|
|
|
|
|
|
عِفريتى از جنّ (كه داراى قدرت و زيركى خاصّى بود به سليمان ) گفت : من آن را نزد تو مى آورم پيش از آن كه از جاى خود برخيزى ، و من قطعا بر اين كار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم . نكته ها : O در كلمه ى ((عِفريت ))، معناى شدّت و قدرت نهفته است . O پس از بازگشت فرستادگان بلقيس ، همراه با هديه هاى خود و آگاهى ملكه ى سبا از اين كه سليمان يك پادشاه نيست ؛ ملكه تصميم گرفت شخصا نزد سليمان آيد تا اوضاع را از نزديك ببيند. سليمان از حركت بلقيس آگاه شد و خود را براى قدرت نمايى آماده كرد. پيام ها : 1 اطرافيان سليمان ، داراى قدرت فوق العاده يا خارق العاده بودند. (ايّكم ) 2 ميدان را براى رقابت صحيح باز گزاريد. (ايّكم ) 3 در شرايط مناسب از توانايى ديگران استفاده كنيد. (ايّكم ياءتينى ) 4 ملاك ، لياقت و توانايى است ، نه جنسيّت . (ايّكم ياءتينى )با اين كه در ميان اطرافيان سليمان ، جنّ و پرنده و انسان ، همه بودند ولى ملاك برترى ، قدرت آوردن تخت است نه جنسيّت آورنده ى آن . 5 اگر تخت وتاج را از انسان بگيريم ، تسليم شدن او آسان است . (ياءتينى بعرشها) 6 قرآن مساءله ى طىّ الارض (415) را مى پذيرد. (ياءتينى بعرشها قبل اءن ...) 7 قدرت نمايى بايد با مخاطب تناسب داشته باشد. (عرشها) 8 براى ارشاد و هدايت ديگران ، از امكانات خود آنان استفاده كنيد. (عرشها) 9 پيروز كسى است كه قبل از دشمن اقدام كند. (قبل اءن ياءتونى ) 10 كارهاى فوق العاده بايد با هدف عالى همراه باشد. (ياءتينى بعرشها ياءتونى مسلمين ) 11 حضرت سليمان علم غيب داشت . (ياءتونى مسلمين ) 12 در يك نظام و حكومت موفّق ، بايد از همه ى نيروها در جاى خود استفاده كرد. (قال عِفريت من الجنّ) 13 جنّ مى تواند به انسان كمك كند. (قال عِفريت من الجنّ) 14 لياقت هاى خود را به ديگران اعلام كنيد. (اءنَا آتيك ) 15 سرعت ، قدرت و امانت ، شرط انجام كارهاى بزرگ است . (قبل اءن تَقوم من مقامك لَقوىّ اَمين ) (40) قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَبِ اءَنَاْ ءَاتِيكَ بِهِ قَبْلَ اءَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى ءَاءَشْكُرُ اءَمْ اءَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىُّ كَرِيمٌ ترجمه : كسى (به نام آصِف بن بَرخيا) كه به بخشى از كتاب (الهى ) آگاهى داشت (سليمان ) گفت : من آن (تخت ) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مى آورم . (سليمان پذيرفت و او تخت را آورد.) همين كه (سليمان ) آن (تخت ) را نزد خود مستقرّ ديد، (به جاى غرور وتكبّر) گفت : اين (توانايى وزير من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مى داند،) از لطف پروردگار من است ، تا مرا (با اين نعمت ها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مى كنم ؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خويش شكر ورزيده و هر كس كفران نمايد (به ضرر خويش گام نهاده ، زيرا) پروردگار من (از شكر مردم ) بى نياز و كريم است . (بى نيازى و كرامت ، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر يا كفران كسى نيست ). (41) قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ اءَتَهْتَدِى اءَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لاَ يَهْتَدُونَ ترجمه : (سليمان ) گفت : تخت (ملكه ) را برايش ناشناس گردانيد، تا ببينم آيا پى مى برد يا از كسانى است كه پى نمى برند؟ نكته ها : O كسى كه مقدارى از علم كتاب را مى دانست ، ((آصف بن بَرخيا)) وزير حضرت سليمان و خواهر زاده ى او بود، چنانكه از امام هادى عليه السلام نيز نقل شده است .(416) و امام باقر عليه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصف بن برخيا تنها با دانستن يك حرف چنين قدرت نمايى كرد.(417) O در اين كه منظور از علم كتاب چيست ؟ گفته اند: مراد از آن ، يا آگاهى از كتب آسمانى يا لوح محفوظ و يا اسم اعظم است . O سؤ ال : ((آصف بن بَرخيا)) چگونه تخت را بدون اجازه ى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟ پاسخ : اين كار به خاطر ولايت انبيا بر اموال مردم و اهميّت ارشاد بلقيس و مردم او بوده است . O كفر چند نوع است : يكى انكار خدا و يكى كفران نعمت ها. O شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان ، با قلب و با عمل . فضايل امير مؤ منان و اهل بيت عليهم السلام # در آيه ى مورد بحث مى فرمايد: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت ، گفت : اى سليمان ! قبل از به هم زدن يك چشم ، من تخت ملكه ى سباء را از كشورش در اين جا حاضر مى كنم . امّا در آيه ى آخر سوره ى رعد، خداوند به پيامبرش مى فرمايد: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسى كه تمام علم كتاب را دارد، ميان من و شما گواه باشد. در روايات مى خوانيم : مراد از كسى كه تمام علم كتاب را دارد، على بن ابى طالب عليهما السلام است . اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مى داند تخت بلقيس را در يك آن حاضر مى كند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مى داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟ # امام صادق عليه السلام مى فرمايد: آگاهى كسى كه بخشى از علم را داشت ، نسبت به علم على عليه السلام ، مثل مقدار آبى است كه بر بال يك مگس باشد نسبت به دريا.(418) # در روايات مى خوانيم : امام صادق عليه السلام به سينه ى مباركش اشاره كرد و فرمود: ((و عندنا واللّه علم الكتاب كله )) به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است .(419) # در روايات بسيارى مى خوانيم كه امامان معصوم عليهم السلام خارج از قيد زمان و مكان در مناطقى حاضر مى شدند، مثلاً: امام جواد عليه السلام ، در لحظه ى شهادت پدرش از مدينه به طوس رفت . امام كاظم عليه السلام ، از زندان بغداد بيرون آمد و در مدينه حاضر شد. امام سجاد عليه السلام ، در زمان اسارت ، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسين عليه السلام ، را دفن نمود. امام حسين عليه السلام ، قبل از شهادت ، قبضه ى خاكى از كربلا برداشت و در مدينه به ام السّلمه داد.(420) بنابراين طىّالارض و حركت برق آسا براى امامان سابقه دارد. پيام ها : 1 در كابينه ى سليمان ، دانشمندترين چهره ها وجود داشتند. (عنده علم من الكتاب ) 2 انسان مى تواند بر طبيعت وقوانين طبيعى حاكم شود. (اءنا آتيك ) 3 قدرت انسان مى تواند از جنّ بيشتر باشد. (عِفريت من الجنّ الّذى عنده علم ...) 4 در مواردى بايد قدرت خود را اظهار كرد. (اءنَا آتيك ) 5 علم منشاء قدرت است . با قدرت علمى مى توان به جاى شنيدن صدا و ديدن تصوير، خود اشيا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان ، استعدادها، توانايى ها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است ). (اءنَا آتيك ) 6 در واگذارى ماءموريّت ها، مسارعه (سرعت عمل ) يك امتياز است . همان گونه كه در فروش ، مزايده ودر خريد، مناقصه ، عامل رقابت و ارزش است . (اءنَا آتيك به قبل اءن يرتدّ اليك طرفك ) 7 مدّعيان علم وقدرت ، بايد عملاً حرف خود را اثبات كنند. (فلمّا رآه مستقرّاً) 8 اولياى خدا نعمت را از او مى دانند. (هذا من فضل ربّى ) 9 نعمت هاى الهى را حقّ خود ندانيم . (فضل ربّى ) 10 به علم و قدرت خود مغرور نشويم . (هذا من فضل ربّى ) 11 نعمت هاى الهى را به زبان آوريم . (هذا من فضل ربّى ) 12 دادن يا گرفتن نعمت ها براى رشد دادن ماست . (ربّى ) 13 نعمت هاى الهى وسيله ى بندگى و آزمايشند، نه كاميابى و لذّت جويى . (ليبلونى ءاشكر) 14 انبيا نيز آزمايش مى شوند. (ليبلونى ) 15 انسان ، مختار است ، نه مجبور. (مَن شكر... و مَن كفر) 16 انسان در گرو عمل خويش است . (و مَن شكر فانّما يشكُر لنفسه ) 17 خداوند به شكر ما نياز ندارد. (مَن شكر... ومَن كفر فانّ ربّى غنى كريم ) نعمت هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بى پايان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنيم ، او به مقتضاى ربوبيّت خود به ما لطف مى كند.
شكر نعمت ، نعمتت افزون كند
|
كفر نعمت از كفت بيرون كند
| 18 در شيوه ى دعوت ، تملّق ممنوع است . (و مَن كفر فانّ ربّى غنى ) 19 دارايى و سخاوت در كنار هم ، ارزش است . (غنى كريم ) 20 اولياى خدا بر اموال مردم ولايت دارند. (نَكّروا لها) 21 گاهى براى آزمايش هوش ، تغيير وتحوّل جايز است . (نكّروا لها... ننظر اءتهتدى ) (42) فَلَمَّا جَآءَتْ قِيلَ اءَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَاءَنَّهُ هُوَ وَاءُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ترجمه : پس هنگامى كه (بلقيس ) آمد، به او گفته شد: آيا تخت تو اين گونه است ؟ گفت : گويا خود آن است ، و پيش از اين ، به ما علم (به حقّانيّت سليمان ) داده شده و ما فرمان بردار بوده ايم . (43) وَصَدَّهَا مَاكَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَفِرِينَ ترجمه : آنچه (آن زن ) به جاى خدا مى پرستيد، او را (از تسليم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم كافران بود، (ولى بعد از كفر، ايمان آورد). نكته ها : O جمله ى ((و اوتينا العلم )) ظاهراً ادامه ى كلام بلقيس است (كه در ترجمه آورده ايم ) و ممكن است سخن سليمان و اطرافيان او باشد كه گفته باشند: به ما، قبل از بلقيس علم داده شده و قبل از او مسلمان بوديم .(421) O سؤ ال : بلقيس كه از حقانيّت سليمان اطلاع پيدا كرده بود، چرا زودتر تسليم نشد؟ پاسخ : جامعه و محيطِ شرك مانع خطشكنى و تسليم او شده بود، چنانكه قرآن فرمود: (وصَدّها ما كانت تَعبد من دون اللّه اِنّها كانت من قومٍ كافرين ) پيام ها : 1 در برخوردهاى ابتدايى ، حرف آخر را اوّل نزنيد. (اهكذا كانه هو)(نفرمود: ((هذا عرشك )) و او هم نگفت : ((انّه هو)). ) 2 مكتبى ارزش دارد كه بر اساس علم باشد. (و اوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين ) 3 محيط، جامعه وعقائد خرافى ، مانع از ايمان واقعى است . (و صدّها ما كانت ) 4 سوء سابقه ، دليل داشتن آينده ى بد نيست . (انّها كانت من قوم كافرين ) (44) قِيلَ لَهَا ادْخُلِى الصَّرْحَ فَلَمَّا رَاءَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّى ظَلَمْتُ نَفْسِى وَاءَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَنَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ ترجمه : به او (بلقيس ) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را ديد، پنداشت بِركه آبى است ، (براى عبور) جامه از ساق پايش برگرفت ، (تا تر نشود. سليمان به او) گفت : (اين جا آبى نيست ،) بلكه قصرى از شيشه و بلور صيقلى است . (ملكه ى سبا) گفت : پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون )همراه سليمان ، در برابر پروردگار جهانيان سر تسليم فرود آورده ام . نكته ها : O كلمه ى ((صَرح ))، به معناى فضا يا قصر بزرگ است . ((لُجّة )) يعنى متلاطم و متراكم ، و ((مُمَرّد)) به معناى صاف است . پيام ها : 1 مقام رسالت ، با جلال و شكوه و حكومت منافاتى ندارد. (قيل لها ادخلى الصّرح ) 2 در ارشاد وتبليغ ، هر كس را بايد به شيوه اى هدايت كرد. (قيل لها ادخلى الصّرح )با مرفّهان ، جورى برخورد نكنيم كه خيال كنند ايمان به معناى فقر است . 3 امكانات مادّى بايد در خدمت تبليغ دين قرار گيرد. (قيل لها ادخلى الصّرح ) با اهداف سليمان گونه مى توان از صنعت و امكانات مادّى ، براى ارشاد و هدايت ديگران كمك گرفت . 4 از مهمانان كافر با حُسن خلق پذيرايى كنيد. (قيل لها ادخلى الصّرح ) 5 شاءن افراد را در پذيرايى ها حفظ كنيد. (قيل لها ادخلى الصّرح ) 6 گاهى انسان مى بيند، امّا اشتباه تشخيص مى دهد. (خطاى چشم ) (حسبته لجّة ) 7 كاخ نشينان كافر را در برابر صنعت و ابتكار و هنر و زيبايى هاى نظام خود، به كرنش واداريد. (صرح ممرّد من قوارير) 8 سابقه ى آينه كارى و استفاده از شيشه در معمارى ، به زمان حضرت سليمان بر مى گردد. (صرح ممرّد من قوارير) 9 پذيرفتن حقّ، نشانه ى حريّت است نه ضعف . (ربّ ظلمتُ نفسى ) 10 وابستگى و دلبستگى به غير خدا و پرستش غير او هر كس و هر چه باشد ظلم است . (ظلمتُ نفسى ) 11 توبه ى واقعى آن است كه گذشته ها را با اقرار جبران كنيم و راه آينده را با چراغ هدايت الهى طى كنيم . (ظلمتُ نفسى و اءسلمتُ مع سليمان ) 12 داشتن نام و نان و عنوان و اطرافيان ، شمارا در اقرار به حقّ و تغيير عقيده اسير نكند. (ظلمتُ نفسى و اءسلمتُ) 13 تكامل ، مراحلى دارد: مرحله ى نخست : خروج از ظلمت و مرحله ى بعد ورود در نور است . (ظلمتُ نفسى و اءسلمتُ مع سليمان ) 14 روح ايمان ، همان تسليم است . (هم سليمان در دعوتنامه ى خود به آن اشاره دارد: (واءتونى مسلمين )و هم ملكه ى سبا در پايان كار مى گويد: (اءسلمتُ) 15 ايمان ، تسليم شدن در برابر خالق هستى است ، نه در برابر خلق ، گرچه سليمان باشد. (اءسلمتُ للّه ) 16 زن در انتخاب عقيده و اظهار آن مستقل است . (اءسلمتُ للّه ) 17 ايمان به تنهايى كافى نيست ، با اوليا و انبيا همراه بودن انسان را بيمه مى كند. (اءسلمتُ مع سليمان للّه ) 18 در برابر پيوندهاى سياسى ، اقتصادى ، نظامى و خانوادگى ، پيوندهاى الهى و مقدّس نيز يافت مى شود. (مع سليمان ) 19 زر و زيور افراد وارسته را سيراب نمى كند، گمشده ى آنان دستيابى به سرچشمه ى هستى است . (اءسلمتُ... للّه ربّ العالمين ) 20 هدف حكومت انبيا، دعوت به سوى خداوند است ، نه كشورگشايى . ملكه ى سبا نيز اين حقيقت را فهميد، لذا در پايان سخنش گفت : (اءسلمتُ مع سليمان للّه ربّ العالمين ) (45) وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَآ إِلَى ثَمُودَ اءَخَاهُمْ صَلِحاً اءَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ترجمه : و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت ) صالح را فرستاديم كه (او به مردم گفت :) خداوند را بپرستيد. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسيم شدند. (46) قَالَ يَقَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلاَ تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ترجمه : صالح گفت : اى قوم من ! چرا پيش از نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خداوند آمرزش نمى خواهيد تا مشمول رحمت گرديد؟ نكته ها : O حضرت صالح ، مردم را از عذاب الهى مى ترسانيد و به آنان هشدار مى داد، ولى آنان مى گفتند: (يا صالحُ ائتنا بما تَعِدُنا)(422) آن عذابى كه وعده مى دهى بر ما بياور. در اين آيه ، صالح مى گويد: چرا شما به جاى خير، سراغ شر را مى گيريد؟ همان گونه كه كفّار از حضرت هود عليه السلام و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز تعجيل در عقوبت را مى خواستند. O امام باقر عليه السلام فرمود: گروهى دعوت حضرت صالح را تصديق وگروهى تكذيب نمودند.(423) O با اينكه تمام انبيا با مردم برخورد عاطفى و برادرانه داشته اند، ولى از اينكه كلمه ى ((اخاهم )) تنها براى بعضى از آنان بكار رفته است ، شايد بتوان استفاده كرد كه بعضى از انبيا علاوه بر برخورد عطوفانه فاميل قوم خود نيز بوده اند. پيام ها : 1 برخورد انبيا با مردم ، برادرانه بوده است . (اَخاهم ) 2 دعوت به توحيد، سرلوحه ى دعوت انبياست . (اءنِ اعبدوا اللّه ) 3 انتظار نداشته باشيد همه ى مردم منطق شمارا بپذيرند. (فاذا هم فريقان ) 4 نزاع ميان حقّ و باطل دائمى است . (يختصمون ) 5 راه توبه را براى بازگشت مجرمان باز بگذاريد. (لولا تستغفرون ) 6 انبيا دلسوز مردمند. (يا قوم ... لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون ) 7 استغفار، زمينه ى جذب رحمت الهى است . (تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون ) (47) قَالُواْ اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طََّئِرُكُمْ عِندَ اللّهِ بَلْ اءَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ترجمه : (مردم به صالح ) گفتند: ما به تو وهمراهانت فال بد زده ايم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست . صالح ) گفت : فال (وسرنوشت نيك وبد) شما نزد خداست ، بلكه شما گروهى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد. (48) وَكَانَ فِى الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ وَلاَ يُصْلِحُونَ ترجمه : و در آن شهر نُه دسته (و گروه ) بودند كه در آن سرزمين فساد مى كردند و اهل اصلاح نبودند. نكته ها : O كلمه ى ((رَهط)) به دسته اى گفته مى شود كه ميانشان رابطه ى گرمى باشد.(424) O كلمه ى ((تَطيُّر)) از ((طير)) به معناى پرنده است . مردم عرب هنگام سفر، پرنده اى را رها مى كردند كه اگر به سمت راست مى پريد (اين كار را به فال نيك مى گرفتند و) سفر مى كردند و اگر به سمت چپ مى پريد (فال بد مى زدند و) سفر را تعطيل مى كردند.(425) O در اسلام ، فال بد زدن (به نام طيره ) شرك دانسته شده است . فال بد، رها كردن دلايل اصلى و رفتن به سراغ خرافات است . O فال بد زدن به انبيا، در قرآن مكرّر آمده است : فرعونيان بدبختى ها را از موسى مى دانستند؛ (يطّيّروا بموسى )(426) به حضرت عيسى مى گفتند: (انّا تطيّرنا بكم )(427) در اين آيه نيز مى فرمايد: به صالح گفتند: (اطّيّرنا بك ) O جمله ى ((بل انتم قوم تفتنون )) را چند نوع معنا كرده اند: الف : شما توسط عوامل خدعه گر فريب خورده ايد كه اين گونه مقاومت مى كنيد. (بنا بر اينكه ((فتنه )) به معناى فريب و خدعه باشد) ب : شما با حوادث تلخ آزمايش مى شويد. (اگر مراد از فتنه ، امتحان وآزمايش باشد) ج : شما به خاطر لجاجت كيفر مى شويد. (بنا بر اينكه مراد از فتنه ، عذاب باشد) پيام ها : 1 پيامبر اسلام و مسلمين بدانند كه انبياى گذشته و يارانشان چگونه تحقير مى شدند، پس سختى ها را تحمّل كنند. (قالوا اطّيّرنا) 2 فال زدن ، تاريخى بس طولانى دارد. (كسى كه به خدا و حكمت الهى ايمان نداشته باشد، به خرافات روى مى آورد). (اطّيّرنا) 3 در نظامى كه علم و ادب و منطق و وحى ، حاكم نباشد، چهره هايى كه مايه ى بركت هستند مايه ى بدبختى معرّفى مى شوند. (اطّيّرنا بك ) 4 حضور انبيا، به معناى محو مشكلات طبيعى و روزمره نيست . (اطّيّرنا بك ) 5 تلخى ها و ناگوارى ها، هر يك دلايل حكيمانه اى دارد كه خداوند قرار داده است . (طائركم عنداللّه ) 6 برخورد با انبيا، يك آزمايش الهى است . (تفتنون ) (49) قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِاللّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَاءَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ اءَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَدِقُونَ ترجمه : (آن گروه مفسد) گفتند: به خداوند سوگند ياد كنيد (و هم قسم شويد) كه بر او و خانواده اش شبيخون مى زنيم ، سپس به ولىّ او خواهيم گفت : ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم (تا چه رسد به اينكه آنان را كشته باشيم )، و ما قطعاً راست مى گوييم . نكته ها : O ((نبيّتنّه ))، از واژه ى ((تبييت ))، به معناى سوءقصد و هجوم شبانه است . O در اسلام ، سوگندى ارزش دارد و وفاى به آن لازم است كه نسبت به انجام كارى ارزشمند يا ترك كارى ناپسند صورت گيرد، لذا اگر شخصى سوگند ياد كرد كه به مظلومى ضربه اى بزند يا از ظالمى حمايتى كند، اين سوگند ارزش شرعى و قانونى ندارد. O اين آيه ، مارا به ياد هم سوگند شدن كفّار مكّه مى اندازد كه تصميم گرفتند شبيخون بزنند و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در بستر خواب شهيد كنند، ولى پيامبر اكرم ، حضرت على عليه السلام را به جاى خود خواباند و توطئه ى دشمن خنثى شد. پيام ها : 1 گفته هاى مخفيانه ، بعد از قرن ها كشف مى شود. (قالوا تقاسموا) 2 دشمن ، از مقدّسات دينى سوء استفاده مى كند. (تقاسموا باللّه ) 3 مجرم ترين افراد كه قاتلان انبيا هستند در دل ، خدا را قبول دارند و با نام او شرارت هاى خود را سر و سامان مى دهند. (تقاسموا باللّه ) 4 افراد يا گروه هاى باطل ، براى اهداف مشترك خود، متحدّ و هم قسم مى شوند. (تقاسموا) 5 در تاريخ ، عبرت هاى زيادى است . (سوگند به نام خدا براى قتل پيامبر خدا!) (تقاسموا باللّه لَنبيّتنه )(همچنان كه خوارج در خانه ى خدا و در ماه خدا، ولىّ خدا را در حال عبادت خدا، به نيّت تقرب به خدا در ليالى قدر وسحر نوزدهم رمضان ضربت زدند و شهيد كردند). 6 استفاده از تاريكى شب ، براى انجام توطئه ها، تاريخى طولانى دارد. (لَنبيّتنّه ) 7 انبيا و ياورانشان ، در معرض سخت ترين توطئه ها بوده اند. (لَنبيّتنّه و اهله ) 8 قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پيامبركشى ، قتل بستگان پيامبر و شبيخون زدن ). (لنبيّتنّه و اهله ) 9 قصاص ، قانون عقلى و در تمام اديان آسمانى نيز بوده است . (نقولنّ لوليّه ) 10 مجرم ، با ظاهرسازى وتوجيه ، بر گناه خود سرپوش مى گذارد. (ما شهدنا) 11 به همه ى كسانى كه ادّعاى صداقت دارند و شعار صداقت مى دهند، اطمينان نكنيد. (لنقولنّ... انّا لصادقون ) 12 صداقت را حتّى قاتلان انبيا، يك شرف و ارزش مى دانند. (انّا لصادقون ) (50) وَمَكَرُواْ مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ترجمه : و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبير بزرگى زدند و ما نيز به تدبير بزرگى دست زديم ، ولى آنها نمى فهميدند. (51) فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ مَكْرِهِمْ اءَنَّا دَمَّرْنَهُمْ وَقَوْمَهُمْ اءَجْمَعِينَ ترجمه : پس بنگر كه پايان تدبير آنان (و شبيخون به صالح و كسانش ) به كجا انجاميد، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كرديم . نكته ها : O هلاكت قوم ثمود با چند تعبير در قرآن آمده است : الف : زلزله . (فاخذتهم الرَّجفة )(428) ب : صاعقه . (فاخذتهم الصاعقة )(429) ج : صيحه . (و اَخَذ الّذين ظلموا الصَيحة )(430) البتّه هيچ مانعى ندارد كه هر سه عذاب ، در يك زمان واقع شده باشد. O يكى از نمونه هاى مكر الهى ، همان مهلت و نعمت دادن به گناهكاران است ، تا آنان سرگرم شوند و همين كه پيمانه ى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند. پيام ها : 1 كيفرهاى الهى ، با جُرم انسان متناسب است . (مكروا مكرنا) 2 كسانى كه عليه اولياى خدا توطئه مى كنند، طرف آنها خداست . (مكروا مكرا و مكرنا مكرا) 3 در برابر نقشه هاى كفّار شما نيز بايد اهل تدبير و نقشه باشيد. (مكروا مكرا و مكرنا مكرا) 4 خداوند تدبير مردم را مى داند، امّا مردم تدبير او را نمى دانند. (وهم لايشعرون ) 5 چوب خدا صدا ندارد. (مكرنا... و هم لايشعرون ) 6 تاريخ ، بر قانون و سنّت معيّنى استوار است و دقّت در آن ، براى دوران هاى ديگر سودمند است . (فانظر كيف كان عاقبة مكرهم ) 7 سنّت الهى بر پيروزى حقّ بنا نهاده شده است . (فانظر كيف كان عاقبة مكرهم ) 8 زود قضاوت نكنيد؛ از توفيقاتى كه به خاطر مكر، نصيب بعضى ها مى شود، فريب نخوريد، بلكه به عاقبت آنان توجّه كنيد. (عاقبة مكرهم ) 9 آماده باش دشمنان براى ارتكاب جنايت ، سبب قهر الهى است ، گرچه آنان به اهداف پليد خود نرسند. (دشمنان ، هم قسم شدند تا پيامبر را بكشند و در كمين هم نشستند، ولى حضرت را نكشتند، لكن خودشان هلاك شدند). (دمّرناهم ) 10 پيروى از مفسدان ، عقوبت دارد. (دمّرناهم و قومهم ) (52) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوَّاْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ترجمه : پس اين خانه هاى آنهاست كه به خاطر ظلمى كه كردند ويران و خالى شده است ، و قطعاً در اين (كيفر، عبرت و) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى . (53) وَاءَنجَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ترجمه : و مؤ منان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه ) نجات داديم . نكته ها : O كلمه ى ((خاوية ))، هم به معناى سقوط، فنا و ويرانى است ، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مى باشد. پيام ها : 1 آثار باستانى عبرت آموز بايد براى آيندگان حفظ شود. (فتلك بيوتهم ) 2 عقوبت ، مخصوص آخرت نيست ، گاهى ستمگران ، در دنيا به عقوبت مى رسند. (فتلك بيوتهم خاوية ) 3 عبرت ها و نشانه ها، به تنهايى كافى نيست ؛ انگيزه ى عبرت آموزى در انسان ها لازم است . (لا ية لقوم يعلمون ) 4 سرنوشت انسان ، در گرو اعمال اوست . (خاوية بما ظلموا انجينا الّذين آمنوا) 5 قهر الهى ،تر و خشك را با هم نمى سوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مى شوند و نجات مى يابند. (و انجينا الّذين آمنوا و كانوا يتّقون ) 6 آثار ايمان و تقوا، مخصوص آخرت نيست ؛ اهل تقوا، در دنيا نيز نتيجه ى كار خود را مى بينند. (و انجينا الّذين آمنوا و كانوا يتّقون ) 7 ايمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. (آمنوا و كانوا يتّقون ) (54) وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اءَتَاءْتُونَ الْفَحِشَةَ وَاءَنتُمْ تُبْصِرُونَ ترجمه : و (نيز) لوط را (فرستاديم ) كه به قومش گفت : آيا اين كار بسيار زشت را در حالى كه به زشتى آن آگاهيد، انجام مى دهيد؟ (55) اءَئِنَّكُمْ لَتَاءْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِالنِّسَآءِ بَلْ اءَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ترجمه : آيا شما با بودن زنان ، براى غريزه ى شهوت به سراغ مردان مى رويد؟ بلكه شما مردمى (نادان و) جهالت پيشه ايد. نكته ها : O قوم لوط در برابر چشم يكديگر و در جلسه ى علنى ، لواط مى كردند. در آيه ى 29 عنكبوت مى خوانيم : (و تاءتون فى ناديكم المنكر)يعنى شما در انجمن و جلسه ى علنى ، منكر انجام مى دهيد. در اين آيه نيز مى فرمايد: (و انتم تبصرون )يعنى در برابر چشم يكديگر و يا با بصيرت و آگاهى گناه مى كنيد. O لواط از گناهان كبيره است ، زيرا در آيات بعد آمده است كه عذاب الهى را به دنبال دارد. O در آيات ديگر قرآن كريم آمده است : همسر براى آرامش ، تربيت نسل و تعاون در زندگى ، است ، ولى در اين جا تنها مساءله ى شهوت را بيان كرده است ، زيرا قوم لوط هدفى جز شهوت نداشتند. (شهوة من دون النساء) پيام ها : |
|
|
|
|
|
|
|