بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

473 استعمال لفظ در بيش از يك معنا 


اگر مساءله ى استعمال لفظ در بيش از يك معناحل شود، خيلى از مطالب آيات و روايات حل مى شود.
درباره ى (الله الصمد)(620) در روايت آمده است كه :
على خمسة اءوجه .(621)؛ صمد پنج معنا دارد.
يعنى تمام آن معانى مراد است ، معانى اى كه جامع مشترك هم ندارند، مانند:
اءلصمد، اءلمصمود اليه فى الحوائج ؛ و اءلصمد، اءلذى لا جوف له .(622)
صمد، يعنى كسى كه همگان در خواسته هايشان به او نياز دارند و روى مى آورند؛ وصمد، يعنى كسى كه اندرون خالى ندارد.
يعنى بسيط الحقيقه است . اين معانى هيچ جامع و وجه مشتركى با هم ندارند تا گفته شوددر معناى جامع استعمال شده و مشترك معنوى است .


474 مبلغ واقعى ، پيامبر پيغمبر است ! 


اگر كسى كار پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - را بكند و براى تبليغبرود و نسخه ى او طبق دستورات پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - مرتب باشد،به هر جا برود نورانى مى كند و دل هاى مرده و غير مزروعه را منبت حسن ، (623) وشوره زارهاى سينه ها را لاله زار و سرسبز مى گرداند. مبلغ هر پيامبر از حواريين آنپيغمبر و در حقيقت پيغامبر پيغمبر است ، چه با واسطه ، يا بى واسطه ، به شرط آن كهمطابق دستورات آن پيغمبر تبليغ نمايد، نه اين كه خواسته ها و خواهش هاى مردم رابرآورده كند . بلكه شفاى امراض روحى مردم را به حسبحال خودشان بدهد، نه اين كه شافى مرض هاى خود وعامل به مشتهيات خود و ديگران باشد. مثلا صداى خوب از او بخواهند و او با صداى خوببخواند. چه قدر فرق است بين اين كه مطلبى را با صداى خوب و يا به شعر در آورد وآن را با صداى خوب ادا كند، و بين اين كه تنها صداى خوب داشته باشد بدون درمان وفايده و بى محتوى .
يكى از اهل علم در جايى مشغول تبليغ بود، يك وقت هنگام رفتن به مسجد در سر راه خودديد مقدار زيادى خرماى خراب را در معرض فروش قرار داده اند و مى فروشند، وارد مسجدشد و بالاى منبر رفت و گفت : چرا اين طور مى كنيد، نعمت خدا را مى گذاريد خراب مىشود و سپس مى فروشيد . آيا معامله و پول شما كه درمقابل خرماى خراب مى گيريد، حلال است يا خير؟ چرا به مردم ايذا و اضرار وارد مى كنيد.
هم چنين شخصى از اهل علم در خانه ى كسى بود كه صاحبخانه ريش تراش بود، و ايشاندر مسجد از ريش تراش ها مذمت و بدگويى مى كرد.


475 استخاره ى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله -  


آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - براى استخاره هيچ نمى خواند،معلوم نبود آيا يك مرتبه يا اءلله مى گفت و يا نمى گفت . آيا مطلقات استخارهچنين استخاره اى را شامل مى شود؟!البته استخاره به معناى طلب تعيين و اختيار منظور است، نه استخاره به معناى طلب الخير.(624)


476 استخاره با قرآن و يا با تسبيح ؟  


سؤ ال : ايشان با قرآن استخاره مى كردند يا با تسبيح ؟
جواب : آن چه متداول بود، همان استخاره با تسبيح بود، نه با قرآن . از بعضى از علمانيز نقل شده كه مى فرمود: ما از قرآن نمى فهميم .


477 استخاره ى حضرت آيت الله بهجت با تسبيح  


بنده هم هر وقت براى خود استخاره مى گيرم با تسبيح استخاره مى كنم ،(625) و براى ترك هم معمول به است ، و اگر ميانه باشد(626)انجام نمى دهم ،مگر اين كه فعل آن خوب ، و تركش بد باشد.


478 استخاره ى حضرت آيت الله بهجت با قرآن  


مرحوم همدانى در علم و عمل از بزرگان بود . با يكى از آقازاده ها به خدمتايشان رفتيم ، آن آقازاده بنده را به ايشان معرفى كرد، ايشان دوبار فرمود: اگر ايرانرفتى ، برگرد به نجف . و اسم شهرى را هم ذكر فرمودند بعد ما به قم آمديم ، نمىدانم گذرنامه ى برگشتن ميسور نشد يا استخاره كرديم و ديگر به نجف برنگشتيم .
براى عده اى از شهرها از بنده خواستند كه براى اداره ى حوزه آن جا بروم ، با قرآناستخاره كردم براى دو شهرستان كه ى ادم است ، در استخاره همان اسمى كه آن آقافرموده بود، درآمد و اين از معجزات خود قرآن و از كرامات آن مرد بود.


479 آن صد ليره براى خريدن خون اين دو شيعه بود! 


آقا شيخ عبدالحسين تهرانى (627) - رحمه الله - با عده اى براى زيارت قبرعبدالقادر گيلانى - كه در آن زمان متولى آن رشيد عالى از بزرگان عراق بود - بهبغداد رفتند و در ايوان آن نشستند، خادم آن جا هم از آن ها پذيرايى كرد و براى آن ها قهوهآورد. مرحوم شيخ عبدالحسين هنگام برگشتن صد ليره (628)به خادم داد.
گويا عده اى از همراهان به ايشان اعتراض كردند كه اينپول كيست و به چه كسى مى دهى ؟ (629)
طولى نكشيد خبر آوردند كه دو نفر شيعه به اتهام سب شيخين دستگير شده اند و تصميمگرفته اند آن ها را اعدام كنند. در اين هنگام آقاى تهرانى - رحمه الله - در جاى فيلترسيگار دو كلمه نوشت و براى رشيد عالى فرستاد، و فورا آن ها را آزاد كردند. بعدايشان فرمود: آن صد ليره براى خريدن خون اين دو شيعه بود!


480 سنگ هاى مرمر بسيار عالى از زير خاك بيرون آمد  


هم چنين زمانى شيخ عبدالحسين تهرانى - رحمه الله - به سامرا رفت و دستور دادتا قسمتى از وسط مسجد متوكل را كه ديوارها و آثار آن تا بهحال باقى است حفر كنند.حفر كردند. سنگ هاى مرمر بسيار خوب و عالى بيرون آمد، سپسدستور داد حرم حضرت امام هادى و امام عسكرى - عليهماالسلام - يا ديوارهاى آن را با آنسنگ ها، سنگ كارى كردند.


481 ولايت ، شرط صحت عمل  


سؤ ال : آيا ولايت اهل بيت - عليهم السلام - شرط قبولىاعمال است يا شرط صحت آن ؟
جواب : ولايت حين العمل اءو المتعقب للعمل الا الزكاة ؛ ( در هنگامعمل ، و يا بعد از آن ، به جز زكات ) شرط صحتعمل است .
نجات براى كسى است كه اهل بيت - عليهم السلام - را در همه جا مورد تخاطب و حاضرببيند.


482 محبت اهل بيت - عليهم السلام - اعظم طاعات و عبادات  


سؤ ال : رواياتى در كافى مذكور است كه مفاد آن ها اين است كه محبتاهل بيت - عليهم السلام - بدون عمل و بندگى مفيد نيست ، و خداوند با كسى خويشى نداردو ميزان در قرب و بعد و ثواب و عقاب ، طاعت و معصيت خداست .(630) اين رواياترا چگونه تفسير مى فرماييد؟
جواب : ديدن يك روايت بدن ادله ى ديگر، نظير تنها به قاضى رفتن است ، محبت و ولايتاهل بيت - عليهم السلام - خود، يك عمل است و واجب ، بلكه از اعظم طاعات و واجبات است ، بهحدى كه فرموده اند:
لم يناد بشى ء كما [ما] نودى بالولاية .(631)
به هيچ چيز، همانند ولايت فرا خوانده نشده است .
البته نماز، روزه ، زكات و حج هم واجب است و محبت هر قدر رتبه اش بيشتر باشد، اثر آندر اعمال ديگر بيشتر خواهد بود. در قرآن شريف مى فرمايد:
(الا المودة فى القربى )(632)
به جز مودت نزديكان [ من ] .
اگر چيز ديگرى غير از مودت اهل بيت - عليهم السلام - براى مردم نافع تر بود، بيانمى شد.البته ما متاءسفانه به آن ها محبت داريم ، اما در راه مكتب آن ها نيستيم ، لذامثل آن ها نماز نمى خوانيم و مثل آن ها حج به جا نمى آوريم و ...


483 آقاى حاج شيخ به ما ملحق شدند! 


از آقاى سيد جمال الدين گلپايگانى - رحمه الله -نقل كرده اند كه فرمود: در قنوت نماز وتر، مرحوم آقا ضيا عراقى را ديدم كه فرمود:آقاى حاج شيخ (633)به ما ملحق شد، و اين درست در همان شبى بود كه فرداى آن مرحوماصفهانى فوت شدند.(634)
سؤ ال : در خواب ديدند يا در بيدارى ؟
جواب : بعد از نماز وتر بلند شدند و نماز صبح و نافله آن را بدون تجديد وضوءخواندند، بنابراين در بيدارى بوده است .


484 آن چه درباره ى بلعم باعور بالفعل بوده ، درباره ى ما بالقوه است 


آيا شيطان كم به پدر و مادر ما، آدم و حوا - عليهما السلام - سوگند ياد كرد كه و قاسمهما انى لكما لمن النصحين ؛ (635)(و براى آن دو سوگند ياد كرد كهقطعا من خيرخواه شما دو نفر هستم .) با ما فرزندان كارى ندارد و ما را مورد نصيحت و اغواقرار نمى دهد؟!
آيا وسوسه ى او فقط درباره ى بلعم باعور بوده كه ؛ و لكنه اءخلد الىالاءرض و اتبع هوئه ... (636)؛ (ليكن او خود رو به زمين آورد و از هواى خويشپيروى نمود ...) و يا اين كه آن چه درباره ى آن هابالفعل بوده ، درباره ى ما بالقوه است ؟!


485 استفسار ملايكه ، و ظرفيت برتر انسان  


ملايكه چيزهاى عجيب و غريبى در بشر مى ديدند كه از آب وگل آفريده شده و سنگين و تيره است ، لذا از خدا سؤال و استفسار كردند كه چرا مى خواهى اين را كه غضب و شهوت دارد و جنگ و خونريزى وفساد از او بر مى آيد خلق كنى ؟ در حالى كه :
و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك (637)
در حالى كه ما با ستايش تو، تسبيح تو را گفته و تو را به پاكى محض مى ستاييم.يعنى هر مقصودى كه از تسبيح و تقديس دارى در ماحاصل است . بنابراين ، آفرينش انسان تحصيلحاصل است .
ولى خداوند در جواب فرمود: مى خواهم كاسه اى (638) خلق كنم كه به آن تعليماسما كنم كه قابليت اقوى ، و بيشتر از شما ظرفيت داشته باشد، لذاتحصيل حاصل نيست .(639)


486 انسان همنشين سلمان يا ابوجهل ! 


چون ملايكه ديدند معجون و خميره و طينت آدم - عليه السلام - سنگين ، تيره و ازآب و گل است ، عرض كردند:
اءتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدمآء(640)
آيا مى خواهى كسى را در روى زمين قرار دهى كه در آن تباهى كند و خون ها بريزد؟!
او غضب و شهوت دارد و جنگ و خونريزى به پا مى كند و نمى تواندمثل ما پرواز كند، ولى خداوند به آن ها فهماند كه بشر خاكى مى تواند بالاتر ازملايكه اوج گيرد و فراتر از مقام آن ها قدم نهد.
البته ما به همان سنگينى و به همان حالت خاكى باقى مانده ايم .(641) خدا نكند حرامدر نزد انسان زينت داده شود . اين يك بيمارى قلبى است كه انسان بدان مبتلا مى شود، وبا وجود راه هاى حلال كه نيازش را برآورده مى كند، خود را به حرام گرفتار مىنمايد!انسان مى تواند به اختيار خويش همنشين سلمان ، و ياابوجهل گردد.


487 ماجراى اصمعى و زن جوان  


اصمعى (642)مى گويد: در بيابانى خيمه اى ديدم ، با خود گفتم به آن جابروم ، رفتم و ديدم زن جوان و با جمالى در درون خيمله است ، تا چشم آن زن به من افتاد،گفت : بفرماييد. داخل شدم و گفتم : تشنه ام آبى بده . ديدم رنگش تغيير كرد. با من حرفنزد و به من آب نداد ولى ديدم نگاهش با دقت به بيرون خيمه است ، تا اين كه شترسوارى از دور آمد و رسيد و آن زن آبى را كه به من نداده بود، با خود برداشت و رفت ودست و پاى پيرمرد سياهى را كه تازه از راه رسيده بود، شستشو داد. آن مرد بسيار بداخلاق بود و به من هيچ اعتنا نكرد و با آن زن هم به تندى برخورد كرد . در هرحال از جا بلند شدم ، آن خانم مرا بدرقه كرد.
گفتم :اى خانم ، حيف از تو كه با اين جوانى وجمال ، به آن مرد دل بسته اى ، به چه چيز آن مرد علاقمندى ؟ آيا به مالش ، يا اخلاقش ،يا جمال و زيبايى اش ؟ او كه پيرمرد بد تركيبى بيش نيست .
رنگ چهره ى خانم پريد و گفت : اصمعى ، گمان نمى كردم تو كه وزير هارون هستى ،نمامى و سخن چينى كنى ؟!پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
اءلايمان نصفه الصبر، و نصفه الشكر.(643)
نيم ايمان صبر، و نيم ديگر آن سپاسگزارى است .
من بايد خدا را به واسطه ى اين كه نعمت جوانى وجمال را به من داده و اخلاق خوب نصيبم نموده شكر كنم و آن به اين است كه با اين شوهربسازم و در برابر بد اخلاقى او صبر كنم ، دنيا مى گذرد و من مى خواهم با ايمانكامل از دنيا بروم .


488 چه كار كنيم محيط خانواده گرم و باصفا باشد؟  


هماهنگى و موافقت اخلاقى بين مرد و زن در محيط خانواده از هر لحاظ و به صورتصد در صد براى غير انبيا و اوليا - عليهم السلام - غير ممكن است . اگر بخواهيم محيطخانه ، گرم و باصفا و صميمى باشد، فقط بايد، صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشى و راءفت را پيشه خود كنيم تا محيط خانه گرم و نورانى باشد.(644) اگراين ها نباشد اصطكاك و برخورد پيش خواهد آمد. و همه ى اختلافات خانوادگى از همين جاناشى مى شود.


489 بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روى خود ببنديم  


خوشا به حال كسى كه خطاى خود را ببيند و به عيب خود توجه داشته باشد وعيوب ديگران را نديده بگيرد و خود را كامل و بى نقص نبيند، بلكه در موارد خطا و اشتباهخود را خطاكار ببيند . ما بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روى خود ببنديم ، وبراى هر خطا، زبان به استغفار بگشاييم ، و اگرقابل جبران باشد، جبران كنيم .


490 ما هر شب مى ميريم  


شخصى به نزد دخترش رفت تا دو سه شب پيش او بماند، همان جا سكته كرد،چه قدر مرگ انسان نزديك است .
ما هر وقت مى خواهيم ذكر مرگ كنيم ، خود را در فاصله ى صد و بيستسال از آن مى بينيم و آن گاه آن را ذكر مى كنيم . با آن كه خداوند سبحان مى فرمايد:
الله ى توفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليهاالموت و يرسل الاءخرى (645)
خداوند، جان ها را هنگام مرگشان مى گيرد، و آنان را كه نمرده اند درحال خواب مى گيرد، پس خداوند جان هايى را كه مرگ را بر آن ها حتمى نموده نگاه مىدارد، و بقيه را رها مى كند.
بنابراين ، هر شب ما مى ميريم .


491 بعد از نيم يا سه ربع ساعت مى ميرم ! 


كاتبى كاغذنويس گفت : نيم يا سه ربع ساعت ديگر مى خواهم بميرم .گفتند:تو كه سالم هستى . گفت : كار به اين حرف ها نداشته باشيد. سرانجام همان طور كهگفته بود، شد و بعد از نيم يا سه ربع ساعت ، خميازه اى كشيد و خوابيد و به رحمت خدارفت . بنده از دو سه نفر از مشايخ خود شنيده ام كه از وقت وفات خودشان خبر داده اند،يكى مى فرمود: صبح فردا يا فردا خبرش مى رسد. نه اين كه فردا مى ميرم . و شبمرحوم شد، و يكى دو تا مى فرمودند: بايد رفت ، وقت رفتن است . طولى نكشيد بعد ازيك هفته فوت كردند.


492 پا جاى پاى معصومين - عليهم السلام - بگذاريد 


بزرگانى بودند كه هر كدام را مى ديدىخيال مى كردى كه در تبحر و احاطه ى علمى ، در عالم فقط همين يك فرد وجود دارد؛ ولىعده اى هم هستند كه در وقت اضطرار يك راست به سوى دربار مى روند و دربارى مىشوند و هيچ فاصله اى براى خود نمى بينند البته ما نمى گوييم : معصوم باشيد ومنصب معصومين - عليهم السلام - را داشته باشيد و ادعاى نبوت و امامت كنيد، بلكه مىگوييم : پا جاى معصومين - عليهم السلام - بگذاريد، نه جا پاى ديگران ؛ ملازم علماباشيد و هميشه روشن باشيد و با مطالب مفيد، حياتبخش و آموزنده سر و كار داشتهباشيد.


493 سلمان منا اءهل البيت  


سلمان فارسى - رحمه الله - با اين كه دراول امر مسلمان نبود - و مى دانيم كه مقاماتش به خاطر مسلمان بودنش بود - بر قريش وبر تمام صحابه مقدم شد، به جز آن هايى كه آنان را به عصمت مى شناسيم .
شخصى گفت : خواب ديدم كه حضرت سلمان - رحمه الله - عمامه ى سياه پوشيده ، به اوگفتم : شما كه سيد نيستيد؟ چرا عمامه سياه و نشانه ى سيادت به سر گذاشته ايد؟فرمود: مگر نشنيده اى كه رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
سلمان منا اءهل البيت .(646)
سلمان ، از ما اهل بيت است .
روايت مفصلى راجع به آخرالزمان از سلمان نقل شده است .(647)


494 در انجيل تحريف شده ، بالاترين مظاهر بندگى ، بدعت محسوب شده است 


در انجيل تحريف شده آمده است كه حضرت مسيح - عليه السلام - فرمود:
اءما السجود فى الكنائس فمن البدع .
سجده كردن در كليساها، بدعت است .
آيا اگر شيطان بخواهد كسى را لگام و افسار بزند، بهتر از اين مى شود؟ بالاترينمظاهر عبادت ، بدعت و حرام محسوب مى شود، و از انجام بالاترين عبادت جلوگيرى مىكند.
احتمال مى دهم در حديث قدسى باشد كه خداوند سبحان به حضرت موسى - عليه السلام- فرمود: اى موسى ، پيشانى خود را به خاك بساى ، وتبتل الى .(648)؛ (از ديگران ببر و فقط مرا در نظر داشته باش .)
آيا مى شود چيزى به حضرت موسى - عليه السلام - دستور داده شود و حضرت مسيح -عليه السلام - آن را بدعت بداند، مگر اين كه به نقليات خود اطمينان نداشتهباشند؟!


495 در نزد اولياى دين روى سفيد نداريم ! 


گويا كفار ما را از انبيا و ائمه - عليهم السلام - و علما ترسانده اند كه مبادا آنها دنياى ما را از بين ببرند، غافل از اين كه آن ها استاد كار و خبير و دانا هستند و اينكفارند كه مانع دنيا و آخرت ما شده اند .
از پيش خود گفتيم : اين واجب نيست و اين حرام نيست و ترك وفعل كرديم و حال در چنگال گرگ ها گرفتار شديم ، بلكه فقط به واجب وحرام هم اكتفاننموديم ؛ لذا در نامه ها و صفحات اعمال خود نزد اولياى دين ، روى سفيد نداريم . آياايذاى مسلمان و هتك حرمت او از گناهان كبيره نيست؟!اذلال اهل ايمان از محرماتى است كه شايد اسمش در ميان كباير ذكر نشده ولى خدا مى داندكه چه عقوبتى دارد.در روايت قلب مؤ من به كعبه تنظير شده است (649)آيا مى شودانسان قلب مؤ من را بشكند و متاءثر و خونى كند، و به مؤ من بى گناهى در مجلسى بىجهت اهانت كند، و آبرو و جاه و مال او و ... را از بين ببرد، و اين كار او گناه كبيرهنباشد؟!البته گاهى جا دارد و حسابى است و آن عيب ندارد، ولى اگر اين كار را بى جهتبكند چه طور؟


496 راه نجات ، فرار الى الله است  


آيا حالا كه دانسته ايم به واسطه ى ترك واجب وفعل حرام و مراعات نكردن حلال و حرام و دستورهاى الهى بهچنگال گرگ ها گرفتار آمده ايم ، باز هم نبايد بدانيم چه كار كنيم ؟!راه نجات ، فرار وبازگشت الى الله : (ففروا الى الله )(650)و گريختن به سوى اولياى او است ؛زيرا اگر قلم تكوين و اراده ى تكوينيه ى خدا نباشد هيچ قدرتى ولو بخت النصر نمىتواند ضررى برساند.حتى اگر انسان بخواهد محرمات را انجام دهد و يا مقامات و مناصبمحرمه را اشغال كند بدون اذن تكوينى خدا ممكن نيست آن همه ظالمين مى خواستند ظلم كنندولى چون در قضا و قدر الهى بنا نبود، جلوى ظلم آن ها گرفته شد . آيا با اين كه همهگرفتاريم ، باز هم نبايد به فكر يكديگر باشيم ؟!چه قدر كار ما دور از خير وسعادت است . مجلس ختم (اءمن يجيب )(651) هم چه بسا براى اغراض خودمان باشد . آياختم بدون توبه مى شود؟!و آيا سودى به حال ما دارد؟!


497 چه مى شد اگر روابط ما با آقا امام زمان - عليه السلام - محفوظ مى ماند؟ 


اگر بدانيم در محضر عين الله الناظرة (652)هستيم ، آيا روى آن راداريم كه براى زيارت حضرت غائب - عليه السلام - اجازه بخواهيم ، با اين كه باخواسته هاى واضح او مخالفت مى كنيم ، نماز و روزه را ترك ، و غيبت و ايذا مى كنيم . آيامى خواهيم به ما بفرمايد:
اءبحت لكم المحرمات و اءسقطت عنكم الواجبات ؟
حرام ها را براى شما حلال نموده ام ، و واجبات را از شما برداشتم .
مقصود اين كه چه مى شد به واسطه ى بندگى خدا، روابط ما با آن آقا(653)محفوظمى ماند؟ ديگران نگذاشتند، هر چند ما هم مقصريم و نخواستيماتصال ميان ما و آن حضرت محفوظ باشد، و گرنه هر كس يك ارتباط و اطمينانى پيدا مىكرد، و روزى مى آمد و توبه مى كرد و تابع او و عاقبت به خير مى شد.


498 نهى از منكر بعضى عفو و صفح است ! 


چه قدر مردم مختلفند، بعضى ها اگر به ناحقدل كسى را برنجانند، شب شايد خوابشان نبرد. اشخاصى نيز با اين كه مورد تجاوزبودند، حليم بودند و عفو و صفح و چشم پوشى داشتند!
در هر حال ، نبايد ولو با نگاه تند و اخافه(654)دل افراد بى گناه را برنجانيم و ايذا كنيم . نمى دانم چه حرفى بين يكى ازعلماى معروف در ايران و يا فاميل ايشان و بين سرتيپ يا سرهنگى شده بود، اواهل حرف و هجوم نبود، و سرهنگ يا سرتيپ در آن مجلس به آقا سيلى زده بود و آقا كارىنكرده بود و مدتى گذشته بود و هيچ ترتيب اثر نداده بود.
نهى از منكر بعضى همان عفو و صفح است ، البته اين كار گاهى به عكس موجب تهييج وتجاسر بيشتر متجاوز به منكر مى شود كه در اين صورت جايز نيست .
در حديث عنوان بصرى آمده است :
فمن قال لك ان قلت واحدة سمعت عشرا؛ فقل [ له ] ان قلت عشرا لم تسمع واحدة.(655)
پس اگر كسى به تو گفت كه اگر يك كلمه بد و ناسزا بگويى ، ده تا مى شنوى ،تو بگو اگر ده كلمه بگويى يك كلمه نخواهى شنيد.
در هر حالتحمل تجاوز نسبت به متجاوزين فرق مى كند و داير مدار اشخاص است ، و نسبت به مواردو محل ها فرق مى كند. چه بسا اشخاصى كه از نرمش و ملايمت و عفو، سوء استفاده مى كنندو به تجاوز و تعدى خود ادامه مى دهند.
خرشچف گفته است : فرق من با مسيح - عليه السلام - اين است كه او گفته است : اگركسى به ى ك طرف صورت شما سيلى زد، بگوييد طرف ديگر را به سوى او بكند؛ولى من مى گويم : محكمتر از آن را به پشت گردن او بزن ، ولى او كه خودش را در رديفانبيا - عليهم السلام مى شمارد، نمى فهمد كه مقصود آن حضرت چيست و با چه كسى است.(656)


499 قطعا يك طرف از حد انسانيت پايين تر آمده ات ! 


ناطق كه فصل انسان از ساير حيوانات است ، به معناى زبان فهم است، نه نطق به معناى لقلقه ى زبان ، زيرا طوطى هم لقلقه ى زبان دارد. و زبان فهم ،يعنى فهم تصديقى و تصورى طرف مقابل .هر كس هم كه نمى فهمد از كسانى كه مىفهمند بايد ياد بگيرد.اگر اين حد و تعريف - يعنى زبان فهمى و درك و شعور - در ماوجود داشته باشد، ديگر با هم جنگ نمى كنيم . بنابراين ، در درگيرى ها قطعا يك طرفجنگ از حد انسانيت پايين تر آمده است .
خدا رحمت كند آن كس را كه گفته است : انسان نوع است ، ولى در واقع شايد هرفردى از انسان يك نوع باشد، زيرا در ماهيت هر كدام از افراد انسان چيزى است كه در ماهيتديگرى نيست . ما تباين هايى را در افراد مى بينيم كه گويا ذاتى آن هاست ، آيا اينتباين ها با جهت اشتراك آن ها در ماهيت سازگار است ؟!


500 چرا نزد عالم نمى رويم  


از همان روز اول كه انسان پا روى زمين گذاشت ، ميان انسان ها جنگ برپا شد وآقا زاده قابيل ، آقازاده هابيل را كشت . آقاى قابيل ، آخر از پدر خود كه طبيب بود، مىپرسيدى : حالا كه قربانى من قبول نشد و قربانىهابيل پذيرفته شد، آيا راهى براى سعادت من وجود دارد، يا اين كه در سعادت (با اينكه مكلف به تحصيل آن هستم ) به روى من بسته شد و ديگرمحال است سعادتمند گردم ؟!
چرا نزد عالم نمى رويم و از او نمى خواهيم كه براى گفته ى خوددليل بياورد.وقتى ديديم عالم با دليل حرف مى زند، بايد قانع شويم ،دليل او را نگاه كنيم و درباره ى آن فكر كنيم . ولى اين طور نيستيم ؟!به ى اد دارم در يككتاب خطى بسيار قديمى ديدم كه از انسان هاى اوليه عكس دو دسته اى را كشيده بود كهدر حال جنگ و درگيرى و زد و خورد بودند، و هر كدام سنگ بزرگى به دست داشتند و بهطرف مقابل حمله مى كردند. البته آن زمان قادر نبودند از وسيله ى جنگى و سلاح ديگرىاستفاده كنند از همان وقت ها بشر در فكر قوه ى دفاعيه بوده !اما دفاع از چه ؟!


501 انسان اگر حرف شنو باشد... 


آقايى مى گفت : وارد شهرى شدم و ديدم صداى ساز و آواز بلند است واهل شهر به فساد اخلاقى گرفتارند. از راهدليل و برهان و منطق براى مردم آن جا كم كم ثابت كردم كه اين گونه كارها زيانبار وحرام و باطل است . همه منقلب شدند و آلات (657)لهو را شكستند و شهر از آن كارهاىفاسد پاك شد. انسان اگر حرف شنو باشد، به سعادت دنيا و آخرت خواهد رسيد.


502 راه سعادت بسته نيست  


گفته مى شود كه پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - رحلت كرده ، امامزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - هم غايب است و كسى به آن حضرت دسترسىندارد كه به فرياد او برسد. بنابراين ، ما مستضعف و محروم از سعادت و بيچاره ايم .
آيا اين گونه است ؟ خير اين گونه نيست ؛ زيراعقل و شرع براى ما ثابت مى كند كه ى ك فرد متدين وعاقل مى تواند شؤ ون دينى خود را اداره كند، زيرا دفتر دين و دستورات شرعيه در اختيارماست و اگر ندانست و نتوانست ، بايد به حكمعقل و عقلا از ديگران كه مى دانند سؤ ال كند و از راهعقل و ديانت صحت و سقم جواب را تشخيص دهد چونعاقل است و در هر جا كه راه براى او روشن نشد، احتياط براى او طريق نجات است . پس هيچگاه راه سعادت براى انسان بسته نيست .


503 چه بهشتى مى شد دنيا اگر ... 


چه كنيم تا در برابر نعمت هاى خدا سپاسگزار باشيم ؟ چگونه انسان اين همهنعمت الهى را بر خود نقمت و عذاب مى كند؟ خداوند سبحان مى فرمايد:
اءلم تر الى الذين بدلوا نعمت الله كفرا و اءحلوا قومهم دار البوار(658)
آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفران و ناسپاسىمبدل نمودند، و قوم خويش را در سراى نيستى و نابودى جاى دادند.
چه بهشتى مى شد دنيا براى ما انسان ها اگر حرف شنو بوديم و به نداى قوه ى عاقلهگوش مى كرديم ، نيرويى كه هر عاقل آن را دارد.
اگر همه ى مردم دنيا اتفاق مى كردند كه عقل (نه غرايز واميال و شهوات ) حاكم باشد ولو به اين منتهى شود كهعاقل را حاكم كنند، دنيا براى آن ها بهشت مى شد و همگى در آسايش و امنيت و راحتى به سرمى بردند.
امتياز انسان از ساير حيوانات به عقل است . آيا رواست كهعقل را مهمل كنيم و از كار بيندازيم و كنار بگذاريم و زندگى را براى خود و ديگران تلخو ناگوار كنيم ؟!


504 رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - آيينه دارجمال حق


خداوند سبحاان مى فرمايد:
ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جدلهم بالتى هى اءحسن (659)
با حكمت و اندرز نيكو،[مردم را ] به سوى راه پروردگارت بخوان ، و با مجادله ىنيكوتر با آن ها مجادله كن .
يعنى با زبان نرم و به نرمى و آرامى ، حكيمانه و منطقى و يا با موعظه ى نيكو و زبانشيرين مردم را به سوى خدا دعوت كن .و نيز مى فرمايد:
(فبما رحمة من الله لنت لهم )(660)
پس به واسطه ى لطف و رحمت خدا، با آن ها به نرمى رفتار نمودى .
پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - صفت خاصه ى رحمت حضرت حق - تبارك وتعالى - و (بالمؤ منين رءوف رحيم )(661)؛ (نسبت به مؤ منان بسيار مهربان ودلسوز)، و آيينه دار جمال حق است كه نور رحمت در او به ظهور پيوسته و از او بهديگران مى تابد و خود بالذات ندارند.نظير آيينه اى كه نور آفتاب در آن تابش نمايدو از آن به ديگرى منعكس شود، كه در حقيقت روشنى آفتاب است ، نه آيينه .خداوندمتعال خطاب به آن حضرت مى فرمايد:
لعلك بخع نفسك اءلا يكونوا مؤ منين (662)
شايد براى اين كه آنان ايمان نمى آورند جان خود را مى فرسايى .
و نيز مى فرمايد:
فلا تذهب نفسك عليهم حسرت (663)
مبادا جان تو به خاطر آن ها از روى حسرت هاى پى در پى بفرسايد.
يعنى مگر مى خواهى از سختى و ناراحتى جان دهى كه اين گونه از شدت رحمت و راءفتبر مؤ منين ، در هدايت و ايمان آوردن آن ها خودخورى مى كنى ؟!


505 از هيچ به همه چيز با دستگيرى ولى خدا 


ابتداى حركت انسان در مسير كمال و معرفت ، استعداد است كه مى تواند از هيچ بههمه چيز برسد، و طرف و مقصد او خداست .
ربوبيت خدا هم اقتضا مى كند كه در مسير حركت تكاملى انسان تا سرمنزل مقصود به او كمك و از او دستگيرى كند .در دعاى ابوحمزه آمده است :
من اءين لى الخير يا رب ، و لا يوجد الا من عندك .(664)
پروردگارا، از كجا خير به من برسد، در حالى كه جز از نزد تو سرچشمه نمى گيرد.
حافظ، ولى ، راهبر، و همراه راه ما خداست ، چنان كه خود مى فرمايد:
الله ولى الذين ءامنوا يخرجهم من الظلمت الى النور(665)
خداوند، سرپرست مؤ منان است و آنان را از تاريكى ها به سوى نور بيرون مى آورد.
يعنى از ظلمت سرگردانى به سوى نور رهسپار مى كند.
ما در درياى زندگى در معرض غرق شدن هستيم ، دستگيرى ولى خدا لازم است تا سالمبه مقصد برسيم ، بايد به ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - استغاثهكنيم كه مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.


506 تو خود حجاب خودى ، حافظ از ميان برخيز 


ماديات و دنيا و وسايل راحتى ، راحتى نمى آورد، بلكه :
(اءلا بذكر الله تطمئن القلوب )(666)
هان !تنها با ياد خدا دل ها آرام مى گيرند.
نه با داشتن ملك و ملكوت . لذا بايد سعى كنيمتزلزل هايمان برطرف شود و پرده ها برداشته شود. و بزرگترين پرده ، خود ما هستيم: تو خود حجاب خودى ، حافظ از ميان برخيز(667)
ما خودمان حجابيم ، خداوند حجاب ندارد: لا يهتك حجابه .(668)اين موجوداتندكه حجابند، خرق حجاب كه صورت بگيرد باز بشريت باقى است ، حجاب هاى نورانىهمان توجه به نور اذكار و عبادات است .


507 آن گاه كه دل به ذكر الله مطمئن شد ... 


اگر دل انسان به ذكر الله مطمئن شد، به خطاب ياءيتها النفسالمطمئنة (669)؛ (اى نفس آرام !) مخاطب مى گردد. در روايت آمده است كه مخاطب اين آيهى شريفه سيد الشهدا - عليه السلام - است .(670)


508 احترام عالم ولو اين كه كافر باشد! 


اگر بشر سعادت و شقاوت خويش را تشخيص مى داد و نقص وكمال را مى دانست ، پيرو انبيا - عليهم السلام - مى شد.
سيد رضى - رحمه الله - از شخصى صابئى (671)به خاطر فضلش تشييع كرد، بااين كه كافر بود، و علامه ى حلى - رحمه الله - در جايى از ابوحنيفه به خاطر فضلشدفاع مى كند و مى فرمايد:
هذه السخرية غير لائقة باءبى حنيفة .(672)
اين تمسخر و ريشخند لايق ابوحنيفه نيست .


509 جبر = انكار معاد 


جبرى ها چگونه مى توانند به معاد و مجازات اعتقاد داشته باشند؟ زيرا به اعتقادآن ها خدا به واسطه ى كارهاى خود، عده اى را به جهنم و عده اى را به بهشت مى برد!


510 راه على - عليه السلام - را نرفتيم و ... 


افراد بشر چه بيمارى دارند كه راحت نمى نشينند، و پيوسته بر سر قدرتطلبى و رياست و مقام با هم مى جنگند؟!ما همين قدر مى فهميم كه ملك دنيا باقى و پابرجانمى ماند و از بين مى رود.
حضرت اميرالمؤ منين - عليه السلام در وقت رياست و حكومت ظاهرى چه پوشاك و خوراكىداشت ؟!حلوايش اين بود كه خرماى خشك را ريز ريز مى كرد وداخل ماست مى ريخت تا ماست شيرين شود، و آن را با نان خشك (آن هم نان جو)ميل مى نمود و مى فرمود: ممكن است اين ها را هم كسانى نداشته باشند.
ولى ما اين راه را نرفتيم ، و كفار كردند آن چه كردند و بر سر ما آوردند، آن چهآوردند.


511 در دام افتاديم ، به چه كسى بگوييم ما را از اين دام نجات دهد؟! 


به نام حمايت و طرفدارى از فقرا، شيوعيت و كمونيسم را به وجود آوردند كه مىخواهيم حال و وضع آن ها را بهتر كنيم ، ولى بدتر كردند . به نام فقرا ثروت وسرمايه را از ثروتمندان گرفتند و به فقرا ندادند، بلكه در مقاصد شوم و عياشى ورياست و قدرت خود صرف نمودند.هم چنين گفتند: مردمجاهل از عالم تبعيت نكنند، و دين و علماى دين را افيون و تخدير جامعه معرفى كردند.حتمامى گويند: عالم بايد از جاهل تبعيت و پيروى كند؟!در دام افتاديم ، به چه كسى بگوييمما را از اين دام بيرون آورد و نجات دهد؟!علما را كه آدم به حساب نمى آوريم ؟!


512 نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى كنيم ؟! 


مگر ما انسان ها مى گذاريم ، همه از نعمت هاى خدادادى يا ساخته ى بشر استفادهكنند و راحت زندگى كنيم ؟!نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى كنيم ؟!
مسلمان ها از جهتى كه مسلمان هستند چنين نمى كنند، بلكه از جهت حيوانيت ، يا بشريت مىكنند(نه از جهت انسانيت و مسلمان بودنشان )و هر كدام گناه را به گردن ديگرى مىاندازند؟!
مگر همين بشر نيست كه در روستاهاى محروم با نان خشك تغذيه مى كند؟!انسانى كه نانخشكى او را سير مى كند، و يا با سبزى و ماست و پنير مى تواند زندگى كند، اين همهحرص و طمع به دنيا براى چه ؟!چه كسى براى هميشه شاه بوده است ؟ خداوند اين كارهارا مى كند تا بشر بداند كه از ناحيه ى خودش نيست و امور به دست ديگرى است .


513 علم دستاويز كفار براى نيل به اهداف شوم خود 


تدريس و تعليم و تعلم انسان ها، مخصوص انبيا - عليهم السلام - است ، و علم وسواد بشر بدون وحى و تعليم انبيا - عليهم السلام - ضررش بيشتر از نفع آن است ، باسواد مى شوند كه با آپلو به كجا بروند، و آن جا چه كار كنند، به چه انگيزه مىروند؟ كه در برابر دشمن موضع بگيرند و او را بهتر هدف قرار دهند!
نمى گويند كه عالم مهجور و از جامعه به دور باشد، بلكه در علم تصرف مى كنند، وبه وسيله ى علم و دانش سلاحى مى سازند كه بدون صدا آدم بكشد، و با آن علما را ترورمى كنند و مردم را از متابعت آن ها محروم مى سازند، تا بهتر بتوانند بر آن ها مسلط شوندو منافع آن ها را به ى غما ببرند. اين گونه سلاح بى صدا بيستسال قبل با ده هزار تومان تهيه مى شد . آن را براى برادركشى و يا به جان هم انداختنبه دست مسلمانان مى دهند.اى كاش مفسد واقعى و كافر هم اين بلا بر سرش مى آمد!بلكهمى گويند: هر كس با ما مخالف باشد بايد نابود شود، خواه مسلمان باشد يا كافر.


514 علماى طراز اول ، ترور مى كنند! 


اگر كفار به ما بگويند: اين رويه را علماى (673)طرازاول اسلام شما به ما ياد دادند، چه مى گوييم ؟
معاويه به مروان گفت : هر چه مى توانى بكش ، و اگر نتوانستى معذورى !بلاكلام(674)مروان ، قاتل عثمان بود، و كارهاى او منجر به كشته شدن عثمان شد، او بود كهبه عثمان سفارش كرد:
لا تقر لهم بذنب .؛ هرگز به گناهت اقرار مكن .
زيرا مى دانست اگر عثمان توبه كند، كار خودش (مروان ) زار است . با اين همه ، بعد ازكشتن عثمان ، خون او را به گردن على - عليه السلام - انداخت و گفت :
ان لم تكن قتلت ، فقد آويت .
اگر تو نكشتى ، قطعا[قاتل او را] پناه دادى .
طلحه را هم مروان در جنگ كشت ، همان طلحه و زبير كه به على - عليه السلام - نوشتند:
اءنت قتلت عثمان .؛ (675) تو عثمان را كشتى .
با اين روال ، ممكن است اروپايى ها كه در دنيادارى و فطانت بر ما مقدم هستند، قرآن را برما عرضه كنند، و ما آن را از دست بدهيم !


515 نقش سازمان ملل در بدبختى دولت هاى ضعيف و ... 


اگر كفار چنين بگويند و ما را مغلوب و محكوم خود كنند كه علماى (676)شما آنچه را كه مى خواستند كردند، و هر كه را در برابر و مخالف خود ديدند كشتند.مى گوييم: اگر سازمان ملل كه دم از حمايت از حقوق بشر مى زند راست مى گويد، كارى با دولتهاى ضعيف نداشته باشد و در ضعف و ناتوانى آن ها نكوشد و مانع پيشرفت آن ها نشود .اگر راست مى گفتند: جنگ جهانى دوم را به راه نمى انداختند.
آن ها نه تنها با دفتر شرع ، كه با دفتر عقل و عقلا نيز مخالفت دارند.


516 فرمانداران را از شيعه قرار دهيد 


رؤ سا و فرماندهان شهرها مى تواننداهل شهر را به مرام خود دعوت كنند، لذا در عراق هنگامى كه دولت وقت عثمانى از آقا سيدمحمد كاظم يزدى - رحمه الله - درخواست كرد كه از او حاجتى بخواهد، فرمودند:فرماندهان را از شيعه قرار دهيد.كفار در فريب دادن و ما در فريب خوردن خيلى ماهريم.


517 ترور علما، از شگردهاى كفار  


شخصى كه حق حيات از كسى داشت ، زيرا در زمان رژيم پهلوى كمونيسم و محكومبه اعدام بود، و آن شخص در نزد دولت پهلوى براى او وساطت كرده بود كه دردستگيرى افراد توده به دولت كمك كرده و لذا مستحق عدم اعدام است و در هرحال موجب نجات او شد. به آن شخص ذى حق گفته بود كه بنده الآن با حفظ سمت در حزبكمونيسم ، در دولت جمهورى اسلامى نيز سمت رياست بعضى از پست ها را دارم ، و درانتظار اين هستيم كه چه وقت از طرف ارباب بالا دستور ترور و محاربه با روحانيون مىرسد!البته اين طرف هم كوتاهى نكرد و به دستگاه اطلاع داد . چه قدر علما و پاكان ازطرفين در قضيه ى استبداد و مشروطه مال المصالحه ى قدرت ها واقع گرديده و كشتهشدند!


518 مسلمانان از حلقومى به حلقوم ديگر  


حضرت سلمان - رحمه الله - (جدا از اكراه اميرالمؤ منين - عليه السلام - براىبيعت ) اكراه شخصى هم داشته است .(677)ما بايد بر خودمان گريه كنيم از بلاهايىكه تا به حال بر سر ما و مسلمانان آمده و مى آيد . مسلمانان و بلاد اسلامى در مهمانخانهى گرگ ها قرار گرفته اند، و در شكم گرگ ها از ميهمانخانه اى به ميهمانخانه ىديگر منتقل مى شوند.ايران و ايرانيان سال ها در حلقوم و شكم روس بودند، بعد از آنسال ها در بطن و حلقوم انگليس بوديم ، بعد هم مستعمره ى آمريكا شديم .


519 فقرا در مال اغنيا حق محدودى دارند ...


حاضر نشديم حقوق واجبه (678)را به فقرا بدهيم ، تا اين كه كمونيسمشوروى ، ثروت را از سرمايه داران به نام كمك به فقرا گرفت . به حدى كهنقل كرده اند ماءموران دولتى در بخارا، شب با لباس مخفى به خانه ها مى رفتند وطلاهاى زن ها را مى بردند، و فردا سر و صدا وجنجال به راه مى انداختند كه : بگيريد!چه كنيد!كه بود؟
فقرا در مال اغنيا حق محدودى دارند . اگر همين نكته را همه بفهمند، ديگر از حد حق خودتجاوز نمى كنند.


520 ثروت و سخاوت  


برخى گمان مى كنند اگر دست باز باشند و انفاق نمايند، ديگر براى آنانمال و ثروتى جمع نمى شود و باقى نمى ماند. اگر با سخاوت ،مال جمع نمى شود، پس چه طور حضرت ابراهيم - عليه السلام - با آن همه بخشش كهبدون ميهمان غذا نمى خورد، آن همه اموال و دارايى داشت ؟!


521 كارى بر سر خود مى آوريم كه دشمن نمى آورد! 


كارى سر خود مى آوريم كه دشمن نمى آورد . آيا هيچ دشمنى مى توانست آن بلارا بر سر عمر سعد بياورد كه خودش در يك شب آورد؟!
مؤ منين با اين همه پيشامدها، براى نجات اهل ايمان به تضرع وابتهال و التجا محتاج هستند. چنان كه در شبانه روز به نان احتياج دارند، به دعا وتضرع نياز دارند.


522 ناصرالدين شاه و تقاضاى خواندن دعاى ابوحمزه  


ناصر الدين شاه با قافله ى خود در راه كاظمين شبانه به سوى كربلا درحركت بود.شب جمعه و شايد ماه رمضان بود.عده اى از اهالى كربلا و شايد عده اى از علمانيز به استقبال او آمده بودند، درخواست كرد كه دعاى ابوحمزه ثمالى را بخوانند،آقايى در ميان جمعيت فرمود: محمد جواد من حافظ دعاى ابوحمزه است . در آن زمان آقامحمدجواد پسر كم سن و سال بود.بعد به ايران آمد، و اين قضيه معروف بود . در هرحال ، پسر آن آقا شروع كرد از اول دعا تا آخر دعاى ابوحمزه را از حفظ خواند.
زمانى كه ناصرالدين شاه وارد كربلا شد، صد تومان آن وقت ، كه خدا مى داند باپول امروز چه قدر مى شود، براى او فرستاد . بنده آن پسر (محمدجواد) را در زمانپيرى و نابينايى ديده بودم .
پدران و مادران عنايت داشتند به فرزندان خود در حفظ دعا . آقاى ديگرى را مى گفتند كهدعاى ابوحمزه را در حال سجده مى خواند. اين معانى در ميان ما خيلى كم و ضعيف شده ومعنويات و رغبت به عبادات كم و رغبت به ماديات بيشتر شده و نتيجه اش همين است كه مىبينيم .


523 اگر گردن مرا هم ببريد ... 


البته محرمات ، تنها زنا و قمار و شرب خمر نيست ، گاهى يك امضاى بى جا كهمقدمات و زمينه ى آن را هم ديگران زحمت كشيده و به دست انسان مى دهند، موجب از بين رفتناغراض و نفوس مى شود و به مراتب از آن بالاتر است .از ما انتظار نمى رود كهگناهانى از قبيل شرب خمر را در خيابان مرتكب شويم ، چون اين كار گذشته از ترسخدا، يك نوع جنون و بى عقلى است و لذا از ما صادر نخواهد شد.
كاردار بريتانيا در اطاق خصوصى و شخصى آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله -وارد شد تا از او امضا بگيرد كه مردم بر له انگليس ، و عليه دولت عثمانى جنگ كنند و هفتتير خود را هم به ايشان نشان داد و او را تهديد نمود.
ايشان چون زبان انگليسى نمى دانست ، با اشاره دست به گلوى خود برد و كشيد و به اوفهماند كه : اگر گردن مرا هم بزنيد حاضر نيستم امضا كنم !
كاردار ديد كه كشتن و ترور كردن ايشان براى او امضا نمى شود، لذا ايشان را رها كرد واز منزلشان بيرون آمد.


524 احترام مجلسى - رحمه الله - نزد سلاطين صفويه  


مرحوم مجلسى ، شيخ الاسلام زمان خود بود -مثل وزير فرهنگ - و با اهل علم و روحانيت هم ارتباط داشت ، و شاه سليمان و شاه حسينصفوى به ايشان بسيار احترام مى گذاشتند، به طورى كه هر وقت مرحوم مجلسى بلكهعلماى ديگر نزد شاه مى آمدند، شاه از تخت پايين مى آمد و از آن هاتجليل مى كرد.


525 زهد مجلسى - رحمه الله  


سيد نعمت الله جزايرى - رحمه الله - مى فرمايد: در مجلس خصوصى با مرحوممجلسى بوديم كه لباس هاى فاخر (ظاهرا از خز ) به تن داشت ، فرمود: در را ببنديد،به ايشان گفتم :
اءلزهد اءن تملك نفسك ، لا اءن تملكك نفسك .
زهد آن است كه مالك نفس خويش باشى ، نه اين كه نفس تو مالك تو باشد.
مرحوم مجلسى جامه ى فاخر را كنار زد، و لباس پشمى و لباس عادى اى را كه زير آنپوشيده بود به من نشان داد و فرمود: اين (جامه ى عادى ) را براى نفس خودم پوشيده ام واين (لباس فاخر) را براى عظمت مقام .
كجا رفتند آن هايى كه يذكركم الله رؤ يته ؛ (679)(ديدارشان شما را به ىاد خدا مى آورد.) بودند؟!


526 لزوم استنساخ و تكثير كتاب هاى حديثى منحصر به فرد  


اگر كسى موفق شود كه كتب حديثيه ى منحصر به فرد حتى كتب حديثيه ى عامهرا تكثير كند، خدمت بزرگى به شيعه كرده است ؛ زيرا مدارك برخى كتب شيعه از كتبعامه است .علاوه بر اين ، كتب شيعه گنجى از معارف و علوم است و به طور يقين دشمنانبه فكر جمع آورى و محو آن ها بوده و هستند، بلكه پيمان بسته اند كه حتى قرآن را جمعكنند، البته نمى توانند چون قرآن معجزه ى خالده و جاويد است .
در زمان امام سجاد - عليه السلام - در مكه سيل آمد، مردم ترسيدندسيل مقام ابراهيم - عليه السلام را ببرد، آن حضرت - عليه السلام - فرمود:
انه آية لا يذهب بها السيل.(680)
آن نشانه ى [ خدا] است و سيل نمى تواند آن را از بين ببرد.
يعنى نمى شود سيل آن را از بين ببرد به گونه اى كه بعد جاى آن معلوم نباشد، وگرنه متعصبان كافر فاسق حجرالاسود را بيرون آورده و بردند و بعد از بيستسال آوردند.
مقصود اين كه كفار دشمن قرآنند.چه رسد به كتب احاديث كه به منزله ى شرح و تفسيرقرآن است ؛ لذا هر كس هر كجا كتاب حديثى منحصر به فرد ديد، بايد آن را استنساخ كندتا از انحصار بيرون بيايد و تكثير شود . نمى شود گفت :
ان للبيت يحميه .(681)
خانه ، خود پروردگارى و صاحبى دارد كه از آن حمايت و نگهدارى مى كند.زيرا تكثير آنها نيز از حمايت هاى رب است .


527 لزوم مطالعه ى كتاب هاى مفيد از اول تا آخر 


كتابفروشى در قم مى گفت : شيخ على قمى نامى بود كه هر چند گاهى مى آمد وكتابى از من مى گرفت و پس از مدتى بر مى گرداند و مى گفت : ازاول تا آخر مطالعه كردم ، و كارش همين بود.
سپس حضرت استاد - مدظله - فرمودند: چه خوب است وقتى تشخيص داديم كتابى نافع ومفيد است ، از اول تا آخر مطالعه كنيم ، و گرنه ممكن است بخشى از آن را چند بار مطالعهو مرور نماييم ولى در قسمتى از آن با مطلب و روايت مفيدى اصلا برخورد نكنيم .
سپس افزودند: بنده مدتى است كه بنا گذاشته ام صحيح بخارى را ازاول تا آخر مطالعه كنم و هنوز موفق نشده ام آن را به اتمام رسانم ، و در وسط آن نشانهگذاشته ام .


528 حاجتم اين است كه كسى را به دنبال من نفرستى  


كناره گيرى از اداره ى امور اجتماعى مردم به نفع آخرتاهل علم است .(682)امضا گيرندگان مشروطه ظاهر الصلاح بودند و وجوهات خود را مىپرداختند كه آخوند خراسانى رحمه الله - را در گرفتن مشروعيت مشروطه فريب دادند.
منصور دوانيقى به بعضى از اطرفيانش دستور داد كه خوب ها، علما و زهاد را دور خودجمع كن ، وى گفت : دور من نمى آيند.تا اين كه عمر و بن عبيد را كه شخص خوبى بود،به حضور خواست ، و وى حاضر نمى شد و گفت : از ما حاجتى بطلب .او پاسخ داد: حاجتماين است كه كسى را به دنبال من نفرستى .
زيرا در اين موارد انسان حداقل بايد در بعضى امور با او موافقت كند، تا او هم در بعضىامور موافق اين شخص باشد.


529 واقعا شيعه چه رجالى داشت ! 


كار نجف اشرف در زمينه ى كمبود علم و بركت وجود علما و مجتهدين به جايىرسيده كه معلوم نيست چند نفر - به تعداد انگشتان دست - در آن جا باشند . سابقا آقايىدر جواب شخصى كه پرسيد: فلانى مجتهد است يا خير؟ فرمود: چه مى گويى : از در وديوار نجف مجتهد مى بارد.
در سامرا نيز علماى بزرگ بسيارى بودند، آقايى مى گفت : ايوان بزرگى در مدرسه ىميرزاى شيرازى بزرگ - رحمه الله - در سامرا بود كه آقاى حاج على قمى - قدس سره -آن جا تشريف آوردند - و بنده نيز حضور داشتم - و فرمودند: سابقا - مقصودش زمانميرزاى بزرگ بود - اين جا يك پارچه مجتهد بود!
واقعا شيعه چه رجالى داشت !


530 بقاى مذهب به بقاى طلاب است  


خوشا به حال كسانى كه بفهمند انجام كار آخرتى سخت است . طلاب بايد از هرفرصت و فراغت استفاده كنند و سعى كنند درس بخوانندقبل از آن كه روزى بيايد كه ديگر نتوانند بهتحصيل خود ادامه دهند.طلاب بايد بدانند كه وقت گذشته ، هر كس در ايام فراغت درسخواند، خواند، و گرنه اگر اندك شورشى در اين ممالك اسلامى به وجود بيايد، ديگربه واسطه ى وجود موانع نمى توانند درس بخوانند.اگر جلوى درس خواندن طلاب راگرفتند كار اسلام و مسلمانان تمام است ؛ زيرا بقاى امر دين و احياى مذهب به بقاى طلابعلوم دينى است ، و بقاى آن ها به درس خواندن است ، و كتاب ها و درس هاى طلاب موجببدبينى مردم به ظالمين و ستمگران است ، لذا اگر دسترسى پيدا كنند و بتوانند، از آنجلوگيرى مى كنند.


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation