بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ پیامبران علیهم السلام, علامه محمد باقر مجلسى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     TARIKH01 -
     TARIKH02 -
     TARIKH03 -
     TARIKH04 -
     TARIKH05 -
     TARIKH06 -
     TARIKH07 -
     TARIKH08 -
     TARIKH09 -
     TARIKH10 -
     TARIKH11 -
     TARIKH12 -
     TARIKH13 -
     TARIKH14 -
     TARIKH15 -
     TARIKH16 -
     TARIKH17 -
     TARIKH18 -
     TARIKH19 -
     TARIKH20 -
     TARIKH21 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

باب بيست و هشتم در بيان قصص حضرت روح الله عيسى بن مريم عليه السلام است ودر آن چند فصل است
فصل اول در بيان ولادت آن حضرت است  
حق تعالى مى فرمايد اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله يبشرك بكلمه منه اسمهالمسيح عيسى بن مريم وجيها فى الدنيا والاخره و من المقربين يادآور وقتى را كهگفتند ملائكه : - و از ابن عباس منقول است كهجبرئيل گفت : - اى مريم ! بدرستى كه خدا بشارت مى دهد تو را كلمه اى از جانب خود كهاو مسيح است يعنى عيسى پسر مريم كه روشناس و صاحب جاه و قدر و منزلت است در دنيا وآخرت و از مقربان درگاه الهى است .
و عيسى عليه السلام را براى آن كلمه خدا مى گويند كه به لفظ كن بى پدرآفريده شد، يا براى آنكه بشارت دادند به او پيغمبران گذشته ، يا براى آنكه بهكلام او حق تعالى مردم را هدايت نمود؛ و او را مسيح گفتند براى آنكه مسح كرده شده بود ازجانب خدا به ميمنت و بركت و پاكى از گناهان ، يا براى آنكه او را بعد از ولادت مسحكردند به روغن زبت ، يا آنكه جبرئيل عليه السلامبال خود را بر آن حضرت ماليد بعد از ولادت كه تعويذ او گردد از شر شيطان ، يابراى آنكه دست بر سر يتيمان مى كشيد، يا براى آنكه به مسح آن حضرت كوران بينامى شدند و بيماران شفا مى يافتند (گويند كه : در در لغت عبرى مشيحا بود و در لغتعرب مسيح گفتند) (451).

و يكلم الناس فى المهد و كهلا و من الصالحين و سخن خواهد گفت با مردم درگهواره و در سن كهولت - كه نزديك به سن پيرى است - و از جمله پيغمبران شايستهخواهد بود.
قالت رب انى يكون لى ولد ولم يمسسنى بشر مريم گفت : پروردگارا!چگونه خواهد بود مرا فرزند و حال آنكه دست بر من نگذاشته است بشرى ، قال كذلك الله يخلق ما يشاء اذا قضى امرا فانمايقول له كن فيكون ملك گفت : چنين است خدا مى آفريند هر چه را مى خواهد، چونمقدر كرد امرى را پس همين است كه مى گويد مر او را كه : باش ، پس آن مى باشد وموجود مى شود.
و بعلمه الكتاب و الحكمه و التوريه و الانجيل و تعليم خواهد نمود او راكتاب - يعنى چيزى نوشتن يا همه كتابهاى آسمانى - و حكمت و دانائى خصوصا تورات وانجيل .
و رسولا الى بنى اسرائيل انى قد جئتكم بآيه من ربكم وحال آنكه او رسول خواهد بود بسوى بنى اسرائيل و خواهد گفت به ايشان : بدرستى كهآمده ام بسوى شما با آيتى و معجزه اى چند از جانب پروردگار شما انى اخلقلكم من الطين كهيئه الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن الله و اين آيت است كهمى سازم از براى شما از گل مانند هيئت مرغ پس زنده مى شود و مرغى مى گردد به امرخدا، و ابرى ء الاكمه و الابرص و اءحيى الموتى باذن الله و شفا مىدهم كور مادر زاد را و پيس را و زنده مى گردانم مرده را به امر خدا، و اءنبئكمبما تاءكلون و ما تدخرون فى بيوتكم ان فى ذلك لايه لكم ان كنتم مؤمنين وخبر مى دهم شما را به آنچه مى خوريد و آنچه ذخيره مى كنيد در خانه هاى خود، بدرستىكه در اينها علامت و حجت بر حقيقت من هست اگر هستيد شما ايمان آورندگان ، ومصدقا لما بين يدى من التوراه و لاجل لكم بعض ‍ الذى حرم عليكم و جئتكم بآيه من ربكمالله و اطيعون ان الله ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم (452) وحال آنكه تصديق كننده ام مر آنچه را پيش از مننازل شده است كه آن تورات است و مبعوث گرديده ام براى اينكهحلال گردانم براى شما بعضى از آنچه را كه حرام شده بود بر شما در شريعتحضرت موسى ، و آورده ام بسوى شما معجزه ها از جانب پروردگار شما، پس بپرهيزيد ازعذاب خدا و اطاعت نمائيد مرا بدرستى كه خدا پروردگار من و پروردگار شما است ، پسبپرستيد او را اين راهى است راست .
و در جاى ديگر فرموده است كه ان مثل عيسى عند اللهكمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون (453) بدرستى كهمثل عيسى نزد خدا در خلق شدن بى پدر مانندمثل آدم است كه خلق كرد خدا او را از خاك پس گفت مر او را كه : باش ، پس او بهم رسيد وحيات يافت .
و باز فرموده است كه و اذكر فى الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا (454) و ياد كن در قرآن مريم را در وقتى كه تنها شد و خلوت گزيد از اهلش درمكانى در طرف مشرق .
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : رفت بسوى درخت خرماى خشكى (455)؛ و مفسرانگفته اند كه : در بيت المقدس يا در خانه خود در جانب شرقى عزلت گزيد براى عبادتيا براى شستن بدن خود (456).
فاتخذت من دونهم حجابا پس حجابى و پرده آويخت ميان خود واهل خود كه او را نبينند؛ على بن ابراهيم گفته است كه : در محراب خود خلوت كرد(457)، فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا (458) پسفرستاديم بسوى او روح خود را - يعنى جبرئيل را كه از روحانيان است - پسمتمثل شد براى او به صورت بشرى و آدمى مستوى الخلقه .
گفته اند: هر وقت كه حضرت مريم عليها السلام حايض مى شد از مسجد بيرون مى آمد ونزد خاله خود زوجه حضرت زكريا عليه السلام مى بود تا پاك مى شد، باز به مسجدبرمى گشت ، روزى در خانه زكريا در مكانى كه آفتاب تابيده بود پرده اى آويختهبود و غسل مى كرد، ناگاه جبرئيل عليه السلام به صورت جوان ساده مستوى الخلقه نزداو پيدا شد (459)، قالت انى اعود بالرحمن منك ان كنت تقيا (460)حضرت مريم عليها السلام گفت : بدرستى كه من پناه مى برم به خداوند رحمان ازشر تو پس دور شو از من اگر متقى و پرهيزكارى قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا (461) گفت : نيستم من مگررسول پروردگار تو كه مرا فرستاده است كه سبب شوم كه خدا ببخشد تو را پسرىپاكيزه از گناهان و اخلاق ذميمه - يا نمو كننده در علم وكمال -، قالت انى يكون لى غلام و لم يمسسنى بشر و لم اك بعيا (462) مريم گفت : از كجا مى باشد از براى من پسرى وحال آنكه شوهرى دست به من نرسانيده است و نبوده ام زناكار، قال كذلك قال ربك هو على هين ولنجعله آيه للناس و رحمه منا و كان امرا مقضيا (463) جبرئيل گفت : چنين گفته است پروردگار تو كه : اين بر من آسان است و ازبراى اين مى كنم كه علامتى و حجتى باشد براى مردم بركمال قدرت من و رحمتى باشد از جانب ما و بود خلق شدن اين فرزند به اين نحو امرىمقدر شده و حكم شده و خلاف اين نخواهد شد.
و على بن ابراهيم رحمه الله روايت كرده است كه :جبرئيل عليه السلام در گريبان مريم عليها السلام بادى دميد، پس در آن شب حامله شدبه حضرت عيسى عليه السلام و در بامداد وضعحمل او شد و مدت حمل و نه ساعت بود، حق تعالى به عدد ماهحمل زنان ديگر از براى او ساعت مقرر فرمود (464).
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه :جبرئيل عليه السلام گريبان پيراهن حضرت مريم را گرفت و در آن دميد، پس ‍ حضرتعيسى در رحم در همان ساعت كامل شد چنانچه فرزندان در رحمهاى مادران نه ماهكامل مى شوند، چون از جاى غسل خود بيرون آمد مانند زن حامله سنگينى بود كه نزديك شدهباشد زائيدن او، چون خاله اش ‍ را نظر بر او افتاد متعجب شد، حضرت مريم ازشرمندگى آن حال از خاله و زكريا كناره كرد (465)، چنانچه حق تعالى مى فرمايد كه فحملته فانتبذت به مكانا قصيا (466) پس حامله شد به عيسى ، پستنها شد و عزلت نمود از مردم با حمل خود به مكانى بسيار دور.
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه : مدت حمل آن حضرت نه ساعت بود (467).
و در دو حديث معتبر ديگر از حضرت منقول است كه : فرزندى كه شش ‍ ماهه متولد شودزنده نمى ماند مگر عيسى و امام حسين عليهما السلام كه هر يك شش ماهه متولد شد(468).
مؤلف گويد: محتمل است در حديث ، يحيى عليه السلام وارد شده باشد و راويان بهعيسى عليه السلام اشتباه كرده باشند، يا آنكه گوئيم ابتداى ماده ولادت عيسى عليهالسلام شش ماه پيشتر به قدرت الهى در رحم منعقد شده باشد، و از وقت دميدن كه روح درآن دميده شد و حمل ظاهر شد تا زمان زائيدن نه ساعت بوده باشد، ومحتمل است كه يكى بر وجه تقيه وارد شده باشد.
فاجاءها المخاض الى جذع النخله قالت يا ليئتنى متقبل هذا و كنت نسيا منسيا (469) پس آورد او را درد زائيدن بسوى درخت خرمائى ،چون عيسى عليه السلام متولد شد گفت : چه بودى اگر مرده بودم پيش از آنكه اينحال را ببينم و نام من را خاطرهاى مردم رفته بود، و آرزوى مرگ از براى آن كرد كهمبادا گمان بد درباره او ببرند.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : اين آرزو را براى آن كرد كه در ميان قومصاحب فراست نيكوكارى گمان نداشت كه نسبت بد به او ندهد (470).
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام بيرون آمد براى دردزائيدن كه به جائى پناه برد، روز بازار بنىاسرائيل و مجمع ايشان بود، پس رسيد به جولاهان (471) - در آن زمان جولاهى شريفترين صنعتها بود - و ايشان بر استرهاى كبود سوار بودند، پس مريم از ايشان پرسيدكه : درخت خرماى خشك در كجاست ؟ ايشان استهزاء به او كردند و زجر كردند او را، پسمريم فرمود: خدا كسب شما را زبون گرداند و شما را در ميان مردم عار گرداند؛ پسجماعتى از سوداگران را ديد، چون از ايشان احوال درخت را پرسيد، ايشان نشان دادند، پسبه ايشان فرمود: خدا بركت در كسب شما قرار دهد و مردم را بسوى شما محتاج گرداند.
چون به درخت رسيد نزد آن درخت عيسى عليه السلام از او متولد شد، چون نظرش برعيسى عليه السلام افتاد گفت : كاش پيشتر مرده بودم و اين روز را نمى ديدم ، چه گويمبه خاله خود و چه گويم به بنى اسرائيل (472)؟
فناديها من تحتها الا تحزنى قد جعل ربك تحتك سريا (473) پس ‍ نداكرد مريم را عيسى از زير او - با جبرئيل از زيرتل - كه اندوهناك مباش ‍ كه گردانيده است پروردگار تو از زير تو نهرى - يا شريفبزرگى - كه آن عيسى است (474).
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : آن نهرى بود كه سالها خشكشده بود در آن وقت حق تعالى آب در آن جارى كرد (475).
وهزى اليك بجذع النخله تساطظ عليك رطبا جنيا (476) و بكش ‍ وميل بده بسوى خود ساق درخت خرماى خشك را تا فرو ريزد بر تو رطبى رسيده و چيدهشده .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : استشفا نمى كند زنان تازه زائيدهبه چيزى كه بهتر از رطب باشد، زيرا كه خدا آن را طعام مريم گردانيد بعد از زائيدن وفرمود: آن درخت خشك شده بود و ميوه نداشت زيرا كه اگر ميوه مى داشت احتياج نبود كهمريم را امر كنند كه درخت را حركت دهد، خود خواهش كرد، درفصل زمستان بود و در هيچ درخت رطب نبود پس خدا براى ظهور اعجاز او در همان ساعت بردرخت برگ رويانيد و رطب رسانيد (477).
و از ابن عباس روايت كرده اند كه : چون حضرت مريم را درد زائيدن گرفت مضطرببيرون آمد به تلى رسيد، بر آن تل بالا رفت ، پس در آنجا ساق درخت خرماى خشكيده اىديد كه برگ و شاخ نداشت (478)، در آنجا وضعحمل نمود، چون آرزوى مرگ كرد جبرئيل در پائينتل او را صدا زد كه : مترس و اندوهناك مباش كه خدا آب از براى تو جارى گردانيده درنهر كه بخورى و خود را پاك كنى ، و درخت را حركت ده كه رطب از براى تو فرو ريزد.
فكلى و اشربى و قرى عينا فاما ترين من البشر احدا فقولى انى نذرت للرحمنصوما فلن اكلم اليوم انسيا (479) پس بخور اى مريم از رطب و بياشام از آبو ديده ات روشن باد و شاد باش ، اگر ببينى از بشر احدى را پس بگو كه : من نذركرده ام از براى خداوند مهربان كه امروز روزه بدارم پس ‍ امروز با آدمى سخن نمىگويم .
مؤلف گويد: ممكن است كه ماءمور شده باشد كه بغير از اين ، سخن نگويد، يا اين سخنرا به اشاره به ايشان بفهماند، و روزه ايشان خاموشى از غير ياد خدا بود، يا آنكه اينهم در روزه ايشان داخل بود، واضح آن است كه : اين سخنان را حضرت عيسى فرمود،چنانچه على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام بعد از ولادت عيسىمحزون شد و آرزوى مرگ كرد، حضرت عيسى به سخن آمد از زير پاى او و گفت : محزونمباش ‍ كه خدا از زير پاى تو نهرى جارى گردانيده و درخت خرماى خشك را حركت ده تا رطببراى تو ريخته شود، و آن درختى بود كه سالها خشكيده بود، چون دست بسوى درختدراز كرد برگ برآورد و رطب در او بهم رسيد و از براى او رطب تازه ريخت ، و به ديدناين معجزات خاطر مريم عليها السلام شاد شد، پس عيسى به او گفت : مرا در قماط(480) بپيچ و در دست بگير، و آنچه بايست كرد همه را به او گفت ، و گفت : بخور وبياشام و شاد باش و هر كه را ببينى بگو: نذر كرده ام كه امروز روزه باشم و خاموش ‍باشم (481).
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به سندهاى معتبرمنقول است كه : روزه همين از خوردن و آشاميدن نمى باشد، نمى بينى مريم گفت : من نذرروزه كرده ام ، يعنى خاموشى از غير ياد خدا (482)؟!
و در احاديث معتبر ديگر منقول است كه : درخت خرمائى كه حضرت مريم از آنتناول فرمود خرماى عجوزه بود كه بهترين انواع خرما است (483).
ابن بابويه رحمه الله از وهب بن منبه روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام بهنزد درخت خرما رفت سرما بر او غالب شد پس يوسف نجار هيزمى جمع كرد بر دور آنحضرت مانند حظيره و آتش در آن زد تا مريم گرم شد و هفت گردكان (484) در ميانخورجين يافت و آنها را بيرون آورد و داد كه آن حضرتتناول نمود، پس به اين سبب نصارى در شب ولادت آن حضرت آتش مى افروزند و بهگردكان بازى مى كنند (485).
فابه قومها تحمله قالوا يا مريم لقذ جئت شيئا فريا (486) پس مريمعيسى را برداشته آورد به نزد قوم خود، گفتند: اى مريم ! چيز غريبى آورده اى كه بىشوهر فرزند آورده اى يا كار بدى كرده اى ، يا اخت هرون ما كان ابوك امرا سوءو ما كانت امك بغيا (487) اى خواهر هارون ! نبود پدر تو مرد بدى و نبود مادرتو زناكار.
على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون حضرت مريم را در محراب او نديدند به طلباو بيرون آمدند و زكريا نيز بيرون آمد به تجسس مريم ، پس ‍ ديدند كه مريم مى آيد وعيسى را در پيش سينه خود گرفته است ، پس زنان بنىاسرائيل جمع شدند و او را تشنيع مى كردند و آب دهان بر روى شريفش مى انداختند، و آنحضرت مطلقا با ايشان سخن نفرمود تا داخل محراب خود شد پس زكريا و بنىاسرائيل نزد او آمدند و گفتند: اى مريم ! كار بدى كردى اين چه بلا و چه عار است ازبراى بنى اسرائيل ظاهر كردى ؟! و او را خواهر هارون گفتند برسبيل تشنيع زيرا كه هارون مرد فاسق زناكارى بود كه به بدى مشهور بود، آن حضرترا به او تشبيه كردند (488)؛ و بعضى گفته اند كه هارون مرد بسيار خوبى بود درميان بنى اسرائيل و هر كه را به صلاح مى ستودند به او نسبت مى دادند؛ و بعضىگفته اند هارون برادر مادرى او بود (489)
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : هفتاد زن بودند از بنىاسرائيل كه افترا كردند بر مريم و به او خطاب كردند كه لقد جئت شيئا فريا، پس حقتعالى عيسى را به سخن درآورد با آن زنان خطاب فرمود كه : واى بر شما! افترا مىبنديد بر مادر من و منم بنده خدا كه مرا پيغمبر گردانيده است و كتاب به من داده است ،سوگند مى خورم به خدا كه هر يك از شما را حد خواهم زد براى فحشى كه به مادر منگفتيد؛ و بعد از پيغمبرى همه را حد فحش زد (490).
فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان فى المهد صبيا (491) چون اين سخنانبه مريم عليها السلام گفتند جواب ايشان نفرموده اشاره نمود به عيسى كه با اوسخن بگوئيد و از او جواب بشنويد، ايشان گفتند: چگونه سخن بگوئيم با كسى كه درگهواره است و طفل شير خواره است ؟، قال انى عبد الله آتانى الكتاب و جعلنى نبيا (492) پس عيسى به امر الهى بهسخن آمد در روز اول ولادت او و گفت : بدرستى كه من بنده خدايم به من كتاب داده است -يعنى انجيل را براى من خواهد فرستاد - و مرا پيغمبر گردانيده است ، و جعلنى مباركااينما كنت (493) و مرا با بركت گردانيده است هر جا كه باشم .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : يعنى مرا صاحب نفع گردانيده است كه ازجهت علم و كمال و شفاى بيماران و زنده كردن مردگان صورى و معنوى ، هر جا كه باشمنفع من به خلق مى رسد (494)، و اوصانى بالصلوه و الزكوه ما دمت حيا (495) و وصيت كرده است مرا به كردن نماز و دادن زكات و امر فرمودن مردم به آنهامادام كه زنده باشم ، وبرا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا (496) و مرانيكوكار گردانيده است به مادرم و نگردانيده است مرا تجبر كننده و شقى و بدبخت بهجهت عقوق مادر خود، والسلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم اءبعث حيا (497) و سلامتى خدا بر من است يا سلام الهى بر من است در روزى كه متولد شدم وروزى كه مى ميرم و روزى كه در قيامت بعد از مردن زنده مى شوم .
چون اين معجزه ظاهر شد و حضرت عيسى عليه السلام اين سخنان را فرمود دانستند كهحضرت مريم برى است از آنچه به آن حضرت گمان برده بودند و از آيات قدرت الهىاست اين امرى است كه به ظهور آمده است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : چون بشارت داد حق تعالى مريم رابه عيسى عليه السلام ، روزى حضرت مريم در محراب نشسته بود كهجبرئيل براى آن حضرت متمثل شد به صورت مردى ، پس ‍ آب دهان در گريبان او انداخت وهمان ساعت به حضرت عيسى حامله شد، و در آن زودى آن حضرت متولد شد و بر روى زمينهيچ درختى نبود كه ميوه نداشته باشد و درختى نبود كه خار داشته باشد تا آنكهفاجران فرزندان آدم نسبت زن و فرزند به خدا دادند، پس زمين بر خود لرزيد و درختاناز ميوه دادن افتادند و خار برآوردند، و شياطين در شب ولادت آن حضرت به نزد ابليسلعين آمدند و گفتند كه : امشب فرزندى متولد شده است كه هر بتى كه بر روى زمين بودبه سبب او سرنگون شد، پس ابليس ‍ مضطرب شد و براى تفحص آن فرزند به مشرق ومغرب گرديد و خبرى نيافت تا رسيد به خانه دير، ديد ملائكه دور آن خانه را گرفتهاند، رفت كه داخل آن خانه شود ملائكه او را صدا زدند كه : دور شو از ايشان پرسيد كه: پدر اين فرزند كيست ؟ ملائكه گفتند: مثل اومثل آدم است كه خدا او را بى پدر خلق كرد.
ابليس لعين گفت : چهار خمس مردم را به سبب اين فرزند گمراه خواهم كرد (498).
و شيخ طوسى رحمه الله به سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايتكرده است كه : آن مكان دورى كه حق تعالى فرموده است كه مريم عليها السلام براىولادت حضرت عيسى به آنجا رفت ، كربلاى معلى است ، كه حضرت مريم به طى الارضاز دمشق به كربلا رفت و حضرت عيسى از او نزد قبر امام حسين عليه السلام متولد شد ودر همان ساعت به دمشق برگشت (499).
و قطب راوندى به سند معتبر از يحيى بن عبدالله روايت كرده است كه : در حيره در خدمتحضرت امام جعفر صادق عليه السلام بودم و روزى با آن حضرت سوار شديم ، چونرسيديم به قريه اى كه محاذى ماصر است و نزديك به كنار شط فرات رسيديم فرمودكه : آن است ، پس فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و فرمود كه : مى دانى كه حضرتعيسى در كجا متولد شده است ؟
گفتم : نه .
فرمود: در همين موضع كه من نشسته ام متولد شده است .
پس فرمود: مى دانى كه آن نخله كه حضرت مريم حركت داد و خرما از آن ريخت در كجابوده است ؟
گفتم : نه .
پس دست مبارك خود را به جانب عقب خود دراز كرد و فرمود: در اينجا بود.
پس پرسيد كه : مى دانى معنى ربوه را در آنجا كه حق تعالى فرموده است وآويناهما الى ربوه ذات قرار و معين (500) يعنى : جا داديم مريم و عيسى را بسوىموضع بلندى كه محل استقرار آبادانى و وفور ميوه ها و آب جارى بر روى زمين داشت؟
گفتم : نمى دانم .
پس به دست مبارك خود اشاره به جانب راست نمود بسوى نجف اشرف و فرمود: اين كوهاست ، و فرمود: ماء معين كه فرموده است ، فرات است . و فرمود كه : چونمحل عيسى عليه السلام از مريم ظاهر شد آن حضرت در واديى بود كه در آن وادى پانصددختر باكره عبادت خدا مى كردند، و مدت حمل او نه ساعت بود، و چون او را درد زائيدن بهحركت آورد، از محراب بيرون آمد و رفت به خانه اى كه دير ايشان بود، و از آنجا رفتبسوى درخت خرماى خشك و حمل خود را در آنجا بر زمين گذاشت ، و از آنجا عيسى را برداشتبه نزد قوم خود آمد، چون قوم او آن حالت را مشاهده كردند ترسيدند و متعجب گرديدند وبنى اسرائيل در باب عيسى اختلاف كردند: بعضى گفته اند كه او پسر خدا است ؛ وبعضى گفته اند كه بنده و پيغمبر خدا است ؛ و يهود گفتند: او فرزند زنا است . و آننخله درخت خرماى عجوه بود (501).
در احاديث معتبره بسيار در تفسير اين آيه كريمه وارد شده است كه : ربوه حيرهكوفه است و سوادش كه كربلاى معلى باشد يا نجف اشرف ؛ و قرار مسجدكوفه است و معين نهر فرات است (502).
و در حديث معتبر از حضرت امام موسى عليه السلاممنقول است كه : جبرئيل خرمائى از بهشت آورد از جنس خرماى صرفان براى حضرت مريم ،چون آن را خورد به حضرت عيسى حامله شد (503).
و به سند معتبر ديگر منقول است كه : يكى از علماى نصارى به خدمت امام موسى عليهالسلام آمد و حضرت از او پرسيد كه : مى دانى نهرى كه حضرت عيسى در كنار او متولدشد كدام نهر است ؟
گفت : نمى دانم .
فرمود: نهر فرات است (504).
و در حديث معتبر ديگر منقول است كه : آن حضرت با ديگرى از علماى نصارى در ضمنحجتها كه بر او اقامت مى نمود فرمود كه : نام مادر مريم مرتا بود كه معنى او درعربى وهيبه است ، روزى كه جبرئيل بر حضرت مريمنازل شد و در آن روز حامله شد به عيسى عليه السلام روز جمعه بود وقتزوال و هميشه جمعه عيد بوده است ، و روزى كه عيسى عليه السلام متولد شد روز سهشنبه بود و چهار ساعت و نيم از روز گذشته بود، و نهرى كه حضرت عيسى بر كنار اومتولد شد نهر فرات بود، و در آن روز زبان او ممنوع شد از حرف گفتن با مردم ، وقيدوس پادشاه آن زمان چون بر آن حال مطلع شد با فرزندان و اتباع خود بهقصد آزار آن حضرت بيرون آمد و آل عمران را خبر كرد و ايشان را از خانه ها بيرون آوردكه مريم عليها السلام را با آن حال مشاهده كنند تا آنكه گذشت ميان ايشان و مريم عليهاالسلام آنچه خدا در قرآن ياد فرموده است (505).
و در روايت معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلاممنقول است كه : ولادت عيسى عليه السلام در روز عاشورا شد (506).
و در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلاممنقول است كه : ولادت عيسى عليه السلام در شب بيست و پنجم ماه ذيقعده واقع شد(507).
و كلينى رحمه الله به سند معتبر روايت كرده است كه حفص بن غياث گفت كه : حضرت امامجعفر صادق عليه السلام را ديدم كه در ميان باغستانهاى كوفه مى گرديد تا آنكه بهدرخت خرمائى رسيد پس وضو ساخت و دو ركعت نماز در پاى آن درخت بجا آورد و شمردم درركوع و سجود پانصد تسبيح فرمود، پس به درخت تكيه فرمود و دعاى بسيار كرد وبعد از آن فرمود: اى حفص ! والله اين درخت خرما است كه حق تعالى مريم را فرمود كه :درخت خرما را حركت ده كه رطب براى تو بريزد (508).
و به سند حسن از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه : جبرئيل در شب معراج به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت : فرود آىو نماز كن . حضرت رسول صلى الله عليه و آله چون فرود آمد و نماز كرد پرسيد كه :اين كجا بود؟ جبرئيل گفت : اين طور سينا است كه خدا با موسى در اينجا سخن گفت .
پس حضرت را سوار كرد و بالا برد، و چون پاره اى راه رفتندجبرئيل گفت : پائين بيا و نماز بكن . چون پرسيد كه : اين كجاست ؟جبرئيل گفت : اين بيت لحم است و بيت لحم آن جائى است كه عيسى عليه السلام در آنجامتولد شد در ناحيه بيت المقدس (509).
و در چند حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه : بقعه هاى زمين بر يكديگر فخركردند، پس كعبه فخر كرد بر كربلا و حق تعالى وحى نمود بسوى كعبه كه : ساكتباش و فخر مكن بر كربلا، و آن بقعه مباركه اى است كه موسى را از درخت در آنجا نداكردم ، و آن است ربوه و بلندى كه مريم و مسيح را در آنجا جاى دادم ، و آن دولايى كه سرمبارك امام حسين عليه السلام را آنجا شستند، همانجا مريم عليها السلام عيسى عليه السلامرا شست و غسل كرد بعد از ولادت او (510).
به سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلاممنقول است كه : چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام ازقتال خوارج نهروان مراجعت نمود به مسجد براثا كه نزديك بغداد واقع استنزول اجلال فرمود و در آنجا ديرى بود و راهبى در آن دير بود، چون آثار جلالت و عظمتو اوصافى كه در كتب مقدسه از آن حضرت ديده بود مشاهده نمود، فرود آمد و ايمان آورد وگفت : من در انجيل نعت تو را خوانده ام و در آنجا مذكور است كه : تو در مسجد براثا فرودخواهى آمد كه خانه مريم و زمين عيسى است ؛ پس حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بسوىموضعى كه نزديك آن دير بود آمد و پائى بر زمين زد ناگاه چشمه صاف پر آبى ظاهرشد پس ‍ فرمود كه : اين آن چشمه اى است كه براى مريم از زمين جوشيد، پس فرمود: هفدهذراع از اين چشمه بپيمائيد و زمين را بكاويد، چون چنين كردند سنگ سفيدى ظاهر شد پسفرمود: بر روى اين سنگ عيسى عليه السلام را مريم از دوش خود بر زمين گذاشت و درآنجا نماز كرد، و فرمود: اين زمين براثا خانه مريم عليها السلام است (511).
مؤلف گويد: ممكن است اين چشمه غير از آن چشمه است كه در وقت ولادت ظاهر شد، بيتلحم ممكن است مكانى باشد كه بعد از مراجعت آنجا قرار گرفته باشد يا آنكه ابتدا بهآنجا رفته باشد و ناپيدا شده باشد و به اعجاز از كربلا و كوفه بيرون آمده باشد،على اى حال چون احاديث صحيحه و معتبره بسيار دلالت مى كند بر آنكهمحل ولادت آن حضرت در حولاى فرات و كوفه و كربلا است به خبرى چند كه ميان مورخاناهل سنت مشهور شده است به استبعادات جمعى كه اعتقادى به احاديثاهل بيت عليهم السلام ندارند و به محض عدم موافقت طبع خود احاديث متواتره را انكار مىكنند، رد احاديث معتبره نمى توان كرد، و ممكن است بعضى اخبار كه بر خلاف اين وارد شدهاست محمول بر تقيه باشد، يا به نحوى كه مشهور است مياناهل كتاب مذكور شده باشد كه بر ايشان حجت باشد، و همچنين احاديث مختلفه كه در روزولادت و مدت حمل وارد شده است بر يكى از اين وجوهمحمول است ، و احتمالات ديگر نيز در جمع ميان آنها به خاطر مى رسد كه ذكر آنها موجبتطويل است ، والله تعالى يعلم .
به سند معتبر از امام جعفر صادق عليه السلاممنقول است كه : چون عيسى عليه السلام متولد شد حق تعالى ولادت او را مخفى و شخصشرا از مردم غائب نمود، زيرا كه چون مريم به او حامله شد عزلت نمود به مكان بسيار دورچنانچه حق تعالى فرموده است ، و زكريا و خاله اش از پى او آمدند تا وقتى به اورسيدند كه عيسى عليه السلام متولد شده بود و مريم از خجلت آنحال آرزوى مرگ مى كرد، پس خدا زبان عيسى را به عذر او گشود و اظهار حجت او نمود،چون عيسى ظاهر شد بليه و آزار و طلب كردن دشمنان دين بر بنىاسرائيل شديد شد و محنت ايشان مضاعف شد، و پادشاهان و جباران كه در آن زمان بودند درمقام ابذاء و اضرار و استيصال ايشان درآمدند تا آنكه مسيح عليه السلام به آسمان رفتو شمعون و شيعيان او از ترس جباران پنهان شدند تا آنكه به جزيره اى از جزاير دريارفتند و مدتها در آنجا ماندند و حق تعالى چشمه هاى آب شيرين براى ايشان در آن جزيرهجارى ساخت ، و از همه ميوه اى در آنجا براى ايشان رويانيد و چهارپايان و انعام از براىايشان آفريد، و فرستاد براى ايشان ماهى را كه آن را عمد (512) مى گفتندكه گوشت و استخوان ندارد و پوست و خون است و بس ، و امر كرد آن ماهى را كه بر روىآب آمد، و وحى نمود به مگسهاى عسل كه بر پشت آن ماهى سوار شدند و آن ماهى مگسها راآورد تا آن جزيره و مگسها پرواز كردند و بر درختان آن جزيره نشستند و خانه ساختند وعسل براى ايشان در آن جزيره بسيار شد؛ و اخبار مسيح عليه السلام در ايناحوال به ايشان مى رسيد (513).
و ابن طاووس رحمه الله نقل كرده است از كتاب نبوت ابن بابويه رحمه الله كه : چونعيسى عليه السلام متولد شد گروهى از عظماى گبران به ديدن عيسى و مريم عليهماالسلام آمدند براى تعظيم ايشان و گفتند: ما گروهى هستيم كه نظر در ستارگان و احكامنجوم مى كنيم ، و چون فرزند تو متولد شد ديديم كه ستاره اى طلوع كرد از ستاره هاىپادشاهان ، و چون نظر كرديم يافتيم كه پادشاهى او پادشاهى پيغمبرى است كه از اوزائل نخواهد شد تا او را خدا به آسمان برد و تا دنيا باشد او در آسمان است ، و چوندنيا منقرض گردد او منتقل شود به پادشاهى ابدى آخرت ، پس از جانب مشرق بيرون آمديمو همه جا از پى آن ستاره آمديم ، چون به اينجا رسيديم ديديم كه آن ستاره بر بالاىسر پسر توست عيسى و بر او مشرف گرديده است ، و به اين سبب شناختيم كه صاحب آنستاره پسر توست ، و براى او هديه آورده ايم براى قربانى او كه براى هيچكس چنينچيزى نبرده اند زيرا كه اين هديه را شبيه و مناسب او يافتيم و آن هديه طلا است و مر وكندر، زيرا كه طلا بهترين متاعهاى دنيا است و فرزند تو تا زنده است بهترين مردم است، و مر به اصلاح آورنده جراحتها و ديوانگى و عاهتها است ، و پسر تو چون مداواىاين عاهتها خواهد كرد مناسب اوست ؛ و كندر چون دودش به آسمان مى رسد و هيچ دودى بهآسمان نمى رسد، و چون پسر تو را به آسمان خواهند برد مناسب اوست (514).
در حديث معتبر منقول است كه ابو بصير از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: خدا چراعيسى را بى پدر خلق كرد؟
فرمود: براى آنكه مردم كمال قدرت او را بدانند، و بدانند كه همچنان كه قادر است مانندآدم عليه السلام بى پدر و مادر خلق كند قادر است كه از مادر بى پدر خلق كند، و حقتعالى او را چنين خلق كرد تا بدانند كه خدا بر همه چيز قادر است (515).
در احاديث معتبره بسيار منقول است كه : روحى كه حق تعالى در عيسى عليه السلام دميد،روح آفريده او بود كه برگزيده بود بر روحهاى ديگر (516).
و در روايات بسيار از طريق عامه و خاصه منقول است كه حضرترسول صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو شبيهى به عيسىبن مريم كه بعضى در او غلو كردند و او را خدا و پسر خدا گفتند، و جمعى با او دشمنىكردند به مرتبه اى كه او را فرزند زنا و فرزند يوسف نجار گفتند، و هر دو به جهنمرفتند، و جمعى بر دين حق او ماندند و او را بنده و پيغمبر خدا گفتند، همچنين جمعى تو راخدا خواهند گفت و جمعى تو را كافر خواهند دانست و هر دو به جهنم مى روند، و آنها كه تورا بنده مقرب خدا و خليفه پيغمبر خدا دانند ناجى خواهند بود (517).

next page

fehrest page

back page