|
|
|
|
|
|
نكته ها : O علاقه به اشاعه ى فحشا، گاهى با زبان و قلم است و گاهى با ايجاد مراكز فحشا و تشويق ديگران به گناه و قرار دادن امكانات گناه در اختيار آنان . O امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه آن چه را درباره ى مؤ منى ببيند يا بشنود، براى ديگران بازگو كند، جزء مصاديق اين آيه است .(158) O در حديث مى خوانيم : كسى كه كار زشتى را شايع كند مانند كسى است كه آن را مرتكب شده است .(159) پيام ها : 1 ما در برابر علاقه هاى قلبى خود مسئوليم . (يُحبّون ... لهم عذاب ) 2 علاقه به گناه ، مقدّمه ى گناه است . در راه نهى از منكر، علاقه به منكر را محو كنيم . (يُحبّون ...) 3 در ميان گناهان ، تنها گناهى كه حتّى دوست داشتن آن ، گناه كبيره است ، تهمت است . (يُحبّون ... عذابٌ اليم ) 4 علاقه به ريختن آبروى ديگران ، در همين دنيا كيفر دارد. (فى الدّنيا) 5 كسانى كه دنبال بى آبرو كردن ديگران هستند، نظام اسلامى بايد آنها را تنبيه كند. (عذابٌ اليمٌ فى الدّنيا) 6 ما عمق فاجعه ى تهمت را نمى دانيم . (و انتم لا تعلمون ) 7 چه بسا سرچشمه ى برخى از عذاب هاى دنيوى كه نصيب ما مى شود، علاقه ى ما به بى آبرو كردن ديگران است . (و انتم لا تعلمون ) 8 اگر علاقه به شيوع فحشا اين همه خطر دارد، خود اشاعه ى فحشا چه كيفرى خواهد داشت ؟ (يحبّون ...) (20) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَاءَنَّ اللّهَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ترجمه : و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود و اين كه خداوند رئوف و مهربان است (شما را سخت كيفر مى داد). (21) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَ نِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَ نِ فَإِنَّهُ يَاءْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنكُم مِّنْ اءَحَدٍاءَبَدَاً وَلَكِنَّ اللّهَ يُزَكِّى مَن يَشَآءُ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ترجمه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! گام هاى شيطان را پيروى نكنيد و هر كس پيرو گام هاى شيطان شود پس به درستى كه او به فحشا و منكر فرمان مى دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هيچ يك از شما پاك نمى شد ولى خداوند هر كس را بخواهد پاك مى سازد و خداوند شنوا و داناست . نكته ها : O در آيات 14، 20 و 21 سه بار سخن از فضل و رحمت خداوند آمده است تا بگويد اگر فضل او نبود، وضع شما چگونه بود! O ((خُطوات )) جمع ((خُطوة )) به معناى گام است و قرآن در مسئله ى شهوت ، تغذيه و تهمت ، كلمه ى ((خطوات شيطان )) را به كار برده است تا بگويد شيطان گام به گام انسان را به بعضى گناهان وادار مى كند. O در قرآن چند مرتبه از ((خُطوات الشيطان )) سخن به ميان آمده است ؛ در مورد اتحاد و وحدت كلمه داشتن مى فرمايد: (اُدخلوا فى السِلم كافّة و لاتَتّبعوا خُطوات )(160) و در مصرف غذا مى فرمايد: (كُلوا ممّا فى الارض حلالاً طيّبا و لا تَتّبعوا خُطوات )(161) از چيزهاى حلال و دلپسند بخوريد و مواظب گام هاى شيطان باشيد و از آن پيروى نكنيد. و در اين آيه نيز پيرامون اشاعه ى فحشا نسبت به مؤ منين مى فرمايد: از گام هاى شيطان پيروى نكنيد. نمونه پيروى از گام هاى شيطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، بعد شركت در مجالس آنان ، سپس فكر گناه ، بعد ارتكاب گناهان كوچك ، پس از آن گناهان بزرگ و در پايان قساوت قلب و بدعاقبتى و پايانى شوم . پيام ها : 1 به ايمان خود تكيه نكنيم ، توجّه به هشدارهاى پى در پى لازم است . للّه (يا ايّها الّذين آمنوا لا تَتّبعوا) 2 شيطان براى گمراه كردن مؤ منان ، بيش از ديگران تلاش مى كند. (يا ايّها الّذين آمنوا لا تَتّبعوا خُطوات ) 3 سياست شيطان نفوذ تدريجى و گام به گام است . (خطوات )(از همان گام اوّل مواظب باشيم ). 4 انسان به ناچار بايد راهى را طى كند و گامى را بردارد، مهم انتخاب راه مستقيم و دورى از گام هاى شيطان است . (خُطوات ) 5 اشاعه ى فحشا، از گام هاى شيطانى است . (با توجّه به آيه قبل ) 6 با مردم مستدل سخن بگوييم ، خداوند مى فرمايد: از شيطان پيروى نكنيد، (دليل آن را نيز ذكر مى كند:) زيرا او به گناه فرمان مى دهد. (فاِنّه ياءمر بالفحشاء...) 7 شيطان به كسى فرمان مى دهد كه اهل پيروى از او باشد. (و مَن يتّبع خُطوات ... فاِنّه يَاءمر...) 8 كار شيطان ، با اثر نماز در تضادّ است . شيطان به انسان دستور گناه مى دهد. (فاِنّه ياءمر بالفحشاء و المنكر)امّا نماز انسان را از گناه باز مى دارد. (انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...)(162) 9 تزكيه ، بدون توفيق الهى امكان ندارد. (ولولا ... ما زَكى ...) 10 انسان در هر لحظه به لطف خداوند نياز دارد. (تكرار جمله ((لولا فضل اللّه )) در اين آيه و آيات قبل ) 11 در مسير انسان ، فريب و فحشا وجود دارد، ولى راه توبه و نجات نيز باز است . (و لولا فضل اللّه ) 12 حتّى اولياى خدا به توفيق الهى نياز دارند. (ما زَكى منكم من اَحد) 13 خداوند حكيم ، به مقدار آمادگى و لياقت و ظرفيّت افراد خير و سعادت نازل مى كند. (من يشاء) 14 علم به اينكه خداوند همه چيز را مى بيند و مى شنود، بهترين عامل بازدارنده از فحشا و منكرات است . (واللّه سميعٌ عليم ) (22) وَلاَ يَاءْتَلِ اءُوْلُواْ الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ اءَن يُؤْتُوَّاْ اءُوْلِى الْقُرْبَى وَ الْمَسَكِينَ وَالْمُهَجِرِينَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلْيَعْفُواْ وَلْيَصْفَحُوَّاْ اءَلاَ تُحِبُّونَ اءَن يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ترجمه : صاحبان مال و وسعت از شما نبايد سوگند بخورند كه به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چيزى ندهند، بلكه بايد عفو و گذشت نمايند و از آنان درگذرند. آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟ وخداوند آمرزنده و مهربان است . نكته ها : O كلمه ى ((ياءتل )) از ريشه ى ((اَلْو)) به معناى كوتاهى كردن و يا از ريشه ى ((اَلى )) به معناى سوگند ياد كردن است . همانند ((ايلاء)) در مباحث فقهى .(163) ((عفو)) به معناى بخشيدن است و ((صَفح )) به معناى ناديده گرفتن كه مرحله ى بالاتر از عفو است . بعضى گفته اند كه ((صفح )) آن عفوى است كه در آن ملامت نباشد. O در آيات قبل از كسانى كه تهمت زدند به شدّت انتقاد شد، بعضى از اصحاب سوگند ياد كردند كه به اين افراد تهمت زن هرگز انفاق نكنند، اين آيه مى فرمايد: بخاطر لغزشهاى قبل ، محرومان را بى نصيب نگذاريد. (شاءن نزول ) پيام ها : 1 مرفّهين در برابر محرومان مسئول هستند. (و لا يَاءتل ...) 2 مهم تر از انفاق ، استمرار آن و خسته نشدن از آن و كوتاهى نكردن در آن است . (و لا يَاءتل ) 3 در كمك ، هم از وسعت مالى و هم از امكانات ديگر خود استفاده كنيد. (اولوا الفضل ... والسّعة ) 4 در كمك كردن ، بستگان اولويّت دارند. (اولى القُربى ) 5 در پيمودن مراحل تكامل ، بلند همّت باشيد وبه حداقل رشد اكتفا نكنيد. ابتدا كلمه ى ((عفو)) آمده ، بعد مرحله ى بالاتر ((صفح )) آمده است . (ولْيَعفوا وليَصفحوا) 6 كسى كه ديگران را ببخشد به بخشش الهى نزديكتر است . (عفو و گذشت وسيله ى جلب مغفرت الهى است ) (الا تحبّون اءن يغفر اللّه لكم ) 7 هدف از عفو و گذشت كسب مغفرت خدا باشد نه چيز ديگر. (الا تُحبّون اءن يَغفر اللّه لكم ) 8 در شيوه ى تبليغ ، از احساسات وعواطف مردم كمك بگيريم . (الا تحبون ) 9 رهبران دينى بايد مردم را به انفاق و عفو تشويق كنند. (تمام آيه ) (23) إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَتِ الْغَفِلَتِ الْمُؤْمِنَتِ لُعِنُواْ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ترجمه : همانا كسانى كه به زنان پاكدامن و بى خبر (از هرگونه آلودگى ) و با ايمان نسبت بد مى دهند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى دورند و برايشان عذاب بزرگى است . نكته ها : O با اينكه در قرآن گروه هاى كافران ، پيمان شكنان ، قاتلان ، طرفداران طاغوت ، منافقان ، مفسدان ، مشركان ، مستكبران ، ظالمان ، كتمان كنندگان حقّ و دروغگويان مورد لعنت قرار گرفته اند ولى لعنت دنيا و آخرت همراه با عذاب عظيم تنها مخصوص كسانى است كه آبروى افراد پاك را مى برند. O امام صادق عليه السلام اين آيه را گواه بر آن دانستند كه نسبت ناروا به زنان پاكدامن و عفيف از گناهان كبيره است .(164) پيام ها : 1 آسيب پذيرى زن بيشتر است ، بايد به افراد آسيب رسان هشدار داد. (يرمون المحصنات ) 2 كسى كه پاك تر است تهمت به او خطرناكتر است . (المحصناتِ الغافلات المؤ منات ) 3 بى خبرى از فساد ومراكز فساد وافراد فاسد، براى زن ارزش است . (الغافلات ) 4 تهمت ، علاوه بر عذاب آخرت در دنيا نيز كيفر دارد. (لُعِنوا فى الدّنيا) (لعنت در دنيا، با اجراى حدّ و ردّ گواهى او به عنوان فاسق است .) 5 حمايت از حقوق زن ، از برنامه هاى قرآنى است . (يَرمون ... لُعِنوا) (24) يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ اءَلْسِنَتُهُمْ وَاءَيْدِيهِمْ وَاءَرْجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ترجمه : روزى كه زبان ها و دست ها و پاهايشان عليه آنان به آنچه انجام داده اند گواهى مى دهند. نكته ها : O مساءله ى گواهى دادن اعضاى بدن بارها در قرآن مطرح شده است . در سوره ى فصّلت مى خوانيم : (حتّى اذا ما جاءوها شَهِد عليهم سَمعُهم و ابصارُهم و جُلودُهم بما كانوا يعملون )(165) هنگامى كه به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانى كه انجام داده اند، گواهى دهند. و در سوره ى يس مى خوانيم : (اءليوم نَختِمُ على اءفواهِهم و تُكلِّمُنا ايديهِم و تَشهَد اءرجُلُهم بما كانوا يَكسِبون )(166) در آن روز بر دهان كافران مهر خموشى زنيم و دست هايشان با ما سخن گويند و پاهايشان به آنچه كرده اند گواهى دهند. O چون در شهادت بايد عليه ديگرى گواهى داد، پس معلوم مى شود جوهر وشخصيّت انسان غيراز اعضاى اوست كه عليه او شهادت مى دهند. زيرا شاهد ومشهود بايد از هم جدا باشند. O امام باقر عليه السلام فرمود: اين گواهى اعضاى بدن عليه مؤ من نيست ، بلكه عليه كسى است كه عذاب او حتمى شده باشد.(167) پيام ها : 1 در قيامت ، تهمت زنندگان به زنان پاكدامن محكوم خواهند شد. (يَرمون المحصنات ... تشهد...) 2 در دادگاه قيامت ، انسان مالك اعضاى خود نيست . (تَشهدُ عليهم ) 3 گواهى دادن ، به علم و شعور و حافظه و صداقت نياز دارد بنابراين اعضاى بدن از اين مزايا برخوردارند، گرچه ما نفهميم . (تَشهَدُ عليهم ) 4 در قيامت بر تمامى گفتار و رفتار گواهى مى شود. (بما كانوا يعملون ) (25) يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ اءَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ ترجمه : در آن روز، خداوند جزاى حقّ آنان را بى كم و كاست خواهد داد و آنان خواهند دانست كه خداوند همان حقيقت آشكار است . نكته ها : O كلمه ى ((دين )) در آيه ، يا به معناى جزاست و يا به معناى شريعت . بنابراين معناى آيه يا آن است كه در قيامت خداوند جزاى مردم را كاملاً مى دهد و يا آنكه شريعت حقّه در آن روز عرضه خواهد شد و همه ى مكتب سازان خيالى خواهند فهميد كه خداوند همان معبود واقعى بر حقّ و روشن است .(168) O در دنيا بخاطر محدوديت هايى كه هست كيفر كامل داده نمى شود. مثلا اگر خلبانى شهرى را بمباران كرد و هزاران نفر را كشت ، ما در دنيا چگونه او را كيفر كنيم ، امّا در قيامت محدوديت نيست و مجرم بارها در دوزخ سوخته و دوباره زنده مى شود. پيام ها : 1 تنها در قيامت است كه كيفرها بطور كامل داده مى شود. (يومئذ يُوَفّيهم ) 2 كيفرهاى الهى در قيامت بر اساس شهادت وگواهى وحقّ است . (تشهد عليهم ... يُوَفّيهم اللّه ) 3 خداوند از كيفر و پاداش كسى نمى كاهد. (يُوَفّيهم ) 4 در قيامت ، وقتى پرده هاى غفلت ، غرور، جهل ، تبليغات كاذب و هوسها كنار مى روند، مردم حقيقت را مى فهمند. (و يعلمون ) (26) اَلْخَبِيثَتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَتِ وَالطَّيِّبَتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَتِ اءُوْلََّئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ترجمه : زنان پليد سزاوار مردان پليدند ومردان پليد سزاوار زنان پليد، زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك . آنان از آنچه درباره شان مى گويند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نيكويى است . نكته ها : O اين آيه يك اصل كلّى را مطرح مى كند و معنايش اين نيست كه اگر مردى يا زنى خوب بود حتماً همسرش نيز خوب و مشمول مغفرت و رزق كريم و اهل بهشت است . زيرا قرآن ملاك را ايمان و تقوا و عمل صالح مى داند و لذا با اينكه حضرت نوح و لوط طيب بودند همسرانشان از خبيثات و دوزخى اند. O كلمه ى ((طيّب )) به معناى دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصيف مال ، ذرّيه ، فرزند، كلام ، شهر، همسر، غذا و رزق ، باد، مسكن ، فرشته ، درخت و تحيّت آمده است و در مقابل آن كلمه ى ((خَبيث )) است كه آن هم براى مال ، انسان ، همسر، سخن ، عمل و شجره به عنوان وصف مطرح شده است . O اين آيه را چند نوع مى توان معنا كرد: الف : با توجّه به آيات قبل كه درباره ى تهمت به زنان پاكدامن و ماجراى افك بود و با توجّه به جمله ى : ((مبرّئون ممّا يقولون ))، معناى آيه آن است كه كلمات خبيث مثل تهمت و افترا، شايسته افراد خبيث و سخنان پاك شايسته ى افراد پاك است . ب : ممكن است مراد آيه بيان يك حكم شرعى باشد كه ازدواج پاكان با ناپاكان ممنوع است . نظير آيه اوّل همين سوره كه مى فرمود: (الزّانى لايَنكح الاّ زانية )مرد زناكار جز زن زناكار را به همسرى نگيرد، همان گونه كه در روايتى امام باقر عليه السلام اين معنا را تاءييد مى كند.(169) ب : ممكن است مراد آيه همسويى فكرى ، عقيدتى ، اخلاقى وبه اصطلاح هم شاءن و هم كفو بودن در انتخاب همسر باشد. يعنى هر كس بطور طبيعى به سراغ همفكر خود مى رود.
ذرّه اى كه در همه ارض و سماست
|
جنس خود را همچو كاه و كهرباست
|
ناريان مر ناريان را جاذبند
|
نوريان مر نوريان را طالبند
| O در قرآن براى رزق اوصافى ذكر شده است از جمله : (رزقا حسنا)(170)، (رزقٌ كريم )(171)، (رَزَقكم اللّه حلالا طيّبا)(172)، (يَرزُقه من حيث لايَحتسب )(173)، (يُرزَقون فيها بغير حساب )(174) پيام ها : 1 طبع افراد پليد آن است كه به سراغ پليدى ها مى روند برعكس افراد خوب كه به سراغ خوبى ها مى روند. (الخبيثيات للخبيثين ... الطيّبات للطيّبين ) 2 استفاده از نعمت ها و طيّبات ، حقّ اهل ايمان است . (والطّيّبات للطّيبّين ) 3 سالم ماندن نسل هاى پاك ، از برنامه هاى قرآن است . (والطيّبات للطّيبّين ) 4 حمايت از پاكدامن ها لازم است . (اولئك مبرؤ ن ممّا يقولون ) 5 معنويّات بر ماديّات مقدّم است . (در قرآن هر جا جمله ى (رزق كريم ) آمده ، قبلش جمله ى (لهم مغفرة )آمده است .) (27) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَاءْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَى اءَهْلِهَا ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ترجمه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خانه هايى كه منزل شما نيست پيش از آنكه اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد، وارد نشويد. اين دستور به نفع شماست شايد پند گيريد. نكته ها : O معناى ((اِستيناس )) اجازه خواستن و اعلام ورود است كه به گفته ى روايات مى تواند با ذكر خدا باشد و يا صداى پا و سلام كردن و امثال آن .(175) O شخصى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد آيا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگيرم ؟ فرمود: بله ، گفت : در خانه جز او كسى نيست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آيا دوست دارى مادرت را برهنه ببينى ؟ گفت نه . فرمود: پس اجازه بگير. O در روايتى ديگر آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ورود مردان به خانه زنانى كه اولياى آنان حضور ندارند نهى فرمود.(176) O در روايات مى خوانيم : اجازه گرفتن سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور كردن خود را داشته باشند. (البتّه اجازه گرفتن براى ورود به خانه ديگران است ، ولى انسان مى تواند سرزده به خانه خود وارد شود.) وبراى نجات غريق و مظلوم و مورد آتش سوزى ، اجازه لازم نيست .(177) O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه مى خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن ، روبروى در خانه نمى ايستاد بلكه سمت راست يا چپ مى ايستاد تا نگاه مباركشان به داخل خانه نيفتد.(178) پيام ها : 1 اهل ايمان در هر كارى بايد از وحى الهى دستور بگيرند. (يا ايّها الّذين آمنوا) 2 امنيّت و آزادى براى ساكنين خانه بايد حفظ شود. (لا تَدخلوا)(وارد شدن به خانه ى ديگران به صورت سرزده ، حرام است .) 3 از مواضع تهمت دورى كنيد. (لا تَدخلوا... ذلكم خير) 4 باز بودن در خانه ، دليل جواز براى ورود نيست . (لا تَدخلوا) 5 مالكيّت افراد محترم است . (لا تَدخلوا) 6 اوّلين برخوردها بايد با محبّت همراه باشد. (تَستاءنسوا و تُسلّموا) 7 از هر كارى كه در آن احتمال شكستن حريم حيا وحجاب است دورى كنيد. (تستاءنسوا) 8 در ورود به خانه ديگران ، تحميل ، تكلّف و احساس سنگينى ممنوع است . (كلمه ((تستاءنسوا)) به جاى ((تستاءذنوا))، نشانه ى انس ، صفا و صميميّت است ) 9 وارد شونده بايد سلام كند هر كه باشد. (تسلّموا على اهلها)آرى ، سلام كردن لازم نيست از كوچكترها به بزرگترها باشد. 10 مراعات ادب وحقّ ديگران ، سرچشمه ى سعادت بشر است . (ذلكم خيرلكم ) 11 دستورات الهى را فراموش نكنيم و به ياد داشته باشيم . (لعلّكم تَذكّرون ) 12 آداب واخلاق دينى ، همان نداى فطرت است لكن فطرت بيدار وهشيار. (تَذكّرون ) (28) فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِيهَآ اءَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ اءَزْكَى لَكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ترجمه : پس اگر كسى را در خانه نيافتيد، وارد آنجا نشويد تا آنكه (به نحوى ) به شما اجازه ى ورود داده شود واگر به شما گفته شد كه برگرديد، برگرديد (وناراحت نشويد) اين براى پاك ماندن شما بهتر است و خداوند به عملكرد شما آگاه است . پيام ها : 1 ورود به خانه ى ديگران با علم به نبود كسى در آنجا، حرام است . (فلاتَدخلوا) 2 ورود اجازه ى قطعى مى خواهد، (حتّى يُؤ ذن لكم )ولى برگشتن نياز به صراحت صاحبخانه ندارد، بلكه به مجرد پيدا شدن علائم نارضايتى بازگشتن لازم است . (قيل ) 3 ورود به خانه مردم نياز به اذن و اجازه دارد؛ خواه اذن دهنده صاحب خانه و مالك باشد، يا مقام مجاز ديگر نظير حاكم اسلامى . (جمله ((يؤ ذن )) مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت كند و نامى از اذن دهنده نيامده است ) 4 توقّف در كنار خانه ى مردم ممنوع است . (اِرجعُوا) 5 نپذيرفتن مهمان ناخوانده جايز است . (ارجِعوا) 6 عذر صاحب خانه را بپذيريم . (اِرجِعوا)و خود را به صاحب خانه تحميل نكنيم . (اِرجِعُوا فارجِعوا) 7 صفا، صميميّت و نداشتن توقّع بيجا، از بركات اخلاق اسلامى است . (اِرجِعوا فارجِعوا) 8 راه خودسازى و تزكيه ، عمل به آداب اسلامى و مراعات حقوق مردم است . (اِرجِعوا اَزكى لكم ) 9 گاهى رشد انسان به اين است كه سر او به سنگ بخورد. (اِرجعوا اَزكى لكم )هر برگشتى شكست نيست . (اَزكى لكم ) 10 ملاك در تنظيم روابط اجتماعى مردم ، رشد و طهارت است . (اَزكى لكم ) (اوامر و نواهى خداوند كليد رشد و طهارت است .) 11 علم خداوند به عملكرد ما رمز تشويق و تهديد ماست . (بما تعملون عليم ) (29) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَن تَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَعٌ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ترجمه : بر شما گناهى نيست كه به منازل غير مسكونى كه در آن متاعى داريد وارد شويد وخداوند به آنچه ظاهر و يا كتمان مى كنيد آگاه است . نكته ها : O حساب مراكز عمومى كه ساكنين خاصّى ندارد، مثل هتل ها، كاروانسراها، فروشگاه ها و حمام ها كه درب آنها به روى همه باز است ومردم از رفت وآمد به آنجا بهره مند مى شوند، از حساب خانه هاى شخصى جداست و براى رفتن به آن مراكز اجازه گرفتن لازم نيست .(179) پيام ها : 1 رفتن به مراكز عمومى بدون داشتن هدفى سودمند، براى ولگردى وپرسه زدن ممنوع است . (تدخلوا بيوتاً غير مسكونة فيها متاع لكم ) 2 در ورود به مراكز عمومى ، خدا را در نظر بگيريم و بدانيم خداوند افكار و رفتار ما را زير نظر دارد. (واللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون ) (30) قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ اءَبْصَرِهِمْ وَيَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ اءَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ترجمه : به مردان مؤ من بگو: از بعضى نگاه هاى خود (نگاه هاى غير مجاز) چشم پوشى كنند و دامن خود را حفظ نمايند. اين براى پاكتر ماندن آنان بهتر است . خداوند به آنچه انجام مى دهند آگاه است . نكته ها : O در شاءن نزول اين آيه مى خوانيم : جوانى در بين راه ، زنى را ديد و به او چشم دوخت و دنبال او راه افتاد. طورى غرق نگاه بود كه صورتش به ديوار برخورد كرد و مجروح شد، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و ماجراى خود را نقل كرد. اين آيه نازل شد.(180) رواياتى درباره ى نگاه : # حضرت على عليه السلام فرمود: ((لكم اوّل نَظَرة الى المرئة فلا تتّبعوها بنَظرة اُخرى واحذروا الفتنة )) نگاه اوّل مانعى ندارد ولى ادامه ى نگاه اشكال دارد، زيرا سبب فتنه مى شود.(181) # در حديثى مى خوانيم : تمام چشم ها در قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از ترس خدا بگريد و چشمى كه از گناه بسته شود و چشمى كه در راه خدا بيدار بماند.(182) # در ((صحيح بخارى )) مى خوانيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: جلو راه مردم ننشينيد. مردم گفتند: ما ناچاريم از نشستن . فرمود: پس حقّ آن را ادا كنيد. پرسيدند حقّ آن چيست ؟ فرمود: ((غَضّ البَصر و كَفّ الاَذى و رَدّ السلام والامر بالمعروف و النهى عن المنكر)) ترك چشم چرانى و مردم آزارى ، جواب دادن به سلام ديگران ، امر به معروف و نهى از منكر. # حضرت عيسى عليه السلام فرمود: از نگاه به نامحرم بپرهيزيد كه بذر شهوت را در دل مى نشاند و همين براى دچار شدن انسان به فتنه كافى است .(183) # حضرت على عليه السلام فرمود: ((العَين رائِدُ القلب )) چشم ، دل را بدنبال خودمى كشد. ((العَين مَصائد الشيطان )) چشم ، قلاّب شيطان است . و چشم پوشى بهترين راه دورى از شهوات است .(184) # پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ((النَظَر سَهْم مسموم مِن سهام ابليس فمَن تَركَها خَوفاً من اللّه اعطاه اللّه ايماناً يَجِد حلاوة فى قلبه ))(185) نگاه بد تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است كه هر كس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد خداوند به او ايمانى مى دهد كه از درون خويش شيرينى و مزه ى آن را احساس مى كند. # پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هركس چشم خود را از حرام پر كند، در قيامت چشم او از آتش پر خواهد شد مگر اينكه توبه كند.(186) # امام صادق عليه السلام درباره ى نگاه مجاز به زن نامحرم فرمود: ((الوَجه والكَفّين والقَدمَين )) يعنى نگاه به صورت و كف دست ها و روى پاها جايز است ، (لكن بدون شهوت ).(187) پيام ها : 1 لازمه ى ايمان حفظ نگاه از حرام است . (قل للمؤ منين ... يغضّوا...) 2 جاذبه هاى غريزى را بايد كنترل كرد. (يغضّوا) 3 گناه را از سرچشمه جلوگيرى كنيم وتقوا را از چشم شروع كنيم . (من ابصارهم ) 4 چشم پاك مقدّمه ى پاكدامنى است . (يَغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ) 5 پوشش ، براى مردان نيز واجب است . (يَحفظوا فُروجهم ) 6 چشم چرانى و بى عفّتى مانع رشد معنوى انسان است . (يغضّوا يحفظوا ازكى ) 7 چشم چرانى ، در محضر خداست . (در محضر خدا معصيت نكنيم ) (يغضّوا... اِنّ اللّه خبير) (31) وَقُل لِّلْمُؤْمِنَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اءَبْصَرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنََّّاءَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّاءَوْ اءَبْنَآئِهِنَّ اءَوْ اءَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ اءَوْ إِخْوَنِهِنَّ اءَوْ بَنِى إِخْوَنِهِنَّ اءَوْ بَنِى اءَخَوَتِهِنَّ اءَوْ نِسَآئِهِنَّ اءَوْ مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُهُنَّ اءَوِ التَّبِعِينَ غَيْرِ اءُوْلِى الاِْرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ اءَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْيَظْهَرُواْ عَلَى عَوْرَتِ النِّسَآءِ وَلاَ يَضْرِبْنَ بِاءَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوَّاْ إِلَى اللّهِ جَمِيعاً اءَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ترجمه : و به زنان با ايمان بگو: از بعضى نگاه هاى خود (نگاه هاى غير مجاز) چشم پوشى كنند و دامن هاى خود را حفظ نمايند و جز آنچه (به طور طبيعى ) ظاهر است ، زينت هاى خود را آشكار نكنند و بايد روسرى خود را بر گردن خود بيفكنند (تا علاوه بر سر، گردن و سينه ى آنان نيز پوشيده باشد) و زينت خود را ظاهر نكنند جز براى شوهر خود، يا پدر خود يا پدرشوهر خود، يا پسر خود، يا پسرشوهر خود (كه از همسر ديگر است ) يا برادر خود، يا پسربرادر خود، يا پسرخواهر خود، يا زنان (هم كيش ) خود، يا آنچه را مالك شده اند (از كنيز و برده )، يا مردان خدمتگزار كه تمايل جنسى ندارند، يا كودكانى كه (به سنّ تمييز نرسيده و) بر امور جنسى زنان آگاه نيستند. و نيز پاى خود را به گونه اى به زمين نكوبند كه آنچه از زيور مخفى دارند آشكار شود. اى مؤ منان ! همگى به سوى خدا باز گرديدو به درگاه خدا توبه كنيد تا رستگار شويد.
|
|
|
|
|
|
|
|