|
|
|
|
|
|
فصل دوّم : شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه : ابوجعفر منصور[خليفه عبّاسى ] در روز جمعه اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع )تكيه زده بود، بيرون آمد. مردى - كه رزام آزاد شده خالد [يا: خادم ] بن عبداللّه ناميده مىشد - گفت : اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند است كه وى بردست او تكيه زده است ؟ گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق - صلّى اللّه عليه - است ؟ وى گفت : به خدا سوگند، نمى دانستم [اگر مى دانستم ،] بى گمان آرزو مى كردم كهگونه ابى جعفر [منصور، برزير] نعلين و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلومنصور ايستاد و گفت : اى اميرالمؤمنين ! آيا اجازه هست سؤ الى بكنم ؟ منصور گفت : ازايشان [يعنى امام صادق (ع )] بپرس . [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم . منصور گفت: از او بپرس .] پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) كرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده .حضرت صادق (ع ) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه آنها موردبازخواست قرار نمى گيرى . گفت : تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست ونماز جز به آن كامل نمى گردد، بفرما. امام صادق (ع ) فرمود: نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارتكامل داشته ، و كامل و بالغ بوده (21)، و ساتر داشته باشد، و راست بايستد، و نسبتبه خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او] بايستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع وتواضع نموده و استوار باشد، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى ، و شكيبايى و بىتابى بايستد، به گونه اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده عذابتنها براى اوست ، و تمام اموال و دارايى خويش [يا: آرمانهاى خويش ] را در راه خدابذل نموده و تمام اهداف [يا: وجود و تعلّقات خود را]خيال انگاشته ، و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوندبذل نموده ، و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسطِ راه و راه راسترا طى نمايد، و وابستگى هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سيربه سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نمايد، و از او اجازه ورودبگيرد. پس هرگاه كسى اينچنين عمل كند،نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر، و ازآن خبر داده شده است كه : براستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند بازمى دارد.(22) آنگاه منصور رو به امام صادق (ع ) كرده و عرض كرد: اى اباعبداللّه ، ما پيوسته ازدرياى [علم ] تو استفاده نموده ، و به سوى تو نزديكى مى جوييم ، ما را از كورىباطنى بينا گردانيده ، و به نور هدايت خويش ، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مىنمايى ، و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم .(23) كيفيّت نيّت در عبادات ناگفته نماند: از آنجا كه در خطبه اين كتاب كيفيّت نيّت را توجّه داديم و به روشنىبيان كرديم كه : بنده بايد خداوند - جلّ جلاله - را تنها از آن جهت كه شايسته عبادت وبندگى است بپرستد، لذا در موارد بسيارى از عبادات ، چگونگى الفاظ نيّت را ياد آورنمى شوم . و ديگر اينكه - چنانكه اشاره خواهيم كرد - نيّت ، همان قصد و تصميم انسان براى انجامعبادت است (24) و اين چيزى نيست كه بر او مخفى بماند. آيا نمى بينى كه مولايمان امامصادق (ع ) هنگامى كه شروط نماز را برشمرد، نيازى به ذكر نيّت نديد، و جهت آن ايناست كه نيّت به خودى خود، در آنچه آن بزرگوار (ع ) بدان اشاره فرمود،داخل است و لذا آن را ذكر نفرمود. فصل سوّم : فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن 1 - خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد: قُلْ: ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى ، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً.(25) - بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ، زيرا مسلّماً شماتكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود. خداوند در اين آيه شريفه براى مخاطبَين آن هيچ جايگاه و مقامى در صورتى كه دعانداشته باشد، قرار نداده ؛ بنابراين ، از اين كلام فهميده مى شود كه جايگاه و منزلتانسان در نزد خداوند - جلّ جلاله - به اندازه دعا، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات وخواندن اوست . شايد كسى اشكال كند بگويد: مراد از دعا در اين آيه ، عبادت و پرستش خداونداست ؛ ولى اين درست نيست ، بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سرورانما (عليهم السلام ) روايت كرده اند كه مقصود از دعا در اين آيه ، بدون كم و كاستهمان دعايى است كه در عرف شرع فهميده مى شود. 2 - خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد: فَلَوْلا إِذْ جآءَهُمْ بَاءْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَلكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ. (26) - پس اى كاش هنگامى كه سختى و ناگواريى از سوى ما به آنان مى رسيد، تضرّع وزارى مى نمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده وسنگدل گرديده بودند. خداوند - جلّ جلاله - در اين آيه شريفه هشدار مى دهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مىنمودند، خداوند سختى و ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمى داشت ، وناراحتيهاى آنان را برطرف مى نمود. ملاحظه مى شود كه خداوند نفرمود: اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيه ما بهسوى آنان مى آمد، نماز مى خواندند، يا روزه مى گرفتند، يا حجّ بجا مى آوردند، يا قرآنقرائت مى نمودند، و اين خود به صراحت مطلب را براىاهل فهم از برجستگان روشن مى نمايد. 3 - باز از جمله آيات ، وعده پاكيزه خداوند - جلّ جلاله - است به اينكه : دعا، كليد رسيدنبه آمال و آرزوهاست . آنجا كه مى فرمايد: وَ إِذا سَاءَلَكَ عِبادى عَنّى ، فَإِنّى قَريبٌ، اءُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ. (27) - و هرگاه كه بندگانم درباره من بپرسند، بگو: كه من نزديكم ، و دعاى هر دعا كننده راهنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم . 4 - و نيز در اين باره است فرمايش ديگر خداوند - جلَّ جلاله - كه مى فرمايد: اءُدْعُونى اءَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُوُنَ عَنْ عِبادَتى ، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَداخِرينَ. (28) - مرا بخوانيد تا دعايتان را براى شما اجابت كنم ، براستى كسانى كه از پرستش وعبادت من گردنكشى مى كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد. خداوند - جلّ جلاله - با اين آيه شريفه توجّه مى دهد كه ترك كردن دعا، استكبار وگردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز سبب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خوار كننده آناست . از امام صادق (ع ) روايت شده كه مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مى نمايد دراين آيه ، همان دعا است ، و اينكه هركس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران وگردنكشان خواهد بود. 5 - تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد، براى عارفان كفايت مى كند، و اگر نبود درفضيلت دعا، جز فرمايش خداوند - جلّ جلاله - به سرور پيامبران - صلوات اللّه عليه وآله - آنجا كه مى فرمايد: واصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَداوَةِ وَالْعَشِىِّ، يُريدُونَ وَجْهَهُ، وَلاتَعْدُعَيْناكَ عنَْهُمْ. (29) - و خويشتن را با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مى خوانند، در حالى كه تنهاخشنودى او را اراده نموده اند، به صبر و شكيبايى وادار كن ، و مبادا چشمانت را از آنانبردارى . كفايت مى كرد، و اين امر بزرگى است ؛ زيرا اين خطاب در مقام ستايش و مدح كسانى كهصبح و شام به درگاه پروردگار دعا مى كنند، صادر شده و خداوند - جلّ جلاله - بهخاطر دعاى آنان در صبح و شام به رسولش (ص ) امر فرموده كه پيوسته ملازم آنانبوده ، و چشمان شريفش را از مصاحبت و همنشينى با ايشان برندارد. فصل چهارم : فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات اين فصل چندين فايده از فوايد دعا را دربردارد: نخست اينكه دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند - جلّ جلاله - است . چنانكه در روايتى آمدهكه امام صادق (ع ) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه علىّ(ع ) فرمود: محبوبتريناعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين ، دعا، و برترين عبادت ، عفّت و پاكدامنى است . دوّم اينكه : دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده ، و درهاى روزى رابه روى او مى گشايد. چنانكه روايت شده امام جعفر صادق (ع ) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كهرسول اللّه (ص ) فرمود: آيا شما را راهنمايى ننمايم بر جنگ افزارى كه شما را ازدشمنانتان نجات داده و روزى هايتان را افزون گرداند؟ عرض كردند: بله . فرمود:شب و روز پروردگارتان را بخوانيد، زيرا براستى كه دعا، سلاح و جنگ افزار مؤمنان است . و در حديث ديگر از امام صادق (ع ) آمده است كه : دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر است . سوّم اينكه : دعا، ستون دين ، و نور آسمانها و زمينهاست . چنانكه از امام صادق ، جعفر بن محمّد از پدربزرگوارش (عليهماالسلام )نقل شده كه رسول خدا(ص ) فرمود: دعا، سلاح مؤمنين و ستون دين ، و علّتِ روشنايىآسمانها و زمين است . چهارم اينكه : دعا، از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى كند. چنانكه عمر بن يزيد نقل مى كند كه از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم (ع ) شنيدم كه مىفرمود: براستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى كند. وى مى گويد: عرض كردم : فدايت شوم ، امور مقدّر معلوم است مقصود از امور غير مقدّر چيست؟ فرمود: خداوند جلوگيرى مى كند تا اينكه مقدّر نشود. پنجم اينكه : دعا، بلا را دفع مى كند. چنانكه ابى ولّاد حفص بن سالم خيّاط مى گويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى(ع ) وارد شدم ، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم . حضرت فرمود: بهاصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو كه : تقواى خداوند عزّوجلّ را پيشه كنيد، كهشما در عهد پادشاهىِ شخص سركشى هستند (و مقصودشان ، اَبُوالدَّوانيق يعنى منصورخليفه عبّاسى بود)، پس زبانهايتان را حفظ كنيد، و بر جانها و دينتان محافظت كنيد، وامورى را كه از وقوعِ آن بر ما و خودتان بيم داريد با دعا دفع كنيد؛ زيرا به خداسوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى ، بلا را دفع مى كند در حالى كه بلامقدّر شده و اراده حتمى و قضاى الهى به آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى ماندهاست ؛ ولى وقتى خداوند خوانده مى شود و از او خواسته مى شود كه بلا را برگرداند،آن را دفع مى كند، پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد. ابوولاّد مى گويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن (ع ) را به ياران خود رساندم ،ايشان بدان عمل نموده و بر ابوالدّوانيق نفرين كردند، و درست در سالى به سوى مكّهخارج شده بود، در كنار بئرميمون پيش از آنكه مناسك حجّ را انجام دهد، جان سپرد وخداوند ما را از دست او راحت كرد. ابوولاّد مى گويد: من نيز در آن سال حاجى بودم ، به خدمت حضرت ابى الحسن (ع )رسيدم ، ايشان فرمود: اى اباولاّد، چگونه ديديد كاميابى و مستجاب شدن در آنچه راكه به شما امر نموده و بر انجام آن تشويق كردم ، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق ؟اى اباولاّد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمننازل مى كند و دعا را به او الهام مى كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را برطرف مىنمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمنىنازل مى كند و او از دعا كردن خوددارى مى كند، مگر اينكه آن و گرفتارى طولانى مىگردد، پس وقتى بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن ! ششم اينكه : مقصود از گفتار خداوند - جلّ جلاله - آنجا كه مى فرمايد: ما يَفْتَحِ اللّهُ للِنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلامُمْسِك لَها. (30) - هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمى تواند جلو آن را بگيرد. همان دعاست ، چنانكه امام صادق (ع ) در روايتى در رابطه با آيه شريفه فوق مىفرمايند مقصود همان دعاست . هفتم اينكه : دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است . چنانكه محمّد بن مسلم مى گويد: به امام باقر(ع ) عرض كردم : آيا اينكه مى گويند كهرسول خدا(ص ) درباره حَبّه سَوْداء(31) فرموده كه : مايه شفا و بهبودى از هربيمارى است ، جز مرگ . صحيح است ؟ فرمود: بله ، سپس فرمود: آيا مى خواهى تورا از چيزى كه سبب شفا و بهبودى از هر بيمارى و آسيب ، حتّى مرگ است ، آگاه سازم ؟عرض كردم : بله ، فرمود: دعا. هشتم اينكه : دعا، قضاى مُبْرَم و اراده حتمى و استوار الهى را برمى گرداند. چنانكه علىّ بن عقبه مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود: براستى كهدعا، قضا و اراده حتمى و مُبْرَم را بعد از اينكه سخت و محكم شده باشد، برمى گرداند،پس بسيار دعا بكن ، زيرا دعا كليد تمام رحمتها، و سبب كاميابى و برآورده شدن تمامخواسته هاست ، و جز با دعا كردن نمى توان به آنچه نزد خداوند است (32)نايل گرديد. بى گمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر اينكه بزودى بهروى كوبنده اش گشوده مى شود. نهم اينكه : هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند-جلّجلاله - او را به آرزويش نايل مى گرداند. چنانكه در روايتى آمده امام صادق (ع ) فرمود: هركس بيم آن را داشته باشد كه بلا ومصيبتى به او برسد، پس با دعا كردن در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و براىمرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچگاه خداوند آن بلا را به او نشان نمى دهد و وى را به آنگرفتار نمى نمايد. تمام فوايد دعا را كه روايات گذشته مشتمل بر آن است ، ما از ناحيه انعام و احسانى كهخداوند - عزّوجلّ - بر ما تفضّل فرموده ، آشكارا يافته ايم ، پس هركس حسن ظنّ به صدقگفتار ما دارد، در حقّ بودن و تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همهاين نتايج )، شكّ و ترديد به خود راه ندهد. دهم اينكه : دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روزجزا و قيامت به عقب مى اندازد. چنانكه در روايتى آمده كه امام رضا (ع ) فرمود كه از پدربزگوارم (ع ) شنيدم كه مىفرمود: براستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مى ايستد، و آن دو (يعنى دعا وبلا)تا روز قيامت توافق پيدا مى كنند.(33) يازدهم اينكه : دست دعا كننده هرگز خالى از فضلِ رحمت خداوند - جلّ جلاله - برنمىگردد. چنانكه محمّد بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اىدستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمى گشايد، مگر اينكه خداوند - عزّوجلّ - شرممى كند كه چيزى از فضلِ رحمت خويش در آن نگذاشته ، دست او را خالى برگرداند، پسهرگاه كه دعا مى كنيد، تا دستتان را بر روى و سرخويش نكشيده ايد،برنگردانيد.(34) فصل پنجم : برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن افضل بودن دعا از ديدگاه روايات 1 - در روايتى آمده كه فضالة به واسطه معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بنعمّار] مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : دو نفر در يك لحظه شروع به خواندننماز مى كنند، يكى در نماز قرآن مى خواند و قرائتش بيشتر از دعاست ، و ديگرى دعايشافزون از تلاوت قرآن ، و در يك لحظه نماز را به آخر مى رسانند، كداميك از اين دوافضل و برتر است ؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست . وى مى گويد: عرض كردم : مى دانم كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. كدام برتر است ؟حضرت فرمود: دعا، برتر است . آيا فرمايش خداوندمتعال را نشنيده اى كه مى فرمايد: وَقالَ رَبُّكُمْ: اءُدْعُونى ، اءَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتى ،سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ. (35) - و پروردگارتان فرمود كه : مرا بخوانيد، تا دعايتان را براى شما اجابت كنم ،براستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با حالت خوارى و ذلّت واردجهنّم خواهند شد. به خدا سوگند مقصود از عبادت در آيه شريفه دعاست ، به خدا سوگند آنافضل است . آيا آن عبادت نيست ؟ و حضرت دوبار فرمود: به خدا سوگند عبادت هماندعاست و بعد فرمود:، آيا دعا استوارترين عبادت نيست ؟! سپس دوبار افزود: به خداسوگند دعا، محكم ترين عبادت است . 2 - در روايت ديگر آمده كه از امام باقر(ع ) پرسيده شد كداميك از اين دو در نمازافضل است : بيشتر قرآن خواندن ، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسياردرنگ كردن در ركوع و سجود. مگر كلام خداوندمتعال را نشنيده اى كه مى فرمايد: فَاقْرَئُوا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَاءَقيموُا الصَّلاةَ. (36) - پس هر مقدار از قرآن را كه مُيَسَّر بود قرائت كنيد، ولى نماز را كاملاً بپاداريد. مسلّماً مقصود خداوند از اقامه و بپا داشتن نماز بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود وطول دادن آن دو است . راوى مى گويد عرض كردم : كداميك از اين دوافضل است : قرائت بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى بيشتر. مگر فرمايشخداوند متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد: قُلْ: ما يَعْبَؤُ بِكُمْ رَبّى ، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. (37) - بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ؟! افضل بودن دعا از ديدگاه عقل اكنون مى گويم از لحاظ عقلى نيز مى توان وجهى موافق با آنچه كه پيرامونافضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت . و آن اينكه : 1 - مسلّماً اين گونه نيست كه هركس كلام خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، به خدا معرفتداشته باشد، و قدر كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛ولى امكان ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مى خواند و از او درخواستمى كند و آرزوى خويش را از او مى خواهد، يعنى خداوند - جلّ جلاله - را نشناسد؛ بنابراين، دعا همواره مشتمل است بر: الف و ب - معرفت به ذات و صفات خداوندى كه او را مى خواند. ج - شناخت پيامبرى (ص ) كه مردم را به سوى او دعوت مى نمايد. د - معرفت به واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او. ه - ادب نيازمندى به خدا. و - دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد و تكيه بر خدا. ز - معجزه ها و كراماتى كه در نزد هركس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شدهو ناراحتيهاى شديدش برطرف شده ، تحقّق يافته است . و اينها همگى فايده ها و مَواهبى هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيشاز ديگر امور همسانِ آن است ، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى برامور ديگر ترجيح دارد. ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مى كنند. جواب اين سخن آن است كه حتّى دشمن خداوند - جلّ جلاله - يعنى ابليس نيز با دعا كردن ودرخواست از خداوند منتفع شده ، آنجا كه گفت : مرا از مهلت داده شدگان قرار ده ، و خداوند- جلّ جلاله - درخواست او را اجابت نموده و فرمود: إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. (38) - براستى كه تا روز مشخّص و معلوم ، از مهلت داده شدگان هستى . ليكن امكان ندارد همان گونه كه ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش منتفع شد، كسىدشمنِ خداوند - جلّ جلاله - باشد و در حال عداوت و دشمنى ، به خاطر خواندن قرآن شريفثواب داده شده ، و به ثمره آن نايل گردد. 2 - از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر تلاوت قرآن اين است كه : كسى كه درخواست و دعا مىكند، به همان اندازه اى كه در حاجت خويش به او نياز و اضطرار دارد، به او توجّه نمودهو در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى مى نمايد، بنابراين از آنجا كه نيازمنديها وحوائج مردم به خداوند - جلّ جلاله - در زندگانى دنيا بسيار است ، دعا كننده نيز بسانشخص مضطرّ، ناچار از اخلاصِ عبوديّت و بندگى است ؛ ليكن تلاوت قرآن شريف درغالب اوقات از اين حالتها خالى است ، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلتتلاوت مى نمايد، و در نتيجه خود اين كار [در نزداهل كمال ] محسوب مى شود. فصل ششم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه عقل احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ شايسته است دعا كننده در حال دعا توجّه داشته باشد كه وى مملوك خداوندگار توانا وقاهرى است كه بر او آگاهى و اشراف دارد، و اينكه بنده هيچگاه بى نياز از مولايش نبودهو هيچ زمانى نيست كه خواسته اى از او نداشته باشد. و نيز توجّه داشته باشد كهخداوند - جلّ جلاله - كه مالك همه چيز اوست ، داراى بزرگترين جلالت و بزرگى و شكوهو والايى است ، و وى كه بنده اوست ، در پست ترين مرتبه فرو مايگى و پستى و كاستىقرار دارد، و از سويى اصل و خاستگاهش به ترتيبمراحل آفرينش از خاك و گِل ، و گلِ سياه بدبوى متغيّر، و آب پَست است ، و از سوى ديگردستش از ناحيه زندگانى و وجود و تندرستى و تدبيراصول سعادتمندى در دنيا و آخرتش ، خالى است . پس اگر بنده با وجود اين خصوصيّتها، اگر با مولايى كه همواره به او نيكى نموده ،و توانا و قاهر است و بر او آگاهى و اشراف دارد، مخالفت نموده و اين مخالفت را به آنخاستگاه ناتوان و آسيب پذير و پست و نكوهيده اش بيافزايد، و جلالت واقبال و توجّه خدا به خود را كوچك بشمارد، و در كردار و گفتارش با او ستيز كند، ونظرش بر خلاف نظر او - كه در تمام حالات به صلاح بنده است - باشد؛ بايد هنگامدعا و مناجات بسان بنده برده خيانت پيشه وذليل در پيشگاه مولاى خويش ايستاده ، و همانند شخص فرومايه با شخصيّتى عزيز وبزرگوار، و شخص حقير نيازمند با مالك بى نياز و والا و بزرگ ، و چون فرد ناتوانناچيز با مولايى كه بيم و هراس از او دارد، و گفتگوى خيانت پيشگان و جنايتكاران باكسى كه از همه مالكان بزرگتر است و هر وقت كه بخواهد توانايى انتقام گرفتن رادارد، او را مورد خطاب قرار دهد. مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او همچنين بايد هنگام دعا و مناجات مقصود خداوند - جلّ جلاله - از فراخواندن تو به محضرمقدّسِ وجود خويش را بر مقصود خويش ، كه درخواست رحمت و جود و بخشش است ، مقدّمبدارى ، به گونه اى كه هنگام دعا لذّتى كه از ستايش و تقديسِ بزرگى و تعظيمشاءن و مقام او، و اعتراف به احسانش احساس مى كنى ، نزد تو محبوبتر از برشمردنحوايج خويش باشد، اگر چه خواسته هايت از امور مهمّ دارفنا بوده ، و يا براى دفعبزرگترين بلاها و گرفتاريها باشد. اى بنده ، اگر خداوند - جلّ جلاله - را از روى يقين مى شناختى ، مسلّماً مى ديدى كهاشتغال داشتن به حفظ حُرمت و حقّ رحمت او، تو را به اجابتِ و مساعدتى كه خواسته توست، زودتر نايل مى گرداند. چنانكه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: همانا خداوند - عزّوجلّ - مى فرمايد: هركس به جاى مسئلت نمودن از من ، به ياد و ذكر منمشغول گردد، برترين عطايايى را كه به درخواست كنندگان از خود مى دهم ، به او عطامى كنم . اينك مى گويم : آنچه را كه من در اين مقام از پيشوايان اسلام كه مقتداى ما هستند، مى دانماين است كه پيامبر اكرم - عليه افضل السّلام - فرمود برترين دعا، دعاى من و دعاىپيامبران پيشين است . آنگاه تنها كلمه لا إِلَه إِلا اللّه را بر زبان جارى نمود، و ستايش خدارا بجا آورد. عرض شد كه : كجاى اين كلام ، دعاست ؟ حضرت - كه درودهاى خداوند بر اوو خاندان او و بر اصفياء وبرگزيدگان پيش و بعد از او باد! - فرمود كه (بدينمضمون ) كداميك از اين دو، به منظور دعا كننده و مسئلت كننده آشناتر، و سزاوارترند كهفضايل از او درخواست شود؟ آيا خداوند - جلّ جلاله - يا عبداللّه بن جذعان ؟ آنجا كه اميّةبن ابى الصّلت او را ستود و گفت :
اءَاءَذْكُرُ حاجَتى ، اءَمْ قَدْ كَفانى
|
حَياؤُكَ؟ إِنَّ شيمَتَكَ الْحَيآءُ
|
إِذا اءَثْنى عَلَيْكَ الْمَرْءُ يَوْماً
|
كَفاهُ مَنْ تَعَرَّضَهُ الثَّنآءُ
| - آيا حاجتم را ذكر كنم ، يا شرم و حياى تو از برآورده نكردن خواسته ام براى من كافىاست ؟ زيرا شرم و حيا، سرشت و خوى توست . اگر روزى ، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه اوست (يعنى خود تو)براى او كافى خواهد بود. بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر: مدح و ثناگويى ممدوح در برآورده شدن حوايجِستايشگر كفايت مى كند، پس خداوند - جلّ جلاله - به خاطركمال بخشش و رحمتش به برآورده كردن حوايج شايسته تر است . عواقب سوء غفلت در حال دعا بنابراين هرگاه ديدى ، قلب و عقل و نَفْس تو هنگام تضرّع و بر اين اوصاف متّصفاست ، بدان كه در محضرِ وجود و جوُدِ خداوند قرار گرفته اى ، و چه عنايتها، و چه كليدسعادتمنديها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است ! ولى امر ديدى قلبت به غفلت ، و عقلت به فراموشى گرفتار است ، و به جاىاشتغال به خداوند - جلّ جلاله - امور ديگر به خود سرگرم نموده ، و درحال دعا گويى به يقين احساس مى كنى كه گويى در محضر هيچ كس نيستى ، و درپيشگاه خداوند بلند پايه اى كه خداوندگار عالميان است قرار ندارى ، و خاكسارىعبوديّت و بندگى بر چهره ات نمايان نيست ، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و شكوه بزرگالهى ندارى ، و حدّاقلّ حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه هنگام ديدنمولايشان لرزه به اندامشان مى افتد، ندارى ، مسلّماً بدان كه به واسطه گناهانت ازخداوندى كه به همه نهانيها آگاه است ، محجوب گرديده ، و به خاطر عيبها و كاستيهايتاز آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته ، و به جهت ويران نمودن قلبت از رسيدن بهخواسته ات ممنوع شده اى ، لذا بترس از اينكه خداوند - جلّ جلاله - به عدم ايمان توگواهى دهد زيرا كسانى را كه خداوند - جلّ جلاله - به بى ايمانى آنان گواهى بدهد بههلاكت و گمراهى مبتلا خواهند شد. به خداوند بزرگ و پاكيزه مى فرمايد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ وَ إ ذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ، زادَتْهُمْإِيماناً، وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. (39) - تنها كسانى مؤمن هستند كه وقتى ياد از خدا مى شود، دلهايشان مى لرزد، و هنگامى كهآيات خدا بر آنان خوانده مى شود، بر ايمانشان افزوده مى گردد، و تنها برپروردگارشان توكّل مى نمايند. پس بسان بنده اى كه مولايش بر سوء بندگى و پليدى درون و شيوه ناپسند او آگاهىپيدا كرده ، و از درگاهش رانده ، و از آستانه اش دور نموده ، او را از جمله اين گونه عذابنموده كه به جاى مشغول نمودن به شرافت مقام رضا و خشنودى خويش ، به دنياسرگرمش نموده است ، بر حالِ نَفْسِ خويش گريه كن . بنابراين ، اگر با وجود دارا بودن صفات نكوهيده اى كه ذكر نموديم ، استجابت دعاهايتبه تاءخير افتاد، مسلّماً گناه از ناحيه توست ، و تو بودى كه بر اساس باور درست ،مولاى خويش را نخوانده ، و بر دَرِ توفيق او نايستاده اى . فصل هفتم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه روايات روايت آمده كه : امام صادق (ع ) كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمودرَغْبت اين است ، و پشت كف دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود:رَهْبت اين است ، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود:تَضَرُّع اين است ، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود:تَبَتُّل اين است ، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد وفرمود: اِبْتِهال اين است . سپس فرمود: تا قطره اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن . در حديث ديگرى از امام صادق - صلوات اللّه عليه - آمده كه : اِسْتِكانت در دعا ايناست كه دعا كننده هنگام دعا، دستانش را بر دو شانه اش قرار دهد. يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه : گشودن دست درحالت رَغْبَت ، به حال كسى كه به خداوند - جلّ جلاله - اميد دارد، و حسن ظنّشبه تفضّل او بر خوف از جلالِ عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است ، لذا شخص راغب هموارهخواهان ايمنى است ، و كف دستش را مى گشايد تا احسان خداوند به آن فرو ريزد. و شايد مقصود از حالت رَهْبَت و پشت كف دستها را به سوى آسمان نمودن ، اينباشد كه بنده با زبانِ حالِ خاكسارى ، به مالك دار فنا و بقاء مى گويد كه : منجراءت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم ، لذا از روى ذلّت وشرمندگى در پيشگاهت ، كف دستهايم را رو به زمين قرار داده ام . و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت تَضَرُّع اين باشد كهشخص تضرّع كننده به شيوه زنِ فرزند مرده در هنگام مصيبتِ بيمناك ، دستانش رابرگردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مىكند. و شايد منظور از تَبَتُّل و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناىتَبَتُّل در لغت كه انقطاع و بريدن و گسستن است ، اين باشد كه گوياشخصى كه تبتّل مى كند مى خواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو منقطع گشته ام ،بخاطر اينكه تنها تو شايسته پرستش هستى ، و با يك انگشت و نه با همه انگشتان ،بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مى نمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است ،لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده ، و بسان بردهذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده ، و به جاى درخواستآمال و آرزوها و ذكر خواسته خويش ، توجّه تامّ به خداوند صاحبجلال و عظمت داشته باشد. و گويا مقصود از اِبْتِهال و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد. و شايد منظور از اِسْتِكانت و گذاشتن دستها بر شانه ها، اين باشد كه گويادعا كننده با اين حالت مى خواهد بگويد: من همانند برده جنايتكار - كه با حالت اسارت ،و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مى برند و درپيشگاهش قرار مى دهند - دستهايم را به گردنم بسته ام . 2 - بجا آوردن مدح و ثناى خداوند - جلّ جلاله - پيش از درخواست حوايج . در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه خواستيد حاجتى از خداوند طلب نماييد،ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هركس حاجتى از پادشاهى بخواهد،ابتدا نيكوترين گفتارى را توان بر آن را دارد، آماده نموده و بيان مى كند، پس هرگاهخواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير وخوبى ثناى او را بگوييد... و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مى گويد: امام صادق (ع ) فرمود: در كتاب و دستْنوشتِ علىّ (ع ) آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسئلت و خواستن حاجت است ، پس هرگاهخواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد. وى مى گويد به حضرت عرض كردم : چگونه ثناى خدا را بگويم ؟ فرمود: مى گويى: يا مَنْ هُوَ اءَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَبِالمَنْظَرِ الاَعْلى [وَ بِالاُفُقِ المُبينِ]، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ - اى خدايى كه از رشته رگ گردن به من نزديكترى ، اى كسى كه ميان انسان و قلبشحايل مى گردى و از او به او نزديكترى ، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و درافق و كرانه آشكار] قرار دارى . و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود:[راه دعا كردن اين است :] ابتدا بجا آوردن مدح و ثناى الهى ، سپس اقرار به گناهان ،آنگاه مسئلت كردن . به خدا سوگند هيچ بنده اى با وجود اصرار برگناه ، از گناه خارجنمى گردد، و هيچ بنده اى از گناه در نمى آيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعترافكند. و نيز در روايت ديگر، حلبى مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : كنيزى دارم كهاز آن خوشم مى آيد، ولى هر فرزندى از آن متولّد مى شود مى ميرد، و اينك پسرى از آنمتولّد شده كه شبها مى ترسد، و مى ترسم كه او نيز زنده نماند و بميرد. امام صادق (ع ) فرمود: چرا دعا نمى كنى ؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير وحقّ تمام اعضا را در وضو كاملاً بجاآور، و نماز بگزار و نيكو انجام بده ، و پس از نمازستايش خدا را بكن ، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اينجمله را تكرار فرمود و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگويد) و پس از مدح وستايش پروردگارت ، بر پيامبر اكرم (ص ) صلوات بفرست ، سپس حاجتت را بخواه ،كه برآورده خواهد شد. آيا نشنيده اى كه رسول خدا(ص ) ديدند كه مردى نماز مى خواند، وقتى آن مرد نمازش راتمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم (ص )فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود. و نيز بار ديگر ديدند كسى نماز مى خواند، هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتداپروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش (ص ) صلواتفرستاد. آنگاه پيامبر اكرم (ص ) دوبار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مىشود. البتّه اين در صورتى است كه دعا كننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالكِامور اوست ، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هركدام از دو حالت (پنهانى ويا آشكارا دعا كردن ) را كه مى خواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند، وگرنهاگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند - جلّ جلاله - هر كردار وگفتارى را كه براى او مى پسندد، به او الهام مى فرمايد. و اين امرى است كه مابالوجدان آن را دريافته ، و عياناً بدان يقين و باور داريم . در روايتى آمده كه حضرت ابى الحسن امام كاظم (ع ) فرمود: يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار آشكار و در حضور مردم دعا نمودن برابر است . و نيز در روايت ديگر آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: بزرگى ثوابِ دعا و تسبيح گفتنبنده بين خود و خدا را، جز خداوند - تبارك و تعالى - نمى داند. و بالاخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مى گويد امام صادق (ع ) فرمود: خداوند - تباركو تعالى - اين امر [يعنى ولايت ائمّة (عليهم السلام ) ] را براهل اين گروه [يعنى شيعيان ] به صورت نهانى واجب نموده ، و هرگز آن را به صورتآشكارا نخواهد پذيرفت . صفوان مى گويد امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد،رضوان يعنى گنجينه دار بهشت ، مى بيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظراو عبور نكرده اند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است ]، خطاب آنها مى گويد:شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ حضرت فرمود: مى گويند: كارى با مانداشته باش ، ما گروهى هستيم كه در به صورت نهانى خدا را پرستيديم ، و خداوندنيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود. 4 - پاكيزه بودن از مظالم بندگان در حال دعا. چنانكه در روايت آمده كه اميرالمؤمنين (ع ) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به عيسى بنمريم (عليهماالسلام ) وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف ] بنىاسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانه منوارد نشوند، و به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر از مردم چيزى رابه ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمى كنم . 5 - معذور ندانستن ظالم در ظلم خود. زيرا در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هركس ، ظالمى را به واسطه ظلم و ستماو معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مى گرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، واگر دعا كند دعاى او مستجاب نمى گردد، و خداوند به واسطه ستم كشيدنش به او پاداشنمى دهد. 6 - جبّار و سركش نبودن . زيرا در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به حضرتداود (ع ) وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو، مرا ياد نكنند، زيرا هر بنده اى به يادمن باشد، من نيز از او ياد مى كنم ، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده ولعنتشان نموده و از رحمتم دور مى گردانم . 7 - دعا با قلب پاك و نيّت صادق . زيرا در روايتى كه عمر بن يزيد [يا: مزيد] مى گويد از امام صادق (ع ) شنيدم كه مىفرمود: مردى در بنى اسرائيل بود، كه به مدّت سهسال به درگاه خداوند دعا مى كرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش رامستجاب نمى فرمايد، گفت : اى پروردگار من ، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمىدهى ، يا به من نزديكى ، پس چرا جوابم نمى دهى ؟ حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت : مدّت سهسال است كه با زبان بد و دشنام دهنده ، و قلب متكبّر و ناپاك ، و بدون اينكه نيّتتصادق باشد، خدا را مى خوانى ، پس از اينها دست بكش تقواى الهى را دردل پيشه كن ، و نيّتت را نيكوگردان . حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى اومتولّد شد. 8 - دعا نكردن ، درباره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد. زيرا در روايتى علىّ بن سالم مى گويد از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود: خداوند -تبارك و تعالى - فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديده اى را دربارهستمى كه به او شده ، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمىگردانم . 9 - پرهيز از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را ازنيل به آرزويش بازدارد. چنانكه در روايت آمده كه امام باقر(ع ) فرمود: همانا بنده ، حاجتى از حوايج دنيوى را ازخداوند - تبارك و تعالى - درخواست مى كند، و خداوند مى خواهد كه تا مدّت زمان مشخّص(نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مى شود، پسخداوند به فرشته اى كه براى برآوردن حاجت او گماشته شده مى فرمايد: حاجت او رابرآورده مكن و او را از آن محروم گردان ، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و از مستحقّمحروميّت گرديد. 10 - توبه از گناهان و صلاح و صدق در حال دعا. زيرا در روايتى عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق (ع ) آورده كه بهحضرت عرض كردم : دو آيه در كتاب خدا هست كه منتاءويل آنها را نمى دانم . حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم : فرمايش خداوندمتعال كه مى فرمايد: اءُدْعُونى ، اءَسْتَجِبْ لَكُمْ. (40) مرا بخوانيد، تا [دعايتان را] براى شما اجابت كنم .) و من دعا مى كنم و مستجاب نمى گردد. حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند - تبارك و تعالى - خلف وعده مى نمايد؟عرض كردم : خير. فرمود: آيه ديگر كدام است . وى مى گويد: عرض كردم : گفتار خداوندمتعال كه مى فرمايد: وَما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقينَ.(41) (و هرچه انفاق كنيد، خداوند عوض و جانشين آن را [به شما] برمى گرداند، و او بهترينروزى دهندگان است .) و من انفاق مى كنم و عوض و جانشين آن را نمى بينم . حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده ؟ وى مى گويد: عرضكردم : خير. فرمود: پس چه ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: ليكن من - ان شاء اللّهتعالى - براى تو بيان مى كنم . توجّه داشته باش اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مى كرديد و سپس دعا مى نموديد،مسلّماً خداوند دعاى شما را مستجاب مى فرمود، ولى مخالفت و نافرمانى خدا را مى كنيد لذادعايتان را مستجاب نمى نمايد. و امّا اينكه گفتى : انفاق مى كنيد و جانشين آن را نمى بينيد، بدان كه اگر شمامال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و مواردِ درست انفاق مى نموديد، هيچ كسدِرْهَمى انفاق نمى كرد مگر آنكه خداوند عوض آن را به او برمى گرداند. و اگر از سمت و سو و جهتِ دعا او را مى خوانديد، حتماً دعاى شما را اجابت مى نمود، اگرچهنافرمان و گناهكار باشيد. وى مى گويد، عرض كردم : روش و جهتِ دعا چيست ؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب رابجا آوردى ، خدا را ستوده و او را به بزرگى ياد نموده و با تمام توان مدح و ثنايش رامى گويى ، و بر پيامبر اكرم (ص ) صلوات فرستاده و در صلوات بر او نهايت كوششرا مى نمايى ، و گواهى مى دهى كه حضرتش ، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده، و بر ائمّه هدى (عليهم السلام ) درود مى فرستى . بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم (ص )، عطايا و نيكيهاى خداوندنسبت به خود را يادآور شده و نعمتهاى او را ذكر مى كنى ، آنگاه خدا را ستايش نموده و اورا بر تمام اين امور شكرگزارى مى كنى ، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده وبه آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نموده و به گناهانى كه از يادت رفتهو بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاهخداوند توبه مى كنى ، و تصميم مى گيرى كه هرگز به سوى آنها بازنگردى ، و باحالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى ، از تمامى گناهانت طلب آمرزشمى كنى . و بخشى از گفتارت اين باشد كه : اءَللّهُمَّ، إِنّى اءَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبى ، وَ اءَسْتَغْفِرُكَ وَ اءَتُوبُ إِلَيْكَ، فَاءَعِنّى عَلىطاعَتِكَ، وَ وَفِّقْنى لِما اءَوْجَبْتَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ما يُرْضيكَ، فَإِنّى لمْ اءَرَ اءَحَداً بَلَغَ شَيْئاًمِنْ طاعَتِكَ إِلاّ بِنِعْمَتِكَ عَلَيْهِ قَبْلَ طاعَتِكَ؛ فَاءَنْعِمْ عَلَىَّ بِنِعْمَةٍ اءَنالُ بِها رِضْوانَكَوَالْجَنَّةَ. - خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مى خواهم ، و از تو طلب آمرزش نموده و بهسوى تو توبه مى كنم ، پس مرا بر طاعت و فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هرعمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نموده اى ، مؤفّقم گردان ، زيرا من هيچ كس رانديده ام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن طاعت ، نعمتت رابر او ارزانى داشته اى ، پس نعمتى را بر من ارزانى دار كه به واسطه آن به خشنودىو بهشتت نايل گردم . سپس بعد از همه اينها، خواسته هاى خويش را مسئلت مى كنى ، و من اميدوارم كه - ان شاءاللّه تعالى - خداوند تو را محروم برنگرداند.
|
|
|
|
|
|
|
|