بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی, سید حمید فتاحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19430001 -
     19430002 -
     19430003 -
     19430004 -
     19430005 -
     19430006 -
     19430007 -
     19430008 -
     19430009 -
     19430010 -
     19430011 -
     19430012 -
     19430013 -
     19430014 -
     19430015 -
     19430016 -
     19430017 -
     19430018 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

اما اگر اين چراغ در دلش روشن نشود، او خود را در يك محيط تاريك و ظلمانى مى بيند درنتيجه هر قدمى را در زندگانى خويش ، با افسردگى خاطر و اضطراب و نگرانى و و..... بر مى دارد در دنياى امروز، چه قدر سرمايه براى روشن ساختن قلبهاى افسرده ونگران صرف شده است ؟ آيا علت و عوامل افسردگى را، روشن ساخته اند، تا كسىبداند، چه عواملى و با كدام شرائط موجب اين بيمارى مى شود؟ در هر صورت اگر انسانرا در جهت ايمان و يقين به خداى متعال و دريافت غذاهاى سالم بر خوردارش نسازيم هيچپيشرفتى برايش مفيد و آرام بخش نخواهد بود بلكه مانند دانه اى كه مغز تلخى دارد هراندازه كه بزرگ گردد و بيك درخت پر ميوه اىتبديل شود اين تلخى از آن جدا نخواهد شد.
عامل افسردگى هاى انسان چيست ؟
چرا حزن و اندوه و افسردگى در وجود انسان اين همه ريشه دوانده و تمام وجودش راگرفتار ساخته است ؟
چرا علم و دانش و مدعيان تمدن و ترقى به فرياد او نمى رسند آيا اين همه خسارتهاىاخلاقى ، روانى ، اقتصادى ، شخصيتى ، عدم رشد و شكوفائى استعداد و لياقت ها ووابستگى هاى مادى و و .... براى نسل بشر كافى نيست كه با تجديد نظر و اعتراف بهخطاء و اشتباه و قبول نظم جهان هستى ، حيات جديدى را براى وى تدارك نمايند؟
آيا دانشمندان و پزشكان ، خصوصا روانشناسان در مورد اين كسالت مى توانند بيمار رابا يك نگاه بدنياى ديروز و امروز، و كشف علت اصلى ، براى هميشه راحت كنند؟ مثلاً ايننكته را عنوان كنند كه در ميان انسانهاى گذشته اين ناراحتى در چه سطحى بود و چرا؟ درپاسخ به اين سئوال ، وجدان پاك بايد دخالت كند تا نيازمندان را ازجهل و نادانى نجات دهد و با صراحت بگويد كه در دوران اوليه ، باور و يقين بخدا درانسانها بيشتر بوده و لذا، افسردگى كمتر داشتند بنابراين نبايد عصر و زمان حاضررا دوران تمدن و ترقى ملقب ساخت در حالى كه هر روز به آمارِ حوادث ناگوار افزون مىشود و به عظمت و شدت جهل و نادانى انسانها، از طرق گوناگون اضافه مى گردد.
نكته مهم
افسردگى و يا حزن و غم در عمق وجود بشر بدون علت نيست و راهپيداكردن آن ، اين است كه به نياز و احتياجات ضرورى اورسيدگىكامل بشود تا اينكه علت نابسامانى هاى روحى خودبخود مشخص گردد،اگر دانش آموزىاز نفهميدن درس و يا نمره كمتر در ورقه امتحانى افسردگى پيداكرده است نمى توان باپوشاك و خوراك يا اسباب بازى اين افسردگى را دراو درمان كرد بلكه بايد دراحتياجات او مطالعه كرد وقتى كه روشن شد علتافسردگى او كمبود آموزشهاى درسىاست بايد اين كمبود را جبران نمود تاافسردگى ريشه كن شود در حالى كه با وجودپيشرفت هاى علم و دانش اغلببيماران و يا تمام مردم بجاى كمبودهاى معنوى مانند ضعفايمان و يقين بخداىمتعال از داروهاى مغز و اعصاب استفاده مى كنند و يا با ساختن قيافههاى خيلى دقيقو ظريف مذهبى ، بجاى بندگى و توجهكامل روح و قلب آنان بخداى هستى ،خود را مشغول ساخته اند.
اين برخورد هيچ وقت نمى تواند روح و روان انسان ها را از افسردگيها نجات دهد و اگركسى از اين راه موفق به [روان گردانى ] شود و مدتى افكار خويش را از اين موضوعدردناك به چيزهاى ديگرى منتقل سازد باز هم احتياج واقعى يعنى كمبود يقين بخداىمتعال ، در جاى خودش باقى است و بايد از طريق سالم ، اين كمبود جبران شود تا تمامناراحتى هايش پايان پذيرد.
نسخه خداوند براى معالجه افسردگى
شكى نيست كه خالق بشر، بطور كامل او را مى شناسد و علت افسردگيهاى ، وى برايشآشكار است و نيازهاى ضرورى وجود او را مورد عنايت قرار مى دهد تا اينكه به بندگانشتفهيم كند حزن و افسردگى شما بخاطر كمبود ايمان و يقين بپروردگارتان است چهاگر اين جاى خالى را مطابق با راهنمائى هاى پيشوايان معصوم عليهم السلام پُر نمايدهيچ وقت ناراحتى و افسردگى به سوى آنها نخواهد آمد در قرآن مجيد كلمه [لايحزنون ]13 بار و هميشه با جمله [لاخَوفٌ عَليهم ] آمده است يعنى بر مؤ منان هيچ نوع غم وافسردگى و يا ترس و نگرانى وجود ندارد و در آيه ديگر مى فرمايد بر اولياء خداترس و نگرانى و افسردگى وجود ندارد.
اين كلمه كه عمده ترين موضوع بحث ما را تشكيل مى دهد بعد ازنقل چند آيه از قرآن ، مورد بحث و بررسى واقع مى شود.
1 - يا بَنى آدَمَ اِما يَاءتِينَّكُم رُسُلٌ مِنكُم يَقُصُّونَ عَلَيكُم آياتى فَمَن اَتَّقى واَصَلخَ فَلاخَوفٌ عَلَيهِم وَلاهُم يَحزَنُونَ .(282)
اى فرزندان آدم آيا انبيائى از جنس شما نيآمدند كه آيات ما را به شمانقل كنند؟ پس هر كس تقوا و پرهيزكارى را پيشه خود سازد و نفس خويش را اصلاح كندهيچ ترس و افسردگى بر او نخواهد بود.
2 - وَ ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلا مُبَشِّرينَ وَ مُتدِرينَ فَمن آمَنَ وَاَصلَحَ فَلاخَوفٌ عَليهِموَلاهُم يَحزَنُون .(283)
ما پيامبران را جز بشارت به [اهل ايمان ] و ترساندن [گناهكاران ] نفرستاديم بنابراينهركسى ايمان آورد و خود را اصلاح نمايد [و بهاعمال ضد دينى آلوده نشود] هرگز بر آنان ترس و نگرانى ، و افسردگى و اندوهنخواهد بود.
از مجموع آياتى كه در اين زمينه وارد شده است دو نكته مهم و اساسى استفاده مى شود.
1 - ايمان 2 - اصلاح نفس .
اگر انسان از امكاناتى كه پروردگار متعال براى تحقق اين دواصل مهم ، در اختيار آنها قرار داده استفاده مطلوب و صحيحى را بدست آورد بطور يقين ازشر بيمارى افسردگى نجات مى يابد چون زمينه اى براى ابتلاء در وجود وى نخواهدبود آنچه بعنوان علت اصلى اين ناراحتى ازنظر قرآن ، محسوب مى شود نداشتن ايمانبپروردگار متعال است به جهت اينكه روح و روان انسان ابتداء بايد نياز و كمبودهاىخويش را تاءمين نمايد تا اينكه از اضطراب و يا ترس و نگرانى خلاص شود احتياجاتضرورى او، ايمان و يقين كامل بخداى متعال است چون مسير ايمان و يقين ، حقيقتى را بهروى انسان باز مى كند كه تاءمين كننده غذاهاى سالم روح و روان اوست مثلاً تلفن به يكشهر دور دست هنگامى ايجاد ارتباط خواهد نمود كه شماره با كُد آن شهر هماهنگ شود.
كُد مخصوص روح و روان ، ايمان به خالق متعال است اگر انسان بدون ايمان واردزندگى بشود هيچ زمينه اى براى جبران خواسته هاى وى صورت نمى گيرد وروانشناسى مذهبى علت اصلى افسردگى انسان را ، بى اعتنائى وى به نيازهاى عمدهروح و روان خويش ، مى داند چون اگر اين كمبودها، مطابق دستورات كارشناسان ، الهىجبران شود و او بوسيله ايمان و يقين به پروردگارمتعال ، گرسنگى و عطش شديد روحى خود را، رفع كند هيچ زمينه اى براى ورود، ميكربهاى افسردگى و يا غم و اندوه باقى نمى ماند و به همين جهت پيشوايان معصوم صلواتالله عليهم اجمعين با تزكيه و بهداشت روانى ، برنامه هاى تربيتى خودشان را، آغازكرده و بذر ايمان و يقين را با آموزش و پرورش هاى سالم ، آبيارى مى كنند در اينصورت هر مشكل و يا حادثه ناگوار بر ايشانقابل تحمل ، و نردبان ترقى خواهد بود وقتى كه قرآن مجيد مى فرمايد:
فَمَن آمَنَ واَصلَحَ فَلا خَوفٌ عَليهِم ولاهُم يَحزَنُون
پس اگر كسى به مرحله كامل ايمان صعود كند و روح و قلب خود را، اصلاح نمايد در اينحال ، هيچ ترس و نگرانى ، بر آنان نخواهد بود و هيچ وقت حزن و يا افسردگى پيدانخواهند كرد.
بنابراين علت افسردگى و ترس ونگرانى ها، ضعف ايمان و عدم پالايش قلبانسانهاست ، نكته ديگرى كه از آيات استفاده مى شود اينكه كلمه [خوف ] كه به معناىترس و نگرانى است قبل از [يحزنون ] كه به معناى افسردگى است آمده ، يعنىافسردگيها، از ترس و نگرانيها پديد مى آيد اگر ريشه نگرانى و ترس ، كه همانضعف ايمان و يقين به خداى متعال است بوسيله تزكيه نفس و اطاعتكامل از دستورات الهى ، قطع شود، موردى براى افسردگى پيدا نخواهد شد و اهميتروانشناسى دينى در اين جا، روشن مى شود كه انسانها را به ريشه اصلى بيمارىرهنمون مى سازد و داروى كامل آن را بدون ، پرده پوشى ، بيان مى كند همانگونه كهپيشوايان معصوم عليهم السلام ، در طول تاريخ از اين شيوه استفاده مى كردند وقتى كهانسانها، اين راه و روش را بطور كامل ، اجراء نمودند توفيق و رحمت بى پايان خداىرئوف و مهربان ، هم چون نسيم بهارى ، آنان را براى رشد و شكوفائى گلهاى صبر ومقاومت و نيل به آسايش و آرامشهاى كامل زندگى ، آماده مى سازد.
در روانشناسى هاى غير مذهبى ، تنها به راهنمائى هاى روانشناسان ، در معالجه بيمارانتكيه مى شود ولى روانشناسى دينى ، بعد از ارشاد و راهنمائى هاى لازم ، انسانها را بهقدرت بزرگ الهى متوجهه مى سازد تا اينكه آنان در معالجه ناراحتى و رفع نگرانى وريشه كن كردن افسردگى هايشان ، از خداى متعال استمداد كنند چون هر راهنمائى و پند واندرز يا دارو، و درمان با اراده و مشيت الهى مؤ ثر واقع مى شود بنابراين بر همگان لازماست در هر شرائط افكار عمومى را بسوى خالق هستى هدايت نمايند.
سوال : ايمان بخداى متعال چگونه مانع ترس و نگرانى و يا افسردگى مى شود؟
ج مسئله ايمان بپروردگار متعال بايد مانند ساير كلمات كليدى ، و مطابق بامعيارهاىصحيح تعريف شود چون اگر تفسير و تعريف درستى از كلمه ايمان دراختيار نباشد هيچكس نمى تواند از آن استفادهكامل ببرد، در آيات قرآن اين كلمه خيلى مطرح شده و غالباازآثار مفيد و نجاتبخش آن خبر مى دهند و در بعضى از آيات ايمان را با صفت فاعلىيعنى [مؤ من ]تعريف نموده و مى فرمايد:
اِنَّما المُؤ مِنُونَ الَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ اذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُماِيمانا وَ عَلى رَبِّهِم يَتوَكَّلُونَ .(284)
ايمان آورندگان كسانى هستند هر زمان نام خدا مطرح شود دلهايشان [از عظمت وجلال پروردگار] ترسان و لرزان مى گردد و هنگامى كه آيات الهى بر آنان خواندهشود به رتبه ايمانشان اضافه مى گردد و در هرحال به پروردگارشان اعتماد و توكل مى كنند.
ويژه گيهاى مؤ من
1 - ترس قلبى يا خشيت ، 2 - هر لحظه بياد خدا بودن .
3 - اعتماد و اطمينان كامل بپروردگار [توكل ] داشتن .
براى پاسخ به سؤ ال فوق ، بررسى كوتاه از اين سهاصل در فرد مؤ من لازم است ، ايمان يعنى باز كردن دريچه قلب و يا روح و روان بسوىمعنويت و مطالعه در عالم غيب ، و رسيدن به باور و يقين در مورد اينكه هستى با تمامخانواده اش هر لحظه از ناحيه پروردگار متعال جان مى گيرد چه اگر يك لحظه عنايتالهى قطع شود حيات و زندگى از عالَم برچيده مى شود و اصلاً معنائى براى هستىباقى نمى ماند.
وقتى كه انسان ، به اين مرحله از ايمان نائل گردد، در مورد عظمت وجلال و قدرت بى پايان خداى متعال ، آگاهى و معرفت خاصى را، كسب مى كند كه خود راهر لحظه در محضر پروردگارش مى بيند در نتيجه ، با ذكر و يادآورى خداى سبحان ،حالت خاصى در قلبش ‍ پديد مى آيد بخاطر اينكه او در اثر معرفت به عظمت وجلال الهى خود را چنان ضعيف مى بيند كه با ياد خدا ترسى بر تمام وجودش ‍ حاكم مىشود، چون ذكر خدا در پيش مؤ من ، تبلور عظمت وجلال نامتناهى اوست و در لسان ادعيه و احاديث از آن به [خشيت ] تعبير شده است و تفاوتشبا خوف در اين است كه خوف در مقابل حسابرسىكامل و اجراى عدالت الهى ، از اعمال انسان ، دردل وى ايجاد مى شود ولى خشيت در اثر معرفت بذات اقدس الهى پديد مى آيد.
انسان در از اين مرحله بيك معرفت و آگاهى خيلى ظريف و لطيفنائل مى گردد كه هر لحظه خود را با آيات الهى روبرو مى بيند در نتيجه با ديدنعلائم و نشانه هاى توحيد مراتب ايمان وى به سرعت بالا مى رود تا جائى كه تماملحظات عمر خويش را از عنايات الهى مى داند [مانند وجود نيروى برق در روشن نمودن لامپ، چه اگر قطع شود ديگر روشنائى وجود ندارد] وقتى كه روح و روان او به اين مرحلهرشد يافت مانند كوه بزرگ در مقابل حوادث ناگوار و فشارهاى سخت روزگار،متحمل و صبور خواهد بود و قبل از توجه به حوادث و لحظات تلخ و فشار مشكلات درتمام مراحل زندگى ، عظمت خداى متعال را مى بيند و باتوكل به او، زندگى را اداره مى كند.
وقتى كه قلب و يا روح انسان اين مراحل را پشت سرگذاشت براى هميشه بنور رحمت الهى، روشن خواهد بود و در كنار اين روشنائى هيچ موردى براى ترس و يا نگرانى هاى مذموم، باقى نمى ماند و با اطمينان خاطر بتمام حوادث مى نگرد و آنها را، اعم از تلخ و ياشيرين ، در جهت امتحان و آزمايش خويش مى داند در نتيجه تلاش مى كند تا از حوادثزندگى خود، امتحان خوبى داده باشد.
انسان با اين طرز تفكر، هيچ وقت با افسردگى روبرو نخواهد شد چون انسان مؤ من بهنعمت هاى موجودش ، وابسته نمى باشد تا براى از دست دادن آنها افسوس نمايد در اينصورت عاملى وجود ندارد تا او را، به افسردگى مبتلا سازد آنچه به نظر مى رسدعامل و يا ريشه اصلى افسردگى ، وابستگى انسان بهمسائل دنيوى است و چون تحليل درستى در اين مورد ندارد هر لحظه ، خوابهاى نگران كنندهو ملال آور مى بيند با وجود اينكه هيچ نوع نياز مادى ندارد و يا مشكلى برايش پيش نيامدهولى افسرده خاطر است چون از آينده نيآمده نگرانيها دارد و به ايام جدائى ازمال و مقام و رياست و و .... مى انديشد ولى در فرهنگ امامت توصيه شده كه نگرانى وغصه هاى آينده را به زندگى امروزت تحميل مكن ، زيرا، اگر آينده برايتان عمرِ مكتوبباشد خداوند در همان روزها بفكرتان خواهد بود.
در نتيجه - ايمان موجب زهد و عدم وابستگى انسان به دنيا مى گردد و تمام توجه او رابسوى خداى متعال معطوف مى دارد تا اينكه بتواند هر حادثه اى را با سلامتىكامل پشت سرگذاشته و استفاده مطلوبى را نصيب خود سازد.
نكته مهم : انسانهاى مؤ من به بركت ايمان وتوكل بخدا، هر نوع نگرانى را از تبديل شدن به افسردگى خطرناك باز مى دارندچون نگرانى در قلبى پيدا مى شود كه در آن ياد خدا نباشد بخاطر اين كه وجود مشكلاتو حوادث بزرگ در اثر ياد خدا، موجبات رشد و ترقى انسان را فراهم مى سازد چون بهبركت تحقق پايه هاى ايمان ، به علل و عوامل مشكلات ، آگاهى پيدا مى كند، يعنى باچشم دل مى بيند كه هر مشكل و يا حادثه اى ، چه مصالحى براى او دارد در اينحال صبر و تحمل برايش مشكل نخواهد بود اما اگر اين شناخت در وجود بشرشكل نگيرد در مقابل كوچكترين مشكل و حوادث تعادل خود را از دست مى دهد و با خسارت هاىزيان آور، روبرو خواهد شد.
نكته مهمى كه در قرآن به آن اشاره شده اين كه ، انسان بتواند در روح و روان خود،زمينه اى فراهم كند تا به يك بصيرت و آگاهىكامل ، در مورد جريانات زندگى ، نائل شود و اخلاق مناسبى را از خويش نشان دهد در اينصورت ، هيچ مسئله اى اعم از تلخ و يا شيرين ، قادر به تسخير روح و روان او نمىباشد.
لِكَى لاتاءسَوا عَلى ما فاتَكُم وَلاتَفرَحُوا بِما آتاكُم وَاَللهُ لايُحِبُّ كُلَّ مُختالٍفَخُورٍ .(285)
[اين را بدانيد] تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ و افسرده نشويد و به آن چه، به شما مى رسد خوشحال نگرديد و خداوند هيچ انسان متكبر خودستائى را دوست نمىدارد.
هر انسانى براى تحقق اين معنا بايد آمادگى هاى لازم را، در روح و روان خويش ، ايجادكند تا اينكه بتواند جريانات زندگى خويش را در اين قالب به ريزد، در اينحال ، جز مسئوليت انسان و آزمايشات الهى ، چيزى ديگرى نخواهد بود چنان كه در اكثرآيات و روايات به آن تاءكيد شده است .
كليد اصلى اين معما، ايمان به خداى متعال است وهر كسى از طريق تقويتمراحل ايمان و يقين آمادگى كافى پيدا مى كند تا مفاد آيه را در تمام برنامه هاى خود،اجراء نمايد پس وقتى كه روانشناسى دينى ، با الگو و معيارهاى قوى و محكم ، روانانسان را با اين واقعيت آشنا مى سازد ديگر موردى براى افسردگى باقى نمى ماندبخاطر اين كه او، بعد از شناخت و آگاهى ، به جانب مشكلات و يا حوادث نگاه نمى كند تاافسرده خاطر شود بلكه فقط به صبر و تحمل دوران امتحان ، خودش را، آماده مى سازد،چون بعد از دريافت آگاهيهاى اساسى در موردمسائل زندگى ، صبر و مقاومت بر وى ممكن خواهد بود در اين جا به يك نكته مهم اشاره مىكنيم در جريان رفاقت حضرت موسى (عليه السلام ) با حضرت خضر (عليه السلام )آمده است كه او مى خواهد حوادث اتفاق افتاده را با صبر وتحمل بگذراند قرآن دراين زمينه از قول خضر عليه السلام به او مى فرمايد: وكَيفَ تَصبِرُ عَلى مالم تُحِط بِهِ خُبرا (286) تو [موسى ] چگونه مى توانىبر چيزهائى كه به آنها، آگاهى و احاطه كامل ندارى صبر وتحمل نشان بدهى .
يعنى صبر و مقاومت در برابر هر حادثه اى مستلزم ، شناخت و آگاهى هاىكامل است و انسان از طريق ايمان مى تواند اين حقيقت را در خود پديد آورد تا نسبت بهجريان و حوادث زندگى ، صبور و مقاوم باشد چنان كه در وصيت حضرت على ((صلواتالله عليه )) بفرزندش امام حسن عليهماالسلام آمده : غم و افسرده گى ها را با صبر ويقين كامل بخدا از خودت دور كن .
اين جمله دو نوع معنا مى تواند داشته باشد : 1 - صبر و يقين مانعشكل گيرى افسرده گى است ، 2 - صبر و يقين افسرده گيها را بى خطر مى سازد.
در هر دو صورت مشكل افسردگى حل مى شود و انسان از شر اين كسالت خطرناك نجاتمى يابد در داستان حضرت يونس (عليه السلام ) آمده است وقتى كه در شكم ماهى قرارگرفت يك دنياى تاريك و وحشتناكى را مشاهده كرد در اينحال با توسل بدرگاه الهى و اعتراف به اشتباه خود، رحمت نجات بخش پروردگار، بهفريادش رسيد.
فَاستَجَبنالَهُ و نَجَّيناهُ مِنَ الغَمِّ و كَذلِكَ نُنجِى المُؤ مِنينَ .(287)
پس ما دعاى او را مستجاب كرديم و از اين غم و افسردگى ناگوار نجاتش داديم و هم چنينمؤ منين را از گرداب غم وافسردگى ها نجات مى دهيم .
نكته مهم
اين آيه شريفه مؤ يد بحث ماست يعنى ايمان بخدا، وقتى كه دروجودانسان شكل گرفت مانند كشتى نجات او را از محاصره مشكلات و افسردگىهاى زندگىبه ساحل مى رساند چون هيچ وقت خداوند بندگانش را فراموش نمىكند پس ما هم اگردر شكم دنيا آن چنان افسرده خاطر شويم كه مانند حضرت يونس(عليه السلام ) در شكمماهى ، به پايان حيات برسيم باز هم استمداد واستغاثه به درگاه حضرت حق جلتعظمته و اعتراف به گناه و اشتباهات ، موجبنجات و سعادت ما خواهد بود بنابراين ياءسو نوميدى در فرهنگ دينى ، معناندارد و از گناهان بزرگ به شمار مى رود چون خدائىكه تمام امكانات در اختياراوست و هر چه او اراده كند آن مى شود دليلى براى نگرانى وياءس وجود ندارد وبايد اين حقيقت از طريق رعايت دستورات الهى در روح و روان ما آنچنان تقويتگردد تا بعد از جواب كردن پزشك هم ، افسرده نشويم چون جواب كردنبيمارمشكل خود، پزشك است كه علم و تخصصش بپايان رسيده و بيشتر از آنكاربردندارد اما براى قدرت و ذات اقدس الهى پايانى وجود ندارد در نتيجه ايمان، انسان را باپزشكى آشنا مى كند كه در هر عصر و زمان درمان ومعالجاتكامل بدست اوست و آن پروردگار مهربان است .
والحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة اللهعلى اعدائهم اجمعين

fehrest page

back page