فرمان ايست به هواپيماى غول پيكر جت فراموش نمى كنم در كوپه ترن ، با يك دانشمندى كه دكتر داروساز بود، هم صحبتشدم ، از هر درى سخن به ميان آمد، در ميان حرفهايش قصه لطيف و زيبائى گفت كه دوستدارم شما هم آن را بشنويد، گفت : سال سوم هجرت فرا رسيد، دشمنان زخم خورده اسلام در جنگ بدر با تداركات مجهزجنگى به فرماندهى ابوسفيان براى سركوبى مسلمانان عازم مدينه شدند، پيامبر صلىاللّه عليه و آله به محض اطلاع از عزم دشمن ، سكوت نكرد، بيدرنگ مسلمانان را جمع كرد،و براى جلوگيرى از دشمن ، از مدينه خارج شدند و در سرزمين احد در برابر دشمن قرارگرفتند. يكى از نامهاى قيامت (يوم الحسرة ) (روز حسرت ) است چنانكه اين مطلب در آيه 39 سورهمريم تصريح شده است . در عصر رژيم منحط محمدرضاپهلوى ، بهايى ها آن چنان در همه جا حتى در سطح وزارتنفوذ كرده بودند، كه مى خواستند ايران را اسرائيل دوم كنند، هويدا بهايى حدود سيزدهسال نخست وزير اين مملكت بود، در همه جا اعمال نفوذ آنها ديده مى شد، از اين رو آية اللّهالعظمى بروجردى (ره ) نسبت به اين مسئله ، فوق العاده حساس بود و اقدامات مهم براىقلع و قمع آنها نمود، كه يكى از آنها سخنرانيهاى خطيب توانا حجة الاسلام محمد تقىفلسفى به نمايندگى از آقاى بروجردى ، در مسجد شاه سابق تهران بود كه مستقيم ،در ماه رمضان سال 1334 شمسى در راديو پخش مى شد، و در همينسال ضربات سنگينى بر بهائيان وارد گرديد. پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله در سال ششم هجرت ، تصميم گرفت براى پادشاهاو رؤ ساى جمهور و زمامداران كشورها نامه بنويسد و آنها را به اسلام دعوت كند. در يكى از جنگهاى مسلمانان با كشور پهناور و قدرتمند روم ، عبداللّه بن حذافه با هشتادنفر مسلمان ، به دست روميان اسير شدند. سال پنجم بعثت بود. مسلمانان در فشار بسيار سخت قرار گرفتند، گروهى تصميمگرفتند همراه جعفر طيار به كشور حبشه پناهنده شوند. جعفر با گروهى از مسلمانان بهحبشه مهاجرت كرد و در آنجا به انجام برنامه هاى مذهبى و تبليغ اسلام پرداختند. مگر نه اين است كه تجارت و داد و ستدها يكى از مهمترين پايه هاى اقتصاد و كسب امكاناتمادى است ، مگر از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نشنيده ايم كه اگر بركت را به دهقسم كنيم ، نه قسمت آن در تجارت است و در پرتو تجارت ، از اندوخته هاى مردم بىنياز خواهيم شد و چشم طمع به اين و آن نمى دوزيم (51) و.... آنانكه فريفته زرق و برق اين جهان ناپايدار هستند، آنان كه دلباخته اين دنياى فانىمى باشند. آنانكه به مظاهر بى صفاى چند روزه دلبسته اند و عقلشان در ميانديدگانان هست ، به انسانيت و فضايل انسانى به ديده احترام نمى نگرند، آنها هستند كهتنها محور فكر و انديشه و آرزويشان ، كيف و عيش خود و نور چشميهاى خويش مى باشد. اين رسم در هر دوره و زمانى بوده است : طبقات مختلف مردم ، هداياى نفيس تقديم بزرگقبيله خود مى نمودند و به اين وسيله تقرب و محبوبيتى نزد او به دست مى آوردند. او غلام سياه به نام (رباح ) مسلمان تيز هوش و روشن بين بود، همواره در كنار پيامبرصلى اللّه عليه و آله مى زيست ، و درسهاى بزرگ اسلام را از محضر آن حضرت مى آموخت، رباح در ميان اصحاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله به حضرت على عليه السلامعلاقه فراوان داشت ، چرا كه اسلام ناب را به معنى صحيح و وسيع كلمه در سيماى علىمشاهد مى كرد، عاشق و شيفته على عليه السلام بود، و همواره محبت خود را به آنبزرگوار آشكار مى ساخت . |