از نظر شما قرآن جز " فلسفه مدون حزب خدا " نيست ، فلسفهای كه تنها يك هدف دارد و آن پيروز گردانيدن محروم شدگان بر قدرتمندان است ، تمام مسائل قرآن بر محور انقلاب و فلسفه انقلاب است ، خداوند حزب تشكيل داده و حزب خدا همه نيروهای متكامل جهان - دارای هر عقيده و مذهب - میباشند و خداوند میخواسته است يك حزب تشكيل دهد و يك فلسفه انقلابی برای حزب بنويسد و همين كار را هم كرده است ، برای فهم فلسفه انقلاب ، انقلابی بودن كافی است و شرط ديگری ندارد و با انقلابی نبودن هيچ شرطی مفيد نيست . لهذا آنجا كه خواستهايد به مفسر بزرگ معاصر - كه البته گناه بزرگش تأليف كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم و نقد ماترياليسم ديالكتيك است - اهانت كنيد ، گفتهايد : " مفسر قرآن در نظام استعماری بايد كوهی از سواد و فلسفه و منطق و حكمت و كلام و فقه و اصول و صرف و نحو . . . باشد كه سنگينی آنها او را آزار داده و از ميان " تن " ها به " تنهايی " بكشاند ، زيرا به مفاد آيه كريمه هر كس وزنش سنگينتر باشد پيروز است . . . " ( 1 ) . بدون شك برنامه مبارزه با طواغيت جزء برنامه قرآن است و بدون شك اسلام يك دين انقلابی است ، ولی آيا همه مسائلی كه در قرآن مطرح شده در اين جهت و برای اين منظور است و قرآن برنامه ديگری جز اين برنامه ندارد و در نتيجه همه آيات و رواياتی كه درباره لوح و عرش و ملك و قيامت و نماز و روزه است ، بايد در اين زمينه پاورقی : |