بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انتظار, بنیاد فرهنگى حضرت مهدى موعود ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENTEZA01 -
     ENTEZA02 -
     ENTEZA03 -
     ENTEZA04 -
     ENTEZA05 -
     ENTEZA06 -
     ENTEZA07 -
     ENTEZA08 -
     ENTEZA09 -
     ENTEZA10 -
     ENTEZA11 -
     ENTEZA12 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب
سرمقاله : فصل آخر
جان و جانان :امام زمان (عج ) از نگاه امام خمينى (ره )
1. بقيّة اللّه ؛ انسان كامل
2. عرضه ى اعمال بر امام زمان (عج )
3. كسب رضايت حضرت بقية اللّه (عج )
4. انتظار يعنى مقابله با ظلم
5. برداشت هاى انحرافى از انتظار
6. لزوم حكومت اسلامى در دوران غيبت كبرى
7. انقلاب اسلامى ، مقدمه ى نهضت جهانى حضرت ولىّ عصر (عج )
8. مهيّا شدن براى ظهور
9. اصلاحات مصلح موعود
10. جامعه ى پس از ظهور
الف - زيبايى ها
ب - زشتى ها
11. مفهوم واقعى عدالت
12. فقها؛ حجت امام بر مردم
13 - دعا
14. عشق در شعر امام
روز وصل
شمس كامل
قسمتى از قصيده ى بهاريه ى انتظار
قسمتى از يك مسمط در مدح امام زمان (عج )
ختامُهُ مِسْك
پيام امام زمان (عج )
اين حكم مال من نيست
نداى ولىّ عصر (عج )
اعتقادى : مبانى اعتقادى مهدويت (1)
ديدگاه ها
مبانى اعتقادى
1 - اهميت امامت
2 - بستر بحث
3 - ضرورت امامت
1 - 3 - اهداف حكومت
2 - 3 - قلمرو حكومت
مبانى كلامى مهدويّت
نگاهى دوباره به انتظار (1)
1 - حقيقت انتظار
2 - ضرورت انتظار
3 - ابعاد انتظار
الف - آمادگى فكرى
ب - آمادگى روحى
1. درك قدر
3. شهادت و ديدن تمام راه
4. اطاعت و تقوا
5. ارتباط و پيوند با خدا:
ج - طرح و برنامه ريزى
1. هدف مندى
2. ارزش مندى هدف
3. تجزيه ى هدف
4. ابتناء بر فقه و آگاهى
د - آمادگى در عمل
1. كتاب
2. ميزان
يوسف زهرا عليه السّلام
مقدمه
1 - غيبت
2 - حضور
3 - كودكى
4 - زيبايى و بخشندگى
5 - هراس
6 - ظلم
7 - ريزش و رويش
8 - بهاى اندك
9 - بردبارى
10 - اميد و نا اميدى
11 - نشانه
12 - توطئه
13 - هدايت
14 - گواه
15 - قدرشناسى
16 - دفع بلا
17 - مجازات
18 - محنت
19 - نياز
20 - تنها پناه
21 - دلدادگى
22 - دميدن روح اميدوارى
23 - اقبال همگانى
24 - ميهمان نوازترين
25 - پيروزى
نجواهايى با يوسف زهرا عليه السّلام
بررسى افسانه ى جزيره ى خضراء (1)
خلاصه ى داستان
بررسى داستان از نظر سند
مجهول بودن راوى و استنساخ كننده ى نسخه ى مكتوب داستان
بررسى شخصيت هاى داستان
شخصيت فضل بن يحيى على طيبى كوفى
بررسى داستان از نظر متن و محتوا
تاريخ عصر غيبت كبرى (1)
پيش درآمد
1 - تبيين موضوع ، اهداف ، قلمروها و ويژگى هاى بحث
2 - اهداف و رسالت بحث هاى تاريخى
نتيجه
3 - قلمروهاى بحث هاى تاريخى عصر غيبت كبرى
4 - ضرورت بحث و اهميت تاريخ عصر غيبت كبرى
5 - چالش هاى بحث در تاريخ عصر غيبت كبرى :
سازمان رهبرى شيعه در عصر غيبت صغرى
هدف اصلى و زمينه هاى پيدايش سازمان وكالت
ادعاهاى دروغين نيابت
نقش ارتباطى محورهاى فعاليت نايبان چهارگانه و كارگزارانآنان
توقيع نويسى ؛ معمول ترين شيوه ى ارتباطى رهبرى شيعه دردوران غيبتصغرى
خرق عادت در جريان هدايت
نهان كارى ؛ اصل حاكم بر ساختار رهبرى شيعه در دوران غيبتصغرى
نقش امام عصر (عج ) در گزينش نايبان و كارگزاران آنان
گستره ى جغرافيايى نظارت و عملكرد سازمان نيابت
مهدى منتظر (عج ) و سير تاريخى و نشانه هاى ظهور
ارتباط مهدى (عج ) با پايان سير تاريخ
اعتقاد مشترك اديان سه گانه ى آسمانى درباره ى پايان تاريخ
اختلاف نظر مسلمانان و مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهى و كتابوى
اختلاف شيعه و سنى در رهبر موعود
غيبت به معناى وا نهادن عمل به احكام اسلامى نيست
نشانه هاى ظهور
تشخيص مدعيان مهدويّت
ويژگى هاى دولت مهدى (عج )
توضيح بيشتر آيات
يهود و مسيحيت و انتظار رهبر موعود
گفت و گوى مسلمانان درباره ى مهدى موعود (عج )
گفت و گوى اسلامى - مسيحى
منبع شناسى : نگاهى به كتاب غيبت نعمانى
پيشگفتار
1 - شخصيت نگارنده
2 - دليل نگارش
3 - محتويات كتاب
4 - مشايخ نعمانى :
نكته
5 - ناقل كتاب نعمانى
راه حل
خلاصه
حديث شناسى : بررسى احاديث مهدويت و ولادت حضرت مهدى (عج )
شبهه ى جهالت و ضعف راويان احاديث مهدويّت
بخش اول - بررسى منابع احاديث مهدويّت
بخش دوم - بررسى مجموعه ى احاديث ولادت حضرت مهدى (عج )
مقدمه ى اوّل :
مقدمه ى دوم :
مقدمه ى سوم :
مقدمه ى چهارم :
اقسام تواتر به اعتبار سعه و ضيق
آسيب شناسى تربيتى مهدويّت
مقدمه
محور اول - آسيب ها حصاربندى و حصارشكنى ؛ سلامت : مرزشناسى.
محور دوم - آسيب ها: كمال گرايى (غير واقع گرا)وسهل انگارى ؛ سلامت : سهل گيرى .
فرقه شناسى مهدويّت و فرقه هاى انحرافى (1)
مدخل : اصالت مهدويّت و ادعاهاى باطل
شيخيه ؛ ريشه ى بهائيت
الف - شيخيه
ب - كشفيه
دعاشناسى : مرورى بر دعاى ندبه
سندشناسى
سند اول
سند دوم
آشنايى با كتاب مزار كبير
آشنايى با محمد بن مشهدى
آشنايى با محمد بن على بن اءبى قرّة
آشنايى با محمد بن الحسين بن سفيان البزوفرى
معناى (انّه الدعاء لصاحب الزمان ) عليه السّلام
دعاى ندبه ، انشاء كدام امام است ؟
فرازهاى دعا
فراز اول : حمد و صلوات
فراز دوم : ثناى بر قضاء
فراز سوم : تاريخ ، از آغاز تا تكامل
فراز چهارم : استغاثه و طلب
كليد فهم دعا
شرح فرازها
فراز اول : حمد و صلوات
فراز دوم : ثناى بر قضاء
فراز سوم : تاريخ ، از آغاز تا تكامل
بخش اول :
بخش دوم :
بخش سوم :
بخش چهارم :
فراز چهارم : استغاثه و طلب
معرفى و بررسى كتاب تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم (عج )
آشنايى با مؤ لف كتاب
آشنايى با كتاب و فصل هاى مختلف آن
مقدمه
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم
فصل پنجم
فصل ششم
فصل هفتم
نتيجه گيرى
نقد و بررسى
مادر امام دوازدهم
سرمقاله : فصل آخر

دريا و كوه در ره و من خسته و ضعيف
اى خضر پى خجسته ! مدد كن به همّتم
حافظ
در فصل سنگ پزان تاريخ دينى و در ايام اللّه ميلاد نور، حجت خدا، فرزندرسول صلّى اللّه عليه و آله ،ادامه ى على عليه السّلام ، مهدى فاطمه (عج ) هستيم .
ما خود را از ياران و منتظران حضرت به حساب آورده ايم و جاى حرفى باقى نگذاشتهايم ، در حالى كه حرف ها بسيار است . جا دارد خود را دوباره ارزيابى كنيم و درفصل سنگ پزان تاريخ به بازخوانى دوباره ى خود بپردازيم ، تا آن جا كهتندبادهاى شبهات و جام هاى شهوات و حلاوت بدعت ها ما را از مهدى فاطمه (عج ) جدا نكند.
دوره ى آخرالزمان ، برگ آخر تاريخ و فصل سنگ پزان تاريخ دينى است . اينفصل ، سنگين ترين فصلى است كه بر اهل اعتقاد مى گذرد. ما ميوه هايى داريم كه دربهار مى رسند، ميوه هايى نيز هست كه در تابستان مى رسند. ميوه هاى بهار با يك نسيمگرم و سرد و ميوه هاى تابستان با هواى گرم ترى مى رسند. اما ميوه هايى هم هست كه درچله ى گرما و بارش آتش مى رسند. باغبانان بهفصل رسيدن اين ميوه ها، فصل سنگ پزان مى گويند. ميوه هايى هم كه در باغ خدا هست ،در مقام تمثيل ، سنگ خوانده مى شوند. فصل سنگ پزان ، روزهايى دارد به شدت گرم باآفتاب سوزان و شب هايى سرد، پرسوز و كشنده . در اينفصل ، فقط ميوه هايى كه سنگين و سنگى هستند، مى پزند و مى رسند. در اينفصل و در برابر هجوم خشن شبهات فكرى ، مى توان بىخيال بود و بى تفاوت گذشت تا آن جا كه مشكلات ، ما را محاصره كنند و مى توان بهاستقبال رفت و به ريشه ها پرداخت و مزاج ها را واكسينه كرد.
در اين مصاف نابرابر، پيروزى از آنِ كسانى است كه با بنيان هاى فكرى در برابرشبهات و با عشق بزرگ تر در برابر شهوات الذين آمنوا اشد حبا لله و با توان استنادو تفسير مستند در برابر بدعت ها و تفسير به راءى ها، خود را مجهز نمايند.
كسانى كه از سرچشمه ها و ريشه ها آغاز كرده اند و از اعماق كاويده اند و انسان را نه درمحدوده ى هفتاد سال دنيا كه در وسعت هستى ديده اند و به ضرورت وحى و رسالت واضطرار به حجت و امام رسيده اند و با امام زمان (عج ) خود آشتى كرده اند و از عشق و محبتبه او سرشار شده اند، مى توانند در برابر تمامى شبهات عتيق و جديد بايستند وسرود زيباى تؤ تى اكلها كل حين باذن ربها را سر دهند و در راه او، هستى خود را فدا كنندو چشم به راه آمدنش ‍ باشند.
كور است چشمى كه او را نبيند و ضرورت وجودش را كه كليد معناى هستى است ، نيابد. آنجا كه تو نيستى ، تاريخ هم رنگ مى بازد.
من ، تو را همراه آدم و نوح و ابراهيم ديدم و بشارت تو را از زبانرسول و على و فاطمه و سجاد و صادق و عسكرى عليهم السّلام شنيدم . بى تو، هستىبى روح و تاريخ ، كلاف سردرگمى بيش ‍ نيست .
تو مطلوب خدا و مقصود انبيا و محبوب اوليايى . تو فرياد عطش ‍ همه ى اعصار و قرونى، تو عصاره ى خلقتى .
مى گويند: تو نيستى . چه ياوه اى ؟! من تو را با ذره ذره ىسلول هايم و از عمق جانم ، مى خوانم . مگر مى شود بى تو زنده بود؟ آن ها كه اين راه رامى روند، سر در وادى تيه مى سايند و چاره اى جز بازگشت زيان بار ندارند.
كورباد آن چشمى كه تو را نبيند. من ، تو را بربال ملايك و گلبرگ هاى نيلوفر و ترانه ى باران ديدم . من تو را در شكستن ديو وفروزش فرشته و هشت سال رويارويى تمامى ايمان در برابر تمامى كفر و در صلحسبز و فراق روح اللّه و آمدن روح الامين ديدم .
جرقه ى مشرق
نويد آواى تو بود
و فرياد مرا كه مى رفت
تا در فصل آخر تاريخ گم شود
از انجماد فسردن رهايى داد
اى نويد آزادى از هرچه انجماد و فسردن
باز آ كه در هوايت خاموشى جنونم
و بى زلال چشمت ، تنهايى حضورم .
مهربانا! خدا كند تو بيايى . تا اين بار، چشم در چشم تو داشته باشم و چشمان بىفروغم را فروغى دوباره بخشم . اين جا كشور توست ، كشوراهل بيت است . بوى على و حسين و فاطمه عليهم السّلام از در و ديوار آن مى بارد. متىترانا و نراك .
مهديا! عزيزا! يوسفا! صديقا! بيا كه بى تو، هستى سخت خاموش ‍ است . تو فريادالعطش منى . عطشى نه تقليدى و تلقينى كه برخاسته از بنيان هايى به بلنداى همه ىتاريخ و برگرفته از طراوتى به زلالى همه ى فطرت ها.
عزيزا! دير به يادت افتاديم ، مى دانم . هنوز هم در بسيارى از جاهاى اين مرز و بوم ،رنگى از تو نيست . هيچ عذرى نيست و هيچ دست آويزى نداريم ، جز اين كه بگوييم : يامحسن قد اتاك المسيئ ، انت المحسن و نحن المسيئون ، شرمنده ايم . بنا داريملااقل فصلى را با تو باشيم . آيا اميد وصلى هست ؟ مى خواهيم روز تولد تو را به اميدتولد دوباره ى خودمان به جشن بنشينيم . آيا اميد تولدى هست ، اى تولد بالغ هستى ؟مهدى جان ! خفاشان ، دنيا را بى تو مى خواهند و براى نيامدنت ، همه ى خوبى ها را بهاسارت برده اند و از سگ هاشان ، زنجيرها را برداشته اند و انسان ها را كه اغنام شانهستند، گروه گروه به مسلخ مى برند. ما هم دست هامان را يله و چشم هامان را به راه وگام هامان را استوار و دل هامان را برايت آذين بسته ايم و اگر در برابر دين ما بايستند،در برابر تمام دنياى آن ها خواهيم ايستاد.(1)
خورشيد من برآى كه وقت دميدن است !(2)
فصل هاى سرخ و سفيد و زرد را آزموديم . چيزى در چنته نبود. بگذارفصل آخر را با تو باشيم . اين فصل را با من بخوان ، باقى فسانه است . اينفصل را بسيار خواندم ، عاشقانه است .
از افق هاى دور كسى مى آيد
با تبر ابراهيم
زمزمه ى عيسى
صلابت موسى
با رسالت رسول بر دوش
و ذوالفقار على در دست
و خون حسين در رگ .
چشمانم را ببين ، چشم انتظار است
دلم را نظاره كن ، بى قرار است
دستانم را بنگر، چه مهياست
آن جا كه كوه هم از پا مى افتد، من ايستاده ام .
از افق هاى دور كسى مى آيد
با دستانى پر
باز آ كه با آمدنت ، بهار ماندنى است .
جان و جانان :امام زمان (عج ) از نگاه امام خمينى (ره )(3)
مرتضى نائينى
با سلام و درود به پيش گاه مقدس مولود نيمه ى شعبان و آخرين ذخيره ى امامت ، حضرتبقيّة اللّه - ارواحنا فداه - و يگانه دادگستر ابدى و بزرگ پرچم دار رهايى انسان ازقيود ظلم و ستم استكبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعى او. سلام بر غيبت و ظهوراو و سلام بر آنان كه ظهورش را با حقيقت درك مى كنند و از جام هدايت و معرفت او لبريزمى شوند.(4)
1. بقيّة اللّه ؛ انسان كامل
مى گويند: والعصر ان الانسان لفى خسر. عصر، انسانكامل است ، امام زمان عليه السّلام است ؛ يعنى عصاره ى همه ى موجودات . قسم به عصاره ىهمه ى موجودات ؛ يعنى قسم به انسان كامل .(5)
عصر، هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى عليه السّلام باشد يا انسانكامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه هدى عليهمالسّلام و در عصر ما حضرت مهدى عليه السّلام است . قسم به عصاره ى موجودات عصر،فشرده ى موجودات ، آن كه فشرده ى همه ى عوالم است . يك نسخه است ، نسخه ى تمامعالم . همه ى عالم در اين موجود، در اين انسانكامل عصاره شده است و خدا به اين عصاره قسم مى خورد.(6)
حضرت مهدى عليه السّلام ، ابعاد مختلفه دارد كه آن چه كه براى بشر واقع شده است ،بعض ابعاد اوست .(7)
پيغمبر مى خواست همه ى مردم را على بن ابى طالب عليه السّلام كند، ولى نمى شد واگر بعثت ، هيچ ثمره اى نداشت الاّ وجود على بن ابى طالب عليه السّلام و وجود امام زمانعليه السّلام ، اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى ، پيغمبررا مبعوث مى كرد براى ساختن يك چنين انسان هاىكامل ، سزاوار بود. لكن آن ها مى خواستند كه همه ، آن طورى بشوند، آن توفيقحاصل نشد.(8)
ماه شعبان ، شب نيمه ى شعبان دارد كه تالى ليلة القدر است . ماه رمضان ، مبارك است ،براى اين كه ليلة القدر دارد. و ماه شعبان ، مبارك است براى اين كه نيمه ى شعبان دارد.ماه رمضان مبارك است ، براى اين كه نزول وحى در او شده است يا به عبارت ديگر؛ معنويترسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله وحى را نازل كرده است . و ماه شعبان معظم است براىاين كه ماه ادامه ى همان معنويات ماه رمضان است . اين ماه مبارك رمضان ، جلوه ى ليلة القدراست كه تمام حقايق و معانى در او جمع است . و ماه شعبان ، ماه امامان است كه ادامه ى هماناست . در ماه مبارك رمضان ، مقام رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ولايت كلى الهى ،بالاصالة تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان ، كه ماه امامان است ، بهبركت ولايت مطلقه ، به تبع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله همان معانى را ادامه مىدهد......
همان طورى كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به حسب واقع ، حاكم بر جميع موجوداتاست ، حضرت مهدى عليه السّلام نيز، همان طور حاكم بر جميع موجودات است . آن ، خاتمرسل است و اين ، خاتم ولايت . آن ، خاتم ولايت كلى بالاصالة است و اين ، خاتم ولايت كلىبه تبعيت است .(9)
ماه مبارك رمضان كه ماهى مبارك است ، ممكن است براى اين باشد كه ماهى است كه ولىّ اعظم، يعنى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله واصل شده و بعد ازوصول ، ملايكه را و قرآن را نازل كرده است . به قدرت او، ملايكهنازل مى شوند. به قدرت ولىّ اعظم است كه قرآننازل مى شود و ملايك نازل مى شوند. ولىّ اعظم ، به حقيقت قرآن مى رسد در ماه مبارك وشب قدر و پس از رسيدن ، متنزّل مى كند به وسيله ى ملايكه - كه همه تابع او هستند -قرآن شريف را، تا به حدى كه براى مردم بگويد. قرآن در حد ما نيست ، در حد بشر نيست. قرآن ، سرّى است بين حق و ولىّ اللّه اعظم كهرسول خداست ، به تبع او نازل مى شود تا مى رسد به اين جايى كه به صورتحروف و كتاب در مى آيد كه ما هم از آن استفاده ى ناقص ‍ مى كنيم . و اگر سرّ (ليلةالقدر) و سرّ (نزول ملايكه ) در شب هاى قدر - كه الآن هم براى ولىّ اللّه اعظمحضرت صاحب عليه السّلام اين معنا امتداد دارد - سرّ اين ها را ما بدانيم ، همه ى مشكلات ماآسان مى شود.(10)
...ذوات مطهره ى معصومين از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تا حجت عصر(عجل اللّه فرجه ) كه مفاتيح وجود و مخازن كبريا و معادن حكمت و وحى واصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصيل اند.(11)
من خيلى ناراحت مى شوم از اين كه مثلا امام عصر عليه السّلام را مى گويند: سلطانالسلاطين ، خليفة اللّه است .(12)
مقام مقدس ولىّ اللّه اعظم و بقية اللّه فى ارضه ارواحنا لِمَقدَمِهِ الفداء كه واسطه ىفيض و عنايات حق تعالى است .(13)
از پيغمبر گرفته تا امام عصر عليهم السّلام همه از گناه مى ترسيدند. گناه آن ها غيراينى است كه من و شما داريم . آن ها يك عظمتى را ادراك مى كردند كه توجه به كثرت ،از گناهان كبيره است پيش ‍ آن ها.(14)
2. عرضه ى اعمال بر امام زمان (عج )
تمام ذرات كارهاى ما تحت نظر خداى تبارك و تعالى است و نامه ىاعمال ما به حسب روايات به امام وقت عرضه مى شود. امام زمان عليه السّلام مراقب ماهستند.(15)
توجه داشته باشيد كه در كارهاى تان جورى نباشد كه وقتى بر امام زمان عليه السّلامعرضه شد، خداى نخواسته ، آزرده بشوند و پيش ‍ ملايكة اللّه يك قدرى سرافكندهبشوند كه ، اين ها شيعه هاى من هستند. اين ها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خداعمل كردند. رييس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رييسمنفعل مى شود.(16)
طورى باشد كه نامه ها وقتى عرضه مى شود، ايشان را متاءثر نكند.(17)
خلاف ما براى امام زمان عليه السّلام سرشكستگى دارد. دفاتر را وقتى بردند خدمتايشان و ايشان ديد شيعه هاى او (خوب ، ما شيعه ى او هستيم )، شيعه ى او دارد اين كار رامى كند، امام زمان عليه السّلام سرشكسته مى شود. بيدار بشويد كه مساءله خطرناك استو خطر هم خطر شخص نيست ، خطر ملت نيست ، خطر اسلام است .(18)
قبل از اين كه اين نامه ى اعمال ما به پيشگاه خدا وقبل از آن به پيشگاه امام زمان عليه السّلام برسد، خودمان بايد نظر كنيم به اين نامه ىاعمال مان .(19)
وقتى نامه هاى ما را بردند پيش امام زمان عليه السّلام (در روايات است كه هر هفته مىبرند، هفته اى دو دفعه ). وقتى كه مى برند،اعمال ما جورى باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم . ما آن طور نيست كه خودسربخواهيم يك كارى را انجام بدهيم .(20)
اگر يك وقت ، نامه ى عمل يك روحانى را بردند و به امام زمان عليه السّلام دادند و آنملايكة اللّهى كه بردند و نامه را دادند، بگويند: اين هم روحانى شما، اين ها پاسداراناسلام شماهستند؟ و امام زمان عليه السّلام خجالت بكشد، نعوذ باللّه . او علاقه دارد بهشما. شما ببينيد اگر اين آقا، خودشان خيلى منزه است ، از پسرشان يك چيزى صادربشود، خودشان سرافكنده مى شوند. اگر از خادم شان يك چيزى صادر بشود، خودشانسرافكنده مى شوند. ما همه خادم هستيم . از ما توقع هست . از شما توقع هست .(21)
من خوف دارم كه كارى بكنيم كه امام زمان عليه السّلام پيش خدا شرمنده بشود. اين ها شيعهى تو هستند اين كار را مى كنند! نكند يك وقت خداى نخواسته ، يك كارى از ماها صادربشود كه وقتى نوشته برود، نوشته هاى ملايكة اللهى كه مراقب ما هستند، رقيب هستند، هرانسانى ، رقيب دارد و مراقبت مى شود. ذره هايى كه بر قلب هاى شما مى گذرد، رقيب دارد.چشم ما رقيب دارد. گوش ما رقيب دارد. زبان ما رقيب دارد. قلب ما رقيب دارد. كسانى كهمراقبت مى كنند اين ها را، نكند كه خداى نخواسته از من و شما و ساير دوستان امام زمانعليه السّلام يك وقت ، چيزى صادر بشود كه موجب افسردگى امام زمان عليه السّلامباشد. مراقبت كنيد از خودتان ، پاسدارى كنيد از خودتان .(22)
3. كسب رضايت حضرت بقية اللّه (عج )
رهبر همه ى شما و همه ى ما، وجود مبارك بقية اللّه عليه السّلام است و بايد ماها و شماهاطورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست ، به دست بياوريم.(23)
من اميدوارم كه همه ى خواهرها و برادرها و همه ى قشرهاى اين ملت و همه ى ما، از خدمتگزاران به اسلام و ولىّ عصر عليه السّلام باشيم . ما در يك مملكتى هستيم كه مملكتولىّ عصر عليه السّلام است و وظيفه ى آن هايى كه در مملكت ولىّ عصر عليه السّلامزندگى مى كنند، يك وظيفه ى سنگين است . نمى توانيم ما لفظاً بگوييم ما در زيرپرچم ولىّ عصر عليه السّلام هستيم و عملاً توى آن مسير نباشيم ، چنان چه نمى توانيمبگوييم كه ما، جمهورى اسلامى داريم و عملاً آن طور نباشيم ، اسلامى نباشيم .(24)
4. انتظار يعنى مقابله با ظلم
در بعضى روايات كه من حالا نمى دانم صحت و سقمش را، هست كه يكى از چيزهاى مستحب ايناست كه مؤ منين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه ى مهيّا، نه اين كه اسلحه رابگذارند كنار و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشند براى اين كه با ظلم مقابله كنند، باجور مقابله كنند. تكليف است . نهى از منكر است . به همه ى ما تكليف است كه بايد مقابلهكنيم با اين دستگاه هاى ظالم ، خصوصاً دستگاه هايى كه با اساس مخالفند.(25)
ما منتظران مقدم مباركش ، مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش ‍ كنيم تا قانونعدل الهى را در اين كشور ولىّ عصر عليه السّلام حاكم كنيم و از تفرقه و نفاق ودغل بازى بپرهيزيم و رضاى خداوند متعال را در نظر بگيريم .(26)
اميدوارم كه ما همه جزء هياءت قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام ، قرآن ، تحتلواى حضرت صاحب عليه السّلام براى ما تعيين فرموده اند،عمل كنيم و صورت ها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى .
شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب عليه السّلام ذكر شده است ،دنبال همين آيه شريفه كه مى فرمايد: قل اِنّما اَعِظُكُم بِواحِدة اءن تَقوموا لِلّه مثنى وفرادى ، دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم . قيام واحد كه بالاترين قيام ،همان قيام آن شخص واحد است . و همه ى قيام ها بايددنبال آن قيام باشد و قيام للّه باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد كه :قل انّما اعظكم بواحدة . به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه ايناست كه ، قيام كنيد و قيام لِلّه باشد. قيام لِلّه كنيد. البته آن حضرت قيام لِلّه مىفرمايند و آن لِلّهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست ، براى ديگران نيست . لكنشيعه هاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اين كه قيام كنند لِلّه ،براى خدا.(27)
اميد آن است كه مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخيزند و داد خود را از مستكبران بگيرند ومقدّمات فرج آل محمد صلّى اللّه عليه و آله را فراهم نمايند.(28)
ان شاءاللّه ، اسلام را به آن طور كه هست ، در اين مملكت پياده كنيم و مسلمين جهان نيزاسلام را در ممالك خودشان پياده كنند و دنيا، دنياى اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنيابر طرف بشود و مقدّمه باشد براى ظهور ولىّ عصر ارواحنا له الفداء.(29)
اين چيزى كه ما در اين وقت ، در اين عصر وظيفه داريم ، اين مهم است . همه انتظار داريموجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمى شود. بلكه با وضعى كه بسيارى دارند،انتظار نيست .(30)
فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم . كار را هم چو بكنيم كه مهيّا بشودعالم ، براى آمدن حضرت عليه السّلام .(31)
5. برداشت هاى انحرافى از انتظار
بعضى ها انتظار فرج را به اين مى دانند كه در مسجد، در حسينيه ، درمنزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان عليه السّلام را از خدا بخواهند. اين ها مردمصالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند، بلكه بعضى از آن ها را كه من سابقاً مىشناختم ، بسيار مرد صالحى بود. يك اسبى هم خريده بود. يك شمشيرى هم داشت و منتظرحضرت صاحب عليه السّلام بود. اين ها به تكاليف شرعى خودشان همعمل مى كردند و نهى از منكر هم مى كردند و امر به معروف هم مى كردند، لكن همين . ديگرغير از اين كارى ازشان نمى آمد و به فكر اين هم ، كه يك كارى بكنند، نبودند.
يك دسته ى ديگرى بودند كه انتظار فرج را مى گفتند: اين است كه ، ما كار نداشتهباشيم به اين كه در جهان چه مى گذرد، بر ملت ها چه مى گذرد، بر ملت ما چه مىگذرد. به اين چيزها، ما كار نداشته باشيم . ما تكليف هاى خودمان راعمل مى كنيم . براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللّه درست مىكنند. ديگر ما تكليفى نداريم . تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى بهكار آن چه در دنيا مى گذرد يا در مملكت خودمان نداشته باشيم . اين ها هم يك دسته اى ،مردمى بودند كه صالح بودند.
يك دسته اى مى گفتند: كه خوب ! بايد عالم پر معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايدنهى از منكر نكنيم ، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مى خواهند بكنند، گناه هازياد بشود كه فرج نزديك بشود.
يك دسته اى از اين بالاتر بودند. مى گفتند: بايد دامن زد به گناه ها. دعوت كرد مردم رابه گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت عليه السّلام تشريف بياورند. اين هميك دسته اى بودند كه البته در بين اين دسته ، منحرف هايى هم بودند. اشخاص سادهلوح هم بودند. منحرف هايى هم بودند كه براى مقاصدى ، به اين امر دامن مى زدند.
يك دسته ى ديگرى بودند كه مى گفتند: هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اينحكومت باطل است و برخلاف اسلام است . آن ها مغرور بودند. آن هايى كه بازيگر نبودندمغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشودقبل از ظهور حضرت ، آن عَلَم ، عَلَم باطل است . آن هاخيال كرده بودند كه نه ، هر حكومتى باشد. در صورتى كه آن روايات كه هر كس ‍ عَلَمبلند كند عَلَم مهدى ، به عنوان مهدويّت بلند كند. حالا ما فرض ‍ مى كنيم كه يك هم چورواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه ما تكليف مان ديگر ساقط است . يعنى خلافضرورت اسلام ، خلاف قرآن ؟ اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا حضرت صاحب بيايد.حضرت صاحب كه تشريف مى آورند، براى چى مى آيند؟
براى اين كه گسترش بدهند عدالت را. براى اين كه حكومت را تقويت كنند. براى اين كهفساد را از بين ببرند. ما برخلاف آيات شريفه ى قرآن ، دست از نهى از منكر برداريم ،دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اين كه حضرت بيايند.حضرت بيايند چه مى كنند؟
حضرت مى آيند مى خواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفى نداريم ؟ ديگربشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد! به حسب راءىاين جمعيت كه بعضى شان بازيگرند و بعضى شان نادان ، اين است كه ما بايد بنشينيمدعا كنيم به صدام ! هر كسى نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است ، براى اين كهحضرت دير مى آيند! و هركسى دعا كند به صدام ، براى اين كه ، اين فساد زياد مى كند.ما بايد دعاگوى آمريكا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذناب شان ، ازقبيل صدام باشيم و امثال اين ها، تا اين كه اين ها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرتتشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟
حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند. همان كارى كه ما مى كنيم و ما دعا مى كنيم كهظلم و جور باشد، حضرت مى خواهند همين را بَرَش دارند. ما اگر دست مان مى رسيد، قدرتداشتيم بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم . تكليف شرعى ماست . منتها مانمى توانيم . اينى كه هست ، اين است كه حضرت عالم را پر مى كنند از عدالت . نه شمادست برداريد از اين تكليف تان ، نه اين كه شما ديگر تكليف نداريد.(32)
(اگر خود حضرت صاحب عليه السّلام مقتضى بدانند، خوب ، خودشان تشريفبياورند)! يكى از علما اين جورى مى گفت (خدا رحمتش كند) كه : (من كه دلم بيشتر ازحضرت صاحب عليه السّلام براى اسلام نسوخته است . خوب ايشان هم كه مى بينند اين را،خود ايشان بيايند، چرا من بكنم ؟).
اين منطق اشخاصى است كه مى خواهند از زير بار دَر بروند. اسلام ، اين ها را نمىپذيرد. اسلام ، اين ها را به هيچ چيز نمى شمرد. اين ها مى خواهند از زير بار دَر بروند.يك چيزى درست مى كنند. دو تا روايت از اين طرف ، از آن طرف مى گردند، پيدا مى كنندكه خير، (با سلاطين مثلاً بسازيد، دعا كنيد به سلاطين ). اين ، خلاف قرآن است . اين هانخوانده اند قرآن را. اگر صد تا هم چو روايت هايى بيايد، ضرب به جدار مى شود.خلاف قرآن است ، خلاف سيره ى انبياست يا اين كه روايتى نيست . شما وقتى ملاحظه مىكنيد آن همه رواياتى كه اگر كسى ميل به اين بكند. كه رواياتى است كه : اگرمايل باشى كه زنده باشد اين سلطان ، تو هم با او هستى . مسلمان مگر مى شودمايل باشد به اين كه يكى زنده باشد و ظلم بكند، آدم بكشد؟ رابطه داشته باشد با يككسى كه آدم مى كشد؟ عالِم مى كشد؟ علما را مى كشد؟(33)
اين هايى كه مى گويند كه هر عَلَمى بلند بشود / و هر حكومتى /خيال كردند كه هر حكومتى باشد، اين برخلاف انتظار فرج است . اين ها نمى فهمند چىدارند مى گويند. اين ها تزريق كردند بهشان كه اين حرف ها را بزنند. نمى دانند دارندچى چى مى گويند. حكومت نبودن ؛ يعنى اين كه همه ى مردم به جان هم بريزند، بكشند همرا، بزنند هم را، از بين ببرند. برخلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مى زديم ، براى اين كهخلاف آيات قرآن است .(34)
ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد. درمقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توى دهنش بزند و نگذارد كه اين قدر ظلم زيادبشود، اين ارزش دارد. ما تكليف داريم آقا! اين طور نيست كه حالا كه ما منتظر ظهور امامزمان عليه السّلام هستيم ، پس ديگر بنشينيم در خانه هامان ، تسبيح را دست بگيريم وبگوييم عجّل على فرجه . عجّل با كار شما بايدتعجيل بشود. شما بايد زمينه را فراهم كنيد براى آمدن او و فراهم كردن اين است كه ،مسلمين را با هم مجتمع كنيد. همه با هم بشويد، ان شاءاللّه ظهور مى كند ايشان .(35)
6. لزوم حكومت اسلامى در دوران غيبت كبرى
اكنون كه دوران غيبت امام عليه السّلام پيش آمده و بناست احكام حكومتى اسلام باقى بماندو استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست ، تشكيل حكومت لازم مى آيد.عقل هم به ما حكم مى كند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانيمجلوگيرى كنيم . اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم .(36)
از غيبت صغرى تا كنون كه هزار و چند صد سال مى گذرد و ممكن است صد هزارسال ديگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورند، درطول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟ و هر كه هر كارى خواستبكند؟ هرج و مرج است ؟!
قوانينى كه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراى آن ،بيست و سه سال زحمت طاقت فرسا كشيد، فقط براى مدت محدودى بود؟ آيا خدا، اجراىاحكامش را محدود كرد به دويست سال ؟ و پس از غيبت صغرى ، اسلام ديگر همه چيزش را رهاكرده است ؟
اعتقاد به چنين مطالبى يا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است . هيچكس نمى تواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضى وطن اسلامى دفاعكنيم يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود، قانون كيفرىاسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود.(37)
اكنون كه شخص معينى از طرف خداى تبارك و تعالى براى احراز امر حكومت در دوره ىغيبت تعيين نشده است ، تكليف چيست ؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نمى خواهيم ؟اسلام فقط براى دويست سال بود؟ يا اين كه اسلام ، تكليف را معين كرده است ، ولىتكليف حكومتى نداريم ؟
معناى نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بى حالى ،دست روى دست بگذاريم كه هر كارى مى خواهند بكنند؟ و ما اگر كارهاى آن ها را امضاءنكنيم ، رد نمى كنيم . آيا بايد اينطور باشد؟ يا اين كه حكومت لازم است و اگر خدا،شخص معينى را براى حكومت در دوره ى غيبت تعيين نكرده است ، لكن آن خاصيت حكومتى را كهاز صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب عليه السّلام موجود بود، براى بعد از غيبت هم قرارداده است .(38)
نگوييد بگذار تا امام زمان عليه السّلام بيايد. شما نماز را هيچ وقت مى گذاريد تاوقتى كه امام زمان عليه السّلام آمد، بخوانيد؟ حفظ اسلام واجب تر از نماز است . منطق حاكمخمين را نداشته باشيد كه مى گفت : (بايد معاصى را رواج داد تا امام زمان عليه السّلامبيايد. اگر معصيت رواج پيدا نكند، حضرت ظهور نمى كند!) اين جا ننشينيد فقط مباحثهكنيد، بلكه در ساير احكام اسلام مطالعه كنيد. حقايق را نشر دهيد، جزوه بنويسيد و منتشركنيد. البته ، مؤ ثر خواهد بود. من تجربه كرده ام كه تاءثير دارد.(39)
از همه شكننده تر، شعار گمراه كننده ى (حكومتقبل از ظهور امام زمان عليه السّلام باطل است ) و هزاران (اِن قلت ) ديگر، مشكلاتبزرگ و جان فرسايى بود كه نمى شد با نصيحت و مبارزه ى منفى و تبليغات ، جلوىآن ها را گرفت . تنها راه حل ، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند، وسيله اش را آمادهنمود. علما و روحانيت متعهد، سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرفاسلام شليك مى شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(40)
اين نويسنده ى جاهل باز در كتابچه ى پوسيده ، حرف هايى نسنجيده به دين و دين داراننسبت مى دهد و از آن ، نتيجه هاى شگفت آور مى گيرد. مى گويد: (دين امروز ما مى گويد:هر دولتى كه پيش از قيام قائم برپا شود،باطل است - كل رايةٍ تُرفع قبل قيام القائم ، فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه - . مىگويد: كار سلطان و همراهى با آن عديل كفر است - ساءلته عنعمل السلطان ؟ فقال : الدخول فى اعمالهم و العون لهم و السعى فى حوائجهمعديل الكفر - . مى گويد: قتال به همراهى غير امام مانند خوردن گوشت خوك و خون است ).بلكه در حديث صحيح ، آماده بودن براى جنگ با دشمن را هم نهى كرده .
اين نويسنده ، مطالب را درهم و برهم كرده و روى هم ريخته ، بى خردانه به اعتراضبرخاسته . اين احاديث هيچ مربوط به تشكيل حكومت خدايى عادلانه كه هر خردمند لازم مىداند، نيست . بلكه در روايت اول ، دو احتمال است . يكى آن كه راجع به خبرهاى ظهور ولىّعصر عليه السّلام باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگويد عَلَم هايىكه به عنوان امامت قبل از قيام قائم برپا مى شود،باطل است . چنانچه در ضمن همين روايت ، علامت هاى ظهور هم ذكر شده است . واحتمال ديگر آن كه از قبيل پيش گويى باشد از اين حكومت هايى كه در جهانتشكيل مى شود تا زمان ظهور كه هيچ كدام به وظيفه ى خودعمل نمى كنند و همين طور هم تاكنون بوده . شما چه حكومتى در جهان بعد از حكومت على بنابى طالب عليه السّلام سراغ داريد كه حكومت عادلانه باشد و سلطانش ، طاغى وبرخلاف حق نباشد؟
اكنون اگر كسى تكذيب كند از وضع يك حكومتى كه اين حكومت ها جائرانه است و كسى همتا زمان دولت حق نمى تواند آن ها را اصلاح كند، چه ربط دارد به اين كه حكومت عادلانهنبايد تشكيل داد؟ بلكه اگر كسى جزيى اطلاع از اخبار ما داشته باشد، مى بيند كههميشه امامان شيعه با آن كه حكومت هاى زمان خود را حكومت ظالمانه مى دانستند و با آن ها آنطورها كه مى دانيد سلوك مى كردند، در راهنمايى براى حفظ كشور اسلامى و در كمك هاىفكرى و عملى ، كوتاهى نمى كردند و در جنگ هاى اسلامى در زمان خليفه ى جور بازشيعيان على عليه السّلام پيش قدم بودند. جنگ هاى مهم و فتح هاى شايانى كه نصيبلشكر اسلام شده ، مطلعين مى گويند و تاريخ نشان مى دهد كه ، يا به دست شيعيان علىعليه السّلام يا به كمك هاى شايان تقدير آن ها بوده ، شما همه مى دانيد كه سلطنت بنىاميه در اسلام ، بدترين و ظلمانه ترين سلطنت ها بوده و دشمنى و رفتارشان را باآل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و فرزندان على بن ابى طالب عليهم السّلام همه مىدانيد. و در ميان همه ى بنى هاشم ، بدسلوكى و ظلم شان نسبت به على بن الحسين زينالعابدين عليه السّلام بيشتر و بالاتر بود. به همين سلطنت وحشيانه ى جائرانه ببينيدعلى بن الحسين عليه السّلام چه قدر اظهار علاقه مى كند....
اما روايت دوم كه مى گفت : داخل شدن در عمل سلطان و معاونت كردن از او و رفع حاجت او راكردن ، هم دوش كفر است . اين ماجراجوى بى خرد چنان چه تاكنون ديديد و عادت دارد، درنقل روايات خيانت مى كند وگرنه مطلب ، روشن تر از آن است كه در آن ، خود را نيازمندبه جواب بدانيم . اين روايت و امثال آن كه روايات بسيارى است ، جلوگيرى ازداخل شدن در تشكيلات دولت است براى اعانت به ظالم و كمك كارى كردن بر ستم كارىها. اين در تمام قوانين عالم ممنوع است .... ما مى گوييم در همان تشكيلات خانمان سوزديكتاتورى هم اگر كسى وارد شود براى جلوگيرى از فسادها و براى اصلاححال كشور و توده ، خوب است . بلكه گاهى هم واجب مى شود. خوب است آقايان رجوع كنندبه كتب فقها در باب ولايت از قِبَل ظالم ، ببينند آن ها چه مى گويند....
اين بى خردان ماجراجو فقط براى آن كه دولت و ملت را با دين دارى و دين داران وخصوصاً با ملاّها بدبين كنند، در ميان كتاب ها مى گردند، يك حديث پيدا مى كنند. بى آنكه بگويند اين حديث در چه موضوعى وارد شده است ، به چشم آن ها مى كشند.غافل از آن كه خوانندگان اين اوراق ، بسيارى شان دست كم با تاريخ اسلام سر و كاردارند. آن ها مى دانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصى اين خاندان ، درشغل دولتى داخل بودند و ائمه ى دين آن ها را تاءييد و تمجيد مى كردند؛مثل : على بن يقطين و محمد بن اسماعيل بن بزيع و عبداللّه نجاشى ؛ والى اهواز و ديگرانو همين طور از بزرگان علماى ما در دربار سلاطين وارد بودند، چنان چه پيش از اين ، اسمآن ها را برديم .
و اما روايت سوم كه مى گويد: قتال به همراهى غير امام ، مانند خوردن گوشت خوك و خوناست . اين جاهل بى خرد، نسنجيده و كتاب هاى فقها را نديده ، اين بيهوده را مى گويد. دراسلام ، دوگونه جنگ است كه يكى را جهاد مى گويند و آن كشورگيرى است با شرطهايىكه براى آن شده است و ديگرى ، جنگ براى استقلال كشور و دفع اجانب از آن است .
جهاد كه عبارت از كشورگيرى و فتح ممالك است ، پس از آن است كه ، دولت اسلامى باوجود امام يا به امر امام تشكيل مى شود و در اين صورت ، اسلام بر تمام مردان كه به حدّبلوغ رسيده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوك كه از افراد اجانب است ، نباشند، واجبكرده است كه براى كشورگيرى حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالك جهانمنتشر كنند و بايد همه ى جهانيان بدانند كه كشورگيرى اسلام با كشورگيرى فرمانفرمايان جهان ، فرق ها دارد....
و چون معلوم شد كه جهاد اسلامى ، كشورگيرى مانند ساير كشورگيرى ها نيست . البتهبايد تشكيل حكومت اسلامى در تحت نظر امام عادل يا به امر او بشود تا به اين امر اقدامشود وگرنه ، چون كشورگيرى ديگر جهانيان شود كه آن از حكم خرد، بيرون و ازبيدادگرى ها و ستم كارى ها به شمار مى رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامى از آن دورو برى است .
و اما قسم دوم از جنگ اسلامى كه به نام دفاع اسم برده شده و آن ، جنگيدن براى حفظاستقلال كشور و دفاع از اجانب است ، به هيچ وجه مشروط به وجود امام يا نايب امام نيست وكسى از مجتهدين نگفته كه دفاع را بايد با امام يا جانشين آن كرد، بلكه بر تمام افرادتوده واجب است به حكم اسلام ، از كشور اسلامى محافظت كنند واستقلال آن را پابرجا نمايند.(41)
7. انقلاب اسلامى ، مقدمه ى نهضت جهانى حضرت ولىّ عصر (عج )
انقلاب مردم ايران ، نقطه ى شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم دارى حضرتحجّت - ارواحنا فداه - است كه خداوند بر همه ى مسلمانان و جهانيان منّت نهد و ظهور وفرجش را در عصر حاضر قرار دهد.(42)
ما امروز دورنماى صدور انقلاب اسلامى را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مىبينيم و جنبشى كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شدهو در حال گسترش است ، اميد بخش آتيه ى روشن است و وعده ى خداوند تعالى را نزديك ونزديك تر مى نمايد. گويى جهان مهيّا مى شود براى طلوع آفتاب ولايت از افق مكّه معظّمه، و كعبه ى آمال محرومان و حكومت مستضعفان .(43)
اين كشورى كه كشور ائمه ى هدى و كشور صاحب الزمان عليه السّلام است ، بايد كشورىباشد كه تا ظهور موعود ايشان به استقلال خودش ادامه بدهد ،قدرت خودش را در خدمت آنبزرگوار قرار بدهد كه عالم را ان شاءاللّه بهعدل و داد بكشد و از اين جورهايى كه بر مستضعفان مى گذرد،جلوگيرى كند.(44)
من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم ، ومتصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولىّ عصر عليه السّلام است.(45)
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ى ستم گران را در كشورهاى اسلامى مى شكنيم وبا صدور انقلاب مان كه در حقيقت ، صدور انقلاب راستين و بيان احكام محمدى صلّى اللّهعليه و آله است ، به سيطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه مى دهيم و به يارى خدا،راه را براى ظهور منجى ، مصلح كل و امامت مطلق حق ، امام زمان - ارواحنا فداه - هموار مى كنيم.(46)
اگر اين جمهورى اسلامى از بين برود، اسلام آن چنان منزوى خواهد شد كه تا آخرِ ابد،مگر در زمان حضور حضرت ، نتواند سرش را بلند كند.(47)
تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان -ارواحنا فداه - را مفيد و راه گشا مى دانستند. امروز از اين كه در گوشه اى خلاف شرعىكه هرگز خواست مسؤ ولين نيست ، رخ مى دهد، فرياد وا اسلاما سر مى دهند! ديروز حجتيهاى ها، مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه ى مبارزات ، تمام تلاش خود را نمودند تااعتصاب چراغانى نيمه ى شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابى تر از انقلابيونشده اند.(48)
8. مهيّا شدن براى ظهور
ما بايد در اين طور روزها و در اين طور ايام اللّه توجه كنيم كه خودمان را مهيّا كنيم ازبراى آمدن آن حضرت . من نمى توانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم ، بزرگ تر از ايناست . نمى توانم بگويم كه شخص اول است ، براى اين كه دومى در كار نيست . ايشان رانمى توانيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الاّ همين كه مهدى موعود است . آنى است كه خداذخيره كرده است براى بشر و ما بايد خودمان را مهيّا كنيم از براى اين كه اگر چنان چهموفق شديم ان شاءاللّه به زيارت ايشان ، طورى باشد كه روسفيد باشيم پيش ايشان .تمام دستگاه هايى كه الآن به كار گرفته شده اند در كشور ما، اميدوارم كه در سايركشورها هم توسعه پيدا بكند. بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيّاكنند براى ملاقات حضرت مهدى عليه السّلام .(49)
9. اصلاحات مصلح موعود
مكتب ولىّ امر را به آن توجه كنيد كه ، براى تعليم و تربيت اين انسان است كه از حدّحيوانيت برسانَدَش به حدّ انسانيت و رشد انسانى پيدا كند و تربيت هاى انسانى پيدا كندو تعليمات ، تعليمات صحيح باشد.(50)
ولىّ عصر - ارواحنا له الفداء - كه او تا ازل احياء مى كند دين خداى تبارك و تعالىرا.(51)
دنيا عليل است . سران همه كشورها، الاّ انگشت شمار، نمى توانم بگويم اين يكى دوتا،سه تا، سران همه ى اين ها، مردم را مسموم كرده اند و افكار ملت هاى خودشان را مسمومكرده اند و عليل كرده اند ملت هاى خودشان را. آن قدر تحقير كرده اند از اين ملت ها، آنقدر اين ها را در فشار اقتصادى قرار داده اند و آن قدر اين بيچاره ها زحمت كشيدند و زحمتهاى شان را ديگران به غارت بردند، كه عليل شدند. افكارشان از بين رفته است . يكىمى خواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را. و من اميدوارم كه ان شاءاللّه حضرت بقيّة اللّهعليه السّلام زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعى بشر، با آن دم مسيحايى خود،اصلاح كنند اين ها را.(52)
مهدى منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از كعبه ندا سر مى دهد و بشريت را بهتوحيد مى خواند.(53)
حكومت جور بسته بشود و از بين برود. معروف در كار باشد. منكرات از بين بروند.حضرت صاحب عليه السّلام - ارواحنا فداه - هم كه تشريف مى آورند، براى همين معناست.(54)
آن كارى كه لشكر امام زمان عليه السّلام بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مىكرد، فرق دارد. همان طورى كه خود امام زمان عليه السّلام با طاغوت فرق داشت . آن ،حكومت جور بود و اين ، حكومت عدل . آن ، حكومت طاغوت بود و اين ، حكومت خدا. (55)
10. جامعه ى پس از ظهور
الف - زيبايى ها
به ما اين وعده را داده اند كه ، در يك وقتى كه امام زمان عليه السّلام ظهور كند، ايناختلافات از بين مى رود و همه برادروار با هم هستند. ديگر زورمند و زوركشى در كار نمىماند.(56)
و لهذا مى بينيد فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله ، در زمانحضرت صاحب عليه السّلام حكومت ، واحد مى شود. قدرت حكومت .... عدالت ، يك عدالتاجتماعى در همه ى عالم مى آيد، اما نه اين كه انسان ها بشوند يك انسان ديگر. انسان هاهمان ها هستند كه يك دسته شان خوبند، يك دسته شان بد. منتها آن هايى كه بد هستند،ديگر نمى توانند كارهاى خلاف بكنند.(57)
آن چه غايت تعليمات اسلامى است ، هم زيستى مسالمت آميز در سطح جهان است ، كه اميد استبا تعجيل در ظهور مهدى آخرالزمان - ارواحنا فداه -حاصل شود. و رسيدن انسان ها به كمال و سعادت اخروى است كه خداوند نصيب همگانفرمايد.(58)
ب - زشتى ها
در حكومت عدل بقيّة اللّه عليه السّلام هم عدالت جارى مى شود، لكن حبّهاى نفسانى دربسيارى از قشرها باقى است و همان حب هاى نفسانى است كه بعضى روايات هست كهحضرت مهدى عليه السّلام را تكفير مى كنند.(59)
ما نبايد توقع داشته باشيم كه ، صبح كنيم در حالى كه همه چيز سر جاى خودش باشد.در زمان حضرت صاحب عليه السّلام هم كه ايشان با تمام قدرت مى خواهندعدل را اجرا نمايند، با اين ترتيب نمى شود كه هيچ كس حتى خلاف پنهانى هم نكند. وبالاخره همان ها هم كه مخالف هستند، حضرت صاحب عليه السّلام را شهيد مى كنند و درروايات قريب به اين معنا دارد كه بعضى فقهاى عصر با ايشان مخالفت مى كنند.(60)
شما بدانيد كه اگر امام زمان عليه السّلام حالا بيايد، باز اين قلم ها مخالفند بااو.(61)
11. مفهوم واقعى عدالت
حالا البته اين پر كردن دنيا را از عدالت ، اين را ما نمى توانيم بكنيم . اگر مىتوانستيم مى كرديم . اما چون نمى توانيم بكنيم ، ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر ازظلم است . شما يك نقطه هستيد در عالم . عالم پر از ظلم است ، ما اگر بتوانيم جلوى ظلم رابگيريم ، بايد بگيريم . تكليف مان است . ضرورت اسلام و قرآن ، تكليف ما كرده استكه بايد برويم همه ى كار را بكنيم . اما نمى توانيم بكنيم . چون نمى توانيم بكنيم ،بايد او بيايد تا بكند، اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كهكار را نزديك بكنيم ، كار را هم چو بكنيم كه مهيّا بشود عالم براى آمدن حضرت عليهالسّلام .(62)
قضيه ى غيبت حضرت صاحب عليه السّلام ، قضيه ى مهمى است كه به ما مسايلى مىفهماند. مِنْجمله اين كه ؛ براى يك هم چو كار بزرگى كه در تمام دنيا، عدالت به معناىواقعى اجرا بشود، در تمام بشر نبوده كسى الاّ مهدى موعود عليه السّلام كه خداى تبارك وتعالى او را ذخيره كرده است براى بشر. هريك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالتآمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه ى عالم بكنند، لكن موفق نشدند.حتى رسول ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله كه براى اصلاح بشر آمده بود و براىاجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدندبه اين معنا. و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهدكرد نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مى فهمند - كه فقط قضيه ى عدالت در زمينبراى رفاه مردم باشد - بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيّت . انسان اگر هر انحرافىپيدا كند؛ انحراف عملى ، انحراف روحى ، انحراف عقلى ، برگرداندن اين انحرافات رابه معناى خودش ، اين ايجاد عدالت است در انسان . اگر اخلاقش ، اخلاق منحرفى باشد،از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد، اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است . اگر درعقايد، يك انحرافاتى و كجى هايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده ىصحيح و صراط مستقيم ، اين ايجاد عدالت است درعقل انسان . در زمان ظهور مهدى موعود عليه السّلام كه خداوند ذخيره كرده است او را، ازباب اين كه هيچ كس در اولين و آخرين ، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرتمهدى موعود عليه السّلام بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش ‍بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن ، با اين كه براى آن خدمت آمده بودند، خداىتبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه ى انبيا آرزو داشتند،لكن موانع ، اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه ى اوليا آرزو داشتند و موفقنشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اين كه اين بزرگوار راطول عمر داده ، خداى تبارك و تعالى ، براى يك هم چو معنايى ، ما از آن مى فهميم كه دربشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك هم چو معنايى نبوده است . و بعد از انبيا كه آن ها همبودند، لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اولياى بزرگ ، پدران حضرت موعودعليه السّلام ، كسى نبوده است كه بعد از اين ، اگر مهدى موعود عليه السّلام هممثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مى رفتند، ديگر در بشر، كسى نبوده است كه اين اجراىعدالت را بكند. نمى توانسته و اين ، يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك هم چومطلبى . و لهذا به اين معنا، عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفداء - بزرگ ترينعيد براى مسلمين است و بزرگ ترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين .
اگر عيد ولادت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله بزرگ ترين عيد است براى مسلمين .از باب اين كه موفق به توسعه ى آن چيزهايى كه مى خواست توسعه بدهد، نشد؛ چونحضرت صاحب عليه السّلام اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر ازعدل و داد خواهد كرد. به همه ى مراتب عدالت ، به همه ى مراتب دادخواهى ، بايد مابگوييم كه عيد شعبان - عيد تولد حضرت مهدى عليه السّلام - بزرگ ترين عيد استبراى تمام بشر - وقتى كه ايشان ظهور كنند ان شاءاللّه (خداوندتعجيل كند در ظهور او). تمام بشر را از انحطاط بيرون مى آورد. تمام كجى ها را راست مىكند: (يملاء الاءرض عدلاً بعد ما مُلِئت جوراً) هم چو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آنمى فهميم ، كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند. آن ، اين هست اما خير،بالاتر از اين معناست . معنى (يملاء الاءرض عدلا بعد ما ملئت جوراً)، الآن زمين و بعد ازاين ،از اين هم بدتر شايد بشود. پر از جور است . تمام نفوسى كه هستند انحرافات درآن ها هست . حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن ، انحرافاتى هست ولو خودش نداند. در اخلاقها، انحراف هست . در عقايد، انحراف هست . در اعمال ، انحراف هست و در كارهايى هم كه بشرمى كند، انحرافش معلوم است و ايشان ماءمورند براى اين كه تمام اين كجى ها را مستقيمكنند و تمام اين انحرافات را برگردانند بهاعتدال كه واقعاً صدق بكند: (يملاء الاءرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً). از اين جهت ، اين عيد،عيد تمام بشر است . تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد ان شاء اللّه و ظلم و جور را ازتمام روى زمين برمى دارند به همان معناى مطلقش . از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگىاست كه به يك معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله كه بزرگ تريناعياد است ، اين عيد به يك معنا بزرگ تر است .(63)
چه مبارك است ميلاد بزرگ شخصيتى كه برپا كننده ى عدالتى است كه بعثت انبيا عليهمالسّلام براى آن بود و چه مبارك است زادروز اَبَرمردى كه جهان را از شرّ ستم گران ودغل بازان تطهير مى نمايد و زمين را پس از آن كه ظلم و جور، آن را فراگرفته ، پر ازعدل و داد مى نمايد و مستكبران جهان را سركوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مىنمايد. و چه مسعود و مبارك است روزى كه جهان ازدغل بازى ها و فتنه انگيزى ها پاك شود و حكومتعدل الهى بر سراسر گيتى گسترش يابد و منافقان و حيله گران از صحنه خارج شوندو پرچم عدالت و رحمت حق تعالى بر بسيط زمين ، افراشته گردد و تنها قانونعدل اسلامى بر بشريت حاكم شود و كاخ ‌هاى ستم و كنگره هاى بيداد فروريزد و آن چهغايت بعثت انبيا عليهم صلوات اللّه و حاميان اوليا عليهم السّلام بوده ، تحقق يابد وبركات حق تعالى بر زمين نازل شود و قلم هاى ننگين و زبان هاى نفاق افكن ، شكسته وبريده شود و سلطان حق تعالى بر عالم پرتو افكن گردد و شياطين و شيطان صفتانبه انزوا گرايند و سازمان هاى دروغين حقوق بشر از دنيا برچيده شوند. و اميد است كهخداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور اين مولود فرخنده هر چه زودتر فرارساند وخورشيد هدايت و امامت را طالع فرمايد.(64)

next page

fehrest page