بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

146 خشنودى امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - ميزانعمل ما بايد باشد


بنابراين ، در امور اجتماعى نبايد به ديگران نگاه كنيم و از اين و آن پيروىكنيم ، زيرا افراد معصوم نيستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند؛ بلكه بايد نگاهكنيم و ببينيم اگر خودمان تنها بوديم و ديگران نبودند آيا انجام مى داديم يا خير؟ ونبايد به ديگران كار داشته باشيم .(229) ما نبايد خود را بااهل سنت قياس كنيم ، ما بايد رضا و ميل امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - را در كارها به دست آوريم ، چه در مصرف سهم امام -عليه السلام و چه در كارهاى اجتماعى ديگر .


147 واى بر ما اگر ... 


واى بر كسى كه حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بداند كه اودر تحصيل موافقت و رضاى آن حضرت ، و يا در مخالفت آن حضرت بى اعتنا و لاابالىاست . در امور مالى به مردم بگويد كه دست من دست او است و نماينده ى او هستم ، و دركارهاى ديگر چنين نباشد!خدا نكند ما اين گونه باشيم !خصوصا اين كهميل داريم در آخر زندگى و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهاى ما رفع شود .آيا مى شود از اول كار از او جدا باشيم و در آخر كارتمايل داشته باشيم از ما دستگيرى كند؟!
آقاى طيبى در نزديكى وفاتش ، به همه ى انوار معصومين - عليه السلام - سلام كرد وتعظيم نمود ولى هيچ كدام از حضار كسى را نمى ديدند!آن بزرگواران كه در وقتش بهآن ها احتياج داريم ، نبايد كارى كنيم كه دم آخر بگويند: ما اين شخص را نمى شناسيم!تفاوت مراتب ايمان و تقوا و يقين ما و علماى گذشته بسيار است ، صدسال فاصله ى بين ما و آن ها، مانند هزار سال است !دعا كردن و زود مستجاب شدن براى آنها اصلا چيز عادى عادى بوده ؛ ولى حالا اگر كسى بگويد: دعا كردم و مستجاب شد، خيلىنادر است . نقل كرده اند كه آقايى - كه فاصله ى وفاتش با وفات مرحوم حاج شيخعبدالكريم حايرى - رحمه الله - يك هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند- به حرم امام رضا - عليه السلام - مشرف شد و عرض كرد: خانواده ام ...(230)بلافاصله شخصى از كنارش گذشت و مقدارىپول به او داد؛ ولى او رو كرد به حضرت و عرض نمود: اين نه مناسب كرم شما است! تا اين كه مقدار ديگرى به او مى رسيد . باز گفت : كم است ! پس ازجريان يكى از علماى مشهد در صحن به او مى رسد و مى گويد: معلوم مى شود معامله ىشما با حضرت خوب است ! همان اندازه كه مى خواسته از جيبش در مى آورد و به او مىدهد.


148 عنايت ويژه به ثابت قدمان در زمان نزديك ظهور  


در اين زمانه اين گونه قضايا نادر اتفاق مى افتد - اگر اتفاق بيفتد! ولىانصاف اين است كه در زمان خيلى نزديك به ظهور كه ظلم فراگير مى شود: ملئت ظلماو جورا(231)مظنون است بلكه بالاتر از ظن ، به افرادى كه پيش از ظهور در دينو ايمان باقى مى مانند و ثابت قدم هستند، عنايات و الطاف خاصى مى شود، تا از دينخارج نشوند، زيرا حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - تكيه گاه مرماست و كسانى كه تكيه گاهشان او باشد، كوه ايمانند!گويا مردم تا زمان نزديك بهظهور تصفيه مى شوند و:
يقوم ... بعد ارتداد اءكثر القائلين بامامته .(232)
بعد از بازگشت بيشتر كسانى كه به امامت او اعتقاد دارند، قيام مى كند.
قهرا كسانى كه از ابتلائات و آزمايش هاى الهى در آمده اند، الطافى ويژه از ناحيه ى آنحضرت شاملشان مى گردد.


149 جريان مرحوم آقا سيد يونس اردبيلى وعمل به وظيفه در شدت ابتلا


آيا ممكن است در اين ابتلائات بزرگ هر چند مانند ذبيحه حركتى كوچك داشتهباشيم . در قضيه ى مسجد گوهرشاد عده اى را دستگير نمودند، هشت نفر از علما هم در ميانآن ها بودند و معلوم نبود كه آن ها را به كجا مى برند، و اعدامشان مى كنند و يا ... تا اينكه آقا سيدابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - براى نجات آن ها از نجف به رضاشاهتلگراف كرد، ولى از آن جا كه در تلگراف كلمه ى حتما ذكر شده بود،تلگراف از كرمانشاه برگشت ، و ايشان دوباره تلگراف زدند و از اعدام آن ها صرفنظر و آزاد شدند . يكى از علماى دستگير شده مى گفت : در بازداشتگاه همه ى ما باحال ناراحتى و تضرع مشغول توسلات و زارى و دعا و گريه بوديم ، اما مى ديديم كهآقا سيد يونس اردبيلى - رحمه الله - مشغول مطالعه ى كتاب جواهر است !بهگونه اى كه گويى اصلا در گرفتارى نيست .
گويا ايشان تكليفشان را همان مى ديده اند .


150 اگر در راه امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - باشيم ... 


بعضى از حيوانات مانند زنبور عسل و حيوانات شيرده به مردم منفعت مى رسانند،انسان نيز ممكن است براى دين و مردم نافع باشد . اگر ما نيز به اندازه ى توان خود درهدايت مردم تلاش و كوشش كنيم ، آيا امكان دارد كه مورد عنايت عين الله الناظرة(233)و امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نباشيم ؟!
اگر در راه آن حضرت باشيم ، چنان چه به ما بد و ناسزا هم بگويند و يا سخريهنمايند، نبايد ناراحت شويم ، بلكه هم چنان بايد در آن راه حق و حقيقت ثابت قدم و استواربوده و در ناملايمات صبر و استقامت داشته باشيم .


151 اگر دليل مساعد و ياور ما باشد 


مرحوم ميرزاى قمى در موارد زيادى كه بر خلاف مشهور نظر مى دهد، مى فرمايد:
ان ساعدنا الدليل ، لا نتوحش من الوحدة .(234)
اگر دليل مساعد و ياور ما باشد، از تنهايى نمى هراسيم .
مرحوم مقدس اردبيلى (235) نيز با اين كه تقريبا اولين مقدس است ، بر خلاف مشهورفتوى مى داد و گويى كه اولين مجتهد است ، چنان كه ى كى از بزرگان مى فرمود: اگر بنا نبود كه از احيا، تقليد شود و تقليد ابتدايى از اموات جايز بود، مى گفتم ازمقدس اردبيلى - رحمه الله - تقليد كنيد .
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى نيز هرگاه نظر جديدى ارايه مى داده ، به منظوررهايى از وحشت انفراد در فتوى ، مى فرموده است : ملا مرده اى پيدا كنيد، كه در اينمساءله موافق ما باشد .
هم چنين مرحوم آخوند خراسانى بر بالاى منبر مى فرمود: اگر بگوييد: يكى ديگر ازعلما، قبلا چنين گفته است ، خوشحال مى شوم !


152 لذت از عبادت به ويژه نماز  


در حديث قدسى آمده است :
تنعموا بعبادتى فى الدنيا، فانكم تتنعمون بها فى الآخرة (236)
در دنيا از عبادت من لذت ببريد، زيرا شما در آخرت از همان لذت برده و بهره مند خواهيدبود.
يعنى از عبادت لذت مى بريد، اين حديث از روايتى كه شيخ - رحمه الله -نقل كرده كه نماز، گرسنگى و تشنگى را برطرف مى كند. بالاتر است ؛ زيرادوام و استمرار را مى رساند.


153 تنها از نماز خواندن لذت مى برم  


آقاى ميرزا حسين ميرزا خليل - رحمه الله - (237) در سن نود سالگى مىفرموده است : غذا خوردن براى من مانند اين است كه انبان و كيسه اى را پر كنم . من ازخوردن غذا هيچ لذت نمى برم ، آن چه از آن لذت مى برم نماز خواندن است .
شخصى مى گفت : ايشان بعد از نماز صبح در بالاسر حضرت امير - عليه السلام -در مصلى مى ايستاد و تا طلوع آفتاب به نمازمشغول مى شد.


154 لذت بردن از نماز، از مختصات انسان كامل


در كلام الله از هر طرف صدا شنيده مى شود، و تنعم و لذتحاصل از آن به مراتب گواراتر از لذت اكل و شرب است . در روايتى از امام صادق -عليه السلام - درباره ى آيه ى (اياك نعبد) (238)؛ (تنها تو را مى پرستيم .) آمده استكه فرمود:
لا زلت اءكررها حتى سمعتها من قائلها.(239)
پيوسته آن را تكرار مى كردم ، تا اين كه آن را از گوينده اش ( حضرت حق ) شنيدم .
خوردن و خوابيدن و پرداختن به بعضى شؤ ون حيوانى ما را از برخى حيوانات پايينتر آورده است . خداوند متعال مى فرمايد:
(و اءوحى ربك الى النحل ) (240)
و پروردگارت به زنبور عسل وحى نمود.
خدا مى داند كه زنبور عسل چه كارهاى عجيبى را مى كند كه ما انسان ها با ادعاى شرافتمعلوم نيست بتوانيم انجام دهيم . حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد:
حبب الى من دنياكم : اءلنساء و الطيب ، و جعل قرة عينى فى الصلاة .(241)
از دنياى شما سه چيز مورد علاقه ى من است : عطر و بوى خوش ، زنان ، ولى نور چشم مندر نماز قرار داده شده است .
هر كدام از اين ها محبوبيت و لذت تكوينى دارد، ولى لذتى كه در نماز است بيشتر از لذتآن دو است ، اما چه كنيم كه در ذايقه ى ما شور و تلخ است ،
لذا هر چه زودتر مى خواهيم نماز را به آخر برسانيم و از آن فارغ شويم !بعضى ازپروانه ها و زنبورها نيز بوى خوش را طالبند، بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشتركبين حيوانات است ، ولى اين از مختصات و امتيازات انسانكامل است كه از نماز لذت مى برد.


155 توفيق به كثرت اشتغال نيست  


علماى سابق با آن همه توفيقات كه داشتند، معلوم نيست عمرشان از ما بيشتربوده است . شيخ انصارى - رحمه الله - سنش از ما(242) كمتر بوده است ، شهيداول و ثانى رحمهماالله - با آن همهم كتاب هاى خوب و مفيد و متين ، زياد عمر نكردند، ولىعمرشان با بركت بود . بنابراين ، معلوم مى شود كه توفيق به كثرتاشتغال به تحصيل و ... ربطى ندارد.


156 روحانيت در خدمت حكومت ! 


مشاهده مى كنيم كه در ممالك اسلامى ، روحانيت را در دست گرفته اند و در جهتمنافع خويش به كار مى گيرند . مرحوم سيد محسن امين عاملى نوشته است : سعودىاول بعد از آن كه علماى ديگر را از بين برد و فقط تابع خود را نگه داشت ، شيخالاسلام به سوى مدينه فرستاد. لذا از اين گونه عالمان (!) استفتا كرد كه حكمابقاى گنبدها و قبور ائمه ى بقيع - عليهم السلام - چيست ؟
اءفتونا، زادكم الله علما و فهما.
ما را از فتوايتان بهره مند كنيد، خداوند به علم و فهم شما بيفزايد!
آن ها هم موافق نظر او دادند كه :
يجب هدمها و يحرم ابقاؤ ها و لو ساعة !
از بين بردن آن ها واجب ، و ابقا آن ها هر چند يك لحظه باشد حرام است !
در واقع ، استفتا كننده خود مفتى است .
هم چنين اين گونه علما درباره ى بوسيدن ضرايح مى گويند: تمسح وتقبيل (243) آن ها شرك و كفر است !
اين گونه حكومت ها چنين روحانى و چنين دينى راقبول دارند، دينى كه تابع آن ها باشد، بلكه در نظر آن ها دين چيزى غير از متابعتدولت ، و كفر چيزى جز مخالفت با حكومت وقت نيست !


157 مواظبت بر حلال و حرام و كيفيت در عبادات  


چيزهاى عجيب و غريب از علما نقل شده كه چه اندازه مواظبحلال و حرام بوده اند، بلكه مواظبت آن ها بر مستحبات نيز بيش ‍ از ما بوده و صاحب كرامتبوده اند . آقايى كه خود او و نيز پدرش از اهل كرامت بودند،نقل كرد كه پدرش با آن كرامات و مقامات درحال ركوع و سجود تنها سه مرتبه سبحان الله مى گفت . آن ها كيفيت را در عباداتملاحظه مى كردند نه كميت را . همين جرياناتى را كه در آن قرار داريم و مى بينيم ، همانعلما - كه فقه و اصول اشتغال داشتند - از پيش مى ديدند و خبر مى دادند، بدون اين كهاظهار كنند كه ما اهل كرامت و علم غيب هستيم .
آقايى مى گفت : جماعتى بوديم ، آقا امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - تشريف آوردند و امامت كردند، ولى حمد و سوره راحسابى ساده قرائت فرمودند.
خدا مى داند همين عبادت هاى ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولىمفصل آن از غير اهلش بى اثر است . مطلب اجل از آن است كه با گفت و شنود، تفهيم شود. ازخدا مى خواهيم كه لياقت دهد تا به ما الهام شود!


158 فرج من نزديك است ، دعا كنيد بدا حاصل نشود 


آيا نبايد در فكر اين باشيم كه از كسى (244)كه خداوند براى اصلاح جامعهقرار داده بخواهيم كه بيايد ؟!خود او در مسجد سهله ، جمكران ، در خواب و بيدارى درگوش افرادى از دوستانش بدون اين كه او را ببينند، فرموده است : فرج من نزديكاست ، دعا كنيد. يا به نقلى فرموده : فرجم نزديك شده ، دعا كنيد بدا(245)حاصل نشود.


159 مطالعه ى تراجم و شرح احوال علماى سلف  


مراجعه به تراجم علماى سلف به منزله ى مراجعه به كتاب هاى معتبر اخلاقىاست . هر كس كه طالب تهذيب و ترقى در امور معنوى است و مى خواهد از زندگى و عمرخود چيزى استفاده كند، شايسته است به شرحاحوال آن ها نگاه كند كه چه كارها مى كردند. آقايى مى گفت : يكى از اساتيد مااهل برهان و استدلال بود، به گونه اى كه هيچ مطلبى را بدون برهانقبول نداشت . - به طورى كه ى كى از شاگردانش درباره ى او فرمود: اينمطلب را از ايشان ياد گرفتيم كه همه جا بايد چشم مان را باز كنيم . اگر برهانىباشد، قبول كنيم ؛ و گرنه خير . و هيچ مطلبى را از كسى بدون برهان نپذيريم .- همان استاد، با اين كه برهانى بود، احوال علماى سابق را بدون پرداختن بهاستدلال و برهان ذكر مى كرد.


160 مقايسه ى وضع فعلى حوزه هاى علميه با گذشته  


درد را مى دانيم ، دوا را هم تشخيص مى دهيم ؛ زيرا:
(فاءلهمها فجورهاو تقواها)(246)
پس خداوند شر و خير ( و يا درستى و نادرستى و يا زشتى و زيبايى كارها) را به نفسانسان الهام نمود.
اما عمل نمى كنيم !خدا مى داند صد سال قبل چهرجال برجسته اى در حوزه هاى علميه ى اصفهان ، تبريز، و ... بودند . از اطراف به آنجاها مى آمدند و در درجات علمى و عملى كامل مى شدند و براى بيان احكام و معارف وترويج دين و مذهب به محلها و وطن اصلى خويش بر مى گشتند . اگر وضع فعلى خود رابا احوال آن ها مقايسه كنيم ، خدا مى داند كه چه شرمندگى و سرافكندگى پيدا مى كنيم!افسوس كه لا الى بدل (247) از دست ما رفتند!


161 دعاى كميل - رحمه الله ، دعاى خضر و يا دعاى اميرمؤ منان - عليهما السلام -


در روايت آمده است كه دعاى كميل ، دعاى حضرت خضر است كه حضرت اميرالمؤ منين- عليه السلام - خوانده و كميل شنيده و از حضرت درخواست كرده كه آن را به او تعليمكند و حضرت آن را به ايشان آموخته و فرموده است :
يا كميل اذا حفظت هذا الدعاء، فادع به كل ليلة جمعة ، اءو فى الشهر مرة ، اءو فىالسنة مرة ، اءو فى عمرك مرة ، تكف و تنصر و ترزق و لن تعدم المغفرة . ياكميل !قد اءوجب لك طول الصحبة لنا اءن نجود لك بما ساءلت !(248)
اى كميل !هرگاه اين دعا را حفظ نمودى ، هر شب جمعه ، يا هر ماه ى ك بار، يا در هرسال يك بار يا در عمرت يك بار آن را بخوان كه اگر آن را بخوانى ،
خداوند تو را كفايت و يارى نموده و روزى مى دهد، و از آمرزش پروردگار بى نصيب نمىگردى .اى كميل !طول مصاحبت تو با ما، موجب شد كه خواسته ى تو را برآورده نموده واين دعا را به تو بياموزيم .
محتمل است - حضرت خضر - عليه السلام - آن را به عربى نخوانده باشد، و چه بساحضرت امير - عليه السلام - در آن زياداتى افزوده باشد، و در عينحال دعاى خضر به آن اطلاق شود؛ زيرا در آن صلوات بر محمد وآل محمد آمده است و خيلى واضح و آشكار نيست كه در دعاهاى انبياى سلف - عليهم السلام -صلوات بر محمد و آل وجود داشته باشد.
سؤ ال : مگر انبياى گذشته - عليهم السلام - در گرفتارى ها به خمسه ى طيبه - عليهمالسلام - متوسل نمى شدند؟!
جواب : معناى توسل آنان به خمسه ى طيبه - عليهم السلام - در شدايد، اين نيست كه هردعايى از آن ها مشتمل بر صلوات بر محمد و آل باشد.


162 تفكيك ناپذيرى قرآن و عترت  


مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حايرى فرموده است : عامه ، عترت را كنار گذاشتهاند و خاصه ، قرآن را. البته معناى اين سخن اين است كه هر دو طايفه ، هر دو را كنارگذاشته اند، زيرا قرآن و عترت با هم ملازمند . به عقيده ى بنده ، اگر كسى يكى راضايع كند، ديگرى را هم ضايع كرده است ، زيرا اين دو با هم هوهويت و اتحاد دارند .چنان كه پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
انى تارك فيكم الثقلين ، اءحدهما اءكبر من الآخر: كتاب اللهحبل ممدود من السماء الى الارض ؛ و عترتى اءهل بيتى . و انهما لن يفترقا حتى يردا علىالحوض .(249)
من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما (به ى ادگار مى گذارم ) كه ى كى از ديگربزرگتر است : يكى كتاب خدا، كه ريسمانى است كه از آسمان به سوى زمين كشيده شدهاست ؛ و ديگرى : بستگان و خاندانم . اين دو هرگز از هم جدا نخواهد شد، تا اين كه در(كنار) حوض (كوثر) بر من وارد شوند.


163 قرآن و عترت ، جامع كمالات انبياى اولوالعزم - عليهم السلام -  


اگر به قرآن عمل مى كرديم ، ديگران را به اسلام و قرآن جذب مى نموديم ؛زيرا قرآن جامع كمالات همه ى انبياى اولوالعزم - عليهم السلام - است . چند صحيفه براىحضرت آدم - عليه السلام - و چند صحيفه براى حضرت شيث - عليه السلام -نازل شده و همه ى آن ها در قرآن جمعند، ولى ما از آن غافليم !در مورد عترت نيز در دعاىندبه آمده است :
و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم ...(250)
و دانستى كه آنان بدان وفا خواهند نمود و لذا آنان را پذيرفتى و مقرب درگاه خويشكردى .
خدا مى داند كه اگر اين ها پيامبران نبودند، چه كاره بودند!


164 كرامات قرآنى  


اگر چشم بصيرت داشتيم ، سخن خداىمتعال را كه مى فرمايد: ولو اءن قرءانا سيرت بهالجبال اءو قطعت به الاءرض اءو كلم به الموتى ...(251)(و اگر قرآنى بود كهكوه ها به واسطه ى آن به گردش در مى آمد، يا زمين بدان پيموده مى شد، يا مردگانبدان به سخن در مى آمدند، (همين قرآن بود.)؛ قدر مى دانستيم ؛ ولى ما هم چنان نشسته ايمو هواى نفس بر ما غالب گشته كه اين گونه كرامات و معجزات قرآن را مانند دور وتسلسل محال مى دانيم !
آقايى را كه بنده ديده بودم ولى نمى دانستم صاحب اين كرامت است و بعد از فوتش مطلعشدم - چند آيه را - نمى دانم به او ياد داده بودند يا خودش مى دانست - ترتيب مى داد و هرميوه اى را كه مى خواست هر چند در غير فصل آن ، حاضر مى ساخت !حتى شخصى گفت :ايشان يك بار آلو را در غير فصل آن حاضر ساخت !بالاترين انعام الهى و كتاب آسمانىو غيبى ، همين قرآن است ، اما ما چگونه بايد با آن رفتار كنيم تا بتوانيم از آن بهره مندشويم ؟!


165 براى رفع فراموشى و پيدا شدن چيز گم شده وتوسل به قرآن براى هر چيز


براى پيدا كردن چيز گم شده ، اين دعا خوانده شود، خوب است :
اءللهم انى اءساءلك - يا مذكر الخير و فاعله و الآمر به ، - اءن تصلى على محمد وآل محمد، و تذكرنى ما اءنسانيه الشيطان .(252)
خدايا،اى به ى اد آوردنده ى خير و انجام دهنده ى آن و فرمان دهنده ى به آن ، از تو مىخواهم بر محمد و آل او درود فرستى و آن چه را كه شيطان از ياد من برده است ، به ى ادمآورى .
هم چنين اين دعا براى به ى اد آوردن چيزهايى كه فراموش شده مؤ ثر است . روايتى نيزدر اين باره از امام حسن عسكرى - عليه السلام -نقل شده است .
هم چنين صلوات براى نجات از ازدحام مؤ ثر است . مرحوم آقاى زنجانى به درس شيخابوالقاسم قمى - رحمه الله - مى رفته است ، (و آقاى خمينى - رحمه الله - هم در آنشركت مى كرد.) ايشان به آقاى زنجانى فرموده بود: فلان كتاب را بياوريد . كتابديگر را آوردند. ايشان فرمود: گفتم فلان كتاب را بياوريد.
(سنقرئك فلا تنسى )(253)
به زودى بر تو فرا خواهيم خواند، تا فراموش نكنى .
چه استبعادى دارد كه اين آيه نيز براى دفع فراموشى خواند شود؛ زيرا كه در روايتاست :
خذ من القرآن ما شئت لما شئت . (254)
هر بخش از قرآن را براى هر چه خواستى ، برگير و بهره مند شو.
و اين روايت ، تذكر و نسيان را نيز شامل مى گردد. هم چنين به نظرم در روايت است كه :
يستشفى به لكلداء.(255)
با قرآن مى توان براى بهبودى هر بيمارىتوسل جست .
با داشتن قرآن و عترت و علماى معاصر باز اين قدر به آمريكا و شوروى گدايى مى كنيم، تا تفضلا چيزى به ما بدهند . حاضريم صبح تا شام سر راه آن ها بنشينيم تا پنجقران (256) به ما بدهند. صورت ظاهر ريال هها را مى بينيم ، ولى باطن آن را كهاستعباد و نوكرى است ، درك نمى كنيم .


166 اهميت حمل و حفظ قرآن و اختلاف مراتب افراد در توجه به قرآن و عترت 


خدا مى داند حفظ قرآن چه قدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهى مدخليت دارد. آيا از اين بالاتر مى شود تعبير كرد كه :
من ختم [ قراءت يا: حفظ ] القرآن ، فكاءنما اءدرجت النبوة بين جنبيه [ بين كتفيه ] ولكنه [ الا اءنه ] لا يوحى اليه . (257)
هر كس قرآن را ختم كند [ يا: بخواند، يا حفظ كند ]، گويى كه نبوت در وجود او گنجاندهشده است ، با اين تفاوت كه به او وحى نمى شود.
يعنى قرآن ، غايت كمال غير انبيا - عليهم السلام - را به او مى رساند . ما آن گونه كهبايد و شايد از قرآن استفاده نمى كنيم . در شاءناهل بيت - عليهم السلام - نيز مسلمانان در غايت اختلافند. الى ما شاء الله (258)نقل كرده اند كه كسانى گفته اند: به حرم رفتيم و سلام كرديم و جواب سلام را ازضريح شنيديم . با با ائمه - عليهم السلام - صحبت كرده اند.
مقصود اين كه : همان گونه كه مردم در عديل قرآن (259) اختلاف مراتب دارند، در خودقرآن نيز چنين است . شخصى مى گفت : در عرض دو يا سه ماه ، دو ختم يا سه بار بهصورت عادى قرآن را ختم نمودم و ديدم كه حافظكل قرآن هستم . حتى به قصد حفظ هم نخوانده بودم . چنان حافظ قرآن شده ام كه آياتقرآن را از ميان لابلاى خطوط كتب تفاسير مى توانم تشخيص بدهم .


167 سهولت حفظ قرآن و لزوم تكرار قرائت قرآن براى حافظان  


قاعدتا حفظ قرآن خيلى آسان است و تكرار هم لازم ندارد:
سهل الله حفظه لاءمته - صلى الله عليه و آله و سلم - .
خداوند، حفظ آن را بر امت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آسان نموده است .ولى ابقا و نگهدارى از آن تكرار لازم دارد، زيرا كه فرمود:
تعاهدوا هذا القرآن ، فانه وحشى .(260)
قرآن را تكرار كنيد، كه زود از خاطر مى رود.
البته اگر حافظ قرآن در هر شبانه روز كمتر از يك جزء بخواند، فراموش مى كند؛ وخواندن بيش از يك جزء در شبانه روز هم خستگى آور است .


168 تحدى قرآن و نهج البلاغه و صحيفه ى سجاديه و ديگر آثار معصومين - عليهمالسلام -


قرآن ، كتابى نيست كه كسى بتواند نظيرش را بياورد. ببينيد و قضاوت كنيدمى بينند و مى دانند كه عاجز از آن هستند و نمى توانند مانند آن را بياورند، ولى باز همبه آن ايمان نمى آورند!
نهج البلاغه و صحيفه ى سجاديه و ديگر دعاهاى ائمه - عليهم السلام - نيز چنين است .آن كسى كه درباره ى نهج البلاغه گفته است كه : اءكثرهباطل .(261) (بيشتر آن باطل است .) از همين قماش است كه قرآن را مى بينند و مىدانند كه در برابر آن عاجزند و با اين حال ايمان نمى آورند!آيا عامه حقانيت شيعه را دركتب (262) و دعوات نمى بينند؟!و اگر فرضا آن ها نمى بينند، ما هم نمى بينيم . و آيانبايد ببينيم ؟!متاءسفانه كثرت و اكثريت در روحيه ى انسان اثر مى گذارد و هيچ برهانىبه قوت آن نمى رسد. مى گويند: ملانصر الدين به دروغ مردم را براى ميهمانى بهجايى دعوت مى كرد و مردم باور مى كردند و مى رفتند، سپس خود او هم باورش مى شد وبه دنبال آن ها مى رفت !


169 خليل بن احمد و سخن او درباره ى حضرت اميرمؤ منان - عليه السلام -


از خليل بن احمد - (263) كه نزد شيعه و سنىمقبول است - از مخلصين شيعيان اميرالمؤ منين - عليه السلام - است ، و بنده ى قين دارم كهشيعه است ، رضوان الله تعالى عليه !از او سؤال شد:
ما الدليل على اءن عليا - عليه السلام - امامالكل فى الكل ؟
دليل بر اين كه على پيشواى همگان در تماممسايل است ، چيست ؟
ايشان پاسخ دادند:
افتقار الكل ، اليه فى الكل و استغناؤ ه عنالكل فى الكل ، دليل على اءنه امام الكل فىالكل .(264)
احتياج همه [ صحابه ] به او در تمام مسايل ، و بى نيازى او از همگان در همه ىمسايل ، دليل بر اين است كه او امام و پيشواى همه در تماممسايل است .


170 از ماست كه بر ماست  


اين همه بلاها كه بر سر ما مى آيد، با دست خودمان به وجود آمده است و علت وسببش خود ما هستيم . خودمان نيز به پهلوى خود مى زنيم و آخ مى گوييم و سپس از دستخود فغان و ناله مى كنيم .
اين همه بلاها كه از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و مى شود، همه بهدست امثال خود ما است ، و مولود مشروطه است ، و به امضا و تاءييد خود ما به وجود آمدهاست . در مشروطه به دروغ و فريب چنين وانمود كردند كه مى خواهند احكام اسلام اجراشود، و در راءس مجلس شورا و تشكيلات قانون گذارى ، شش نفر از فقهاى طرازاول - كه قوانين مجلس را با احكام شرع تطبيق مى نمايند - (265) خواهند بود.(البتهبراى تنفيذ احكام شرع نه شر!).
از سوى ديگر از زمان مشروطه تاكنون تبليغ كردند كه اسلامقابل اجرا نيست .كفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فريب دادن ماهرند و ما در فريبخوردن !در نامه اى كه مرحوم شيخ فضل الله نورى براى شهرستان ها نوشته بود، آمدهاست :اى مردم مسلمان ، خود انصاف دهيد آيا اخلاق ايرانى ها در دوران مشروطه عوض شده ىا نه ؛ و فلان كار، تشبه به اروپايى ها شده ى ا نه ؟!
حتى اين مطلب را همه به صراحت گفتند كه اسلام براى حكومت ، ناقص است . مگر حكومتبنى العباس پانصد سال طول نكشيد؟!
بدتر از استبداد را در مشروطه كردند. رييس مجلس را كشتند و ... بعد معلوم شد كه اين هامحلل هستند و مطلب چيز ديگر (266) بوده است . اگر كسى در اين گونه جريانات ازمقصد دور نرود و فريب نخورد و گمراه نشود، بايدخوشحال باشد. عجيب تر اين كه مقدمات اين مطالب و امضا و تاسيس مشروطه به دست علمافراهم شد، و مجلس با وكلاى آنچنانى آن هم با نظارت شش فقيه و ...تشكيل شد، ولى سرانجام كار به جايى رسيد كه به وكلاى مجلس گفتند: يا بايد عمامهها را از سر برداريد، يا از مجلس بيرون برويد!وزير دربار گفته بود: وكلاى معممبه جاى عمامه بايد كلاه پهلوى بر سر بگذارند!


171 لزوم دعا براى تعجيل فرج و شرايط و نتايج آن  


چه مصائبى بر امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كه مالك همه ى كرهى زمين است و تمام امور به دست او انجام مى گردد، وارد مى شود، و آن حضرت در چهحالى است و ما در چه حالى ؟ او در زندان است و خوشى و راحتى ندارد، و ما چه قدر ازمطلب غافليم و توجه نداريم !
كسانى كه در خواب و بيدارى تشرف حاصل نموده اند، از آن حضرت شنيده اند كهفرموده است : براى تعجيل فرج من زياد دعا كنيد. خدا مى داند تعداد اين دعاهابايد چه قدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آيد . قطعا اگر كسانى در دعا جدى و راستگوباشند و به هم و ناراحتى اهل بيت - عليهم السلام - مهموم ، و به سرور آنان مستبشرباشند، مبصراتى خواهند داشت و قطعا مثل ما چشم بسته نيستند . بايد دعا را با شرايط آنكرد . و توبه از گناهان از جمله شرايط دعا است ، چنان كه فرموده اند:
دعا التائب مستجاب .
دعاى شخصى كه توبه كند، اجابت مى گردد.
نه اين كه براى تعجيل فرج دعا كنيم و كارهايمان براى تبعيد(267) وتاءجيل (268) فرج آن حضرت باشد!


172 انتظار فرج ، و لزوم تهياء و طاعت و بندگى  


تنها انتظار فرج كافى نيست ؛ تهياءت بلكه طاعت و بندگى نيز لازم است ،مخصوصا با توجه به قضايايى كه پيش از ظهور امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - واقع مى شود، به حدى كه :
ملاءت ظلما و جورا.(269)
جهان مملو از ظلم و جور مى گردد.
خدا مى داند كه به واسطه ى ضعف ايمان بر سر افراد چه مى آيد . خدا كند ظهور آنحضرت با عافيت مطلقه براى اهل ايمان باشد و زود تحقق پيدا كند . مگر امكان دارد عافيتمطلقه بدون ايمان و طاعت و بندگى انجام گيرد؟!خدا بهاهل ايمان توفيق دهد كه از فتن مضله كناره گيرى كنند.


173 لزوم هجرت به بلاد اهل ايمان در ... 


ممكن است كسى در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولى ايمان و اعتقادش بر خلافحكومت هاى بى دين ، و يا بى عقل ، و يا بى دين و بىعقل باشد و با اين حال منتظر فرج باشد؛ ولى اگر كسى بخواهد عبادت كند و به خداايمان داشته باشد، يا ايمانش ‍ محفوظ بماند، و اين امر متوقف برنقل مكان و نقل سكنى از آن بلاد به بلاد اهل ايمان باشد ومنتقل شدن از آن جا براى او ممكن باشد. بايد براى حفظ دين و ايمان خود واهل بيت به بلاد اهل ايمان مهاجرت كند؛ و گرنه به خود واهل خود ظلم نموده و مقصر خواهد بود.


174 قرآن ، پيغمبر ساز است  


قرآن كتابى است كه پيغمبر ساز است ؛ زيرا پيغمبران دو گونه اند:
قسم اول ، پيامبرانى هستند كه از جانب خداوند به پيامبرى تعيين شده اند.
قسم دوم ، پيغمبران كمالى ، كه در اثر ايمان وعمل به دستورات قرآن ، به كمالات پيامبرنايل مى گردند.
بنابراين ، قرآن ، پيغمبران كمالى تربيت مى كند و پيغمبر ساز است . البته اگرانسان اهليت داشته باشد، در و ديوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود، و گرنه هيچسخنى در او اثر نخواهد كرد، چنان كه سخنان پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم- در ابوجهل اثر نكرد!و شاگردان قرآن و پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - بعداز رحلت آن حضرت چه فتنه ها كه به پا نكردند؟!


175 خدا كند بفهميم كه خرابيم  


در ميان احزاب مختلفه چگونه بايدعمل كنيم كه دين دار بمانيم و براى امور دنيوى به اين گروه و آن گروه نگرويم ؟ واىبر ما اگر معلوم شود كه از اهل دين نيستيم !زيرا هر معصيت و ظلمى كه در ديگرانبالفعل موجود است ، در ما نيز بالقوه وجود دارد. خدا كند شرايط آن ها براى ما تحققپيدا نكند و به آزمايش آن ها مبتلا نشويم !خدا به ما توفيق و تنبه دهد كه اگر در ابتلا وآزمايش قرار گرفتيم ، بد را خوب ، و خوب را بد نبينيم !حضرت عيسى - عليه السلام -از احمق يعنى كسى كه نمى فهمد و نمى فهمد كه نمى فهمد، فرار مى كرد. ما خرابيم ،خدا كند بفهميم كه خرابيم ، تا به فكر اصلاح و درمان برآييم .


176 لزوم تشكيل هياءتى براى احياى ذخاير شيعه


چه كتاب هاى نفيس و گرانقدر كه علماى ما نوشته اند و از بين رفته و دردسترس ما نيست .بزرگترين شخصيت مذهبى ما شيعيان ، مرحوم شيخ مفيد و مرحوم شيخصدوق هستند كه هر كدام دويست تا سيصد كتاب و رساله ، تاءليف نموده اند، ولى شايدنيمى از كتاب هاى آن ها به چاپ نرسيده است .اى كاش هياءتى براى شناسايى ، جست وجو، پيدا كردن ، چاپ و يا عكسبردارى از كتب شيعهتشكيل مى شد و كتاب هاى خطى علما را كه در دسترس نيست به طبع مى رساند؛ زيرا:
(فيها كتب قيمة )(270)
در آن جا كتاب هاى گران قدر وجود دارد.
اسلام ناب و خالص ، و اخلص دين ، در كتب تشيع است .
عامه در نگهدارى و چاپ و نشر كتابهاى بزرگان خود بر ما مقدم هستند. تعداد كتاب هاىتالف (271) و غير تالف و مطبوع و غير مطبوع ما و آن ها را به صورتدرصد نوشته اند كه ما با آن ها قابل مقايسه نيستيم ، ولى هيچ اهميت نمى هيم .بسيارى از كتاب هاى علماى شيعه هنوز چاپ نشده و يا در دسترس نيست ، تعداد كتاب هاىچاپ نشده ى علامه (272)رحمه الله - از مقدار چاپ شده بيشتر است . او در كتابخلاصه كتاب هايش را شمرده است ، و در آن ميان كتابى را ذكر فرموده كه تمامروايات را با شرح آن به نگارش درآورده است . هم چنين صاحب بحار(273)ازگروهى روايت نقل مى كند ولى اثرى از كتاب هاى آن ها نيست .


177 علماى بالله و عالمان بى عمل  


شيخ ما(274)از آقاى سيد صدر - رحمه الله - پرسيد: منظور از علمادر آيه ى (انما يخشى الله من عباده العلمؤ ا)؛ (275) ( از ميان بندگان تنها دانشمندان ازخدا بيم دارند.) چيست ؟
ايشان فرمود: علماى بالله مراد است ، نه عالم به چند اصطلاح ، زيرا در آيهكلمه ى (انما) آمده است .(276)
واى بر ما اگر روزى بيايد كه اسرار پنهان ما زير و رو شود و معلوم گردد كه ازاهل علم و اهل دين نيستيم ، و تنها دنياى خود را آباد كرده ايم ، و با اينهيكل و لباس و مقام ، اعمال و رفتار و اقوال ما به صورت غير مستقيم سبب انحراف ديگرانشده و حال اين كه فرموده اند:
كونوا دعاة للناس بغير اءلسنتكم .(277)
با غير زبانتان مردم را[ به سوى دين و خدا ] دعوت كنيد.
زيرا اگر به قيامت يقين نداشته باشيم ، معذور نيستيم ، زيرا به ما گفته مى شود:
اءفلا تعلمت ؟ (278)
چرا ياد نگرفتى ؟
و اگر به آن يقين داشته باشيم ولى به مقتضاى آنعمل نكنيم ، باز معذور نخواهيم بود و به ما گفته مى شود:
اءفلا عملت ؟ (279)
چرا عمل نكردى ؟
در روايتى از اميرمؤ منان على - عليه السلام - آمده است : عالم بىعمل ، وقود النار، يعنى آتشگيره و هيزم آتش جهنم خواهد بود.(280)


178 امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - هم منتظر فرج است  


با كمال دوستى ما نسبت به امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف ، ظهور او نه به حرف بنده است و نه به حرف شما.(281) به حضرت امير - عليه السلام - هم پيشنهاد كردند با معاويه بساز، اگر بنابود به حرف آن ها گوش كند، از همان اول گوش ‍ مى كرد. به ايشان گفتند: با اوبسازيد بعد كه حكومت شما مستقر شد با او بجنگيد . ولى حضرت به حرف آن هاگوش نكرد. خدا چه صبرى داده به حضرت غايب -عجل الله تعالى فرجه الشريف - كه هزار سال است مى بيند بر سر مسلمان ها چهبلاهايى مى آيد و چه بلاهايى خود مسلمانان بر سر هم مى آورند، و همه راتحمل مى كند!


179 دعا در زمان غيبت  


گفتند: در حرم سيد الشهدا - عليه السلام - شيخى را ديدند كه نزد سيد جليلى(282) نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان - عليه السلام - سخن مى گفت . شيخهم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منكر هستند. ايشان فرمود: بله به خدا قسمخواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شيخ گفت : آيا من ظهورش را درك مى كنم ؟ رگهاى سيد سرخ شد و فرمود:
ان عيشك الله .
اگر خدا عمرت دهد.
اين كه در زمان غيبت به خواندن دعاى اءللهم عرفنى نفسك ...(283)سفارش شدهاست ، ظاهرا سرى دارد . هم چنين سفارش شده است كه اين دعا نيز خوانده شود:
يا الله ى ا رحمان يا رحيم ، يا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دينك .(284)
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زير و رو كننده ىدل ها، دلم را بر دينت استوار بدار.


180 مقام و منزلت و امور اختصاصى حضرت زهرا - عليها السلام -  


با اين كه روايات حضرت زهرا - عليها السلام - كمتر از بقيه ى معصومين -عليهم اسلام - است ، ولى فاطمه ى زهرا - عليها السلام - صاحب مصحف است . (285)
از جمله در روايت است كه زنى به خدمت آن حضرت آمد و مساءله پرسيد و از مزاحمتى كهبه ايشان داده بود عذر خواست . حضرت فرمود:
اجر و پاداش معلم مانند كسى است كه با زحمت به قله ى كوهى بالا رود و در آن جا يكگونى طلا به دست آورد.(286)
كارهايى كه ايشان نموده و يا دستور داده انجام شود نيز عجيب است ، از جمله وصيت آنحضرت به اين كه على - عليه السلام - او را از روى پيراهنغسل بدهد، و شبانه دفن كند، و افراد مشخص در تشييع جنازه ى او حاضر نشوند، (287)و نيز دستور ساختن تابوت تا به هيچ وجه بدنش معلوم نشود،(288) و نيز درستكردن تسبيح سى و چهار، يا صد دانه اى ،تادرحال اشتغال به كارهاى خانه ، به راحتى ذكر بگويد.(289)هم چنينمثل شير، جواب ابى بكر را داد كه :
اءترث اءباك و لا اءرث اءبى ؟ اءين اءنت من قوله تعالى : (و ورث سليمن داود).(290)(291)
آيا تو از پدرت ارث مى برى و من نمى برم ؟ پس معناى اين آيه ى شريفه كهسليمان از داوود - عليهم السلام - ارث برد ، چه مى شود؟


181 فدك از آن فاطمه - عليها السلام - بود  


سئوال : آيا از جمله ى كانت فى اءيدينافدك .(292)(فدك در دست مابود.) استفاده مى شود كه ى د اهل بيت - عليهم السلام - اماره ى ملكيت آن هاست ؟
جواب : اين جمله مى رساند كه ى د طرف مقابل يد عدوانى است و آن را به زور ازاهل بيت - عليهم السلام - گرفته اند، اما ملكيت آن ها از جاى ديگر و با ادله ى ديگر ثابتمى شود، علاوه ، مود اتفاق فريقين است كه فدك دستاهل بيت - عليهم السلام - بوده است . آيا بايد ازاهل تورات و انجيل پرسيد كه انبيا - عليهم السلام - ارث مى برند، و يا خير؟!
با اين حال ، عامه مى گويند كه حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
انا معاشر الاءنبياء لا نورث . (293)
ما گروه پيامبران چيزى را به ارث نمى گذاريم .
يعنى تمام انبيا، نه خصوص پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - با اين كه بهاتفاق مسلمانان و كفار، رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - اعلم از همه بود، و خودحضرت دستور مى داد كه به معاهده ها (294)عمل كنيد. و ديون و حقوق مردم را ادا كنيد، اما براى ذريه ى خود بيان نمى كند كه فدكمال من نيست ، و مربوط به بيت المال است !آيا مى شود ساكت باشد واهل بيت خود را جهنمى كند؟!
آرى ، كارهاى ما موجب شد كه فرض كنيد خداوندتفضل كرد بر ما تا آن ها(295)ولايت امر ما را به عهده بگيرند!و بعد حكومت به دستخلفاى بنى عباس ، سپس خلفاى عثمانى بيفتد، بعد آن ها به انگليس و آمريكاتحويل بدهند؛ چون خودشان كمتر از كفار نبودند.
آرى ، حسبنا كتاب الله .(296)(كتاب خدا براى ما كافى است .) كار را به اينجا كشانيد، با اين كه خود قرآن مى فرمايد:
(و ما ءاتئكم الرسول فخذوه ) (297)
هر چه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به شما دستور مى دهد، بگيريد.
در هر حال ، طهارت ظاهرى عامه براى رفاه حال شيعه است ، تا بتوانند ولو با تقيه باآن ها اختلاط داشته باشند و تعداد شيعيان از چهار نفر به چهارصد هزار نفر برسد!


182 تفاوت مسح و غسل  


عده اى از شيعيان براى بحث و مناظره با علماى مكه و مدينه از ايران نزد آن هارفتند .وقتى كه بر آن ها وارد شدند، آن ها گفتند:
چگونه بحث كنيم با كسانى كه مسح و غسل (298) را از هم تميز نمى دهند؟!
مى گوييم : از كجا معلوم شد كه شما بين مسح وغسل تميز داده ايد؟ (299)ابى داود در سنن خود روايتى دباره ى وضونقل مى كند كه مطابق با وضوى اماميه است !(300)


183 به حق مادرت زهرا، از شمر شفاعت نكن ! 


مرحوم دربندى (301)در حرم كربلا خطاب به امام حسين - عليه السلام - عرضمى كرد: به حق مادرت ، زهرا از شمر شفاعت مكن !
از ايشان پرسيدند: مگر حضرت از شمر هم شفاعت مى كند؟
جواب مى داد: امكان دارد؛ زيرا اين ها مظهر رحمت پروردگارند.


184 كرامتى از ضريح حضرت زينب - عليه السلام - در شام  


نقل شده است : گروهى در زينبيه (302)حاضر بودند، حاجيه خانمى ليره اىداشته و مى خواسته براى تبرك آن را به ضريح بمالد، كه درداخل ضريح مى افتد. متولى باشى مى گويد: از آن صرف نظر كنيد، من دو ليره بهجاى آن به شما مى دهم ؛ ولى آن خانم قبول نمى كند، ناگهان مى بينند ليره مستقيم بالاآمد و آن خانم دست دراز كرد و ليره ى خود را برداشت .
خدا مى داند وقتى مردم چنين عجايب و غرايب و كراماتى را از مشاهده مشرفه و مزارهاىامامزاده ها مى بينند، چه قدر عقايدشان محكم مى شود؟!


185 مدفن و مزار حضرت زينب - سلام الله عليها -  


حاجى تاج ، واعظ معروف كه منبرهاى عجيبى در ايران مى رفت ، در زمان خود او ازاو نقل كردند: در زينبيه اقامت نموده و منزل كرده بودم ، گفتم : خوب است در حرم بمانيم ،كليددار حرم را ديدم و كليد را از او گرفتم و شب را در حرم ماندم ... تا اين كه مىگويد: شنيدم سه بار گفته شد:
هذا قبر زينب بنت اءميرالمؤ منين المكناة باءم كلثوم .
اين جا قبر زينب دختر اميرالمؤ منين است كه كنيه اش ام كلثوم مى باشد.
البته حضرت زينب كه كنيه اش ام كلثوم است ، غير از ام كلثومى است كه در مدينه باپسرش در يك قبر مدفون است ؛ زيرا به فرمان يزيد بين ايشان و شوهرش جدايىانداختند، چون عامل يزيد مى ترسيد كه اهل مدينه با بودن حضرت زينب در آن جا شورشكنند، لذا حضرت زينب - عليها السلام - به اجبار يا با اختيار خود مصر را اختيار كردند.به مصر رفتند و مدفن ايشان در مصر است .
سؤ ال : چرا حضرت زينب به جاى مصر، كربلا را اختيار نكردند؟
جواب : زيرا كربلا در آن زمان هنوز آباد و مسكونى نبود، هر چند در روايت امام سجاد -عليه السلام - آمده است كه فرمود . گويا مى بينم كه در زمين كربلا قصر، دكان وبازار برقرار شده است و زوار از نواحى مختلف براى زيارت سيدالشهدا عليه السلام -مى آيند!(303)


186 يك منبر و هدايت چهار هزار نفر به مذهب ! 


نقل كرده اند: در اثر يك منبر عالمى ، چهار هزار نفر شيعه شدند . كسى كه اينگونه بيان داشته باشد، در ثواب ، از مراجع بالاتر است ؛ زيرا در روايت آمده است :
لاءن يهدى الله على يديك رجلا، خير مما طلعت عليه الشمس و غربت .(304)
اگر خداوند يك نفر را به وسيله ى تو هدايت كند، قطعا بهتر از تمام آن چه آفتاب بر آنمى تابد و غروب مى كند، خواهد بود.
خدا مى داند هدايت نفوس چه قدر ارزش دارد . البته نبايد ازاول كار چنان بار تكليف را سنگين كرد كه طرفمقابل از مذهب بى زار گردد، و اءدخله فى شى ء اءخرجه منه . (305)؛ (او را ازچيزى كه در آن وارد نموده بود، خارج كرد.) صدق كند؛ بلكه بايد با رفق و مدارا رفتارنمود.
در هر حال ، مرحوم آقا ميرزا حبيب الله رشتى - (306) كه خيلى معتقد بوده و از روىايمان مطالب را تحصيل مى كرده است - پيشانى آن آقا را بوسيد و گفت :
حاضرم همه رياضت هايى را كه كشيدم به تو بدهم و در عوض ثواب اين يك منبر رابه من بدهى .
خدا كند آثار قيمه و گرانبهايى را كه بالوراثة داريم ، اختيارا از دست ندهيم و گرگ هااز دست ما نگيرند!


187 وصيت حضرت زهرا - عليها السلام - به اين كه شبانه دفن گردد 


اين كه حضرت زهرا - عليها السلام - بعد از آن همه مظلوميت ، درحال احتضار وصيت نمود كه شبانه دفن گردد، (307)كار عجيبى بود كه نظير كارپيغمبران - عليهم السلام است ؛ زيرا كار كسى كه نزاع كند و مغلوب شود و كشته وشهيده گردد و عليه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببيند، و با اينحال راهى را پيدا كند كه خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به ديگران نشاندهد، به كار پيغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى كه فكر بشر از فهم آن عاجز بود و آناين كه وصيت نمودن بدون تشييع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حكومت و خلافت به فكرشان مى رسيد كه حضرت زهرا - عليها السلام - چنينكارى را مى خواهد بكند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگيرى مىكردند. بعد از دفن نيز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود كه حضرت امير - عليه السلام- از آن جلوگيرى نمود و نتوانستند كارى بكنند.


188 تاءكيد حضرت فاطمه ى زهرا - عليها السلام - بر دفن شبانه و ... 


علت تاءكيد حضرت زهرا - عليها السلام - در اين وصيت مهم خود به على - عليهالسلام - كه : ادفنى ليلا.؛ (308) (مرا شبانه دفن كن .) و اين كه راضىنيستم كسانى كه به من ظلم كرده اند در تشييع جنازه ام حاضر شوند؛ و اگر توانايىعمل به آن را ندارى ، به زبير وصيت كنم ، زيرا او هم با من خويش است و هم توانايى آنرا دارد؛ تمام اين ها براى اعلام جدايى و نارضايتى از دستگاه حاكمه وطبل مخالفتى بود كه صداى آن تا روز قيامت براى مسلمان و كافر ثابت و باقى است ، وبيانگر آن است كه چه ظلم ها بر آن حضرت روا داشتند و دومى در خانه ى او را آتش زد،با اين كه به او گفتند:
ان فيها فاطمة .
فاطمه - عليها السلام - در خانه است .
و او گفت :
و ان (309)
هر چند فاطمه - عليها السلام - در خانه باشد، آتش بزنيد.


189 اول باور نمى كرديم ، بعد ديديم آسان است ! 


فرض كنيد تطميع و تهديد در ما اثر نكرد ، فريب خوردن چه طور؟ به خداپناه مى بريم !ما كه معصوم نيستيم ، مگر از طرف خدا الهام و هدايت شويم . خدا مى داندكفار چه زحمت هايى مى كشند تا دروغ و افترا را به جاى راست و درست در رسانه هاتحويل دهند، و هر روز با وسايلى و نقشه هايى عليه مسلمانان به ميدان مى آيند تاغافلان ، آگاه نشوند . ما هم اول باور نمى كرديم ، ولى بعد ديديم آسان است .
دولت انگليس شخصى را اجير كرده بود تا در بازار كرمانشاه به انگليس فحش و ناسزابدهد، تا بدين وسيله دشمن هاى انگليس را بشناسد و از كارهاى آن ها مطلع گردد و اسراردشمنان خود را كشف كند . آرى ، كفار تا به اين درجه براى كار خود فكر مى كنند!


190 نقش معاويه در انحطاط مسلمانان  


ما هنوز نمى دانيم كه معاويه و عمر و عاص با مسلمان ها چه كردند؟! آقاىطباطبايى (310) - رحمه الله - مى فرمود: بعد از فريضه ، معاويه را لعن مى كنم؛ زيرا تمام مفاسد قرون بعد از او را مستند به او مى دانم .
با تبليغات دروغين مانع شدند كه مردم از كارهاى معاويه مطلع گردند . در پاكستانشخصى را به خاطر اين كه به معاويه بد گفته بود، شش ماه زندانى كردند.


191 من براى نماز و زكات با شما نجنگيدم  


وقتى معاويه وارد كوفه شد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت :
و الله ، انى ما قاتلتكم لتصلوا، و لا لتصوموا، و لا لتحجوا، و لا لتزكوا، انكملتفعلون ذلك ؛ و انما قاتلتكم لاءتاءمر عليكم !(311)
به خدا سوگند، من براى اين با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حجبه جا آوريد و زكات بدهيد؛ زيرا قطعا شما خود اين كارها را انجام مى دهيد، بلكه من تنهابراى اين با شما جنگيدم كه بر شما حكومت كنم !
يعنى جنگ او براى اين بود كه يطاع و لا يعصى ؛ (مطاع باشد و كسى از اونافرمانى نكند)؛ و گرنه معاويه نيازى به جنگ كردن نداشت .
خدا لعنت كند كسانى را كه مسلمانان را تسليم بهايم و درندگان نمودند!و كار به آن جامنجر شد كه مسلمان ها حتى در بلاد خود هم بايد از بلاد كفر دستور بگيرند.


192 نوكر و ارباب !و صليب بر گردن ! 


نقل كردند: شاه (312)يك ساعت با كارتر تلفنى صحبت كرد آيا سخن نوكربا ارباب غير از فرمان و فرمانبردارى چيز ديگرى است ؟!ما را در دست كفارذليل كردند . عجيب اين كه ميان ما رقص و شادى مى كنند كه كار ما بالا گرفته و از رييسجمهور آن ها مدال گرفته ايم ، و يا در فلان مجلس كرسى داريم ، و از اين گونه غلطكارى ها؟!و ديگرى در حجاز با انگليسى ملعون ايستاده در حالى كه آن ملعون در گردن اينملعون صليب آويخته و با هم عكس گرفته اند!


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation