|
|
|
|
|
|
فصل چهارم : پرستارى و بيمارستان بيمارستان و خصوصيات آن سرآغاز : اينك وقت آن رسيده تا شمه اى گذرا از ويژگيهاى مورد نياز يك بيمارستان را ازديدگاهاسلامى ، بيان كنيم . پس از آن به روابط پرستار با پزشك و با بيمار،اشاره اىنماييم . بدنبال آن كوشش خواهيم نمود تا نظر روشن و صريح اسلام در باره پرستارىو معالجه زن توسط مرد و مردتوسط زن را بشناسيم . همچنين كالبدشكافى را موردبررسى قرار مى دهيم ، البته با رعايت اختصار ممكن ؛ چرا كه نياز شديد كنونى ما مىباشد. بيمارستانهاى نمونه اگر خدمت به بيمار و انجام دادن كارهاى او، موجب اجرجميل و ثواب مضاعف مى گردد، به اين علت است كه وى به خداوند منان نزديكتر است ودعاى او مستجاب مى باشد؛ پس ناچار بايد در محيطى به سر ببرد كه باحال و هواى خاص او متناسب باشد . از جهت ديگر، وقتى بيمار برخى مواد مضر و آلوده را همراه خود دارد، باعث مى گردد خوداو نيز رنج ببرد و اطرافيان او نيز در زحمت باشند، به طور قطع بايد در محيطى بهسر ببرد كه رعايت بهداشت كامل در آن شده باشد و او را از هرگونه عوارض جانبىديگر كه احتمالاً بر اثر عدم رعايت بهداشتحاصل شود، دور دارد و اين در هر حال بايد صورت پذيرد؛ چه به صورت مستقيم باشدو چه غيرمستقيم . گر چه مبحث بهداشت از موضوعات گوناگون و داراى ابعاد متعدد اسلامى مى باشد، امااحاطه كامل بر آن ، امرى دشوار و نيازمند پژوهشى عميق و ژرف است كه ما در اين فرصتاندك تنها به برخى موارد كه با حالت عمومى و كلى بيمارستانها ارتباط دارد، اشارهمى كنيم كه اين بيمارستانها داراى چه خصوصيات و ويژگيهايى بايد باشد، اما همانگونه كه عرض شد، اين بررسى و كاوش ، كوتاه و مختصر خواهد بود . ويژگيهاى بيمارستان اسلامى از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله )نقل شده كه آن حضرت بسيارى از خصوصيات مطلوب و مورد نظرى را كه بايد درمنازل مسكونى و محل سكونت مردم در نظر گرفته شود ياد آور شده اند ... و ما از اين نقطهنظرها و درنگ ها مى توانيم پى به حكمت مطلوبيت آنها ببريم ، همان گونه كه خواهيمديد در بيمارستانى كه به مداواى بيمار اختصاص داده شده ، اين ويژگيها ضرورتبيشترى دارد . خلاصه اين ويژگيهاكه ازروايات واحاديث استخراج شده است ، به قرارذيل مى باشد: الف : در ارتباط با مكان و موقعيت بيمارستانها 1 - جايگاهى زيبا باشد.(296) 2 - از هواى پاكيزه برخوردار باشد.(297) 3 - داراى آب فراوان و خوش گوار باشد.(298) 4 - در مكانى باشد كه خاك و زمين آن نرم است .(299) 5 - سرسبز و خرّم باشد كه بجز سبزى چيزى ديده نشود.(300) 6 - در مكان پست و زمينى گود نباشد.(301) 7 - در شهر باشد.(302) 8 - ازاماكن عمومى وپُرسروصدا دورباشد؛نظيرخيابانهاى پرازدحام ونظايرآن .(303) 9 - در منطقه اى زيبا و خوش منظر باشد.(304) 10 - اضافه بر آن بايد در محيطى سالم و پاكيزه باشد و همانگونه كه از مولاىمتقيان حضرت على (عليه السلام ) آمده ، بايد دور از آلودگيها و اماكن ميكروب دارباشد.(305) ب : آنچه در رابطه با مهندسى ساختمان به صورت عام و كلى است به برخى از آنها اشارهمى شود: 1 - ساختمان بايد خوب و زيبا باشد.(306) 2 - مهندسى ساختمان بايد خوب و كم عيب و نقص باشد.(307) 3 - اتاق و يا خانه و حياط آن بايد وسيع باشد.(308) 4 - در آن مجسمه و عكسهاى ذى روح و جاندار نداشته باشد، حتى اگر در سقفباشد.(309) 5 - بايد جايى خوب براى استراحت و آرامش باشد.(310) 6 - بايد منظره آن آرامبخش و مقبول باشد(311) ؛ چرا كه باعث شادى و آرامش روح و روانمى گردد. 7 - بايد در آن نمازخانه باشد.(312) و اين نمازخانه بايد نزديك و در طبقه همكف و درمكانى پاكيزه باشد.(313) 8 - بايد در آن حمام باشد، به شرط آنكه اين حمام درداخل باشد.(314) 9 - بايد در آن مستراح با شرايط ذيل باشد: الف : بايد در محلى مستور باشد.(315) ب : درمقابل خورشيد وماه نباشدوشخص متخلى عورتش به طرف آنهانباشد.(316) ج : به طرف قبله نباشد.(317) 10 - هر اتاقى بايد وسيع باشد و بيش از يك تخت خواب جاى داشته باشد.(318) 11 - قبل از اتمام ساختمان و گذاشتن در، پنجره و پرده ، از آن استفاده نشود.(319) همچنين نبايد مكانى خراب داشته باشد. مراجعه كنيد به ((اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر))جلد دوّم ، صفحه 186 . 12 - ارتفاع سقف ساختمان نبايد بيش از هشت ذراع باشد.(320) و آپارتمان چند طبقه اىنباشد . 13 - نبايد بالكنها و ناودانها برجسته باشد و سدّ معبر شود و مانع از عبور و مرورگردد. از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند: ((اذا قام القائم (عليه السلام ) ... وسع الطريق الاعظم وكسركل جناح عن الطريق وابطل الكنف والميازيب الى الطرقات )). ((چون قائم ما قيام كند از جمله اقداماتش اين است كه راههاى عمومى را بزرگ و وسيع مىگرداند و تمام تراسهايى كه از خيابان خارج شده و هر چه مزاحم كوچه و خيابانهاباشد [مانند بالكن ها و ناودانها] را خراب مى كند)).(321) حضرت على (عليه السلام ) نيز دستور مى داد تا بالكنها و ناودانها و هر چه مزاحم مسلميناست از سر راه برداشته شود.(322) د : آنچه مربوط به قسمت بسترى و بخشها باشد، به اشاره مى گذريم : 1 - اتاقهاوبخشهابايداز حيث وسايل مورد نياز درآن ، مرتب و آماده باشد.(323) 2 - تميز بودن لباس و تشك و ملافه مريض و ديگروسايل او.(324) 3 - نظافت كردن اتاقها و بخشها از هر نوع كثافت كه باشد، چه كم و چه زياد، حتىتار عنكبوت .(325) 4 - ظرف آشغال و زباله نبايد در بخشها و اتاقها بماند. زباله را بايد دور ريخت و هرروز بيرون برده شود.(326) 5 - نظافت كردن حياط و محوطه هاى بيمارستان ؛ زيرا عدم نظافت محوطه بيمارستانشبيه به كارهاى يهود است .(327) 6 - در سقفها هيچگونه نقاشى و عكس نباشد و در اتاقها هيچگونه مجسمه و عكس جاندارگذاشته نشود چنانچه قبلاً نيز اشاره شد ... 7 - لباسهاى بيماران بايد نرم باشد؛ زيرا بدن را فربه مى كند و در آن احساسراحتى مى شود.(328) 8 - در بيمارستانها نبايد بوى بد باشد.(329) 9 - تختها بايد رو به قبله باشد به صورتى كه اگر بيمار بر آنها خوابيد و يانشست ، رو به قبله قرار گيرد.(330) 10 - براى هر بيمار، حوله مخصوص و وسايل ويژه اى باشد.(331) 11 - در اتاق بيماران ، هنگام خواب و شب ، نبايد آتشى برافروخته شده باشد.(332) نگاهى بر آنچه گذشت مراقبت از بيمار و تضمين از عدم تعرض و بازگشت بيمارى به او و ضمانت دكتر درصورت دچار شدن بيمار به مشكل و فراهم ساختن محيط مناسب براى بهبودى و سلامتىبيمار، مسأ له اى آسان نيست ، بلكه مسأ له اى بس دشوار است و نياز به كوشش و كارجدى دارد. اينك ما در نظر داريم به برخى از نكات لازم الاجراء در بيمارستانها كه اسلام مدّ نظردارد اشاره نماييم : 1 - بيمارستان بايد در مكانى باشد كه براى همگانقابل دسترسى باشد. اين مطلب قابل درك است كه بايد تعداد بيمارستانها زياد باشدو مى توان به جاى آنها در بعضى مناطق و مكانهاى مختلف ، درمانگاه عمومى قرار داد. در آخر فصل گذشته ، روايتى آمد مبنى براينكه لقمان به فرزندش دستور مى دهد كهدر سفر، همراه خود دارو ببرد تا اگر يكى از مسافرين نياز پيدا كرد، در دسترس باشد.اين مطلب بيانگر اهميت سلامتى مردم و تندرستى آنان از ديدگاه اسلام مى باشد . از اين مطلب نيز مى توان اين موضوع را فهميد كه اسلام خواستار تعميم طب وسهل الوصول بودن آن مى باشد كه براى هر فردى و در هر مكانى بدون هر دشوارىقابل دسترس باشد . همچنانكه اين موضوع را مى توان فهميد كه شارع مقدس به اين موضوع اهميت مى دهد كهدر بيمارستانها، هيچگونه قوانين دست و پا گير ادارى نبايد باشد، تا مراجعين را ازرسيدن به پزشك و دارو به مدت كوتاه و سريع ، دچارمشكل سازد . 2 - از آنچه گذشت و خواهد آمد ما را وادار مى سازد تا بگوييم : در بيمارستانها هيچگونهمطلبى كه موجب ناخشنودى خداوند سبحان گردد نبايد باشد، مطلبى كه ما را از رحمت ولطف الهى محروم سازد؛ چرا كه بيمار در حالت لطف و رحمت خداوندى و بزرگوارى الهىبه سر مى برد و اين مطلب باعث تزكيه نفس و پاكى از گناه مى گردد، اين مطلب راروايات متعدد بازگو مى كند . اينها كه گفته شد در ((نبايدها)) بود و اينك به ((بايدها)) اشاره مى كنيم : بيمارستانهابايد سرشار از روحيه اى باشد كه با گفتار معصومين : كه قرب بيمار به عيادتكنندگان و پرستاران و بينندگان را خداوند در نظر دارند هماهنگى داشته باشد. 3 - افزون بر آن ، در بيمارستانها نبايد سروصدا باشد؛ بلكه بايد آرامش و سكوتدرآنجا حكم فرما باشد؛ زيرا سر و صدا باعث آزار و ناخشنودى بيمار مى گردد. چرا كهبيمار بيش از هر شخص ، نيازمند استراحت و آرامش مى باشد. و بايد با مهربانى و ملاطفتبا او رفتار كرد. بنابراين ، هرگز نبايد با عواطف او بازى كرد و نه او را به خشمآورد. از امام صادق (عليه السلام ) وارد شده كه فرمود : ((سه گروه دعايشان مستجاب مى شود:حج گزار و جنگجوى در راه خدا و شخص بيمار؛ بنابراين آنان را نرنجانيد)).(333) در قرآن مجيد نيز از زبان لقمان در پندهايى به فرزندش چنين آمده است : (...وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ اءَنكَرَ الاَْصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ).(334) ((ازصداى خودبكاه (وهرگز فرياد مزن ) كه زشت ترين صداها صداى خران است )). قرآن مجيد نيز آنانى كه صداى خود را بر صداى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله )بلندتر مى كردند، به شدت سرزنش نمود. از آيات ديگر قرآن مجيد هم استفاده مى شودكه صدا را پايين آوردن ، نيكوست ... شهيد دكتر پاك نژاد ؛ مى گويند : ((آزمايش بر روى حيوانات ثابت كرده كه سروصداهاباعث افزايش حساسيت آنان در سرايت ميكروب مى باشد . همچنين باعث بيمارى كليه ها وزخم معده و حتى باعث مرگ زودهنگام مى شود، چه اينكه همين حالت در مورد انسان هم مصداقپيدا مى كند)).(335) همچنين مى گويد : ((نزد دانشمندان ثابت شده كه علت زيادى مصرف داروهاى آرام بخش ،سروصداهايى است كه در شهرهاى شلوغ و پر ازدحام وجود دارد؛ چرا كه وجودساختمانهاى آسمانخراش اثر قطعى در خراب شدن اعصاب دارد)).(336) دكتر ((هال )) مى گويد : ((به نظر مى رسد كه ساكنين طبقات بالايى آپارتمانها،محل سكونت آنان نقشى حساس در ايجاد افسردگى و نا اميدى در آنان دارد. و كسانى كه دراتاقهايى زندگى مى كنند كه پنجره ندارد و ارتباطى با دنياى خارج به طور كمدارند؛ اينان اشتباه بزرگترى مرتكب شده اند)).(337) پس روشن مى شود كه بيمارستان نبايد داراى چند طبقه باشد؛ چرا كه اين امر به زيانبيمار است . قطعاً از جهات ديگر نيز، ضرر و زيان آور است كه جاى بحث آن در اينجانيست. ائمه گرامى : هم از ساختن بناهاى بلند نهى فرمودند. از امام صادق (عليه السلام )نقل شده كه فرمود : ((چنانكه شخصى ساختمانى بلندتر از هشت ذراع بسازد، به اوخطاب مى شود: اى فاسقترين فاسقها! كجا را مى خواهى ؟)). روايات ديگرى نيز با همين مضامين وجود دارد.(338) همچنين اين مطلب روشن مى گردد كه محل بيمارستان ضرورتاً بايد دور از اماكن وخيابانهاى پُر ازدحام باشد تا از هياهو و سروصداهاى ماشينها و مردم به دور باشد. وتأ كيد شده در مكانهاى آرام و بدون سروصدا ساخته شود. همچنين نبايد اجازه داد تا در داخل بيمارستانها سر و صدا ايجاد شود بويژه هنگام استراحتبيماران ؛ زيرا خواب فراهم آورنده راحتى بدن مى باشد.(339) پس بايد اين امكان راداد تا بدن در استراحت به سر برد . 4 - به ناچار بايد اتاقهاى بيمارستانها وسيع و بزرگ باشد تا بيش از يك تخت درآنها جاى داده شود، اين به دليل احاديث زيادى است كه از تنها خوابيدن انسان در يك مكان ،نهى كرده است . و اين را هم مى توان براى بيمارانى كه هرآن ممكن است در معرض حالتىقرار گيرند، توصيه و سفارش نمود؛ مطلبى كه وجود همراه و يا ديگر بيماران را دريك مكان لازم مى داند. همچنانكه آسايش خاطر بيمار، وسعت بخشها، اتاقها و حياط بيمارستانها را مى طلبد.همچنين بايد در نظر داشت اين جداى از لزوم وسعت اتاقها جهت رفاهحال بيمار و عيادت كنندگان بيمار در موقع عيادت بيمار است كه اگر جا و مكان وسيعنباشد، قطعاً موجب عدم آسايش بيمار و صدمه زدن به او مى شود . همچنين بيمار بايد مشرف بر فضايى وسيع باشد و حياط بيمارستانى كه بخشهامشرف برآنهاست ، بايد قادر باشد اين منظور را تأ مين نمايد. افزون برآن بايد قادرباشد نيازهاى طبيعى چنين مؤ سساتى را برآورده سازد. روايات زيادى وجود دارد كه برلزوم وسعت و فراخى منزل و حياط آن ، تأ كيد و اصرار مى ورزد ... 5 - اوقات ملاقات عيادت كنندگان با بيماران بايد هر سه روز يك بار باشد و بارعايت كمى وقت جهت رفاه حال بيماران - ان شاءاللّه - درفصل آينده روايات مربوط به اين بحث را خواهيم آورد . 6 - در روايات فراوانى بر پاكيزگى و نظافت تأ كيد زياد شده و آن جزئى از ايماندانسته شده . خداوند هم از بنده كثيف و آلوده به كثافت ، خوشش نمى آيد . احاديث وارده مى گويد : ((شستن لباس ، حزن و اندوه را مى زدايد)).(340) از حضرت على (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود : ((هر كس لباسش را پاكيزه كند،غم و اندوه او كم مى شود)).(341) روشن است كه غم و اندوه براى بيمار، سرانجام بدى دارد؛ چرا كه حضرت على (عليهالسلام ) مى فرمايد : ((اندوه نيمى از پيرى مى باشد)).(342) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل شده است كه فرمود: ((هر كس اندوهش فراوانباشد، بدنش پيوسته بيمار است )).(343) از حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام ) نيزنقل شده كه فرمود: ((غم و اندوه فراوان ، آدمى را زود پير مى كند)).(344) آرى ! مباحث علمى ، اين موضوع را به اثبات رسانيده است ؛ چرا كه اندوه ، اعصاب رافرسوده مى سازد و اثر زيادى در از بين رفتن نشاط و شادابى تن دارد. ادامه غم و اندوهموجب بيمارى و مرض مى شود. تفصيل و شرح اين مطلب را براىاهل فن به جايگاهش موكول مى كنيم . اما در مورد نظافت اتاق و تمام وسايل آن و باقى نگذاشتن جارو وسطل زباله موقع شب ، همچنين نظافت محوطه و دستشوييها و توالتها، در كلام معصومينتأ كيد فراوانى وارد شده است . البته اين تأ كيد در مورد خانه هاى مسكونى وارد شده وروشن است اين تأ كيد در باره بيمارستانها و درمانگاهها به مراتب بيشتر خواهد بود؛ چراكه با سلامتى بيماران ، ارتباط مستقيم دارد و اين موضوع جداى از آثار زيانبار جسمى كهدارد، با توجه به اينكه سهل انگارى و سستى در اين كار، شايد موجب شود كه بيماران ،مرضهاى مضاعفى پيدا كنند، پيداست كه عاقبت اين كار، بسيار بد است . وسهل انگارى خيلى مشكلتر از بيمارى اى است كه به خاطر آن در بيمارستان بسترى شدهباشد. مسأ له اى كه موجب مشكلات و دشواريهاى مضاعف براى او و اطرافيانش مى گردد . 7 - و پس از اين ، اگر آتشى در اتاق بيمار روشن باشد، در كاهش اكسيژن موجود اثردارد. بنابراين ، اجتناب از اين كار كه اثر روشنى در تنفس بيمار دارد، ضرورى بهنظر مى رسد؛ چنانكه اكسيژن لازم به بيماران نرسد، شايد اثرات زيانبارى بر روىسلامتى بيماران بگذارد. و آنان را دچار مشكلات مضاعف غير از بيمارى خود كند. به نظرمى رسد اين است سرّ نهى امامان معصوم : از خوابيدن در اتاقى كه آتش در آن روشن شده ،باشد . 8 - اما در باره مكان پُر از درخت و سر سبز،(345) بسيار واضح و روشن است ؛ جداى ازآنكه مناطق سرسبز و نگاه كردن به آنها باعث پيدايش شادى و سرور در انسان مى شود وچشمها را قوى مى سازد، درخت و سبزى ها در حقيقت باعث پاكيزگى هوا مى شوند. افزونبرآن اكسيژن از خود پس مى دهند كه به عنوان غذاى مورد نياز جسم آدمى به شمار مىرود. اكسيژن از راه تنفس و سلول هاى بيرون بدن به بدن مى رسد، همان بدن كه اسلامدستور محافظت از آن را مى دهد و به نظافت و پاكيزگى آنها اهميّت شايان توجهى مىكند، تا بتواند با توانمندى بيشتر، وظايف خود را انجام دهد. 9 - اما تخت در بيمارستانها، بايد طورى باشد كه وقتى بيمار برآن آرميد به سوىقبله باشد . اين موضوع تا آن اندازه مهم است كه - به خاطر وجود برخى توازنات درمورد دستگاه گردش خون نسبت به جاذبه و ديگرمسايل - اين امكان را به بدن مى دهد تا مواد آهن موجود در بدن را بهحال تعادل و توازن حفظ كند . اين موضوع را مرحوم شهيد سعيد دكتر پاك نژاد در كتاب ((اولين دانشگاه و آخرينپيامبر)) به تفصيل شرح داده ، مى توان مراجعه نمود. از آنجا كه نظر ما بر اختصار مىباشد به همين مقدار بسنده مى كنيم . روابط پزشك با پرستار اما در باره روابط بين پرستار و پزشك بايد براين روابط، روح اسلامى و انسانىحاكم باشد. پزشك بايد پرستار را خسته نكند و روان او را مضطرب نسازد؛ چرا كه اينموضوع شايد بر رفتار و اخلاق او با بيمار، تأ ثير منفى بگذارد و حتى دركل خدماتى كه بايد براى بيمار انجام دهد، تأ ثير سوء گذارد . پرستار نيز بايد به پزشك احترام بگذارد و خواست او را سريعاً انجام دهد؛ زيرا ممكناست اين درخواستها در راه بهبودى بيماران باشد، البته نه درخواستهاى شخصى او ازآنجا كه پزشك و پرستار هر دو در تحقق يك هدف كه نجات بيمار و كاهش دردهاى او و درنهايت تحصيل رضايت خداوند سبحان گام برمى دارند، پس چرا نبايد در راه رسيدن بهاين هدف كه باعث خشنودى خداوند سبحان و وجدان انسانى مى گردد با يكديگر همكارىنمايند؟! پرستار در بيمارستان پس از آنچه گذشت ، روشن مى گردد كه رابطه ميان پرستار و بيمار چگونه خواهدبود. همچنين رفتار و كردار عمومى پرستار با بيماران در موقعيتهاى گوناگون روشنمى شود. بنابراين ، تمام اين رفتارها و حركات و اخلاقيات بايد به تمام معناى كلمهمنشأ اسلامى داشته باشد، چرا كه - همانگونه كه گذشت - بيمار، به خداوند سبحانبسيار نزديك و مقرّب است و از رحمت و آمرزش خداوندى بهره مند و مستجاب الدعوه مىباشد. و بيمارى او چيزى جز هديه اى ربانى و رحمتى الهى ، نمى تواند باشد . اينك با توجه به مطالب گذشته و ديگر مطالب ، مى توان به نكاتذيل اشاره نمود: 1 - لازم است پرستار، هرگز موجبات ناراحتى بيمار را فراهم نسازد و او را خشمگين نكند.احساسات او را درك كند و به اندازه توان به آرامش روان و تن او اهميت دهد. پرستار حقندارد به بيمار پرخاش كند يا او را ناراحت كند؛ همچنانكه نبايد او را برنجاند و بهستوه آورد. بنابر فرمايش امام صادق (عليه السلام ) كه فرمود: ((هرگز بيمار را بهستوه نياوريد و او را نرنجانيد)) . همچنانكه فرمود : ((گفتگو با آدم ناشنوا و به اطلاع او رساندن بدون اينكه از اينتلاش و كوشش به ستوه آيد، صدقه اى گوارا مى باشد)).(346) تمام اين امور در باره پرستار سخن مى گويد و تأ كيد مى كند، پرستارى كه ممكن استكاسه صبرش بر اثر خستگى كار پيرامون بيماران ، لبريز شود. آرى ! اين بود آنچه اخلاق و فضيلتهاى انسانى و تعاليم بلند و بزرگوارانه الهىبر پرستار واجب مى گرداند كه نصوص متواتر و زيادى حتى بر افراد غير بيمار،وارد شده چه بسا در باره بيماران . آرى ! اين موضوع در باره اخلاق اسلامى و انسانى ، كه بر هر مسلمان واجب است خود رابه آنها آراسته كند و با برادران مسلمان و ايمانى خود، براين اساس رفتار كند نيز لازممى باشد. 2 - به هيچ عنوان تفاوتى ميان بيماران بى نياز و فقير نبايد قرار داد، چه در پذيرشآنان در بيمارستانها و چه در مورد خدمات و رسيدگيهايى كه بايد در بيمارستانها ازسوى پرستاران و ديگر كاركنان آنان به بيماران ارائه گردد. درفصل پيشين سخن در اين باره گفته شد . 3 - پرستار بايد پاكيزه باشد و ظاهرى آراسته ، افزون بر آن بايد به نظافتبيمار و به طور كلى بيمارستان ، اهميت فوق العادهقائل باشد. و تمام مسؤ وليتهايى كه به عهده او گذارده شده در اسرع وقت و با دقتفراوان ، بايد انجام دهد . 4 - كسانى كه با بيماران سروكار دارند، پيوسته نبايد به بيماران نگاه كنند ونگذارند آنان بدى بيمارى خود را از زبانشان بفهمند؛ چرا كه اين امر باعث مى شود تابيش از حدّ به خودشان توجه نمايند و در باره بلايى كه بر آنان وارد شده فكر كنند-بويژه اگر دچار نقص و بيمارى ظاهرى باشند؛ چرا كه نگاههاى طولانى و پيوسته ،نوعى توجه به نقص و بيمارى براى او به شمار مى رود و او دوست دارد اين نقص مخفىبماند. و ممكن است همان بيمار، نقص و بيمارى خود را با سلامتى و تندرستى نگاه كننده ،مقايسه نمايد. در اينجا ممكن است باعث رنج و افسردگى او گردد . امام باقر (عليه السلام ) هرگز جلو مبتلا به بيمارى به خاطر بيمارى بيمار، به خداپناه نمى برد. و در باره بدى بلاى وارده به مبتلا چيزى نمى گفت .(347) از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: ((به آنانى كه دچار مصيبت و بلاشده اند، نگاه نكنيد؛ زيرا باعث اندوه و حزن آنان مى گردد)).(348) حديث ديگرى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نيز در اين زمينه وارد شده است كهفرمود : ((به اهل مصيبت و بلا زياد نگاه نكنيد)).(349) در حديث ديگرى باز هم از آن حضرت روايت شده كه فرمود: ((پيوسته به جذاميان نگاه نكنيد)).(350) البته اين موضوع روشن است كه تنها مخصوص كسانى نيست كه با بيماران سروكاردارند، بلكه عموميت دارد و شامل ديگران هم مى شود. البته كاركنان بيمارستانها بيشتراز سايرين دچار اين موضوع مى شوند . 5 - بايد به نحو احسن به بيماران رسيدگى كرد و با آنان نيكو رفتار نمود.همانگونه كه مولاى متقيان به غلام خود قنبر دستور داد كه بايد انجام كارهاى آنان رامورد اهميّت قرار داد و نبايد كارهاى بيماران را به خودشان واگذاشت . اقدام براى قضاى حاجت مريض بايد با رضايت او انجام گيرد كه دعاى بيمار براىپرستار را به عنوان تشكر بدنبال دارد و به زودى خواهد آمد كه دعاى بيمار مستجاب است؛ مانند دعاى ملائكه و فرشته ها. افزون بر آن اين موضوع آسايش و طمأ نينه روانى رابراى بيمار در پى دارد امرى است كه باعث مى شود بيمار بر بيمارى خويش مسلط وتواناتر گردد . و چنانكه بيمار از خانواده خود پرستار باشد، يعنى در خانهپرستارى شود، براى پرستار والاترين و بالاترين پاداشهاى الهى و قرب خداوندىرا در بر دارد . از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل شده است كه فرمود : ((هر كس يك شبانه روزبراى پرستارى بيمار بر سر پا باشد، خداوند منان او را با حضرت ابراهيمخليل محشور مى گرداند و چون برق ، از پل صراط مى گذرد)).(351) على بن ابراهيم در تفسير قول خداوند: ((ما تو را از نيكان مى بينيم ، گفت : چرا كه اوبه پرستارى بيماران مى پرداخت )).(352) امام صادق (عليه السلام ) به نقل از پدران خود، بهنقل از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود : ((هركس براى انجام نيازهاى بيماركوشش كند، چه انجام شود و چه نشود، مانند روزى كه از مادر متولد شده باشد از گناهپاك مى شود)). مردى از انصار از آن حضرت پرسيد : پدرم و مادرم به فدايت اىرسول خدا! اگر اين بيمار از خانواده خود باشد، آيا پاداش آن بالاتر نيست كه در انجامنيازهاى اهل بيت خود كوشش كرده است ؟ فرمود: آرى )).(353) طبيعى است كه بيمار در نتيجه احساس ضعف و نياز به ديگران ، به طور جدى حساس مىشود؛ پس براى كوچكترين چيزى احساس تلخى و رنج مى كند . از سوى ديگر كسانى كه به پرستارى بيمار مى پردازند، بار سنگينى را بر دوشخود احساس مى نمايند . و كسانى كه موظف به نظافت كردن بيمار و دور ساختن پليدى ها از او هستند، افزون براحساسات درونى خود نسبت به دردها وسختى كشيدن كه در بيمار مشاهده مى نمايند رنج ونفرت بيشترى احساس نموده و از وضعيت بيمار بدشان مى آيد. بنابر اين ، كسى كه يكشبانه روز به پرستارى بيمار مى پردازد، ناچار است كهتحمل و صبر داشته باشد و مشكلات و ناملايمات روحى و جسمى را بپذيرد. و در نتيجههمچون ابراهيم خليل (عليه السلام ) مى شود كه به عواطف خود پشت كرد ومشكل ذبح فرزندش را تحمل نمود . در باره تلاش جهت قضاى حاجت نابينا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حديثى واردشده كه مى فرمايد : ((هر كس نياز بيمارى ناتوان را برطرف سازد و براى انجام آنحركت كند تا خداوند اين حاجت را انجام دهد، خداى سبحان او را از نفاق و آتش دوزخ رها مىكند و هفتاد حاجت از حوايج دنيا را براى او برآورده مى سازد و تا زمانى كه تلاش مىكند، در رحمت خداوند به سر مى برد)).(354) اين جداى از روايات فراوانى است كه تشويق مى كند مردم را بر انجام دادن نيازهاى مؤمنان و كمك به آنان كه اين كار يكى از كارهاى پاداش آور مى باشد . وجود مهربانى در انسان كه بر اثر ديدن ناتوانى و ضعف ديگران نمود پيدا مى كندزمينه ساز انجام اين كارهاى پرمشقّت و ملال آور مى گردد. امام صادق (عليه السلام ) بهاين مسأ له اشاره فرموده كه : ((مانند ارباب ، در عيب مردم ننگريد و چون بنده ها به عيب خود بنگريد. همانا مردم دودسته هستند؛ مبتلا و عافيت دار، به گرفتار، ترحم كنيد و خدا را بر عافيت سپاسگزارباشيد)).(355) در جاى ديگر از آن امام همام نقل شده كه فرمود : خداوندمتعال در يكى از وحى هاى خود فرمود: ((همانا نماز كسى را مى پذيرم كه در برابربزرگواريم فروتنى كند... و برهنه را بپوشاند و به آسيب رسيده ، ترحمكند)).(356) چيزى كه بايد در اينجا گفت : ((زن حائض مانعى ندارد كه از بيمار پرستارىكند)).(357) اما چيزى كه در روايات وارد شده ، نهى كردن حضور زن حائض در هنگاماحتضار و جان سپردن بيمار است نه بيشتر . 6 - در يك كلام جامع ، مى توان گفت كه ناگزير بايد محيط بيمارستانها و مراكزدرمانى بهداشتى ، به تمام معنا، انسانى اسلامى و الهى باشد . بنابر اين ، پس ناگزير بايد با دقّت و توجه قوانين و قواعد شرعى و رهنمودهايى راكه از معصومين : وارد شده در تمام حالات و مكانها محافظت نمود . معاينه و پرستارى زن توسط مرد و بالعكس در اينجا سؤ الى مطرح مى گردد و آن اين است كه : آيا مرد مى تواند زن را معاينه و ياپرستارى كند؟ و آيا زن مى تواند مرد را معاينه كند و از او پرستارى نمايد، يا خير؟ واگر مجاز است حدود آن چه مقدار مى باشد؟ در پاسخ به اين سؤ ال بايد گفت : چنانكه به روايات نگاه مرد و زن به يكديگرمراجعه نماييم ، همچنين نگاهى به آيه اى كه دستور مى دهد هر كدام ، زن و مرد، نگاه خودبه يكديگر را كوتاه كنند، نتيجه مى گيريم كه اختلاط زن و مرد يعنى غير از پرستارىو معاينه مستلزم نگاه كردن ، مطلوب نيست و شرعاً ترغيب نشده است . اما در اينجا از ذكر دومطلب ناگزير هستيم . اوّل : پيرامون مداواى مرد توسط زن 1 - در تاريخ مطالعه مى كنيم كه ذكر شده ، تعدادى از زنان به مداواى بيماران ومجروحين مى پرداختند كه به زودى به آنها خواهيم رسيد ان شاءاللّه . 2 - على بن جعفر به نقل از برادرش (عليه السلام ) گفت : ((سأ لته عن الرجل يكون بأ صل فخذه ، او اليته الجرح ،هل يصلح للمرأ ة ان تنظر اليه او تداويه ؟قال : اذا لم يكن عورة فلابأ س )).(358) ((از او در باره مردى پرسيدم كه در ران و ياكفل او زخمى باشد آيا شايسته است زن به آن نگاه كند و يا او را مداوا نمايد؟ فرمود:چنانكه عورت نباشد باكى نيست )). در اينجا مراد از عورت به معناى اخص است ، نه عورتى كه نسبت به جنس مخالف مىباشد، چنانچه ظاهر عبارت حضرت ، همين است . 3 - چنانكه گذشت روايتى از على بن ابى حمزهنقل شد كه گفت : ((به ابى الحسن (عليه السلام ) عرض كردم : زن درحال حيض از بيمار پرستارى كند و بيمار در حد مرگ باشد چگونه است ؟ فرمود : باكىنيست . پس اگر ترسيدند و مرگ نزديك شد، از او دور شود، چرا كه فرشته ها از بودنزن حائض آزرده مى شوند)).(359) اصل اين روايت اهميت دارد و وجود ((على بن ابى حمزه )) در سند آن ، ضررى نمى رساند؛چرا كه اطمينان داريم شيعيان تا زمانى كه او منحرف نشده بود، از وى روايت مى كردند،اما بعد از انحراف و واقفى شدن او ديگر از اونقل حديث قبول نشده ؛ زيرا واقفى ها نزد شيعه ، هرگز موردقبول نيستند. در اين مورد، در كتاب ((ولايت فقيه ))ذيل صحيحه عمر بن حنظله بحث نموديم كسانى كه طالب هستند به آن مراجعه كنند . و احتمال اينكه اين دو روايت منصرف به پرستارى كردن و مداواى زنان و محارم براى مردباشد، مورد قبول نيست ؛ به خاطر اينكه شاهدى براين انصراف وجود ندارد. مخصوصاًدر روايت على بن جعفر . بله ممكن است گفته شود : ناچاريم از اينكه آن را بر صورت ضرورتحمل كنيم و اين همان انصراف از روايت است . همچنانكه در روايات معالجه زن توسط مردخواهد آمد. براين اعتبار كه حكم اولى و ثابت مشترك بين مرد و زن به واسطه آيات وروايات مطلق است و بين معالجه زن توسط مرد و بالعكس فرقى نيست . امكان دارد اين انصراف مورد تأ ييد واقع شود به اينكه اگر اينجا دو طبيب يكى زن وديگرى مرد باشد و يك مرد مريضى باشد و معالجه او را زن به عهده بگيرد، مردم چنينكارى را مورد انتقاد قرار مى دهند و آن را بعيد و عجيب مى دانند . همچنين ممكن است كه آن انصراف فوق را پذيرفت به واسطه روايتى كه در باره نگاهبه خنثى وارد شده و در آينده مى آيد؛ چون كه امام (عليه السلام ) در آن روايت ، آن راپذيرفته منتها به شرط عدم جواز نظر زن توسط مرد و بالعكس و به لزوم نظر درآيينه حكم كرده است . البته اين انصراف مذكور، سالم از مناقشه نيست . پسمثال زدن به دو طبيب كه يكى زن باشد بر چنين چيزى دلالت ندارد؛ زيرا قريب به ذهناين است كه اين مطلب به سبب فتاواى علما در طى عصرها در اذهان مردم جا گرفته ، بدوناينكه متصل به زمان معصوم باشد. پس چنين چيزى نمى تواند كاشف از رأ ى شارع باشد. و اما نسبت به خنثى ، روايت مذكور ناظر است به صورتى كه به عورت خنثى نظر شودو حال آنكه كلام ما در نظر كردن به غير عورت است . همچنانكه اين روايت در بيان تكليفدر مقام معالجه و مداوا وارد نشده است ، بلكه در مقام بيان يك راهى است كه به واسطه آنحقيقت خنثى به خاطر ارث بردن ، شناخته شود . جز آن ، ما مى توانيم ادعا كنيم كه سيرهاى كه در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و بعد از ايشانمعمول بوده ، عهده دار شدن زنان براى معالجه و مداواى مردان بوده است ؛ چرا كه براى((رفيده )) در مسجد، خيمه اى بود كه در آن مريضها را معالجه مى كرده و مجروحين را مداوامى نمود و زمانى كه سعد بن معاذ مجروح شد، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دستور دادتا او را در خيمه رفيده بگذارند تا از او پرستارى كند. و پيامبر(صلى الله عليه و آله) در صبح و عصر از او عيادت مى كرد.(360) همچنان كه رفيده در روز جنگ بنى قريظهمجروحين مسلمانان را مداوا مى نمود.(361) و گفته شده است كه ((كعيبه )) دختر سعيد الاسلميه خيمه اى در مسجد داشت براى مداواىمجروحين و مريضها و سعد بن معاذ نزد او مداوا گرديد تا اينكه به شهادت رسيد.واوخواهررفيده بوده .(362) وامكان داردكه هر دو از يك خيمه استفاده مى كرده اند. زنانى از قبيل ((ليلى الغفاريه ، ام كبشة القضاعيه ، ام سلمه ، معاذة الغفاريه ، ام سليم ،ربيع دختر معوذ، ام زياد الاشجعيه ، ام ايمن ، ام سنان الاسلميه وام عطية الانصاريه))،(363) تمامشان در جنگها به همراه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) مى رفتند تامجروحين و بيماران را معالجه نمايند. و بخاطر همين مطلب (مداواى مجروحين و مريضها) امعطيه در هفت جنگ به همراه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) رفت .(364) و زن ديگرى درشش جنگ براى مداواى مجروحين و مريضها پيامبر را همراهى كرد.(365) از انس نقل شده كه گفت : رسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) مى جنگيد و ام سلمه و زنانهمراه او از انصار، آب مى دادند و مجروحين را مداوا مى نمودند.(366) از ربيع دختر معوذ نقل شده است : ((ما با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بوديم و آب مىداديم و مجروحين را مداوا مى نموديم و وارد قتلگاه مى شديم )).(367) از ((حشرج بن اشجعى )) از جده اش ((ام ابيه ))نقل كرده كه ايشان گفت : ((من با پنج زن ديگر در جنگ خيبر براى مداواى مجروحين وكارهاى ديگر رفتيم . و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) براى آنان سهمى از خرمااختصاص داد)).(368) از ام سلمه نقل شده كه فرمود : ((رسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) با ما، زنانى ازانصار به جنگ مى رفت تا سقايت كنيم و مجروحين را مداوا نماييم )).(369) از زهرى نقل شده كه : ((هميشه زنان به همراهرسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) در جنگها بودند و به مجروحين آب مى دادند و آنان رامداوا مى نمودند)).(370) و همانند اين كلام از مالك در عتيبه نيزنقل شده است .(371) ابراهيم از جهاد زنان سؤ ال كرد. حضرت فرمود : ((آنان همراهرسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) بودند و مجروحين را مداوا مى نمودند و بهجنگجويان آب مى دادند)).(372) ابن عباس در جواب ((نجدة الحرورى )) نوشت : ((نامه اى به من نوشتى و سؤال كردى كه آيا پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به همراه زنان به جنگ مى رفت ؟ايشان با زنان به جنگ مى رفت و آنان مجروحين را مداوا مى نمودند)).(373) مسعودى و ديگران در باره واقعه روز ((عماس )) مى گويند: ((مسلمانان به جنگ با آنانروى آوردند، پس غالب شدند و آنان را پشت سرگذاشتند و زنان و بچه ها، شهدا را دفنمى كردند و مجروحان به سوى زنان مى آمدند و زنان آنان را معالجه مىكردند)).(374) پس همه اين مطالب تاءييدى است بروجودسيره اى برمداواى مردانتوسط زنان همچنان كه روايت على بن ابى حمزه وعلى بن جعفر برآن دلالت مى كرد.لكندرمقابل مى بينيم كه : 1 - آنچه طبرانى نقل كرده از اينكه زنى از ((عذره )) از پيامبر (صلى الله عليه و آله )اجازه خواست تا با فلان لشكر همراه شود ولى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به اواجازه نداد. سپس آن زن گفت : يا رسول اللّه ! من نمى خواهم بجنگم ، بلكه مى خواهممريضها و مجروحين را مداوا نمايم يا سقايت مريضها را انجام دهم . حضرت فرمود: ((مبادااين سنّت شود و گفته شود: فلان زن به جنگ رفت و من هم به تو اجازه داده ام ، لكن توسرجاى خود بنشين )).(375) و به همين مضمون براى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با ((ام كبشه قضاعيه ))نقل شده است .(376) 2 - همچنانكه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به ((ام ورقه انصارى )) براى رفتنبه جنگ ، براى مداواى مجروحين و مريضها اجازه نداد.(377) امّا حقيقت اين است كه : اين مطالب به گفتار پيشين زيان نمى رساند، بلكه مؤ يد آن استبراى آنكه در اوّلى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) براى منع خوددليل آورده به اينكه : دوست ندارم اين مطلب سنّت شود. پس پيامبر(صلى الله عليه و آله) دوست نداشت اين عمل به صورت عادت بشود كه زنان در جنگ اين چنين بروند و اگر اينمطلب نبود به آنان اذن مى داد. و اما نسبت به ((ام ورقه )) دليل منع او براى ما روشن نيست و شايد بخاطر خصوصيتىاست كه مربوط به او بوده است نه به خاطر اينكه چنين چيزى مطلقا براى زنان جايزنيست . و همين طور روشن شد كه ممكن است ادعا كرد : سيره در زمانرسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) بر مداواى مردان توسط زنان بوده است . مگر اينكهگفته شود : چنين سيره اى از طرق غير شيعه ثابت شده ، پس حجيتى ندارد و بطلان اينحرف واضح است . يا اينكه ادعا شود كه مشهور، از دو روايت ابن ابى حمزه و على بن جعفراعراض كرده اند و اين نزد بعضى موجب ضعف سند شده است از همين جاست كه بر فتوا دادنبه مضمون اين دو روايت اقدام نشده است . يا اينكه اين دو روايت بر مورد ضرورتحمل مى شود. وهمه آنچه مقدم براين صورت شده اند نيز برضرورتحمل شود.(378) و شايد بخاطر همين باشد كه مى بينيم اهل فتوا عموماً بين مرد و زن در اين مسأ له-همچنانكه خواهد آمد فرق نمى گذارند. همچنانكهحمل كردن بر صورت ضرورت يا غير ضرورت و ملاحظه آنچه شارع در مرزبندى خودبراى ارتباطات زن و مرد اشاره كرده ، مى طلبد كه بر عجايز از زنان اكتفا شود؛چنانچه اين مطلب واضح است .
|
|
|
|
|
|
|
|