بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آفریدگار جهان, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     a01 - آفريدگار جهان / ص 3 ـ ص 22
     a02 - آفريدگار جهان / ص 23 ـ ص 37
     a03 - آفريدگار جهان / ص 38 ـ ص 55
     a04 - آفريدگار جهان / ص 56 ـ ص 69
     a05 - آفريدگار جهان / ص 70 ـ ص 85
     a06 - آفريدگار جهان / ص 86 ـ ص 101
     a07 - آفريدگار جهان / ص 102 ـ ص 114
     a08 - آفريدگار جهان / ص 115 ـ ص 130
     a09 - آفريدگار جهان / ص 131 ـ ص 145
     a10 - آفريدگار جهان / ص 146 ـ ص 161
     a11 - آفريدگار جهان / ص 162 ـ ص 178
     a12 - آفريدگار جهان / ص 179 ـ ص 190
     a13 - آفريدگار جهان / ص 191 ـ ص 207
     a14 - آفريدگار جهان / ص 208 ـ ص 223
     a15 - آفريدگار جهان / ص 224 ـ ص 238
     a16 - آفريدگار جهان / ص 239 ـ ص 254
     a17 - آفريدگار جهان / ص 255 ـ ص 268
     a18 - آفريدگار جهان / ص 269 ـ ص 283
     a19 - آفريدگار جهان / ص 284 ـ ص 295
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

ب) اگر امواج صوت، تعداد ارتعاششان در ثانيه بين 16 تا 000,20 باشد، براى ما قابل درك است و بيشتر يا كمتر از آن، براى ما قابل درك نيست.
ج) آنچه را كه ما از امواج نور درك مى كنيم، امواجى است كه فركانس آن ميان 458 تا 727 تريليون در ثانيه است و كمتر و بيشتر از آن براى ما قابل رؤيت نيست.
د) همه مى دانيم كه جانداران ذره بينى (ويروس ها و باكترى ها) تعدادشان به مراتب از انسان بيشتر است و با چشم غير مسلح قابل درك نيستند. چه بسا جانداران كوچك ترى هم باشند كه علم هنوز به وجود آنها پى نبرده است.
هـ) يك اتم- با آن ساختمان مخصوص و گردش الكترون ها به دور پروتون ها و با آن نيروى عظيم- براى هيچ حسى قابل درك نيست، با

[224]

آنكه همه اجسام و موجودات جهان طبيعت از اتم تشكيل يافته است و اين ذره غبارى را كه با چشم به زحمت مى بينيم، از صدها هزار اتم تشكيل يافته است.
دانشمندانى كه قبلا درباره اتم اظهار نظر مى كردند، گفتار آنها از حدود يك تئورى و فرضيه تجاوز نمى كرد، ولى در عين حال هيچ كس گفته آنها را انكار نمى كرد.2
بنابراين هرگز نمى توان محسوس نبودن چيزى را دليل بر نبودن آن گرفت و چه بسيارند امور غير محسوس كه دنيا را پر كرده و حواس ما از درك آن عاجز است!
چنان كه قبل از كشف اتم يا موجودات ذره بينى، كسى حق نداشت آنها را انكار كند و چه بسا ممكن است موجودات فراوان ديگرى از نظر ما پنهان باشند و تا كنون علم به كشف آنها موفق نگشته و بعداً از راز آنها پرده بر دارد و هيچگاه عقل و وجدان به ما اجازه نمى دهد كه در اين شرائط (محدوديت علم و عجز آن از درك آنها) درباره بود و نبود آنها نظر دهيم.
خلاصه اين كه: قلمرو حواس و ابزار طبيعى محدود است و نمى شود عالم را محدود به آن بدانيم.3
اشتباه نشود!!
ما نمى خواهيم ادعا كنيم همان طور كه الكترون ها و پروتون ها يا بعضى از رنگ ها و مانند آن با وسايل علمى امروز كشف شده است، روزى هم ممكن است- بر اثر پيشرفت علوم- عالم ماوراء طبيعت با ابزار و اسباب طبيعى كشف گردد!

[225]

خير، اين مطلب امكان ندارد، زيرا همان طور كه گفتيم:
نمى توان ماوراء طبيعت و ماده را از راه هاى مادى و طبيعى، درك كرد و به طور كلى از محيط فعاليت اسباب مادى خارج است.
منظور اين است: همان طور كه قبل از كشف و درك اين موجودات، انكار آنها براى ما جايز نبود و حق نداشتيم به استناد اين كه «ما آنها را درك نمى كنيم، اسباب هاى طبيعى آنها را به ما نشان نمى دهند، علم براى ما ثابت نمى كند و...» عدم آنها را مسلم بدانيم; همچنين نمى توان نسبت به ماوراء طبيعت هم، اظهار نظر منفى كرد. بنابراين بايد اين روش غلط را رها كرده و با دقت و ژرف نگرى، دلايل عقلى خداپرستان را مطالعه نموده و بعداً اظهار عقيده كنيم كه به طور مسلّم، نتيجه آن مثبت خواهد بود.5-4

ايراد سوم آيا با وجود علل طبيعى به خدا احتياج داريم!!

منشأ خداپرستى و دين چيست؟ عده اى از مادى هاى اخير براى پيدايش عقايد مذهبى - از جمله خداشناسى در بين بشر- اظهار نظرهايى كرده اند كه از حدود ادعا تجاوز نمى كند و روى اين حساب نبايد پاسخ داده شود، ولى ما فرض مى كنيم كه اين آقايان براى ادعاهاى خود دلايلى هم دارند. به همين جهت به پاسخ ،آن مى پردازيم.
آنها مى گويند:«افكار مذهبى، مولود (نتيجه) بى اطلاعى انسان از قوانين طبيعى است!»
انگلس- كه از پايه گذاران كمونيسم بين المللى بشمار مى رود- مى گويد:

[226]

«دين، ناشى از عقل قاصر و محدود بشرى است!»
مادى ها عقيده دارند كه: انسان در دوران هاى اوليه در زندگى خود به حوادثى از قبيل:
باد، باران، رعد، برق، طوفان، زلزله، آفات و بلاها برخورد كرده و چون از توجيه و تفسير آنها به علل طبيعى عاجز بوده است، به ناچار براى پيدايش اين حوادث به يك نيروى غيبى به نام «خدا» معتقد شده و او را منشأ تمام حوادث جهان دانسته است. مثلا: چون علت اصلى آمدن باران، وزش باد، روييدن گياه و... در نظرش پنهان بوده، فكر مى كرده است كه علت و سبب تمام اين موارد، خداوند است، غافل از آنكه، باران، نتيجه تبخير آب درياها و روييدن گياه، معلول فراهم شدن شرائط حيات (حرارت، آب و مواد غذايى) و يك سلسله قوانين طبيعى زيستى است.
انسان اوليه چون از پشه اى به نام «آنوفل» - كه حامل ميكروب مالاريا است و در باتلاق ها و مرداب ها زندگى مى كند- بى خبر بود، به همين جهت عقيده داشت كه در باتلاق ها موجودى است به نام جن كه سبب بيمارى مزبور مى شود!
خلاصه اين كه: بى اطلاعى بشر از رموز خلقت و علل طبيعى حوادث گوناگون او را وادار نمود تا به خدا و ماوراء طبيعت معتقد گردد، ولى به تدريج بشر علل طبيعى را كشف كرد و دانست كه هر معلول طبيعى علت طبيعى دارد و هيچ گونه احتياجى به خدا و نيروى غيبى نيست به همين جهت هر اندازه پايه علوم محكم تر و اسرار خلقت آشكارتر گردد، پايه و اساس دين سست تر خواهد شد!

[227]

سپس اضافه مى نمايد كه: خداپرستان به علل طبيعى معتقد نيستند و به جاى آن به «خدا» معتقدند!
روى همين عقيده است كه بسيارى از مادى ها، «علم» را در مقابل «دين» قرار مى دهند. مثلا مى گويند:
تفسير طبيعى فلان موضوع از نظر علمى چنين است و از نظر
دينى چنان...
پاسخ: پاسخ اين اشكال بسيار روشن است، زيرا چه مانعى دارد كه همه موجودات و حوادث با داشتن علل طبيعى، داراى مبدأ غير طبيعى - كه پديد آورنده آن علل طبيعى است- باشند.6
براى بهتر روشن شدن مطلب به چند موضوع زير توجه نماييد:
1. سوء نيت يا كمى اطلاع؟
در اولين استدلال نيز عدم توجه مادى ها به اصول تعليمات مذهبى كاملا منعكس است و ناچار بايد يكى از دو مورد زير را قبول كرد:
الف) به راستى آنها از وضع اديان و معتقدات دينداران بى اطلاع بوده اند.
ب) آگاهانه مطلب را وارونه جلوه داده اند.
اگر احتمال اول درست باشد، بد و اگر دومى باشد، بدتر از آن! كدام خداپرست باسواد يا بى سواد است كه علل طبيعى را منكر باشد؟!
اساساً قبول علل طبيعى، موضوعى فطرى و ضرورى است، زيرا همه كس مى داند كه آتش مى سوزاند، آب خاموش مى كند، بدون ابر باران نمى آيد، ابرها توسط بادها حركت مى كنند و...!
به طور كلى چرا مردم به دنبال كار، وسايل زندگى، تجارت، صنعت، طبيب، دارو و... مى روند؟

[228]

حتماً خواهيد گفت: اعتقاد به علل طبيعى - كه موضوع فطرى براى همه است- آنها را به تكاپو و كوشش وا مى دارد.
ما حتى ديوانه ها را مى بينيم كه در موقع احساس گرما به سراغ آب و در موقع سرما به طرف آتش و آفتاب مى روند.
براى رفع گرسنگى نان مى خورند نه سنگ، براى رفع عطش از آب استفاده مى كنند، نه از چيز ديگر; پس بايد گفت كه: آنها هم اين حقيقت را دريافته اند و مى دانند كه هر چيزى علت و سبب خاصى دارد. روى اين حساب آنها نيز به قانون عليّت معترفند!
از طرفى، در كتب آسمانى و سخنان پيشوايان دينى، اين موضوع (علل طبيعى موجودات) يك اصل مسلّم شناخته شده، مخصوصاً كه قرآن مجيد در مورد وزش بادها، باريدن باران، نموّ گياهان و پرورش انسان، يك سلسله حقايقى را به طور خيلى صريح و روشن بيان كرده كه همه بر اساس قانون عليّت طبيعى است و عجيب تر اين كه از همين راه خداوند را به مردم معرفى كرده است.7
2. چرا بيراهه؟!
تفسيرى كه اين آقايان براى پيدايشِ عقيده خداپرستى و علل آن كرده اند، حكايت از طرز فكر عجيبى مى كند، زيرا اينها درست مانند كسى هستند كه راه صاف و هموار را رها كرده و به سنگلاخ ها و بيراهه ها رفته اند.
چرا انسان از روز نخست براى اين جهان، به وجود مبدأ علم و قدرتى عقيده پيدا كرد؟
جوابش خيلى روشن است، زيرا آثار علم و قدرت را در نظام حيرت آور جهان آفرينش ديد.

[229]

گردش منظم آفتاب و ماه ،خلقت موزون گياهان و ميوه ها، اندام ظريف و اعضاء گوناگون و اسرارآميز انسان، و... همگى با صداى رسا به او مى گفتند:
هرگز تصادف هاى كور و كر و علل فاقد شعور و اراده نمى توانند طراح و مهندس اين سازمان عظيم باشند; نداى فطرت و وجدان هم با اين دعوت منطقى موجودات هماهنگ شده و او را به سوى مبدأ جهان هستى هدايت كرد.
آخر بشر هر چه قدر هم كه كم عقل و كوتاه فكر بوده، تا اين اندازه شعور داشته است كه به ساختمان و مركز محقر زندگى خود نگاه كند و ببيند كه بايد صدها عامل مختلف، دست به دست يكديگر دهند تا يك بناى مختصر را به پا سازند.
معمار نقشه بكشد، گروهى پى ريزى كنند، عده اى ديگر از نقاط مختلف، مواد آن را (آجر ،سنگ، چوب و...) تهيه كنند، افرادى آنها را جمع آورى كنند و خلاصه آنكه بايد در هر قسمتى ده ها آدم عاقل، فكر خود را به كار اندازند تا ساختمانى به پا كنند.
هرگز شعور ذاتى به او اجازه نمى دهد كه بگويد: علل فاقد شعور و اراده (باد،باران، رعد، برق و...) به طور تصادفى مصالح ساختمانى را جمع آورى نموده و به طور اتفاقى به صورت يك بناى مجلل در آورده است.8
پس در هر زمانى بشر از روى شعور و فطرت ذاتى خود، فهميده است كه هر دستگاه منظمى به پديد آورنده با شعورى محتاج است و معلول تصادف نخواهد بود.

[230]

آنگاه به اين جهان پهناور نظر كرده و ديده كه در هر گوشه اى از آن رمزى و سرّى نهفته است و همه، تحت برنامه و نظم معينى به سوى هدف و مقصد معينى سير مى كنند، يا حداقل در اطراف معماى شگفت انگيز هستى خود (قلب، چشم، گوش و...) نظر كرده و خواه ناخواه همان قضاوتى را كه درباره ساختمان مسكونى خود نموده، درباره عالم، موجودات و خودش هم كرده است و باور كردنى نيست كه بشر هر چه قدر هم كه سطح فكرش پايين باشد درباره يك بناى مختصر آن طور قضاوت كند، ولى در نظم عالم و جهان هستى، متحير و سرگردان بماند. اين عقل هميشه همراه بشر بوده و منشأ خداپرستى و دين همين بوده است!
بنابراين سرچشمه خداپرستى و دين، عقل و فكر بشر بوده است نه نادانى او! و هر قدر هم كه عقل و فكر بشر كامل شده، خداشناسى هم به همان اندازه تكامل يافته است و اگر در دوران هاى اوليه، خدا را به طرز غير صحيحى مى شناخت، در دوران تكامل، به طرز صحيح تر و كامل ترى شناخته است.
به راستى عجيب است كه اين افراد، علت واقعى و اساس پيدايش عقيده خداپرستى را رها كرده و عكس آن را علت قرار داده اند.
3. پيشرفت خداشناسى همگام با علوم
درست به عكس آنچه كه مادى ها مى گويند، ايمان به خدا نتيجه مستقيم «علم» است و با پيشرفت علوم، پايه خداشناسى محكم تر گشته و قدم به قدم با آن پيش مى رود، زيرا هر قدر كه علم قدم فراتر نهد، پرده تازه اى از اسرار آفرينش و نظم جهان هستى برداشته شده و

[231]

ايمان ما را به نظام آن افزون تر مى كند و هر قدر كه نظم و دقت ساختمان اين كاخ با عظمت روشن تر شود، عظمت و قدرت سازنده آن هم، بيشتر آشكار خواهد شد.
اگر هزار سال قبل مى خواستيم دليلى را براى شناسايى خداوند بياوريم، نمى توانستيم فراتر از ظواهر محسوس طبيعت، قدم بگذاريم و طبعاً دلايل ما محدود و سر بسته بود، ولى امروز از كوچك ترين ذرات تا بزرگ ترين كواكب و كهكشان ها (از دورترين تا نزديك ترين آنها) را مى توان وسيله شناسايى آن ذات مقدّس قرار داد.
امروز مى توان، بر اثر پيشرفت علوم، خدا را از جهات مختلف، با يك «برگ درخت» و يا يك «تارمو» شناخت :
بنابراين علم نه تنها با اصول خداشناسى منافات ندارد بلكه بهترين تكيه گاه و وسيله خداشناسى است.(دقت كنيد.)
آرى بشر در گذشته از يك برگ سبز، چيزى جز يك ظاهر ساده، از يك مو، جز موجودى كم ارزش، از آسمان جز صفحه اى نيلگون- كه ميخ هاى نقره اى آن را زينت مى بخشيد-، از خود غير از گوشت و پوست و استخوان و سر انجام از جهان پهناور، جز محيط زندگى محدود خود چيزى را نديده و از رموز خلقت كاملا بى اطلاع بود، ولى امروز بيدار شده و در دل هر ذره، آفتابى درخشان و از هر برگ درخت، صدها رمز نهفته مى خواند. اين هم مسلم است كه هر اندازه اهميت دستگاهى روشن تر شود، ارزش و اهميّت مقام سازنده آن بيشتر جلوه مى كند; دقيقاً فرق ميان انسان امروز و ديروز، فرق ميان يك آدم بى سواد با يك دانشمند بزرگ مى باشد. آيا كدام يك از آن دو بهتر و كامل تر خدا را مى شناسند؟!

[232]

به همين جهت است كه كتاب ها و سخنان پيشوايان بزرگ دين، بشر را به تفكر و تدبر در موجودات جهان ترغيب كرده و كسانى را كه در اين مورد كوتاهى مى كنند، سرزنش نموده اند و بهترين وسيله خداشناسى را مطالعه مخلوقات قرار داده اند.(1)
اينك منصفانه قضاوت كنيد! آيا پايه هاى دين و اساس خداشناسى در سايه علوم، لرزان تر شده يا محكم تر گشته است؟!
اين حقيقت را نه تنها ما مى گوييم بلكه عده اى از بزرگ ترين دانشمندان علوم طبيعى نيز به آن اعتراف دارند.
براى نمونه به چند قسمت آن توجه فرماييد.
«هرشل» مى گويد:
هر قدر دايره علم وسيع تر مى گردد، استدلال هاى دندان شكن و قوى ترى براى وجود خداوند ازلى و ابدى به دست مى آيد، در واقع علماى زمين شناسى، رياضى دان ها، دانشمندان فلكى و طبيعى دان ها، دست به دست هم داده اند و كاخ علم (كاخ با عظمت خدا) را محكم بر پا ساخته اند!» (اين عبارت براى ما بسيار پرارزش است.)
«مونت نل» در دائرة المعارف خود مى گويد:
«اهميت علوم طبيعى تنها از اين نظر نيست كه عقل ما را سير مى كند (و احتياجات ما را تأمين مى نمايد.) بلكه اهميت بيشتر آن از اين جهت است كه عقل ما را به اندازه اى بالا مى برد كه عظمت خدا را درك مى كنيم و ما را به احساسات اعجاب و اجلال ذات او زينت مى دهد.»
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- با مراجعه به اخبار و بحث هاى پيشوايان اسلام مخصوصاً امام صادق(عليه السلام)
با مادى ها اين حقيقت به طور كامل روشن مى شود و اصولا روش قرآن مجيد در توحيد و خداشناسى همين است و تا آنجايى كه امكان دارد از ساير دلايل و براهين فلسفى خوددارى شده است.

[233]

«نيوتن» سخنان مبسوطى در اين زمينه دارد كه در ضمن آن مى گويد:
«ما با مطالعه گوش مى فهميم كه سازنده آن قوانين مربوط به صوت را كاملا مى دانسته و سازنده چشم از قوانين پيچيده مربوط به نور و رؤيت، كاملا با خبر بوده و از مطالعه نظم افلاك پى به آن حقيقت بزرگ - كه آنها را طبق نظم مخصوصى اداره مى كند- مى بريم.»(1)
4. ما بيش از شما به علل طبيعى ايمان داريم.
آقايان! ما منكر علل و معلول جهان طبيعت نيستيم، ما بيش تر از شما به عالم اسباب ايمان داريم; چرا؟
زيرا تكيه گاه ما در شناسايى خداوند بزرگ، همين ها هستند و ما او را به كمك همين علل و معلول عالم طبيعت شناخته ايم، ما اگر از اسباب و علل منظم و حيرت آور، چشم بپوشيم، همه چيز خود را از دست داده ايم.
ما به طور رسمى آنهايى را كه ذات مقدّس پروردگار جهان را در حوادث اتفاقى جهان (زلزله، طوفان، سيل و...) - كه البته در نظر سطحى ما اتفاقى است و گر نه آن هم طبق يك نظم صحيح و ثابتى است- جست و جو مى كنند، در اشتباه مى دانيم.
كشف اسرار اين جهان و پرده بردارى از روى علل طبيعى نه تنها كوچك ترين تزلزلى در ايمان ما ايجاد نمى كند، بلكه به موازات پيشروى هاى علمى، ايمان ما به آن مبدأ بزرگ، قاطع تر و محكم تر مى شود. ما از مطالعه اسرار شگفت انگيز اين جهان، فوق العاده لذت مى بريم.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فريد وجدى; دائرة المعارف، ج 1،ص 503.

[234]

ما از نتايج كشفيات علمى شما، بيش از شما شاد و مسروريم!
ما معتقديم كه روز به روز راه خداپرستى به دست شما- اما بدون توجه شما- صاف تر و هموارتر مى شود; ما تمام اين آثار را از خدا مى دانيم و در اين تشخيص، كاملا حق با ماست، زيرا اگر شما هم در تصوير اصل موضوع، دچار اشتباه نشويد و درست فكر كنيد، كاملا تصديق خواهيد كرد كه طبيعت بى جان و هدف، عاجزتر از آن است كه برگ درختى را بيافريند.
يادآورى لازم
بايد دانست كه منظور ما از اين كه مى گوييم پايه هاى دين در سايه پيشرفت علوم طبيعى، محكم تر مى شود، همان اصل عقيده به خدا و وجود آفريننده جهان هستى است.
ما نمى خواهيم ادعا كنيم كه بشر- با پيشرفت علوم و تمدن كنونى- از نظر «اخلاق و عمل» هم پيشروى كرده است، بلكه شايد قضيه بر عكس باشد، زيرا شكى نيست كه با پيشرفت علوم طبيعى، مسايل مادى نيز تقويت شده و وسايل عيش و نوش و شهوت رانى به طور عمومى در دسترس همه قرار مى گيرد و از طرفى يك نوع آزادى مطلق- كه لازمه اين طرز تفكر است- سبب مى شود كه مردم قهراً از اخلاقيات و آداب دينى دور شوند و جهات معنوى و علمى، رو به ضعف بگذارد.
خلاصه اين كه گر چه پيشرفت علوم طبيعى، راه خداشناسى را هموارتر مى سازد و دلائل تازه اى براى شناسايى آن مبدأ بزرگ در اختيار ما مى گذارد، ولى سوء استفاده اكثريت بى بند و بار، تأثير

[235]

معكوسى روى اخلاق دارد و به همين جهت، همزمان با پيشرفت هاى صنعتى، مفاسد اخلاقى و آمار جنايات رو به افزايش مى رود.

ايراد چهارم يا خدا، يا علل طبيعى!!

ايراد ديگرى كه در كلمات بعضى از مادى ها ديده مى شود اين است كه: «با اعتراف به علل و قوانين طبيعى، نمى توان به موجودى فوق آن علل و قوانين به نام خدا معتقد بود، زيرا يا بايد علل و قوانين طبيعى تأثير كند و يا قدرت فوق آن و چون ما مى بينيم كه علل و قوانين طبيعى، به تمام معنى مؤثرند و تمامى حوادث و موجودات عالم، محكوم قوانين و علل طبيعى بدون تغييرى هستند، ديگر جايى براى آن قدرت فوق طبيعت باقى نمى ماند. خلاصه اين كه مؤثر دانستن علل طبيعى با اعتقاد به قدرتى فوق آن قابل رؤيت نيست.» براى توضيح بيشتر به چند جمله از كلمات آنها اشاره مى كنيم.
1. «هود سن تتل» مى گويد:
«هر چه در عالم هستى است، از ذرات پراكنده در فضا گرفته تا عقل انسان، همه محكوم قوانين بدون تغييرى هستند.
بنابراين آفريدگارى در جهان نيست.»(1)
2. «ملسكوت» مى گويد: «اگر يك موجود معين و مشخصى ماده را از نظر خاصى، تحت تسلط در آورد و بر آن حكومت كند، در آن موقع قانون لزوم طبعيّت از بين مى رود و هر اثرى نتيجه اتفاق و به عبارت ديگر: نتيجه يك اراده خود سرانه مى گردد.»(2)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فريد وجدى;دائرة المعارف، ماده اله.
2- خدا در طبيعت ; چاپ اول، ص 112.

[236]

3. «بخنر» آلمانى در كتاب «قوه و مادى گرى» مى گويد:
«كسانى كه به وجود نيروى آفريننده اى در خارج از ماده و طبيعت قائل هستند و مى گويند:
او عالم را از ذات خود يا از عدم آفريده است، مطلبى بر خلاف اصول اساسى علوم طبيعى - كه بر پايه تجربه و واقع بنا شده است- مى گويند!»(1)
تفاوت اين ايراد با ايراد سابق در اين نكته است كه در ايراد سابق مى خواستند بگويند: با وجود علل طبيعى لزومى ندارد كه به علل مافوق آن معتقد شويم، اما در اين ايراد مى گويند: اساساً نمى توان اين دو (اعتقاد به علل طبيعى و ايمان به خدا) را با هم جمع كرد و حتماً بايد يكى از اين دو را انتخاب نمود، زيرا قبول اين دو با هم در تضاد است.
پاسخ: بايد در جواب اين ايراد به چند موضوع توجه كنيم:
1. چه خداى عجيبى!!
باز اين سخنان ما را به حقيقت تلخى كه بارها به آن اشاره كرده ايم (كم اطلاعى آقايان مادى ها از عقايد واقعى خداپرستان) متوجه مى سازد. به طور مسلم اين آقايان يا عقايد دينداران را به طور كامل بررسى ننموده اند و يا عقايد دينى را از عوام ساده و مردم بى سواد گرفته اند. شايد تا اندازه اى گروهى از دينداران نادان هم در اساس و منشأ اين ايراد سهيم باشند، زيرا آنها خدا را به گونه اى معرفى مى كنند كه نتيجه اش اين گونه ايرادات خواهد شد، ولى بديهى است كه بايد اعتقادات هر جمعيتى را از دانشمندان و يا كتب معتبر آن جمعيت به دست آورد نه از عوام آنان.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- على اطلال المذهب المادى، ج 1، ص 42.

[237]

به هر حال اين كلمات، گواهى مى دهد كه در حقيقت ايرادهاى مادى ها متوجه آن تصورات باطل است، زيرا:
«اولا»: اينان خدا را قدرتى فرض نموده اند كه به كلى در خارج از طبيعت قرار گرفته و از آن دور و بيگانه است و عالم طبيعت هم خود به خود- طبق اصول و قوانين معينى - در گردش مى باشد، اما گاه گاهى خداوند از قدرت بى پايان خود استفاده نموده و در گوشه اى از آن، اِعمال قدرتى مى كند و قوانين طبيعى را بر هم مى زند و به قول «ملسكوت»، «يك اراده خودسرانه دارد!»
بنابراين براى اين كه به وجود خداوند پى ببريم بايد در عالم، بى نظمى حكمفرما باشد و هميشه علل طبيعى به كار منظم خود مشغول نباشند.
به عبارت روشن تر: قبول خدا مساوى است با قبول بى نظمى در جهان طبيعت! و چون نظم و قوانين مسلّمى بر همه موجودات طبيعى حكومت دارد، پس براى وجود خدا محلى از اعراب باقى نمى ماند!
«ثانياً»: تصور نموده اند كه خدا همه چيز را بدون واسطه پديد آورده و عملش از طريق اسباب طبيعى نيست و خواه ناخواه وجود چنين خدايى مساوى با انكار قوانين و علل طبيعى است.
به راستى كه تفكر اين آقايان درباره خدا بسيار وحشتناك است، خدايى كه آنها به جنگ او رفته اند اصلا وجود خارجى ندارد. كدام خداپرست غافل و يا كدام نوشته صحيح خداپرستان، خدا را داراى يك اراده خود سرانه معرفى كرده؟ و يا او را به طور مستقيم و بدون واسطه در همه چيز مؤثر دانسته است؟ در كجاى دين و عقايد دينداران، علل و اسباب طبيعى، باطل شمرده شده است؟ بسيار

[238]

شگفت آور است كه اينها بدون مطالعه و تحقيق قضاوت مى كنند.
ما در مطالبى كه تخصص كامل نداريم جرأت نداريم- حتى پس از مطالعه زياد- اظهار نظر قطعى كنيم، اما اينها در مطلبى كه تقريباً هيچ بررسى و مطالعه نكرده اند، اظهار عقيده قطعى مى كنند! به همين جهت بهترين پاسخ به اين ايراد، بيان عقيده خداپرستان در مورد خدا و روشن ساختن عقايد آنهاست.
ما مى گوييم: خدا وجودى بى پايان و قدرتى بى نهايت است و در عين توانايى، هيچگاه كارى بر خلاف حكمت انجام نمى دهد. ما مى گوييم: خالق از مخلوق جدا نيست، در همه جا هست و با همه چيز همراه است و در عين حال، مكان و زمان ندارد و حدّ و اندازه اى براى او متصور نيست. 9 ما مى گوييم: قوانين طبيعى همان فعل خداست و نظم موجودات، كار او و گواه وجود اوست.
خداوند در جهان طبيعت براى هر پديده سببى و براى هر چيز اثر و نتيجه اى قرار داده است و از طريق اسباب طبيعى، آثارى را به وجود مى آورد، نه آنكه جداى از علل و اسباب طبيعى و بر هم زننده آنها باشد. هر كدام از اسباب و قوانين طبيعى نشانه اى از قدرت و اراده او هستند. 10
با در نظر گرفتن اين مطالب ديگر جايى براى اين ايراد باقى نمى ماند، زيرا قبول قوانين و سنن طبيعى نه تنها با قبول چنين خدايى منافات ندارد، بلكه بهترين وسيله براى اثبات وجود او مى باشد و خلاصه اين كه: قوانين طبيعى و سير منظم آنها خود حكايت از قدرتى مافوق طبيعت مى كند كه پديد آورنده و اداره كننده آنهاست.
back pagefehrest pagenext page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation