يك فقيه از حرص آمد در فغان
|
كرد زارى ها بسى چاره نبود
|
گفت هر نوعى ، نبودش هيچ سود ر
|
وز ديگر بار كو پيچيده پا
|
تخته ها بر ساق بست از چپ و راست
|
تا برد آن شد گمان كا شكسته پاست
|
روز ديگر رو بپوشيد از لباد(212)
|
تا گمان آيد كه نا بيناست او
|
در ميان اعميان بر خاست او
|
پس بديد او و ندادش هيچ چيز
|
از گناه و جرم گفتن آن عزيز
|
چونكه عاجز شد ز صد گونه مكيد
|
چون زنان ، او چادرى بر سر كشيد
|
در ميان بيوگان رفت و نشست
|
سر فرود افكند و پنهان كرد دست
|
هم شناسيد و ندادش صدقه اى
|
در دلش آمد ز حرمان حرقه اى
|
رفت و پس و پيش كفن خواهى پگاه
|
كه بپيچم در نمد، نه پيش راه
|
هيچ مگشا لب ، نشيين و مى نگر
|
تا كند صدر جهان اينجا گذر
|
بو كه بيند مرده پندارد بظن
|
هر چه بدهد، نيمه اى بدهم بتو
|
همچنان كرد آن فقير كديه جو
|
در نمد پيچيد و در راهش نهاد
|
معبر صدر جهان ، آنجا فتاد
|
دست بيرون كرد از تعجيل خود
|
تا نگيرد آن كفن خواه آن صله
|
تا نهان نكند از آن ده دله
|
مرده از زير كفن بر كرد دست
|
سر برون كرد از پى دست او ز پست
|
گفت با صدر جهان چون بستدم
|
تفسير موتوا قبل ان تمونوا
گفت ليكن تا نمردى اى عنود
|
يك عنايت به ز صد گون اجتهاد
|
جهد را خوف است از صد گون فساد
|
و آن عنايت هست موقوف ممات
|
تجربه كردند اين ره را ثقات
|
بلكه مرگش بى عنايت نيز نيست
|
بى عنايت هان و هان جائى مايست
|
آن زمرد باشد اين افعى پير
|
ايمان و اموالتان را با صدقه و زكات بيمه و سياست نماييد
صدقه در اسلام فقط به معناى پرداختن مبلغى ناچيز به فقيرى و مستمندى نيست . بلكهپس از پرداخت حقوق واجب الهى هر نوع خدمات مذهبى ، فرهنگى ، اقتصادى و عمران وآبادانى در جامعه مسلمين صدقه محسوب مى شود. چنان كه اعطاء زكات براى طبقات ضعيفاز مسلمانان نيست كه غالبا پرداخت حق الله در مقدار كم وقليل آسان و سهل است و غالبا در ابتداى مالدارى بعضى از مؤ منين به پرداخت زكات وخمس را غبند، ولى اغلب آنها در هنگام سرمايه دارى و تمركز سرمايه بزرگ و امكاناتوسيع از پرداخت زكات و خمس و اداء حقوق الهى سرباز مى زنند، لذا در سخن معصوم عليهالسلام مى خوانيم :
سو سوا ايمانكم بالصدقة ، و حصنوا اموالكم بالزكاة ، و ادفعوا امواج البلاءبالدعا .(215)
ايمان خود را با صدقه سياست كنيد و رياضت دهيد واموال خويش را با زكات حفاظت و بيمه كنيد، و امواج بلايا و مشكلات را با دعا از خود دفعنمائيد.
آنچه را دوست مى داريد انفاق كنيد
مرحوم ملا محسن فيض در كتاب حقايق ، در اخلاق و سير و سلوك مى نويسد:
يكى از حكماء گفته من همواره به تلاوت قرآنمشغول بودم و شيرينى از آن احساس نمى كردم ، تا روزى چنان تلاوت مى كردم كهگويى مى شنيدم كه از خود نبى اكرم صلى الله عليه و آله كه هيچگاه ازعمل خير بهره مند نخواهيد شد مگر از آنچه دوست مى داريد انفاق نمائيد، كه خداوند مىفرمايد:
اءنفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمممو الخبيث منه تنفقون ولستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه .(216)
مال مناسب و پاكيزه اى كه بدست آورده ايد، و آنچه از زمين فراهم ساخته ايد در راه خداانفاق كنيد و چيزهاى نامناسب و پليد را براى احسان نگذاريد و بدانيد در صورتىبسزاى احسان خود مى رسيد كه از آنچه داده ايد چشم بپوشيد.
شاعرى اين آيات را به شعر در آورده كه بسىقابل توجه است :
لن تنالوا البر حتى تنفقوا
|
آنچه دارى دوست يعنى ده زاو
|
نيست تنها بذل مال انفاق و بر حق بمالت ننگرد بيند بسر
تا چه باشد نيتت در بذلمال
|
بر هدايت مى دهى يا بر ضلال
|
هر عمل كان بر حقت نزديك كرد
|
هست آن بر تا كه فعلى نيك كرد
|
كم ده و نيكو ده اندر راه او
|
مى بخواه آن را كه شد دلخواه او
|
هر چه دارى دوست آن شرك خفى است
|
دوست گير آن را كه جز او هيچ نيست
|
حب غير او چو رفت از دل برون
|
مال چبود يا دهى كم يا فزون
|
عاشق مخلوق گر در راه دوست
|
بگذرد از هر چه كو داراى اوست
|
تو براء عشق خلاق ، اى دغل
|
مى دهى آنرا كه رد است و اقل
|
گر بود در سفره ات مرغ و بره
|
بهر مسكين نان خشك است و تره
|
در زكات آنرا دهى كو ارذلست
|
گندم بى مغز و جوز انزل است
|
گوئى افزون ده مرا يا رب عوض
|
اهل بيتم را نگهدار از مرض
|
من زكاتى را كه گفتى داده ام
|
دست من گير اين زمان كافتاده ام (217)
|
اشعار پر نغزى كه همان تفسير آيات قرآن كريم است در حق كسى كهارذل اموال خود را در راه خدا به عنوان زكات يا صدقات و مبرات ديگر مى دهد.
در شب زفاف مرگ حتمى را با صدقه از خود دفع كرد
در اسلام هر نوع اداء حقى اعم از خمس و زكات ، و صدقات و اطعام از فضيلت و ثوابخارق العاده اى برخوردار است . چرا كه با اين خدمات مالى و اقتصادى مى تواند شكمگرسنه يا گرسنگانى را سير نموده و نيازمنديهاى يك خانواده فقير و يا افرادبيشترى تاءمين كرده و رضايت و خوشحالى همگان را فراهم سازد،حال اگر زكات مفروضه نباشد، و يا خمس مال ، صدقه و اطعام و هر گونه خدمتى اين اجرو پاداش را در بر دارد.
اينك در همين رابطه داستانى را از ابى جعفر محمد بن على عليه السلام از بحارالانوارمرحوم علامه مجلسى قدس سره نقل مى نمائيم كه در اين داستان حضرت امام باقر عليهالسلام خبر مى دهد:
در بنى اسرائيل مردى صاحب نعمت و سرمايه بود، و جز يك پسر نداشت و فوق العادهبه او علاقمند بود، و به او شفقت بسيارى مى نمود، وقتى پسرش بزرگ شد و جوانمردگشت ، دختر برادر خويش (يعنى دختر عموى پسرش ) را براى او تزويج كرد، در يكى ازشبها پس از اين ازدواج در خواب به او گفتند: پسرت در شب عروسى اش پس از تصرفهمسرش مى ميرد، از اين خواب ، پدر بشدت مغموم و محزون شد، ولى اين سر را پنهانداشت ، وقتى همسر و فرزندش و نيز اهلبيت عروس به او وارد شدند او را مغموم يافتند وبالاخره دريافتند كه او چنين خوابى ديده است ، قهرا همه پريشان و محزون شدند، حيله اىنيافتند مگر اينكه طلب خير از خداوند بنمايد و گفتند شايد اين خواب ، يك خوابشيطانى باشد، بالاخره بساط عروسى و زفاف را گستردند، در شب عروسى همهخانواده هاى عروسى و داماد آنشب را نخوابيدند و بيدار و بپا ايستادند، كه چه اتفاقىخواهد افتاد و كار جوان به كجا خواهد كشيد.
تا وقتى كه صبح شد، جوان در آن شب پس از زفاف به احسنحال خارج شد، پس حمد خدا نمود و ثناى الهى كرد.
سپس در شب آن روز پدر در خواب همان كسى را كه در آن شب به او گفت كه پسرت در شبزفاف مى ميرد، ديد، مجددا گفت خداى عزوجل مرگ پسرت را دفع كرد و به تاءخيرافكند، بسبب آن چه از كار خير كه نسبت به سائلى انجام داد.
پدر صبح آن شب به فرزندش گفت : پسرم آيا در شب زفاف ، سائلى را اطعام كردى وكار خيرى در آن شب انجام دادى ؟
پسر گفت : پدر از اين كار چه اراده كرده اى ؟
پدر گفت : پسرم به من خبر ده كه آن شب چه كرده اى ؟
با اصرار پدر، پسر راضى شد تا از ماجراى شب زفاف پدر را آگاه نمايد. آنگاه گفت: پدر، در شب عروسى پس از اطعام همه ميهمانان ، غذاى بسيارى زياد آمد، آنگاه زوجه امبه من وارد شد، وقتى با او خلوت كردم و به او نزديك شدم ، سائلى به درب خانه آمد وگفت : اى اهل خانه ، از آنچه كه خدا به شما روزى كرده به من هم بدهيد. پس او را بهدرون آورده و دستش را گرفته و به سوى طعام بردم و به او گفتم از اين غذا بخور. و اوخورد تا كاملا سير شد. سپس باو گفتم : آيااهل و عيال هم دارى ؟
گفت : بلى . گفتم : هر چه مى توانى از اين غذا همراهت ببر.
او رفت و من بسوى همسرم برگشتم . پس حمد و ثناى الهى را بجاى آورد.
بنابراين اطعام و صدقات حتى مرگ حتمى را به تاءخير مى اندازد. زكات و خمس ووجوهات مفروضه بطريق اولى بلا و خطرات و مكافاتاعمال زشت را از بين خواهد برد. چنانكه غم و اندوه از جان ودل و اهل خانه و خانواده اى دفع نمودى ، خداىعزوجل درد و مصائب و مشكلات ديگر، حتى مرگ واجل معلق را از تو و اهل خانه و خانواده ات دفع خودهد نمود.
زكات مال براى فقرا و بائنه براى ارحام :
براى حفظ نظام اقتصادى و توجه بيشتر بر امور فقرا و مستمندان و رساندن سطحزندگى ايشان در حد رفاه و بالاى فقر، اسلام در راه تجهيز زندگى و حفظ اقتصادطبقات مستضعف جامعه از خمس و زكات و بعضى كمكهاى معلوم و معين ازقبيل ماعون ، و حق معلوم ، و بائنه و امثال ذالك در تاءمين و تضمين زندگى ارحام وخويشاوندان و طبقات ضعيف جامعه بر مى آيد و اما بائنه چيست ؟
بائنه عطيه ايست كه از مال هر كس براى خويشان و ارحام ضعيف مقرر و معين شده است ،يعنى پس از پرداخت زكات مال ، يك مال معين و آشكاريست كه مثلا پدر و مادر و بعضى ازنزديكان شخصى از آن حق مى برند، آن مال معين را بائنه مى خوانند.
جابر جعفى از ابى جعفر امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
ليس بالبخيل الذى يؤ دى الزكوة المفروضة فى ماله و يعطى الباءنة فى قومه.(218)
حضرت فرمود:
بخيل نيست آن كس كه زكات واجبش را اداء كرده و در ميان اقوام خويش بائنه و عطيهشان نيز، عطا نمود.
راستى چه مكتبى غير از مكاتب الهى و آسمانى و خاصه اسلام اين چنين در حفظ نظاماقتصادى جامعه توجه نموده است ، وقتى يك خانواده ضعيف و عقب افتاده و ورشكسته و درعين حال پرجمعيت و فقير، در ميان اقوام خانواده هاى غنى و مالدار داشته باشد و از وضعزندگى محقر خويش در عذاب باشد؟!! چقدر رنج مى برد كه آنفاميل به او توجهى ندارند و از اموال خدا داده و نعمتهاى الهى ، بائنه و عطيه اى به آنهانمى دهند و نظر رحمت ذات اقدس الهى را به خود جلب نمى كنند تا بركت اموالشانبيشتر گردد و نيز اعضاى يك خانواده را شاد و مسرور نموده و در رفاه نسبى قرار دهند.
باز همين راوى از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود:
قالرسول الله صلى الله عليه و آله ليس البخيل من اءدى الزكوة المفروضة من ماله و اءعطىالبائنة فى قومه ، انما البخيل حق البخيل من لم يؤ د الزكوة المفروضة من ماله و لم يعطالبائنة فى قوم و هود يبذر فيما سوى ذلك .(219)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
بخل و شح راه ندارد و در آن كس كه زكات مفروضه مالش را ادا كرده و بائنه و عطيهاقوامش را نيز پرداخته است ، بلكه بخيل كسى است كه حقبخل را ادا كند، كه نه زكات مفروضه مالش را مى پردازد و نه بائنه و عطيه اقوامش رامى دهد و مالش را در غير زكات و بائنه صرف مى كند.
راستى چنين كسانى باعث ننگ در جامعه هستند، كه ثروتها و پولهاى كلان خويش را رويهمانباشته كرده و تظاهر به مال دارى و ثروتمندى نزد بندگان ضعيف خدا مى كنند و غصهو هم غم آنان را زيادتر نموده و بر بار غمشان مى افزايند و حتى اعضاء خانواده اش و چهبسا نزديكترين آنان كه والدينش هستند را از نعمات خويش بى بهره مى سازند و اينانندكه بايد هر لحظه منتظر حوادث و بلاى آسمانى باشند.
شدت بخل در مقابله با اعظم جود و سخاوت :
فرهنگ جوامع بشرى بظاهر بر مبناى حكمت و مصلحت خواهى نيست ، و انسانهاى مادى فقطبر معيارهاى شخصى خود مى انديشند و هميشه در محدوده منافع و مضار خود فكر مى كنند وبه صلاح و مصلحت كل انسان ها بالسويه قانونگذارى نمى نمايند و نسبت به جوامعبشرى عنايت ندارند. اديان الهى خاصه اسلام اخص خصوص مكتب مترقى تشيع است كهجامع الا طراف ميانديشد و فكر مى كند و به افراد جامعه نمى انديشند كه تا همه نيازهاىجامعه بر آورده شود، بلكه انسانها بنا بقاعده ميسور و امكان ، بقدر توان خويش ، درصدد خدمت به جامعه و برادران و خواهران خويش مى باشند.
يك آيه در قرآن كريم كه با تمام حكمت متعاليه در خدمت جامعه قرار گرفته ، گوياىاين حقيقت و واقعيت است كه پاسخ مثبت پيامبر صلى الله عليه و آله بهسئوال سائل در مصلحت آن حضرت نبود و شاءننزول آيه در جود و سخاوت خارق العاده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كهسائل از آن حضرت پيراهن تن مباركش را تقاضا نمود و پيامبر صلى الله عليه و آلهپيراهن از تن مبارك به در آورد و به سائل داد.
قرآن مى گويد:
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ، و لا تبسطهاكل البسط فتقعد ملوما محسورا .(220)
دست خود را به گردنت مبند، (در صرف مال سختگير مباش ) و نيز بسيار باز و گشادهو پر بذل و بخشش مباش ، (كه هر كدام كنى ) بنكوهش و به حسرت و اندوه بنشينى .
سبب نزول آيه شريفه اين بود كه در تفسير على بن ابراهيم قمى آمده كه پيامبر خداصلى الله عليه و آله هرگز سائل را از آنچه مى خواست و در نزد آن حضرت وجود داشترد نمى كرد، مردى آمد، خدمت حضرتش و از او كمكى در خواست كرد، در آنحال چيزى در نزد آن حضرت نبود، فرمود:
اگر خداوند بخواهد خواسته ات عملى مى شود.
آن مرد سائل عرض كرد: يا رسول الله ، پيراهنت را به من بده .
پيامبر صلى الله عليه و آله به مقتضاى خوى حميده خود و خلق خارق العاده اش پيراهن ازتن مبارك به در آورد و به سائل داد، پس در اينصورت خداوندمتعال آيه شريفه را نازل فرمود پيامبرش را هم ازبخل و هم از زياده روى در بخشش بر حذر داشت ، و اينكه خود برهنه از جامعه بنشيند وديگرى را بپوشاند، نهى كرد.
اين داستان راههاى زيادى از حكمت و مصالح كلى را به روى جوامع بشرى مى گشايد و آنخوى و خلق كريمانه پيامبرى بر حق را بجهانيان مى نماياند و از سرشت و اخلاق الهىآسمانى چنين پيامبرى را به جهان معرفى مى كند و انسانها را به اين مكتب و شريعت دعوتمى نمايد.
به سائل اگر رقت كرديد هر چه بيشتر كمك كنيد
فقراء و ضعفا از هداياى الهى اند، و از براى شما بندگان خوب خداوند موهبتى بزرگمحسوب مى گردند. اگر فقراى متدين و خدا شناس در منطقه زندگى شما وحول و محور شما نباشند كه صدقات زكوات اموال شما را بگيرند ممكن است رحمت خداوند وعناياتش از شما سلب گردد. و بنابراين اگر فقيرى از شما چيزى طلب كرد و در آنحال دلتان به حال او سوخت و به رقت آمد، و مى دانيد كه او بر گفتارش صادق است و درواقع بر آنچه درخواست مى كند، نيازمند مى باشد به او هر چه بيشتر كمك كنيد. در اينرابطه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله راهنماى بسيار خوبى براى ماست كه مىفرمايد:
انظروا الى السائل فان رقت قلوبكم له فاعطوه ، فانه صادق .(221)
نگاه كنيد به سائل ، پس اگر قلبتان بحالش به رقت آمد، پس به او عطا كنيد، (چراكه همين رقت قلب شما دليلى است بر اينكه ) او صادق است ، ودليل و معيار خوبى براى صداقت او مى باشد يعنى از نظر روانشناسى ، قلب شمابحالش برقت آيد، خود دليل بر صداقت و حقيقت فقر فقير وسائل مى باشد كه بيشتر به او كمك كنيد.
فقراء از هداياى الهى نزد شما اغنيااند
امام باقر عليه السلام فرمود:
الفقير هدية الله الى الغنى ، فان قضى حاجته فقدقبل هدية الله و ان لم يقض حاجته فقد اءد
هدية الله عزوجل عليه .(222)
فقير هديه خداوند براى شما اغنيا و مالداران است پس اگر غنى حاجت فقير را بر آوردهسازد، همانا هديه الهى را پذيرفته و قبول نموده است و اگر حاجت او را بر نياورد،هديه الهى را رد كرده است .
فقير واقعى و مستحق حقيقى قلبش مملو از مهر و محبت خداوند است ، كه خود را محتاج او مىبيند، و البته اين حالت نياز براى همه مخلوقات و مخصوصا انسان ، چه فقير، چه غنىهمه و همه محتاج ذات اقدس احديتند و او فرمود: انتم الفقراء الى الله همه شما(و ما) محتاج و نيازمند به درگاه خداى بى نياز مى باشيم . لذا امام باقر عليه السلامفقير را هديه الهى معرفى نموده است .
اطعام مؤ من افضل از عتق رقبه است
آزاد كردن بنده در راه خدا از اجر و پاداش و ثواب فوق العاده اى برخوردار است . دراسلام نسبت به آزاد كردن رقبه و بنده اهميت زيادى داده شده است . اما اكرم و اطعام مؤ من ،اجر و ثوابش افضل از عتق رقبه و (آزاد كردن بنده ) است ، چرا كره مؤ منين از حرمتىبيشتر به پيشگاه حضرت باريتعالى برخوردار و بهره مندند.
حضرت امام باقر عليه السلام به يارانش فرمود:
اءما تستطيع اءن تعتق كل يوم رقبة ؟
آيا قدرت داريد اينكه هر روز يك بنده آزاد كنيد؟
گفتند: مال و دارايى ما اين اجازه را نمى دهد كه هر روز يك بنده آزاد كنيم .
قال عليه السلام : تشبع كل يوم مؤ منا فان اطعام المؤ مناءفضل من عتق رقبة .(223)
فرمود: طعام دهيد و سير گردانيد در هر روز مؤ منى را، پس همانا اطعام و سير كردن يك مؤمن (در هر روز) برتر و بالاتر از آزاد كردن يك بنده است .
اطعام و ترحم به يك مؤ من محتاج و فقير، مستوجب اين موهبت است كه به پيشگاه خداوند اجرو پاداشش از آزاد كردن بنده محتاج و فقير بيشتر است بنابراين ، اگر به اين روايات واحاديث اهل بيت عليه السلام در اسلام عمل شود قهرا گرسنه اى و فقيرى باقى نمى ماندو اينست كه اسلام دين كامل است .
انفاق در طاعت خدا بزرگترين نعمت است
اگر مى خواهيد به پيشگاه خدا و خلق ، از كرامت و فضيلت و معنويت كافى بهره مند وبرخوردار باشيد، از آنچه كه خداوند از مال و دارايى به شما افاضه فرموده بابندگان ضعيف خداوند بخوريد و استفاده نماييد.
از اميرالمؤ منين على عليه السلام است كه مى فرمايد:
ان انفاق المال فى طاعة الله اءعظم نعمة و ان انفاقه فى معاصيه اءعظم محنة(224)
بخشيدن از مال و دارايى در راه نافرمانى و معصيت او بكار بريد به خذلان اءبدى ومحنتهاى دنيا و آخرت مبتلا مى گرديد و اين حقيقتى است كه از بيان اميرالمؤ منين ، على عليهالسلام كه متخذ از وحى ، و خدشه ناپذير
است . كه به نظر شما رسيده است .
رحمت و بركات الهى را با زكات و صدقه ودعا،نازل كنيد
مسلم است كه داروى هر درد بلا درمان صدقه است و دافعكل بلايا، و موجب نزول رحمت و بركت و رزق و روزى صدقه است و چيزى براى شيطانسنگين تر و سخت تر از اين نيست كه مؤ منى در راه خدا چيزى را به صدقه بدهد.
اينك به سخن درربار حضرت صادق عليه السلام توجه نماييد كه فرمودند:
داوو مرضاكم بالصدقة و ادفعوا البلاء بالدعا واستنزل الرزق
بالصدقة ، فانها تفك من بين لحيى سبعماءة شيطان و ليس شى ءاءثقل على الشيطان من الصدقة على المؤ من و هى تقع فى يد الرب تبارك و تعالىقبل اءن تقع فى يد العبد
بيماريهاى خود را با صدقه مداوا كنيد، با دعا بلايا را از خود دور نمائيد(و نيز) باصدقه روزى خود را نازل كنيد، پس براستى صدقه آزاد مى كند شما را از چنگ هفتصدشيطان كه چيزى سنگينتر و سخت تراز صدقه ، بر شيطان نيست و اين صدقهقبل از رسيدن به دست بنده ، به محضر پروردگار مى رسد. (يعنى با قصد صدقه كههنوز به دست اهلش نرسيده مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد).(225)
بعضى از شارحين ، در حديث فوق ، چنين مى گويند: كه صدقه در افواه شياطين بهاعتبار منع ايشان از صدقه دادن به وجوه مختلف و تذميم آن ، كه مثلا در اذهان مؤ منين القاءشبهه مى كنند: صدقه ديگر چيست ؟ با صدقه دادن وضع مالى انسان بد مى شود و ازثروت و دارائى او كاسته مى گردد غنى فقير مى گردد و بعضى از شياطين ديگر مىگويند: صدقه نده ، تو خود محتاجتر از فقيرى ، بعضى مى گويند: به اين شخصصدقه نده كه او مستحق نيست و به ديگرى بده كه او محتاج تر است ، اينها همه نفىشيطان است ، او نمى خواهد كه آدمى با تصدق بعضى ازاموال خود، به اينهمه از مواهب و مراحم الهى دست پيدا كند.
خدمات و صدقات عمر را طولانى و فقر را مى زدايند
در سخنان حضرت باقر العلوم عليه السلام مى خوانيم :
قال : البر و الصدقة ينفيان الفقر و يزيدان العمر و يدفعان عن صاحبهما سبعين ميتةسوء .(226)
نيكى و صدقه ، اين هر دو فقر را مى برند و عمر را زياد مى كنند و از صاحبش هفتادنوع مردن بد و ناپسند را دفع مى نمايند.
خواننده محترم ، تو خود ديده و شنيده و خوانده اى كه بعضى از مرگ و ميرها بسيار راحت وآسان و به سهولت خاموش شدن يك چراغ است ولى بعضى از مرگها بقدر يك جهنمشكنجه و سوختن و ساختن دارد چه شايسته است كه با بعضى كارهاى شايسته و نيكولحظات مرگ و قبض روح ، سبكتر و آسانتر انجام گيرد. پس چه شايسته است كه بر ونيكويى و صدقات سعى كنيم كه شئامت و ذلت و سختى در مردن را از خود دور نمائيم .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
الصدقة باليد تقى ميتة السوء و تدفع سبعين نوعا من انواع البلاء و تفك عن لحيىسبعين شيطانا كلهم ياءمرهم ان لا تفعل .(227)
با دست خود صدقه دادن هفتاد نوع مردن بد را از شما دور مى كند و هفتاد نوع بلا را ازشما دفع مى كند و شما را از هفتاد شيطان كه همگى امر مى كنند به اينكه اين صدقات وخيرات را انجام نده !! آزاد مى گرداند!!
صحراى تفتيده قيامت را با صدقاتتان سايه بيفكنيد!!
اين حقيقت در سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
اءرض القيامة نار ماخلا ظل المؤ من فان صدقته تظله ... .(228)
زمين قيامت بر اثر ازدهام خلائق و خواست الهى چون آتش تفتيده است ، مگر سايه مؤ منكه صدقاتش سايه افكن اوست .
بنابراين از پرداخت صدقات كه در راءسش حقوق واجب الهى زكوة است ، دريغ نورزيد واز صدقات مستحبى غفلت ننماييد و از اينهمه موهباتش بى نصيب نمانيد و شما مؤ منينصدقاتتان را براى خدا و با اخلاص به پيشگاه خداوند مرحمت نمائيد تا به بهترينپاداشش راه يابيد.
در پايان كتاب بعنوان حسن ختام اين اشعار بسيار مناسب و مفيد را بمحضر شما خوانندهمحترم عرضه مى دارم .
جمله برادر به هم و خواهريم
|
كانهمه از يك پدر و مادريم
|
خود همگان را خودى انگاشتن
|
گر كسى از تنگى نان جان سپرد
|
ايكه نگيرى زدل افتاده دست
|
دفع مظالم همه را واجب است
|
ظلم ترا غفلت من موجب است (229)
|
خواننده محترم اين كتاب در نه فصل بنام : (زكات دومين زيربناى اقتصادى اسلام ، درسلسله بحثهاى فروع دين ، بعد از چاپ و نشر كتاب
1: نماز، از ديدگاه قرآن و حديث ،
2: روزه درمان بيماريهاى روح و جسم ، كه در انتشارات جامعه مدرسين قم شانزدهمين چاپخود را پشت سر گذاشته است
3: خمس نخستين زير بناى اقتصادى اسلام
4: همين كتاب زكات ، كه هم اكنون در دست شماست
قرار مى دهيم و اميد آن داريم كه خداوند متعال توفيق مطالعه و بررسى و بكاربستن وتبعيت و پيروى از اين همه فرامين وحى قرآن و حديث و بسيارى مطالب ارزشمند ديگر ودرك ثواب و اجر بيشترى بما و شما مرحمت فرمايد و از ثواب قرائت آيات قرآن در اينكتاب و روايات و احاديث ارزشمند از سخنان پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، واهل بيت گرامش و نظريات علماء اعلام و فقهاء عظام و مراجع بزرگوار تقليد بهره مندشده و از دعاى خير و عنايات خاصه حضرت بقية الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدى ارواحمن سواه فداه مستفيض و مستفيد گشته و توفيق تاءليف بقيه فروع دين و معارف اسلام ازكتاب حج و جهاد و امر بمعروف و نهى از منكر و تولى و تبرى ، را به رشته تحرير درآورده و در دسترسى عاشقان معارف اسلامى قرار گيرد انشاء الله تعالى .
آمين يارب العالمين
حوزه علميه قم سيد حسين موسوى راد لاهيجى