1 حقيقت اوصاف و افعال خداوندى قابل مقايسه با اوصاف و اعمال انسانى نيست
مسلم است كه ادراكات و مشاعر ما هيچ حقيقتى را بدون اينكه با اصول عمومى كميتها و كيفيتها و ديگر مقولات مخصوص به حواس و ساختمان ذهنى قالبگيرى كند ، براى خود مطرح نميسازد . و بهمين علت است كه بحكم عقل صريح و دريافت اصيل وجدان و منابع معتبر اسلامى بهيچ وجه نميتوان در ذات اقدس ربوبى به تصور و انديشه پرداخت ، دليل عقلى اين مسئله و منابع اسلامى كه تصور و انديشه در ذات خداوندى را ممنوع نموده است ، در اغلب كتابهاى حكمى و كلامى ذكر شده است ، مراجعه شود . فقط براى توضيح مختصر درباره امكانناپذير بودن مقايسه صفات الهى با صفات انسانى ، علم را در نظر مىگيريم :
1 علم ما مسبوق به جهل است . علم خداوندى كه مساوى ذات او است ،
نميتواند مسبوق به جهل باشد .
2 علم ما مستند به عوامل و انگيزهها و دلايل است [ به استثناى علم حضورى ] . علم خداوندى فقط مستند به ذات او است .
3 علم و معرفت ما محصولى از « شيىء براى خود و شيىء براى ما » است كه در نتيجه ما از دريافت مستقيم و كامل اشياء محروميم . علم خداوندى متعلق به محض « اشياء براى خود » است بدون دخالت هيچ چيزى [ ناگفته
[ 80 ]
نماند كه اين تفاوت تقريبا همان تفاوت دوم يا يكى از نتايج آن است .
4 بعضى از علوم ما بالفعل و بعضى ديگر بالقوه است . علم خداوندى بالفعل است .
5 براى علم ما نقص و افزايش وجود دارد . علم خداوندى ما فوق نقص و افزايش است .
6 تغييرات و دگرگونيها در معلومات موجب تغيير و دگرگونى در علم ما مىشود . علم خداوندى بهيچ وجه قابل تغيير و دگرگونى نيست .
7 نفى علم از ذات يك انسان مساوى نفى ذات او نيست . نفى علم از ذات خداوندى مساوى نفى ذات او است . ولى اين تفاوتها باعث آن نميشود كه ما از صفات خداوندى هيچ چيزى را جز نفى ضد آنها درك نكنيم ،
چنانكه بعضى از متكلمين مىگويند كه وقتى كه مىگوئيم : خداوند عالم است ،
ما از اين جمله چيزى را جز اينكه خداوند جاهل نيست ، نمىفهميم . برخلاف اين نظريه متكلمين ، ما مىتوانيم بوسيله تأدب به آداب الهى و تخلق به اخلاق خداوندى ، تجلياتى از صفات او را باندازه ظرفيت خود درك كنيم . اين يك مختص با عظمت و بسيار با ارزش انسانى است كه مىتواند با تلاش جدى در راه رشد و كمال نمونههائى از صفات الهى را در خود دريابد . اين است معناى من عرف نفسه عرف ربّه ( هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت )