بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

99 وظايف فقرا در كمبودها 


البته فقرا در كمبودها و فقر و نادارى بايد صبر و شكيبايى داشته باشند، وبدانند كه آن ها هم از نعمت هاى ديگرى برخوردارند كه اغنيا برخوردار نيستند، وثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتارى هايى دارند كه مستضعفان و محرومان ندارند.طاووس را مى بينى ، پايش را هم ببين ؛ زيرا خوبى و خوشى عيش تنها به زيادىوسايل راحتى نيست ، راحتى درونى و رفاه و خوشى و آرامشدل به داشتن وسايل رفاه و راحتى نيست بلكه چه بساوسايل رفاه اسباب نگرانى و ناراحتى و اضطراب درونى را فراهم كنند . در كلماتاميرمؤ منان - عليه السلام - آمده است :
المصائب بالسوية مقسومة بين البرية (151)
گرفتارى ها به صورت مساوى و يكسان ميان مردم تقسيم شده است .
يعنى پيمانه ها مختلفند و بايد از فقر، بلا، خوشى و... پر شوند . آيا اگر همهمثل هم شوند، و همه در مال و ثروت يكديگر شريك گردند، و همه درمال و دارايى مساوى و يكسان باشند، نظم در جامعه برقرار مى شود؟!


100 لزوم پرسيدن مسايل و شبهات از اهل آن  


اگر در امور دينى و يا عقيدتى اشكالى دارى ، برو از اهلش بپرس تا اشكالتبرطرف شود . انسان گاهى در امر دين اشكالى به نظرش مى رسد و يا شبهه اى به اوالقا مى شود گمان مى كند كه آن اشكال لا ينحل است و ديگر جوابى ندارد و پيش خود وبدون مراجعه به اهل آن قضاوت مى كند و مى گويد: پس دينباطل است و ايراد دارد . چگونه از اهل دين و اهل علم مى ترسى و نزد آن ها نمى روى و از آنها سؤ ال نمى كنى ، ولى از خود شبهه و اشكال نمى ترسى كه چه بسا موجب نابودى وهلاك دايمى تو گردد؟!


101 حديث ثقلين و اثبات غيبت امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف


حديث ثقلين از ادله ى اثبات غيبت امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - است ، زيرا در آن حديث مى فرمايد:
انهما لن يفترقا. (152)
قرآن و عترت از هم جدا نمى شوند .
يعنى چه حاضر باشند يا غايب . اگر كسى اين حديث را تحقيق و معناى آن راتحصيل كند، مساءله ى غيبت خيلى براى او واضح خواهد بود؛ زيرا در غير اين صورت ،لزم الانفكاك بين القرآن و العترة ؛ (لازمه ى آن جدايى بين قرآن و عترت خواهدبود.)


102 عنايات امام رضا - عليه السلام - به زايران خود 


ديده و شنيده شده است كه اشخاصى در مشاهد مشرفه به امامى كه صاحب ضريحاست سلام كرده و جواب سلام را شنيده اند . شخصى گفته است : هر وقت بارى زيارتحضرت امام رضا - عليه السلام - به مشهد مشرف مى شوم (شايد در هرسال يك زيارت بيشتر نمى كرده است .) در هر بار در زيارتاول ، با وجود ازدحام جمعيت ، تا ضريح راه برايم باز مى شود، به ضريح نزديك مىشوم و زيارت مى كنم ، و حضرت رضا - عليه السلام - خرجى راه و حتى مقدارىپول براى خريد سوغات را نيز به من مى دهند.در خانه اى كه ما (153) در مشهد بوديمنيز علويه اى بود كه مى گفت : هر وقت كه براى زيارت به حرم مى روم ، براى من همراه بسوى استلام (154)
ضريح باز مى شود.


103 سيره دخالت علما و مراجع بزرگ در امور سياسى و حكومتى عراق  


ميرازى شيرازى - رحمه الله - در نجف فتوى داد: بر مسلمان حراام است بهحكومت كافر (يعنى بريتانيا) راضى شود. خدا مى داند با اين فتوى ، چه قدراستعمار انگليس شكست خورد . مرحوم ميرزا با آن همه نفوذ انگليس ، با اين فتوى حكومتش راتحريم كرد.
و لن يجعل الله للكافرين على المؤ منين سبيلا(155)
اين حكم و فتواى مرحوم شيرازى نگذاشت كه دولت انگليس مستقيما و بدون واسطه در شؤون مملكت دخالت كند . لذا ناچار شدند بدل اضطرارى ومحلل درست كنند تا به اسم قيوميت و به صورت غيرمستقيم بر عراق حكومت كنند و نمايندهى آن ها حافظ منافع ، اموال و نفوس آن ها باشد . يكى دوسال انتخابات تشكيل دادند، در اين جريان نيز مرحوم شيخ شريعت ، (156) و سيديزدى (157) و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى ، و ميرزا محمد تقى شيرازى نوشتند وفتوى دادند كه : شركت در انتخابات حرام است ! ولى خدا مى داند همه را با چهوضع فجيعى از نجف و عراق بيرون كردند و به ايران تبعيد نمودند . به حدى كهماءمور نگذاشت تا مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى لباسش را بپوشد!
در هر حال ، انگليس خود را كشت تا علما و مراجع را در امر مشروطه خواهى بر له خود موافقكند. بعد هم با چه زحمت علما به نجف برگشتند و انگليس از آن ها التزام گرفت كهديگر در سياست دخالت نكنند!حيات انگليس به واسطه ى آن ها و دخالت و سياست آن هابود، ولى بعدها وقتى به قدرت رسيد و از آن ها مستغنى شد التزام گرفت كه ديگر درسياست دخالت نكنند، با اين همه ، مرحوم سيد ابوالحسن در قضيه ى انتخاب و جريانكانديدا شدن رشيد عالى با عده اى ديگر از علما مخالفت كرد، ولى بالاخرهانگليس غالب شد!از خواص آقا سيد ابوالحسن - رحمه الله -نقل شده كه مرحوم سيد تا شش ماه در مخاطره و تحت نظر بود.


104 با حضرت ابوالفضل - عليه السلام - قهر نكن ! 


در كتاب دار السلام آمده است : طلبه اى سه حاجت داشت و مدت ها به زيارتحضرت ابوالفضل - عليه السلام - مشرف مى شد. روزى در حالى كه درمقابل ضريح با كمال ادب و احترام ايستاده ومشغول زيارت بود، ناگاه ديد عده اى از زن هاى عرب دهاتى با پاى برهنه ، و در حالىكه كودك فلجى را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند و هلهله كنان يك دور گردضريح چرخيدند و بيمارشان شفا پيدا كرد و از حرم خارج شدند.
آن طلبه وقتى اين صحنه را مشاهده مى كند، نزديك ضريح مى آيد و مى گويد: من چندسال است مى آيم و حوايجم برآورده نمى شود. ولى به اين عرب هاى بيابانى اينگونه التفات داريد!و با صورت قهر و غضب از حرم بيرون مى رود و تصميم مى گيردكه ديگر به زيارت آن حضرت نرود . به نجف مى رود و در كاروانسرايىمنزل مى كند. در آن جا به او مى گويند: خادم شيخ انصارى - رحمه الله - چند بار آمد وسراغ شما را گرفت . وى نزد شيخ مى رود. شيخ به او مى فرمايد:
با حضرت ابوالفضل - عليه السلام - قهر نكن ، شما به عرب ها نگاه نكنيد. آن هااين طور عادت كرده اند. حج مى خواهيد، نيابت هست ؛ و خانه مى خواهيد، هر خانه راپسنديديد تهيه مى شود؛ و عيال مى خواهيد، براى شما فراهم مى شود.
لا تخلو الاءرض من حجة الله (حجة لك ) . (158)
هيچ گاه زمين از حجت خدا، خالى نمى ماند.
البته بعضى بالاتر از احتمال ، يقين دارند . خدا كند طورى يقين داشته باشيم كه براىما تزلزل حاصل نشود . خداوند متعال مى فرمايد از زبان اصحاب حضرت موسى - عليهالسلام نقل مى فرمايد:
قال اءصحب موسى انا لمدركون (159)
ياران حضرت موسى - عليه السلام - گفتند: قطعا فرعون و فرعونيان به ما مى رسند.
يعنى هلاك مى شويم ؟ ولى حضرت موسى - عليه السلام - فرمود:
(كلا ان معى ربى سيهدين )(160)
چنين نيست ، پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد . يعنى پشتممثل كوه محكم است ؛ چون خداوند فرمود:
انا معكم مستمعون (161)
ما با شما همراه و شنواييم .
يعنى آن ها كه به ما وعده همراهى و نصرت داده اند با ما هستند و رفيق نيمه راه نيستند.


105 فرق ميان ما و انبيا و اوصيا - عليهم السلام  


فرق ما با انبيا و اوصيا - عليهم السلام - در يك مطلب است ، و آن اين كه : مابالوجدان متوجه خير، و متحذر از شر نيستيم ، ولى آن ها عينكشان و ديد بصيرتشان يكچيز را خير و خلافش را شر مى بيند، ولى ما هر روز خير و شرى داريم و اشتباهات ماعمدى است و سهوى نيست . آن ها تشخيص داده اند خير مطلق يك چيز است كه از هر خيرى خيراست ، و از هر خيرى خوب تر است . مطلب را تشخيص داده اند و لذا به سرچشمهمتوسل مى شوند، ولى ما كه ايمان قوى نداريم ، بهار توبه شكن مى رسد چه چارهكنم .(162)


106 اشاره به مقامات علمى و عملى مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و يكى ازمعاصرين ايشان


به ى اد دارم تا وقتى در نجف اشرف بوديم ، مرحوم آقا سيد ابوالحسناصفهانى عمل ام داوود (163) را با روزه انجام مى داد!خدا مى داند كه آنبزرگوار به چه مقاماتى رسيده بود . در توصيف او گفته اند:

عش يا اءبا حسن على رغم العدى
ملك الزمان و آية الرحمن

اى ابوالحسن ، على رغم دشمنان ، هم چنان به عنوان پادشاه زمانه و آيت خداوند رحمانبزى .
آن بزرگوار با آن همه مقامات دينى و زعامت و مرجعيت و تدريس و جواب استفتائات وصرف اموال و وجوهات در موارد آن ، تا سنين پيرى ، رسيدگى به مراجعين مستحق ،عمل ام داوود و اعتكاف در مسجد كوفه را ترك نكرد.
آيا ما با آن ها شباهت داريم ؟!اين گونه امور خيلى پشت كار عجيبى مى خواهد، ما در چه وادىاى هستيم ؟!در فكر ماديات و دنيا، لذا به جايى نرسيديم .
آقاى ديگر از معاصران آقا سيد ابوالحسن اصفهانى كليد مسجد هندى را گرفتهبود و شب ها در آن مسجد مشغول عبادت مى شد . اين ها چه آدم هايى بودند. اين ها هم درعبادات و عمليات گويى خودكشى مى كردند، و هم در عمليات و درس و بحث بسيار پركاربودند . در پركارى مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى همين بس كه گويى دوره ى فقهرا حاضر الذهن بود. ما خود ديديم كه بدون مطالعه درس گفت : زيرا هم خودشان و همشاگردان در روز شروع درس نمى دانستند كه درس از كجا بايد شروع شود، ايشان درسخارج فقه را به صورت اتفاقى از جايى شروع نمود و مانند كسى كه مطالعه كردهباشد، به آخر رساند.

107 نمونه اى از ساده زيستى و قناعت علما 


آقاى كشميرى - رحمه الله - (164) دو ساعت از شب گذشته افطار مى كرد، واگر افطارش را - كه عبارت بود از يك بشقاب كه در وسط آن يك لقمه پلو بود -براى ما بياورند، قطعا سير نمى شويم . كم مى خوردند و از پرخورى اجتناب مى كردندمگر به عنوان ثانوى مثلا با ميهمان و امثال آن ، نظير زمان حضرترسول - صلى الله عليه و آله و سلم - و حضرت امير - عليه السلام - كه به چند دانه اىخرما افطار مى كردند؛ ولى ما ثروت و سرمايه را در محسوسات مى بينيم ، لذا اگر بهميهمانى دعوت شويم و خورشت نباشد، مى گوييم : به ما اهانت شد.
آقايى به ميهمانى دعوت شد، با نان خشك و سكنجبين ، بدون چاى از او پذيرايى كردند.
آرى اينان زندگى دنيا را با سادگى و قناعت گذراندند، با اينحال ما چه قدر ناشكريم مرحوم حاج آقا رضا همدانى (165)با چراغ بيت الخلاء(166) مطالعه مى كرد.
منظورم اين است كه به غير اين مقيد نباشيم ، زيرا خوشى هاى دنيا مقيد به زمان ، و محدوداست . بسم الله ، اين بمب ها (167) كه در شهرها مى بارد و بلاهاى ديگر را تماشاكنيد. خوشى و ناخوشى زندگى دنيا مى گذرد، و خوشى ها و عيشپارسال براى امروز بى فايده است ، و لذت امر هم براى فردا بى اثر، و خوشىفردا هم براى امروز بى فايده است .


108 احتياط در عين تبحر  


چه قدر بايد خايف و متوسل باشيم . در معلومات و يقينيات بايد خايف ومتوسل باشيم . تا چه رسد به مجهولات و مشتبهات . بايد مواظب بود كه كار وتحمل ابتلائات در راه حق ، انسان را به انحراف نكشاند . بزرگانى ازاهل علم ديده شده اند كه تبحرشان در علميت عجيب ، و احتياطشان هم عجيب بود!واى بهحال كسى كه لا عن علم جواب را زود بگويد!


109 حديثى در فضيلت اميرمؤ منان على - عليه السلام -  


در حديثى ، پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
يا على ، اگر بيم آن را نداشتم كه مسلمانان درباره ى تو آن كنند كه مسيحى هادرباره ى حضرت عيسى - عليه السلام - نمودند، درباره ى تو چيزى مى گفتم كه به هركجا گذر كنى از خاك كف پايت تبرك جويند . (168)
تازه هنوز على - عليه السلام - را معرفى نكرد. با اين كه اين همه بيانات در اين حديث وحاديث ديگرى فرموده است . فضايل على - عليه السلام - گفتنى نيست ، حق است اما گفتنىنيست !زيرا ما ضعيف العقل و الايمان هستيم و ظرفيت نداريم . اگر بيان مى كرد، بسيارىاز مردم كافر مى شدند و عده اى معدود ايمان مى آوردند، هم چنان كه درباره ى حضرتعيسى مسيح - عليه السلام - چنين اتفاق افتاد.


110 ماجرايى از ناصربالله ، خليفه ى شيعه ى عباسى  


ناصربالله ، خليفه ى عباسى از خلفاى شيعه بنى العباس است ، درب صفه ىسامرا كه تا به حال باقى است توسط او ساخته شده است . و درداخل صفه ، اسامى دوازده امام عليهم السلام - بر تخته ى سخت تراشيده شده است .
آورده اند: سه شاهزاده به نام هاى ابوبكر، عثمان و على در زمان او بودند. پس از پدر،ابوبكر و عثمان اموال پدر را غضب كرده و به على ندادند، او براى ناصربالله بهصورت شعر نوشت كه :

مولاى !ان اءبابكر و صاحبه
عثمان ، قد غصبا بالسيف حق على

و هو الذى كان قد ولاه والده
عليهما و استقام الاءمر حين ولى

فخالفاه و حلا عقد بيعته
و الاءمر بينهما، و النص فيه جلى

فانظر الى حظ هذا الاسم كيف لقى
من الاءواخر ما لاقى منالاءول

آقاى من !ابوبكر و دوستش عثمان ، با شمشير، حق على را غصب نمودند، در حالى كه پدرعلى او را بر آن دو سرپرست قرار داده بود، و زمانى كه او سرپرستىرا به عهدهگرفت ، اين مطلب ثابت بود، ولى آن دو با او مخالفت كرده و بيعت راشكستند و دستورپدر را ناديده گرفتند، در حالى كه نص روشن بر اين مطلبدلالت مى كرد . نصيب ايناسم ( على ) را نگاه كن كه چگونه آن چه را كه ازپيشينيان ديد، از پسينيان مى بيند.
و ناصربالله در جواب او نوشت :
وافى كتابك يا ابن يوسف معلنا
بالود يخبر اءن اءصلك طاهر

غصبوا عليا حقه اذ لم يكن
بعد الرسول له بطيبة ناصر

فابشر فان غدا عليه حسابهم
و اصبر، فناصرك الامام الناصر(169)

اى پسر يوسف ، نامه ى تو به دست من رسيد، در حالى كه آشكارا بيانگر مودت و محبتتو (به على - عليه السلام - را بعد از پيامبر - صلى الله عليه و آله وسلم - غصبكردند و در مدينه هيچ كس او را يارى نكرد . بشارت باد تو را كهفردا ( قيامت ) على -عليه السلام - به حساب آنان مى رسد، و شكيبايى پيشه كنكه امام ناصربالله ى اورتو است .

111 امام كشى و انتظار فطر واضحى ! 


در روايت آمده است كه وقتى سيدالشهدا - عليه السلام - را شهيد نمودند، خداوندمتعالى به ملكى دستور داد كه ندا در دهد:
اءيتها الاءمة الظالمة القاتلة عترة نبيها، لا وفقكم الله تعالى لفطر و لا اءصحى(170)
اى امت ستمكارى كه نواده ى پيامبرتان را كشتيد، هرگز خداوندمتعال شما را به عيد فطر و قربان موفق نگرداند!
گويا اين دعا مصداق داشته باشد، لذا اگر چه در رؤ يتهلال ماه ، مبارك رمضان راه احتياط براى شيعه وجود دارد كه تا ثابت نشده روزه مىگيرند،ولى با احتياط، فطر واضحى درست نمى شود . در واقع اين روايت مى خواهدبگويد كه امام - عليه السلام - را نخواستيد، فطر و اضحى را مى خواهيد چه كار؟!ناقهاى (171) براى شما فرستاديم ، خودتان نخواستيد و پى كرديد!


112 لزوم استفاده از ودايع و ذخاير باقى مانده از ائمه - عليهم السلام -  


اين همه ودايع ، كتب ، مخازن علم ، روايات ، و ادعيه در اختيار ما گذاشته اند
به گونه اى كه اگر كسى بخواهد امامى را حاضر بيابد، و يا صدايش را از نوارگوش دهد، و يا در خدمتشان باشد تا مطالب آن ها را استماع كند - نه اين كه خود درمحضر آن ها صحبت كند! بهتر از اين ها پيدا نمى كند . همه چيز در دسترس ما است ، ولىحالمان مانند حال كسانى است كه هيچ ندارند، نه به قرآن قايلند، نه به عترت و نهروايات آن ها را قبول دارند!اگر ائمه ى اطهار - عليهم السلام - حاضر بودند باز بايدبه همين رواياتشان عمل كنيم .
لابد عذرمان اين است كه در صورت حضور آن ها هم مجبور نبوديم از آن ها پيروى كنيم وبه حرف هايشان گوش كنيم ،چنان چه در طول تاريخ امتحان داده ايم كه در زمانحضورشان قدردان آن ها نبوده ايم !


113 پاسخ اشكالى درباره ى غيبت امام زمان - عليه السلام -  


عجب از كسانى كه قايل به امامت ائمه - عليهم السلام - نيستند و با اينحال مى گويند: چرا شما شيعيان به امامت كسانى اعتقاد داريد كه براى امر به معروف ونهى از منكر در ميان شما حضور پيدا نمى كنند؟
مى گوييم وقتى ائمه - عليهم السلام - در ميان جمعيت بودند، سخنان و بيانات آنان درنزد امامان و پيشوايان سلف (172) شما هيچ اعتبارى نداشت . ما ازاول از شما جدا بوديم ، ما قايل به خليفه ىبلافصل بوديم و شما به خليفه ى مع الفصل .


114 حديثى درباره ى آفرينش عقل  


اين روايت را به اين صورت در جايى ديده ام ، اما نمى دانم در چه كتابى ،قاعدتا در جواهر السنيه (173) باشد:
خلق الله العقلفقال له اءدبر فاءدبر فقال له : من اءنا و من اءنت ؟قال : اءنا اءنا، و اءنت اءنت : ثم قال له : اءقبلفاءقبل ، فقال له : من اءنا و من اءنت ؟ قال : اءنت الربالجليل و اءنا العبد الذليل .
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: پشت كن ، پشت كرد، پس از او پرسيد: من كيستم وتو كيستى ؟ گفت : من منم ، و تو تويى . سپس ‍ به او فرمود: رو كن ، رو كرد . پس از اوپرسيد: من كيستم و تو كيستى ؟ گفت : تو پروردگار بزرگ ، و من بنده ىذليل هستم .
يعنى وقت كه مدبر گردد، تاريك محض است ؛ و وقتى كه رو كند و به حق متوجه گردد،مرآت است .(174)


115 پاسخ سخن عايشه درباره ى ادبار واقبال مردم به على - عليه السلام -


در صحيح بخارى به نقل از عايشه آمده است :
كان لعلى من الناس وجه حياة فاطمة ، فلما توفيت استنكر على وجوه الناس ... و كانالمسلمون الى على قريبا حين راجع الاءمر بالمعروف .(175)
تا زمانى كه فاطمه - عليها السلام - در قيد حيات بود، مردم به على - عليه السلام -احترام مى گذاشتند، ولى وقتى از دنيا رفت مردم از او بدشان آمد ... ولى وقتىبه امربه معروف ( بيعت با ابوبكر!) بازگشت ، مردم باز به او نزديك شدند.
مى گوييم ما مبتاعه و شاذ و بد، و شما خوب ، آيا حالا كه كسى نيست با او بيعت كنيد، مىخواهيد نزاع را تاءسيس كنيد؟!وقت رحلت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به ماگفتيد كه شما قايل به ناكس هستيد(العياذ بالله !) پس چرا بعد ازقتل عثمان وقتى همين آقا(176) سر كار آمد، از هر طرف براى بيعت با او هجومآورديد.(177)
گويا ما قابليت غضب خدا را داريم . به خدا پناه مى بريم !


116 نماز، بالاترين لذت در دنيا  


در روايتى از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده است :
حبب الى من دنياكم ؛ اءلطيب ، و النساء، و جعل قرة عينى فى الصلاة (178)
از دنياى شما سه چيز مورد علاقه و محبوب من است : عطر و بوى خوش ، زنان ، و نور چشممن در نماز قرار داده شده است .
از اين حديث استفاده مى شود كه بالاترين لذت و خوشى در دنيا، به حسب ظاهر طيب و نسااست و عدل ندارد و دل ها متوجه آن دو است ، اما درباره ى عبارت وجعل قرة عينى فى الصلاة . بعضى گفته اند:عدول است ؛(179) ولى چنين نيست بلكه شايد اشاره به اين است كه نماز هم مشابهلذاتى را كه طيب و نسا در همين دنيا دارند، داراست ؛ يعنى لذت نماز به مراتب بالاتر ازلذت طيب و نسا است . در حديث قدسى آمده است :
تنعموا بعبادتى فى الدنيا، فانكم تتنعمون بها فى الآخرة (180)
در دنيا از عبادت من برخوردار شويد و لذت ببريد، كه در آخرت از آن لذت خواهيد برد.
تنعموا يعنى تلذذوا))


117 علما، ممثل عمل انبيا و اوليا - عليهم السلام -


روزى مرحوم شيخ انصارى در گرماى ظهر وارد خانه شد و آب خواست . رفتند ازسرداب سن (181)براى ايشان آب خنك بياورند. شيخمشغول نماز شد و در نماز دلش رفت به آن طرف ها (182) و ميلش كشيد كه سوره ىطولانى بخواند، آب آوردند، ولى نماز به حدىطول كشيد كه آب گرم شد . گويا وقتى كه وارد نماز شد، تشنگى او رفع شد!اينانممثل (183) عمل انبيا و اوليا - عليهم السلام - بودند؛ زيرا نماز، عطش شخص تشنه وجوع جايع را زايل مى كند . در روايت است :
اءبيت عند ربى يطعمنى و يسقينى .(184)
نزد پروردگارم شب مى كنم و او گرسنگى و تشنگى مرا برطرف مى كند.
براى صايم نيز چنين قضايايى در روايات ذكر شده است .
خدا كند كه ماديات براى ما وسيله باشند، به گونه اى كه وقتى امور دنيويه به مااقبال كردند، سبب تاءكيد و اقبال ما به امور معنويه و آخرت گردند، چنان كه براىبعضى چنين شده كه با داشتن مقامات معنويه واقبال در امور ماديه ، به مقامات بالاترى از معنويات رسيده اند .


118 جديت آخوند خراسانى و آيت الله اصفهانى  


جديت علما در اشتغال به بحث و درس به حدى عجيب و غريب بودهه كه نمى شودبيان كرد. گفتن آن خيلى مشكل است ، مخصوصا محققين آن ها.
استاد ما(185) نقل مى كرد كه تنها يك بار در درس مرحوم آخوند خراسانى شركتننمودم . علت آن هم اين بود كه باران شديدى آمده بود و من يقين كردم كه آن مرحووم براىتدريس نمى آيد؛ زيرا هنگام باريدن باران در جلوى خانه ى ايشان آب فراوان جمع مىشد و لذا عبور و مرور از آن قطع مى شد؛ ولى بعد معلوم شد كه ى كى ازاهل علم پايش را بالا مى زند و مرحوم آخوند را پشت مى گيرد و از آب عبور مى دهد!
با چه مشقت ها و سختى ها عمرى در راه درس و تدريس و بحث گذراندند و هيچ احساسخستگى و فتور نكردند!
يك وقت مرحوم آخوند بر بالاى منبر فرموده بود: اين تدريس فكرچهل سال قبل است ، ولى رياست نگذاشت فكر كنم .
استاد ما يك مرتبه ى ديگر هم براى درك مجلس درس آخوند با ترن (186)خصوصى ودر بست خود را مى رساند. ظاهرا از بغداد به كربلا و از آن جا به نجف ؛ ولى همين كهبه مجلس درس مى رسد، آخوند - رحمه الله - بسم الله درس را شروع مى كند . گويااستاد ما مى دانسته كه درس اول در چه مبحثى است ، آن را بدون حضور در درس استادشنوشته و به شاگردان حاضر در درس ‍ عرضه نموده بود، و درست مطابق درس استاد درآمده بود.
در هر حال ، استاد ما سيزده سال در درس مرحوم آخوند شركت كرده بود، و دوره ىاصول آخوند - رحمه الله - چهار سال طول مى كشيده است .


119 مقام برخى از صحابه ى بزرگوار از ديدگاه شيعه و سنى  


خدا مى داند كه ابوذر، مقداد و عمار چه مقامى داشته اند!اگرامثال آن ها در اصحاب نبودند، حقانيت مكتب اسلام شناخته نمى شد . به واسطه ى مقام آن هامعلوم شد كه اسلام و قرآن مدرسه ى تربيت و ترقى است ؛ ولى عامه شايد براى اين هامقامى قايل نباشند، هر چند عشره ى مبشره اى ) (187) دارند، ولى هيچ كدام از اينچهار نفر را جزو آنان نشمرده اند، هر چند روايت عشره مبشره اساسا دروغ است كه امام -عليه السلام - مى فرمود: من جاى آن ها را مى دانم كه ...(188) و هم چنين اينروايت نيز دروغ است كه نقل كرده اند رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
اءعلمكم معاذ
مغاذ از همه ى شما آگاهتر است .
و يا اين كه :
اءعلمكم فلان و اءزهدكم فلان .(189)
فلانى از همه داناتر، و فلانى از همه زاهدتر است .(190)


120 اشكال به سخن ابن اثير درباره ى تاءديب امام  


ابن اثير مى نويسد:
للامام اءن يؤ دب الرعية .
امام حق دارد رعيت خود را تاءديب كند.
مى گوييم : شما كه اما را معصوم نمى دانيد، اگر امام خود معصيت كرد، چه كسى بايد اورا تاءديب و تعزير كند؟!آيا بايد از او متابعت كرد؟!آيا اگر كسى راه اين ها را برود،به مقصد مى رسد؟!


121 شيوه هاى تسلط كفار بر مسلمانان  


كفار ما را از بزرگان و پدران دينى مان جدا كردند و بين ما و آن ها فاصلهانداختند دستور داده اند پسران و دختران را در محيط مدارس تربيت كنند تا از تربيت دينىمذهبى خانوادگى به دور باشند.
هم چنين ميان مردم و روحانيون جدايى بيندازند و مردم را نسبت به آن ها بدبين نمايند، هرچند به اين صورت كه افرادى را به لباس ‍ روحانيون خصوصا با صورت خوب(عمامه بزرگ ، محاسن و ...) و به زى علما و بزرگان دين درآورند تا در مجامع عمومى ودر انظار توده ى مردم افعال قبيحه انجام دهند، ما همغافل هستيم .
هم چنين از جمله فرمان ها و دستورها و نقشه هايى كه كفار چند صدسال پيش عليه ما كشيده اند، اين است كه كشتزارهايمان را بسوزانند . آب هاى آشاميدنىمان را آلوده و مسموم كنند، امراض را اشاعه دهند و بيمارى ها را در جامعه دامن زنند تا بهمجرد هجوم ، تسليم آن ها باشيم .
اين مطالب را از سيصد سال پيش براى ما ديكته كرده اند و دستورش را در چند ماده صادرو مكتوب نموده اند و الآن هم وجود دارد و شواهد صدق دارد!(191)
آيا ما به دنياى آن ها محتاجيم يا آن ها به دنياى ما؟!اگر آن ها به دنياى ما محتاج نيستند،پس چرا اين همه براى تسلط بر ما و معادن ما، با هم مقاتله وجدال دارند؟!آن ها ابتدا دين را از ما مى گيرند، و سپس ثروت هاى ما را مى گيرند و ازهمان ها به ما تفضلا وام مى دهند و نزول مى گيرند، و يا به صورت ظاهر صدقه وبلاعوض مى دهند و بر ما منت مى گذارند!


122 نماز اول وقت ، تاءمين كننده ى زندگى انسان  


بعضى از علما با سفارش به نماز اول وقت و يا نماز شب ، زندگى آينده ىفرزنداندشان را تاءمين مى كردند.


123 درجات و دركات انسان  


با اين كه انسان با ملك يك قدم بيش فاصله ندارد، چنان كه قرآن كريم مىفرمايد:
(الا اءن تكونا ملكين ) (192)
جز اين كه ملك شويد.
با اين حال ، از ميان حيوانات بيابان و جنگل و باغ وحش يكى هم به جهنم قدم نمى گذارداما انسان كه اعظم و اشرف مخلوقات است به جهنم مى رود، بلكه به خلود در آتش محكوممى گردد: (خلدين فيها)(193) شيطان بر سر راه مى نشيند و همواره در كمين است
(لاءقعدن لهم صرطك المستقيم ) (194)
قطعا بر سر راه راست تو خواهم نشست و آنان را منحرف خواهيم نمود.(195)


124 دين تاءمين كننده ى دنياى انسان  


دنياى بهتر هم با امام حسين - عليه السلام - بود نه با يزيد؛ ولى انسان ،خوشى و راحتى مى خواهد و به هر چه مى رسد بالاتر از آن را طالب است و آرامش نداردتا به نفس مطمئنه برسد؛ اما جهل و يا غفلت دارد كه داشتنوسايل راحتى و رفاه ، غير از راحتى و رفاه و آرامشدل است :
(الا بذكر الله تطمئن القلوب ) (196)
هان !دل ها فقط به ى اد خدا آرام مى گيرند.
يعنى تنها وسيله ى آرامش دل ذكر الله است ؛ ولى ما بر اسباب تكيه مى كنيم و از مسببالاسباب غافل هستيم ، و حال اين كه خداوند متعال مى فرمايد:
(ان القوة لله جميعا) (197)
قدرت ، توانايى همگى فقط از آن خداست .
مگر اين كه انسان خودش را از ميان برود، كه :
اءعدى عدوك ، نفسك التى بين جنبيك .(198)
بزرگترين دشمن تو، نفس تو است كه در وجود تو نهفته است .
براى ما امتحان پيش نيامده تا معلوم شود كه با حسين - عليه السلام - هستيم يا با يزيد .


125 مسؤ وليت حفظ حوزه هاى علميه  


حوزه ى علميه چند بار در معرض سقوط قرار گرفته و از غيب حفظ شده است . واىبه حال ما اگر در عمل بر ضد حفاظت آن بكوشيم ، يعنى تير را از صاحب آن بگيريم وبه سوى او نشانه رويم و با وسايل او عليه او حرف بزنيم ، و علم دين و مذهب راابزارى براى تخريب دين و ضربه زدن به مذهب واهل آن قرار دهيم !


126 جريان امضاى مشروطيت توسط آخوند خراسانى - رحمه الله  


اساس مشروطيت به امضاى آخوند - رحمه الله ، توسط عده اى تجارظاهرالصلاح در هنگام پايين آمدن آخوند از پله هاى اطاق مطالعه ى شخصى براى درسگفتن ، صورت گرفت ؛ در حالى كه تمام فكر آخوند صرف جمع آورى مطالب درسىبود ، آن هم به نام ترويج اسلام و دين و موافقت با كتاب و سنت و اين كه در راءس مجلسشش نفر از علماى طراز اول قرار خواهند داشت ، (199) و وكلاى مجلس داراى چهشرايطى خواهند بود و ...!


127 حال مسلمانان در عصر غيبت و لزوم چاره انديشى براى مقابله با كفار  


اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با يكديگر درحال جنگ باشند، و يك فرد از اين دو گروه راه پيدا مى كرد و رييس گروه ديگر را مىربود، گروه بى رييس يكى از دو راه را دارند: يا بايد تسليم شوند، و يا بدون رهبربا دشمن مخالف بجنگند.
حال ما مسلمانان با كفار تقريبا همين طور است . مسلمانان زعيمى ندارند كه در زير لوا وپرچم او قرار گيرند؛ زيرا سنى ها كه اصلاقايل به زعيم و امام نيستند، و شيعه هر چند اعتقاد به امام - عليه السلام ، دارد ولى درعمل و وضعيات مانند سنى ها هستند و با آن ها فرقى ندارند!
بنابراين ، آيا حال كه همه ى مسلمانان - چه شيعه و چه سنى - اعتقادا و يا عملا زعيمندارند، نبايد در كنار هم بنشينند و چاره انديشى كنند؟!آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟!آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تادين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟!
از جمله راه هاى محافظت و مواظبت اين است كه اولا: فريب كفار را نخوريم ، ثانيا: آن چه راكه به ما هديه (!) مى دهند - تا مجذوب آن ها شويم و از اين راه بر ما مسلمانان و منافع مامسلط شوند و بر ما ظلم و ستم كنند - قبول نكنيم .
اقرب طوايف به حق و واقعيت از ميان اديان آسمانى ، مسلمانان هستند و احق از همه ى فرقههاى مختلف مسلمانان ، طايفه ى شيعه است كهمخذول و ذليل و اماء و عبيد كفار مى باشند!


128 نظارت دقيق امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - براعمال و عواقب بسيار بد گناهان اجتماعى


آيا نبايد توجه داشته باشيم كه ما رييسى داريم كه براحوال ما ناظر است ؟!واى بر حال ما اگر در كارهايمان او را ناظر نبينيم ، و يا او را در همهجا ناظر ندانيم !گناهان شخصى كه در خلوت انجام مى گيرد و ربطى به امور اجتماعىندارد، استحقاق جهنم را دارد الا بتوبة مناسبة للحال ؛ (مگر اين كه بعد از آنتوبه اى مناسب حال ، انجام گيرد.) عواقب گناهان اجتماعى كه موجب تغييرات در جامعه واختلال نظام و انحلال آن ، و يا تحريم حلال و ترك واجب و يا مصادره ىاموال ، هتك حرمت و قتل نفوس زكيه و ريختن خون مسلمانان و حكم به ناحق و ... مى شود،چگونه خواهد بود؟ با وجود اعتقاد به داشتن رييسى - كه عين الله الناظرة(200)است - آيا مى توانيم از نظر الهى فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم ؟!و هركارى را كه خواستيم انجام دهيم ؟!چه پاسخى خواهيم داد؟ همه ادوات و ابزار را از خود اومى گيريم و به نفع دشمن به كار مى گيريم ، و آلت دست كفار و اجانب مى شويم و بهآن ها كمك مى كنيم !چه قدر سخت است اگر براى ما اين امر ملكه نشود كه در هر كارى كهمى خواهيم اقدام كنيم و انجام دهيم ،
ابتدا رضايت و عدم رضايت او را در نظر نگيريم و رضايت و خوشنودى او را جلب ننماييم!البته رضايت و سخط او در هر امرى معلوم است ، و ظاهرا منتهى به واضحات مى شود، ودر غير واضحات و موارد مشكوك بايد احتياط كنيم .
در همين اواخر اتفاق افتاده كه شخصى در تقليد و تعيين مرجع شايسته شك و ترديد داشت، در خواب چهره ى شخص مورد نظر را به او معرفى كردند . به نجف رفت و پس از مدتىجست و جو او را پيدا كرد.
هم چنين براى بعضى اتفاق افتاده كه در بقا بر تقليد ياعدول به حى ترديد داشته اند، از قبر معصوم شنيده است كه باقى باش !
البته هر كدام از اين نقل ها قابل تكذيب است ، ولى از مجموع اين قضايا معلوم مى شود كهامام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - متوجه و مراقب ما است ، و نمى توان گفت ازاحوال ما مطلع نيست و ما هر كار و يا هر چه مى توانيم آزادانه انجام دهيم .


129 تقيه ، شيوه ى ائمه - عليهم السلام - و نواب خاص امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف


رواج و بقاى مذهب شيعه ى اماميه با تقيه انجام پذيرفته است . آيا با اينحال مى توان تقيه را از دين نداست و آن را از دين جدا ساخت ؟!
از حسين بن روح (201) سلام الله عليه - در مجلسى عمومى كه شيعه و سنى حضورداشتند درباره ى جانشين حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - سؤال مى كنند، در جواب مى فرمايد:
اءلصحيح عندنا اءن الخليفة بعد رسول الله ، اءبوبكر!
نزد ما به نظر صحيح ، بعد از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - ابوبكرخليفه است .
بعد از اين سخن ، عامه درباره ى او گفتند:
الى كم يكذبون على هذا الشيخ ؟!(202)
تا كى بر اين شيخ دروغ مى بندند؟!
نايب خاص امام - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كارش اين بود و تقيه مى كرد، چنانكه بعد از امام حسين - عليه السلام - نيز هيچ كدام از ائمه - عليهم السلام -خيال خروج را نمى كردند، و حتى امام هادى و عسكرى - عليهما السلام - هم زندانرفتند.


130 علت غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - خود ماييم  


سبب غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - خود ما هستيم زيرا دستمانبه او نمى رسد، و گرنه اگر در ميان ما بيايد و ظاهر و حاضر شود چه كسى او را مىكشد؟!آيا جنيان آن حضرت را مى كشند، يا قاتل او انسان است ؟!ما از پيش درطول تاريخ ائمه - عليهم السلام ، امتحان خود را پس داده ايم كه آيا از امام تحفظ، واطاعت مى كنيم ، و يا اين كه او را به قتل مى رسانيم ؟!انحطاط و پستى انسان به حدىاست كه قوم حضرت صالح - عليه السلام - ناقه ى صالح را با اين كه وسيله ىارتزاق و نعمت آن ها بود، پى كردند، چنان كه قرآن كريم درباره ى آن مى فرمايد:
(لها شرب و لكم شرب يوم معلوم )(203)
يعنى ، يك روز آب سهم شما باشد و روز ديگر سهم آن .
آن ناقه ، يك روز آب چاه را مى خورد و در عوض به آن ها شير مى داد!بنابراين ، همانگونه كه ممكن است عقلا خزينه و انبار نعمت خود را نابود كنند، هم چنان كه ناقه ىصالح را كشتند، امكان دارد كه ما انسان هاى عاقل (!) نيز امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - را كه تمام خيرات از او است و از ناقه ى صالحبالاتر و پر فيض تر است براى اغراض شخصيه ى خود بهقتل برسانيم !


131 عمل به احتياط در عمل شخصى و اشكال امر به احتياط در مقام فتوى  


شخصى عربى از مرحوم شيخ محمد رضاآل ياسين (204)پرسيد: در حال ركوع و سجود تسبيحه ى كبرى (205)چندبار بايد گفته شود؟ ايشان در جواب فرمود: سه مرتبه واجب است !
بعد از رفتن سؤ ال كننده ، به عنوان اعتراض به ايشان عرض شد هيچ يك از فقها چنينفتوايى نداده است . ايشان فرمودند: اين شخص يكى راقبل از سجده ، و يكى را در حال سجده ، و سومى را در هنگام سر برداشتن مى گويد؛ لذاخواه نا خواه ى كى از آن سه در حال سجده ، انجام مى گيرد.
برخى نيز گفته اند: احتياط، عصاى پيره زن هاست .
ظاهر اين است كه بهتر است انسان در مقام عمل شخصى خود از احتياط نگذرد وعمل را موافق احتياط انجام دهد؛ ولى در مقام فتوى ، دستور به احتياطمشكل است .


132 اهميت نماز از بين اعمال عبادى و مقايسه ى آن با ولايت  


هيچ كتاب فقهى به اندازه ى كتاب الصلاة كثير المباحث نيست ، به حدىكه الفيه و نفليه (206)درباره ى آن نوشته اند، در كلمات اميرمؤ منان- عليه السلام - نيز آمده است :
و اعلم اءن كل شى ء من عملك تبع لصلاتك .(207)
و بدان كه تمام اعمالت تابع نمازت مى باشد.
مشاهده كرده ايم كه علماى بزرگ در حال نماز عجيب و غريب بودند، به گونه اى كهگويا آن انسان خارج از نماز نيستند .


133 رواياتى ناب درباره ى آثار نماز 


در فضل نماز فعلا روايتى بالغ ‌تر و رساتر از اين روايت در نظرم نيست كهمى فرمايد:
اءلصلاة معراج المؤ من (208)
نماز، معراج و نردبان ترقى مؤ من است .
هم چنين در روايت داريم :
لو يعلم المصلى ما يغشاه من جلال الله ، ماانفتل من صلاته .(209)
اگر نمازگزار مى دانست كه از جلال الهى چه اندازه او را فرا مى گيرد، هرگز از نمازروى بر نمى گرداند.
و نيز از حديث : كل شى ء من عملك تبع لصلاتك ؛ (210)(تماماعمال تو در قبول يا رد تابع نمازت مى باشد .) معلوم مى شود كه نماز از همه ىاعمال عبادى بالاتر است ؛ اما از حديث لم يناد بشى ء كما نودى بالولاية(211)؛ (به هيچ چيز به اندازه ى ولايت فرا خوانده نشده است .) استفاده مى شود كهولايت از بين عبادات خمس (212)از همه بالاتر است ، علت آن چيست ؟ آيا به اعتبار اين كهولايت از عقايد و اصول است ؟ و صلاة فرعيت دارد؟ يا به اعتبار تلازم ولايت است با آن چهمؤ من نمازگزار در نمازها تحصيل مى كند؟


134 سى سال است منتظر مرگ هستم ! 


ملايكه قوتشان (213) تسبيح است .(214)ما انبيا و اوليا - عليهم السلام -و ملايكه را نمى شناسيم ، چنان كه خدا را نمى شناسيم ؛ زيرا خيلى از ما دورند؛ ولى علمارا چه مى گوييد كه در كنارشان هستيم و حالاتشان را از نزديك مشاهده مى كنيم ؟!
دم آخر زندگى طبيب بالاى سر آخوند ملا فتح على آوردند، ايشان آهسته به اطرافيان گفت: كه كار گذشته است .حضار با همديگر نجوا(215) مى كردند كه آخوند - رحمه اللهنفهمد، ولى ايشان به آن ها فرمود: بگوييد، طبيب چه گفته است ؟ بنده سىسال است منتظرش هستم !(216)


135 مرگ در ديدگاه اميرالمؤ منين و سيدالشهدا - عليهما السلام -  


در كلمات اميرمؤ منان - عليه السلام - آمده است كه فرمود:
و الله ، لابن اءبى طالب آنس بالموت منالطفل بثدى اءمه .(217)
به خدا سوگند، قطعا علاقه ى پسر ابى طالب به مرگ ، از علاقه ى كودك به پستانمادر، بيشتر است .
و در كلمات سيدالشهدا - عليه السلام - آمده است :
و ما اءولهنى الى اءسلافى !اشتياق يعقوب الى يوسف .(218)
چه قدر به گذشتگانم علاقمند و سرگشته ام !بسان علاقه ى حضرت يعقوب بهحضرت يوسف - عليهما السلام - .
هم چنين به هنگام خروج از مكه و حركت به سوى كربلا طى نطقى فرمود:
من كان باذلا فينا مهجته ، موطنا على لقاء الله نفسه ،فليرحل معنا.(219)
هر كس مى خواهد جان خود را درباره ى ما بذل كند و خود را براى ملاقات با خدا آماده كردهاست ، با ما كوچ كند.
يعنى همه را به جهاد و جنگ و كشته شدن دعوت مى نمود .اهل بهشت نيز دوستان خود در دنيا را دعوت مى كنند كه چرا نمى آييد و در قفس و زندانمانده ايد؟!


136 دروغ هرگز  


كسانى كه به لشكر خود وعده ى پيروزى مى دهند و مى گويند: ماغالبيم ، دروغ مى گويند. هيچ گاه حضرت اميرمؤ منان - عليه السلام - نفرمود: مابر معاويه غالب مى شويم مگر يك بار، و آن نيز براى ايجاد رعب دردل آن ها بود كه با صداى بلند فرمود:
لا قتلن معاوية و اءصحابه .
معاويه و ياران او را خواهم كشت .
ولى بلافاصله آهسته فرمود:
ان شاء الله
اگر خدا بخواهد.
و به كسى كه در اين باره از او سؤ ال نمود، فرمود: تا كه دروغ نگفته باشم. (220)
يك وقت هم معاويه خواست على - عليه السلام - را امتحان كند، لذا چند نفر را نزد ايشانفرستاد، اولى آمد و گفت : معاويه مرد حضرت ساكت شد، در پاسخ دومى همحضرت ساكت شد، ولى در پاسخ سومى فرمود:
لم يمت و لا يموت معاوية حتى ينبت تحت قدمى .(221)
معاويه نمرده و نخواهد مرد تا اين كه در زير پاى من گياه برويد.
آيا امكان دارد چنين كسى از حال معاويه و مراد او اطلاع نداشته باشد؟!


137 سخنان منصور و معاويه در دم مرگ  


منصور با آن همه دستور كشتن ها كه مى داد، در مرضى كه منجر به مرگش شدگفت :
ردونى الى حرم ربى !(222)
يعنى ، مرا به حرم پروردگارم برگردانيد.
مى خواهم در حرم بميرم نه خارج از حرم .
معاويه هم دم مرگ گفت :
خلوا بينى و بين اءرحم الراحمين !
مرا به خداوند ارحم الراحمين بسپاريد و كنار برويد.
ما منكر نيستيم كه انسان بايد در اوقات پايان زندگى و دم مرگ به رحمت پروردگاراميد داشته باشد؛ ولى غرض ما بيان قابليت انسان ، در غايت قوس صعود و غايت قوسنزول است ، نظير سلمان و معاويه .


138 علاقه ى فوق العاده برخى اصحاب بهرسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - و اميرالمؤ منين - عليه السلام


مى توان گفت : در ميان اصحاب حضرترسول - صلى الله عليه و آله و سلم افرادى فوق العاده به ايشان علاقه و محبت داشتند. وقتى ابوذر - رضوان الله تعالى عليه - در بيابان به آب رسيد، گفت : تا حضرترسول - صلى الله عليه و آله و سلم - آب نخورد، من نمى خورم !(223)
اين چه محبتى است ؟!آيا مى شود گفت ابوذر تشنه نبود؟!
هم چنين در ميان اصحاب حضرت اميرالمؤ منين - عليه السلام - افرادى ديده مى شود كهعلاقه ى فوق العاده به صاحب ولايت داشتند و تا دم مرگ و شهادت در اين راه استقامتكردند . نظير ميثم تمار - رضوان الله تعالى عليه .


139 لزوم دعا براى رفع گرفتاريهاى مؤ منين ، و چاره انديشى درمقابل خطرهاى دينى


اگر بى تفاوت باشيم و براى رفع گرفتارى ها و بلاهايى كهاهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم ، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود، چنان كه الآن برسر ما آمده است . نظير ريختن مواد شيميايى و بمباران شهرها.(224)درمقابل خطرهاى دينى چه بايد كرد، آيا نبايد فكرى و چاره اى بكنيم ، يا بگذاريم هر چهشد، شد!و هر چه بر سر زنان و مردان و پير و جوان ما آمد، آمد؟!


140 بلاها به صورت يكسان تقسيم شده اند  


مرام كمونيستى بيشتر از حسادت ناشى مى شود، كه ديگرى دارد و من ندارم ؛غافل از اين كه نعمت خدا تنها در دارايى و مال و ثروت نيست . آيا ثروتمند بيش از فقيرصحت ، اولاد، آرامش و راحتى و چيزهاى ديگر دارد؟!بنابراين ، اگر دارايى ها و نادارى هاىافراد من حيث المجموع حساب شود، مى بينيد كه :
اءلمصائب بالسوية مقسومة بين البرية .(225)
گرفتارى ها به صورت مساوى و يكسان ميان مردم تقسيم شده است .


141 فقه آل محمد - عليهم السلام - بهترين ختم ! 


شخصى به ديگرى گفت : براى گرفتارى ها ختمى به ما ياد بدهيد. او درجواب فرمود: ختمى مجرب در نظر دارم ، و آن فقهآل محمد صلوات الل عليهم اجمعين است . به تعليم و تعلم ، مباحثه و مذاكره ى فقهمشغول و ملتزم باشيد . خدا مى داند چه اثراتى دارد؟!علم فقه اثر دارد، ولى نه براىاين كه مقصود كسى كه بدان اشتغال دارد اين باشد كه از اعوان ظلمه گردد. اين فرق مىكند . با انسانى كه فقه بخواند براى اين كه تمام كمالات بالقوه ى اين علم در اوبالفعل گردد.


142 راه تحصيل كمالات  


ما مى دانيم كه مقامات بسيارى از علما از همين تعليم و تعلم ونوشتن ها واشتغال به تحصيل در حوزه هاى علميه به دروسمعمول در حوزه ها و نيز عمل به مستحبات معمول بهحاصل شده است ، و كار ديگرى نداشته اند . به طور يقين همين ها بوده ولى در عينحال اهل كرامات بوده اند!اگر بنده هم كرامات و مقامات آن ها را نديده بودم به طور يقينمى گفتم كه چنين مقامات را نداشته اند . تازه آن ها از اساتيد و بزرگان پيشين چه چيزهانقل مى كردند!


143 فريبى از اين دست  


نقل مى كنند: زمانى كه عده اى از دانشمندان در اروپا نشسته بودند و درباره ىساختن هواپيما فكر مى كردند، عده اى ديگر مى گفتند اينمحال است ، انسان چگونه مى تواند پرواز كند؟!علت پرواز پرنده آن است كه بينبال هاى آن توازن امكان دارد، ولى انسان محال است پرواز كند!بعد خودشان به كره ى ماهرفتند.
يكى از علماى ساكن عراق قبل از جنگ جهانى دوم در بغداد مدعى شد كه مى شود هواپيمايىساخت كه بدون خلبان هدايت شود . براى او از آلمان مكرر نوشتند كه اين امرمحال است ، خود را در زحمت نينداز، ولى بعد خودشان ساختند و در جنگ به كار بردند!


144 آغاز و فرجام برخى از حاكمان  


وقتى حكومت در دست خوارج و اين ها باشد، فعلى الاسلام السلام ! ( بااسلام بايد خداحافظى كرد!)؛ زيرا هدم قبور و مساجد براى اين ها مانند آب خوردنسهل و آسان است . هنگامى كه جد اين ها سركار آمد استار كعبه را به دست گرفت و نداسر داد:
لا اله الا الله ، وحده وحده وحده ، اءنجز وعده ، و نصر عبده ، و اءعز جنده ...
معبودى جز خداوند نيست ، هم او كه ى گانه ى يگانه ى يگانه است ، به وعده اش وفانمود و بنده اش را يارى كرد، و لشكرش را سرافراز گرداند ...
لذا در ميان مردم تبليغ شد كه او مى خواهد توحيد محض را پياده كند؛ ولى بعد اشياىقيمتى حرمين (226)را سرقت نمود و شايد هشتسال دولت عثمانى او را به اسلامبول برد و دور شهرها گرداند و آن ها را در ... مصرفكرد.
سيد محسن امين - (227) رحمه الله - فهرست اشياى مسروقه را با قيمتش نوشته است ، ودر مورد بعضى از جواهرات قيمتى مسروقه نوشته كه برايش نمى توان قيمت تعيينكرد!آرى ، درآمد و ثروت ملك و مملكت را كه بايد در مصالح مسلمانان صرف شود، شاهزادهها در آمريكا و اروپا مصرف مى كنند!حتى درباره ى بقيع هم گفته اند: موقوفه است وبايد در مصالح اسلام به معبر و طريق عام تبديل گردد. فدك را هم براى مصالح اسلاماز دست حضرت امير و حضرت زهرا - عليهما السلام - گرفتند و غضب كردند!لابد وقتىمعاويه آن را يك جا و دربست به مروان بخشيد آن هم حتما براى مصلحت اسلام بوده است!آرى ، به گفته ى عامه مجتهد بودند و اگر احيانا خطا هم كردند ماءجورند!در هرحال با اين كه آن حاكم دو چيز نفيس و قيمتى از نفايس حرم را به عنوان هديه براىسلطان عثمانى برد، ولى فايده نكرد و ثابت شد كه اين ها مفسد و ظالمند.


145 مطابق دفتر شرع  


مقصود اين كه انسان كارهايش را مطابق دفتر شرع انجام دهد(228) چه موافقتقيه باشد و چه مخالف آن ) . اگر انسان ، كارش ‍ بر طبق حجت شرعى باشد، اگر چهاحيانا مخالف با واقع شود طورى نيست و در نزد پروردگار معذور بلكه ماءجور است ،ولى چنين نباشد كه كارهايمان با دفتر شرع موافقت نداشته باشد، و هر چه خواستيم يااز ما خواستند انجام دهيم هر چند بر خلاف شرع باشد . اگر بخواهند يك امضا به نفعخود از انسان بگيرند، گروهى هجوم مى آورند و شرايط را طورى فراهم مى آورند تا بهمقصد خود برسند، هم چنان كه در امضا بر له مشروطه از آخوند خراسانى پيش آمد و چهكارها و سوء استفاده ها كه نكردند؟!


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation