دردا كه گشت با من ، بيگانه يار جانى
|
با دست خود مرا كشت ، لب تشنه در جوانى
|
من از نفس فتادم ، برخاك رخ نهادم
|
او مى زند به مرگم ، لبخند شادمانى
|
اى بلبلان بناليد اى لاله ها بريزيد
|
شد باغبان دلرا گلزار جان خزانى
|
غم بدل نهفتم ، دردم بكس نگفتم
|
بردم به گور با خودصد غصه نهانى
|
لب تشنه ام ثوابى ، اى ام فضل آبى
|
بالله اين نباشد، پاداش مهربانى
|
بر ديده ام ستاره ، در سينه ام شراره
|
با قلب پاره پاره ، رفتم زدار فانى
|
عمر چو عمر يك آه ، كوتاه بود كوتاه
|
شد اول حياتم پايان زندگانى
|
دردا كه رفتم از حال از بس زدم پروبال
|
در لانه اوفتادم از فرط ناتوانى
|
گوئيد تشنه جان داد خاموش شد زفرياد
|
از اين غريب تنها، پرسند اگر نشانى
|
جانم به لب رسيده ((ميثم )) بگو كه ديده ؟
|
مرغى به لانه اين سان افتد زنعمه خوانى ؟
|
نخل ميثم مجموعه اشعار حاج غلامرضا سازگار ص 342
ميان حجره چنان ناله از جفا مى زد
|
كه سوز ناله اش آتش به ماسوى مى زد
|
شرار زهر زيك سوى و سوز غم يك سو
|
به جان و پيكرش آتش جداجدا مى زد
|
نداشت شكوه زبيگانگان به لب دم مرگ
|
وليك داد زبيداد آشنا مى زد
|
برون حجره همه پايكوب و دست افشان
|
درون حجره يكى بود دست و پا مى زد
|
ستاده بود و جوادالائمه جان مى داد
|
از او بپرس كه زخم زبان چرا مى زد
|
حاج على انسانى - سفينه عشق ص 198
و مولد المولى امام التاسع
|
آقا، بزرگ ، پرهيزكار و شفاعت كننده است
|
او كه از بنى هاشم و فرزندان فاطمه و پسنديده است
|
نامش محمد و فرزند امام رضا عليه السلام است
|
قدكان فى العاشر من شهر رجب
|
در دهم ماه رجب بود و گفته شده
|
در ماه رمضان كه روزه اش واجب است بود
|
فى نصفه قيل و فى الثانى عشر
|
منه و فى المقام اقوال اخر
|
در نيمه رمضان و در روز 12 رمضان
|
و در اينجا اقوال ديگرى هم است
|
فى ليلة الجمعه او فى الجمعه
|
در شب جمعه يا جمعه و در حاليكه
|
زنان بزرگوارى اطرافش جمع بودند
|
25 سال و دو ماه و چند روز است
|
لقبهاى وى پنج تاست تقى منتجب
|
از آنهاست جواد قانع و جاى شگفتى نيست
|
و مرتضى كامل كننده القاب اوست
|
بدون شك ابالفضل خوانده مى شود
|
محمدى كه از او راهنمايى اميد مى رود
|
او داراى دو پسر و دو دختراست
|
با اختلافى كه در بين حاصل است
|
از دو پسر او يكى وصى او على است
|
و دومين آندو موسى است كه همنام پدربزرگش است
|
ذوالحسب العالى المنيع الارفع
|
و موسى كسى است كه به مبرقع معروف است
|
داراى شخصيت والا، غير قابل دسترسى و بسيار ارجمند
|
دو خواهر آندو فاطمه و امامه هستند
|
كه از آسمان امامت طلوع كردند
|
گفته شده از آن دوست خديجه حكيمه
|
و ام كلثوم كه همه اينها بزرگوارند
|
حضرت جواد داراى همسر حرة يگانه اى بود و نيز
|
با كنيزى پاكيزه و بسيار بزرگوار ازدواج كرد
|
نخستين از آندو ام الفضل خوانده مى شد كه از روى كينه
|
و خباثت نژادش امام را مسموم كرد
|
پدرش كسى بود كه ماءمون خوانده مى شد كه از به
|
شهادت رساندن حضرت رضا زيانكار گرديد
|
امام جواد شخصيتى است كه مظلوم است
|
گرديد و با حيله نام معصم به شهادت رسيد
|
اول ذيقعده باآخر آن به سوى
|
پدران بزرگوار خويش رهسپار گرديد
|
على اختلاف هو فى الوقت حصل (245)
|
و گفته شده ، در ذى حجه رحلت كرده
|
بنابر اختلافيكه در وقت حاصل است
|