بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 4, سید محمد باقر موسوى همدانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHR0001 -
     TAHR0002 -
     TAHR0003 -
     TAHR0004 -
     TAHR0005 -
     TAHR0006 -
     TAHR0007 -
     TAHR0008 -
     TAHR0009 -
     TAHR0010 -
     TAHR0011 -
     TAHR0012 -
     TAHR0013 -
     TAHR0014 -
     TAHR0015 -
     TAHR0016 -
     TAHR0017 -
     TAHR0018 -
     TAHR0019 -
     TAHR0020 -
     TAHR0021 -
     TAHR0022 -
     TAHR0023 -
     TAHR0024 -
     TAHR0025 -
     TAHR0026 -
     TAHR0027 -
     TAHR0028 -
     TAHR0029 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(در اينجا تذكر چند نكته لازم است ) 
اول - اينكه برادرزاده و خواهر زاده ميت حكم نوه را دارد، همانطور كه تا از ميت يك نفر اولادباقى است نوه او ارث نمى برد، همچنين مادامى كه از او يك برادر و يا خواهر باقى استبرادرزاده و خواهر زاده او ارث نمى برند هر چند كه فرزندان برادر ابوينى ميت باشند.
دوم - اولاد برادر و خواهر ميت در صورت نبودن خواهر و برادر او ارث كسى را مى برندكه قرابشان به ميت به وسيله او هست ، اگر برادرزاده اند ارث برادر مادريش وارث اوباشد همه مال را بعنوان فرض و رد به ارث مى برند و در صورت تعدد بالسويهبينشان تقسيم مى كنند، و اگر خواهر و برادر پدريش وارث او باشند همهمال را به ارث مى برند، و در صورت تعدد بينشان پسر بخش و دختر بخش تقسيم مىكنند. اين در صورتى بود كه وارث برادر و يا خواهر ميت باشد،حال اگر برادرزاده و خواهرزاده ميت وارث او باشند بايد ببينند اگر واسطه بين آنان وميت برادر او بود چقدر به او مى رسيد و اگر خواهر او بود چقدر مى رسيد تا آن وقت بينخود بالسويه تقسيم كنند، و اگر وارث ميت فرزندان دو خواهر ابوينى يا اگر ابوينىنداشت دو خواهر يا بيشتر پدرى او باشند مثل فرض سابقعمل مى شود با اين تفاوت كه در اينجا پسر بخش و دختر بخش تقسيم مى شود، و اگروارث ميت اولاد ذكور ابوينى و يا پدرى ميت باشند يعنى اولاد برادران ابوينى يا پدرىاو باشند و يا هم آنها باشند و هم اولاد خواهران ابوينى يا پدرى او، بايد واسطه ها رازنده فرض كرد و مال را به حسب پسر بخش و دختر بخش بين واسطه ها تقسيم كرد سپسارث هر برادرى را بين فرزندان او وارث هر خواهرى را بين فرزندان او پسر بخش ودختر بخش تقسيم نمود.
سوم - گفتار در ارث بردن نوه و نبيره و نتيجه برادر و خواهر ميت همان گفتاريست كه درمساءله قبلى گذشت كه هر وارثى بمقدارى ارث مى برد كه اگر واسطه بين او و ميتزنده بود آنمقدار را مى برد، كيفيت تقسيم هم همان است كه در آن مسئله گذشت .
چهارم - در مورديكه ميت فرزندان برادر يا خواهر ابوينى دارد فرزندان برادر و خواهرپدرى او ارث نمى برند، و اين حكم در همه وسائط جريان دارد البته مخصوص جائىاست كه درجه هر دو دسته يكى باشد و اما اگر ميت برادرزاده اى پدرى و نوه هائى ازبرادر ابوينى دارد مشمول اين حكم نيست .
پنجم - در جائيكه ميت جدوده بدون واسطه دارد جدوده با واسطه او ارث نمى برند،بعبارتى ديگرى با وجود جد و جده نزديكتر جده و جده دورتر ارث نمى برد، حتى اگراز آن چهار جدى كه گفتيم بدون واسطه اند يك نفر موجود باشد جدوده با واسطه داردجدوده با دو واسطه اش ارث نمى برند، بهمين صورت هر كس كه به ميت نزديكتر استمانع مى شود از ارث بردن آنكه دورتر است .
ششم - جد اعلاء در صورتيكه در صنف جدوده كسى پائين تر از او و نزديكتر به ميتموجود نباشد با برادر و خواهر ميت ارث مى برد، همچنانكه نوه هاى چندمين پشت برادر ياخواهر ميت بهر چند واسطه كه باشند در صورتيكه نزديكتر به ميت كسى از صنف موجودنباشد با جد ميت ارث مى برند، بنابراين جد جد ميت هر چه بالا رود با برادر ميت شريكدر ارث مى شود، تا چه رسد به اينكه برادر ميت مرده باشد و فرزندان او باقىباشند، و همچنين اگر فرزند برادر ميت هر چه هم پائين رود اگر با جد بدون واسطه ميتجمع شود ارث مى برد تا چه رسد به اينكه جد باواسطه باشد.حاصل كلام اين است كه نزديكتر به ميت از هر صنف مقدم است بر دورتر از همان صنف نه ازصنف ديگر.
هفتم - اگر اجداد هشت گانه (يعنى ابوين پدر پدر و ابوين مادر پدر و ابوين پدر مادر وابوين مادر مادر) همگى وارث ميتى (كه نبيره آنان است ) شدند احتياط در اين است كه بايكديگر مصالحه و تراضى كنند، حال چه اينكه شخصى ديگر با آنان ارث بر باشد يانباشد.
(مرتبه سوم ): مرتبه سوم از طبقات ارث عمو و عمه و دائى و خاله ميت است ، مادامى كهكسى از طبقه دوم موجود باشد اهل اين طبقه ارث نمى برند.
مساءله 1 - اگر وارث ميت منحصر باشد به عمومه ابوينى او (يعنىبرادر و خواهر ابوينى پدر! و يا عمومه پدرى او، تمام تركه ميت به آنها مى رسد،اگر همه عمو هستند و يا همه عمه هستند مال را بالسويه تقسيم مى كنند، و اما اگر از هردو جنسند پسر بخش و دختر بخش تقسيم مى كنند.
مساءله 2 - اگر وارث ميت منحصر باشد به عمومه مادرى ميت (يعنىبرادر و خواهر مادرى پدرش ) تركه ميت همه اش ‍ به آنان مى رسد، اگر همه مرد يا زنهستند بطور مساوى بين خود تقسيم مى كنند و اگر از هر دو جنسند احتياط را ترك ننموده بايكديگر مصالحه و تراضى كنند.
مساءله 3 - اگر عمومه ابوينى و يا پدرى ميت با عمومه مادرى اوجمع شدند يك ششم از تركه ميت را به عمومه مادرى ميت مى دهند اگر چنانچه يك نفرباشد (يا عموى مادر ميت و يا عمه مادرى او باشد)، و اگر متعدد و از يك جنس ‍ باشند يكثلث اموال به آنان مى رسد تا بين خود بطور مساوى تقسيم كنند، و اگر از هر دو جنسندرعايت احتياط را نموده با يكديگر مصالحه و تراضى كنند و بقيهاموال (كه 6/4 يا 6/5 است ) را به عمومه ابوينى و يا عمومه پدرى ميت مى دهند تا در بينخود اگر مختلفند پسر بخش و دختر بخش و اگر از يك جنسند بطور مساوى تقسيم كنند.
مساءله 4 - اگر وارث ميت منحصر باشد به خئوله (دائى و خاله )ابوينى و يا پدرى او، اگر يك نفر باشد همه ارث به او مى رسد، و اگر متعدد باشندبطور مساوى بين خود تقسيم مى كنند چه اينكه چند نفر دائى باشند يا چند نفرخاله و يااز هر دو جنس . و حكم در موردى كه وارث خئوله مادرى او باشد همين است .
مساءله 5 - اگر خئوله ابوينى و يا پدرى ميت با خئوله مادرى اووارث او باشند، يك ششم از اموال او را به خئوله مادريش مى دهند اگر يك نفر باشد، واگر متعدد باشند ثلث مال را بين خود تقسيم مى كنند چه از يك جنس باشند و چه مختلف ،و بقيه را به خئوله ابوينى او مى دهند، و اگر نداشت در صورت تعدد بين خودبالسويه تقسيم مى كنند چه از جنس واحد باشند و چه مختلف .
مساءله 6 - اگر عمومه ابوينى و يا پدرى ميت با با خئوله ابوينىو يا پدرى او جمع شوند، يعنى ميت هم آنها را داشته باشد و هم اينها را، يك سوماموال به خئوله او مى رسد تا در صورت تعدد بالسويه بين خود تقسيم كنند، و دو سومبعمومه او مى رسد تا اگر متعدد و از نظر جنس مختلف باشند پسر بخش و دختر بخشتقسيم نمايند.
مساءله 7 - اگر عمومه مادرى ميت و خئوله مادرى او جمع شوند ثلثاموال به خئوله مى رسد كه در صورت متعدد بودن بالسويه تقسيم مى كنند چه يك جنسباشند و چه مختلف ، و دو ثلث را به عمومه او مى دهند كه در صورت تعدد و عدم اختلافبالسويه و در صورت اختلاف احتياط نموده و با يكديگر مصالحه كنند.
مساءله 8 - اگر عمومه ابوينى و در صورت نبودن آنان عمومهپدرى ميت با خئوله ابوينى و يا اگر نبودند پدرى ميت و نيز با عمومه مادرى ميت جمعشوند، ثلث اموال را به خئوله مى دهند تا در صورت تعدد بالسويه تقسيم كنند چه ازيك جنس باشند و چه مختلف ، و از دو ثلث باقيمانده يك ششم را عمومه مادرى او مى دهندالبته اگر يك نفر باشد و گرنه ثلث آن را به ايشان مى دهند تا اگر از يك جنسندبالسويه بين خود تقسيم كنند، واگر مختلف باشند با يكديگر صلح نمايند، وباقيمانده از دو ثلث را به عمومه ابوينى و اگر نبودند پدرى او مى دهند كه اگر يكنفر است همه را مى برد و اگر متعدد و يك جنسند بالسويه و اگر مختلفند پسر بخش ودختر بخش تقسيم مى كنند.
مساءله 9 - اگر عمومه ابوينى و اگر نبودند عمومه پدرى ميت باعمومه و خئوله مادرى ميت جمع شوند، ثلث اموال به خئوله مادرى مى رسد كه در صورتتعدد بالسويه تقسيم مى كنند چه اينكه همه دائى باشند يا همه خاله و يا مختلف ، و يكششم از دو ثلث باقيمانده را عمومه مادرى در صورتيكه يك نفر باشند و ثلث آن را درصورتيكه چند نفر باشند مى دهند و آنها اگر عمو و عمه هستند بخاطر رعايت احتياط بايكديگر مصالحه مى كنند، و آنچه بعد از ثلث و سدس ‍ در يك صورت و ثلث ديگر درصورت ديگر باقى مى ماند به بقيه ورثه مى دهند و در بين آنان اگر عمو و عمهباشند پسر بخش و دختر بخش تقسيم مى كنند.
مساءله 10 - اگر عمومه ابوينى و يا پدرى ميت با خئوله ابوينىو يا پدرى او و نيز با خئوله مادرى او جمع شوند، ثلثاموال ميت (يعنى عدد 9 از 27) را به خئوله او مى دهند چه خئوله ابوينى و چه پدرى و چهمادرى ، بدين ترتيب كه يك ششم همان ثلث (يعنى 5/1 از 9) و يا ثلث منهاى ثلثش(يعنى 9 منهاى 3) را به خئوله ابوينى و يا خئوله پدرى او مى دهند و آنها به هرحال بالسويه بين خود تقسيم مى كنند. سپس دو ثلث باقى مانده از تركه را به عمومهميت مى دهند اگر يك نفر است همه را مى برد و اگر متعددند و همه عمو يا همه عمه هستندبالسويه و اگر مختلفند پسر بخش و دختر بخش تقسيم مى كنند.
مساءله 11 - اگر خئوله ابوينى ميت و يا خئوله پدرى او با عمه وخئوله مادريش جمع شوند، ثلث تركه به همه خئوله او مى رسد اگر مادريش يك نفر استسدس آن ثلث را و اگر متعددند ثلث آن ثلث را بطور مساوى بين خود تقسيم مى كنند چهاينكه همه دائى باشند يا همه خاله و يا از هر دو جنس ، و بقيه آن ثلث (كه يا ثلث منهاىسدس است و يا ثلث منهاى ثلثش ) را به خئوله ابوينى و يا به خئوله پدرى ميت مىدهند و آنها بالسويه تقسيم مى كنند چه اينكه همه دائى يا همه خاله يا مختلف باشند، ودو ثلث باقى مانده از تركه به عمومه مادرى ميت مى رسد (چون فرض كرديم كه عمومهابوينى يا پدرى ندارد) اگر يك نفر است همه دو ثلث را مى برد چه عمو باشد و چهعمه و اگر متعدد و مختلف باشند با مصالحه احتياط مى كنند.
مساءله 12 - اگر هر چهار صنف در موردى جمع شوند ثلثاموال ميت را براى خئوله جدا مى كنند، آنگاه ملاحظه مى كنند اگر خئوله مادرى ميت يك نفراست سدس آن را و اگر چند نفرند ثلث آن را مى برند و بين خود بالسويه تقسيم مىكنند گرچه مختلف باشند، و باقيمانده از آن ثلث را خئوله ابوينى يا پدرى ميت مىبرند و در هر حال بالسويه بين خود تقسيم مى كنند، از دو ثلث باقيمانده از دو ثلث رابه عمومه از طرف پدر و يا از طرف ابوين مى دهند و آنها بين خود بطور مساوى اگر يكجنسند و بطور پسر بخش و دختر بخش اگر مختلفند تقسيم مى كنند.
مساءله 13 - اگر همسر ميت كه يا شوهر او هست يا زوجه او با عمومهابوينى و يا عمومه پدرى او جمع شود نصيب اعلاى خود را مى برد، و بقيهمال را به باقى ورثه مى دهند و آنها بين خود بطور پسر بخش و دختر بخش تقسيم مىكنند، و اگر آن همسر با خئوله ابوينى و يا پدرى ميت جمع شود نيز همين حكم را دارد بااين تفاوت كه در اينجا بقيه اموال در بين خئوله بطور مساوى تقسيم مى شود يعنى خالهميت بمقدار دائى او مى برد، و همچنين است در جائيكه همسر ميت با خئوله مادرى او جمع شود،و در جائى هم كه همسر ميت با عمومه مادرى او وارث او هستند حكم همين است با اين تفاوت كهدر صورت اختلاف جنس (يعنى وجود عمو و عمه ) در تقسيم سهم الارث بايد احتياط را تركنكرده با يكديگر مصالحه كنند.
مساءله 14 - اگر همسر ميت كه يا شوهر او يا زوجه اوست با عمومهابوينى اگر ندارد پدرى ميت و عمومه مادرى او جمع شود نصيب بيشتر خود را مى برد، وعمومه مادرى يك ششم از بقيه را اگر يك نفر است و ثلث آن را اگر متعددند مى برند،كه اگر همه عمو يا همه عمه اند بالسويه تقسيم مى كنند و اگر مختلفند احتياطقبل را رعايت مى نمايند، و بعد از سهم همسر و يك ششم عمومه مادرى بقيه را عمومه پدرىو يا ابوينى بين خود بطور پسر بخش و دختر بخش ‍ تقسيم مى كنند. و اگر همسر ميت باخئوله ابوينى و يا پدرى و نيز با خئوله مادرى جمع شود، همسر ميت نصيب اعلاى خود رامى برد، و يك ششم از بقيه را يك خاله و يك دائى مادرى و اگر متعدد باشند يك سومبقيه را مى برند و در بين خود بطور مساوى تقسيم مى كنند چه اينكه همه دائى ميت باشنديا همه خاله و يا هم خاله و هم دائى باشند، و باقيماندهمال را بقيه ورثه يعنى خئوله ابوينى و يا پدرى در بين خود بطور مساوى تقسيم مىكنند چه اينكه همه دائى يا همه خاله يا از هر دو باشند.
مساءله 15 - اگر يكى از زن و شوهر بعد از مرگ ديگرى باعمومه ابوينى و يا پدرى او و خئوله ابوينى يا پدريش جمع شود نصيب اعلاى خود را مىبرد، و ثلث مجموع تركه (قبل از بيرون كردن سهم همسر) را به خئوله مى دهند تا بينخود بطور مساوى تقسيم كنند چه اينكه همه دائى يا خاله يا مختلف باشند، و باقيمانده رابه بقيه ورثه مى دهند تا بين خود پسر بخش و دختر بخش تقسيم كنند. و اگر در همينفرض خئوله مادرى بجاى ابوينى و يا پدرى ارث بر باشند باز همسر نصيب اعلاى خودرا مى برد و ثلث اصل تركه را خئوله مادرى بالسويه بين خود تقسيم مى كنند و بقيهرا عمومه در بين خود پسر بخش و دختر بخش مى كنند.
مساءله 16 - اگر با يكى از زن و شوهر كه از ديگرى ارث مىبرد عمومه مادرى و خئوله ابوينى و يا پدرى ارث بر باشند همسر كه يا شوهر است يازن نصيب اعلاى خود را مى برد، و ثلث مجموع تركه را خئوله در بين خود بالسويهتقسيم مى كنند چه از يك جنس باشند و چه مختلف ، و يك ششم از باقيمانده را در صورتيك نفر بودن و ثلث را در صورت تعدد به عمومه مادرى مى دهند تا آنها در بين خودبالسويه تقسيم كنند البته اگر از يك جنس باشند اما اگر هم عمو باشد و هم عمه بايكديگر مصالحه مى كنند تا احتياط لازم رعايت شده باشد، و مابقىمال را به ورثه مى دهند تا در بين خود پسر بخش و دختر بخش تقسيم كنند، و اگر درهمين فرض بجاى خئوله ابوينى و يا پدرى خئوله مادرى وارث باشند بهمان نحوى كهقبلا گفته شد تقسيم مى كنند لكن عمومه در تقسيم كردن ارث خود احتياط گذشته را رعايتمى كنند.
مساءله 17 - اگر با همسر ميت كه يا زوجه او و يا شوهر اوستعمومه ابوينى و يا پدرى ميت و نيز خئوله ابوينى و يا پدرى او و همچنين عمومه مادرى اووارث او باشند همسر نصيب اعلاى خود را مى برد، و ثلث ازاصل تركه را به خئوله او مى دهند تا در بين خود بطور مساوى تقسيم كنند، و يك ششم ازباقيمانده را در صورت يك نفر بودن و يك ثلث را در صورت تعدد به عمومه مادرى اومى دهند تا آنان نيز بين خود بطور مساوى تقسيم كنند و در صورتيكه مختلفند يعنى عموو عمه باشند احتياط به مصالحه را ترك نكنند، و آنچه مى ماند را به بقيه ورثه يعنىعمومه ابوينى و اگر نبودند عمومه پدرى ميت مى دهند تا آنها بين خود بطور پسر بخشو دختر بخش تقسيم كنند. و اگر با همسر ميت عمومه ابوينى و يا پدرى ميت و هم عمومهمادرى او و خئوله مادريش وارث او باشند همسر نصيب اعلاى خود را مى برد، و ثلث ازتركه را خئوله مادرى بين خود به يكسان تقسيم مى كنند، و يك ششم از بقيه را درصورت انفراد و يك سوم را در صورت تعدد عمومه مادرى او بين خود به يكسان تقسيم مىكنند مگر آنكه هم عمه باشد و هم عمو كه در اين صورت احتياط گذشته را رعايت مى كنند،و آنچه باقى مى ماند عمومه ابوينى و يا پدرى بطور پسر بخش و دختر بخش بين خودتقسيم مى كنند.
مساءله 18 - اگر با همسر ميت عمومه ابوينى و يا پدرى و خئولهابوينى و يا پدرى و خئوله مادرى او جمع شوند همسر ميت نصيب اعلاى خود را مى برد،سپس ثلث اصل تركه (نه ثلث آنچه بعد از نصيب همسر مى ماند) را به خئوله بدينقرار مى دهند كه آن ثلث را شش قسمت نموده در صورت يك نفر بودن يك سدس و درصورت تعدد دو سدس (كه مى شود يك ثلث ) را خئوله مادرى بين خود به يكسان تقسيممى كنند، و باقيمانده از آن يك ثلث (كه يا 6/5 است يا 6/4) را خئوله ابوينى و ياپدرى بين خود به يكسان تقسيم مى كنند بطوريكه خاله بمقدار دائى مى برد، و در بقيهتركه ميت را عمومه او به نحو پسر بخش و دختر بخش بين خود تقسيم مى كنند.
مساءله 19 - اگر با همسر ميت خئوله ابوينى و يا پدرى او نيزخئوله مادريش و عمومه مادريش جمع شوند همسر نصيب اعلاى خود را مى برد، و ثلثاصل تركه سهم خئوله ميت است بدين قرار كه آن را شش قسمت نموده يك سدس آن را درصورت انفراد و يك ثلث آن را در صورت تعدد خئوله مادرى ميت بين خود بطور مساوىتقسيم مى كنند و بين دائى و خاله فرق نمى گذارد، و باقيمانده از آن ثلث (كه يا 6/5است يا 6/4) را ساير خئوله بين خود بطور مساوى تقسيم مى كنند، و بقيه از تركه بهعمومه ميت مى رسد كه آنان نيز اگر همه عمو يا عمه هستند بطور مساوى تقسيم مى كنند واگر مختلفند واجب است مصالحه كنند تا رعايت احتياط شده باشد.
مساءله 20 - اگر با همسر ميت عمومه ابوينى و يا پدرى او و نيزعمومه مادريش و خئوله ابوينى و يا پدرى او و نيز خئوله مادريش جمع شوند همسر نصيباعلاى خود را مى برد، و ثلث اصل تركه كه سهم خئوله است را به شش ‍ قسمت تقسيمنموده يك سدس را در صورت انفراد و دو سدس كه همان ثلث است را در صورت تعددخئوله مادرى مى برند و بطور يكسان بين خود تقسيم مى كنند، و باقيمانده از آن ثلث(كه شش قسمت شد) را به ساير خئوله كه ابوينى يا پدرى است مى دهند و آنها آنرا دربين خود بطور مساوى تقسيم مى كنند و فرقى بين دائى و خاله نمى گذارند، باقيماندهاز اصل تركه سهم عمومه است بدين قرار كه هر چه باشد آن را به شش قسمت تقسيم مىكنند يك قسمت آن را در صورت انفراد و دو قسمت آن را در صورت تعدد به عمومه مادرى مىدهند و عمومه آن را در بين خود بطور مساوى تقسيم مى كنند مگر در جائيكه هم عمو باشد وهم عمه كه واجب است احتياط گذشته را رعايت كنند، و باقيمانده از آن شش قسمت را عمومهابوينى و يا پدرى در بين خود بطور پسر بخش و دختر بخش تقسيم مى كنند.
مساءله 21 - در مورديكه يك نفر از عمومه ابوينى بر جاى مانده ،مثلا يك عمه و يا يك عموى ابوينى از ميت باقيمانده است ، عمو و عمه هاى پدرت تنها ارثنمى برند، و همچنين مادامى كه يك نفر از صنف خئوله ابوينى باقى است خئوله پدرىتنها ارث نمى برد.
(در اينجا تذكر چند نكته لازم است )
اول - مادامى كه يكى از عمومه يا خئوله موجود باشد اولاد آنها از ميت ارث نمى برند (چهعمو و عمه ابوينى و چه پدرى و چه مادرى و نيز چه دائى و خاله ابوينى و چه پدرى وچه مادرى ) بنابراين با وجود يك خاله مادرى مثلا فرزندان عمو و عمه ميت و خاله زاده ها ودائى زاده هايش بهيچ وجه ارث نمى برند مگر در يك مورد و آن اين است كه عموى پدرىميت با پسر عموى ابوينى او جمع شود كه در خصوص اين مورد ارث را به عمو نمى دهندبلكه به پسر عموى مى دهند البته بشرطيكه با اين فرزند عموى ابوينى عموئىابوينى و يا عموئى مادرى نباشد و يا عمه اى ابوينى يا پدرى و يا مادرى و نيز دائى وخاله اى ابوينى يا پدرى يا مادرى نباشد، و فرقى نيست بين اينكه عموى پدرى يك نفرباشد يا چند نفر، و نيز فرقى نيست بين اينكه پسر عموى ابوينى يك نفر باشد يا چندنفر كه در چنين مواردى ارث را به پسر عمو مى دهند نه بعمو و نه به پسر عموها و پسرعمه ها و دائى ها و خاله ها. و در اين مسئله فرقى نيست بين اينكه همسر ميت (يعنى شوهراگر ميت زن است و زوجه اگر ميت مرد است ) موجود باشد يا نه ، و اين حكم مخصوص اينمورد است و در غير آن جارى نيست . بله اگر وارث ميتى عمه پدرى او و پسر عموى ابوينىاو باشد رعايت احتياط و مصالحه كردن مطلوب است .
دوم - اولاد عمومه و خئوله در صورت نبودن خود آنان و كسى كه در درجه آنان است قائممقام آنها هستند، قاعده كلى اين است كه هر كس به ميت نزديكتر باشد هر چند به يك سبب ،مقدم است بر كسى كه از او دورتر است هر چند خويشاونديش با ميت به دو سبب باشد، مگردر يك مورد كه در مسئله قبلى به آن اشاره شده ، و اولاد عمومه و خئوله آن مقدار ارث مىبرند كه اگر خود عمومه و خئوله زنده بودند همان قدر را مى بردند.
سوم - منسوبين به مادر ميت در اين طبقه يعنى دائى و خاله چه ابوينى و چه پدرى ، واولاد آنان همواره ارث ميت را بين خود بالسويه تقسيم مى كنند، خاله همان مقدار مى برد كهبرادرش مى برد. اما منسوبين به پدر ميت يعنى عمو و عمه و اولاد آنان ارث ميت را پسربخش و دختر بخش مى برند بله در خصوص عمومه مادرى و اولاد آنان چاره اى جز احتياط ومصالحه نيست .
چهارم - در مورديكه ميت پسر عمو و پسر عمه ابوينى دارد ارث او به پسر عمو و پسرعمه پدرى او نمى رسد، در خئوله نيز حكم همين است لكن با وجود اينكه ميت پسر عمو و ياپسر عمه ابوينى دارد پسر دائى و پسر خاله پدريش ‍ در صورت نبودن فرزندان خالهو دائى ابوينى ارث مى برند، همچنانكه با وجود فرزندان خئوله ابوينى اولاد عمومهپدرى با نبودن اولاد از خئوله ابوينى ارث مى برند.
پنجم - اينكه در سابق گفتيم فرزندان عمومه و خئوله قائم مقام آنهايند و اگر اينفرزندان از عمومه متعدد باشند بايد در تقسيم ارث خود عمومه و خئوله را كه واسطه بينآنها و ميت هستند زنده فرض كرد بعد ارثى كه به خئوله را كه واسطه بين آنها و ميتهستند زنده فرض كرد بعد ارثى كه به خئوله مى رسد بين دائى ها و خاله ها بطورمساوى تقسيم نمود آنگاه هر مقدار به هر دائى يا خاله مى رسد بين فرزندان آنانبالسويه تقسيم كنند، و سهمى كه به عمومه مى رسد بين عموها و عمه ها پسر بخش ودختر بخش تقسيم نموده آنگاه هر مقدار كه به هر عمو يا عمه مى رسد بين فرزندانشانپسر بخش و دختر بخش تقسيم كنند، و در اولاد عمومه مادرى احتياط به صلح رعايت شود.اين حكم در موردى كه يك واسطه يا چند واسطه باشد فرق نمى كند.
ششم - ارحامى كه از حواشى نسب ميت هستند داراى رتبه مى باشند يعنى آنكه به ميتنزديكتر است در ارث بردن رتبه اى مقدم دارد نسبت به آنكه دورتر است ، مثلا عمو و عمهها و پسر و دختر عمو و عمه خود ميت هر چه هم پائين روند بشرط صدق عرفى (اما درصورتيكه فاصله با ميت آنقدر زياد باشد كه عرف نگويد فلانى فلانى پسر عموىفلان ميت است اين تقدم را ندارد) مقدم هستند بر عمو و عمه پدر يا مادر ميت و دائى و خالهپدر يا مادر او. بله اگر از طايفه اول هيچ كس موجود نباشد طايفه دوم قائم مقام آن ها مىشوند و در آنها نيز رعايت تقدم رتبه لازم است ، و اگر از اين طايفه يعنى عمو و عمه ودائى و خاله پدر ميت هم كسى موجود نباشد و از بچه هاى آنان نيز كسى نباشد نوبت مىرسد به عمو و عمه و خاله و دائى جد ميت و جده او، و در صورت نبودن آنها نوبت مى رسدبه اولاد آنها كه باز رعايت مقدم داشتن آنكه به ميت نزديكتر است لازم مى باشد.
هفتم - اگر براى وارثى دو سبب از اسباب ارث يا سببى براى ارث بيشتر موجود باشدهمه آن ارث هاى مكرر و يا بيشتر را مى برد مگر آنكه يك سبب مانع سبب ديگر شود،مثل اينكه يك سبب از سبب ديگر نزديكتر به ميت باشد كه در اينصورت ارث از ناحيه مانعرا مى برد نه ارث از ناحيه ممنوع را، مثلا اگر زنى شوهرش از دنيا برود و به عقدبرادر او در آيد و از او صاحب فرزندى بشود آن فرزند براى فرزند قبلى زن كه ازشوهر اول داشت هم برادر مادرى است و هم پسر عموى او كه اگر يكى از آن دو از دنيابرود ديگرى از جهت برادرى ارث مى برد نه از جهت پسر عموئى . و در اين مسئله فرقىنيست بين اينكه موجب ارث بردن سببى باشد يا نسبى ، بنابراين اگر دو موجب سببى ويا يك موجب سببى و نسبى در موردى جمع شوند اگر يكى از آن دو جهت مانع باشد وارث ازهمان جهت مانع ارث مى برد نه از جهت ممنوع مثال ديگر آزاد كننده برده و ضامن جريره(18) او است كه چون ولاء عتق (19) مقدم و ولاء ضمان جريره و مانع از تاثير آن استوارث بر علت ولاء عتق ارث مى برد نه به علت ضمان جريره ، و اما اگر اين دو علت هيچيك مانع از تاثير ديگرى نباشد وارث بهر دو جهت ارث مى بردمثل اينكه زنى دختر عموى شوهرش باشد (و شوهر از طبقهاول فرزند و پدر و مادر و از طبقه دوم جد و جده و برادر و خواهر نداشته باشد و از طبقهسوم هم عمو و عمه و دائى و خاله نداشته باشد و وارثتش منحصر به فرزندان آنهاباشد) هم ارث همسريش را مى برد و هم ارث عمومت را، و كيفيت ارث در موارد اجتماع همانكيفيت در حال انفراد است و احتياطى كه در عموهاى مادرى همه جا گوشزد مى شد در اينجانيز جارى است .
مقصد دوم در ميراث به سبب همسرى 
مساءله 1 - هيچيك از زن و شوهر تمامىاموال ديگرى را بعلت همسرى ارث نمى برد مگر در يك صورت ، و آن موردى است كه ميتاز طبقات ارث هيچ وارثى نداشته باشد مگر شوهر و آخرين طبقه يعنى امام عليه السلام ،كه در اينصورت شوهر او همه اموال او را بعنوان فرض و رد مى برد كه بيانش در سابقگذشت و گفتيم كه فرض شوهر در يك صورت (در صورتيكه زوجه اش فرزند نداشتهباشد) نصف و در صورتى ديگر (در صورتيكه زوجه اش فرزند داشته باشد) يكچهارم است و فرض زوجه در صورت فرزند نداشتن شوهر يك چهارم و در صورت فرزندداشتن يك هشتم است ، و نصيب آن دو نه زيادتر مى شود و نه كمتر با هر طبقه از طبقات وهر درجه از درجات ارث كه جمع شوند فريضه خود را مى برند مگر در همان يك صورتكه در ابتداى مسئله بيان كرديم .
مساءله 2 - شرط در توارث بعلت همسرى اين است كه عقد همسرىدائمى باشد، پس بين زن و شوهر عقد انقطاعى توارثى نيست ، نه شوهر از زن ارث مىبرد و نه زن از شوهر، و اين در صورتيكه در عقد انقطاعى شرط توارثى نباشد مسلم وبدون اشكال است ، اما در صورت اشتراط آن در متن عقد چه از يك طرف و چه از دو طرف درنهايت اشكال است ، و در نتيجه احتياط به ترك چنين شرطى رعايت شود، و اگر احيانا چنينچيزى در عقد انقطاعى شرط شد احتياط به صلح ترك نشود (نه ورثه همسر را محرومسازند و نه همسر اصرار بر گرفتن همه سهم الارث خود بورزد بلكه با يكديگرمصالحه كنند.) شرط ديگر توارث بين زن و شوهر اين است كه زوجه در عقد زوج باقىباشد هر چند كه دخولى صورت نگرفته باشد، پس اگرقبل از دخول يكى از آن دو بميرد ديگرى از او ارث مى برد، و همچنين در صورتيكه باطلاق رجعى زن از شوهر جدا شده باشد مادامى كه در عده طلاق است اگر يكى بميردديگرى از او ارث مى برد، بخلاف مطلقه بطلاق بائن كه در ايام عده اگر يكى از آن دوبميرد ديگرى از او ارث نمى برد. بله اگر شوهر زن خود را درحال بيمارى طلاق دهد هر چند طلاقش بائن باشد و بهمان بيمارى از دنيا برود زوجه اشاز او ارث مى برد البته در طول يكسال از روز وقوع طلاق و بشرطى كه طلاق بهدرخواست زن نبوده باشد، و بهمين جهت است كه زن مختلعه و مبارائى از شوهر قبليش ارثنمى برد چون طلاقش بخاطر درخواست خود او بوده ، شرط ديگر اينكه زن در اين مدتشوهر نكرده باشد، پس اگر شوهر بيمار او را درحال بيماريش طلاق دهد و زن بعد از گذشتن ايام عده ازدواج بكند و سپس شوهر قبلى اشتا قبل از گذشتن يكسال بميرد زن از او ارث نمى برد. شرط ديگر اينكه شوهر ازبيمارى در حال طلاقش بهبودى حاصل نكند، كه اگر از آن بيمارى بهبودى يابد و دوبارهبيمار شود هر چند كه بيمارى دومش مثل بيمارى اولش باشد و سپس از دنيا برود همسرمطلقه اش از او ارث نمى برد، و اگر زن درحال بيمارى شوهرش و قبل از تمام شدن يكسال بميرد شوهر از او ارث نمى برد مگر درايام عده رجعى .
مساءله 3 - اگر بيمار در همانحال بيماريش زنى را به عقد خود درآورد، اگر دخولى با او صورت دهد و يا از بيماريش‍ بهبودى يابد از يكديگر ارث مى برند، و اما اگر در همان بيمارى بميرد و دخولى همصورت نداده باشد عقد ازدواجش ‍ باطل خواهد بود و آن زن نه مستحق مهرى است و نه مستحقارثى . و همچنين است اگر در حال بيمارى شوهر (همان بيمارى كهمتصل به مرگ است ) زنش بميرد در حاليكه هيچ دخولى صورت نگرفته باشد در اينجامرد از آن ارث نمى برد، و اگر زن در حال بيمارى به عقد مردى درآيد كه او سالم است وآنگاه زن يا مرد بميرد از يكديگر ارث مى برند، و دردخول فرقى بين قبل و دبر (جلو و عقب ) نيست ، همچنانكه على الظاهر لازم است مرگش دراين مرض قبل از بهبودى به همين فرض نه به مرض ديگر بوده باشد، پس اگر در همينبيمارى و قبل از بهبودى از آن بعلتى ديگر (نظير پرت شدن از بام ) از دنيا برودباز از يكديگر ارث نمى برند، و ظاهرا فرقى نيست بين اينكه بيماريش طولانى باشديا كوتاه ، و اگر بيمارى او نظير جنون ادوارى مدتى برطرف مى شود و دوباره عود مىكند به آن نحوى كه عرف در دور بر طرف شدنش نمى گويد كه اين بيمارى بهبودىيافته اگر از دنيا برود ظاهرا همسرش (همانكه درحال بيمارى به عقدش ‍ درآمد) از او ارث نمى برد و لكن احتياط در مصالحه است .
مساءله 4 - اگر زوجه ميت متعدد باشد يك ربع (4/1)مال ميت كه در صورت نداشتن فرزند به همسر مى رسيد و يك ثمن (8/1) آن كه درصورت داشتن فرزند به او مى رسد بين همه زنان دائمى او بالسويه تقسيم مى شود،پس زنان ميت يا يك چهارم مال را مى برند يا يك هشتممال را ببرد چه اينكه فرزندش متولد از هيمن همسرى باشد كه ارث مى برد يا از زنىديگر باشد چه دائمى و چه انقطاعى ، و نيز فرقى نيست بين اينكه فرزند او بدونواسطه باشد يا باواسطه و باصطلاح نوه او، و از اين يك چهارم و يا يك هشتم زنى همكه ميت در مرض موتش طلاق داده سهم مى برد (البته در صورتيكه شرائطى را كه قبلادر مسئله دوم بيان كرديم دارا باشد).
مساءله 5 - شوهر از تمامى تركه زوجه اش چهمنقول و چه غير منقول ارث مى برد، و لكن اگر او از دنيا رفت زوجه او تنها از منقولات هرچه باشد ارث مى برد و از اراضى مطلقا سهم نمى برد نه از عين اراضى و نه از قيمتآن چه آن اراضى زير كشت زراعت و درخت و زيربناء وامثال آن قرار گرفته باشد يا نه ، و اما از قيمت خصوص مصالح ساختمانى ازقبيل تير و تخته و آجر و امثال آن و همچنين درختان ونخل و امثال آن ارث مى برد، و فرقى نيست در اقسام بناها ازقبيل آسياب و حمام دكان و اصطبل و غيره و در درختان بين كوچك و بزرگش خشك و سبزش وشاخه هاى هرس شدنى اش مادامى كه بر سر درخت است .
مساءله 6 - منظور از اعيانى كه زوجه ميت از قيمت آن ارث مى برداعيانى است كه در حال مرگ شوهرش موجود بوده پس اگر بعد از مرگ شوهرش تا روزتقسيم ارث رشد و نموى و زياده عينى از آنچه درحال مرگ او بود پيدا شده باشد زن از اين مقدار ارث نمى برد.
مساءله 7 - معيار در قيمت اعيانى كه سهم الارث زوجه از آن پرداختهمى شود قيمت روزيست كه مى خواهند به او بپردازند نه قيمت روزيكه شوهرش از دنيارفت ، در نتيجه اگر قيمت اعيانى تركه در روز تقسيم بيشتر از قيمتش در روز فوتشوهر باشد زن همان قيمت بيشتر را ارث مى برد همچنانكه اگر قيمتش از آن روز كمترشده باشد از سهم الارث زن نيز فوت و روز تقسيم ورثه با زوجه ميت مصالحه كنند.
مساءله 8 - طريق قيمت كردن مصالح ساختمانى و درخت اين است كهآنها را بر اين فرض قيمت كنند كه روزى كه نپوسيده و از بين نرفته در آن مكان بدوناجازه و مجانى خواهد ماند (مثلا مصالحى كه در دكان ارثى بكار رفته اگر فرضا درهمان قطعه زمين زير بنا بماند تا زمانيكه هست چه قيمتى دارد؟) از آن قيمت سهم الارثزوجه ميت را مى دهند، بنابراين اگر مثلا آن مصالح هزار مى ارزد ولى اگر در آن مكامن وبشكل دكان بماند هزارها مى ارزد زوجه ميت از اين قيمت اضافى ارث مى برد.
مساءله 9 - منظور از غيرمنقول آلات بكار رفته در بناء در حال مرگ مورث است ، پس اگرقبل از مرگ او بنا خراب و اشجار قطع شده باشد آن آلات از غيرمنقول خارج شده و زن از آنها ارث مى برد و ديگرمشغول مسئله قبل نيست ، و از جمله اموال منقول ميوه سردرخت و زراعت و بذر كاشته شده است وهمچنين پاتيل هاى بزرگ كه در دكان آشپزيها و رنگرزيها كار برده شده و ثابت گشتهعلى الظاهر جزء اموال منقول است ، همچنانكه على الظاهر دولاب و سايبان داربست جزءاموال غير منقول است .
مساءله 10 - اقوى آنست كه زوجه مستحق قيمت است نه خود اعيان لكنمى تواند سهم خود را خود اعيان قبول كند يعنى اگر ورثه خواستند از اعيان بدهند جائزاست قبول كند نه اينكه حق داشته باشد بگويد من سهم خود را از اعيان مى خواهم .
مساءله 11 - براى زوجه جائز نيست بدون رضايت ورثه در اعيانىكه قيمت آنها را مستحق شده تصرف كند و نزديكتر به احتياط آنست كه ورثه نيز مادامىكه قيمت آن را به زوجه ميت نداده اند بدون اذن او در آن تصرف نكنند.
مساله 12 - اگر پدر دخترى نابالغ و يا جد پدريش او را به عقدهمسرى كفو درآورد بهمر المثل يا بيشتر از مهرالمثل ، اگر در همين حال شوهر بميرد زوجه صغيره از او ارث مى برد و اگر زوجه بميردشوهر از او ارث مى برد، و همچنين است در مورديكه زوج و زوجه هر دو صغيره و نابالغباشند ولى آن دو يعنى پدر و جد پدرى آن دو را به عقد هم درآورده باشند، بلكه اگرتزويج به كفو به كمتر از مهر المثل هم باشد بشرطى كه مفسده اى در تزويج نباشدكفايت در توارث مى كند تا چه رسد به آنجا كه مصلحت هم داشته باشد، و همچنين استاگر حاكم در مورديكه تزويج صغيره برايش جايز است صغيره اى را تزويج كند كهپاره اى مطالب مناسب با اين مقام در كتاب نكاح گذشت .
مساءله 13 - در اين عصار ارث بردن بخاطر ولاء ابتلاء نيست (زيرابرده اى نيست تا آزاد كننده اش بر او ولايت پيدا كند و قهرا ضمان جريره هم مورد ابتلاءنيست زيرا ضمان جريره اين بود كه شخصى برده خود را آزاد كند و خود را از جنايات اوبر كنار نكند كه در اينصورت اگر برده صاحبمال مى شد و وارثى نداشت ارث او به آزاد كننده اش مى رسيد چون خود را از جنايات اوبركنار نكرده بود.) از موارد سه گانه ارث بخاطر ولاء كه مورد ابتلاء باشد ولاء امامتباقى مى ماند، بنابراين اگر كسى از دنيا برود و وارثى از طبقهاول و دوم و سوم نداشته باشد و نيز وارثى بوسيله ولاء عتق و ضمان جريره نداشتهباشد و برايش شوهرى هم نباشد ارث او به امام عليه السلام مى رسد، و اگر ميت شوهرباشد و وارث او منحصرا زوجه او باشد يك چهارماموال او را به زوجه او مى دهند و بقيه اموال به امام عليه السلام مى رسد، و در عصر غيبتامام ولى عصر عجل الله تعالى فرجه اختيار اينگونه ارث ها مانند ساير امواليكه متعلقبه امام معصوم عليه السلام است بدست فقيه جامع شرائط است .
مقدمات و مقاصد اين كتاب بحمدالله و المنه تمام شد و اما لواحق و در آن چندفصل است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation