|
|
|
|
|
|
نقش ارتباطى محورهاى فعاليت نايبان چهارگانه و كارگزارانآنان شيعيان در دوران غيبت صغرى به دلايل گوناگون نزد نايبان يا وكيلان ناحيه ى مقدّسهمراجعه مى كردند. متعارف ترين دليل مراجعه بهوكيل در طول دوران فعاليت سازمان وكالت از زمان امام صادق عليه السّلام تا پاياندوران غيبت صغرى ، پرداخت وجوه شرعى و هديه ها و نذرهاى مردمى بود. البته كاروكيلان به اين مورد، منحصر نمى شد. شواهد نشان مى دهد كه آنان (نقش ارتباطى ) ميانمردم و امام را داشته اند. آنان نامه ها، پيام ها، پرسش ها و مشكلات فردى يا عمومى شيعيانرا به محضر امامان عليهم السّلام مى رساندند و پس از دريافت پاسخ ، آن را به افرادابلاغ مى كردند. اين نقش ارتباطى در دوران غيبت صغرى بهدليل غيبت امام عليه السّلام ، جايگاه مهم ترى يافت ؛ زيرا سفير ناحيه ى مقدسه در ايندوران ، تنها راه ارتباطى شيعيان با وجود شريف حضرت مهدى (عج ) بود. البته در مواردنادرى ، تماس ها به وسيله ى پيك هاى ويژه ى آن حضرت برقرار شده است كه به يكنمونه از آن در ماجراى (وفد قميّين ) اشاره كرديم . توقيع نويسى ؛ معمول ترين شيوه ى ارتباطى رهبرى شيعه دردوران غيبتصغرى يكى از معمول ترين راه هاى ارتباط با ناحيه ى مقدسه در دوران غيبت صغرى ، (توقيع)هاى صادر شده از سوى ناحيه ى مقدسه براى شيعيان بود. (توقيع )، نوشته اىبود كه در لابه لاى سطور يا در ذيل آن ها، در پاسخ به پرسش ها مى آمد. گاهى نيزتوقيع بى آن كه پاسخ به پرسش پيشين باشند، از سوى ناحيه ى مقدّسه صادر مىشد. البته صدور همين توقيع ها نيز در راستاى زدودن مشكلى در جامعه ى شيعى آنروزگار بوده است . توقيع هاى ناحيه ى مقدّسه در بيشتر موارد از راه نايبان چهارگانهبه دست شيعيان مى رسيد. امّا در برخى موارد، بعضى وكيلان برجسته نيز اين صلاحيت رايافتند كه واسطه ى صدور توقيع باشند. از آن جمله به (محمدبن جعفر اسدى رازى )؛وكيل برجسته ى ناحيه ى مقدسه در منطقه ى رى (264) و (قاسم بن علاء آذربايجانى)؛ وكيل ناحيه ى آذربايجان (265) مى توان اشاره كرد. درون مايه ى توقيع ، يكى از موارد زير بود: رفع اختلاف ها، ترديدها و شبهه هاىموجود در جامعه ى شيعى ،(266) اعلام نصب وكيلان به وكالت ،(267) اعلامعزل وكيلان خيانت پيشه ،(268) اعلام لعن مدعيان دروغين نيابت و بابيّت ،(269)پاسخ به پرسش هاى شرعى ،(270) حل مشكلات خصوصى شيعيان مانند مشكلاتخانوادگى ،(271) دستور عمل به وكيلان .(272) بى ترديد، ساختار وكالت و نيابت در كنار دو نقش ياد شده ، نقش ارشاد، هدايت وراهنمايى شيعيان را نيز برعهده داشته است . به عبارت ديگر، وظيفه ى اصلى سفيران ووكيلان ناحيه ى مقدسه ، ارشاد شيعيان به سوى مسيراصيل امامت و رهايى بخشيدن آنان از سردرگمى در غوغاى شيطنت هاى فرمان روايانعباسى ، ادعاهاى مدعيان دروغين نيابت و خيانت برخى ياران پيشين ساختار نيابت بود. خرق عادت در جريان هدايت هدايت و ارشاد مردم ، همواره به صورت عادّى نبوده ، بلكه در صورت نياز، به امر وعنايت ناحيه ى مقدّسه ، برخى خرق عادت ها نيز به وسيله ى سفيران و نايبان ناحيه ىمقدسه انجام گرفته است . ابوجعفر عمرى در يك ماجرا، با خرق عادت ، از محلّ پارچه ىگم شده اى به يكى از شيعيان خبر مى دهد!(273) هم چنين حسين بن روح نوبختى بهنامه اى نانوشته ، كه صفحه اى سفيد بيش نبوده و پرسش تنها در ذهن صاحب نامه بودهاست ، پاسخ مى دهد!(274) على بن محمّد سمرى نيز در بغداد از وفات على بنبابويه قمى در قم خبر مى دهد كه بعد آشكار مى شود كه ابن بابويه در همانتاريخى كه سفير چهارم خبر داده بود، رحلت كرده است !(275) ده ها نمونه از اينگونه خرق عادت ها را در لابه لاى متن هاى تاريخى مى توان جست . نهان كارى ؛ اصل حاكم بر ساختار رهبرى شيعه در دوران غيبتصغرى هم چون دوره هاى پيشين ، (اصل تقيه و نهان كارى ) بر ساختار رهبرى كننده ى شيعه دردوران غيبت صغرى حاكم بود. از اين رو، برخى پژوهش گران ، نام (سازمان زير زمينى) يا (التنظيم السرّى ) را براى اين نهاد برگزيده اند.(276) ايناصل در دوران غيبت صغرى با شدّت هر چه تمام تر رعايت مى شد. به طور كلى ، يكى ازشرايط گزينش سفير و باب از سوى ناحيه ى مقدسه ، داشتن توانايى فراوان برپرده پوشى و نهان كارى بود. اين نهان كارى در برخى بُرهه هاى زمانى كه اختناق ،شديدتر و خطر محسوس تر مى شد، افزايش مى يافت . براى نمونه ، نهان كارىسفير دوّم به گونه اى بود كه وى براى رساندن مضمون توقيع مبارك ناحيه ى مقدسهكه دربردارنده ى دستورهايى به يكى از دستياران مشهور سفير، يعنى (جعفربن محمدبنمتّيل قمى ) بود، او را به خرابه ى عبّاسيه ى بغداد برد، آن گاه با نشان دادن توقيعمبارك ، جعفر را از دستورهاى موجود در آن آگاه ساخت ، سپس توقيع را پاره پاره كرد تااثرى از آن باقى نماند!(277) در همين راستا، شدت نهان كارى و تقيّه ى سوّمين سفير حضرت ، زبانزد جامعه ى شيعهبوده است .(278) روزى يكى از شيعيان ازابوسهل نوبختى مى پرسد: چرا ناحيه ى مقدسه با وجود جايگاه رفيع علمى و اجتماعىتو، ابن روح را به نيابت برگزيده است ؟ او در پاسخ مى گويد: درجه ى راز نگهدارىابن روح چنان بالا است كه اگر او، حضرت حجّت (عج ) را پنهان كرده باشد، حتى درصورت قطعه قطعه كردن بدنش با قيچى ، سخنى نمى گويد!(279) در پيشبرد كار اين سازمان پنهانى ، گاه امدادهاى معجزه آساى حضرت حجت عليه السّلامنيز بسيار گره گشا بوده است . براى نمونه ، در دوران سفارت (محمدبن عثمان بنسعيد عمرى )، حكومت وقت از برخى از فعاليت هاى پنهانى اين سازمان آگاه شد،بنابراين ، كسانى را به عنوان شيعيانى كه قصد پرداخت وجوه شرعى دارند، نزدافرادى فرستاد كه در مظانّ اتهام وكالت قرار داشتند. يكى از وكيلانى كه با اينجاسوسان روبه رو شد، (محمدبن احمد بن جعفر قطّان قمّى ) بود. البته چون با آغازاين توطئه ، ناحيه ى مقدسه در توقيعى ، همه ى وكيلان را تا اطلاع بعدى از دريافتهرگونه وجهى منع كرده بود، وكيل ياد شده نيز منكر وكالت خود شد و هيچ وجهى از آنجاسوس دريافت نكرد! اين وضعيت تا رفع كامل خطر برقرار بود.(280) نقش امام عصر (عج ) در گزينش نايبان و كارگزاران آنان جريان گزينش نايبان چهارگانه به عنوان هدايت گران جامعه ى شيعه ، و وكيلانسرزمين هاى شيعه نشين ، به عنوان كارگزاران ساختار رهبرى كننده ى شيعه در دوران غيبتصغرى ، به طور مستقيم از سوى ناحيه ى مقدسه ، صورت مى گرفت (281). پايدارماندن اين سازمان و ادامه ى منظم روند امور و حفظ جامعه ى شيعه و دستگاه رهبرى كننده ىآن دربرابر خطر دشمن ، اقتضا مى كرد كه كارگزارانى زُبده و مورد اطمينان براى اينكار، برگزيده شوند. گستره ى جغرافيايى نظارت و عملكرد سازمان نيابت از مطالعه ى شواهد موجود براى شناسايى گستره ى جغرافيايى نظارت ساختار رهبرىكننده ى شيعه در دوران غيبت صغرى درمى يابيم كه گوشه و كنار سرزمين هاى شيعهنشين آن روز به وسيله ى اين شبكه ى پنهانى با مركز رهبرى كننده ى آن در بغداد وسامراء ارتباط داشته اند. بنا بر شواهد موجود، فهرستى از سرزمين هاى زير پوششاين سازمان ، از اين قرار است : 1) جزيرة العرب شامل : مدينه ، مكّه ، يمن و بحرين . 2) عراق شامل : كوفه ، بغداد، سامراء، مدائن ، قُراء سواد، واسط، بصره ، نصيبين وموصل . 3) شمال آفريقا شامل : مصر و مغرب . 4) ايران شامل : قم ، آوه (آبه )، رى ، قزوين ، همدان ، دينور، قرميسين ، آذربايجان ،اهواز. 5) خراسان و ماوراء النهر شامل : بيهق ، نيشابور، مرو، بلخ ،كابل ، سمرقند، كش ، بخارا و... آن سان كه گذشت ، نايبان چهارگانه با همكارى و همراهى شمارى دستيار ووكيل ، جريان هدايت و رهبرى شيعه در دوران حيرت يا غيبت را به پيش مى بردند. نخستينسفير ناحيه ى مقدسه با هم يارى سه وكيل برجسته در بغداد، كار خود را در دوران حسّاسو سرنوشت ساز آغاز غيبت صغرى ، انجام داده است . نام سه تن دستيار او عبارت است از:(احمدبن اسحاق اشعرى قمى )، (حاجزبن يزيد وشّاء) و (محمدبن احمدبن جعفر قطّانقمى ).(282) البته فرزند وى ؛ يعنى (محمدبن عثمان عمرى ) نيز در كنار پدر بهفعاليت مشغول بوده است . با مرگ سفير اوّل و جانشينى پسرش ، همان دستياران پيشين دركنار دومين سفير، به فعاليت خود، ادامه دادند. گويا اين دستياران در دوران بلند مدتنيابت سفير دوّم بدرود حيات گفته اند. سفير دوّم نيز براى پيشبرد امور، دستيارانديگرى براى خود برگزيد و با كمك آنان ، كار نظارت بر سازمان و ارتباط با وكيلانسرزمين هاى ديگر را اداره مى كرد. بنا بر تصريح شيخ طوسى ، در بغداد ده نفروكيل زير نظر سفير دوّم و براى انجام دستورهاى اومشغول به كار بودند.(283) (حسين بن روح نوبختى ) كه پس از درگذشت سفير دوّم ، به فرمان ناحيه ى مقدّسه ،عهده دار مقام نيابت شد، خود يكى از كارگزاران سفير دوّم بوده است . در روزهاى پايانىزندگى سفير دوّم ، براى اين كه شيعيان با حسين بن روح بيشتر آشنا شوند، امور نيابتبه ويژه دريافت وجوه شرعى ، بيشتر به وى سپرده شده بود.(284) با آغاز نيابت ابن روح ، دستياران سفير دوّم هم چنان در كنار سفير سوّم به فعاليت ادامهدادند. يكى از دستياران برجسته ى ابن روح ، كه حتى در دوران زندانى بودن وى ، بهعنوان اداره كننده ى امور، ايفاى نقش مى كرد، (ابوجعفر محمدبن ابى العزاقر) معروف به(شلمغانى ) بود. وى بعدها به دليل سوء استفاده از منصب و جايگاه خويش و بيانبرخى عقيده هاى ناصواب مانند عقيده ى (حلول )، از سمت خودعزل شد و به لعن ناحيه ى مقدسه ، دچار گشت .(285) نام دستياران سفير چهارم ، به دست ما نرسيده است ، ولى مى توان حدس زد كه برخى ازدستياران سومين سفير، پس از درگذشت وى ، هم چنان در پست خود به كارمشغول بوده اند. افزون بر كارگزاران و معاونان برجسته ى سفيران كه معمولا در بغداد يا شهرهاىپيرامون آن زندگى مى كردند. وكيلان ساكن در ديگر سرزمين هاى شيعه نشين نيز در خدمتنايبان چهارگانه و زير نظر آنان مشغول فعاليت بوده اند. ره آورد بررسىمفصّل در منابع رجالى و روايى ، يافتن نامچهل تن از اين وكيلان بوده است . برخى از آنان عبارتند از: حسن بن نضر قمى ،اءبوصدام ، ابوعلى محمدبن احمدبن حمّاد مروزى محمودى ، جعفربن عبدالغفار، ابوالحسينمحمدبن جعفر اسدى رازى ، محمدبن شاذان بن نعيم نيشابورى ، قاسم بن علاءآذربايجانى ، حسن بن قاسم بن علاء آذربايجانى ، على بن حسين بن على طبرىسمرقندى ، ابومحمّد جعفربن معروف كشى ، بسّامى ، عاصمى ، ابوجعفر محمدبن علىشلمغانى ،ابوالقاسم حسن بن احمد، ابوجعفر محمدبن احمد زجوزجى ، ابوجعفر محمدبنعلى اسود، محمّد بن عباس قمى ، احمدبن متّيل قمى ، ابوعبداللّه بزوفرى ، ابو علىمحمدبن ابى بكر همام بن سهيل كاتب اسكافى ، ابومحمّد حسن بن على جناء نصيبى و... . بدين ترتيب ، نايبان چهار گانه با هدايت فعاليت هاى سازمان پر سابقه ى وكالت ،در دوران غيبت صغرى ، توانستند راه ارتباطى مطمئن و كارگشايى بين ناحيه ى مقدسه وشيعيان سرزمين هاى گوناگون باشند و از آن به بهترين روش براى حفظ سازمانرهبرى جهان تشيع در اين دوره ى حسّاس و سرنوشت ساز، بهره جويند. بنابراين ، شناخت دقيق فعاليت هاى نايبان چهارگانه ، گستره ى كار آنان و چگونگىرهبرى جامعه ى شيعه در دوران هفتاد ساله ى غيبت صغرى ، بدون توجه به پيشينه ىپيدايش و فعاليت هاى شبكه ى ارتباطى وكالت در دوره هاى پيشين ، ممكن نخواهد بود.سازمان نيابت ، ادامه ى فعاليت شمار بسيارىوكيل و سروكيل بود كه پس از زمان امام صادق عليه السّلام ، با دقت و نظم فراوان ،گردش امور را در سرزمين هاى شيعه نشين به دست گرفته و خط ارتباطى بين شيعيان ومراكز استقرار ائمه عليهم السّلام را در مدينه ، بغداد، مرو و سامراء حفظ كرده بودند. با درگذشت سفير چهارم و صدور توقيعى از سوى ناحيه ى مقدسه خطاب به وى - چندروز پيش از وفاتش - او موظّف شد كه ديگر براى به دست گيرى جريان سفارت ونيابت ، جانشينى برنگزيند و در همان توقيع ، پايان دوران غيبت صغرى و آغاز دورانغيبت كبرا (غيبت تامّه ) اعلام گرديد. با پايان يافتن دوران غيبت صغرى و با درگذشت آخرين رهبر شبكه ى وكالت و نيابت(سفير چهارم )، دوران فعاليت سازمان وكالت پس از دو قرن تلاش به پايان رسيد وسازمان فقاهت در طول دوران غيبت كبرا، ادامه دهنده ى راه سازمان وكالت تا عصر حاضرگشت . مهدى منتظر (عج ) و سير تاريخى و نشانه هاى ظهور نوشته : سامى بدرى ترجمه : عبداللّه امينى ارتباط مهدى (عج ) با پايان سير تاريخ بيشتر فلاسفه ى پوزيتيويسم به ويژه ماركسيست ها در سده ى نوزدهم و بيستم ، دربارهى سنت ها و مرحله هاى تاريخ به بحث پرداخته اند. بهترين دست آوردى كه ماركسيسم ، به انديشه ى بشرى تقديم كرد،اصل جبر تاريخى (286) و كوشش براى كشف سنت ها ومراحل تاريخ ، نيز اهميت شناخت قوانين آن براى پيش بينى مسير حركت تاريخ و پىآمدهاى آن بود. ماركسيسم درباره ى شناخت سنت هاى تاريخ و نقش آن در ارتقاى بينش وآگاهى انسان و تاءثير فعاليت هاى مثبت در رويكرد مرحله ى تاريخى كه انتظار آن مىرود، نيز كاوش مى كند. اما ماركسيسم با انكار وجود خداى متعال و تحريف دين الهى در برخورد وتعامل با پيامبران ، گرفتار لغزش شد، كه پى آمد آن ، عدم موفقيت در كشفمراحل كلى حركت تاريخ و شناخت سنت هايى است كه مقطع كنونى و گذار را به مرحله ىآينده انتقال مى دهد و در پايان محتومى نگه مى دارد. انديشه ى بشرى از راه افكار ماركسيستى ، در سده ى 19 ميلادى ، جبر تاريخى را درككرد و به كشف مراحل و مقاطع جبرى تاريخ و قوانين كلى آن پرداخت ، اما در كشف خود بهراه اشتباهى رفت .(287) در مقابل ، انديشه ى نبوى ، از آغاز پيدايش در بيش از هزارسال پيش ، تصور خود از حركت جامعه ى بشرى را براساس جبر تاريخى نهاد وانديشه اى روشن از سنت ها و مراحل تاريخ را تقديم كرد. ميراث دينى يهوديان و مسيحيان و مسلمانان ، نصوص مشتركى را درباره ى سنت هاىتاريخى به گزارش پيامبران ، در بر دارد و پژوهشگران مى توانند بگويند باوردينى به سنت هاى تاريخى ، از مهم ترين اعتقادات اساسىِ مشترك ميان اديان سه گانهى اسلام ، يهوديت و مسيحيت است . مايلم تاءكيد كنم متون دينى كه ميراث اديان سه گانه ى مذكور است ، اطلاعات يكسانىتوسط شخصيت هاى تاريخى ارايه مى دهد كه حركت و نهايت تاريخ براساس آن پايهريزى مى شود. بنابراين ، در برابر ما فقط انديشه ى مشتركى درباره ى نهايت سير تاريخ نيست ،بلكه انديشه هاى هم خوان شخصيت هاى تاريخى است كه از متون دينى به دست مى آيد.به سبب وجود متونى كه از شخصيت هاى تاريخى سخن مى گويد، قرائت ها و تفسيرهاىگوناگونى يافته مى شود كه ما را در برابر مصداق هاى مختلفى از يك انديشه قرارمى دهد. البته راه گفت و گوى آرام علمى براى اديان سه گانه و گرايش ها و مذاهب ،براى راه يابى و وصول به قرائتى يكسان از متون ، باز است . پس از اين مقدمه مى توان گفت : به اعتقاد شيعه ، وجود مهدى موعود، حجت بن الحسن العسكرى ، فرزند حسين مظلوم و شهيد،با مراحل و سنت هاى سير تاريخ مرتبط است ، چنان كه اين سخن را تمامى پيامبرانتوسط متون اساسى مانند قرآن و تورات و انجيل گفته اند. سير اعتقادات شيعى ، به گواه ميراث معتبرش ، مدعى است كه مهدى موعود (عج )، قهرمانپايان تاريخ است . متون شيعى ، مهدى موعود (عج ) را (محمد بن الحسن العسكرى ،فرزند حسين مظلوم شهيد) مى داند. متون دينىِ مسيحى و يهودى نيز وى را مشخص كرده اند. گواه انديشه ى ما، تاءكيد قرآن است كه پايان درخشان تاريخ ، به خواست خدا حتمىاست و خداوند در قرآن و كتاب هايى كه بر پيامبران پيشين فرستاده ، آن را بيان كردهاست . قرآن تاءكيد دارد كه خبر بعثت پيامبر مكى ، در تورات وانجيل هست . اهل بيت عليهم السّلام در سخنان خود تاءكيد دارند كه كتاب هاى پيشين [توراتو انجيل ] به محمد و اهل بيتش بشارت داده است . على و حسين و مهدى عليهم السّلام در اينكتاب ها نام برده شده اند، چنان كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نام برده شده است . اعتقاد مشترك اديان سه گانه ى آسمانى درباره ى پايان تاريخ پيروان اديان سه گانه ى آسمانى (مسلمانان ، مسيحيان و يهوديان ) باور دارند آينده ىنهايى مسير زندگى خاكى ، پيروزى ايمان بر كفر، حاكميت حق و علم و عدالت اجتماعى وعبادت خداى متعال ، وراثت زمين به صالحان ، پايان خرافات و گمراهى و ستم و تمامىگونه هاى انحراف است . نيز اتفاق نظر دارند شخصى كه خداوند عهد و پيمانش رابهدست او تحقق مى بخشد، از فرزندان ابراهيم بوده است و شريعتى كه بِدان حكومت مى كند،آيين موسى نيست ، بلكه دين پيامبرى است كه خداوند در آخر زمان ، وى را مبعوث مى كند واُمّى ها [اهالى مكه (اُم القرى )] منتظر اويند.(288) در قرآن كريم ، سوره ى انبيا (21) آيه ى 105 آمده است : و ما بعد از تورات ، در زبور داوود نوشتيم [و در كتب انبياى پيشين وعده داديم ] كهبندگان نيكوكار من ، مُلك زمين را وارث و متصرّف خواهند شد. مزمور 37 كتاب مقدس خطاب به داوود چنين مى گويد: كار اشرار تو را نگران نكند و بر گناه كاران حسرت مبر؛ زيرا مانند گياه ، زود پژمردهمى شوند و مثل علف سبز، تند خشك مى گردند. بر پروردگارتوكل كن و كار خير انجام بده . با خيال آسوده ، در زمين سكناگزين و امانت دار باش . بهپروردگار اميدوار باش تا آرزوى قلبى ات را برآورد. راهت را براى پروردگار خالصساز و بر او توكل كن تا كارت را بر عهده گيرد و بى گناهى ات را مانند نور، آشكاركند و مثل خورشيد تابان ، حقّت را ظاهر سازد. در پيشگاه پروردگار، آرام گير و باشكيبايى ، در انتظار [فرمان ] وى باش و به آن كه به كمك نيرنگ ، در تلاشش موفق مىشود، حسرت مبر. خود را از غضب نگه دار و خشم را ترك كن و براى انجام شر، متهوّر مباش؛زيرا اشرار در مى مانند، اما منتظرانِ [فرمان ] پروردگار، وارثان خيرات زمين اند. بهزودى ، شخص شرير نابود مى شود و اگر در پى وى باشى ، او را نخواهى يافت . امانيكوكاران ، خيرات زمين را به ارث مى برند و به فيض صلح و سلامت مى رسند... خيركمى كه راستگو داراست ، بهتر از ثروتِ بسيار اشرار است ؛زيرا دستان اشرار بهزودى مى شكند، اما پروردگار نيكوكاران را پشتيبانى خواهد كرد. پروردگار بهروزگار افراد باكمال ، آگاه است و تا ابد، ميراث شان پاينده خواهد بود... از شر دورباش و خوبى كن كه تا ابد آرام باشى ؛ زيرا پروردگار عدالت را دوست دارد و ازپارسايان حمايت و تا ابد آنان را حفظ مى كند. اما ذريه ى اشرار نابود مى شوند.درستكاران ، خيرات زمين را به ارث مى برند و تا ابد در آن مى مانند. دهان راستگو،هميشه سخن حكمت آميز مى گويد و به سخن حق ، برترى مى يابد. آيين معبودش ، در دلشثابت است و گام هايش متزلزل نيست . شرير در كمين درستكار است و تلاش در كشتن وىدارد، اما پروردگار نمى گذارد او به چنگ شرير افتد و به وقت محاكمه ، محكوم گردد.منتظر [فرمان ] پروردگار باش و هميشه در راهش رَوْ، تا مقامت را رفيع كند و زمين را مالكشوى و شاهد نابودى اشرار باشى . مى بينم شخص شرير [كه در دنيا به ظاهر] پرثمر و پرسايه مانند درختى سبز وريشه دار در زمين اصلى خود است ، پس از مدتى ، ديده نمى شود. بهدنبال آن هستى ، ولى اثرى از آن نمى يابى . كمال را در نظر گير و مستقيم بنگر؛ كه پايان چنين انسانى ، سلامت است . اما همگىعصيان گران هلاك مى شوند و نهايت اشرار، فناست ، ليكن رهايى و رستگارى نيكوكاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگى ، دژ و امان آنان است . به حق ، پروردگار كمك شانمى كند و از اشرار نجات شان مى دهد و رهايى مى بخشد؛ زيرا زير حمايت پروردگارند. اختلاف نظر مسلمانان و مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهى و كتابوى در هويت شخصى كه خداى متعال به دست وى ، رخداد بزرگى را كه انتظار مى رود، بهاجرا مى گذارد، اختلاف نظر است . مسلمانان و يهود و مسيحيان ، نظر گوناگونى در اُمتىكه رهبر بزرگ الهى ، از آن است و شريعت الهى كه بِدانعمل مى كند، دارند. همگى مسلمانان معتقدند وى از ذريه ى اسماعيل و از فرزندان محمد صلّى اللّه عليه و آلهخاتم انبيا و از نوادگان فاطمه ، دخت پيامبر است و امتِ اين رهبر [موعود]، امت محمد است وآيينش ، شريعت محمد مى باشد. ابى داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبرانى و حاكم در مستدرك و ديگران ازقول پيامبر روايت كرده اند: اگر از دَهْر (دنيا) جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند مردى ازاهل بيتم را برمى انگيزاند كه زمين را چنان كه پر از ستم شده است ، پر ازعدل و داد خواهد كرد. نيز فرمود: مهدى از عترت من ، از فرزندان فاطمه است . اما يهود و مسيحيان معتقدندكه وى از ذريه ى اسحاق ، از فرزندان يعقوب و از نوادگانداوود است . مسيحيان مى گويند: اين رهبر [موعود] اسراييلى ، مسيح عيسى بن مريم است كهبه دست يهود كشته شد. خداى متعال ، وى را زنده كرد و از ميان مردگان برانگيزاند و بهآسمانش بُرد و در آخر دنيا، وى را مى فرستد تا توسط وى ، وعده اش را تحقق بخشد. يهوديان مى گويند: وى [::رهبر موعود] هنوز زاده نشده است . آيه ى 20 اصحاح [:: سوره ] 17 سِفْر تكوين [:: پيدايش ] به وعده ى خداىمتعال به اسماعيل اشاره دارد: (اى اسماعيل ! سخنت را درباره ى وى [:: رهبر موعود] شنيدم . مَنَم آن كه مباركش مى گردانمو رشدش مى دهم و توانش را بسيار بسيار مى كنم و دوازده رهبر مى زايد و امت عظيمىقرارش مى دهم ). (حنان ايل )؛ مفسّر يهودى در حاشيه بر اين آيه مى گويد: از پيش گويى اين آيه ، 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله ىاسماعيل ) [با ظهور اسلام در سال 624 م ] امتى عظيم گردند. در اين مدت ،اسماعيل مشتاقانه منتظر بود وعده ى الهى محقق شود و عرب بر عالَم چيره گردند. ولى ماكه ذريه ى اسحاق هستيم ، تحقق وعده ى الهى كه به ما داده شده بود، به سبب گناهانمان ، به تاءخير افتاد، اما حتما وعده ى الهى ، در آينده محقق خواهد شد. پس نبايد نوميدشويم .(289) در سِفْر اشعيا 111 آمده است : از تنه ى (يسَّى ) شكوفه مى رويد و از ريشه اش ، شاخه سبز مى شود. روحپروردگار، روح حكمت و هوشمندى ، روح مشورت و توان ، روح معرفت و ترس ازپروردگار، بر (يسَّى ) مستقر مى شود و شادى اش در تقواى پروردگار خواهد بود.به آن چه چشمانش مى بيند، قضاوت نخواهد كرد و به آن چه گوش هايش مى شنود، حكمنخواهد نمود. براى مسكينان ، به عدل قضاوت مى كند و براى بينوايان زمين ، به انصافحكم مى نمايد. با دهان و زبانش ، زمين را مجازات خواهد كرد و به نَفَسى كه از ميانلبانش بيرون مى شود، منافق را مى ميراند. او لباس نيكى مى پوشد و كمربند امانتدارى مى بندد. در نتيجه [و در پرتو حكومت عادلانه اش ] گرگ با ميش خواهد زيست وپلنگ در كنار برّه خواهد نشست و گوساله و شيرِ درنده همدم خواهند شد و همه ى حيواناتبا هم چرا خواهند كرد و بچه ى خردسالى ، همگى را خواهد راند. گاو و خرس با هم بهمرتع خواهند رفت و كرّه هاى شان كنار هم خواهند بود. شيرِ درندهمثل گاو، علف خواهد خورد و كودك شيرخواره ، در امنيت ، كنار لانه ى مار، بازى خواهد كردو بچه ى خردسال ، دستش را داخل لانه ى افعى مى كند و بدو آسيبى نمى رسد. در هركوه قدسى ، آدميان اذيت نمى شوند و بدى نخواهند كرد؛ زيرا زمين ، از معرفت پروردگارپر خواهد شد، چنان كه دريا از آب پر است . در آن روز،اصل و نسب (يسَّى ) پرچم دار [هدايت ] امت خواهد بود و همگى مردم (Gentiles) زيرپرچم وى خواهند آمد و بِدو نظر خواهند داشت و جايگاه (يسَّى ) رفيع خواهد شد. آيا رهبر موعود از فرزندان اسحاق يا اسماعيل است ؟تفصيل سخن در اختلاف مسلمانان و مسيحيان و يهود، با تحقيق در اين مساءله ممكن است :پيامبرى كه اُمّى ها [:: مردم يا اهالى اُم القرى (مكه )] منتظر اويند، عيسى است يا محمد صلّىاللّه عليه و آله ؟ وارث ابدى امامت ابراهيم كيست ؟ آيااسماعيل و ذريه ى برگزيده ى وى هستند يا اسحاق و فرزندان برگزيده ى او؟ و رهبرالهى كه بى آن كه گناهى كرده باشد، كشته مى شود و كشتن وى سبب هدايت بسيارىخواهد شد، كيست ؟ چنان كه كشته شدن وى سبب حفظ و نشر دين مى شود و نسلى از ذريه ىاو، روزگار درازى خواهند زيست و آينده ى روشن تاريخ بشريت ، به دست آنان محقق خواهدشد. علماى مسلمان و بسيارى از علماى يهودى و مسيحى ، درباره ى (رهبر موعود ازنسل كيست ) و (پيامبر آخرالزمان كيست ) بحث كرده و پيروى خود از پيامبر واهل بيتش را اعلام نموده اند.(290) درباره ى (كشته شدن رهبر موعود)، مسيحيان پيرو (پولِس ) به تفسير متونىپرداخته اند كه ازمردِ دردها و رنج ها سخن مى گويد و چنان كه قوچ ذبح مى شود، كشتهخواهد شد. اينان معتقدند وى عيسى بن مريم است . اما تطبيق متون ، متناسب با او نيست ؛ زيراعيسى ، ذريه و نسلى نداشت كه روزگار دراز يا كوتاهى زندگى كنند. اختلاف شيعه و سنى در رهبر موعود شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسكرى است كهسال 256 هجرى متولد شد و والدش [امام ] حسن عسكرى بر امامت وى تصريح كرده است .سپس به اذن خدا، او غيبت صغرى و كبرى مانند عيسى نمود. غيبت صغرى هنگامى بود كهخدا، وى را از نيرنگ حكومت عباسى نجات داد. وى از هنگام تولد، مخفى مى زيست و پدرش اورا [از ديده ها] پنهان مى كرد. پس از وفات پدرش در 261، شيعيان را توسط وكيلانش(نواب اربعه ) راهنمايى مى كرد. نيابت اينان 69سال (261 - 329) به طول انجاميد. غيبت كبرى ، پس از وفات نايب چهارم (على بن محمد السمرى ) آغاز شد. به هنگام وفات ،وى به شيعه گفت : نايبى خاصى پس از او نخواهد بود تا خداىمتعال ، ولىّاش را در آخر زمان ظاهر كند. سنّى ها معتقدند مهدى هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مى آيد. تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سنّى درباره ى ولادت رهبر موعود و اين كه وى فرزند [امام] حسن عسكرى است يا در آينده متولد مى شود، با تحقيق در اين مساءله ممكن است . پيامبرجانشين و اوصيايى معصوم دارد و نقل سخنِ پيروان از امامان شان پذيرفته مى شود؛ زيرامانند پيروان مذاهب ديگرند كه به نقل از رهبران مذهبى خود،مسايل فقهى و تاريخى را روايت مى كنند. تمامى شيعه از زمان قديم ، اتفاق نظر دارند كه پيامبر از امامان نام برده ، شمارشان راگفته و هر امام ، امام بعدى را معرفى كرده است . [امام ] حسن عسكرى خبر داده است فرزندىدارد كه وصىّ وى است و مهدى منتظر مى باشد. گواه شيعه بر بيان امامتِ الهىِ اهل بيت توسط پيامبر، حديث ثقلين [كتاب اللّه و عترتى ]و حديث سفينه [مَثَل اهل بيتى كَمَثَل سفينة نوح ...] است .دليل شيعه بر شمار امامان ، حديث اثنى عشر [اثنى عشر نقيبا] است و گواه بر اين كهنخستين امامان الهى ، على سپس حسن ، بعد حسين اند، حديث غدير [من كنت مولاه فعلىّ مولاه ]وحديث منزلت [اَنْتَ مِنّى بمنزلة هارون مِن موسى ...] و حديث كسا و حديث الحسن و الحسينسِبْطٌ مِن الا سباط است كه همگى در احاديث معتبر سنّى روايت شده اند. گواه امامت نُه فرزند [امام ] حسين ، احاديث وصيت در كتاب هاى معتبر شيعه است ، مانندفرمايش امام باقر عليه السّلام كه كلينى روايت كرده است : يكون تسعة اءئمة مِن ذرية الحسين بن على ، تاسعهم قائمهم . نُه امام از فرزندان حسين بن على اند، كه نُهمى قائم است . امام صادق فرمود: آيا مى پنداريد اوصياى ما هر كه را بخواهند وصى مى كنند؟ نه ، واللّه ! اين عهد و گفتهاى به جا مانده از رسول اللّه درباره ى امامى پس از امامى ديگر است تا به وى [:: مهدىموعود (عج )] پايان پذيرد. در خبرى ديگر است : تا به صاحب الامر ختم شود.(291) مشخصه ى سيره ى ائمه ى نه گانه ، در اختيار داشتن كتاب هاى جامعه و جفر است كه امامعلى به نقل از پيامبر، در ديدارهاى خصوصى كه داشتند، نوشت و اخبار غيبى و كراماتىكه از امامان ديده شد كه جز از برگزيدگان مورد تاءييد خداوند، ساخته نيست . برادران اهل سنّت كوشيده اند ادعاى نام بردن امامان و نخستين امام ؛ على عليه السّلامتوسط پيامبر را رد كنند. اينان مى گويند: احاديث نبوى كه گواه ادعاى شيعه است ،دلالت ندارد يا سند آن ضعيف است ، اما علماى شيعى با سنى ها مناقشه كرده ، اشتباهاهل سنّت را بيان كرده اند. برخى فرقه هاى شيعى به ويژه زيديه ، امامت دوازده امام را نپذيرفته اند، اما علماىشيعى بِدانان پاسخ داده اند. برخى نويسندگان معاصرنيز مى گويند: مهدى متولد نشده است ؛ زيرا فقط يك فرقهاز دوازده فرقه ى پيرو حسن عسكرى ، معتقد به ولادت مهدى اند. (نوبختى ) در كتاب(فِرَق الشيعه ) و اشعرىِ شيعى در (المقالات و الفِرَق ) چنين گفته اند. جواب اينان را به تفصيل در كتاب (حول امامةاهل البيت و وجود المهدى ) داده ام . غيبت به معناى وا نهادن عمل به احكام اسلامى نيست غيبت به معنى توقّف عمل به احكام اسلام نيست . چگونه مى تواند چنين باشد، در حالى كهوجود اوصياى پيامبر، براى حفظ اسلام است تا راهى صحيح براى كسانى باشد كه مىخواهند به دين عمل كنند. امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام داده اند، بدين سانكه گروهى امين را براى فراگير علوم تربيت كرده اند. پذيرش حكومت بر جامعه ى اسلامى توسط امامان ، جزئى از فعاليت هاى اينان بود، اماشرط اساسى براى پذيرش حكومت ، كه وجود ياورانى شايسته و پيرو امامان است ،فراهم نشد. چنان كه امير مؤ منان فرمود: اما والذى فلق الحبّة و براءالنسمة ، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر لالقيتُ حبَلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاءس اوّلها. سوگند به آن كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! اگر بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمى نمودند، رشته ى كار را از دست مى گذاشتم و پايانش را چونآغازش مى انگاشتم . غيبت امام ، راه چاره اى الهى در برابر مكر عباسى ها بود كه خواستند امام را بكُشند، اماخداى متعال مى خواست او را حفظ و براى روز موعود ذخيره كند. بارزترين حكمت غيبت و سرّآشكارش در مورد امت ويژه (شيعه ى اهل بيت ) دادن فرصتى به ميراث داران ائمه بود كهمسؤ وليت فكرى و علمى و سياسى خود را بر اساس فهم بشرِ غير معصوم ، از قرآن اجراكنند و ميراث فكرى را كه تجربه ى معصومانه ى پيامبر و امامان برجا گذاشته بود،انجام دهند. انديشه ى بازگشت معصوم غايب در آخر زمان و ظهور دوباره ى وى در صحنه ىاجتماعى و سياسى ، براى ارزيابى تجارب گذشته ى غيرمعصومانه ى بشر است . نيزكشف ميزان تاءثير و صدق تعبير و درستى تجربه هاى بشر و تحقق وعده ى الهى [دربرقرارى عدالت كامل و حكومت صالحان ]است .(292) مفهوم انتظار فرج ، مربوط به مهدى محمد بن حسن عسكرى است كه رانده شده و مخفيانهزيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است . خدايا! در فرج ولىّات ؛ حجت بن الحسن ،تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست كه مهدى موعود (عج )، رهبر معصوم آناناست كه براى انجام وظيفه ى خاص الهى آماده شده است . تقدير خداست كه پايانسرنوشت زمين ، چنين باشد و حضرت عيسى عليه السّلام او را كمك كند. بنابراين ، حكمتوجود اين اعتقاد در شيعه روشن مى شود، گرچه سنّيان به مهدى موعود (عج ) و غايب كهرانده شده و نگران [وضع امت ] است ، ايمان ندارند. نشانه هاى ظهور احاديثى كه از نشانه هاى ظهور مهدى سخن مى گويد، چه در كتب شيعه و چه سنى ، غالبادرباره ى دو موضوع بحث مى كند: نخست : حوادث مستقل و جداگانه اى كه رخ خواهد داد. دوم : وضع اجتماعى و سياسى و تكنولوژى (فن آورى ) كه جهان ، پيش از ظهور دارد. بهعبارت ديگر، وضع دنياى سياست و اجتماع و فن آورىِ پيش از ظهور را براى ما ترسيممى كند. در مورد رويكرد دوم ، هر كه درباره ى نشانه هاى ظهور پژوهش كند، درمى يابد كه جهانكنونى ، از هر وقت ديگرى ، به زمان ظهور نزديك تر است . از جنبه ى تكنولوژى ، احاديث از جهانى سخن مى گويد كه در آن هواپيماهايى است كهمسافران را از كشورى به كشور ديگر مى بَرَند و ايستگاه هاى راديويى به تعداد مردمدنيا وجود دارد كه مى تواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنيا پخش كند و تلفن هاىتصويرى هست و هر كه در مشرق است ، صداى برادرش رادر مغرب مى شنود و چهره ى اورا مى بيند و رايانه هاى دستى وجود دارد كه داراى برنامه هاى گوناگون است و دارندهاش را از همراه داشتن هزاران كتاب ، بى نياز مى كند. از جنبه ى اجتماعى ، احاديث از وضع اجتماعى سخن مى گويد كه زنان ، لباس مُدىپوشيده يا برهنه اند كه گوياى كشف حجاب يا آرايش هاى جاهلانه است و انواع منكراتبه ظهور مى رسد كه پيش از پيدايش ، آدمى تصورش را نمى كرد. از جنبه ى سياسى ، سخن از كشف معبد هيكل سليمان مى گويد كه لازمه ى بر پايى دولتاسراييل در دل جهان عرب و اسلام است . نيز وجود جنبش هاى اسلامى در جوامع مسلمان كهتلاش دارد حكومت اسلامى بر پا كند، اما بسيارى از افراد مجاهد زندانى مى شوند. هم چنيناز تاءسيس دولتى در مشرق سخن مى گويد كه زمينه ساز دولت مهدى است . نيز اختلافكارگزاران شيعى و چند گانگى سخن شان كه با بيعت با مهدى ، وحدت كلمه پيدا مىكنند. هم چنين مهديان دروغينى ظاهر مى شوند. تمامى آن چه برشمرديم ، در احاديث نشانههاى ظهور آمده است . تشخيص مدعيان مهدويّت تنها اصلى كه مى توان براى شناخت مدعيان دروغ گوى مهدويّت ، بدان اعتماد كرد،تاءييد و امداد الهى است كه توسط مدعى راست گوى مهدويّت نشان داده مى شود. وىنبوت خاتم و جنبش اوصياى پيامبر را كه پدرانش بودند، تصديق مى كند. اين كارى لازمبراى مدّعى نبوت و رسالت است . امداد و تاءييد الهى ، با ظهور عيسى بن مريم نشانداده مى شود كه قرآن ، قصه ى وى را گفته است كه مردگان را زنده مى كرد و كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را شفا مى داد.(293) اين اصل ، راه را بر هر مدّعىِ دروغينى مى بندد، خواه شخص به عمد دروغ گويد ياقربانى مكاشفه ى عرفانى پندارى شود، مانند آن چه براى (مهدى سودانى ) پيش آمدكه پنداشت مهدى موعود (عج ) است . وى خيال كرد پيامبر به او گفته كه مهدى موعود (عج )است . مهدى سودانى در يكى از نوشته هايش در تاريخ 16 شعبان 1299 هجرى مىگويد: سيد وجود صلّى اللّه عليه و آله به من خبر داد: من مهدى منتظرم . پيامبر چندين بار مرا بركرسى اش نشاند و خلفاى چهارگانه [:: ابوبكر، عمر، عثمان و امام على ] و قطب ها[ىدراويش ] و خضر عليه السّلام حضور داشتند، و مرا با ملايكه ى مقرّب و اولياى زنده ومرده از فرزندان آدم تا زمانى كنون ، نيز جنّيانِ مؤ من ، تاءييد و يارى كرد. در هنگام جنگ ، سيد وجود صلّى اللّه عليه و آله به عنوان امام و فرمانده ى سپاه حاضر مىشود؛ نيز خلفاى چهارگانه و قطب ها و خضر حاضرند. حضرتش ، شمشير نصرت وپيروزى را به من داد و فرمود: با داشتن آن شمشير، كسى بر من پيروز نمى شود،گرچه گروه انس و جن باشند. آن گاه سرور وجود فرمود... پرچمى از نور برافراشته مى شود و در جنگ ، همراه من است. عزراييل پرچم دار است . از اين رو، يارانم ثابت قدم مى شوند و دردل دشمنانم ، ترس افكنده مى شود و هر كه با من دشمنى كند، خداوند خوارش مى كند. پسهر كه به راستى سعادتمند باشد، مى پذيرد من مهدى منتظرم . اما خداوند دردل كسانى كه جاه طلب اند، نفاق مى افكند. پس به سبب حرص بر جاه طلبى ، مراتصديق نخواهند كرد... سيد وجود صلّى اللّه عليه و آله به من دستور داد به منطقه ى(ماسه ) در كوه قدير هجرت كنم و از آن جا به تمامى مكلفان ، دستور كلى را بنويسم .ما هم به اميران و بزرگان دينى نوشتيم ، اما بدبختان نپذيرفتند و درستكاران تصديقكردند... سيد وجود صلّى اللّه عليه و آله سه بار به من خبر داد: آن كه در مهدويّت توشك كند، به خدا و رسول كافر شده است . تمام آن چه درباره ى خلافتم و مهدويّت به شما گفتم ، در بيدارى و درحال صحت ، سيد وجود صلّى اللّه عليه و آله به من گفت ، بى آن كه مانعى شرعى باشد.نه خوابى بود و نه ربايشى و نه مستى و نه ديوانگى ....(294) وى در نامه ى ديگرى مى گويد: اگر من نورى از جانب خدا نداشتم و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله تاءييدم نكردهبود، توان كارى نداشتم و روا نبود برايتان سخنى بگويم . آن چه گفتم كه پيامبرفرمود، به دستور رسول اللّه بود. به من اخبارى گفت كه اوليا و علما از آن خبر ندارند.بايد بدانيد جز به دستور پيامبر يا فرشته ى اِلهام كه از طرف پيامبر اجازه دارد،كارى نمى كنم . ايشان به من خبر داد: امت به دست من هدايت خواهد شد، بى آن كه رنجهايى را كه پيامبر تحمل كرد، بر دوش كشم . من از نور دل پيامبر آفريده شده ام . ايشان به من بشارت داد يارانم مانند اصحابايشانند و رتبه و درجه ى [ملت من و] عوام نزد خدا، مانند رتبه ى شيخ عبدالقادر گيلانىاست .(295) محتواى دو نامه نشان مى دهد: دليل راستى مهدى سودانى ، مدّعى مهدويّت ، فقط گفته ىخودش است و دليلى ديگر در تاءييد وى يافت نمى شود؛ افزون بر اين كه پيروزىجنبش وى كه ادعا داشت با امداد الهى پشتيبانى مى شود، تحقق نيافت . به تصوّر شيعه ، مهدى ، انسان مشخصى است كه فرزند [امام ] حسن عسكرى است و در255 (يا 256) هجرى زاده شده و از قرن سوم تا پانزدهم هجرى با مردم زندگى مىكند، تا هر وقت كه خدا بخواهد. پس بايد اين مطلب را بادليل ثابت كند؛ يعنى معجزه داشته باشد، چنان كه آصف بن برخيا؛ وزير سليمان معجزهنشان داد، در حالى كه پيامبر نبود. وى تخت ملكه ى سبا را در كم تر از چشم بر هم زدنىحاضر كرد. در آيات 38 - 40 سوره ى نمل آمده است : سليمان گفت : اى بزرگان ! كدام يك از شما، تخت او را براى من مى آورد، پيش از آن كهبه حال تسليم نزد من آيند؟ عفريتى از جن گفت : من آن را نزد تو مى آورم ، پيش از آن كه از مجلست برخيزى و من نسبتبه اين امر توانا و امينم . اما كسى كه دانشى از كتاب [آسمانى ] داشت ، گفت : پيش از آن كه چشم بر هم زنى ، آن رانزد تو خواهم آورد! هنگامى كه سليمان ، تخت را نزد خود ثابت و پابرجا ديد، گفت : اين ازفضل پروردگار است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مى آورم يا كفران مىكنم و هر كسى شكر كند، به نفع خود شكر مى كند و هر كس كفران كند [به زيان خويشنموده است ؛ كه ] پروردگار من غنى و كريم است !). طريق ديگر اثبات امامت مهدى (عج ) اين است كه راه هاى عادى را به كار گيرد كه نشاندهنده ى عمر بسيار وى و هويتش باشد. مثلا به اهالى لندن بگويد: در قرن دهم ميلادى ،از كشورشان عبور كرده و نامه اى را به خط خود بر پوست آهو در فلان منطقه نهاده كهدر آن زمان كتاب خانه ى شهر بوده است ، اما بر اثرعوامل مختلف ، كتاب خانه از بين رفته است . سپس به انگليسى ها بگويد: مى توانيد چندمتر بكَنيد تا بر كتاب خانه ى از بين رفته ، دست يابيد كه در آن اسنادقابل قبولى است . مى توانيد فلان پرونده را باز كنيد و نامه ى مرا بيابيد و اين ،نسخه ى دوم آن است . همين كار را با روس ها و ايرانى ها و چينى ها و ديگران كه در زمان ظهورش زنده اند، مىتواند انجام دهد. مى بايست درخواست وى نشان دهنده ى درايت و آگاهى اش از حلقه هاى گمشده ى مهم براى هر كشورى باشد، تا اهالى را به فعاليت و كنكاش براى كشف حقيقت وادارد. مى بايست از موضع و موقعيتى قوى و برتر، خواسته اش را مطرح كند، كمى پيشاز آن كه در ظهور دولتش موفق شود، تا ادعا و درخواستش ، به عنوان رييس دولتىباشد كه داعيه دارد و توانمند است و تحرك مى آفريند و شگفتى هاى بسيار دارد. اگرسال 1455 هجرى ، 2034 ميلادى ظهور كند و ادعا نمايد محمد بن حسن عسكرى است وعمرش 1200 سال است ، در حالى كه سى ساله به نظر مى رسد، مسلّما سياستمداران آنزمان خواهند پنداشت ديوانه است يا خرفت شده است ، اما وقتى ادعا و درخواستش را بشنوندو ببينند وى هزينه ى كنكاش و پى آمدهاى جنجال برانگيز را مى پردازد و دانشمندان هركشور، نتايج را ارزيابى خواهند كرد، هر كه موافق ادعاى وى است ، با او همراه خواهد شدو ديگران به آزمايش و كنكاش دست خواهند زد. ويژگى هاى دولت مهدى (عج ) دولت مهدى - كه انتظار آن مى رود - بدان معنا نيست كه اسلاممعطل بماند، تا پس از ظهور مهدى ، دولت اسلامى برپا شود، بلكه به معناى ايجاددولت خاصى است كه نمونه ى كوچك آن ، دولت و مُلك سليمان بود. مُلك و حكومتسليمان ، با نيروهاى جن و باد و حيوانات و نيز انسان هاى مؤ من ، پشتيبانى مى شد. مزيتدولت مهدى بر دولت سليمان ، اين است كه بر تمامى زمين حكم مى راند و دولتى پس ازآن نيست و به قيامت صغرى متّصل است ، سپس زندگى بر كره ى خاكى پايان مىپذيرد. قرآن به قيامت صغرى در آخر الزمان در آيات 82 - 88 سوره ىنمل اشاره كرده است : و هنگامى كه فرمان عذاب آن ها رسد [و در آستانه ى رستاخيز قرار گيرند]، بنده اى را اززمين براى آن ها خارج مى كنيم كه با آن ها تكلم مى كند [و مى گويد:] مردم به آيات ماايمان نمى آورند. [و به خاطر آور] روزى را كه ما از هر امتى ، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيبمى كردند، محشور مى كنيم و آن ها را نگه مى داريم تا به يكديگر ملحق شوند! تا زمانى كه [به پاى حساب ] مى آيند، [خدا به آنان ] مى گويد: آيا آيات مرا تكذيبكرديد و درصدد تحقيق برنيامديد؟! شما چه اعمالى انجام مى داديد؟! در اين هنگام ، فرمان عذاب به خاطر ظلم شان بر آن ها واقع مى شود و آن ها سخنىندارند كه بگويند. آيا نديديد كه ما شب را براى آرامش آن ها قرار داديم و روز را روشنى بخش ؟! در اينامور، نشانه هاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مى آورند [و آماده ىقبول حق اند]. [و به خاطر آورند] روزى را كه در صور دميده مى شود و تمام كسانى كه در آسمان ها وزمين هستند، در وحشت فرو مى روند، جز كسانى كه خدا خواسته است و همگى با خضوع درپيشگاه او حاضر مى شوند. كوه ها را مى بينى و آن ها را ساكن و جامد مى پندارى ، در حالى كه مانند ابر در حركتاند. اين صنع و آفرينش خداوند است كه همه چيز را متقن آفريد. او از كارهايى كه انجاممى دهيد، مسلّما آگاه است .
|
|
|
|
|
|
|
|