|
|
|
|
|
|
مقدمه : نكاتى در شناخت اجمالى حقّ و باطل : شكر و سپاس بى منتها، خداوند متعال را كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراطمستقيم ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام هدايت نمود. و بهترين تحيّت و درود بر پيامبر عاليقدر اسلام واهل بيت گراميش صلوات اللّه عليهم اجمعين . و لعن و نفرين فراوان بر دشمنان و مخالفاناهل بيت رسالت ، كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند. توجّه شما خواننده گرامى را به نكاتى چند جلب مى نمايم : از همان دورانى كه خداوند متعال اوّلين فرد انسان يعنى حضرت آدم ، ابوالبشر عليهالسّلام را آفريد، تمام نيازمنديهاى درونى و برونى او را تأ مين نمود، از همان زمان دونوع جبهه حقّ ظاهرى و باطنى تشكيل گرديد، در جبهه ظاهر، به عنوان حجّت و خليفه الهىيعنى ؛ انبياء و اوصياء و... عليهم السلام وجبههباطل يعنى شيطان مغرور و متكبّر در مقابل يك ديگر قد علم كرده و مى كنند. و در جبهه باطن عقل ، اين نيروى هدايتگر درون مرزى و باطنى ، انسان را درمقابل هواهاى نفسانى و شهوانى مساعدت مى نمايد. از همان دوران ابتداء زندگى ، جنگ و گريز بين اين دو جبهه آغاز گشت و هر كدام تلاشداشته و دارد تا صاحب خود را به سمت سعادت و خوشبختى و يا شقاوت و بدبختى (دردنيا و آخرت ) سوق دهد. و در هيچ زمانى بين اين دو گروه سازش نبوده و نخواهد بود، زيرا بين بين حقّ وباطل سازش وصلح معنا ندارد، مگر به جهت سياست و تقيّه كه آن هم مشروط به شرايطىمى باشد. تشخيص حقّ و باطل بر بسيارى از افراد، مشكل و چه بسا غير ممكن مى باشد، چون هر كسدر هر موقعيّتى كه باشد، با شعارهاى پوچ وظاهرى فريبنده مدّعى حقّانيّت خود خواهدبود و ديگرى را و بر خلاف و باطل مى شناسد. ولى آنچه مسلّم و مورد قبول همگان است ، اين مطلب است كه حقّ يكى ، در يك جهت و درپيروى از يك فرد معيّن ثابت و پايدار خواهد بود، بر خلافباطل كه ممكن است به شكلهاى گوناگون و در جهت هاى مختلف پديدار گردد. واهل آن هر روز خود را به شكلى بيارايند و با چهره اى جديد جلوه گرى كنند به همين جهت، باطل هميشه متزلزل و ناپايدار است ، امّا حقّ و حقيقت ثابت و مستحكم و پا بر جا باقىخاهد ماند، هر چند تحت فشارها و مشكلات عديده قرار گيرد. در بين تمامى مذاهب و اديان ، تنها آن دين و آئينى بر حقّ و سعادت بخش است كه از جانبآفريدگار و حكيم عَلَى الا طلاق باشد، چون تنها او آشنا به تمام نيازمنديها و جرياناتبشر در جهات مختلف مادّى و معنوى مى باشد. همچنين براى هدايت و سلامت روانى جامعه ، نسبت به هر زمان و هر مكانى رهبرى شايستهانتخاب و معرّفى نموده است . و با طلوع دين مبين اسلام به رهبرى اشرف مخلوقات وافضل پيامبران ، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، تمام أ ديان و مذاهب ، منسوخ وباطل گرديد و تنها دين اسلام جامع ، كامل و قابل اجراء در هر عصر و زمان براى تمامجوامع بشرى قرار گرفته است . و از آنجائى كه شياطين در هر زمان به شكلى در جامعه ظاهر گشته و با ايجاد تفرقه وحزب گرائى تلاش براى مخدوش كردن چهره واقعى حقّ داشته و دارند، تا جائى كه پساز شهادت و رحلت حضرت رسول ، امّت اسلامى را به چندين گروه متفرّق ساختند كه بهطور مسلّم تمامى آنها بر حقّ و واقعيّت نيستند، بلكه در اين ميان تنها يك فرقه بر حقّ ومابقى همه باطل خواهند بود. همانطورى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز در يك پيشگوئى مهمّ فرمود: (سَتَفْتَرِقُ اُمَّتى عَلى ثَلاثَة وَ سَبْعينَ فِرْقَة ، فِرْقَةٌ ناجِيَةٌ وَ الْباقىهالِكُونَ).(1). يعنى به همين زودى امّت من به هفتاد و سه ، گروه متفرّق و پراكنده مى شوند كه تنها يكگروه از ايشان بر حقّ و اهل نجات خواهند بود و ما بقى همهباطل و اهل هلاكت و عذاب مى باشند. و نيز در حديثى ديگر فرمود: (عَلىُّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلي ، يَدُورُ مَعَهُ حَيْثَ مادارَ)(2). يعنى امام علىّ عليه السّلام در همه حالات همراه حقّ مى باشد و نيز حقّ و حقّانيّت در همه امورو حركات با آن حضرت خواهد بود و حضرت ملاك و محور و مدار حقّ و حقيقت است . و در جائى ديگر چنين فرمود: (عَلىُّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلي لَنْ يَفْتَرِقا...)(3). يعنى امام علىّ عليه السّلام هميشه همراه قرآن مى باشد و قرآن نيز در همهاحوال با آن حضرت و مؤيّد وى است و اين دو از يكديگر جدائى ناپذيرند. و امام باقر عليه السّلام ضمن يك حديث قدسى طولانى فرمود: (... وَ عِزَّتى وَ جَلالى وَ عُلُوّ شَأ نى ، لَوْلاكَ وَ لَوْ لا عَلىُّ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهادُونَالْمَهْديُّونَ الرّاشِدُونَ، ما خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النّارَ وَ لاَ الْمَكانَ وَ لاَ الاْءرْضَ وَ لاَ السَّماءَ وَ لاَالْمَلائِكَةَ...)(4). خداوند، به عزّت و جلال خود قسم ياد نمود: كه اى محمّد! چنانچه تو و علىّ بن أ بىطالب و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام كه همگى هدايتگر و هدايت يافته هستيد نمىبوديد، هر گز بهشت و دوزخ و ديگر موجودات را به عرصه وجود در نمى آوردم . و در راستاى تبعيّت از فرامين الهى اين ستارگان فروزان ، حضرترسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: (إنّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ: كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى أهْلَ بَيْتى فَإنَّهُما لَنْيَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ)(5). يعنى همانا من دو چيز مهمّ و ارزشمند، يكى كتاب خدا قرآن - و ديگرى عترت واهل بيت خود را در ميان شما به عنوان امانت مى گذارم و آن دو از يكديگر جدائى ناپذيرندتا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. و در رابطه با اين حديث شريف ، امام جعفر صادق از پدران بزرگوارش عليهم السّلامنقل مى فرمايد كه از اميرالمؤمنين علىّ عليه السّلام پيرامون فرمايش پيغمبر اكرم صلّىاللّه عليه و آله و سلّم : (إنّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ...) سؤال شد؟ در پاسخ فرمود: مقصود، من و حسن و حسين و 9 پيشوا و راهنماى ديگر كه همگى ازنسل حسين مى باشند هستيم و دوازدهمين آنها مهدى موعود عليه السّلام خواهد بود. و در پايان افزود: ما اهل بيت در همه حالات همراه قرآن و نيز قرآن همراه با ما خواهد بود وهر گز از يكديگر جدائى ناپذيرند تا در روز قيامت بر لب حوض كوثر نزدرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضور يابيم . و نيز امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: همانا مااهل بيت رسالت ، يكى از آن دو امانت پيامبر خدا هستيم ، پيروى از ما همان تبعيّت و پيروىاز فرامين قرآن و دستورات الهى خواهد بود(6). و در اين زمينه احاديث شريفه قدسيّه و روايات معتبره بسيارى از طريق شيعه و سنّى واردشده است ، كه همگى دلالت دارند بر اين كه حقّ و حقيقت در همه جريانات و حالات ، تنها باامير المؤمنين امام علىّ و يازده فرزند گراميش عليهم السّلام مى باشد و ايشان اوصياء وجانشينان بلا فصل نبوّت خواهند بود و نيز مدار و ملاك تشخيص حقّ ازباطل قرار گرفته اند. در نهايت ، به اين نتيجه مى رسيم كه تنها پيروان و شيعيان مخلصاهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام هستند كهاهل سعادت و نجات در دنيا و آخرت خواهند بود ،البتّه به شرط آن كه در جميعمسائل و امور مختلف ، در حدّ توان ، تابع قولى و عملى ايشان باشند، ان شاء اللّه . به اميد آنكه خداوند متعال ، ما را از پيروان راستين آن بزرگواران محسوب نمايد وتوفيق انجام وظيفه و بهره گيرى لازم از چشمه هاىزلال معرفت و انواع جواهرات گرانمايه از اين درياى فيّاض را به ما عطا گرداند. با توجّه به علاقه افراد جامعه اسلامى خصوصاً قشر جوان به فرهنگ و آئين مبين اسلامو نياز همگان به بهره گيرى از درياى بى كران معارف و علوم حيات بخشاهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ، مصمّم شدم تا مجموعه اى از خلاصه حالات چهاردهمعصوم صلوات اللّه عليهم ، همراه با چهل گوهر گرانبها كه مجموعا 560 حديث ، دردويست موضوع باشد از منابع متعدد گلچين و تاءليف نموده و در اختيار مشتاقان هدايت وتشنه گان چشمه زلال معرفت و حقيقت قرار گيرد. به اميد آنكه مورد استفاده و افاده عموم در ابعاد مختلف قرار گيرد؛ (جَعَلَهُ اللّهُ ذُخْراًلى وَ لِوالِدَىٍَّّ وَ لِمَنْ لَهُ عَلَىٍَّّ حَقُّ، لِيَوْمٍ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ)، ان شاء اللّه تعالى. مؤلّف خلاصه حالات اوّلين معصوم آخرين پيامبر، اشرف مخلوقات آن حضرت پيش از طلوع سپيده صبح روز جمعه يا دوشنبه ، هفدهم يا دوازدهم ماه ربيعالاوّل ، عام الفيل 55 روز پس از هلاكت اصحابفيل در شهر مكّه شعب ابى طالب ، ختنه شده و خندان به دنيا آمد و جهانى تاريك را بهنور مبارك خود روشن نمود. هنگامى كه رسول خدا از شكم مادر تولّد يافت ، دست چپ خود را بر زمين و دست راست بهسمت آسمان بلند نمود و چون كلمه توحيد را بر زبان جارى نمود، نورى از دهان مباركشظاهر گرديد كه تمامى مكّه را روشنائى بخشيد. نام : محمّد(7)، احمد، محمود، ... صلّى اللّه عليه و آله وسلّم - كنيه : ابوالقاسم ، ابوابراهيم ، ابوالطاهر، ابوالطيّب ، ابوالمساكين ، ابوالدُّرتين ،ابوالريحانَتَين ،ابوالسِبطَين ،... لقب : خاتم ، رسول اللّه ، رسول الرّحمة ، رسول الراحة ، نبىُّالرّحمة ، نبى التّوبة ،سراج المنير، مبشّر، مُنذر، امين ، وفّى ، مزمّل ، مدّثر، عالم ماحى ، حاشر، شاهد،... در تورات : مادماد، در انجيل : فارقليط ملّقب شده است . پدر آن حضرت ، عبداللّه فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف بوده است . حضرت رسولبا سى واسطه به حضرت آدم مى رسد، و 9900سال و چهار ماه و ده روز بعد از وفات حضرت آدم عليه السلام متولّد گرديد. نقش انگشتر: آن حضرت داراى دو انگشتر بود، نقش يكى (لااله الاّ اللّه محمّدرسول اللّه ) و ديگرى (صدق اللّه ) بود كه به دست راست خود قرارمى داد. دو ماه بعد از آنكه در رحم مادر قرار گرفت پدرش عبداللّه وفات يافت و دورانشيرخوارگى را توسط حليمه سعديه سپرى نمود. در سنين چهار يا شش سالگى مادرش آمنه و هشت سالگى جدّش عبدالمطلب وفات كرد. در 25 سالگى از طرف خديجه براى تجارت به شام مسافرت نمود و چند ماه پس ازبازگشت با وى ازدواج كرد. در چهل سالگى در 27 رجب به رسالت و نبوّت مبعوث گرديد. 9 سال و هشت ماه بعد از نبوّتش كه دو سال پس از خروج از شِعب باشد، عمويش ابوطالبوفات يافت ، و سه روز بعد از آن خديجه در سنين 65 سالگى درگذشت . در سنين سيزده سالگى به همراه عمويش عمران ابوطالب به شام مسافرت نمود و نزدقبائل و قوافل مورد اعتماد و اطمينان قرار گرفت . بطوريكه لقب امين بر او نهاده شد. هنگامى كه دعوتش آشكار گرديد مورد اذيّت و آزار مشركان و مخالفان قرار گرفت تاجائى كه گفته اند: پس از گذشت پنج سال از بعثت در محاصره شديد دشمنان قرار گرفت و به ناچار درمحلّى به نام شِعب ابوطالب به همراه ديگر يارانش پناهنده شد و مدّت سهسال با تحمّل سختيها و مشكلات فراوان اقتصادى ، اجتماعى ، سياسى ... بسر برد. و چون اذيّت و آزار دشمنان و مخالفان بعد از وفات ابوطالب و خديجه شدّت گرفت ،روز پنجشنبه اوّل ربيع الاوّل (سيزده سال پس از بعثت ) در سنين 53 سالگى به همراهيارانش از مكّه به مدينه مهاجرت نمود و دوازدهم همان ماه هنگامزوال خورشيد وارد مدينه منوّره گرديد و مدّت 10سال در آن شهر اقامت نمود. آن حضرت حدود يك سال قبل از هجرت از مكّه به مدينه در بيدارى با جسم و روح بهمعراج رفت و در مقدارى از شب پس از عروج از مسجد الحرام در مسجدالا قصى فرود آمد و طبق فرمايش امام صادق صلوات اللّه عليه : پيامبراسلام صلى الله عليه و آله يكصد وبيست مرتبه به معراج رفت و در هر مرتبه خداوند بيش از ديگر فرايض و واجبات ، بهولايت امام علىّ و ديگر ائمّه عليهم السلام توصيه مى نمود.(8) در نيمه ماه رجب ، سال دوّم هجرت در بين نماز عصر، قبله مسلمان از بيت المقدس به سمتكعبه متحوّل شد.(9) در مدّت عمر پر بركت آن حضرت بيش از چهارهزار و چهارصد معجزه توسط حضرتشواقع گرديد.(10) و آنچه كه توسط ديگر پيامبران الهى انجام گرفته بود به وسيله پيامبر اسلام انجامشد و مهمترين معجزه آن حضرت قرآن بود كه تمامى انسانها از مقابله با آن عاجز وناتوان بوده و هستند. روز هيجدهم ذى الحجّه ، سال نهم هجرى (11) پس از بازگشت از حجّة الوداع در محلّى بهنام غديرخم حضرت علىّ بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان خليفه خود و امام مسلميندر جمع كليّه حُجّاج از طرف خداوند متعال معرّفى و منصوب نمود كه اكثر مفسّرين و تاريخنويسان اهل سنّت نيز به آن تصريح كرده اند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله چهل و هفت سَرّيه براى جنگ با مخالفان اعزام نمودكه در بيست و شش جنگ مشاركت و فرماندهى داشت و در 9 جنگ مقاتله و جهاد نمود. و در نهايت بعد از جنگ خيبر توسط زنى يهودى به نام زينب (دختر حارث برادر مرحب )به وسيله زهر در آبگوشت كلّه و پاچه مسموم و مدّتى پس از آن به شهادت رسيد.(12) در تاريخ وفات حضرت اختلاف است ، مشهور آنست كه در 28 ماه صفر،سال دهم هجرت (13) در اثر زهر مسموم و در سن 63 سالگى شهيد گشت . قبر آن حضرت توسط ابوعبيده جرّاح و زيدبنسُهيل حفر و آماده شد، و جسد مطهّرش توسط امام علىّ عليه السلام با كمك عبّاس بنعبدالمطلب و فضل بن عبّاس و اسامه ، تجهيز و در خانه شخصى خودش دفن گرديد. دربان حضرت را امام علىّ بن اءبى طالب عليه السلام و أ نس بن مالك و ابورافع گفتهاند. در تعداد زوجات حضرت اختلاف است ، مشهور آنستكه حضرت از سنين 25 سالگى ببعد،16 همسر جهت مصالح اسلام و مسلمين انتخاب نمود كه طبق مشهور(14) تمامى آنها به جزعايشه بيوه بوده اند. و در موقع شهادت 9 همسر برايش باقى مانده بود. از خديجه هفت فرزند به نامهاى : قاسم ، زينب ، امّ كلثوم ، رقيّهقبل از بعثت ، و طاهر و عبداللّه و فاطمه بعد از بعثت براى حضرترسول متولّد شد، و از ديگر همسرش (ماريه ) يك فرزند به نام ابراهيم بعد از بعثت بهدنيا آمد. در موقع شهادت تنها فرزندى كه برايش به يادگار باقى ماند، حضرت فاطمه زهراءسلام اللّه عليها بود. نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از حمد، پانزده مرتبه سوره قدر، همچنيندر ركوع و پس از ركوع و در هر سجده و بين دو سجده و بعد از سجده دوّم پانزده مرتبهسوره قدر قرائت مى گردد، كه جمعاً 210 مرتبه در هر ركعت بايد خوانده شود، و بعد ازسلام نماز تسبيح حضرت زهرا، سلام اللّه عليها گفته شود. و سپس حوائج مشروعه خود را از درگاه خداوندمتعال تقاضا و درخواست نمايد.(15) چهل حديث گهربار، از آخرين پيامبر، اشرف مخلوقات 1 قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: لاتُضَيِّعُواصَلوتَكُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلوتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاًعَلىِ اللّهِ اءنْ يُدْخِلَهُ النّارَمَعَ الْمُنافِقينَ.(16) فرمود: نماز را سبك و ناچيز مشماريد، هر كس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبكو ضايع گرداند همنشين قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است كه او را همراه منافقيندر آتش داخل نمايد. 2 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ مَشى إلى مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِاللّهِ، فَلَهُ بِكُّلِ خُطْوَةٍخَطاها حَتّى يَرْجِعَ إلى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَناتٍ، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئاتٍ، وَ رَفَعَ لَهُعَشْرُ دَرَجاتٍ.(17) فرمود: هر كس قدمى بسوى يكى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مىباشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هايش پاك مى شود، همچنين درپيشگاه خداوند ده درجه ترفيع مى يابد. 3 قالَ صلى الله عليه و آله : اَلْجُلُوسُ فِي الْمَسْجِدِ لاِنْتِظارِ الصَّلوةِ عِبادَةٌ مالَمْيَحْدُثْ، قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا الْحَدَثُ؟ قالَ: اَلْغِيْيَةُ.(18) فرمود: نشستن در مسجد جهت انتظار وقت نماز عبادت است تا موقعيكه حدثى از او صادرنگردد. سئوال شد: يا رسول اللّه ، منظور از حدث چيست ؟ فرمود: غيبت و پشت سر ديگران سخن گفتن . 4 ... بَيْنَما رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ جا لِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إذْ دَخَلَرَجُلٌ فَقامَ يُصَلّى ، فَلَمْ يُتِمَّ رُكُوعَهُ وَ لاسُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَهذا وَ هكَذا صَلوتُهُ لَيَمُوتَنُّ عَلى غَيْرِ ديني .(19) رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود كه شخصى وارد مسجد شد ومشغول نماز گشت و ركوع و سجودش را كامل انجام نداد و عجله و شتاب كرد. حضرت فرمود: كار اين شخص همانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند، اگر با اينحالت از دنيا برود بر دين من نمرده است . 5 قالَ صلى الله عليه و آله : يا اءباذَر، اَلدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّةُ الْكافِرِ، وَ مااءصْبَحَ فيها مُؤْمِنٌ إلاّ وَ هُوَ حَزينٌ، وَ كَيْفَ لايَحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ اءوُعَدَهُ اللّهُ اءنَّهُ وارِدٌجَهَنَّمَ.(20) فرمود: اى ابوذر، دنيا زندان مؤمن و بهشت كافران است ، مؤمن هميشه محزون و غمگين مىباشد، چگونه چنين نباشد و حال آنكه خداوند وعده مجازات ودخول جهنّم را داده است . 6 قالَ صلى الله عليه و آله : شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ، وَ شَرُّ مِنْ ذلِكَ مَنْباعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِهِ.(21) فرمود: بدترين افراد كسى است كه آخرت خود را به دنيايش بفروشد و بدتر از او آنكسى خواهد بود كه آخرت خود را براى دنياى ديگرى بفروشد. 7 قالَ صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ اءخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى : اءلضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ،وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.(22) فرمود: سه چيز است كه از آنها براى امّت خود احساس خطر مى كنم : 1 گمراهى ، بعد از آنكه هدايت و معرفت پيدا كرده باشند. 2 گمراهى ها و لغزشهاى به وجود آمده از فتنه ها. 3 مشتهيات شكم ، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى . 8 قالَ صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلىالاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ، وَ الْبَغْيُ عَلَى النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْ حْسانِ.(23) فرمود : عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زود رس مى باشد و به قيامت كشانده نمىشود: ايجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم ، ناسپاسى درمقابل كارهاى نيك ديگران . 9 قالَ صلى الله عليه و آله : إنَّ اءعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إنَّ اءبْخَلَالنّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.(24) فرمود: عاجز و ناتوان ترين افراد كسى استكه از دعا و مناجات با خداوند ناتوان ومحروم باشد، و بخيل ترين اشخاص كسى خواهد بود كه از سلام كردن خوددارى نمايد. 10 قالَ صلى الله عليه و آله : إذا تَلاقَيْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْليمِ وَ التَّصافُحِ،وَ إذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِإ لاسْتِغْفارِ.(25) فرمود: هنگام بر خورد و ملاقات با يكديگر سلام و مصافحه نمائيد و موقع جدا شدنبراى همديگر طلب آمرزش كنيد. 11 قالَ صلى الله عليه و آله : بَكِرُّوا بِالصَّدَّقَةِ، فَإنَّ الْبَلاءَلايَتَخَطاّها.(26) فرمود: صبحگاهان حركت و كار خود را با دادن صدقه شروع نمائيد چونكه بلاها و آفت هارا بر طرف مى گرداند. 12 قالَ صلى الله عليه و آله : يُؤْتَى الرَّجُلُ في قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإذا اُتِيَ مِنْقِبَلِ رَاءسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَةُ الْقُرْآنِ، وَ إذا اُتِيَ مِنْ قِبَلِ يَدَيْهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَةُ، وَ إذا اُتِيَمِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ دَفَعَهُ مَشْيُهُ إلىَ الْمَسْجِدِ.(27) فرمود: هنگامى كه بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد واردشود تلاوت قرآنش مانع عذاب مى گردد و چنانچه ازمقابل وارد شود صدقه و كارهاى نيك مانع آن مى باشد. و چنانچه از پائين پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت . 13 قالَ صلى الله عليه و آله : عَلَيْكُمْ بِمَكارِمِ الاْ خْلاقِ، فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنيبِها، وَ إنَّ مِنْ مَكارِمِ الاْ خْلاقِ: اءنْ يَعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطِيَ مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلَ مَنْقَطَعَهُ، وَ اءنْ يَعُودَ مَنْ لايَعُودُهُ.(28) فرمود: بر شما باد رعايت مكارم اخلاق ، كه خداوند مرا بر آنها مبعوث نمود، و بعضى ازآنها عبارتند از: كسى كه بر تو ظلم كند به جهت غرض شخصى او را ببخش ، كسى كه تو را نسبت بهچيزى محروم گرداند كمكش نما، شخصى كه با تو قطع دوستى كند رابطه دوستىداشته باش ، شخصى كه به ديدار تو نيايد به ديدارش برو. 14 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ وَجَدَ كَسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاءكَلَهَا لَمْ يُفارِقْ جَوْفَهُحَتّى يَغْفِرَاللّهُ لَهُ.(29) فرمود: هر كس تكّه اى نان يا دانه اى خرما در جائى به بيند، و آنرا بردارد وميل كند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار مى گيرد. 15 قالَ صلى الله عليه و آله : ما تَواضَعَ اءحَدٌ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ.(30) فرمود: كسى اظهار تواضع و فروتنى ننمايد مگر آنكه خداوند او را رفعت و عزّتبخشد. 16 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ اءنْظَرَ مُعْسِرا، كانَ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍصَدَقَةٌ.(31) فرمود: هر كس بدهكار ناتوانى را مهلت دهد براى هر روزش ثواب صدقه در راه خداميباشد. 17 قالَ صلى الله عليه و آله : ما مِنْ هُدْهُدٍ إلاّ وَ في جِناحِهِ مَكْتُوبٌ بِالِسّرْيانيَّةِ (آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَريَّةِ).(32) فرمود: پرنده اى به نام هدهد وجود ندارد مگر آنكه روى بالهايش به لغت سريانىنوشته شده است : آل محمّد (صلوات اللّه عليهم اجمعين ) بهترين مخلوق روى زمين مىباشند. 18 قالَ صلى الله عليه و آله : يَاءتي عَلىَ النّاسِ زَمانٌ، الصّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دينِهِكَالْق ابِضِ عَلىَ الْجَمَرِ.(33) فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد كه صبر نمودن در برابرمسائل دين و عمل به دستورات آن همانند در دست گرفتن آتش گداخته است . 19 قالَ صلى الله عليه و آله : سَيَاءتي زَمانٌ عَلى اُمتَّي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ كَمايَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَةِ اءشْياء: الاْوَّلُ: يَرَفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْاءمْوالِهِمْ، وَ الثّاني : سَلَّط اللّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطانا جائِرا، وَ الثّالِثُ: يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيابِلا إيمانٍ.(34) فرمود: زمانى بر امّت من خواهد آمد كه مردم از علماء گريزان شوند همانطوريكه گوسفنداز گرگ گريزان است ، خداوند چنين جامعه اى را به سه نوع عذاب مبتلا مى گرداند: 1 بركت و رحمت خود را از اموال ايشان برمى دارد. 2 حكمفرمائى ظالم و بى مروّت را بر آنها مسلّط مى گرداند. 3 هنگام مرگ و جاندادن ، بى ايمان از اين دنيا خواهند رفت . 20 قالَ صلى الله عليه و آله : اَلْعالِمُ بَيْنَ الْجُهّالِ كَالْحَىٍّّ بَيْنَ الاْمْواتِ، وَ إنَّطالِبَ الْعِلْمِ يَسْتَغْفِرُلَهُ كُلُّ شَي ءٍ حَتّى حيتانِ الْبَحْرِ وَ هَوامُّهُ، وَ سُباعُ الْبَرِّ وَاءنْعامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فَإ نّهُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ إنَّ طَلَبَ الْعِلْمِفَريضَةٌ عَلى كُلِ مُسْلِمٍ.(35) فرمود: دانشمندى كه بين گروهى نادان قرار گيرد همانند انسان زنده اى است بينمردگان ، و كسى كه در حال تحصيل علم باشد تمام موجودات برايش طلب مغفرت و آمرزشمى كنند، پس علم را فرا گيريد چون علم وسيله قرب و نزديكى شما به خداوند است ، وفراگيرى علم بر هر فرد مسلمانى فريضه است . 21 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ زارَ عالِما فَكَاءنَّما زارَني ، وَ مَنْ صافَحَ عالِمافَكاءنَّما صافَحَني ، وَ مَنْ جالَسَ عالِماً فَكَاءنَّما جالَسَني ، وَ مَنْ جالَسَني فِى الدُّنْيااءجْلَسْتُهُ مَعى يَوْمَ الْقِيامَةِ.(36) فرمود: هر كس به ديدار و زيارت عالم و دانشمندى برودمثل آنستكه مرا زيارت كرده ، هر كه با دانشمندى دست دهد و مصافحه كندمثل آنكه با من مصافحه نموده ، هر شخصى هم نشين دانشمندى گرددمثل آنستكه با من مجالست كرده ، و هر كه در دنيا با من همنشين شود، در آخرت همنشين من خواهدگشت . 22 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ اَصابَ مِنْ إ مْرَاءةٍ نَظْرَةً حَراما، مَلاَ اللّهُ عَيْنَيْهِنارا.(37) فرمود: هر كس نگاه حرامى به زن نامحرمى بيفكند، خداوند چشمهاى او را پر از آتش مىگرداند. 23 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ تَزَوَّجَ إ مْرَاءةً لِمالِها وَ كَّلَهُ اللّهُ إ لَيْهِ، وَ مَنْتَزَوَّجَها لِجَمالِها رَاءى فيها ما يَكَرَهُ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِدينِها جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِكَ.(38) فرمود: هر كس زنى را به جهت ثروتش ازدواج كند خداوند او رابه همان واگذار مى نمايد،و هر كه با زنى جهت زيبائى و جمالش ازدواج كند خوشى نخواهد ديد، و كسى كه بازنى جهت دين و ايمانش تزويج نمايد خداوند خواسته هاى او را تاءمين مى گرداند. 24 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ قَلَّ طَعامُهُ، صَحَّ بَدَنُهُ، وَ صَفاقَلْبُهُ، وَ مَنْ كَثُرَطَعامُهُ سَقُمَ بَدَنُهَ وَ قَساقَلْبُهُ.(39) فرمود: هر كه خوراكش كمتر باشد بدنش سالم و قلبش با صفا خواهد بود، و هر كسخوراكش زياد باشد امراض جسمى و كدورت ، قلبش را فرا خواهد گرفت . 25 قالَ صلى الله عليه و آله : لاتُشْبِعُوا، فَيُطْفاء نُورُ الْمَعْرِفَةِ مِنْقُلُوبِكُمْ.(40) فرمود: شكم خود را از خوراك سير و پر مگردانيد، چونكه وسيله خاموشى نور عرفان ومعرفت در افكار و قلبهايتان مى گردد. 26 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ تَوَلّى عَمَلا وَ هُوَيَعْلَمُ اءنَّهُ لَيْسَ لَهُ بِاءهْلٍ،فَلْيتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ.(41) فرمود: هر كه رياست و مسئوليتى را به پذيرد و ميداند كه أ هليّت آنرا ندارد، در قبر وقيامت جايگاه او پر از آتش خواهد شد. 27 قالَ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعيفِ الَّذي لادينَلَهُ، فَقيلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعيفُ الَّذي لادينَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّي لايَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ.(42) فرمود: همانا خداوند دشمن دارد آن مؤمنى را كه ضعيف و بى دين است ، سؤال شد: مؤمن ضعيف و بى دين كيست ؟ پاسخ داد: كسى كه نهى از منكر و جلوگيرى از كارهاى زشتنمى كند. 28 قالَ صلى الله عليه و آله : صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِى ءُ الْخَطيئَةَ، كَما تُطْفِى ءُ الماءُالنّارَ، وَ تَدْفَعُ سُبَعْينَ بابا مِنَ الْبَلاءِ.(43) فرمود: صدقه اى كه محرمانه و پنهانى داده شود سبب پاكى گناهان مى باشد،همانطوريكه آب آتش را خاموش مى كند، همچنين صدقه هفتاد نوع بلا و آفت را بر طرف مىنمايد. 29 قالَ صلى الله عليه و آله : عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ مَخافَةَ الدّاءِ، كَيْفَلايَحْتمى مِنَ الذُّنُوبِ، مَخافَةَ النّارِ.(44) فرمود: تعجّب دارم از كسانيكه نسبت به خورد و خوراك خود اهميّت مى دهند تا مبادا مريضشوند و ليكن اهميّتى نسبت به گناهان نمى دهند و باكى از آتش سوزان جهنم ندارند. 30 قالَ صلى الله عليه و آله : حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ يُنْبِتُ النِّفاقَ فِى الْقَلْبِ، كَمايُنْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ.(45) فرمود: علاقه نسبت به رياست و ثروت سبب روئيدن نفاق در قلب و درون خواهد شد،همانطورى كه آب و باران سبب روئيدن سبزيجات مى باشند. 31 قالَ صلى الله عليه و آله : اَلْوَلَدُ كَبِدُ المُؤْمِنِ، إنْ ماتَ قَبْلَهُ صارَ شَفيعاً، وَ إنْماتَ بَعَدَهُ يَسْتَغْفِرُ اللّهَ، فَيَغْفِرُلَهُ.(46) فرمود: فرزند براى مؤمن همانند جگر و پاره تن اوست ، چنانجه پيش از او بميرد شفيعاو مى گردد، اگر بعد از او بميرد برايش استغفار مى كند و خداوند گناهانش را مى آمرزد. 32 قالَ صلى الله عليه و آله : حَسِّنُوا اءخْلاقَكُمْ، وَ اءلْطِفُوا جيرانَكُمْ، وَ اءكْرِمُوانِسائَكُمْ، تَدْخُلُوا الْجَنّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ.(47) فرمود: رفتار و اخلاق خود را نكو سازيد، نسبت به همسايگان با ملاطفت و محبّت برخوردنمائيد، زنان و همسران خود را گرامى داريد تا بدون حساب وارد بهشت گرديد. 33 قالَ صلى الله عليه و آله : اَلْمَرْءُ عَلى دينِ خَليلِهِ، فَلْيَنْظُر اءحَدُكُمْ مَنْيُخالِطْ.(48) فرمود: انسان بر روش و اخلاق دوستش پرورش مى يابد و شناخته مى شود، پس متوجّهباشيد با چه كسى دوست و همنشين مى باشيد. 34 قالَ صلى الله عليه و آله : اَلصَّدقَةُ بِعَشْرٍ، وَ الْقَرْضُ بِثَمانِيَةَ عَشَرَ، وَ صِلَةُالرَّحِمِ بِاءرْبَعَةَ وَ عِشْرينَ.(49) فرمود: پاداش و ثواب دادنِ صدقه ده برابر آن ، ودادن قرض الحسنه هيجده برابر آن ،و صله رحم انجام دادن بيست و چهار برابر خواهد بود. 35 قالَ صلى الله عليه و آله : لايَمْرُضُ مُؤْمِنٌ وَ لامُؤْمِنَةٌ إلاّحَطّ اللّهُ بِهِخَطاياهُ.(50) فرمود: هيچ مؤمن و مؤمنه اى مريض نمى گردد مگر آنكه خطاها و لغزش هايش پاك وبخشوده مى شود. 36 قالَ صلى الله عليه و آله : مَنْ وَقَّرَ ذا شَيْبَةٍ فِى الاْ سْلامِ اءمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِيَوْمِ الْقِيامَةِ.(51) فرمود: هر كس بزرگسال مسلمانى را گرامى دارد و احترام نمايد، خداوند او را در قيامت ازسختيها و مشكلات در اءمان مى دارد. 37 قالَ: صلى الله عليه و آله : كُلُّ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ إلاّ ثَلاثَ اءعْيُنِ: عَيْنٌبَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ ، وَ عَيْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَ عَيْنٌ باتَتْ ساهِرَةً فى سَبيلِاللّهِ.(52) فرمود: تمامى چشمها در روز قيامت گريانند، مگر سه دسته : 1 آن چشمى كه به جهت خوف و ترس از عذاب خداوند گريه كرده باشد. 2 چشمى كه از گناهان و موارد خلاف بسته و نگاه نكرده باشد. 3 چشمى كه شبها در عبادت و بندگى خداوند متعال بيدار بوده باشد. 38 قالَ صلى الله عليه و آله : سادَةُ النّاسِ فِى الدُّنْيا الا سْخِياء، سادَةُ النّاسِ فِىالاخِرَةِ الاْ تْقِياء.(53) فرمود: سرور و سيّد مردم در دنيا افراد سخاوتمند خواهند بود، و سيّد و سرور انسانها درقيامت پرهيزكاران مى باشند. 39 قالَ صلى الله عليه و آله : وَ عَظَني جِبْرئيلُ عليه السلام : يا مُحَمَّدُ ، اءحْبِبْ مَنْشِئْتَ فَإنَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَإنَّكَ مُلاقيهِ.(54) فرمود: جبرئيل مرا موعظه و نصحيت كرد: با هر كس كه خواهى دوست باش ، بالا خره بينتو و او جدائى خواهد افتاد. هر چه خواهى انجام ده ، ولى بدان نتيجه و پاداش آنرا خواهىگرفت . 40 قالَ صلى الله عليه و آله : اَوْ صانى رَبّى بِتِسْع : اَوْ صانى بِالاْ خْلاصِ فِىالسِّرِّ وَالْعَلانِيَةِ، وَ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِى الْفَقْرِ وَ الْغِنى ، وَ اَنْاءعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنى ، وَ اءعطِيَ مَنْ حَرَمَنى ، وَ اءصِلَ مَنْ قَطَعَنى ، وَ اَنْ يَكُونَ صُمْتىفِكْراً، وَ مَنْطِقى ذِكْراً، وَ نَظَرى عِبْراً.(55) فرمود: پروردگار متعال ، مرا به 9 چيز سفارش نمود: اخلاص در آشكار و پنهان ،دادگرى در خوشنودى و خشم ، ميانه روى در نياز و توانمندى ، بخشيدن كسى كه در حقّ منستم روا داشته است ، كمك به كسى كه مرا محروم گردانده ، ديدار خويشاوندانى كه بامن قطع رابطه نموده اند، و اينكه خاموشيم انديشه و سخنم يادآورى خداوند، و نگاهمعبرت و پند باشد. خلاصه حالات دوّمين معصوم اميرمؤمنان على عليه السّلام حضرتش بنابر مشهور: روز سيزدهم ماه رجب ، سىسال بعد از عام الفيل ، در شهر مكّه معظّمه ، در ميان كعبه الهى به دنيا آمد و با نورطلعتش ، جهانى تاريك ، را روشنائى بخشيد. در اوّلين مرحله اى كه حضرت رسول قنداقه اين نوزاد مبارك را از مادرش تحويل گرفت با زبان فصيح خواند: (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم ، قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ الَّذينَ فى صَلوتِهِمْخاشِعُونَ). يعنى به نام خداوندى كه بخشنده و مهربان است ، آن مؤمنينى كه در هنگام بجا آوردننماز خاشع باشند رستگار و سعادتمند خواهند بود. حضرت محمّد صلى الله عليه و آله در مقابل به او فرمود: يا علىّ، مؤمنين به وسيله تورستگار خواهند شد. نام : علىّ(56) (صلوات اللّه و سلامه عليه ). كنيه : ابوتراب ، ابوالا ئمّه ، ابوالحسن و ... . لقب : اميرالمؤمنين ، يعسوب الدّين ، يعسوب المؤمنين ، قائد الغُرّ المحجّلين ، امام المتّقين ،سيّد الا وصياء، اسد اللّه ، مرتضى ، حيدر، أَنزع ، قَضْم ، وصىّ، ولىّ ... . پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب . مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم ، اوّلين زن هاشميّه اى كه با مرد هاشمى يعنى ابوطالبازدواج كرد. و چون در پرورش حضرت رسول دخالت مستقيم داشت ، حضرت او را به عنوان مادر خطابمى نمود. نسبت امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليه با سى واسطه همانندرسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به حضرت آدم عليه السلام مى رسد. نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بوده است : يكى عقيق براى نماز، نقش آن : لا إ لهالاّ اللّه ، عدّة للقائة . دوّم فيروزه براى جنگ ، نقش آن : نصر من اللّه و فتح قريب . سوّم ياقوت براى قضاوت ، نقش آن : اللّه الملك و علىّ عبده . چهارم حديد صليمى براى ختم و مهر نامه ها، نقش آن : لا إ له الاّ اللّه ، محمّدرسول اللّه .(57) دربان آنحضرت را سلمان فارسى و قنبر گفته اند. اوّلين مردى كه به نبوّت حضرت رسول صلى الله عليه و آله ايمان آورد، علىّ عليهالسلام بود، و در هفت سالگى با آن حضرت نماز جماعت خواند. در تمام جنگهاى زمان حضرت رسول غير از جنگ تبوك مشاركت داشت و بيشترين پيروزيهابه دست برومند و تواناى آن حضرت نصيب اسلام و مسلمين گرديد. طبق نقل ابن عساكر: جنگ بدر توسط امام علىّ عليه السلام در 20 سالگى و نيز مكّهتوسط حضرتش در 28 سالگى فتح شد. پس از رحلت حضرت رسول صلى الله عليه و آله جنگهائى بر عليه اسلام و بر عليهآن حضرت توسط منافقين و مخالفين به وقوع پيوست كه مهمّ آنها سه جنگ مى باشد بهنامهاى : جنگ جمل ، با ناكثين ، به سركردگى عايشه و طلحه و زبير، در ماه جمادى الثّانى ،سال 36 هجرى شمسى .(58) جنگ صفّين ، با مارقين به سركردگى معاويه ، در ماه ذى الحجّه ،سال 36 هجرى شمسى .(59) جنگ نهروان ، با قاسطين ، به سركردگى خوارج ، درسال 38 هجرى شمسى (60) واقع شد كه 40000 نفر بودند، با نصايح حضرت12000 نفر آنها توبه كردند و 9 نفرشان گريختند. و بقيه آنها كشته شدند، و از مسلمين نيز 9 نفر شهيد گشتند. و بطور كلّى آن حضرت هفتاد و دو مرتبه جنگ و مبارزه با مخالفان و دشمنان داشته است.(61) حضرت در مناسبتهاى مكرّر و مختلف توسط پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله به عنواناوّلين جانشين و خليفه تعيين و معرّفى گرديد. و در نهايت پس از حجّة الوداع ، روز هيجدهم ذى الحجّه ،سال نهم قمرى (62) در محلّى به نام غدير خم ، بين مكّه و مدينه به طور رسمى مطرحو منصوب شد. ولى به عللى ، خلافت ظاهرى به دست ديگران افتاد تاسال 35 هجرى كه مردم پس از قتل عثمان با حضرت علىّ عليه السلام بيعت كردند و پنجسال بطول انجاميد. امام علىّ عليه السلام در تمام دوران عمر پربركتش ، در جميع علوم و فنون آشنا و مسلّطبود. معجزات و كرامات بى شمارى از آن امام مظلوم ، (چه در زمان حيات و چه پس از آن ) واقع وصادر گرديد، كه اكثر دانشمندان شيعه و سنّى و بلكه ديگر مذاهب در كتابهاى مختلفخود آورده اند. آن حضرت در إ جراى حقّ و عدالت و قانون ، و طرفدارى و حمايت از مظلومان و محرومان ،همچنين مبارزه با بى عدالتى و ظالمان و چپاولگران قاطع و سختگير بود. و احاديث بسيارى در شاءن و عظمت آن امام مظلوم وارد شده است كه علاقمندان به كتابهاىمربوطه رجوع نمايند. در مدّت عمر آن حضرت اختلاف است ولى مشهور 63سال گفته اند. 33 سال همزمان با پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله ، 10سال قبل از بعثت ، 13 سال در مكّه ، 10 سال در مدينه - و سىسال هم پس از رحلت آنحضرت با تحمّل سختى ها و مصائب جانكاه بسر برد. مدّت امامت و خلافت واقعى كه بلافاصله پس از رحلت حضرترسول صلى الله عليه و آله شروع شد سىسال بطول انجاميد. و خلافت ظاهرى و واقعى كه پس از قتل عثمان شروع گرديد پنجسال بوده است . در تعداد فرزندان آن حضرت بين محدّثين و مُورّخين اختلاف است ، أعيان الشيعه ج 1 ص327، تعداد اولاد امام علىّ عليه السلام را 33 نفر پسر و دختر نام برده است . شهادت و محلّ دفن : حضرت در سال چهلم هجرى (63) صبح جمعه ، نوزدهم ماه رمضان ،در محراب عبادت مسجد كوفه يكى از چهار مسجد معروف و عظيم القدر توسط عبدالرحمنبن ملجم مرادى و ترغيب زنى به نام قطّامه ، به وسيله شمشير زهراگين ترور شد. و شب21 همان ماه به فيض شهادت نايل گرديد. و در نجف اشرف كنار حضرت آدم و نوح عليهم السلام دفن گرديد، و قبر آن حضرتتوسط حضرت نوح عليه السلام تهيه و آماده گرديده بود.
ميسّر نگردد به كس اين سعادت
|
به كعبه ولادت به مسجد شهادت
| نماز آنحضرت چهار ركعت است : در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، پنجاه مرتبه سورهتوحيد خوانده مى شود.(64) و بعد از سلام نماز تسبيح حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها، و سپس خواسته هاىمشروع خود را از درگاه خداوند تقاضا نمايد.
|
|
|
|
|
|
|
|