|
|
|
|
|
|
ره توشه فضيلت در فرمايشات امام محمد تقى عليه السلام : 1 - من استغنى بالله افتقر الناس اليه و من اتقى الله احبه الناس . كسى كه با توكل به خداوند روى نياز از مردم برگرداند مردم به او نيازمند مى شوند(و به او روى مى آورد) و كسى كه تقواى الهى را پيشه كند مردم او را دوست مىدارند(127). 2 - اهل المعروف الى اصطناعه احوج من اهل الحاجة اليه لاءن لهم اجرهم و فخره و ذكرهفما اصطنع الرجل من معروف فانما يبدء فيه نفسه . نياز نيكوكاران به احسان بيش از نيازمندان است زيرا نيكوكارى براى آنان پاداش ،افتخار و نام نيك به دنبال دارد، بنابراين انسان هرگاه كار نيكى انجام دهد ابتدا بهخويشتن نيكى كرده است (128). 3 - ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالى : كثره الاستغفار ولين الجانب و كثرةالصدقة وثلاث من كن فيه لم يندم : ترك العجله و المشورة والتوكل على الله عندالعزم . سه ويژگى انسان را به رضوان الهى رهنمون مى شود: آمرزش خواستن زياد از خداوند ونرمخويى و زياد صدقه دادن . و سه خصلت در هر فرد باشد پشيمان نمى شود: شتاب نورزيدن در كارها، مشورت ونظرخواهى از ديگران ، توكل بر خدا به هنگام تصميم گيرى (129). 4 - قال فى جواب رجل قاله له : اوصنى بوصية جامعة مختصرة : صن نفسك عن عارالعاجلة و نارالاجله . خود را از كارهايى كه موجب ننگ در دنيا و عذاب آتش در آخرت است حفظ كن (130). 5 - اربع خصال تعين المرءعلى العمل : الصحة و الغنى والعلم والتوفيق . چهار ويژگى ، هر فردى را براى انجام عمليارى مى كند كه عبارتند از: صحت و سلامت بدن و توانگرى و بى نيازى مادى و دانش وتوفيق الهى (131). در توضيح اين روايت يادآورى چند نكته مفيد است : در يك تقسيم بندى كلى امام نهم عليه السلام كارها را به دو دسته مادى بدنى و فكرى وفرهنگى تقسيم فرموده و پس از آن صحت بدن و توانگرى مادى را ياور انسان در كارهاىبدنى و مادى دانسته اند و در امور فرهنگى و فكرى دو عنصر علم و توفيق الهى را ياورانسان معرفى فرموده اند. بررسى گذراى تاريخ دانشمندان حاكى از اين مطلب مهم است كه عالمى كهعاقل باشد از توفيق الهى برخودار شود ميتواند درخشش لازم رادر آسمان علم از آن خودكند چرا كه عقل را مى پروراند و عقل هم علم را راه مى اندازد و به تعبير ديگرعقل مديريت علم را بر عهده مى گيرد در يك كلمهعقل مدير و علم مربى است وليكن اين نكته رابايستى در گوش كردكه علم بى توفيقدرخت بى بر است و به همين خاطر حضرت جواد عليه السلام را به توفيق الهى را دركنار هم ذكر فرموده اند اينك به چند نمونه از علماى مؤ يد به توفيق الهى اشاره مىكنيم . علامه مجلسى با حدود 500 جلد كتاب ، شيخ صدوق با 300 جلد كتاب ، شيخ مفيد با200 جلد كتاب ، فضل بن شاذان از ياران امام نهم با 180 جلد كتاب ، علامه شهيد آيتالله حاج شيخ مرتضى مطهرى با حدود 60 جلد كتاب و آنهمه كاميابى و اثر درنسل پژوهشگر و تشنه معارف اسلامى جوان از علماى موفق هستند. با آرزوى توفيق الهى در انجام وظايف دينى ، و اجتماعى و علمى براى عموم شيفتگان خدمتدر عرصه فرهنگ كه مى خواهند شمع وجودشان ظلمت زداىجهل از جامعه بشرى باشد روايت ديگر در همين زمينه از آن خورشيد فروزان هدايت تقديممى شود. 6 - المؤمن يحتاج الى ثلاث خصال : توفيق من الله و واعظ من نفسه وقبول ممن ينصحه . مؤمن به سه خصلت نيازمند است : توفيق الهى و واعظ درونى (وجدان بيدار و متنبه شدندر قبال اندرزهاى نفس لوامه ) و نصيحت پذيرى از كسى كه او را از روى خيرخواهى اندرزمى دهد(132). اينجا مناسب است جمله اى پيرامون جايگاه توفيق در سرنوشت انسان از كلام دلرباى مقتداىبى همتاى مؤمنان و امير بيان على عليه السلام اشاره شود آن حضرت فرمود: ولاقائدخير من التوفيق رهبرى بهتر از توفيق وجود ندارد(133). 7 - انه من وثق بالله اراه السرور... والثقة بالله حصن لايتحصن فيه الاالمؤمن. هركس به خداوند اعتماد كند، رب العالمين سرور و شادابى را به او مينماياند، اميدوارى واعتماد به خدا دژى است كه در آن دژ پناه نمى برد مگر مؤمن (134). انسان به اميد زنده است و نقش اميد در كردار و سرنوشت انسان غيرقابل انكار مى باشد. به همين دليل علماى تربيتى همواره بر تقويتنخل اميد در ساختار شخصيت انسان اصرار داشته و دارند، در همين راستا آئين معاد و معاش ،مكتب بى نظير انسان سازى اسلام از هر فرصتى براى ايجاد و تقويت نور اميد در قلببشر شود مى جويد تا آنجا كه وقتى فهرست گناهان كبيره را ترسيم مى نمايد قنوط ونااميدى از رحمت الهى را در راءس همه گناهانغيرقابل بخشش قرار مى دهد با آرزوى آن كه عموم شيفتگان ولايت در اين دژ مستحكم پناهبرند و آمال خويش و امت اسلام را محقق ساخته ، نور اميد در قلوب سرشار از ايمان مؤمنينرا بارور نمايند. در ادامه اين بحث براى روشن شدن نقش خطير اعتماد، حسن ظن و اميد به خداى رحمان آفاتياءس و نوميدى از رحمت الهى را بصورت خيلى مختصر بيان مى كنيم تا از باب تعرفالاشياء باضدادها گوشه اى از موضوع برايمان معلوم شود. اولا : اين امر خالق هست كه : ياعبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله. يعنى اى بندگان من كه بر خويشتن ستم روا داشته و اسراف كرده ايد ازرحمت خدا نااميدنشويد چرا كه : ان الله يغفرالذنوب جميعا وانه هوالغفور الرحيم . همانا خداوند همه گناهان را مى بخشد و همانا اوست بسيار آمرزنده مهربان (135). و در آيه كريمه اى ديگر چنين مى فرمايد: و من يقنط من رحمة ربه الاالضالون . كيست كه از رحمت خدا نوميد شود مگر گمراهان (136). و در آيه اى ديگر نوميدى از رحمت حق را موجب كفر معرفى فرموده اند: لايباءس من روحالله الاالقوم الكافرين : از روح (رحمت خداوند نوميد نمى شود مگر كافران(137). همين موضوع باعث شد اميرمؤمنان در جواب آن مردى كه در اثر گناهان از رحمت حق نوميدشده و نااميدى خود را ابراز مى كرد چنين فرمودند: كه اى مرد، نااميدى تو از رحمت خدابدتر است از گناهى كه كرده اى . نقل شده است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر بدانيد آنچه راكه من مى دانم كم خواهيد خنديد وبسيار خواهيد گريست و به بيابانها و صحراها بيرونخواهيد رفت و بر سينه هاى خود خواهيد زد و به پروردگار خود پناه خواهيد برد پسجبرئيل نازل شد و گفت پروردگار مى فرمايد: بندگان مرا از من نااميد مكن (138). البته بايد توجه داشت كه اميد و نوميدى شمشير دو دم است و در كاربرد آن بايستى ازهرگونه افراط وتفريط اجتناب كرد چرا كه از يكسو اگر انسان به چيزى اميدوار نباشداو را دوست نداشته و بدان عشق نمى ورزد و از سوى ديگر اميد بيش از حد به رحمت الهىميتواند سرآغاز آفاتى چون تسويف و تعليل در توبه و خداى ناكرده اصرار درگناه وپرده درى شود. خدايا ترا به فضل و كرم خويش و جود امام جوادمان سوگند مى دهيم كه همواره نور اميد رادر قلوبمان فروزان كن و از عزت بندگيت عزيزمان بفرما. 8 - و من توكل على الله كفاه الامور و التوكل على الله نجاة منكل سوء و حرز من كل عدو . و هركس كه به خدا توكل نمايد خداوند كارهايش را كفايت مى كند وتوكل برخدا مايه نجات از هر بدى و ايمنى از هر دشمن است (139). بدان اى عزيز كه توكل نشانه قوت اعتقاد فرد و داراى درجات ومراتبى هست .حداقل مراتب توكل اين است كه ميزان اطمينان او در حق خداوند به هنگام واگذارى امورشمثل اعتماد به وكيل كردن يكى از همنوعان خودش باشد. اين مرحله منافاتى با سعى وتدبير فردتوكل كننده ندارد، چنانكه موكل تلاش خود را مى كند و ازوكيل هم بهره مند مى شود. مرحله دوم از درجات توكل اين است كه حال متوكل با خدا همچونحال طفل با مادرش هست كه جز به مادر اعتماد ندارد و در اين مرحله انسان با دعا و تضرعبه خدا پناه برده و امورش را به حضرت حق واگذار مى كند. مرحله سوم : كامتلرين درجات توكل است كه فرد خود را كاملا تسليم خدا كرده و جز خدابه كس ياچيزى حتى حجاب نور، دل نمى بندد كه نمونهكامل آنرا در حالات ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام به هنگام پرتاب به سوى آتشمى تواند ديد كه با نهايت اطمينان به حضرت حق نه تنها به همه اسباب مساعدت نه مىگويد بلكه از طرح سؤ ال و خواست خود نيز امتناع مى ورزد با ايناستدلال كه با علم خدا به من ديگر سؤ ال و خواسته اى لازم نيست هرچه او مصلحت بيندهمان خير و فلاح است . اينك ملاك ومعيارى بر حصول توكل ذكر مى شود و آن اين است كه فردنايل به مقام توكل هيچگاه مضطرب و بى تاب نمى شود و پس از آنكه تلاش ميسور ومقدور خود را در طبق اخلاص گذاشت ديگر نگران آينده كار نمى شود ومانسل انقلاب در حالات گوناگون امام شهيدان و منادى و احياگر اسلام ناب محمدى صلىالله عليه و آله در عصر جاويد خمينى بزرگ تجلى مقامتوكل را به طور واضح ديديم كه يكى از بهترين منظره هاى آن در جواب بهسوال خبرنگار كه پس از سالهاى ممتادى تبعيد، ظفرمندانه وارد ايران اسلامى مى شويدچه احساسى داريد فرمود: هيچ يعنى من ماءمور به تكليفم و نه نتيجه خدايا ترا بهصدق و صفاى روح خدا درعصرمان ما را به مقامتوكل نايل فرما. 9) والذين عز و العلم كنز والصمت نور : دين مايه عزت است و علم گنجينه و سكوت نور است (140). بدون شك برنامه هاى عبادى ، اخلاقى ، اجتماعى و سياسى دينى عزت و سربلندى انسانرا همراه دارد و انسان سراپا نياز را تا بدان حد تعالى مى دهد كه خالق صمد و بى نيازعالم مشترى او مى شود آنهم بابهاى جنت و رضوان الهى و چه عزتى از اين برتر؟ علم گنجينه است : در شرح و توضيح اين كلام محتواى حضرت جواد عليه السلام يادآورىچند نكته مفيد به نظر مى آيد. علم داراى ارزش ذاتى است و اسلام علم را عامل احياى نفوس مى داند و اين تعبير شيواى اميربيان دليل اين مدعاست كه : العلم محيى النفس . دانش واقعى زنده كننده نفس و روح آدمى است (141). در كلام جاويد بزرگ استاد دانشگاه هدايت حضرت خاتم انبيا محمد مصطفى صلى اللهعليه و آله وسلم راجع به علم و جايگاه آن تعبيرى شيرين به شرحذيل آمده است : العلم نور يقذفه الله فى قلوب من يشاء . علم نورى است كه خداوند در دل هر كه بخواهد مى اكفند(142). دركلام اميرمؤمنان على عليه السلام : علم چراغعقل و روشن كننده خرد است اصلا در جمله ميتوان گفت كه روح اسلام باجهل ناسازگارى دارد چرا كه بدون رشد فكرى و فرهنگى و آشنايى عميق با حقايق ،قدر و منزلت اسلام ناشناخته مانده و در ميان پيروان اسلام ناچيز جلوه مى كند. به همين دليل علم و عالم در فرهنگ والاى دين مبين اسلام ارجمند هستند تا آن حد كه پاداشعالم از روزه دار شب زنده دارى كه در راه خدا جهاد كند بيشتر است (143) و اگر اين علمبا زيور حلم و خويشتندارى و وقار و تواضع و انس و سازگارى با مردم آراسته شوداكسير حيات و مايه نجات از هر مهلكه است . على عليه السلام در يك تقسيم بندى كلى چنين مى فرمايد: دانشمندان دو دسته اند: دستهاول : دانشمندى كه به علم خويش عمل مى كند و رستگار مى شود. دسته دوم : دانشمندى كه به علم خود عمل نمى كند و هلاك مى گردد(144). و در تعابير نغز سنت كه دريايى بيكران از معارف و حكم نجاتبخش هست آثارى بس خطيربراى علم واقعى ذكر شده است كه نمونه هايى از آن مضامين بلندرا تقديم مى داريم : 1 - كسى كه بر رشد عملى او اضافه شود لكن بر زهدش نسبت به دنيا افزوده نگرددجز بر دورى او از خدا اضافه نمى شود( پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله )(145). 2 - علم به فراگيرى نيست ، بلكه آن نورى است كه خداىمتعال در دل هر كه بخواهد هدايتش كند، قرار ميدهد. پس اگر خواستى دانش به دست آورىدر درجه اول حقيقت بندگى را در قلبت فراهم كن و علم رابراىعمل به آن فرا بگير و از خدا بخواه كه توفيق فهم آنرا به تو بدهد(146) (حضرتامام صادق عليه السلام ) 3 - غايت علم خوف از خداوند سبحان و ميوه علم اخلاصعمل است (حضرت على عليه السلام )(147). 4 - خشيت ميراث دانش است و علم شعاع معرفت وقلب ايمان است و هر كه از خشيت محرومباشد عالم نيست هر چند در متشابهات علم به موشكافى بپردازد خداوندمتعال مى فرمايد تنها دانشمندان از بندگان خدا هستند كه از او مى هراسند(148). (حضرت امام صادق عليه السلام ) قابل ذكر است با همه ارج و منزلتى كه اسلام به علم و عالمقائل است ، ليكن مابين علم ممدوح اسلام و عمل يك رابطه و پيوستگى خاصى وجود دارد. هرچند آنانكه نمى دانند با فرد دانا برابر نيستند ولى پيامبر گرامى اسلام مىفرمايد: كل علم و بال على صاحبه الامن عمل به (149). هر عملى و بال صاحب خويش است ، مگر كسى كه به دانش خودعمل نمايد و عمل به علم علاوه بر پاداش اخروى به عالم ،عامل بس مؤثر در رشد عملى اوست براى تاءييد اين مدعا، شكافنده علوم نبوى و پنجمينستاره تابناك آسمان امامت در اين زمينه مى فرمايد: ((منعمل بما يعلم علمه مالم يعلم : هر كس به آنچه ميداند عمل نمايد خداوند آنچه را كه نمى داند به او ياد ميدهد(150). امام جواد عليه السلام در آخرين قسمت اين فراز فرمودند: ((الصمت نور)) سكوت وخاموشى نور است . براى دريافت بخشى از اين سخن بلند و سرشار از حكمت وقتى بهفرهنگ اهل بيت عليه السلام مراجعه مى كنيم مى بينيم زمانيكه از علامات مؤمن سخن به ميانمى آيد كثرت خموشى و سكوت و اينكه با سكوتش اندوهگين نمى شود(151).از جملهنشانه هاى بارز است و هيبت و بزرگى ثمره زيادى سكوت است و تدارك آنچه به سببخاموشى از آن كوتاهى شده آسانتر است از آنچه به واسطه صحبت از دست رفته است ودر تعبير كلام نبوى سكوت مايه نجات معرفى شده است . با در نظر گرفتن اين مختصر از معارف روائى و توجه به سيره عملى اصحاب در نحوهمواظبت از زبان و تمرين سكوت مى توان به اهميت موضوع پى برد و بعد از اينكه آمارگناهان زبان را تصور نمائيم ما نيز اين كلام حضرت جوادالائمه عليه السلام را از جانو دل تكرار خواهيم كرد كه سكوت نور است و مايه بركت . 10 - ((غاية الزهد الورع )). هدف و سرانجام زهد پاكدامنى است . يكى از محورهاى بسيار مهم تاءكيدات اخلاقى بزرگان دينى ، نبى اكرم و ائمه معصومينصلوات الله عليهم جا انداختن رويه رهادت و حقيتق زهد در جامعه اسلامى بوده وهست . قبل از به ارائه مطالبى راجع به اين موضوع مهم يك تعريف ساده از زهد ارائه مى كنيم: زهد همان ساده زيستى همراه با قناعت است ، براى تاءييد مدعا ابتدا از سيره عملى امامپارسايان حضرت على عليه السلام يك نمونه گويا ذكر مى شود: اصبغ بن نباته از على عليه السلام نقل مى كند كه ايشان فرمودند: تقريبا پنجسال است كه در كوفه حكومت مى كنم ، روزى كه وارد كوفه شدم اين لباس ، اين مركب واين اساس جزيى را داشتم اگر روزى كه بر مى گردم غير از اينها داشته باشم :فاننى من الخائنين همانا من از خيانتكاران هستم (152). در تعريف حقيقت زهد آن امام زاهدان چنين مى فرمايد: (حقيقت ) زهد ما بين دو كلمه از قرآن است كه خداى سبحان فرمود: برآنچه از دستتان مىرود ناراحت نشويد و بخاطر آن چه به شما مى رسدخوشحال نشويد و هركس كه برگذشته افسوس نخورد وبه آينده شاد نگردد. براستىكه هر دو طرف زهد را بدست آورده است (153). به خاطر آثار بسيار خطير زهد، نشانه لطف و خيرخواهى خداوند به انسان تعبير شدهاست به اين بيان شيرين امام ششم توجه فرماييد كه : اذا ارادالله بعبد خيرا زهدهفى الدنيا و بصره عيوب الدنيا . زمانيكه خداوند به بنده اى خير اراده فرمايد او را در دنيا زاهد كرده و نسبت به عيبهاىدنيا بصير مى كند(154). و اينكه با نگاهى گذرا به آثارى دنيوى زهد بحث را ادامه مى دهيم : على عليه السلام مىفرمايد: كسى كه نسبت به دنيا زاهد و بى رغبت شد مصيبتها را خوار و آسان مىشمارد(155). و در كلام نغز پيامبر گرامى اسلام چنين آمده كه : من زهد فيها اعطاه الله علما بغير تعلم وهدى بغير هدايت . كسى كه در دنيا زهد ورزد خداوند به او علم بدون يادگيرى اعطا مى فرمايد و هدايتىبدون راهنمايى ديگران (156). حال اى عزير اين نكته ظريف را توجه فرموده و به صفحهدل بنگار كه اگر موفق شوى هواهاى نفسانى رابا عنصر زهادت بميرانى و چشم را باتوتيا اشك زينت دهى آنگاه به اين تمجيد علوىنائل مى شوى كه : طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى الآخرة . خوشا به حال زاهدان در دنيا و شيفتگان آخرت (157). حال براى فهم سخن جاويد امام نهم به اين كلام على عليه السلام گوش جان بسپار كهفرمود: ((هيچ ورعى همچون توقف به هنگام شبهه نيست و هيچ زهدى همانند بى رغبتى درحرام نمى باشد(158). پس هدف و سرانجام زهد، ورع است زيرا ورع عنصرى است كه انسان را از معاصى بازميدارد. 11 - ((ولاهم للدين مثل البدع )). امام جواد عليه السلام مى فرمايد: هيچ چيزى همچون بدعتها دين را ويران نمى كند و از بين نمى برد. تعريف بدعتداخل كردن آنچه كه از دين نمى باشد به مجموعه دين ، بدعت ناميده مى شود و مردم از حيثعمل به برنامه هاى دينى به دو دسته كلى تقسيم مى شوند: دسته اى پيرو شريعت هستند و عده اى بدعت گذارند و بدوندليل از سنت معصومين ياكتاب مجيد و بى آنكه از نور وجود حجت بهره مند شوند برنامههايى را به دين نسبت مى دهند. به اين حقيقت تلخ بايد اذعان كرد كه در عوام مردم نوعى خرافه گرائى وجود دارد اگركسى بگويد شتر پريد مردم عامى بدون آنكه بگويند شتر كه پر ندارد سؤال مى كنند به كجا فرود آمد، از اين ضعف عمومى عده اى دشمنان آگاه استفاده مى كنند و ازهر فرصتى براى ترويج بدعتها به نان دين سود مى جويند و اين موضوع در قرن اخيركه با پيروزى انقلاب اسلامى در سراسر جهان به قرن احياى تفكر دينى نام گرفتهازشدت و حدت خاصى برخوردار هست اينك براى كمك به تصور عمق خطر حديثى ازاميرمؤمنان تقديم مى شود: ((همانا بدعتهاى شبيه به ستمها هلاك كننده اند مگر آنكه خداوند حفظ نمايد))(159). بشر در اين عصر تسخير كرات كه شاهد رشد روزافزون تكنيك و دانش خويش هست هر چنددر زندگى ماشينى رفاه خوبى براى خودش فراهم ساخته ليكن با همه وجود، انحطاطاخلاقى و سير قهقرايى ارزشى و افول ارزشها در جامعه بشرى را لمس مى كند و پس ازمقدارى تحقيق واقع بينانه علاج دردهاى خود را نسخه دين يافته بويژهاقبال به دين مبين اسلام در سراسر گيتى ملموس است و مجامع علمى سياسى اين موضوعرا كاملا مورد تحقيق و مطالعه قرار داده اند كه در اروپا و آمريكا بالندگى اسلام باساير اديان قابل مقايسه نيست و در آفريقا و آسيا اعتماد به نفس مسلمين و مباهات آنان بهارزشهاى اسلامى سير صعودى دارد به همين خاطر از گذشته تاكنون و در آينده نيز عدهاى شيطان صفت براى تحقق نيات شيطانى خويش خواسته اند باداخل كردن افكار و اعمال ساختگى به مجموعه دين و ترويج بدعتها چهره تابناك و جذابدين را مشوه نمايند. امام جواد عليه السلام اين حقيقت را مورد اشاره قرار داده اند اميد است با سود بردن از ايندرس جاويد مكتب آزادگان حق مدار اسلام و شناخت دقيق مبانى و معارف دينى و ارزشهاىاصيل اسلامى به نوبه خود گامى در جهت آشنايى دنيا با آرمانهاى انسان ساز اسلامعزيز برداشته و در افشاى بدعتها و جلوگيرى از ترويج آنها كوتاهى نكنيم . 12 - ولا افسد للرجال من الطمع (160). هيچ چيزى مانند طمع شخصيتها را فاسد نمى كند. 13 - و بالراعى تصلح الرعية و بالدعا تصرف البلية . با حاكم رعيت سروسامان مى يابد و بوسيله دعا بلا برطرف مى شود(161) در حديثفوق يك پيوستگى بسيار عميقى ميان حاكم و رعيت در متون اسلامى ترسيم شده استبطوريكه آندو عامل سرو سامان يافتن يكديگر معرفى شده اند . اين يك واقعيت است كه تعداد افراد دهن بين و سطحى نگر همواره بيش از انسانهاى ژرفنگر بوده و خواص كمتر بودند و هستند. و اين قاعده كه الناس على دين ملوكهم درباره عوام مردم صادق است و با اصلاح حكومتآنان نيز سروسامان مى يابند. در فرهنگ اهل بيت دعا مغز عبادت و دثار (لباس زيرين ) مؤمن و عالم انس معرفى شده واين مطلب يادآورى شده كه به هركس توفيق دعا داده شود از توفيق اجابت هم برخوردارمى شود. دراين فراز امام نهم نقش حكومت در اصلاح مردم و تاءثير دعا را در برگرداندن بلايامورد توجه قرار مى دهد. 14 - و من ركب مركب العمر اهتدى الى مضمار النصر و من شتم اجيب و من غرس اشجارالتقى اجتنى اثمار المنى (162). هر كس كه به مركب عمر سوار شود (از لحظات عمر به خوبى استفاده كند) به ميدانپيروزى راه مى يابد، هركس دشنام دهد جواب داه مى شود و كسى كه درختهاى تقواررابكارد ميوه هاى آرزو را مى چيند (به آرزوهايش مى رسد) 15 - لم يستكمل العبد حقيقة الايمان حيت يؤ ثر دينه على شهوته ولن يهلك حتى يؤثر شهوته على دينه . بنده حقيقت ايمان را كامل نمى كند مگر آنكه دينش را بر شهوتش ترجيح دهد و هرگز هلاكنمى شود، مگر آن كه شهوتش را بر دينش ترجيح دهد(163). 16 - يوم العدل على الظالم اشد من يوم الجور على المظلوم .(164) روز عدالت و دادخواهى بر ستمگر سختتر از روز ستم بر مظلوم است . 17 - القصد الى الله بالقلوب ابلغ من اثبات الجوارحبالاعمال . با دل متوجه خدا شدن از واداشتن اعضا بر عمل مؤثرتر است (165).اين فرمايشحضرت امام محمد تقى عليه السلام ناظر است به تاءثير حضور قلب در عبادت و همچنينفكر كردن در آيات و نشانه هاى خداوند و از آن طريق متوجه خالق بى همتا شدن است وشايد روى همين ملاك باشد كه در بعضى از نصوص آمده است : تفكر ساعةافضل من عبادة سبعين سنه ع يك ساعت فكر كردن ازعبادت هفتادسال برتر است . بنابراين بايستى ابتدا، دل را از هواها زدود و با حضور قلب به عبادت مهيا شده و اعضاو جوارح را بر عبادت الهى وادار ساخت . چرا كه گفته اند:
آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب
|
جاروب به خانه زدن پس ميهمان طلب .
| 18 - ثلاث من عمل الابرار: اقامة الفرائض و اجتناب المحارم و احتراس من الغلفة فىالدين . سه كار از اعمال نيكان است : برپاداشتن واجبات الهى و دورى از حرامها و مواظبت از غفلتدر دين (166). 19 - التوبة على اربع دعائم : ندم بالقلب و استغفار باللسان وعمل بالجوار و عزم ان لايعود توبه داراى چهار ستون است ، پشيمانى با قلب ،طلب آمرزش با زبان ، و عمل با اعضاى بدن و تصميم بر اينكه برگناهبرنگردد(167). 20 - لاتكن ولى الله فى العلانيه عدوالله فى السر . در ظاهر دوست خدا و در سر و نهان دشمن خدا مباش . كفى بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة . در خيانت و دغل كارى هر فردى همين بس كه امين خيانتكاران باشد. 21 - من اطاع هواه اعطى عدوه مناه هركس از هواهاى نفسش پيروى كند به دشمنش ، رسيدن به آرزويش را اعطا كرده است . 22 - الثقة بالله ثمن لكلغال و سلم الى كل عال . اعتماد به خدا بهاى هر چيز گرانقيمت و نردبان براىنيل به هر بلندى و رفعت است (168). 23 - موت الانسان بالذنوب اكبر من موتهبالاجل و حياته بالبركة اكبر من حياته بالعمر . مرگ انسان بواسطه گناهان بزرگتر از مرگش به سبباجل است و زندگى با بركت بزرگتر از زندگى با عمر بيشتر است (169). 24 - العلما غرباءلكثرة الجهال بينهم . دانشمندان غريبان جامعه هستند چون جاهلان در بين آنها زياد هستند(170). 25 - من حسن خلق الرجل كفه ذاه كفه اذاه و من سخائر بره بمن يجب حقه عليه و من كرمهايثار على نفسه و من علامة صداقته لك كثرة موافقة و قلة مخالفته و من شكره معرفتهاحسان من احسن اليه و من تواضعه معرفته بقدره و من سلامته قلة حفظه لعيوب غيره وعنايته لصلاح عيوبه . از خوش اخلاقى فرد جلوگيرى اوست اذيتش را و از سخاوت اوست نيكيش به كسى كه حقشبر او واجب است و از كرم اوست ترجيح دادن آن فرد بر خودش و از نشانه صداقت او برتو زيادى موافقت اوست با تو و كمى مخالفتش و از نشانه هاى فروتنى اوست شناخت اوبه قدر و منزلت خودش و از نشانه هاى سلامت اوست كم حفظ كردنش عيوب ديگرى را وتوجهش به اصلاح كردن معايب خودش (171). 26 - ((الصبر على المصيبة مصيبة للشامت )) شكيبائى در برابر مصيبت ، مصيبتى است بر شمااست كننده (172). 27 - ((الفقه ثمن لكلغال و سلم الى كل عال )) دين شناسى قيمت هر چيز گرانبها و نردبان ترقى براىنيل به هر بلندى و رفعت است (173). 28 - اياك و مصاحبة الشرير فانه كاسيف يحسن منظره و يقبح اثره . از دوستى و هم صحبتى فرد شرور بپرهيز، همانا او چون شمشير است ظاهرش زيبا وتماشايى و اثرش زشت است . الايام تهتك لك الامر عن الاسرار الكامنة . گذر ايام براى تو رازهاى پوشيده را آشكار مى سازد(174). 29 - ما عظمت نعم الله على احد الا عظمت اليه حوائج الناس فمن الميحتمل تلك المؤ ونة عرض تلك النعمة للزوال . نعمتهاى خدا به فردى افزون نمى شود مگر آنكه نيازهاى مردم به او زياد شود. پسكسى كه از عهده رفع نيازهاى مردم برنيايد آن نعمت در معرض نابودى قرار مىگيرد(175). 30 - ستمگر و كمك كننده به او و راضى به ستم هر سه در ظلم شريك هستند(176). 31 - من امل فاجرا كان ادنى عقوبته الحرمان . كسيكه به فرد فاجر اميدوار باشد كمترين مجازات او نوميدى خواهد بود(177). ((من استحسن قبيحا كان شريكا فيه )) 32 - هر كس كار زشتى را تحسين نمايد در آن كار ناپسند شريك (178) است . 33 - الناس اشكال و كليعمل على شاكلته و الناس اخوان فمن كانت اخوته فى غير ذات الله تعالى فانها تعودفانها تعود عداوة و ذلك قوله عزوجل : اخلاء بعضهم لبعض عدو الاالمتقين . مردم چند دسته اند و هر كدام مطابق سرشت خودعمل مى كنند و مردم برادران همديگرند هركس براى غير خدا دوستى نمايد آن دوستيش بهدشمنى مى انجامد. و اين سخن خداى عزوجل است : دوستان بعضى از آنان دشمن برخىديگرند مگر افراد با تقوا(179). 34 - ثلاث خصال تجلب بهن المحبة : الانصاف فى المعاشرة والمواساة فى الشدةوالانطواء و الرجوع الى قلب سليم . سه ويژگى است كه بواسطه آنها محبت جلب مى شود: انصاف درهم نشينى و رفت و آمد ويارى رساندن در سختى و گرفتارى و نرم شدن و بازگشت به قلب سليم (180). 35 - من عرف الحكمة لم يصبر على الازدياد منهاالجمال فى اللسان و الكمال فى العقل . كسى كه حكمت را شناخت براى زياد فراگرفتن از آن بى تابى مى كند زيبايى در زبان(بيان ) است و كمال در عقل است (181). 36 - عليكم بطلب العلم فان طلبه فريضة والبحث عنه نافلة و هو صلة بينالاخوان و دليل على مرؤ ت وتحفة فى المجالس و صاحب فى السفر و آنس فى الغربة. بر شما باد فراگيرى دانش پس همانا فراگيرى دانش واجب است و بحث از آن مستحب است وآن مايه پيوند و ارتباط بين برادران و راهنماى بر مردانگى و جوانمردى و هديه اى درمجلسها و دوست در سفر و مونس در تنهايى است (182). 37 - ما يعباء بمن يوم هذاالبيت اذا لم يكن فيه ثلاثخصال : ورع يعجزه عن معاصى الله و حلم يملك به غضبه و حسن الصاحبه لمن صحبه به كسى كه اين خانه را قصد نمايد اعتنا نمى شود زمانى كه در آن سه ويژگى نباشد:پاكدامنى كه او را از معصيتهاى خدا باز دارد و بردبارى كه بواسطه آن بر غضبش مالكشود و خوب دوستى كردن با كسى كه با او دوستى مى كند(183). 38 - مقتلالرجل بين فكيه والراءى مع الاناة و بئس الظهير الراءس الفطير . قتلگاه هر فرد بين دو فك اوست و مشورت با خودخواهان و چه بد كمك و ياورى است راءىخام و نسنجيده (184). 39 - ما انعم الله على عبد نعمة فلعم انها من الله الا كتب الله على اسمه شكرها لهقبل ان يحمده و لا اذنب العبد ذنبا فعلم ان الله يطلع عليه ان شاء عذبه و ان شاء غفر لهقبل ان يستغفر . خداوند به بنده اى نعمتى نداده كه بداند آن نعمت از خداست مگر آنكه به اسم بنده شكرآن نعمت را به خدا مى نويسد قبل از آن كه آن فرد حمدالهى را به جاى آورد و بنده اىگناهى را مرتكب نمى شود كه بداند همانا خداوند بر او مطلع است اگر بخواهد عذابشمى كند اگر بخواهد بر او مى بخشد مگر آنكهقبل از استغفارش او را مى آمرزد (185). 40 - كيف يضيع من الله تعالى كافله و كيف ينجو من الله تعالى طالبه و من انقطعالى غيرالله و كله الله اليه و من عمل على غير علم افسد اكثر مما يصلح . چگونه ضايع و تلف مى شود كسى كه خداوند تعالى پذيراى تعهد اوست و چگونهنجات مى يابد كسى كه خدا درپى اوست كسى كه از خداوند نااميد شود و به ديگرىاميدوار شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند. كسى كه عملى را بدون علمانجام دهد بيشتر از آنچه اصلاح كند و كار نيك بجاى آورده تباه ميكند(186). 41 - قال له رجل اوصنى ؟ قال عليه السلام وتقبل ؟ قال : نعم قال : توسد الصبر واعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوى واعلم انك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون . مردى از آن حضرت درخواست نصيحت كرد، فرمود، مى پذيرى ؟ گفت آرى . فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش گير لذتها را واگذار، با هوس مخالفت كن و بدانكه هرگز از مراقبت خداوند بيرون نيستى پس ببين درچه حالى؟(187). 42 - قال عليه السلام اوحى الله الى بعض الانبياه اما زهدك فى الدنيا فتعجلكالراحه واما انقطاعك الى فيعززك بى ولكن هل عديت لى عدوا وواليت لى وليا .خداوند به برخى از پيامبران وحى كرد: اما دل كندنت از دنيا آسايشى بود كه بدانشتافتى اما پيوستنت به من عزتى بود كه بدان دست يافتى (و اينها براى خودت بود)آيا براى من با دشمنم دشمنى كردى و با دوستم طرح دوستى ريختى ؟(188). اين حديث دلالت بر اهميت تولى و تبرى دارد. 43 - من اصغى الى ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و كان الناطقينطق عن لسان ابليس . هر كه به گوينده اى گوش دهد او را پرستيده ، اگر از خدا دم زند، خدا را پرستيدهواگر از شيطان گويد - شيطان را پرسيتده (189). 44 - تاءخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة والاعتلال على الله هلكه والاصرار على الذنب امن لمكرالله ولاياءمن مكرالله الاالقومالخاسرون . تاءخير توبه غرور است ، ادامه تاءخير سرشكستگى ، امروز و فردا كردن با خدا باعثهلاكت و نابودى است ، پافشارى برگناه نتيجه ايمنى از مكر خدا است ((و از مكر خدا جززيانكاران ايمن نباشند))(190). 45 - ان الهل عبادا يخصهم بالنعم و يقرها فيهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم وحولها الى غيرهم . فرمود: خدا رابندگانى است كه مخصوص گردانده آنانرا به نعمتها و پايدار مى كند آننعمتها در ايشان تا زمانيكه بذل مى كنند آنرا، پس زمانيكه ممانعت كرده ،بذل ننمايند خداوند آن نعمتها را از آنان گرفته و غير ايشانتحويل مى دهد(191). 46 - العاف زينة و الشكر زينة الغنى و البصر زينة البلا و التواضع زينةالحسب ، و الفصاحة زينه الكلام و العدل زينة الايمان ، السكينة زينة العباده و الحفظزينة الراويه و خفض الجناح زينة العلم و حسن الادب زينةالعقل و بسط الوجه زينة الحلم و الايثار زينة الزهد وبذل المحمود زينة النفس و كثرة الكباء زينة الخوف والتقلل زينة القناعة و ترك المنه زينة المعروف و الخشوع زينة الصلاة و ترك مالا يعنىزينة الورع . پاكدامنى زينت فقر، سپاسگزارى ، زينت توانگرى ، شكيبائى ، زينت بلا و مصيبت ،فروتنى زينت شخصيت اكتسابى ، فصاحت زينت سخنورى ، دادگرى زينت ايمان ، آرامشزينت عبادت ، حافظه قوى زينت نقل قول ، فروتنى زينت دانش ، ادب نيكو زينتعقل ، پارسائى ، احسان بر فقرا زينت نفس ، زيادى گريه زينت خوف ، سازگارى باندارى زينت قناعت ، ترك منت زينت احسان و نيكى ، خشوع زينت نماز و فروگذاشتن آنچهبه انسان مربوط نيست زينت پارسائى است (192). تعاهدوا امر الصلوة وحافظوا عليها و استكثروا منا و تقربوا بها فانها كانت علىالمؤمنين كتابا موقوتا الا تسمعون الى جواباهل النار حين سئلوا: (ماسلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلين وانها لتحت الذنوب حتالورق و تطلقها اطلاق الربق و... مراعات كنيد امر نماز را و بر آن محافظت كنيد و زياد به جاى آوريد از آن و بواسطه نمازبه خدا تقرب جوئيد زيرا آن بر مؤمنين واجب است ، آيا نمى شنويد پاسخاهل دوزخ را زمانيكه پرسيده شوند چه چيز شما را در آتشداخل كرد؟ گويند از نمازگزاران نبوديم و براستيكه نماز گناهان را مى ريزد مانندريختن برگ و باز مى كند زنجيرهاى گناه را همچون باز كردن زنجير از گردن حيوان ورسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تشبيه كرد آنرا به چشمه آب گرم كه بر در مردباشد و او در شبانه روز پنج بار در آن شستشو نمايد پس معلوم نيست كه بر بدن اوچرك بماند و...(193). اين واجب خطير شرعى گاه عرصه عروج عارفان و زمانى مظهر تجلى عظمت وحدت مسلميندر صفوف جماعت و نمازهاى عبادى سياسى جمعه است و محبوب اولياى الهى كه هركس بهاندازه معرفت خويش از اين بحر مواج بهره مند مى شود. و در اين فراز از حديث زينت امام نهم حضرت جوادالائمه عليه السلام خشوع را زينت نمازاين ركن اساسى دين معاد و معاش يعنى اسلام عزيز معرفى مى فرمايد. وترك مالا يعنى زينة الورع . و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائى است . ورع يكى از كمالات بسيار ارجمندى است كه بزرگان دين در سفارش بدان اصرار بسيارزيادى دارند و بااوصاف و تعابير گوناگونى از آن سخن به ميان مى آورند كه احاديثالگوى كامل ورع ، اول مرد مسلمان ، قهرمان و شير بيشه توحيد حضرت على عليه السلامنمونه هايى از آن تعابير لطيف است . گاهى آن حضرت همنشينى و الفت با اهل ورع را مدنظر قرار داده و چنين فرموده كه : والصق باهل الورع . خود را به پرهيزكاران بچسبان (194). و زمانى آثار ورع را مورد اشاره قرار مى دهد و مى فرمايدئ كه : ولا معقل احسن من الورع . پناهگاهى بهتر از پارسايى نيست (195). و در قسمت پايانى حديث بلند حضرت جواد عليه السلام فروگذاشتن كارهايى كه بهانسان ارتباطى ندارد و زينت ورع و فرمولى براىتكميل كردن اين ورع و كارآمدى بيش از پيش اين سپر و پناهگاه ،فضايل اخلاقى معرفى شده است . توضيح حديث شريف : اسلام آئين معاد ومعاش بر مبناى فطرت و خرد و جوابگوى كليه نيازها، تمايلات وخواسته هاى فطرى بشر بوده و هست . يكى از تمايلات فطرى انسان زيبادوستى و زينت گرائى است ، اينميل مطابق با سرشت ، در برنامه هاى اسلام عزيز، فروگذار و مورد غفلت واقع نشده است، هم در معجزه جاويد پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم يعنى قرآن مجيد وهم كلام معصومين عليهم السلام اين مفسران حقيقى قرآن و راسخان در علم به موضوع زينتتوجه شايانى شده است . در قرآن كريم گاهى مناظر زيباى روى زمين مورد اشاره واقع شده كه : انا جعلنا ما على الارض زينة لها (196). آنچه در روى زمين است ما آن را زينت زمين قرار داديم - نه زينت شما - گاهى به منظره هاى دلرباى آسمانى اشاره شده كه : انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب (197). ما آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم . وگاهى به ناپايدارى اين زيورهاى دنيوى اشاره شده كه : حتى اذخذت الارض زخرفها وازينت وظن اهلها انهم قادرون عليها آتيها امرنا ليلا ونهارا وقتى زمين زينت خود را گرفت و متزين شد و اهل زمين كه داراى اين باغ و بوستانند بخاطراين كه متمكن و چيزدار هستند، خيال كردند كارى از آن ها ساخته است در همين مقطع ، فرمان ماشبانه يا روزانه فرا مى رسد. فجعلناها حصيدا كاءن لم تغن بالامس ما اين بستانهاى سرسبز و خرم را آنچناندرو پژمرده مى كنيم كه گويا ديروز در اين جا باغى نبوده است (198). ليكن در كتاب هدايت بشر و معجزه جاويد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هيچكداماز اين زيورهاى ناپايدار زينت انسان معرفى نشده ، بلكه اينها زينت زمين يا آسمان هستندو براى زينت انسان عنصرى خطير و اكسيرى بسيار گرانبها تحت عنوان لطيف ((ايمان ))معرفى شده ، آنجا كه مى فرمايد: ولكن الله حبب اليكم الايمان و زينة فى قلوبكم (199). خدايا باور به مبداء، معاد، وحى و نبوت را محبوب انسان قرار داد و با اكسير ايمان جانآدمى را آراست و موضوع بسيار مهم دل بستن به قدرتلايزال الهى و دل كندن از غير خدا را زيور انسان خواند و در اين كلام نغز نكته هاىفراوانى نهفته است ، از جمله اينكه اى انسان كه لايق مقام رفيع خليفة اللهى هستى زيورتو: ماشين مدل بالاى تيزرو، انگشتر گرانقيمت ، خانه وسيع مملو از فرش و ظرف وآراسته با سنگهاى قيمتى ، درجه نظامى ارشد، گروه ممتاز ادارى ، لباس گرانبها،حساب بانكى سرشار از اعتبار و بالاخره شهرت اجتماعى و... نيست بلكه زيور جانارزشمند شما ايمان و معنويت است و امتيازات ناشى از ايمان و علو رتبه چنانچه در كلامبلند و دلرباى بزرگ معمار اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله وسلم به اميرمؤمنان و امام پارسايان على عليه السلام چنين آمده كه : يا على ان الله قد زينك بزينة لم يزين به احدا . يا على خداوند ترا با زينتى آراسته كه احدى را نياراسته است . زيرا كه تو در دلهاى پاكان محبوبى و دلهاى پاك مهر تو را مى پذيرد چونكه تو همخود آراسته اى و هم زينت دلهاى پاك مؤمنين خواهى بود(200). حال برمى گرديم به كلام بسيار والاى نهمين مهر سپهر امامت حضرت جواد الائمه عليهالسلام كه به تفصيل راجع به اين ميل فطرى بشر و نحوه تحقق آن درفضايل اخلاقى و اسباب زيور جان و روان آدمى سخن گفته و روح انسانهاى شيفته كمالاتشايسته انسانى را سيراب كرده است . و امام جواد عليه السلام مى فرمايد: العاف زينة الفقر: پاكدامنى زينت فقر است . در قاموس تربيتى فرهنگ والاى اهل بيت عصمت و طهارت عفاف از منزلت بس بالايىبرخوردار است ، چنانكه على عليه السلام مى فرمايد: افضل العبادة العفاف : برترين عبادت پاكدامنى است (201). لكن متاءسفانه در اغلب موارد فقر سرآغاز معاصى را يا همراه با معاصى است . چنانچهمشهور است كه : كادالفقر ان يكون كفرا به همين جهت حفظ عفاف و وارستگى درحال فقر داراى ارج والايى است زيرا در روايات وارد شده كه فقراى عفيف و پاكان بىچيز قبل از شهدا وارد بهشت مى شوند و در جواب سؤال شهدا كه بار خدايا ما در راه حفظ دينت از سر و جان گذشتيم و سرمايه جوانى راصرف كرديم . پس اينان كيستند كه قبل از ما به بزم بهشت راه يافتند جواب آيد آرىچنين است كه مى گوييد لكن آن يكبار بيش نبود ولى اينها فقرائى هستند كه روزى چندبار در آتش فقر سوختند وليكن خود را به گناه و خيانت آلوده نكردند. و لذا حضرت جواد عليه السلام در مقام شمارش زيورهاى جان و روان ابتدا عفاف را زينتفقر معرفى مى كنند. الشكر زينة الغنى : سپاسگزارى زينت توانگرى است .
كفر نعمت از كفت بيرون كند
| بدان كه اى عزيز كه شرط استمرار نعمت دستگيرى از نيازمندان است و شكر تنها شكرزبانى نيست هر چند شناخت نعمت و شكر زبانى هم از فضيلت برخوردار است ليكن درشكر توانگرى سنگينى كفه ترازو متوجه شكر عملى و مساعدت بر نيازمندان و فقراست ،و در همين مقام اين نعمت توانگرى خدادادى اقتضا دارد كه براى شكر نعمت و تدارك استمرارآن انسان از هر فرصتى براى احسان استفاده نمايدوسائل و نيازمند را رسول و فرستاده خدا دانسته و احسان و نيكى را پس انداز واقعىتلقى نمايد و با همين منطق اين حقيقت روشن مى شود كه نياز محسن به احسان از احتياجفقير بدان بيشتر و منافعى كه عايد فرد نيكوكار مى شود بسى بيشتر هست . الصبر زينة البلاء صبر در جاى جاى احكام عاليه و قوانين راقيه اسلامى نقشى به سزا دارد،رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايند: صبر بر سه قسم استصبر هنگام مصيبت ، صبر بر طاعت ، صبر براى دورى از گناه (202). و امام سجاد عليه السلام مى فرمايند: لاايمان لمن لاصبر له : كسى كه شكيبايى ندارد ايمان ندارد(203). و اين قانون كلى در بين متشرعين مشهور است كه :
هر كه در اين بزم مقربتر است
| و روى همين اصل است كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمنقل شده كه فرمودند: هر آينه در بهشت منازل و درجاتى است كه بندگان با اعمالشانبدان نمى رسند. پرسيدند: چه كسانى به آن نائل مى شوند؟ فرمود: اهل بلاها و غمها(204). حال كه در فرهنگ اسلام بلا نوازش تلقى مى شود، اين تعبير شيرين امام نهم عليهالسلام به خوبى روشن مى شود كه شكيبايى زينت بلاست وكامل كننده اجر انسان در قبال آن مصيبت . و التواضع زينة الحسب فروتنى زينت شخصيت اكتسابى انسان هست بطوركلى شخصيت هر فرد را به دو دسته مى توان تقسيم كرد: الف ) شخصيت نسبى كه از طريق خانواده و بدون اراده و اختيار انسان به فرد ميرسد وبسا افتخاراتى كه بدون زحمت به فرد از اين طريق مى رسد و بسا مواردى كه انسان رابه خاطر همين شخصيت نسبى قدح و سرزنش مى كنند و موقعيت خانوادگى اسبابسرشكستگى را فراهم مى نمايد. وليكن اين دسته زياد مهم نيست هرچند كه بطور قطعيكى از مرجحات مى تواند باشد وهست . ب ) شخصيت حسبى : كه همان شخصيت اكتسابى فرد مى باشد و عناصرى چون علم ،مديريت ، تجربه ، ايمان و دارايى درتشكيل ان سهم به سزائى را ايفا مى كنند. در تعبير جذاب امام محمد تقى عليه السلام تواضع زينة شخصيت اكتسبابى فرد معرفىشده است براى تبيين مطلب ابتدا سيرى اجمالى به جايگاه تواضع در معارفاهل بيت عليهم السلام مى كنيم . تواضع درجاتى دارد از جمله اينكه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد. آنگاه با قلبسالم و آرام خود را همان منزلت خويش نازل نمايد، دوست نداشته باشد با احدى رفتاركند مگر مانند آنچه كه دوست داد با او رفتار شود، اگر از كسى بدى ببيند آنرا با نيكىدفع نمايد، خشم خود را فرونشاند و نسبت به مردم داراى گذشت باشد(205). امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مقربترين مردم به خدا متواضعان و دورترين مردم ازخدا متكبرين هستند(206). امام موسى بن جعفر عليه السلام درباره تواضع مى فرمايد: در حق مردم بجاى آورىآنچه را كه دوست دارى ديگران در حق تو انجام دهند(207). و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: من توضع الله رفع الله : هر كس براى خدا تواضع كند خداوند رتبه او را رفيع و والا مى گرداند(208). حال كه گوشه اى از منزلت و جايگاه برتر تواضع در ساختار شخصيت معنوى انسانمعلوم شد مى توان بخشى از مضمون بس والاى كلام نغز حضرت جواد الائمه عليه السلامرا تصور كرد كه فرمود فروتنى زينت شخصيت اكستابى است . خوشا بهحال آنانكه اين سيره حسنه پيامبر رحمت و امام پارسايان عليهماالسلام رااخذ و از طريقتواضع به خدا رفعت معنوى در آسمان فضيلت را از آن خود نمايند. والفصاحة زينة الكلام كلام وسيله ارتباط بيانگر شخصيت و ترجماندل انسان است ، انسانها از طريق كلام به مفاهيم مورد نظر فردمقابل پى برده و در برخى موارد ابعادى از شخصيت او را نيز مى شناسد. روى همين مبناحكما گفته اند كه شخصيت انسان در زير زبان او نهفته است و حال كه كلام از چنين رتبه و اعتبارى برخوردار هست بديهى است كه فصاحت و بكارگيرىكلمات شيوا و بى عيب زينت كلام و از اسباب تعالى انسان خواهد بود. والعدل زينة الايمان عدل گمشده بشريت و گره گشاى بسيارى از مشكلاتجامعه بشرى است و اسلام عزيز اين گوهر گرانبهاى معنوى وعامل سعادت جامعه بشريت را در مورد متعددى به عنوان يكى از اصليترين ملاكهاى گزينشجهت واگذارى اختيار و حاكميت در رده هاى مختلف حكومتى ، اجتماعى و عبادى قرار داده است ،ليكن اين حقيقت كه توصيف عدالت بس آسان و مراعات آن سختمشكل هست كار را از صعوبت خاصى برخوردار مى نمايد. ابتدا نظر خواننده محترم را به تعبيرى شيوا از بزرگ مروج مذهب شيعه اثنى عشرىحضرت صادق عليه السلام جلب مى نمايد كه فرمودند: عدل از عسل ناب شيرينتر، از كف سبكتر و از مشك خوشبوتر است (209) اين اكسيرگرانبها محبوب عامه بشرى است و حتى جانيترين افراد وقتى در انظار مردم حاضر مىشوند سعى مى كنند اعمال خود را در راستاى دادگرى جلوه دهند چون ايمان عبارت از شناختبادل و اعتراف با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوعدل هر چيز را در جاى خود گذشتن و از طريق خودسازى خود را ملتزم به طاعت ساختن واز گناهان و حتى مكروهات دورى كردن است . پس حق اين است كه عدل زينت ايمان و زيور جان و روان آدمى است والسكينة زينة العبادة عبادت نردبان ترقى و عرصه عشق بازى با جانان حقيقى ، ميدان رهيدن از پوچى واتصال به مبداء اعلاء و قدرت لايزال الهى است ، بنابراين آرامش روحى و روانى همراهبا طماءنينه و سكون كامل به هنگام اداى اذكار و اوراد پرمحتواى عبادى زينت و زمينه سازتسريع طى مراحل كمال توسطى انسان ماءنوس با عبادت بوده و هست . والحفظ زينة الرواية حافظه قوى در مطلقنقل وقول داراى ارزش و زينت آن مى باشد اين امر درموضوع روايت از حضرات معصومينصلوات الله عليهم اجمعين با توجه به نقش خطير روايات در تبيين احكام و ترويج علوماسلامى از اهميتى ويژه برخوردار است لذا امام نهم عليه السلام فرموده اند: حافظه قوىو امانتدارى در نقل ، زيور روايت هست . و خفض الجناح زينة العلم : فروتنى زينت علم است )). چون ارزش علم ذاتى است همگان حتى افراد نادان شيفتهعمل هستند ولى چه بسيار اتفاقى مى افتد كه علم دامى از دامهاى شيطان و حجاب اكبر مىشود يكى از جولانگاههاى شيطانى كبر و غرور است كه دامنگير دانشمندان مى شود به همينخاطر در مفاهيم تربيتى احاديث ارزشمند حضرات معصومين اين موضوع مورد توجه قرارگرفته است از جمله ششمين فروزان آسمان امامت و هدايت چنين فرموده اند كه : تواضعوالمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولاتكونوا علماء جبارين. و فروتنى نماييد بر كسانى كه به آنها علم مى آموزيد و تواضع كنيد بر افراديكهاز آن ها علم فرا مى گيريد و دانشمندان متكبر و ستم پيشه نباشد(210). و حسن الادب زينة العقل و ادب نيك زينت عقل است . ابتدا نمونه هايى از معانى عقل در احاديث حضرات معصومين عليهم السلام تقديم مى شود. 1 - گاهى عقل به توان درك خير و شر تشخيص بين آن دو و شناخت اسباب امور اطلاق مىشود اين همان ملاك تكليف در احكام شرعى است . 2 - گاهى عقل به حالت و ملكه اى گفته مى شود كه انسان را به گزينش خير و منافع ودورى از ضرر و شر وادار مى سازد. 3 - گاهى عقل در معناى تعقل بكار مى رود به معنى علم در اين معناعقل در مقابل جهل است نه جنون اغلب احاديث در معناى دوم و سوم بكار برده شده است كهاينكه نمونه هايى در اين زمينه ذكر مى شود. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: ما العقل ؟ قال عليه السلام : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان :عقل چيست ؟ فرمود آنچه كه بواسطه آن خداى رحمان عبادت مى شود و بهشت بدست مى آيد. امام رضا عليه السلام فرمودند: صديقكل امرى ء عقله و عدوه جهله دوست هر فردعقل اوست و دشمن او جهل و نادانيش . وقتى امام صادق عليه السلام در نشانه هاىعقل سخن مى گفتند چنين فرمودند: من كان عاقلا كان له دين كسيكه عاقل باشد ديندار است (211). و ناگفته پيداست كه از جمله نشانه هاى بارز ديندارى حياى زياد و برخوردارى از آدابدينى و انسانى هست چرا كه در كلام معصومين هم چنين آمده كه : تواضعوا للحق تكن اعقل الناس در برابر حق متواضع باش تا عاقلترين مردم شوى . و به همين خاطر در سخن دلنشين حضرت محمد تقى عليه السلام چنين تعبير شد كه حسنادب زينت عقل است و روشن است كه ادب نيك ره آورد پيروى از مبانى ارزشى دين مبين و دورىاز ضد ارزشها و ناهنجاريهاى دينى است و همين زينتعقل و طريق سعادت بشرى است . و بسط الوجه زينة الحلم و گشاده رويى زينت حلم است . بردبارى و حلم در قاموس فرهنگ والاى اسلامى از اهميت و جايگاه بس رفيعى برخوردارهست ، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كفى بالحلم ناصرا براى يارى انسان حلم و بردبارى كافى است . رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: خداوند انسان بردبار پاكدامن رادوست ميدارد. همچنين پيامبر در اين زمينه فرمودند كه : يا على آيا خبر دهم به شما كهشبيهترين شما به من از حيث اخلاق كيست ؟ عرض كردم بله يارسول الله فرمود: خوش اخلاقترين شما و بردبارترينتان و نيكوكارترينتان بهخويشاوندانش و آنكه از خودش شديد حسابكشى و دادخواهى نمايد - از حيث رفتار به منشبيهتر است -(212). و اين زيور جان آدمى يعنى بردبارى زمانيكه باگشاده رويى و خوشرويى همراه شودديگر نور على نور دلرباتر مى شود به همين خاطر نهمين اختر فروزان آسمان امامت عليهالسلام از خوشرويى به عنوان زينت حلم ياد كردند. والايثار زينة الزهد : مقدم كردن ديگرى برخود زينت زهد است . ايثار در احاديثاهل بيت سلام الله عليهم در دو مفهوم بكار رفته است : الف ) مقدم كردن رضاى الهى بر هواى نفس كه از آن به عنوان سودمندترين تجارت يادشده و آسمانها و زمين قيامت روزى وى معرفى شده اند(213). ب ) ترجيح ديگرى برخود: كه هم در قرآن كريم و هم در احاديث معصومين مورد توجهقرار گرفته است كه به عنوان نمونه چند مورد ذكر مى شود: در قرآن كريم چنين آمده : يؤ ثرون على انفسهم و لوكان بهم خصاصة ديگرانرابر خود مقدم مى دارند هرچند خود به آن نيازمند باشند(214). امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خدا را جنتى است كه جز سه دسته در آنداخل نمى شود: يكى از آنها كسانى هستند كه برادر مؤمن خود را به خاطر بر خويشتن مقدممى دارند (اهل ايثارند)(215). و امام پارسايان حضرت على عليه السلام مى فرمايند: مكارم اخلاقىكامل نمى شود مگر با پاكدامنى و ايثار(216). با توجه به اينكه زهد بى اعتنايى به دنياست و تقويت حالت عبوديت در خويشتن و باعنايت به اينكه ذروه كمال مكارم اخلاق در ايثار تجلى مى يابد پس حقيقتا و از جان ودل مى توان گفت كه ايثار زينت زهد است . و بذل المجهود زينة النفس احسان بر فقرا زينت نفس است . امام پارسايان حضرت على عليه السلام كلامى نغز در اين رابطه دارند كه براى روشنشدن اهميت موضوع آن را تقديم مى كنيم . هركس از بذل آنچه دارد بر نيازمند بخل ورزد، عضب خدا بر او فزونى ميگيرد(217)باز آن حضرت مى فرمايد: السخاء خلق الانبياء . بخشندگى اخلاق پيامبران است (218). سخاوت روزى را زياد مى كند و علاوه زينت جان و ران آدمى است و كثرة البكاء زينةالخوف . زيادى گريه زينت خوف از خداست . اشك با معرفت ارزش خاصى در نزد اهل دل و احاديث گرانقدر حضرات معصومين عليهمالسلام دارد و بطويكه در كلام قدسى پيامبر رحمت اشك از خوف خدا نجات بخش و به هرقطره اشك عارفانه پاداش قصر بهشتى نقل شده است و از ديدگاه امام باقر عليهالسلام اشك بر گونه محبوبترين قطرات در نزد خداست و امام صادق عليه السلام مىفرمايند در روز قيامت هر چشمى گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از حرامهاى الهىچشم پوشى نمايد و چشمى كه شب را در طاعت الهى به بيدارى بگذراند و چشمى كه دردل شب از خوف الهى گريه نمايد(219). و در اين كلام بلند حضرت امام محمد تقى عليه السلام زيادى گريه زينت خوف از خدامعرفى شده است . والتقلل زينة القناعة و سازگارى با ندارى زينت قناعت است . قناعت گوهر گرانبها و از محاسن اخلاقى كليه مكاتب الهى و عقلاى عالم بوده و هست و دركلام بزرگان از جايگاه خاصى برخوردار مى باشد به عنوان نمونه مى توان بهاحاديث ذيل اشاره كرد: من قنع بما رزقة الله فهو من اغنى الناس : از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام نقل شده است كه : هر كه به آنچه خدا روزيشكند، قانع باشد بى نيازترين مردم است (220). من رضى من الله باليسير من المعاش رضى الله منه باليسير منالعمل . هر كه به معاش اندك خدا راضى گردد، خدا هم بهعمل اندك او راضى شود(221). القناعة مال لاينفد : قناعت مالى است كه تمام نمى شود(222). كفى بالقناعة ملكا : بس است (اين ) با قناعت مى توان پادشاهى كرد(223). در ادامه تاءكيد براهميت قناعت اين كلام پرمفهوم از نهمين مهر سپهر امامت صادر شد كهسازگارى با فقر و كمبودها زينت قناعت است . و ترك المن زينة المعروف . فروگذاشتن و ترك كردن منت زينت احسان است . به رخ كشيدن كار نيك و منت گذاشتن در دين مبين اسلام به شدت تقبيح شده است به عنواننمونه در آيه كريمه مى فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى . اى كسانى كه ايمان آورديد كارهاى نيك خود را با منت و آزار تباه مكنيد(224). و امام پارسايان و موحدان على اميرمؤمنان مى فرمايد: فان المن يبطل الاحسان . همانا منت احسان را باطل مى كند. و در سفارش امور حكومتى به مالك اشتر چنين مى فرمايد كه : اياك والمن على رعيتك باحسانك : بپرهيز از منت گذاردن بر مردم به سبب نيكىكردنت (225). و در همين راستاست كه امام نهم شيعيان جهان مى فرمايد ترك منت گذاردن زينت احسان است . والخشوع زينة الصلاة . و خشوع زينت نماز است . نماز اين اقيانوس بيكران فضيلت ، عبوديت و معنويت در ساختار احكام اسلام از اهميت بسيارزيادى برخوردار است بطوريكه در قرآن كريم از علائم بسيار ايمان شمرده شده و واجببر عموم مسلمين معرفى شده است و آنگاه كه قرآن كريم مشخصات بارز جامعه اسلامى وحكمرانان مؤمن را بيان مى فرمايد نماز چنين جلوه كرده است كه : الذين ان مكناهم فىالارض اقامواالصلوة مؤمنان واقعى كسانى هستند كه اگر آنانرا در روى زمين متمكن سازيم نماز را برپاى مىدارند(226). و فلسسفه خلقت ، خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم راجع به جايگاه نماز در دينمبين اسلام چنين مى فرمايد: لكل شى ء وجه و وجه دينكم الصلاة فلا يشينن احدكم وجه دينه : هر چيزى چهرهاى دارد و صورت دين شما نماز است پس مبادا يكى از شما چهره دينش را معيوب نمايد. و نيز فرمودند كه : ليس منى من استخف بصلاته لايرد على الحوض لاوالله . كسى كه نمازش را سبك بشمارد از من نيست بخدا سوگند به محضر من در حوض وارد نمىشود( از شفاعت من برخوردار نمى گردد) و حضرت على عليه السلام آن خانه زاد خدا و اولين شهيد محراب در تاريخ اسلام راجعبه نماز چنين فرمود كه : قال عليه السلام الفضايل اربعة اجناس احدها الحكمة و قوامها فى الكفره و الثانىالعفة و قوامها فى الشهوة والثالث القوة و قوامها فى الغضب والرابعالعدل و قوامه فى اعتدال قوى النفس (227) فضايل داراى چهار جنس هستند يكى از آنها عقل و خرد است و نيروى آن در انديشه و فكراست و دومى پاكدامنى است و نيروى آن در خواستن است و سوم غلبه و توانايى است ونيروى آن در غضب است و چهارم عدل است و نيروى آن در درستى نيروهاى روح آدمى است . 47 - اقصد العلماء للمحجه الممسك عند الشبههوالجدل يورث الريا و من اخطا وجوه خذلته الحيل و الطامع فى وثاقالذل و من احب البقاء فليعد للبلاء . ميانه روترين دانشمندان در استدلال كسى است كه هنگام شبهه خوددارى نمايد و مناقشه دربحث موجب ريا مى شود و كسى كه در اطراف مطالب خطا نمايد حيله ها او را خوار مى نمايد.و فرد آزمند و حريص پايبند ذلت و خوارى است و هركس بقاء را دوست بدارد پس بايدبراى بلا خود را آماده سازد. 48 - لايطولن عليكم الامل فتقسوا قلوبكم . آرزوهاى خود را دراز نكنيد كه در اينصورت دلهاى شما سخت و سياه مى گردد. 49 - ديدار از برادران دينى يك نوع مصونيت و مايه بارورىعقل است هرچند كه زمان آن كم باشد(228). 50 - على بن مهزيار مى گويد ابوالحسن بن حصين به اتفاق من براى ابوجعفر دوم (امامجواد عليه السلام ) نوشتيم : فدايت شويم دوستان شما در مورد نماز صبح اختلاف نظردارند برخى نماز صبح را تا هنگام طلوع فجراول در آسمان مى خوانند و بعضى ديگر تا هنگامى نماز مى خوانند كه در پايين قسمت افقنمايان گردد و ما نمى دانيم كداميك از اين وقت نماز را برايمان بيان فرمائيد و با ماه وسپيده در سرخى خود معين فرمائيد و بفرماييد كه به هنگام ابرى بودن چه بايد كرد ودر سفر و حضر چگونه بايد نماز خواند. حضرت با خط خود نوشتند: الفجر - يرحمك الله - هو الخيط الابيض المعترض ليس هوالابيض صعداء فلاتصل فى سفر ولاحضر حتى تتبينه فان الله تبارك و تعالى لميجعل خلقه فى شبهه من هذا ((كلوا و اشرلوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيطالاسود من الفجر (229). فالخيط الابيض هو المعترض الذى يحرم بهالاكل و الشرب فى الصوم و كذلك هوالذى توجب به الصلاة : خداى رحمت كند سپيده ، نخ سپيد نمايان است و نه آن سپيدى كه گسترده مى شود و در سفرو حضر تنها زمانى نماز بخوان كه آنرا دريابى كه خداى تبارك و تعالى ، خلق خود رادر شبهه قرار نداده و در اين باره فرموده : ((بخوريد و بياشاميد تا هنگامى كه نخ سپيد از نخ سياه در سپيده برايتان از همه تمييزداده شود)) بنابراين ملاك سرزدن سپيده ، مشخص شدن نخ سپيد است و در همين حد است كهدر روزه گرفتن ، خوردن و نوشيدن حرام مى شود و در همين فاصله بايد نماز را به جاىآورد(230). 51 - على بن مهزيار از يحيى بن ابى عمران همدانى روايت كرده مى گويد: براى امامجواد عليه السلام نوشتم : فدايت گردم درباره فردى كه در نماز خود تنها سورهفاتحة الكتاب را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز و در سوره هاى ديگر بسم اللهالرحمن الرحيم نگويد چه مى فرمائيد: عباسى در اين باره مى گويد: اشكالى ندارد. حضرت با خط خود در پاسخ نوشتند: به كورى چشم عباسى ، بايد نمازش را تكرار كند(231). قابل يادآورى است كه اين عباسى ، هشام ابن ابراهيم عباسى است كه باحضرت رضا وحضرت جواد عليهماالسلام سر ستيزه و عناد داشت و سعى مى كرد در فتواهاى خودش باايند و امام معصوم مخالفت نمايد. 52 - على بن مهزيار نقل ميكند كه على بن اسباط نامه اى به امام جواد عليه السلام نوشتدر مورد دخترانش و اينكه كسى مانند او را براى آن ها سراغ ندارد امام نهم به ايشاننوشتند كه : فهمت ما ذكرت من امر بنائك و انك لاتجد احدا مثلك فلا تنظر فى ذلك رحمك الله فانرسول الله صلى الله عليه و آله قال : اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الاتفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير(232) . دانستم كه در مورد دخترانت چه مى گويى و كسى مانند خود را براى آنها سراغ ندارىخدايت رحمت كند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين مورد فرمود: هرگاه كسى به خواستگارى دختران شما آمد كه از اخلاق و دينش راضى بوديد به او زنبدهيد كه اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى روى زمين بوجود مى آيد. اينك بخاطر اهميت موضوع و باتوجه به اينكه جمعيت اين مملكت آقا امام زمانعجل الله فرجه الشريف يك جمعيت كاملا جوان است و دشمنان اسلام و قرآن و فرهنگ غنىاسلام و ايران عزيز از ديرباز جهت تباه كردننسل جوان اين ملت فهيم برنامه ريزى كرده و مى كند و اين جنگ تمام عيار امروزه با دراختيار داشتن ماهواره هاى بسيار مدرن و بكارگيرى امواج صدا و سيما و تسخير رسانه هاىگروهى هر لحظه به رنگى جلوه كرده و ابعاد خطرناكى يافته است . جهت رويارويى با اين خطر چند راه حل اساسى وجود دارد و از جمله بهترين آنهاتسهيل امر ازدواج مى باشد كه جهت ياد آورى به خواننده محترم شيفته فرهنگ انسان سازاسلام ناب گلچينى از احاديث معصومين صلوات الله عليهم اجمعين تقديم مى گردد. اسلام ازدواج را سنت نبوى معرفى مى كند و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايند: ما بنى نباءفى الاسلام حب الى اللهعزوجل من التزويج و در اسلام بنائى محبوبتر از ازدواج درنزد خداوندعزوجل نهاده نشد(233). و به همين دليل شفاعت و واسطه شدن در امر ازدواج از جمله كارهاى نيك مسلمين شمرده شده وامام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند: من زوج اعزبا ممن ينظر الله اليه يوم القيامة . كسى كه زن دهد مجردى را از اين فرد از آن كسانى است كه خداوند در روز قيامت به اونظر رحمت مى اندازد(234). ازدواج از چنان منزلتى برخوردار شده كه عاملتكميل ايمان و زياد شدن ثواب اعمال عبادى محسوب شده است . ليكن يك واقعيت تلخ را بايد بپذيريم و آن اينكه درحال حاضر ما و اكثريت افراد جامعه از فرهنگ و ارزشهاىاصيل اسلام ناب محدى صلى الله عليه و آله و سلم فاصله گرفته ايم كه به عنوانمثال يك عنصر ازرشى اسلام را مورد بحث قرار مى دهيم : برترين زنان امت اسلام كيست ؟ رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايند: افضل نساءامتى اصحبهن وجها و اقلهن مهرا . برترين زنان امت من كسى است كه چهره اش درخشان و مهريه اش كمتر باشد(235). و حال آنكه در جامعه ما با نهادهاى مختلف كه متاءسفانه روز به روز هم سير صعودى داردهزينه ازدواج و ميزان مهريه همگام با توقعات سيرى ناپذير رفته رفته سن ازدواج رابالا مى برد و از اين امر مقدس غولى در ذهن جوانان ترسيم مى نمايد و اگر به اينمعضل دامهاى نهاده در برابر سرمايه هاى امت اسلام ونسل جوان كشور را اضافه نمائيم بطور قطعاحتمال خطرپذيرى جوانان بالاتر خواهد رفت اميد است كه سخنوران و هنرمندان واهل قلم هر فرديكه به نوعى از نفوذ كلام خدادادى برخوردار هست در تبيينمعضل مذكور و تشريح عواقب خطرناك آن بكوشند و در احياى اين ارزش اسلام عزيز سهيمباشند انشاءالله . اينك براى آنكه خواننده عزيز ميزان فاصله بوجود آمده بين ما و فرهنگ حاكم در عصررسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را به آسانى تصور نمايند نمونه اى ازازدواجهاى آسان صدر اسلام ذكر مى شود: روزى پيامبر آمدند ديدند جويبر - كه مسلمانىسياهپوست ، فقير و از اصحاب صفه بود و با چند نفر از فقيران در ايوان مسجد زندگىمى كرد سر به زانوان گذاشته و اندوهگين است . فرمودند جويبر زن مى خواهى ؟ عرض كرد يا رسول الله چه كسى به من زن مى دهد؟! فرمودند: بلند شو برو در خانه زيادبن زبير و بگو پيامبر گفت كه فاطمه ات را بهمن بده .
|
|
|
|
|
|
|
|