|
|
|
|
|
|
جمال جوانى قال الله العظيم فى كتابه : ... قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده (20) طراوت ايام شباب جمال طبيعى و طراوت مطبوع دوران شباب ، يكى از مزاياىدل پسند و از سرمايه هاى پر ارزش نسل جوان است . با فرارسيدن دوران جوانى ، نهتنها بدن نيرومند و قوى مى گردد و عواطف و احساسات شكفته مى شوند، بلكه فر وشكوه جوانى ، به منزله زينت گران بها و پر فروغى است كه به صاحبش زيبايى وجمال مى بخشد، و او را در نظر مردم عزيز و محبوب مى كند. طراوت و شادابى دورانجوانى ، يكى از مظاهر مهم جمال طبيعى و از امتيازات اختصاصىنسل جوان است . انسان وقتى پير و فرسوده مى شود، نه فقط قدرت و نيروى جوانى از كَفَش مى رود،بلكه زيبايى و جمال دل فريب دوران جوانى را نيز از دست مى دهد. صورت گلگون وپر طراوتش تيره و پژمرده مى گردد. قامت موزونش شكسته مى شود. پوست شفاف و نرمبدنش چين خورده و خشن مى گردد. سرور جوانى اش به افسردگى و خمودى مى گرايد ومى گويد:
آن قوت جوانى ، آن صورت بهشتى
|
اى بى خرد تن من ، از دست چون بهشتى
| جنبه شاعرانه جوانى دنياى كنونى ، امتياز جوانان را منحصر در نيروى جسمانى و كار و كوشش آنان نمى داند،و ارزش نسل جوان را تنها در فعاليت هاى صنعتى و معدنى ، اقتصادى و كشاورزى ونظاير آنها محصور نمى كند، بلكه براى زيبايى هاى دوران جوانى حساب جداگانه اىدارد و طراوت و جمال جوانان را، كه جنبه شاعرانه ايام شباب است ، نيز مورد توجهمخصوص قرار مى دهد. (در مجاورت علاقه به اتكاى بر نيروى جوانان ، كه مطابق تعاليم مسلك هاى مختلف ،متفاوت مى باشد، اين فكر جديد نيز قوت يافته است كه جوانى داراى ارزش خاص خودمى باشد. جوانى يك نوع از زندگانى است كه عظمت و زيبايى به خصوصى دارد، و درتكامل آينده موجود بسيار مؤ ثر است . جوانى خود ارزشى است كه مى تواند نوع جهانبينى ما را در مورد زندگانى به طور عميق تغيير دهد. اين اكتشافات اخير در مورد بلوغ شايد از همه اكتشافات ديگر مهم تر باشد. موضوعاين اكتشاف آگاه شدن از نمود مهمى است كه در اجتماعات به آن اهميت كافى داده نمى شد وهنوز هم نتايج كامل آن را نمى توان پيش بينى كرد. مقدمات اين اكتشاف ، از دوران نهضترمانتيك شروع شد، زيرا اين نهضت از آن رو بديع است كه مشخصجمال شناسى و فلسفه جوانان نورسيده مى باشد. فتح اين اكتشاف ، در واقع ، غلبه مسلك تغزل و نفسانيات و مطالعات شاعرانه بود. اينغلبه ، در واقع غلبه ارزش هاى جوانى بر ارزش هاى دورانكمال ، غلبه احساسات بر منطق ، غلبه ايده آل برعقل ، و فتح حركت ، در مقابل پايدارى و سكون محسوب مى شود. آن چه را كه رمانتيسم درمقام هنر، يعنى شعر و نقاشى ، انجام داد، زمان مى خواهد همان را در قلمرو سياسى واجتماعى انجام دهد.)(21) دو صفت مطبوع در ايام بلوغ به طور طبيعى دو صفت مطبوع و جذاب در جوانان نورس بروز مى كند: يكىشكفته شدن غريزه جنسى و ديگرى طراوت و زيبايى ايام شباب . گرچهتمايل جنسى خود به تنهايى عامل بسيار مؤ ثرى براى جلب جنس مخالف و حفظنسل بشر است ، ولى خداوند اين تمايل آتشين را با زيبايى وجمال دختران و پسران آراسته و از اين راه رغبت آميزش را در آنان سوزان تر كرده وميل پيوستگى آن را به يكديگر تشديد نموده است . زيبايى حيوانات جمال و زيبايى دوران بلوغ مخصوص نوع بشر نيست ، بلكه خداوند در نظام آفرينش ،بسيارى از حيوانات را نيز از اين مزيت برخوردار فرموده و غريزه شهوتشان را بازيبايى اندام آرايش كرده و بدين وسيله از جاذبه جنسى آنها كه حافظ صورت نوعيه است، حمايت بيشترى فرموده است . (اين مطلب غير قابل انكار است كه در خاتمه دوران بلوغ ، در غالب انواع حيوانات ، يكنوع شكفتگى بدنى ديده مى شود، و به خصوص در نزد طيور، به وسيله آوازها و رنگشديد پر و بالها آشكار مى گردد.)(22) تمايل آدمى به زيبايى و جمال ، يكى از خواهش هاى فطرى بشر، و احساس لذت از مناظرزيبا، با سرشت انسان آميخته شده است . به همين جهت ، تمام طبقات مردم ، حتىملل و اقوام وحشى ، داراى اين احساس طبيعى هستند، و پاره اى از صفات در نظرشان زيبا وجميل است ، و آن را ميزان جمال و دلبرى مى دانند. جمال در نظر اقوام وحشى (در آفريقاى مركزى ، زيباى زن به چاقى او بستگى دارد. از اين رو محلى هست كه در آنجا دختران را فربه مى كنند. وقتى دختر بالغ مى شود، گاهى مدتى چند، جدا زندگى مىكند، و غذاهاى چرب و شيرين مى خورد و مرتبا به بدن او روغن مى مالند. وقتى از اين چلهبيرون مى آيد كه بشود هيكل چاق او را نشان داد. پس از اين نمايش با مردى عروسى مىكند، و مرد از داشتن چنين زنى فربه بر خود مى بالد. قوم بوكا، جاى زخم را در چهره يا در بدن دليل زيبايى مى دانند. وقتى زنى را با اينصفت مى بينند، مى گويند اين دختر زيباست . بدنش پر از اثر زخم است . حكايت مى كنندكه خدمتكار پادشاه كشن شين ، از زن سفير انگلستان با نفرت سخن مى گفت . زيرا بهعقيده او، آن زن دندان هايش مثل دندان هاى سگ سفيد، و رنگ پوستش مانندگل سيب زمينى سرخ روشن بود.)(23) (يك بومى استراليايى ، درست مانند مهروياتن پاريسى ، همشيه همراه خود مقدارى رنگهاى زرد و سرخ و سفيد دارد تا گاه به گاه در زيبايى خود دستكارى كند. هر وقتسرخاب و سفيداب وى در شرف تمام شدن باشد، به مسافرت هاى خطرناك و دور و درازمى پردازد تا زاد و توشه جديدى به چنگ آورد. در روزهاى عادى ، اين مرد بومى به آنقناعت مى كند كه لكه هاى رنگى بر دو گونه و دو شانه و سينه خود بگذارد، ولى درجشن ها، اگر از سر تا قدم خود را رنگين نكند، احساسى به او دست مى دهد كه شبيه استبه احساس مردمان برهنه در نزد ما.)(24) پرورش حس جمال اين نكته واضح است كه براى شناسايى همه زيبايى ها و دركجمال طبيعى و هنرى ، تنها حس فطرى جمال دوستى كافى نيست ، بلكه بايد آن نيروىطبيعى تربيت شود و در پرتو پرورش هاى صحيح ، بسط و توسعه پيدا كند تابتواند جمال موجودات زيبا را آن چنان كه هست درك نمايد، و از آن محظوظ و بهره مندگردد. استعداد درك زيبايى ها، مانند قابليت تفكر و سجاياى اخلاقى يا قوه سخن گفتن و خطنوشتن ، در نهاد فرزندان بشر نهفته است . پرورش صحيح مى تواند آن استعدادها راآشكار كند، و از سر حد قوه به فعليت بياورد. اگر استعداد درك زيبايى مورد حمايت وپرورش قرار نگيرد، اگر آن احساس لطيف به طرز شايسته اى تربيت نشود، خفه وخاموش مانده و هرگز در ضمير صاحبش شكفته نمى شود. تكامل احساس درك زيبايى ها وابسته به تكامل احساس و پرورش عواطف مردم است . به هر نسبتى كهسطح دانش و فرهنگ يك كشور ترقى كند، به هر نسبتى كه عواطف مردم شكفته تر شود،زيبايى هاى طبيعى و مصنوعى را بهتر درك مى كنند و لطف و ظرافت موجودات زيبا رابيشتر احساس مى نمايند. (حس جمالى خود به خود پرورش نمى يابد و در ما بالقوه موجود است . در بعضىاعصار و در برخى شرايط به حال خمود و كون باقى مى ماند. حتى گاهى ، از ميان مللىكه در گذشته آن را به وجه اكمل دارا بوده اند، از ميان مى رود.)(25) زيبايى ممكن است در طبيعت و يا آثار هنرى كه از دست انسان بيرون مى آيد، وجود داشتهباشد، ولى براى آن كه شخص ، زيبايى را دوست داشته باشد و يا آن كه زيبايىطبيعى را تشخيص دهد، بايد قبلا، كم و بيش خود را مستعد كرده و به عبارت ديگر،پرورش يافته باشد. شناسايى عالم خارجى عبارت از بازشناسى است ، اين است كهگفته اند چهره و سيماى هر شيئى به نسبت درجه فرهنگ اشخاص فرق مى كند.)(26) در دنياى كنونى و بين ملل و اقوام پيشرفته ، مسئله زيبايى موردكمال توجه قرار گرفته و تمام طبقات مردم به زيبايى ، ابراز علاقه شديد مى كنند.اين حس جمال دوستى و زيباپسندى ، پيوسته رو به فزونى است و روز به روز تشديدمى شود. زيباپسندى در دنياى امروز مردم علاقه دارند همه جا و همه چيز زيبا باشد. در خانه آراسته زندگى كنند. لباس نيكوبپوشند. و روى و موى خود را به زيبايى بيارايند. روىميل قشنگ بنشينند و بر مركب زيبا سوار شوند. حياطمنزل و اطاق پذيرايى غرق گل هاى رنگارنگ باشد. ميز غذا، حتى بسته بندى دوا، زيبا وقشنگ باشد. امروزه پول هايى كه مردم در كشورهاى پيشرفته صرف زيبايى وجمال مى كنند، اگر از مصارف ضروريات زندگى بيشتر نباشد، كمتر نيست . ترقى فرهنگ و درك زيبايى بدون ترديد، در هر كشورى ، ترقى فرهنگ عمومى و بالا رفتن درجه فهم جامعه ،عامل مؤ ثرى در پرورش تشخيص زيبايى و تربيت حسجمال دوستى است ، ولى نبايد فراموش كرد كه ذوق لطيف و قريحه مو شكاف و حساسنويسندگان توانا و شعراى دانا، در پرورش عواطفجمال دوستى مردم ، نقش فوق العاده مهمى داشته است . اينان بوده اند كه با نگاه هاىنافذ و ذوق سرشار خود، زيبايى هاى گوناگون طبيعت را شناخته و آن چه را كه سايرمردم بدان توجه نداشتند، با عواطف حساس خود درك كردند و سپس مدركات خود را درقالب اشعار و تركيب عبارات ريختند، يا آن كه به صورت نقاشى هاى ظريف ظاهرساختند و به جامعه عرضه نمودند و از اين راه حسجمال را در مردم پرورش دادند و آنان را در شناخت زيبايى ها با خود شريك نمودند. زيبايى هاى طبيعت (البته مردمان ابتدايى ، بچه ها و اشخاص بى فرهنگ هم از صداها و رنگ هاى تند وزننده محظوظ مى شوند، ولى عموما در برابر زيبايى يكجنگل ، يا عظمت يك درخت و جمال غروب آفتاب در قيد مانده و هيچ گونه تاءثيرى از خودنشان نمى دهند. دوست داشتن طبيعت و لذت بردن از زيبايى هاى آن ، بر اثر گفته ها و نوشته هاى شعرا ونقاشان ، رفته رفته پرورش و تكامل يافته است . خيلى ها پيش از ژان ژاك روسو، اززيبايى هاى كوه ها، و پيش از ريسته ال از جمال ابرهاى پاره پاره ، كه نسيم شبانگاه درپيش خود مى راند، بى خبر بودند. آرى ، در سايه تاءثير آنان ، چشم و گوش و وجدانمردمان پرورش يافته و در عالم بيرونى و درونى ، هزاران لطايف زيبا تشخيص مى دهدكه پيش از آن ادراك و مشاهده نكرده بودند.)(27) اسلام و پرورش حسن زيبايى آيين مقدس اسلام ، كه برنامه جامع سعادت و كاميابى بشر است ، به موضوعجمال و زيبايى توجه مخصوصى دارد. اسلام ، در ضمن پرورش كليه تمايلات فطرىبشر، عاطفه جمال دوستى مردم را نيز مورد حمايت و تربيت قرار داده و استفاده از زيبايىهاى طبيعى و مصنوعى را به پيروان خود اكيدا توصيه كرده است . اسلام با حمايت اززيبايى و جمال ، يكى از خواهش هاى طبيعى مردم را ارضا نموده است . به علاوه ، از اين راهعاطفه جمال دوستى و زيباپسندى را كه نشانهتكامل احساسات و رشد عواطف لطيف آدمى است ، در امت خود بيدار كرده و به راه هاى صحيحو بى خطر هدايت نموده است . زيبايى آسمان اسلام از زيبايى آسمان و ستارگان ، از زيبايى موجودات روى زمين ، ازجمال طبيعى و مصنوعى بشر سخن گفته و در آيات و روايات بسيارى به موضوعجمال و تجمل تكيه كرده است . براى نمونه ، بعضى از آنها در اين جانقل مى شود: (و لقد جعلنا فى السمآء بروجا و زيناها للناظرين .(28) ) ما در آسمان اجرام بزرگ كيهانى آفريده ايم و براى بهجت و سرور بينندگان ، آنها رابا زيبايى و درخشندگى آراسته ايم . (و لقد زينا السمآء الدنيا بمصابيح .(29) ) آسمان دنيا را با فروغ ستارگان زينت داده ايم و چشم انداز بينندگان زيباپسند راچراغان كرده ايم . فروغ ستارگان (افلم ينظروا الى السمآء فوقهم كيف بنيناها و زيناها.(30) ) آيا نمى بينند كه آفريدگار جهان چگونه كاخ بلند پايه كيهان را بالاى سر مردم بناكرده و با چه زيبايى و جمالى آن را با ستارگان درخشنده زينت داده است ؟ قرآن شريف در اين چند آيه ، از جلوه و جمال ستارگان درخشان سخن گفته و زيباى جذاب ودل پسند صفحه نيلگون آسمان را خاطر نشان نموده است . اين آيات و آيات ديگرىنظاير آنها، عاطفه جمال دوستى را در ضمير مسلمين بيدار كرد و حس تشخيص زيبايى را درنهادشان پرورش داد.
او بر من و من بر او نظاره
| (انا جعلنا ما على الارض زينة لها.(31) ) موجودات ارضى را زينت و جمال زمين قرار داديم . زيبايى هاى زمين اشجار سرسبز و خرم ، گل هاى زيبا و رنگارنگ ، امواج پرچين و شكن درياها، پرندگانخوش آواز و زيبا و خلاصه همه موجوداتى كه با لطف وجمال خودنمايى مى كنند، مايه زيبايى و زينت كره زمين هستند. رسول اكرم در محيطى مبعوث شد كه مردم فاقد علم و فرهنگ بودند و افكارشان در سطحبسيار پستى قرار داشت . آنان ، مانند ساير اقوام عقب افتاده ، كم و بيشجمال موجودات را درك مى كردند، ولى احساسات ناشكفته و عواطف پرورش نايافته آنهاهرگز قادر نبود زيبايى هاى لطيف كيهان را كه مردم حساس و فهميده درك مى كنند، بفهمند،و جلوه جمال موجودات قشنگ طبيعت را آن طورى كه هست تشخيص دهند. عرب قبل از سلام با عواطف خفته و احساسات خمود خويش نمى فهميد كه ستارگان ريز ودرشت ، مانند مرواريدهاى درخشان ، سينه آسمان را زينت داده ، يا درختان خرم وگل هاى الوان ، كره زمين را آرايش كرده است . اين درس عاطفى را قران شريف به مردم داد واز اين راه احساسات خفته آنان را بيدار كرد و عاطفه زيباپسندى را در ضميرشان پرورشداد. جمال طبيعى انسان موضوع زيبايى و جمال طبيعى انسان نيز يكى از مسائلى است كه در روايات مذهبى موردكمال توجه قرار گرفته و اولياى گرامى اسلام درباره ارزش آن سخن گفته اند. (قالرسول الله صلى الله عليه و اله : عليكم بالوجوه الملاح و الحدق السود. )(32) رسول اكرم (ص ) فرموده است : بر شما باد كه با خوبرويان نمكين صورت و مشگينچشم معاشرت نماييد. (قال على عليه السلام : حسن وجه المؤ من حسن عناية الله به .(33) ) على عليه السلام فرموده : روى زيباى مردم با ايمان ، عنايت نيكوى خداوند است به آنان . (قال رسول الله (ص ): اطلبوا لخير عند حسان الوجوه .(34) ) زنان زيبا رسول اكرم (ص ) فرموده است : خير و خوبى را نزد خوبرويان جست و جو كنيد. (و عنه صلى الله عليه و آله : افضل نساء امتى اصبحهن وجها و اقلهن مهرا.(35) ) و نيز فرموده است بهترين زنان امت من كسانى هستند كه صورتشان زيباتر و صداقشانكمتر باشد. زيبايى و محبوبيت زيبايى رخسار و صورت قشنگ يكى از عوامل محبوبيت اجتماعى ، و رمز نفوذ در ديگران است. زيبارويان با نيروى جذاب جمال ، همه جا نزد مردم عزيز و دلپذيرند.
شاهد آن جا كه رود عزت و حرمت بيند
|
ور برانند ز خدمت پدر و مادر و خويش
|
پر طاووس در اوراق مصاحف ديدم
|
گفتم اين منزلت از قدر تو مى بينم بيش
|
گفت خاموش كه هر كس كه جمالى دارد
|
هر كجا پاى نهد دست نيارندش پيش
| صورت زيبا و چهره جذاب يوسف صديق ، يكى از امتيازات آن پيغمبر محبوب بود. پيشواىعالى قدر اسلام ، حضرت محمد(ص )، علاوه بر زيبايى رخسار، گيرندگى و ملاحتمخصوصى داشت كه بيننده را مجذوب مى كرد و تا اعماق جان مردم نفوذ مى نمود. (قالرسول الله (ص ) كان يوسف احسن ولكنى املح .(36) ) رسول اكرم مى فرمود كه حضرت يوسف زيباتر بود، ولى من از او نمكين ترم . على عليه السلام روز بعثت پيغمبر اكرم ده سال داشت ، و روز مرگ آن حضرت سى و سهساله بود. او تمام دوران جوانى و پرشورترين ايام زندگانى خود را با همكارىپيغمبر اسلام و در راه اعلاى حق و حقيقت گذراند. پيشواى اسلام كه همواره به تمام مزاياى ظاهرى و معنوى ، علمى و ايمانى آن شخصيتدرخشان توجه داشت ، درباره جمال طبيعى و زيبايى رخسار آن جوان فداكار چنين فرمودهاست : (اشرف يوما على رسول الله (ص ) فقال ما ظننت الا انه اشرف على القمر ليلةالبدر.(37) ) روزى على عليه السلام به محضر پيغمبر اكرم شرفياب شد. قيافه جذاب و صورتزيبايش به قدرى جلوه داشت كه پيغمبر فرمود: چنين پنداشتم كه ماه شب چهارده به مننزديك شده است . زينت و خودآرايى زيبايى هاى مصنوعى و تجمل و خودآرايى نيز مانندجمال طبيعى مورد عنايت مخصوص قرآن شريف و روايات مذهبى است ، و اولياى گرامىاسلامى ، استفاده از آن را به پيروان خود اكيدا توصيه نموده اند. جامه زيبا پوشيدن ، مسواك كردن ، به موى شانه و روغن زدن ، معطر بودن ، و خلاصهخود را آراستن در حال عبادت و در مواقع معاشرت با مردم ، در مسجد يا در محيط خانواده ، ازمستحبات مؤ كد و جزء برنامه روزانه مسلمين است . (قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده . ) لباس هاى زيبايى را كه خداوند براى بندگان خود پديد آورده ، چه كسى بر مردم حرامنموده است ؟ (يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد.(38) ) موقعى كه براى عبادت در مسجد حاضر مى شويد، با پوشيدن جامه زيبا، با شانهكردن مو، و عطر زدن خود را زينت كنيد و با تجمل و آراستگى در جامعه شركت نماييد. (كان الحسن بن على عليهماالسلام اذا قام الى الصلوة لبس اجود ثيابه ،فقيل له يابن رسول الله تلبس اجود ثيابكفقال ان الله جميل يحب الجمال فاتجمل لربى و هويقول خذوا زينتكم عند كل مسجد.(39) ) حضرت مجتبى عليه السلام بهترين جامه هاى خود را در موقع نماز در بر مى كرد. كسانىاز آن حضرت سبب اين كار را پرسش كردند. در جواب فرمود: خداوندجميل است و جمال و زيبايى را دوست دارد. به اين جهت ، خود را در پيشگاه الهى زينت مى كنم. خداوند امر فرموده كه با زينت هاى خود در مساجد حاضر شويد. (قال الصادق عليه السلام : ان الله يحبالجمال والتجمل .(40) ) امام صادق عليه السلام فرموده است : خداوندجمال و زيبايى و همچنين تجمل و خودآراى را دوست دارد. ارزش جمال و تجمل امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به خانهرسول اكرم آمد و درخواست ملاقات داشت . موقعى كه حضرت خواست از حجره خارج شود وبه ملاقات آن مرد برود، به جاى آيينه ، جلوى ظرف بزرگ آبى كه درداخل اطاق بود، ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد. عايشه از مشاهده اين كار به عجبآمد. در مراجعت عرض كرد: يا رسول الله چرا در موقع رفتن در برابر ظرف آب ايستاديدو موى و روى خود را منظم كرديد؟ (قال يا عايشة ان الله يحب اذا خرج عبده المؤ من الى اخيه ان يتهياءله و انيتجمل .(41) ) فرمود: عايشه ، خداوند دوست دارد كه وقتى مسلمانى براى ديدار برادرش مى رود، خودرا بسازد و خويشتن را براى ملاقات او بيارايد. از اين چند آيه و حديث چنين برمى آيد كه اولياى اسلام به پرورش حس زيبايى و بيداركردن عاطفه جمال دوستى مردم ، علاقه كامل داشتند. ضمنا اين نكته استفاده مى شود كهتزيين و تجمل در نظر اسلام ، نه تنها يك كار پسنديده اجتماعى است ، بلكه اينعمل محبوب خداوند و داراى ارزش عبادت است . پيروان اسلام مى توانند با به كار بستناين دستور موجبات خشنودى خداوند بزرگ را فراهم آورند. زيبايى جوانى جمال دلپذير و جذاب دوران جوانى ، يكى از زيبايى هاى طبيعى بشر است كه در ايامشباب با فروغ خيره كننده خود جلوه مى كند، و تنهانسل جوان از آن زيبايى برخوردار است . شور و هيجان ، عشق و اميد، وجد و نشاط، طراوت ولطافت ، تناسب اندام ، صورت شكفته ، موهاى زيبا و صفات ديگرى نظاير اينها، همه وهمه از شاخ و بالهاى زيبايى دوران جوانى است . كليه ملل پيشرفته و تمام اقوام عقب مانده ، قوت و نيروى جوانى را درك مى كنند. همه مىفهمند كه جوانان از سالخوردگان و پيران قوى ترند، ولى دركجمال جوانى براى همه مردم ميسر نيست ، زيرا تشخيص زيبايى هاى رقيق و نازك كارى هاىطبيعت ، تنها در پرتو عواطف شكفته و احساسات پرورش يافتهقابل درك است . مللى كه از علم و فرهنگ بهره ندارند، قومى كه از تربيت صحيح برخوردار نبوده و حسجمال دوستى در ضميرشان شكفته نشده است ، از درك ظرايف طبيعت عاجزند. آنان نمىتوانند جمال جوانى را آن طور كه هست درك كنند و زيبايى هاى رقيق ايام شباب را بهخوبى تشخيص دهند. اگر دنياى متمدن امروز، به جنبه شاعرانه جوانى و زيبايى هاى پرفروغ آن متوجه شدهاست ، اگر دانشمندان بشر درباره جمال جوانى سخن مى گويند و نويسندگان با ذوق ،پيرامون زيبايى نسل جوان قلم فرسايى مى كنند، و خلاصه اگر جهان متمدن كنونى ،نسل جوان را با ديده احساسات و جمال دوستى مى نگرد، از اين جهت است كه تمدن جديدتحول عظيمى در ذوق و عواطف بشر به وجود آورده و پيشرفت فرهنگ و دانش ، منشاءانقلاب عميقى در بيدارى درك هاى عاطفى و تشخيص زيبايى ها شده است . ناگفته نماند كه هم زمان با فرارسيدن ايام شباب و آشكار شدن زيبايى هاى جوزانى ،تمايل زينت كردن و خودآرايى نيز به طور طبيعى در ضمير جوانان بيدار مى شود، و آنانرا شيفته آرايش و خودسازى مى كند. به عبارت ديگر، در ايام شباب ،جمال و زيبايى طبيعى با خودآرايى و تجمل مصنوعى هم آهنگ مى شوند. از يك طرفعوامل بلوغ ، خود به خود به جوانان طراوت وجمال طبيعى مى بخشد و آنان را زيبا و دلپذير مى كند، و از طرف ديگر، در باطن آنها،عشق ، تزيين و خودآرايى ايجاد مى نمايد و بهتجمل و جلوه گرى علاقه مندشان مى كند. ميل جوان به خودآرايى (جوانان ، به اصطلاح رودن ، پيشقدمان زيبايى هستند، و ارزش هاى مربوط بهجمال پسندى را در مرحله اول اهميت قرار مى دهند. عشق بهجمال ، در نزد بعضى از دختران جوان منجر به يك نوع بت پرستى براى بدن و هنر مىگردد. ارتباط تجمل با غريزه جنسى ترديدى نيست كه علاقه مندى و مرجح داشتن هر آن چه زيباست ، با توسعه بدن از لحاظزيست شناسى و به خصوص با جهش غريزه جنسى ارتباطكامل دارد. ذوق جواهرات و آرايش ها و هر آن چه ممكن است نظر اشخاص را با لطف و علاقهمندى به سوى شخص جلب كند، در حقيقت چيزى جزتكميل عمل طبيعت نيست كه در اواخر دوران بلوغ ، به رنگ بدن ، به نگاه ، بهشكل اعضاى دختران جوان ، يك نوع زيبايى غيرقابل مقايسه با سابق و در عين حال كم دوام مى دهد. احساس لذت زيبايى سير در زيبايى و تماشاى جمال ، يكى از فعاليت هايى است كه جوانان به آن بسيارعلاقه مند هستند. زيبايى در ايشان يك نوع لذتى ايجاد مى كند و هر قدر اين كيفيت لذتبردن از زيبايى بيشتر به يكى از صفات ايشان اتكا داشته باشد، شدت ادراك آن لذت، بيشتر است .)(42) (دختران و پسران جوان ، عطرهاى گيج كننده و شديد را كه بعدها ممكن است در توالترل مهمى بازى كنند، دوست دارند. در مقابل عطر، موها و گيسوان و پوست بدن بسيارحساس مى شوند و اين بوها تاءثير مطبوعى در ايشان مى بخشد. توافق رنگ ها، زيبايىاشكال ، شنيدن اصوات مطبوع ، حالتى بوجود مى آورند و احساس مطبوعى توليد مىكنند.)(43) ارضاى تمايل جمال خواهش فطرى تجمل و خودآرايى در نسل جوان ، يكى از تمايلاتى است كه بايد تحتمراقبت كامل قرار گيرد و به طور عادلانه و دور از افراط و تفريط ارضا گردد. اسلام ازراه پاكيزگى بدن ، مسواك كردن دندان ، معطر بودن ، رنگين كردن و روغن زدن مو، جامهقشنگ پوشيدن و كارهايى نظاير اين ها، حس خودآرايى جوانان را به راه صحيح و بىخطر هدايت نموده و برجلوه و جمال آنان افزوده است . (قالرسول الله صلى الله عليه و آله : اختضبوا فانه يزيد فى شبابكم و جمالكم.(44) ) رسول اكرم درباره رنگ كردن مو فرموده است : خضاب كنيد كه بر جوانى و زيبايى شمامى افزايد. (عن الصادق عليه السلام : اذا اصبت الدهن فى يدكفقل ، اللهم انى اءساءلك الزين و الزينة .(45) ) امام صادق عليه السلام فرموده : موقع روغن زدن موى سر، بگو: بارالها، از تودرخواست زيبايى و زينت دارم . (عن الباقر عليه السلام : ان اميرالمؤ منين (ع ) اتى البزازينفقال لرجل بعنى ثوبين فقال الرجل يا اميرالمؤ منين عندى حاجتك ، فلما عرفه مضى عنهفوقف على غلام فاءخذ ثوبين احدهما بثلثة دراهم والاخر بدرهمينفقال يا قنبر خذ الذى بثلثة ، فقال انت اولى به ، تصعد المنبر و تخطب الناس ،فقال و انت شاب و لك شره الشباب و انا استحيى من ربى اناتفضل عليك ، سمعت رسول الله (ص ) يقول البسوهم مما تلبسون و اطعموهم مما تاءكلون.(46) ) امام باقر عليه السلام فرمود كه حضرت على بن ابى طالب عليه السلام ، در ايامخلافت ، با غلام خود قنبر، براى معامله به بازار بزازها آمد. به مرد كاسبى فرمود: دولباس دارى به من بفروشى ؟ مرد كاسب عرض كرد: بلى اى پيشواى مسلمين . جنسى را كه احتياج دارى نزد من موجود است . حضرت وقتى متوجه شد كه مرد كاسب او را شناخته و به عنوان اميرالمؤ منين خطابش كردهاست ، معامله نكرد و از در دكان او گذشت و مقابل بزاز ديگرى كه جوان بود توقف كرد ودو لباس خريد. يكى را به سه درهم و ديگرى را به دو درهم . پس به قنبر فرمود: سهدرهمى را تو بردار. عرض كرد: مولاى من ، شايسته تر آن است كه شما لباس سه درهمى را بپوشى ، زيرامنبر مى روى و با مردم سخن مى گويى و بايد لباس شما بهتر باشد. رغبت جوان به زيبايى حضرت فرمود: تو جوانى و مانند ساير جوانان بهتجمل و زيبايى رغبت بسيار دارى . به علاوه ، من از خداى خود حيا مى كنم كه لباسم ازتو بهتر باشد، زيرا از پيغمبر اكرم (ص ) شنيده ام درباره غلامان سفارش مى فرمودكه به آنان همان لباسى را بپوشانيد كه خود مى پوشيد و همان غذا را بخورانيد كهخود مى خوريد. در اين حديث ، سه نكته جلب توجه مى كند: اول آن كه زمامداران در معاملات عادى نبايد از مقام خود سوء استفاده كنند. على عليه السلامعملا به مرد كاسب فهماند آن كه مى خواهد لباس بخرد، يك فرد عادى مملكت به نام علىبن ابى طالب است ، نه اميرالمؤ منين شخص اول كشور، و چون حضرت را اميرالمؤ منينخطاب نموده بود، با وى معامله نكرد. دوم آن كه غلامان در آيين مقدس اسلام به قدرى مورد حمايت هستند كه پيشواى مسلمينصريحا توصيه فرموده است لباس و غذاى آنان ، با لباس و غذاى آقايان آنها يكسانباشد. اندازه گيرى تجمل سوم آن كه اولياى گرامى اسلام از تمايل خودآرايى وتجمل دوستى جوانان در حدود مصلحت حمايت مى كنند. به همين جهت ، على عليه السلام جامهبهتر را به قنبر جوان داد تا او را از پوشيدن آن لباس شادمان و مسرور كند، و بدينوسيله تمايل زيباپسندى اش را ارضا نمايد. بدون ترديد، ارضاى تمايل خودآرايى و تجمل ، كه يكى از خواهش هاى فطرى است ، بهتكامل ذوق و شكفتن احساسات جوانان كمك مى كند و آنان را به راه تعالى روحى وپيشرفت هاى عاطفى سوق مى دهد. به همين جهت ، آيين مقدس اسلام ، اين امر را با نظرموافق و مؤ كد به پيروان خود توصيه كرده است ، ولى بايد توجه داشت كه جوانان دراين كار به راه زياده روى و افراط نگرايند و از حد شايسته تجاوز نكنند. تجمل پرستى و زياده روى در زينت و خودآرايى عوارض نامطلوبى دربردارد و ممكن استدختران و پسران جوان را به راه هاى غلط سوق دهد و سرانجام مايه تيره روزى وبدبختى آنان گردد. زياده روى در تجمل توجه به خودآرايى بيش از اندازه مى تواند منشاء بيمارى وسواس شود، و رفته رفتهمايه اختلالات روحى گردد. توجه بيش از اندازه به خودآرايى ، براى جلب توجهديگران ، ممكن است باعث پيدايش خوى ناپسند رياكارى و خودپرستى شود و آدمى را منفورو مردود جامعه نمايد. توجه بيش از اندازه به خودآرايى مى تواند شخص را از فعاليتهاى ثمربخش زندگى باز دارد و عمر عزيز، كه سرمايه سعادت بشر است ، در راه هاىغيرمفيد و احيانا مضر مصروف مى گردد. جمال معنوى و اخلاقى نكته مهمى كه لازم است اذهان همه مردم ، به خصوص جوانان به آن معطوف گردد اين استكه در نظر اولياى گرامى اسلام ، زيبايى بشر منحصر بهجمال طبيعى و تجمل مصنوعى نيست ، بلكه جمال معنوى و اخلاقى نيز يكى از مهم تريناركان اساسى زيبايى بشر است . به عبارت ديگر، زيبايى جامع وكامل براى انسان عبارت از اين است كه سيماى جسم و جان وشكل صورت و معنى ، هر دو زيبا و جميل باشند. جمال طبيعى و تجمل مصنوعى ظاهر مردم را زيبا مى كند، ولىجمال علم و اخلاق كه عالى ترين زينت و درخشان ترين زيور اختصاصى انسان است ، بهآدمى زيبايى روحانى و جمال معنوى عطا مى نمايد. گرچه جمال و تجمل ظاهرى آدمى را محبوب و دلخواه مردم مى كند، ولى بهترين جمالى كهشايسته مقام بشر است و به انسان كمال حقيقى و عزت واقعى مى بخشد،جمال علم و اخلاق و زيبايى صفات حميده و سجاياى انسانى است . (قال على عليه السلام : ميزة الرجل عقله و جماله مروته .(47) ) زيبايى علم و اخلاق على عليه السلام فرموده است : امتياز مرد بهعقل او و جمال و زيبايى اش به مردانگى و فضايل اخلاقى اوست . (و عنه عليه السلام : العلم جمال لايخفى و نسب لايجفى .(48) ) و نيز فرموده است : زيور دانش براى انسان ، جمالى است كه پوشانده نمى شود و نسبىاست كه مورد جفا قرار نمى گيرد. (قال ابو محمد العسكرى (ع ) حسن الصورةجمال ظاهر و حسن العقل جمال باطن .(49) ) امام عسكرى عليه السلام فرموده است : زيبايى صورت ،جمال ظاهرى انسان است و زيبايى عقل و فكر،جمال باطنى اوست . در روايات اسلامى و همچنين در مضامين ادعيه وارده ، مكرر كلمهجمال درباره ذات مقدس حق به كار رفته و اولياى گرامى اسلام خداوند را با صفتجمال ياد كرده اند. (عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال اميرالمؤ منين (ع ) ان اللهجميل يحب الجمال ، و يحب ان يرى اثر النعمة على عبده .(50) ) امام صادق عليه السلام از جد گرامى اش على عليهماالسلام روايت كرده است كه فرمود:خداوند جميل است و جمال و زيبايى را دوست دارد، و همچنين دوست دارد كه اثر نعمت هاى خودرا در مردم مشاهده فرمايد. جمال الهى بدون ترديد، جمال در مورد خداوند بزرگ ، به معنى زيبايى طبيعى ياتجمل مصنوعى نيست . بلكه مراد از جمال الهى ، صفات جماليه و كمالات معنوى است كه درذات لايزال الهى به نحو اتم و اكمل موجود است . او خير مطلق ،كمال مطلق و جمال مطلق است و در ذات منزه از عيب و نقصش ، چيزى جزكمال و جمال نيست . (اللهم انى اساءلك من جمالك باجمله وكل جمالك جميل . اللهم انى اساءلك بجمالك كله .) علم ، قدرت ، رحمت ، حلم ، جود، وفاى به عهد، عيب پوشى ،قبول عذر، عفو از گناهكار و عدل صفاتى است كه حق تعالى براى خود برگزيده است .اين صفات جميله ، پايه اساسى جمال معنوى است . خداوند دوست دارد كه بندگانش نيزبه اين صفات پسنديده متصف گردند و به زيبايى هاى معنوى مزين شوند. (شناختن زيبايى از لحاظ متافيزيك ، مشكل ترين نظرياتى است كه در اين باب موجوداست . متافيزيك يا فلسفه ماوراى طبيعت ، عبارت از پى بردن به وجود مطلق و وجود فىنفسه است . هدف اين رشته دانش اين است كه از ظواهر اشياء، كه به وسيله حواس يا وجدانشناخته مى شوند، تجاوز كرده و حقيقت را دريابد. متافيزيك ، پديده ها را كه نسبت بهيكديگر و نسبت به فكر شخص فرق و اختلاف پيدا مى كند، كنار گذارده ، جست و جوىمطلق و تغيير ناپذير و بلاشرط را منظور خود قرار مى دهد. اشياء وقتى زيبا هستند كهنصيب و پرتوى از آن دريافته باشند. خوب مطلق و خيراكمل همان زيبايى و جمال محض است .)(51) كسى كه سيماى جان خود را به زيور علم و اخلاق بيارايد، كسى كه ضمير خويش را بهصفات جماليه و سجاياى انسانى مزين نمايد، او داراىجمال معنوى و زيبايى روحانى است . او با اينعمل توانسته است به خدا نزديك شود و خويشتن را محبوب خلق خدا نمايد. علاوه بر جمال باطن ، خداوند جمال ظاهر مردم را نيز دوست دارد. خدا دوست دارد نعمت هايىرا كه به مردم بخشيده و زيبايى هايى را كه به آنان عطا فرموده ، آشكارا مشاهده نمايد.آن كس كه اندام موزون و صورت زيبا دارد، خود را شكسته و نازيبا ننمايد. كسى كه داراىنعمت قوت و سلامت است ، خويشتن را مريض و ناتوان جلوه ندهد. كسى كه تمكن مالى دارد،لباس پستى كه مايه خوارى وى مى شود، نپوشد. خلاصه خداوند دوست دارد ظاهر وباطن مردم زيبا باشد. خدا دوست دارد كه جان مردم از زيور صفات جماليه زيبا گردد وجسم مردم از تجمل ظاهرى و نعمت هايى كه عطا فرموده ،جميل و زيبا باشد. ميل جوان به جمال روحانى خوشبختانه ، در دوران شباب ، ميل به جمال روحانى و سجاياى اخلاقى ، خود به خود درباطن جوانان بيدار مى گردد و علاقه به زيبايى معنوى ، مانند عشق به خودآرايى وتجمل ظاهرى ، در ضميرشان شكفته مى شود. به عبارت ديگر، جوانان به طور طبيعىمايل به فتوت و جوانمردى هستند، و به فضايل اخلاقى و صفات ممتازه انسانى علاقهدارند. جوانان فطرتا شيفته راستگويى ، درستكارى ، وفاى به عهد، اداى امانت ، عزتنفس ، خدمت به مردم ، فداكارى و صفاتى نظاير اينها هستند و از دروغگويى ، نادرستى ،عهدشكنى و خيانت متنفرند، و از مشاهده رفتار و گرفتار نادرست ديگران برافروخته وخشمگين مى كردند. پرورش سجاياى اخلاقى مربيان لايق بايد از اين سرمايه طبيعى استفاده كنند و خواهش فطرى سجاياى اخلاقى رادر ضمير جوانان پرورش دهند. مربيان بايدميل به خلقيات پاك انسانى را، كه مايه جمال روحانى و زيبايى معنوى است ، درنسل جوان تقويت نمايند و آنان را مردانى شايسته و لايق بار آورند. (ايده آل اخلاقى با ايده آلجمال پسندى جوان بستگى دارد. هر مربى و معلمى كه از نداى ارزشهاى اخلاقىغافل بماند و از اين قدرت استفاده نكند، مقصر و بدبخت است . ارزش هاى اخلاقى جوانان ، با نوع ارزش هاى سنينكمال متفاوت اند. تعاون و همكارى ، به نظر آنان ، همچون فداكارى است . نيكى مفهومترحم را دارد. بردبارى كه در دوران جوانى بسيارمشكل است ، صورت يك جوانمردى قهرمانى را پيدا مى كند. صفاى باطن جوان ارزش هاى ديگرى وجود دارد كه جوانان آنها را ترجيح دهند. مثلا شرافت ، كفايت و لياقتشخص ، دوستى و صميميت قاطع ، مانند قهرمانان افسانه اى شجاعت تا درجه اى كه بهفداكارى در راه هدفى كه انسان دوست دارد منجر شود. تمام اين صفات ، جوان را براىشكفتگى كامل امكانات فردى آماده مى سازند.)(52) اولياى گرامى اسلام ، در قرون گذشته ، ضمن بيانات خود، به روح پاك جوانان وتمايل فطرى آنان ، به اصول اخلاقى و انسانى تكيه كرده و بهره بردارى از آنسرمايه بزرگ را در راه تربيت صحيح نسل جوان ، به مربيان خاطرنشان نموده اند. مردى به نام ابى جعفر احول ، از دوستان امام صادق عليه السلام ، مدتى به تبليغ مذهبتشيع و نشر تعاليم اهل بيت عليهم السلام اشتغال داشت . روزى شرفياب محضر آنحضرت شد. (قال كيف راءيت مسارعة الناس الى هذا الاءمر و دخولهم فيه ،قال و الله انهم لقليل .) امام عليه السلام از او سئوال كرد: مردم بصره را درقبول روش اهل بيت و سرعت پذيرش آيين تشيع چگونه يافتى ؟ عرض كرد: مردم قليلىتعاليم اهل بيت را پذيرفتند. (فقال عليه السلام عليك بالاحداث فانهم اسرع الىكل خير.(53) ) امام عليه السلام فرمود: توجه تبليغى خود را بهنسل جوان معطوف دار و نيروى خويش را در راه هدايت آنان به كارانداز، زيرا جوانانزودتر حق را پذيرند و سريع تر به هر خير و صلاحى مى گرايند. فضيلت خواهى جوان در اين حديث ، امام صادق عليه السلام ، به صفاى باطن و فضيلت دوستىنسل جوان تصريح فرموده و به ابى جعفر احول ، كه مبلغ مذهبى و مربى مردم بوده ،يادآور شده است كه روح جوان خوبى ها را زودتر مى پذيرد، و به صفات انسانىسريع تر متصف مى شود. اين خود اشاره به اين مطلب است كه در ايام شباب ، خواهشجمال روحانى و ميل به فضايل اخلاقى در ضمير جوانان بيدار مى شود. به شرحى كه در قرآن شريف و روايات اسلامى رسيده ، فرزندان يعقوب نسبت بهحضرت يوسف ، برادر كوچك خود، ستم كردند و او را، به غلامى ، به كاروان مصرفروختند. پس از چند سال كه يوسف در مصر به سلطنت رسيد و برادران از اين موضوعآگاه شدند، از ستم خويش درباره يوسف پشيمان گذشتند و نزد يعقوب و يوسف زبانبه عذرخواهى گشودند، در برابر يعقوب گفتند: (يا اءبانا استغفرلنا ذونوبنا انا كنا خاطئينقال سوف استغفر لكم ربى .(54) ) اى پدر بزرگوار، درخواست داريم از درگاه الهى براى ما طلب عفو و مغفرت نمايى . مابه خطاى خود اعتراف داريم . حضرت يعقوب به درخواست فرزندان جواب موفق داد، ولىانجام آن را به بعد موكول كرد و فرمود: در آتيه نزديكى از خداوند براى شما طلببخشش خواهم كرد. در برابر يوسف گفتند: (تالله اثرك الله علينا و ان كنا لخاطئينقال لاتثريب عليكم اليوم يغفرالله لكم و هو ارحم الراحمين .(55) ) به حق قسم است كه خداوند تو را بر ما برترى داده و ما خطاكار بوده ايم . يوسف در جواب فرمود: شما را بخشيدم . اكنون بر شما ملامتى نيست . خداوند نيز شما راببخشد كه او از هر رحيمى مهربان تر است . اسمعيل بن فضل هاشمى از امام صادق عليه السلامسئوال كرد: - چرا حضرت يعقوب طلب عفو فرزندان را به تعويق انداخت ، ولى يوسف فورا برادرانگناهكار خود را بخشيد و براى آمرزش آنان دعا كرد؟ (قال لان قلب الشاب ارق من قلب الشيخ ، و كان جناية ولد يعقوب على يوسف وجنايتهم على يعقوب انما كانت بجنايتهم على يوسف ، فبادر يوسف الى العفو عن حقه و اخريعقوب العفو، لان عفوه انما كان عن حق غيره فاخرهم الى السحر ليلة الجمعة .(56) ) حضرت دو جواب داد: قلب رئوف جوانان اول آن كه جوان از پير رقيق القلب تر است . به اين جهت ، يوسف از عذرخواهى برادرانزودتر متاءثر شد و آنان را فورا بخشيد. دوم آن كه فرزندان يعقوب به يوسف ستم كرده بودند. يوسف خود صاحب حق بود و آن رافورا بخشيد، ولى يعقوب كه بايد حق ديگرى را ببخشد، به تعويق انداخت كه سحر شبجمعه براى آنان طلب آمرزش نمايد. در اين حديث نيز امام صادق عليه السلام از قلب رئوف و رقيق جوانان سخن گفته و اشارهفرموده است كه روح جوان براى گذشت هاى اخلاقى و عواطف انسانى آماده تر است . تمايل جوان به عواطف انسانى وظيفه مربيان اين است كه مراقبت كنند تا تمايلات فطرى اخلاقى در ضمير جوانان زندهبماند، و عشق به جمال معنوى همواره در باطنشان تقويت شود. بايد كوشش كنند تا شعلههاى فروزان پاكى و فضيلت به خمودى و خاموشى نگرايد و جوانان از مسير سجاياىانسانى منحرف نگردند. تمايل فطرى اخلاقى در جوانان به منزله اعلام آمادگى آنان براى پاكى و نيكى است ،ولى اگر در محيط فاسد و آلوده قرار گيرند و به غلط تربيت شوند، خيلى زود بهوجودان اخلاقى و خواهش هاى انسانى خود پشت پا مى زنند و در راه ناپاكى و پليدى قدممى گذارند. (نداى ارزش هاى اخلاقى به هيچ وجه اين معنى را ندارد كه رفتار جوانان آميخته بهتقدس و تقوا باشد، بلكه فقط اين را مى رساند كه او براىتمايل به نيكى حساس تر است . آنان ، در عينحال كه بعدها براى يك زندگى اخلاقى شخصى آماده هستند، براى پستى و رذالت نيزقابليت دارند.)(57) نتيجه بحث آن كه طراوت و شكفتگى هاى دوران جوانى ، خود يكى از مظاهر عالىجمال طبيعى است . فروغ دل پذير و جذاب دوران شباب ، بهنسل جوان زيبايى و جمال مى بخشد و آنان را در نظر مردم عزيز و دلخواه جلوه مى دهد. موقعى كه جوانان خود را مى آرايند و جمال طبيعى خويش را با تزيين وتجمل مى آميزند، وقتى كه موى و روى خود را آرايش مى كنند و جامه قشنگ مى پوشند، برمحبوبيتشان افزوده مى شود و بيشتر جذاب و دلپذير مى گردند. آرى ،جمال و زيبايى رمز محبوبيت و سر نفوذ در مردم است . جمالكامل و زيبايى همه جانبه زمانى به دست مى آيد كه جوانان ، با وجود زيبايى طبيعى وتجمل ظاهرى ، واجد جمال معنوى و سجاياى اخلاقى باشند. چنين جوانانى محبوب واقعى ودلپذير عموم مردم اند و همه جا مورد تكريم و احترام خواهند بود. ارزش جمال روحانى جمال باطنى و زيبايى روحانى ، در نظر جامعه بشر، به مراتب ارزنده تر ازجمال طبيعى و تجمل ظاهرى است . به همين جهت ، يك جوان زيبا و خوش ظاهر كه واجد تماممراتب جمال طبيعى و تجمل مصنوعى است ، اگر فاقدجمال معنوى باشد، اگر خائن و جنايتكار باشد، مردم به زيبايى ظاهرى اش اعتنا نمىكنند، و او را با ديده انزجار و تنفر مى نگرند و به علت ناپاكى و پليدى اش از خودمى رانند. هدف بزرگ اولياى گرامى اسلام ، در پرورشنسل جوان اين است كه آنان را در بحبوحه جمال ظاهرى از زيبايى معنوى وجمال روحانى نيز برخوردار كنند و با سجاياى اخلاقى و صفات انسانى تربيتشاننمايند، تا در دوران شباب ، اساس سعادت تمام عمر در ضميرشان پى ريزى شود. براى آن كه جوانان به ارزش جمالمعنوى و فضايل روحانى بيشتر پى ببرند و اين حقيقت را بهتر درك نمايند، براى آن كهدر دوران شباب موجبات خوشبختى ابدى خويش را فراهم آورند و خود را به زيورسجاياى اخلاقى بيارايند، مثل ساده اى مى آورم كه براى همه طبقاتقابل درك باشد. گل هاى گوناگون با رنگ هاى مختلف و جمال طبيعى خود، محبوب زيباپسندان و موردعلاقه مردم اند. گل فروشان آنها را از شاخه ها جدا مى كنند و از اقسام مختلفشان دستهگل مى سازند و نوارهاى رنگارنگ به آن مى پيچند و با اين كار بر زيبايى و جلوهگل مى افزايند. سپس دسته گل نوار بسته را در گلدان زيبايى قرار مى دهند و دوستدارانجمال و زيبايى آن را با قيمت قابل ملاحظه اى مى خرند و در سالن پذيرايى يا روى ميزغذا مى گذارند، تا از جمال طبيعى گل و تجمل مصنوعى اش محظوظ و بهره مند گردند. گلى كه بوى مطبوع يا نامطبوعى ندارد و تنها زيبا وجميل است ، به سبب جمال دلپذيرش ، مورد علاقه مردم است .جمال دوستان كه شيفته زيبايى هستند، آن را خريدارى مى كنند و از تماشاىجمال با طراوتش لذت مى برند. گل زيبايى كه علاوه بر جمال طبيعى و تجمل ظاهرى داراى بوى مطبوع و عطر دلخواهىاست . محبوبيت بيشترى دارد، و مردم رغبت و علاقه زيادترى نسبت به آن نشان مى دهند.زيرا از يك طرف روى زيبايش چشم را محظوظ مى كند و از طرف ديگر، بوى مطبوعش شامهرا بهره مند مى سازد. اگر گل زيبايى بوى نامطبوع و زننده داشته باشد، اگر استشمام هواى مجاور آن باعثسردرد و تهوع شود، هرگز عزيز و محبوب نخواهد شد. مردم از چنين كس راضى نمى شودآن گل بدبو را، هر قدر هم كه زيبا باشد، در سالن پذيرايى يا روى ميز غذاى خودقرار دهد و به قيمت تماشاى جمال آن ، سلامت و آسايش خود را به خطر اندازد. جوانان در بوستان بشريت به منزله گل هاى نو شكفته و زيبايى هستند كه به علتطراوت و جمال طبيعى ، در نظر مردم جمال شناس ، عزيز و محبوب اند. تزيين و خودآرايى، موهاى منظم و معطر، لباس هاى آراسته ، و خلاصهتجمل ظاهرى ، به منزله نوارهاى خوش رنگ و زيبايى است كه بر جلوه وجمال جوانان مى افزايد و آنان را بيشتر دلخواه و محبوب مى كند. صفات خوب و بد وخلقيات پسنديده و ناپسند براى جوانان ، به منزله بوهاى مطبوع و نامطبوعگل هاى مختلف است .
|
|
|
|
|
|
|
|