|
|
|
|
|
|
سرآغاز نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از (الگوهاىرفتارى ) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهمالسلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساىهجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاقپنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است .كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنارچشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله ، وحدتشان جاودانه است . مباحث ارزشمند آن درحال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاىعرفانى و شناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشهها خواهد درخشيد مانند: 1 - امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى الف - اخلاق فردى ب - اخلاق اجتماعى ج - آئين همسردارى 2 - امام على عليه السلام و مسائل سياسى 3 - امام على عليه السلام و اقتصاد الف - كار و توليد ب - انفاق و ايثارگرى ج - عمران و آبادى د - كشاورزى و باغدارى 4 - امام على عليه السلام و امور نظامى الف - اخلاق نظامى ب - امور دفاعى و مبارزاتى 5 - امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى 6 - امام على عليه السلام و علم و هنر الف - مسائل آموزشى و هنرى ب - مسائل علمى و فرهنگى 7 - امام على عليه السلام و مديريّت 8 - امام على عليه السلام و امور قضائى الف - امور قضائى ب - مسائل جزائى و كيفرى 9 - امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى 10 - امام على عليه السلام و مسائل حقوقى 11 - امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر) 12 - امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى 13 - امام على عليه السلام و مباحث تربيتى 14 - امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان 15 - امام على عليه السلام و تفريحات سالم الف - تفريحات سالم ب - تجمّل و زيبائى مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند،زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روشهاى الگوئى امام على عليهالسلام نيز خبر مى دهند، تنها داراى جذبه (قال ) نيست كه دربردارنده جلوه هاى(حال ) نيز مى باشد. دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى استاز رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و اززلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوانو مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمهزلال ولايت مى نوشيد كه هر روز با شناسائى منابع جديد درحال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است.(1) و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا: و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم . كه رسول گرامى اسلام فرمود: نَوِّروُا مَجالِسَكُم بِذِكرِ عَلِىّ بنِ اَبى طالِب (جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى (الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام ) حقيقتِ (چگونه بودن؟!) براى ما روشن مى شود. و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد. پيروى از امام على عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصومالهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع و مآخذ روائى و تاريخى وسياسى موجود كشف كنيم كه : (امام على عليه السلام چگونه بود؟) آنگاه بدانيم كه : (چگونه بايد باشيم ) زيرا خود فرمود: اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسبِقُكُم الَيهَا، وَ لا اءَنهاكُم عَنمَعصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُم ...(2) (اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را بهعمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه درعمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيشاز نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه بانام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح وسازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جابدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمهالله بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى اللهعليه و آله فرمود : (آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند) و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود : (اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند)(3) و اميدواريم كه كشف و شناسائى (الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام ) آغازمباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى (الگوهاى رفتارى )ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد. در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است . اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان رفتارهاى امام على عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد درارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود. گاهى عملى يا رفتارى را امام على عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجامداده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّقابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آنعمل كنند، كه در اخلاق فردى امام على عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كردهايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز توضيح داده اند كه :
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد. پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظركاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند : - غذاهاى ساده اى كه امام على عليه السلام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان وهمسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند. - لباس هاى پشمى و ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام مى پوشيد، امّاضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند. - در برخى از مواقع ، امام على عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان هاىديگر قابل پياده شدن نبود. حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه : لَن تَقدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعي نوُنى بِوَرَعٍ وَاجتَهاد (شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبى ها مرايارى دهيد.)(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگىشُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرااينگونه زندگى مى كنى ؟ عاصم بن زياد در جواب گفت : قَالَ: يَا اءَمِيرَ المُؤ مِنِينَ، هذَا اءَنتَ فِى خُشُونَةِ مَلبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءكَلِكَ! (عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مىبرى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود : قالَ: وَيحَكَ، إِنِّى لَستُ كَاءَنتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ العَدلِ اءَن يُقَدِّرُوااءَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيلاَ يَتَبَيَّغَ بِالفَقِيرِفَقرُهُ!(5) واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردمناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براىالگوپذيرى ارزشمند است مانند: 1 - ترويج فرهنگ نماز 2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت 3 - ترويج فرهنگ اذان 4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد 5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا 6 - حمايت از مظلوم و... زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوماجتماعى در حال دگرگونى است . گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ،ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّتها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارىمتغيّر و در حال دگرگونى است . ( الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام ) ضرورت ها 1- سياست هاى اقتصادى امام على عليه السلام 1 - اقتصاد هدفدار 2 - رشد اقتصادى و آبادانى كشور 3 - پرهيز از اميتاز دادن ها 4 - ضرورت امنيّت اقتصادى 5 - رعايت حقوق مستضعفان 6 - ضرورت شناخت علل كاستى هاى اقتصادى 7 - ضرورت رشد اقتصادى 8 - راه هاى رشد اقتصادى در نهج البلاغه و ديگر مجموعه هاى حديثى مطالب بسيارى از امام على عليه السلام درخصوص سياستهاى كلّى اقتصادى به چشم مى خورد، كه دستاوردهاى درخشانى در جهترونق اقتصادى خواهد داشت كه در اين قسمت به بعضى از آنها اشاره مى كنيم : 1 - اقتصاد هدفدار امام عليه السلام در قسمتى از نامه 53 به مالك اشتر مى نويسد: وَاعلَم اءَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصلُحُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ، وَلاَ غِنَى بِبَعضِهَا عَن بَعضٍ:فَمِنهَا جُنُودُ اللّهِ، وَمِنهَا كُتَّابُ العَامَّةِ وَالخَاصَّةِ، وَمِنهَا قُضَاةُ العَدلِ، وَمِنهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِوَالرِّفْقِ، وَمِنهَا اءَهلُ الجِزيَةِ وَالخَرَاجِ مِن اءَهلِ الذِّمَّةِ وَمُسلِمَةِ النَّاسِ، وَمِنهَا التُّجَّارُ وَاءَهلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنهَا الطَّبَقَةُ السُّفلَى مِن ذَوِى الحَاجَةِ وَالمَسكَنَةِ، وَكُلُّقَد سَمَّى اللّهُ لَهُ سَهمَهُ، وَوَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِى كِتَابِهِ اءَو سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى اللهعليه و آله عَهدا مِنهُ عِندَنَا مَحفُوظا.(6) (اى مالك بدان ! مردم از گروههاى گوناگونى مى باشند كه اصلاح هر يك جز باديگرى امكان ندارد، و هيچ يك از گروهها از گروه ديگر بى نياز نيست . از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى ، قضات دادگستر،كارگزاران عدل و نظم اجتماعى ، جزيه دهندگان ، پرداخت كنندگان ماليات ، تجّار وبازرگانان ، صاحبان صنعت و پيشه وران ، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندانمى باشند، كه براى هريك خداوند سهمى مقررّ داشته ، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنّتپيامبر صلى الله عليه و آله تعيين كرده كه پيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر مالازم است .) 2 - رشد اقتصاد براى عمران و آبادانى يكى ديگر از اصول كلّى در برنامه ريزى اقتصادى امام على عليه السلام توجّه بهآبادانى كشور و رونق دادن به كسب و تجارت است ، چنان كه خطاب به مالك اشتر مىنويسد: وَليَكُن نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ اءَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ، لاَِنَّ ذلِكَ لاَيُدْرَكُ إِلا بِالْعِمَارَةِ؛ وَمَنْ طَلَبَ الخَرَاجَ بِغَيرِ عِمَارَةٍ اءَخرَبَ البِلاَدِ، وَاءَهلَكَ العِبَادَ، وَلَميَستَقِم اءَمرُهُ إِلا قَلِيلا. فَإِن شَكَوا ثِقَلا اءَو عِلَّةً، اءَو انقِطَاعَ شِربٍ اءَو بَالَّةٍ، اءَو إِحَالَةَ اءَرضٍ اغتَمَرَهَا غَرَقٌ، اءَواءَجحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفتَ عَنهُم بِمَا تَرجُو اءَن يَصلُحَ بِهِ اءَمرُهُم ؛ وَلاَ يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَى ءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤُونَةَ عَنهُم ، فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيكَ فِى عِمَارَةِبِلاَدِكَ، وَتَزيِينِ وِلاَيَتِكَ، مَعَ استِجلاَبِكَ حُسنَ ثَنَائِهِم ، وَتَبَجُّحِكَ بِاستِفَاضَةِ العَدلِفِيهِم ، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم ، بِمَا ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إِجمَامِكَ لَهُم ، وَالثِّقَةَ مِنهُم بِمَا عَوَّدتَهُممِن عَدلِكَ عَلَيهِم وَرِفقِكَ بِهِم ، فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُاحتَمَلُوهُ طَيِّبَةً اءَنفُسُهُم بِهِ؛ فَإِنَّ العُمرَانَ مُحتَمِلٌ مَا حَمَّلتَهُ. وَإِنَّمَا يُؤ تَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ اءَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يَُعْوِزُ اءَهْلُهَا لاِ شْرَافِ اءَنْفُسِ الْوُلاَةِعَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انتِفَاعِهِمبِالعِبَرِ.(7) (بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جز باآبادانى فراهم نمى گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دستآورد، شهرها را خراب ، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدّتى دوام نياورد. پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينى ماليات ، يا آفت زدگى ، يا خشك شدن آب چشمهها، يا كمى باران ، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالى ، در گرفتن مالياتبه ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگراننسازد زيرا آن ، اندوخته اى است كه در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايتهاى تو نقشدارد، و رعيّت تو را مى ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، وبه افزايش قوّت آنان تكيّه خواهى كرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنانبخشيدى ، و با گسترش عدالت در بين مردم ، و مهربانى با رعيّت ، به آنان اطمينانخواهى داشت ، آنگاه اگر در آينده كارى پيش آيد و به عهده شان بگذارى ، با شادمانىخواهند پذيرفت ، زيرا عمران و آبادى قدرتتحمّل مردم را زياد مى كند. همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى كشاورزان است ، و تنگدستى كشاورزان ، به جهتغارت اموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخگذشتگان عبرت نمى گيرند.) 3 - پرهيز از اميتاز دادن ها و سوء استفاده هاى مالى مسئولان و كارگزاران هر حكومت ، خواص و نزديكانى دارند كه برخى از آنها چشم بهاستفاده از امكانات و بهره جويى و لذّت بردن ازاموال را دارند كه مى توانند در اقتصاد سالم كشوراختلال ايجاد كنند. امام على عليه السلام به كارگزاران خود اكيدا توصيه مى كند كه از چنين عناصرخطرناكى بپرهيزند. آنجا كه مى نويسد: ثُمَّ إِنَّ لِلوَالِى خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ استِئثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ، فَاحسِممَادَّةَ اءُولئِكَ بِقَطعِ اءَسبَابِ تِلكَ الاَْحْوَالِ. وَلاَ تُقطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِن حَاشِيَتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِيعَةً، وَلاَ يَطمَعَنَّ مِنكَ فِى اعتِقَادِ عُقدَةٍ، تَضُرُّبِمَن يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِى شِربٍ اءَو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ، يَحمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيرِهِم ،فَيَكُونَ مَهنَاءُ ذلِكَ لَهُم دُونَكَ، وَعَيبُهُ عَلَيكَ فِى الدُّنيَا وَالاَّْخِرَةِ. وَاءَلزِمِ الحَقَّ مَن لَزِمَهُ مِنَ القَرِيبِ وَالبَعِيدِ، وَكُن فِى ذلِكَ صَابِرا مُحتَسِبا، وَاقِعا ذلِكَ مِنقَرَابَتِكَ وَخَاصَّتِكَ حَيثُ وَقَعَ، وَابتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثقُلُ عَلَيكَ مِنهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِكَمَحمُودَةٌ.(8) (همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه وچپاولگرند، و در معاملاتانصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان ، و به هيچكدام ازاطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن ، و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قراردادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع ، يا زراعتمشترك ، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براى آنان ، وعيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است . حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش ، و اينشكيبايى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهمآورد، تحّمل سنگينى آن را به ياد قيامت برخود هموار ساز.) 4 - ضرورت امنيّت اقتصادى امنيّت اجتماعى و اقتصادى ، عامل مهمّى است كه بدون آن رونق و شكوفايى اقتصادى امكانپذير نيست ، كه در آن شيوه برخورد دولت با تُجّار و كسبه و توليد گنندگان وكارگران و برنامه ريزى دولتى در جهت امنيّت شغلى آنان مطرح است . كه امام على عليه السلام در اين باره در نامه 51 خطاب به كارگزاران مالياتى مىنويسد: وَلاَ تُحشِمُوا اءَحَدا عَن حَاجَتِهِ وَلاَ تَحبِسُوهُ عَن طَلِبَتِهِ، وَلاَ تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِى الخَرَاجِكِسوَةَ شِتَاءٍ وَلاَ صَيفٍ، وَلاَ دَابَّةً يَعتَمِلُونَ عَلَيهَا، وَ لا عَبدا، و لا تَضرِبُنَّ اءَحَدا سَوطالِمَكانِ دِرهَمٍ وَلاَ تَمَسُّنَّ مَالَ اءَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، مُصَلٍّ وَلاَ مُعَاهَدٍ، إِلا اءَن تَجِدُوا فَرَسا اءَو سِلاَحايُعدَى بِهِ عَلَى اءَهلِ الاِْسْلاَمِ، فإِنَّهُ لا يَنْبَغى لِلْمُسْلِمِ اءنْ يَدَعَ ذلِكَ فى اءَيْدِى اءَعْدَاءِالاِسْلامِ فَيَكُونَ شَوكَةً عَلَيهِ. وَلاَ تَدَّخِرُوا اءَنفُسَكُم نَصِيحَةً، وَلاَ الجُندَ حُسنَ سِيرَةٍ، وَلاَ الرَّعِيَّةَ مَعُونَةً، وَلاَ دِينَ اللّهِقُوَّةً، وَاءَبلُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ مَا استَوجَبَ عَلَيكُم ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحَانَهُ قَدِ اصطَنَعَ عِندَنَاوَعِندَكُم اءَن نَشكُرَهُ بِجُهدِنَا، وَاءَن نَنصُرَهُ بِمَا بَلَغَت قُوَّتُنَا، وَلاَ قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ العَلِيِّالعَظِيمِ.(9) (هرگز كسى را از نيازمندى او باز نداريد، و از خواسته هاى مشروعش محروم نسازيد، وبراى گرفتن ماليات از مردم ، لباسهاى تابستانى يا زمستانى ، و مركب سوارى ، وبرده كارى او را نفروشيد، و براى گرفتن درهمى ، كسى را با تازيانه نزنيد، و دست اندازى بهمال كسى (نمازگزار باشد، يا غيرمسلمانى كه در پناه اسلام است ) نكنيد، جز اسب يااسلحه اى كه براى تجاوز به مسلمانها بكار گرفته مى شود، زيرا براى مسلمان جايز نيست آنها را در اختيار دشمنان اسلام بگذارد، تا نيرومندتر ازسپاه اسلام گردند. از پند دادن به نفس خويش هيچ گونه كوتاهى نداشته ، و از خوشرفتارى با سپاهيان ،و كمك به رعايا، و تقويت دين خدا، غفلت نكنيد، و آن چه در راه خدا بر شما واجب است انجامدهيد، همانا خداى سبحان از ما و شما خواسته است كه در شكرگذارى كوشا بوده ، و باتمام قدرت او را يارى كنيم ، (و نيرويى جز از جانب خدا نيست ).
امام در نامه 25 نهج البلاغه در دستورالعملى بسيار ارزشمند، با توجّه به امنيّتاقتصادى و احترام به جان و مال مسلمين و حفظ حريماموال مردم به كارگزاران مالياتى سفارش مى كند كه : انطَلِق عَلَى تَقوَى اللّهِ وَحدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، وَلاَ تُرَوِّعَنَّ مُسلِما وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيهِ كَارِها،وَلاَ تَاءخُذَنَّ مِنهُ اءَكثَرَ مِن حَقِّ اللّهِ فِى مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمتَ عَلَى الحَيِّفَانزِل بِمَائِهِم مِن غَيرِ اءَن تُخَالِطَ اءَبيَاتَهُم ، ثُمَّ امضِ إِلَيهِم بِالسَّكِينَةِ وَالوَقَارِ؛ حَتَّىتَقُومَ بَينَهُم فَتُسَلِّمَ عَلَيهِم ، وَلاَ تُخدِج بِالتَّحِيَّةِ لَهُم ، ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللّهِ، اءَرسَلَنِى إِلَيكُم وَلِيُّ اللّهِ وَخَلِيفَتُهُ، لاَِّخُذَ مِنكُم حَقَّ اللّهِ فِياءَموَالِكُم ، فَهَل لِلّهِ فِي اءَموَالِكُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ. فَإِن قَالَ قَائِلٌ: لاَ، فَلاَ تُرَاجِعهُ، وَإِن اءَنعَمَ لَكَ مُنعِمٌ فَانطَلِق مَعَهُ مِن غَيرِ اءَن تُخِيفَهُ اءَوتُوعِدَهُ اءَو تَعسِفَهُ اءَو تُرهِقَهُ فَخُذ مَا اءَعطَاكَ مِن ذَهَبٍ اءَو فِضَّةٍ، فَإِن كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ اءَوإِبِلٌ فَلاَ تَدخُلهَا إِلا بِإِذنِهِ، فَإِنَّ اءَكثَرَهَا لَهُ. فَإِذَا اءَتَيتَهَا فَلاَ تَدخُل عَلَيهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيهِ وَلاَ عَنِيفٍ بِهِ. وَلاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَلاَ تُفزِعَنَّهَا، وَلاَ تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا، وَاصدَعِ المَالَ صَدعَينِ ثُمَّخَيِّرهُ، فَإِذَا اختَارَ فَلاَ تَعرِضَنَّ لِمَا اختَارَهُ. (با ترس از خدايى كه يكتاست و همتايى ندارد، حركت كن ، در سر راه هيچ مسلمانى رانترسان ، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه بهآبادى رسيدى ، در كنار آب فرود آى ، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار بهسوى آنان حركت كن ، تا در ميانشان قرار گيرى ، به آنها سلام كن ، و در سلام و تعارفو مهربانى كوتاهى نكن سپس مى گويى : (اى بندگان خدا، مرا ولىّ خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده ، تا حق خدا را كه دراموال شماست تحويل گيرم ، آيا در اموال شما حقّى است كه به نماينده او بپردازيد؟) اگر كسى گفت : نه ، ديگر به او مراجعه نكن ، و اگر كسى پاسخ داد : آرى ، همراهشبرو، بدون آن كه او را بترسانى ، يا تهديد كنى ، يا به كار مشكلى وادار سازى ،هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدوناجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست . آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن ، حيوانى را رَم مده ، وهراسان مكن ، و دامدار را مرنجان ، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه دهكه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن .) 5 - رعايت حقوق مستضعفان و محرومان محرومان و مستضعفان همواره مورد توصيه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بوده اند، آن بزرگوار لحظه اى از رسيدگى به حالآنان غافل نبود؛ نه تنها خود، چنين بود بلكه اين امر را به كارگزارانش هم توصيه مى كرد؛ در اين جا توجّه به يك نمونه از سفارش هاى آن حضرت ضرورى است : ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَوَاءَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا، وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِنحَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مَالِكَ، وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِْسْلاَمِ فِى كُلِّبَلَدٍ، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِى لِلاَْدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ. فَلاَ يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَ التَّافِهَ لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ.فَلاَ تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، وَلاَ تُصَعِّرخَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّد اءُمُورَ مَن لاَ يَصِلُ إِلَيكَ مِنهُم مِمَّنتَقتَحِمُهُ العُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ. فَفَرِّغ لاُِلئِكَ ثِقَتَكَ مِن اءَهلِ الخَشيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَليَرفَع إِلَيكَ اءُمُورَهُم ، ثُمَّاعمَل فِيهِم بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هؤُلاَءِ مِن بَينِ الرَّعِيَّةِ اءَحوَجُ إِلَىالاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ، وَكُلُّ فَاءَعْذِرْ إِلَى اللّهِ فِى تَاءْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ. وَتَعَهَّد اءَهلَ اليُتمِ وَذَوِى الرِّقَّةِ فِى السِّنِّ مِمَّن لاَ حِيلَةَ لَهُ، وَلاَ يَنصِبُ لِلمَساءَلَةِ نَفسَهُ،وَذلِكَ عَلَى الوُلاَةِ ثَقِيلٌ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ؛ وَقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلَى اءَقوَامٍ طَلَبُواالعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا اءَنفُسَهُم ، وَوَثِقُوا بِصِدقِ مَوعُودِ اللّهِ لَهُم . (سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، اززمين گيران ، نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتندارى نموده ، و گروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّىباش كه خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيتالمال ، و بخشى از غلّه هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پاييناختصاص ده ، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديكترينشان سهمى مساوى وجود داردو تو مسئوول رعايت آن مى باشى مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاىفراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچك تر نخواهد بود، همواره در فكرمشكلات آنان باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتررسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان را كوچك مى شمارند و كمتربه تو دسترسى دارند. براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند انتخاب كن ، تاپيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشانبگونه اى عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى ، زيرا اين گروه در ميان رعيّتبيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز كه در نزد خدامعذور باشى ، از يتيمان خردسال ، و پيران سالخورده كه راه چاره اى ندارند. و دست نيازبر نمى دارند، پيوسته دلجويى كن كه مسؤ وليّتى سنگين بر دوش زمامداران است . اگر چه حق ، تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى كند كه آخرت مى طلبند،نفس را به شكيبايى وا مى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمينان دارند.) 6 - ضرورت شناخت كاستى هاى اقتصادى كارشناسان علم اقتصاد، هنگامى كه در خصوصعوامل ركود اقتصادى يك كشور، بحث مى كنند بيشتر به علّت هاى مادى توجّه دارند، امّا در يك نظام الهى ، غير از عوامل ياد شده ، بهعوامل معنوى هم توجّه مى شود كه با ريشه يابى آنها، اقتصاد كشور رونق و شكوفايىبيشترى مى گيرد، چنان كه على عليه السلام در ريشه يابى تنگناهاى اقتصادى مىفرمايد: اِنّ اللّهَ يَبتَلِى عِبَادَهُ عِندَ الاَْعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الَّثمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَكَاتِ،وَإِغْلاَقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقلِعَ مُقلِعٌ، وَيَتَذَكَّرُ مُتَذَكِّرٌ، وَيَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ. وَقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحَانَهُ الاِْسْتِغْفَارَ سَبَبا لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَسُبْحَانَهُ: (استَغفِرُوا رَبَّكُم إِنَّهُ كَانَ غَفَّارا. يُرسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُم مِدرَارا. وَيُمدِدكُم بِاءَموَالٍ وَبَنِينَ وَيَجعَل لَكُم جَنَّاتٍوَيَجعَل لَكُم اءَنهَارا). فَرَحِمَ اللّهُ امرَاءً استَقبَلَ تَوبَتَهُ، وَاستَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ! فلسفه آزمايش ها (خداوند بندگان خود را كه گناهكارند، با كمبود ميوه ها، و جلوگيرى ازنزول بركات ، و بستن دَر گنج هاى خيرات ، آزمايش مى كند، براى آن كه توبه كننده اىبازگردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده ، پند گيرد، و بازدارنده ، راهنافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمىفروريختن روزى ، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود : (از پرودگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است ، بركات خود را از آسمان بر شمافرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان ، شما را يارى مى دهد، و باغستانهاو نهرهاى پرآب در اختيار شما مى گذارد)(10) پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، وپيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.)(11) 7 - ضرورت رشد اقتصادى امام على عليه السلام هنگامى كه زندگى فردى يك فرد مؤ من را زمان بندى مى كند، دركنار اقتصاد، عبادت و ارزش هاى اخلاقى را نيز مطرح مى فرمايد كه فرمود: لِلمُؤ مِنِ ثَلاَثُ سَاعَات : فَسَاعَةٌ يُنَاجِى فِيهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَةٌ يُخَلِّىبَينَ نَفسِهِ وَبَينَ لَذَّتِهَا فِيَما يَحِلُّ وَيَجمُلُ. وَلَيسَ لِلعَاقِلِ اءَن يَكُونَ شَاخِصا إِلا فِىثَلاَثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، اءَو خُطوَةٍ فِى مَعَادٍ، اءَو لَذَّةٍ فِى غَيرِ مُحَرَّمٍ. برنامه ريزى صحيح در زندگى (مؤ من بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادتپروردگار، و زمانى براى تاءمين هزينه زندگى ، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّتهايى كه حلال و زيباست . خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند، كسبحلال براى تاءمين زندگى ، يا گام نهادن در راه آخرت ، يا به دست آوردن لذّت هاىحلال .)(12) 8 - راه هاى رشد اقتصاد رشد اقتصادى در موارد زير امكان پذير است : - تجارت و بازرگانى 2 - توليد و كشاورزى 3 - رونق طرح هاى صنعتى 4 - اقتصاد مردمى در خطبه ها و بخصوص نامه ها و در برخى از حكمت ها به انواعكانال هاى توليد و جوانب گوناگون اقتصاد اشاره شده است . الف - رونق تجارت بازرگانى و تجارت ، نقش عمده اى در شكوفايى اقتصاد يك جامعه دارد، به طورى كهبى ترديد مى توان گفت رابطه مستقيمى ميان پيشرفت اقتصادى و توسعه تجارت وبازرگانى است ؛ به اين معنى كه هر جا فعاليّت هاى تجارى رونق داشته باشد، پيشرفت اقتصادى همزياد مى شود. از همين روست كه تجارت در همه زمان ها، مظهر فعّاليّت هاى اقتصادى است . و تُجّار و بازرگانان صالح طبقه ارزشمند جامعه به حساب آمده اند. همه دولت ها و حكومت ها با هر عقيده و مرامى به ناچار، به مسئله تجارت و بازرگانى ،اهميّت داده اند و بخش عمده اى از برنامه ريزى هاى خود را به اين امر اختصاص مى دهند،زيرا هرگاه فعّاليّت هاى تجارى ، در كشورى دستخوش نابسامانى گردد، در تمامىاركان جامعه ، اءثر خواهد گذاشت و هرجا كه امر بازرگانى بى رونق شود، توليد نيزنزول مى كند و با اين نزول پايه هاى اقتصادى مملكت ، فرو مى ريزد. تاءمّلى كوتاه در علل سقوط اقتصادى برخى از كشورهاى پيشرفته امروز و درروزگاران گذشته نشان مى دهد كه عوامل زير در فروپاشى اقتصاد آنان ، بسيار مؤ ثّربوده است : * نبودن راه هاى تجارى و بازرگانى مناسب ؛ * ناامنى در راه ها؛ * عدم قدرت مركزى براى برقرارى امنيّت در كشور؛ * عوارض سنگين گمركى و ماليت هاى نامعقول در راه ها و گذرگاه ها؛ پس از چندى كه حكومت مركزى در آن كشورها، قدرت يافت توانستند با اين آفت ها مبارزهكنند، و با رفع اين مشكلات و موانع ، ميدان تجارت گسترش يافت و اقتصاد آن كشورهارو به شكوفايى گذاشت .(13) امام على عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر به تمامى اينمسائل اشاره فرموده است : ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، وَاءَوصِ بِهِم خَيرا: المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِبِمَالِهِ، وَالمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُم مَوَادُّ المَنَافِعِ، وَاءَسبَابُ المَرَافِقِ، وَجُلا بُهَا مِنَالمَبَاعِدِ وَالمَطَارِحِ، فِى بَرِّكَ وَبَحرِكَ، وَسَهلِكَ وَجَبَلِكَ، وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُلِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَىغَائِلَتُهُ. وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ. وَاعلَم - مَعَ ذلِكَ - اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا،وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ. فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنْهُ. (سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارىسفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردنمى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابعاصلى منفعت ، و پديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش ، و آوردندگانوسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابان ها و درياها، و دشت ها وكوهستان ها، جاهاى سختى كه مردم در آن اجتماع نمى كنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعتندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ، مردمى آشتىطلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سرمى برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكّر دادم . اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله وبخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشىبراى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مىكرد.)(14)
ب - ارزش تجارت در اسلام كسب و تجارت از مشاغل شريف و مورد توجه اسلام است . زيرا تجارت وسيله اى براى تبادل مواد اوّليه و توليدات صنعتى و محصولاتكشاورزى و حيوانى است و اين تبادل مواد و آوردن اجناس از كشورى به كشور ديگر يا ازشهرى به شهر نقش مهمّى در رونق اقتصادى دارد، زيرا هر كس نمى توند به تنهايىهرچه را لازم دارد از منابع اصلى آن تهيّه كند، از اين رو تجارت پايه اصلى زندگىبوده و نظام جامعه بر آن استوار است . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد : (به تجارت بپردازيد زيرا شما را از مردم بى نياز مى كند. همانا خداوند عزّوجلشاغل امين را دوست دارد، مغبون ، پسنديده نيست و پاداش نمىگيرد.)(15) و با توجّه به آيه : (رجالٌ لا تُلهِيهم تجارةٌ و لا بَيعٌ عَن ذكرِاللّه ) امام اضافه كرد كه : (اينها از كسانى كه به نماز حاضر شوند و تجارت نكنندبرترند.)(16) فضيل بن يسار مى گويد : به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه دست از تجارت كشيده و از آن خوددارى نمودهام . حضرت فرمود : (چرا؟ مگر عاجز از تجارتى ؟ همين طور است كهاموال شما از دستتان مى رود. نه ، تجارت را رها نكنيد و با تجارت ازفضل خدا كمك بخواهيد.)(17) همه مى دانند كه : پيامبر اسلام عليه السلام به تجارت و بازرگانى توجّه داشته است كه حضرتش باعموى خود ابوطالب براى تجارت به شام مى رفت . سپس عامل خديجه شد ؛ و امانت دارى و خوش رفتارى او در تجارت مايه تعجّب خديجه گرديد كه همين امر باعثشد خديجه ثروتمند به حضرت پيشنهاد ازدواج دهد و پس از آن كه حضرت مبعوث بهرسالت شد، خديجه تمام ثروتش را در راه اسلام مصرف كند و باعث شكوفايى اسلاممحمّدى گردد. ج - نقش تجّار و صنعتگران اميرالمؤ منين عليه السلام از موقعى كه به مقام خلافت رسيد و مردم با او بيعت كردندنسبت به تُجّار و پيشه وران و صنعت گران توجّه خاصّى نشان داد و بر كار آنها نظارتمى كرد و به استانداران خود سفارش آنان را مى نمود، زيرا مى دانست كه غفلت از ارتجار و صنعتگران باعث پريشانى كشور و امت اسلامى خواهد شد. اين قضيّه در عصر حاضر كه حكومت هاى پيشرفته دنيا از راه تجارت و صنعت ، حكومت خودرا استوار مى كنند و بر ساير ملل هم پنجه مى اندازند، اهميّت بيشترى دارد. لذا امام على عليه السلام به اين امر مهم توجه كرده و از آفت هايى كه تجارت و صنعت رابه خطر مى اندازد جلوگيرى مى فرمود، لذا خود شخصا در كوچه و بازار حاضر مىشد، و با صداى بلند نقاط ضعف كار كسبه و پيشه وران را گوشزد مى كرد. امام على عليه السلام نسبت به آن تُجّار و صنعت گران سفاش مى كرد كه نوشت : ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، وَ اءَوصِ بِهِم خَيرا: المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِ بِمَالِهِ، (سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارىسفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردنمى باشند.) سپس ادامه مى دهد كه : وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ. وَاعلَم -مَعَ ذلِكَ - اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا،وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ. فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنْهُ. وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا: بِمَوَازِينِ عَدلٍ، وَاءَسعَارٍ لاَ تُجحِفُ بِالفَرِيقَينِ مِنَ البَائِعِوَالمُبتَاعِ. فَمَن قَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِإِسرَافٍ.(18) (اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله وبخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشىبراى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مىكرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجامگيرد، با نرخهايى كه برفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تواحتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن .) د - بازار در زمان حكومت امام عليه السلام در عصر حاضر، تجارت محور سياست دولت هاى بزرگ است ، زيرا امروزه نفت ،طلا،محصولات كشاورزى ، توليدات صنعتى و... به كشورهاى مختلف صادر مى شود ومعمولا تُجّار بزرگ با دولت هاى استعماگر در ارتباط بوده و تجارت را در انحصار خوددر مى آورند و انسان ها و دولت ها را به بردگى و ذلّت مى كشانند. از اين رو على عليه السلام در نامه اش به مالك به اين نكته توجّه داشته است كه مىفرمايد: (تجارت سالم ، باعث آرامش و رضايت جامعه است .) و دستور مى دهد كه به امور بازرگانان توجه كند تا اموالشان در معرض تلف و سرقتقرار نگيرد، تا مسلمانان خود منبع اصيل تجارت باشند و بيگانگان از اين راه تسلطى بر جامعهاسلامى پيدا نكنند. كه به مالك اشتر نوشت : وتَفَقَّد اُموُرَهُم بِحَضرتِك و فى حواشِى بِلادك(19) (مالك ! امور تجّار و صنعت گران را شخصا برّرسى كن ، چه آنان كه در شهرمشغول تجارتند، و چه آنان كه در اطراف زندگى مى كنند.) ه - نكوهش از سودجويى ابى جعفر فرازى مى گويد : عائله امام صادق عليه السلام و هزينه زندگى آن حضرت زياد شده بود، امام عليه السلام به فكر افتاد از طريق تجارت عايداتى به دست آورد. هزار دينار سرمايه فراهم كرد و به غلام خويش به نام (مصادف ) داد و فرمود: (اين هزار دينار را بگير و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش .) مصادف رفت و با آن پول متاعى كه قابل فروش در مصر باشد خريد و با كاروانى ازتجار كه همان متاع را حمل كرده بودند به سوى مصر روانه شد. همين كه به شهر مصر نزديك شدند، قافله اى از تجار كه از مصر خارج شده بودند بهآنها برخورد كردند. كاروان تجارى مدينه ضمن گفتگو با مستقبلين وضع و قيمت و كالاىحمل شده را جويا شدند. معلوم شد متاعى كه مصادف و دوستانش حمل كرده اند بازار خوبى دارد و آن متاع در مصركمياب است . صاحبان متاع از بخت نيك خود مسرور گشتند و هَم قَسَم شدند كه به سودى كمتر از صددر صد رضايت ندهند. اتفاقا اين متاع مورد نياز عموم مردم بود و ناچار بودند به هر قيمت كه هست آن را بخرند. كاروان مدينه وارد مصر شد و متاع خود را به صد در صد سود به فروش رساندند. (مصادف ) با هزار دينار سود خالص به مدينه برگشت و با خوشحالى به محضرامام صادق عليه السلام شرفياب شد و دو كيسه را كه در هر كدام هزار دينار بود جلوىامام عليه السلام گذاشت و گفت : يكى از دو كيسه سرمايه اى است كه شما به من داديد و ديگرى كه مساوىاصل سرمايه است سود خالصى است كه به دست آمده است .
امام عليه السلام فرمود : اين سود خيلى زياد است ! توچه كردى كه اين همه سود را چگونه به دست آوردى ؟
(مصادف ) قضيّه را براى امام عليه السلامنقل كرد كه : چون مردم مصر از اين متاع نداشتند قسم خورديم كه به كمتر از صد در صد سود خالصنفروشيم و اين كار را كرديم . امام عليه السلام فرمود : (سبحان اللّه ! شما سوگند خورديد كه در ميان مردم مسلمان بازار سياه درست كنيد؟ قسم خورديد به كمتر از سود خالص مساوىاصل سرمايه نفروشيد؟ نه ، چنين تجارت و سودى را هرگز نمى خواهم .) سپس امام عليه السلام يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود: (اين سرمايه من ) و به آن يكى دست نزد و فرمود: (من به آن كارى ندارم .) آنگاه فرمود : (اى مصادف ! شمشير زدن از كسبِ حلال ، آسانتر است.)(20) از اين گونه روايات استفاده مى شود كه وقتى مردم ، نيازمندِ متاعى هستند، جايز نيست آنمتاع در انحصار فردى يا گروهى قرار گرفته و سود كلانى از آن برده شود. و - نظارت امام على عليه السلام بر بازار امام على عليه السلام مردم را به تجارت ، تشويق مى كرد تا از اين طريق ، اقتصاد جامعهرونق بگيرد. جمله : اِتَّجروُا بارَكَ اللّهُ لَكُم (تجارت كنيد خداوند به شما بركت دهد)(21)
از آن حضرت ، مشهور است . امّا غير از تشويق ، بر كار آنان نظارت مستقيم هم داشت تا آداب و اخلاق تجارت رابياموزند و فعّاليت هاى تجارى شان را در چهار جوب اسلام ، قرار دهند. 1 - مرحوم كلينى از جابر از امام باقر عليه السلامنقل مى كند كه حضرت مى فرمود: اميرالمؤ منين عليه السلام در كوفه در پيش روى مردم هر روز صبح زود از خانه خودبيرون مى آمد، در حالى كه تازيانه اى در دست داشت كه به آن (سبيبه)(22) مى گفتند. در بازارهاى كوفه از اين بازار به آن بازار مى گشت و درمقابل هر بازارى مى ايستاد و خطاب به آنان مى فرمود: (اى كاسب ها! از خدا بترسيد.) تُجّار و كسبه وقتى صداى حضرت را مى شنيدند هرچه در دستشان بود به زمين مىگذاشتند و از صميم قلب متوجّه فرمايشات اميرالمؤ منين عليه السلام مى شدند و باگوش خود مى شنيدند كه مى فرمايد: (طلب خير را بر همه چيز، مقدم بداريد، با آسان گرفتن معامله به اموالتان بركتدهيد، به خريداران گران ندهيد تا به شما نزديك شوند و با بردبارى اخلاق خود را زينتدهيد، و از قسم خوردن دورى كنيد، و ز دورغ گويى بپرهيزيد و از ظلم و ستم كنارهبگيريد. با مظلومين و ستمديدگان با عدل و انصاف برخورد كنيد، دور ربا نگرديد و در اندازهگيرى و ميزان كم نگذاريد و اجناس مردم را بى ارزش و حقير نسازيد و خود را از مفسدينروى زمين قرار ندهيد.) به اين نحو به تمام بازارها يكى پس از ديگرى سركشى كرده و سپس برمى گشت وبراى رسيدگى به مراجعات مردم آماده شده و در جايگاه خود مى نشست.(23) - در كتاب (غارات ) از ابن سعيدنقل كرده است كه امير مؤ منان عليه السلام به بازار مى آمد و خطاب به بازاريان مىفرمود: (اى اهل بازار! از خدا بترسيد، قسم نخوريد، چرا كه قسم خوردن سرمايه را نابود كردهو بركت را از بين مى برد. تاجر فاجر است مگر آن كسى كه حق بدهد و حق بگيرد. سلام بر شما باد.) و بعد از گذشت چند روز دوباره به بازار مى آمد و عين همان فرمايشات را به آنهاگوشزد مى كرد. (24)
- در دعائم الاسلام از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده است كه : آن حضرت در حالى كه تازيانه اى به دست مى گرفت در بازارها به راه مى افتاد وكسانى را كه در خريد و فروش مسلمين كم فروشى و يا تقلب مى كردند با آن تنبيه مىكرد. اصبغ بن نباته مى گويد : روزى به حضرت عرض كردم ، شما در منزل بمانيد، من عوض شما اين كار را انجام مىدهم .
امام على عليه السلام فرمود: (اى اصبغ ! اين چه نصيحت و خيرخواهى است ؟) اصبغ مى گويد : حضرت بر مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله يعنى (شهبا) سوار مى شدند وتمام بازارها را يكى پس از ديگرى زير پا مى گذاشتند. روزى به بازار گوشت فروشان آمد و فرمود: (اى قصابان ! در كار گوسفندان شتاب مكنيد و پس از ذبح بگذاريد روح از بدنشانبيرون رود مبادا بر گوشت بدميد.) سپس به بازار خرما فروشان رفت و فرمود: (خوب و بد خرما را در مَعرض ديدِ مُشترى قرار دهيد.) بعد بين ماهى فروش ها رفت و فرمود: (غير از ماهى حلال گوشت ، ماهى ديگرى نفروشيد، از فروش ماهى هايى كه در دريا مردهو موجِ آب ، آنها را بيرون انداخته خوددارى كنيد.) سپس به محله كناسه (محلى است در كوفه ) آمد كه در آن جا تجارتهاى مختلفى وجود داشت، خطاب به خريداران و فروشندگان فرمود: (اى بازرگانان ! قسم خوردن در اين بازارها رايج شده قسمهايتان را با دادن صدقه درآميزيد، و از قسم خوردن خوددارى كنيد كه خداوندمتعال كسى را كه به دورغ قسم خورده باشد، منزّه و پاك نخواهدكرد.)(25)
- مرحوم كلينى نقل مى كند كه : حضرت امير عليه السلام به كنيزى برخورد كرد كه از قصابى گوشت مى خريد و مىگفت : گوشت زيادتر بده . اميرالمؤ منين عليه السلام به قصاب فرمود : (گوشت را زيادتر بده ، زيرا بركت را بيشتر مىكند.)(26)
نظير اين حديث در (كنزالعمال ) آمده كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود: (زيادش كن ، زيرا نيكوتر است براى فروشتو.)(27)
- در حديث ديگرى آمده است كه : اميرالمؤ منين على عليه السلام داخل بازار شد، و فرمود: (اى جماعت گوشت فروش ها! هر كس از شما در گوشت گوسفند بدمد از ما نيست ) مردى كه به آن حضرت ، پشت كرده بود، گفت :
|
|
|
|
|
|
|
|