فهرست مطالب مقدمه دفتر مقدمه مؤ لف فصل اوّل : تاريخچه مشاوره و راهنمايى سير مشاوره در اسلام و ايران فصل دوّم : مفهوم مشاوره واژه مشاوره و راهنمايى تمايز مشاوره و روان درمانى فصل سوّم : اهميت مشاوره مشاوره در قرآن و احاديث فصل چهارم : موضوع و هدف مشاوره مشكل يا مساءله در مشاوره بيان مشكل از زبان خود مراجعه كننده مراحل مشكل گشايى ضرورت مشاوره در مدارس هدف مشاوره در مدارس فصل پنجم : صفات و ويژگيهاى مشاور 1 - عالم و صاحبنظر در موضوع مورد مشاوره و زمينه هاى آن 2 - توانايى ايجاد ارتباط عاطفى با ديگران 3 - خلوص 4 - حلم و بردبارى 5 - توانايى ادامه مشاوره و شهامتپيگيرىمسايل و مشكلات ، تا مرحلهحل آنها 6 - رازدارى 7 - نقش الگويى 8 - احترام به همكاران 9 - خودآگاهى 10 - تقوا 11 - علايق شايسته فصل ششم : وظايف مراجعه كنندگان فصل هفتم : اصول مشاوره و راهنمايى 1 - توجه به كرامت و شرافت ذاتى و اختيارى مراجعه كننده 2 - آزادى و اختيار 3 - راهنمايى بر اساس واقعيت و حق 4 - توجه به ويژگيهاى مراجعه كننده 5 - تعاون و همكارى مشاور و مراجعه كننده فصل هشتم : انواع مشاوره و روشهاى آن عوامل درمانى در مشاوره گروهى روشها و فنون مشاوره اقسام روشهاى مشاوره الف - روش مستقيم ب - روش غير مستقيم ج - روش انتخابى روش تعقلى و روش تحليل روانى الف - روش تعقلى در مشاوره ب - روش تحليل روانى فصل نهم : مراحل انجام روشها و فنون مشاوره 1 - مرحله آغاز الف - برقرارى رابطه حسنه بين فرد و مشاور ب - محرمانه ماندن مذاكرات ج - سازماندهى مشاوره د - احتياط در شروع مشاوره ه - پديدار ساختن شخصيت مراجعه كننده و - تاءثير متقابل مشاور و مراجعه كننده ز - نكات قابل توجه در شناخت شخصيت مراجعه كننده 2 - مرحله ادامه الف - توجه دقيق به صحبتهاى مراجعه كننده ب - پرسش به منظور كسب اطلاعات عميق تر ج - استفاده از روش تست د - پى بردن به علل سكوت و مقاومت مراجعه كننده ه - بازى درمانى در مشاوره با كودك و نوجوان و - انعكاس محتوا ز - انعكاس احساسات و زبان مشابه ح - خوددارى از قضاوت عجولانه ط - طبقه بندى احساسات ى - ارزشيابى موضوعات از نظر اخلاقى ك - خلاصه گيرى محتوا ل - استفاده از تجارب ديگران م - روش برخورد با عقايد و افكار نامعقول ن - روش عدم منع صريح س - اطلاع رسانى مفيد ع - تشويق به انديشيدن ف - اميدوار نمودن مراجعه كننده ص - يادداشت رؤوس مطالب و خصوصيات غ - تعيين تكليف مناسب 3 - مرحله پايان روشها و فنون ديگر روش تقويت اراده روش درمان كمرويى روش برخورد با پرخاشگرى پرورش اعتماد به نفس عوامل عدم اعتماد به نفس روشهاى پرورش اعتماد به نفس روش درمان افسردگى شيوع افسردگى فصل دهم : راهنمايى تعريف راهنمايى اهميت راهنمايى در اسلام راهنماى شايسته انواع راهنمايى الف - راهنمايى تحصيلى ب - راهنمايى شغلى و حرفه اى ج - راهنمايى خانوادگى د - راهنمايى بهداشتى ه - راهنمايى اجتماعى هدف از دوره سه ساله راهنمايى همكاران راهنما و مشاور راهنمايى و شناخت دانش آموز پرسشنامه شناخت دانش آموز نظر خواهى از والدين درباره دانش آموز خلاصه گزارش مشاوره براى ثبت در پرونده مراجعه كننده فهرست منابع و مآخذ (قال اميرالمؤ منين عليه السّلام : لا مظاهرة اوثق من المشاورة ) (هيچ پشتيبانى مطمئنتر از مشاوره نيست ). (1) (قال الصادق عليه السّلام : شاور فى امورك ممّا يقتضى الدين ). (در كارهايت بر مبنا و به مقتضاى دين ، به مشاوره بپرداز). (2) مقدمه دفتر از آنجا كه بشر، از زندگى اجتماعى برخوردار است و در پرتو اجتماع ، به راهتكامل خويش ادامه مى دهد، به ناچار با مشكلاتى مواجه مى شود كه بايد آنها را برطرفسازد تا سد راه او قرار نگيرند. در اين ميان ، مشكلات روانى و رفتارى انسان كه براثر عوامل مختلفى بروز مى كند، از نظر اهميت در درجه بالايى قرار دارند كه بسانمشكلات ديگر، نياز به مشاورينى آگاه و دلسوز دارد تا در برطرف ساختنشان او رايارى نمايند. و به اعتقاد ما بدون مراجعه به رهبران دينى كه نخستين مشاوران الهى انسانهستند، برطرف نمى شوند؛ چرا كه دين ، از سرچشمهزلال روحى ، ريشه گرفته و تنها خداوند است كه به طوركامل از ذات ، ويژگيها و خصوصيات بشر آگاه است و مى تواند راه برطرف ساختن اينگونه مشكلات و نحوه پيشگيرى از آنها را بيان كند. البته ناگفته نماند دانشمندان متخصص مشاوره هم در اين زمينه گامهاى مهمى برداشته وبه نتايج خوبى هم دست يافته اند امّا به شهادت تاريخ ، كسانى موفق تر بوده اندكه در اين زمينه ، از دين بهره گرفته اند. بنابراين ، انديشمندان و پژوهشگران اسلامى بايد از اين زاويه خاص بهمسايل نگريسته و باب مشاوره و روان درمانى اسلامى را به صحنه آورده و جامعه را ازنتايج ارزشمندآن ،بهره مند سازند،هرچند در اين زمينه ، گامهايى برداشته شده ، اماكافى نيست . كتاب حاضر،در راستاى همين هدف ، در چارچوب خاص موردنظر مؤ لف ،ترتيب يافته ،بدان اميد كه مورد استفاده قرار گرفته و رضايت خداوندمتعال را فراهم سازد. اين دفتر، پس از بررسى و ويرايش ، آن را به زيور چاپ آراسته و در اختيار علاقهمندان قرار مى دهد، اميد كه مورد قبول پروردگار بزرگ قرار گيرد. ضمنا از همه محققان و دانش پژوهان تقاضا مى كنيم چنانچه انتقاد يا پيشنهادى دارند، بهآدرس : قم : دفتر انتشارات اسلامى / صندوق پستى 749 - بخش بررسى فارسى ، ارسال دارند، با سپاس و تشكر فراوان . دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مقدمه مؤ لف (تاريخ ) نشان داده است كه افراد زيادى از بشر، درطول زندگى و يا پاره اى از مراحل زندگيشان ، با مشكلات ومسايل روانى و رفتارى ، رو به رو بوده اند و براىحل آنها به رهبران و دانشمندان دينى ، معلّمان ، مشاوران و راهنمايان مجرب و متخصص ،مراجعه مى كرده اند. امروزه ، بيش از گذشته ، مردم به مشاوره و راهنمايى نيازمندند؛ زيرا نظر به تنوعنيازهاى اجتماعى ، اقتصادى ، فرهنگى ، روانى عاطفى و ... و افزايش تعداد افرادِموضوع راهنمايى و مشاوره ، مسائل روانى و رفتارى ، بسى پيچيده تر گرديده و جلوههاى بيشترى پيدا كرده است . و مراجعه به مشاوران هم بهدليل فقر، كمبود وقت ، مشغول بودن مشاوران و امورى ديگر، براى همكان ميسر نيست . تقريبا همه افراد، به نحوى با مشكلات روانى خود و يا كسانى كه در ارتباط با آنانهستند رو به رويند. كودكان و نوجوانان از اخلاق و برخورد والدين در رنجند و والدين ازناسازگارى ، طغيانگرى ، پرخاشگرى و رفتارهاى نابهنجار كودكان و نوجوانان خود،در ناراحتى و غم و اندوه به سر مى برند. در مدارس ، دانش آموزان زيادى وجود دارند كهكم و بيش داراى مشكلات روانى مى باشند و معلّمان ، مديران و ناظمان ، روزمرّه ، بارفتارهاى نابهنجار آنان رو به رو هستند. در خانواده ها خيلى از همسران بهدليل مشكلات روانى خود، يا همسر و يا هردو، از زندگى آرام و لذتبخشى برخوردارنيستند و زمينه ناراحتيهاى فرزندان را نيز فراهم مى سازند. براى حل اين مشكلات و پيشگيرى از پديد آمدن آنها در افراد جامعه ، كوششهايى از ناحيهدانشمندان دينى ، روان شناسان ، مشاوران و مؤ لفان بهعمل آمده است و در چند دهه اخير مسائل رفتارى و روانى كودكان ، نوجوانان و جوانانباالخصوص به عنوان محور عمده مشاوره و راهنمايى يا روان شناسى مشاوره درآمده است وامكانات آموزشى و پژوهشى ويژه مسائل و مشكلات روانى آنان در دانشگاهها و مدارس ،توسعه يافته و كتابها و مجله هاى تخصصى در اين زمينه ، بسيار انتشار يافته است . هدف از مشاوره ، شناخت تواناييها و استعدادهاى بدنى ، روانى ، عاطفى ، عقلى ، اجتماعى ،اخلاقى افراد و كمك به رشد همه جانبه آنها و پيشگيرى از ابتلاى آنها به مشكلاتروانى است . مشاوره و روان درمانى بويژه اسلامى آن ، سعى مى كند چگونگى زندگى مفيد و خالى ازمشكل را به افراد بياموزد و از آنان شخصيتى بسازد كه بتوانند به خوبى ، با خود،ديگران و محيط، تعامل كنند و به هدفهاى عالى تعليم و تربيت برسند و به حيات وزندگى واقعى ، نايل شوند. قرآن مى فرمايد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ... ).(3) (اى مؤ منان ! خدا و رسول (صلى اللّه عليه و آله ) را اجابت كنيد (و به راهنماييها وارشادهاى اولياى دين عمل نماييد) شما را به آنچه باعث حيات واقعى شما در آن است ،راهنمايى مى كنند). يكى از مبانى نظرى مشاوره از ديدگاه اسلامى اين است كه اكثر مشكلات ، بويژه مشكلاتروانى ، از خود انسان و تعاملهاى او برمى خيزد. در مشاوره دينى ،علل گرفتاريها و مسائل روانى ، در خود افراد و سابقه زندگى آنان جستجو مى گردد ودر اين جستجوگرى است كه افراد به خودشناسى رسيده و به نقاط قوت و ضعف خودپى مى برند، بينشهاى صحيح را از افكار و باورهاى نادرست تشخيص مى دهند و درمورد خود، عقايد و ايمان و رفتارهاى معقول و انسانى به بصيرت مى رسند و بامشكل شناسى ، به مشگل گشايى مى پردازند. در حقيقت ، از نظر مشاوره اسلامى ، همان طور كه دردها و مشكلات ، از خود افراد ناشى مىشود، درمانها و راه حلها نيز از خود آنان خواهد بود. اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مىفرمايد: (دواؤ ك فيك ولا تشعر وداؤ ك منك و تستنكر).(4) (اى انسان ! درمان تو در تو (و از خود تو) است و خود نسبت به آن آگاه نيستى و درد تونيز در خود تو (و از خود تو) است و تو آن را نمى دانى ). درست است كه بسيارى از مشكلات روانى مردم ، ريشه در ساختار اجتماعى آنان دارد و هريكاز جوامع مختلف ، مشكلات روانى خاص خود را دارد كه مردم را بدان دچار ساخته است ورفع بنيادى همه اين مشكلات ، بدون اصلاح ساختارهاى اجتماعى و صرفا با مشاوره وروان درمانى افراد، ممكن نيست ، ولى بايد توجه داشت كه : اولاً: بسيارى از مشكلات روانى هم هستند كه در زندگى شخصى افراد، ريشه دارند وانتظارى كه از مشاوران و درمانگران روانى مى رود، اصالتا،حل مشكلاتى است كه در اين محدوده ، وجود دارد. ثانيا: مشكلات روانى - اجتماعى زيادى وجود دارند كه مشاوران بهحل آنها مى پردازند و زمينه اصلاحهاى بنيادى اجتماعى را فراهم مى سازند. ثالثا: از باب (ما لا يدرك كله لا يترك كله )، مى توان فشار مشكلات اجتماعى وتاءثير آنها را بر روان افراد از بين برد و يالااقل كاهش داد و يا از بروز و يا ازدياد و شدت مشكلات روانى ، پيشگيرى كرد و افراد رابه زندگى آرام ، رهنمون ساخت . بنابراين ، نبايد پنداشت كه اگر اصلاح اجتماعى از ناحيه مصلح اجتماعى صورتنگيرد، مشاور، راهنما، معلم و مربى ، نقشى در اصلاح رفتارهاى افراد ندارند، بلكه حتىزيان هم خواهند داشت ؛ زيرا مى توان درمان افراد با شيوه هاى مشاوره اى و روان درمانىرا نوعى تخدير و حتى به نفع وضع موجود، تلقى كرد. اين تصور كاملاً نادرست است ؛ زيرا كار مشاور و روان درمانگر، زدودن قيد و بندها واسارتهاى شناختى ، روانى و رفتارى است و بدين وسيله افراد از موانع رشد صحيح وسلامت روانى ؛ چه در بعد فردى و چه در بعد اجتماعى ، رهايى مى يابند و زمينه اصلاحجامعه ، فراهم مى گردد. اصولاً جريان مشاوره ، مجموعه اى از تعاملات در محدوده يك ارتباطاصيل واقعى و ارزشى است كه گفتارها و رفتارهاى يك شخص ، ديگران را تحت تاءثيرقرار مى دهد و به اصلاح رفتارى آنان منتهى مى شود. و به عبارت ديگر، مشاوره شامل مهارتهايى است كهاصول تربيتى و اخلاقى مهمى بر آن حاكم است و حتى گفته شده :(مشاوره ضرورتا يككار اخلاقى است ).(5) بنابراين ، (مشاوره ) نوعى تعليم و تربيت است و در پيشگيرى از بروز مشكلاتروانى ، عاطفى ، اجتماعى ، اخلاقى و رفتارى و اصلاح افراد در جامعه ، نقش اساسى راايفا مى كند. در زمينه مشاوره ، گرچه كتابهاى متعددى تاءليف شده است ، اما بهدليل گستردگى و پيچيدگى مسائل و نقصان مباحث ، بويژه از نظر دينى ، لازم دانستهشد اصول و روشهاى مشاوره به صورت علمى و مُلْتهم از فرهنگ غنى مكتب اسلام ، دركتابى با خصوصيات و فوايد زير، تدوين گردد: 1 - عمده مشكلات روانى و رفتارى موجود در جامعه ، بويژه در بين دانش آموزان ، مطرحشود و اصول و روشهايى در جهت حل آنها ارائه گردد كه مورد پذيرشلااقل ، گروهى از صاحبنظران متخصص و موافق با نظريات متون اسلامى باشد. 2 - كتاب ، به عنوان كتاب درسى ، براى دانشجويان دبيرى در مقطع كارشناسى مفيدباشد و در عين حال براى طيف وسيعى از همه كسانى كه به كار مشاوره و تعليم و تربيتاشتغال دارند، قابل استفاده باشد. چه بسيارند متخصصان امور مشاوره كه مى خواهند باتوجه به اصول و روشهايى كه در مشاوره اسلامى مطرح است به راهنمايى و مشاوره درجامعه اسلامى بپردازند. و نيز افراد زيادى هستند كه مى خواهند با نظريات علمى و دينىدر مشاوره آشنا شوند. كتاب حاضر مى تواند براى هردو دسته مفيد باشد. 3 - اوليا و مربيان بتوانند دانش آموزان را در جهت رفع مشكلات تحصيلى ، روانى ،عاطفى ، خانوادگى ، اجتماعى ، اخلاقى ، شغلى و ... يارى دهند و موجب رشد و تعالى آنانشوند و زمينه تحقق هدفهاى عالى تعليم و تربيت را در آنان فراهم سازند. 4 - به كسانى كه داراى مشكل هستند و نمى دانند به چه كسى مراجعه كنند و چه فردى رابه عنوان مشاور براى خود انتخاب نمايند، كمك شود تا با توجه به ويژگيهاى ارائهشده و چگونى انتخاب مشاور، مشكلاتشان حل گردد. 5 - آگاهيهاى عمومى در زمينه مشاوره را بالا ببرد و افراد بتوانند مشكلات روانى ورفتارى خود را در مراحل اوليه تشخيص دهند و به درمان ، اصلاح و ياحداقل كم كردن آنها همت گمارند. 6 - خوانندگان ، به بينش و بصيرتى در شناختها، باورها و ارزشها - كه اساسرفتارهاى انسان را تشكيل مى دهند - برسند و شناختهاى غير صحيح و باورهاىنامعقول و غير ارزشمند واقعى را كه در زندگى ، افراد را دچار مشكلات روانى مى سازد،شناسايى نمايند و راههاى تمايز باورهاى معقول ازنامعقول و امور ارزشى از غير ارزشى را پيدا كنند و بدين وسيله از بروز مشكلات روانىزيادى پيشگيرى نمايند. 7 - عمده عوامل مشكلات روانى و رفتارى مانند عدم عزت نفس ، قوى نبودن اعتماد به نفس ،ضعف اراده ، احساس حقارت و ... شناخته شوند و چگونگى پرورش عزت نفس و اعتماد بهنفس ، تقويت اراده و راههاى درمان احساس حقارت و مقابله با كم رويى ، افسردگى ونظاير آن ، بيان گردند. 8 - بزرگسالان را در درك مشكلات كودكان و نوجوانان ، توانمند سازد و آنان را براىپاسخگويى مؤ ثر به احساسات و كوششهاى آنان آماده نمايد. 9 - نشان داده شود كه مشكلات روانى غير قابلحل نمى باشد و چنين نيست كه گريزى از آن نباشد، بلكه مى توان بر مشكلات فايق آمدو يا از پديد آمدن آن و يا شدت يافتنش جلوگيرى نمود. 10 - ضمن ارائه مطالب نظرى ، به چگونگى كاربرد عملى و مهارتهاى مشاوره پرداختهشود و خواننده را گام به گام در يادگيرى مفاهيم مشاوره و آموزش عملى يارى نمايدتابدون مراجعه به مشاور و صرفا با استفاده از كتاب (6)،به راه حلهاى مناسب برسد. اين كتاب ، نتيجه تحقيقات در منابع علمى و اسلامى است كه از شش سال پيش به منظور تدريس درس اصول و فنون مشاوره و راهنمايى در دانشگاه آغازگرديد و ان شاءاللّه در آينده نيز كاملتر خواهد شد. اميد است مشاوران متخصص ، مربيان ، دانشجويان و همه عزيزان ديگر خواننده كتاب ،كاستيها و لغزشها را گوشزد كنند تا در چاپهاى بعدى اصلاح وتكميل گردد. على نقى فقيهى فصل اوّل : تاريخچه مشاوره و راهنمايى از آغاز زندگى اجتماعى بشر، افرادى كه با مشكلات روبرو مى شدند، از كسانى كهذيصلاح مى دانستند و به آنان اعتماد داشتند، كمك مى خواستند و از ارشاد و راهنمايى آنانبراى حل مسايل و مشكلات خويش ، بهره مى جستند و مشاوره و راهنمايى خواستن از افرادشايسته را نه تنها امرى درست ، بلكه براى حيات مادى و معنوى ، اصلاح فكر و رفتارخويش ، لازم و ضرورى مى دانستند. در گذشته ، مسايل و مشكلات مردم ، ابعاد مختلفى داشت وشامل سؤ الهايى در مورد هستى ، انسان ، ارزشها، عقايد، مشكلات رفتارى ، روانى ، عاطفىو اختلافات حقوقى ، سياسى ، اجتماعى و نظاير آن مى شد و مردم براىحل همه مسايل و مشكلات ، به مذهب و مكتب آسمانى روى مى آوردند و از اولياى مذهبى كهمورد اعتمادشان بودند، يارى مى جستند؛ زيرا مى دانستند كه پيامبران الهى در تفسير وتوصيف درست از هستى و ارائه افكار درست در مورد حيات و زندگى و ارتباط انسان باموجودات و بيان ارزشهاى واقعى و حل اختلافات و ... از هركس ديگر، داناترند. علاوه بر اين ، مردم به اين حقيقت آگاه بودند كه پيامبران و اولياى دين ، انسان را خوبمى شناسند و به نارساييهاى روانى ، فكرى ، عاطفى و رفتارى كه مردم به آن دچار مىشوند، واقفند و علل آنها را به خوبى مى شناسند و راه درمان آنها را مى دانند. مضافا بر اينكه آنان مورد اعتماد و وثوقند و هر فردى بدون هيچگونه احساس نگرانى ،مى تواند مشكلات و احساس و عواطف خود را بازگويد و با راهنمايى آنان خود را بشناسد،گرفتاريش را چاره كند و مشكلاتش را حل نمايد. جامعه ، هرقدر كه بيشتر گسترش مى يافت ، مراجعه به پيامبران و مشاوره با آنان بهصورت مستقيم كمتر ميسّر مى شد و اين مسؤ وليت به كسانى واگذار مى شد كه به انبيانزديكتر بودند و دانش مذهبى آنان خوب بود و مى توانستند بااصول كلى راهنمايى و مشاوره كه انبيا ارائه كرده اند، راهنمايى و مشاوره مردم را به عهدهبگيرند، همچنين اين نقش را اولياى فرزندان و معلمان نيز در محدوده خاصى نسبت بهكودكان ايفا مى كردند. كودكان در مورد سؤ الها، اشكالها و گرفتاريهاى رفتارى ، اخلاقى وغيرهازاولياومعلّمان خود راهنمايى مى خواستند و با آنان به مشورت مى پرداختند. كم كم گسترش جامعه و پديد آمدن روابط پيچيده تر اجتماعى و بروزمسايل و مشكلات مبهم تر، بويژه مشكلات روانى ، عاطفى و اجتماعى ، موجب گرديد تااولياى مذهبى و انديشمندان ، نظرياتى در علل وعوامل آن مسايل و مشكلات ابراز كنند و هركدام به منظور ارائه راه حلّى ، اقداماتى را بهافراد توصيه كنند. در حدود 860 سال قبل از ميلاد مسيح ، در معابد آسكلپيوس (Asclepius) واقع دريونان ،در جهت حل مشكلات روانى و عاطفى ، به اقداماتى نظير محبت كردن به آنان،تشويق به تفريح وسرگرمى ،مانند سواركارى ، پياده روى و نمايش ، توصيه مىگرديد. بقراط (358 - 460 قبل از ميلاد) نظريه مربوط به مداخله شياطين در ايجاد ناراحتيهاىروانى را رد مى كرد و معتقد بود كه علل و عوامل ايجاد كننده اختلالهاى روانى ، طبيعى هستندو آسيب مغزى ، وراثت و عوامل ديگر، زمينه هاى آن را فراهم مى آورد. وى حتى براى درماناختلالهاى روانى مانند: شيدايى (7) و ماليخوليا(8) ، روشهايى ازقبيل زندگى منظم و آرام ، اعتدال (متانت و هشيارى )، پرهيز از هرنوع زياده روى ، برنامهغذايى ، خويشتندارى ، تمرينات ورزشى را كه باعث خستگى نشود پيشنهاد مى كرد و درمورد هيسترى ، يا بيمارى خيالى و عصبى و حمله زنان ، ازدواج را راه درمان مى دانست . ضمنا وى به اهميت محيط اجتماعى در درمان ناراحتيهاى روانى توجه داشت و در مواردىتوصيه مى شد كه شخص از خانواده خود جدا شود. ارسطو ( 322 - 384 ق . م . ) با اين نظريّه كه اختلالهاى روانى به وسيله عواملى نظيرناكامى و تعارض روحى ايجاد مى شود، موافق نبود و آن را بااختلال اخلاط چهارگانه (خون ، صفرا، سودا و بلغم ) بقراط، مرتبط دانست . در اسكندريه (يكى از شهرهاى بزرگ مصر كه در حدود 332 ق . م . به وسيلهاسكندرپايه گذارى شده بود) معابدى وجود داشت كه داراى آسايشگاههاى خوش منظر ومطبوع بود. در همانجا براى كسانى كه مشكلات روانى داشتند،مشاغل دايمى و امكانات تفريحى و ورزشى فراهم مى آوردند و به فعاليتهايى نظير قدمزدن در باغهاى معبد، پاروزدن و قايقرانى در كنارساحل رود نيل و شركت در مراسم جشن و شادى ، تشويق مى شدند و از شيوه هاى درمانى ازجمله رژيم غذايى ، ماساژ دادن ، آب درمانى ، تعليم و تربيت و ... براى بهبود آناناستفاده مى كردند. اپيكتتوس ، فيلسوف رواقى قرن اوّل ميلادى منشاء اختلالات روانى را نگرش افراد مىدانست ، وى مى گفت :(انسان به وسيله اشيا، دچاراختلال نمى شود، بلكه نگرشى كه نسبت به آنها دارد، سبباختلال در او مى شود).(9) ماركوس اورليوس (10)، امپراطور رم (121 - 180 م ) نيز نوشته است كه :(اگر شىء يا موضوعى خارجى شما را ناراحت مى كند، اين شى ء يا موضوع خارجى نيست كه سببناراحتى شما مى شود، بلكه قضاوت شما درباره آن است كه موجب ناراحتى شما مىگردد. شما بايد قضاوت خود را تغيير بدهيد. اگر رفتارتان سبب ناراحتى شما مىشود، چه كسى مانع تغيير رفتار در شما مى شود؟).(11) در اواخر قرن اول ميلادى ، بعضى از دانشمندان مانند اءرتئوس (Aretaeus) بر ايناعتقاد بودند كه برخى از اختلالهاى روانى حادّ، در واقع ادامه جريانهاى رفتارى وروانى بهنجار مى باشند. كسانى كه تحريك پذير و خشن بوده ، به سادگى تسليمشادى و فعاليتهاى لذت آور مى شوند. آنان آمادگى ابتلا به برانگيختگى شيدايى رادارند و افرادى كه تمايل به جدى بودن را دارند، بيشتر مستعد ابتلا به ماليخولياهستند.(12) جالينوس (200 - 130 م ) نيز عواملى نظير صدمه هاى مغزى ، افراط در نوشيدنالكل ، شوك ، ترس ، نوجوان بودن ، تغييرات قاعدگى در زنان ، مشكلات اقتصادى ونوميدى در عشق را به عنوان عوامل جسمى و روانى بر مى شمرد و با تفكرهاى غير علمى وخرافى عصر جاهليت يونانيان كه منشاء بيماريهاى روانى را ديو و جادو و سحر مىپنداشتند، مخالف بود و طريقه درمان آنها را كه جز بهغل و زنجير كشيدن بيمار و سرانجام به اتهام جادوگرى ،قتل و اعدام و آتش زدن ، چيز ديگرى نبود، نمى پسنديد، ولى على رغم نظر جالينوس ،اين شيوه تا اواسط قرن شانزده ادامه داشت .(13) امّا درسال 1563 توسط يوهان وير(14) و در سال 1584 توسط اسكات (15) ،كتابهايى نوشته شد و در آن اظهار گرديد كه بسيارى از كسانى كه به عنوان ساحر،جادوگر و ... در آتش سوزانيده يا شكنجه مى شوند، افرادپريشانحال و بيماران روانى اند و به تدريج و در گذشت زمان آن طرز تفكر نسبت بهبيماران روانى ، جاى خود را به اين فكر اسكات داد و دانشمندانى نظير چياروگى كه درسال 1789 رئيس يكى از بيمارستانهاى فلورانس شد، توانست ، كتك زدن و بهغل كشيدن بيماران روانى را ممنوع سازد و تاءكيد كند تا براى آنان كار و امكاناتتفريحى فراهم آيد. و در طى سالهاى 1784 تا 1802 كه جان بانيست پوسين ، رئيس بخش بيماران روانىدر بيمارستان بزرگ پاريس بود، نيز در آزاد گذاردن بيماران روانى و اقداماتاصلاحى تاءكيد گرديد. بعد از او فيليپ پينل (16) (1826 - 1745 م )، رياست اينبخش از بيمارستان را به عهده گرفت . او اين اعتقاد و باور را نشر مى داد كه بيمارروانى نيز فردى عادى است كه به دليل مشكلات شخصى شديد،عقل خود را از دست داده است و نبايد با او مانند يك حيوان رفتار شود. وى اطاقهاىآفتابگير را براى بسترى شدن اين بيماران مناسب دانست . او ساعات زيادى را صرفصحبت كردن با بيماران مى كرد، به سخنان آنان گوش مى داد و برايشان آرامش خاطرايجاد مى كرد، سوابق مربوط به گفتگوى خود با بيماران را ثبت مى كرد و از آنانشرح مى گرفت و در حقيقت با آنان به مشاوره واقعى مى نشست . اينعمل پينل ، در سال 1793 كه اولين انقلاب در فرانسه به حساب آمده ، به تصديقنوشته هاى خودش ، متاءثر از نحوه برخورد با بيماران روانى در اسپانياست كه آن همبه نوبه خود، معلول تماس و تاءثر اسپانيا از فرهنگ و تمدن اسلامى است .(17) يادداشتهاى پينل اساس طبقه بنديهاى بيماريهاى روانى را فراهم آورد. در همين زمانِ پوسين و پينل ، در شمال انگلستان ، ويليام توك ، مشابه آن دوعمل مى كرد، وى بهترين محيط درمانى براى بيماران روانى را يك مكان مذهبى حمايت كنندهمى دانست و از اين رو بيماران را به منطقه اى كه وى آن را گوشه عزلت يورك ناميد،منتقل كرد. بيماران در آنجا مى توانستند درباره مشكلات خود سخن بگويند، كار كنند، دستبه دعا و نيايش بردارند و در مزارع اطراف قدم بزنند. زيربناى فكرى شيوه درمانى توك مانند پنيل ، اين بود كه بيمار روانى ، فردى عادىاست كه گرفتار مشكلات غير عادى شده است .(18) در سال 1879، ويلهلم وونت ، اولين آزمايشگاه روان شناسى را جهت مطالعه روان شناسىو كاربرد آزمايشها و روشهاى علمى براى اندازه گيرى وكنترل افكار و رفتار آدمى تاءسيس كرد و اميل كرائپلين كه يكى از شاگردان وى بود،آزمايشگاهى كه فقط به مطالعه در زمينه آسيب شناسى روانى يا روان شناسىنابهنجارى ، مى پرداخت ، تاءسيس كرد و در آن به كمك شاگردانش در زمينه حركت ،خستگى ، هيجانها، سخن گفتن ، حافظه بيماران روانى و ... به مطالعه پرداختند.(19) در آمريكا، در 1909 . م . سازماندهى فعاليتهاى مشاوره و راهنمايى بويژه راهنمايىشغلى و حرفه اى ، توسط پارسونز(20) و با كمك افراد خيّر، آغاز شد و به همينجهت او را پدر (راهنمايى حرفه اى ) مى نامند. در سال 1913. م . مؤ سسه اطلاعات شغلى و حرفه اى در (Bstn) به وجود آمد و درهمين راستا، در سال 1915. م . مجلّه (بولتن حرفه اى )(21) منتشر شد و درسال 1922. م . پاترسون ، مقاله اى نوشت و پرسشنامه شغلى تهيه كرد و درسال 1933. م . مركز اشتغال و كاريابى ايجاد شد و درسال 1938 ، وزارت آموزش و پرورش ، دفتر خدمات راهنمايى و اطلاعات شغلى تاءسيسكرد. در سال 1951، گينزبرگ (22)، اقتصاددان معروف با همكارانش ، كتاب (انتخاب يكحرفه ) را منتشر ساخت . و در سال 1958، قانون دفاع ملى آموزش و پرورش ، ميليونهادلار را به خدمات راهنمايى و تربيت مشاوران اختصاص داد. از نظر تعداد مشاوران در آمريكا، در سال 1917، پنجاه نفر و درسال 1963، 36 هزار نفر و در سال 1970 ،چهل هزار نفر بوده و تعداد مؤ سسات و دانشگاههايى كه در تربيت مشاوران شركت داشتند،در سال 1957، 212 و در سال 1968، 450 عدد بوده است . در كشورهاى ديگر نيز مشابه آمريكا عمل شده است و در خصوص راهنمايى حرفه اى دربلژيك ، در سال 1914 و در فرانسه در سال 1945 و در نروژ درسال 1947 و در انگلستان در سال 1948، مراكز خدمات راهنمايى بوجود آمد.(23) مشاوره و راهنمايى ، گرچه در كشورهايى مانند آمريكا با راهنمايى شغلى و حرفه اىآغاز شد ولى بعدها دامنه وسيعترى پيدا كرد ومسايل عاطفى ، شناختى ، اجتماعى و ... را در برگرفت و با اتخاذ مبانى علمى ، روشهاىمتنوع اظهار گرديد. در اوايل قرن بيستم ، زيگموند فرويد(24) (1939 - 1856. م .) با پايه گذارىروانكاوى ، شيوه خود را براى كاوش در فرايند روانى انسان و مشكلات روانى ، عاطفىوى ، مطرح كرد و علل گذشته را در جهت رفتار فعلى مورد توجه قرار داد، وى شخصيتانسان را داراى سه جنبه (نهاد)، (سائقه و محركهاى ويژه فرد كه براى نيازهاى جسمىو روانى ، تلاش مى كند و زيربناى شخصيت هر فرد راتشكيل مى دهد و تمايلات جنسى در معناى وسيع آن كه انرژى روانى يا لذت جويى ،(ليبيدو)(25) است ، علل اصلى رفتار او مى باشد.)، (خود) يا (من ) (بخش سازندهشخصيت كه با توجه به واقعيت دنياى خارجعمل مى كند و كاركرد نهاد را كنتزل و گاه متوقف مى سازد و سبب مى شود بين نيازها وغرايز درونى و واقعيات محيط خارج ، موازنه برقرار گردد.) و (فراخود) يا (منبرتر) (بخش تلاش براى رسيدن به ارزشهاى اخلاقى جامعه و والدين كه ذاتى فردنيست و از سنين چهار يا پنج سالگى در كودكان ، با درونى كردن ارزشهاى والدينشروع مى شود.) عنوان كرد و معتقدشد كه اگر تمايلات (نهاد)، ارضا شود و (خود)در كنترل و هدايت واقعى نهاد، موفق گردد و (فراخود) معيارها و قضاوتها را درست انجامدهد و بيش از حدّ لزوم ، نيروى خويش را مصرف ننمايد، هماهنگى و سازگارى در شخصيتوجود خواهد داشت و شخص از نظر روانى ، سالم است . ولى هنگامى كه (نهاد) مى خواهدبراى ابراز تمايلات راهى پيدا كند، (فراخود) معيارهايى مشخص را پيش روى او مىگذارد، در اين مورد است كه تضاد حاصل مى شود. اگر (خود) نتواند تضاد راحل نمايد و به پيروى از (فراخود) از بروز تمايلات جلوگيرى كند، تمايلات ارضانشده به قسمت آگاه ذهن عقب رانده مى شوند، امّا نهاد، همچنان در صدد پيدا كردن راهىبراى ابراز و ارضاى آنهاست ولى مى ترسد و همين باعث اضطراب و بى نظمى روانىدر شخص مى شود، اين بى نظمى به صورتهاى گوناگون در رفتار فرد ظاهر مىشود. به نظر فرويد، كمتر انسانى پيدا مى شود كه از نظر روانى سالم باشد. وى مىگويد:(هر فردى به نحوى از انحا، غير متعارف و داراى بيمارى روانى و اضطراب است). فرويد، اراده و آزادى انسان را ناديده گرفته و انسان را محكوم غريزه جنسى وتضادهاى روانى دانسته است .(26) آلفرد آدلر(27) (1937 - 1870. م .) با آنكه در آغاز، به دفاع از نظريه فرويدپرداخت ، ولى در سال 1911، به نظريه جديدى رسيد و به جاى توجه صرف بهغرايز جنسى ، بر علايق اجتماعى تاءكيد ورزيد و مفهوم دوبعدى خودآگاهى و ناخودآگاهىدر انسان را رد كرد و معتقد شد انسان ، موجودى آگاه است و معمولاً ازعلل رفتار و هويت خويش آگاهى دارد و شناخت فرد، مستلزم شناخت سازمان ادراكى او وشناخت شيوه زندگيش مى باشد و هركسى به شيوه خاص خودش به زندگى معنا مى دهد وبه طور كلى آدلر، ديدى كل نگر و اجتماعى نسبت به انسان پيدا كرد و وى را موجودىمختار، انتخابگر، خلاق ، مسؤ ول و هدفدار دانست . وى مكتب خود را (روان شناسى فردى)(28) ناميد.(29) به نظر آدلر، انسان براى زندگى خود، افكارى تخيلى دارد كه در عالم واقعيت ، وجودخارجى ندارد و براى تفوق و برترى و خودشكوفايى خويش ، تلاش مى كند. درديدگاه آدلر، احساس حقارت ، زمينه پيشرفتهاى انسان را فراهم مى كند؛ زيرا براىغلبه بر آن ، به جلو رانده مى شود و به احساس تفوق و برترى مى رسد. اعتقاد فرد به اينكه هست و چه بايد باشد و چه نوع تصويرى از محيط اطرافيان خوددارد و مجموعه چيزهايى كه درست يا نادرست مى داند، همان شيوه زندگى است . به نظر وى ، افراد غير عادى ، ماءيوسند نه بيمار و از اين رو نياز به اميد و شهامتدارند و براى درمان ، بايد سعى شود حالت ياءس و نااميدى در آنان به اميد و شهامت درعمل ، تبديل شود و نيز بايد احساس نوعدوستى را در آنان پرورش داد تا به همكارىاجتماعى برسند. بر اساس نظريات آدلر، چند مركز راهنمايى كودك و چند مركز تعليم و تربيت خانوادهدر جامعه (وين )به وجود آمد.اين نوع مراكز،بر مبناى تشويق ، بحثهاى كلاسى ،اصول دموكراسى و پذيرش مسؤ وليت اداره مى شدند.(30) اليس بك (1966. م .) نيز براى افرادى كهاصول اعتقادى و تصورات آنان درباره جهان و خودشان باعث افسردگيشان شده ، (روشدرمان عقلانى - عاطفى )(31) را مطرح كرد. باندروا (1977) نظريه يادگيرى اجتماعى را در مورد اضطراب ارائه كرد و بر روىعوامل شناختى ، تاءكيد ورزيد. او معتقد شد كه خود سودمندى ، برآورد شخص از توانايىخود براى كنار آمدن در موقعيتهاى گوناگون ، انتظار پيامدها، برآورد مشخص ازاحتمال وقوع پيامدهاى معين ، در تعديل اضطراب مؤ ثر است .(32) پرفسور ا . تى .بك و همكارانش (درسالهاى 19791988)،(شناخت درمانى ) را در موردافسردگى و اضطراب توصيف كردند و در مورداختلال وحشتزدگى نيز معتقد شدند كه آن ناشى از تفسير نادرست و فاجعه انگيزاحساسهاى بدنى خاصى است كه به صورت نابهنجار ادراك مى شود.(33) و به همين ترتيب نظريات عمده اى ديگر نيز در مشاوره و راهنمايى بيماران روانى پديدآمد. سير مشاوره در اسلام و ايران در گذشته تاريخ اسلام و ايران هم ، مشاوره و راهنمايى ، از وظايف معلّمان و دانشمندان بهحساب مى آمد. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه معصومين (عليهم السّلام ) ضمنپرداختن به مشاوره و راهنمايى ، مردم را با اصول مشاوره و راهنمايى ، ويژگيهاى مشاورو راهنما و مسؤ وليتهاى آنان و هدفهاى مشاوره و راهنمايى و روشهايى كه مى تواند امرمشاوره را تسهيل كند و زمينه هدايت به اهداف را فراهم سازد، بيان كرده اند و نظام مشاورهاى مختص به مكتب اسلام را ترسيم نموده اند. ائمه (عليهم السّلام ) در صدد بودند كه راهنمايان و مشاوران متعهد و متخصص در رشتههاى گوناگون كه بتوانند مردم را درحل مسايل و مشكلات مختلف يارى دهند، تربيت كنند وبدين جهت ، صفات شخصيتى مشاور و راهنما را مطرح كرده اند و عمده روشهايى را كه نيازاست ، تعليم داده اند. در ديدگاه معصومين (عليهم السّلام ) مشاوره و راهنمايى ، محدود بهمسايل خاص و زمان و دوره اى مخصوص نيست ، بلكه همهمسايل و مشكلات انسان را در همه جنبه هاى مختلف و در همه دورانهاى رشد،شامل مى شود و از اين رو مسايل و مشكلاتى كه معمولاً در زمان ائمه (عليهم السّلام ) پديدمى آمد و مردم براى كمك و راهنمايى به ائمه (عليهم السّلام ) مراجعه مى كردند، محدودبه مسايل و مشكلات خاص و يا مربوط به دوره اى از دوره هاى رشد جسمانى ، روانىنبود، بلكه همه مسايل را شامل مى شد. البته ،مسايل فكرى ، عقيدتى ، روانى عاطفى ، اجتماعى و فقهى ، بيشتر مطرح بود. در تاريخ اسلام ، موارد زيادى به چشم مى خورد كه جلسات مشاوره گروهى به عنوانجلسات مناظره انجام مى گرفته است ، در چنين مناظراتى ، هدف كشف حقيقت بود و اعضاىگروه مشاوره در ضمن بحث و گفتگوى خود، افكار و عقايد و اخلاقيات و توانمنديهاىخويش را مى شناختند و معمولاً كسانى هم ، نظاره گر مناظرات بودند. آنان نيز از اين نوعجلسات مشاوره اى بهره مى بردند و راه حل مسايل و مشكلات خود را پيدا مى كردند و حتىگاه جلسات مشاوره و مناظره (34) را كسانىتشكيل مى دادند كه مسؤ ول مدرسه و مركز علمى بودند و يكى از اهداف آنان اين بود كهشخصيت علمى و اخلاقى افراد در اين جلسات بروز نمايد تا آنان براى تدريس ،گزينش شوند؛ مانند جلسات مشاوره و مناظره كه نظام الملكتشكيل مى داد و يا در آن شركت مى كرد.(35) اين جلسات با شرايطى (36) تشكيل مى شد، از جمله شرط مى شد كه رابطه عاطفىبين اعضا برقرار شود و به هيچ وجه افراد حق ندارند به يكديگر پرخاش كنند، بدوندليل و منطق سخن بگويند و نيز بايد از تكبر، كينه ، غيبت ، خودستايى و تجسس بىمورد در كارهاى شخصى و ... پرهيز نمايند.(37) در بين دانشمندان مسلمان و ايرانى ، تعدادى به مشاوره و روان درمانى نسبت بهبيماريهاى روانى حادّ پرداخته و از اين طريق ، بيماران روانى را درمان مى كردند. محمّد زكرياى رازى (251 - 313 يا 323 ه . ق .)، برخى از بيماريهاى روانى مانندصرع (غش )، سرسام (هذيان )، ماليخوليا، فالج (سست و فلج شدن عضوى از بدن )،رعشه و ... را ذكر نموده و طرق تشخيص و مداواى آنها را (كه غالبا از طريق مشاوره وروان درمانى بوده است )، ارائه نمود.(38) ابن سينا (417 - 370 ه . ق . مطابق 1037 - 970. م .) به مشاوره و راهنمايى در انواعمختلف اخلاقى ، بهداشتى ، تحصيلى ، شغلى و عاطفى توجه كرده است و در مورداختلالهاى روانى نظير هيسترى ، صرع ، واكنشهاى شيدايى و ماليخوليا و درمان آنها،نظريه داشته است . وى ، جوانى از بزرگانآل بويه را كه دچار بيمارى ماليخوليا شده بود و فكر مى كرد، گاو است و غذا نمىخورد و پيوسته فرياد مى زد كه مرا بكشيد، از طريق پذيرش او و ادعايش و اينكه بايداو به دست قصاب سپرده شود، حالت ذبح را برايش فراهم ساخت و به او فهماند كهابن سينا او را خوب درك مى كند و بايد معامله گاوهاى ديگر با وى بشود، بيمار بسيارشاد شد ولى آماده براى ذبح كه شد، ابن سينا گفت : اين گاو لاغر است ، بايد غذابخورد تا چاق شود و ارزش ذبح داشته باشد. از اين رو او دستور داد به وى غذا بدهندو برايش رژيم غذايى مخصوص مشخص كرد و بدين ترتيب داروهاى لازم را به اوخورانيد. پس از حدود يك ماه بهبودى يافت و درمان گرديد.(39) آنچه ابن سينا انجامداد، در واقع نوعى تغيير طرز فكر و نگرش بود كه بيمار پيدا كرده بود. و يا جوانى كه از نزديكان سلطان قابوس بود و بيمارى صعب العلاج پيدا كرد، ابنسينابا گرفتن نبض بيمار و خواستن ارائه گزارشمفصل و دقيق از محله هاى گرگان ، به دست آورد كه وى عاشق دخترى در يكى از خانه هاىآن محلّه ها است و هنگامى كه گزارش به محلّه دختر نزديك مى شد، نبض بيمار بيشتر مىزد و تغيير حالت پيدا مى كرد.(40) ابن سينا بدين وسيله توانست از عشق و علاقه آنجوان آگاهى پيدا كند و در حل تعارض درونى به وى كمك نمايد. وى ايجاد اميد و بشارت به بهبودى را نيز در درمان بيماريهاى روانى بسيار مؤ ثر مىداند و توصيه مى كند كه پزشك بايد هميشه از اين شيوه درمانى استفاده كند.(41) و خواجه نصيرالدين طوسى ، به مشاوره و راهنمايى علمى و تحصيلى دانش آموزان براساس استعداد و ميزان آمادگى و رعايت تفاوتهاى فردى آنان تاءكيد كرده است .(42) در چند دهه اخير، راهنمايى و مشاوره به صورت يك امر رسمى در مدارس ايران ، موردتوجه قرار گرفت . ابتدا، ضرورت آن در مدارس در كنفرانسهاى فرهنگى درسال 1337 و 1338 در مشهد و آبادان مطرح گرديد و همين سبب شد تا كلاسهاىكارآموزى براى دبيران به منظور آموزش مقدمات راهنمايىتشكيل گرديد و مركز راهنمايى در اداره كل تعليمات متوسطه بوجود آمد. در سال 1344 درس راهنمايى جزء دروس رسمى دانشجويان در دانشگاه تربيت معلم(دانشسراى عالى سابق ) قرار گرفت . در سال 1346 شمسى ، وزارت آموزش و پرورش رسما از دانشكده هاى علوم تربيتى،دانشگاهها و مدارس عالى ، تقاضاى تربيت مشاور تحصيلى را نمود. دانشگاه تربيت معلم(دانشسراى عالى سابق ) به تاءسيس دوره ليسانس و فوق ليسانس راهنمايى و مشاورهنيز مبادرت ورزيد. در سال 1348 تعداد 49 نفر فوق ليسانس از آن فارغالتحصيل شدند و در مهرماه 1350 كه اولين پايه دوره راهنمايى تحصيلىتشكيل شد، اين فارغ التحصيلان به عنوان مشاور راهنمايىمشغول به خدمات راهنمايى شدند. در ابتداى كار، براى هر 1250 نفر دانش آموز، يكمشاور تحصيلى يا مشاور راهنمايى وجود داشت و درسال 1357 براى هريك هزار دانش آموز، يك نفر مشاور راهنمايى وجود داشت . در سال 1359، گرايش مشاوره در رشته علوم تربيتى به تصويب رسيد و درس(اصول مشاوره و راهنمايى ) در برنامه هاى درسى دانشكده هاى علوم تربيتى ، تربيتمعلّم و دوره هاى كارآموزى مربيان امور تربيتى مدارس ، گذارده شد، ولى عملاً اين مشاورهو راهنمايى ، به علل زير به شكست انجاميد: الف - آشنا نبودن دانش آموزان و اولياى آنان با اهداف و نقش مشاوره و راهنمايى و عدماعتماد به مشاوران و رجوع نكردن به مشاوران راهنمايى در مدارس . ب - عدم اهميت فارغ التحصيلان مشاوره و راهنمايى به راهنمايى و مشاوره و عدم علاقه بهآن و يا احساس بى تفاوتى نسبت به اين مهم داشته اند و تلقى آنان از اين مهم ، صرفاامرار معاش بوده است و معمولاً به تدريس و كار دفترى مى پرداختند و فعاليتهاى مشاورهاى انجام نمى دادند. ج - عدم هماهنگى برنامه هاى آموزشى دانشگاهها و اساتيد در رشته مشاوره و راهنمايى . د - نبود مراجع متخصص و مشخصى كه بتواند مشكلات علمى مشاوران راحل نمايد. ه - عدم وجود آزمايشگاههاى مجهز جهت آزمونهاى استاندارد و عدم همكارى متخصصان پزشكىو روان پزشكى با آنان . و - عدم اعتقاد معلّمان و مديران به برنامه مشاوره و تاءثير و كارايى آن در دوره راهنمايى. پس از انقلاب فرهنگى ، توجه به راهنمايى و مشاوره بيشتر گرديد. درسال 1364 هسته هاى مشاوره تربيتى در سطح اداراتكل آموزش و پرورش شكل گرفت و به حل مشكلات دانش آموزان هر استان پرداخت . در سال 1367، پس از جنگ تحميلى هشت ساله ، رشته (مشاوره ) در دانشگاهها مجددا موردتوجه خاص قرار گرفت و به تربيت مشاوران اقدام نمود و درسال 1369 برنامه كارشناسى ارشد مشاوره نيز به تصويب رسيد و در برخى ازدانشگاهها به اجرادرآمد. در سال 1371، در نظام جديد آموزش متوسطه براى هر دبيرستان ، يك پست مشاورتربيتى و راهنمايى تحصيلى و شغلى ، پيش بينى شد تا مشاوران با همكارى سايردبيران متوسطه وظايف مشاوره و راهنمايى تحصيلى و شغلى دانش آموزان را بر اساس پرونده تحصيلى دوره راهنمايى ، نظر و علاقه دانش آموزان ، نظر اوليا و نتايج اجراىتستهاى استعداد و علاقه دانش آموزان انجام دهند.(43) در همينسال دو سمينار در زمينه ضرورت مشاوره و جايگاه آن در جامعه در دانشكده روان شناسى وعلوم تربيتى دانشگاه علامه طباطبائى و دانشگاه تربيت معلّمتشكيل شد و بر استفاده واقعى از وجود مشاوران فارغالتحصيل اين رشته تاءكيد گرديد. هم اكنون دروس راهنمايى و مشاوره در سطوحكارشناسى ، ارشد، دكترا ادامه دارد و در وزارت آموزش و پرورش ، اقدامات لازم براىاستفاده از وجود مشاوران در جريان است .(44) با همه اقدامات قابل توجه كه درباره مشاوره و راهنمايى انجام شده باز هم بايد سعىكرد تا با از بين بردن علل شكست مشاوره و راهنمايى در گذشته و برنامه ريزى بهتر،مشاوره و راهنمايى در انواع مختلف ، جايگاه اصلى خود را در جامعه بويژه در مدارس پيداكند. فصل دوّم : مفهوم مشاوره (مشاوره ) از ريشه (شور) است و شور به معناى استخراج ، به دست آوردن و كشف كردناست .(45) در (مجمع البحرين ) كه بيان كننده كاربردهاى الفاظ در قرآن و متون حديثى است ، درمورد لفظ (مشاوره ) و كاربرد فعلى آن ، آمده است : (المشاورة مشتقة من شِرْتُ العسل ،اى استخرجته من موضعه ... وشاورته فى الامرواستشرته بمعنى راجعته لا رى راءيه فيه ... واءشار علىّ بكذا: اى اءرانى ما عنده فيهمن المصلحة ).(46) يعنى لفظ (مشاوره ) از كاربرد (شرت العسل ) به معناى استخراجعسل از كندوى زنبور است . و (شاورته ...) يعنى به او مراجعه كردم تا نظر او را بهدست آوردم . و جمله (اَشار علىّ بكذا) به اين معناست كه مشاور آنچه را كه مصلحت تشخيصدهد، براى راهنمايى من بازگو كرده است . (راغب ) ضمن اينكه (مشاوره مشورت و تشاور) را يكى دانسته ، مى نويسد:(... التشاوروالمشاورة والمشورة استخراج الراءى بمراجعة البعض الى البعض ، من قولهم ، شرتالعسل اذا اتخذته من موضعه واستخرجته منه ...).(47) يعنى (تشاور، مشاوره و مشورت ) هرسه به يك معناست و آن عبارت است از اينكه فردىبه فرد ديگر مراجعه كند و راءى و نظر او را در موضوع و مساءله اى به دست آورد، اينمفهوم از جمله (شرت العسل ) گرفته شده كه آن هنگام به كار مى رود كهعسل را از جايش بگيرى و بيرونش بياورى . از كاربردهاى لفظ (مشاوره ) و مشتقات آن ، امور زير به دست مى آيد: 1 - (مشاوره ) به كوششى گفته مى شود كه براى به دست آوردن راءى و نظر شخصديگر و به منظور حل مساءله با مشكل انجام مى گيرد و حتى به صرف مراجعه فرد بهديگرى كه به منظور مشورت صورت پذيرد نيز، گفته مى شود. 2 - (مشاوره ) از امور ذات اضافه است و داراى سه طرف مى باشد: الف - (مراجعه كننده يا مستشير)؛ يعنى فرد يا گروهى كه به ديگرى مراجعه مى كندتا به مشورت بپردازد. ب - (مشاور يا مستشار)؛ يعنى فرد يا گروهى كه طرف مشورت واقع مى شوند. ج - (موضوع ، مساءله و مشكل مورد مشاوره ). 3 - (مشاور) بر اساس شناخت از مراجعه كننده و تشخيص مصلحت او، وى را راهنمايى مىكند تا مساءله يا مشكلش حل گردد. از همين معناى لغوى ، مفهوم اصطلاحى (مشاوره ) نيز ساخته شده است . امروزه ، متخصصاندر امر مشاوره ، تعريفهاى زيادى از مشاوره بيان كرده اند و به آن (روان شناسى مشاوره) نيز گفته اند. به نظر ما (مشاوره ) كه معادل (Cunseling) به كار مى رود، مىتواند به صورت زير تعريف شود: (مشاوره ، فعاليتى است بين مشاور و مراجعه كننده تا وى با استفاده از راهنماييهاى مشاوربه قابليتها و تواناييهاى خود، محيط و موقعيتهاى زندگى و ديگر واقعيتهاى مربوط بهوى ، شناخت پيدا كند و مشكلات و مسايل خويش راحل نمايد و در زندگى تصميمات مقبولى بگيرد).
|