قم به تدريج از شمال شرقى ، به جنوب غربى كهمحل دفن آن حضرت بود كشيده شد؛ به طورى كه حرم حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام كه در فاصله اى از شهر قرار داشت ، امروزه در مركز شهر قرار گرفته است .
2 - توجه پادشاهان و امرا و نيز گروه هاى مختلف مردم به اين شهر بيشتر شد و عدهبسيارى از مردم به قم مهاجرت كردند؛ به طورى كه هم اكنون شهر قم يكى از مهاجرپذيرترين شهرهايى مى باشد كه از اقصى نقاط كشور و حتى از ديگر كشورها، به اينشهر روى مى آورند.
3 - قم ، موقعيت مذهبى خاصى به خود گرفت و در واقع مركز روحانيت شيعه شد؛ بهطورى كه عده اى از بزرگترين علماى شيعه در آن اقامت داشته و يا از آن برخاسته اند.
4 - در هر سالهزاران نفر از مردم داخل و يا خارج كشور جهت زيارت به اين شهر مقدس سفر مى كنند وحتى عده اى از توريست ها نيز جهت بازديد از شهر و حرم حضرت معصومه عليها السلام ومناظر زيباى آن (ايوان هاى طلا، آينه كارى و كاشى كارى ) به اين شهر روى مى آورند.(108)
كرامات (109) حضرت فاطمه معصومه عليها السلام  
حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تاكنون داراى كرامت هاى بسيار زيادى بوده است كهاگر بخواهيم آن ها را جمع آورى نماييم چندين كتاب خواهد شد. بسيارى از كرامت هاى اينبانوى دو عالم ثبت و ضبط نگرديده است ؛ زيرا ممكن است بعضى از افراد متوجه آن كرامتبى بى شده باشند؛ مثلا مشكل روحى و روانى داشته اند؛ آنمشكل حل شده است و با برخى از افراد مايل نيستند كه مردم از وضعيت آنان و يا از جريانشفا گرفتنشان آگاهى يابند.
اما برخى از كرامت هاى اين بانوى دو جهان با تاريخ و سند معتبر ثبت و سپس انتشاريافته است . در كتاب كريمه اهل بيت عليهم السلام نوشته آقاى على اكبر مهدى پوريكصد كرامت از حضرت معصومه عليها السلام به چاپ رسيده است كه كتابى بسيار زيباو پند آموز است و ما تنها به دو كرامت از اين كتاب عينا اشاره مى نماييم و به خوانندگانتوصيه مى كنيم تا كتاب مورد نظر را مطالعه بفرمايند.
كرامت اول  
پس از فرو پاشى نظام منحط كمونيستى و گشوده شدن راه آذربايجان شوروى بهايرانيان و بالعكس ، گروهى از مسؤولين حوزه علميه قم به آذربايجان مى روند تا عدهاى از جوانان مستعد را انتخاب كنند و به حوزه علميه قم آورده ، با متد (110) مناسبىآنان را آموزش دهند تا به آذربايجان برگشته ، خلاء فرهنگى شيعيان آن سامان را كهدر مدت سيطره ظالمانه كمونيست ها پديد آمده ، در حد توان پر كنند.
در نخجوان نوجوانى به نام حمزه داوطلب اعزام به قم مى شود؛ ولى مسؤولين ازپذيرش او پوزش مى طلبند؛ زيرا يكى از شرايط گزينش ، نداشتن نقص عضو بود ويكى از ديدگان حمزه معيوب بود و به چشم مى خورد و طبعا در رغبت مردم نسبت به يكسخنگوى مذهبى ، داشتن چنين عضوى اثر منفى دارد.
حمزه گريه فراوان مى كند كه چرا من با داشتن استعداد و علاقه سرشار از اين سعادتمحروم شوم ، پدرش نيز اصرار مى كند كه او را بپذيرند تا اثر روحى نامطلوبى برافكار او نگذارد. مسؤولان بر خلاف شرط پذيرش ، تحت تاءثير عواطف انسانى او را مىپذيرند و همراه بيش از يكصد نفر از جوانان داوطلب او را به ايران مى آورند.
در تهران از اين جوانان پر شور آذربايجان مراسماستقبال با شكوهى به عمل مى آيد. از طرف صداوسيما و ديگر نهادها و ارگان ها عكس وفيلم فراوان برداشته مى شود. يكى از فيلمبرداران طبق شيوه نكوهيده برخى بهاصطلاح هنرمندان ، همه اش دوربين را متوجه چشم برآمده حمزه مى كند و ده ها بار در ضمنمراسم استقبال ، چشم معيوب حمزه را آگرانديسمان (111) مى كند.
هنگامى كه اين جوانان داوطلب به حوزه علميه قم مى آيند و در يكى از مدارس قم اسكان مىيابند يك حلقه از آن فيلم به سرپرست مدرسه داده مى شود تا در آرشيو مدرسهنگهدارى شود. سرپرست مدرسه يك روز براى تنوع و سرگرمى اين جوانان به دور ازوطن ، اين فيلم را در سالن مدرسه به نمايش مى گذارد.
هر بار كه دوربين به طرف چشم حمزه نشانه مى رود شليك خنده از هم شاگردى هاى حمزهكه نوعا كم سن و سالند، بلند مى شود.
در اين جلسه ، حمزه بسيار احساس حقارت مى كند و ديگر زندگى در نظرش ‍ بى ارزشمى شود. حمزه تصميم مى گيرد كه رخت سفر بربندد و به وطن خود برگردد، زيرا پساز اين جلسه او همه جا تحقير خواهد شد و هر يك از بچه ها با ديدن او لبخند تلخى خواهدزد.
بنابراين حمزه به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مشرف مى شود و با دلىشكسته ، اشك فراوان مى ريزد و عرضه مى دارد:
اى دختر باب الحوائج ، من صدها فرسنگ راه آمدم كه در زير سايه شما درس بخوانم ومبلغ مذهبى شوم ؛ ولى نمى توانم اين همه تحقير راتحمل كنم و ناگزيرم به شهر و وطن خود باز گردم و از نعمت مجاورت حرم شما محرومشوم
حمزه عقده دلش را در پيشگاه كريمه اهل بيت باز مى كند و براى هميشه از حضرت معصومهعليها السلام خداحافظى مى كند. چون از حرم بيرون مى آيد با يكى از هم كلاسيهايشروبرو مى شود، به او سلام مى كند، او به عنوان ناشناس سلام او را عليك مى گويد.حمزه او را با نامش صدا مى كند، او بر مى گردد و به سيماى حمزه خيره مى شود و مىگويد: حمزه تويى ؟ حمزه مى گويد: بلى ، مگر چطور؟ او مى گويد: پس چشم تو چهشد؟
تازه حمزه متوجه مى شود كه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام چشم معيوبش شفايافته ، او ديگر نه تنها تحقير نخواهد شد؛ بلكه به عنوان فرد سعادتمندى كه موردعنايت حضرت معصومه عليها السلام قرار گرفته ، پيش چشم همگان عزيز خواهد بود وهنگامى كه به آذربايجان سفر كند. يكى از معجزات خاندان عصمت و طهارت در آن ديارخواهد بود؛ به ويژه در ميان خويشان و آشنايان خود كه او را به چشم معيوب ديده بودند.
حمزه فعلا يكى از محصلين حوزه علميه قم است ، در مجالس ومحافل شركت مى كند، با يك دنيا شور و شعف سرگذشت خودش را بيان مى كند، از كريمهاهل بيت شكر بى پايان ابراز مى دارد و درود بى كرانش را بر آستانش نثار مى كند.(112)
كرامت دوم (113)  
همچنين از كتاب كريمه اهل بيت نقل شده است كه مؤلف كتاب داستان هاى شگفت ، از شخصىبه نام آقاى ابوالقاسم عبدالحسينى كه در آن ايام پليس موزه حضرت معصومه عليهاالسلام بود، نقل مى كند كه گفت :
در زمانى كه متفقين در ايران بودند و محموله هاى خود را از راه جنوب به شوروى مىبردند، من در راه آهن خدمت مى كردم . در اثر تصادف با كاميونحامل سنگ ، يك پاى من زير چرخ كاميون رفت . مرا به بيمارستان فاطمى شهرستان قمبردند و زير نظر دكتر مدرسى بسترى شدم . مدت پنجاه روز در آن جا بسترى بودم وپايم ورم كرده بود و در تمام مدت شبانه روز يك لحظه از شدت درد آرام نداشتم و بهطور مداوم از شدت درد ناله مى كردم و فرياد مى كشيدم و همه اتاق ها و سالن هاىبيمارستان از ناله و فرياد من در اذيت بودند. در اين مدت من همواره به حضرت زهرا،حضرت زينب و حضرت معصومه - سلام الله عليهن -متوسل بودم و مادرم مرتب به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مى رفت وتوسل پيدا مى كرد. يك كودك سيزده چهارده ساله اى نيز در كنار من بسترى بود كه بهپايش گلوله اصابت كرده بود و پدرش كارگر بود.
حال او از من بدتر بود، زيرا محل جراحت او تبديل به خوره و جذام شده بود و آقايان اطبااز او قطع اميد كرده بودند، چند روزى در حال احتضار بود، فقط گاهى صداى ضعيفى ازاو شنيده مى شد. هر وقت پرستارها مى آمدند، مى پرسيدند: تمام نكرده است ؟
من هم رفته رفته از بهبودى خود، نااميد شدم ديگر طاقتتحمل درد را نداشتم و لذا شب پنجاهم مقدارى سم تهيه كرده ، زير بالش خود نهادم و باخود گفتم : اگر امشب هم خوب نشدم ، خودم را راحت مى كنم .
هنگامى كه مادرم به ديدنم آمد به او گفتم : اگر امشب شفاى مرا از حضرت معصومه عليهاالسلام گرفتى فبها، والا صبح جنازه مرا روى تختواب خواهى ديد.
مادرم با وضع پريشان بيمارستان را به قصد حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلامترك كرد. شب لحظاتى مرا خواب گرفت ، در عالم رؤ يا ديدم سه بانوى مجلله ازپنجره اى كه به فضاى بيمارستان باز مى شد، وارد اتاق من شدند. از كيفيت ورود وتواضع آنان در حق يكديگر، اين طور فهميدم كه اولى حضرت زهرا، دومى حضرت زينبكبرى و سومى حضرت معصومه - سلام الله عليهن - مى باشند. اين سه بانوىبزرگوار مستقيم به طرف تخت آن كودك رفتند و به رديف كنار تخت او ايستادند. حضرتزهرا عليها السلام به او فرمودند: بلند شو گفت : نمى توانم فرمودند: بلند شو گفت: نمى توانم فرمودند: بلند شو، تو خوب شدى .
در همان عالم رؤ يا ديدم كه آن بچه بلند شد و ننشست . من انتظار داشتم كه پس از آن همهتوسل اين بزرگواران به من هم عنايتى فرمايند، ولى اصلا به طرف من توجهنفرمودند. در همان اثنا بيدار شدم و بسيار ناراحت شدم دست بردم زير بالش كه آن سمرا بردارم و خود را راحت كنم .
يك لحظه با خود انديشيدم كه نبايد عجله كنم ؛ زيرا اين سه بانوى بزرگوار در ايناتاق قدم نهاده اند، امكان ندارد كه تشريف فرمايى آنان درحال من بى تاءثير باشد؛ لذا دست نگه داشتم و آرام دست خود را روى پايم نهادم ديدمدرد نمى كند آهسته پايم را حركت دادم ، ديدم به راحتى حركت مى كند فهميدم كه من نيز ازبركت قدوم آن مخدرات شفا يافتم .
صبح ، هنگامى كه پرستارها آمدند بچه خوابيده بود،خيال كردند كه تمام كرده است ، پرسيدند:
از بچه چه خبر؟ گفتم : خوب شده است ، گفتند: يعنى چه ؟
گفتم : مطمئن باشيد. بچه خوب شده ، ولى بيدارش نكنيد.
هنگامى كه بچه بيدار شد، دكترها آمدند و باكمال تعجب ديدند كه زخمش ‍ التيام يافته ، حتى از جاى زخم هم هيچ نشانى نمانده است .
پرستارها آمدند كه طبق معمولپاى مرا پانسمان كنند، چون باند را برداشتند باكمال تعجب ديدند كه هيچ زخم و جراحتى در پاى من نيست ، پايم به كلى خوب شده ، ورمپايم فروكش كرده و فاصله زيادى بين پا و پنبه ها ايجاد شده است .
مادرم از حرم آمد، چشمانش از زيادى گريه ورم كرده بود، پرسيد: چگونه هستى ؟نخواستم بگويم شفا يافته ام ، زيرا ممكن بود از شدت خوشحالى قالب تهى كند و لذاگفتم : بهتر هستم ، برو عصايى بياور كه برويممنزل ، البته نيازى به عصا نداشتم به طرفمنزل رفتيم و بعدها جريان را براى مادرم نقل كردم ؛ اما در بيمارستان هنگامى كه دكترها وپرستارها وضع من و بچه را مشاهده كردند غوغا به پا كردند، صداى گريه و صلواتبيمارستان را پر كرده بود.
بخش سوم : مساجد تاريخى قم 
شهر مقدس قم ، به دليل سابقه تاريخى آن داراى آثار و امكنه باستانى و تاريخىفراوانى است كه مى توان به آسانى قدمت اين شهر را با توجه به آن ها تشخيص داد.نمونه بارز آن ، مساجد تاريخى با سوابق كهن مى باشد. كه هم اكنون در اين شهر مقدس، پس از ساليان طولانى ، همچنان محكم و پابرجا باقى مانده اند و شگفتى و تعجبانسان را بر مى انگيزند. از جمله اين مساجد ( كه در اين كتاب به آن ها اشاره شده است )مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام مسجد جامع ، مسجد مقدس جمكران و برخى مساجد، ديگراست كه سعى شده تمام مطالب كتاب به خصوص اين بخش ، همراه با اسناد و شواهد،معتبر ارائه گردد تا جامع و متقن باشد.
بنابراين با توجه به توضيحات فوق ، از مطالعه كنندگان محترم تقاضا مى نماييم، تا اين قسمت را به دقت مطالعه نموده تا ابهامات موجود (درباره تاريخچه اين مساجد )برطرف شود. شايان ذكر است كه در اين قسمت سعى شده ،قبل از پرداختن به تاريخچه اين مساجد مطالبى در مورد جايگاه و اهميت مساجد، آداب و احكامآن ها اهميت نماز و ويژگى هاى امام جماعت و نيز خادمين مساجد و پاره اى مطالب ديگر، بيانشود.
مساجد  
مقدمه :  
انما يعمر مساجد الله من امن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و اتى الزكوه و لميخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين (114)
جز اين نيست كه آباد مى كند مساجد خدا را آن كه ايمان آورده است به خدا و روز بازپسين وبه پا داشته است نماز را و پرداخته زكات را و به جز خدا از كس ديگر نترسيده است ،پس اميد است كه آنان از هدايت شدگان باشند.
مسجد النبى مركز سياست اسلام بوده است و ثقل قدرت اسلامى . (115)
در صدر اسلام ، هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند، از مساجد تجهيز مى شدندو هر وقت كه كار مهمى داشتند در مساجد آن را مطرح ساخته و دربارهمسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند. (116)
در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم . لازم استملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از مساجد كه دژهاى محكماسلامند زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش برند. (117)
يكى از علل پيروزى انقلاب اسلامى ايران و سهولت اين پيروزىلااقل اين بود كه مردم به مساجد اقبال پيدا كردند، جوان ها مساجد را پر كردند، علماىاعلام ، مساجد را به عنوان يك مركزى براى تعليم ، حركت ، آگاهى ، نهضت ، افشاىاسرار زمامداران فاسد و خود فروخته رژيم طاغوت در دوره مشروطيت هم همينجور بوده است. دوره ملى شدن صنعت نفت هم تا حدودى همينجور بود. زمان انقلاب نيز كه اين به حد اعلارسيد، مساجد را بايد ملت ايران مغتنم بشمارند، پايگاه معرفت و روشن بينى و روشنگرىو استقامت ملى به حساب بياورند. (118)
مقدمه مساجد را با آيه اى از قرآن و فرمايشات رهبر كبير انقلاب اسلامى ، امام خمينى قدسسره و مقام معظم رهبرى آغاز نموديم و مطالب خود را متبرك نموديم و چندان شايسته نيستكه سخنى بالاتر از آن ها گفته شود، زيرا اگر با دقت به آن ها نگريسته شود حقمطلب به خوبى ادا شده است ؛ بنابراين موضوعات ديگرى كه از اين پس بيان خواهدشد، درباره مسائل مربوط به نماز، تاريخچه بعضى از مساجد تاريخى و معروف قمخواهد بود كه به صورت جداگانه ، بحث خواهد شد.
ويژگى هاى مسجد نمونه  
هرگه نامى از مسجد به ميان مى آيد، اذهان اغلب مردم ، متوجه نماز و قرآن وامثال اين گونه عبادات مى شود و غالبا چنين تصور مى شود كه مسجد منحصر به هميناعمال عبادى است ، در صورتى كه مسجد مكانى براى عبادات و اطاعت خالصانه خداوند استكه البته اين عبادت و اطاعت مى تواند شامل مواردذيل باشد و اگر مسجدى داراى چنين خصوصياتى بود از آن مى توان به عنوان مسجدنمونه ياد كرد:
1 - ايجاد زمينه مناسب جهت حضور مردم و به خصوص جوانان در مسجد:
زيرا مساجد مخصوص افراد سالخورده و ناتوانى كه دستشان از همه جا كوتاه شده ومكان ديگرى را جز مسجد نمى شناسند نيست بلكه بايد مساجد به گونه اى باشد كهجوانان جهت حضور در آن لحظه شمارى كنند.
براى اين كار مى توان وضعيت نظافت و پاكيزگى مساجد را به نحو احسن تغيير داد وبرنامه هاى متنوع مشروعى در مسجد پياده نمود تا زمينه حضور آنان را هموار سازيم .
2 - انجام جلسات رسمى سخنرانى و نيز جلسات پرسش و پاسخ با مسؤولين در مسجد:زيرا در مسجد پيامبر نيز اين گونه جلساتتشكيل مى شد.
3 - تشكيل جلسات دينى و معارف اسلامى مانند: آموزش قرآن ، احكام ، اعتقادات و اخلاقيات .
4 - تشكيل كلاس هاى آموزشى و درسى مانند: كلاس هاى آموزش خانواده و كلاس هاى نهضتسواد آموزى .
5 - تشكيل جلسات هنرى مانند: خطاطى ، طراحى ، سرود و...
6 - ايجاد كتابخانه و يا سالن مطالعه در هر مسجد: زيرا مسجد تنها مكان قرائت قرآن ومفاتيح الجنان نيست ؛ بلكه مطالعه و قرائت ساير كتاب هاى مذهبى مانند: نهج البلاغه وكتاب هاى علمى و تاريخى امرى بسيار اساسى و مهم است ؛ بنابراين لازم است هنگامتاءسيس ساختمان مسجد، مكان مناسبى براى كتابخانه و سالن مطالعه اختصاص يابد.
7 - انجام امور تعاونى در مساجد مانند: جمع آورى كمك براى نيازمندان ، پرداخت وام ،اعطاى خدمات درمانى ، اقدامات براى تسهيل ازدواج جوانان ، برنامه ريزى براى عيادتاز بيماران و...
8 - پرورش نيروهاى متعهد براى اداره امور جامعه اسلامى :
با برنامه ريزى دقيق ائمه جماعات مساجد و رعايتحال جوانان از طرف مردم و مشاركت جوانان در برنامه هاى مساجد مى توان به اين امر مهمدست يافت .
بنابراين مى توان گفت اين مسجد است كه در فضاى قدس و طهارت و شكوفايى علمى ،فرهنگى و تربيتى خود، بذر ايمان ، آگاهى و روشن بينى را در جان ودل جوانان حق جو مى پرورد.
9- مسجد مكانى جهت اعزام رزمندگان به جبهه هاى حق عليهباطل و پشتيبانى از آنان : در صدر اسلام نيز هنگامى كه مسلمين قصد عزيمت به جنگداشتند از مساجد تجهيز مى شدند.
10 - مكانى جهت حمايت از خانواده هاى عزيز ايثارگران و شهدا و جانبازان و آزادگان : باتشكيل ستادهايى از اين خانواده هاى عزيز در مساجد مى توان به مشكلات آنان رسيدگىبهترى انجام داد. (119)
بنابراين مسجد مكانى براى اجراى امور عبادى ، تربيتى ، فرهنگى ، اجتماعى ، سياسىو نظامى و نيز مكانى جهت انسجام و پيوستگى نيروهاى انقلابى و متعهد است .
نمودهاى مسجد در فرهنگ اسلامى  
الف - مسجد نخستين پايگاه عبادى - سياسى در جامعه اسلامى
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به منظورتشكيل جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام ، رسما دولت اسلامى را دراين شهر بنيان نهاد. طبيعى است كه ايجاد چنين دولتى ، پرداختن به امورى نوين ، بنيادمؤسسات و طرح مسائل جديد را ضرورى مى نمود كه از جمله آن ها تاءسيس نهادى اجتماعىجهت تجمع نيروها، و مركزى براى رسيدگى بهمسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.
بر اين اساس ، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مسجد را به عنوان نخستين پايگاه ومجتمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. پس آن حضرت ، زمينى خريدارىنموده و بناى مسجد آغاز شد.
رسول خدا همراه با مهاجرين و انصار به عنوان يك حركت بنيادين اجتماعى به ساختن مسجدپرداختند و در اثر كوشش و اهتمام ايشان ، ساختن مسجد در مدت كوتاهى به انجام رسيد.
مسجدى بسيار ساده و بى پيرايه بود، زمينش از ريگ ، ديوارهايش از خشت ، منبرش درختبنى و سقفش از شاخ و برگ درختان ؛ اما چون جايگاه عبادت و نيايشرسول خدا صلى الله عليه و آله و مؤمنان راستينش ‍ بود، فضايش آكنده از معنويت ،خلوص ، صفا، صميميت ، ايمان و عشق به پروردگار بود.
مسجد نه تنها به عنوان جايگاه اصلى اجتماع مؤمنان براى برگزارى مراسم عبادى مورداستفاده بود، بلكه كانون معارف و احكام اسلامى ، مركز جهاد تبليغى و ارشادى ،قرارگاه سياسى و اداره دولت نيز به شمار مى رفت . بدين ترتيب ، مسجد در آنروزگار از نظر عملكرد يك نهاد با چندين نقش بوده است .
ب - مسجد به عنوان نخستين كانون عبادى  
اهتمام خاص رسول خدا به برگزارى نماز جماعت در مسجد، سبب مى شد كه همه مسلمانان درشبانه روز پنج بار براى شركت در اين آيين عبادى - سياسى در مسجد حضور يابند و بابرپايى صفوفى منظم همه با هم به عبادت خدا بپردازند.
بديهى است ، چنين اجتماع و گردهمايى كه در آن كوچك و بزرگ ، ضعيف و نيرومند، فقيرو غنى در كنار يكديگر به نماز مى ايستادند، تا چه حد نفاق ها، كينه ها، بدبينى ها وبدخواهى ها و همچنين اختلافات طبقاتى را از ميان مى برد و جاى خود را به مهر و صفا وبرادرى و برابرى و مى داد و تا چه اندازه اين صفوف به هم فشرده مؤمنان سبب ايجادوحشت و هراس در دل هاى منافقان و ديگر مخالفان آيين نوين مى شد.
ج - مسجد نخستين جايگاه دانش  
زمانى اسلام در جزيره العرب ظهور كرد كهجهل و بى خبرى ، بخش ‍ گسترده اى از جهان آن روز را فراگرفته بود و امواج ظلمت حتىمحيطهاى نيمه درخشان را سخت مى كوبيد، حجاز كه به مهبط وحى مفتخر شد، چنان در شرك، خرقه پرستى و سنت هاى زشت جاهلى غوطه ور بود كه چيزى به نام دانش و آگاهى درآن محيط مفهومى نداشت .
اما با پيدايش زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد، دانش وتحصيل و آگاهى در ميان پيروان اين آيين ، رواج يافت و همچون فريضه اى دينى و واجبىعينى شد.
در پرتو اين مكتب ، مساجد كه جايگاه هاى اصلى عبادت بودند به عنوان نخستين كانون هاىدانش مورد استفاده قرار گرفتند و قرآن نيز به صورتاول كتاب و متن آموزشى مسلمانان درآمد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم و معارفاسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم ، در اين دانشگاه اسلامى ، عرب آن روزگاررا براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود فرا خواندند و در پرتو آيات قرآنكريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم و تربيت ايشان پرداختند.
به اين ترتيب ، مسجد به عنوان نخستين پايگاه علمى در جامعه نوخاسته اسلامى رسالتخود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز و رد اين زمينه نقش بسيار مؤثرى را ايفا كرد. با گذشت زمان به تدريج موجبات علمى آن فراهم شد و همواره مسيررشد و ترقى را پيمود، بدين سان كه تا صده چهارم هجرى به عنوان مهم ترين جايگاهدانش در جهان اسلامى همچنان فعال بود.
د - مسجد به عنوان نخستين نهاد سياسى در جامعه اسلامى  
از آن جا كه در حكومت اسلامى ، ميان مقامات مسؤول و توده هاى مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت وبر روند امور جامعه نظارت كنند و موضع خود را درمسائل سياسى به طور آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهاداتسازنده حكومت را يارى دهند، بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، پس ازبنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور دخالت مسلمانان در شيوه حكومت وآگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام ، مسجد را كه مركز عمومى ومحل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگه حكومت و نهاد سياسىاسلام برگزيدند.
در اين جا به چند نمونه از فعاليت هايى كه در زمانرسول اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از ايشان در مسجد صورت مى گرفت اشاره مىنماييم .
فعاليتهاى قضايى ، فصل خصومات ، اجراى حدود بر بزهكاران ، حبس و تاءديب ايشان ،معرفى خليفه ، مراسم بيعت با وى ، عزل و نصب استانداران و ديگر كارگزاران و مسؤولان مملكتى ، نشست هاى مشورتى ، تحريص و ترغيب مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزامنيرو به جبهه هاى نبرد، همگى در مسجد صورت مى گرفت .
به اين ترتيب ، مسجد از آغاز حيات سياسى اش در زمانرسول اكرم صلى الله عليه و آله تا اوايل عصر عباسى ، مركز همه فعاليت هاى سياسىنهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت . همچنين مى توان از مسجد به عنوان نخستين پايگاهتبليغاتى و مركز خدمات اجتماعى نام برد. (120)
آداب مسجد  
امام صادق عليه السلام فرمودند: چون به مسجد رسى ، بايد بدانى كه بارگاهپادشاه عظيمى را قصد كرده اى ، پادشاهى كه بر بساطش به جز پاكان و پاكيزگانقدم نمى گذارند و به جز صديقان به كسى اجازه همنشينى با او داده نمى شود، پس درقدم نهادن بر بساط خدمتش بايد هيبتى تو را فرا گيرد همچون هيبت پادشاه ؛ زيرا خطربزرگى تو را تهديد مى كند و اگر غفلت ورزيدى ، پس بدان كه او بر هر چه مشيتشتعلق بگيرد، تواناست كه با تو عدل رفتار كند و يا فضيلتششامل حال تو شود؛ پس اگر عطف توجهى به تو فرمايد، اطاعت اندك تو را بافضل و رحمتش مى پذيرد و پاداش فراوان بر آن اطاعت تو عنايت مى فرمايد و اگر از راهعدل ، آن صدق و اخلاصى را كه مستحق است از تو خواستار شود، تو را محجوب ساخته واطاعت را هر چند فراوان باشد، رد خواهد كرد. پس او هر چه را كه بخواهد، مى كند. توبايد به ناتوانى و تقصير و شكستگى و نيازمنديت در پيشگاه او اعتراف كنى زيرا توبراى عبادت و انس گرفتن با او روى آورده اى ؛ پس اسرار خود را با او در ميان بگذار وبايد بدانى كه رازهاى پنهان و آشكار همه خلق ، بر او پنهان هيچ نيست و همچونفقيرترين بندگان در پيشگاهش باش و دلت را از هر آنچه تو رامشغول كرده و از پروردگارت محجوب ساخته ، تهى كن ؛ زيرا او ز پاك تر و خالصتر تو را نمى پذيرد. (121)
بهداشت مساجد  
مساجد، به شكل شايسته اى غبار رويى شود و خدمت به مسجد كارى مردمى و همگانىشمرده شود. (122)
دهه آخر ماه معظم شعبان به عنوان دهه بهداشت مساجد  
يكى از برنامه هاى مفيد و ارزنده پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، اهميت دادن به مساجد ومساءله بهداشت آن است . اكنون چند سالى است كه مسؤولين ذيربط، اقدام به غبار روبىمساجد در زمانى معين و تشويق مردم به اين امر خير و خداپسندانه نموده اند.
براى استمرار و تحقق اين عمل ارزنده ، تذكر چند نكته لازم به نظر مى آيد:
1 - هدف از بهداشت مساجد تنها نظافت ظواهر آن ، مانند: تميز كردن فرش ها و شيشه هاو... نمى باشد؛ بلكه اگر مسجد نياز به بازسازى و تعمير داشت ، مسؤولين ذى ربط،امكانات رفاهى و مالى آن را فراهم نمايند تا مسجد از جلوه اى تميز و مرتب برخوردارگردد.
2 - مسجد بايد يكى از زيباترين مكان ها گردد، چه اشكالى دارد كه در مساجدها چندينگلدان گل ، فرش هاى تميز، مفاتيح و قرآن هاى سالم و... وجود داشته باشد و هميشهبوى عطر و گلاب از آن برخيزد تا نسل جوان ما، با رغبت بيشترى به مساجد روى آورند؛بنابراين كارهايى از اين قبيل نيز بايد جزء بهداشت مساجد قرار گيرند.
3 - لازم است اين نكته مهم به مردم تفهيم گردد كه تنها دهه آخر ماه شعبان ، مخصوصنظافت مساجد نيست ؛ بلكه بايد در تمام ايامسال كار نظافت و پاكيزگى مساجد انجام پذيرد و اگر اين دهه را به اين امر اختصاصداده اند، يك اعلام عمومى و همگانى براى بسيج توده هاى مردم در زمانى معين به انجام اينكار و ادامه در روزها و ماه هاى ديگر سال بوده است .
4 - اگر مسجد داراى ظاهرى تميز و زيبا باشد، اما طرز برخورد مردم با جوانان مناسبنباشد و با امام جماعت سرحال و شادابى نداشته باشد و يا خادمين مناسبى نداشته باشد،يقينا جوانان به حضور در اين گونه مساجدتمايل كمترى نشان خواهند داد.
بهرحال جاى آن دارد كه از مسؤولين ، به خصوص سازمان تبليغات اسلامى و ادارهاوقاف تقدير و تشكر و موفقيت آنان را در انجام وظايف ديگر از خداوند درخواست نماييم ونيز بايد از مردم هميشه در صحنه و فعال و انقلابى ايران اسلامى كه هميشه در امور خيرسهم مهمى داشته اند تشكر شود و ان شاء الله در آينده اى نه چندان دور شاهد همكارىبيشتر مردم و مسؤولين در رونق بخشيدن به مساجد و بازسازى و آبادانى آن ها باشيم .
چون بهداشت مساجد در اين جا مطرح گرديد به يك مساءله شرعى نيز در اين مورد اشارهمى شود.
نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل مسجد حرام است و هر كس ‍ بفهمد كه نجس شده استبايد فورا نجاست آن را برطرف كند و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد راهم نجس نكنند و اگر نجس ‍ شود نجاستش را برطرف نمايند، مگر آن كه واقف آن را جزءمسجد قرار نداده باشد. (123)
خادمين مساجد چگونه بايد باشند؟  
مسجد نخستين پايگاه عبادى است كه مردم شبانه روز پنج نوبت ، با حضور در آن در آيينعبادى - سياسى (نماز جماعت ) شركت مى نمايند؛ علاوه بر اين ، مراسم عزادارى نيز درمساجد برگزار مى شود؛ بنابراين مى توان گفت كه مسجد يكى از پرتجمع ترين اماكنعبادى است كه مردم هميشه در آن حضورى دائم دارند.
بديهى است در چنين مكان عبادى - سياسى ، نظافت و پاكيزگى ، اهميت به سزايى دارد.براى امر نظافت مسجد، فرد يا افرادى محترم و زحمت كش ، به نام خدام يا خادمين مسجدوجود دارند كه به نوبه خود كارشان ارزنده و داراى اهميت است .
در اين جا در مورد نحوه گزينش خادمين تذكر چند نكته لازم است .
1 - در حال حاضر رسم مساجد ما چنين است كه خادمين آن معمولا افرادى پير و سالخورده وغالبا ناتوان كه دستشان از همه جا كوتاه شده و يا از اداره يا سازمانى بازنشست شدهاند به عنوان خادم مسجد معين و استخدام مى شوند (البته استثنا نيز وجود دارد).
مسلما آنچه در امر نظافت مسجد نقش عمده اى دارد، وجود خادمانى نيرومند مى باشد كهمتاءسفانه اين امر مهم در مساجد كمتر به چشم مى خورد.
شايد يكى از دلايل اين موضوع ، كم بودن حقوق خادمين است كه معمولا افراد جوان كمتررغبت مى كنند با اين حقوق كم در مسجد كار كنند و يا تصور مى كنند كه خادم مسجد حتمابايد فردى پير و مسن باشد؛
بنابراين بر مردم و مسؤولين محترم لازم است كه در اين باره برنامه ريزى اصولى ومدونى نمايند و همانند ادارات و سازمان ها، افراد جوان و پر تحرك را با حقوق مكفىاستخدام نمايند و شرح وظايفشان را نيز بيان دارند؛ زيرا كار خادم مسجد فقط نظافتمسجد و روشن و خاموش كردن چراغ هاى آن نيست ؛ بلكه خادم بايستى علاوه بر اين ها، ازنظر تميزى ، نظافت و برخورد با مردم باشد. الگو و راهنماى آنان اين امر در جذبجوانان بسيار مؤثر است .
2 - در انتخاب خادم يا خادمين ، اخلاق و طرز برخورد او با مردم و خوشرويى و خوشخلقى بايد اولين و مهم ترين ملاك گزينش او باشد.
معمولا ديده مى شود كه خادمين به علت سالخوردگى كم حوصله شده و آن چنان كهشايسته است با اخلاقشان نمى توانند مردم و جوانان را جذب نمايند. (البته بيان اينمساءله به معناى توهين به ساحت مقدس اين عزيزان زحمت كش نيست ؛ بلكه راه حلى براىحضور بيشتر مردم در مساجد مى باشد؛ وگرنه بسيارى از خادمين ما داراى خلق و خويىخداپسندانه هستند.)
3 - همان گونه كه بيان شد حقوق خادمين بايد طورى باشد كه بتوانند با آن امرار معاشنموده و شغل ديگرى نداشته باشند.
بنابراين از آن جا كه مساجد زير نظر اداره اوقاف و امور خيريه است حقوق اين عزيزاننيز از آن جا تاءمين شود تا بتوانند با ذوق و شور بيشترى فعاليت نمايند. (زيرا ديدهشده كه برخى از خدام بين نمازها تقاضاى حقوق و وجهى از مردم مى نمايند كه اين كارپسنديده اى نيست و شايد لطمه اى به شخصيت آنان وارد شود).
4 - بايد سعى شود كه مرتب ترين و تميزترين شخص به عنوان خادم مسجد انتخابشود؛ زيرا اين مساءله معمولا در بين مردم جا افتاده است كه تا نامى از خادم برده مى شودتصورشان اين است كه او فردى سالخورده و ناتوان و داراى لباس هاى مندرس وفرسوده است كه ان شاء الله در آينده اى نزديك اذهان و تصورات مردم از خادم به عنوانيكى از تميزترين و مرتب ترين فرد تغيير خواهد نمود و مسلما اين كار با نحوه گزينشخادم و برخوردار بودن او از حقوقى مكفى رابطه نزديكى دارد.
5 - خصوصيات ديگرى كه مى توان براى يك خادم برشمرد راستگويى و تدين اوست ؛زيرا آنان در اماكنى فعاليت مى نمايند كه كانون عبادت است و لازم است افرادى كهمشغول كار در اين اماكن مقدس هستند متقى و متدين باشند.
6 - در مساجد بزرگ ، خادمان بيشترى لازم است ؛ بنابراين مسجد بايد با استخدام چندخادم در شيفت هاى مختلف ، اداره شود تا خادمين محترم دچار خستگى نشوند.
7 - از آن جا كه مسجد براى عبادت است و عبادت تنها در نماز خلاصه نمى شود، بلكهكل زندگى يك مؤمن عبادت است ، بنابراين لازم است كه مساجد از حدود يك ساعتقبل از اذان صبح تا ساعاتى بعد از نماز مغرب و عشا باز باشد تا مردم بتوانند از اينمكان مقدس براى برگزارى كلاس هاى احكام ، قرآن ، اعتقادات و... انجام فعاليت هاىفرهنگى و نظامى و نيز براى انجام امور خيريه به خوبى استفاده نمايند؛ بنابراينوجود خادمانى فعال ضرورى به نظر مى رسد. البته نكات ديگرى نيز در نحوهگزينش خادمين محترم وجود دارد؛ اما جهت اختصار، از آن پرهيز نموده و نكات اساسى رايادآور شديم .
در اين جا مجددا تذكر اين نكته ضرورى و لازم به نظر مى آيد كهاعمال اين گونه فعاليت ها و اجراى روش هاى مذكور ميسر نيست مگر با همكارىمتقابل مردم و مسؤولين تا ان شاء الله در آينده اى نزديك شاهد مساجدى آباد و زيبا و مملواز جمعيت باشيم .

next page

fehrest page

back page