بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب طبیب دله, صادق حسن زاده   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-400001 -
     M-400002 -
     M-400003 -
     M-400004 -
     M-400005 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
عارف كامل به قلم : آيت الله سيد حسين فاطمى قمى (شاگرد برجسته ميرزا جواد آقاملكىتبريزى رحمة الله عليه )
مقام تسليم و رضا
عيادت از بيماران
اثر موعظه استاد
برنامه شبهاى استاد
مراتب حب جاه
بگو من اشتباه كردم
ثمره رياضت و سحر خيزى
ارتحال استاد
دسيسه شيطان براى اهل علم
دعا سبب تحصيل علم است
چند نكته تازه درباره ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى از استاد سيد عبدالله فاطمى نيا
اثر سخنان ميرزا جواد آقا
من پنجشنبه آينده مهمانم
جلوه عرفان از علامه سيد محمد حسين طهرانى
فرشتگان شب
ميرزا جواد آقا مناجاتى بود
تجرد نفس
ميرزا جواد آقا در آخرين منزلگاه هستى
ميرزا جواد آقا از ديدگاه رهبر انقلاب
رساله لقاءالله اشكم را سرازير مى كند
بهترين كتاب در موضوع لقاءالله
راه فهميدن معانى عالى
لذت معرفت شهودى و وجدانى
سخنى درباره چاپهاى رسالة لقاء اللّه
ملا حسينقلى همدانى در ترتيب ميرزا جواد آقا شاهكار كرد
علت اشتباهات شيخ احمد احسائى
جمال يار از حاج ميرزا عبداللّه شالچى (تولد: 1260 ه . ش ، وفات : 1363 ه . ش)
از قبر ميرزا جواد آقا مستفيض مى شوم
شب زنده دارى چندت ساعت باشد
نسخه استاد بر اساس روحانيت شاگرد
تشهد مقام شهود است
مقامات سالكين
انتقال معارف بانگاه عارفانه
دستورالعمل در عالم رويا
چرا تكليف را انجام ندادى ؟!
چه مى بينى ؟!
توقف در منزلگاه ابدى فرزند
عارفى از ديار خوبان از: آية اللّه سيد احمد فهرى زنجانى
تشكر از واسطه فيض الهى
در آسمان شب
در بلا هم مى كشم لذات او
رفع العلم و ذهب الحلم 1343
ازجهان ، جان رفت و از ملت ، پناه 1343
اهميت كتاب لقاءاللّه
به سوى لقاءاللّه از علامه ميرزاخليل كمره اى
معرفى اصل كتاب ، مولف آن و موضوع كتاب
كتاب اعمالاميرالمومنين عليه السلام
ضرورت استاد در سير و سلوك
نه هر كه چهره بر افروخت دلبرى داند
سالك مستقيم از علامه حسن زاده آملى
ميرزا جواد آقا در محضر امام زمان عج
سلسله اساتيد عرفان ميرزا جواد آقا
لوح قبر ميرزا جواد آقا
روز عيد فطر1404ه .ق دهم تير 1363 ه .ش .
حكايات آموزنده ازصادق حسن زاده
قليان را چاق كن !
كفش هاى مخالفانت را جفت كن
تجربه شگفت انگيز
اعتكاف در مسجد سهله
تبعيت از روش ميرزا جواد آقا تبريزى
على رفت !
به مقام مكاشفه رسيده اى ؟
اجتماع ارواح در قبرستان وادى السلام
درس خصوصى ميرزا جواد آقا
مجاهد نامى در محضر عارف كامل
تحت تاثير ميرزا جواد آقا ملكى تبريز
شنيدن صداى فرشتگان !
روش سالكان در بيان مقامات خود
دستور ميرزا جواد آقا براى رويت ائمه عليهم السلام در خواب
اخلاص درچاپ كتاب
عارف كامل به قلم : آيت الله سيد حسين فاطمى قمى (شاگرد برجسته ميرزا جواد آقاملكىتبريزى رحمة الله عليه )
بسم الله الرحمن الرحيم
نظر به اينكه حضرت حجة السلام مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى صاحب كتاب مراقبات السنة و اسرار الصلاة و لقاء الله استاد حقيربودند لازم دانسته شمه مختصرى از حالات ايشان را ذكر نمايم ،دراوائل مشروطه ، چون اختلاف بين مردم ايجاد شده بود، ايشان صلاح خود را توقف تبريزنديدند، لذا به قم آمدند.
مرحوم حجة السلام آقاى شيخ مهدى حكمى قمى مى فرمودند :
از ثمره مشروطه كه خدا به ما عطا فرمود اين بود كه وسيله شد حاج ميرزا جواد آقا درساكن شود.
مقام تسليم و رضا  
ايشان بسيار محيط به اخبار بودند، همچنين در فقاهت ؛ زيرا حقير كتاب غايه القصوايىداشتيم ايشان حاشيه بر او نوشته و حضرت آية الله العضمى آقاى شيخ ابولقاسمقمى و حجة السلام جناب آقاى آقا سيد محمد - طاب ثراهما - هروقت در مساءله اى ازمساءئل فقهيه توقف داشتند با ايشان مذاكره مى كردند ؛ ليكن جناب ايشان بهخيال مرجع تقليد شدن نبود ؛ در هر صورت بسيار جديت داشتند به رفتن زيارت حضرتمعصومه با داشتن مرض قلب ، همه روزه مشرف مى شدند به حرام ! و در مقام رضا وتسليم ،گويا از خود اراده اى نداشت ، سراپا تسليم اراده خداى تعالى بود ؛ جوانىداشت به نام آقا ميرزا على آقا كه به مرض و با در گذشت و آن جوان بسيار دانشمند و درعلم و عمل سر آمد اقران خود بود ، ليكن حقير روز فوت او نتوانستيم بروم روز ديگر كهرفتم ديدم آقاى ملكى - رضوان الله عليه - نشسته و چشم ها به گودى فرو رفته ،مردم مى آمدند و ايشان را تسليت كى گفتند،ولى ايشانمشغول به ذكر خدا بود و زبانش به محمد خدا گويا بود، در اواخر عمر هفتسال از خانه بيرون نيامد مگر قبل از اذان صبح در بالاى سر حضرت معصومه نماز صبحرا به جاى مى آورند؛ بعد از نماز ايشان ،مرحوم آقا شيخ ابراهيم ترك معروف به صاحبالزمانى ايستاده موعظه مى كرد.
عيادت از بيماران  
اگر يكى از شاگردان شان يا از دوستان به مرضى مبتلا مى شد ايشان از حرم بهمنزل آن شخص رفته و بالاى سر مريض مى نشست و هفت حمد مى خواندند و به خانهمراجعت مى كردند و همه روزه ،اول آفتاب حقير و ساير شاگردان ايشان در منزلشان جمعمى شديم و آن جناب ما را به كلمات آتشين خود موعظه مى فرمود،به طورى كه صداىگريه و ضجه از اهل مجلس بلند مى شد!
اثر موعظه استاد  
معصوم عليه السلام فرمود: موعظه چون از قلب بيرون آيدداخل قلب مى شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمى كند ؛ مواعظ ايشان - طابثراه - چنان بود كه گويى آتش در دل جلسامشتعل مى نمود، چنان بود كه گويا انسان را از اين نشسته خارج و به عالم ديگرىداخل مى كند، ولى چون از مجلس ايشان خارج مى شديم با هر يك از مجلسيان آن مرحومتماس ‍ مى گرفتم باز همان حال غفلت در او بازگشت كرده بود؛ از بعد ايشان پيوستهآرزوى يك چنين مجلسى را دارم و به دست نمى آورم .
برنامه شبهاى استاد  
و اما عادت شبهاى ايشان چنين ايشان چنين بود كه به مهمانى و غير مهمانى نمى رفت و پساز ادعاى فرائض و نوافل استراحت مى فرمود ودل شب در مناجات باقاضى الحاجات حالاتى داشتند كه وصفش به قلم راست نيايد؛ ازجمله حالات شب ايشان مانند ديوانه و عشق لقاى حق ،به طورى كه مى توان آن بزرگوارپيروى از مولاى خود امير المومنين مى نمود در درك كردن طلوع فجر؛ چنانكه در كتاب كبريت احمر به روايت بيت الاحزان ،موقعى كه حضرت على عليه السلام رااز مسجد به خانه مى بردند،صبح دميده بود فرمود: روى مرا به مشرق كنيد،فرمود (والصبح اذا تنفس ) ( سوره تكوير، آيه 18)،اى صبح ! تو شاهد و گواهى و از توشهادت خواهم خواست كه از بدايت امر كه بارسول خدا عليه السلام نماز خواندم مرا تا امروز، خفته نيافتى و هميشه تفحص از تو مىكردم !
مراتب حب جاه  
و از فرمايشات مرحوم ملكى - رحمة الله عليه - اين بود كه فرمودند: در مجلس استادمجناب آخوند ملا حسينقلى همدانى مذاكره حب جاه شد،من عرض كردم : بحمدالله من حب جاه ندارم!؟
(آخوند همدانى ) رو كرد به مرحوم حاج شيخ كاظم و فرمود: ببين ميرزا جواد چه مىگويد!؟
اين مطلب گذشت تا موقعى كه عده اى از ملكى هاى تبريز آمدند به زيارت كربلا، برمن ظاهر شد كه معاشرتم با آنها همه ناشى از حب جاه است !
بگو من اشتباه كردم  
اين گونه بود فرمايشات ايشان كه موثر واقع مى شد. حقير در شبى از شب هاى ماهرمضان براى كارى بيرون از شهر رفته بودم ، ديدم عده اى از جوان ها و چند نفر هم ازاهل علم براى تفريح و گردش بيرون رفته بودند،اين منظره بر من ناگوار آمد. روزشپس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمايشات ايشان به عادت همه روز در ايوان مدرسهفيضيه ، حقير ذكر مصيبت مى كردم ، آن روز قبل از ذكر مصيبت قضيه شب گذشته را عنوانكردم به اين نحو كه چرا بايد ماهى كه فرمودند دعيتم الى ضيافة الله ) كه روزشبهترين روزها و شبش بهترين شبها ؛ نفس ها در آن ثواب تسبيح دارد ؛ خواب در آن ،عبادتاست ؛ چرا بايد اهل علم به تفريح بروند؟و به سايرين از جلالت اين ماه تذكر ندهند؟
آن روز گذشت . صبح روز ديگر در مسجد بالاسر پس از نماز خواستم سوالى از ايشانبكنم تا چشم شريفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: ديدى روزقبل چه كردى در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غيره ؟!چرا بايد به اين نحو اسماهل علم و علما را ببرى ؟ مگر تفريح غير مشروع است و يا بايد علما منبر بروند و بهاهل علم مطالبى را بگويند؟ممكن است به نحو ديگرى به آنها بگويند.
سرم به زير افتاد عرض كردم : خطا رفتم اكنون بفرماييد چه بايدم كرد؟ فرمود برومنبر و بگو من خطا كردم !
ولى براى من مشكل بود اظهار كنم خطاى خود را و ليكن در ذهنم بود تا يك روز آقا شيخابراهيم ترك زير بغل مرا گرفت و گفت : تو بايد امروز منبر بروى به جاى من و بهسختى مرا بلند كرد،رفتم منبر،فرمايش آن مرحوم به يادم آمد گفتم : در آن روز كه گفتنچرا بايد اهل علم در ماه رمضان به تفريح بروند من خطا كردم ! چيزى ازاهل علم نديدم ؛ ذكر مصيبت كرده فرود آمدم .
ثمره رياضت و سحر خيزى  
آقا شيخ ابراهيم رفت با آن مرحوم مصافحه كند فرمود: ديدى فلانى چه كرد؟ اين ثمرهرياضت ها و خدمت و بيدارى در اسحار است كه باعث مى شود كه وقتارتحال از اين عالم با توجه به او جان تسليم نمايد و زبان در ذكر او باشد و از اينعالم برود.
ارتحال استاد 
در مرض موت ايشان دو روزى در مسجد جمكران بودم ،سراغ حقير را گرفته بودند؛ پساز مراجعت رفتم حضورشان ديدم تكيه داده و خاك تيمم خواستند، نزد ايشان نشسته بودمپس از تيمم شروع به نماز كرد و دست خود را بلند نمود براى تكبير،در وسط تكبيرتسليم نمودند!و بقيه تكبير را در آن عالم گفتند. چشم هاى ايشان را بسته و پايشان رارو به قبله كشيدن . لمثل هذا فليعمل العاملون بندگى و اطاعت خدا براى اينساعت است . خداوند را قسم مى دهيم يه عزت محمد وآل محمد كه آن ساعت را بر ما مبارك فرمايد و زبان ما را به ذكر خود و اوليائش گوياگرداند و ما را در پناه عصمت خود از فريب عجوزه دنيا حفظ فرمايد؛ كه مولى اميرالمومنينفرمود: دنيا مانند عروس آرايش كرده است . از كلمات آن مرحوم است در اسرار الصلاه : فيا لله من هذا الخطب الفظيع بايد پناه به خدا برد از اين مصيبت بزرگ .
دسيسه شيطان براى اهل علم  
شيطان تدليس مى كند بر اهل علم كه مطالعه اين علوم معلومه مرسومهافضل است از استغفار در سحر و خلوت با خداوند عزيز جباز د وحال اينكه ممكن نيست صحيح نمودن قصد شرعى براىتحصيل علوم رسمى ؛يا اينكه بسيار مشكل است علمى كه انسان را وادار نكند به شب زندهدارى و تجهد و مناجات و استغفار در سحور كه رويه مومنين است كه و بالاسحار همبستغفرون يوره الذاريات ،آيه 18
دعا سبب تحصيل علم است  
نورى براى آن علم نيست و ثمره از تحصيلشحاصل نخواهد شد د در اينجا اشاره به پاره اى از اخبار مس شود از جمله روايتى از جنابامام صادق نقل شده كه مى فرمايد: علم ملازم خشيت است و ممكن نيست صاحب خشيت ترك كندتهجد و قزع به حق تعالى را،مرحوم آخوند ملا حسينقلى ما را وصيت مى نمود كه التجا بهخدا آوريم و تضرع كنيم به سوى او زمانى كه متحير شدم در مطالب علميه و ما تجربهنموديم اين معنى را كه دعا و تضرع ،اسبابتحصيل است چنانكه در بعضى از اخبار تصريح شده كه ليس العلم بكثره التعلم،انما هو نور يقذفه الله فى قلب من يشاء تهجد قلب را نورانى مى كند و نور رادر قلب مومن ثابت مى دارد.

ترام العز ثم تنام ليلا
بغوص البحر من طلب اللالى
استاد فاطمى آنگاه چنين ادامه مى دهد:
خوش داشتم مقدمه اى كه خود آن مرحوم براى المراقبات نوشته از بظر خوانندگانبگذرانم اقول مخاطبا لنقسى : اعلم ايها العبد اللئيم الذميمالبطال ! ان هذه الايام و الوقات التى ولدت فيها الى ان تموت بمنزلهمنازل سفرك الى وطنك الصلى الذى خلقت لمجاورته و الخلود فيه و انما اخرجك ربك ومالك و ولى امرك الى هذا السفر تحصيل فوائد كثيره و كمالات جمه غفيره لا يحيها بهاعقول العقلاء و علوم العلماء و اوهام الحكماء من بها و نور و سرور و حبوربل و سلطنة و جلال و بهجة و جمال و ولاية وكمال ،فان عملت بر ضاه واتبعت هواه و صاياهحصل لك من منافع هذا السفر ارباح عظيمة و فضايل جسيمة التى لايقدر على احصاءانواعها فضلا عن تعداد افراداها جميع المحاسبين و لا يقدر قدر عضمتها احد من العاملينبل و لا خطر على قلب بشر و لم ير منها عين و لم يحك منها اثر، فان شئت تقريب هذاالمعنى الى فهمك و تصديق هذا المعزى بلبك من طريقالمنقول فقهى كتاب الله - جل جلاله - انعم قبول (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين )(سورة السجدة ،آيه 17) (و ان تعدوا نعمة قرة اعين ) (سورة ابراهيم ،آيه 14) و ما فىالاخبار المتواتر فى تضاعف نعم الاخرة فىكل جمعة الى ما لا نهاية له بل و فى حديث المعراج ، انظر اليهم فىكل يوم سبعين نظرة و اكلها نظرت اليهم ازيد فى ملكهم سبعين ضعفا.
واما من طريق المعقول فيكيف التاءمل فى النعم الدنيوية الجسمانية و قياسها بالنعمالاخروية والله تعالى مانظر الى الاجسام منه خلقها و عالم الاخرة عالم القرب واللقاء.

(ترجمه : اى بنده پست و زبون بيهوده كار! بدان كه اين روزان و شبان و اوقاتى كهبر تو مى گذرد،از ساعتى كه به اين جهان پا نهاده اى تا هنگامى كه از آنپل دركشى به منزله منزلگاه هاى تو به سوى وطن اصلى تو است ،كه براى اقامت ومجاورت و زندگانى جاويد،در آن ديار آفريده شده اى و همانا پروردگار و مالك و صاحباختيارات تو را براى اين بدين سفر رهسپار فرموده تافوايد بسيار و كلمات بى شمارىبه دست آورى كه عقول عقلا و علوم علما و اوهام حكما،نتواند به روشنايى و نورانيت وسرور و حبور بلكه به سلطنت و جلال و بخجت وجمال و ولايت و كمال آن غوايد پى برد و احاطا اىحاصل نمايد؛ پس اگر به رضا و خشنودى آفريدگارتعمل كردى و به نور هدايت او حركت نمورى و به سفارشها و اوامر او مراقب شدى از منافعاين سفر تو را سودهاى عظيم و فضايل جسيمى عايد خواهد شد كه تمامى حساب دانان برشماره انواع و تعداد آن توانائى نخواهند داشت و هيچ يك از افراد مهندسين جهان قدر عظمتآنها را اندازه نتوانند گرفت بلكه نه بر قلب بشرى خطور كرده و نه چشمى آن را ديدهو نه اثرى از آن به بيان و حكايت تواند آن و اگر هواهان شوى از طريقمنقول و از راه روايت و كتاب ،اين معنى را به فهم خود نزديك گردانى و آن مغز را ازپوست آن جدا سازى بشنو كه خداى جل جلاله در كتاب خود به بهترين بيانى تو را آگاهساخته آنجا كه فرمايد: و لا بعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين بعنىهيچ كس نداند كه در آخرت چه براى آنها پنهان و ذخيره شده است از آنچه موجب روشنايىچشم است . و در جاى ديگر فرمايد: و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها ؛بهنى اگر خواهيد نعمتهاى خداوند را به شمار نتوانيد.
و همچنين اخبار متواتره در فزونى نعم آخرت به حدى روايت گشته است كه حصرى براىآن نيست و در حديث معراج روايت گشته است كه حصرى براى آن نيست و در حديث معراجفرمايد: انظر اليهم ... بعنى در هر روز هفتاد بار به آنها نشر مىافكنم و در هر نشرى كه به آنها افكنم با آنها سخن گويم و به دارائى شان هفتادبرابر فزونى دهم !
و اما از طريق درايت و راه معقول همين بس بو را كه در نعمات دنيويه و بدنيه درنگ كنى وآنها را با نعم اخروى بسنجى و موازنه نمايى ،چه خداى تعالى از آن آنى كه اجيام راآفريده به آنهانظرى نكرده و عالم آخرت عالم قرب و ديدار است .
چند نكته تازه درباره ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى از استاد سيد عبدالله فاطمى نيا 
اثر سخنان ميرزا جواد آقا  
دانشمند محترم و خطيب نامى استاد فاطمى نيا تبريزى در كنگره بانو اصفهانى،فرمودند: در مورد جمال السالكين ،آيه الله آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى مى نويسندكه وقتى در مجلسى مى نشست مى فرمود: اى مردم !يكى از نامهاى خدا غفار است !همين را كهمى گفت ،چند تفر غش مى كردند و آنان را از مجلس بيرون مى بردند! آيه الله شيخعلى پناه اشتهاردى هم فرمودند: ميرزا جواد آقا تبريزى در مدرسه فيضيه درس اخلاقداشت و آن چنان تاثير آتشين بر درها مى گماشت كه در درسش از اثر صحبت ايشان غشمى كردند و بى هوش مى شدند. روزى به ميرزا جواد آقا عرض كردند كه تاثير صحبتشما چنان است كه يكى از تجار در اين جليه حضور داشته بى هوش بر زمين افتاده است !
فرموده بودند: اين كه چيزى نيست مولايشان اميرالمومنين هميشه از خوف خدا چنين حالتىبهش دست مى داد!

جانها درد اصل خود عيسى دمند
يك زمان زخم اند و گاهى مرهمند
گر حجاب از جانها بر خاستى
گفت هر جانى ، مسيح آساستى
گر سخن خواهى كه گويى چون شكر
صبر كن از حرص و اين حلوا مخور
صبر باشد مشت هاى زيركان
هست حلوا آرزوى كودكان
(مثنوى معنوى ،دفتر اول )
من پنجشنبه آينده مهمانم  
استاد بزرگوار حاج آقا فاطمى نيا فرمودند: قبله العلماء آية الله آقاشيخ محمدبهارى - قدس الله روحه - ايشان خيلى بزرگ بود، علما مى رفتندمثل بچه دو زانو در برابرش مى نشستند ولى اين هم دانسته باشيد كه رد هم گم مى كردهكه خيلى نشناسند او را، گاهى حركاتى از ايشان سر مى زد كه توقع نبود مثلا تسبيحرامى گرفته و تند دور انگشتش مى چرخانده كه يك آدم كم ظرفيتى هم به ايشان گفتهبود كه آقا!؟ شما ماشاءء الله با اين مقام مانند يك جوان چهارده ساله مى مانيد!؟ (يعنىحركات ناپخته انجام مى دهيد). آية الله همدانى فرموده بود: عشق به ما ساخته !
اين را شيخ محمد حسين همدانى به من گفت . خيلى پر معناست !
عشق به ما ساخته ! ديگر فتاءمل به قول طلبه ها.
على كلحال ؛ ايشان يك نامه هايى دارد كه چاپ شده همه تان ديده ايد اينها را. و معمولا نام مخاطبنامه ها هيچ كدام ذكر نشده است ؛ شايد ايشان عمدا روى ملاحظات اين كار را كرده كهبالاخره بله ، بالاخره نامه ها را كه آدم نگاه مى كند معلوم است مخاطبها درجات متفاوتىداشتند، براى يكى يك چيز ساده اى نوشته كه ده دوره بايد آدم آن را مطالعه كند. حالا اينرا كه من دارم نقل مى كنم دقت كنيد راجع به نشاط و بى نشاطى و استفاده شيطان از نشاط وبى نشاط بندگان . منتهى باور بفرماييد تعبيرى كه من مى خواهم بنمايم ، مبالغه نيستجان كندم تا اين نامه را تنزل دادم تا به كسى بگويم خيلى سخت است ... شيخ محمدبهارى وقتى نامش را مى شنويد اين عظمت را در نظر داشته باشيد كه مرحوم آية الله آقاشيخ محمد حسين بهارى همدانى - رضوان الله تعالى عليه - كه شاگرد مرحوم حاج شيخجواد آقا بود و به امام راحل هم خيلى ارادت داشت و تقريبا هم با امام خمينى بوده كه البتهامام خمينى در يك افق خيلى بالاتر هستند كه ديگر مانند ايشان در غيبت كبرى به جامعيت امامنيامده ،خدا مى داند كه بى تعارف من عقيده ام را عرض مى كنم ، آن جامعيتى كه امام داشتهتكرار نشده منتهى ايشان هم بالاخره مال همان دوره ها بوده . ايشان خودش به گفت ، اين رامى خواهم بگويم كه عظمت شيخ محمد تجديد شود. اينها حيف است ،اينها سينه به سينهاست ،اگر ناقلش مثل من بيافتد و بميرد ديگر كسى پيدا نمى شود بگويد،هى منتظرشوى كه راديو خواهد گفت ،يا تلويزيون . ديگر تمام شد؟اين قسمت را مى گويم و قسمتبعدى مكتوب است و شما هم دسترسى داريد. ايشان خودش به من فرمود كه آقا ميرزا جوادآقا تبريزى روى منبر نشسته بود و من پاى درس ايشان بودم . آقا شيخ محمد حسين بهارىگفت . ايشان تا سه چهار سال پيش زنده تود خيلى نرد بزرگى بود منتهى ديگر چونآسم شديدى داشت آن هم در يك گوشه شهرستان ؟عرض شود: ايشانمجهول القدر مانده بود. در شهرستان علما را نمى شناسند فقط در حد استخاره و تعبيرخواب ،ساعت كى خوب است ،دخترم مى خواهد اسباب كشى كند، نمى دانم خروسم صدا كردو غيره ؛ علما را بيشتر از اين نمى شناسند و بعد مى بينند چه گوهر گرانقدرى ازدستشان رفته . ايشان با اين بيمارى شديد آن هم در گوشه شهرستان ضايع شده بود.مجمع المعارف بود اين مرد. خلاصه ،جوان بودم ميرزا جواد آقا روى منبر درس مى گفت ،مىگويد يك دفعه ديدم اين دو تا چشمهاى نورانى را متوجه ما كرد گفت :اهل كجايى ؟ من خلاصه عرض مى كنم گفتم :اهل بهار! تا گفتم اهل بهار،به پرى صورتش اشك ريخت ! سپس گفت : شيخ محمد بهارى،قبرش زيارتگاه شده يا نه ؟ قبر شيخ محمد مزار شده يا نه ؟ بعد گفت : ان شاء الله مندر پنجشنبه هفته آينده مهمان ايشان هستم ! يا گفت : به او لا حق مى شوم اين حرفى كه مىزد مثل اينكه پنجشنبه بود يك شاگردى داشت آن شاگرد بيقرار شد،گريه كرد،آمدخودش دست به ضريح حضرت معصومه شد. گفتيم : چه خبر است ؟ گفت والله ! من اين آقارا مى شناسم اينكه گفت : من پنجشنبه آينده مهمان محمد بهارى هستم ، ديگر تمام شد!
گفتيم : حالا امام نيست ،پيامبر نيست كه حرفش را اين قدر زود باور مى كنيد. حالا كه آقاميرزا جواد آقا سر حال است .
به هر حال ، گفت : پنجشنبه آينده جنازه آقا ميرزا جواد آقا تبريزى تشييع شد. اين مهماست ،مى گفت : طلبه هاى دارالشفاء،فيضيه و جاهاى ديگر،آقا ببينيد اينها مهم است قريببه دويست و چهل يا دويست و پنجاه طلبه !! حالا ديگر دويست وچهل يا دويست و شصت حدودا 250 طلبه از حوزه خواب ديده بودند صبح كه پا شدهبودند براى نماز، به يكديگر مى گفتند: خواب ديدم ! يك الف اين خوابها با هم فرقىنداشت . خيلى حرف است ! 250 نفر خواب ببينند يك الف هم با هم فرق نداشته باشد!!
خلاصه ؛ كه در شب پنجشنبه خواب ديده بودند كه جنازه آقاميرزا جواد آقاتبريزى روىتابوت حركت مى كند، حضرت سيدانبيا صلى الله عليه و آله جلوى جنازه حركت مى كند!
آرى ! طلبه ها،شب اين خواب را ديده بودند صبح وقتى پا شدند براى نماز ديدند سر وصدا افتاده ،متوجه شدند آقا ميرزا جواد آقا مرحوم شده .
خلاصه ؛ اينها يك بزرگانى بودند،استثنائاتى بودند كه خواستم اين عظمت برايتانجا بيافتد تا اينكه راجع به نشاط و استفاده شيطان از نشاط و بى نشاطى را ازقول اين مرد بزرگ بگويم . من كه قابل نيستم ،خودم چيزى ندارم ...

(از سخنرانى استاد فاطمى نيا در حرم مطهر بى بى فاطمه معصومه عليه السلام )
جلوه عرفان از علامه سيد محمد حسين طهرانى 
فرشتگان شب  
علامه طهرانى رحمة الله مى فرمايد:
ملائكه شب ،از اول غروب آفتاب مى آيند و با انسان ملازمند تا سپيده صبح هر وقت اينهامى آيند، آنها مى روند و هر وقت آنها مى آيند، اينها مى روند. اين فرشتگان را ملائكهليليه و نهاريه گويند.
مرحوم آية الله الاعظم آقاى حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى - اعلى الله تعالى مقامهالشريف - كه از اكابر علماء اتقيا و افاضل اولياء و داراى مقامات و درجات و كرامات اند؛ در دو كتاب خود كه به نام اسرار الصلوة و اعمال السنة يا المراقبات است مى فرمايد: شب كه انسان مى خوابد ملائكهموكل بر انسان ،را بيدار مى كنند براى نماز شب و بعد چون انسان اعتنا نمى كند ودرباره مى خواهد باز او را بيدار مى كنند ؛ اين بيدارى ها از روى مصادفه و اتفاق نيست ،بلكه بيدارى هاى ملكوتى است كه به وسيله فرشتگان انجام مى گيرد؛ اگر انساناستفاده كرد و برخاست ، آنها تقويت و تاييد مى كنند و روحانيت مى دهند؛ و اگر نه متاثرمى شوند و كسل مى گردند؛ آن مرحوم مى فرمايد: اگر از خواب بر خاستيد آن ملائكه رانمى بينيد،اءقلابه آنها سلام كنيد و تحيت و تكريم بگوييد و تشكر نماييد!
و دعايى در آن كتاب به عنوان سلام و تحيت براى آن فرشتگاننقل مى كند كه چون انسان از خواب بيدار مى شود آن دعا را بخواند، و حمد خدا را به جاآورد كه چنين موجودات ملكوتى را ملازم با او قرار داده تا او را براى انس و خلوت ومناجات با پروردگار تاءييد كنند؛ و از تعلقات عالم ماده ورذائل اخلاق و شهوات پاك كنند و توجه به خدا دهند.
يكى از برادران ايمانى نقل مى كرد،شب نزديك اذان صبح در حرم حضرت سيد الشهداعليه السلام بودم و همه مردم به عبادت مشغول و هر كس به كار خود بود،يكى از اربابمكاشفه و صاحب حال كه او را مى شناختم او هم در بالاى سر مطهر به تفكر و تعمق فرورفته بود،مردم منتظر بودند اذان بشود و نماز صبح را بخوانند؛ من آمدم نزد آن مرد وگفتم : آقا! نماز صبح شده است ؟ يك نگاه به من كرد و گفت : مگر تو كورى ؟ كه ملائكهشب رفتند و ملائكه صبح آمدند!؟
ميرزا جواد آقا مناجاتى بود  
مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى - رضوان الله عليه - مقام انبساط و عاداتش غلبه داشتو بر خوف ايشان و همچنين مرحوم حاج شيخ محمد بهارى - رحمة الله عليه - اين طور بود؛در مقابل حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى - رضوان الله عليه - مقام خوف ايشان غلبهداشت بر رجاء و انبساط و اين معنى از گوشه و كنار سخنانشان مشهود است . آنكه انبساطاو بيشتر باشد او را خراباتى گويند و آنكه خوف او افزون باشد او را مناجاتى نامند.(1)
تجرد نفس  
حاج ميرزا جواد آقا مى گويد: روزى استادم ،ملاحسينقلى همدانى به من فرمود: مقامتربيت فلان شاگرد به عهده شماست ! آن شاگرد همتى فراوان داشت و عزمى راسخ .مدت شش سال در مراقبت و مجاهدت كوشش كرد تا به مقامى رسيد كه توانايى كافىبراى ادراك و تجرد نفس به دست آورد.
خواستم اين سالك راه سعادت ،به دست استاد بدين فيضنائل و به اين خلعت الهيه زينت شود. او را با خود به خانه استاد بردم . پس از عرض ‍مقصود و مطلوب ،استاد فرمودند: اين چيزى نيست !و فورا با دست خود اشاره كردند وفرمودند: تجرد مثل اين است ؛ آن شاگرد مى گفت : ناگاه ديدم كه از بدنم جدا شده ام ودر كنار خود موجودى را مانند خود،مشاهده مى كنم !
(2)
ميرزا جواد آقا در آخرين منزلگاه هستى  
علامه طهرانى مى فرمايد: حضرت آقاى سيدهاشم (عارف نامى و شاگرد برجستهعلامه على آقا قاضى ) از قبرستان معروف به شيخان بسيار مبهتج بودند و مىفرمود: بسيار پر نور و پر بركت است و خدا مى داند چه نفوس ذكيه و طيبه اى در اينجامدفونند.
پس از قبر مطهر بى بى كه فضاى قم و اطراف قم را باز و گسترده و سبك و نورانىنموده است و به واسطه بركات آن حضرت است كه گويا خستگى از زمين قم و از خاك قمبرداشته شده است هيچ مكانى در قم به اندازه اين قبرستان نورانى و با رحمت نيست ! وسزاوار است طلاب و سائرين بيشتر از اين ،به اين مكان توجه داشته باشند و ازفضائل و فواصل معنوى و ملكوتى آن بهره مند شوند و نگذارند اين آثار محو شود ودستخوش نيسان قرار گيرد انتهى كلام حداد. قبربسيارى از اعلام تشيع مانند زكريا بنادريس و زكريا بن آدم و محمد بن قولويه در اينجاست ؛ و اخيرا قبر مرحوم هيدجى سالكدل سوخته و وارسته ،و قبر مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ،و قبر مرحوم حاجميرزا على آقا شيرازى و امثالهم در اينجاست كه هر يك استوانه اى از عظمت وجلال مى باشند.
ميرزا جواد آقا از ديدگاه رهبر انقلاب  
مرحوم صديق ارجمند آية الله شيخ مرتضى مطهرى - رحمة الله عليه - به حقير گفت : منخودم از رهبر انقلاب ،آية الله خمينى - على الله تعالى مقامه شنيدم كه مى فرمود: درقبرستان قم يك مرد خوابيده است و او حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است ! (3)
علامه طهرانى مى نويسد ؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى از اءعاظم تلامذهمرحوم آية الله الحق و سند التوحيد،معلم ربانى حاج شيخ حسينقلى همدانى - رضوان اللهتعالى عليهما - است و كتب وى عبارتند از لقاء الله و اسرار الصلوة و المراقبات (اءعمال السنة ) كه الحق مستغنى از تعريف است ،بالاخص كتاب لقاءالله ايشان آتشى مخصوص ‍ دارد و براى فتح باب سالكين الى الله ،كليد ورمز موفقيت است . ما در اينجا به ذكر يك دستور از كتاب اسرار الصلوة وى ،طبعسنگى ،صفحه 46 اكتفا مى نماييم ؛ مى فرمايد: من از بعضى از اءجلاء مشايخ خودمكه همانند او حكيم عارفى و معلم حاذقى را در راه خير و طبيب كاملى را نديده ام پرسيدم :كدام از اعمال جوارح را كه شما تجربه نموده ايد اثرش در قلب بيشتر است ؟! فرمود:سجده طولانى در هر روزى كه آن را ادامه دهد وطول بدهد جدا تا اينكه يك ساعت و يا سه ربع ساعت بهطول انجامد و در آن بگويد: لااله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين (سورهانبياء آيه 87)؛ هيچ معبودى نيست جز تو اى خداوند! تو پاكى و منزه و مقدس ‍ مىباشى ! من هستم كه رويه و داءبم اين بوده است كه از ستمگران بوده ام . به طورىكه نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبيعت مشاهده نمايد و مقيد ومغلول به قيدها و غلهاى اخلاق رذيله بنگرد و خداوند را تنزيه كند: تو اين كار از روىظلم و ستم به من ننمودى و من بودم كه به نفس ‍ خودم ستم نموده و آن را در اين مهلكهعظيم وارد ساختم .
و ديگر خواندن سوره قدر را شبهاى جمعه و عصرهاى جمعه يك صدر بار. مرحوم استاد-قدس سره - مى فرمود: من در ميان اعمال مستحبه ،عملى را نيافته ام كه مانند اين سه چيزموثر باشد و در روايات مطالبى وارد است كه حاصلش اين است : در روز جمعه صد نفحهيا صد رحمت نازل مى شود،نود و نه تاى آن براى كسى است كه سوره قدر را در عصرجمعه يك صد بار قرائت كند،و براى او همچنين نصيبى در آن يك نفحه و يا يك رحمت ديگرنيز هست - الهى .
رساله لقاءالله اشكم را سرازير مى كند  
علامه طهرانى مى فرمايد: اين حقير در هنگام اقامت در نجف اشرف براىتحصيل نيز آن (رساله لقاء الله ) را مطالعه مى نمودم و از بحر بى كران آن بهره مندمى شدم . روزى يكى از علماءكاظمين كه با حقير نسبت رحميت داشت و در زيارتى مخصوصبه نجف به زيارت آمده بود و در كلبه حقير ميهمان بود،راجع به توحيد حضرت حقتعالى با وى بحث شد.
حقير در ميان گفتارم ،آوردم كه لاموثر فى الوجود الاالله
گفت : چنين حديثى ندارم !
عرض كردم : نباشد كه نباشد،ولى آيا اين مضمون كه كلام يكى از حكماء مى باشد متخذاز شالوده و ريشه كشيده شده جميع آيات و احاديث نيست من به وى گفتم : خوب است شما رساله لقاءالله را كه حقير آن را به خط خود استنساخ كرده ام مطالعه فرمائيدتا روح مطلب برايتان روشن گردد. گفت : خيلى در پى آن بوده ام ولى هنوز به دستنياوردم .
حقير رساله خود را به ايشان سپردم تا در مدت يك هفته مطالعه نمايد. وى بلخ كاطمينرفت و رساله را با خود برد. در سفر ديگرى كه به نجف اشرف مشرف شد از وىپرسيدم : رساله چطور بود؟!
گفت : من هر وقت آن را مطالعه مى كردم ،اشكم سرازير بود تا مطالعه ام خلاص شود!(4)
بهترين كتاب در موضوع لقاءالله  
علامه طهرانى مى نويسد: راجع به لقاءالله و امكان وقوع معرفت خداوندى گر چهبسيار گفته اند و نوشته اند،و حقا درهاى مكنونه را سفته ،و پويندگان راه نموده اند ؛اما حقير تا به حال از جهت اتفاق مطلب و ايجاز،و شواهد روائيه و شهوديه و سوار كردنمطالب عرفانيه لقائيه را بر اساس ‍ برهان و استحكامدليل ،همچون رساله لقاءالله مرحوم آية الحق و سند العرفان ،فقيه ارجمند وآيت ربانى حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى - اءعلى الله مقامه القدسى و رزقنامنبركاته و رحماته ؛ جوده و منه - زيارت ننموده ام .
فبناء على هذا؛ بسيار به جا و مناسب است شطرى ازابتداى آن را كه دراصل لزوم معرفت غيبية ،آن فقيد علم و عمل و انديشه و درايت ذكر فرموده است ،از روىنسخه خطيبه خودم كه در بلده قم استنساخ نموده ام ،در اينجاحكايت نمايم . او مى فرمايد:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله و الصلوة على رسولالله و على ءاله امناءالله
در قرآن مجيد زياده از بيست جا عبارت لقاءالله و نظر خداوند وارد شده و هكذادر تعبيراتانبياء و ائمه عليه السلام . و از اين طرف هم دراخبار،در تنزيه حق -جل و علا- كلماتى وارد شده كه ظاهرش تنزيه صرف است از همه مراتب معرفت .
علماى شيعه رضوان الله عليهم را هم در اين باب مذاقهاى مختلفه است ؛ عمده آن دو مذاقاست ؛ تنزيه صرف حتى اينكه منتهاى معرفت و همان فهميدن اين است كه بايد خداوند راتنزيه صرف نمود. و آيات و اخبارى كه در معرفت و لقاء الله وارد شده است ، آنهاراتاءويل نمود.
مثلا تمام آيات و اخبار لقاءالله را معنى مى كنند بر مرگ و لقاء ثواب و عقاب .
و فرقه ديگر را مذاق اين است كه : اخبارى كه در تنزيه صرف وارد شده است بايد جمعميان آنها و اخبار تشبيه واخبارى كه ظاهر در امكان معرفت ووصول است ،به اينطور نمود كه : اخبار تنزيه صرف راحمل كرد به معرفت به طريق روئيت به اين چشم ظاهر،و به معرفت به كنه ذات اقدسالهى ؛ و خبار تشبيه و لقاء و وصول و معرفت راحمل كرد به معرفت اجمالى و معرفت اسماء و صفات الهى و تجلى مراتب ذات و اسماء وصفات حق تعالى ،به آن ميزان كه براى ممكن ،ممكن است .
و به عبارت اخرى ،كشف حجب ظلمانيه و نورانيه كه براى عبد شد؛ آن وقت معرفت از جنسمعرفت قبل از آن كشف نيست .
و به عبارت اخرى ،انوار اجمال و جلالى الهى در قلب وعقل و سر خواص ‍ اولياى او تجلى مى كند،به درجه اى كه او را از خود فانى مى نمايد وبه خود باقى مى دارد؛ آن وقت محو جمال خود نموده وعقل او را مستعرق معرفت خود كرده ،و به جاىعقل او خود تدبير امور او،را مى نمايد. اگر چه بعد از اين همه مراتب كشف سبحاتجلال و تجلى انور جمال و فناى فى الله و بقاى الله ،بازحاصل اين معرفت ،اين خواهد شد كه از روى حقيقت ازوصول به كنه معرفت ذات ،عجز خود را بالعيان و الكشف خواهد ديد.
بلى اين هم عجز از معرفت است و عجز از معرفت است ؛ ليكن اين كجا و آن كجا؟ بلى جماد همعاجز از معرفت است ،انسان هم . ولى قطعا تفاوت مراتب عجز حضرت اعلم خلق الله محمدبن عبدالله عليه السلام با سايرين بلكه با علماى امت ،زيادتر از عجز جماد يا انساناست .
اجمالا مذاق طايفه اى از متكلمين علماى اعلام مذاقاول است ؛ مستدلا به ظواهر بعضى از اخبار وتاءويلا للايات و الاخبار و الادعيهالواردة فى ذلك . (5)
اين حقير بى بضاعت مى خواهم بعضى از آيات و اخبار وارده در اين معنى را با تاءويلاتحضرات ذكر نمايم ،تا معلوم شود حق از باطل .
از جمله آيات : آيات لقاء الله است .
جواب داده اند طايفه اولى از اين آيات به آنكه : مراد،مرگ و لقاى ثواب الهى است .
اين جواب را طايفه ثانيه رد كرده اند به اينكه : اين مجاز است . و مجاز بعيدى هم هست . واگر بنا بر حمل به معناى مجازى باشد،مجاز اقرب از او اين است كه به يك درجه ازملاقات را كه در حق ممكن شرعا جايز است حمل نماييم ،اگر چه عرف عام آن را لقاى حقيقىنگويد،و حال آنكه بنا بر آنكه الفاظ براى ارواح معناى موضوع باشد،و معنى روحملاقات را تصور نماييم ،خواهيم ديد كه ملاقات اجسام هم حقيقت است . و ملاقات ارواح همحقيقت است ،و ملاقات معانى هم هم حقيقت است . و ملاقات هر كدام به نحوى است كه روح معنىملاقات در او هست ؛ وليكن در هر يك به نحوه لايقحال ملاقى وملاقى است .
پس حالا كه اين طور شد،نى توان گفت كه معنى ملاقات ممكن با خداوندجليل هم روح ملاقات در او حقيقتا هست ؛ وليكن نحوه آن هم لايق اين ملاقى و ملاقى است . و آنعبارت از همان معنى است كه در ادعيه و در اخبار از او به تعبيرات مختلفه ،به لفظوصول و زيارت و نظر بر وجه و تجلى و ديدن قلب و تعلق روح ،تعبى شده است . وازضد آن به فراق و حرمان تعبير مى شود.
و در تفسير قد قامت الصلوة از امير عليه السلام روايت : يعنى نزديك شد وقت زيارت.
و در دعاها،مكررا وارد است :
ولاتحرمنى النظر الى وجهك .(و مرا محروم مگردان از نظر به سوى وجه خودت!)
و در كلمات آن حضرت است :
و لكن تراه القلوب بحقائق الايمان . (اولين او را مى بينند دلهاى آدميان ،بهواسطه حقيقتهاى ايمان .)
و در مناجات شعبانيه است :
و الحفنى بنور عزك الابهج فاءكون لك عارفا . (و مرا ملحق كن به نور عزتتكه بهجت انگيزه ترين است ؛ تا اينكه عارف تو گردم !) و هم در آن مناجات است :
و اءنر اءنصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النورفتصل الى معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك ! ( و ديدگان بصيرتدلهاى ما را به درخشش نظرشان به سويت نورانى نما؛ تا آنكه چشمان دلهايمانحجابهاى نور را پاره كند،و به معدن عظمت واصل گردد،و ارواح ما به مقام عجز قدست بسته و پيوسته شود!)
و در دعاى كميل عليه الرحمة عرض مى كند:
وهبنى صبرت على عذابك ،فكيف اصبر على فراقك ؟! (و مرا چنان پندار كهقدرت صبر و شكيبايى بر عذابت را داشته باشم ،پس چگونه مى توانم بر فراقتشكيبا باشم ؟!) مرد بافهم صافى از شبهات خارجيه بعد از ملاحظه اين تعبيراتمختلفه قطع خواهد كرد بر اينكه مراد از لقاى خداوند،لقاى ثواب او كه مثلا بهشت رفتن،و سيب خوردن و حورالعين ديدن باشد نيست .
چه مناسبت دارد اين معنى با اين تعبيرات ؟!
مثلا اگر لقاى مطلق را كسى تواند به يك معنى دور از معانى لقاءحمل نمايد،آخر الفاظ ديگر را چه مى كند؟ مثلا نظر بر وجه را چه بايد كرد؟! الحفنى بنور عزك الابهج فاكون لك عارفا را چه بكنيم ؟! انر ابصار قلوبنابضياء نظرها اليك را هم مى شود كه بگويد: گلابى خوردن است ؟! و اگر كسىبگويدكه : قبول دارم مراد از لقاءالله اينها نيست ؛ ليكن مراد از لقاى او،لقاى اولياى ازانبياء و ائمه عليه السلام است . براى ماهامثلا كسى به صدر اعظم عرض بكند،تجوزامىشود بگويد: به شاه عرض كردم . چنانچه در اخبار اطلاق وجه الله بر ائمهعليه السلام و انبيا شده است ؛ مثلا پيغمبر صلى الله عليه و آله وجه خداست نسبت بهائمه عليه السلام و ائمه عليه السلام وجه خدا هستند نسبت به ماها.

next page

fehrest page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation