|
|
|
|
|
|
حماسه هاى جاويدانى كه مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در ميدانهاى جهاد مى آفرينند،و گذشت و ايثار و فداكارى عظيمى كه بسيارى از مردم در زمينه دفاع از كشورهاىاسلامى و حمايت از محرومان و مستضعفان نشان ميدهند، همه بازتاب اعتقاد به زندگىجاويدان سراى ديگر است ، مطالعات دانشمندان و تجربيات مختلف نشان داده كه اينگونهپديده ها در مقياس وسيع و گسترده جز از طريق عقيده اى كه زندگى پس از مرگ در آنجاى ويژه اى دارد امكان پذير نيست . سربازى كه منطقش اين است قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنيين : (بگو شما دشمناندر باره ما چه مى انديشيد؟ جز رسيدن به يكى از دو خير و سعادت و افتخار (يا پيروزىبر شما و يا رسيدن به افتخار شهادت ) (توبه - 52) قطعا سربازى است شكستناپذير. چهره مرگ كه براى بسيارى از مردم جهان وحشتانگيز است ، و حتى از نام آن و هر چيز كهآن را تداعى كند مى گريزند، براى عقيده مندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نا زيبانيست ، بلكه دريچه اى است به جهانى بزرگ ، شكستن قفس و آزاد شدن روح انسان ،گشوده شدن درهاى زندان تن ، و رسيدن به آزادى مطلق است . اصولا مساله معاد بعد از مبداء، خط فاصل فرهنگ خدا پرستان و ماديين است ، چرا كه دوديدگاه مختلف در اينجا وجود دارد: ديدگاهى كه مرگ را فنا و نابودى مطلق ميبيند، و با تمام وجودش از آن ميگريزد، چرا كههمه چيز با آن پايان مى گيرد. و ديدگاهى كه مرگ را يك تولد جديد و گام نهادن به عالمى وسيع و پهناور و روشن ،و پر گشودن در آسمان بيكران مى شمرد. طبيعى است كه طرفداران اين مكتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتىبه خود راه نمى دهند، بلكه با الهام گرفتن از مكتب امير مؤ منان على (عليهالسلام ) كهمى فرمايد: و الله لابن ابى طالب آنس بالموت منالطفل بثدى امه : (به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقه اش به مرگ بيشتر است ازكودك شيرخوار به پستان مادر) از مرگ در راه هدفاستقبال مى كنند. و به همين دليل هنگامى كه ضربه شمشير جنايتكار روزگار عبد الرحمن ابن ملجم بر مغزمباركش فرو نشست فرمود: فزت و رب الكعبه : (به خداى كعبه ، پيروز و رستگار وراحت شدم ). كوتاه سخن اينكه ايمان به معاد از انسان ترسو و بى هدف ، آدم شجاع و با شهامت وهدفدارى مى آفريند كه زندگيش مملو از حماسه ها و ايثارها و پاكى و تقوا است . 3 - دلائل عقلى معاد گذشته از دلائل نقلى فراوانى كه براى معاد در قرآن مجيد آمده است وشامل صدها آيه در اين زمينه مى شود دلائل عقلى روشنى نيز بر اين امر وجود دارد كه بهطور فشرده در اينجا قسمتى از آن يادآورى مى شود: الف - برهان حكمت - اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم پوچ وبى معنى خواهد بود، درست به اين مى ماند كه زندگى دوران جنيين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم . اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنينها در لحظه تولد خفه مى شدند و مى مردند چقدردوران جنينى بى مفهوم جلوه مى كرد؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگرتصور شود اين سر در گمى وجود خواهد داشت . زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست وپا زنيم ؟ مدتى خام و بيتجربه باشيم و تا پخته شود خامى ، عمر تمام است ! مدتى به دنبالتحصيل علم و دانش باشيم هنگامى كه از نظر معلومات به جائى رسيديم برف پيرى برسر ما نشسته ! تازه براى چه زندگى مى كنيم ؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس وخوابيدن و بيدار شدنهاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى را دههاسال ؟! آيا به راستى اين آسمان گسترده ، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤ خرات و اينهمهاستادان و مربيان و اينهمه كتابخانه هاى بزرگ و اين ريزه - كاريهائى كه در آفرينشما و ساير موجودات به كار رفته ، همه براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن وزندگى مادى است ؟ اينجا است كه آنها كه معاد راقبول ندارند، اعتراف به پوچى اين زندگى ميكنند، و گروهى از آنها اقدام به خودكشىو نجات از اين زندگى پوچ و بيمعنى را مجاز و يا مايه افتخار مى شمرند! چگونه ممكن است كسى به خداوند و حكمت بى پايان او ايمان داشته باشد و زندگى اينجهان را بى آنكه مقدمهاى براى زندگى جاويدان جهان ديگر باشدقابل توجه بشمرد؟. قرآن مجيد مى گويد: افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا يرجعون آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شدهايد و به سوى ما باز نمى گرديد؟ (مؤ منين - 115)يعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى اين جهان عبث و بيهوده بود. آرى در صورتى زندگى اين دنيا مفهوم و معنى پيدا ميكند و با حكمت خداوندى سازگارميشود كه اين جهان را مزرعهاى براى جهان ديگر (الدنيا مزرعة الاخرة ) و گذرگاهى براىآن عالم وسيع (الدنيا قنطرة ) و كلاس تهيه و دانشگاهى براى جهان ديگر وتجارتخانهاى براى آن سرا بدانيم ، همانگونه كه امير مؤ منان على (عليهالسلام ) دركلمات پرمحتوايش فرمود: ان الدنيا دار صدق لمن صدقها، و دار عافية لمن فهم عنها، و دارغنى لمن تزو منها، و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله ، و مصلى ملائكة الله ، ومهبط وحى الله ، و متجر اولياء الله : اين دنيا جايگاه صدق و راستى است براى آنكس كهبا آن به راستى رفتار كند و خانه تندرستى است براى آنكس كه از آن چيزى بفهمد، وسراى بى نيازى است براى آنكس كه از آن توشه بر گيرد، ومحل اندرز است ، براى آنكه از آن اندرز گيرد، مسجد دوستان خدا است ، نماز گاهفرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولياء حق است . كوتاه سخن اينكه مطالعه و بررسى وضع اين جهان به خوبى گواهى ميدهد بر اينكهعالم ديگرى پشت سر آن است و لقد علمتم النشا الاولى فلو لا تذكرون : شما نشاه اولىو آفرينش خود را در اين دنيا ديديد چرا متذكر نميشويد كه از پى آن جهان ديگرى است ؟(واقعه - 62). ب - برهان عدالت - دقت در نظام هستى و قوانين آفرينش نشان ميدهد كه همه چيز آن حسابشده است . در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاى حكمفرما است كه هر گاه كمترين تغيير و ناموزونىرخ ميدهد سبب بيمارى يا مرگ ميشود، حركات قلب ما، گردش خون ما پردههاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن مامشمول همان نظام دقيق است كه در كل عالم حكومت ميكند وبالعدل قامت السموات و الارض : آسمانها و زمين به وسيله عدالت بر پا است آيا انسانميتواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد؟! درست است كه خداوند به انسان آزادى اراده و اختيار داده تا او را بيازمايد و در سايه آنمسير تكامل را طى كند، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده كرد، چه ميشود؟ اگر ظالمانو ستمگران ، گمراهان و گمراه كنندگان با سوء استفاده از اين موهبت الهى به راه خودادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مى كند. درست است كه گروهى از بدكاران در اين دنيا مجازات ميشوند و به كيفراعمال خود - يا لااقل قسمتى از آن - ميرسند، اما مسلما چنان نيست كه همه مجرمان ، همه كيفرخود را ببينند، و همه پاكان و نيكان به پاداشاعمال خود در اين جهان برسند، آيا ممكن است اين دو گروه در كفه عدالت پروردگار يكسانباشند؟ به گفته قرآن مجيد ا فنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون : آيا كسانىرا كه در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسليمند همچون مجرمان قرار دهيم ، چگونهحكم ميكنيد؟ (قلم - 35 و 36). و در جاى ديگر ميفرمايد: ام نجعل المتقين كالفجار: آيا ممكن است پرهيزگاران را همچونفاجران قرار دهيم ؟ (ص - 28). به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى ترديد نيست همانگونه كه عدم كفايتدادگاه مكافات اين جهان و محكمه وجدان و عكسالعملهاى گناهان براى برقرارى عدالتنيز به تنهائى كافى به نظر نميرسد، بنا بر اين بايدقبول كرد كه براى اجراى عدالت الهى لازم است محكمه و دادگاهعدل عامى باشد كه سر سوزن كار نيك و بد در آنجا حساب شود و گرنهاصل عدالت تامين نخواهد شد. بنابراين بايد پذيرفت كه قبول عدل خدا مساوى است باقبول وجود معاد و رستاخيز، قرآن مجيد مى گويد و نضع الموازين القسط ليوم القيامه :ما ترازوهاى عدالت را در روز قيامت بر پا ميكنيم (انبياء - 47). و نيز ميفرمايد: و قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون : در روز قيامت در ميان آنها بهعدالت حكم ميشود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد (يونس - 54). ج - برهان هدف بر خلاف پندار ماديين ، در جهان بينى الهى ، براى آفرينش انسان هدفى بوده است كهدر تعبيرات فلسفى از آن به تكامل و در لسان قرآن و حديث گاهى از آن به قرب بهخدا و يا عبادت و بندگى تعبير شده است و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون : من جن و انسرا نيافريدم مگر به اين منظور كه مرا پرستش كنند (و در سايه عبادت و بندگىكامل شوند و به حريم قرب من راه يابند). (ذاريات - 56). آيا اگر مرگ پايان همه چيز باشد اين هدف بزرگ تامين ميگردد؟ بدون شك پاسخ اينسؤ ال منفى است . بايد جهانى بعد از اين جهان باشد و خط تكامل انسان در آن ادامه يابد، ومحصول اين مزرعه را در آنجا درو كند، و حتى چنانكه در جاى ديگر گفتهايم در جهان ديگرنيز اين سير ادامه يابد تا هدف نهائى تامين شده باشد. خلاصه اينكه تامين هدف آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست ، و اگر ارتباط اينزندگى را از جهان پس از مرگ قطع كنيم همه چيزشكل معما به خود ميگيرد و پاسخى براى چراها نخواهيم داشت . د - برهان نفى اختلاف - بى شك همه ما از اختلافاتى كه در ميان مكتبها و مذهبها در اين جهان وجود دارد رنج ميبريم ، و همه آرزو ميكنيم روزى اين اختلافات بر چيدهشود در حالى كه همه قرائن نشان ميدهد كه اين اختلافات در طبيعت زندگى اين دنياحلول كرده ، و حتى از دلائلى استفاده ميشود كه بعد از قيام حضرت مهدى (عليهالسلام ) آنبر پا كننده حكومت واحد جهانى هر چند بسيارى از اختلافاتحل خواهد شد ولى باز اختلاف مكتبها به كلى بر چيده نميشود، و به گفته قرآن مجيد يهودو نصارا تا دامنه قيامت به اختلافاتشان باقى خواهند ماند فاغرينا بينهم العداوة والبغضاء الى يوم القيامة (مائده - 14). ولى خداوندى كه همه چيز را به سوى وحدت ميبرد سرانجام به اختلافات پايان خواهدداد، و چون با وجود پرده هاى ضخيم عالم ماده اين امر بطوركامل در اين دنيا امكان پذير نيست ، ميدانيم در جهان ديگرى كه عالم بروز و ظهور استسرانجام اين مساله عملى خواهد شد، و حقائق آنچنان آفتابى ميگردد كه اختلاف مكتب و عقيدهبه كلى برچيده ميشود. جالب اينكه در آيات متعددى از قرآن مجيد روى اين مساله تكيه شده است ، در يك جاميفرمايد: فالله يحكم بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون : خداوند در روز قيامتدر ميان آنها داورى ميكند در آنچه با هم اختلاف داشتند (بقره - 113). و در جاى ديگر ميفرمايد: و اقسموا بالله جهد ايمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليهحقا و لكن اكثر الناس لا يعلمون ليبين لهم الذى يختلفون فيه و ليعلم الذين كفروا انهمكانوا كاذبين : آنها سوگند مؤ كد ياد كردند كه خداوند كسانى را كه ميميرند هرگز زندهنميكند، ولى چنين نيست اين وعده قطعى خداست (كه همه آنها را زنده كند) ولى اكثر مردمنميدانند هدف اين است كه آنچه را در آن اختلاف داشتند براى آنها روشن سازد تا كسانىكه منكر شدند بدانند دروغ ميگفتند (نحل - 38 و 39). 4 - قرآن و مساله معاد بعد از مساله توحيد كه اساسيترين مساله در تعليمات انبياء است مساله معاد با ويژگيهاو آثار تربيتى و فرهنگيش در درجه اول قرار دارد، لذا در بحثهاى قرآنى بيشترين آياترا بعد از توحيد و خداشناسى به خود اختصاص داده است . مباحث قرآنى معاد گاه بهصورت استدلالهاى منطقى است و گاه به صورت بحثهاى خطابى و تلقينات مؤ ثر وكوبنده كه گاه از شنيدن آن مو بر بدن انسان راست ميشود، و لحن صادقانه كلام چناناست كه همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان نفوذ ميكند. در بخش او، يعنى استدلالات منطقى ، قرآن بيشتر روى موضوع امكان معاد تكيه ميكند، چراكه منكران غالبا آن را محال ميپنداشتند، و معتقد بودند معاد آنهم به صورت معاد جسمانىكه مستلزم بازگشت اجسام پوسيده و خاك شده به حيات و زندگى نوين است ، امكان پذيرنيست . در اين بخش ، قرآن از طرق كاملا گوناگون و متنوع وارد ميشود، و طرقى كه همه به يكجا ختم ميگردد و آن مساله (امكان عقلى معاد) است . گاه زندگى نخستين را در نظر انسان مجسم ميكند، و در يك عبارت كوتاه و گويا و روشنمى گويد: كما بدأ كم تعودون : (همانگونه كه شما را از آغاز آفريد باز ميگرديد)(اعراف - 29). گاه زندگى و مرگ گياهان ، و رستاخيز آنها را كه همهسال با چشم ميبينيم مجسم كرده و در پايان آن مى گويد: رستاخيز شما نيز همينگونه است: و نزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد... و احيينا به بلدة ميتا كذلكالخروج : (ما از آسمان آب پر بركتى فرستاديم و به وسيله آن باغهاى سر سبزرويانديم و دانههاى درو شده ... و به وسيله آن سرزمين مردهاى را زنده كرديم ، رستاخيز(شما) نيز همينگونه است )؟ (سوره ق - 9 - 11). در جاى ديگر مى گويد: و الله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الى بلد ميتفاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النشور: خداوند همان كسى است كه بادها را فرستادتا ابرها را به حركت در آورند و آن را به سوى سرزمين مرده رانديم و به وسيله آن زمينرا بعد از مرگش حيات بخشيديم ، رستاخيز نيز چنين است ! (فاطر - 9). گاه مساله قدرت خداوند را در آفرينش آسمانها و زمين مطرح كرده مى گويد: آيا نميدانندخداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها خسته نشد قادر است كه مردگان رازنده كند؟، آرى او بر هر چيز تواناست : او لم يروا ان الله الذى خلق السموات و الارضو لم يعى بخلقهن بقادر على ان يحيى الموتى بلى انه علىكل شى ء قدير (احقاف - 33). و گاه رستاخيز انرژيها و بيرون پريدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونهاىاز قدرت او، و قرار گرفتن آتش در دل آب ، مطرح كرده ، مى گويد الذىجعل لكم من الشجر الاخضر نارا: آن خدائى مردگانرا لباس حيات ميپوشاند كه از درختسبز براى شما آتش آفريد! (يس - 80). گاه زندگى جنينى را در نظر انسان مجسمميسازد، و مى گويد: اى مردم اگر در رستاخيز شك داريد فراموش نكنيد كه ما شما را ازخاك آفريديم ، سپس از نطفه ، و بعد از علقه (خون بسته شده ) سپس از مضغه (پارهگوشتى همچون گوشت جويده شده ) كه بعضى داراىشكل و خلقت است و بعضى بيشكل ، هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم (كه برهر چيز قادريم ) و جنينهائى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران نگاه ميداريم ،سپس شما را به صورت طفلى به عالم دنيا ميفرستيم : يا ايها الناس ان كنتم فى ريب منالبعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غير مخلقة لنبينلكم و نقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ثم نخرجكم طفلا (حج - 5). و بالاخره گاه شبح رستاخيز را در خوابهاى طولانى - خوابهائى كه برادر مرگ استبلكه از جهاتى خود مرگ باشد - مانند خواب سيصد و نه ساله اصحاب كهف نشان ميدهد،و بعد از شرح جالب و زيبائى پيرامون خواب و بيدارى آنها ميفرمايد: اين چنين مردم رامتوجه حال آنها كرديم تا بدانند وعده رستاخيز خداوند حق است و در قيام قيامت ترديدىنيست و كذلك اعثرنا عليهم ليعلموا ان وعد الله حق و ان الساعة لا ريب فيها (كهف - 21). اين شش راه مختلف است كه در لابلاى آيات قرآن براى بيان امكان معاد مطرح شده است . علاوه بر اين داستان مرغان چهارگانه ابراهيم (بقره - 260) و سرگذشت عزير (بقره -259) و داستان كشتهاى از بنى اسرائيل (بقره - 73) كه هر كدام يك نمونه تاريخىبراى اين مساله است شواهد و دلائل ديگرى است كه قرآن در اين زمينه ذكر ميكند. كوتاه سخن اينكه ترسيمى كه قرآن مجيد از معاد و چهرههاى آن و مقدمات و نتائج آن دارد،و دلائل گويائى كه در اين زمينه مطرح كرده است به قدرى زنده و قانع كننده است كه هركس كمترين بهرهاى از وجدان بيدار داشته باشد تحت تاثير عميق آن قرار ميگيرد. به گفته بعضى : حدود يكهزار و دويست آيه از قرآن پيرامون معاد بحث ميكند كه اگرآنها جمع آورى و تفسير شود خود كتاب قطورى خواهد شد و ما اميدواريم بعد از پاياننگارش اين تفسير هنگامى كه به خواست خدا به (بحث تفسير موضوعى ) ميپردازيماين مجموعه را در دسترس علاقمندان قرار دهيم . 5 - معاد جسمانى منظور از معاد جسمانى اين نيست كه تنها جسم در جهان ديگر بازگشت ميكند، بلكه هدف اين است كه روح و جسم تواما مبعوث ميشود، و به تعبير ديگر بازگشتروح مسلم است ، گفتگو از بازگشت جسم است . جمعى از فلاسفه پيشين تنها به معاد روحانى معتقد بودند، و جسم را مركبى ميدانستند كهتنها در اين جهان با انسان است ، و بعد از مرگ از آن بينياز ميشود، آن را رها ميسازد و بهعالم ارواح ميشتابد. ولى عقيده علماى بزرگ اسلام اين است كه معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورتميگيرد، در اينجا بعضى مقيد به خصوص جسم سابق نيستند، و مى گويند: خداوند جسمىرا در اختيار روح ميگذارد، و چون شخصيت انسان به روح او است اين جسم جسم او محسوبميشود! در حالى كه محققين معتقدند همان جسمى كه خاك و متلاشى گشته ، به فرمان خدا جمع آورىميشود، و لباس حيات نوينى بر آن ميپوشاند، و اين عقيدهاى است كه از متون آيات قرآنمجيد گرفته شده است . شواهد معاد جسمانى در قرآن مجيد آن قدر زياد است كه به طور يقين ميتوان گفت : آنها كهمعاد را منحصر در روحانى ميدانند كمترين مطالعهاى در آيات فراوان معاد نكرده اند وگرنه جسمانى بودن معاد در آيات قرآن به قدرى روشن است كه جاى هيچگونه ترديدنيست . همين آياتى كه در آخر سوره يس خوانديم به وضوح بيانگر اين حقيقت است چرا كه مردعرب بيابانى تعجبش از اين بود كه اين استخوان پوسيده را كه در دست دارد چه كسىميتواند زنده كند؟ و قرآن با صراحت در پاسخ او مى گويد: قل يحييها الذى انشاهااول مرة بگو همين استخوان پوسيده را خدائى كه روز نخست آن را ابداع و ايجاد كرد زندهمى كند). تمام تعجب مشركان و مخالفت آنها در مساله معاد بر سر همين مطلب بود كه چگونه وقتى ما خاك شديم و خاكهاى ما در زمين گم شد، دوباره لباس حيات در تن ميكنيم؟ و قالوا ء اذا ضللنا فى الارض ء انا لفى خلق جديد (الم سجده آيه 10). آنها مى گفتند: چگونه اين مرد به شما وعده ميدهد وقتى كه مرديد و خاك شديد بار ديگربه زندگى باز ميگرديد: ا يعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون (مؤ منينآيه 35). آنها به قدرى از اين مساله تعجب ميكردند كه اظهار آن را نشانه جنون و يا دروغ بر خداميپنداشتند: قال الذين كفروا هل ندلكم على رجل ينبئكم اذا مزقتمكل ممزق انكم لفى خلق جديد كافران گفتند مردى را به شما نشان دهيم كه به شما خبرميدهد هنگامى كه كاملا خاك و پراكنده شديد ديگر بار آفرينش جديدى مييابيد (سوره سباآيه 7 و 8). به همين دليل عموما استدلالات قرآن در باره امكان معاد بر محور همين معاد جسمانى دورميزند، و بيانات ششگانهاى كه در فصل قبل گذشت همه شاهد و گواه اين مدعا است . بعلاوه قرآن كرارا خاطر نشان ميكند كه شما در قيامت از قبرها خارج ميشويد (يس 51 - قمر7) قبرها مربوط به معاد جسمانى است . داستان مرغهاى چهارگانه ابراهيم ، و همچنين داستان عزير و زنده شدن او بعد از مرگ ، وماجراى مقتول بنى اسرائيل كه در بحثهاى گذشته به آن اشاره كرديم همه با صراحت ازمعاد جسمانى سخن مى گويد. توصيفهاى زيادى كه قرآن مجيد از مواهب مادى و معنوى بهشت كرده است همه نشان ميدهد كهمعاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق ميپذيرد، و گرنه حور و قصور و انواعغذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در كنار مواهب معنوى معنى ندارد. به هر حال ممكن نيست كسى كمترين آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معادجسمانى را انكار كند، و به تعبير ديگر انكار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است باانكار اصل معاد! علاوه بر اين دلائل نقلى ، شواهد عقلى نيز در اين زمينه وجود دارد كه اگر بخواهيم وارد آنشويم سخن به درازا ميكشد. البته اعتقاد به معاد جسمانى پارهاى از سؤ الات و اشكالات برميانگيزد مانند شبههآكل و ماكول كه محققان اسلامى از آن پاسخ گفتهاند و ما شرح جامع و فشردهاى در همينزمينه در ذيل آيه 260 سوره بقره آوردهايم . 6 - بهشت و دوزخ بسيارى چنين ميپندارند كه عالم پس از مرگ كاملا شبيه اين جهان است ، منتهى در شكلىكاملتر و جالبتر. ولى قرائن زيادى در دست داريم كه نشان ميدهد فاصله زيادى از نظر كيفيت و كميت مياناين جهان و آن جهان است ، حتى اينكه اگر اين فاصله را به تفاوت ميان عالم كوچك جنينبا اين دنياى وسيع تشبيه ميكنيم باز مقايسه كاملى به نظر نمى رسد. طبق صريح بعضى از روايات در آنجا چيزهائى است كه چشمى نديده و گوشى نشنيده ، وحتى از فكر انسانى خطور نكرده است ، قرآن مجيد مى گويد: فلا تعلم نفس ما اخفى لهم منقرية اعين : (هيچ انسانى نميداند چه چيزهائى كه مايه روشنى چشم است براى او پنهاننگهداشته شده ) (سجده آيه 17). نظامات حاكم بر آن جهان نيز با آنچه در اين عالم حاكم است كاملا تفاوت دارد، در اينجاافراد به عنوان شهود در دادگاه حاضر ميشوند ولى در آنجا دست و پا و حتى پوست تن شهادت ميدهد. اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون : (يس آيه65) و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذى انطقكل شى ء (فصلت آيه 21) به هر حال آنچه در باره جهان ديگر گفته شود تنها شبحىاز دور در نظر ما مجسم ميكند، و اصولا الفباى ما و فرهنگ فكرى ما در اين جهان قادر بهتوصيف حقيقى آن نيست ، و از اينجا به بسيارى از سؤ الات در زمينه بهشت و دوزخ وچگونگى نعمتها و عذابهايش پاسخ داده خواهد شد. همينقدر ميدانيم بهشت كانون انواع مواهب الهى اعم از مادى و معنوى است ، و دوزخ كانونىاست از شديدترين عذابها در هر دو جهت . اما در مورد جزئيات اين دو، قرآن اشاراتى دارد كه ما به آن مؤ من هستيم اماتفصيل آنرا تا كسى نبيند نميداند! در زمينه وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر و اينكه در كجا است بحث نسبتا مشروحى در جلددوم ذيل آيه 133 سوره آل عمران (صفحه 92 به بعد داشته ايم ). و همچنين در زمينه پاداش و كيفر در عالم قيامت و مساءله (تجسماعمال ) و (نامه اعمال ) در جلد دوم صفحه 378(ذيل آيه 30 آل عمران ) و جلد دوازدهم صفحه 455(ذيل آيه 49 سوره كهف ) بحثى داشته ايم . علاوه بر همه اينها بحثهاى مختلف ديگرى ذيل آيات مناسب مخصوصا در سورههاى اواخرقرآن به خواست خدا در مورد خصوصيات معاد خواهد آمد. پروردگارا! در آن روز پر خوف و خطر، در آن رستاخيز بزرگ و دادگاهعدل ، ما را به لطفت امنيت و آرامش بخش ! خداوندا! اگر داورى بر معيار اعمال باشد دست ما تهى است ، با ترازوى فضل و كرم حسنات ناچيز ما را بسنج ، و با رحمت و غفرانت بر سيئات ما پرده بيفكن . بار الها! آنچنان كن كه سرانجام كار هم تو از ما خشنود باشى و هم ما در پيشگاهترستگار باشيم - آمين يا رب العالمين . پايان جلد 18 تفسير نمونه هشتم رمضان المبارك 1404 18/3/1363
|
|
|
|
|
|
|
|