|
|
|
|
|
|
عدالت در امام جماعت از شرايط امام جماعت ، عادل بودن است . عدالت را در كتب فقهى تعريف كرده اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمينى (قدسسرّه ) مى فرمايند: عدالت ، يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبيره ، و تكرار و اصرارنسبت به گناهان صغيره باز دارد.(518) پاكى ، تقوا، دورى از گناه ، از نشانه هاى عدالت است . بنا به اهميّت اين صفت ، درنظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى ، داشتن آنبراى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس ، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم ،بايد بدست افراد عادل انجام گيرد. به برخى از اين موارد كه عدالت شرط است ، توجه كنيد: در مسائل عبادى ، امام جماعت بايد عادل باشد. در مسائل سياسى عبادى ، مثل نماز جمعه ، خطيب و امام جمعه بايدعادل باشد. در مسائل سياسى و حقوقى ، (همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاىعادلى بنام شوراى نگهبان معتبر است . در مسائل حقوقى ، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش ، بايد با گواهى افرادعادل باشد. در مسائل تربيتى ، اجراى حدود اسلامى و تاءديب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افرادعادل ، به خلاف و گناه او شهادت دهند. در مسائل اقتصادى ، بيت المال بايد دست افرادعادل باشد. در مسائل اجتماعى وفرهنگى ، پخش ونشر خبرها، بايد دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق ، اعتماد نمى توان كرد، مگر پس از تحقيق و تفحّص . درمسائل نظامى ، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است ، كه عدالت شرط آن است . پس عدالت ازاركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئوليت هاى اجتماعى و تنظيم امور زندگىاست . راه شناخت عدالت گرچه برخوردارى از عدالت ، و داشتن ملكه ترك گناه ، از امور درونى افراد است ، ولىبا علائم و نشانه هايى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى كند، مى توان به بود ونبود آن در افراد، پى برد. در روايات ، برخى از اين علائم به چشم مى خورد و بعضىملاك ها بيان شده كه با وجود آنها، مى توان كسى راعادل شمرد. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: عادل كيست ؟ فرمود: اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَاءثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم(519) كسى كه چشمش را از نامحرم ، زبانش را از گناه ، و دستش را از ظلم ، حفظكند. پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در حديثى انسان جوانمرد وعادل را چنين معرّفى مى كند: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَوعَدَهُم فَلَمْ يُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...(520) كسى كه بامردم ، در معاملات ، ستم نكند و در سخن ، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلّف نكند، او ازكسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است . از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسيم ؟ فرمود: همين كه كسى اهل حيا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت ، خود را به گناهنيالايد، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب ، فرار از جنگ ،... (كه مورد تهديدقرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند،چنين انسانى عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ...(521) در روايات ديگرى مى خوانيم : به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند،خوشبين باشيد و گواهى او را بپذيريد.(522) شايد آنچه را كه فقهاء، به عنوان حُسن ظاهرى در عدالت بيان مى كنند، همينباشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش در مراكز فساد و گناه ، مايهاعتماد مردم شود و او را از اين طريق ، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند. امام باقر عليه السلام در مورد عدالت زنان مى فرمايد: همين كه اهل حجاب و از خانواده هاى محترم بود و از شوهر خويش اطاعت مى كرد و از كارهاىناپسند و جلوه گرى هاى ناروا پرهيز داشت ،عادل است .(523) در بعضى روايات ، فاسق را كسانى مى داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى ،در جامعه شلاّق خورده ، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدكارى يا مورد سوء ظنباشند.(524) البته معناى عدالت در يك نفر، آن نيست كه درطول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه اين ويژگى ، تنها در انبياء و اولياءمعصوم است ، ولى همين كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى نديده باشيم ، كافى است . اين نيز ناگفته نماند كه : اگر كسى خود راعادل نمى داند، و حتّى به مردم بگويد كه منعادل نيستم ، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى تواند امام جماعت شود و مردم نيزمى توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم ، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچىكند.(525) و حتّى اگر پس از نماز جماعت ، معلوم شود كه امام جماعت ،عادل نبوده ، نمازهايى را كه پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست.(526) چرا بعضى به جماعت نمى روند؟ با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از اين فيض بزرگمحرومند و با تاءسف ، شاهديم كه بسيارى ، به آن بى اعتنا و كم رغبت اند و حتى درهمسايگى مسجد به سر مى برند، ولى در جماعت مسلمين حاضر نمى شوند و مسجدها،گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است . علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت ، گوناگون است . بعضى واقعاً عذر دارند ودليلشان پذيرفتنى است ، ولى در بسيارى موارد، بهانه هايى پوچ ، بيشتر نيست .مرورى به اينگونه دلايل و بهانه ها مى كنيم : بعضى ، از پاداشهاى نماز جماعت ، غافلند. برخى ، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مى شوند. بعضى ، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مى دهند و آنرا منافىبا عدالت او به حساب مى آورند. بعضى ، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت ، با ديدگاههاى سياسى آنان نسبت به موضوعاتو اشخاص و... از شركت در جماعت ، دورى مى كنند. بعضى ، بخاطر مشغوليت هاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاريهاى روزمرّه ، از پاداشهاىعظيم نماز جماعت محروم مى شوند. بعضى ، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده وديگر نمى روند. بعضى ، عيب هاى بستگان و نزديكان امام جماعت را به حساب او مى گذارند و او راقبول ندارند. بعضى ، شركت خود در نماز جماعتى را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مىدانند و از آن پرهيز دارند، بى آنكه دليلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشتهباشند. بعضى ، از روى غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يك امام جوان يا فقير زاده ، امّا پاك ومتعهد و لايق ، شركت كنند. برخى ، تن پرور و تنبل اند و در عبادات ، بى حوصله وكسل اند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمى دانند و به سختى حاضرند دستاز كارهاى ديگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپيوندند. بعضى نيز، از طول كشيدن نماز جماعت ، از مسجد مى گريزند. بعضى نيز، از متولّى يا دست اندركاران مسجد، خوششان نمى آيد، از اين رو به نمازجماعت نمى آيند. اينها گوشه اى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كهديديد، بيشتر اينها، بهانه هايى غير قابل اعتناست . اگر آگاهى و رشد دينى مردم بهحدّى برسد كه عوامل ياد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى ، در صفوفى منظمكنار هم بنشينند، به پاداش هاى عظيم جماعت ، توجّه داشته باشند، بد خلقى پيشنماز را،مغاير با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات وآثار مثبت فراوان اين گردهمايى دينى بينديشند، خواهيم ديد كه مساجد، رونقبيشترى خواهد يافت و خلوتى نمازهاى جماعت ، از ميان خواهد رفت . البته ، صلاحيت هاى علمى واخلاقى پيشنماز، ومحيط گرم و آموزنده بودن مساجد،وبرخورد شايسته واحترام آميز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان ونوجوانان ، مى تواند سهم عمده اى در جذب آنان به مسجد، اين كانون وحدت ومعنويتداشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى ، تبليغى و تربيتى كشور نيز در اين زمينه ، مهّماست . اگر مربيان محترم و معلّمان و پدران و مادران ، خود در جماعت ها شركت كنند و در برابرشاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجد بروند، الهام بخش ديگران نيزخواهند بود. اگر مدارس ، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت ،تسهيلى به حساب مى آيد. نماز مسافر نماز، از واجبات بسيار مهمّى است كه در هيچ حال از انسان ساقط نيست ، حتى در مسافرت ،بيمارى ، ميدان جنگ ، در حال غرق شدن و... البته بنا به شرايط خاصّ، صورت هاىمختلفى به خود مى گيرد، ولى همواره بر انسان واجب است . يك مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم بايد بر نمازهاى خويش مواظبت كند. در قطار،اتوبوس ، در سرما و گرما، در تنگى وقت و عجله ، نبايد نماز را سبك شمرد و اداى آن رابه فراموشى سپرد. وقتى اتوبوس يا قطار، براى نماز يا صرف غذا نگه مى دارد،بايد شتافت و نماز را هم خواند. و اگر توقفى نكرد، از راننده خواست تا نگهدارد. شرايط نماز قصر مسافر، در مدّت مسافرت و در راه ، با هشت شرط، نمازهاى چهار ركعتى خود را بايدشكسته و قصر (دو ركعت ) بجا آورد:(527) شرط اوّل : آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد. شرط دوّم : آنكه از اوّل سفر، قصد هشت فرسخ را داشته باشد. شرط سوّم : آنكه در بين راه ، از قصد خود برنگردد. شرط چهارّم : آنكه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ ، از وطن خود بگذرد،يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند. شرط پنجم : آنكه براى كار حرام سفر نكند و سفرش ، سفر معصيت نباشد.للّه شرط ششم : آنكه از صحرانشينان بيابان گرد نباشد. شرط هفتم : آنكه شغل او مسافرت نباشد. شرط هشتم : آنكه به حدّ ترخصّ(528) برسد. اقامت ده روز در مسافرت ، اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام يا بيشتر در يكجا داشته باشد، بايدنمازهايش را تمام بخواند. اگر نيّت واقعى او، ماندن كمتر از ده روز است ، نمى تواند در ظاهر قصد ده روز كند وتمام بخواند. اگر قبل از تمام شدن ده روز، به دلايلى تصميم انسان عوض شد و تصميم به بازگشتگرفت ، روزهاى باقيمانده را هم بايد تمام بخواند. اگر كسى مسافرت كند و به وطن خود برود، هر چند كمتر از ده روز بماند، نمازهايشتمام است . مگر آنكه از وطن خود اعراض كرده و بنايش بر بازنگشتن باشد، كه حكممسافر دارد. زادگاه انسان ، وطن اصلى اوست ، مگر آنكه از آنجا اعراض كند. محلّ ديگرى را هم كهانسان براى اقامت دائمى انتخاب مى كند، وطن غير اصلى او به حساب مى آيد. كسى كه دردو جا زندگى مى كند، هر دو جا وطن او محسوب مى شود. تا انسان ، قصد ماندن هميشگى درجايى غير از وطن اصلى نداشته باشد، وطن او حساب نمى شود، مگر آنكه بدون قصدِماندن ، آنقدر بماند كه مردم بگويند آنجا وطن اوست . كسى كه مسافرت ، شغل اوست (مثل رانندگان ، خلبانان و...) يا شغلش به گونه اى درارتباط با سفر است كه همواره در تردّد و رفت و آمد است ، نمازهايش را بايد تمامبخواند.(529) مسافر، در چهار جا مى تواند نمازش را هم شكسته وهم تمام بخواند: 1- مسجدالحرام ، 2-مسجدالنبى ، 3- مسجد كوفه ، 4- حرم سيدالشهداء و مسجدمتّصل به حرم آن حضرت .(530) در اين موارد، براى فيض بيشتر بردن از معنويات اين اماكن ، مسافر مجاز است نمازش راتمام بخواند. نماز قضا نماز، از حقوق خدا بر عهده انسان است و انجام درست و به موقع آن ، بر انسان مكلّف واجباست . كسى كه نماز واجب خود را به هر دليل در وقت آن نخوانده است ، مانند: فراموشى ،بيهوشى ، مستى ، يا عدم امكان و از روى اجبار، يا از روىسهل انگارى و معصيت ، و يا آنكه خوانده ولىباطل بوده و بعداً فهميده است ، بايد آن نمازها را كه نخوانده ياباطل بجا آورده ، قضا كند. البته نمازهاى روزانه اى را كه زنان در حال حيض يا نفاس نمى خوانند، قضا ندارد. كسى كه نماز قضا دارد، بايد در خواندن آن كوتاهى نكند، ولى واجب نيست فورى آنرابجا آورد. انسان تا زنده است ، اگر چه از خواندن نمازهاى خود عاجز باشد، ديگرى نمى تواندنمازهاى او را قضا نمايد. نماز قضا را مى توان با جماعت خواند. و لازم نيست نماز هر دو يكى باشد. مثلاً مى توانقضاى نماز صبح را، در جماعت نماز مغرب و عشاء خواند، يا بر عكس . نمازى كه از انسان فوت شده ، از نظر تعداد ركعات ، به همان صورت بايد قضا شود.مثلاً انسان مى تواند در مسافرت ، قضاى نماز چهار ركعتى را به صورت تمام بخواند.و اگر مثلاً در مسافرت ، نماز ظهر از انسان قضا شده ، در وطن بايد آن را به صورت دوركعتى قضا كند. (براى آشنايى با مسائل ريزتر نماز مسافر و نماز قضا، به توضيحالمسائل رجوع كنيد). نمازهاى ديگر تاكنون ، غير از نمازهاى مستحبى و نوافل روزانه ، كه همراه با تعقيبات ذكر شد، نمازمسافر و نماز قضا نيز بحث شده ، كه اين دو نيز، همان نمازهاى روزانه در شرايطىخاص (در سفر، يا در خارج وقت ) بود. امّا، چند نماز ديگر نيز هست كه برخى واجب و بعضى مستحب مؤ كّد است ، براىتكميل بحث هاى نماز، به آنها هم به صورتِ گذرا پرداخته مى شود. نماز جمعه در مراسم هفتگى اجتماعى مسلمين ، نماز جمعه جايگاه والايى دارد و نه تنها يكعبادت ، بلكه مظهر وحدت مسلمين و شكوه و عظمت اسلام است و آگاهى پيروان قرآن را بالامى برد و نماز عبادى ، سياسى محسوب مى گردد. قرآن كريم ، درباره نماز جمعه ، مى فرمايد: يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِمِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللّهِ وَذَرُواْ الْبَيْعَ(531) اى ايمان آوردگان ! وقتى به نماز روز جمعه ندا داده مى شود، به سوى ياد خدا بشتابيدو داد و ستد را راها كنيد. كيفيّت نماز جمعه نماز جمعه در عصر غيبت ، واجب تخييرى است و انسان مى تواند نماز جمعه بخواند يا نمازظهر. نماز جمعه دو ركعت است و حتماً بايد بصورت جماعت خوانده شود. پيش از نماز، دو خطبهواجب است كه خطيب ، در آنها علاوه بر دعوت به تقوا،مسائل اجتماعى سياسى مسلمانان را هم بايد مطرح كند. وقت آن ، از آغاز ظهر تا حدود يك ساعت پس از اذان است و از آن ديرتر روا نمى باشد. حداقل افرادى كه با حضور آنان نماز جمعه تشكيل مى شود، پنج نفر است . فاصله دونماز جمعه ، نبايد كمتر از يك فرسخ باشد. گوش دادن به خطبه هاى نماز جمعه واجب است . شركت نكردن بدون عذر، در نماز جمعه ،نشانه نفاق است . بهتر است كه امام جمعه ، در ركعت اوّل ، پس از حمد، سوره جمعه را بخواند و در ركعت دوم ،سوره منافقين را. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است : خداوند با سوره جمعه ، مؤ منان راگرامى داشته است ، از اين رو، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان بشارت آنان، جمعه را سنّت كرده و بعنوان توبيخ منافقان ، سوره منافقين را لازم ساخته است.(532) اهميّت نماز جمعه در اين زمينه ، احاديث بسيارى نقل شده كه در اينجامجال پرداختن به آنهانيست .(533) رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نماز جمعه را حج مساكين دانسته (534) وآنرا موجب آمرزش گناهان شمرده است .(535) نماز جمعه ، نمايش وحدت و قدرت مسلمانان و ميعاد نمازگزاران مؤ من است . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در آغاز هجرت ، وقتى به مدينه رسيد، اوّلين نمازجمعه را براى مردم بپا داشت و اين اجتماع شكوهمند و سازنده را پايه گذارى كرد. اين نماز، بعد سياسى و حكومتى دارد. خطيب و امام جمعه ، يا حاكم مسلمين است ، يا كسى كهاز طرف رهبرى ، به اين سمت منصوب شده است . بركات و آثار سازنده تربيتى واجتماعى اين عبادت سياسى بسيار است ، كه به چند نمونه اشاره مى شود: 1- تقويت روحيّه اخوت و برادرى چرا كه همه ، از هر جا، در يك مجمع و مصلاّ گرد مى آيند و با رنگ ها و نژادهاى مختلفكنار هم مى نشينند. آنچه در نماز جماعت بود، به مراتب بيشتر و قوى تر در نماز جمعه ،اين تجمّع هفتگى مسلمانان وجود دارد. 2- تشكّل نيروهاى اسلام اين عبادت ، به نوعى مسلمانان را بر محور عبادت و نماز،تكشّل و يكپارچگى مى بخشد و مايه ارعاب دشمنان اسلام و خنثى شدن توطئه هاى تفرقهافكنانه و شايعه هاى آنان است . 3- رشد فكرى سياسى مسلمان به مقتضاى مطالب آگاهى بخشى كه در خطبه هاى جمعه بيان مى شود، مردم ازمسائل سياسى كشور خود و جهان با خبر مى شوند و با آشنايى به وظايف اجتماعى خويش، در صحنه اجتماع حضور بيشتر مى يابند. 4- تقويت روحيه جمعى اين نيز از آثار نماز جمعه است كه قطره هاى پراكنده افراد انسانى را در يك اقيانوس ،گرد مى آورد و همه با ارتباط متقابل و شناسايى هم ، روحيه اجتماعى پيدا مى كنند وانزوا و فردگرايى از بين مى رود. 5- مركزيّت بسيج مردم سنگر نماز جمعه ، بهترين جاى دعوت مردم به بسيج شدن براى جهاد و دفاع و حلّمشكلات اجتماعى و يارى رسانى به ديگران است . اين قدرت عظيم مردمى كه در نمازجمعه متجلّى مى شود، همواره مورد توجّه بوده و در صدر اسلام نيز،رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام از مساجد و پس ازخطبه ها، افراد را بسيج كرده و به جبهه هاى جهاد، مى فرستادند. و بسيارى آثار ديگر...(536) سيره اولياء دين روش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و پيشوايان معصوم درباره نماز جمعه ،بيانگر اهميّت آن و ضرورت اهتمام به اين فريضه است . در روايت است كه على عليه السلام فرمود: روز پنجشنبه ، دوا(هاى ضعيف كننده )نخوريد، پرسيدند: چرا؟ فرمود: براى آنكه شمارا از حضور در نماز جمعه بازندارد.(537) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: وَ كانَ اَصحابُ النّبىِ يَتَجَهّزُونَ لِلْجُمْعةِيومَ الخَميسِ، لِضيقِ الْوَقتِ(538) ياران پيامبر، آن روز پنجشنبه براى جمعه آمادهمى شدند، چرا كه جمعه (بخاطر كارهايى كه دارد) وقت تنگ است . اميرالمؤ منين عليه السلام زندانيان و متّهمان پرونده هاى بدهكارى ، تهمت و... رابراى نماز جمعه بيرون مى آورد، تا در نماز جمعه حضور داشته باشند، و اولياء آنانضمانت مى كردند كه برگردند. فاسقان زندانى را هم براى شركت در نماز جمعه ،بيرون مى فرستاد، با كنترل و مراقبت .(539) على عليه السلام به عنوان بزرگداشت نماز جمعه و تعظيم اين شعائر، پابرهنهبراى نماز جمعه حاضر مى شد و كفشها را در دست چپ مى گرفت و مى فرمود: اين نماز،جايگاه خاصّ الهى است ، و اين كار را از روى تواضع در برابر خداوند انجام مىداد.(540) با اين حساب ، اهميّت اين فريضه آشكار مى شود و مسلمانان متعهّد نبايد از حضور در اينصحنه سياسى عبادى غفلت ورزند. امام امّت فرموده است : نمازجمعه ، كه نمايشى از قدرت سياسى واجتماعى اسلام است ، بايد هر چه با شكوهتر وپر محتواتر اقامه شود... ملّت عظيم و عزيز، با شركت خود، بايد اين سنگر اسلامى راهر چه عظيمتر و بلند پايه تر، حفظ نمايد، تا به بركت آن ، توطئه هاى خائنان ودسيسه هاى مفسدان خنثى شود.(541) نماز عيد مناسبت هاى مختلف اسلامى ، زمينه توجّه به خداىمتعال و زنده كننده ياد او در زندگى و فكر مسلمانان است و براى بسيارى از اين مناسبت ها،اعمال و دعاهاى بخصوصى ، از جمله نماز، بيان شده است . منظور از نماز عيد، نماز دو ركعتى است كه در عيد فطر و عيد قربان خوانده مى شود. بر خلاف ساير جشن ها و نيز اعياد ديگران ، كه آميخته به غفلت ها، هوسرانى ها وشهوات است ، عيد اسلامى ، همراه با نماز، دعا، انفاق و صدقات ،غسل و طهارت و... است . اينك به توضيح مختصرى پيرامون نماز اين دو عيد مى پردازيم : نماز عيد فطر در نخستين روز ماه شوّال ، كه عيد فطر است ، پس از يك ماه عبادت و روزه ، بهشكرانه اين توفيق نماز بايد خواند. اين نماز، در زمان حضورامام عليه السلام واجباست وبايد به جماعت خوانده شود ولى در زمان ما مستحبّ است . وقت آن ، از اوّل آفتاب روز عيد، تا ظهر است ولى بهتر است كه در آغاز روز، پس از بلندشدن آفتاب بخوانند. در ركعت اوّل بعد از خواندن حمد و سوره ، بايد پنج تكبير گفت و پس از هر تكبير، قنوتگرفت . در قنوت ، هر دعايى مى توان خواند، ولى بهتر، دعاى اللهماهل الكبرياء والعظمة ... است . در ركعت دوّم چهار تكبير است ، كه پس از هر تكبير،قنوت لازم است . نماز عيد فطر، با معنويت خاصّى كه دارد، دل ها را متوجّه خدا مى كند، حالت توبه واستغفار در دل ها ايجاد مى سازد و مستحب است كه انسان ، پيش از نماز عيد،غسل كند، دعاهاى خاصّى را بخواند، و در فضاى باز و در زير آسمان به نماز بايستد. امام رضا عليه السلام مى فرمايد: انّما جُعِلَ يَوْمُ الفِطْر العيدُ، لِيكُونَ لِلمُسلِمينَمُجْتمعاً يَجْتَمِعُونَ فيه و يَبْرُزُونَ لِلّهِ عزّوجلّ فَيُمجّدونَهُ عَلى ما مَنَّ عَليهم ، فَيَكُونُيَومَ عيدٍ و يَومَ اجتماعٍ وَ يَوْمَ زكاةٍ وَ يَوْمَ رَغْبةٍ و يَوْمَ تَضَرُّعٍ(542) خداوند، روز فطر را بدين سبب عيد قرار داد، تا مسلمانان ، مجمعى داشته باشندكه در آنروز، جمع شوند و در برابر خداوند، بخاطر منّت ها و نعمت هايش ، به تمجيد وتعظيم بپردازند، پس آنروز، روز عيد و تجمّع و زكات و رغبت و نيايش است . در اين حديث شريف ، فلسفه اين نماز و عيد را در محورهاى زير، بيان كرده است : 1- اجتماع و گردهمايى 2- زكات و رسيدگى به فقرا 3- رغبت و گرايش به خدا 4- تضرّع و ناليدن به درگاه پروردگار و اينها، هم ناظر به بعد معنوى و عرفانى اين نماز و مراسم عبادى است ، هم توجّه بهآثار اجتماعى و فوائدى دارد كه به مردم مى رسد و مردم با پرداختِ زكات فطره بينوايان مستمند را به نوايى مى رسانند و به يك لحاظ، از نظر تاءمين معاش محرومان ،عيد فطر، عيد فقرا محسوب مى شود. اضافه بر آثار اجتماعى و سياسى كه اين اجتماع عظيم سالانه دارد و نشان شوكت وقدرت امّت اسلامى است .(543) جايزه الهى عمده ترين چيزى كه در اين نماز، از خدا خواسته مى شود، آمرزش و مغفرت الهى و مباركساختن اين عيد، با قبولى طاعات است و اين ، بهترين جايزه اى است كه خداوند بهنمازگزاران روزه دار، عطا مى كند. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:هرگاه روز اوّل ماه شوال (عيد فطر) فرا مى رسد، يك منادى از سوى خداوند ندا مى دهد: ايُّها المُؤ منونَ! اُغْدُوا اِلى جَوائِزِكم ! بشتابيد به سوى جايزه هايتان . آنگاه ، امام باقر عليه السلام رو به جابر كرده ، فرمود: اى جابر! جوايز خدا،مثل جايزه هاى اين پادشاهان نيست !... امروز، روز جايزه هاست !(544) عيد فطر، صحنه اى از قيامت از آثار تربيتى و سازنده نماز عيد فطر، آنست كه در آن اجتماع دعايى و حضورنيازمندانه ، در مصلاى بى سقف ، انسان به ياد خدا و قيامت و نيازمندى خويش به رحمتالهى مى افتد و صحنه قيامت در نظرها مجسّم مى شود. يادآورى قيامت در آنروز، سفارشاميرالمؤ منين عليه السلام است . در روايت است كه على عليه السلام در يك روز فطرى در خطبه اى كه خواند، خطاببه مردم فرمود: اى مردم ! اين روز شما، روزى است كه نيكان ، پاداش مى گيرند. در اين روز، بدكاران ، زيان مى كنند. اين روز، شبيه ترين روز به قيامت شماست . با بيرون آمدنتان از خانه ها به مصلا، بيرون آمدنتان از قبرها را به ياد آوريد. با توقف خود در مصلا و انتظار نماز، توقّف در حضور خدا را در قيامت به خاطر آوريد. و با بازگشت خود به خانه ها، بازگشتتان را به خانه هاى خود در بهشت يا جهنم بهياد آوريد.(545) امام مجتبى عليه السلام روز عيد فطر، به عدهّاى برخورد كه به خنده و بازىمشغول بودند، به همراهان خويش فرمود: خداوند، رمضان را، ميدانى براى مسابقه ودستيابى به رحمت و رضوان خويش قرار داده بود، كه عدّه اى پيش تاخته و بردند، عدّهاى هم عقب مانده و باختند. شگفت از آنكه در اين روز پاداش ، به خنده و بازىمشغول است ...(546) نماز عيد قربان روز دهم ذيحجّه ، روز عيد قربان (عيد اضحى ) و از بزرگترين اعياد اسلامى است كهاعمال و دعاهاى خاصّى دارد. يكى از نمازها، نماز عيد قربان است كهمثل نماز عيد فطر، دو ركعت است و به همان صورت و در همان وقت و با همان شرايطخوانده مى شود. چه در روز عيد فطر وچه قربان ، پيش از نماز وپس از آن (در نماز عيد قربان ، تا دهنماز پس از نمازعيد) تكبيرهايى گفته شود، كه همه ، بزرگ شمردن خدا وتوحيدوستايش او وشكر بر نعمت هدايت است .(547) در قنوت نماز عيد آنگونه كه گذشت دعاىاللهم اهل الكبرياء و العظمة ... بهتر است .(548) در اين دعا، خدا را به عظمت ،جبروت عفو و رحمت و بخشش مى شناسيم و ياد مى كنيم و از او، به حق و منزلت اين روزبزرگ ، كه عيد مسلمانان و مايه شرافت و افتخار پيامبر و خاندان اوست ، درخواست مىكنيم كه بر محمد و آل او درود فرستد و ما را از خيرها و بركات خويش بهره مندسازد. جمله اى كه در اين دعا آمده ، جامع ترين درخواستى است كه مى توان از خدا طلبيد. ازپروردگار مى خواهيم كه : خدايا، در هر خيرى كه محمد و آل محمد را در اين روز، وارد ساختى ، مرا نيزداخل گردان . و از هر بدى كه محمد و آل محمد را در اين روز، بيرون ساختى ، مرا نيز خارج گردان . خدايا... من از تو بهترين چيزها را مى طلبم كه بندگان صالح تو، از تو خواسته اند. و به تو پناه مى برم از هر بدى كه بندگانِ مخلصت ، از آن به تو پناهنده شده اند! نماز عيد، حقّ رهبرى در اسلام ، آئين هاى جمعه و عيد، از منصب هاى وابسته به حكومت حق و رهبرى اسلامى است واگر قدرت هاى ستمگر، آنها را در استخدام اهداف خويش مى گرفتند، غاصبانه بوده است. حتّى نصب افراد براى اقامه نماز جمعه و عيد و مراسم حج و... از اختيارات و شئون حكومت وولايت امر است . از اين رو، بودن اينگونه امور در اختيار و سيطره نالايقان ، براى(آل محمد) حزن آور است . امام باقر عليه السلام در حديثى به اين حقيقت اشارهفرموده است : ما مِنْ عيدٍ لِلْمُسلمينَ، اَضحى وَلافِطرٍ، اِلاّ وَ هُوَ يُجَدّدُ فيه لالِ مُحمَدٍ حُزْنٌ،قيلَ: وَ لِمَ ذلك ؟ قال عليه السلام : لاَنَّهمْ عليه السلام يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فى يَدِغَيْرِهِم (549) براى مسلمانان ، هيچ عيد قربان و عيد فطرى نيست ، مگر آنكه اندوهآل محمد صلّى اللّه عليه و آله در آن افزون و تجديد مى شود. پرسيدند: چرا؟فرمود: براى آن كه اهلبيت عليه السلام ، حقّ خويش را در دست ديگران مى بينند!... و چه مظلوميتى براى خاندان عصمت ، بالاتر از اين كه حتى اعياد اسلامى هم براى آناناندوهبار باشد و خاطره غصب حق و انحراف مسير رهبرى جامعه را بياد آورد! نماز آيات برخى پديده هايى كه در طبيعت رخ مى دهد و حالتِ غير عادى دارد، گاهى موجب وحشت انسانها مى شود و گاهى نيز ممكن است افكار خرافى و شرك آلودى را در اذهان جاهلان و غافلانپديد آورد. اينجاست كه توجّه دادن انديشه ها به عوامل اصلى آنها و جلوگيرى از انحراف اذهان ، بهعنوان يك وظيفه براى اديان حق ، جلوه مى كند. در اسلام ، براى اينگونه پديده ها، نماز خاصّى واجب شده تا مردم ، توجّه به خداىهستى آفرين پيدا كنند و منشاء اين تغييرات و حوادث را، قدرت الهى بشناسند. نام ايننماز، نماز آيات است ، چرا كه براى بروز حوادثى برگزار مى شود كه ازآيات و نشانه هاى الهى در جهان است . در رساله ها مى خوانيم : كه نماز آيات ، به واسطه چهار چيز واجب مى شود: 1- گرفتن خورشيد (كسوف ) 2- گرفتن ماه (خسوف ) 3- زلزله . 4- رعد و برق و بادهاى سياه و سرخ وحشت آور، كه بيشتر مردم بترسند.للّه (به برخى مسائل آن اشاره خواهد شد). نماز آيات ، درسى از توحيد بروز اينگونه حوادث ، در اذهان ساده لواحان ، نشان نوعى قهر طبيعت و خشم خدايان بهشمار مى آمد و چون از كيفيّت و علل آن خبر نداشتند، از خداغافل مى شدند و به طبيعت بى جان متوجّه مى شدند. به خصوص ، خورشيد پرستان و ماهپرستان ، افكار خاصّى پيدا مى كردند. خواندن نماز آيات ، براى توجّه دادن به منشاء اصلى آفرينش و دگرگونيهاى طبيعت ،يعنى خداى تواناست و درسى از توحيد به مردم مى آموزد. روايت است كه هنگام درگذشت ابراهيم ، فرزند كوچك پيامبر، خورشيد گرفت . مردم باخود مى گفتند كه اين كسوف و خورشيد گرفتگى ، به خاطر فقدان پسررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است . پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله براىتصحيح افكار و برداشت ها منبر رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار، فرمود: ايُّهاالنّاسُ! اِنَّ الشَمْسَ والْقَمَرَ آيَتانِ مِنْ آياتِ اللّهِ، يَجْريانِ باءمْرهِ مُطيعانِ لَهُلايَنْكَسِف انِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَ لا لِحَياتِهِ، فَاذَا انْكَسَفتا اَوْ واحِدةٌ مِنْهُما فَصَلُّوا اى مردم ! خورشيد و ماه ، دو نشانه از نشانه هاى الهى اند، به فرمان او جريان دارند ومطيع اويند، و بخاطر مرگ يا زندگى كسى ، گرفته نمى شوند. پس اگر هر دو يايكى از آن دو گرفت ، نماز بگذاريد. پس از اين سخن ، از منبر فرود آمد و با مردم نماز كسوف ، خواند.(550) دو درس از اين برخورد پيامبر مى آموزيم : يكى ، آن كه آن حضرت ، ابتدا به روشنگرى افكار، پيرامون پديده طبيعى پرداخت ،سپس به نماز ايستاد، و اين مى فهماند كه فهم و انديشه ، مقدم بر عبادت و نماز است . ديگر، اينكه چون مرد الهى و رسول به حق بود، حق را گفت و مردم را به خدا توجّه داد.بر خلاف آنانكه حيله گر و عوام فريب اند، كه از چنين حادثه اى ، شايد به نفع خود وكسب وجهه ، سوء استفاده كنند. و حتّى حوادث طبيعى را در مسير خواسته هاى نفسانى ،تجزيه و تحليل و تاءويل نمايند. امام صادق عليه السلام از پدرش نقل مى كند كه فرمود: زلزله ها و گرفتگى ماه و خورشيد و بادهاى سخت و وحشت زا، از نشانه هاى قيامت است . هرگاه يكى از اينها را ديديد، به ياد بر پائى قيامت بيفتيد، به مسجدها پناه بريد و نمازبخوانيد.(551) اين روايت نيز، توجّه دادن اذهان مردم ، از طبيعت ، به خداى طبيعت است و در نهايت با نماز،اين خداگرايى تكميل مى شود. چگونگى نماز آيات در مورد نماز آيات ، فقط به چند مسئله اشاره مى شود. توضيح بيشتر آنرا در رساله هاىعمليه بخوانيد. 1- نماز آيات ، دو ركعت است و هر ركعت ، پنج ركوع دارد. در هر ركعت ، مى توان پس ازحمد و سوره ، به ركوع رفت و برخاست ، دوباره حمد و سوره و ركوع ، تا پنج مرتبه .و مى توان در هر ركعت ، يك حمد خواند و آيات سوره توحيد را به پنج قسمت كرد وقبل از هر ركوع ، يك بخش از سوره را خواند و به ركوع رفت ، و سپس آيه اى ديگر وركوع دوّم و همچنين تا پنج ركوع تمام شود. 2- در نماز آيات هم ، آنچه در نمازهاى روزانه لازم است ، واجب مى باشد، مانند طهارت ،قبله و... 3- خواندن نماز آيات ، واجب فورى است و نبايد به تاءخير انداخت . در ماه و خورشيدگرفتگى ، از وقتى كه ماه و خورشيد، شروع به گرفتن مى كند، مى توان نماز آياترا خواند. اگر كسى نماز آيات نخوانده ، گناه كرده است و تا آخر عمر بر او واجب است وهر وقت بخواند، ادا مى باشد. 4- اگر عوامل وجوب نماز آيات ، در شهرى اتفاق بيفتد (مثلاً زلزله و...) براى مردمهمانجا واجب است نه شهرهاى ديگر. 5 فرقى نمى كند كه تمام ماه يا خورشيدبگيرد، يا قسمتى از آن (خسوف وكسوف كلّىياجزئى ) در هر دوحال ، نماز آيات واجب است . نماز ميّت وقتى مسلمانى هر چند كودك ، از دنيا مى رود، پس ازغسل دادن و كفن كردن ، بايد بر پيكر او نماز خواند. گرچه نام نماز ميّت بر آنگفته شده ، ولى در واقع دعايى بيش نيست ، زيرا ركوع و سجود و تشهد و سلام ندارد ووضو و غسل و تيمّم داشتن شرط نيست و پاك بودن بدن نمازگزار هم لازم نمى باشد.اگر چه بهتر است شرايط نماز را داشته باشد. اين مراسم ، بهتر است كه به صورت جماعت انجام شود. خواندن نماز بر جنازه مسلمان ، واجب كفايى است . يعنى بر همه مسلمين واجب است واگر فرد يا افرادى بخوانند، از ديگران ساقط است . اين نماز، خواستن رحمت و مغفرت براى مرده است . از اين رو بهتر است كه دوستان وبستگان و مؤ منين را خبر كنند تا حضور يافته و بر او نماز بگذارند. اين نماز، هم سببرحمت بر ميّت است و هم موجب اجر براى نمازگزاران مى شود.(552) معمولاً در خواندن اين نماز، دعاها و جملات خاصّى به صورت مستحّب خوانده مى شود. امّااندازه واجب آن ، كه دانستنش براى هر مسلمان ضرورى است به اين صورت است : نماز ميّت پنج تكبير دارد. پس از تكبير اوّل بگويند: اشهد اَن لا اله الاّ اللّه و انّ محمّداًرسول اللّه . پس از تكبير دوّم بگويند: الّلهم صل على محمد وآل محمّد. پس از تكبير سوّم بگويند: الّلهم اغفر للمؤ منين والمؤ منات . پس از تكبير چهارم : الّلهم اغفر لهذا الميت (اگر ميت ، مرد است ) يا: الّلهم اغفرلهذه الميّتِ. (اگر ميت ، زن است ) پس از تكبير پنجم ، نماز تمام است . كسى كه بر ميّت نماز مى خواند، بايد رو به قبله باشد، و ميّت را، درمقابل او به پشت بخوابانند. بطورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پايش بهطرف چپ او باشد. نمازگزار بايد از ميّت دور نباشد. ولى اگر به صورت جماعت باشد، دور بودن نفراتديگر مانعى ندارد ولى اتصال بايد حفظ شود. اگر بر ميتى نماز خوانده نشود (به عمد يا از روى فراموشى ) يا بعداً معلوم شود كهنماز، باطل بوده ، پس از دفن شدن بر قبر او بايد خواند.(553) نماز باران وقتى رحمت الهى (باران ) قطع شود و چشمه ها و قنات ها بخشكد و كمبود آب پديد آيد،براى نزول رحمت الهى و آمدن باران ، نماز مى خوانند. نام اين نماز، نماز استسقاء يا نمازباران است . اين نيز، يك درس توحيدى و توجّه دادن به قدرت و رحمت الهى است ، زيرا در خشكسالى وقحطى و بى آبى ، از دست هيچكس ، كارى برنمى آيد، تنها خداست كه مى تواند بافرستادن ابرهاى باران زا، رحمت خويش را بر سر مردم بگسترد. خداوند مى فرمايد: قُل اءراءيتُم اِن اءصبَح مائُكم غَورا فَمَن يَاءتيكم بِماءٍ معين (554) بگو: اگر آب شما بخشكد، چه كسى براى شما آب گورا مى آورد؟ بى آبى يك منطقه و نيامدن باران ، نشانه قهر خدا و گاهى به سبب گناهانى است كهمردم جامعه انجام مى دهند. پس توجّه به خدا و گريه و التماس و توبه و تضرع ، سببمى شود خداوند عنايت كند و كم آبى را بر طرف سازد. نماز باران براى جلب رحمتخداوند است . علّت نيامدن باران همچنانكه اشاره شد، گاهى بى بارانى ، نتيجه معاصى مردم و نوعى عقوبت و تنبيهالهى است . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است : وقتى خداوند بر امّتى غضب كند و عذاب بر آنان نفرستد، نرخ ها گران مى شود و عمرهاكوتاه مى گردد، تجّار سود نمى برند و درخت ها ميوه نمى دهند و نهرها پر آب نمى شودو باران از مردم قطع مى شود و اشرار بر آنان تسلّط مى يابند.(555) در حديث ديگرى ، امام صادق عليه السلام فرموده است : ... وَ اِذا جارَالحُكام فىِ القَضاءِ امسِك القَطرُ مِنَ السَّماء(556) هر گاه زمامداران و حاكمان ، در دادرسى ستم كنند، باران از آسمان قطع مى شود. طبق روايات ، غير از آنچه ياد شد، شيوع گناه ، كفران نعمت ، منع حقوق ، كم فروشى ،ظلم و حيله ، ترك امر به معروف و نهى از منكر، ندادن زكات و... نيز، گاهى سبب قطعباران مى شود.(557) در حديث آمده : حضرت سليمان ، با اصحاب خود براى نماز باران بيرون مى رفت . درراه ، به مورچه اى برخورد كه يكى از پاهايش را به آسمان بلند كرده و مى گويد:خدايا! ما مخلوقات ضعيف تو هستيم و از روزى تو بى نياز نيستيم ، پس به سبب گناهانبنى آدم ، ما را به هلاكت مرسان . حضرت سليمان عليه السلام به اصحاب فرمود: برگرديد! همانا بخاطر دعاىغير خودتان سيراب شديد...!(558) پس خيلى هم نبايد مغرور بود، خداوند گاهى به خواسته مورچه اى ، رحمت خود را بربندگان نازل مى كند. حتّى گاهى دعاى كافرى چون فرعون را مى پذيرد و باران وفراوانى آب را عطا مى كند. در حديث است از قول امام صادق عليه السلام كه يارانفرعون از كاهش آب نيل پيش او سخن گفتند و اظهار كردن كه اين باعث هلاكت ما خواهد شد.فرعون از آنان خواست كه آنروز برگردند. شب كه شد، به ميان رودنيل رفت و دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت : خدايا! مى دانى كه مى دانم ، كه جزتو، كسى توان آب آوردن ندارد، پس به ما آب بده . صبح كه شد، رودنيل فوران زد و سرشار از آب شد.(559) ايمنى ديدند و نا ايمن شدند دوستى كردم ، مرا دشمن شدند... ما كه دشمن را چنين مى پروريم دوستان را از نظر چون مى بريم ؟(560) آرى ... خداى مهربان ، دعاى بندگان و تضرّع آنان را بى بهره و بدون پاسخ نمىگذارد، فقط بايد اقبال و روى آوردنى از صميمدل و خالصانه از سوى بندگان باشد، تا لطف الهىشامل گردد. به قول سعدى : اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارى دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى (561) كيفيّت نماز باران مثل نماز عيد، دو ركعت است و ركعت اوّل ، پنج قنوت و ركعت دوّم چهار قنوت دارد و بهتر استكه با جماعت خوانده شود. در قنوت ها، هر دعايى مى توان خواند، ولى بهتر است دعايى خوانده شود كه در آن ، ازخداوند، طلب باران شده باشد و قبل از هر دعا، صلوات بر پيامبر و آلش فرستاده شود.مستحب است كه حمد و سوره اش بلند خوانده شود. از آنجا كه اين نماز، براى جلب رحمت پروردگار است ، در مستحبّات آن امورى ذكر شده كههمه ، حالتِ رقّت و زارى و نياز بندگان را مى رساند و جلب رحمت مى كند، از جمله : مردم سه روز، روزه بگيرند و روز سوّم به صحرا روند و نماز بخوانند. زير آسمان جمع شوند. پا برهنه باشند، مردم ، منبر را با خود به صحرا ببرند، مؤ ذن ها هم همراه باشند. پيران و كودكان و چهارپايان را هم با خود ببرند، بچه ها را از مادران جدا كنند تا صداى گريه و ضجّه زياد شود. مانع بيرون رفتن كفّار همراه خود شوند، امام جماعت و مردم ، در كمال خشوع و وقار و درخواست ، به بيابان بيرون روند، جاىپاكى را براى نماز، انتخاب كنند...(562) و نيز، وقتى نماز به پايان رسيد، پيش نماز به منبر رود، و عباى خود را واژگونه ياپشت و رو بر دوش افكند، با صداى بلند، صد بار تكبير بگويد، رو به مردم سمتراست كرده ، صد بار بلند، سبحان الله بگويد، سپس به مردم طرف چپ روى كرده و صدبار با صداى بلند، لا اله الاّ الله بگويد، مانعى ندارد كه مردم هم با صداى بلند، اينشعارها را بدنبال پيشنماز، تكرار كنند، چرا كه رحمت و مغفرت را بهتر جلب مى كند. آنگاه ، امام جماعت و مردم ، دست به دعا بردارند، و بسيار التماس و دعا كنند و بنالند وبخواهند، و امام جماعت ، خطبه بخواند و از خداوند، طلب باران كند. و بهتر است از خطبههايى كه از معصومين عليه السلام نقل شده استفاده شود. مانند آنچه از حضرت اميرعليه السلام (563) و امام سجّاد عليه السلام (564)نقل شده است . سابقه نماز باران آنگونه كه از روايات تاريخى برمى آيد، نماز باران در زمان انبياء گذشته هم بودهاست (نمونه بيرون رفتن حضرت سليمان را خوانديد). دعاها و حديث هايى هم كه درباره شيوه رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله در خواندننماز باران نقل شده ، با خطبه هاى مربوط به اين نماز كه از اميرالمؤ منين عليهالسلام نقل شده ، و نيز دعاى امام سجّاد عليه السلام گوياى اين است كه به اينسنت ، عمل مى شده است .(565) در تاريخ ، برخى از علماى بزرگ هم به برگزارى اين نماز اقدام كرده و از خدا،باران گرفته اند. البته اين نماز، از آن جهت حساسيّت دارد كه اگر خداوند، دعاها را مستجاب نكند و باراننفرستد، مايه شرمندگى نمازگزاران مى شود كه خدا به آنان توجّه ننمود. از اين جهت ،اقدام به اين نماز، جراءت و ايثارى در حدّ مايه گذاشتن از آبرو مى طلبد. يكى از معروف ترين نمازهاى باران تاريخ معاصر ما، نماز آيت الله العظمى سيّد محمدتقى خوانسارى (رحمة الله عليه ) است . نوشته اند كه در سال 1363 قمرى همان سالى كه متفقين ، ايران رااشغال كرده بودند، در قم باران نباريد و باغها و مزارع خشكيد و خطر قحطى و خشكسالىمردم قم را تهديد مى كرد. آن مرجع بزرگوار، دو روز متوالى براى نماز باران به بيابانهاى اطراف قم رفت ،اين حركت ، گرچه مورد استهزاء غير معتقدان به امور معنوى و غيبى بود، ولى در روز دوّم ،چنان باران آمد كه سيلها روان شد و جويبارها به راه افتاد و اين از آثار انفاس قدسى آنمرد الهى بود.(566) نمازهاى ديگر براى ايجاد رابطه ميان بنده و خدا، نمازهاى بسيارى مورد سفارش است . ازقبيل : - نماز غفيله . - نماز حاجت . - نماز شب اول قبر (ليلة الدفن ) - نماز اوّل ماه . - و... بسيارى نمازهاى ديگر كه در كتب دعا مطرح است و علاقمندان به آنجا مراجعه كنند.در همينجا، اين نوشته را به پايان مى بريم ، به اين اميد كه ره توشه آخرت و كارىمفيد براى خود و ديگران گردد.
|
|
|
|
|
|
|
|