بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آفریدگار جهان, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     a01 - آفريدگار جهان / ص 3 ـ ص 22
     a02 - آفريدگار جهان / ص 23 ـ ص 37
     a03 - آفريدگار جهان / ص 38 ـ ص 55
     a04 - آفريدگار جهان / ص 56 ـ ص 69
     a05 - آفريدگار جهان / ص 70 ـ ص 85
     a06 - آفريدگار جهان / ص 86 ـ ص 101
     a07 - آفريدگار جهان / ص 102 ـ ص 114
     a08 - آفريدگار جهان / ص 115 ـ ص 130
     a09 - آفريدگار جهان / ص 131 ـ ص 145
     a10 - آفريدگار جهان / ص 146 ـ ص 161
     a11 - آفريدگار جهان / ص 162 ـ ص 178
     a12 - آفريدگار جهان / ص 179 ـ ص 190
     a13 - آفريدگار جهان / ص 191 ـ ص 207
     a14 - آفريدگار جهان / ص 208 ـ ص 223
     a15 - آفريدگار جهان / ص 224 ـ ص 238
     a16 - آفريدگار جهان / ص 239 ـ ص 254
     a17 - آفريدگار جهان / ص 255 ـ ص 268
     a18 - آفريدگار جهان / ص 269 ـ ص 283
     a19 - آفريدگار جهان / ص 284 ـ ص 295
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

21. درباره مسئله روح، نظرات گوناگونى ابراز شده كه مهم ترين آنها سه نظريه زير است.
الف) روح، عقل عبارت از آثار مادى سلول هاى مغز است كه در اثر اعمال فيزيكى و شيميايى سلول هاى مغز حاصل مى شود! حتى «رابرت هوك» - كه وى را از مادى هاى قرن هيجدهم بشمار مى آورند - تعداد تمام افكارى كه شخص مى تواند در طول عمر خود ضبط كند به دو ميليون تخمين زده است.
ب) روح و عقل انسان مادى است ولى ماده آن از جنس بسيار لطيفى مى باشد كه با حواس عادى ما قابل رؤيت نيست. اين نظريه براى دانشمندانى كه در مورد «هيپنوتيزم و اسپريتيسم» (ارتباط با ارواح) به تجربه و آزمايش مى پردازند، مورد توجه است.
ج) نظريه بيشتر متافيزيسيتها و خداپرستان كه روح را موجودى مجرد از ماده و خواص ماده دانسته و آن را مدبّر بدن مى دانند.
22. معجزه اين نيست كه پديده اى به كلى از قانون علت و معلولى تخلف كرده و بر خلاف حكم و قانون عقلى واقع شود. گمان نمى رود كسى از بيانات فوق چنين نتيجه بگيرد، زيرا اين مطلب بر طبق سنن بدون تغيير الهى هرگز امكان پذير نيست، بلكه منظور از بيان فوق -و آنچه كه در

[191]

صفحات بعد مى آيد- اين است كه جريان، بر خلاف سنن عادى طبيعى به وقوع پيوسته و از يك سلسله عوامل غير عادى - كه از جهان ماوراء ماده است و از آنجا سرچشمه مى گيرد- پديد آمده است. بنابراين معجزه نيز محكوم قانون عمومى علت و معلولى است ولى در عين حال از قلمرو نفوذ سنن جاريه طبيعى و قوانين عادى جهان مادى بيرون مى باشد. به همين جهت علوم طبيعى - كه منطقه نفوذ آن محدود به ظواهر علل و معلول حسى و تجربى است- نمى تواند معجزات را نفى و يا اثبات كند، زيرا معجزات از حيطه علوم طبيعى خارج است.
از طرفى موضوع جريان هاى غير عادى خارق العاده (اعم از معجزات انبياء و كارهاى خارق العاده ديگران) مطلبى است كه امروزه هيچگونه ترديد و شبهه اى در آن نيست و بيشتر مردم، كارهاى حيرت آور و خارق العاده اى كه از طرف مرتاضان هندى واقع مى شود، ديده و يا شنيده اند، حتى دانشمندان مادى نيز وقتى با چنين نكات دقيق و بن بست هايى روبه رو مى شوند و آنها را با موازين و تئورى هايى كه در دست دارند مطابق نمى بينند، ناگزير به عجز و ناتوانى
علوم و قوانين طبيعى اعتراف مى كنند و مى گويند: امواج مرموزى در اثر رياضت ها و اعمال شاقّه(مشكل) نفسانى در مرتاض ها پديد مى آيد كه منشأ چنين وقايع اسرارآميز و حيرت آورى مى شود!
البته نبايد فراموش كرد كه حساب معجزه از حساب عمليات غير عادى مرتاض ها جداست و فرق زيادى در ميان آن دو وجود دارد. منظور ما در اينجا تنها اين بود كه موضوع خارق العاده بودن، هرگز نمى تواند مورد شبهه و ترديد باشد، البته بحث اعجاز انبياء را در جاى خود (در بحث نبوت) مورد بحث قرار خواهيم داد. علاقه مندان مى توانند در مورد مطالب مربوط به اعجاز و پاسخ اشكالات آن به ترجمه تفسير الميزان; جلد اول و رساله اى كه در اين خصوص به آخر آن ضميمه شده مراجعه نمايند.
23. در ضمن بايد توجه داشت كه در اصطلاح دانشمندان كلام، «معجزه» به هر كار خارق العاده اى گفته نمى شود، بلكه به آن دسته از كارهاى خارق العاده كه با ادعاى يك منصبى از طرف خداوند و دعوت مخالفين به معارضه (تحدّى، به نبرد فراخواندن) همراه باشد گفته مى شود.

[192]

24. دانشمندان سوسيولوژى (جامعه شناس) معتقدند همان طورى كه به تدريج، اجتماعات بسيار ناچيز و پست اوليه از حالت توحش و زندگى خانوادگى و قبيلگى به صورت شهر نشينى، زندگى اجتماعى و مدنى ترقى نموده و تا به امروز در اين سير تكاملى، به سر حد كنونى خود رسيده، اكنون نيز قافله عظيم اجتماع بشرى همچنان به پيش مى رود و سرانجام اين مسير تكاملى در مرحله نهايى- كه آخرين قلّه تكامل جامعه بشرى است- متوقف مى گردد.
درست است كه اكنون جامعه بشرى به طور شگفت انگيزى به ترقى ها و مزاياى خاصى رسيده است، ولى هنوز هم نواقص زيادى وجود دارد كه بايد ضمن سير تدريجى، آنها نيز كم كم مرتفع شده و به اين ترتيب مدينه فاضله انسانيت تحقق پذيرد.
در واقع امروز جامعه بشرى در دوران جوانى است و دوران طفوليت و عدم رشد را پشت سر گذاشته، ولى هنوز نيروهاى جوانى (شهوت و غضب) به شدت بر آن حكومت مى كند و پشت سر اين دوران، دوران كمال رشد بشريت قرار گرفته كه تنها عقل و دانش واقعى بر آن حكومت خواهد كرد.
يعنى وضع كنونى جهان مانند شب تاريكى است كه با نور ماه، روشن است و پس از آن سپيده دمى خواهد رسيد كه به دنبال آن، انوار گيتى فروز خورشيد، جهان را سرشار از نور، حرارت، صفا و حيات خواهد كرد!
تحقيقات و مطالعات در مورد علم و دانش به جايى مى رسد كه دين اسلام بيش از هزار سال قبل آن را پيش بينى كرده است.
اين تئورى همان عقيده اى است كه شيعه و بيشتر مسلمانان، بلكه گروه زيادى از پيروان ساير اديان آسمانى درباره ظهور مصلح جهانى (و برقرار شدن يك حكومت عادلانه جهانى) دارند.

[193]

بخش سوم: پاسخ مهمترين ايرادات ماديها

[194]

[195]

مهم ترين ايرادهاى مادى ها

از آنجا كه خيلى بحث هاى يك جانبه، اطمينان بخش نيست و انسان هميشه ميل دارد در تحقيق و جستجوى حقيقت، سخنان طرفين بحث را بشنود و با يكديگر بسنجد، به همين جهت به دنبال بحث هاى خود درباره شناسايى خداوند، لازم است كه مهم ترين ايرادهاى مادى ها را با بى نظرى كامل، عنوان كرده و پاسخ هاى قانع كننده آن را ياد آور شويم تا جاى هيچ گونه ترديدى براى خوانندگان گرامى باقى نماند.
به طور كلى خرده گيرى ها و اعتراضاتى كه مادى ها به خداپرستان دارند به دو دسته ممتاز تقسيم مى شوند.
1. ايرادهايى كه جنبه استدلال بخود گرفته و متكى به اصول و قواعدى است و مى توان آن را جزء مباحث علمى و فلسفى به شمار آورد.
2. ايرادهايى كه پايه و اساس علمى و استدلالى نداشته و بيشتر جنبه انتقاد و حمله را دارد- كه متأسفانه گاه و بيگاه اين اعتراضات با تمسخر و تحقير همراه مى شود- و چون متكى به دليل و منطقى نيست، به ناچار با عبارات تند و زننده، به افكار عمومى عرضه مى شود. اين معنى مخصوصاً در كلمات كمونيست ها بيشتر ديده

[196]

مى شود و همين ايرادهاست كه مايه تأسف و تحيّر است كه چگونه از مغز يك نفر متفكر و دانشمند، اين گونه سخنان دور از منطق تراوش مى كند؟!! و منشأ اين گونه قضاوت هاى غير منصفانه درباره خداپرستان، چيست؟...
شكى نيست كه اين گونه اشكالات و اعتراضات مادى ها، كه آثار تعصب و مبارزه غير منطقى از چهره آن آشكار است- ارزش يك بحث علمى و فلسفى را ندارد، ولى مهم اين است كه ببينيم علت اساسى آن چه بوده است و از كجا سرچشمه مى گيرد؟
پاسخ اين سئوال نيز از بحث هاى آينده معلوم خواهد شد.

ايراد اول: چرا گروهى از علما طبيعى به خدا ايمان ندارند؟

نخستين اشكالى كه پس از مطالعه استدلال هاى گذشته پيش مى آيد و ممكن است خاطر بعضى را ناراحت سازد- چنان كه ناراحت ساخته است- اين است كه:
به راستى اگر سراسر جهان هستى را نظم و دقت فرا گرفته و اين همه موجود - از بى نهايت كوچك تا بى نهايت بزرگ - تحت يك برنامه و نظم اساسى قرار دارد و همه جاى آن سرشار از اسرار و نمونه هاى آشكار علم و قدرتى مى باشد كه به طور روشن از يك منبع و يك وجود بى نهايت حكايت مى كند، پس چرا دانشمندان علوم طبيعى - كه خود كاشف اين همه اسرار بوده اند و بايد قبل از هر كس به نتيجه آن معتقد شوند- به آن مبدأ قدرت، ايمان نياورده اند؟!
شما مى گوييد: هر چه قدر كه علم پيشروى كند و پرده اى از روى

[197]

مجهولات كنار بزند، راه خداشناسى براى ما هموارتر گشته و ما را به هزاران دليل خداشناسى آشنا مى سازد، آيا نبايد آنان كه خود از مطالعه كنندگان و حل كنندگان مجهولات جهان هستى بوده، زودتر از هر كس به خدا و مبدأ بزرگ هستى متوجه شده و قدم اول را به طرف خداشناسى بر دارند؟
چگونه مى شود كه ما از نتايج زحمات و مطالعات آنها خدا را بشناسيم، ولى خود آنها خدا را نشناسند؟!
اين مطلب درست مانند آن است كه: ساحل نشينان دريا آب را نشناخته و از آن غافل باشند، ولى آنان كه فرسنگ ها از دريا دورند و تنها از گفته ساحل نشينان به اسرار دريا پى برده اند، به حقيقت آب آشنا شوند! آيا اين حرف باوركردنى است؟!...
اين ايراد، مخصوصاً در ميان طبقه جوان و تحصيل كرده- كه با مطالعات توحيدى آشنايى دارند- بيشتر مورد بحث و گفت و گو است و شايد افرادى باشند كه بر اثر نيافتن پاسخ قانع كننده اين ايراد، در مسئله توحيد، متزلزل شده باشند.
پاسخ: براى روشن شدن اين مطلب بايد به چند موضوع توجه نمود.

الف- گفتار بعضى از دانشمندان سرشناس علوم طبيعى درباره توحيد

شايد احتياج به تذكر نباشد كه بسيارى از دانشمندان علوم طبيعى، در صف اول خداپرستان قرار گرفته و با كمال صراحت، اعتقاد خود را به خدا و مبدأ اعلام نموده اند و چه بسا معرفت و

[198]

پافشارى آنان نسبت به خدا و مبدأ هستى - بر اساس گفته هايشان - بيش از ديگران بوده است. درست است كه بعضى از آنها به خاطر دلايلى - كه خواهد آمد- به طور آشكار عقيده خود را در اين باره اظهار نداشته اند، ولى از لابلاى گفته هاى آنها مى توان به عقيده توحيدى آنها پى برد. بنابراين مى توان گفت كه:
اكثريت دانشمندان علوم طبيعى، خدا پرستند و طرفداران ماترياليسم (مادى گرى) در ميان آنها در اقليّت هستند.
براى نمونه گفتار چند نفر از سرشناسان آنها را يادآور مى شويم:
الف: هرشلـ كه از دانشمندان معروف هيئت است- مى گويد:
هر قدر دايره علم وسيع تر مى گردد، دلايل دندان شكن و قوى ترى براى وجود خداوند ازلى و ابدى به دست مى آيد.
در واقع علماى زمين شناسى، رياضى دان ها، دانشمندان فلكى و طبيعى دان ها دست به دست هم داده اند تا كاخ علم (كاخ عظمت خدا) را محكم بر پاسازند.(1)
ب: رابرت موريس پيچـ معاون اسبق قسمت الكترونيك آزمايشگاه اداره دريانوردى ايالات متحده- مى گويد: هنگامى كه انسان، ارتباطى را- كه بايدا ميان آدمى و خدا موجود باشد- مورد مطالعه قرار دهد و نيز در شرايطى تحقيق كند- كه آدمى بايد تحقيق كند- تا اين ارتباطات برقرار شود و همچنين به طور جدى و از دل و جان براى برقرارى اين شرائط اقدام كند، ارتباط با خدا چنان تأثير عظيمى در زندگى او مى گذارد كه ديگر جاى هيچگونه شكى در ذهن او باقى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فريد وجدى; دائرة المعارف، ج 1، ص 503

[199]

نمى ماند. در آن زمان خدا به صورت واقعيت شخصى در مى آيد و اين واقعيت، چنان عظيم و نزديك به جان آدمى است كه ايمان به خدا را به صورت علم و معرفت مثبت در مى آورد.(1)
ج: مونت نلـ در دائرة المعارف خود مى گويد:
اهميت علوم طبيعى تنها از اين نظر نيست كه عقل ما را سير مى كند (و احتياجات مادى ما را تأمين مى نمايد) بلكه بيشتر اهميت آن از اين جهت است كه عقل ما را به اندازه اى بالا مى برد كه عظمت خدا را درك مى كنيم و ما را به احساسات اعجاب و اجلال ذات او زينت مى دهد.(2)
د: دونالد هانرى پورترـ دانشمند فيزيك و رياضى - مى گويد:
خلقت به هر صورتى كه انجام شده، به دست خالق بوده و وجود خداى متعال، پايه اساسى هر فرضيه است و جواب سئوالاتى كه تا به حال پاسخى به آنها داده نشده فقط يك كلمه است و آن كلمه «خدا» است.(3)
هـ: نيوتنـ كاشف قانون جاذبه عمومى - كلمات مفصلى دارد كه در ضمن آن مى گويد:
ما با مطالعه گوش، مى فهميم كه سازنده آن، قوانين مربوط به صوت را كاملا مى دانسته ]با مطالعه چشم مى فهميم كه [سازنده چشم، قوانين پيچيده مربوط به نور و رؤيت را مى دانسته و از مطالعه نظم افلاك به آن حقيقت بزرگ - كه آنها را طبق نظم مخصوص اداره مى كند- پى مى بريم.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كتاب «اثبات وجود خدا» ص 23.
2- فريد وجدى; دائرة المعارف
3- كتاب «اثبات وجود خدا»، ص 43.
4- فريد وجدى، دائرة المعارف.

[200]

و: ارستدـ كه از دانشمندان معروف فيزيك است- مى گويد:
عالم به واسطه يك عقل كل و ابدى، اداره و منظم و مرتب مى گردد و اين عقل كل نتايج و آثار آن را در قوانين بدون تغيير طبيعت، آشكار مى سازد.(1)
ز: ليتهـ يكى از طبيعى دان هاى معروف كه در موضوع ساختمان نباتات، كشفيات و تحقيقات قابل توجهى دارد - مى گويد:
خداى جاودانى، خداى ازلى و بزرگ، خداوند با خبر از آشكار و نهان، قادر متعال از مقابل چشمان من عبور كرده و من نتوانستم او را درمقابل خود ببينم، ولى پرتو عظمت و قدرت او در روى صفحه روحم تابيد و منعكس گرديد!
و در نتيجه اين انعكاس، روح را در بهت،، تعجب و حيرت انداخته! من آثار او را در تمام مخلوقات و موجودات مشاهده نمودم و در تمام اين موجودات و مخلوقات، حتى در كوچك ترين آنها، در آن موجوداتى كه هرگز به چشم ديده نمى شوند، چه قدرت و قوّتى به كار رفته؟ چه عقلى؟ چه كمال غير قابل وصفى در آنها ديده مى شود؟(2)
ج: پاسكالـ فيلسوف معروف - مى گويد:
خالق ما كره بى پايانى است كه مركزش در همه جا هست و محيطش مكانى ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كاميل فلاماريون; خدا در طبيعت، ص 89،چاپ جديد.
2- كاميل فلاماريون; خدا در طبيعت، ص 206.(كلمات اين دانشمند بسيار مفصل است و براى اختصار به همين اندازه اكتفا شد.)

[201]

(اين تعبير از اين دانشمند، يك تعبير ادبى است كه در زبان فرانسه معمول است.) باز همين فيلسوف مى گويد: هيچ چيز جز عقيده به خدا، سوز درون و تشنگى روح ما را فرو نمى نشاند.(1)
ط: ادوارد لوتركيل- دانشمند جانور شناس; حشره شناس و رئيس اسبق اداره زيست شناسى در دانشگاه سانفرانسيسكو مى گويد:
در سال هاى اخير در نتيجه مطالعات علمى، دلايل جديدى براى اثبات آفريدگار به دست آمده كه دلايل فلسفى سابق را تأييد و تقويت مى كند، البته دلايل گذشته براى ايمان به خدا كافى و براى كسى كه تعصب را كنار مى گذاشت، بيش از اندازه، مورد نياز و لزوم بودند ولى من - به عنوان يك شخص مؤمن - به خاطر دو جهت از اضافه شدن دلايل جديد به دلايل قديمى خشنودم.
نخست اين كه: دلايل مزبور از صفات خداوندى، مفاهيم روشن ترى مى دهند.
و ديگر اين كه: چشم عده اى از دانشمندان با وجدان ولى بدبين را باز كرده و آنها ر ا مجبور مى كنند كه به خدا ايمان بياورند.
اخيراً در كشور ما نهضتى در توجه به مذهب ايجاد شده و مذهب براى خود راه وسيع ترى باز نموده. اين راه نه تنها در خلاف جهت علوم نيست، بلكه درست به موازات راهى است كه علوم در آن پيشرفت مى كنند و مسلم است كه دلايل علمى جديد كه وجود آفريدگارى را ثابت و ايجاب مى كنند در اين مورد مؤثر بوده اند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فريد وجدى; دائرة المعارف.
2- كتاب «اثبات وجود خدا»، ص 44.

[202]

ى: هربرت اسپنسر- مى گويد: ما از ميان اين همه اسرار - كه هر چه بيشتر تحقيق كنيم بر پيچيدگى و ابهام آن افزوده مى شود ـ يك حقيقت واضح و قطعى را درك مى كنيم و آن حقيقت اين است كه :
برتر از انسان، يك نيروى ازلى و ابدى وجود دارد كه همگى اشيا از او پديد آمده اند.(1)
ك: لامنه- مى گويد: كلمه اى كه در انكار خالق گفته شود لب گوينده را مى سوزاند.(2)
ل: لوكورديز- مى گويد: خدا همان خورشيد يگانه اى است كه اشعه جاودانيش موجودات را مدد و حيات مى بخشد.(3)
م: قيو- مى گويد: خدا داناى همه چيز و متصرف در همه چيز است و به عنوان پروردگار مطلق، همه چيز را تدبير و اداره مى كند.
ن: پرودون- فيلسوف اقتصادى - به طورى كه دائرة المعارف قرن نوزدهم از او نقل مى كند- مى گويد:
خدا آن حقيقتى است كه به ادراك و وصف در نمى گنجد ولى با وجود اين وجودش ضرورى و غير قابل انكار است.
باز همين فيلسوف مى گويد:
پيش از آنكه عقول ما وجود خدا را كشف كند، دل هاى ما به وجود او گواهى داده است.(4)
س: والتر اوسكارلند برگ- عالم فيزلوژى و بيو شيمى- مى گويد:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فرهنگ قصص قرآن; ص 60
2- فريد وجدى; دائرة المعارف ،ص 482.
3- فريد وجدى; دائرة المعارف.
4- فريد وجدى; دائرة المعارف، ص 482.

[203]

ايمان به خدا مايه مسرت و روشنى قلب هر فرد بشر است. اما دانشمندان - كه علاوه بر دلايل روحانى، در نتيجه مطالعه پديده هاىطبيعى، دلايل علمى نيز براى درك مفهوم آفريدگار به دست مى آورند- مسرّت و حظّ بيشترى نصيبشان مى گردد.(1)
ع: داروين- صاحب فرضيه تحول انواع جانداران - در بعضى از نامه هاى خود به دانشمندان چنين مى نويسد:
بر عقل رشيد مُحال است با ديدن اين نظام و هماهنگى عجيب بگويد كه دنيا مبدأ ندارد.(2)
ف: مارلين بوكس كريدر- عالم فيزيولوژى - مى گويد:
آلبرت اينشتين كه وجود يك قدرت خالق را قبول داشت آن را چنين تعريف مى كند:
در عالم مجهول، نيروى عاقل و قادرى وجود دارد كه جهان، گواه، وجود اوست و چنانكه در اول مقاله متذكّر شدم من اسم اين نيرو را خدا گذاشته ام.
من در اين دنيا، ماده و نيروى ازلى نمى بينم و آفرينش جهان را نتيجه تصادف نمى دانم. به نظر من در آفرينش جهان، هيچ عامل مجهول، حتى مرموز وجود ندارد.
من در آفرينش جهان، اراده پروردگار قادر متعال را مى بينم و بس و عقيده من شايد غير منطقى نباشد. آيا بشر - كه هوش و استعدادش محدود است- مى تواند بگويد كه فلان موضوع با عقل و حق مطابق است و فلان موضوع مطابق نيست!
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كتاب «اثبات وجود خدا»; ص 54.
2- داروين ; اصل الانواع، ص 16.

[204]

در هر صورت من عقيده خود را ابراز نمودم و هميشه در اين عقيده ثابت خواهم بود.(1)
ص: جوردن- مى گويد: خدا همان ناموس ازلى است كه همگى موجودات، وجود و ترقى خود را از او مى گيرند.
اين بود مختصرى از كلمات رسا، پرمغز و زنده دانشمندان طبيعى كه اعتقاد آشكار و عميق آنها را نسبت به خداوند يگانه و پافشارى آنها را در اين عقيده مى رساند.

ب- علل گرايش به ماديگرى

1. معرفى غلط و ناقص
خدايى كه به نام مبدأ هستى و آفريدگار جهان به آنها معرفى كرده بودند خدايى بود كه نه تنها دانشمندان علوم طبيعى بلكه هر عاقلى از او وحشت داشت او حاضر نبود حتى او را پديدآورنده موجود ساده اى بداند تا چه رسد به اين كه اين همه نظم عميق را در سر تا سر جهان هستى از پرتو وجود او بداند.
خدايى كه افعالش آشاميدن، خوابيدن، كشتى گرفتن، گردش كردن و صفاتش جهل، غضب، حسد، بخل و... باشد، اين موجود شايسته پرستش نيست و هرگز يك دانشمند طبيعى نمى تواند باور كند كه چنين موجود ضعيف و ناتوانى مبدأ اين همه آثار با عظمت و با شكوه است.
خواهيد پرسيد كه: اين معرفى غلط و ناقص در چه مكانى بوده و از كجا در باب سرچشمه گرفته است؟
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كتاب «اثبات وجود خدا». (تأليف 40 تن از دانشمندان بزرگ معاصر)

[205]

در پاسخ مى گوييم: در همان محيطى كه دانشمندان و مكتشفين در آن مى زيسته اند و مركز فعاليت هاى علمى اخير بوده است; در محيطى كه تنها معرف اعتقادات مذهبى، كتب دست خورده تورات و انجيل - كه سرشار از خرافاتى از همين قبيل و بدتر از اين است - بوده و غالباً راهى به سوى حقيقت و خبرى از عقايد صحيح و بى آلايش خداپرستان در دست نبوده است! بديهى است براى يك دانشمند، با آن قدرت علمى و نبوغ فكرى، اعتقاد به چنين خدايى قابل تحمل نيست و خواه ناخواه از زير بار آن شانه خالى مى كند.
براى نمونه چند جمله از اعتقادات ارباب كليسا و يهود را نسبت به خدا نقل مى كنيم تا معلوم شود هيچ جاى تعجب نيست كه يك دانشمند طبيعى به چنين خدايى ايمان نداشته باشد.
الف: در باب سيم، سفر پيدايش تورات، آيه هشتم چنين مى خوانيم: «و آواز خداوند را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم بهار در باغ مى خراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند در ميان درختان باغ پنهان كردند! و خداوند آدم را ندا در داد و گفت: كجا هستى؟!»
در اين آيات، خداوند مانند انسان، موجود ضعيفى معرفى شده كه هنگام صبح در باغ مى خرامد و از حوادثى كه در چند قدمى او مى گذرد بى خبر است.
ب: در باب سى و دوم، باب سفر پيدايش تورات، آيه بيست و چهارم مى گويد: «و يعقوب تنها ماند و مردى با وى تا طلوع فجر كُشتى مى گرفت و چون او ديد بر يعقوب غلبه نمى يابد، كف ران يعقوب را لمس كرد و كف ران يعقوب در كشتى گرفتن با او فشرده شد.

[206]

]آن مرد[ گفت: مرا رها كن! زيرا كه فجر مى شكافد.]يعقوب[ گفت: تا مرا بركت ندهى رها نكنم.]آن مرد[ به وى گفت: نام تو چيست؟
گفت: يعقوب. گفت: از اين پس نام تو يعقوب خوانده نشود، بلكه اسرائيل ]گفته شود[، زيرا كه با خدا و انسان مجاهده كردى و نصرت يافتى. يعقوب از او سئوال كرد كه: مرا از نام خود آگاه ساز! گفت: چرا اسم مرا مى پرسى؟ و او (يعقوب) را در آنجا بركت داد و يعقوب آن محل را «فئيل» ناميده و گفت: زيرا خدا را در رو به رو ديدم و جانم رستگار شد.»
طبق اين آيات، خداوند در يك مبارزه جدى از سر شب تا به صبح با يعقوب مى جنگد و هنگام صبح با اصرار و التماس از چنگال او نجات مى يابد و يعقوب برنده اين كشتى مى شود!
ج: در باب بيست و چهارم، سفر خروج، آيه نهم مى گويد:
«و «موسى» با «هارون»، «ناداب» و هفتاد نفر از مشايخ بنى اسرائيل بالا رفت و خداى اسرائيل را ديدند! و زير پاهايش مثل صنعتى از ياقوت كبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا و بر سروران بنى اسرائيل دست خود را نگذارد. پس خدا را ديدند و آشاميدند!!»
مطابق اين آيات، بنى اسرائيل خداوند را در بالاى كوه مى بينند و او را مى خورند و مى آشامند!
د: در باب ششم، سفر پيدايش، آيه دوم مى گويد:
«پسران خدا، دختر آدميان را ديدند كه نيكو منظر (زيبا) و از هر كدام كه خواستند، زنان براى خويشتن مى گرفتند!»
در اين آيه، پسران خدا، عاشق دختران زيباى آدميان شده و وسايل ازدواج با آنها را فراهم مى سازند!

[207]

هـ ) در باب يازدهم، سفر پيدايش، آيه پنجم مى گويد:
«و خداوند نزول نمود(پايين آمد) تا شهر و برجى را كه بنى آدم بنا مى كردند ملاحظه نمايد!»
و در اينجا هم خداوند به تماشاى هنر نمايى هاى بندگانش مى پردازد و راه طولانى آسمان و زمين را به همين منظور مى پيمايد.
اين بود مختصرى از كلمات آنها كه در حقيقت نمودارى از افكار خرافى ارباب كليسا و يهود است كه در آنها نادانى، ناتوانى و انواع صفات بشرى را به ذات خداوند نسبت داده اند.
بسيار روشن است كه يك دانشمند طبيعى كه سهل است، حتى يك فرد عادى درس خوانده، سطح افكارش بالاتر از آن است كه پايبند به اين موهومات و خرافات شود و چنين خدايى را خالق اين جهان پهناور و به وجود آورنده اسرار شگرف آن بداند.
back pagefehrest pagenext page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation