|
|
|
|
|
|
مملكت ما احتياج به انسان مومن دارد اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مى خواهيد درست بكنيد نظر بهايـنـكـه ايـن طـبيب چه جور باشد نيست ، اين طبيب فردا مى شود يك كاسب ، يك كاسبى كه ،ايـنـطـور كـسـب كـه يـك مريض را معطل مى كند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيبخوبى درست شد از حيث طب ، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق ، اخلاق صحيح نبود، مهذبنـشـده بـود، مـتـقـى نـبـود، خـداشـنـاس نـبـود، ايـن طـبـيـب مـريـض رامـعـطـل مـى كـنـد، امـروز يـك نـسـخه اى مى دهد، با دواخانه هم مى سازد كه نسخه را هر چهگـرانـتـر بـدهد، اين بيچاره را مبتلا مى كند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگربـاز هـمـيـن ، باز همين . طبيبى بود يعنى من حيث طبابت . يك مهندس درست مى كنيد، مهندس درعـلم خـودش خـيـلى خـوب بـود اما وقتى كه مى خواهد فرض كنيد كه يك نقشه اى بدهد، يكچـيـزى بـدهـد، بـا آن اسـتـادى هـايى كه دارد جورى مى دهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعتطـلبـى بـاشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملابـسيار ملاى خوبى است ، بسيار آدم فهميده اى است ، كتاب و سنت را بسيار خوب مى فهمدامـا اگـر چـنـانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مى شود درسـنـت ، يك جور سنت را بيان مى كند كه منحرف بكند. در كتاب ، يك جور كتاب را بيان مىكـند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدم هايى كه منحرف كردند و مى كنند جوان هاى ما را،از ايـنـهـا هـسـت كـه در قـشـر شـما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايىنـبـودنـد، فـقـط تـوجـه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كهحقوق چقدر باشد، تربيت كه كردند تـربـيـت يـك اشخاصى را كردند از حيث دانشمندى ، دانشمند لكن دانشمند مضر، نه دانشمندمـفـيـد، نـه مثل يك بازارى كه اگر مفيد هم نباشد، مضر نيست ، يك فردى است كه مضر استبـه جـامـعـه . فـرقى ما بين قشر شما و قشر ما در اين مساءله نيست ، ما هر دو طايفه بايدتـربـيـت كـنـيـم قـشـر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انساندرست بشود در آن ، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مىآيـد، اگر مومن باشد، ديگر نمى شود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانندبـكـنـنـد او را. ايـن تـطميع ها و تهديدها را همه ، آنى كه تطميع مى شود و تهديدش آنهااثـر مـى كـنـد آنـهـايـى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در اوتـاثـيـر مـى كـند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مى كندبـراى ايـنـكـه تـهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مى كند، مى گويد نبايد بكنم .اگـر شـمـا و مـا دسـت به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا،همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات ، اگر ما و شمادسـت بـه هـم بدهيم و جوان ها را مومن ، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مى شود واگـر چـنـانـچـه مـا كـوتاهى بكنيم ، اين مسؤ وليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم وكـوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت ، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يكصـورتـى پـيدا بكند، فردا بدتر از اين است ، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند،ايـمـان نـدارنـد، تـوجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مى خواهد كاربـكـنـد. هـمـه ايـنـهـايـى كـه ايـن بـسـاط را، ايـن فـضاحت ها را در ايران درست كردند واينگـرفـتـارى هـا را بـراى مـلت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگرايـمـان در كـار بـود مـمـكـن نـبـود كـه يـك آدم يـك قـراردادهـائى درست كند كه حالا دولت ماگرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قرار دادها جورى درست شدهاسـت كـه هر طرف قضيه را مى گويند مى گيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند.اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمى دادند براى اينكه چند تا قصردر خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارهارا كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت وچه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براىقـشـر آتـيـه كـه ايـنـهـا مـقـدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم ، شما از دانشگاه مومنبـيـرون بدهيد، ما از مدرسه ها مومن بيرون بدهيم نه عالم ، عالم تنها فايده ندارد البتهمـومـن تـنـها هم موثر خيلى نيست ، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد،عـالم وقـتـى مـتـقـى شـد آن اسـت كـه مـنـشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداىنخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است . بنابراين يك بار سنگينى به عهده ما وشـمـاسـت و ايـن بـار سـنـگين به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه برديم و به آنشغلى كه داشتيم درست عمل كرديم و در كنار علم ، ايمان را هم تقويت كرديم و برنامه ها،برنامه هاى سابق نباشد و يك تحول در برنامه ها پيدا بشود و كوشش كنيد كه برنامههـايـى كه براى عقب نگه داشتن ما بوده است اين برنامه ها تغيير كند، البته در موقعش ماكوشش مى كنيم امـا شـما الان بايد كوشش بكنيد، برنامه هايى كه ديگران براى ما درست كردند ما نبايدزير بار آن برويم ، ما بايد تغييرش بدهيم . فرهنگ بايد متحول بشود تحول مى خواهد، بزرگترين تحولى كه بايد بشود در فرهنگ بايد بشود براى اينكهبزرگترين موسسه اى است كه ملت را يا به تباهى مى كشد يا به اوج عظمت و قدرت مىكـشـد. بـرنـامـه هـاى فـرهـنـگـى تـحـول لازم دارد فـرهـنـگ بـايـدمـتـحـول بـشـود. ايـن غـير از ساير ادارات است . فرهنگ ، غير جاهاى ديگر است ، بنابراينمـشكلات زياد است و در عين حال كه من تشكر مى كنم از اينكه شما براى مستمندان حاضريدايـنـكـه هـر جـور خـدمـتـى را بـكنيد و اين هم ارزش دارد پيش خدا و خلق ، لكن كار شما، كاراساسى شما آن است كه در فرهنگ است . اين يك امر مادى است ، يك فقر مادى است كه البتهارزش دارد كـه كـمـك مى كنيد، ارزش هم ، ارزش معنوى دارد اين ، ارزش اخلاقى دارد لكن آنكار مهم شما، آن كارهاى معنوى است كه بايد فرهنگ را يك جورى درست بكنيد، فرهنگى رايك جورى بار بياوريد كه براى ملت شما مفيد باشد و اين نمى شود جز كه ايمان باشد.اگر يك نفر، دو نفر در يك جامعه پيدا شد كه ايمان هم نداشت لكن كارش خوب بود، ميزانيكى دو تا نيست ، ميزان جامعه است . اينطور نيست كه اگر يكى پيدا شد شما حالا بگوئيدفـلان آدم هـم پيدا شد و هيچ اعتقادى نداشت لكن آدم صحيحى بود، خلاف نمى كرد چطور ويـكـى ، دو تـا يـك نوبرى است اگر صحيح باشد. ميزان جامعه است كه يك جامعه آيا همينطـور مـا عـلم به آن تزريق كنيم و با حربه علم او به جان مردم بيفتد يا در دانشگاه همچوتـهـذيـبـش كـنـيـم كـه عـلمـش را بـراى نـفـع جـامـعـه بـه كـار بـبـرد، مـثـالش رامـثـل طـبـيـب كـه عرض كردم و مثل همه . در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت همهشـمـا را مـى خـواهم و سعادتتان را، و دعا گوى همه هستم و خدمتگزار به همه و اميدوارم كههـمـه مـا بـه دردهـاى حـقـيـقـى كشور مطلع بشويم و در درمانش هر كس به اندازه اى كه مىتواند كوشش كند انشاءالله ، سلام من به همه شماها. تاريخ : 3/3/58 پيام امام خمينى در مورد عدم تعرض به روحانى نماها بسم الله الرحمن الرحيم بـا آنـكـه در اسـلام بـراى مـجـازات مـجـرمـيـن فـرقـى بـيـن گـروه هـا نـيـسـت و هـمـه درمـقابل قانون برابر هستند و بايد مجرمينى كه با پوشيدن لباس روحانيت خود را در اينصـف وارد كـرده انـد بـه مـجازات برسند، لكن به طورى كه اطلاع مى دهند عده اى مخالفاسـلام و روحـانـيـت در صدد هستند كه به اسم تصفيه ، روحانيت را بكوبند و راه را براىستمگران باز كنند، لهذا لازم است به تذكرات زير توجه شود: 1!!! نـظـر به اينكه روحانيون از حال معممين بهتر آگاه هستند، در شهرستان ها به وسيلهعـلمـاى اعـلام درجـه اول هـيـات هـائى مـركـب از سـه نـفـر ازاهـل عـلم مـورد وثـوق و دو نـفـر از مـعتمدين محل تشكيل و ماموريت رسيدگى به پرونده هاىاشخاص به صورت روحانى يا اهل منبر را به آنان بدهند و پس از ثبوت جرم شرعا تحتنظر دادگاه انقلاب اسلامى به مجازات برسند. 2!!! هـيـچ كـس و هـيـچ گـروهى حق ندارد معترض معممين بشود و به روحانيون اهانت كند. درصـورت تـخـلف ، دادگـاه انـقـلاب محل موظف است او را تعقيب و مجازات كند. تذكرات فوقبـراى كـوتاه كردن دست عمال اجانب از حريم محترم روحانيت كه مى خواهند تا نيات فاسدخود و با تز اسلام منهاى روحانيت اسلام را كه معارض منافع اربابان هستند بكوبند. ملتبـايـد تـوجـه بـه ايـنـطـور فـكر استعمارى و حيله مغرضانه غربى داشته باشد و ملتشريف موظف است اين اقشار خائن را در صفوف خود راه ندهد و در صورت تعرض به علما وروحانيون آنان را به دادگاه معرفى كند. والسلام على من اتبع الهدى روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 3/3/58 بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ميدان خراسان تهران شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد بسم الله الرحمن الرحيم من از ملت ايران عموما و از پاسداران انقلاب خصوصا و از شما پاسداران انقلاب تهران ،مـيـدان خـراسـان تـشـكـر مـى كـنـم . شـمـا پـاسـداران بـوديـد كـه در لحـظـاتمـشـكـل از ايـران پـاسـدارى كـرديـد و كـسـانى كه مى خواستند بشكنند اين نهضت مارااز آنجلوگيرى كرديد. من بايد از شما تشكر كنم . خداوند شما را حفظ كند. در جوار ولى عصرمـحـفـوظ بـاشـيـد. مـا پـس از ايـن هم احتياج به اين نيروى بزرگ پاسدارى داريم ، اسلامچـشـمـش را بـه ايـن جـوانـان دوخـتـه و از آنها انتظار دارد، انتظار نصرت و يارى ، انتظارشكستن توطئه توطئه گران . خداوند تمام شما را سلامت و سعادت عنايت فرمايد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 3/3/58 بـــيـــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع فـرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكدهادبياتدانشگاه اهواز مـلت مـا بـايـد يـك بـرنـامـه طـويـل المـدت و يـك بـرنـامـهعاجل داشته باشد بسم الله الرحمن الرحيم هـمانطور كه دولت ها گاهى برنامه طويل المدت و برنامه قصير المدت دارند، الان ملتمـا بـايـد يـك بـرنـامـه طـويـل المـدت و يـك بـرنـامـهعاجل قليل المدت داشته باشند. برنامه قليل المدت اين است كه اين انقلاب را و اين نهضترا كـوشـش كـنـنـد كـه مـحفوظ باشد. اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواستهنـهـضت ما نتواند با وحدت كلمه به پيش برود، همين اشكالاتى كه شما اشاره كرديد ممكناسـت كه پيش بيايد و دست هائى كه در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمربـرسـد، آن ريـشـه هـاى گـنـديـده كـم كـم با هم اجتماع كنند، پيدا كنند هم را و با هم متحدبـشـونـد و مـا هـم خـداى نـخـواسـتـه بـه توهم پيروزى رو به سستى و سردى برويم ومـشـغـول بـه ايـن بـشـويـم كـه حـالا مـن چـه گـرفـتارى دارم ، گرفتارى هاى شخصى ازقـبـيـل كـار نـداشـتـن ، بـيـكـار بـودن ، مـقـروض بـودن و خـانـه نـداشـتـن ،امـثـال گـرفتارى هائى كه قشرها دارند. اگر ما الان در اين موقع كه هستيم و در اين موقعحـسـاس كـه مملكت ما شايد از همه اوقاتى كه بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر مامـشـغـول بـشـويـم بـه كـارهـاى شـخـصـى خـودمـان و از آن نـظـرى كـهاول داشتيم و آن توجهى كه همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلتبكنيم ، ممكن است (البته حالا چيزى نيست ولى ممكن است ) كه دشمن ها با توطئه ها و نقشههـائى كـه دارنـد و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است ، اين اقشار مختلفى كههـسـتـنـد، ايـنـهـا بـا هـم اتـحـاد پـيـدا كـنـند و موجب زحمت بشوند و خداى نخواسته نهضت راجلوگيرى كنند. دشمنان ما از جمهورى نمى ترسند، از اسلام مى ترسند بـرنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستيم اين است كه با توجه به اينكهما پيروزى كه پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اينكه همه اقشار با هم دست به دست هم وبـا فـريـاد واحـد و آن ايـنـكـه مـا ايـن سـلطنت كثيف را نمى خواهيم و ما يك سلطنت الهى ، يكجـمـهـورى الهـى مـى خـواهـيـم ، مـى خواهيم احكام الهى در خارج تحقق پيدا بكند، همه گفتيمجـمـهـورى اسـلام ، بـايـد هـمـيـن مـعـنـا را حـفـظ كـنـيـم و درخـلال ايـن مـعـنـا يـك تـوجـه خـاصـى هـمـه مـلت ايـران بـه جـمـعـيـت هـائى كـه در شـرفتشكيل هستند يا تشكيل شدند و دارند تشكيلات خودشان را بيشتر مى كنند، يك توجهى بهاينها بكنيم و ببينيم كه اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد. علامتاينكه مسير همان مسير ملت باشد اين است كه در صحبت هائى كه مى كنند، در مقالاتى كه مى نويسند، در ميتينگ هائى كه مىدهند، همانطورى كه ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلمدسـت نويسندگان ملت مى افتد، ملى مى افتد، اينها همه فرياد مى زنند باز و مى نويسندجمهورى اسلامى ، اگر اين جمعيت هائى كه حالا در شرف تكوين است يا تكوين شده است ودارند تقويت مى كنند خودشان را و مردم را از اطراف جذب مى كنند، اگر اينها هم همين مطلبرا بـگـويـنـد جمهورى اسلامى ، مضايقه اى نيست از اينكه اينها همه هم هر كدام يك اجتماعىداشـتـه بـاشند ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند اما اگر ديديد كه در حرف هايشان از خداخـبـرى نـيـسـت ، از اسلام هم خبرى نيست ، هيچ به جمهورى اسلامى فكر نمى كنند، هيچ دمىنـمـى زنـنـد از جـمـهـورى اسـلامـى ، از اينكه ملت هم با هم راى دادند با اتفاق كلمه كه ماجـمـهـورى اسـلامـى مـى خـواهـيـم اگـر شـمـا ديـديـد كـه ايـن جـمـعـيـت هـائى كـه الانمـشـغـول فـعـاليـت هـسـتـنـد، جـمـهـورى كـه مـى گويند، يا جمهورى مى گويند يا جمهورىدموكراتيك مى گويند يا جمهورى دموكراتيك اسلامى ، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همانمـعـنـائى اسـت كـه دشـمـنـان مـا مـى خواهند. دشمنان ما از جمهورى نمى ترسند از اسلام مىتـرسـنـد. از جـمـهـورى صـدمه نديدند از اسلام صدمه ديدند. آن كه تو دهنى به آنها زدجـمـهورى نبود، جمهورى دموكراتيك هم نبود، جمهورى دموكراتيك اسلامى هم نبود، جمهورىاسـلامـى بـود. عـلامـت ايـنكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت ، هر كه مى خواهد باشد، اگرچنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته نظير خوارج كه پينهبسته بود پيشانى شان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند، اگر اشخاصى باشند كهصـددرصد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم ازآزادى مـى زنـنـد، دم از استقلال مى زنند لكن در نوشته هاشان از خدا خبرى نيست ، از اسلامخـبرى نيست ، از جمهورى اسلامى خبرى نيست ، اينها همانطورى كه شيطان از بسم الله مىتـرسـد ايـنـها از اسلام مى ترسند. علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شماخـارج اسـت ، از مـسـيـر اين ملتى كه خونش را مى داد در راه اسلام ، اينهائى كه خون دادند،جـوان هـاى مـا كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند و تظاهر كردند وبا مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودندكـه دمـوكـراتـيـك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دموكراتيك بود؟! اينها جمهورى مى خواستندمـثـل جـمـهـورى كـه شـوروى مـى خـواهـد؟! شـوروى هـم جـمـهـورى اسـتمـثـل جـمـهـورى كـه ساير ممالك دشمن ما مى خواهد، آمريكا هم جمهورى است . ملت ما كه خونخودش را ريخت و فرياد كرد الله اكبر و فرياد كرد جمهورى اسلام ، اسلام اينها را واداركـرد بـه يـك هـمـچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن ، يا آن معنائى كه شوروى ها مىخـواهـنـد؟ يـا آن مـعـنـائى كـه آمـريـكـائى هـا مـى خـواهـنـد؟ يـا آن مـعـنـائى كـهاسـرائيـل مـى خـواهـنـد؟ آنـهـا هم جمهورى اند. اينهائى كه مى گويند جمهورى ، اسلامى رادنـبـال آن نـمـى گـذارنـد و فـقـط ايـن كـه كـلمـه كـه مـن ازاول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مى خواهيم جمهورى اسلامى ، اگـر ديـديـد يـك كـلمـه اى اضـافه شد، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است . اگر كلمهاسـلام هم پهلويش گذاشتند مى خواهند شما را بازى بدهند، اگر ديديد كه يك كلمه از آنافـتـاد و گـفـتـنـد جـمهورى ، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است . اينها مى خواهند شما رابـكـشـانـنـد بـه آن مـطالبى كه برخلاف اسلام است . بر فرض اينكه مخالف با رژيمسـابـق هم باشند و بسياريشان هستند لكن ما فقط مطلبمان اين نبود كه رژيم خارج سابقاز بـين برود، مقدمه بود آن ، مطلب مسلما اين نيست كه فلان طايفه از بين بروند. از بابايـنـكـه رژيـم مـانـع بـود از اينكه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، احكام اسلام تحقق پيدابـكـنـد، بـه قـرآن عـمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم . اگر رژيم هم احكاماسـلام را بـه آن عمل مى كرد همانى كه ما مى گفتيم او هم مى گفت كه با او دعوا نداشتيم .اگـر بـنـا بـاشـد كه اين خون ها كه ريخته شده است نه براى اينكه رژيم از بين برودبـراى اينكه اسلام تحقق پيدا كند، مقصود از رفتن رژيم هاى فاسد، مقصود از قطع ايادىدشـمـن هـا ايـن اسـت كـه ايـران بـشود يك مملكت اسلامى ، حكومت اسلامى باشد، برنامه ها،برنامه هاى اسلامى باشند. اگر بنا باشد كه حكومت و رژيم سابق از بين رفت لكن يكرژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خون هاى بچه ها و جوان هاى ما هدر رفت . ما زحمت كشيديم واين سد را از بين برديم و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرف هاى غير اسلامىرا در خـارج تـحـقـق دادنـد بـه آن . بـرنـامـه مـلت مـا آنـهـم بـرنـامـهقليل المدت اين است كه دشمن را شناختند و از ميدان رد كردند حالا هم بشناسند دشمن را و ازميدان ردش كنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود، ما هر كس كه مسيرش مسير اسلام نباشددشـمـن مـاسـت ، بـا هـر اسـم مـى خواهد باشد. هر كس جمهورى را بخواهد دشمن ماست براىاينكه دشمن اسلام است . هر كس پهلوى جمهورى اسلامى دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست، هر كس جمهورى دموكراتيك بگويد، اين دشمن ماست براى اينكه اين اسلام را نمى خواهد. نهضت با خون كسى كه شهادت را فوز مى دانست پيش رفت مـا اسـلام را مـى خـواهـيـم ، ما اين همه فداكارى كرديم جوان هاى ما اين همه در مبارزات واردشدند و زحمت كشيدند و رنج كشيدند و خون دادند براى اين بود كه اسلام را مى خواستند.آنى كه اين نهضت را پيش برد، آنى بود كه مى گفت من شهادت را فوز مى دانم . شهادترا براى دموكراتيك فوز مى داند؟! شهادت را براى مسير چپ يا راست فوز مى داند انسان؟! بچه هاى ما براى اينكه همان جمهورى كه در شوروى هست ، همان جمهورى كه كمونيست هامـى خـواهـنـد، مـا فـريـاد بزنيم دنبالش ؟! ما خون داديم براى آن جمهورى ؟! ما خون داديمبراى جمهورى غرب ؟! ما براى اسلام خون داديم ، جوان هاى ما براى اسلام خون دادند. برنامه قليلالمـدت مـدت ملت ما، شما جوانان ما كه از راه دور آمديد زحمت كشيديد و آمديد، شما آمديد يكنـفـر آدمـى كـه دمـوكـراتـى اسـت بـبـيـنـيـد؟! يـك نـفـر آدمـى كـهمـايـل بـه شـوروى اسـت بـبـيـنـيـد؟! يـك نفر آدمى كه آمريكائى است ببيند؟! انگليسى استببينيد؟! يا آمديد يك نفر آدم مسلمان ببينيد؟! يك نفرى كه دعوت به اسلام مى كند ببينيد؟!ايـن هـمـه زحـمت كشيديد كه يك نفر روسى را ببينيد؟! يك نفر انگليسى را ببينيد؟! يك نفرآلمانى را ببينيد؟! شما كه براى اين جهت نيامديد شما آمديد پيش يك نفرى كه با شما همدرد است . مقصد ما اسلام است هـمـه اسلام را مى خواهيم همان كه شما مى خواهيد، مى خواهد، بايد بشناسيد، علامتش هم هميناسـت كـه من عرض مى كنم . روزنامه ها را بخوانيد، اينهائى كه فرياد مى زدند كه بايددمـوكـراتى باشد، اينها مسيرشان غير از ماست . اينهائى كه اسمى از اسلام نمى آورند واجـتناب مى كنند از اينكه اسمى از اسلام بياورند، در عمرشان بسم الله الرحمن الرحيم رانمى خواهند بگويند، اينهائى كه نوشته هاشان را بخوانيد ببينيد كه از جمهورى اسلامىاصـلش صـحـبـتـى نـيـسـت ، ايـنـهـائى كـه از ايـن فـداكـارى كـه روحـانـيـيـن كـردند و قدماول را روحـانـيـيـن بـرداشـتـنـد، پـانـزده خـرداد، پـانـزده خـرداد روحـانـى اسـت و بـايـدتـعـطـيـل بـشـود بـراى روحانى ، نهضت روحانيت ، اينهائى كه مى بينيد كه اجتناب از ايندارنـد و حـتما بايد اسم ديگرى روى آن باشد، اسلام نباشد هر چه مى خواهد باشد، اينهاسرپوش مى خواهند بگذارند روى مقاصد خودشان ، آن مقاصدى كه بر خلاف مسير ماست، با اسم يك نفرى كه ملى است . مسير ما مسير نفت نيست ، نفت پيش ما مطرح نيست ، ملى كردننـفـت پـيـش مـا مـطـرح نـيـسـت ، ايـن اشتباه است . ما اسلام را مى خواهيم ، اسلام كه آمد نفت هممال خودمان مى شود. مقصد ما اسلام است ، مقصد ما نفت نيست تا اگر يك نفر نفت را ملى كردهاسـلام را كنار بگذاريم براى او سينه بزنيم . هر كس را ديديد با هر اسمى ، هر هياتىرا ديديد با هر اسمى ، هر جمعيتى را ديديد با هر اسمى ، هر نويسنده اى را ديديد با هراسـمـى ، هـر كـسـى كـه دعـوى مـى كـنـد كه ما حقوقدان هستيم ، دعوى هر چه مى كند، ببينيدمـقـالاتـشان چه جورى است . در روزنامه ها مقالاتشان رامى نويسند، ببينيد وقتى كه اجتماعمى كنند (كه كردند) ببينيد كه با اسلام چطور مخالفت مى كنند. ببينيد اين اجتماعات از چه، از چـه جـور جـمـعـيـتـى مـجتمع مى شود، ببيند چه مردمى در اين اجتماعات جمع مى شوند وخودشان را متصل مى كنند و بعد هم از اسلام هيچ خبرى نيست ببينيد چه جمعيت هائى هستند كهروحـانـيين رامى خواهند كنار بگذارند. همانطورى كه در صدر مشروطه با روحانى اين كاررا كـردنـد و اينها زدند و كشتند و ترور كردند، همان نقشه است . آنوقت ترور كردند سيدعـبـدالله بـهـبـهـانـى را، كـشـتـنـد مـرحـوم نـورى را و مـسـيـر مـلت را از آن راهـى كـه بود،بـرگـردانـدنـد بـه يك مسير ديگر و همان نقشه الان هست كه مطهرى را مى كشند، فردا همشايد من و پس فردا هم يكى ديگر را. مسير، غير مسير ماست . ما آزادى و استقلالى كه اسلام در آن نباشد نمى خواهيم مسير ما اسلام و اسلام مى خواهيم . ما آزادى كه اسلام در آن نباشد نمى خواهيم ، ما استقلالىكـه اسـلام در آن نـبـاشـد نـمى خواهيم . ما اسلام مى خواهيم . آزادى كه در پناه اسلام است ،اسـتـقـلالى كـه در پـنـاه اسـلام اسـت مـا مـى خـواهـيـم . مـا آزادى واستقلال بى اسلام به چه دردمان مى خورد؟ وقتى اسلام نباشد، وقتى پيغمبر اسلام مطرحنباشد، وقتى قرآن اسلام مطرح نباشد، هـزار تـا آزادى بـاشد، ممالك ديگر هم آزادى دارند، ما آن را نمى خواهيم . دشمن خودتان رابـشناسيد من حالا دارم معرفى مى كنم و اين نوارى كه من مى گويم ، امروز، امشب بايد، ياهـر وقـت كـه مـى شـود بـايـد در راديـو بى يك كلمه اين طرف و آن طرف ، اگر يك حرفاهل روزنامه يا راديو اين ور و آن ور بكنند من خراب مى كنم آن روزنامه را، براى اينكه برخـلاف مـسير ملت است . آزادى نيست ، توطئه است ما توطئه را مى شكنيم . بشناسيد آنها را.مـن حـجـت را دارم تـمـام مـى كـنم بر ملت ايران . من مى بينم بدبختى هائى كه از دست هميناشـخـاصـى كـه فـريـاد آزادى مـى كـشند براى ملت ايران ، من بدبختى را دارم مى بينم .بدبختى ملت ما آنوقتى است كه ملت ما از قرآن جدا باشند، از احكام خدا جدا باشند، از امامزمـان جـدا بـاشـنـد. مـا آزادى در پـنـاه اسـلام مـى خـواهـيـم ،اسـتقلال در پناه اسلام مى خواهيم ، اساس مطلب اسلام است . معرفى كردم من به شما، بهايـن اشـخـاصى كه اسلام را كارى به آن ندارند، روحانيت را هم هيچ كارى به آن ندارند،مـى خـواهـنـد يـك مـمـلكت غربى درست كنند براى شما، آنهائى كه حسن نيت دارند، نيت سوءنـدارند و نمى خواهند دوباره رژيم برگردد، با او هم بد هستند، اينها مى خواهند يك مملكتغـربـى بـراى شـمـا درسـت كـنـنـد كـه آزاد هـم بـاشـيـد،مستقل هم باشيد، اما نه خدائى در كار باشد و نه پيغمبرى و نه امام زمانى و نه قرآنى ونه احكام خدا، نه نمازى و نه هيچ چيز. شما شهادت را براى خودتان فوز مى دانيد براىايـنكه مثل مثلا سوئيس بشويد؟! شما قرآن را مى خواهيد، شما براى اسلام قيام كرديد. اينهـمـه رنـج و زحـمـت كـه روحـانـيـت بـرد و مـى بـرد براى اسلام است . هر جائى كه گفتندجـمـهورى ، بدانيد كه توطئه تو كار است ، اسم اسلام را نياوردند، هر جا گفتند جمهورىدموكراتيك بدانيد توطئه تو كار است ، بدانيد منهاى اسلام است ، آزادى منهاى اسلام است ،استقلال منهاى اسلام است . روحانى با توطئه مخالف است ، نه با آزادى ايـن هـمـه تـبـليـغـاتـى كـه مـى كـنـنـد اهـل قـلم نـمـى دانـماهل بيان تبليغاتى كه مى كنند كه ما از آن ديكتاتورى فارغ شديم ، ديكتاتورى عمامه وكـفش آمده است ، اينها ضد اسلام هستند، مى دانند كه آخوند ديكتاتور نيست . آخوند مى خواهدمـردم آزاد بـاشـنـد، آخـونـد مـى خـواهد استقلال باشد. آخوند با توطئه مخالف است نه باآزادى . اينها مى خواهند كه روحانيت را كنار بگذارند !!! مملكت را يك مملكت !!! آنهائى كه ،آنـهـائى كـه حسن نيت دارند، حسن نيت به اين معنا كه نيتشان اين است كه رژيم سابق نه وخـارجـى هـا هـم نـه ، امـا چـه ؟ امـا اسـلام هـم نـه ، ايـنـهـا، آنـهـائى كـه بـهخـيال خودشان حسن نيت دارند، نه رژيم سابق را مى خواهند با او دشمن هستند و نه اجانب رامى خواهند با آنها هم دشمن هستند و نه اسلام و آخوند را، اسلام و هر چه وابسته به اسلاماسـت . آخـونـد يـعـنى اسلام ، روحانيين با اسلام در هم مدغمند. آن كه به روحانيين به طوركلى ، نه با يك آخوند، نه با من ، هر كس ، با من هر چه هم بگويند مانعى ندارد آن كه باعـنـوان روحـانـى و آخـونـد مـخالف است او دشمن شماست ، اين آزادى را براى شما ممكن استتـامـيـن كـنـد، اسـتـقـلال را هـم بـراى شـمـا مـمـكـن اسـت تـامـيـن كـنـد امـااسـتـقـلال كـه در آن امـام زمـان نـيـست ، آزادى كه در آن قرآن نيست ، آزادى كه در آن پيغمبراسلام نيست ، ملت ما اين را نمى خواهد. خـونـش را داد بـراى ايـن ، بـراى آزادى داد، براى خدا داد. ملت ما تبع حضرت سيد الشهداشـد، او خـونـش را بـراى چـى داد؟ حـكـومـت مـى خـواسـت ؟!اسـتـقـلال مـى خـواسـت ؟! آزادى مى خواست ؟! مى خواست ، خدا را مى خواست ، او اسلام را مىخواست ، او خواست كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند. روحانى اسلام را مى خواهد، روحانىاسـلام در پـنـاه اسـلام را مـى خـواهد و آزادى در پناه اسلام را مى خواهد. اين برنامه كوتاهمـدت كـه شـمـا بـشناسيد اشخاصى كه مسيرشان مسير خداست ، مسير اسلام است ، مسير امامزمان است ، راه شناختن اين معناست . اگر گفتند جمهورى اسلامى ، بدانيد راه ، راه شماست واگـر از ايـن كلمه احتراز كردند، اگر ديديد كه با روحانيت شما موافقند بدانيد با قرآنهـم مـوافـقـنـد، بـدانـيـد با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منهاى روحانيت ، بدانيد بااسـلام مـوافـق نـيـسـتـنـد ايـن را بـراى گول زدن مى گويند، اين را براى اينكه اين دژ رابشكنند، دنبالش اسلام رفته است ديگر محتاج به چيز نيست . اسلامى كه گوينده اسلامىندارد اين اسلام نيست . اسلام كه توى كتاب نيست كتابش را هم فردا از بين برند. آنى كهروحانيت را مى خواهد از بين ببرد، كتاب روحانيت را هم مى خواهد بريزد دور، اگر روحانيترفـت تـمـام كـتـب دينى ما به دريا ريخته مى شود، آتش زده مى شود. اين برنامه كوتاهمـدت براى ملت ما (اللهم قد بلغت ) من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما وبـايـد هـم گـفـتـه بشود. من مسائلى كه مى دانم و مى فهمم وظيفه ام اين است كه بگويم وگـفـتـم . مـن حـجـتـى كـه خـدا بـرايـم دارد، ادا كـردم . ايـن بـرنـامـهقليل المدت شماست كه ، كوتاه مدت شماست كه بايد، با تمام اينها مبارزه كنيد بدتر ازآن مـبارزه اى كه با شاه كرديد. دشمنى بعضى از اين طوائف براى اسلام كمتر از دشمنىاو نبود، او در عين قدرتش هم باز اسم خدا مى آورد، باز زيارت مى رفت ولو ريا هم بود،امـا ايـنـهـا ريـائى اش را هم حاضر نيستند، اينها همچو فرار مى كنند از اسلام و قرآن و ازاحكام اسلام كه حاضر نيستند دروغش را بگويند كه توى دلشان خلاف هم باشد، بگويندبـه لفـظ. بـعـضـى از ايـن نـويسنده هاى ما حاضر نيستند براى جلو بردن مقصدشان يككـلمـه اسلام را تو كار بياورند ولو براى اينكه بازى بدهند ما را با اينها بايد ما همانمـبارزه اى را بكنيم كه با محمدرضا كرديم ، براى اينكه توطئه در كار است ، نه قضيهآزادى ، آزاد، لكـن تـوطـئه نه . جمع آورى قشرها را درهم و برهم و ميتينگ راه انداختن براىهـر بـهـانه اى ، براى هر استخوانى ميتينگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت كردن ،قابل تحمل نيست . اينها از اسلام مى ترسند و بـرنـامـه طـويـل المـدت بـراى شما جوان ها، براى شما خانم ها، براى همه اين است كهاگـر شـمـاها يك انسان مهذب باشيد، مقاصد اسلامى را پيش بريد. اگر اين خانم ها بچههـاى مـهـذب بـار بـيـاورنـد، بـچه هاى اسلامى بار بياورند، شما هم دينتان و هم دنياتانمـحـفـوظ اسـت . اگـر خـداى نـخواسته در دامن اينها بچه غير مهذب ، بچه غير اسلامى پيدابشود و در كفالت شما جوان ها بچه هاى غير اسلامى ، بچه هاى غير مهذب پيدا بشوند ودر دبـسـتـان هـاى مـا كـه بـچـه هـامـان مـى روند مهذب و مودب به آداب اسلامى نباشند، دردبيرستان هاى ما كه جوان هاى ما مى روند تهذيب در كار نباشد، ادب اسلامى در كار نباشدو در دانشگاه ... يـعـنـى هـم اسـلام بـه بـاد مـى رود و هـم كـشـور. بـرنـامـهطـويـل المـدت ، دراز مـدت ايـن است كه شما خودتان را تهذيب كنيد و بچه هايتان را براىآتـيـه ، شـمـا كـشور لازم داريد براى بچه هاى خودتان و اسلام براى بچه هاى خودتانشـمـا حـالا به واسطه اينكه مودب شديد به آداب اسلام براى حالا كار مى كنيد لكن اولادشـمـا اگـر چـنانچه مهذب نباشد، مودب به آداب اسلام نباشد، فردا براى اسلام هيچ كارنمى كند و هر كسى كه ايمان نداشته باشد، كسى كه به خدا اعتقاد نداشته باشد، كسىكـه بـه روز جـزا اعتقاد نداشته باشد، اين نمى شود كه براى كشورش مفيد واقع بشود.مـمكن است يكى ، دو تا پيدا بشود، اما ما صحبت مان سر توده مردم !!! مردم !!! است . مردمىمـى تـوانـنـد كـشور خودشان را حفظ كنند، مردمى مى توانند مملكت و ملت خودشان را نجاتبـدهـند كه معنويت داشته باشند. اگر معنويت در كار نباشد و همه مربوط به ماديت باشدهـر جـا آخـور بـهـتر است سر آن آخور مى روند ولو اينكه آن آخور را آمريكا برايش درستكند. اينهائى كه خيانت به مملكت ما كردند و همه چيز ما را بردند، اينها پيششان فرق نمىكـرد كـه آمـريـكـا بـه آنـهـا ماديت را بدهد، پارك و نمى دانم دستگاه را بدهد يا از يك راهصـحـيـحـى بـاشـد. راه صـحـيـح و غـيـر صـحـيـح پـيـش آنـهـا فـرقـى نـمـى كـنـد، آنـهـااتـومـبـيـل مـى خـواهـنـد، اتـومـبـيـل از دسـت پـيـغـمـبـر بـه آنـهـا بـرسـد يـا از دسـتابـوجـهـل بـرسـد فـرقـى نـمـى كـنـد، بـه او كـار نـدارنـد بـهاتـومـبيل كار دارند. اينهائى كه به مملكت ما خيانت كردند و مملكت ما را به تباهى كشاندندايـنـها آنها بودند كه ايمان نداشتند. اگر در بين آنها يك نفر ايمان داشت ، آن يك نفر اينكارها را نمى كرد. آنهائى كه خوردند و بردند و ما را به تباهى كشاندند آنهائى بودندكـه بـه اسـلام كـار نداشتند، اعتقاد نداشتند، به ماوراء طبيعت اعتقاد نداشتند، به معنوياتعقيده نداشتند آنها مى گفتند همين چهار روز زندگى است ، پس هر چه هست بهتر، مرفه تر،از هر راهى مى خواهد باشد. برنامه طويل المدت ملت ما، برنامه دراز مدت ملت ما اين استكـه بـچه هاى خودشان را، اينهائى كه در تحت تربيت آنهاست ، معلم هاى ما، مادرهاى بچههـاى مـا، پـدرهـاى بـچـه هـاى ما، معلم هاى بچه هاى ما، استادهاى بچه هاى ما، نويسندگانبـراى بـچـه هـاى مـا، گـويـنـدگـان بـراى بـچـه هـاى مـا، ايـنها معنويات را به اين ملتبفهمانند، آشنا كنند آنها را با معنويات . مبتذل جلوه دادن شغل مادرى توطئه اجانب ايـن مـادر كـه بـچه در دامن او بزرگ مى شود، بزرگترين مسؤ وليت را دارد و شريفترينشـغـل را دارد، شـغـل بـچـه دارى . شـريـفـتـرين شغل در عالم بزرگ كردن يك بچه است وتـحـويـل دادن يـك انـسـان اسـت بـه جـامـعـه . ايـن هـمـان بـود كه خداى تبارك و تعالى درطـول تـاريـخ براى انبيا فرستاد. در طول تاريخ از آدم تا خاتم انبيا آمدند انسان درستكـنـنـد. شـغـل مـادرى كـه مـع الاسـف اجـانـب ايـن شـغـل را پـيـش مـامـبـتـذل كـردنـد و مـادرهـاى بـچـه هـاى مـا را از بچه ها جدا كردند (نه همه ، مقدارى را) اينشـغـل بـزرگ را مبتذل كردند كه از دامن اين مادر، بچه ، بچه صحيح بيرون نيايد و بعدكـه بـه دبـسـتان مى رود و بعد كه تحت حمايت پدر مى آيد پدر را هم يك كارى بكنند كهتوجهش به بچه نباشد، تربيت نكند، بعد هم در دبستان ، بعد هم در دبيرستان ، بعد درهمه جاى ديگر، در بالاتر از آن . ايـنـهـا مـى خـواهند كه انسان در اين كشورها نباشد. اگر انسان در اين كشورها باشد، دستآنها كوتاه خواهد شد. مى خواهند مسلمان صحيح مومن ، مومن به الله ، آن كه شهادت را فوزمـى دانـد، در ايـن مـمـلكـت نـبـاشـد. ديدند كه اينهائى كه دست آنها را كوتاه كردند همين هابـودنـد كـه تـوى خـيـابـان ها ريختند زن و مرد و فرياد كردند اسلام . اينها از اسلام مىتـرسـند. آن برنامه قليل المدت و كم مدت ، اين برنامه دراز مدت . و اين مطلبى است كهمـن بـه شـمـا عـرض مـى كـنـم و شـمـا بـه بـرادرهـا و خـواهـرهـاى مـن ازقول من عرض كنيد كه مطلب اين است كه همه با هم و مساءله ، مساءله جمهورى اسلام . وكيلى را تعيين كنيد كه به جمهورى اسلامى عقيده دارد بـعـد هـم كـه مـى خـواهـيـد، بـعـد هـم كـه انـشاءالله مى خواهيد وكلا تعيين بكنيد، هر جورىوكيل كه مى خواهيد براى هر محلى كه مى خواهيد تعيين بكنيد، وكيلى كه جمهورى اسلامى رااعـتـقـاد دارد. اگـر وكـيـلى بـاشـد كـه ايـنجايش پينه بسته از شدت سجده ولكن جمهورىاسـلامـى را نـمـى خواهد، اين به درد شما نمى خورد و اگر وكيلى باشد كه بدانيد دشمنبا رژيم منحوس بود و دشمن با آمريكا و شوروى بود لكن جمهورى اسلامى را نمى خواهداين وكيل را وكيل تعيين نكنيد. وكيلى كه تعيين مى كنيد آنى است كه جمهورى اسلامى را عقيدهداشـته باشد، نه چهار روزى كه حالا مى خواهد وكالت بكند بگويند جمهورى اسلامى . مايـك نـفـر را داشـتـيم كه مى خواست وكيل بشود، مى گفتند كه اين آدم در ايامى كه مى خواهدراى بـگيرد نماز مى خواند، اينجور نباشد. خودتان فهميده باشيد، بين خودتان زندگىكـرده بـاشـد، فـهـمـيده باشيد كه مسير همان مسيرى است كه شما داريد. اگر يك نفر آدمىبـاشـد كـه فيلسوف باشد، يك آدمى باشد كه تمام عالم را در تحت سيطره علمى خودشبـرده بـاشد لكن جمهورى اسلامى را نمى خواهد، اين را تعيين نكنيد. خداوند انشاءالله كهشـمـا را حـفـظ كـنـد، مـويـد و مـنـصـور كـنـد و ايـن راه را همه با هم انشاءالله ادامه بدهيم ،انشاءالله . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 3/3/58 بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى و اعضاى دادگسترى هـمـيـن مـحـرومـين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه نهضت به اينجارسيد بسم الله الرحمن الرحيم ايـن فـرصت هائى است كه به بركت اين نهضت براى ما و شما پيدا شده است ، پاسدارانمـحـتـرم در كنار ما و اعضاى دادگسترى باز در كنار ما، آن مطالبى كه بايد صحبت بشودمـيـان بـگـذاريـم و راه حـل هـم انـشـاءالله پـيـدا بـشـود، بـيـان كـنيم ، من ابتدائا راجع بهپـاسـداران بـعـضـى از كلمات را عرض مى كنم . ما بايد از اين پاسداران ، اين جوان هاىبـرومند، اين جوان هاى زحمتكش تشكر كنيم كه در يك وقتى جزء محرومين بودند و بعد همينمحرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه اين نهضت به اينجا رسيد.ايـن يـك مـطـلبـى اسـت كـه بـراى مـا و براى هيچ كس پوشيده نيست كه آن طبقه اى كه ايننهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم ، از زن و مرد بود ما اينهائى كه در خيابان هاريختند و با صداى الله اكبر و با مشت فشرده و با ايمان ، اعتناء به قدرت هاى شيطانىنـكـردنـد، هـمـيـن زن هاى محترم و مردهاى عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيمبـودنـد. ايـنها بودند كه توانستند اين قدرت شيطانى را بشكنند و اين سد را خرد كنند واينها هستند كه از اين به بعد باز تكليف دارند يعنى همه تكليف داريم . يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است مـا الان نـرسـيـديـم به آن نقطه اى كه مى خواهيم و ملت مى خواهد و آن نقطه اى كه اساسبـرقـرارى حـكـومـت عـدل است . تا اينجا كه ما آمديم موانع را تا يك حدودى رفع كرديم ،چـپـاولگـرهـا را تا يك حدودى خارج كرديم لكن باز ريشه هائى از آنها هست كه اگر بهآنها مهلت داده بشود اين ريشه ها كم كم ممكن است رشد بكند، حالا چيزى نيستند لكن نبايد مادشـمـن را حقير بشمريم . بايد توجه كنيم به اينكه الان توطئه در كار است ، در هر جاىكـشـور كـه مـى رويم توجه مى كنيم ، مى بينيم كه توطئه هائى در كار است براى اينكهنگذارند اين نهضت به ثمر حقيقى اش برسد، بلكه به طمع اينكه شكست بخورد نهضت ومـسـائل سـابـق بـاز برگردد. از اين جهت ما الان در يك موضع حساس هستيم كه به نظر منحـسـاسـتـريـن نـقـطـه تـاريـخ اسـت و هـمـه مـا، دانـه دانـه مـا، فـرد فـرد مـامـسـوول هـسـتـيـم ، مـن يـك طـلبـه هـسـتـم مـسـوول ، آقـايـان عـلمـا هـم كـه تـشـريـف دارنـدمسوول ، شـمـا پـاسـدارهـا هـم ، پـاسـدارهـاى مـحـتـرم هـم يـكـى يـكـىمـسـوول ، آقـايان دادگسترى ها هم يكى يكى مسوول و همه قشر ملت مسوولند. يعنى ما الاندر يك موضعى واقع شديم كه اگر مسامحه بكنيم ، من بخواهم كنار بكشم بگويم خوب ،ديـگـران بـكنند، شما بخواهيد كنار بكشيد بگوئيد ديگران بكنند، اين اسباب اين مى شودكه نتوانيم ما اين نهضت را به آخر برسانيم . الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش مىتـوانـد يـك كـارى انـجـام بـدهـد، يـك پاسدار به اندازه يك نفر مرد شجاع مى تواند كاربكند، يك اجتماع به اندازه افرادى كه دارد كار انجام مى دهد و اجتماع از اين افراد پيدا مىشـود، اگـر فـرد خـودش را مـسوول نداند، اجتماع كه از افراد بايد پيدا بشود قهرا مسؤوليـت خـودش را نـمـى دانـد. مـا الان هـمـه مـان در ايـن وقـتـى كـه هـسـتـيـم هـمـانـطـور كـهقبل از اينكه برسيم به اين قله بلندى كه آن ديوار بزرگ را شكستيم چطور بود كه هيچتـوجـه نـداشـتـيـم كـه مـا شـب كـه بـرويـم مـنـزل شـام چـه مـى خـوريم ، روز كه بيائيممـنـزل ناهار چه داريم ، گرفتاريمان چه است ، قرض داريم . هر كس خودش ادراك اين معنارا مى كند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مى كشيديد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلامبـاشـد چـيـز ديـگر نبود، در نظرتان چيز ديگرى نبود، گرفتارى هاى شخصى هيچ موردنـظـر نـبـود. مـن مـى دانـم كـه در آن حـالى كـه هـمـه بـا هـم داشـتـنـد مـبـارزه مـى كـردنـد،مقابل تانك رفتند، اينها جز اينكه يك پيشرفتى بكنند و اسلام را به پيش ببرند و كشوررا نـجـات بدهند، به آن چيزهائى كه مربوط به خودشان بود، احتياجاتى كه داشتند هيچتوجه نداشتند براى اينكه در راه بودند، نظير يك قافله اى كه حركت مى كند از يك محلىبه محل ديگر، مادامى كه توى راه است خستگى را نمى فهمد، دارد مى رود، وقتى كه رسيدبـه آن مـحـلى كـه مـنـزل اسـت آنـوقـت خـسـتـگـى را ادراك مـى كـنـد، كـم كـمتـنـبـل مـى شود. آن نهضتى كه با وحدت كلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ايمان به خداىتـبـارك و تـعـالى پـيـشـرفـت كـرد و تـا ايـنـجـا رسـيـد نـبـايـد مـاخـيـال بـكـنـيـم كـه ما ديگر تمام شد كارمان ، پيروز شديم ، اين توهم پيروزى براى ماسـسـتـى مـى آورد. وقـتـى انـسـان اعـتـقـاد كـرد. كـه ديـگـر كـار تـمـام شـده اسـتمـثـل قـافله اى است كه به منزل رسيده است ديگر نمى تواند پا بشود يك نيم فرسخ همراه برود، ديگر مى افتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم ،مراحلى داريم كه طى كنيم و مهمش اين ريشه هاى گنديده اى است كه در كشور ما الان موجوداسـت ، آن تـوطـئه هائى كه در پس پرده الان مى شود، الان اينطور نيست كه اينها بتوانندكـارى بكنند، نمى توانند، ملت ، همه باهمند لكن اگر از ما سستى و از آنها تجمع ، ما روبـه سستى برويم آنها رو به توطئه بروند كم كم آنها عددشان زياد مى شود و عدد ما،هـى تـحـليـل مـى رود و مـمكن است يك وقت خداى نخواسته نهضت شكست بخورد و من به شمابرادرها عرض مى كنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، تا آخر ديگر تحتذلت و تـحـت رنـج اسـت . يـك هـمـچـو نهضتى در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مى افتد، درتاريخ ايران نمى توانيد پيدا بكنيد، يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است ، يك همچونـهـضـتـى كـه در ايـران در ظـرف ايـن يـكـى ، دو سـال واقـع شـده ، اگر اين نهضت خداىنـخـواسـته فرو بنشيند و به نتيجه نرسيده سستى پيدا بكند اين معنايش اين است كه تاآخـر ديـگـر مـلت ايـران ، نسل هاى آتيه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگى بهدولت هاى بزرگ بايد باشد. از اين جهت الان به دوش شما جوان هاى برومند بسيار عزيز و در دوش ما پيرمردهاى از كارافـتـاده يك بار سنگين تكليف است ، يك بار بزرگى است كه الان به دوش ما واقع است وبـايـد مـا بـا هـمـت مـردانـه شـمـاهـا و دعـاى خـودمـان ايـن بـار را بـهمنزل برسانيم و اين آشفتگى ها را خاتمه بدهيم و اين ريشه هاى فاسد گنديده اى كه مىخواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند و نمى گذاريم انشاء الله . ارائه خط مشى و نحوه عملكرد صحيح به پاسداران اسلام آن چـيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقعدارم ايـن اسـت كـه آن جـهـات لطـيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيتاسـلام را، آن جـهـت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مى شود صد تا، يك آدم مى شود هزارتا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرتامـيـر سـلام الله عـليـه يـك نـفـر نـبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت وواقعيتى كه داشت . انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفراست ، آن هم يك نفر حيوان . ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مى خوريم و مىخـوابـيـم ، ايـن كـارهـاى حـيـوانـى را مـى كنيم ، آنى كه امتياز مى دهد شما را و همه ما را ازحـيـوانـات ، آن مـعـانـى اسـت كـه در انـسـان مـوجـود اسـت بـالقـوه مـوجـود اسـت و بـايـدبـالفـعـل بـشـود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد.اگـر چـنـانـچـه آن حـظ مـعـنـوى را رشد داديد يكى تان يك فوج مى شويد، يك نفر ديگرنـيـسـتـيـد، يـكـى مـى شود، يك موجود مى شود موجودات ، يك قطره مى شود دريا. آنچه مىخواهم من عرض كنم به شما، به وسيله شما به همه پاسدارها كه من دعا به آنها مى كنم ومـن خـدمتگزارشان هستم اين است كه توجه كنيد به اينكه يك وقت برخلاف قواعد اسلام بابرادرانتان و با اشخاص كه خيال مى كنند كه اينها مثلا چه هستند رفتار نكنيد، نظم داشتهباشد، هر اجتماعى با انتظامات مى تواند رشد بكند مثلا اگر بنا باشد كه نظامى ها آنوضع نظامشان از دست برود نمى توانند كارى انجام بدهند، اگر پائين دست ها از آن بالادسـت هـا اطـاعـت نـكـنـنـد آشـفـتـه مـى شـود، انـسـجام پيدا نمى كند. اگر بنا باشد كه مثلاپاسدارها براى خودشان يك سرپرستى كه اطاعت از آن بكنند نباشد، اطاعت نكنند و يا ازمـركـزى كـه بـايـد اطـاعـت كـنند اطاعت نكنند و همين طور خودشان هر كارى دلشان مى خواهدبكنند اين تفرقه حاصل مى شود، اين همان است كه پاسدارها را و هر قواى اجتماعى را بهتفرقه مى كشد. مجتمع وقتى كه روى يك نظام حركت بكند كارها را از پيش مى برد، وقتىمـتـفـرق بـشـود، يـكـى از ايـن طـرف بـكـشـد، يـكـى از آن طـرف بـكـشـد، ايـن تـفـرقـهحاصل مى شود، تفرقه كه حاصل شد نمى توانند كار انجام بدهند شما براى خدا تا حالاكـار را رسـانـديـد بـه ايـنـجـا و بـراى خـدا از اين به بعد هم با هم باشيد، با يك نظامبـاشـيـد، يـك اطـاعت ، مورد اطاعت اشخاص كه مثلا بزرگترند يا قرار داده شده اند براىشـما مثلا چه ، اطاعت بايد باشد تا نظم پيدا بشود. و از چيزهائى كه مى خواهم به شماعرض بكنم اين است كه آنطور نباشد كه اگر فرض كنيم كه يك نفر آدم در شهربانى ،يـك نـفـر آدم در ژانـدارمرى ، يك نفر آدم در ارتش گناهكار تشخيص داديد، خودتان برويدسراغش و بكشيد ببريد. ايـن مـوجـب ايـن مـى شـود كـه شـهـربـانى تضعيف بشود، ژاندارمرى تضعيف بشود، ارتشتـضـعيف بشود، روحيه شان را از دست بدهند، اين براى شما مضر است ، براى كشور شمامضر است ، براى اسلام شما مضر است . اگر چنانچه تشخيص داده شد به اينكه فلان آدمجنايتكار است ، اين روى ترتيب كه رجوع شود به صاحب منصب هاى خود آنها كه اين را مثلابـه فـلان جا تحويل بدهيد، اما خودتان بخواهيد برويد و از پشت ميز يك نفرى را بكشيدبـبـريـد ايـن اسـبـاب تـضـعيف مى شود، اين خلاف قواعد اسلام است . بايد ملاحظه بكنيد،بـايـد تـوجـه كنيد. بنابراين ، اين مسائل بايد درست با يك نظامى پيش برود تا انشاءالله ايـن ريـشـه هـا كـنـده بـشـود و شـمـا به مقصد خودتان برسيد و اسلام و احكام اسلامآنطورى كه بايد تحقق پيدا كند. حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزه ها هم نبايد باشند سـايـر مـسـائل كـه حـالا نـظـرم بـه حـرف هـاى ايـن آقـاسـت كـه دادگـسـتـرى هـستند، ما يكمسائل اصلى الان داريم بالفعل و يك مسائلدنـبـال ايـن مـسـائل . آن مـسـاءله اصـلى كـه مـا الان داريـم ايـن اسـت كـه همه قوا را روى همبـگـذاريـم كـه ايـن مفسده هائى كه در شرف تكوين از بين ببريم ، اين توطئه هائى كهتـوطـئه گـرهـاى خـارج و داخـل بـاهم دارند اجتماع پيدا مى كنند و مى خواهند رشدش بدهندنـگـذاريـم رشـد پيدا كنند. همه قوا الان بايد مجتمع بشود، چه قواى پاسدارها، چه قواىژانـدارمـرى وارتـش و شـهـربانى و چه قواى ملت همه باهم بايد دست به هم بدهند و يكنـقطه نظر داشته باشند، همانطورى كه قبلا يك نقطه نظر داشتند و آن اينكه اين سلسلهنبايد باشد و رفت از بين ، حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزه هاهـم نـبـايـد بـاشـنـد. ايـنـهـا را كـه از بـيـن بـرديـم بـازسـازى مـمـلكـت بـايـد بـشـود.خـيـال نـكـنـيـد كـه فـقـط دادگـسـتـرى تـحـول بـايـد پـيـدا بـكـنـد، فـرهـنـگ هـمتـحـول بـايـد پـيـدا بـكـنـد، هـمـه چـيـز بـه هـم ريـخـتـه اسـت ، ايـنـهـاتحول لازم دارند. دادگسترى ما امروز دادگسترى طاغوتى است فرهنگمان هم همين طور است، هـمـه چـيـز ايـنـطورى است . اينها همه بايد در يك وقتى كه از اين مساءله اصلى ما فارغشـديـم بـرويـم سـراغ آن . اگـر بـنـا باشد كه حالا ما مساءله اصلى را فراموش كنيم وبرويم سراغ اين فروع و سراغ احتياجاتى كه هر جائى ، هر اداره اى دارد، اين اسباب اينمـى شـود كه خداى نخواسته آن ريشه ها هم يك وقت رشد بكنند و ما را برگردانند به آنحـال كـه ديگر نتوانيم بنشينيم يك همچو جائى با هم صحبت بكنيم . الان اين نعمت براى ماپـيـش آمـده اسـت كـه مـن طـلبـه بـا شـما كه هيچ وقت باهم نبوديم نشستيم صحبت مى كنيم ،نظامى و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع مى شوند در يك محيطى همه باهم مى نشينندصـحـبـت مـى كـنـند. اين آزادى براى ما الان يك نعمتى است كه بايد قدرش را بدانيم و همهباهم حفظ كنيم اين را. اين نعمتى كه خدا به ما داده است ، شكر كنيم اين نعمت را و حفظ كنيماين نعمت را و همه باهم به پيش برويم و اين نهضت را به آخر برسانيم . الان بايد اين ريشه ها را بكنيم و دور بريزيم كه مبادا باهم مجتمع بشوند وقتى كه يك حكومت مستقل و يك مجلسى پيدا شد همه اين مسائلى كه اين آقا گفتند و صحيحهـم دارنـد مـى گـويـنـد و هـمـه مـى گـويـنـد و صـحـيـح هـم هـمـه مـى گـويـنـد،خـيـال نـكـنـيـد كـه فـقـط دادگـسـتـرى ايـنـطور است همه جا يك همچو مسائلى هست ، لكن الانمـثـل ايـن مـى مـانـد، اگر زلزله مثلا بيايد من بخواهم بنشينم مطالعه كنم ، آقا هم بخواهندبـنـشـيـنند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهيد بنشينيد كسب بكنيد نمى شود اين ، همهبايد بروند آنهائى كه از زلزله گرفتار شده اند نجات بدهيد، نه من مى توانم برومسراغ كار ديگر، نه شما. هيچ كدام نمى توانيم به احتياجات فعلى خودمان برسيم بايدآنـى كـه الان جامعه به آن احتياج دارد، آنى كشور به آن احتياج دارد، آنى كه اسلام به ماپيشنهاد مى كند آن را الان تعقيب بكنيم بعد از اينكه اين مرحله تمام شد آنوقت مى رسد بهمرحله هاى ديگر. البته ، هم كشاورزى ما الان ناقص است ، هم ادارات ما الان ناقص هستند، همدادگـسـتـرى مـان ايـنـطور است ، هم فرهنگمان هست ، اينها همه امورى است كه معلوم است كهاحتياج به پاكسازى دارد لكن وقت دارد، الان زلزله است ، ما بايد آن ريشه ها را بكنيم دوربـريـزيـم كـه مـبـادا اينها باهم مجتمع بشوند و يك وقت چيزى بكنند و من اميدوارم كه همانقـدرت الهـى كـه پـشـتـيـبـان شـمـا بـود و اين سد را شكست با همان قدرت اين ريشه ها رابيرون بريزيم . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 4/3/58 فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد تصويب قانون اساسى بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت موقت جمهورى اسلامى : لازم اسـت مـلت مـبـارز ايران هر چه زودتر سرنوشت آينده مملكت خويش را به دست گيرد وثـمـره انـقلاب عظيم اسلامى خود را در همه روابط و نظامات اجتماعى به دست آورد و حقوقاز دسـت رفته خود را باز يابد، عدالت اسلام را در همه شوون جامعه پياده كند، از اين روطـرح قـانـون اسـاسـى را كـه شـوراى طـرح هـاى انـقـلابمشغول تدوين و تكميل آن هستند با سرعت تكميل و به تصويب شوراى انقلاب رسانده و هرچـه زودتـر در اخـتـيـار افـكار عمومى بگذاريد تا همه صاحبنظران و تمامى اقشار ملت درمـدت محدودى كه تعيين نمائيد، پيشنهادها و نظريات خود را درباره آن ابراز نمايند و بنابـر تـصـميمى كه با تبادل نظر با شوراى انقلاب و دولت گرفته شد، ترتيبى دهندتا مردم هر استان و هر يك از اقليت هاى مذهبى نمايندگان صاحبنظر خود را به تعدادى كهشـوراى انـقـلاب اسـلامـى و دولت تـعـيـيـن مـى كـنـنـد، انـتـخـاب كـنـنـد و مـجـلسمـتـشـكـل از نـمـايـنـدگان مردم با توجه به همه پيشنهادهاى مفيدى كه رسيده شده است موادقـانـون اسـاسـى را بـه صورت نهائى بررسى و تنظيم نمايند و سعى شود كه در آنكـليـه حـقـوق و آزادى هـا و فـرصـت هـاى رشـد و تـعـالى واسـتـقـلال ايـن ملت بر مبناى موازين اسلامى كه ضامن حقوق همه افراد است و اكثريت قريببـه اتـفاق مردم ايران بدان راى مثبت داده است ، پيش بينى گردد و پس از آنكه اين قانوناسـاسى در جمع نمايندگان صاحبنظر مردم مورد بررسى نهائى قرار گرفت ، به راىگـذارده شـود و طـى يـك هـمـه پـرسـى نـهـائى هـمـه آحـاد مـلتقـبـول و يـا رد خـود را مـسـتـقـيـم در بـاره آن ابـراز نـمـايـنـد و سـعـى شـود كـه تـمام اينمـراحل در اسرع وقت انجام گيرد تا با انتخاب رئيس جمهورى و نمايندگان مجلس ، اركانحكومت جمهورى اسلامى استقرار يابد. روح الله الموسوى الخمينى
|
|
|
|
|
|
|
|