بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 1, سید محمد باقر موسوى همدانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHREE01 -
     TAHREE02 -
     TAHREE03 -
     TAHREE04 -
     TAHREE05 -
     TAHREE06 -
     TAHREE07 -
     TAHREE08 -
     TAHREE09 -
     TAHREE10 -
     TAHREE11 -
     TAHREE12 -
     TAHREE13 -
     TAHREE14 -
     TAHREE15 -
     TAHREE16 -
     TAHREE17 -
     TAHREE18 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

گفتار در آداب نماز بر ميت  
در نماز بر ميت چند چيز مستحب است اول اينكه قبل از نماز بگويند (الصلاة الصلاةالصلاة ) كه اين به منزله اقامه در نمازهاى يوميه است و گفتن آن به اميد ثواب نهبعنوان عمل به دستور به احتياط نزديكتر است .
دوم اين كه نمازگذار طهارت از حدث داشته باشد يعنى اگر وضوء ندارد وضو بگيرد واگر جنب است غسل كند يا به جاى وضو و غسل تيمم كند و در خصوص اين نماز تيمم جائزاست حتى با وجود آب البته در صورتيكه خوف فوت داشته باشد بلكه در صورتىكه هم كه بيم فوت نماز بر ميت در بين نباشد باز تيمم جايز است .
و اما نقل جنازه مرده ايكه بعد از دفن از قبر بيرون آورده شود و يا زلزله وسيل آن را بيرون انداخته باشد اشكال ندارد و اما اگر مستلزم نبش قبر باشد درصورتيكه بخواهند بغير مشاهده مشرفه نقل دهند جائز نيست و اما اگر بخواهند به مشاهدمشرفه نقل دهند محل تاءمل و اشكال است .
و اينكه بعضى ها جنازه را امانت مى گذارند و بطور متعارف دفن نمى كنند تا بعدابيكىاز مشاهد مشرفه انتقال يابد به توهم اين كه اينكار نبش قبر نيست جائز نيست .
سوم اينكه امام و يا كسى كه تنها بر ميت نماز مى خواند برابر وسط بدن ميت مرد بلكهمطلق مذكر به ايستد هرچند پسر بچه باشد و اما در ميت زن و بلكه مطلق مؤ نث چه زنباشد و چه دختر بچه مستحب است روبروى سينه او به ايستد.
چهارم اينكه كفش خود را بكند بلكه نماز ميت با داشتن كفش در پا كراهت دارد و البته منظوراز كفش نعل و امثال آن است اما چكمه و جوراب كراهت ندارد هرچند كه پاى برهنه خالى ازرجحان نيست مخصوصا براى امام .
پنجم بلند كردن دست ها هنگام گفتن تكبيرها و خصوصا گفتن تكبيراول .
ششم انتخاب محلى كه براى برگزارى نماز ميت آماده است و رجحان اين انتخاب عقلى است ورجحانش از نظر شرع ثابت نشده .
هفتم اينكه نماز ميت در مساجد انجام نشود مگر مسجدالحرام كه در آن كراهتى ندارد.
هشتم آن كه نماز ميت را با جماعت برگزار كنند.
گفتار پيرامون دفن اموات  
بر عموم مسلمين واجب كفائى است كه ميت مسلمان و هر ميتى كه (ماننداطفال مسلمين ) محكوم به مسلمانى است او را دفن كنند و دفن عبارت است از اينكه او را درگودالى از زمين پنهان سازند و اما اينكه او را روى زمين نهاده و روى او بنا كنند تا پنهانشود جائز نيست و هم چنين جائز نيست او را در تابوت بگذارند هرچند كه تابوت سنگى ويا آهنى باشد مگر آنكه قدرت بر دفن او در زمين نداشته باشند، بله اگر كندن زمينبخاطر سنگى بودنش غير ممكن باشد كافى است كه صندوقچه اى از سنگ وگل و يا با آجر و گچ بنائى بر روى آن ساخته يا او را در تابوتى از سنگ يا غير آنبگذارند و يا بهر نحو از انحاء پنهان كردن او را پنهان سازند.
و اگر ممكن است جنازه را به نقطه اى كه كندنش ممكن استمنتقل سازند و در عين حال آسيبى به ميت نرسد و متعفن نشود واجب است اين كار را بكنند واحتياط آن است كه گودى قبر بحدى باشد كه ميت را از درندگان و انسان ها را از بوىتعفن ميت حفظ كند هرچند كه كافى بودن صرف مخفى كردن او در زمين در صورت امنيت ازدرنده و از انتشار عفونت اقوى است ولو اينكه امنيت بخاطر نبودن درنده و نبودن انسانهائىدر آن منطقه باشد و يا بخاطر آن باشد كه ميخواهند روى قبر او بنائى بسازند كه درنتيجه از درندگان و انتشار بوى او امنيت حاصل مى شود.
مساءله 1 - كسيكه در كشتى از دنيا رفته و رساندن جنازه اش به خشكى مانع دارد ويا دشوار است و يا بيم آن مى رود كه عفونت پيدا كند در همان كشتىغسل و كفنش و حنوطش را انجام مى دهند و بر جنازه اش نماز مى خوانند و سپس يا او را درمحفظه اى چون خمره كرده درب آن را محكم مى بندند و به دريا مى افكنند و يا چيزىسنگين به پايش بسته بدريايش مى اندازند و نزديك تر به احتياط آن است كه درصورت امكان شق اول را انتخاب كنند و اگر ميتى دشمنى دارد و بيم آن هست كه دشمنان قبراو را بشكافند و جسد او را در آورده و بدنش را مثله كنند (يعنى قطعه قطعه كنند) بايد اورا به دستورى كه گفته شد در دريا بيندازند.
مساءله 2 - واجب است ميت را رو به قبله در قبر بخوابانند به اين طريق كه او را بهپهلوى راستش در قبر بطورى قرار مى دهند كه در سرزمين هاى شمالى كعبه سر ميت طرفمغرب و پايش به سمت شرق قرار گيرد و به عبارتى ديگر سر ميت سمت راست كسىواقع شود كه رو به قبله ايستاده و پاهايش ‍ سمت چپ او واقع گردد و هم چنين است در دفنبدن بى سر و بى بدن و بلكه درباره ميتى كه تنها سينه اش باقى مانده نيز بايداعمال شود مگر آنكه ميت زن كافرى باشد كه بچه مسلمان او نيز در شكمش مرده كه در اينصورت زن را پشت بقبله بر پهلوى چپش در قبر مى خوابانند تا روى بچه او بطرفقبله باشد.
مساءله 3 - مخارج دفن ميت حتى مخارج مصالحى كه براى محكم كردن قبر لازم است ازقبيل ساروج و غيره بلكه مالياتى هم كه حاكم مى گيرد تا اجازه دفن دهد همه ازاصل ماليكه از ميت بجا مانده برداشته مى شود و هم چنين مخارج بدريا انداختنش ازقبيل تهيه كردن سنگ يا آهنى كه بدن ميت به وسيله آن سنگين مى شود و يا تهيه محفظهايكه ميت را در آن مى گذارند.
مساءله 4 - اگر جهت قبله براى مكلف مشتبه باشد در صورتى كه ممكن استتحصيل عمل و يا اماره معتبرى كند ولو به اينكه دفن ميت را به تاءخير بيندازد و در اينتاءخير انداختن بيم تعفن يافتن ميت هم نرود و ضررى هم بهحال دست اندركاران تجهيز او نداشته باشد واجب است چنين كنند و گرنه احتياط واجب آناست كه بهر طرفى كه احتمال قبله بودنش مى چربد دفن كنند و در صورتى كهاحتمال قبله بودن هرچهار طرف مساوى باشد تكليف دفن بطرف قبله ساقط مى شود.
مساءله 5 - واجب است دفن اجزائى كه از بدن ميت جدا شده حتى موى و دندان و ناخن واحتياط اگر نگوئيم اقوى اين است كه اين اجزاء با بدن او دفن شود البته اين درصورتى است كه الحاق اجزاء ببدن مستلزم نبش قبر نباشد و گرنهمحل تاءمل است .
مساءله 6 - اگر شخصى در چاه بميرد و بيرون آوردنش از چاه ممكن نباشد و حتى ممكننشود بدن او را به طرف قبله كنند او را به حال خود واگذار نموده درب چاه را مى بندندو آن چاه را قبر او قرار مى دهند البته اين در صورتى است كه محذورى شرعىمثل اين كه چاه ملك غير باشد پيش ‍ نيايد.
مساءله 7 - اگر جنين در شكم زن حامله بميرد و در باقى ماندنش در آنجا بيم آن رودكه صدمه اى به جان مادر وارد سازد واجب است بهر وسيله اى كه ممكن است آنرا بيرونبياورند. البته با رعايت انتخاب طريقى كه از هر طريق ديگر به رفق و مدارا نزديكتر باشد ولو به اينكه كودك را قطعه قطعه كنند و در صورت امكان بايد مباشرت اينعمل را شوهرش به عهده بگيرد و اگر او نتوانست زنان و اگر زن ها هم نتوانستند مردانىكه محرم اويند اين كار را انجام دهند و در صورتيكه اين نيز ممكن نشد آن وقت براى مرداناجنبى جائز مى شود كه اين عمل را انجام دهند.
و اگر زن حامله از دنيا برود در حالى كه بچه در شكم او زنده است واجب است بچه رابيرون بياورند هرچند به اين طريق كه شكم مادر را بشكافند و نزديك تر به احتياط آناست كه پهلوى چپ او را بشكافندالبته رعايت اين احتياط در صورتى لازم است كه فرقىبين پهلوى چپ و ساير مواضع او نباشد و گرنه آن موضعى شكافته مى شود كهبيرون شدن بچه از آنجا بى خطرتر است و بعد از آنكه بچه را بيرون آوردند موضعشكاف خورده مادر را ميدوزند و او را دفن مى كنند و در اين وظيفه فرقى نيست بين اين كهاميدى به زنده ماندن طفل باشد ويا نباشد هرچند كه در صورت نوميدى از زنده ماندنطفل مسئله محل تاءمل است و اگر مادر و فرزند هر دو زنده اند هردو زنده اند لكن بيم آن مىرود كه يا مادر بميرد و يا فرزند و يا هر دو دست بهعمل جراحى نمى زنند تا تكليف روشن شود.
مساءله 8 - دفن كردن در زمين غصبى جائزنيست چه اين كه عين زمين غصبى باشد چهمنافعش (مثل اينكه زمين اجاره كسى باشد كه راضى نيست ميت در آن دفن شود) زمينى هم كهبراى غير دفن اموات وقف شده جزء زمين غصبى است .
يكى ديگر ازمصاديق غصب زمين است كه متعلق حق ديگران باشد مانند زمينى كه به رهن دادهشده باشد كه بدون اذن گروگيرنده نمى شود ميت را در آن زمين دفن كرد و بهتر و بهاحتياط نزديكتر آن است كه ميت را در قبر ديگرىقبل از پوسيدنش دفن نكنند، بله اگر دفن كردند ديگر نبش آن جائز نيست و در جواز دفناموات در مساجد در صورتى كه ضررى بهحال مسلمانان و مزاحمتى براى نمازگذاران نداشته باشد گفتگو هست و بنابراحتياطبلكه اقوى جائز نبودن آن است .
مساءله 9 - دفن كردن كفار و فرزندان ايشان در قبرستان و مقبره مسلمانان جائزنيست حتى اگر ندانسته و يا عمدا دفن كرده باشند بايد نبش قبر شود و در جاى ديگردفن شود مخصوصا در قبرستان و مقبره اى كه وقف مسلمانان شده باشد و هم چنين جائزنيست ميت مسلمان را در قبرستان و مقبره كفار دفن كنند و اگر عصيانا وبا نسيانا دفن كردهباشند اقوى جواز نبش قبر است مخصوصا در موردى كه بقاء او در آن قبرستان هتك حرمت اوباشد پس ‍ واجب است نبش قبر و نقل ميت بجاى ديگر.
گفتار در مستحبات و مكروهات دفن 
مستحبات دفن چند چيز است :
اول گود كردن قبر تا چنبره كردن و يا بقدر قامت .
دوم اينكه براى قبر لحد بسازند باين معنا كه در زمين سخت از جانب ديوار سمت قبله اشبقدرى كه بدن ميت در آن جاى گيرد خالى كنند و او را زير لحد بخوابانند و در زمين سستدر كف قبر حفره اى شبيه نهر بكنند بمقداريكه بدن ميت را فرا گيرد آن گاه روى آن سقفبزنند.
سوم از مستحبات دفن اين است كه جنازه مرد راقبل از آن كه در قبر سرازير كنند طرف پاى قبر بزمين بگذارند و جنازه زن را پيش روىقبر سمت قبله بزمين بگذارند.
چهارم اينكه او را يكباره در قبر نكنندبلكه دو يا سه ذراغ جلوتر بر زمين نهاده لحظه اىصبر كنند آنگاه اندك اندك نزديكش سازند و باز لحظه اى صبر كنند پس از آن در لبقبر قرارش دهند تا او خود را براى سئوال قبر آماده سازد چون براى قبرهول عظيمى است (پناه مى بريم بخدا از آن هول عظيم ) آنگاه او را به آرامىداخل قبرش مى كنند به اين طريق كه اگر مرد است او سر او را وارد مى سازند و اگر زناست او را بعرض داخل مى كنند.
پنجم اينكه در قبر همه گره هاى كفن را باز كنند.
ششم اينكه كفن را از صورت او باز نموده گونه صورتش را روى خاك بگذارند و ازخاك بالشى برايش درست كنند و خشتى يا كلوخى در پشتش ‍ بگذارند تا تكيه گاهبدنش باشد و به پشت نيفتد.
هفتم اينكه قبر او را با خشت و يا سنگ بپوشانند تا خاك قبر روى او نريزد و اگر بعد ازنهادن سنگ گل درست كرده روى آن بريزند تا محكم شود بهتر است .
هشتم اينكه آن كسى كه ميت را در قبر مى گذارد با طهارت و سر برهنه باشد و نيزدگمه هاى لباس خود را باز كرده عمامه را از سر برداشته رداء و كفش ‍ خود را كندهباشد.
نهم اينكه اگر ميت زن است مباشر در پائين بردن او در قبر و باز كردن گره هاى كفن اوشوهرش و يا يكى از محرم هاى او باشد و اگر شوهر و يا كسى از محارمش نيست شخصىاز خويشاوندان كه از ساير ارحام او به او نزديك تر است از زنان و اگر نشد از مردااناين كار را انجام دهد و اگر هيچ خويشاوندى ندارد بيگانگان اين كار را مى كنند و شوهر اواز همه اينها كه برشمرديم سزاواتر است .
دهم اينكه غيرارحام با پشت دست خاك را در قبر بريزند.
يازدهم اينكه دعاهائى كه در كتب مفصل ادعيه براى موارد بخصوص وارد شده بخوانندمانند دعاى هنگام بيرون آوردن ميت از تابوت و دعاى هنگام روبرو شدن با قبر و دعاىهنگام سرازير كردن ميت درقبر و دعاى بعد از نهادن ميت در قبر و دعاى بعد از نهادنش درلحد و دعاى در حال بستن لحد و دعاى هنگام بيرون شدن از قبر و دعاى هنگام ريختن خاك برقبر.
دوازدهم اينكه بعد از قرار دادن ميت در لحد و قبل از بستن لحد عقائد حقه يعنىاصول دين ومذهب او را به آن قسمى كه از اماماناهل بيت عليهم السلام وارد شده تلقين دهند.
سيزدهم اينكه قبر او را به مقدار چهار انگشت بسته و يا باز از زمين بلند كنند.
چهاردهم اينكه قبر را داراى چهار گوش درست كنند بطورى كه زاويه هاى آن قائمه باشدو مكروه است آنرا گرده ماهى بسازند و بلكه نزديك تر باحتياط ترك آنست .
و استحباب اين آداب (البته غير آنچه كه مربوط به دفن است ) اختصاص ‍ بهحال دفن ندارد بلكه هر زمان و در هر حال بزيارت قبر هر ميتى بر وى مستحب است باينآداب عمل كنى همچنانكه دركتب مبسوطه دعاها و آداب مخصوصى براى زيارت قبر مؤ من واردشده .
هفدهم اينكه ولى ميت و يا آن كسى كه ولى ميت باو دستور دهد بعد از دفن ميت و برگشتنتشييع كنندگان كنار قبر بنشيند و اصول دين و مذهب را با بلندترين صدايش به ميتتلقين كند يعنى اقرار به توحيد و برسالت سيد المرسلين صلوات الله عليه و ابهامامت ائمه معصومين عليهم السلام و نيز اقرار به حق بودن آنچهرسول خدا از جانب خداى تعالى آورده و به حقانيت قيامت و زنده شدن در آن روز و از قبربيرون آمدن و حساب اعمال را پس دادن و بميزاناعمال و بحقانيت بهشت و دوزخ تلقينش كند واگر چنين كندسئوال نكير ومنكر از او رفع مى شود انشاء الله تعالى .
هجدهم اينكه نام ميت را بر قبر و يا بر چيزى از چوب و يا سنگ بنويسد و بر بالاىقبرش نصب كند.
نوزدهم خويشاوندان را نزديك بهم دفن كنند.
بيستم آنكه بناى قبر را محكم كنند.
گفتار در امورى كه در دفن اموات مكروه است  
اول دفن كردن دو ميت دريك قبر يا نهادن دو ميت در يك تابوت .
دوم فرش كردن كف قبر با ساج (تخته ) مگر آن كه زمين قبر خيس باشد و اما فرش كردنكف قبر بغير ساج نظير سنگ و آجر كراهتش محلتاءمل است هرچند كه استحباب قرار دادن ميت بر روى خاك خالى از وجه نيست .
سوم - پائين رفتن پدر در داخل قبر فرزند زيرا در اينعمل بيم آن هست كه بى تاب شود و اجرش ضايع گردد.
چهارم - آن كه رحم ، خاك را بر قبر رحم خود بريزد كه اين كار كراهت دارد.
پنجم - پوشاندن و اندود كردن قبر با خاك ديگرى غير خاك خود قبر.
ششم - تجديد بناى قبر بعد از خراب شدن آن مگر آن كه قبر متعلق به يكى از انبياء ويا اوصياء عليهم السلام و يا صلحاء و علماء بوده باشد.
هفتم - نشستن روى قبر.
هشتم - در قبرستان حدث (يعنى بول يا غائط) كردن .
نهم - در قبرستان خنديدن .
دهم - بر قبر تكيه دادن .
يازدهم - بين قبرها بدون ضرورتى قدم زدن .
دوازدهم - قبر را بيش از چهار انگشت باز، بلند كردن .
خاتمه اى مشتمل بر چند مسئله 
مساءله 1 - نقل دادن جنازه ميتى از محل فوتش به شهرى ديگر جائز است ولى باكراهت اما انتقال دادن آن به اماكن مقدسه نه تنها كراهت ندارد بلكه فضيلت و رجحان همهدارد البته اينكه گفتيم نقل جنازه بغير اماكن مشرفه جائز است با كراهت و به مشاهدمشرفه جائز است بدون كراهت زمانى است كهنقل آن بخاطر دورى مسافت و تاءخير دفن و يا گرمى هوا و عواملى ديگر باعثدگرگونى وضع ميت و فاسد شدن بدن او و هتك حرمت او نشود و اما اگر باعث شود درغيرمشاهد مشرفه قطعا جائز نيست و در نقل به مشاهد مشرفه هم احتياط واجب ترك آنست .
و اما نقلجنازه مرده ايكه بعد از دفن از قبر بيرون آورده شود و يا زلزله وسيل آن را بيرون انداخته باشد اشكال ندارد و اما اگر مستلزم نبش قبر باشد در صورتىكه بخواهند بغير مشاهد مشرفه نقل دهند جائز نيست و اما اگر بخواهند به مشاهد مشرفهنقل دهند محل تاءمل و اشكال است .
و اين كه بعضى ها جنازه را امانت مى گذارند و بطور متعارف دفن نمى كند تا بعدا بيكىاز مشاهد مشرفه انتقال يابد به توهم اين كه اين كار نبش قبر نيست عملى است غير مجاز وواجب است دفن ميت بنحو متعارف يعنى دفن كردن درداخل زمين .
مساءله 2 - گريه كردن بر ميت جائز است بلكه گاهى كه اندوه شديد مى شودگريه كردن مستحب مى گردد ولكن نبايد چيزى بگويد كه خداى تعالى را به خشم آوردو هم چنين جائز است نوحه سرائى براى ميت چه اين كه با نظم باشد و چه با نثر البتهبشرطيكه مشتمل بر باطل و دروغ و امثال آن از محرمات نباشد بلكه نزديكتر به احتياطآنست كه مشتمل بر ويل (گفتن واويلاه ) و ثبور (آرزوى مرگ كردن ) نيز نباشد وبنابراحتياط جائز نيست لطمه بصورت زدن و بدن را خراشيدن و كندن مو و بريدن آن وفرياد برآوردن خارج از حد اعتدال و نيز جامه چاك زدن در مرگ غير پدر و برادر بلكهدر بعضى از اموريكه شمرديم موجب كفاره مى شود.
اگر زنى در مصيبت موى خود را بچيند بايد كفاره افطار روزه رمضان را كه شصت روزروزه و يا اطعام شصت مسكين و يا آزاد كردن يك برده است بپردازد و اگر موى را بكندكفاره شكستن سوگند دارد و آن عبارت است از طعام دادن به ده مسكين و يا پوشاندن آنان ويا آزاد كردن يك برده و يا سه روز روزه و همين كفاره در خراش دادن بصورت اگر خونبيرون بيايد واجب مى شود بلكه بنابراحتياط اين كفاره را در مطلق خراش دادن بپردازدچه خون خارج شود و يا نشود.
و اگر مردى درمرگ همسرش و يا فرزندش گريبان چاك بزند همين كفاره را بدهد يعنىيا ده مسكين طعام دهد و يا آنان را بپوشاند و يا يك برده آزاد كند و اگر قدرت بر هيچ يكاز اين سه كفاره نداشت سه روز روزه بگيرد.
مساءله 3 - نبش قبر مسلمان و هر كسى كه بحكم مسلمان است ، حرام است مگر آنكهمكلف يقين داشته باشد كه ميت مندرس و پوسيده و خاك شده است بله نبش قبور انبياء وائمه عليهم السلام بهيچ وجه جائز نيست هرقدر هم مدتى طولانى از وفات آنان گذشتهباشد بلكه قبور اولاد ائمه و صلحاء و شهداء كه براى مسلمانان جنبه زيارتگاه داردنيز همين حكم را دارد.
و منظور زنبش قبر اين استكه كارى كنند كه جسد ميت بعد از آنكه دفن و مستور شده بيرونبيفتد پس اگر قبر را بكند و مقدارى از خاك آنرا بيرون بريزند بدون اين كه جسد ميتهويدا گردد نبش قبر نيست و همچنين اگر ميت در روى زمين دفن شده باين معنا كه بنائىبر روى جنازه او ساخته اند و يادر تابوتى از سنگ وامثال آن نهاده باشند و مكلف كارى كند كه جسد از محفظه اش بيرون بيفتد نبش قبر نيست .
در چند مورد نبش قبر جائز است :
اول - اين كه ميت در جاى غصبى دفن شده باشد چه اين كه عين آنمكان غصبى باشد يامنافعش و چه اينكه عدوانا در آنجا دفن شده باشد يا جهلا يا نسيانا و در چنين فرضىبر مالك واجب نيست رضايت دهد ميت در آنجا بماند و نبش قبر نشود چه مجانا و چه باعوضهرچند كه بهتر و به احتياط نزديكتر باقى گذاردن او و نبش نكردن قبر ولو با گرفتنعوض است خصوصا در موردى كه مالك وارث ميت و يا رحم او باشد و يا اشتباها ميت را درملك او دفن كرده باشند.
و اگر مالك قبل از دفن ميت اجازه دهد كه در زمين او دفن شود بعد از دفن ديگر حق ندارد ازاذنش و اباحه اش برگردد بله اگر ميت به علتى ازعلل از قبر بيرون بيفتد ديگر بر او واجب نيست براى دفن مجدد اجازه دهد بلكه مى توانداز اجازه قبليش برگردد.
دفن ميت با كفن غصبى و يا مال غصبى ديگر حكم دفن در ملك غصبى را دارد كه در آنجا نيزنبش قبر براى پس دادن كفن و يا مال بصاحبش جائز است و اما اگر چيزى ازاموال ميت از قبيل انگشتر و امثال آن در قبر مانده و با آن دفن شده در جواز نبش قبر اوبوسيله ورثه و براى گرفتن آن مال تاءمل واشكال هست خصوصا در جائيكه باقى ماندن آنمال در قبر اجحاف و ظلمى بحق ورثه نباشد.
دوم - نبش قبر ميتى استكه بدون غسل و يا كفن و يا حنوط دفن شده با اين كه تمكن از اينامور موجود بوده كه در صورت فاسد نشدن بدن و هتك نبودن اخراجش از قبر جائز است واما اگر بخاطر عذرى بدون غسل و كفن و حنوط دفن شده مثلا آب براىغسل و پارچه براى كفن و كافوربراى حنوط نبوده و بعد از دفن پيدا شده در اين صورتدر جواز نبش براى تدارك آن چه فوت شده اشكال وتاءمل است مخصوصا در مواردى كه بخاطر نبودن آب ميت را تيممبدل از غسل داده و دفن كرده باشند و بعد از دفن آب يافت شده باشد بلكه جائز نبودننبش براى تدارك غسل در اين فرض اقوى است و اما در جائيكه بدون نماز دفن شده باشدنبش قطعا جائز نيست بلكه نماز را همانطور كه قبلا نيز گفتيم سر قبر او مى خوانند.
سوم - درجائيكه اثبات حقى از حقوق موقوف به مشاهده جسد باشد.
چهارم - در جائيكه ميت در محلى دفن شده باشد كه موجب هتك او باشد مثلا ميتى را دربالوعه - محل فاضل آب - و يا در مزبله - محل جمع زباله - دفن كرده باشند و همچنين اگراو را در قبرستان كفار بخاك سپرده باشند.
پنجم - نبش براى نقل جنازه به يكى از مشاهد مشرفه در صورتى كه وصيت كرده باشدكه جنازه او را بعد از دفن مثلا به كربلاء نقل دهند و يا وصيت كرده باشد به اين كهقبل از دفن بدانجا انتقال دهند و بازماندگان از روى عمد يا فراموشى يا ندانستن وصيتبرخلاف وصيت او عمل كرده باشند و يا آنكه اصلا وصيتى بهنقل نكرده باشدكه در صورت دوم يعنى آنجا كه بر خلاف وصيتعمل شده اقوى جواز نبش است و اما در صورت اول كه وصيت كرده بود بعد از دفننقل دهند و نيزدر صورت سوم كه اصلا وصيتى بهنقل نكرده جواز نبش محل تاءمل واشكال است درآنجا هم كه گفتيم جائز است شرطش اين استكه بدن تغير نيافته باشد و همچنين بعد از بيرون آوردن وحمل بمحلى كه خواسته و دفن كردن در آنجا تغييريكه موجب هتك و ايزاء باشد بوجودنيايد.
ششم - در موردى كه بيم آن باشد كه درنده اى ميت را آسيب برساند و ياسيل او را طعمه خود كند و يا دشمن از قبر بيرونش آورد و يا خطرى ديگر از اينقبيل در بين باشد.
مساءله 4 - قبرستانهاى قديمى كه مكلف يقين دارد كه اموات آن بكلى مندرس ‍ و آثارآنان محو شده جائز است آثار آن ها را محو نموده البته اين در صورتى است كه محذورىدر بين نباشد مثل اينكه آثار نامبرده ملك بانى آن باشد و يامحل دفن زمين مباحى باشد كه ولى ميت براى دفن ميت حيازت كرده و يا محذور ديگر از اينقبيل و بطريق اولى جائز است محو آثار قبور قبرستانيكه براى مسلمانانسبيل شده و فعلا مسلمانان به زمين آن احتياج دارند مگر آن صورتى كه گفتيم قبورشهداء و صلحاء و علماء و اولاد ائمه عليهم السلام در آن قبرستان باشد و در نتيجهقبرستان مزارى شده باشد كه در اين صورت محو آثار آن جائز نيست .
مساءله 5 - اگر ميتى را عصيانا و بدون مجوز و يا با مجوز از قبر خارج كردهباشند و يا به سببى از اسباب (چون زلزله وسيل ) بيرون افتاده باشد ديگر واجب نيست در همانجا دفن شود بلكه جائز است آنرا درمكانى ديگر دفن كنند.
خاتمه پيرامون دو مساءله  
اول اينكه يكى از مستحبات مؤ كد تسليت دادنباهل مصيبت و تخفيف دادن به اندوه آنان است باينكه مطلبى بياد آنان بياورند كه درتخفيف اندوه آنان مؤ ثر باشد از قبيل اينكه خاطرنشان سازند: دنيا خانه مصائب وناملايمات است حياتى است كه بسرعت زوال مى يابد و هرانسانى دير يا زود فانى مىشود و اجل ها نزديك بهمند يكى دوروز زودتر مى رود و ديگرى دو روز ديرتر و نيزبراى اهل مصيبت رواياتى را نقل كنند كه بيانگر اجر مصيبت است مخصوصا اجر مصيبتفرزند كه مى فرمايد فرزند از دست رفته براى پدر و مادرش شفيعى استكه شفاعتشقبول مى شود حتى بچه سقط شده خشمگين جلو درب بهشت مى ايستد و مى گويد:داخل نمى شوم مگروقتيكه پدرو مادرم داخل شوند و خدايتعالى حاجت او را برمى آورد وپدرو مادر او نيز داخل بهشت مى كند و رواياتى ديگر از اينقبيل .
تسليت دادن بصاحب مصيبت هم قبل از دفن جائز است و هم بعد از آن و در هرحال اجرى عظيم دارد مخصوصا تسليت مادر جوان مرده و يتيم پدر از دست داده .
در روايت آمده كه هركس مصيبت ديده اى را تسليت بدهد نظير اجرى كه او در برابر مصيبتدارد خواهد داشت بدون اينكه چيزى از اجر صاحب مصيبت كم شود.
و نيز آمده هيچ مؤ منى برادر دينى مصيبت ديده خود را تسليت نمى دهد مگر آن كه خدايتعالىاز خلعت هاى كرامت بر او مى پوشاند.
و نيز آمده از جمله گفتگوهاى موسى با خداى تعالى در مناجاتش يكى اين بوده كه پرسيدپروردگارا كسى كه مادر داغديده اى را تسليت دهد چه پاداشى خواهد داشت ؟ خدايتعالىپاسخ داد: من او را در روزى كه جز سايه من سايه اى نيست در زير سايه خود جاى ميدهم .
و نيزآمده كه هركس يتيمى را از گريستن ساكت كند بهشت برايش واجب مى شود.
و نيز فرموده اند: (هيچ بنده اى از بندگان خدا نيست كه دست خود بر سر يتيمى بكشدمگر آن كه خدايتعالى در برابر هر موئى كه از زير دستش عبور مى كند يك حسنه برايشمى نويسد) و رواياتى ديگر از اين قبيل .
و در تحقق تعزيه و تسليت كافى است كه مكلف نزد داغديده حاضر شود بطوريكهداغديده متوجه حضور او بشود چون توجه او بحضور وى در تسليت و آرامش خاطر او اثردارد و شدت اندوه او را تسكين مى دهد.
و جائز است جلوس اهل ميت براى آمدن مردم جهت تسليت و مكروه نبودن آن اقوى است بله بهترآنست كه از سه روز تجاوز نكند همچنان كه مستحب است دوستان و آشنايان و هركس ديگردرمدت عزادارى و بلكه در اين سه روز براى خانواده ميت طعام بفرستند هرچه كه آنخانواده كمتراز سه روز جلوس داشته باشند.
مساءله دوم - اينكه مستحب است در شبى كه ميت بخاك سپرده شده برايش ‍ نماز ليلةالدفن بخوانند و آنرا هديه بروح او نمايند و آن همان نماز معروف به نماز وحشت است ودر خبرى كه از رسولخدا صلى الله عليه وآله رسيده آمده كه فرمود: هيچ ساعتى براىميت پيش نمى آيد كه سخت از ساعت اول شب دفن باشد پس به اموات خود ترحم كنيد وبراى آنان صدقه دهيد و اگر نتوانستيد دو ركعت نماز برايش بخوانيد - و كيفيت آنبطورى كه در خبر نامبرده آمده اين استكه - در ركعتاول سوره حمد را يكبار و سوره قل هو الله احد را دوبار بخوانيد و در ركعت دوم سوره حمدرا يك بار و سوره و سوره الهياكم التكاثر را ده بار بخوانيد و بعد از سلام نمازبگوئيد: (اللهم صلى على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان بن فلان ) اگرچنين كند در همان ساعت خدايتعالى هزار فرشته بقبر او مى فرستد كه با هر يك جامه اى وخلعتى باشد و نيز توسعه داده مى شود قبراو تا روزيكه صور دميده شود و بآنشخصى كه اين نماز را خوانده بعدد موجوداتيكه خورشيد بر آنها مى تابد حسنه داده وچهل درجه او را بالا مى برد.
و بنا به روايتى ديگر در ركعت اول يك حمد و يك آية الكرسى ميخواند و در ركعت دوم يكحمد و ده بار سوره (قدر) (يعنى انا انزلنا) و بعد از نماز ميگويد: (اللهمصل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان ).
و اگر مكلف هر دو جور نماز را بخواند بهتر است و يك نماز تنها براى يك ميت كافى استو اين كه متعارف شده براى يك ميت چهل و يا چهل و يك نماز وحشت مى خوانند از ناحيه شرعوارد نشده .
بله اگر بقصد ورود نخوانند صرف نماز متعدد خواندن براى ميت اشكالى ندارد ونزديكتر به احتياط آنست كه آية الكرسى را تاجمله : (هم فيها خالدون ) بخوانند واقوى جواز گرفتن اجير براى خواندن اين نماز و نيز جواز گرفتن اجرت است و نزديكتر به احتياط آن است كه پولى كه به نمازگذار مى دهند بعنوان عطيه و احسان بدهند ونمازگذار هم به نيت تبرع و عملى مجانى نماز وحشت را بخواند و ظاهرا وقت نماز وحشتسر تا سر شب است هرچند بهتر اين است كه دراول شب خوانده شود.
گفتار در غسل هاى مستحبى 
غسل هاى مستحبى چند قسم است بعضى مربوط به زمان هائى معين است و بعضى ديگرمربوط به مكان ها و بعضى مربوط به پاره اى كارها است اماغسل هاى زمانى بسيارند.
1 - غسل جمعه كه از مستحبات مؤ كد است بطورى كه بعضى از فقهاء فتوى بوجوب آنداده اند ولكن استحباب آن اقوى است و وقت اينغسل از طلوع فجر دوم روز جمعه است تا ظهر و از بعد از ظهر تا غروب و ازاول روز شنبه تا آخر آن بعنوان قضاء انجام مى شود ولكن از بعد از ظهر تا غروب جمعهاگر نيت اداء و قضاء نكند و به نيت قربت بياورد به احتياط نزديك تر است و اما در شبشنبه مشروعيت آن محل تاءمل است و احتياط كردن به اين كه باميد ثواب بياورد ترك نشود.
و اگر مكلف ترس آنرا داشته باشد كه در روز جمعه آب بدستش نيايد جائز است روزپنجشنبه غسل جمعه را انجام دهد آن گاه اگر در روز جمعه تاقبل از ظهر دسترسى بآب پيدا كرد مستحب است آنرا دوباره بياورد و اگر انجام ندادمستحب است قضاء آنرا بعد از ظهر و يا روز شنبه بجاى آورد.
و اگر امر مكلف دائر شد بين اينكه قبل از جمعهغسل جمعه را بياورد و يا بعد از جمعه قضاءاش را انجام دهد اولى سزاوارتر است و در اينكه شب جمعه هم حكم روز پنجشنبه را داشته باشد جاىتاءمل است در نتيجه در شب جمعه به نيت رجاء يعنى به اميد ثواب بياورد كه به احتياطنزديك تر است و مثل نايابى آب در جمعه ساير عذرهائى است كه مانع از انجامغسل جمعه است در آن اعذار نيز غسل را روز پنجشنبه انجام مى دهد لكن به احتياط نزديك تراين استكه به نيت رجاء بياورد.
2 - غسل هاى شب هاى ماه مبارك رمضان يعنى شبهاى فرد - يكم و سيم و پنجم و هفتم تا آخر- و همه شبهاى دهه آخر و از همه مؤ كدتر غسل شبهاى قدر و شب پانزدهم و هفدهم و بيست وپنجم و بيست و هفتم و بيست و نهم است و در شب بيست و سوم يكغسل ديگر در آخر شب مستحب است و وقت همه اين غسلها تمام مدت شب است لكن انجام آنقبل از غروب آفتاب بهتر است مگر در غسلهاى دهه آخر كه بعيد نيست آوردن آن بين نمازمغرب و عشاء بهتر باشد.
3 - غسل روز عيد قربان و روز عيد فطر و اين دوغسل از سنت هاى مؤ كده است و وقت آن ها بعد از طلوع فجر تا ظهر است واحتمال دارد كه تا غروب امتداد داشته باشد و نزديكتر به احتياط آنستكه اگر خواست بعداز ظهر انجام دهد به نيت رجاء انجام دهد.
4 - غسل روزتروبه هشتم ذى الحجه است .
5 - غسل روز عرفه و انجام اين غسل در هنگام ظهر بهتر است .
6 - غسل ايام سه گانه از رجب يعنى اول و نيمه و آخر رجب است .
7 - غسل روز عيد غدير كه آوردن آن در اوائل روز بهتر است .
8 - غسل روز مباهله يعنى بيست و چهارم ذى الحجه .
9- غسل روز دهوالارض است يعنى روز بيست و پنجم ذى القعده البته اينغسل بايد به رجاء ثواب انجام شود نه به نيت ورود.
10 - غسل روز مبعث يعنى بيست و هفتم رجب است .
11 - غسل شب نيمه شعبان .
12 - غسل روز ميلاد رسولخدا صلوات الله عليه وعلى آله يعنى روز هفدهم ربيعالاول است اين غسل نيز به نيت رجاء انجام شود.
13 - غسل روز نوروز.
14 - غسل روز نهم ربع الاول كه اين غسل نيز به نيت رجاء انجام مى شود و اينغسل هائى كه شمرديم با گذشتن وقتش ديگر قضاء ندارد همچنانكهقبل از وقتش بخاطر ترس از فوت آن در وقت انجام نمى شود.
و اما غسل هائى كه مربوط به مكان هائى مخصوص استغسل هائى است كه مستحب است هنگام ورود بعضى از مكانها مانند حرم مكه و شهر مكه و مسجدالحرام و كعبه و حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد آن انجام مى گيرد و اماغسل هايى كه هنگام ورود بساير مشاهد مشرفه انجام مى شود بايد به نيت رجاء انجام دادنه به نيت ورود.
و اما غسل هائى كه براى پاره اى كارها انجام مى شود دو قسم است يكىغسل براى پاره اى از كارهائى كه مى خواهد انجام دهد يا مى خواهد واقع گردد مانندغسل براى احرام بستن و طواف كردن و زيارت و وقوف در عرفات و اما براى وقوف درمشعر اگر خواست غسل كند به نيت رجاء كند وغسل براى ذبح و كشتن شتر و سر تراشيدن در منى وغسل براى ديدن هر يك از امامان اهل بيت عليهم السلام در خواب همانطور كه از امام كاظمعليه السلام نقل شده كه فرمود: (هرگاه خواستى يكى از امامان را در خواب ببينى سهشب پشت سرهم غسل كن و با آن امام مناجات كن و به ياداو باش ‍ كه اگر چنين كنى او رابخواب مى بينى ) و غسل براى نماز جماعت و براى استخاره و براىعمل معروف ام داود و براى برداشتن تربت شريف امام حسين عليه السلام ازمحل آن و براى رفتن به سفر مخصوصا زيارت ابى عبدالله الحسين عليه السلام وبراى نماز طلب باران و براى توبه از هر مصيبت و براى تظلم و شكايت از كسى بهدرگاه خداى تعالى از ظلمى كه به او كرده كه چنين كسىغسل مى كند و سپس دو ركعت نماز در زير آسمان مى خواند و عرضه مى دارد:
(اللهم ان فلان بن فلان ظلمنى و ليس لى احداصول به عليه غيرك فاستوف لى ظلامتى الساعة الساعة بالاسم الذى اذا سائلك بهالمضطر اجبته فكشفت ما به من ضر و مكنت له فى الارض و جعلته خليفتك على خلقكفاساءلك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تستوفى ظلامتى الساعة الساعة).(2)
كه اگر چنين كند اثرى را كه دوست مى دارد خواهد ديد.
و نيز غسل براى ايمنى از شر ظالم و برطرف شدن ترسش از او كه چنين كسىغسل مى كند و دو ركعت نماز بجا مى آورد سپس جامه خود را تا به زانو بالا مى زند و دوزانو را نزديك بمحل نمازش مى كند و صد مرتبه مى گويد:
(يا حى و يا قيوم يا لا اله الا انت برحمتك استغيثفصل على محمد و آل محمد و ان تلطف لى و ان تغلب لى و ان تمكرلى و ان تخدع لى و انتكيد لى و ان تكفينى مؤ ونة فلان بن فلان بلامؤ نة ).
(اى خداى حى و قيوم اى كسى كه جز تو هيچ معبودى نيست من برحمت تو پناهنده شدم پسبر محمد و آل محمد درود بفرست و به من لطفى فرما به نفع من بر دشمنم غلبه كن بهنفع من عليه او مكر و خدعه و كيد كن و زحمت قطع او يعنى فلانى پسر فلانى را از منبردار و خودت او را از من دفع كن ).
نوع دوم غسل هائى كه بخاطر پاره اى از كارهائى كه قبلا انجام داده انجام مى دهد و آن چندغسل است :
1 - غسل براى كشتن وزغ - مارمولك .
2 - غسل براى ديدن شخصى كه به دار آويخته شده - البته اين در صورتى است كهبخاطر ديدن او از خانه خارج شده و عمدا بتماشاى او رفته باشد نه در صورتى كه ازآن نقطه عبور مى كرده و چشمش باو افتاده باشد.
3 - غسل براى اينكه در خواندن نماز آيات در خسوف و كسوف كوتاهى كرده با اين كههمه قرص گرفته بوده نماز رانخوانده كه دراين صورت مستحب است هنگام قضاء نمازآيات غسل كند بلكه ترك احتياط در مورد آن سزاوار نيست .
4 - غسل براى دست زدن به ميت بعد از آن كه ميت راغسل دادند.
مساءله 1 - وقت بجاى آوردن غسل هائى كه مربوط به مكان بودقبل از داخل شدن در آن مكانها است بطورى كهدخول در آن مكانها بعد از غسل و بدون فاصله زياد واقع شود مثلا كافى است كهاول روز و يا اول شب غسل كند و در آخر شب داخل در آن مكان بشود بلكه كفايتغسل درروز براى دخول در شب و بعكس خالى از قوت نيست و بعيد نيست كه بعد ازدخول در آن مكان غسل كردن براى بودن در آن مكان نيز براى كسيكهقبل از دخول غسل نكرده مستحب باشد خصوصا براى كسى كهقبل از دخول نمى توانسته غسل كند.
و اما وقت غسل هاى فعلى آن قسمش كه براى عمل بعد ازغسل مانند احرام و زيارت و امثال آن مستحب استقبل از انجام آن عمل است و فاصله شدن مقدار مزبور بينغسل و بين آن عمل ضرر ندارد و اما قسم دوم وقت آن هنگام تحقق سببغسل است و تا آخر عمر امتداد دارد هرچند كه مستحب است هرچه زودتر انجام شود.
مساءله 2 - در اين كه آيا غسل هاى زمانى وقسم دوم ازغسل هاى فعلى صرف انجامش كافى است و بهيچ حدثى شكسته نمى شودقائل است لكن اگر غسل بوسيله حدثى شكسته شد انجام مجدد آن مشروع نيست و اماغسل هاى مكانى و قسم اول از غسل هاى فعلى ظاهرا با حدث اصغر مى شكندتا چه رسد بهحدث اكبر، پس اگر غسل كند مثلا براى داخل شدن در مسجد الحرام وقبل از دخول محدث شد غسل را اعاده مى كند.
مساءله 3 - اگر مكلف غسل هاى متعددى زمانى و ياغسل هاى متعددى مكانى و يا غسل هائى متعدد از هر دوقبيل دارد انجام دادن يك غسل به نيت همه آن ها كافى است .
مساءله 4 - در اين كه آيا كسى كه در انجامغسل هاى نامبرده عذر دار تيمم جاى آنرا مى گيرد يا نهتاءمل و اشكال است و نزديكتر به احتياط آن است كه تيمم را بهاحتمال مطلوبيت و بعنوان رجاء بياورد.
فصل :گفتار در اينكه مجوز تيمم چيست و چند است 
در اين فصل گفتار درباره مجوز تيمم و اينكه بر چه چيز تيمم صحيح است و كيفيت تيممو شرائط و احكام آنست .
1 - ناياب بودن آب به مقدارى كه بتوان با آن طهارت كسب كردغسل كرد و يا وضوء گرفت كه در صورت ناياب بودن آن بر مكلف واجب است بجستجوىآب برخيزد اگر از يافتن ماءيوس شد آنوقت تيمم كند و در جستجوى از آب كافى است كهدر زمين هموار از چهار طرف بمقدار دو تيز انداز و در زمين ناهموار بمقدار يك تيزاندازبرود و اگر در يك يا دو طرف يقين دارد كه آب نيست رفتن به آن طرف واجب نيستهمچنانكه اگر نسبت به همه اطراف يقين دارد كه آب نيست وظيفه فحس ساقط مى شودهرچند كه احتمال دهد در مساحت دورتر از يك تيرانداز و يا دو تيرانداز آب باشد، بله اگريقين داشته باشد كه در مساحت دورتر آب هست در اين صورت اگر رفتن بدانجا دشوارنباشد و وقت همه تنگ نباشد واجب است برود وضوء بگيرد.
مساءله 2 - ظاهرا واجب نيست مكلف شخصا بجستجوى آب برود بلكه كافى استشخصى و يا اشخاصى را كه مورد وثوق او باشند و گفتارشان برايش ‍ اطمينان بياوردنايب خود بگيرد همچناكه كافى است شخص واحدى براى جماعتى از كاروانيان ) بجستجوىآب برود و اما كيفيت مطلق امين و موثق هرچند كه گفتارش اطمينان آور نباشدمحل اشكال است .
مساءله 3 - اگر زمين در يك طرف از چهار طرف هموار و در طرفى ديگر ناهموارباشد هرطرف حكم خودش را دارد آن كه هموار است يك تيرانداز و آن كه ناهموار است دوتيرانداز.
مساءله 4 - معيار در تيرى كه مى اندازد و كمانى كه با آن تير را رها مى كند وقوتبازوى تيزاندار متعارف است و اما معيار در انجام اينعمل نهايت درجه توانائى تيرانداز است .
مساءله 5 - اگر جستجوى از آب در چهار طرف را ترك كند تا وقت تنگ شود تيمم مىكند و نماز را مى خواند و نمازش صحيح است هرچند كه در ترك آن وظيفه گناه كرده است وبه احتياط نزديك تر قضاء آن در خارج وقت است خصوصا در جائيكه بعدا معلوم شدهباشد كه اگر بطلب آب مى رفت آبرا مى يافت و اما در وسعت وقت اگر بدون طلب آبتيمم كند و نمازش ‍ بخواند بعدا معلوم شود اگر بطلب آب مى رفت آنرا مى يافت همتيممش ‍ باطل است و هم نمازش و اگر اين معنا كشف نشود صحت نمازش در صورتى كهفرض شود نماز و تيمم را بقصد قربت انجام داده بعيد نيست .
مساءله 6 - اگر بمقدار لازم بجستجوى آب رفت و نيافت و در نتيجه تيمم گرفت ونماز خواند آنگاه در همان محلى كه جستجو كرد و نيافت به آب برخورد و يا متوجه شد كهدربار و بنه خودش و يا قافله اش آب بوده نمازش ‍ صحيح است نه درداخل وقت اعاده آن لازم است و يا در خارج وقت قضاء آن .
مساءله 7 - در صورتيكه در جستجو كردن از آب ترس بر جان خود و يا عرض و يامال معتد به خود داشته باشد مثلا بترسد از اين كه درنده اى او را پاره كند و يا دزدىمال او را ببرد و يا احتمال خطر ديگرى بدهد و همچنين در صورتى كه وقت براى جستجوكردن ندارد وجوب فحص ساقط مى شود و اگر باعتقاد اين كه وقت تنگ است جستجو راترك كند و با تيمم نماز خواند بعدا معلوم شود كه وقت باقى بوده اگر در همان مكانيكهنماز خوانده متوجه وسعت وقت شد بجستجو بپردازد اگر آب نيافت نمازيكه خوانده بودصحيح است و اگر آب يافت نماز را با وضوء اعاده مى كند و اگر وقت جهت جستجوى از آبتنگ است احتياط آنستكه تيمم را تجديد نموده نماز را اعاده كند و همچنين است در فروع آيندهكه در آن ها حكم مى شود به اين كه اگر دسترسى بآب پيدا كرد نماز را در وقت اعادهكند.
و اما اگر از آن مكان بمكانى ديگر رفته اگر علم پيدا كرد به اين كه در صورتى كهدنبال آب رفته بود پيدا مى كرد بايد نماز را اعاده كند هرچند كه فعلا قادر بر جستجونباشد و تكليفش تيمم است و اگر بداند به اينكه اگردنبال آب هم مى رفت آنرا نمى يافت نمازيكه خوانده صحيح است و اعاده آن واجب نيست واگر وضع برايش مشتبه باشد يعنى نداند كه اگر جستجو مى كرد مى يافت يا نه مسئلهمورد اشكال است و احتياط به اعاده نماز در وقت و قضاء آن در خارج وقت ترك نشود.
مساءله 8 - ظاهرا لازم نيست كه جستجوى آب در وقت نماز انجام شود پس ‍ اگرقبل از وقت نماز جستجو كرده و آب نيافت و با تيمم نماز خوانده احتياج به تجديد جستجودر وقت نيست و همچنين اگر در وقت يك نماز جستجو كرد و نيافت در اوقات ساير نمازهاديگر جستجو لازم نيست بله اگر احتمال دهد كه در اطراف آبى پيدا شده و نشانه اى هم كهمظنه آور باشد اين احتمال را تاءييد كند واجب است جستجو را از سر گيرد و احتياط آناستكه با نبود اماره ظنى نيز مجددا جستجو كند.
مساءله 9 - اگر غير از يك آب كه كافى براى وضوء ياغسل به تنهائى است ندارد جائز نيست بعد ازداخل شدن وقت آنرابريزد و اگر وضوء داردو آبيكه بارديگر با آن وضوء بگيرد نداشته باشد جائز نيست وضوء خود راباطل سازد حال اگر معصيت كرد و آن آب را ريخت و يا وضوء خود راباطل كرد تيمم و نمازش صحيح است هرچند كه قضاء آن به احتياط نزديك تر است وهمچنين ريختن آب و باطل كردن وضوء قبل از داخل شدن وقت و در صورت دسترس نداشتنبه آبى ديگر جائز نيست .
مساءله 10 - اگر نماز گذار فاقد آب بتواند براى بدست آوردن آب براى طهارتبدون حرج چاه بكندبنابراحتياط واجب است چنين كند.
يكى ديگر از مجوزات تيمم ترس از دزد يا درنده است يعنى اگر بخواند به آب برسدترس يكى از اين دو را دارد و يا مى ترسد مالش تلف شود و يا بجهاتى ديگر ترسضرر برجان يا عرض يا مال معتدبه خود دارد بشرطى كه ترسش منشائى عقلائى داشتهباشد.
يكى ديگر ترس ضرر از استعمال آب است چه بخاطر بيمارى يا درد چشم يا ورم باشد وچه بخاطر وجود جراحت يا زخم عفونى و امثال آن باشد البته زخم و جراحتى كه به حدجبيره و آنچه در حكم جبيره است نرسيده باشد و در اين ترس فرقى نيست بين اين كهناشى از احتمال پيدا شدن بيمارى باشد يا آن كه ناشى ازاحتمال شدت يافتن و دير خوب شدن آن و يا بيشتر شدن درد آن باشد و دردش غيرقابل تحمل شود چه بخاطر سرما چنين شود وچه به جهتى ديگر.
سوم ترس از اين كه اگر آب موجوديكه دارد به مصرف وضوء ياغسل برساند جاندارى محترم دچار عطش شود.
چهارم جائيكه بدست آوردن آب و يا استعمال آن موجب جرح و مشقت شديد و غيرقابل تحمل باشد هرچند كه ضرر و يا ترس از ضرر در كار نباشد و از همينقبيل است درخواست آب از كسى كه آب دادنش باعث منتى غيرقابل تحمل است و همچنين است جائيكه ناچار باشد براى خريدن آب بكارى دست بزند كهموجب ذلت و خواريش باشد.
پنجم در جائيكه آب بدست نيايد مگر آن كه هرچه دارد بدهد كه دادن آن مضر بحالشباشد و اما اگر ضررى بحالش نداشته باشد واجب است آن بهاء را بدهد هرچند كهچندين برابر بهاء واقعى آب باشد.
ششم تنگى وقت از اين كه آب بدست بياورد و يا اگر هست با آن وضوء بگيرد ياغسل كند.
هفتم آبى كه دارد تنها بقدر تطهير بدن و يا جامه نجس است كه تطهيرش ‍ واجب است وغير از آب چيزى آنرا پاك نمى كند كه در اين صورت بايد تيمم نموده آب را در تطهيرمصرف كند ولكن نزديكتر به احتياط آن استكه تا آب موجود است تيمم نكندبلكهاول آب را درشستن خود و يا جامه مصرف كند آنگاه تيمم كند.
مساءله 11 - در عطشى كه گفتيم مجوز تيمم است فرقى نيست بين اين كه موجب هلاكجاندار شود و يا باعث بيمارى او و يا مشقت شديدى كهقابل تحمل نيست بگردد هرچند كه از ضرر ايمن باشد همچنانكه فرقى نيست بين اينكهترس هلاكت خودش را داشته باشد يا انسانى ديگر و يا جاندارى غيرانسان را چه اين كهآن جاندار ملك خودش باشد و يا ملك غير باشد ولى حفظش از هلاكت واجب باشد بلكه بعيدنيست كه حكم را بامثال ذمى كه حفظ جان او واجب نيست ولى كشتنش هم جائز نيست تعدى دهيم.
بله ظاهرا اين حكم شامل حيوانيكه كشتنش بهر حيله اى واجب است مانند مار و عقرب و درندگانو هم چنين كسيكه خون او هدر است مانند كافر حربى و مرتد فطرى وامثال آنها بشود و اگر برطرف كردن عطش بوسيله شراب و يا مايعى نجس ممكن باشد وآب طاهرى نيز دارد واجب است آب را براى رفع عطش خود حفظ كند و براى نمازش تيممكند زيرا وجود مايع حرام مثل عدم آن است .
مساءله 12 - اگر مكلف متمكن بوده باشد از اين كه نماز خود را با طهارت آبىبخواند لكن آن را تاءخير بيندازد تا وقت براى وضوء گرفتن ياغسل كردن تنگ شود تيمم كند و نماز بخواند و نمازش صحيح است لكن بخاطر تاءخير آنگناه كرده و احتياط شديد آن استكه بعد ازوقت آن را قضاء كند.
مساءله 13 - اگر مكلف شك كند در مقدار باقيمانده از وقت ودر نتيجه ترديد كند بيناين كه آيا وقت تنگ است تا تيمم كند و يا مقدار وضوء گرفتن و ياغسل كردن وسعت دارد واجب است بر او كه تيمم كند و همچنين اگر بداند چه مقدار از وقتباقى است لكن شك داشته باشد كه آيا در اين مقدار وقت ميتواند وضوء بگيرد ياغسل كند يا نه بايدتيمم كند و نماز بخواند.
مساءله 14 - اگر امر دائر شود بين اين كه تيمم كند و همه نماز را در وقت واقعسازد يا آنكه وضوء بگيرد و تنها يك ركعت از نمازش را در وقت بجاى آورد (كه البتهاين نماز نيز اداء و صحيح است ) بايد شق اول را مقدم بدارد و تيمم كرده همه نماز را دروقت واقع سازد كه اين اقوى است لكن برك احتياط به قضاء كردن نماز در خارج وقت باوضوء يا غسل سزاوار نيست .
مساءله 15 - تيمم ناشى از تنگى وقت تنها نمازيكه وقتش تنگ است را مباح مىسازد و يا اينكه آب وجود دارد با آن تيمم هيچعمل ديگريكه مشروط به طهارت است مباح نمى شود مثلا اين تيمم سودىبحال نماز ديگر كه وقت آنها تنگ نيست ندارد هرچند كه در وقت آن نماز نيز آب نداشتهباشد بله اگر در بين نمازيكه وقتش تنگ است آبى كه داشته از بين برود و ديگردسترسى به آب نداشته باشد بعيد نيست بگوئيم تيمم او براى نماز ديگر نيز كافىاست و احتياط اين است كه مكلف با تيممى كه بخاطر تنگى وقت گرفته هيچ كارديگريكه مشروط به طهارت است انجام ندهد و غير آن نمازى كه وقتش تنگ است نخواندحتى در حال خواندن اين نماز دست بخطوط قرآن كريم نزند.
مساءله 16 - در نبودن آب فرقى نيست بين اينكه اصلا وجود نداشته باشد ويابقدر همه اعضاء نباشد مثلا تنها بقدر شستن صورت در وضوء و يا سرو گردن درغسل باشد كه در اينجا نيز وظيفه تيمم كردن است و اگر بتواند آب اندكى كه دارد باآب مضافى مخلوط كند بطوريكه آب وضويش مضاف نشود و براى وضوء كافى شوداحتياط واجب آنستكه چنين كند.
مساءله 17 - اگر كسيكه وظيفه اش تيمم بوده مخالفت وظيفه كند و وضوء بگيرد ياغسل كند وضوء و غسلش بنابراحتياط باطل است هرچند كه براى مسئله تفصيلى است و اگرمكلف در ضيق وقت كه وظيفه اش تيمم است بقصد داشتن طهارت و يا اهدافى ديگر غير نمازوضوء بگيرد وضوءش ‍ صحيح است همچنانكه اگر در موردى كه دادن بهاء و خريدن آبمضر بحال اوست آب بخرد و يا جائيكه نبايد زير بار منت برود و يا درتحصيل آب خود را بخطر بيندازد و امثال آن از مواردى كه مقدمات طهارت ممنوع است نه خودطهارت و او برخلاف وظيفه عمل كند نيز وضوئش صحيح است و اما اگر خود وضوءضررى و يا خرجى باشد ظاهرا اگر برخلاف دستور وضوء ياغسل كند باطل است بله در صورتيكه ضرر و خرج غير باعث تيمم شود و او برخلافدستور وضوء گرفت صحت وضوئش بعيد نيست .
مساءله 18 - تيمم براى نماز ميت و براى خوابيدن حتى با تمكن از آب صحيح استالا اينكه سزاوار است براى خواب تنها به منظور رفع حدث اصغر تيمم كند و در رفعحدث اكبر، آوردن تيمم رجاءا اشكالى ندارد همچنانكه خوبست وقتى به تيمم اكتفاء شودكه بعد از رفتن در رختخواب بيادش ‍ بيفتد كه وضوء ندارد و اگر قبلا بياد داشتهخوبست وضوء بگيرد و اگر نگرفت و خواست تيمم كند به نيت رجاء انجام دهد همچنانكهدراول يعنى درتيمم كردن براى نماز ميت در غير صورت خوف فوت نماز بهتر آنست كهبه نيت رجاء آورده شود.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation