بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

411 ميرزا مهدى اصفهانى - رحمه الله - و توسلات خاص او در حرم  


آقاى حلبى كه در تهران اقامت دارند، هم نزد آقا ميرزا مهدى اصفهانى - رحمهالله - تلمذ كرده ، و هم نزد آقا شيخ حسن على اصفهانى - رحمه الله .آقا ميرزا مهدى درنجف از شاگردان مرحوم نائينى بوده است .
سؤ ال : آيا ايشان آقا سيد احمد كربلايى - رحمه الله - را هم درك كرده اند؟
جواب : مثل اين كه بله ، ولى مقدارش را نمى دانم ؛ ولى شاگردان مرحوم آقا سيد احمدمانند آقا سيد جمال گلپايگانى - رحمه الله - وامثال او را درك كرده اند . احتمال مى دهم هنگامى كه بنده در عتبات بودم ، آقا ميرزا مهدى -رحمه الله - به ايران و مشهد آمده بود. ميرزا مهدى حرم رفتن عجيبى داشته ، و در كنارضريح زياد تبرك مى جسته و مى بوسيده و چه تواضع ها و توسلات و تضرعاتىداشته !


412 گويا نمى دانستند كه در عالم ، ريا وجود دارد  


علمايى را در حرم و مشاهد مشرفه ى نجف و كربلا و ... ديديم كه با چهتوسلات و تضرعات و حالات خوش عجيب و غريبىاقبال و گريه داشتند، گويا نمى دانستند كه در عالم ، ريا هم وجود دارد، گويا خبرى ازرياكارى و خودنمايى نداشتند و نمى دانستند كه آيا كسى در اطراف آن ها هست و آن ها رامى بيند، يا خير.


413 داستان شريف مكه و مرحوم شيخ فضل الله نورى - رحمه الله - و آقا شيخ حسنعلى اصفهانى - رحمه الله -


زمانى شريف حسين ، شريف مكه مريض مى شود، مرحوم شيخفضل الله نورى از آقا شيخ حسن على اصفهانى درخواست راه علاج و شفاى او را مى كند .ايشان به مرحوم نورى خرما مى دهد كه براى او ببرد، وى آن را مى خورد و خوب مى شود،و هر دو را به ميهمانى و پذيرايى دعوت مى كند؛ ولى مرحوم شيخ حسن على نمى رود، ومرحوم نورى دعوت او را اجابت مى كند و نزد شريف حسين مى رود، وى از ايشان درخواستمى نمايد كه از من چيزى بخواهيد.
مرحوم نورى براى دعاى حرز حضرت امام جواد - عليه السلام - كه بايد بر پوست آهوىشش ماهه ى تهامة (579)نوشته شود خيلى اهميت مى داده ، لذا يك آهوى شش ماهه درخواستمى كند، شريف هم شانزده تا از همان نوع درخواستى مى فرستد، و ايشان سه تا از آن رابر مى دارند. براى حرز حضرت جواد - عليه السلام - در مهج الدعوات ندارد كه شرطشاين است كه توى انگشتر نقره باشد . بلكه شرطش اين است كه روى پوست آهوىمخصوص بنويسند و آن را همراه خود داشته باشند.(580)


414 مصحف فاطمه - عليها السلام - رمز است  


مصحف حضرت فاطمه - عليها السلام - كه راجع به بيان حوادث است،(581)معلوم نيست ، كه نظير كتاب هاى متعارف باشد، بلكه احتمالا به صورت رمزاست مثلا فلانى با ده ى ا بيست نفر در فلان مكان و فلان زمان قيام مى كند و ... نظيردفتر جفر است است كه عجايب و غرايب از آن بيرون مى آيد .


415 زود خود را به نجف برسانيد 


آقازاده ى آقا ميرزا على شيرازى - رحمه الله - كه خودش در مشهد دستگاهى داشتو پدرش در نجف مرجع بود، نمى دانم چه طور مى شود كه به دلش خطور مى كند كه بهصاحب جفرى مى رسد و از او مى پرسد: پدرم چه قدر عمر خواهد كرد؟ او هم نگاه مى كند ومى گويد: فورى خود را به نجف برسانيد . وى دستگاهش را در مشهد رها مى كند و بهنجف مى رود و پدرش كه مثل شير سالم و قوى بود، پس از مدت كوتاهى پس از دو سهروز بيمارى و بدون سابقه ى كسالت وفات مى كند.


416 من ضامنم ، ايشان را رها كنيد 


از ويژگى هاى آقا ميرزا على شيرازى - رحمه الله - اين بود كه شبانه(582)براى خانه ى فضلا و يا فقرا غذا مى فرستاد . زمانى محتاجى به درمنزل ايشان مى آيد و ايشان چيزى نداشته كه به او بدهد، تا اين كه ساعت خود را به اومى دهد كه بفروشد و از پول آن حاجت خود را برطرف نمايد.
هم چنين روزى - ظاهرا در بازار سامره - قصابى طلبه اى رادنبال كرده بود و مردم بدين خاطر جمع شده بودند و ازدحام شده بود، ايشان مى رسد وتقبل مى كند و ضامن مى شود و مى گويد: من ضامنم ، ايشان را رها كنيد.
آيا با چنين رجالى ، هيچ ملتى ميل به مرام ديگر مى كند؟!


417 آخوند ملا فتح على - رحمه الله - ادامه ى خواب را مى گويد  


مرحوم شيخ فضل الله نورى مى گويد: خوابى ديدم و براى تعبير آن نزدمرحوم آخوند ملا فتح على سلطان آبادى رفتم . همين كه مقدارى از خواب را براى ايشاننقل كردم ، فرمود: خوب مى دانم ، بعدش هم اين بود و اين بود و تا آخر خواب را براى مننقل نمود و بعد تعبير كرد.
آخوند شخصيت عجيبى بوده است . واى بر ما اگر معنويت و روحانيت را مقدمه و وسيله ىرسيدن به ماديات و فانيات قرار دهيم !


418 آخوند ملا فتح على سلطان آبادى - رحمه الله - نامه ى ناديده را مى خواند!


در قضيه ى تحريم تنباكو، علماى اصفهان نامه اى براى مرحوم ميرزا نوشتندكه مضمون آن اين بود كه مردم چندان از فتواى شمااستقبال نكردند. حامل نامه ، آقاى حاج آقا منير نزد آخوند ملا فتح على سلطان آبادى -رحمه الله - مى رسد، ايشان مى فرمايد: نامه اى با خود دارى كه در آن چنين و چناننوشته شده است و تمام نامه را از اول تا آخر براىحامل نامه و در حالى كه نامه در جيب او بود، مى خواند!
سپس حاج آقا منير، حامل نامه از ايشان خواهش مى كند كه عملى به او ياد دهند . ايشان مىفرمايد: شما بحر مواج هستيد . تا اين كه بعد از خواهش التماس مى فرمايند: سه چيز رامواظبت كنيد و خود ايشان هم به اين سه امر مواظبت مى كرده است :
1. خواندن زيارت عاشورا در هر روز.
2. خواندن نماز وحشت در هر شب براى مؤ منين و مؤ منات ، در هر كجاى عالم فوت كردهباشند.
3 . نماز اول ماه را ترك نكنيد.


419 نماز آخوند ملا فتح على مرا نجات داد! 


نقل مى كنند مرحوم آخوند ملا فتح على در سامرا براى اموات ، نماز ليلة الدفن(نماز وحشت ) خواند، يكى از بستگان ميتى ، او را در خواب مى بيند، ميت به او مى گويد:نماز آخوند ملا فتح على مرا نجات داد!
وى از خواب بيدار مى شود و سراغ آخوند را مى گيرد و به خدمتش مى رسد و عرض مىكند: شما براى فلان ميت در فلان شب ، نماز وحشت خوانده ايد؟ ايشان مى فرمايد: بله .پرسيد: آيا ايشان را مى شناسى ؟ فرمود: شناختن لازم نيست .
گفتن ((اءللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات .؛ (خدايا مردان و زنان مؤ من رابيامرز.)محض احسان به آن هاست .(583)


420 سيد بن طاووس و آخوند ملا فتح على ، ممتاز در مراقبه  


يكى از اساتيد ما (584) مى فرمود: دو نفر از بزرگاناهل معرفت ، در مراقبه خيلى ممتاز و در درجه ى اعلى بودند: يكى سيد بن طاووس - رحمهالله - كه لابد از دست نوشته هاى ايشان به دست آورده بود؛ و ديگرى آخوند ملا فتحعلى - رحمه الله - كه ايشان را درك كرده بودند. مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى صاحبتفسير - رحمه الله به قافله اى كه مرحوم آخوند ملا فتح على در آن بوده - به عنوان دعاو يا به عنوان تجليل از مقام مرحوم آخوند - فرموده بود: به بركت وجود حاج آخوند ملافتح على در ميان شما، در امان خدا هستيد!مرحوم آخوند ملا فتح على خلاف متعارف بوده ومرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى ، صاحب تفسير هم خلاف متعارف بوده است .


421 اگر اين جنون است ،اى كاش ما هم هميشه مجنون بوديم ! 


بنده آقايى را در مراقبه ديده ام كه در ميان مردم هم نمى توانست خوددارى كند وعاشقى او ظاهر مى شد . دو بار در منزل از او عدم خوددارى را ديدم و يك بار هم براى بندهنقل كردند: زمانى نزد مرحوم سيد محمود شاهرودى از مراجع وقت آمدند كه ايشان مثلا جنونپيدا كرده و بر سر خود مى زند و سر و صدا مى كند. ايشان فرمود: اگر اين جنون است،اى كاش ما هم هميشه مجنون بوديم !


422 هفتاد نفر در حال خواندن دعاى ابوحمزه در قنوت وتر نماز شب  


بنده در عمرم نديده ام كه كسى در قنوت وتر نماز شب دعاى ابوحمزهبخواند.آقايى مى گفت : از كسى شنيدم كه در زمان ما در يك شب ، در حرم هفتاد نفر را ديدمكه در قنوت به دعاى ابوحمزه مشغولند، خودم نيز رفتم و شمردم ، در حرم و رواق واطراف آن حساب كردم و ديدم پنجاه نفر به خواندن دعاى ابوحمزه در قنوتمشغول اند.


423 عاشقى ، شيوه ى مردان بلاكش باشد  


از آقا شيخ محمد على از شاگردان آقا ميرزا محمد تقى - رحمه الله -نقل شده كه در حجره ى ا خانه براى نماز شب بيدار شدم و در اطاق را باز كردم كه جهتتطهير بيرون بروم ، ديدم برف آمده و نمى شود بيرون رفت و تقريبا از نماز شبمنصرف شدم و برگشتم كه بخوابم ، از سوراخ لوله ى بخارى كه در اطاق بودصدايى شنيدم كه مى گفت : عاشقى ، شيوه ى مردان بلاكش ‍ باشد(585)، لذااز همان جا دوباره برگشتم .
علماى سابق چه عباداتى انجام مى دادند، از يكى از آقايان كه معاصر ايشان بودنقل شده كه ايشان نماز صبح را با وضوى نماز مغرب و عشا مى خوانده است .


424 به حساب من ، به او نان بده  


مرحوم آقا سيد محمد فشاركى با آن همهفضل - كه حتى بعضى او را از مرحوم آخوند خراسانى و سيد يزدى - رحمهماالله ، بلكهاز ميرزا محمد تقى - رحمه الله - اعلم مى دانستند - يك طلبه ى عادى مى گفته است : زمانىآقا سيد محمد فشاركى - رحمه الله - براى خريد نان به نانوايى مى رود تا نانبگيرد، نانوا مى گويد: حسابت زياد شده ، به تو نان نمى دهم ،
او مى گويد: من به نانوا گفتم : به حساب من به او نان بده !
آرى ، با آن همه مقامات علمى ، آن ها كجا ما كجا؟!صبر آن ها كجا و صبر ما كجا؟!عبادات آنها كجا و ما؟!در صبر بر مصايب درجه ى اول وممثل (586)انبيا و اوصيا - عليهم السلام بودند، با اين فرق كه ائمه و انبيا - عليهمالسلام - متعمد بودند.


425 ارجاعات آقا ميرزا محمد تقى شيرازى رحمه الله -  


رسم است كه فقها و مراجع احتياطات خود را به الاءعلم فالاءعلم ارجاعمى دهند، ولى مرحوم آقا ميرزا محمد تقى - رحمه الله - زياد ارجاع مى دادند نه به ى كفرد و دو فرد؛ زيرا خودشان بسيار احتياطى بودند و نمى توانستند درمسايل به ى ك طرف فتوى دهند، ناچار به ساير فقهاى عصر خود در بلاد ارجاع مىدادند و اهل اءلاءعلم فالاءعلم نبودند، لذا به هر كدام از فقها كه در نزد ايشان بابينه ى شرعى ثابت مى شد كه مجتهد عادل است ارجاع مى دادند، و اگر اجتهاد و عدالتشخصى به بينه ثابت نمى شد، به او ارجاع نمى دادند هر چند به علميت و اجتهاد معروفو بلكه اعرف از ديگران بود، زيرا معروفيت به اجتهاد اعم از اجتهاد با عدالت است .


426 اگر شيطان مهلت مى دهد، از بى عرضگى او است ! 


در گذشته از هر شهرى ، نمونه هاى خوبى از علما در نجف بودند . آقاى شيخمهدى مازندرانى - رحمه الله - از شاگردان خوب مرحوم آخوند خراسانى - رحمه الله - وخيلى بحاث بوده كه با آقا ضيا عراقى - رحمه الله - در يكى از كوچه هاى نجف بحث مىكنند و مباحثه آن دو طول مى كشد.
اءنا ناءتى الاءرض ننقصها من اءطرافها(587)
ما رو به زمين آورده و از اطراف آن [ عالمان آن ] مى كاهيم .(588)
واقعا چه علما و بزرگانى جامع بين مقدمات علمى و عملى در ايران بودند!اگر شيطانمهلت مى دهد از بى عرضگى او است اگر براى بلاد شيعه كه از علما خالى است مجلسعزا به پا كنند، جا دارد!


427 حاضر نبود به كسى دستور دهد! 


ما نه تنها به مقامات اهل بيت - عليهم السلام - جاهليم ، بلكه نمى توانيم حرفاز علما و مقامات آن ها هم بزنيم ، زيرا عجايب و غرايب در علميت و اعلميت و مقامات عمليه ى آنها نقل شده است . شخصى مى گويد: دو سه ساعت بعد از گذشتتن وقت نماز ظهر نزدمرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى رفتيم و ديديم جلوى ايشان آبگوشت گذاشته اند و ايشانميل نفرموده اند . سئوال شد: چرا ميل نفرموده ايد؟ فرمود: آخر نانش را نياورده اند!
حاضر نبود به كسى دستور بدهد.


428 تواضع و علميت فوق العاده ى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - 


آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - با يكى از شاگردانش كار داشته ووجهى براى او به در منزل آورده بود. نزديكى هاى مغرب بود. منتظر ماند تا خود آن آقااز خانه بيرون آمد، بعد وجه را به او داد.
آن آقا به ميرزا - رحمه الله - مى گويد: چرا دق الباب نفرموديد؟ ميرزا مى فرمايد: آخرخودتان بيرون تشريف مى آورديد، لذا نخواستم مزاحمتان بشوم .
اين همان ميرزا است كه معلوم نيست كسى در شيعه ، درجدل به ايشان برسد .حاج آقا حسين قمى - رحمه الله - مى فرموده است : اگر كسى ادعاكند صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - هستم ، به او مى گويم برو دراصول با ميرزا محمد تقى مباحثه كن ، اگر بر آقاى ميرزا غالب شد باور مى كنم .
نوشته هاى شخصى او دل بر اين مطلب است .
چه طور شد؟ گويى علم از بلاد شيعه كوچ كرد؟ چرا از علما و بزرگان خود قدردانىنكرديم و به فقدان نعمت وجود آن ها مبتلا گشتيم ؟


429 جواهر از معجزات تاريخ است ! 


صاحب جواهر - رحمه الله - خيلى پر كار بوده است . كتاب جواهر او از عجايب و يامعجزات تاريخ است كه شامل يك دوره ى فقه استدلالى مبسوط وكامل مى باشد، البته قبل از آن ، رياض نيز چنين ويژگى را داراست ، ولى مختصر است .دوره ى جواهر از معجزات و عجايب تاريخ است !


430 آن با من نيست ، با خداست  


پيرمردى تاجر و تاجرزاده ، ساكن قمنقل مى كرد: بيست و پنج سال پيش (و يا بيست و پنج ساله بودم ) كه در سامرا بوديم ،مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازى صاحب فتواى تحريم تنباكو، مريض و شايد درحال احتضار بودند.گويا اطرافيان مرحوم ميرزا و از جمله خودناقل داستان فهميده بودند كه ميرزا - رحمه الله - وفات مى كند، (589)او مى گويد:من در گوشه اى از اطاق نشسته بودم و درباره ى مرجعيت بعد از ايشان ، آهسته با هم گفتو گو مى كرديم و آقاى ميرزا - رحمه الله - در طرف ديگر اطاق به پهلو خوابيده بود،و هيچ صحبتى با ايشان نكرديم ولى گويا با ايشان بوديم كه جواب داد: آن با من نيست، با خداست .


431 گويا هيچ كس در اطراف او نبود! 


استاد ما، مرحوم ميرزاى نايينى ، پيش از شروع درس مدت مديدىمشغول ذكر مى شدند. شاگردان حدس مى زدند كه سوره ى يس مى خواند. در اواخر عمرشمقدمه ى درس و اشتغال به ذكر از درس زيادتر مى شد!
اهل علم و شاگردان منتظر شروع درس بودند و ايشانمشغول ذكر و دعاى مقدمه ى درس به طورى كه گويى هيچ كس در اطراف او نيست . حتىآقاى خويى - رحمه الله - به من گفتند: به استاد بگوييم كه اين كارها را در خانه و دروقت خلوت انجام بدهند. گويا آقاى خويى سختشان مى آمد كه شخصى با اين حالتخضوع و خشوع در اجتماع بتواند حالت توجه به خدا داشته و هيچ نظر به كسى نداشتهباشد.


432 لايق نبودى ، اميرالمؤ منين - عليه السلام - راهت نداد!طردت كرد! 


زمانى مرحوم آقاى نايينى به قصد تشرف به حرم حضرت امير - عليه السلام در ايوان طلا رسيدند ولى احساس كردند كه محصورند.(590)لذا نتوانستند وارد حرمشوند و از همان جا به خانه برگشتند، ولى درمنزل خود را مى زدند و منقلب و ناراحت بودند و به خود خطاب مى كردند كه ديدى اميرالمؤمنين - عليه السلام - راهت نداد، طردت كرد.
خودشان به خودشان مى گفتند: لايق نبودى !


433 به شاگردان بپردازيد، براى اداى قرض شما هم چاره اى مى انديشيم 


شيخ انصارى - رحمه الله - وجهى (حدود چهار صد تومان ) به آقاى شيخ محمدحسين كاظمينى - رحمه الله - مى دهد.از آن جا كه مرحوم كاظمينى مقروض بوده ، با خودفكر مى كند كه آيا آن پول را به او داده تا بابت قرض خود بپردازد، يا ميان شاگردانتقسيم كند، لذا پرداخت پول به شاگردان را يك روز تاءخير مى اندازد . روز بعد درحالى كه شيخ ‌رحمه الله - از كنار او عبور مى كرد، مى فرمايد:پول ها را بين تلامذه ى خود تقسيم كنيد، براى اداى قرض شما هم چاره اى مى كنيم .
البته ما اين مطالب را بعد از فوتشان مى فهميم . اساتيدى كه اين ها رانقل مى كردند خود داراى اين گونه مطالب بودند، و يا اگر از ديگراننقل مى نمودند، احتمال مى رفت كه آن ها هم صاحب كراماتند، البته طورى بيان مى كردندكه اذهان از خودشان منصرف شود. آن ها با آن همه ندارى و فقر چه حالات و مقاماتىداشتند، ولى ما با اين همه وسايل زندگى و دارايى چه قدر كم توفيق و بى حاليم !


434 درباره ى آقا شيخ مرتضى طالقانى - رحمه الله  


مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى مى فرمود: زمانى كه در اصفهان بودم ، آقاضيا عراقى - رحمه الله - از من تقاضا مى كرد كه با او مباحثه كنم و او در آن وقت جوان وامرد بود.(591)
عجب از بعضى كه مى فرمودند: مرحوم طالقانى در اصفهان نبوده اند .
آقا شيخ مرتضى طالقانى - رحمه الله - از هم حجره ى مرحوم آقاى نايينىنقل مى كرد، كه با ايشان مباحثه مى كرده و مطالبى مى فرموده كه در كتاب نبوده است.


435 مدرسه ى هندى ، محل اقامت آقا سيد على قاضى - رحمه الله - در نجف  


سؤ ال : آيا مرحوم آقا سيد على - رحمه الله - در مدرسه ى قزوينى اقامت داشتند؟
جواب : خير، در مدرسه هندى بودند، جنب حجره اى كه معروف بود كه سيد بحرالعلوم -رحمه الله - در آن حجره بوده اند . در اواخر نيز آقازاده ى (592)مرحوم قاضى در آنحجره بودند كه فعلا از نجف به قم رانده شده و بدونعيال و همسر هستند.


436 روزى كه مى فهمم چهارشنبه است خوشحال مى شوم ! 


خدا رحمت كند حاج اشرفى مازندرانى - رحمه الله - را كه دربابل يا اشرف مدفون است !نقل مى كنند كه در اواخر نابينا شده بود، مى فرمود: من دراين جا كارى ندارم ، منزل نشسته ام ، جز اين كه قوانينى درس مى گويم ، ولى تعجب مىكنم هر روز كه مى فهمم چهارشنبه است خوشحال مى شوم .خيلى آدم زحمت كشيده اى بود،مى گفتند: شاگرد مرحوم صاحب جواهر بوده است . ايشان درسال 1315 به رحمت خدا رفتند.
وقتى در بعضى مجالس درس ايشان (593) صحبت مى كردند كه درستعطيل شود يا نه ، استاد با اين كه لازم نبود، مشورت مى كرد، بعد معلوم مى شد آن هايىكه در تحصيل جدى بودند، مى گفتند: تعطيل باشد، و آن هايى كه جدى نبودند و زحمتنمى كشيدند مى گفتند: تعطيل نباشد.


437 ايام تعطيل مكمل ايام تحصيل


يكى از بستگان آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - از ايشاننقل نموده كه مى فرمود: پنجشنبه و جمعه با جمعى از طلاب به چرى (594)مى رفتيمتا رخت بشوييم ، همان جا مسايلى را عنوان و بحث ، و در اطراف آن صحبت و فكر مىكرديم ، و آن چه را كه از مسايل مطرح شده به دستمان مى آمد، مى نوشتيم . نوه اشنقل كرده است كه حاشيه ى مكاسب ايشان از همينقبيل نوشته ها است . اگر ايام تعطيل اين گونه باشد، كمك است براىتحصيل ، بلكه بيش از كمك ، نقايص تحصيلتكميل مى شود. طلاب بايد با فكر، اشكالات خود راحل كنند، نه اين كه اشكالات هم چنان بماند و فقط زياد درس بخوانند و هر چه شدشد.


438 عمل به طب ماءثور از اهل بيت - عليهم السلام - و سلامتى هميشگى ! 


مرحوم مجلسى در يكى از مؤ لفاتش نوشته است : اگر انسان به طب ماءثور ازائمه ى اطهار - عليهم السلام - عمل كند، به بيمارى مبتلا نمى شود، زيرا آن ها عالم بهخواص ماءكولات و سبزى ها و چيزهاى ديگر هستند.
بنده هم فى الجمله ديده ام شخصى به طب ماءثورعمل مى كرد و حدود هشتاد سال داشت و مريض نشده بود .زمانى كه ما در نجف بوديم وبازياد شيوع داشت ، ايشان به عيادت بيماران مى رفت با اينحال به بيمارى مبتلا نشد و فقط در اواخر عمر مرضش اين بود كه به نماز جماعت نمى آمدو به استراحت مى پرداخت . البته براى كارهاى ديگر بيرون مى آمد و نمى دانم كه آيادر وقت وفات مريض ‍ شد، يا خير.


439 هر بلايى كه به ما مى رسد در اثر دورى ازاهل بيت - عليهم السلام است


هر بلايى كه به ما مى رسد در اثر دورى ازاهل بيت - عليهم السلام - و روايات ماءثوره ى از ايشان است .
اين بلاهايى كه وارد مى شود و بسيار هم هست ، در اثر اين است كه از روزاول نخواستيم آن كس را كه خدا و پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - براى ما تعيينكرده بودند بر ما حكومت كنند!يك گوشوار از گوش زن مسلمان و يكخلخال از پاى زن ذميه برده بودند، وقتى كه خبر به حضرت امير - عليه السلام - رسيدفرمود:
فلو اءن امراءا مسلما مات من بعد هذا اءسفا، ما كان عندى ملوما!(595)
بعد از اين ، اگر مسلمانى از روى تاءسف بر اين مصيبت جان بسپارد، نزد من سزاوارسرزنش نيست !


440 پيشرفت در حسيات نه حدسيات  


آقاى خمينى (596)مى فرمود : زنى مريض مى شود به ى كى از اطباى قديمتهران يا شيراز رجوع مى كند.گويا آن طبيب يهودى بوده ، نبض خانم را مى گيرد و مىگويد: خانم شما تب داريد، ولى باردار هستيد، لذا نمى توانم دواىمسهل براى شما تجويز كنم . خانم جواب مى دهد: من از ديگر خانم ها در اين قضيه بيشترمهارت دارم و از همه زودتر مى فهمم كه باردار هستم و مى دانم كه الآنحمل ندارم . طبيب شك مى كند و بار ديگر نبض خانم را آن هم از روى چادر مى گيرد ودوباره مى گويد: خانم شما حمل داريد نمى توانم به شما دارو بدهم ولى خانم بااستخفاف و ناراحتى مى گويد: اين ديگر كيست ؟ و چه مى فهمد؟ سرانجام بعد از دو سهروز مى فهمد كه طبيب درست فهميده و حامله است .
دكترهاى امروزه و طب امروز در حسيات و جراحى و تشريح خوب پيشرفت كرده اند، نه درحدسيات ؛ بر خلاف طب قديم .


441 اگر ذكر نگويم در فكر فرو مى روم ! 


سيد ابراهيم نامى در كربلا بود كه هميشه تسبيح در دست داشت ومشغول ذكر بود و مى گفت : اگر ذكر نگويم ، در فكر فرو مى روم .
شخصى در محضر ايشان (سيد ابراهيم ) عرض كرد: جنيان مرا اذيت مى كنند و زياد مزاحم منمى شوند، ايشان فرمود: لابد معوذتين (597) را كم مى خوانى !


442 هر قدر قدرتمند باشى ... 


زمانى همين سيد ابراهيم نقل مى كرد كه با مرحوم آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطا- رحمه الله - و رضاخان پهلوى ( در حرم مطهر حضرت امير - عليه السلام - يا در ايوانطلاى آن حضرت ) بوديم ، مرحوم كاشف الغطا رو كرد به پهلوى و گفت : هر قدر كهقدرتمند باشى (يا بشوى ) به اندازه ى قدرت و شوكت عبدالمجيد(598)نخواهى شدكه اكنون اولاد او بعد از مرگش در خيابان هاى هندوستان گدايى مى كنند!


443 حاضرم عملى بر خلاف يقين انجام ندهم و ... 


مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى با قيام عليه دولت در زمان رضاشاه پهلوىمخالف بود، ولى مرحوم آقا سيد محمد تقى خوانسارىتمايل داشت كه حركتى صورت گيرد و به نقل آقاى خمينى - رحمه الله - از ايشانتقاضا مى كرد كه كارى بكند . يكى از حرف هاى مرحوم خوانسارى به حاج شيخ - رحمهالله - اين بود كه اگر كارى نكنيد مردم بر مى گردند - البته همين طور هم شد و عده ىزيادى در اصفهان حتى از تقليد ايشان برگشتند - به اين كه اين همه بلا و فشار برسر مسلمان ها وارد مى شود، چرا شما ساكت نشسته ايد؟
مرحوم حاج شيخ خيال كرد كه مقصود آقاى خوانسارى - رحمه الله - از اين جمله كه اگركارى نكنيد، مردم بر مى گردند اين است كه از تقليد بر مى گردند هر چند مقصودآقاى خوانسارى - رحمه الله - اين نبود بلكه منظورش اين بود كه مردم از دين بر مىگردند.
آقاى حايرى در جواب فرمود: حاضرم عملى بر خلاف يقين انجام ندهم و به روستا برومو لنگ بپوشم و كار عملگى انجام دهم .
البته آخرالامر تلگرافى اعتراض آميز به شاه كرد كه مردم ناراحتند، ولى شاه اعتنايىنكرد.
آرى ، چه قدر انسان مؤ من بايد مقيد باشد كه خلاف يقين مرتكب نشود، حفط دين ، روىآتش رفتن ، يا آتش در دست گرفتن است !(599)


444 بركات كارهاى علماى سابق در راه تبليغ و هدايت مردم  


وسايل زندگى علماى سابق از ما كمتر بود، ولى حركتشان براى تبليغ و دعوتو هدايت مردم بيشتر و سريعتر، و نتيجه ى كارشان از ما زيادتر بود . ما در اين زمان باهواپيما، اتوبوس و ... به تبليغ و دعوت و منبر مى رويم ، ولى چه قدر در مردم اثر مىگذاريم و چه قدر اصلاح مى كنيم ؟
آن ها وقت زيادتر در مسير راه صرف مى كردند، اما مردم زمانشان چه قدر رو به راه تر اززمان ما بودند!علماى سابق از مال و ثروت و لوازم خانگى به مختصر و كم قانع بودند،ولى پركارتر و پر بركت تر بود، اما مصرف زندگى ما زياد ولى كار و نتيجه ىكارمان كم است !


445 خوب چشم هايتان را باز كنيد  


كلامى كه از غير معصوم - عليه السلام - باشد، از هر بزرگى باشد، نبايدبه آن صد در صد اعتماد كرد، بلكه بايد احتمال خلاف و خطا در آن داد . كلام معصوم -عليه السلام - هم هفتاد محمل دارد كه بدون فحص از معارض و صوارف آن ، نمى شود بهآن بدوا اعتماد، و به ظاهر آن عمل نمود.
بنابراين ، اولين تنبيه براى كسى كه مى خواهد چيزى بفهمد آن است كه هر كلامى كهديد يا شنيد، از هر بزرگى كه بود، بايد احتمال بدهد كه كلام او خطا باشد . صرفاين كه صاحب كلام و گوينده ى سخن بزرگ و بزرگوار باشد نبايد و نمى شود به آناعتماد كرد . با اعتماد به غير، كار را مگذرانيد؛ زيرا آنان كه معصوم نيستند . يكى ازبزرگان از استادش نقل مى فرمود: در هر مساءله اى كه نظر كرديد، خوب چشمتان را بازكنيد.
آقايى مى گفت : به آخوند خراسانى - رحمه الله - خيلى اعتماد داشتم ، ولى ديدم دربعضى از جاها چنگالم به او مى خورد، (600) اكنون اگر بگويد: ماست سفيد است ،خوب چشمم را باز مى كنم كه ببينم اگر مثلا مقدارى زرد است ، يا خير؟


446 نان خوردن در خيابان براى شما عرفااشكال دارد


آقا شيخى مى گفت : در خيابان قم در دستم بستنى يا نان بود ومشغول خوردن مقدارى از آن بودم كه آقاى حاج ميرزا مهدى بروجردى - رحمه الله را ديدم، به من گفت : مگر طلبه نيستى ؟ گفتم : چرا!گفت : پس چرا اين جا نان مى خورى ؟ گفتم، مگر نان خوردن حرام است ؟ گفت : نان خوردن در خيابان براى شما شرعا حرام نيست ،ولى عرفا اشكال دارد . اگر در برابر چشمان مردم اين كار را بكنى ، ديگر سخن شما راقبول نمى كنند، مى گويند تو كه موعظه مى كنى ، همان شخصى هستى كه فلان كار رامى كردى !و آخر كار كه مى خواست از من جدا شود، گفت : هر وقت احتياجى يا كارى داشتى ،به ما مراجعه كن !


447 خجالت نمى كشى ؟ از خدا نمى ترسى ؟  


يكى از اهل علم ( در نجف يا كربلا) زندگى براى او سخت مى گذشت ، با خودگفت : به ايران مى روم و لباس طلبگى و درس و بحث را كنار مى گذارم ومشغول كار و كاسبى مى شوم ، لذا نزد آقايى رفت - كه بنده او را مى شناختم - تاخانواده ى خود را به او بسپارد . آن آقا به او گفت : آيا با كسى مشورت كرده اى ؟ گفت :خير . گفت : برو نزد فلان آقا كه در حرم است ، استخاره كن ، رفت و برگشت ، از اوپرسيد: جواب استخاره چه بود؟ گفت : همين كه استخاره كرد، جواب داد: خجالت نمى كشى؟ از خدا نمى ترسى ؟ مى خواهى به ايران بروى و راحت شوى واهل بيت تو اين جا در فشار باشند؟!همين جا بمان ، خدا فرجى مى رساند. وى همقبول كرد و از فكر باطل خود منصرف شد و طولى نكشيد كه اوضاعش رو به راه و خوبشد.


448 مى خواهى حج بروى ، ان شاء الله خوب است  


ديده شده كه با قرآن براى قضيه اى استخاره كرده اند، عين همان قضيه و حتىنام آن را در آيه ديده اند .
اين قضيه معروف است كه ظاهرا مرحوم حاج آقا حسين قمى نزد استادش با تسبيح استخارهكرد، و ايشان فرمود: مى خواهى حج بروى ، ان شاء الله خوب است .
با اين حال ، بعضى كور باطن ها به اصل استخاره چه با قرآن يا با تسبيح معتقدنيستند.


449 عجب از آنان كه با تسبيح استخاره مى كنند و مطلب را مى گويند! 


آقاى خمينى - رحمه الله - مى فرمود: آن هايى كه با قرآن استخاره مى كنند ومطلبى مى گويند، درست ؛ عجب از كسانى كه با تسبيح استخاره مى كنند و مطلب را مىگويند!بله اتفاق افتاده كه كسانى با استخاره با تسبيح مطلب را گفته اند!


450 حافظه ى فوق العاده مرحوم شريعت اصفهانى و آقا سيد صالح  


آقاى شريعت اصفهانى - رحمه الله - و آقا سيد صالح - رحمه الله - كه ازخطباى درجه ى اول نجف بود، هر دو با هم بحار را حفظ مى كردند، يكى از آن ها يك مرتبهمى خواند و حفظ مى شد و ديگرى دو بار تكرار مى كرد يك بار خودش مى خواند و يكبار هم در مقابله و استماع از ديگرى تكرار مى شد و حفظ مى كرد.
در عمليات هم چنين است ، بعضى با مختصر مطالعه واشتغال مطلب را تحصيل مى كنند و بعضى مى بايست بيشتر ومفصل و مكرر كار كنند تا مطالب را به دست آورند.


451 توفيق از آشپزخانه حاصل نمى شود 


اگر در زمان سابق با امداد غيبى درس ها را پيش مى بردند، امروزه بيشتر به آننياز است ، زيرا موانع امروز بيشتر از گذشته است .
گويا دعاى سبحان من لا يعتدى على اءهل مملكته ...؛ (منزه است خدايى كه براهل مملكت خود تعدى نمى كند...) در تعقيبات نماز(601)براى همين مطلب است كه انساننورانيتى در فهم معلومات داشته باشد، زيرا مقامات از پر كارى به دست نمى آيد،توفيق هم از مطبخ (602)حاصل نمى شود. البته چه بسا افرادى كه از كار وتحصيل نتيجه نگيرند، ولى از قضاى حوايجاهل ايمان و ترحم و احسان و امداد به برادران دينى نتيجه بگيرند.


452 از همان جا باب حكمت به رويش گشوده شد  


آقا سيد محمد شفتى - رحمه الله - يك جگر خريده بود و بهمنزل مى برد،
در راه حيوانى را با بچه هايش ديد، ترحم نمود و مقدارى از جگر را جلو آن ها انداخت ،سپس مقدار ديگر و ... تا اين كه تمام جگر را به آن ها داد . گويا سيد - رحمه الله -تشخيص داده بود كه آن ها احوج و نيازمندتر ازاهل منزل هستند . از همان جا باب حكمت و معرفت به رويش گشوده شد.


453 ذلت نسيه گرفتن را بر تصرف در سهم امام - عليه السلام - ترجيح مى دهم


عده اى در تصرف سهم امام - عليه السلام - مخصوصا بيش از مقدار ضرورت وبه اندازه شؤ ونات ، احتياط مى كردند.
بعضى از بزرگان نجف با اجاره ى خانه اى كه ظاهرا در اراك داشتند و بسيار كم بودامرار معاش مى كردند و مى فرمودند: ذلت نسيه گرفتن از دكان ها را بر تصرف درسهم امام - عليه السلام - ترجيح مى دهم .
مرحوم شيخ انصارى هم احتياط مى فرمود . نقل مى كنند كه آخوند خراسانى - رحمه الله -در اواخر عمر توسعه مى داد.حتى نقل مى كنند طلبه اى خدمت ايشان آمده بود و امضاىقبضى هفتصد تومانى را مى خواست ، ايشان بلافاصله امضا كردند . در آن زمان يك تومانو دو تومان بسيار ارزش داشت و در نجف كوچه ى صد تومانى وجود داشت ،
قبض هفتصد تومانى را امضا كرد!يكى از اطرافيان آخوند - رحمه الله - به ايشاناعتراض كرد، ولى ايشان فرمودند: اگر به تو مى دادم ، آيا به ديگرى مى دادى ؟ سپسفرمودند: بگذار يك سال راحت باشد.


454 اجازه تصرف در سهم امام - عليه السلام - با خط و امضاى امام غايب -عجل الله تعالى فرجه الشريف


آقا سيد ابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - براى يكى از علماى سنى يا فردىسنى ، مجلس فاتحه اقامه كرد. شخصى با واسطه ، به ايشان اعتراض كرده بود كهچرا از سهم امام عليه السلام - اين گونه مجالس را برگزار مى كنيد؟ با اين كه ازايشان اين گونه كارها سابقه نداشت و فقط چند سفر كه به سامرا مشرف شد، در يكسفر به خدام آن جا كه بسيارى و بلكه بيشتر آن ها جز چند نفر سنى بودند، تقسيمىداده بودند.
مرحوم آقا سيد ابوالحسن بعد از اعتراض ، به شخص معترض ورقه ى سبزى را نشان دادهبود كه بنابر نقل به خط و امضاى حضرت غايب -عجل الله تعالى فرجه الشريف - بود وايشان هم يقين كرده بودند كه ورقه از جانب آنحضرت است كه به مرحوم سيد اصفهانى اجازه فرموده اند كه سهم امام عليه السلام -را در آن چه موجب اعتلاى مذهب حق است ، مصرف نمايند.


455 حواله ى امام غايب - عجل الله تعالى فرجه الشريف - به ميرزاى شيرازى 


از مرحوم سيد عبدالهادى شيرازى هم نقل شده : وقتى كه كوچك بود و در سامرا بامرحوم پدرشان در خدمت ميرزاى شيرازى بزرگ - رحمه الله - بودند، شخصى مى آيد وورقه ى سبزى به پدر آقا سيد عبدالهادى - رحمه الله - مى دهد و به او هم مبلغ يك دينارمى دهد، بعد ايشان ورقه را به مرحوم ميرزا مى دهد . در آن ورقه به ميرزاى بزرگ -رحمه الله - حواله شده بود كه به حامل ورقه مبلغىمعادل ده دينار بدهد . پدر مرحوم سيد عبدالهادى هم يقين مى كند كه ورقه ى سبز با خط وامضاى امام غائب - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بوده است !


456 از كه دزدى كنيم ؟  


روزى مرحوم شيخ شريعت اصفهانى براى عيادت بهمنزل مرحوم مامقانى بزرگ مى رود و مى بيند ايشان لحاف پاره پاره اى روى خود انداخته، و آشى براى او حاضر مى كنند كه مناسب مريض نبوده است ، لذا به مرحوم مامقانىاعتراض مى كند كه اين چه لحاف و چه آشى است ؟!
ايشان مى فرمايد: از كه دزدى بكنم ؟ از كه دزدى بكنم ؟!
بعد از آن جريان بارها به آقازاده ى خود شيخ ابوالقاسم - رحمه الله - وجهى مى دادهكه براى ايشان ببرد.


457 الناس معادن كالمعادن الذهب و الفضة  


مردم بسيار در فطانت و بلادت (603)اختلاف دارند . ماءمون و امين نزد يك معلممى رفتند، معلم زير فرش ماءمون كاغذ گذاشت و او متوجه شد، ولى زير فرش امين خشتگذاشت و او نفهميد.در روايت آمده است :
الناس معادن كالمعادن الذهب و الفضة .(604)
مردم مانند معادن طلا و نقره هستند.
آقايى ادعا مى كرد كه اگر مى ديد كسى نامه اى مى نويسد، از حركت قلم او مى فهميد چهمى نويسد . البته ما مى دانستيم او خوش فهم است ، ولى نه تا اين درجه . درمقابل آقايى مى خواست با اشاره به بچه هاى خود مطلبى بفهماند، ولى طورى مى كردكه همه ، حتى كودكان منظورش را مى فهميدند، و على هذا قفس .
چه قدر بين افراد تفاوت وجود دارد!همين امور ساده و آشكارمثل نماز، بعضى را به سماوات مى رساند و براى عده اى هيچ خبرى نيست ، براى بعضىاعلى عليين است ، و براى بعضى هيچ معلوم نيست كه آيا اين معجون شور است و يا شيرين.


458 شعر خواندن در شب جمعه  


سؤ ال : آيا شعر خواندن در شب جمعه مكروه است ؟
جواب : شعرى كه تناسب با شب نشينى ها و مجالس عشرت و لهو باشد، مكروه است ، نهشعرهايى كه در آن ذكر خدا و مناجات و يا در مدح ائمه ى اطهار و پيغمبر - صلى اللهعليه و آله و سلم - است .(605)


459 مداحى اهل بيت - عليهم السلام - به صورت غنا در محضر مرحوم وحيد بهبهانى وسيد بحرالعلوم


ميرزاى شيرازى بزرگ - رحمه الله - در مجلسى كه در آن مدحاهل بيت - عليهم السلام - به صورت غنا خوانده شد حاضر بود و اعتراض نكرد، با اينكه جايز نمى دانست .بعد از مجلس ، از علت آن از ايشان سؤال كردند . فرمودند: حيثيت خواننده اهم بود، لذا او را مراعات كردم .
هم چنين از يكى از اساتيد ما نقل شده : در مجلسى كه وحيد بهبهانى (606) رحمه الله -حاضر بود، غنايى در مداحى اهل بيت - عليهم السلام - واقع شد و ايشان اعتراض نكردند.مرحوم سيد بحرالعلوم كه در مجلس حاضر بود به او اعتراض كرد، ولى مرحوم بهبهانىكه استاد ايشان بود، رو به سيد نمود و فرمود:
اءسكت يا سيد!اى سيد، خاموش باش !


460 ائمه - عليهم السلام - و شعر  


و ما (علمنه الشعر)(607)(ما به او [رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم ] شعر نياموختيم .) اختصاص به پيغمبر -صلى الله عليه و آله و سلم - دارد كه قرآنى كه آورده شعر نيست ، و گرنه از ائمه ىاطهار - عليهم السلام - فى الجمله شعر داريم ، (608) امام حسين - عليه السلام - درمواقع و مقام هاى مناسب شعر سروده است .(609)


461 ارتباط قلبى با اهل ايمان  


بسيار اتفاق افتاده كه شخصى با ديگرى كار داشته ، بعد همان شخص به درخانه ى او آمده و به او گفته است : با من چه كار دارى ؟ بالاخره نمى شود ارتباط قلبىاهل ايمان با يكديگر را انكار كرد؟
دو برادر روحانى (610)، دو قلو هستند كه ى كى از آن ها در تهران است ، و ديگرىشايد در نجف باشد، روحيه ى آن ها بسيار به هم نزديك بود . يكى از آن ها مى گفت : درخواب ديدم به من انگور مى دهند، گفتم : كو انگور؟ كسانى كه بيدار بودند صداى مراشنيدند كه بلند مى گفتم : كو انگور؟ در همان وقت از برادرم هم شنيده بودند كه درخواب مى گويد: كو انگور؟!
پنج نفر از علما در كربلا خواب مى بينند كه ظاهرا امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - نهايه ى شيخ طوسى (611) - رحمه الله - را باعبارتى مى ستايد، همه عبارت آن حضرت را يادداشت مى كنند و به همديگر نشان مى دهند،عبارت همه با هم مطابق بوده است !


462 گرد خاك پاى زوار را مى بوسم ! 


مسلمانان در شاءن اهل بيت - عليهم السلام - در غايت اختلافند، چنان كه در موردقرآن نيز چنين هستند . برخى آن قدر ضعيف هستند كه در بوسيدن ضريح آن ها شك واعتراض دارند. آقايى ظاهرا به مرحوم شيخ انصارى كه حرم يا ضريح را بوسيد،اعتراض كرد كه آقا شما هم ؟!برعكس مرحوم دربندى به ايشان گفت : آقا، كار شما براىمردم حجت است ، وقتى به حرم مى روى ، ضريح حرم حضرتابوالفضل - عليه السلام - را ببوس . شيخ در جواب فرمود: عتبه ى درب را مى بوسمكه گرد و خاك پاى زوار است !در يكى از زيارات حضرت سيدالشهدا - عليه السلام -آمده است :
ثم قبل الضريح من اءربع جوانبه .(612)
سپس ضريح را از چهار سويش ببوس .


463 كلمات قصار ائمه - عليهم السلام -  


خوب است كلمات قصار هر كدام از ائمه - عليهم السلام - به ترتيب حروفتهجى جمع شود.
سؤ ال : آيا از خطبه هاى ائمه - عليهم السلام - هم كلمات قصار به دست مى آيد؟
جواب : ذكر كردن يك جمله از خطبه در ضمن كلمات قصار خلاف قاعده است ، ظاهرا مقصود ازكلمات قصار، كلمات جدا شده از كلمات طوال و بلند نيست ، بلكه كلماتى منظور است كه ازحضرات معصومين - عليهم السلام - به طور مستقل صادر شده و به ما رسيده باشد . اگركسى منصف باشد تنها همين كلمات قصار در اثبات افضليت ائمه - عليهم السلام - برديگران و براى اثبات صدق ادعاى ايشان كافى است .


464 جاى فتوى و احتياط  


وقتى از ميرزاى بزرگ (613) - رحمه الله - مساءله پرسيده مى شد، جواببه احتياط مى داد، نه فتوى . گويا فتوى ندادن در اين جور جاها خلاف احتياط است .البته اگر مجتهد فتوى نداشته باشد احتياط مطلق خوب است ، اما اگر فتوى داشتهباشد، بايد فتوا را بدهد و احتياط را اگر صلاح و لازم دانست ولو به صورت مؤ كد وشديد، بگويد.
بنابراين ، كسى كه فتوى دارد، نمى توانيم بگوييم براى او نوشتن احتياط مطلقا جايزاست .
بنده جزوه ى خطى حاشيه ى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - بر عروه را ديده ام ،از اول تا آخر احتياطها را نوشته است :
لا يترك
فقط در چند مورد كه صاحب عروه احتياط نموده ، فتوى داده است و يا متذكر شده است كهموافق با احتياط مستحب چنين است .
در هر حال ، ايشان نيز خيلى قليل الفتوى بوده است .


465 حواشى عروة الوثقى  


معروف است كه در ميان حواشى عروه ، حاشيه ى آقا سيد محمد فيروز آبادى(614) قدس سره - اولين حاشيه است ، و شايد حاشيه ى مرحوم مامقانى (615)اولينحاشيه بر عروه باشد، ولى به گمانم حاشيه ى آقا سيد صدر(616) رحمه الله -اولين حاشيه بر عروه است ، و قاعدتا اين حواشى در زمان حيات صاحب عروه نوشتهه شدهاست ، و خود صاحب عروه مطلع بوده كه معاصرين او بر عروه اش حاشيه زده اند . ومخالفت نظر اينان با نظر صاحب عروه كم بوده است .
حاشيه ى حاج شيخ عبدالكريم حايرى - رحمه الله - بر عروه نيز خيلى مختصر است و چندورقى بيش نيست . به خلاف حاشيه ى آقاى نانيينى - رحمه الله - و آقاى سيد ابوالحسناصفهانى - رحمه الله - در زمان معروفيتشان ، كهمفصل و خوب است . به گمانم حاشيه ى آقا سيد محمد فيروز آبادى - رحمه الله - و آقاشيخ عبدالله مامقانى - قدس سره - نيز مختصر نيست .ولى حاشيه ى آقا ميرزا محمد تقىشيرازى و سيد صدر - رحمهما الله - مختصر است .
استاد ما(617)، از حاشيه ى ميرزاى نايينى - رحمه الله - تعريف مى كرد و مى گفت آنرا مغتنم بشماريد.و ليكن كم است و به صورت حواشى است . يعنى بيش از اين تعليق برعروه لازم است .


466 مجتهد تابع مقلد 


آقاى حجت - رحمه الله - مى فرمود: در گذشته مردم از كسى تقليد مى كردند تاتابع او باشند، ولى امروزه مى خواهند از كسى تقليد كنند كه وى از آن ها متابعت كند وتقليد نمايد!


467 تقيه ، شيوه ى امامان معصوم - عليهم السلام -  


عجب است !اگر محدثى به ما بگويد: تو كه مدعى هستى روايات را خوانده اى وبراى هر مطلب روايتى ذكر مى كنى ، چه طور تا بهحال مذاق اهل بيت - عليهم السلام - را نفهميده اى و هنوز نمى دانى كه ائمه ى اطهار - عليهمالسلام - چه كاره بوده اند و چه كار مى كردند و چه نمى كردند؟ چه جواب مى گوييم ؟از على - عليه السلام - تا حضرت غائب عليه السلام - مذاقشان چه بوده است ؟
آرى ، مذاق على - عليه السلام - اين بوده كه بايد تقيه كرد، بهدليل بيست و پنج سال خانه نشينى آن حضرت .بلكه در پنجسال خلافت ظاهرى امر داير بوده كه به طور كلى همه را رد كند يا با همان ها براى حفظاسلام بسازد . راه على - عليه السلام - اين بود، حسن بن على - عليهما السلام - آن طور و... در زمان غيبت امام - عليه السلام - هم نه خانه نشينى است و نه جنگيدن ، بلكه طريقه ىثالثه ، يعنى تقيه راه ما است .


468 شما كه معقول نخوانده ايد، چگونه جواب مى دهيد؟  


زمانى كه شيخ جعفر كاشف الغطا - رحمه الله - وارد اصفهان شد، شبهاتمعقول را براى ايشان مطرح نمودند و از ايشان درخواست پاسخ كردند، ايشان جواب رابدون اصطلاح بيان كرد، نپسنديدند، گفتند: شما كهمعقول نخوانده ايد چگونه جواب مى دهيد؟ فرمود: از مطالعه ى رواياتاهل بيت عليهم السلام .
ما به بيان اصطلاحات عقليه ماءمور نيستيم ، بلكه موظفيم به آن چه كه به آن نتيجهحاصل مى شود.


469 حضرت رضا - عليه السلام - به پيشواز او مى رود! 


در زمان سابق وقتى مصيبت و گرفتارى به ى ك نفر يا عده اى وارد مى شد،مثل الآن بى تفاوت نبودند كه آن بلا را فقط براى مبتلايان بدانند و هيچ همدردى نكنند،بلكه گرفتارى و بلا را براى همه مى دانستند و همه براى برطرف شدن آن در فكرگرفتن مجلس دعا و ختم بودند.
آقايى مى گفت : ختم بسيار خوبى براى رفع گرفتارى هاى شيعه سراغ دارم ، و آناشتغال به علم فقه آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعين - است ، اين بزرگترين ختم وتوسل به آن هاست .
زمانى كه هشت نفر از علما و دو سه نفر از خطبا در زمان رضا پهلوى دست بسته به زندانبردند و معلوم نبود كه چه بلايى به سر آن ها خواهند آورد، و آن ها سه روز دربازداشتگاه حيران بودند. در حالى كه همه مشغول گريه و زارى وتوسل و دعا بودند، يكى از آن ها مى گويد: سيد يونس اردبيلى - رحمه الله - نيز درميان ما بود، ولى هيچ اضطرابى نداشت و با آرامش خاطرمشغول مطالعه ى كتاب جواهر بود.
در اين هنگام يكى از سادات حاضر در مجلس فرمود: من در مشهد بودم ، شبى خواب ديدم كهحضرت رضا - عليه السلام - به پيشواز شخصى مى آيد،خيال كردم براى بنده است ، صبح ديدم كه جنازه ى مرحوم سيد يونس - رحمه الله - را بهصحن آوردند و از همان درى كه امام - عليه السلام - به پيشواز مى رفتند، واردكردند.


470 چه طور شير را ديدى و نترسيدى ؟  


معروف بود كه شيخ اسماعيل تبريزى - رحمه الله - در بين نجف و كربلا درحال نماز شيرى ديده و از آن نترسيده است . در اين باره از او سؤال كردند كه چه طور شير را ديدى و نترسيدى ؟
در جواب فرمود: اين طور نبود كه من از شير نترسم ، ولى وقتى ديدم شير به طرف منمى آيد، با خود گفتم ، كار از كار گذشته و راهى براى فرار ندارم ، چه بهتر در اينحال كه شير مى تواند هر كارى كه مى خواهد بكند و هر بلايى كه مى خواهد به سر منبياورد، در حال نماز باشم ، لذا به نماز خود ادامه دادم ، شير هم نزديك من آمد، يك دوربه دورم گشت و راهش را گرفت و رفت .


471 وظيفه ى ما در برابر ابتلائات سخت شيعه  


بنابراين ، ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت هاى بزرگ دنيا - كه براىنابودى ما با هم هم دست شده اند - نداريم ، و نمى توانيم به صورت ظاهر با آن هابجنگيم ، چرا دست از وظيفه ى خود برداريم ؟!وظيفه ى فعلى ما با اين همه ابتلائات وآتش هايى كه براى نابودى شيعه در ايران ، عراق ، لبنان ، پاكستان ، افغانستان و ...افروخته شده ، دعا و توسل به حضرت حجت -عجل الله تعالى فرجه الشريف - و توصيه ى ديگران به دعاست . دعاى خود حضرت رابراى حضرت بخوانيم و دعاى تائب بكنيم .البته توبه ى هر چيز به حسب خود آن چيزاست ، اگر مال كسى را از بين برده باشيم بايداول آن را به صاحبش برگردانيم سپس از آن استغفار كنيم .


472 خوشه ى انگور مال امام صادق - عليه السلام - است  


آقازاده ى آقاى صافى (618) با واسطه ى موثق از شيخ حسين توسلى - كهاز اخيار و متقين و اكنون بيمار است و در بيمارستان آقاى گلپايگانى بسترى است -نقل كردند: سه شب پيش خواب ديدم كه امام زمان و امام صادق - عليهما السلام - به عيادتمن آمدند، در دست حضرت حجت - عليه السلام - خوشه ى انگورى بود كه ى ك دانه ىانگور از آن را به من دادند و من آن را خوردم .بعد فرمودند: اين خوشه ى انگورمال امام صادق - عليه السلام - است ، سپس آن را به حضرت صادق - عليه السلام - دادندو من از حضرت صادق عليه السلام - هم انگور خواستم و آن حضرت خوشه ى انگور رابه من تقديم كردند. ايشان مى گفت : من از اين جريان ، آن قضيه اى كه شخصى خدمت امامصادق - عليه السلام - رسيد و در دست حضرت عصاى حضرترسول - صلى الله عليه و آله و سلم - بود خواست آن عصا را ببوسد و ... يادمآمد.(619)


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation