بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب میزان الحکمة ج 7, آیت الله محمد محمدى رى شهرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_002 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_003 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_004 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_005 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_006 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_007 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_008 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_010 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_011 - ميزان الحكمة ج 7
 

 

 
 

ـ امام على (ع ) : هركه در كودكى خودرنج نبرد , در بزرگساليش به ارجمندى نرسد.
ـ هركه در دوران خردساليش بپرسد ,در روزگار بزرگساليش پاسخ دهد.
ـ هركه در كودكى نياموزد , دربزرگسالى پيشرفت نكند.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : بازيگوشى (وشيطنت ) بچه در دوران كودكيش , موجب افزايش عقل او در بزرگساليش مى باشد.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : بازيگوشى (و شيطنت ) پسر در دوران كودكى پسنديده است , براى اين كه در بزرگسالى بردبار شود.
ـ امام على (ع ) : نادان , بچه است اگر چه پير باشد و دانا , بزرگ است اگر چه نوجوان باشد.
دست دادن .

دست دادن .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هرگاه با هم روبه روشديد با سلام گفتن و دست دادن روبه رو شويد و چون از يكديگر جدا شديد , با آمرزش خواهى جدا شويد.
ـ امام صادق (ع ) : مسلمانان هرگاه درركاب رسول خدا(ص ) به جنگ بيرون مى رفتند و از جاى پر درخـتـى مـى گـذشـتند سپس به فضاى باز مى رسيدند , به يكديگر نگاه مى كردند و با هم دست مى دادند.
ـ رسول خدا(ص ) هرگاه با مردى دست مى داد , هرگز دست خود را از دست او نمى كشيد تااين كه او دستش را از دست حضرت بكشد.

نقش دست دادن در رفع كدورتها وكينه ها.

ـ پيامبر خدا(ص ) : بايكديگر دست دهيد , زيرا دست دادن كينه و كدورت را از بين مى برد.
ـ با يكديگر دست دهيد , كه كينه را مى برد.

نقش دست دادن در ريزش گناهان .

ـ امـام بـاقـر(ع ) : هرگاه مؤمن با مؤمن دست دهد , از يكديگر جدا شوند در حالى كه گناهانشان پاك شده باشد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـرگـاه بـه بـرادران خـود بـرخورديد , با يكديگر دست دهيد و اظهار خرمى وخوشرويى كنيد , از هم كه جدا شديد هرچه گناه داشته ايد از بين رفته است .

ـ امام باقر(ع ) : هرگاه مردى با رفيقش دست دهد , آن كه دستش را نگه دارد اجرش بيشتراست از كسى كه رها مى كند.

نهى از دست دادن با زن .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : جايز نيست زن به مرد نامحرم دست دهد , مگر از پس لباسش و نبايددست بيعت دهد مگر از پس لباسش .

ـ من با زنان دست نمى دهم .

ـ از امـام صـادق (ع ) سـؤال شد : آيا دست دادن با زن نامحرم جايز است ؟
فرمود :خير , مگر از پس جامه .

ـ امام صادق (ع ) : با زنى كه ازدواج كردن با او حلال است (محرم نيست ) نمى توان دست داد مگر از پس جامه و (در اين صورت هم )نبايد دستش را فشرد.

تشويق به دست دادن با دشمن .

ـ امـام عـلى (ع ) : با دشمنت دست بده , هرچند او خوشش نيايد , زيرا اين از امورى است كه خداى عزوجل بندگانش را به آن فرمان داده است .

دفع كن كه از آن پس كسى كه ميان تو و او دشمنيى بوده گويى دوستى است مهربان .

نـمـى گـيـرنـد ايـن را مـگـر كـسـانـى كه صبورى كرده اند و فرا نمى گيرند اين را مگر دارنده نصيبى بزرگ )).

صلح 1 ((صلح در جنگ )).

صلح .

قرآن .

((اگر به صلح مايل شدند تو نيز بدان مايل باش و به خدا توكل كن كه او شنواى داناست )).
ـ امام على (ع ) : من صلح را , مادام كه مايه وهن اسلام نباشد , كار سازتر از جنگ يافته ام .

ـ در فـرمـان اسـتـانـدارى مـصـر به مالك اشتر , مى فرمايد : اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند وخـشـنـودى خـدا در آن بـود آن را رد مكن , زيرا صلح مايه آسايش سپاهيان تو و راحتى خودت ازاندوهها و دردسرهايت و امنيت سرزمين توست .

و هـشيار باش , زيرا گاه دشمن خود را نزديك مى كند , تا غافلگير كند , پس محتاط و دورانديش باش و به دشمن خوشبين مباش .

صلح امام حسن (ع ).

ـ امـام عـلـى (ع ) پـس از ضـربـت خـوردن تـوسط ابن ملجم , در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن (ع ) مى فرمايد : بدان كه معاويه همچنان كه با من مخالفت كرد با تو نيز مخالفت خواهد كرد.
درآيى به جدت تاسى جسته اى كه با بنى ضمره و بنى اشجع .

دشـمـنـت بـجـنـگى (بدان كه ) هرگز آن صلاحيت و وفادارى كه پيروان پدرت داشتند پيروان تونخواهند داشت .

ـ امـام صـادق (ع ) : حـسـن بـن عـلـى (ع ) پـس از آن كـه بـه جـانـش سؤ قصد شد و پيروانش از درناسازگارى با وى در آمدند , كار را به معاويه واگذاشت .

سلام كردند : ((سلام بر تو اى خواركننده مؤمنان )).
نيستم , بلكه عزت بخش مؤمنانم .

واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم , همچنان كه آن فرزانه (خضر) كشتى را سوراخ كردتا براى صاحبانش باقى بماند , و اينچنين (است حكايت ) من و شما تا در ميان آنها باقى بمانيم .

صلح 2 ((اصلاح دادن ميان مردم )).

اهميت اشتى دادن مردم .

قرآن .

((هـركـه وساطت پسنديده اى كند , او را از آن نصيبى خواهد بود و هركس وساطت ناپسنديده اى كند او را از آن (نيز) سهمى خواهد بود و خدا همواره به هر چيزى تواناست )).
((دربـاره غـنـايـم جـنـگى از تو مى پرسند بگو : غنايم جنگى از آن خدا و رسول است , پس از خدا بترسيد و ميان خوداصلاح كنيد و از خدا و رسول او فرمان بريد اگر مؤمن هستيد)).
((در حـقـيـقت مؤمنان باهم برادرند , پس ميان برادران خود اشتى دهيد و از خدا بترسيد , شايد مورد رحمت قرار گيريد)).
((در بسيارى از آهسته گوييهايشان خيرى نيست , مگر كسى كه (با اين كار) به دادن صدقه اى يا احسانى يا كه اصلاح ميان مردم فرمان دهد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : آيا شما را به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات ) آگاه نكنم ؟
آن چيز اصلاح ميان مردم است , زيرا تيره شدن رابطه ميان مردم مهلك و دين براندازاست .

ـ امـام صـادق (ع ) : اصلاح ميان مردم هر گاه با هم دچار اختلاف و دشمنى شوند و نزديك كردن آنها به يكديگر هرگاه از هم دور گردند , صدقه اى است كه خداوند آن را دوست دارد.
ـ به مفضل فرمود : هرگاه ميان دو نفر از شيعيان ما كشمكشى ديدى از مال من غرامت بده (يعنى با پرداخت وجه مورد اختلاف , ميان آنان اصلاح كن ).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : اى ابا ايوب ! آيا تو را به صدقه اى كه خدا و رسول او آن را دوست دارند ,آگاه و راهـنـمـايى نكنم ؟
(آن صدقه اين است كه ) هرگاه مردم باهم بد شدند و از يكديگر دورى كردند ميان آنها را اصلاح كنى .

ـ امام على (ع ) : در راه اصلاح ميان مؤمنان و پرهيزگاران پايدارى كنيد.
ـ كـوشـش در راه ايـجـاد صـلـح و آشـتـى مـيـان تـوده مـردم (يـا اصلاح و بهبود وضع آنان ) از كمال نيكبختى است .

ـ هركه صلح و آشتى دشمنان را به دست آورد به مقصود خود برسد.

جايز بودن دروغ براى اصلاح .

قرآن .

((و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد تا(بدين بهانه ) از نيكى كردن و پرهيزكار بودن و اصلاح ميان مردم (باز ايستيد) كه خدا شنواى داناست )).
ـ امام صادق (ع ) , درباره آيه ((و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد.
هرگاه از تو خواسته شد كه ميان دو تن اصلاح كنى , نگو : سوگند خورده ام كه اين كار را نكنم .

ـ آشتى دهنده , دروغگو نيست .

ـ سخن سه گونه است : راست و دروغ و (براى ) اصلاح ميان مردم .

گوش وى برسد , ناراحت مى شود.
به او مى گويى : از فلانى شنيدم كه در خوبى تو چنين و چنان مى گفت .

صلح ناروا.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : صلح ميان مسلمانان رواست مگر صلحى كه حرامى را حلال يا حلالى راحرام كند.
نماز / 1.

نماز.

قرآن .

((بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به پاخيزيد)).
((پـس چون نماز را گزارديد , خدا را (در همه حال ) ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ياد كنيد و هـرگاه آسوده خاطرشديد , نماز را (به طور كامل ) بر پاداريد كه نماز به وقتهاى معين بر مؤمنان مقرر شده است )).
((پروردگارا , مرا بر پادارنده نماز قرار ده و فرزندان مرا نيز , پروردگارا , دعاى مرا بپذير)).
((و (اسماعيل ) كسان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و نزد پروردگارش پسنديده بود)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : نماز از شرايع واحكام دين است و موجب خشنودى پروردگار عزوجل و راه و روش پيامبران .

ـ بايد بيشترين هم تو نماز باشد ,زيرا نماز , بعد از پذيرفتن دين , در راس اسلام است .

ـ هرچيزى چهره اى دارد و چهره دين شما نماز است .

ـ امام على (ع ) : نماز , دژى است دربرابر يورشهاى شيطان .

ـ نماز رحمت (الهى ) را فرودمى آورد.
ـ نماز ترازوست .

آن را) كامل دهد (حق و پاداش خود را) كامل دريافت مى كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : محبوبترين كارهانزد خداى عزوجل , نماز است و آن آخرين سفارش پيامبران مى باشد.

نماز نور ديده پيامبر(ص ) است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند جل ثناؤه نور ديده مرا در نماز قرار داد و نمازرا محبوب من گردانيد , همچنان كه غذارا محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه .

مى شود و تشنه هرگاه آب بنوشد سيراب مى شود , اما من از نماز سير نمى شوم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : رسـول خـدا(ص ) شـام و غـيـر شـام را بـر نماز مقدم نمى داشت و چون وقت نمازمى رسيد , گويى نه خانواده اى مى شناسد و نه رفيق شفيقى .

نماز موجب تقرب پرهيزگاران به خداست .

ـ امام على (ع ) : نماز , موجب تقرب هر پرهيزگارى به خداست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : نماز , مايه تقرب مؤمن به خداست .

ـ امام كاظم (ع ) : نمازهاى نافله , وسيله تقرب مؤمنان به خداست .

ـ امام على (ع ) : نماز , بهترين دو وسيله تقرب به خداست .

نماز بهترين تكليفى است كه و ضع شده است .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) در پاسخ به سؤال ابوذر درباره نماز , فرمود : نماز بهترين تكليفى است كه (از جانب خدا) وضع شده است , اينك هر كه خواهد گو كم بخواند و هر كه خواهد گو بسياربگزارد.
ـ امـام صادق (ع ) : طاعت خدا به خدمت كردن او , در روى زمين است و هيچ خدمتى به او بانماز برابرى نمى كند.
ـ امـام عـلى (ع ) : شما را به نماز و مواظبت بر آن سفارش مى كنم , زيرا كه نماز بهترين كاراست و ستون دين شماست .

بعد از شناخت خدا, نمازبرترين كارهاست .

ـ امـام صـادق (ع ) در پـاسخ به سؤال از بهترين اعمال بعد از معرفت (خدا) , فرمود : بعد ازمعرفت (خدا) هيچ چيزى با اين نماز برابرى نمى كند.
ـ در پـاسـخ بـه سؤال از برترين اعمال و محبوبترين آنها نزد خداوند , فرمود : بعد از معرفت (خدا) چيزى برتر از اين نمازنمى شناسم .

نماز ستون دين است .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : مثل نماز مثل ستون خيمه است , اگر ستون محكم باشد طنابها و ميخها و چادر كار آيى دارند , اما اگر ستون بشكند نه طنابى به كار مى آيد و نه ميخى و نه چادرى .

ـ امـام بـاقر(ع ) : نماز ستون دين است ,مثل آن مثل ستون خيمه است كه اگر ستون محكم باشد مـيـخـهـا و طنابها محكم مى مانند و اگرستون كج شود و بشكند , نه ميخى استوار مى ماند و نه طنابى .

ـ لـقـمـان (ع ) در مـقام اندرز به فرزند خود , فرمود : فرزندم ! نماز را بر پا دار كه آن در دين خدا , همانند ستون براى خيمه است , اگر ستون راست و استوار باشد طنابها و ميخها و پرده خيمه كار آمدند و اگر ستون راست و استوار نباشد نه ميخ فايده دارد نه طناب و نه پرده خيمه .

ـ امام على (ع ) : خدا را , خدا را , به نماز توجه كنيد , زيرا نماز ستون دين شماست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : نماز , ستون دين است .

نماز از فحشا و منكر بازمى دارد.

قرآن .

((آنچه را كه از كتاب به تو وحى شده است بخوان ونماز را بر پا دار , كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا (از هر عبادتى ) بالاتر است و خدا مى داند چه مى كنيد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه نمازش او را ازكار زشت و ناپسند باز ندارد , جز بر دورى او از خدا افزوده نشود.
ـ امـام صادق (ع ) : بدان كه نماز عامل باز دارنده (از سوى ) خدا در زمين است , پس هر كه دوست دارد بـداند كه از نمازش چه سودى برده است بنگرد , اگر نماز او را ازكارهاى زشت و ناپسند باز داشته است , به اندازه اى كه باز ايستاده از نماز بهره برده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه از نماز فرمان نبرد نماز نخوانده است و فرمان بردن از نماز به اين است كه از كار زشت وناپسند باز دارد.
ـ درباره مردى كه با آن حضرت نماز مى خواند و در عين حال مرتكب كارهاى زشت مى شد , فرمود : نمازش , روزى او را از زشتكارى باز خواهد داشت .

مرد توبه كرد.
ـ دربـاره مـردى كـه روز نـماز مى خواند و شب دزدى مى كرد , فرمود : نمازش او را از اين كارباز خواهد داشت .

نماز گناهان پيش از خود را مى پوشاند.

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هرگاه به نماز ايستادى و توجه پيدا كردى و ام الكتاب (سوره فاتحه ) را با هر سـوره ديگرى كه برايت ميسر است ,خواندى سپس ركوع رفتى و ركوعش را كامل به جا آوردى و بـه سـجـده رفتى و تشهد گفتى وسلام دادى , تمام گناهانى كه از نماز قبل تا اين نماز مرتكب شده اى آمرزيده مى شود.
ـ امام على (ع ) : هر كه نماز را با معرفت به حق آن به جاى آورد , آمرزيده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) با اصحاب خود در سايه درختى نشسته بودند.
تكان داد و برگى افتاد.
به نماز ايستد , گناهانش فرو مى ريزد همچنان كه برگ اين درخت فرو افتاد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : از رسول خدا شنيدم كه مى فرمايد : اميد بخش ترين آيه در كتاب خدا اين است :((ودر دو سـوى روز و پـاسـى از شب نماز بگزار )) و فرمود : اى على ! سوگند به آن كه مرا بحق نـويـد دهـنـده وبـيـم دهـنـده فـرسـتاد , هر يك از شماكه براى وضوبرخيزدگناهان از جوارح او فـرومـى ريـزنـد وچون با چهره و دل به خدا روى كند , هنوز نماز را تمام نكرده هيچ گناهى بر او نـمـانـد, همچون روزى كه از مادر متولدشده است و گناهانى كه در فاصله دو نماز كرد نيز پاك شود.
را بر شمرد.
يك از شما جريان دارد.
آيا كثافت و چركى در بدنش باقى مى ماند؟
به خدا سوگند كه نمازهاى پنجگانه نيز براى امت من , چنين حكمى دارند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : شما (از آتش گناه ) مى سوزيد , اما چون نماز صبح را خوانديد آن را مى شويد ,بـار ديـگـر مى سوزيد و مى سوزيد , اما چون نماز ظهر را گزارديد آن را مى شويد و باز مى سوزيد ومـى سـوزيـد , اما چون نماز عصر را خوانديد آن را مى شويد , بار ديگر مى سوزيد و مى سوزيد , اما چون نماز مغرب را گزارديد آن را مى شويد.
را مـى شويد , سپس مى خوابيد و بر شما گناهى نوشته نشود تا آن كه (روز ديگر به همين ترتيب ) خود را بشوييد.
ـ هـنـگـام فرا رسيدن هر نمازى آواز دهنده اى را شنيدم كه مى گويد : اى فرزندان آدم ! برخيزيد وآتشى را كه بر جان خود افروخته ايد خاموش كنيد.
كار گناهانشان از چشمانشان مى ريزد و نماز را مى خوانند و هر چه گناه در فاصله ميان دو نماز كرده اندبخشوده مى شود.
آن منادى فرياد زند : اى آدميان ! برخيزيد و آتشى را كه بر جان خود زده ايد خاموش گردانيد.
برخيزند و طهارت كنند و نماز بگزارند و گناهانى را كه در فاصله دو نماز كرده اند آمرزيده شود.
عصر كه فرا رسد نيز به همين ترتيب عمل شود.
عشا كه رسد باز به همين سان عمل شود.
ـ امـام عـلـى (ع ) دربـاره نـمـاز چنين سفارش , مى كند : نماز گناهان را فرو مى ريزد , همچون ريـزش بـرگ از درختان و آنها را از گردن بندگان بازمى كند, همچون باز كردن رسن از گردن چهار پايان .

خـدا9 نماز را به چشمه آب گرمى تشبيه فرمود كه جلو در خانه مردمى باشد و شبانه روزى پنج مرتبه خود را در آن بشويد.
ـ نـمازهاى پنجگانه , گناهانى را كه در فاصله آنها مرتكب شوى به شرط آن كه از گناهان كبيره دورى كـنـى , مـى پوشاند و همين نمازهاست كه خداوند فرموده است : ((همانا خوبيها بديها را از بين مى برد)).
ـ امام صادق (ع ) : اگر جلو در خانه يكى ازشما جوى آبى باشد و روزى پنج بار خود را در آن بشويد آيـا چرك و كثافتى بر تن او باقى مى ماند؟
حكايت نماز نيز حكايت جوى آبى است كه تميز و پاكيزه مـى كند , هر نمازى كه بخواند گناهانش را پاك مى كند مگر گناهى كه او را از ايمان به در برد و بر آن مداومت ورزد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هرگاه بنده به نماز ايستدو فكر و دلش متوجه خداى تعالى باشد , چون نماز را تمام كند همچون روزى باشد كه از مادرمتولد شده است .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـر كـه دو ركـعـت نماز بگزارد و بداند در آن دو ركعت چه مى گويد , وقتى به انجامشان رساند هيچ گناهى ميان او و خداى عزوجل نباشد مگر اين كه آنها را بر او ببخشد.

نماز نخستين چيزى است كه روزقيامت درباره اش سؤال مى شود.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : بر نمازهاى پنجگانه مواظبت كنيد , زيرا چون روز قيامت شود خداى تبارك و تـعـالى بنده را صدا مى زند و نخستين چيزى كه از او مى خواهد نماز است , اگر آن را كامل آورده باشد كه هيچ وگرنه در آتش افكنده مى شود.
ـ در روز قـيـامـت نخستين عمل بنده كه به آن رسيدگى مى شود , نماز است , اگر پذيرفته شد بـه سـايـر اعـمـال رسيدگى مى شود و اگر پذيرفته نشد به هيچ يك از اعمال ديگر او رسيدگى نمى شود.
ـ سـتـون دين نماز است و نماز ,نخستين عمل فرزند آدم است كه به آن رسيدگى مى شود , اگر درسـت بـود بـه ديـگـر اعـمالش رسيدگى مى شود و اگر درست نبود ساير اعمالش رسيدگى نمى شود.
ـ امـام بـاقر(ع ) : نخستين چيزى كه بنده براى آن حسابرسى مى شود نماز است , اگر پذيرفته شد ساير اعمالش هم پذيرفته مى شود.

حكمت نماز.

ـ امـام عـلـى (ع ) : بندگان خدا! راستى بهترين وسيله اى كه متوسلان به خداوند جل ذكره بدان توسل مى جويند , ايمان به خداست و به فرستادگان او و بدانچه از نزد خدا آورده اند.
ـ امام باقر(ع ) : نماز موجب تثبيت اخلاص و دورى از كبر است .

ـ امام على (ع ) : خداوند ايمان را براى پاك كردن (مردم ) از آلودگى شرك واجب گردانيد و نماز را براى دور كردن آنها از كبر.
ـ فاطمه زهرا(ع ) : خداوند نماز را به منظور دور كردن (انسان ) از كبر واجب فرمود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى احمد! اسلام ده سهم است و هر كه يكى از اين سهم ها را نداشته باشد ناكام باشد.
است كه گفتار مى باشد و دومين آنها نماز است كه پاكى مى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) چـون سـؤال شـد كـه چـرا نماز , با آن كه مردم را از كار و رسيدن به مشكلات ونـيـازهـايـشـان بـاز مـى دارد و بـاعـث زحـمـت ورنـج جـسـمـى آنـهـاسـت ,واجـب گـرديـد, حـضـرت فـرمـود:چـون اگر به صرف آمدن دين و وجود كتاب (قرآن ) در ميان مردم اكتفا مى شد وعـامـلـى نمى بودكه ياد وخاطره پيامبر را در ميانشان نگه دارد , به همان سرنوشت پيروان اديان پيشين دچارمى شدند.
در راه آن با آنان جنگيدند اما با رفتن آنها دين و آيينشان هم كهنه شد و از بين رفت .

تـبارك وتعالى چنين خواست كه مسلمانان نام و ياد محمد(ص ) و دين او را از ياد نبرند , از اين رو نـماز را بر ايشان واجب فرمود , تا روزى پنج مرتبه به ياد او باشند و نامش را به زبان آورند ونماز و يـاد خـدا از آنان خواسته شد تا مبادا از يادخدا غافل شوند و فراموشش كنند و در نتيجه يادو نامش محو شود.
ـ امام رضا(ع ) در بيان علت نماز , چنين مرقوم فرمود : نماز اقرار به ربوبيت خداوندعزوجل است و نفى انباز از او و ايستادن در برابر خداوند جبار جل جلاله با خوارى و مسكنت و خضوع و اعتراف (به عـظـمت او) وطلب بخشش گناهان گذشته و نهادن پيشانى بر خاك روزى پنج بار براى تعظيم خـداى عـزوجـل , نماز موجب مى شود كه بنده به ياد خدا باشد و او را فراموش نكند و به ناسپاسى وگردنكشى دچار نشود و خاشع و فروتن باشد و راغب و طالب زيادتى در دين و دنيا باشد.
عـلاوه بـر ايـنـهـا , نـمـاز مـوجـب مى شود كه انسان از گناه بازايستد وشب و روز پيوسته به ياد خداى عزوجل باشد تا اين كه مبادا بنده سرور و مدبر و آفريننده خويش را فراموش كند و بر اثر آن به گردنكشى و طغيان و نافرمانى روى آورد.
آستان او وى را از معاصى باز مى دارد و از هر گونه فساد جلوگيرى مى كند.

منزلت نمازگزار.

ـ امـام عـلـى (ع ) : اگـر نـمـازگـزار بـدانـد كـه چـه هـاله اى از جلال خدا او را فرو مى پوشاند, هرگزدوست ندارد كه سرخودرا از سجده اش بردارد.
ـ امام باقر(ع ) : هرگاه نمازگزار رو به قبله كند , خداى رحمان كه معبودى جز او نيست , به او رو كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : نمازگزار را سه فايده نصيب شود : هرگاه به نماز بايستد از اوج آسمان تافرق سـرش بـر او نيكى فرو ريزد و از زير پايش تا اوج آسمان فرشتگان او را در ميان گيرند وفرشته اى نـدا دهـد : اى نـمـازگـزار! اگـر بـدانـى بـا چـه كـسـى راز و نـيـازـ ورفـ ى كين وا رـب ش رـس مى كنى ,هرگزرازونيازت رانخواهى گسست .

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـمـازگـزار را سه بهره باشد :فرشتگان از زير پايش تا اوج آسمان او رادر ميان گيرند , نيكى از سر تا پايش را فرا گيرد و فرشته اى در طرف راست و چپ او قرارگيرد.
كـرده اى ؟
اى پـسـر آدم ! اگـر نـمازگزار مى دانست كه با چه كسى راز و نياز مى كند هرگز آن رانمى گسست .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هيچ مؤمنى نيست كه به نماز ايستد , مگر آن كه از او تا عرش نيكى بر اوفرو ريـزد و فرشته اى بر وى گماشته شود كه آواز دهد : اى پسر آدم ! اگر بدانى از نمازت چه بهره اى مى برى و با چه كسى راز و نياز مى كنى , هرگز خسته و رويگردان نمى شدى .

ـ تـا زمـانى كه در حال نماز هستى درخانه پادشاهى مقتدر را مى كوبى و هر كه در خانه پادشاه را بسيار بكوبد , سرانجام آن در به رويش باز مى شود.
ـ امـام عـلى (ع ) : هرگاه مرد به نمازايستد, ابليس از اين كه مى بيند رحمت خدا او را فروپوشانده است حسودانه به وى مى نگرد.
ـ انسان هرگاه در نماز باشد , بدن وجامه او و هر آنچه پيرامونش مى باشد تسبيح مى گويند.

شرايط نماز.

ـ امام رضا(ع ) : نماز , داراى چهار هزاردر (حكم و مساله ) است .

ـ امام صادق (ع ) : نماز چهار هزار مرز (و شرط) دارد.
ـ نماز چهار هزار حد و شرط دارد كه تو آنها را رعايت نمى كنى .

ـ به حماد بن عيسى فرمود : اى حماد! مى توانى خوب نماز بخوانى ؟
برخيز نماز بخوان .

(حـمـاد مى گويد) برابر آن حضرت رو به قبله ايستادم و نماز را شروع كردم و ركوع و سجود رابه جا آوردم .

شصت يا هفتاد سال از عمرشان بگذرد و يك نماز را با شرايط كامل آن نگزارند!.

آداب نماز.

ـ پيامبر خدا(ص ) : دو مرد از امت من به نماز مى ايستند و ركوع و سجود هر دو نفرشان يكى است , اما فاصله نماز آنها با يكديگر از زمين تا آسمان است .

ـ امام صادق (ع ) : هرگاه به نماز برخاستى بگو : خدايا ! من محمد(ص ) را واسطه حاجت خود قرار مى دهم و با او به تو روى مى آورم , پس به حرمت او مرا نزد خودت در دنيا و آخرت آبرومند گردان و از مقربان قرارم ده .

و به آبروى اودعايم را اجابت فرماكه توآمرزنده ومهربانى .

نـمازدارى آداب ظاهرى و باطنى فراوانى است كه در تماميت و كمال آن دخالت دارند و مادر اين جا مهمترين آنها را ذكر مى كنيم :.

خشوع در نماز.

قرآن .

((براستى كه مؤمنان رستگار شدند.
نمازشان خاشعند)).
ـ امام على (ع ) : اى كميل ! مهم اين نيست كه نماز بخوانى و روزه بگيرى و صدقه بدهى , مهم اين است كه نماز با دل پاك و عمل خدا پسندانه و خشوع راستين صورت گيرد.
ـ امـام صـادق (ع ) : هرگاه وارد نماز شدى , بر تو باد به خشوع و توجه قلبى به نمازت , زيراخداى تعالى مى فرمايد :((همانان كه در نمازشان خاشعند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : خشوع زيور نماز است .

ـ كسى كه در نماز خود خشوع ندارد نمازش نماز نيست .

معناى خشوع .

ـ پيامبر خدا(ص ) در پاسخ به اين پرسش كه خشوع چيست , فرمود : فروتنى در نماز و اين كه بنده با تمام دلش به پروردگار خود رو كند.
ـ امـام صـادق (ع ) دربـاره ((هـمـانـان كـه در نمازشان خاشعند)) , فرمود : خشوع , عبارت است ازفروهشتن چشم در نماز.
طـبـرسـى ذيـل آيـه ((و هـمـانـان كه در نمازشان خاشعند)) مى گويد : يعنى خاضع و خاكسار وفروتنند.
شـده كـه رسـول خـدا(ص )مـردى را ديـد كه در نمازش با ريش خود بازى مى كند , فرمود : اين مرداگر دلش خاشع بود بيگمان جوارح و اندامهاى او نيز خاشع بودند.
در نماز بايد هم دل خاشع باشد هم جوارح .

خـود را مـتـوجـه نـمـاز كـند و دلش را از هر چه جز نماز فارغ گرداند , به طورى كه در آن جز عـبـادت و مـعبود چيزى نباشد و خشوع جوارح اين است كه چشمش را فرو اندازد و به نماز توجه كند واز التفات به اين سو و آن سو و بازى كردن (با ريش و جز آن ) خوددارى ورزد.
خـشـوع , بـراسـاس آنـچـه در قـرآن كـريـم آمـده , عـبـارت است از خشوع چشم , چنان كه در آيـه ((ديـدگـانـشان خاشع است )) آمده است و خشوع دل چنان كه در آيه ((آيا وقت آن نرسيده كـه مؤمنان دلهايشان به ذكر خداخاشع شود)) آمده است و خشوع صدا چنان كه در آيه ((و صداها براى خداى رحمان خاشع شدپس چيزى جز زمزمه شنيده نشود)) آمده است .

خشوع پيامبر(ص ) در نماز.

ـ جعفر بن على قمى : پيامبر(ص ) هرگاه به نماز مى ايستاد , از ترس خداى تعالى , رنگ چهره اش مى پريد.
ـ عايشه : رسول خدا(ص ) با ما صحبت مى كرد و ما با ايشان صحبت مى كرديم , اما همين كه وقت نماز مى رسيد گويى ما را نمى شناخته و ما او را نمى شناخته ايم .

ـ جـعـفـر بن على قمى : رسول خدا(ص )هرگاه به نماز مى ايستاد , مانند جامه اى بود كه كنارى افتاده باشد.

خشوع امام على (ع ).

ـ امـام صـادق (ع ) : عـلـى هـرگـاه بـه نـماز برمى خاست , مى گفت : ((رو به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد)) و رنگش تغيير مى كرد , به طورى كه در چهره اش پيدا بود.
ـ در تـفـسـيـر قشيرى آمده است : على (ع )چون وقت نماز مى شد , رنگش تغيير مى كرد و به خود مى لرزيد.
عـرض شـد : شـمـا را چـه شـده اسـت ؟
فرمود : هنگام امانتى رسيده است كه خداى تعالى آن را بـرآسـمـانـهـا و زمـيـن و كـوهها عرضه كرد , اما آنها از پذيرفتن آن خوددارى كردند و انسان به عـهده گرفت و من با اين ضعف و ناتوانيم نمى دانم آيا از عهده برداشتن اين بار به خوبى برمى آيم يانه .

ـ امام على (ع ) هرگاه شروع به گرفتن وضو مى كرد , از ترس خدا , رنگ رخسارش برمى گشت .

ـ نقل شده است كه امام على (ع ) هرگاه به نماز مى ايستاد , مانند بنايى استوار يا ستونى راست تكان نمى خورد.
نمى كرد) پرنده بر پشت آن حضرت فرود مى آمد.
خدا(ص ) را نداشت , جز على بن ابى طالب و على بن الحسين (ع ).

خشوع فاطمه دخت رسول خدا(ص ).

ـ فاطمه (ع ) در نماز , از ترس خداى تعالى , نفس نفس مى زد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) در ضمن بيان ستمى كه بر اهل بيت (ع ) خواهد رفت , فرمود : دخترم فاطمه سرور زنان سراسر عالم است .

جلاله , بايستد , نورش براى فرشتگان آسمان مى درخشد همچنان كه نور ستارگان براى زمينيان مى درخشد و خداى عزوجل به فرشتگانش مى فرمايد : اى فرشتگان من ! به بنده من فاطمه بنگريد , بانوى بندگان من در برابرمن ايستاده است و عضلاتش از ترس من مى لرزد.
است , شما را گواه مى گيرم كه شيعيان او را از آتش ايمن كردم .

خشوع امام حسن (ع ).

ـ امـام سـجـاد(ع ) : حـسـن بـن على (ع ) چون به نماز مى ايستاد , در برابر پرودگارش , عزوجل , عـضلاتش مى لرزيد و هرگاه سخن از بهشت و دوزخ به ميان مى آمد , همچون مار گزيده آسيمه سر مى شد.
ـ امام حسن (ع ) هرگاه وضويش را تمام مى كرد , رنگش مى پريد.
جـويـا شـدنـد , فـرمود : كسى كه مى خواهد به حضور خداوندگار عرش نشين رسد , بايد رنگش راببازد.
ـ امـام حـسـن (ع ) هـرگـاه وضـو مـى گـرفت رنگ چهره اش تغيير مى كرد و بندهاى بدنش به لرزه مى افتاد.
بايد رنگش زرد شود و بند بند بدنش به لرزه افتد.

خشوع امام سجاد(ع ).

ـ ابـن طاووس : امام سجاد(ع ) هرگاه شروع به طهارت گرفتن براى نمازها مى كرد, رنگش زرد مى شد و ترس وجودش را فرامى گرفت .

ـ آن حضرت (ع ) هرگاه براى نماز وضو مى گرفت و شروع به نماز خواندن مى كرد ,چهره اش زرد مى شد و رنگش مى پريد.
مى خواهم در پيشگاه پادشاهى بزرگ بايستم .

ـ امام صادق (ع ) : امام سجاد(ع ) هرگاه به نماز مى ايستاد رنگش مى پريد و چون به سجده مى رفت آنقدر سر برنمى داشت كه عرق از او مى ريخت .

ـ چـون وقـت نـماز مى رسيد مو بر بدن امام سجاد راست مى شد , و رنگش زرد مى گشت و چون شاخه خشكيده درخت خرما مى لرزيد.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : امـام سـجـاد ـ صلوات اللّه عليه ـ هرگاه به نماز مى ايستاد گويى تنه درختى است كه هيچ چيزى از آن تكان نمى خورد , مگر آن چيزهايى كه وزش باد به حركت درمى آورد.
ـ در كـتـاب ((الانـوار)) آمده است : امام سجاد(ع )مشغول نماز بود كه فرزند خردسالش محمد(ع ) كنار چاه عميقى كه در خانه آن حضرت در مدينه بود رفت و در چاه افتاد.
مـتـوجـه افـتـادن او شـد و فـريـاد كـشـيـد و بـه طـرف چـاه دو بـدو كـنـارچـاه خـودش ــا ـ رامى زدوكمك مى خواست ومى گفت :يابن رسول اللّه ! فرزندت محمد غرق شد.
صداى ناله و بيتابى فرزندش را در ته چاه مى شنيد , از نماز خود دست نكشيد.
فرزندش , گفت : چقدر سخت دليد اى خاندان رسول خدا!.
حـضـرت بـه نـمـاز خـود ادامـه داد و بـعـد از آن كـه آن را بـه طـور كامل و تمام انجام داد , به طرف همسرش رفت و كنار چاه نشست و دستش را به ته چاه ـ كه جز با ريسمان بلندى دسترسى بـه آن مـمكن نبود ـ دراز كرد و فرزندش محمد را روى دستانش بيرون آورد در حالى كه شيرين زبـانـى مـى كـرد و مـى خـنـديـد و نـه لـبـاسـش خـيس شده بود و نه جايى از بدنش ! سپس (به همسرش )فرمود : بگير! اى زن سست يقين به خدا.
خنديد و از اين گفته امام سجاد كه به او فرمود: اى زن سست يقين به خدا , گريست .

حـضرت فرمود:امروزرابرتوسرزنشى نيست , وقتى در پيشگاه پادشاهى مقتدر ايستاده ام , اگررويم را از او برگردانم و او هم رويش را از من برگرداند , آيا پس او كسى هست كه رحم كند؟
.

خشوع امام باقر و امام صادق (ع ).

ـ جـابر جعفى : روزى ابوجعفر(ع ) به نماز ايستاد , در همان حال چيزى روى سرآن حضرت افتاد , اما آن را از سر خود دور نكرد تاآن كه جعفر(امام صادق ) آن را از روى سر ايشان برداشت .

و تـوجـه بـه نـمـازش بـود و ايـن فـرمـوده خداوند است كه : ((و به سوى دين روى آر با اخلاص وراستى )).
ـ روايـت شده است كه سرورمان امام جعفر بن محمد صادق (ع ) در نماز خود قرآن تلاوت مى كرد كه از هوش رفت .

حـضـرت پاسخى به اين مضمون داد : آيات قرآن را پيوسته تكرار مى كردم تا جايى كه اين حالت به من دست داد كه گويى آن را از زبان نازل كننده اش مى شنوم .

ـ ابـو ايـوب : امام باقر و امام صادق (ع )هرگاه به نماز مى ايستادند رنگ رخسارشان تغييرمى كرد , گاه سرخ مى شد و گاه زرد , گويى با چيزى راز و نياز مى كنند كه او را مى بينند.

موانع خشوع .

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـرد نبايد در نمازش باريش خود و يا چيزى كه او را از نمازش غافل و بى توجه مى كند بازى كند.
ـ مرد بايد در نمازش خشوع داشته باشد , كسى كه دلش در برابر خداى عزوجل خاشع باشدجوارح او نيز خشوع خواهد داشت و بنابراين , با چيزى بازى نمى كند.
ـ پيامبر خدا(ص ) درباره مردى كه در نمازش با ريش خود بازى مى كرد , فرمود : اگر دل اوخاشع بود , بيگمان اندامهايش نيز خشوع داشتند.

شرايط پذيرفته شدن نماز.

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : اگر چندان نماز بخوانيدكه چون چله كمان شويد , و چندان روزه بگيريد كه مانند كمان درآييد , خداوند از شما نپذيرد مگر آن كه همراه با پارسايى باشد.
ـ خـداوند به داود وحى فرمود : چه بسا ركعتهاى طولانى كه نمازگزار خوانده و در آنها ازترس و خـشـيـت گـريـسـته است , اما در نظر من به اندازه پوست درون هسته اى نيارزد , زيرا به دل او نـگـريـستم و ديدم اگر نمازش را تمام كند و زنى در برابرش ظاهر شود و خود را بر او عرضه كند مى پذيرد و اگر مؤمنى با وى معاملتى كند , به او خيانت ورزد.
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation