در كتاب ربيع الابرار مى نويسد: شخصى يهودى از حضرترسول خدا صلى اللّه عليه و آله پرسشى نمود، آن حضرت ساعتى مكث نمود و سپس جواباو را فرمود، يهودى پرسيد چيزى را كه مى دانستى چرا در آن توقف كردى ؟
حضرت فرمود: براى تعظيم مقام حكمت و دانش و در حاشيه كتاب نوشته بود.
مكن در مهمى كه داراى شتاب
|
كه اندر تانى زيان كس نديد
|
ز تعجيل بسيار خجلت كشيد(83)
|
اى دل به جستجوى هنر در جهان بگرد
|
شايد كه آوريش به هر حيلتى بدست
|
مرد آن بود كه در گه و بى گه نشان علم
|
جويد به هر ديار ز هر هوشيار ومست
|
گر يافت علم سرور اقران خويش گشت
|
ور مرد عذر او بر اخيار روشن است
|
فؤ اد كرمانى گويد:
آدم از علم شد سميع و بصير
|
بى عمل علم جسم بى روح است
|
مرد حق را به كيميا چه نظر
|
گرچه از زر تهى است دست حكيم
|
فخر آدم به علم و معرفت است
|
نه به سنگى كه سيم و زر باشد
|
آدمى را كه علم ودانش نيست
|
سر و كارش به گاو و خر باشد
|