فصل ششم : وظايف مراجعه كنندگان براى افرادى كه به مشورت نيازمندند نيز وظايفى برشمرده اند؛ از جمله : 1 - مراجعه به كسى كه واجد شرايط مشاوره باشد و انتخاب نكردن افرادجاهل ، احمق ، غيرعاقل و بى شخصيت (پست ، بدگمان به خدا، حريص ، ترسو، دروغگوو...). براى مشاوره در اين باره رواياتى نقل شده است كه درذيل ، اشاره مى شود: اميرمؤ منان على (عليه السّلام ) مى فرمايد: (لا تشاورنّ فى امرك من يجهل ).(110) (نبايد در كار خود با كسى كه نادان است مشورت كنى ). و نيز امام صادق (عليه السّلام ) فرمود: (استشر العاقل ...).(111) (با عاقل و غير احمق ، مشورت كن ). همچنين آن حضرت مى فرمايد: (اياك ومشاورة النساء اِلاّ من جرّبت بكمالعقل ، فانّ راءيهن يجرّ الى الا فن وعزمهن الى وهن ).(112) (از مشورت با زنانى كه به كمال عقلى نرسيده اند، بپرهيز؛ زيرا چه بسا راءيشاننسنجيده باشد و بر اساس امر نينديشيده اى نتيجه گيرى كنند و تصميم بگيرند). لازم به توجه است كه اين حديث مانند احاديث متعدد ديگر، دلالت دارند كه (اسلام ) مردمرا از مشاوره با زنان به صورت مطلق ، نهى نكرده است ، بلكه از مشاوره با زنانى نهىشده است كه به كمال عقلى نرسيده اند و يا برخى ديگر از صفات مشاور را ندارند و بههمين جهت ، در احاديث ، مواردى به چشم مى خورد كه مشورت با زن مورد تاءييد قرارگرفته و به عنوان عامل مؤ ثر در موفقيت مرد به حساب آمده است ؛ مانند آنچه امام موسىبن جعفر (عليه السّلام ) در مورد زن و مرد صالح از بنىاسرائيل نقل مى فرمايد: (آن مرد خواب ديد كه خدا عمرش را نصف كرده ، يك نصف درمال و وسعت و نصف ديگر در ضيق و زندگى مشقت ، او مخيّر شد كهاوّل يكى از آن دو نصف را اختيار كند، او گفت : من زن نيكوكارى دارم كه شريك من درزندگى است ، با او مشورت مى كنم و به شما خبر مى دهم :(ان لى زوجة صالحة وهىشريكى فى المعاش ، فاءشاورها فى ذلك ...)، سپس او صبحگاه با همسرش مشورتكرد، همسرش گفت : نصف اول را اختيار كن و عافيت را ابتدا داشته باش . شايدخدا بعدا بهما رحم كند و نعمتش را بر ما تمام نمايد. او در شب بعد در خواب گفت كه من نصفاول را اختيار كردم ، خدا هم در روزى به او وسعت داد. همسرش به وى گفت : از اينمال به اقوام و نيازمندان ، همسايگان و برادرت بده .او هم چنين كرد. وقتى نصفاول عمر تمام شد، آن مرد همان را كه در خواب ديده بود، دوباره ديد، به وى گفته شدخدا از تو تشكر مى كند و بقيه عمرت هم در وسعت خواهى بود).(113) و نيز امام صادق (عليه السّلام ) فرمود: (... فلا تستشر العبد والسفلة فى امرك ...).(114) (با افراد بى شخصيت و پست مشورت نكن ). و نيز فرمود: (ولا تدخلن فى مشورتك بخيلاً يعدل بك عنالفضل ويعدك الفقر ولا جبانا يضعفك عن الامور، ولا حريصا يزين لك الشره بالجور،فان البخل والجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن باللّه ).(115) (در مشورت خود بخيل را راه مده ؛ زيرا تو را از عطا وتفضل به ديگران باز مى دارد و مى گويد تو فقير مى شوى . همچنين با فرد ترسومشورت نكن ؛ چون تو را در تصميمات ، ضعيف و سست مى كند. و نيز حريص را طرفمشورت خود قرار مده ؛ چونكه حرص در طلبمال را - هرچند با تجاوز به حقوق ديگران - براى تو زيبا جلوه مى دهد. بدان كهبخل و ترس و حرص ، گرايشهاى مختلفى است كه جامع آنها بدگمانى به خداوند است). آن حضرت در جاى ديگر فرموده است : (لا تستشر الكذاب ، فانه كالسراب يقرب اليك البعيد ويبعد عليك القريب ).(116) (از دروغگو مشورت خواهى نكن ؛ زيرا او مانند سراب است و دور را براى تو نزديك ونزديك را براى تو دور جلوه مى دهد). 2 - مراجعه كردن به مشاورى كه مورد اعتماد و پذيرش است . امام صادق (عليه السّلام )مى فرمايد: (... ولا تشاور من لا يصدقه عقلك وان كان مشهورابالعقل والورع ...).(117) (با كسى كه مورد قبول عقل تو نيست مشورت نكن ، گرچه بهعقل و تقوا (ديانت ) مشهور باشد). 3 - پيروى از راهنماييهاى مشاور و مخالفت نكردن با تكاليفى كه او مشخص مى كند.حضرت امام صادق (عليه السّلام ) در اين باره مى فرمايد: (استشر العاقل من الرجال الوَرع ، فانه لا ياءمر الا بخير واياك والخلاف فان مخالفةالورع العاقل مفسدة فى الدين والدنيا).(118) (با عاقلِ متدين مشورت كن كه او بجز خير تكليف نمى كند و از مخالفت كردن با اوبپرهيز؛ زيرا فساد در دين و دنيا را به دنبال دارد). و نيز فرمود: (... واذا شاورت من يصدّقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك و ان كان بخلافمرادك ...).(119) (وقتى با كسى كه مورد قبول تو است مشورت مى كنى ،با او،در آنچه به ظاهر عليهتو نظر مى دهد، مخالفت نكن ، گرچه برخلاف خواسته ات باشد). البته بايد توجه داشت كه در صورت اختلاف راءى مشاوران ، لازم است از بهترين راءىپيروى كرد؛ چنانكه قرآن در توصيف خردمندان مى فرمايد: (... فَبَشِّرْ عِبادِ اْلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذِينَ هَديهُمُ اللّهُوَاُولئِكَ هُمْ اُولُواالاَْلْبابِ ).(120) (بشارت ده بندگان مرا كه سخنان را مى شنوند و بهترين آنها را پيروى مى كنند، اينانهمان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است و آنان در حقيقت خردمندانند). 4 - متهم نساختن مشاور و تشكر از اظهار نظرهاى وى . امام سجاد (عليه السّلام ) در اينباره مى فرمايد: (واما حق المشير عليك فلا تتّهمه ... فامّا تهمته فلا تجوز لك اذا كان عندك ممن يستحقالمشاورة ولا تدع شكره على ما بدالك من إ شخاص راءيه وحسن وجه مشورته...).(121) (حق مشاور بر مراجعه كننده اين است كه او را متهم نسازد. اتهام نسبت به كسى كه او رامستحق مشورت دانسته اى ، جايز نيست ؛ بلكه بايد از اظهار نظر و حسن پذيرشش درمشاوره تشكر كنى و او را سپاسگزار باشى ). فصل هفتم : اصول مشاوره و راهنمايى (اصل ) در لغت به معناى ريشه و منشاء و مصدر چيزى است و منظور ازاصول مشاوره و راهنمايى ، (قواعد و مفاهيم نسبتا كلى است كه بايد مبناى كار و فعاليتراهنمايان ، مشاوران و مراجعه كنندگان قرار گيرد). در اين باره تذكر چند نكته ضرورى است : 1 - از آنجا كه مشاوره ، خود نوعى راهنمايى است ،اصول مشاوره ، اصول راهنمايى نيز محسوب مى شود و در آنجا نيز به كار مى آيد. 2 - همه اصول مشاوره و راهنمايى در عرض هم و با يك نسبت از جهتشمول و كليت نيستند و به همين علت در تعريف گفته شد:(قواعد و مفاهيم نسبتا كلى )؛بلكه برخى از اين اصول در طول يكديگرند و چه بسا يكى مبنا براىاصل يا اصولى ديگر باشد. 3 - اصول مشاوره و راهنمايى ، تنها مبناى فعاليتهاى مشاوره اى و راهنمايى در مدارس نيست،بلكه اين اصول چه بسا مبناى راهنمايى و هدايت همه افراد در همهمراحل زندگى خواهد بود. اصول مشاوره و راهنمايى عبارتند از: 1 - توجه به كرامت و شرافت ذاتى و اختيارى مراجعه كننده هر انسانى ، با كرامت (122) آفريده شده و داراى احترام است و چه بسا فردى در سايهتقوا از كرامت اختيارى (123) نيز برخوردار باشد؛ از اين رو مشاور، وظيفه دارد تا بامراجعه كننده خود برخورد انسانى اخلاقى داشته باشد و با تكريم شخصيتش او را درحل مشكلات موجود يارى رساند. سنت پيامبر( صلى اللّه عليه و آله ) اين بود كه مراجعه كنندگان به خود را بسيار احتراممى گذاشت و حتى عباى خود را زير پاى آنان مى گسترانيد و بالشى كه تكيه گاه خودبود، به آنان مى داد.(124) امام سجاد (عليه السّلام ) يكى از حقوق مهم مشورت كننده را در اين مى داند كه مشاور، بهشخصيت وى احترام گذارد و با مهربانى و نرمى سخن بگويد و با او انس گيرد.(125) 2 - آزادى و اختيار در اسلام موضوع (اختيار انسان ) بسيار مورد تاءكيد قرار گرفته و جبرگرايى نفىگرديده است . از اين روست كه انسان را در انتخاب راه هدايت و ضلالت ، آزاد گذاشتهاند: (اِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ اِمّا شاكِراً وَاِمّا كَفُوراً. )(126) (ما راه درست را به انسان نشان مى دهيم ، او آزاد است كه بخواهد شاكر باشد و هدايتشود و يا ناسپاس و گمراه گردد). و يا گفته اند كه شما مردم در انتخاب دنيا و آخرت و ترجيح يكى بر ديگرى دو دستهايد: (يك دسته ، دنيا را برمى گزينيد و دسته اى ديگر آخرت را). (... مِنْكُمْ مَّنْ يُريدُ الدُّنْيا وَمِنْكُمْ مَّنْ يُريدُ الاْخِرَةَ ...).(127) (... برخى از شما كسى هست كه خواهان دنياست و برخى از شما كسى است كه خواهانآخرت است ...). از ديدگاه اسلام ، فرستادن انبيا و تكليف به انسانها و پاداش و كيفر آنان و بهشت وجهنم و عدالت خدا و ... با اختيار و انتخاب انسان ، مفهوم پيدا مى كند و هرگز، اينها بامجبور بودن انسان سازگار نيست . پس يكى ازاصول كه بايد مبناى مشاوره و راهنمايى قرار گيرد اين است كه به موضوع اختيارمراجعه كننده و لوازم آن توجه شود. منظور از اصل آزادى و اختيار در مشاوره و راهنمايى اين است كه اولاً: فرد در رجوع بهمشاور و شركت در مشاوره ، آزاد است و نبايد به شركت در جلسه مشاوره و راهنمايى مجبورشود و يا مشاور خاصى بر او تحميل گردد. ثانيا: در مشاوره ،به هيچ وجه ، فرد به كارى مجبور نشود و هدايت و راهنمايى به گونهاى صورت نگيرد كه شخص ناچار شود از روى اضطراب به كارى دست زند. ثالثا: طرح مطالب هر فرد با انتخاب و تصميم خودش است هر فرد آن هنگام كه درخودش آمادگى ببيند، مطلب خود را بيان مى كند و نبايد مشاور، اصرارى بر آن داشتهباشد تا تصور كند كه آزاديش از او سلب شده است . رابعا: فرد، صاحب اختيار احساسات خويش است ، مشاور بايد حق بيان عواطف و احساسات رابه وى بدهد و احساسات و عواطف مخصوص به او را محترم بشمارد. خامسا: فرد، آزاد باشد تا براى مشكلش ، خود راهحل مناسبى پيدا كند و مشاور، راه حل معينى را به اوتحميل نكند. بلكه او را راهنمايى كند تا خود او به راهحل مناسب برسد و آن را برگزيند و بجا تصميم بگيرد وعمل نمايد. بر اين اساس ، فرد، هدف خود را عملى مى سازد و چنين احساس نمى كند كه به صورتبرده ، هدف و آرمانهاى ديگرى را به اجرا درمى آورد.(128) قرآن در اين باره به پيامبرش مى فرمايد: (تو با مردم مشورت بكن ولى انتخاب و تصميم وعمل با تو است كه با توكل بر خدا انجام مى دهى ). (... وَشاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ... ).(129) امام سجاد (عليه السّلام ) نيز در تاءييد آنچه گذشت مى فرمايد: (... فكن عليه فى راءيه بالخيار ...).(130) (تو در به كار بستن راءى و نظر مشاور، آزاد هستى ). 3 - راهنمايى بر اساس واقعيت و حق توجه به اينكه راهنمايى و هدايتِ مشورت خواه ، به گونه اى انجام پذيرد كه براساس واقعيت و حق باشد كه اگر مشاور به جاى وى بود به همان هدايتعمل مى كرد. بنابراين ، نبايد اظهار نظر و هدايت وى خوشايند او يا بر اساس هواى نفسخود مشاور يا غير آن باشد و در صورت ناتوانى خود، او را به مشاوره فرد صلاحيتدارديگر ارجاع دهد. امام سجاد (عليه السّلام ) مى فرمايد: (واما حق المستشير فان حضرك له وجه راءى جهدت له فى النَّصيحة واشرت عليه بماتعلم انك لو كنت مكانه عملت به ... وان لم يحضرك له راءى وعرفت له من تثق براءيهوترضى به لنفسك دللته عليه وارشدته اليه ، فكنت لم تاءله خيرا ولم تدّخرهنصحا ولا حول ولا قوة الاّ باللّه ).(131) (از حقوق مشورت كننده نسبت به تو (مشاور) اين است كه به آن گونه راهنمايى اش كنىو نظر واقعى بدهى كه اگر تو به جاى او بودى همان را مى كردى ... و اگر از اينگونه راهنمايى و نظر دهى ، ناتوانى او را به مشاورى كه مورد وثوق است و تو او رابراى خود مى پسندى ، ارجاع دهى ، اگر چنين كردى در راهنمايى و خيرخواهى كوتاهىنكرده اى . البته هيچ كارى بدون قدرت الهى مقدور نيست ). پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است : (... من استشار اخاه فاشار عليه بامر وهو يرى الرشد غير ذلك فقد خانه ).(132) (مشاورى كه در پاسخ مشورت خواه به چيزى نظر دهد و او را به امرى هدايت كند كه مىداند راه رشد و واقعيت ، چيز ديگرى غير از آن است ، به او خيانت كرده است ). 4 - توجه به ويژگيهاى مراجعه كننده توجه به مجموعه علاقه ها، احساسها، خواستها، نيازهاى بدنى و روانى و تفاوتهاىفردى مراجعه كنندگان است . از ديگر اصولى كه بايد مبناى فعاليت در مشاوره قرار گيرد به اين معنى كه از يك سوعلاقه ها و احساسهاى پيشين و فعلى فرد مورد توجه قرار گيرد؛ چه بسا نرسيدن بهچيزى كه مورد علاقه اش بوده يا هست ، مسايل روانى خاصى براى او پديد آورده باشد ويا موجب انجام كارى گشته كه نمى بايست انجام مى شد و آن كار برايش از نظر روانىيا اجتماعى و ... مشكلى ايجاد كرده است ؛ زيرا علاقه افراطى به هرچيز، انسان را كر وكور مى كند، از اين رو، حق را درست درك نمى كند و به انحراف كشيده مى شود.رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است : (... حبّك للشئ يعمى ويصمّ ...).(133) (علاقه افراطى تو به هرچيز، تو را كور و كر مى سازد). علاقه زياد به چيزى كه سزاوار آن همه ارزش دهى را ندارد به (هوا)تبديل شده ، اساس بدبختيها مى گردد؛ همانطور كه اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) فرمودهاست : (الهوى اءسّ المحن ).(134) (هوا و عشق به امور ناپسند و ناشايست ، اساس بدبختيها و گرفتاريهاست ). و گاهى فرد، احساس نادرستى از خود دارد، خويشتن را پست و حقير مى شمارد و احساسناتوانى و كمبود مى كند. به همين علت ، از عزت نفس برخوردار نيست و به كارهاىناشايست دست مى زند و احيانا رفتارهاى نابهنجارى از او مشاهده مى شود. حضرت امامصادق (عليه السّلام ) مى فرمايد: (ما من احديتيه الا من ذلة يجدها فى نفسه ).(135) (هيچ كس به كارى ناپسند روى نمى آورد مگر آنكه ذلت و حقارتى در خود احساس مىكند). اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز مى فرمايد: (نفاق المرء من ذل يجده فى نفسه ).(136) (دورويى و بى صداقتى فرد، از حقارتى كه در وجود خود احساس مى كند، ناشى مىشود). توجه مشاور به اين نوع علاقه ها و احساسها وتعديل و تصحيح آنها، مراجعه كننده به وى را درحل مسايلش يارى مى نمايد. اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد: (ببلوغ الا مال يهون ركوب الاهوال ).(137) (با رسيدن به آمال و چيزهاى مورد علاقه ، مى توان بر اضطرابها (و ناراحتيهاىروانى ) غلبه پيدا كرد). بر اين اساس ، مشاور بايد به نيازها و خواستهاى روانى مراجعه كننده ازقبيل نياز به محبت ، امنيت و آرامش ، تعلق و وابستگى به غير،استقلال و اعتماد به نفس و... توجه داشته باشد؛ زيرا ممكن است كمبود محبت يا ترس ازچيزى و متكى نبودن بر نيرو و توان خود و ... باعث اختلالات روانىمثل اضطراب ، افسردگى ، اندوهناكى ، بى ارادگى ، ناتوانى ، احساس ضعف و سستىو ... در شخص شده و زندگى را برايش ناگوار كرده باشد. اميرالمؤ منين (عليه السّلام )در اين باره مى فرمايد: (لا عيش لمن فارق احبته ).(138) (براى كسى كه از محبوبهايش جدا شده (به نيازهاى محبتى او پاسخ داده نمى شود)زندگى گوارايى وجود ندارد). توجه به اين نوع نيازها و كوشش در رفع آنها و ايجاد موقعيتهاى مناسب گروهى واجتماعى و تصحيح شناخت فرد از خويشتن و برجسته كردن نقاط قوتش و امورى مانند آن ،به وى كمك مى كند تا حالت طبيعى خود را بازيابد و در نتيجه نارساييهاى روانى اوبه تدريج از بين برود. اميرالمؤ منين على (عليه السّلام ) فرموده است : (ان للقلوب شهوة واقبالاً وادبارا، فاءتوها من اقبالها وشهوتها، فان القلب اذا اُكرهعمى ).(139) (همانا براى دلهاى آدميان ، علاقه ها و كششها و بى رغبتى هاست ، پس (هرگاهدل به چيزى ميل و رغبت داشت ) از راه تمايلش او را به كارواداريد؛ زيرا هنگامى كه قلببه آنچه دوست ندارد واداشته شود، كور مى گردد). از سوى ديگر، توجه به نيازهاى بدنى ، مانند نياز به غذا و فعاليتهاى عضلانى وورزش نيز لازم است ؛ زيرا با تاءمين سلامت و رشد قواى بدنى ، شادابى ، اراده وتوانايى براى كار و فعاليت و ... به شخص باز مى گردد و روان او تحت تاءثيرقرار مى گيرد و از بيماريهاى روانى متعددى نجات پيدا مى كند. 5 - تعاون و همكارى مشاور و مراجعه كننده از اصول مهم در مشاوره و راهنمايى ، همكارى مشاور و مراجعه كننده در تعيين هدف ، مشخصشدن مسؤ وليتها، هماهنگى فعاليتها و... است . اين امر سبب مى شود كه مشاور براى دركصحيح از موقعيت مراجعه كننده و نيازها و ويژگيهاى روانى او و راهنمايى و هدايتش بهشناخت واقعى از خود و زدودن ابهامات فكرى و دادن تفكر منطقى به او وحل مسايلش ، تمام تلاش خود را بنمايد و از هيچ سعى و كوششى دريغ نورزد؛ چنانكهامام صادق (عليه السّلام ) به فرزندش توصيه مى فرمايد كه : (... واجهد راءيك لهم اذا استشاروك ...).(140) (تمام تلاش خود را در راهنمايى و هدايت مراجعه كنندگان به خود به كارگير). فرد مشورت كننده نيز بايد سعى كند اطلاعات لازم را در اختيار مشاور قرار دهد وبخصوص عواطف و احساساتش را براى او بازگو كند و بدون هيچ مقاوت در برابر اوچيزى را از وى پنهان ندارد. امام صادق (عليه السّلام ) در برشمارى امور اساسى درمشاوره مى فرمايد: (... ان تطلعه على سرّك فيكون علمه به كعلمك بنفسك ...).(141) (بايد مشاور را آن گونه از سرّ خود آگاه كنى كه آگاهى او به تو همانند آگاهى توبه خودت باشد). در اسلام ، همكارى بر اساس تقوا امرى مطلوب است ، آنچه برخلاف تقوا و بلكهنامشروع است همكارى به گناه و دشمنى و اقدام عليه ديگران است . قرآن در اين باره مى فرمايد: (... تَعاوَنُوا عَلى البِرّ وَالتَّقْوى وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ وَاتَّقُوا اللّهَ اِنَّاللّهَشَدِيْدُ الْعِقابِ ).(142) (بر اساس نيكى و تقوا با يكديگر همكارى داشته باشيد و هرگز بر اساس گناه ودشمنى همكارى ننماييد، تقواى الهى را رعايت كنيد؛ بدانيد كه عقاب الهى (بر اين نوعهمكارى ) شديد و سخت است ). بنابراين ، مشاور موظف است در اظهار نظر و راهنماييهاى خود، ضوابط شرعى را رعايتكند تا مبادا موجبات اغواى فرد را فراهم آورد و به گناه و كارهاى خلاف شرع كشاندهشود يا زمينه انحراف و معصيت در او پديد آيد. تقوا، همكارى مشاور را در مشاوره و راهنمايى ، ارزشمند مى سازد و آن را موردقبول درگاه خداوند متعال مى گرداند. امام اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد: (لا يقلّ عمل مع تَقْوىً وكيف يقلّ ما يتقبل ؟).(143) (هيچ گاه عملى كه از روى تقوا انجام گرفته است ، كوچك نيست ؛ چگونه آنچه موردقبول درگاه الهى قرار گيرد، كم است !). فصل هشتم : انواع مشاوره و روشهاى آن مشاوره به دو صورت (انفرادى و گروهى ) انجام مى پذيرد؛ (مشاوره فردى )گفتگوى رو در رو بين مراجعه كننده و مشاور است كه به منظور كشفعلل مشكل فرد و پيدا كردن راه حل براى آن ؛ صورت مى گيرد. امّا (مشاوره گروهى )عبارت است از: گفتگوى رو در رو بين چند نفر به منظورتبادل نظر در زمينه علايق ، رغبتها، مسايل و مشكلاتى كه افراد گروه در ارتباط با خوديا در تعامل با ديگران دارند و اتخاذ تصميم منطقى در موارد ذكر شده . مشاوره گروهى در مقايسه با مشاوره انفرادى ، اولاً: از نظر زمان و مخارج ، مقرون بهصرفه است . ثانيا: اعضاى گروه ، رفتارهايى در گروه مى آموزند و به انتقاد از خود و ديگران مىپردازند. ثالثا: اعضا متوجه مى شوند كه داشتن مشكل ، منحصر به آنان نيست وديگران نيز مشكلاتمشابهى چون آنان دارند. البته بايدتوجه داشت كه همه مشكلات و مسايل در مشاوره گروهىقابل طرح نيست .بنابراين ،مشاوره گروهى با همه محاسنش محدوديتهايى نيزدارد. همچنين در (مشاوره گروهى ) معمولاً، گفتگوها بين مشاور و افراد گروه ، آغاز مى شودولى كار اصلى مشاور اين است كه آشنايى ابتدايى اعضا با هم راتسهيل كند و قدمهاى اوليه را براى عميق تر شدن حسن توجه و همبستگى اعضا و ملاطفتنسبت به هم بردارد و براى فراهم شدن جوّ و شرايط اعتماد بين اعضا كوشش كند ومقبوليت هر فرد را نزد ساير اعضاى گروه ، تقويت نمايد و هدفهاى مشاوره گروهى رابراى اعضا روشن كند و خط حركت و كار گروه را مشخص نمايد و با در ميان گذاشتنارزشهاى مورد قبول ، اعضاى گروه را به اقدام مشابهى تحريك كند و از اقدامات ضدارزشى و احساسات و عكس العملهاى نادرست كه ممكن است ، پيش آيد و يا از حاكميت جوّانتقام و مقابله يا اشتباه و مقابله به مثل ، در جلسه مشاوره ، جلوگيرى نمايد و مانع ريزشاعضاى گروه شود و بدين وسيله راه مشاوره را براى اعضا هموار سازد و آنان را در جهتايجاد يك ساخت مشاوره اى هدايت نمايد تا اعضا بتوانند بدون صدمه روانى به هم ، در يكرابطه تعاملى مؤ ثر و سازنده به هم كمك كنند و از اين رو در ادامه مشاوره ، گفتگو بينخود اعضاى گروه انجام مى شود و هر فردى با راحتى ،مسايل خود را با ساير افراد گروه در ميان مى گذارد و به راه حلهايى دست مى يابد. تعداد اعضاى گروه در مشاوره و راهنمايى گروهى ، با عمق رابطه لازم يا ممكن ، ارتباطدارد؛ يعنى هرچه لازم باشد رابطه عميق تر باشد، تعداد اعضا هم بايد كمتر باشد.البته عمق رابطه ، خود، بستگى دارد به نوع گروه ، نيازها و وضع روحى مراجعهكنندگان و اهداف مشاوره . بنابراين ، در مشاوره و راهنمايى آموزشى و ارائه اطلاعات مى تواند تعداد اعضا زيادباشند (تا حدود چهل يا پنجاه نفر) امّا در مورد مشكلات روانى بايد سعى شود تعدادهرچه كمتر باشند و حداكثر ده نفر بيشترنباشند.(144) در مشاوره گروهى ، دانش آموزان نبايد تركيب گروه همگون و همدست باشند؛ مثلاً اعضاىگروه را همه دانش آموزان تنبل تشكيل دهند. بلكه ناهمگون بودن دانش آموزان و تركيب دانشآموزان از گروههاى تنبل و زرنگ مى تواند يادگيريها و تجربيات پربارترى را بههمراه داشته باشد. در مشاوره گروهى ، اعضا، علايق و تواناييهاى خود را مى شناسند و هويت و شخصيت خويشرا بهتر درمى يابند، به نظريات و عقايد ديگران توجه مى كنند و رابطهمتقابل با ديگران را تقويت مى نمايند و با رشد مهارتهاى اجتماعى ، به سازگارى بامسؤ وليتهاى اجتماعى ، توانمند مى گردند و با توجه به واقعيتهاى موجود، نگرانيهاىخود را قبل از آنكه به مشكلات جديدى تبديل شود، برطرف مى نمايند و افرادى كهمشكلات دارند، به تغيير رفتار موفق مى شوند و از حاد شدن آن جلوگيرى مى نمايند. در مشاوره گروهى ، اعضا مى دانند كه چه مى خواهند، ولى نمى دانند چطور به آن برسندو يا آن را هم انجام دهند و از اين رو ماهيتِ پيشگيرانه دارد، ولى در مشاوره فردى ، بيشتر،جبرانى و تصحيحى است و پيشگيرى كمتر است . در مشاوره گروهى ، افراد مى خواهند بدانند كه ديگران چه مى گويند؟ چه فكر مى كنند؟و چطور زندگى مى نمايند تا بدين وسيله بتوانند راه خود را در اين رهگذر پيدا كنند و ازآن مطمئن باشند. عن امام على (عليه السّلام ) :(دواؤ ك فيك وما تشعر وداؤ ك منك وتستنكر).(145) (درمان و مشكل تو در خودت است و تو آگاه نيستى و درد تو نيز، از خودت مى تواندباشد در حالى كه تو نمى دانى ). و از اين رو است كه خود شناسى در مشاوره ، اساسحل مشكلات روانى و ... مراجعه كنندگان است . بيشتر مردم از اينكه در جمع بتوانند آزادانه ، احساسات ، افكار و عقايد و نابسامانيهاىشغلى و محيطى و اجتماعى خود را بيان كنند، لذت مى برند و در حقيقت يكى از هدفهاى مهممشاوره گروهى كه عبارت است از ايجاد روابط نزديك و تواءم با ملاطفت ، خود به خودتحقق مى يابد و زمينه اى فراهم مى گردد كه آنها در روابط بعدى خود در خانواده ،محل كار، محل تحصيل ، موفقتر و راضى تر باشند. اعضاى گروه ، از تجربيات و ياد گرفته هاى تازه در گروه ، در زندگى روزمرّهاستفاده مى كنند و ديگر نسبت به انتقاد ديگران از آنان حساسيت كمترى از خود نشان مى دهندو زياد حالت دفاعى به خود نمى گيرند، آنان ديگر مى توانند خود را آن گونه ببينندكه ديگران مى بينند. البته بايد توجه داشت كه در مشاوره گروهى ، هدف اصلى ايناست كه افراد به شناخت عميق تر از خود و رفتار خويش و ايجاد تغييرات لازم و رفعمشكلات و حل مسايل خود برسند. مشاوره و راهنمايى گروهى ، عمدتا در دانشگاه يا مدرسه و يا مؤ سسه ديگرتشكيل مى شود. و هدف آن كمك به شناخت موقعيتها، محيط، روابط انسانى ، احساسات وعواطف افراد، موضوعات آموزشى ، مهارتها و ارائه اطّلاعات تحصيلى ، شغلى و آشناسازى افراد با سيستم مدرسه ، دانشگاه ، مؤ سسه ، شناسايى وتحليل مشكل (چه مشكل كارى و شغلى باشد و چهمشكل شخصى و مديريتى باشد) و هدف آن رشد،تسهيل تصميم گيرى و غلبه بر مشكلات و ياورى اعضا براى ايجاد تغيير در رفتار ونگرشهاى ضعيف و ناموفق است . عوامل درمانى در مشاوره گروهى عوامل درمانى در مشاوره گروهى ، عبارت از اهرمهاى كار ووسايل ايجاد تغيير در شخصيت و روابط انسانى است كه مشاوران ، آنها را در مورد اعضاىگروه به كار مى گيرند: 1 - ايجاد اميد و بشارت به بهبودى و رفع مشكل . 2 - شكستن احساس منحصر به فرد بودن مشكل يا بيمارى فرد. 3 - انتقال اطلاعات و آموزشهاى لازم . 4 - فراهم ساختن زمينه نوعدوستى و روابط سالم اجتماعى . 5 - همبستگى گروهى در مشاوره گروهى ، همانند رابطه حسنه و همدلى در مشاوره فردى ،يك پيش شرط لازم براى درمان مؤ ثر است . 6 - تجربه عاطفى تصحيحى . فردى كه مشكل روانى دارد، بايد تحت يك تجربه عاطفى تصحيح كننده قرار گيرد،امورى كه اين امر را تسهيل مى كند، عبارتند از: الف - آشناكردن فرد به نامناسب و نادرست بودن احساسات و رفتارهمنشينانه اش . ب - افزايش توانايى فرد براى تعامل و مراوده عميق تر و صادقانه تر با سايرين . ج - ابراز احساس عاطفى نسبت به فرد. د - حمايت فردى و گروهى ازفردمشكل دار و ارزشگذارى بر كنشهاى او. ه - ايجاد زمينه و فراهم ساختن شرايط تحريك عاطفى و آزمايش تجربه عاطفى تصحيحكننده وى . روشها و فنون مشاوره (فن ) به معناى راه ، روش ، هنر و شيوه است و منظور از فنون مشاوره ، روشها و شيوههايى است كه در مشاوره ، به اقتضاى اصول و در جهت اهداف ، به اجرا در مى آيد. مشاور، با توجه به اصول مشاوره و بهره گيرى از فنون آن ، مشورت كننده را دررسيدن به هدفهاى مشاوره و حل مشكلات روانى او به طريق مؤ ثرترى يارى مى كند.ناآگاهى مشاور از اين فنون و ناتوانى وى در به كارگيرى مؤ ثر آنها، باعث موفقنشدن او در انجام مشاوره است و مشورت كننده را نيز از رسيدن به هدفهاى مشاوره باز مىدارد. ماپس ازبيان انواع روشهاى مشاوره به ذكر اين فنون ومراحل انجام آن مى پردازيم : اقسام روشهاى مشاوره در روش مشاوره از نظر ميزان فعاليت مراجعه كننده و مشاور و چگونگى رابطه آنها، سهنظريّه وجود دارد: الف - روش مستقيم (146) يك نظريّه اين است كه مشاور، محور بحث را در اختيار گيرد و از تكنيكها و فنون مشاورهبسيار استفاده كند و در تشخيص علتهاى ناراحتى فرد بكوشد و راه حلهاى مناسب را بهوى پيشنهاد يا تكليف نمايد. از صاحبان اين نظريه ، الّيس ، ويليامسون ، سالتر، هوارد و ميلر مى باشند(147)آنان بر اين اعتقادند كه اولاّ: مشاور، مشكل و موقعيت مراجعه كننده را بهتر از خودش درك مىكند. همه افراد بشر، توانايى درك از خود و سازندگى خويش را ندارند. آنان كه درجريان تعليم و تربيت صحيح قرار گرفته اند، مى توانند شرايط محيطى و قواى خودرا بشناسند و به طور خلاّق عمل كنند. ثانيا: عدم آگاهى مراجعه كننده از خود و يا شرايط محيط خويش و رابطه اش با ديگران ونظاير آن ، او را داراى مشكل ساخته است . او چگونه مى تواند خود را بدون راهنمايىمستقيم از مشكل برهاند. از اين رو لازم است مشاور، درمان و راهحل را برايش به صورت صريح مطرح كند و او را به صورت مستقيم هدايت نمايد تا بهنتيجه برسد. در اين روش ، مشاور از طريق پرسشنامه ، آزمونهاى روانى ، مصاحبه و سؤال ، به جمع آورى اطلاعات وسيعى درباره مراجعه كننده اقدام مى كند و بر تشخيصعلل ناراحتى و مشكل وى همت مى گمارد و پس از كشفعلل ، راه حلهايى را ارائه مى دهد و از مراجعه كننده خواسته مى شود تا راهحل ارائه شده را به اجرا درآورد و نتيجه را به مشاور گزارش نمايد. ب - روش غير مستقيم (148) نظريه ديگر در روش مشاوره اين است كه مشاور، در مشاوره ، محيط گرم و پذيرا را براىفرد فراهم كند تا او با آسودگى و دلگرمى به گفتگو و دادن اطلاعات لازم در مشاورهاقدام نمايد. و نيز هدايت و رهبرى بخش مهمى از فعاليتهاى جلسه مشاوره را به عهده اوگذارد و مشاور، صرفا به انعكاس احساسات ، افكار و رفتار او بپردازد و بدين وسيله ،وى را به خودشناسى و بينش درست درباره مشكلش راهنمايى كند تا خود او به راهحل مناسب برسد. در اين روش ، شخص مراجعه كننده ، محور است و رابطه حسنه ، نقش اساسى در مشاوره داردو به فنون مشاوره ، بويژه تست ، چندان اهميتى داده نمى شود. دانشمندانى مانند راجرز(149) فردريك پرلز(150) ، از صاحبان اين نظريه اند.اساس اين نظريه را راجرز، چنين بيان مى كند: انسان ، ذاتا موجودى خلاّق و تواناست وطبيعتش بر خير است و براى هدفى ارزشمند كوشش مى كند. مراجعه كننده هم كه دچار كجرفتارى يا اختلال عاطفى و يا با مشكل ديگر رو به رو مى شود.انسان است و از اين گونهويژگيها برخوردارمى باشد،ولى بر اثر تربيت غير صحيح و آگاهيهاى غلط و يارفتارهاى انحرافى ، برايش مشكل پيش آمده است . مشاور با كمك غير مستقيم به وى يعنىآگاه ساختن او به خودش و موقعيتش در جهان هستى و هدف والاى زندگى و امورى مانند آن ،مراجعه كننده را به حالت طبيعى اوّليه برمى گرداند و او خود به راهحل براى مشكل خويش مى رسد. در اين روش ، مراجعه كننده بيش از مشكلش مورد توجه است و به احساسات و افكارش زياداهميت داده مى شود. و به ايجاد و تقويت رابطه حسنه مشاوره اى وى با مشاور، تاءكيد مىگردد و به جاى كوشش براى تشخيص علل ناراحتى و ارائه راهحل بر اساس آن ، به انعكاس افكار، احساسات و رفتار او اقدام مى شود و به جاى دادندستورالعمل و خواستن تكليف از مراجعه كننده ، زمينه فراهم مى گردد تا خود او دستوراتو تكاليف لازم را كشف نمايد و به كسب بينش نسبت به خود و مشكلشنايل شود و خود، راه حل مناسب را پيدا كند. پرلز، كه مؤ سس (نظريه گشتالت ) است نيز بر اين روش مراجعه كننده محورى(151) ، تاءكيد دارد. به نظر وى ، وقتى فرد بامشكل مواجه مى شود كه افكار و احساسات خويش راقبول نداشته و آنها را از خود نداند و سازمان و وحدت و هماهنگى رفتار را از دست بدهد. بر اساس (نظريه گشتالت ) به مراجعه كننده كمك مى شود تا خويشتن را بپذيرد و ازاجزاى از هم گسسته ، به خويشتن هماهنگ و وحدت يافته برسد و اعتماد و اطمينان شخصىپيدا كند و به ديگران وابسته نباشد. بر طبق اين روش (152) ، مراجعه كننده دروضعيتى قرار داده مى شود كه آگاهى كافى پيدا كند و موانع آگاهى درست را كناربزند و خود را آنگونه كه هست بنماياند و تواناييهاى خويش را آشكار كند. ج - روش انتخابى نظرّيه متعادل اين است كه مشاور با توجه به نوعمشكل فرد و توانمندى او، هريك از دو روش مستقيم يا غير مستقيم را كه مؤ ثرتر و مفيدترواقع شود، انتخاب كند؛ مثلاً در حل مشكلات عاطفى و روانى ، روش غير مستقيم را به كارگيرد و در غير آن از روش مستقيم استفاده نمايد. و در مواردى هم كه لازم مى بيند، از هر دوروش بهره مى برد. تورن (153) و گريندر(154) از پيشگامان اين روش مى باشند. نام اين روش ، روشانتخاب (Metd Elective) گذاشته شد و مكتب آنان مكتب التقاطى (155) يا(Eclecticism) ناميده شده است . روش تعقلى و روش تحليل روانى روشهاى گوناگونى در مشاوره مطرح است كه با هريك مى توان دسته اى از مشكلاتمراجعه كنندگان را حل كرد. مشاور، بايد از همه روشها آگاه باشد تا به تناسب هريك ازمسايل و مشكلات ، از آن روشها به صورت مجزّا و يا تلفيقى بهره بجويد. دو روش زيردر حل مشكلات ، از كارايى بسيار زياد برخوردارند و تجربه ، مفيد بودن آنها را ثابتكرده است . الف - روش تعقلى (156) در مشاوره قديمى ترين روش مشاوره كه در بين انسانهامعمول بوده است ؛ روش تعقلى است محور در اين روش ،عقل است . پيامبران ، فلاسفه ، عاقلان و دانشمندان هميشه ، افراد را بهتعقل ، تشويق مى كرده اند تا با ورزيده شدن در فكر وعقل ، آنان بتوانند مشكلات فردى و اجتماعى خود راحل نمايند. در هر جامعه اى ، هركسى كه بيشتر از نعمت عقل برخوردار بوده بيشتر مرجع و مشاورمراجعه كنندگان و مشورت طلبان مى باشد. در اين روش ، مشاور همانند معلم و راهنما عمل مى كند و جريان مشاوره و راهنمايى يك جريانتعليم و تربيت محسوب مى شود. و از خصوصيات آن اين است كه مشاور، سعى داردمراجعه كننده را با واقعيت ، حقيقت ، عقايد و سنن درست ، ارزشهاى اخلاقى واجتماعى صحيحوامورى از اين قبيل آشنا و علاقه مند سازد و وى را ازافكار،تصورات و وابستگيهاى غلطبرهاند و او را براى زندگى معقول در آينده آماده نمايد.(157) ب - روش تحليل روانى (158) در روش تحليل روانى ، مشاور به مطالعه نقش احساسات و عواطف مى پردازد و در صدداست مشكلات عاطفى مراجعه كننده را حل نمايد. اين روش بر اين فرضيه استوار است كه هرمشكل و اختلال رفتارى و شخصيتى كه در فردبه وجود مى آيد، نتيجه اضطرابهايى استكه شخص در گذشته به آنها مبتلا شده است . با روشتحليل روانى ، آن اضطرابها، تحريكات و عوامل ، شناسايى مى شوند و مراجعه كننده ازواقعيت وجود خود، آگاه مى گردد و مى فهمد كه از عيب و نقص ، عارى نيست ، استعدادها وتوانمنديهايش محدود است ، بنابراين ، با به دست آوردن بينشى واقع بينانه نسبت بهخود، تمايلات كامل گرايى و بلندپروازانه خود را كاهش مى دهد و شخصيت خود را دوبارهبازسازى مى نمايد. در اين روش ، روى تقويت نيروى اراده و عاطفه تاءكيد مى شود، اگرچهعقل را نيز در همه زمينه ها به كار مى گيرد.(159) فصل نهم : مراحل انجام روشها و فنون مشاوره مشاوره ، داراى مراحلى است كه در هريك از آنمراحل ، روشها و فنون ويژه اى را بايد به كار گرفت . موقعيت در مشاوره تا حد زيادى ،به خصوصيات شخصى مشاور و توانمندى او در به كارگيرى فنون و روشها بستگىدارد و از اين روست كه مشاوره را (هنر مشاور) ناميده اند. اينك به توضيح سه مرحله آغاز، ادامه و پايان مشاوره مى پردازيم : 1 - مرحله آغاز مرحله آغازمشاوره و راهنمايى با نخستين جلسه مشاوره شروع مى شود. رعايت روشها وفنون زير، در موفقيت مشاوره ، نقش بسزايى دارد: الف - برقرارى رابطه حسنه بين فرد و مشاور مشاور، با ايجاد رابطه حسنه ، اضطراب اوّليه و ترس مراجعه كننده را كاهش مى دهد واعتماد او را نسبت به خود جلب مى كند تا او با احساس امنيت و اعتماد، مشكلش را مطرح سازد. مشاور، مبتنى بر رابطه ياورانه است . اين رابطه به چند صورت متصور است :(160) 1 - رابطه معلوم : يعنى رابطه اى كه به آسانى ، اطلاعات و نظريات و احساسها بينمراجعه كننده و مشاور ردّ و بدل مى شود و در آن گفتار و حركات مراجعه كننده براى خود اوو مشاور معلوم است . 2 - رابطه مبهم : كه در آن ، گرچه مراجعه كننده از نظريات ، احساسها وعلل حركات و گفتار خود، آگاهى ندارد، ولى براى مشاور، ابهامى ندارد. 3 - رابطه ناشناخته : كه در آن احساسها، عقايد و ... نه براى خود مراجعه كننده روشناست و نه مشاور توانسته آنها را كاملاً بشناسد. 4 - رابطه پنهان : كه در آن گفتار و حركات مراجعه كننده گرچه براى خود او روشن ومعلوم است ، ولى از مشاور مخفى نگهداشته شده و وى از آن آگاهى ندارد. در نخستين جلسه مشاوره ، معمولاً رابطه پنهان وجود دارد و مشاور بايد سعى كند اعتمادمتقابل ايجاد گردد و از رابطه پنهان كاسته شود. هرچه رابطه ياورانه حسنه تر باشدمى تواند فرد را از ممانعتها و مقاومتهاى درونى آزاد كند و از سه رابطه منفى بكاهد ورابطه معلوم را افزايش دهد و اعتماد بين مراجعه كننده و مشاور را باعث گردد. براى ايجاد رابطه حسنه و اعتماد بايد به نكات زير توجه شود: يك - مشاور با رفتار دوستانه خود، زمينه اى فراهم كند كه فرد، احساس نمايدمشاور او رادوست دارد و برايش ارزش قايل است ،على ( عليه السّلام ) مى فرمايد:(حسن الصحبةيزيد فى محبّة القلوب )(161)؛ يعنى :(نيكويى رفتار، محبت قلبى مردم را نسبت بهتو زياد مى كند). همچنين مشاور به هنگام ورود، به وى سلام كند. (سلام آن قدر اهميت دارد كهرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :(خمس لست بتار كهن حتى الممات ...وتسليمى على الصبيان ...)(162) يعنى :(پنج چيز است كه تا هنگام مردن من آنها راترك نمى كنم ... (يكى از آنها) سلام دادن به بچه هاست .) و احترامش گذارد و با اودست دهد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:(تصافحوا فانّه يذهب بالغلّ)(163)،يعنى :(با يكديگر مصافحه كنيد؛ زيرا كينه را از دلهاى شما مى برد). و حالش رابپرسد و ابراز محبت نمايد و با وى همدلى كند و اين همدلى را اظهار كند، با چهره بشّاشبا او حرف بزند و نگاههاى محترمانه و ارزشمندانه به او داشته باشد و از حركات بىمورد بپرهيزد و او را بدون قيد و شرط بپذيرد و آمادگى خود را براى كمك به او اعلامكند. دو - مشاور در رابطه مشاوره اى خود از ارائه نقشهاى تصنعى كه جزء شخصيت او نيست ،بپرهيزد؛ زيرا خواه ناخواه مراجعه كننده اين نقشهاى تصنعى را كشف مى كند و اطمينان نسبتبه مشاور را از دست مى دهد. در حقيقت بايد از پاكى باطن برخوردار باشد وعمل و رفتار و نقش خود را با آن منطبق سازد. على (عليه السّلام ) فرمود:(زين الايمانطهارة السرائر وحسن العمل فى الظاهر)(164) زيبايى ايمان در پاكى باطنها و (منطبقبا آن ) عمل نيكو در ظاهر است . سه - مشاور به انتظارات مراجعه كننده از خودش توجه داشته باشد و در برآوردن آنهاتلاش نمايد و از تداخل مشغوليات ، در جريان مشاوره بپرهيزد؛ زيرا مشاور، داراىاحساسات ، روشها، عادات و احيانا مشكلاتى است كه روى مشاوره اثر مى گذارد. بديهىاست كه مشاور، بايد سعى كند تا تداخل مشغوليات خود را در جريان مشاوره بهحداقل برساند و صرفا ذهنش را در راستاى انتظارات مراجعه كننده متمركز سازد. معمولاً انتظارات مراجعه كننده از مشاور، امورى از اينقبيل هستند: الف - اضطراب نداشته باشد. ب - صادق و با خلوص نيت باشد. ج - نيازهاى مراجعه كننده را بشناسد. د - از انگيزه هاى مراجعه كننده آگاه شود. ه - احساس مراجعه كننده را دريابد. و - قادر به ايجاد رابطه تواءم با اعتماد و احترام به مراجعه كننده باشد. ز - خودانگيز و خلاّق باشد. در برابر، مراجعه كننده هم بايد در برآوردن انتظارات مشاور از وى تلاش كند تارابطه حسنه دو طرفه برقرار شود. مشاور انتظار دارد كه مراجعه كننده ، به دور ازنفاق و پرده پوشى ، مسايل مورد نياز را بگويد و براى خودآگاهى با همه توانشتلاش كند و به بهداشت روانى خود توجه داشته باشد و درحل مشكل خود كوشش نمايد و امورى از اين قبيل .(165) چهار - مكانى براى مشاوره انتخاب شودكه حتى المقدورمحيطى آرام و راحت باشد تا فردبتواند با فراغت خاطر و بدون ترس و اضطراب ، مسايلش را مطرح سازد. پنج - به وى اجازه داده شودجلسه را هرطور كه او مى خواهدآغاز كند. شش - نقش حضور و سخن گفتن او در مشاوره برايش توضيح داده شود. هفت - به احساسات ، ارزشها و عواطف وى توجه كافى شود و در مشاوره بيش از حد، برجنبه هاى عقلانى و منطقى ، تكيه نشود. هشت - از او تعريف و تمجيد به عمل آيد؛ مثلاً به او بگويند تو فرد توانايى هستى ،خوب فكر مى كنى ، كارت مورد قبول است (البته توجه شود كه برخلاف واقع تعريفنشود) و خودت مشكل را حل خواهى كرد، من پيش بينى مى كنم كه به نتايج خوبى برسى ،دوستان خوبى پيدا مى كنى ، نمرات بهترى خواهى گرفت و... نُه - آشنا ساختن شخص به اينكه اين مشكل منحصر به او نيست ، ديگران هم نظير اينمشكل را دارند، بنابراين ، جاى نگرانى نيست .
|