|
|
|
|
|
|
كلمه (عقد) همانطور كه در آغاز سوره مائده گفتيم دراصل به معنى جمع كردن اطراف يك چيز محكم است و به همين جهت گره زدن دو سر طناب راعقد مى گويند، و گاهى به همين مناسبت در امور معنوى نيز بكار مى رود و هر گونهپيمان محكمى را عقد نيز مى گويند، در آيه فوق منظور از عقد ايمان (بستن سوگندها)همان تصميم جدى بر كارى است كه بر طبق سوگند انجام مى گيرد. البته جدى بودن سوگند بتنهائى براى صحت آن كافى نيست بلكه همانطور كه دربالا اشاره شد بايد محتواى سوگند لااقل يك امر مباح بوده باشد و بايد دانست كهسوگند جز بنام خدا معتبر نيست . بنا بر اين اگر كسى بنام خدا سوگند ياد كند كهعمل نيك يا لااقل عمل مباحى را انجام دهد، واجب است به سوگند خودعمل كند و اگر آن را شكست كفاره دارد. و كفاره قسم همان است كه در ذيل آيه مورد بحث بيان شده : (كفاره چنين سوگندى يكى از سه چيز است : نخست اطعام ده نفر مسكين (فكفارته اطعام عشرة مساكين ) منتها براى اينكهبعضى از اطلاق اين حكم چنين استفاده نكنند كه ميتوان از هر نوع غذاى پست و كم ارزشى براى كفاره استفاده كرد، تصريح مى كند كه اين غذا بايدلااقل يك غذاى حد وسط بوده باشد كه معمولا در خانواده خود از آن تغذيه مى كنيد (مناوسط ما تطعمون اهليكم ). البته ظاهر اين تعبير، حد متوسط از نظر كيفيت است ولى ممكن است هم اشاره به كيفيت و هممقدار و كميت بوده باشد، چنانكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) حد وسط در كيفيتو در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) حد وسط در كميتنقل شده كه مفهوم آنها بازگشت به حد وسط در هر دو قسمت مى كند. ناگفته پيدا است كه مساله حد وسط در دو قسمت به اختلاف شهرها و آباديها و زمانهامتفاوت خواهد بود. اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه اوسط به معنى خوب و عالى است ، زيرايكى از معانى اوسط عالى است ، چنانكه در آيه 28 سوره قلم مى خوانيم :قال اوسطهم ا لم اقل لكم لو لا تسبحون (بهترين آنها چنين گفت : آيا به شما نگفتم چراتسبيح خدا نمى گوئيد) دوم - پوشاندن لباس بر ده نفر نيازمند (او كسوتهم ). البته ظاهر آيه اين است كه لباسى بوده باشد كه بطورمعمول تن را بپوشاند و لذا در بعضى از روايات مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام) فرمود منظور از كسوة در آيه فوق دو قطعه لباس است (پيراهن و شلوار) و اگر دربعضى از روايات مانند روايتى كه از امام باقر (عليه السلام )نقل شده مى خوانيم كه به يك جامه نيز مى توان قناعت كرد، شايد بخاطر آن باشد كهپيراهنهاى بلند عربى بتنهائى مى تواند همه بدن را بپوشاند - البته در مورد زنانتنها يك پيراهن هر چند بلند باشد كافى نيست بلكه روسرى براى پوشاندن سر وگردن نيز لازم است ، زيرا حد اقل لباس مورد نياز يك زن كمتر از اين نيست - و با اينحال بعيد نيست كه لباسى كه به عنوان . كفاره داده مى شود بر حسب فصول و مكانها و زمانها تفاوت پيدا كند. در اينكه آيا از نظر كيفيت حد اقل كافى است و يا در اينجا نيز بايد حد وسط مراعات شوددر ميان مفسران دو نظر وجود دارد: نخست اينكه به مقتضاى اطلاق آيه هر گونه لباسكافى است و ديگر اينكه با توجه به قيدى كه در اطعام بود در اينجا نيز بايد رعايتحد وسط گردد، ولى البته احتمال اول باطلاق آيه سازگارتر است . سوم - آزاد كردن يك برده (او تحرير رقبة ). در اينكه آيا بردهاى كه آزاد مى شود بايد ايمان و اسلام داشته باشد يا آزاد كردن هرگونه برده كافى است در ميان فقهاء گفتگو است و توضيح آن را بايد در كتب فقهىخواند، اگر چه ظاهر آيه مطلق است . و اين خود مى رساند كه اسلام براى آزاد ساختن بردگان ازوسائل گوناگون استفاده كرده است ، و در عصر و زمانى همچون زمان ما كه ظاهرا بردهاىوجود ندارد، بايد يكى از دو كفاره ديگر را انتخاب نمود. شك نيست كه اين سه موضوع از نظر قيمت بسيار متفاوت است ، و شايد اين تفاوت بخاطرآن است كه هر كس آزاد باشد و بتواند به اندازه توانائى خود يكى را انتخاب كند. اما ممكن است كسانى باشند كه قدرت بر هيچيك از اينها نداشته باشند و لذا بعد از بياناين دستور مى فرمايد: آنهائى كه دسترسى به هيچيك ندارند بايد سه روز روزهبگيرند (فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام ). بنابر اين گرفتن سه روز روزه منحصرا مربوط به كسانى است كه قدرت بر انجاميكى از سه موضوع فوق را نداشته باشند. سپس براى تاكيد مى گويد: كفاره سوگندهاى شما اين است كه گفته شد (ذلككفارة ايمانكم اذا حلفتم ). ولى براى اينكه كسى تصور نكند با دادن كفاره ، شكستن سوگندهاى صحيح حرام نيستمى گويد: سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و احفظوا ايمانكم ). و به تعبير ديگر عمل به سوگند وجوب تكليفى دارد و شكستن آن حرام است ، اما پس ازشكستن بايد كفاره داد. و در پايان آيه مى فرمايد: اين چنين خداوند آياتش را براى شما بيان مى كند، تا شكراو را بگزاريد و در برابر اين احكام و دستوراتى كه ضامن سعادت و سلامت فرد واجتماع است ، او را سپاس گوئيد (كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون).
آيه و ترجمه
يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم رجس منعمل الشيطن فاجتنبوه لعلكم تفلحون (90) انما يريد الشيطن اءن يوقع بينكم العدوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عنذكر الله و عن الصلوة فهل اءنتم منتهون (91) و اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و احذروا فان توليتم فاعلموا اءنما على رسولناالبلغ المبين (92)
|
ترجمه : 90 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و از لام (كه يكنوع بخت آزمائىبوده ) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد. 91 - شيطان مى خواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند، و شما را ازذكر خدا و از نماز باز دارد آيا (با اينهمه زيان و فساد و با اين نهى اكيد) خوددارىخواهيد كرد؟! 92 - و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و (از مخالفت فرمان او) بترسيد، و اگر روىبرگردانيد (و مخالفت نمائيد مستحق مجازات خواهيد بود) و بدانيد بر پيامبر ما جز ابلاغآشكار چيز ديگرى نيست (و اين وظيفه را در برابر شما انجام داده است ). شان نزول : در تفاسير شيعه و اهل تسنن شان نزولهاى مختلفى درباره آيه نخست ذكر شده است ، شده است ، كه تقريبا با يكديگر شباهت دارند از جمله اينكه در تفسير درالمنثور از سعد بن وقاص چنين نقل شده كه مى گويد: اين آيه درباره مننازل گرديد، مردى از انصار غذائى تهيه كرده بود و ما را دعوت كرد، جمعى در مجلسميهمانى او شركت كردند، و علاوه بر صرف غذا شراب نوشيدند و اينقبل از تحريم شراب در اسلام بود، هنگامى كه مغز آنها از شراب گرم شد شروع بهذكر افتخارات خود كردند، كم كم كار بالا گرفت و به اينجا رسيد كه يكى از آنهااستخوان شترى را برداشت و بر بينى من كوبيد و آن را شكافت ، من خدمت پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) رسيدم و اين جريان را عرض كردم در اين موقع آيه فوقنازل شد. از (مسند احمد) و (سنن ابى داود) و نسائى و (ترمذى ) چنيننقل شده است كه عمر (كه طبق تصريح تفسير فىظلال جلد سوم صفحه 33 علاقه شديد به نوشيدن شراب داشت ) دعا مى كرد، و مى گفت: خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى كه آيه سوره بقره (يسئلونك عنالخمر و الميسر...) (بقره - 219) نازل شد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيه رابراى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى داد، و مى گفت : خدايا بيانروشنترى در اين زمينه بفرما، تا اينكه آيه سوره نساء (يا ايها الذين آمنوا لا تقربواالصلوة و انتم سكارى ) (نساء 43) نازل شد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن رانيز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى داد!، تا اينكه سوره مائده (آيه مورد بحث )كه صراحت فوقالعادهاى در اين موضوع دارد،نازل گرديد، هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيه را بر او خواند، گفت: انتهينا انتهينا! از نوشيدن شراب خوددارى ميكنيم ، خوددارى مى كنيم !. تفسير: حكم قطعى درباره شراب و مراحل تدريجى آن همانطور كه در جلد سوم اين تفسير صفحه 396ذيل آيه 43 سوره نساء اشاره كرديم ، شرابخوارى و ميگسارى در زمان جاهليت وقبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت يك بلاى عمومى در آمده بود، تاآنجا كه بعضى از مورخان مى گويند عشق عرب جاهلى در سه چيز خلاصه مى شد:شعر و شراب و جنگ !، و نيز از روايات استفاده مى شود كه حتى بعد ازتحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين ومشكل بود، تا آنجا كه مى گفتند: ما حرم علينا شى ء اشد من الخمر: هيچحكمى بر ما سنگينتر از تحريم شراب نبود . روشن است كه اگر اسلام مى خواست بدون رعايتاصول روانى و اجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا ازروش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردنميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفادهكرد، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سورههاى مكى اشاراتى به زشتى اين كارنمود، چنانكه در آيه 67 سوره نحل مى خوانيم و من ثمراتالنخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا (از ميوه هاى درختنخل و انگور، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى كنيد). در اينجا سكر يعنى مسكر و شرابى را كه از انگور و خرما مى گرفتند، درست در مقابل رزق حسن قرار داده است ، و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است . ولى عادت زشت شرابخورى از آن ريشه دارتر بود، كه با اين اشاره ها ريشه كن شود،بعلاوه شراب بخشى از در آمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مى كرد لذا هنگامى كهمسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامىتشكيل شد، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترىنازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهائى آماده تر سازد، در اين موقع بود كه آيه219 سوره بقره نازل گرديد يسئلونك عن الخمر و الميسرقل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما- در اين آيه ضمناشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از جوامع همانند جامعه جاهليت ،اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر استيادآور مى شود. به دنبال آن در آيه 43 سوره نساء يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتمسكارى حتى تعلموا ما تقولون به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه درحال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مى گويند. البته مفهوم اين آيه آن نبود كه در غير حال نماز، نوشيدن شراب مجاز بود، بلكهبرنامه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود، و به عبارت ديگر اينآيه نسبت به غير حال سكوت داشت و صريحا چيزى نمى گفت . آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسدهبزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود، سبب شد كه دستور نهائى باصراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرندنازل گرديد، كه همين آيه مورد بحث بوده باشد. جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبيرات گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرارگرفته است : 1 - آيه با خطاب يا ايها الذين آمنوا شروع شده اشاره به اينكه مخالفتبا اين حكم با روح ايمان سازگار نيست . 2 - بعد از آن كلمه (انما ) كه براى حصر و تاكيد است به كار رفته . 3 - شراب و قمار همرديف انصاب (بتهائى كهشكل مخصوصى نداشتند و تنها قطعه سنگى بودند) ذكر شده است و نشان مى دهد، خطرشراب و قمار به قدرى زياد است كه در رديف بت پرستى قرار گرفته ، به هميندليل در روايتى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم شارب الخمركعابد الوثن : (شرابخوار همانند بت پرست است ) : 4 - شراب و قمار و همچنين بت پرستى و از لام (يك نوع بخت آزمائى ) همگى به عنوانرجس و پليدى شمرده شده اند (انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس). 5 - تمام اين اعمال جزء اعمال شيطانى قلمداد شده است (منعمل الشيطان ). 6 - سرانجام فرمان قاطع براى اجتناب از آنها را صادر كرده و مى فرمايد(فاجتنبوه ). ضمنا بايد توجه داشت كه اجتناب مفهومى رساتر از نهى دارد، زيرا معنى اجتناب فاصلهگرفتن و دورى كردن و نزديك نشدن است كه بمراتب از جمله (ننوشيد) رساتر مىباشد. 7 - در پايان اين آيه مى گويد: اين دستور به خاطر آن است كه شما رستگار شويد(لعلكم تفلحون ). يعنى بدون آن رستگارى ممكن نيست . 8 - در آيه بعد به پارهاى از زيانهاى آشكار شراب و قمار پرداخته نخست مى گويد:شيطان مى خواهد از طريق شراب و قمار در ميان شما تخم عداوت و دشمنى بپاشد و ازنماز و ذكر خدا باز دارد (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاءفى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة ) 9 - در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى ، مى گويد: آيا شما خود دارىخواهيد كرد؟ (فهل انتم منتهون ). يعنى پس از اينهمه تاكيد باز جاى بهانه جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دوگناه بزرگ باقى مانده است ؟! و لذا مى بينيم كه حتى عمر كه تعبيرات آيات گذشتهرا بخاطر علاقهاى كه (طبق تصريح مفسران عامه ) به شراب داشت وافى نمى دانست پساز نزول اين آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است . 10 - و در آيه سوم به عنوان تاكيد اين حكم نخست به مسلمانان دستور مى دهد كه خدا وپيامبرش را اطاعت كنند و از مخالفت او بپرهيزند (و اطيعوا الله و اطيعواالرسول و احذروا). و سپس مخالفان را تهديد مى كند كه اگر از اطاعت فرمان پروردگار سر باز زنند،مستحق كيفر و مجازات خواهند بود و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وظيفه اى جزابلاغ آشكار ندارد (فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبين). اثرات مرگبار شراب و قمار گر چه در ذيل آيه 219 بقره جلد دوم تفسير نمونه صفحه 74 تا 79 بحثهاى فشردهاى پيرامون ضررهاى اين دو بلاى اجتماعى ذكر شده است ، ولى در اينجا نيز براى تاكيدمطلب - به عنوان اقتدا به قرآن مجيد - لازم است نكات ديگرى را ياد آور شويم ، ايننكات مجموعه اى است از آمارهاى مختلف كه هر كدام به تنهائى به اندازه يك بحث مشروح براى بيان عمق و عظمت اين زيانها گويا است : 1 - به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت ، و اين جنون باجنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانهالكلى فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است ! 2 - به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستانهاى آمريكا بدست آمده 85 در صد از بيمارانروانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مى دهد! 3 - يكى از دانشمندان انگليسى به نام بنتام مى نويسد: مشروبات الكلى در كشورهاىشمالى انسان را كودن و ابله ، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مى كند، سپس مى افزايد:آئين اسلام تمام انواع نوشابه هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازاتاسلام مى باشد. 4 - اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه هائى را ويرانساخته و خانمانهائى را بر باد داده اند آمارى تهيه شود، رقم سرسام آورى راتشكيل مى دهد. 5 - در فرانسه ، هر روز 440 نفر جان خود را فداىالكل مى كنند! 6 - طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا دريكسال دو برابر تلفات آن كشور در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان دربيماريهاى روانى آمريكا مشروبات الكلى و سيگار نقش اساسى داشته اند! 7 - به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام (هوگر) به . مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 در صد قتلهاى عمدى ، 75 در صد ضربو جرح ، 30 در صد جرائم ضد اخلاقى (از جمله زنا با محارم !) 20 در صد جرائم سرقتمربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 در صداز اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند. 8 - از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار بهخاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال (تقريبا 1750 مليون تومان ) برآورد شدهاست ، كه اين مبلغ بتنهائى مى تواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان ودبيرستان را تامين كند 9 - به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته :الكل 137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرحزير تحميل مى كند: 60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندانها. 40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه . 10 ميليارد فرانك مخارج بيمارستانها براى الكليكها. 70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى ! و به اين ترتيب روشن مى شود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستانها و قتلها ونزاعهاى خونين و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد ميخانه ها تناسب مستقيم دارد. 10 - بزرگترين مؤ سسات آمارگيرى آمريكا ثابت كرده است كه قمار در 30 در صدجنايتها دخالت مستقيم دارد. و به موجب آمار ديگرى كه در زمينه جرائم قماربازان منتشر شده با نهايت تاسف مى بينيمكه 90 در صد جيب برى . 50 درصد جرائم جنسى . 10 درصد فساد اخلاق . 30 درصد از طلاقها. 40 در صد از ضرب و جرحها. و 5 درصد از خودكشيها بخاطر قمار صورت گرفته است .
آيه و ترجمه
ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إ ذا ما اتقوا و ءامنوا و عملواالصلحت ثم اتقوا و ءامنوا ثم اتقوا و أ حسنوا و الله يحب المحسنين(93)
|
ترجمه : 93 - بر كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند گناهى در آنچه خورده اندنيست (و نسبت به نوشيدن شراب قبل از نزول حكم تحريم مجازات نمى شوند) مشروط براينكه تقوا پيشه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، سپس تقوا پيشه كنند وايمان آورند، سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد. شاءن نزول در تفسير (مجمع البيان ) و تفسير (طبرى ) و تفسير (قرطبى ) و بعضى ديگراز تفاسير چنين آمده است كه پس از نزول آيه تحريم شراب و قمار، بعضى از يارانپيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گفتند: اگر اين دو كار اينهمه گناه دارد پس تكليفبرادران مسلمان ما كه پيش از نزول اين آيه از دنيا رفته اند و هنوز اين دو كار را تركنكرده بودند چه مى شود؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت : تفسير: در اين آيه در پاسخ كسانى كه نسبت به وضع گذشتگانقبل از نزول تحريم شراب و قمار و يا نسبت به وضع كسانى كه اين حكم هنوز بهگوش آنها نرسيده ، و در نقاط دور دست زندگى داشتند مى گويد: (آنهائى كه ايمان وعمل صالح داشته اند و اين حكم به آنها نرسيده بوده ، اگر شرابى نوشيده اند و يا ازدرآمد قمار خورده اند گناهى بر آنها نيست ) (ليس على الذين آمنوا و عملواالصالحات جناح فيما طعموا). سپس اين حكم را مشروط به اين مى كند كه آنها تقوا را پيشه كنند و ايمان بياورند وعمل صالح انجام دهند (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ) بار ديگر همين موضوع را تكرار كرده ، مى گويد: سپس تقوا پيشه كنند و ايمانبياورند (ثم اتقوا و آمنوا). و براى سومين بار با كمى تفاوت همين موضوع را تكرار نموده ، مى گويد: سپس تقواپيشه كنند و نيكى نمايند (ثم اتقوا و احسنوا). و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد (و الله يحب المحسنين. درباره تكرار اين سه جمله ميان مفسران قديم و جديد گفتگو بسيار است بعضى آنها راحمل بر تاكيد كرده اند، زيرا اهميت موضوع تقوا و ايمان وعمل صالح ايجاب مى كند كه روى آن بطور جدى و مكرر تكيه و تاكيد شود. ولى جمعى از مفسرين معتقدند كه هر يك از اين سه جمله ناظر به حقيقت جداگانه اى است و در زمينه تفاوت آنها احتمالات متعددى داده اند كه بسيارى از آنهادليل و شاهدى ندارد. شايد بهترين سخن در اين زمينه اين است كه گفته شود: منظور از تقوا كه نخستين بار ذكر شده همان احساس مسئوليت درونى است كه انسان را بهسوى تحقيق و بررسى درباره دين و نگاه كردن در معجزه پيامبر (صلى اللّه عليه و آلهو سلّم ) و جستجو درباره حق مى كند و نتيجه آن ايمان وعمل صالح است ، و به تعبير ديگر تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نبوده باشد بهفكر تحقيق و جستجوى حق نمى افتد، و بنابراين نخستين بار كه در آيه فوق سخن ازتقوا به ميان آمده اشاره به اين مرحله از تقوا است و اين منافات با آغاز آيه كه مى گويد(ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات ...) ندارد، زيرا ايمان در آغاز آيه ممكن استبه معنى تسليم ظاهرى بوده باشد ولى ايمانى كه بعد از تقوا به وجود آيد ايمانواقعى است . و دومين بار كه سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به تقوائى است كه در درون جان انساننفوذ مى كند و اثر آن عميقتر مى گردد و نتيجه آن ايمان مستقر و ثابتى است كهعمل صالح جزء آن است ، لذا در جمله دوم پس از ذكر ايمان سخنى ازعمل صالح به ميان نيامده تنها مى فرمايد: ثم اتقوا و آمنوا... يعنى اينايمان بقدرى نافذ و ثابت است كه نيازى به ذكرعمل صالح در تعقيب آن نيست . و در مرحله سوم كه گفتگو از تقوا مى كند منظور تقوائى است كه به مرحله عالى خودرسيده بطورى كه علاوه بر دعوت به انجام وظائف حتمى ، دعوت به احسان يعنى كارهاىنيك نيز مى كند حتى كارهائى كه از واجبات نيست . خلاصه اينكه هر يك از اين سه تقوا اشاره به مرحله اى از احساس مسئوليت وپرهيزگارى است ، مرحله ابتدائى ، مرحله متوسط، و مرحله نهائى و هر يك قرينه اى درخود آيه دارد كه به اتكاى آن مى توان مقصود را دريافت . بر خلاف احتمالاتى كهبعضى از مفسرين در تفاوت اين سه تقوا و سه ايمان داده اند كه فاقد قرينه و شاهداست .
آيه و ترجمه
يأ يها الذين ءامنوا ليبلونكم الله بشى ء من الصيد تناله أ يديكم و رماحكم ليعلم الله منيخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أ لم (94) يأ يها الذين ءامنوا لا تقتلوا الصيد و أ نتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزاءمثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بلغ الكعبة أ و كفرة طعام مسكين أ وعدل ذلك صياما ليذوق و بال أ مره عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيزذو انتقام (95) أ حل لكم صيد البحر و طعامه متعا لكم و للسيارة و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما واتقوا الله الذى إ ليه تحشرون (96)
|
ترجمه : 94 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه (به نزديكى شمامى آيند و) دستها و نيزه هاى شما به آنها مى رسد، مى آزمايد، تا معلوم شود چه كسى ازخدا به وسيله ايمان به غيب مى ترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكىخواهد داشت . 95 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شكار را درحال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا بهقتل برساند بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد، كفارهاى كه دو نفرعادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند، و به صورت قربانى به (حريم ) كعبهبرسد، يا (بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يامعادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفوكرده است و هر كس تكرار كند خداوند از او انتقام مى گيرد و خداوند توانا و صاحب انتقام است . 96 - صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره مند شويد،ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است و از (نافرمانى ) خدائى كهبه سوى او محشور مى شويد بترسيد. شاءن نزول بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسيرنقل شده ، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمانان درسال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه با حيوانات وحشىفراوانى روبرو شدند، بطورى كه مى توانستند آنها را با دست و نيزه ها صيد كنند!.اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته اند دوش بدوش مركبها و از نزديكخيمه ها رفت و آمد مى كردند، نخستين آيات فوق در اين هنگامنازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت ، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوعامتحان براى آنها محسوب مى شود. تفسير: احكام صيد در حال احرام اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى ودريائى در حال احرام مى باشد. نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند، كرده ، مىگويد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، خداوند شما را با چيزى از شكار مى آزمايد،شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مى شوند كه حتى با نيزه و دست مى توانيد آنها راشكار كنيد (يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى من الصيد تناله ايديكم و رماحكم) از تعبير آيه چنين استفاده مى شود كه مى خواسته به عنوان يك پيش بينى مردم را ازجريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد، و نيز معلوم مى شود كه وجود اين همه شكار دردسترس مردم آنجا يك امر بى سابقه بوده است ، و اين يك نوع آزمايش الهى براىمسلمانان محسوب مى شده ، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشتحيوانات داشته اند، و با توجه به اينكه اين حيوانات بهشكل وسوسه انگيزى در اطراف خيمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند،تحمل محروميت از چنين غذاى آماده آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مى توانست يكآزمايش بزرگ بوده باشد. بعضى گفته اند منظور از اين جمله : كه با دست شماقابل صيد خواهند بود، اين است كه با دام و تور مى توانستند آنها را بگيرند، ولى ظاهرآيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند. سپس به عنوان تاكيد مى فرمايد: اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا باايمان به غيب مى ترسند، از ديگران شناخته شوند. (ليعلم الله من يخافه بالغيب) همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم ، منظور از تعبيربه لنعلم (تا بدانيم ) يا ليعلم (تا خدا بداند) وامثال آن ، اين نيست كه خداوند چيزى را نمى دانسته ، و مى خواهد بوسيله آزمايش و امتحان وامثال آن بداند، بلكه منظور اين است كه مى خواهيم به واقعيت علمى خود جامهعمل و تحقق خارجى بپوشانيم ، زيرا نيت هاى درونى و آمادگى هاى اشخاص به تنهائىكافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست ، بلكه بايد به صورتافعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد، (براى توضيح بيشتر بهذيل همان آيه مراجعه فرمائيد). و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند، تهديد به عذاب دردناككرده است . (فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم ). گر چه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد درحال احرام دارد، ولى در آيه بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريمصيد را در حال احرام صادر كرده ، مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد درحال احرام شكار نكنيد (يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم ). آيا تحريم صيد (كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيواناتصحرائى را شامل مى شود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص بهحلال گوشت دارد؟ در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست ، ولى مشهور در ميان فقهاء و مفسريناماميه عموميت حكم است ، و رواياتى كه از طريقاهل بيت (عليهمالسلام ) وارد شده است اين مطلب را تاييد مى كند، و اما فقهاىاهل تسنن بعضى مانند ابوحنيفه با ما در اين زمينه موافقند، ولى بعضى ديگر مانندشافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت دانسته اند، اما در هرحال حيوانات اهلى را شامل نمى شود، زيرا به حيوانات اهلى صيد و شكار گفته نمى شود.قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن درحال احرام تحريم شده ، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد درحال احرام تحريم گرديده است . ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكارشامل حيوانات حرام گوشت نمى شود، در حاليكه چنين نيست ، زيرا شكار حيوانات بهمنظورهاى مختلف انجام مى گردد، گاهى به منظور استفاده از گوشت و گاهى پوست وگاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى گردد، شعر معروفى كه از على (عليه السلام )نقل شده است ، نيز مى تواند شاهدى براى تعميم باشد، آنجا كه فرمود:
و اذا ركبت فصيدى الابطال ! |
شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مى شوم، قهرمانانند! (براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام درحال احرام به كتب فقهى مراجعه شود). سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده ، مى گويد: كسى كه عمدا صيدى را بهقتل برساند، بايد كفاره اى همانند آن از چهار پايان بدهد (يعنى آن را قربانى كرده وگوشت آن را به مستمندان بدهد). (و من قتله منكم متعمدا فجراءمثل ما قتل من النعم ). در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است ، به اين معنى كه مثلا اگركسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند، بايد كفاره آنرا شتر انتخابنمايد، و يا اگر آهو صيد كند، براى كفاره ، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن است ،قربانى نمايد، و يا اينكه منظور از (مثل ) همانندى در قيمت است ؟ مشهور و معروف ميان فقهاء و مفسران ، همان معنىاول است ، و ظاهر آيه نيز با آن سازگارتر مى باشد، چه اينكه با توجه به تعميمحكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت بسيارى از اين حيوانات ، قيمت ثابت ومشخصى ندارند، كه بتوان همانند آنرا از حيوانات اهلى انتخاب كرد. و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظرشكل و اندازه براى آن پيدا بشود، و در غير اين صورت چاره اى جز اين نيست كه بهنوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده ، و همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلىحلال گوشت انتخاب كنند. و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود، قرآن دراين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع وعادل انجام پذيرد (يحكم به ذوا عدل منكم ). و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود، دستور مى دهد كه به صورت قربانىو هدى اهداء به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد (هديا بالغ الكعبة ). ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيدحال احرام عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه ، و اين با آيهفوق منافات ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمرهنازل شده است . سپس اضافه مى كند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد، بلكه دو چيزديگر نيز هر يك مى توانند جانشين آن شوند، نخست اينكهمعادل پول آن را در راه اطعام مساكين مصرف كند (او كفارة طعام مساكين ). و يا معادل آن روزه بگيرد (او عدل ذلك صياما). گر چه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به مياننيامده است ، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو، و تصريح به لزومموازنه ميان روزه از سوى ديگر، نشان مى دهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين رامى خواهد اطعام كند، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد، و امااينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مى شود از بعضى از روايات استفادهمى شود كه در مقابل هر يك مد طعام (يعنى تقريبامعادل 750 گرم گندم و مانند آن ) يك روز روزه بگيرد، و از پاره اى ديگر از رواياتاستفاده مى شود در مقابل هر دو مد يك روز روزه بگيرد، و اين در حقيقت به خاطر آن است كهدر ماه مبارك رمضان اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام بهمستمندان مى دهند (توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد). درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند، نخست قربانى نمايد و اگرنتوانست ، اطعام مسكين ، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد، در ميان مفسران و فقهاء گفتگواست ، اما ظاهر آيه تخيير است . اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند (ليذوق وبال امره ). اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمى شود، تصريح مى كند كه خدا ازتخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ايد، عفو فرموده است (عفى الله عماسلف ). و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد درحال احرام شود، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است ، و به موقعانتقام مى گيرد (و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ). در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مى شود يا نه ؟ ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيزتكرار مى شد مى بايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيزتصريح گردد، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم السلام ) به ما رسيده اينموضوع آمده است . در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده ، مى گويد: صيد دريا و طعام آنبراى شما (در حال احرام ) حلال است (احل لكم صيد البحر و طعامه ). در اينكه منظور از طعام چيست ؟ بعضى از مفسراناحتمال داده اند كه مراد ماهيانى است كه بدون صيد ميميرند و بروى آب ميمانند، در حالىكه ميدانيم اين سخن درست نيست ، زيرا ماهى مرده خوردنش حرام است ، اگر چه در بعضىاز روايات اهل تسنن تصريح به حليت آن شده است . آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مى شود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است كهاز ماهيان صيد شده ترتيب داده شود، زيرا آيه ميخواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردنو ديگر غذاى صيد شده خوردن . ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد، نيز اجمالا استفادهمى شود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكهخوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست . سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مى گويد: اين بخاطر اين است كه شما و مسافرانبتوانيد بهره ببريد (متاعا لكم و للسيارة ). يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيدبهره مند شويد، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است . و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با نمكآميخته و به صورت ماهى شور در مى آورند، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونهتفسير كرده اند كه افراد مقيم ميتوانند از ماهى تازه و مسافران از ماهى شور استفاده كنند. اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مى خوانيم صيد دريا براى شماحلال شده مفهومش يك حكم كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست ، آنچنانكه بعضىپنداشته اند، زيرا آيه نميخواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند، بلكه هدف آيه ايناست كه به محرم اجازه دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى اوحلال بوده در حال احرام از آن استفاده كند، و به تعبير ديگر آيهاصل تشريع قانون را بيان نميكند، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شدهاست ، و به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست ، بلكه فقط احكام محرم را بيانميكند. ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته ، مى گويد: مادام كه درحال احرام هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است (و حرم عليكم صيد البر مادمتم حرما). و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى فرمايد: از خداوندى كه در قيامتدر پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد (و اتقواالله الذى اليه تحشرون ). فلسفه تحريم صيد در حال احرام ميدانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و در محيطى مملو ازمعنويت فرو ميبرد. تعينات زندگى مادى ، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى ، لذات مادى ، در مراسم حجو عمره به كلى كنار ميروند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست ميزند، و بهنظر ميرسد كه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است . از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود، با توجه بهاينهمه رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس ميشود،نسل بسيارى از حيوانات در آن منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى ، حيواناتش نيز كم است، بر چيده ميشد، و اين دستور يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاىنسل حيوانات آن منطقه است . مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم ، و همچنين كندن درختان وگياهان آن ممنوع است ، روشن مى شود كه اين دستور ارتباط نزديكى با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد. اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات ، بلكه كمك كردن حتى نشاندادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريقاهل بيت (عليهم السلام ) مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) به يكى از يارانشفرمود: لا تستحلن شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انتحلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليهفيستحل من اجلك فان فيه فداء لمن تعمده : (هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال مشمر، و همچنين صيد حرم را در غيرحال احرام ، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتىاشاره به آن مكن (و دستور مده ) تا به خاطر تو صيد راحلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مى شود.)
آيه و ترجمه
جعل الله الكعبة البيت الحرام قيما للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد ذلكلتعلموا ان الله يعلم ما فى السموت و ما فى الارض و ان اللهبكل شى ء عليم (97) اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم (98) ما على الرسول الا البلغ و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون (99)
|
ترجمه : 97 - خداوند، كعبه ، بيت الحرام ، را وسيله اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرارداده و همچنين ماه حرام و قربانيهاى بينشان و قربانيهاى نشاندار، اينگونه احكام (حسابشده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين استميداند و خداوند به هر چيزى دانا است . 98 - بدانيد خدا داراى مجازات شديد و (در عينحال ) آمرزنده و مهربان است . 99 - پيامبر وظيفه اى جز ابلاغ رسالت (و دستورهاى الهى ) ندارد (ومسئول اعمال شما نيست ) و خدا ميداند چه چيزها را آشكار، و چه چيزها را پنهان ميداريد. تفسير: در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد درحال احرام ، بحث ميكرد، در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعىمسلمانها اشاره كرده ، نخست مى فرمايد: خداوند كعبه ، بيت الحرام را وسيله اى براى اقامهامر مردم قرار داده است (جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها، و كنگره عظيم براى استحكامپيوندهاى گوناگون ميباشد، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه ازريشه هاى عميق تاريخى مايه ميگيرد ميتوانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامانبخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند، و لذا در سورهآل عمران ، خانه كعبه را نخستين خانه اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مينمايد. حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس مسلمانان ميتواننددر پناه اين خانه و دستور سازنده حج ، همه كار خود را سامان بخشند. و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرداشاره به اثر ماههاى حرام (ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع كرده ،مى فرمايد: (و الشهر الحرام ). و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بينشان (هدى ) و قربانيهاى نشاندار (قلائد) كهتغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها رااز اين جهت آسوده ميكند، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره كرده ،ميگويد (و الهدى و القلائد). و از آنجا كه مجموع اين برنامه ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين حرممكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى كند، درپايان آيه چنين مى گويد: (خداوند اين برنامه هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تابدانيد علم او به اندازهاى وسيع است كه آنچه در آسمانها و زمين است ميداند و از همه چيز -مخصوصا نيازمنديهاى روحى و جسمى بندگانش - با خبر است ) (ذلك لتعلموا انالله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان اللهبكل شيى ء عليم ). با توجه به آنچه در بالا گفتيم ، پيوند آغاز و انجام آيه روشن ميشود، زيرا ايندستورات عميق تشريعى را كسى ميتواند، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و باخبر باشد، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسمانسان قرار دارد آگاه نباشد نميتواند چنين احكامى را پيش بينى كند، زيرا قانونى صحيحو سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد. سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديدمخالفان و معصيت كاران مى فرمايد: بدانيد خدا شديدالعقاب و نيز غفور و رحيم است(اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ). و اينكه مى بينيم در آيه فوق ، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشارهبه اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد ميتوان با آب توبه شست ومشمول مغفرت و رحمت خدا گشت . و باز براى تاكيد بيشتر مى گويد: مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد(و ما على الرسول الا البلاغ ). و در عين حال خداوند از نيات شما، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه و با خبر است(و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ). اهميت كعبه كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده دراصل از ماده كعب به معنى برآمدگى پشت پا است ، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگىاطلاق شده . و اگر به مكعب نيز مكعب گفته مى شود به خاطر آن است كه از چهار طرفداراى برآمدگى است و اينكه به زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى پيدا كرده كاعب (جمع آن كواعب ) گفته مى شود نيز به همين جهت است . بهر حال اين كلمه (كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت وبلندى مقام آن ميباشد. كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه اى دارد و در هرحال تمام اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه ميگيرد. اهميت كعبه به اندازه اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديفقتل پيامبر و امام قرار گرفته ، نگاه كردن به آن ، عبادت ، و طواف گرد آن از بهتريناعمال است ، حتى در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) ميخوانيم كه فرمود: لاينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه : شايسته نيست كسى خانه خود رابرتر از كعبه بسازد. ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست ، زيرابه گفته امير مومنان على (عليه السلام ) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانهخود را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور دادهاز مصالح بسيار ساده اى آن را بنا كنند، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه خانهكعبه قديمى ترين و پرسابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزىبراى توجه ملتها و اقوام مختلف است ، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است .
آيه و ترجمه
قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث فاتقوا الله ياولى الالبب لعلكمتفلحون(100)
|
ترجمه : 100 - بگو (هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را بهشگفتى بيندازد، از (مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، تا رستگار شويد. تفسير: اكثريت دليل پاكى نيست در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و از لام و صيد كردندر حال احرام بود، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهانعمل اكثريت را در پاره اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت مردمفلان شهر شراب مى نوشند و يا آلوده قمارند، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان شرائطبه تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى كنند، از انجام اين دستورها سر باز زنند و آنها رابه دست فراموشى بسپارند، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد ازاينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارتكوتاه بيان كرده ، مى فرمايد: بگو اى پيامبر! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود،اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده ها ترا به شگفتى فرو برد!(قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث ) بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم ازغذاهاى پاك و ناپاك ، افكار پاك و ناپاك است و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى كند كه ازخدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.(فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون). اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است ، كسىخيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آنشود، كه چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد، چنانكه ملاحظه كرده ايد، گاهى بعضى ازمردم تحت تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى كنند، اگراكثريت بهر مطلبى تمايل پيدا كرد، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آنمطلب است ، در حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشنشده اند بسيار زياد است ، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد (خبيث از طيب ) لازماست اكثريت كيفى است نه اكثريت كمى ، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشههاى تواناتر و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار. اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات وتبليغاتى كوشش شده ، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بدبخورد آنها بدهند، تا آنجا كه باور كرده اند، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد، و خوبچيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست . و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است . آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح يكاكثريت بتمام معنى رشيد شود، آنگاه ممكن است تمايلات او مقياسى براىسنجش خوب و بد باشد، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد. در هر حال قرآن در آيه مورد بحث ، اشاره اى به اين واقعيت كرده و ميفرمايد: هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بارفرموده : و لكن اكثر الناس لا يعلمون : كار اكثر مردم از روى علم و دانشنيست !. ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطرآن است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث رادليل بر اهميت آن ميگيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد ميكند،كه ملاك خوبى و بدى در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست ، بلكه در همه جاو همه وقت پاكى بهتر از ناپاكى است ، و صاحبانعقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى خورند، همواره از پليدى دورى مى كنند، اگر چهتمام افراد محيطشان آلوده باشند، و به سراغ پاكيها ميروند اگر چه تمام افراد محيطبا آن مخالفت ورزند.
|
|
|
|
|
|
|
|