|
|
|
|
|
|
آخرالزمان دوران سختيها و امتحانهاى شديد است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اصبغ بن نباته گويد: حضرت امير عليه السّلام فرمود: در ميان مردم مانند زنبور عسل باشيد در ميان پرندگان ، هر پرنده اى زنبورعسل را ضعيف و ناچيز مى شمارد و اگر پرندگان بدانند آن بركتى كه در باطن اوست آنرا ناچيز نشمارند. با زبانها و بدنهاى خود با مردم آميزش كنيد (در ميان مخالفين خود با اخلاق خوبمعاشرت كنيد ولى ) با دلها و اعمال خود از مردم كناره گيرى نمائيد. سوگند به آنكه جانم در دست اوست آنچه را دوست مى داريد (گشايش كار و دولت حق را)نخواهيد ديد تا اينكه (از شدت اختلاف ) به صورت يكديگر آب دهان اندازيد و يكديگررا دروغگو بناميد! تا آنكه باقى نماند از شما شيعيان مگر (اندكى چون ) سرمه اى كهدر چشم كشيده شده و نمكى كه در طعام ريخته شد. من براى شما مثلى مى زنم و آن مثل مردى است كه مقدارى گندم دارد و آن را از گرد و غبار ودانه تلخ و سياه و خاك پاك گرداند و در انبارى ذخيره نمايد و پس از مدتى ببيند مقدارىاز آن گندمها آفت زده و كرم گذاشته ، گندمهاى آفت زده را پاك نموده و دوباره(باقيمانده را) در انبار ذخيره كند، اين كار را بارها ادامه دهد تا آنكه در انبار نماند مگردانه هائى كه بسيار سخت و محكم باشد (و آفت در آن تاءثير نكند) همچون دانه هاىگندمى كه در خرمن كاه بعد از كوبيدن بماند (كه بسيار سخت است ). شما هم همين طور جدا مى شويد افراد ضعيف الايمان از افراد قوى مشخص گردد) تا آنكهباقى نماند (در ايمان و اعتقاد و دين و عمل به آن ) مگر گروهى كه فتنه به آنها ضررىنخواهد رسانيد.(420) |
شيعيان در دست دشمن گرفتار خواهند بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد گرفتاريهاى فوق العاده شيعيان در آخر الزمان مىفرمايد: ((لا تنفك هذه الشيعة حتى تكون بمنزلة المعز لا يدرى الخابس على ايها يضع يدهفليس لهم شرف يشرفون و لا سناد يستندون اليه فى امورهم ؛ يعنى : اينگروه شيعه چنان در سختى و فشار خواهند بود كه همانند (گله ) بزى باشند كه دراختيار قصاب است ، هر كدام را بخواهد به چنگ آورد (و گردن زند) اينان نه پناهگاهىدارند كه به آن پناه برند و نه پشتيبانى كه در كارهايشان به او تكيهكنند.))(421) |
مذمت تقليد از كفار
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد تقليد از كفار فرمود: ((لا تزال الاءمة بخير ما لم يلبسوا ملا بس العجم و يطعموا اطلعمة العجم فاذافعلوا ذلك ضربهم اللّه بالذّل ؛ همواره اين امت در خير (و صلاح ) هستند تاوقتى كه لباسهاى عجم نپوشند و غذاهاى عجم نخورند و چون اين كار را انجام دهند (غذا ولباس بيگانگان را استفاده كنند) خداوند ذلت را بر ايشان وارد كند.))(422) منظور از عجم در اينجا بيگانگانى هستند از كفار كه تقليد از آنان و شباهت به آنها سببنزديكى مسلمانان به كفار و پيروى از آنها مى شود، مانند پيروى از مدهاى غربى درپوشاك و غذا و وضع سر و صورت و امور ديگر. امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خويش وحى نمود كه به مؤمنين بگو: ((لا تلبسوا لباس اعدائى و لا تطمعوا مطاعم اعدائى و لا تسكلوا مسالك اعدائىفتكونوا اعدائى كماهم اعدائى ؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاى دشمنان مرانخوريد و روش هاى دشمنان مرا پيروى نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيدبود همچنانكه آنان دشمنان من هستند.))(423) و به استناد همين حديث معتبر پوشيدن و خوردن آنچه مخصوص كفار است نه اينكه مشتركميان مسلمانان و ديگران باشد اشكال شرعى دارد. |
اختلافات شيعيان و آوارگى آنان در آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ عبادية الاسدى گويد: شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السّلام كه مى فرمود: چگونه ايدزمانى كه بدون امام باشيد و هيچ پرچم (يا دانشى ) براى شما نباشد، برخى از شما ازديگرى بيزارى جويد.(424) و در حديث ديگرى فرمود: گويا شما (شيعيان ) را مى بينم كه چون گله چرنده گان(چهارپايان ) جولان دهيد و گردش مى كنيد ودنبال چراگاه (محل استراحت ) مى گرديد ولى آن را پيدا نمى كنيد.(425) و در حديث ديگرى فرمود: ((لا يخرج المهدى حتى يبصق بعضكم فى بعض ؛يعنى : مهدى خروج نمى كند تا آنكه (آنقدر ميان شما اختلاف و دشمنى افتد كه ) بريكديگر آب دهان اندازيد.))(426) |
حكومت به قتل و ثروت به بخل و دوستى به هوس خواهد بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى مى آيد كه حكومت استقرار نمى كند مگر به آدمكشى و ستمگرى ، و ثروت به دست نيايد مگر بهبخل و ندادن حقوق واجب ، و دوستى پديد نيايد مگر به پيروى از هواى نفس و خارج شدناز دين . پس كسى كه در آن زمان باشد و بر فقر و فلاكت صبر كند با اينكه مى تواند بهواسطه ندادن حقوق مردم به ثروت برسد و بر ذلت صبر كند با اينكه مى تواند بهعزت رسد و بر دشمنى صبر كند با اينكه مى تواند از هواى نفس مردم به محبت و دوستىرسد، خداوند پاداش پنجاه صديق (كسى كه در ايمان وعمل راستگوست ) به او عطا كند.(427) حضرت باقر عليه السّلام از اميرالمؤمنين نقل مى كند كه فرمود: ((اذا قطعوا الارحامجعلت الاموال فى ايدى الاشرار، هنگامى كه مردم رسيدگى بهفاميل را رها كنند (با فاميل و نزديكان خويش رفت و آمد نداشته و به آنها رسيدگىننمايند) اموال و ثروتها به دست اشرار خواهد افتاد.))(428) |
در شعله هاى آن فتنه مؤمن مى سوزد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: آگاه باشيد: پدر مادرم فداى كسانى كه نامهاى آنها در آسمان مشهور و معروف و در زمينناشناخته اند. بدانيد و منتظر پيشامدهائى كه خواهد آمد باشيد، پيشامدهائى كه عبارت است از: پشتنمودن كارها و قطع شدن پيوندها و فرمانروا شدن افراد پست ، اينها زمانى است كهشمشير زدن (و تلاش و جهاد با دشمنان ) براى مؤمن آسان تر است از پيدا كردن يك درهمحلال . اينها زمانى مى شود كه گيرنده از بخشنده اجرش بيشتر باشد، زمانى كه مست شويد نهاز شراب بلكه از ناز و نعمت ، قسم مى خوريد بدون اينكه ناچار باشيد، دروغ گوئيدبدون اينكه در تنگنا باشيد، زمانى كه بلا شما را بگزد همچنانكه پالان شتر، كوهان آنرا مى گزند، چقدر اين رنج و زحمت طولانى است و اميد (رهائى ) دور است . اى مردم اين افسار حيوانى كه بر پشت آن ، بارها سنگين (از گناه يا هوى و هوس )حمل مى كند از دست بيندازيد، و از سلطان (عادل ) خود فاصله نگيريد كه ازاعمال زشت خود پشيمان گشته و خويشتن را بر كرده خود مذمت خواهيد كرد. بى باكانه در فوران آتش فتنه اى كه به شما روى مى آورد فرو نرويد، از راههاى آنبپيچيد و ميان راه را براى آن باقى گذاريد. به جان خودم سوگند كه در شعله هاى آن فتنه مؤمن مى سوزد و غير مسلمان سالم مى ماند. همانا مثل من ميان شما چون چراغى است در تاريكى ، هر كهداخل گردد از نور آن استفاده كند. اى مردم بشنويد و حفظ كنيد و گوش دلتان را حاضركنيد تا بفهميد.(429) |
آتش در حجاز و آب در نجف
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: ((اذا وقعت النار فى حجازكم و جرى الماء بنجفكمفتوقعوا ظهوره ؛ زمانى كه آتش در حجاز شما افتاد و آب به نجف شما جارى شد(نجف را آب گرفت يا آب به آنها رسيد) پس منتظر ظهور او (حضرت مهدى عليه السّلام )باشيد.))(430) |
برخى از صفات ناهنجار مردم آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اى پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود:((سلونى ايها الناس قبل ان تفقدونى ؛ بپرسيد از منقبل از آنكه مرا نيابيد.)) صعصعة بن صوحان (از ياران حضرت ) برخاست و گفت : اى اميرالمؤمنيندجال چه وقت خروج مى كند؟ حضرت فرمود: خداوند كلام تو را شنيد و فهميد آنچه ارادهكرده اى ، به خدا قسم مسئول (يعنى حضرت على عليه السّلام ) در اين مساءله از سؤال كننده عالمتر نيست (زمان ظهور حضرت مهدى يا قيامت از نادر اسرارى است كه در اختياركسى نيست ) ولى براى آن علاماتى و شكلهايى است كه يكى پس از ديگرى مو به مواجرا خواهد شد، اگر مى خواهى به تو خبر دهم ؟ صعصعة گفت : آرى اميرالمؤمنين ، حضرت فرمود: حفظ كن (آنچه مى گويم ) علامت خروج دجال اين است : زمانى كه مردم نماز را از بينببرند و امانت را ضايع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگيرند،ساختمانهاى محكم بسازند! دين را به دنيا بفروشند، نادانان را رئيس گردانند و با زنهامشورت نمايند، از فاميل و بستگان خود بريده بهدنبال هوى و هوس مى روند، خونريزى را آسان شمرند، حلم و بردبارى را علامتناتوانى دانند، ظلم و ستم افتخار شود، اميران فاجر باشند و وزيران ظالم و رؤ ساخيانتكار، قاريان قرآن فاسق گردند، شهادتهاى دروغ ظاهر گردد و فجور و تهمت وگناه و سركشى آشكار شود. قرآنها زينت شود و مساجد طلا كارى گردد و منبرها (يا منارهها) طولانى و بلند گردد، آنگاه كه اشرار احترام شوند و صفها شلوغ شود و خواسته هاىافراد، گوناگون شود و اختلاف پديد آيد، عهدها شكسته گردد و موعود نزديك شود. زنها با شوهرهايشان در تجارت و كسب براى حرص دنيا شريك شوند، صداهاى فاسقانبلند شود و شونده پيدا كنند، رئيس گروه پست ترين آنها باشد، از فاجر به خاطرترس از شر او اجتناب كنند، دروغگو را تصديق كرده خائن را امين شمرند. ساز و آواز وسائل آوازه خوانى را بكار برند، آخر اين امتاول آن را لعنت كند، زنها سوار بر زينها شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شبيهگردند. شاهد بدون اينكه از او بخواهند شهادت دهد، آن ديگرى براى تلافى و خالىكردن عقده خود به ناحق شهادت دهد، براى چيزى غير از دين يادگيرى كنند، كار دنيا رابر آخرت ترجيح دهند، پوستهاى ميش را بر دلهاى گرگ بپوشانند (گرگهائى هستندبه لباس ميش ، به ظاهر خيرخواه و مظلوم و در باطن دشمن خونخوار هستند). قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و از (گياه تلخ ) صبر تلختر است . الحديث (431) |
معاشرتهاى بيهوده در آخرالزمان خطرناك است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه سلامتى و عافيت ده قسمت شودو نه جزء آن در دورى از مردم و يك قسمت آن در سكوت است . و در حديث ديگرى فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه بهترين مردم از نظر آسايش كسىاست كه در خانه خود بنشيند.(432) مؤ لف گويد: مسلما منظور حضرت از اين بيانات ارزنده اين نيست كه افراد جامعه وظايفاجتماعى خود را كه از نظر اسلامى و عقل به عهده آنها گذارده شده است كنار گذارند وهمانند راهبان و مرتاضان يا برخى از صوفى منش ها از جامعه و مصالح آن دورىگزينند. چگونه چنين باشد با اينكه در روايات وارد شده است كه رهبانيت در اسلام نيست ، حج وجهاد و امر به معروف و نهى از منكر و يادگيرى احكام و دفاع از اسلام و مسلمين و حضوردر نماز جماعت و جمعه و دهها امور ديگر همگى دستورات حياتى اسلام هستند. بلكه منظور از اينگونه روايات به حداقل رساندن حضور در اجتماعاتى است كه يا صددر صد انسان را به گناهانى مثل تهمت و غيبت و دروغ و فحش و كدورت و مانند اينها مىكشاند و يا حداقل احتمال اين گونه فسادها در آن هست ولااقل اينكه ذهن انسان را مشوش و از خداوند غافل مى كند. و مى دانيم بيشتر محافل امروز جامعه ما از نوعمحافل غير ضرورى است ، و صرفا براى تفريح يا وقت گذرانى يا هوسرانى انجام مىگردد، مخاطب اين روايات كسانى هستند كه صرفا براى اينكه حوصله آنها سر نرود يااهداف سبك و ناچيزى دارند به معاشرت مى پردازند. آرى اگر دوستانى و محافلى پيدا شد كه انسان را به خدا و معنويت و صلاح دين و دنيانزديك مى كند، اين حضور نه تنها مذموم نيست بلكه ممدوح نيز هست و چه اندك استاينگونه محافل و افراد. و امروز با گسترش وسائل ارتباط جمعى كسى كه بخواهد از اين آفت در امان بماند كاربراى او آسان تر است . پس در ضمن اينكه به وظايف و فعاليتهاى اجتماعى دينى خود مى پردازيد، سعى كنيد تااز خطرات آن آگاه باشيد و روايات ما همين را تذكر مى دهد، متاءسفانه جو جوامع امروزبه گونه اى نيست كه اميد استفاده بيشتر از حضور بيشتر درمحافل برده شود. و اين راهنمائى عميق اسلامى اگر بطور صحيح مورد استفاده قرار گيرد بهترين وسيلهبراى مصون ماندن از مضار و مفاسد اجتماعى است ، در عين حالى كه انسان همواره آمادهبراى دفاع از دين و كشور اسلامى و ارزشهاى دينى و امر به معروف و نهى از منكر خواهدبود. اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود: مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و |
خداوند به واسطه ما اهل بيت تمامى بلاها را برمى دارد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام در ضمن مباحثى طولانى كه با جاثليق (عالم يهودى ) مطرحنموده فرمود: بعد از من و اين قوم (بنى اميه ) و گذشت مدتى از روزگار، كسانى بر مردم حكومت خواهندكرد كه دين خدا را تغيير داده و سخنان او را دگرگون كنند و دوستان خدا را بكشند، بهواسطه ايشان بدعتها زياد شود و سنتهاى (اسلامى ) از بين برود تا اينكه زمين از ظالم وستم و بدعت پر شود. پس از آن خداوند به واسطه ما اهل بيت (خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ) تمام بلاهارا از آنها كه به دين خدا دعوت مى كنند برمى دارد پس از آنكه به بلاهاى سخت مبتلا شدهباشند، تا اينكه سرانجام زمين را از عدل و داد پر كند همچنانكه از ظلم و ستم پر شدهباشد. اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: همانا اين امت به هفتاد و سه گروه متفرق شوند، سوگندبه آنكه جانم به دست اوست تمامى آن گروهها همگى گمراهند مگر آنكه از من پيروى كندو از شيعيان من باشد.(433) |
مرگ قرمز و مرگ سفيد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: نزديك ظهور قائم عليه السّلام مرگ قرمز و مرگ سفيدو ملخ هائى در وقت و بى وقت كه به رنگ خون هستند خواهد بود. اما مرگ قرمز، مرگ با شمشير است ، اما مرگ سفيد همان طاعون است . و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج )سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخصحيله گر نزديك شود.(434) |
نابودى يك سوم مردم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امير المؤمنين عليه السلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود: مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و بلاهاى خانمانسوز كه انجام اين مساءله با انبوه بمبهاى اتمى و غيره كه براى نابودى چندين برابركره زمين كافيست بعيد به نظر نمى آيد) و يك سوم مردم مى ميرند (در اثر بيماريها وقحطى ها) و (تنها) يك سوم مردم باقى مى مانند. (435) اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چون منادى از آسمان ندا كند: همانا حق باآل محمد صلى الله عليه و آله است ، در آن هنگام (نام ) مهدى بر زبانها افتد و محبت او رابه دل گرفته و ذكرى جز (ياد) او ندارند.(436) |
زمين هرگز از حجت خدا خالى نمى ماند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امام صادق عليه السّلام فرمود: يك خبر كه بفهمى بهتر از ده خبر است كهنقل كنى ، همانا براى هر حقى حقيقتى است و براى هر ثوابى نورى . به خدا قسم ما از شيعيان خود كسى را فقيه (دانشمند) نمى شماريم مگر اينكه از كيفيتسخن و بيان ، منظور ما را متوجه شود (سخندان و كنايه فهم باشد). همانا اميرالمؤمنين عليه السّلام بر منبر كوفه فرمود: در پشت سر شما فتنه هاى تاريك و ظلمتى كور است كه از آن نجات پيدا نكند مگر گمنام .عرض شد يا اميرالمؤمنين گمنام چيست ؟ فرمود: كسى كه مردم را بشناسد ولى آنها او رانشاسند، بدانيد كه زمين هيچگاه از حجت خداى عزوجل خالى نمى شود ولى خداوند گروهىاز مردم را بخاطر ستمى كه بر خودشان كرده اند، آنها را به خودشان واگذار كرده كورگرداند، اگر زمين ساعتى از حجت خدا خالى ماند، اهلش را فرو برد، حجت خدا مردم را مىشناسد ولى آنها او را نمى شناسند. همچنانكه يوسف مردم را مى شناخت ولى مردم او رانمى شناختند سپس حضرت آيه اى را تلاوت نمود كه مضمون آن اين است : اى حسرت بربندگان كه هيچ فرستاده اى نيامد مگر اينكه او را مسخره نمودند.(437) |
خوشا به حال مؤمنين آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على بدان كهعجيب ترين مردم در ايمان و بزرگترين آنها در يقين ، گروهى هستند كه در آخرالزمان مىآيند، پيامبر صلى الله عليه و آله را نديده اند و حجت (خدا يعنى امام ) از ايشان پنهان است، آنها به واسطه سياهى بر روى سفيدى ايمان آورده اند(438) (يعنى با مطالعهكتابها) اللهم ارنى الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدةواكحل ناظرى بنظرة منى اليه و عجل فرجه وسهل مخرجه و اوسع منهجه و اسلك بى محجته و انفذ امره و اشدد ازره و اعمر اللهم بهبلادك واحى به عبادك .(439) اللّهم كن لوليك حجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فىكل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعهفيها طويلا. |
على عليه السّلام و حوادث آينده جهان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ خطبه اى است كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام منسوب مى باشد و در آن خطبه حضرت بهحوادث آينده ، اخبار فرموده است ، و حقايق آينده را روشن نموده است البته خطبه بسيارطولانى است كه تا حد امكان جملاتى از آن را كه مقتضى درج در اين كتاب مى باشد ذكرمى نمائيم . عبداللّه بن مسعود گويد: چون خلافت بعد از آن سه خليفه ، به اميرالمؤمنين عليه السّلامرسيد، حضرت به بصره (يا كوفه ) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود كرده و خطبه اىايراد نمود كه عقلها را متحير نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون اين خطبه را مردم ازحضرت شنيدند بسيار گريستند و ناله ها و فرياد و ضجه از آنها برخاست . (ابن مسعودگويد) پيامبر اكرم اسرار نهانى كه ميان خود و خداوندعزوجل داشت به على عليه السّلام تعليم مى داد و به همين سبب نورى كه در صورتپيامبر صلى الله عليه و آله بود، به صورت على عليه السّلاممنتقل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السّلام وصيت نمود تا اين خطبه كهنامش خطبه خطبه البيان است براى مردم بخواند كه در آن است علم آنچه هست و تا روزقيامت خواهد شد. على عليه السّلام بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از صبر برستمهاى امت چون هنگام اجراى وصيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد برخاست وآن را ايراد نموده فرمود: اى مردم ، من و حبيبم محمد صلى الله عليه و آله ، همچو ايندو (و اشاره به انگشت سبابه ووسطى نمود) مى باشيم ، اگر نبود آيه اى از كتاب خدا شما را خبر مى دادم به آنچه درآسمانها و زمين و آنچه در قعر اين (زمين ) است ! هيچ چيز از آن بر من پوشيده نيست ، من اينعلوم را وحى نمى دانم (پيامبر نيستم ) بلكه اينها علومى است كهرسول خدا صلى الله عليه و آله به من تعليم داده است ، همانا آن حضرت هزار مساءله بهمن آموخت كه در هر مسئله اى هزار باب و از هر بابى هزار نوع گشوده مى شود. پسبپرسيد از من قبل از اينكه مرا نيابيد، بپرسيد از من از آنچه زير عرش است تا شما راخبر دهم ، اگر نبود خوف اينكه گوينده اى از شما بگويد على بن ابيطالب جادوگر استهمچنانكه درباره پسر عموى من گفته شد (يعنى به پيامبر نسبت سحر دادند) هر آينه شمارا خبر به تفكرات (و نيات ) شما و آنچه در زمين مى باشد مى دادم . پس از آن حضرتگوشه اى از صفات خود را بيان نموده تا آنجا كه فرمود: ((انا ابولمهدى القائمفى آخرالزمان ؛ يعنى : منم پدر مهدى آنكس كه در آخرالزمان قيام كند.)) در اين هنگام مالك اشتر برخاست و عرضه داشت : يا اميرالمؤمنين اين قائم از فرزند شما چه وقت قيام مى كند؟ آن حضرت فرمود: زمانى كه باطل پيشى گيرد و حقائق خوار شوند، بينى صاحبمال به خاك ماليده شود و بكوبد پاى خود را كوبنده و قناتها خشك گردد و قبيله هاطغيان كنند، سختيها بسيار شود و عمرها كوتاه گردد و اختلاف در ميان عربها افتد، و روانشود اشكها از چشمها و فريب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاك شوند، و شورش كنندشورشيان و عاجز شود رئيس و تاريك گردد نور آفتاب و كر شود گوشها، عفت وپاكدامنيها از بين برود، انصاف خوار شود و شيطان غالب گردد. زمانى كه گناه بسيارگشته و زنان حكومت كنند و حادثه ها سخت شود، زمين را زلزله گرفته و احكام الهىمعطل مانده ، امانت سرنگون گردد و خيانت ظاهر شود و محافظه كار ترسانيده شده و خشمو كينه توزى شدت يابد، مرگ ، مردم را ترسانيده و مدعيان به پا خاستند و اولياءنشستند، و ثروتمندان پليد گرديدند. گفت و گفت تا آنجا كه در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب الزمان باشيد، در اينهنگام حضرت بر بالاترين پله منبر قرار گرفته و فرموده : آه آه از كنابه لبها وپژمرده شدن دهانها (آرى مستمعين آن حضرت را تاب فهم آن مطلب نبود). آنگاه حضرت نگاهى به چپ و راست نموده ، بزرگان و اشرافقبائل را ديد كه در مقابل وى نشسته و آنچنان سكوت و جمود آنها را فراگرفته كهگوئى بر سرهاى آنها پرنده است (اين جمله اخير ضرب المثلى است براى اينكه شدتسكوت را بفهماند) پس آه سردى از دل كشيد و ناله اى اندوهگين نمود و لحظه اى (آن شيربيشه فصاحت ) ساكت شد. |
سويد بن نوفل على عليه السّلام را استهزاء نمود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ ناگاه يكى از بزرگان خوارج (خوارج گروهى هستند كه با على عليه السّلام جنگيدند)به نام سويد بن نوفل برخاسته و از روى استهزاء و مسخره گفت : يا اميرالمؤمنين مىفهمى چه مى گوئى ؟ آيا از روى علم سخن مى گوئى (يا لاف بيهوده مى زنى )؟ راوى گويد: ناگاه حضرت توجهى به او كرده و نگاهى تند و خشم آلود به او نمود (كهاز شدت ترس ) سويد ناله اى عظيم سر داد. در همان وقت مرد و او را در حالى كه قطعه قطعه بود از مسجد خارج كردند. ((على عليه السّلام فرود: ((ابمثلى يستهزء المستهزئون ام على يتعرضالمتعرضون اويليق لمثلى ان يتكلم بمالا يعلم و يدعى ما ليس له ، بحق هلك و اللهالمبطلون وايم الله لو شئت ما تركت عليها من كافر بالله و لا منافق برسوله و لا مكذببوصيه و انما اشكوبثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لاتعلمون ؛ يعنى :آيا مانند مرا استهزا كنندگان استهزا مى كنند و بر همچو منى اعتراض كننده ها اعتراض مىكنند؟ آيا به مثل منى سزاوار است كه سخن گويد به آنچه نمى داند و ادعا كند آنچه راكه براى او نيست ؟ حقا كه به خدا قسم هلاك شدندباطل كنندگان (حقائق )، به خدا قسم اگر بخواهم بر روى زمين يك كافر به خدا و منافقبه پيامبر و منكر وصى او باقى نمى گذارم ، به سوى خدا حزن و اندوه خود را شكوهمى كنم و از جانب خدا آگاهم آنچه را كه شما نمى دانيد.)) |
من شما را به وقايع بعد از مرگ خود خبر مى دهم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ در اين هنگام صعصة بن صوحان و ميثم و ابراهيم بن مالك اشتر و عمروبن صالحبرخاسته ، عرض كردند: يا اميرالمؤمنين تو را قسم مى دهيم به حق پسر عمويترسول الله عليه السّلام ، آنچه را كه براى ما درطول زمان واقع مى شود با كلامى واضح كهعاقل و جاهل بفهمند بيان فرمائى . حضرت پس از حمد و ثناى خدا و ياد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: شمارا خبر مى دهم به آنچه بعد از موت من و آنچه در آخر زمان تا خروج صاحب الزمان آن قائمبه امر از فرزندان فرزند حسين واقع مى شود، از برادرم پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود: صد خصلت در اين امت جمع گردد كه بر غير آن جمع نشود، عرض كردند: كداماست آنها؟ فرمود: گروهى از (آن مردم سابق الذكر) صورتهايشان زيبا و سيرت هاىايشان پست است ، عرض كردند چه وقت واقع مى شود اينها؟ فرمود: زمانى كه مرگ در فقها واقع شود (دانشمندان بميرند) امت محمد صلى الله عليه و آلهوسلم نماز را ضايع نمايند و پيرو شهوات گردند و امانتها كم گردد و خيانتها بسيارشود و مسكرات را بنوشند، بدگوئى و ناسزاى به پدران و مادران را اشعار خود كنند (وظاهر گردانند، پدر و مادر خود را به كم عقلى و كهنه پرستى و بيسوادى نسبت دهند)صداها در مساجد به واسطه خصومتها بلند شود، مساجد را مجالس طعام قرار دهند، گناهانرا بسيار انجام دهند و از نيكى ها بكاهند، آسمان فشرده شود(بخيل گردد و ديگر نبارد) سال چون ماه و چون هفته و هفته چون روز و روز چون ساعتشود (كنايه از اينكه بركت از زمان آنها برداشته مى شود و سالهاى آنها در بى ثمرىچون ساعتى مى گذرد و در آن براى آخرت خود هيچ كسب نمى كنند و از آن بهره نمىبرند). در فصل بارش باران ، باران نبارد، فرزندان كينه پدر و مادر را دردل گيرند، مردم آن زمان را صورتهاى زيبا و سيرتهاى پست مى باشد، هر كس ايشان راببيند او را به شگفت درآورند (از اعمال زشت خود) هر كس با آنها معامله كند به او ظلم كنند،صورتهاى آنها صورت انسانهاست ولى قلبهاى آنها دلهاى شياطين است ، پس (سخنان ويا همنشينى و يا قلبهاى آنها) تلخ تر است از صبر (گياهى است زرد يا قرمز رنگ كه دربلاد گرم مى رويد و بسيار تلخ مى باشد و در طب براىاسهال به كار مى رود) ايشان از مردار گنديده تر و از سگ (قلبهايشان ) نجس تر (وپليدتر است ) از روباه مكارتر و از اشعب - شخصى پر طمع است كه ضربالمثل مى باشد - حريص و پرطمعتر مى باشند. از جرب چسبنده ترند (به دنيا) از كارهاىزشتى كه انجام مى دهند بواسطه نهى از منكر دست نمى كشند. |
مرد از زن خود فرمان برد ولى پدر و مادرش را نافرمانى كند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ (در آن زمان ) اگر با آنها سخن گوئى و براى آنها خبرى رانقل كنى تو را تكذيب كنند، اگر آنها را امين شمارى با تو خيانت كنند، اگر به آنها پشتكنى تو را غيبت كنند، اگر ثروتى داشته باشى حسد ورزند، اگر از آنهابخيل باشى (و به آنها عطا نكنى ) دشمنت گردند. اگر آنها را موعظه كنى ناسزايتگويند، به سخنان دروغ بسيار گوش مى دهند، محرمات الهى را بسيار مى خورند زنا راحلال مى دانند (اگر پسر و دخترى ارتباط نامشروع داشته باشند عيب نمى دانند بلكهتمدن مى شمارند) شراب و سخنها(ى فتنه انگيز) و طرب و آوازه خوانى و ساز و نوازهارا جايز مى شمارند. فقير در ميان ايشان خوار وذليل است و مؤمن ضعيف است و كوچك ، عالم و دانشمند نزد آنها بى ارزش است . فاسق وگنه كار نزد آنها گرامى است ، ستمكار بزرگ شمرده مى شود (و مظلوم ) نزد آنها هلاكشونده است (منطق آنها اين است كه زندگى براى قوى است ) نيرومند نزد آنها مالك دنياست(و حق حيات دارد)،امر به معروف نمى كنند و نهى از منكر نمى نمايند، ثروتمندى را دولت(و باعث عزت ) مى دانند، امانت را غنيمت دانسته (تصرف مى كنند) پيش آنها زكوة غرامت است(دادن خمس و زكوة و حقوق واجبه را غرامت و ضرر مى پندارند و نمى دهند) مرد از زن خوداطاعت مى كند (و از خود اراده اى ندارد) ولى به فرمان پدر و مادرش گوش نمى دهد و بهآنها ظلم مى كند، براى از بين بردن برادر خود مى كوشد، (در آن زمان ) صداهاىاهل فجور بلند شود (كه مردم از هر طرف به سوى ضلالت مى خوانند) فساد و تبهكارىو غناء و زنا را دوست مى دارند، با يكديگر معاملات حرام و ربوى انجام مى دهند، علماء موردسرزنش قرار گيرند (زيرا آنها مردم را از ايناعمال نهى مى كنند و مردم به خاطر هوى به آنها بدگوئى مى كنند) در ميان ايشانخونريزى بسيار شده قاضى هاى آنها رشوه مى گيرند، زنها با زنها جفت شوند وخودشان را مى سازند و آرايش مى كنند آنچنانكه براى شوهر خود انجام مى دهند، و آشكارگردد دولت بچه ها در هرجا و جايز شمرده شود خوانندگى زنهاى خواننده ، و رقاصه ،و غناهاى حرام و آشاميدن مسكرات . |
در آخر زمان حج كنندگان بر سه دسته اند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ مردها به مردها اكتفا كنند (و لواط انجام دهند) و زنها به زنها اكتفا كنند (و شوهر نگيرند)،زنها بر زينها(ى اسب يا مطلق زين اسب و ماشين و غيره ) سوار شوند، زن بر شوهر خودبر تمام امور غلبه داشته باشد، (در آن زمان ) حج كنندگان بر سه دسته اند:ثروتمندان براى تفريح و خوشگذرانى حج مى كنند، مردمان متوسط براى تجارت وفقيران براى پول در آوردن ، احكام الهى باطل شود، اسلامباطل و ناچيز شمرده شود، دولت اشرار ظاهر گرديده ، ظلم و ستم در تمام شهرها جائز(و رايج ) شود. پس در آن زمان تاجر در تجارتش دروغ گويد (مقصود از تاجر فقطاهل بازار و كسبه نمى باشند، ريخته گر در صياغت خود و هر صاحب شغلى درشغل خويش ) پس كم شود كسبها و تنگ شود راه زندگى و معيشت (هر كس براى امرار معاشخود پريشان است ) و مختلف شود مذهبها (هر كس بهدنبال كسى رفته ) بسيار گردد فساد و كم گردد راه هدايت ، پس در اين هنگام دلها سياهشود و بر ايشان سلطان ستمگر حكومت كند، سخنان ايشان (چون باعمل همراه نيست و از طرفى راجع به گناه و معصيت و نفاق است ) از صبر (آن گياه تلخ )تلختر است قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و بدبوتر مى باشد. چون اين امور واقع شد (خداوند نعمتهاى خود را بردارد) دانشمندان از دنيا بروند و قلبهافاسد گرديده گناه زياد شود، قرآن به دور افكنده شده مساجد آنها خراب گردد(بواسطه نبودن نمازگزار) و آرزوها طولانى شود ولى عملهاتقليل يابد، در شهرها حصارهائى ساخته مى شود كه مخصوص انجام دادن يا برداشتنچيزهاى عظيم است كه فرود آيد، در آن هنگام اگر يكى از آنها روز و شب نماز خواندثوابى براى وى ننويسند و نمازش را قبول نكنند زيرا نيت او در هنگام نماز اين است كهچگونه به مردم ظلم كند و از چه راهى مسلمانها را فريب دهد. |
سخن مردم آن زمان فحش و دشنام است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ (در آن زمان ) به دنبال رياست براى فخرفروشى و ظلم و ستم بر يكديگر مى روند،اماكن آنها (منازل و دكانها و ساير ساختمانها) مسجدهاى آنها را تنگ مى كند (مسجدها را خرابكرده مغازه و خيابان و غيره مى نمايند) در حق ايشان كافر حكم كند، بعضى بر بعضىستم مى كنند و دسته اى دسته اى را مى كشند از روى عداوت و دشمنى ، به آشاميدنشرابها مباهات مى كنند، در ميان مساجد سازها مى نوازند و كسى بر ايشان انكار نمى كند،در آن زمان زنازادگان و اشخاص پست بزرگانند، سرپرست آنها سفيهان ايشان هستند،مالك اموال شود آنكه مالك نيست و اهل آن نمى باشد، پست فطرتى هستند از فرزندان پستفطرتها، رؤ سا رياست را به كسى دهند كه مستحق آن نيست و تنگ شود خلق و خويها، وفاسد شود زراعتها و آشكار گردد بدعتها و ظاهر شود فتنه ها، كلام و سخن(متداول مردم آن زمان ) فحش و ناسزا است ، كار آنها وحشيگرى است و افعالشان پليد است، ايشانند ستمكاران بى باكى كه در ستمگرى فروگذار نكنند (تا آخرين درجه ستمكنند) بزرگان (ثروتمندان و اشراف ) آنها بخيلها و گدايانند (زيرا با ربا و عنوانهاىديگر از ديگران پول مى گيرند) فقهاى ايشان فتوى مى دهند آنطور كه بخواهند (نهآنطور كه خداوند فرموده است ) قضاوت آنها حكم كنند به آنچه نمى دانند و اكثر آنها بهدروغ شهادت مى دهند، هر كس نزد او درهم (پولى هست و ثروتى دارد) نزد آنها بلند استو هر كس كه او را فقير يابند نزد ايشان خوار است ، فقير و محتاج نزد ايشان مطرود ومبغوض است . ولى ثروتمند (اگر چه بى دين باشد) محبوب و مخصوص است ، آنكهشايسته و صالح است گلويش گرفته و راهها بر او بسته است . هر سخن چين دروغگوئى را بزرگ مى شمارند، خداوند سرهاى آنها را به زير افكند (آنهارا ذليل مى گرداند) و قلبهايشان را كور مى گرداند، غذاهاى آنها پرنده ها و تيهوهاست ،پوشاكشان خز يمانى و ابريشم است ، ربا و شبهات راحلال مى دانند، شهادت را به يكديگر قرض مى دهند (يكى در حكمى به دروغ به نفعديگرى شهادت مى دهد تا او هم در حكم ديگرى به نفع وى شهادت دهد). در علماى خود ريا مى كنند، عمرهايشان كوتاه است ، سخنى از كسىمقبول نيست نزد آنها مگر از فرد سخن چين (دروغگو و جاسوس )،حلال را حرام مى گردانند. كار آنها زشتيها است ، باطل را در ميان خود تدريس مى كنند و از كارهاى زشت باز نمىايستند، نيكان آنها از اشرار خوفناك هستند، همديگر را در غير ذكر خداى تعالى پشتيبانىمى كنند (در اعمال زشت به هم كمك مى دهند). محارم را هتك كرده پاره مى نمايند، با هم مهربان نيستند و از همديگر روى گردانند،نيكوكار را رد مى كند و از گنه كار استقبال مى نمايند، هر كس به آنها بدى كند او رااحترام مى كنند (از ترس ، ولى به نيكان خود چون از آنها نمى ترسند، احترام نمىگذارند و ناصح را از خائن نمى شناسند، (هنرپيشگان فاسد و خائنين را احترام مى كنند)اولاد زنا زياد گردد. |
مردان آخر زمان را غيرت نيست
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ (در آن زمان ) پدران از اعمال زشت فرزندان خود شادمانند، پس آنها را نهى نمى كنند و ازآن اعمال ، باز نمى دارند، مرد از زن خود زشتى مى بيند ولى او را نهى نمى كند (بلكه )از آن پولى كه زن از سرمايه بى عفتى خود به دست آورده مى گيرد تا آنجا كه اگرزن او را تماما بى عفت سازند اهميت نمى دهد، اگر درباره آن زن كلام قبيح بشنود گوشنمى دهد (زيرا براى او قابل اهميت نيست ) پس اوست همان بى غيرتى كه خدا براى اوسخن نپذيرد (دعاى ديگران در حق وى مستجاب نشود) و نه كار درستى و نه عذرى ، خوردنآن پول بر او حرام است و نكاح او حرام و در شرع اسلامقتل او (آن زن ) واجب و همچنين واجب است كه در ميان مردمان رسوا كنند او را، و در روز قيامتبه جهنم واصل خواهد شد. در آن زمان پدر و مادرها را دشنام دهند، بزرگانذليل شوند، فرومايگان بلند شوند، پريشانى و ديوانگى بسيار شود، (كارهاى مردم ازروى عقل نيست ، اگر از آنها بپرسى كه چرا چنين مى كنيد جواب عقلائى ندارند)، چقدرنادر است برادرى در راه خداوند تعالى و چقدر ناياب است درهمحلال ، حال مردم به بدترين حالات برمى گردد، پس در آن وقت دوران مى كند دولتهاىشياطين و بر ناتوانان حمله مى كنند همانند حمله يوزپلنگ به شكار و طعمه خود،ثروتمند از ثروت خود بخل ورزد، فقير دين را به دنيا فروشد، پس اى واى بر فقير وآنچه بر او مى آيد از زيانكارى (در دو دنيا) و ذلت و خوارى در آن زمان ، زمانى كه اهلشرا بيچاره كند، زود است كه طلب كنند (فقراء) آنچه را كه براى آنهاحلال نيست ، پس چون چنين شد فتنه هائى بر آنها روى آورد كه تاب مقابله با آن نداشتهباشند و همانا اول آن فتنه از شخص حجرى (قصبه اى است از بحرين ) و رقطى (بهشخصى گويند مرض پيس دارد) شروع مى شود و آخر آن به سفيانى و شامى ختم مىگردد. |
مردم دنيا از ديدگاه على عليه السّلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ در آن هنگام شما بر هفت دسته ايد: طبقه اول : در آن بسيارى تقوى و نيكوكارى است تاسال هفتاد هجرت (و در نسخه ديگر اهل سخت و دشوار زندگى كردن واهل قضاوت هستند تا سال هفتادم هجرى ). طبقه دوم :اهل بذل و بخشش و مهربانى هستند تا سال دويست و سى هجرى ، طبقه سوم :اهل پشت نمودن و قطع رابطه با يكديگرند تاسال پانصد و پنجاه هجرى ، و طبقه چهارم : اهل سگ صفتى و حسد هستند تاسال هفتصد هجرى ، طبقه پنجم : اهل تكبر و تهمت هستند تاسال هشتصد و بيست هجرى ، طبقه ششم : اهل هرج و مرج و خونريزى و سگ صفتى دشمنان وظهور اهل فسق و خيانت هستند تا سال نهصد و چهل هجرى و طبقه هفتم : پس ايشاناهل مكر و فريب و غدر و جنگ و فسق و تفرقه و دشمنى و لهو و بازى هاى بزرگشهوترانيها و ساز و نوازهاى حرام و كارهاى مشكل (يا از نظر دينى كه گناهان بزرگ ويا از نظر دنيوى صنايع بسيار مهم ) و مرتكب شدن شهوات و خرابى شهرها و ديوارها وانهدام عمارات و قصرها مى باشند و در اين طبقه ظاهر مى شود آن ملعون (سفيانى ) ازبيابان شوم و در اين طبقه است آشكار شدن پرده حيا و فرجها (زنها پرده عفت خود را عقبمى زنند) و در اين طبقه بر همين حال هستند تا آنكه قائم مهدى صلوات الله على ظهور كند. پس از آن حضرت به درخواست بزرگان كوفه احوالات شهرها و اشخاص جانى وفرمانروايان را بيان نمود و از خرابى شهرها و پادشاهان ممالك خبر داد. |
واى بر فلسطين و آنچه از بلا بر وى وارد شود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از جمله راجع به رى فرمود: اى واى بر رى و آنچه بر اين شهر آيد ازقتل عظيم و اسيرى زنان و ذبح اطفال و نابودى مردان . اى واى بر شهرهاى فرنگ و آنچهبر آنها از اعراب رسد، اى واى بر شهرهاى سند و هند و آنچه ازقتل و ذبح و خرابى در آن زمان واقع مى شود تا آنجا كه راجع به فلسطين فرمود: آگاهباش واى بر فلسطين و آنچه بر آن شهر از فتنه هاى كمر شكن وارد خواهد شد، آگاهباشيد اى واى بر اهل دنيا و آنچه بر آن از فتنه ها وارد خواهد شد در آن زمان ، و (اى واى )بر تمام شهرهاى غرب و شرق و جنوب و شمال ، آگاه باشيد كه مردم بعضى بربعضى سوار شوند و جنگهاى دائمى بر آنها حمله كنند، اين (ستمها) بواسطه آن اعمالىاست كه خودشان انجام داده اند و پروردگار تو هيچ بر بندگان ظلم نمى كند. آنگاه بعد از كلامى فرمود: اى گروه مردم در اين سخنان من شك مى كنيد كه من تكلم نكردهو ادعائى ننمودم كه بر دروغ باشد و شما را خبر نمى دهم مگر به آنچهرسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم مرا تعليم داده است ، همانا مرا هزار مساءله آموختكه از هر مسئله اى هزار باب از علم و از هر بابى ، صد هزار باب گشوده مى شود، شمارا به اين خبرها خبر دادم با كمى صبر شما، پس چقدر شگفت آور است ، بسيارى فتنه هاىشما و پليدى زمان شما و خيانت حكام شما و ظلم قضاوت شما و سگ صفتى تجار شما وبخل فرمانروايان شما و آشكار شدن اسرار شما و لاغر شدن جسمهاى شما و بسيارىآرزوها و زيادى شكايتهاى شما، چقدر شگفت آور است كمى معرفت شما و ذلت فقير و تكبراغنياء و كمى وفاى شما. انالله و انااليه راجعون از اهل آن زمان ، در ميان ايشان مصيبتها وارد شود ولى آنها رابزرگ ندانند، شيطان با بدنهاى آنها آميخته و در اجسامشان و خونهايشان جاى گرفته وآنها را به تهمت وسوسه مى كند تا مرتكب فتنه هاى شهرها بشوند. (در آن زمان ) مؤمنمسكين و دوستدار ما گويد: من از ناتوانانم ، بهترين مردم در آن هنگام كسى است كه ملازمنفس خود باشد و در خانه خود مخفى شود و با مردم آميزش نكند و ديگر آن كسى كه نزديكبيت المقدس ساكن شود و آثار انبياء را طلب كند. |
اگر شما را به دشنام ما وادار كردند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اى گروه مردم : ظالم و مظلوم ، جاهل و عالم ، حق وباطل ، عدل و ستم ، با هم يكسان نيستند، آگاه باشيد كه براى خدا راههاى معلوم وواضحى است ، هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه ضد و دشمنانى دارد كه مى خواهند نور آنها راخاموش كنند، ما خاندان پيامبر شما هستيم ، آگاه باشيد كه اگر شما را به ناسزاگوئىبه ما وادار كنند، پس ما را ناسزا گوئيد و اگر شما را به دشنام به ما وادار كردند، پسما را دشنام دهيد و اگر شما را به لعنت ما وادار كردند، ما را لعنت كنيد. (اما) اگر شما را به بيزارى (قلبى ) از ما دعوت كردند پس از ما بيزارى نجوئيد وگردنهاى خود را در معرض شمشيرها قرار دهيد، ولى يقين خود را حفظ نمائيد، هر كس كه ازما به قلبش بيزارى جويد، خدا و رسول او از او بيزارى جويند، آگاه باشيد كه ناسزا ودشنام و لعن به ما نمى رسد. سپس فرمود: اى واى بر مسكينهاى اين امت ، آن مسكينها همانشيعيان و دوستان ما هستند، ايشان نزد مردم كافرند (ايشان را كافر حساب مى كنند) ولىنزد خدا نيكانند، در نزد مردم دروغگويانند ولى نزد خدا راستگويانند، در نزد مردمستمگرانند ولى نزد خدا مظلومين هستند، در نزد مردم جائر ولى نزد خدا عادلند، در نزد مردمزيانكار ولى نزد خدا سود برندگانند، به خدا قسم با ايمان خود رستگار شدند ومنافقين هلاك گرديدند.اى گروه مردم : انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذينيقيمون الصلواة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون (440). يعنى همانا ولى و سرپرست شما فقط خدا و پيامبر و آنهائى هستند كه ايمان آورده و نمازرا برپا داشته ، در حال ركوع صدقه (مستحبى ) مى دهند (كه منظور على عليه السّلاماست ) اى گروه مردم گويا گروهى از ايشان را مى بينم (كه به من تهمت زنند) و گويندعلى بن ابيطالب علم غيب دارد و اوست پروردگارى كه مى ميراند و زنده مى گرداند و اوبر هر كارى تواناست ، قسم به پروردگار كعبه دروغ مى گويند، اى مردم درباره ماآنچه خواهيد بگوئيد ولى ما را مخلوق خدا بدانيد. آنگاه بعد از ذكر اعمال سفيانى و ديگران فرمود: در اين هنگام ملائكه در آسمانها مضطربشوند و خداوند به قائم از ذريه من كه صاحب الزمان است اجازه خروج مى دهد آنگاه خبر اودر هر مكانى شيوع يافته و جبرئيل بر صخره بيت المقدس فرود آمده براىاهل دنيا فرياد مى زند: (قد) جاء الحق و زهق الباطل كان زهوقا.(441) سپس حضرت آهى كشيد و ناله اى زد و فرمود: بنى اذا ما جاشت الترك فانتظرالخ (كه در فصل حضرت مهدى عليه السّلام ذكر شد) آنگاه فرمود:جبرئيل در صيحه خود صدا مى زند اى بندگان خدا بشنويد آنچه را كه مى گويم ، همانااين مهدى آل محمد است كه از مكه خروج كرده ، او را اجابت كنيد. |
|
|
|
|
|
|
|
|