بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

531 اولا به تو چه ربطى دارد؟  


وزير فرهنگ (683)در زمان پهلوى براى من (684) پيغام فرستاد كهشماها(685)براى چه در قم جمع شده ايد؟ اصلا گويا براى اين دسته كارىقايل نبود!
در جواب گفتم : اولا به تو چه ربطى دارد كه اين جا جمع شده ايم ، ثانيا مگر نبودى ونديدى كه آقا شيخ عبدالكريم حايرى - رحمه الله - چه كار مى كرد، ما هم همان كار را مىكنيم . بعد از رفتن قاصد، با خود گفتم : اين چه جوابى بود كه به او دادى ؟ ناراحتبودم كه حتما در مقام انتقام بر خواهند آمد، ولى سه روز از اين جريان نگذشته بود كهصداى جنگ آلمان و انگليس بلند شد، و فكرشان به جاى ديگرمنتقل شد و از اصلاحات و تنظيمات - به نظر خودشان - منصرف شدند . اربابشانانگليس گرفتار جنگ با هيتلر آلمانى شد، هر چند ايران وارد جنگ نشد.


532 اوضاع نابسامان طلاب در رژيم پهلوى  


فشار و اختناق بر علما و روحانيون حوزه ى علميه ى قم در زمان رضاخان پهلوىبه جايى رسيده بود كه اگر پاسبانى در مدرسه ى فيضيه پيدا مى شد، طلاب از در وديوارها به بالاى بام ها فرار مى كردند، و يا براى درس و مباحثهاول صبح به باغ هاى اطراف قم مى رفتند و مخفى مى شدند، تا كسى متعرض آن هانشود. به حساب خودشان ايران ترقى كرده بود، و خيلى هم ترقى كردهبود!(686)


533 سفارش هاى رضاشاه به فيصل  


در همان اوايل سلطنت پهلوى كه فيصل (پادشاه عراق )به ايران آمد، زمانى كهبا رضاخان در درشكه سوار بودند و به سر مرز مى رفتند، رضاشاه بهفيصل گفت : من با دو چيز بر اوضاع مردم ، مسلط شدم :
1 - با خلع سلاح عشاير و قبايل .
2 - با گرفتن نفوذ روحانيت از مردم .
آرى ، با فتوى گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا كردند، بعد كه سركارآمدند و قدرت را به دست گرفتند، همان ها را مفسد جامعه معرفى كردند.همان علما وروحانيون كه ديروز مصلح جامعه بودند امروز مفسد جامعه واخلال گر معرفى شدند!چون ديدند اين ها همين كارها را كه عليه ديگران و بر له آن هاكردند، فردا ممكن است بر له ديگران و عليه آن ها بكنند!


534 كشتن علما بعد از مشروطيت در ايران  


رؤ ساى مشروطه حتى روحانيون با نفوذ را يكى پس از ديگرى كشتند، همان هايىرا كه توسط آن ها ديگران را كشته بودند!
حتى سيد عبدالله بهبهانى - رحمه الله - را بدتر از شيخفضل الله نورى - رحمه الله - كشتند، و هم چنين بقيه ى روحانيون وامثال مرحوم مدرس را بعد از آن كشتند، به حدى كه بعد از قضيه ى شهادت شيخفضل الله نورى - رحمه الله - هر كس از علما كه مخالفت مى كرد مى كشتند، بلكهقبل از قضيه ى مرحوم شيخ فضل الله هم چنين بود.


535 اوضاع علما در عراق  


انگليس وقتى ديد علماى نجف و كربلا مخالفت مى كنند، همه را دسته دسته بهايران تبعيد كرد، تا اين كه بعد از گذشتن مدتى و پس از دخالت و وساطت دولت ايران، اجازه دادند به نجف و كربلا برگردند و از آن ها تعهد و امضا گرفتند كه ديگر درامور سياسى عراق دخالت نكنند؛ لذا وقتى افراد نزد آقا سيدابوالحسن - رحمه الله - مىآمدند، ايشان مى فرمودند: از ما امضا گرفته اند كه در سياست دخالت نكنيم .
و هنگامى كه علماى تبعيدى از ايران به نجف مراجعت كردند، دولت عراق به آن ها توهينكرد، با اين كه استقلال عراق مرهون فتواى آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - ورهبرى روحانيت بود، كه مى فرمود: بر مسلمان حرام است كه به حكومت كافر راضىشود.) چون انگليس مى خواست بلا واسطه بر عراق حكومت كند؛ ولى با فتواى ميرزانتوانست و شكست خورد.


536 در آخر الزمان اهل بلاد همديگر را مى بينند  


آقايى نقل مى كرد كه در روايتى در تفسير صافى آمده است : در آخر الزماناهل بلاد همديگر را از دور مى بينند.(687)
ما از بعضى كه اهل اطلاع بودند، سؤ ال كرديم ، گفتند: با آلاتى نظير، اشعه ى ا برقمى شود آن سوى ديوار يا داخل بدن را ديد، منتهى ارزان و همگانى نيست ، و خودشان رانمى بينند بلكه تنها عكسشان را مى بينند.
ولى آيا مقصود از اين روايت ديدن با آلات است ؟ يا اين كه ديدها به گونه اى قوى مىشود كه خود اهل بلاد را مى بينند، نه عكس آن ها را.(688)


537 آن ها آينده را مى ديدند و ما از گذشته خبر نداريم ! 


درباره ى آقايى كه كرامت هاى بسيار از اونقل مى كردند، گفته اند: در مسافرتى وقتى به نزديك اصفهان رسيد، شب بود و هواتاريك ، فرمود: من در اين شهر بسترهاى فحشا مى بينم .صبح شد، وارد شهر شدند،فرمود: وقت سحر بساط عيش فلان و فلان را مى ديدم . تا اين كهداخل شهر رفتند و ...
آرى ، آن ها آينده را مى ديدند، ولى ما گذشته را نمى بينيم ، و نمى فهميم كه چه خبربود!تا از آن عبرت بگيريم و همانند گذشتگان در دام و فريب بيگانگان گرفتارنشويم .


538 اختلاف ما در كبريات نبود! 


بعد از جريان مشروطه و روى كار آمدن آن ، از مرحوم آقا سيد محمد كاظم يزدىسؤ ال شد كه مخالفين شما چطورند؟ فرمود: مخالفت ما با آن ها در كبريات نبود، نزاعموضوعى و صغروى بود.


539 كاسه ى زهر است نمى نوشم ... 


روزى در جريان مشروطيت ، مرحوم آخوند خراسانى خواست درس را شروع كند، يكنفر بلند شد و گفت در تبريز خون ريزى شده است . بنا شد دسته جمعى بهمنزل آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - بروند: بعضى هم كه مى خواستند فراركنند، گفتند: از هر كوچه اى رفتيم ، ديديم چماق به دستى ايستاده است و نمى گذارد .معلوم شد همه ى راه ها جز راه خانه ى سيد بسته است . جمعيت همه وارد خانه ى سيد شدند وگفتند: اگر با مشروطه موافقت نكنيد، ظلم و خون ريزى مى شود، چون قريب به اتفاقاست كه در مشروطه خون ريزى واقع نمى شود - البته ديديم كه شد! سرانجام سيد -رحمه الله - فرمود: مى دانم كاسه ى زهر است نمى خورم ، شما كه نمى دانيد اگربخوريد معذوريد.
آرى ، در گرفتاريها بايد قدم به قدم به دفتر شرع نگاه كنيم ؛ هر كجا كه ديديمواضح و آشكار است پيش برويم ، و در موارد شبهه ناك و تاريك خوددارى و توقف كنيم ،عمل به احتياط پشيمانى ندارد.


540 نعمت وجود حرم امام رضا - عليه السلام - در ايران  


حرم مطهر حضرت امام رضا - عليه السلام - نعمت بزرگ و گرانقدرى است كهدر اختيار ايرانى هاست ، عظمتش را خدا مى داند، به حدى كه امام جواد عليه السلام مىفرمايد:
زيارة اءبى اءفضل من زيارة الحسين - عليه السلام - لاءن الحسين - عليه السلام -يزوره العامة و الخاصة ، و اءبى لا يزوره الا الخاصة .(689)
زيارت پدرم [امام رضا - عليه السلام ] از زيارت امام حسين - عليه السلام -افضل است ، زيرا امام حسين - عليه السلام - را عامه و خاصه زيارت مى كنند، ولى پدرمرا جز خاصه [ شيعيان دوازده امامى ] زيارت نمى كنند.
لذا كرامات از ضريح آن حضرت بيشتر از ضريح امام حسين - عليه السلام - ظاهر مىشود بنابراين ، ايرانى ها بايد نعمت حرم حضرت امام رضا - عليه السلام - را كهزيارت آن برايشان فراهم است ، مغتنم بشمارند.


541 توفيق زيارت از جذب و انجذاب است ، و ربطى بهپول دار بودن ندارد


توفيق زيارت ربطى به داشتن پول ندارد . زيرا چنان چه پروانه ها در شمعمى سوزند، آيا در شمع بودن حضرات معصومين - عليهم السلام -اشكال است يا در پروانه بودن ما، پس چرا بعضى ها آن حضرات را ديده اند، يا جوابسلام خود را از آن ها شنيده اند و يا با صاحب قبر صحبت كرده و جواب دريافت نموده اند،و ما اين گونه نيستيم .
عجايب و غرايب از كرامات و معجزات مشاهد مشرفه و ضرايح متبركه ديده و شنيده شده است. اگر اين طور ارتباطات و درهاى نور و رحمت به روىاهل ايمان باز نبود، ما را به حال خود مى گذاشتند و مى رفتند و به طور مطلق غائب مىشدند، با تاءكيدى كه بر دعوت به توجه و تمسك به عترت نموده اند.
معلوم مى شود در مشاهده ى قرآن و عترت جاذبيتى است كه اگر لياقت داشته باشيم ، بهزيارت مى رويم .معلوم نيست كه پول دار پروانه ى اين شمع مى شود يا بىپول ، بلكه اين در اثر جذب و انجذاب محبت است .تشكيلات لازم نيست ، و براى آن ها بينپول دار و ندار، فرقى وجود ندارد.


542 به حدى مجذوب شدم كه نزديك بود مسلمان شوم ! 


جوانى نصرانى (690)مى گويدداخل حجاج شدم و اعمال آن ها را به جا آوردم تا اين كه به بقيع رسيدم . تعجب مى كنم دربقيع با اين كه به ظاهر جز خاك و خرابه چيز ديگرى نبود، به حدى مجذوب شدم كهنزديك بود مسلمان شوم !
آيا ما كه مسلمانيم ، نبايد مجذوب آن ها و مشاهد مشرفه شان شويم ؟!عجايب و غرايب ازافراد گرفتار و مبتلا براى ما نقل شده كه به حرم رفته اند و به حضرات معصومين -عليهم السلام - در مشاهد مشرفه متوسل شده اند و حاجت خود را گرفته اند . اگر كسىحال و مجال داشت و آن ها را جمع آورى مى نمود و مى نوشت ، كتابى از كرامات مى شد.


543 خيال مى كنيد ما از حال شما مطلع نيستيم ؟! 


آقايى از مدرسين مى گفت : هر وقت ابتلا و هم و حزنى در نجف به من دست مى داد،غسل و طهارت مى نمودم و به حرم مى رفتم .گويا به حضرت امير - عليه السلام - پناهمى بردم ، و براى ابتلا و هم و حزن من راه چاره و علاجى مشخص مى شد!
حضرت اميرالمؤ منين و نيز هر كدام از ائمه ى اطهار - عليهم السلام - نسبت به قاصدين ومجاورين و زايرين مانند پدر مهربان نسبت به اولادش مى باشد.
آقاى ديگرى مى گفت : هر وقت گرفتار و مهموم و مغموم مى شوم ، در ايوان طلاى حضرتاميرالمؤ منين - عليه السلام - مى نشينم و به بارگاه آن حضرت نگاه مى كنم و هم و غم ويا گرفتارى ام رفع مى شود!
در توسلات به حضرات معصومين - عليهم السلام به بعضى نقدا چيزى مى رسد وگرفتارى آن ها رفع مى شود، ولى بعضى ديگر بدون اين كه به آن ها چيزى برسدآسوده مى شوند و با خيال راحت بر مى گردند.
آقاى ديگرى مى گفت : مدت ها به فقر و گرفتارى مبتلا بودم ،چهل روز به امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -متوسل شدم و به آن حضرت عريضه نوشتم و در آب جارى انداختم ، روز آخر صدايىشنيدم كه مرا با نام و نام پدر خواند و گفت :خيال مى كنيد ما از حال شما مطلع نيستيم !بدون اين كه چيزى بدهد . آن صدا، سوزدل مرا آرام كرد، مثل اين كه آب روى آتش بريزند.


544 ما به اهل بيت - عليهم السلام - محتاجيم ، نه آن ها به ما 


ما خيال مى كنيم كه معصومين - عليهم السلام - به زيارت ما محتاجند . در اياماربعين ، كربلا پر از دسته جات شيعيان عراق از طوايف مختلف عرب ها و كردها مى شد كهى كى از آن ها را در ايام سال نمى ديديم ، و در شعرهايشان از خاندان مرتضى - عليهالسلام - تجليل و به آن ها اظهار محبت و مودت مى كردند. اشخاص و جماعت هاى متعدد از سرتا سر عراق ، هر دسته از ناحيه اى و در پيش هر جمعيت مرشد پيرى بود كه بهدنبال او مى رفتند . امام حسين - عليه السلام - مى خواهد بگويد: من به شما احتياج ندارم ،شما به ما خاندان محتاجيد، چنان كه خداوند سبحان مى فرمايد:
و ربطنا على قلوبهم اذ قامواو فقالوا...(691)
و دل هايشان را استوار كرديم كه برخاستند و گفتند: ...
هم چنين مى فرمايد:
قل لا تمنوا على اسلمكم بل الله ى من عليكم اءن هدئكم للايمان (692)
بگو، اسلامتان را بر من منت ننهيد، بلكه اين خداست كه بر شما منت نهاد و به ايمانرهنمون گردانيد.
ما بايد متشكر و ممنون باشيم كه خداوند منان نعمت ولايت و مودت آن ها را به ما عطا فرمودهاست .


545 افضليت عبادت در زمان غيبت از زمان حضور  


واى بر ما از آن روزى كه قرآن يا عترت را از ما بگيرند . گرفتن هر كدامگرفتن ديگرى هم هست ، زيرا اين دو از هم جدا نمى شوند: لن يفترقا نه در خارجو نه در اعتقاد حتى يردا الحوض (693)؛ (تا اين كه در كنار حوض كوثر برمن وارد شوند.)تنها كسانى از حوض خواهند نوشيد كه با قرآن و عترت با هم باشند، عدهاى هستند كه هميشه مؤ فقند، ولى بعضى مانند كودك يتيم بدون سرپرست هستند و به عمدو يا بدون عمد به هر جهت روى مى آورندن ، البته فى الجمله معذور هستند.(694)
بنابراين ، ممكن است به چنين شخصى گفته شود: راست مى گويى ، معذورى ، خيلى چيزهارا نديدى و نمى دانى ، حق دارى ، چون در زمان غيبت به سر مى برى ، و از پدر روحانىو معنوى دستت كوتاه است كه نتوانستى سلمان بشوى ، سلمانى كه علم علمالاءول و الآخر.(695)؛ (به علم اول و آخر آگاه بود.) و فرمود كه :
اذا اءدركتم سيد شباب آل محمد، فكونوا اءشد فرحا بقتالكم معه .(696)
وقتى زمان سرور جوانان آل محمد [امام حسين - عليه السلام ] را دريافت كرديد، بيشتر بهجنگ كردن در ركاب او، شادمان شويد.
اما اين را چه مى كنى كه فرمودند:
اءلعبادة فى الغيبة اءفضل من الحضور.
عبادت در زمان غيبت ، از زمان حضور افضل است .
و نيز به اصحاب خود مى فرمود:
اءنتم اءصحابى و اءولئك اخوانى ، فواشوقا الى اخوانى ، آمنوا بسواد على بياض.(697)
شما اصحاب من هستيد و آنان برادران من هستند. چه قدر به ديدار برادرانم مشتاقم ، آنانكه به سياهى بر سفيدى ايمان آوردند.(698)


546 خود را مريض نمى دانيم و گرنه علاج آسان است ! 


خود را مريض نمى دانيم و گرنه علاج آسان است . در روايت آمده است :
امام حسين - عليه السلام - در گوش مردى چيزى فرمود، بعد از جدايى فورا تمام موىسر آن مرد سفيد شد.
با اين حال ، ما خود را در عداد(699) عبادالرحمن (700) مى شماريم ،غافل از اين كه تمام اعضا و جوارح انسان فرداى قيامت براى كارهايى كه انجام داده استشهادت مى دهند:
اليوم نختم على اءفوههم و تكلمنا اءيديهم و تشهد اءرجلهم بما كانوا يكسبون(701)
امروز بر دهانشان مهر مى نهيم و دست هايشان با ما به سخن مى آيند و پاهايشان به آنچه كه انجام مى دادند، شهادت مى دهند.
امروز بشر در فكر ضبط صداى حضرت داوود - عليه السلام - است ،غافل از اين كه ملايكه از عمل خود او عكسبردارى مى كنند، بلكه گفتار و صداى او را نيزضبط مى نمايند.


547 قم خانه ى اهل بيت - عليهم السلام - است  


قم منسوب به اهل بيت - عليهم السلام - است . آقاى بروجردى - رحمه الله مىفرمودند: روايتى كه در طريق آن قمى نباشد، يا نيست و يا كم است .
خدا كند اين توجه و ارادت و محبت به اهل بيت - عليهم السلام - دردل هاى ما باقى بماند و با محبت آن ها از دنيا برويم .


548 اين گله را نگر ... 


آيا مى شود اين معنا را پياده نمود كه :
(اءوفوا بعهدى اءوف بعهدكم )(702)
به پيمان خود با من وفا كنيد، تا من نيز به پيمان خود با شما وفا كنم .
ما مى خواهيم در سايه ى اختلاف زندگى كنيم !گويا مسلمانان اتقاق دارند كه با هماتفاق نكنند . مظنون يا مقطوع است كه هر روز كفار به شكلى براى ما نقشه مى كشند،ولى اين گله را نگر ...(703)
تبليغات عليه مذهب شيعه زياد است ، مى بينيم آلمان و انگليس و شوروى با هم مى جنگند،ولى حوزه ى علميه ى نجف يا قم بسته مى شود!در زمان سلطنت رضاخان پهلوى ، در اثرفشار و اختناق بر حوزه و علما و ممنوعيت از تحصيل و درس و مباحثه ، در مدت دهسال ، ده نفر براى تحصيل علوم دينى به نجف نرفتند!


549 امروز يك عالم ، جاى صد عالم صدسال قبل است !


آقايى از اهالى مشكين و اردبيل در زمان رضا پهلوى در نجف بود كه در مدرسهبادكوبه اى ها، اسفار و رسايل تدريس مى كرد، و در همان زمان ها به ايران آمد.بعد ازمدتى احوالشان را پرسيدم ، گفتند: در يكى از روستاهاى اطراف مشكين واردبيل ساكن شده است . خدا مى داند عالمى كه آن قدر زحمت كشيده بود، با چه وضعيتسختى در آن روستا به سر مى برده است ! چه علمايى گمنام شدند و مردم از آن ها استفادهنكردند، آن هم در زمانى كه علما كم بودند. امروز يك عالم ، جاى صد عالم صدسال قبل است .(704)
فوج فوج از خوبان مى آمدند و به كشاورزىمشغول مى شدند، و عده اى به ادارات مى رفتند. خيلى هم به تهران مى آمدند و در آن جابه گفتن مسايل شرعى مى پرداختند و منبر مختصر و مجالس سيار روضه خوانى داشتند.
البته تهرانى ها در آن زمان خوب امتحان دادند؛ چون چشم سير بودند و به اوضاع دنيامغرور نمى شدند و روحانيون را نگاه مى داشتند و از وجود آن ها استفاده مى كردند.


550 كار امروز را به فردا وامگذاريم  


خوب است انسان كار امروز را به فردا، بلكه كار هيچ ساعتى را به ساعت ديگراحاله نكند، مگر از روى عذر؛ و گرنه نمى داند كه بعد از اين ساعت چه طور مى شود .يادم مى آيد زمانى در ايام تحصيل مريض بودم ، و نمى توانستم درس بخوانم و فكر كنمو فرمايش استاد را تعقل نمايم ، ولى مى توانستم تامحل درس كه مقبره ى آقا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - بود بروم و در مجلس ‍ درساستاد شركت كنم . اگر نمى رفتم درس فوت مى شد، و اگر مى رفتم نمى توانستمدرباره ى مطالب استاد فكر و تعقل كنم ؛
لذا با خود گفتم : مى روم و تنها الفاظ را بدون فكر و نظر، در خاطر مى سپارم ويادداشت مى كنم . به درس رفتم و از اول تا آخر درس ، فقط الفاظ را بدون فكر، حفظو بعد از درس ثبت كردم و عملا حتى يك لفظ را از قلم نينداختم ولى درباره ى آن هيچفكر نكردم . بعد كه حالم مساعد شد، به نوشته ها مراجعه كردم ديدم كه درست ضبطكرده ام .
بار ديگر مريض شدم ، ديدم نمى توانم در درس شركت كنم ، به درس نرفتم ولىنوشته هاى ديگران را گرفتم و درج كردم .
مقصود اين كه : اگر انسان كارى را كه مى توانست در وقتش بكند، ولى نكرد، چه بسابعدا ديگر نتواند آن را انجام دهد. بنابراين ، نبايد انسان درس ها و غير آن را از وقت خودبه وقت و زمان ديگر احاله كند . چرا كه چه بسا ديگر موفق به انجام آن نشود، چون درآن زمان هم كارها و وظايفى براى او پيش مى آيد كه ديگر نمى تواند آن كار فوت شدهرا جبران نمايد.


551 نسبت به علماى معاصر، خاك بود! 


مرحوم آقا رضا همدانى با آن همه مقامات علميه اش مى گويند، بسيار متواضعبود .از بعضى از شاگردانش شنيدم كه مى گفت : با همه متواضع بود، اما نسبت بهعلماى هم رديف معاصرش خاك بود!
مرحوم آقاى شيخ الشريعة اصفهانى در تشييع جنازه ى ايشان فرمود: حالا مى گويم ،افقه اهل عصرش بود!
يعنى حالا و بعد از فوت كه ديگر مانعى از اظهار اعلميت او نسبت به ديگران نيست . علم وفضل حاج آقا رضا همدانى - رحمه الله - بعد از وفاتش ظاهر شد.


552 غذاى مكروهى خورده بودم ... 


طلبه اى پس از پايان تحصيلات مى خواست از حوزه ى علميه ى نجف به ايرانمسافرت كند، نزد آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - رفت و از ايشان تقاضاى اجازهى نقل روايت نمود، چند روز طول كشيد. آن شيخ مى گفت : با خود مى گفتم من كه از سيداجازه ى اخذ وجوهات نخواسته ام كه به من اجازه نمى دهد، تازه معلوم نيست كسى در ايرانسيد - رحمه الله - را بشناسد، لذا هر وقت سيد را مى ديدم ، بر غيضم نسبت به ايشانافزوده مى شد . پس از گذشت چند روز مرحوم سيد اجازه را به من داد و به خاطر تاءخيردر جواب عذرخواهى نمود، و علت تاءخير آن را اين گونه بيان فرمود: من در اين مدت ،غذاى مكروهى - قلوه ى ا چيز ديگر - خورده بودم ، مى خواستم كاملا اثر آن از بدنمزايل گردد تا ارتباط خود را در سلسله ى سند روايات با اولياى عظام و بزرگان دينبتوانم برقرار نمايم و در زمره ى رواة احاديث قرار گيرم و آن گاه به شما اجازه ىنقل روايت بدهم !


553 نقش غذاى حلال و حرام در سعادت و شقاوت انسان  


واى بر ما اگر در خصوص خوردنى ها و نوشيدنى ها از حرام اجتناب نكنيم ،زيرا همين غذاها است كه منشاء علم و ايمان و يا كفر ما مى شود، و يك وقت نگاه مى كنيم و مىبينيم كه به ى زيد ايمان آورده ايم !
از آيه ى و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين (705)؛ ( و نزديك اين درختنشويد، تا مبادا از ستمكاران شويد.) استفاده مى شود كه هميناكل و تناول بود كه در سلسله ى علل و معاليل هبوط آدم - عليه السلام - قرار گرفت !
انسانى كه قابليت ملك و فرشته شدن را دارد - هر چند طرفمقابل آن در پستى اسفل السافلين مى باشد - در اثر خوردن و آشاميدن است كه نيروى آندر خون ، و بالاخره اثر آن در اعضا، بلكه در روح و مغز و فكر انسان ظاهر مى شود.
علماى سابق كه آن همه در علم و عمل موفق بودند، و عمر بابركت داشتند و از انحراففكرى سالم بودند، در اثر خوردن غذاى حلال و اجتناب از غذاهاى شبهه ناك بوده است .


554 مدخليت غذا در ايمان و كفر  


علماى سابق بسيار از غذاى حرام اجتناب داشتند، خدا مى داند كه غذا چه قدر درايمان و كفر و اعمال خير و شر انسان مدخليت دارد.
يكى نقل مى كرد: براى شخصى ، رفيقش از اروپا مرباى فاره (موش ) هديه فرستاد.
هم چنين نقل مى كرد: يكى از اولاد خوانين و بزرگ زادگان شهر ما سفير ايران در پاريسبود، پادشاه وقت فرانسه ايشان را براى صرف غذا دعوت كرده بود و بعد از صرفغذا به ايشان گفته بود: مى دانيد غذاى امروز شما چه قدر هزينه برداشته است و از كدامدريا لاك پشت ، قورباغه و خرچنگ تهيه نموده ايم ؟ وى مى گويد: در جاى خلوت ، تمامغذايى را كه خورده بودم فورا استفراغ كردم و اجازه ى مرخصى گرفتم .


555 تندرستى و اعتدال و تنوع در غذا  


اعتدال در غذا براى سلامتى مزاج خيلى مفيد است . اگر انسان هميشه به نانخوردن عادت داشته باشد بهتر است گاهى برنج بخورد، و اگر هميشه برنج مى خوردبهتر است گاهى نان و يا آش بخورد، و تنوع در غذا داشته باشد.
شخصى دندانش درد مى كرد، نزد طبيب رفت كه آن را بكشد، طبيب گفت : اگر سردردگرفتى ، سرت را هم مى كشى ؟!اعتدال معده ، دندان درد را هم برطرف مى كند. وبالاخره آن آقا دندانش را نكشيد!


556 مرا به امام رضا - عليه السلام - ببخش ! 


يكى از علماى اهل خراسان كه شجاعت و ابهتى بسيار داشت ، مى خواست با دختريكى از تجار ايرانى ازدواج كند، با رفت و آمد زياد و نوشتن نامه ، از مرحوم آقا سيدمحمد كاظم يزدى تقاضاى كمك كرد. پس از اصرار زياد آن آقا، مرحوم سيد كه صلاحنمى دانست به او چيزى بدهد براى او نوشت : مرا به امام رضا - عليه السلام - ببخش!آن آقا گفته بود: خوب است كه ما را معتقد به امام رضا - عليه السلام - دانسته ايد!


557 بقيه اش را جنس دادم ! 


شخصى ديگر از اهل علم مى خواست خانه اى بخرد، نزد ميرزاى شيرازى - رحمهالله - رفت و تقاضاى كمك نمود، مرحوم ميرزا نصف مقدار مورد نياز را به او داد و فرمودبقيه اش را جنس دادم ، يعنى با برخورد و اخلاق خوب قانعش كردم .
آرى ، خرج يك ماه ما براى يك سال علماى سابق كفايت مى كرد. با اينحال ، آن ها راحت تر بودند . راحتى و آرامش درونى ربطى به دارايى و ثروت و داشتنلوازم زندگى بيشتر ندارد.


558 خداوند توفيق دهد تا بفهميم از چه راهى به هدف برسيم ! 


رجالى را ديده ايم كه اهل علم و عمل بودند و ساده و بى آلايش زندگى كردند، ودر لباس و مسكن و خوراك زاهد بودند . غصه ى ما براى اين است كهمثل آن ها نيستيم !
بزرگانى از علما بوده اند كه از سهم امام - عليه السلام - استفاده نمى كردند . بعضىهم از افاضل علما و صاحب مصنفات بودند، ولى ملبس به لباساهل علم نبودند.
مرحوم قاموسى ملبس به لباس تجار بود، و فقط در وقت نماز لباس مخصوصروحانيون را مى پوشيد و عده اى از مقدسين در نماز به ايشان اقتدا مى كردند و در حالىكه جماعت هاى متعدد در صحن مطهر به هم پيوسته بود، به گونه اى كه معلوم نمى شدماءمومين به كدام جماعت اقتدا كرده اند و جزو كدام جمعيت و جماعت اند، بدون هيچ اعتنايى بهاطراف ، جلو و عقب و چپ و راست ، به نماز مى ايستاد.
حسرت ما از اين است كه عده اى از علما را ديده ايم كه ميان ما و آن ها تفاوت بسيار است وگويى حدود چند صد سال با هم فاصله داريم . خدا توفيق دهد تا بفهميم از چه راهىبه هدف برسيم !


559 نوكرهاى امام زمان - عليه السلام - بايدعمل به وظيفه كنند


ما اهل علم در هر حال بايد به وظيفه ى خودعمل كنيم . نوكرهاى امام زمان عليه السلام - عموما بايدعمل به وظيفه كنند، اگر حال مطالعه دارند مطالعه كنند و ... در هرحال بايد عمل به وظيفه كنند و توسلات را هم داشته باشند . خداوند سبحان مى فرمايد:
فلولا اذ جآءهم باءسنا تضرعوا و لكن قست قلوبهم (706)
اى كاش هنگامى كه سختى اى از سوى ما به آن ها مى آمد تضرع مى كردند، ليكندل هايشان سخت شده است .
خداوند بلا را خود مى فرستد: (اذ جآءهم باءسنا)، به جهت تضرع ، يعنى تضرع وابتهال را از عبد مى خواهد و آن مطلوب است : (تضرعوا)، و نقطه ىمقابل آن (قست قلوبهم ) است .


560 چگونه دعا كنيم ؟  


چگونه مى شود كارى بدون مقدمات و شرايط انجام گيرد؟!اگر مى خواهيد دعاكنيد و واقعا دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشريفاتى دارد، اگر مى خواهيد از ناحيه ىدعا به جايى برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم ، هر چه بخواهد بكند،بنا داريم عمل به وظيفه ى بندگى كنيم .
آيا با اين حال خدا ما را به دست گرگ مى دهد؟!او مى تواند تمام مصيبت هاىاهل ايمان را تدارك و جبران كند،ولو خراش و خدشه اى باشد. در صورت روشنايى (راه وتكليف ) راه برويد، و اگر روشن نبود عصا را به زمين بكوبيد و احتياط كنيد.


561 محك تجربه و آزمايش بندگى  


از مرحوم آقا ميرزا جواد آقا ملكى تبريزىنقل شده كه فرمود: آيا هيچ شده است كه خود را در صدق عبوديت و بندگى امتحان كنيد تابدانيد آيا بنده ى خداييد يا نه ؟ فكر كنيد اگر با زن و فرزند خود به قصد زيارتكربلا مهياى حركت سفر نموده و با زحمت فراوان و هزينه ى زياد تا لب مرز برسيد،ولى در آن جا مى بايست حرامى (مانند كشف حجاب يا نظر اجنبى به همسر و دختران همراه )را مرتكب شويد تا مقدمه ى خروج از گمرك و گرفتن گذرنامه و مجوز عبور از مرزباشد؛ در اين صورت خود را چگونه مى يافتيد؟ آيا با خود مى گفتيد: اين يك حرام عيبندارد، ما كه اين همه زحمت كشيده و هزينه نموده ايم تا به اين جا رسيده ايم ، بگذار اينحرام انجام گيرد و عبور كنيم ؛ و يا با كمال شجاعت و مردانگى و متانتمثل گل با آن همه رنج و دورى راه و تحمل مخارج و هزينه ى سفر، با عائله ى خود بر مىگشتيد؟ زيرا كسى كه فرموده : زيارت مستحب است و همان كسى كه من به قصد قربت وبه داعى (707) امر او تا به اين جا آمده ام ومتحمل اين همه خسارت شده ام ، ارتكاب حرام را جايز نمى داند و به داعى نهى و زجر اوبايد دوباره بدون هيچ گونه نگرانى و ناراحتى برگردم ؛ چرا كه من بنده ام ، من مىخواستم زيارت حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - را براى رضاى خدا انجام دهم ، نهبراى خواهش دل خود. اگر براى خداست ، خدا مى فرمايد: كار حرام را انجام نده و با انجامگناه به زيارت مرو، لذا بايد امتثال نمايم و براى او به زيارت نروم . بنابراين ،اگر اين طور نكرد و برنگشت ، يقينا ناقص الايمان است ؛ زيرا خداوند سبحان مىفرمايد:
فلا و ربك لا يؤ منون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى اءنفسهم حرجامما قضيت و يسلموا تسليما(708)
پس به پروردگارت سوگند، ايمان نمى آورند، مگر اين كه در اختلافى كه ميان آن هاپيش آمده تو را حاكم كنند، سپس از آن چه قضاوت نمودى دردل خود هيچ دلتنگى احساس نكنند، و چنان كه بايد خود را تسليم [ خدا و حكم شما] كنند.
بنده ى با ايمان بايد تسليم فرمان و حكم الهى باشد، نه تابع خواسته هاى خود ومطيع نفس و شيطان .


562 دعاى فرج براى رفع گرفتارى شخصى  


در اوقات گرفتارى و شدت خيلى بايد دعاى فرج خواند؛ زيرا دعاى فرج ، دعابراى فرج شخصى است ، لذا در هنگام شدت بايد به آن ملتزم شد.حضرت امام سجاد -عليه السلام - وقتى مى خواستند پسر حسن بن على - عليهما السلام ، داماد حضرت حسينبن على - عليهماالسلام - را به دستور وليد پانصد تازيانه بزنند، به او فرمود:پسر عمو، دعاى فرج را فراموش نكن ، ايشان عرض كرد: پسر عمو، دعاى فرج چيست ؟حضرت دعايى را به او تعليم فرمود . حسن بن حسن بن على شروع كرد به خواندن آندعا، كسى كه ماءمور(709)قتل او بود، از منبر به زير آمد و گفت :
اءرى سجية مظلوم ، اءخروا اءمره ، اءراجع الاءمير.
سرشت شخص ستمديده اى را مى بينم ، قتل او را به تاءخير بيندازيد تا با امير [وليد]در اين باره مشورت كنم .
تا اين كه به وليد نامه نوشت و دستور داد كه او را رها كنند.(710)
براى دفع بلا و شر اين دعا نيز نافع است :
اءللهم ، صلى على محمد و آله ، و امسك عنا السوء.(711)
خداوندا، بر محمد و آل او درود فرست و بدى را از ما بازدار.


563 شرايط استجابت دعا 


جهت دعا اين امور لازم است :
1 - ثنا و تعظيم و تمجيد ساحت مقدس حضرت حق - تبارك و تعالى -
2 - اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن ، كه تقريبا به منزله ى توبه ى ا ملازم آناست .
3 - صلوات بر محمد و آل محمد - عليهم السلام ، كه وسيله و واسطه ى فيض هستند.
4 - بكا و گريه ، و اگر نشد تباكى ، ولو خيلى مختصر.
و بعد از اين ها درخواست حاجت كه در اين صورت ، برآورده شدن حاجت برو و برگردندارد.
البته اگر اين مطالب (يعنى ثنا و تعظيم و تمجيد، اقرار به گناهان ، صلوات ، و بكاو تباكى ) در سجده باشد، مناسب تر است . و تاءثير بكا در اين ميان به جايى مى رسدكه در عمل ام داوود و نيز در قنوت وتر آمده است :
فان ذلك علامة الاجابة .(712)
اين نشانه ى مستجاب شدن [ دعا] است .
و در اذن دخول ائمه ى اطهار - عليهم السلام - نيز وارد شده است :
فهو علامة [القبول و ] الاذن . (713)
اين علامت اذن [ دخول و قبولى ] است .
يعنى : راه تكوينى است به خدا و ارتباط با غيب است ، البته براى كسى كه اين مطالبرا باور كند.


564 استغفار، درمان تمام دردها 


روايت عجيب و غريبى از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم -نقل كرده اند كه :
اءلا اءخبركم [ اءنبؤ كم ] بدآئكم من دوآئكم ؟ دآؤ كم الذنوب ، و دوآؤ كمالاستغفار.(714)
آيا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم ؟ درد شما گناهان ، و دوا و درمانتان استغفار است.
بنده اين حديث را در جوامع روايى نديده ام . يعنى : سرت درد مى كند، دواؤ كمالاستغفار.؛ پايت درد مى گيرد، دواى آن استغفار است ؛ گوش و دندان درد مى كند،دوآؤ كم الاستغفار. و ... يعنى يك نسخه براى درمان همه ى دردها!


565 فقها بر اساس موازين خود معذورند  


در عراق يكى از علما، خمر را نجس نمى دانست ، آقايى ديگر وقتى نظر ايشان رافهميد، نسبت به او در مجلسى تند شد و سخن ناسزايى هم درباره ى او گفت . ولى بعدمتوجه شد كه در ميان اقوال علما، قول به عدم نجاست وجود دارد، لذا به كربلا رفت و درجلوى در خانه ى آن آقا ايستاد، و از مركب خود پايين نيامد و به او گفت : در مجلسى فتواىشما را نقل كردند، و من به صاحب آن فتوى بد گفتم ، و الان نزد شما آمده ام تا از شماحلاليت بطلبم ، اگر اجازه بدهيد پياده شوم ، به حرم بروم و گرنه پياده نمى شوم .چنين قضيه اى درباره ى شيخ بهايى - رحمه الله - كلام تندى نسبت به مقدس اردبيلى -رحمه الله - مى گويد. البته مى گويند: اشتباه شخص ‍ بزرگ هم بزرگ است . انسانتا مى تواند نبايد نسبت به فقهايى كه فتواى شاذ و خلاف مشهور دارند، متعرض شود؛زيرا آن ها بر اساس موازين خود در آن فتوى معذورند، و در عينحال معصوم هم نيستند، لذا ممكن است از بعضى قراين يا ادله غفلت نمايند؛ و گرنه زحماتاستاد و حق استادى فراموش مى شود، چنان كه براى خيلى از افراد چنين اتفاق مىافتد.


566 لزوم رفتن به تبليغ براى اهل علم  


نزديك است كه شهرستان ها از مشايخ علما خالى بمانند!ايناهل علم هستند كه مردم را از دقايق امور دينى باخبر مى كنند و دين آن ها را حفظ مى كنند، وضروريات دين را به مردم مى رسانند . شخصى به محلى رفته بود و ديده بود كه مردممرده هاى خود را در ديوار مى گذارند!چه بسا شيعيان كه در بلاد غير اسلامى و يا اسلامىهستند و حتى به ى ك روحانى دسترسى ندارند تامسايل اوليه ى خود را از او بپرسند . ده ميليون شيعه در تركيه به صورت پراكندههستند، خدا مى داند آيا ده عالم به اندازه اى كه بتوانند رساله را به آن ها تعليم كنند،دارند يا خير؟ هم چنين ده ها ميليون ديگر در سراسر جهان . آيا نبايد در فكر آن ها باشيم؟!


567 طلبه متدين و كتاب مغنى خوان هم مى تواند  


آيا اگر اين قسمت از تبليغ ، يعنى تعليممسايل واجب و حلال و حرام را ترك كنيم ، بلا نمى آيد؟!
مرحوم آقا شيخ غلامرضا يزدى ، عالم حسابى و خيلى بزرگوارى بود كه به دهاتاطراف و دور دست مى رفت . از حاج آقا حسين قمى - رحمه الله -نقل شده كه فرموده اند: از منبر دو نفر مى شود استفاده كرد، كه ى كى آقاى شيخغلامرضا است . بنده هم يك منبر ايشان را ديده ام .ايشان نان جو و ماست با خود بر مىداشت و به آبادى ها مى رفت ، و قرائت نماز ومسايل مهم را به مردم ياد مى داد، و به آبادى و ده ديگر مى رفت و همواره درحال گردش بود . ايشاين از علماى بزرگ زمان خود بود، ولى چنين برنامه اى داشت .اگر طلبه متدين باشد، مغنى خوان هم مى تواند اين كار را انجام دهد.


568 بايد به جاهايى بروند كه ديگران نمى روند 


آيا اين بيچاره ها و مردم محروم و دور افتاده و مستضعف كه در بلاد اسلامى يا غيرمسلمان مضطرند و دسترسى به عالم روحانى ندارند و يا تمكن ندارند، بايد نديدهگرفته شوند؟!اگر ما آن ها را كالعدم فرض كنيم ، آيا در اين صورت ديگران ،بالاترها(715)هم ما را كالعدم و ناديده فرض نمى كنند؟!ازاهل علم كسانى كه براى تبليغ مى روند و خود را از رفتن معذور نمى دانند، بايد بهجاهايى بروند كه ديگران نمى روند.
اين كه آن آقا(716)با آن عظمت و مقامات براى اين كار حاضر مى شد، بر ما هم حجتتمام است . كارى كه براى شاگردانش به چند واسطه ، هم ممكن بود!


569 ايتام آل محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - را به كه سپرده اند  


ميرزاى شيرازى بزرگ (717) - رحمه الله - طلاب غير مستعد را كه تشخيصمى داد اهل اجتهاد نيستند، وقتى جامع المقدمات و رساله عمليه را ياد مى گرفتند، براىارشاد و تعليم مسايل و اصلاح قرائت نماز مردم بهمحل هاى خودشان مى فرستاد .در هر حال ، تعليمات عوام و ايتامآل محمد صلوات الله عليهم اجمعين - را به كه سپرده اند؟!
عرب هاى باديه نشين كه دارايى نداشتند تا از يك روحانى جهت تبليغ احكام دعوت وپذيرايى كنند، براى ركوع و سجود، جست و خير مى كردند!
عالمى كه در قم (در مسجد محله اى ) نماز اقامه مى كرد و احكام را بيان مى نمود، مى گفت :از مردم محله و اهل مسجد يك پول هم نمى رسد، ولى هر وقت به آن مسجد مى روم از جاهاىديگر حواله مى رسد، و هرگاه نمى روم قطع مىشود!اهل علمى كه مشغول كار خود بوده اند، معجزات ديده اند!


570 آقا ادامه ندهيد، فرج تاءخير مى افتد 


آقايى در جريان كشف حجاب ، براى نابودى پهلوى ختم گرفته بود . علمايىكه از دنيا رفته بودند يكى پس از ديگرى نزد او مى آمدند و مى گفتند: آقا، ادامه ندهيد،فرج تاءخير مى افتد.(718) تا اين كه دو نفر شخص ثالثى را جهت شفاعت نزد آن آقاآورده بودند. گويا زير بغل او را گرفته و با خود آورده بودند .در حالى كه در دنيابه نظر مى رسيد كه آن دو نفر مقامشان بالاتر از شخص ثالثى بود كه او را براىشفاعت آورده بودند و ايشان در دنيا تحت الشعاع آن دو آقا بودند، ولى در آن جا قضيهبه عكس بوده است .


571 شؤ ون رياست نگذاشت به آن مقام برسم ! 


مى گويند: آقايى ، مرحوم شربيانى را در خواب ديد و از ايشان پرسيد: مقامشما بالاتر است ، يا مقام مامقانى - رحمه الله ؟
ايشان فرمود: مقام آقاى مامقانى - رحمه الله - از مقام من بالاتر است ؛ زيرا شؤ ون رياستنگذاشت من به آن مقام برسم .


572 چهل روز هسته ى خرما را مى خورديم ! 


يكى از كسانى كه ما در زمان خود درك كرده ايم ، مرحوم آقا شيخ محمد حسينكاظمينى (719)صاحب شرح شرايع و مرجع عرب ها بود كه بهاهل علم ، ورق (720)نان مى داد.آقاى شيخ مهدى خالصى (721) - رحمه الله - كه ازفضلاى كاظمين بود گفت : آقا شيخ محمد حسين كاظمينى - رحمه الله - روزى يك ورق به مامى داد كه فقط براى نان ما كافى بود، و ما دو نفر عائله بوديم با مادرم ، با خود گفتم: نزد آقاى شيخ محمد حسين كاظمينى - رحمه الله - بروم تا آن را بيشتر كنند . به خانهى ايشان رفتم و ديدم علويه (722) كتاب جواهر را مى خواند و ايشان مى نويسند .دستور دادند علويه داخل اندرون شوند . عرض كردم : آقا، يك ورق كافى نيست ، دستوربدهيد دو برابر شود، تا با آن مقدارى هندوانه هم بخريم .ايشان ما را امر به صبر وزهد و قناعت كردند، بعد حال خودشان را نقل كردند و گفتند: ما در ايامتحصيل در نجف اشرف چه سختى هايى را مى كشيديم ، به حدى كه زمانى در حجراتبالاى مدرسه مرتضويه (723)بوديم ، چهل روز بر ما گذشت كه هيچ خوراكىنداشتيم ، و ما در اين مدت هسته هاى خرما را مى خيسانديم و مى خورديم !آيا ما مى توانيمبيست روز بدون نان زندگى كنيم ؟!ده روز چطور؟!
سرانجام گويا مرحوم كاظمينى قبول كرده بودند و به مرحوم خالصى حواله دادهبودند.


573 خدا نكند از آن ها دور باشيم ! 


خود آقا شيخ مهدى خالصى - رحمه الله - هم وقتى كه در كاظمين مرجع شد،كارهاى عجيب و ابتكار خوب در گرفتن و دادن سهم امام - عليه السلام داشت كه مختص بهخود ايشان بود.
خدا نكند از آن ها دور باشيم ، ما صد برابر آن ها به ماديات متنعميم ، با اينحال آن ها صد برابر ما به معنويات متنعم بودند، و گرنه ما كه مثلااتومبيل داريم و آن ها اسب هم نداشتند، قاعدتا بايد زودتر به مقصد ومنزل برسيم و رتبه و مقام ما از آن ها بالاتر باشد. و يا اين كهمشغول شدن به اتومبيل قهرا سير ما را كمتر مى كند!
چه منعم عجيبى كه نعمت وجود به انسان داده به گونه اى كه گويا نداده است ، زيرا ايننعمت را حتى به كسانى كه منكر او هستند، عنايت مى فرمايد، و در برابر انعام و احسانبه بندگان خود عوض نمى خواهد.و اگر عوض مى خواهد در برابر آن ده برابر يابيشتر عوض مى دهد.


574 تنعم در آخرت انعكاس و يا ثمره ى تنعم دنيا 


از حديث تنعموا بعبادتى فى الدنيا، فانكم تتنعمون بها فى الآخرة؛(724)(در دنيا به عبادت من متنعم شويد، زيرا در آخرت به همان متنعم خواهيد بود.) برمى آيد كه عبادات قابليت تنعم را دارد، ولى ما عبادات را به گونه اى به جا مى آوريمكه گويا شلاق بالاى سر ما است ، و از ترس اين كه واجب است و اگر به جا نياوريمبه جهنم مى روى گويا داروى تلخى را از روى ناچارى مى خوريم كه بدون آنبيمارى رفع نمى شود و ناچار به خوردن آن هستيم .
آقاى عربى ، دواى تلخ به او مى دادند، مى خورد و با تمسخر مى گفت :عسل است !عسل است !
با اين كه به حسب ظاهر از جمله ى فانكم تتنعمون بها فى الآخرة استفاده مى شودكه تنعم به عبادت در دنيا ممكن است ، و همين تنعم در دنيا انعكاسى در تنعم آخرتى دارد،يا سبب بالايى تنعمات آخرتى است ، يعنى عمقا بالاتر است نه حسا.


575 بدانم و بميرم بهتر از آن است كه ندانسته بميرم ! 


ما دوستدار علم نيستيم ؛ چون علم به كام ما شيرين نيست ، همانند مريضى كه دهاناو آفت دارد و شيرينى به كامش تلخ است ، ما نيز همين گونه هستيم ، لذا طعم شيرينى علمرا احساس نمى كنيم و لذت علم را نمى چشيم و آن چنان كه بايد طالب و تشنه ى آن نيستم، به عكس مال و ثروت دنيا.
صاحب كشف اللثام - رحمه الله - در سنين پانزده سالگى مى نويسد كه : خيلى از كتابها از جمله كشف اللثام را تاءليف كردم و از مرحوم فخر المتقين و يا ديگرى(725)نقل شده كه : در سنين كودكى براى او فتح باب شده ، ولى آفات روزگار مانعبقا و ادامه ى آن حالت شده است .
شاگردى در وقت احتضار، مساءله ى ارث اجداد ثمانيه را از استاد خود سؤال مى كرد و مى گفت : بدانم و بميرم بهتر از آن است كه ندانسته بميرم !


576 به اين درنده ها بگو! 


يكى از علماى بزرگ نقل مى كرد كه در زمان بلشويكى ها در روسيه شخصىبه من گفت : در قفقاز سه شهز بزرگ بود كه من به آن ها رفت و آمد مى كردم : بخارا،تفليس و ايروان .مى گفت : در تفليس كه شهر بسيار بزرگ و پر جمعيتى است ، با عدهاى از نصارى به قطار و يا وسيله ى نقليه ى ديگر سوار بوديم . در اين هنگام كشيشبزرگ آن ها كه شايد در تمام شهر دو سه كشيش بيش نبود، با زنار و تشكيلاتمفصل از دور آمد، وقتى وارد شد، هيچ كس به او اعتنا نكرد، با آن كه سرنشين ها غالبانصرانى بودند. آن آقا مى گويد: من كه در آن زمان جوان بودم ، از جا بلند شدم و جاىخود را به او دادم . كشيش گفت : براى چه بلند شدى و جايت را به من دادى ؟ گفتم : چونتابع پيغمبرى هستم كه ما را به احترام روحانيون دستور داده است .
كشيش مدتى سر به زير انداخت سپس سر بلند كرد و گفت : لطفا دو مرتبه بگو، براىچه بلند شدى ؟ گفتم به جهت اين كه پيغمبر ما مسلمان ها دستور داده اند به روحانيوناحترام كنيم . نگاهى به اطرافيان كرد و گفت : به اين درنده ها بگو، به اين درنده هابگو!
بلشويكى يعنى لا دينى .از اين قضيه معلوم مى شود كه آن ها با مطلق اديان مخالفند؛نه با خصوص اسلام .


577 بهترين راه تحصيل مقامات و كرامات  


آيا مى شود كار ما درست شود و به مقامكمال و معرفت برسيم بدون اين كه از دنيا و از زندگى اجتماعى و از صنعت و حرفه ىخود دست برداريم و به غارها و بيابان ها برويم و هميشه در آن جا با عزلت و كنارهگيرى از مردم و جامعه مشغول به عبادات معهوده و اوراد و ادعيه ماءثوره باشيم ؟ هر چند ازآيه ى شريفه ى و رهبانية ابتدعوها ما كتبنها عليهم الا ابتغاء رضون الله (726)؛( و رهبانيتى را كه آنان نوآورى نمودند، ما بر آن ها ننوشته و واجب ننموده بوديم ، مگربراى نيل به خشنودى خدا.)اجمالا استفاده مى شود خدا از رهبانيت راضى است .
انسان تا زمانى كه به ى ك شغل اجتماعى مشغول است نمى تواند به عبادات و ادعيه و ...مشغول باشد . آيا راه اين است كه مستغنى شود و خلوت كند ومشغول عبادت و تذكر باشد، و يا اين كه :
كن فى الناس و لا تكن معهم .(727)
در ميان مردم باش و با آن ها مباش .
آيا با وجود اشتغالات اجتماعى مى توان عبادات ، ازقبيل قرائت قرآن و نماز و ... را كه حدى ندارد، انجام داد؟!البته بوده اند كسانى كه درشبانه روز يك ختم قرآن مى كردند.آيا چيزى هست كه جايگزين اشتغالات سنگينى كهاهل رياضت انجام مى دهند بشود، اشتغالاتى كه با بودن در اجتماع جمع نمى شود، مگر اينكه انسان از اجتماع كناره بگيرد و از لوازم زندگى اجتماعى مانند ازدواج و رسيدگى بهافراد واجب النفقه شانه خالى كند؟!گذشته از اين كه اساسا كار مشكلى است انسانبتواند اموالش را در زمان حيات بين اهل و عيالش تقسيم كند و از اجتماع كناره بگيرد، آيااصلا اين كار جايز است يا خير؟!زيرا شايد موجب ترك واجبات شود.
در هر حال ، آيا راهى وجود دارد كه انسان بتواند به سبب آن ترك دنيا نكند و با اينحال از سخط و خشم خدا ماءمون و به رضاى خدا مطمئن باشد، و نتيجه ى كار راهبان تاركدنيا، يعنى (ابتغاء رضون الله )(728)را حايز گردد؟ يعنى نظير كسانى باشد كهرهبانيت ندارند و در اجتماع هستند و فقط مندوبات و مستحبات عادى را انجام مى دهند، ولىنتيجه ى كارهاى طولانى و دشوار آن ها را حايزاند؟
آيا چنين چيزى امكان دارد؟ آيا اين گونه راه بدونتحمل كارهاى سنگين اهل رياضت وجود دارد؟ زيرا بعضى از علماى بسيار بزرگوار بودهاند كه در اجتماع بوده اند و به درس هاى متعارف حوزه ازقبيل بحث ، مطالعه و ... اشتغال داشته اند، و با اينحال اگر مقامات بيشترى از ديگران نداشته باشند،حداقل كم نداشته اند، يعنى اعلميتشان از ديگران كالمسلم ، و مقاماتشان بسيار بسيار عالىبوده است .
خيال نشود كه در درس ها شركت نمى كردند و يا درس نمى گفتند، بلكه قطع داريم كهبيش از ديگران مشغول بوده اند و از كراماتى كه از آن ها صادر و بعد از حياتشان آشكارشده ، براى ما قطع حاصل مى شود كه داراى مقامات عاليه بوده اند.
براى نمونه كراماتى از شيخ انصارى - رحمه الله -نقل شده كه در زمان حياتش به آن ها معروف نبوده اند . ذكر مرحوم شيخ - رحمه الله -براى نمونه است و گرنه الى ماشاالله از علما بوده اند كه داراى كمالات علمى و عملىبوده اند و با اين وجود فقه و اصول نيز بر ديگران تقدم داشته اند، صاحب مستدركحاجى نورى - رحمه الله - عده اى را نام برده و شايد شهيد ثانى - رحمه الله - هم از آنها باشد كه داراى مقامات عاليه معنويه بوده و در عينحال در علميات هم قوى بوده اند و اقامه ى جماعت مى كرده اند و در ميان جامعه بوده و بامردم هم سر و كار داشته اند.
پاسخ اين كه : خيال مى كنيم در اين مطلب جاى شك نيست كه اگر انسان بدان موفق باشدبراى او كافى است و تمام مطالب و نتايج رياضات شاقه و دشوار را دارد. و آن مطلباين است كه انسان خود را در محضر خدا ببيند و خدا را در همه ىاحوال مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه ى كارها واحوال خود ناظر بداند. خدا مى داند اين حالت مراقبه و توجه ، چه تاءثيراتى در روحانسان و در تحصيل علم و معرفت دارد!


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation