بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نماز راز دوست, على رستمى چافى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     RAZE0001 -
     RAZE0002 -
     RAZE0003 -
     RAZE0004 -
     RAZE0005 -
     RAZE0006 -
     RAZE0007 -
     RAZE0008 -
     RAZE0009 -
     RAZE0010 -
     RAZE0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

داستان آيه 52 
ياد خدا در نماز باعث بيمناكى دلهاى متقين  
ياد از قيامت بهترين وسيله براى ساختن دل است در روايت ديگر آمده است وقتى كه امام سجادعليه السلام به نماز مى ايستاد و با حالت خضوع و خشوعكامل آن را مى خواند تا اينكه به جمله 0 مالك يوم الدين )) مى رسيد واين آيه شريفه راآنقدر تكرار مى كرد تا جايى كه نزديك بود جان بر جان آفرين تسليم نمايد!(319)
و باز جا دارد كه خاطره اى از امام راحل (ره ) نقل مى كنيم :يكى از علماى تهران ،پيش ازسال 41 نقل مى كند كه :شبى مهمان مرحوم حاج مصطفى خمنى (ره ) بودم مقدار زيادى ازشب را با حاج آقا مصطفى نشستم و صحبت و بحث علمى كرديم تازه خوابيده بودم يك وقتصداى گريه و ناله اى ،هراسان بيدار شدم و حاج آقا مصطفى را بيدار ديدم و گفتم :((مثل اينكه در همسايگى شما كسى مرده و برايش گريه مى كنند؟ حاج آقا مصطفى گوشداد و گفت : ((صداى گريه حاج آقايم ! (منظور امامراحل است ، كه مشغول نماز شب و گريه وناله به درگاه خداست . )) (320)
ببينم بندگان مومن و مخلص خدا چطور خداى خويش را عبادت مى كنند و درحال نماز از ياد خدا بدنشان به لرزه مى افتد اينان لذت عبادت و بندگى را چشيده اندكه بايد چگونه به معبود خويش ‍ سخن بگويند ،بار الها لذت عبادت را بما بچشان ! امينيا رب العالمين
آيه 53 : نماز نمايش قدرت براى ياران خدا 
الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و فهوا عنالمنكر و لله عاقبة الامور (321)
ترجمه :ياران خدا كسانى هستند كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را برپا مى دارند و زكات را ادا مى كنند و امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند و پايان همهامور از آن خداست .
تفسير آيه  
در مورد تفسير اين آيه شريفه درباره قدرت ياران خدا كه ((نماز )) مى باشد سخن مىگويد:((آنها هستند كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را بر پا مى دارندو زكات را ادا مى كنند وامر به معروف و نهى از منكر مى نمايند ))(الذين ان مكناهم فىالارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر) آنها هرگز پساز پيروزى ،همچون خود كامگان و جباران ،به عيش و نوش و لهو و لعب نمى پردازند و درغرور و مستى فرو نمى روند، بلكه پيروزيها و موفقيتها را نردبانى براى ساختمخويش و جامعه قرار مى دهند آنها پس از قدرت يافتنتبديل به يك طاغوت جديد نمى شود، ارتباطشان با خدا محكم و با خلق خدا نيز مستحكماست چرا كه ((صلوة )) سمبل پيوند با خالق است ،و ((زكات )) رمزى براى پيوند باخلق ،وامر معروف و نهى از منكر پايه هاى اساسى ساختن يك جامعه سالم محسوب مى شودو همين چهار صفت براى معرفى اين افراد كافى است و در سايه آن ساير عبادات واعمال صالح و ويژگيهاى يك جامعه با ايمان و پيشرفته فراهم است .
بايد توجه داشت كه ((مكنا )) از ماده ((تميكنى )) به معنى فراهم ساختنوسائل و ابزار كار است ،اعم از آلات و ادوات لازم يا علم و آگاهى كافى و توان نيروىجسمى و فكرى .
(( معروف )) به معنى كارهاى خوبى و حق است ،((منكر )) به معنى زشت وباطل ، چرا كه اولى براى هر انسان پاك سرشتى شناخته شده و دومى ناشناس است ، وبه تعبير ديگر اولى هماهنگ با فطرت انسانى است و دومى ناهماهنگ .
و در آخر آيه مذكور مى فرمايد:((و پايان همه كارها از آن خداست ))( و لله عاقبة الامور)يعنى همانگونه كه در آغاز هر قدرت و پيروزى از ناحيه خدا مى باشد سرانجام نيز تماماينها به او باز مى گردد كه (انا لله و ان اليه راجعون )
نكته نهفته در آيه  
ياد آور مى شود كه اين گروه از مومنان تنهاقبل از پيروزى به در خانه خدا نمى روند،بلكه بعد از پيروزى هم به مقتضاى (الذينمكناهم فى الارض اقاموا الصلوة ...) نيز رابطه خود را با او همچنان محكم مى دارند،وپيروزى بر دشمن را وسيله اى براى نشر حق و عدالت فضليت قرار مى دهند. (322)
روايت وارده در مورد آيه  
در بعضى از روايات اسلامى آيه فوق به حضرت مهدى ليهم الصلوة و السلام ويارانش ،يا آل محمد صلى الله عليه و آله به طور عموم تفسير شده است ،چنانه از حديثىاز امام باقر ليهم الصلوة و السلام مى خوانيم كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود آيهتا آخر از آن محمد صلى الله عليه و آله و مهدى عليه السلام و ياران او است ((يملكهمالله مشارق الارض و مغاريها، و يظهر الدين ،و يميت الله به و باصحابه البداع كماامات الشقاة الحق ، حتى لا يرى الظلم و يامرون بالمعروف ينهون عن المنكر )) ((خداوندشرق و غرب زمين را در سيطره حكومت آنها قرار مى دهد،آئينش را آشكار مى سازد،و بهوسيله مهدى عليه السلام و يارانش ،بدعت و باطل را نابود مى كند آنچنان كه تبهكاران حقرا نابود كرده بودند،و آنچنان مى شود كه بر صفحه زمين اثرى از ظلم ديده نمى شود(چرا كه ) آنه امر به معروف ونهى از منكر مى كنند )) (323)
در اين زمينه احاديث ديگرى وارد شده است ،بنابراين مفهوم گسترده آيه همه افراد باايمان و مجاهد و مبارز را شامل مى شود.
داستان آيه 53  
على عليه السلام و هزار ركعت نماز در نخلستان  
هنگامى كه على عليه السلام در محراب عبادت مى ايستاد رعشه بر اندامش مى افتاد وازخوف و عظمت الهى ،اشك چشمانش بر محاسن شريفش جارى مى شد سجده هاى او طولانىبود و سجده گاهش هميشه از اشك چشم مرطوب !
شاعر مى گويد:
هو البكاء فى المحراب ليلا هو الضحاك اذا شتد الضراب
او در محراب عبادت به شدت گريان و در دشوارترين لحضات نبرد خندان بود (324)
((نوف بكالى )) درباره اميرالمومنين عليه السلام مى گويد : نشان سجده بر پيشانىاو (بود) همچون داغ شتر بر سر زانو. (325)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: پانصد درخت خرما داشت و زير هر درختى دو ركعت نمازمى خواند! يعنى هزار ركعت نماز!!(326)
امام سجاد عليه السلام هم چنين بود در يك شبانه روز ،هزار ركعت نماز مى خواند
آنگاه صحيفه اميرالمومنين عليه السلام كه در آن عبادت على عليه السلام را نوشته شدهبود،مى نگريست آه مى كشيد و تاسف مى خورد و مى فرمود:(( عبادت من كجا،عبادت علىعليه السلام كجا؟!)) (327)
آيه 54 : نماز توسل به مولايم حقيقى 
ليهم الصلوة و السلام فاقيموا الصلوة اتوا الزكوة واعتصموا بالله هو موليكم فنعمالمولى و نعم النصير (328)
ترجمه :پس نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و به خداىتوسل جويى كه او مولى و سرپرست شماست - چه مولاى خوب و چه ياور شايسته اى
تفسير آيه  
در تفسير آيه مورد نظر وظائف پنجگانه پيشين را در تعبيرات ف فشرده ترى كه در سهجمله خلاصه مى شود به عنوان تاكيد چنين بازگو مى كند:((اكنون كه چنين است و شماداراى اين امتيازات و افتخارات هستيد ،نماز را بر پا داريد ،زكات را ادا كنيد و به آئين حقو ذيل وعنايت پروردگار تمسك جوئيد )) (فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة واعتصموابالله )
كه ((مولى و سرپرست و يار و ياور شما او است ))(هو مولاكم )) ((چه مولى وسرپرست خوبى ،و چه يار و ياور شايسه اى (فنعم المولى و نعم النصير) در حقيقتجمله ((فنعم المولى و نعم النصير) دليل است بر (( و اعتصوا بالله هو مولاكم ) يعنىاينكه به شما فرمان داده شده تنها به ذيل عنايت پروردگار تمسك جوئيد به خاطر آناست كه او برترين مولى و شايسته يار و ياور است . (329)
شان نزول  
البته قبل از هر چيز بايد به اين نكته توجه شود كه آيه مورد بحث شاننزول مستقلى ندارد اين شان نزول در مورد دو آيهقبل از ذكر شده است ولى مرتبط با اين آيه شريفه مى باشد آن اين است كه جمعى ازمفسران نقل كرده اند: بعضى از مشركان مانند ((وليد بن مغيره )) (كه مغز متفكر آنانمحسوب مى شد) به هنگام مبعوث شدن پيامبر صلى الله عليه و آله با تعجب وانكار مىگفتند (( ء انزل عليه الذكر من بينا )) ((آى از ميان همه ما وحى الهى بر محمد ( اين يتيمفقير و تهيدست امت ما) نازل شده است و اين آياتنازل شد و به آنها پاسخ گفت ( كه انتخاب انبياء و فرشتگان براى رسالت روى معيارشايستگى و معيار معنويت آنها بوده است ))همانطور كه در اين آيه مورد بحث بيان شدهنماز را بر پا مى دارند،زكات را ادا مى كند، و به آئين حق وذيل عنايت پروردگار تمسك مى جويند،و خداوند را مولى و سرپرست و يار و ياورخودشان مى دانند اين امتيازات انتخاب انبياء الهى مى باشد. (330)
داستان آيه 54  
نماز ملا محمد تقى و برغانى قزوينى شهيد محراب  
مرحوم ملا محمد تقى برغانى از روحانيون بود كه در محراب عبادت به هنگام سحر درحالى كه مشغول خواندن مناجات (( خمس عشر )) در سجده بود به دست فرقه بابيه بهشهادت رسيد در احوال او مى نويسد:((عبادت آن جناب چنان بود كه هميشه از نصف شب تاطلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعيه و تضرع و زارى تجهداشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند و بر اين روش و شيوه پسنديدهاستمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شبها شربت شهادت نوشيد مكرر درفصل زمستان ديده مى شد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدت مىباريد،در نيمه شب پوستين بر دوش و عمامه بر سر داشت ومشغول تضرع ومناجات بود و در حالت ايستاده ،دستها را به سوى آسمان بلند مى كردتا اينكه برف سراسر قامت مباركش را از سر تا نوك پا سفيد پوش مى كرد. (331)
آيه 55 : نماز مايه خشوع و خضوع 
الذين هم صلاتهم خاشعون (332)
ترجمه : مومنان كه در نمازشان فروتن هستند.
تفسير آيه  
آيه شريفه در رابطه با يكى از صفات سخن مى گويد منظور از ((الذين )) در آيهشريفه خطاب به مومنان است كه در آيه قبل از مومنان سخن به ميان آورده بعد از آنكه درسوره مومنون در آيه اول مى فرمايد:((مومنان رستگار شدند )) آنگاهقبل از هر چيز انگشت روى نماز مى گزارد و مى فرمايد :(( مومنان كسانى هستند كه درنمازشان خاشعند ))( الذينهم فى صلاتهم خاشعون ) (خاشعون ) از ماده (خشوع ) بهمعنى حالت تواشع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يادر حقيقتمهمى در انسان پيدا مى شود،و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.
در اينجا قرآن ((اقامه صلوة )))(خواندن نماز) را نشانه مومنان نمى شمارد بلكه خشوعدر نماز از ويژگيهاى آنان مى شمرد،اشاره به اينكه نماز آنها القاط و حركاتى بىروح و فاقد معنى نيست ،بلكه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنهاپيدا مى شود كه از غير او جدا مى گردند و به او مى پيوندند، چنان غرق حالت تفكر وحضور و راز و نياز با پروردگار مى شوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مىگذارد،خود را ذره اى مى بيند در برابر وجودى بى پايان و قطره اى در برابراقيانوسى بيكران لحضات اين نماز هر كدام براى او درسى است از خود سازى تربيتانسانى و وسيله اى است براى تهذيب روح و جان .(333)
در حديثى مى خوانيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه درحال نماز با ريش خود بازى مى كند فرمود:((اما نه لو خشع قبله لخشعت جوارحه ! ))((اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نيز خاشع مى شد. )) (334) اشاره بهاينكه خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مى گذارد پيشوايان بزرگ اسلامآنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند كه به كلى از ما سوى الله بيگانه مى شدند ، تاآنجا كه در حديثى مى خوانيم (( پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گاه به هنگام نمازبه آسمان نظرى مى كرد اما هنگامى كه آيه فوقنازل شد ديگر بر سر نمى داشت و دائما به زمين نگاه مى كرد. )) (335)
برداشتى از آيه  
خشوع ، روح نماز است :
اگر در ركوع و سجود و قرائت و تسبيح را جسم نماز بدانيم ، حضور قلب و توجهدرونى به حقيقت نماز و كسى كه با او راز و نياز مى كنيم روح نماز است خشوع نيز درواقع چيزى جز حضور قلب توام با تواضع وادب و احترام نيست و به اين ترتيب روشنمى شود كه مومنان تنها به نماز به عنوان يك كالبد بى روح نمى نگرند بلكه تمامىتوجه آنها به باطن و حقيقت نماز است بسيارند كسانى كه اشتياق فراوان به حضورقلب و خشوع در نمازها دارند اما هر چه مى كوشيدند توفيق آن را نمى يابند براىتحصيل خشوع و حضور قلب در نماز و ساير عبادات امورذيل را دقيقا توصيه مى كنيم .
1- بدست آوردن معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگكند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب وازخدا منصرف سازد.
2- توجه به كارهاى پراكنده و مختلف ،معمولا مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان،توفيق پيدا كند كه مشغله هاى مشوش پراكنده را كند به حضور قلب در عبادت خود كمككرده است .
3- انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر، اثر دارد به هميندليل ، نماز در برابر اشياء و چيزهائى كه ذهن انسان را به خودمشغول مى دارد مكروه است ،و همچنين در برابر درهاى باز ومحل عبور و مرور، مردم در مقابل آئينه و عكس و مانند اينها به هميندليل معابد مسلمين هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشيريات باشد بهتر استچرا كه به حضور قلب كمك مى كند .
4- پرهيز از گناه عامل موثرى است ،زيرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد ،و از حضورقلب مى كاهد .
5- آشنائى به معنى نماز و فلسفه افعال و اذكار آن ،عامل موثرى ديگر است
6- انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن ،چه در مقدمات و چه دراصل نماز نيز كمك موثرى به اين امر مى كند.
7- از همه اينها گذشته اين كار،مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار وپى گيرى دارد،و بسيار مى شود كه در آغاز نماز يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكرپيدامى كند ، اما با ادامه اين كار پى گيرى و تداوم آنچنان قدرت پيدا مى كند كه مىتواند به هنگام نماز دريچه هاى فكر خود را بر غير معبود مطلقا ببندد. (336)
داستان آيه 55  
خشوع و خضوع مومنان در نماز  
شهيد ثالث مى گويد:(( وقتى كه كاشف الغطا وارد قزوين شد،بهمنزل برادرم (ملا محمد صالح ) منزل كرد،و آن مكان بوستان بزرگى بود، ميهانان هر يكدر جايى خوابيدند من هم در گوشه باغ به استراحت پرداختم . چون پاسى از شب گذشت،شيخ مرا آواز دارد:(( برخيز و نماز شب به جاى آر. )) عرض داشتم :(( بر مى خيزم))شيخ از من گذشت و من ديگر چشمم گرم شد ناگاه حس كردم احوالم متغير گشت و گويىدرد دلى عارضم شد از شدت درد برخاستم دريافتم اين تغييرحال به جهت آوازى است كه مى شنوم از پى آن صدا و آواز روانه شدم چون به نزديك منبعصدا رسيدم ديدم شيخ جعفر كاشف الغطا با نهايت خضوع و خشوع تضرع زارى وبيقرارىبه مناجات با خداوند سبحان مشغول است ناله پاك او آن چنان در قلب من اثر كرد كه مدت25 سال است از پى آن ناله به نيمه شب بر مى خيزم و با حضرت دوست به مناجات مىنشينم )) (337)
چنين است (در حال نماز، تن و انديشه و روان ) هر سه به كار و فعاليت اند:
تن :با حركات دست و پا و زبان ،با خم شدن ،نشستن ،به خاك افتادن .
فكر:با انديشيدن در مضامين و الفاظ نماز كه عموما اشاره به هدفها و وسيله ها است ومرور كردن يك دوره تفكر و بينش ‍ اسلامى بهاجمال
روان :با ياد خدا پرواز در صفاى معنوى و روحانى و باز داشتن تن از هرزه گرى و بيدركجائى بذر خشوع و خشيت خدا در جان . (338)
آيه 56 : مراقبت از اوقات نماز 
و الذين هم على صلوتهم يحافظون . (339)
ترجمه : مومنان كه حافظان نمازهايشان هستند.
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره مراقبت و محافظت بر نمازها سخن مى گويد و مى فرمايد:يكىديگر از ويژگى مومنان آن است :(( آنها كسانى هستند كه در حفظ نمازهاى خويش ‍ مىكوشند )) (و الذين هم على صلواتهم يحافظون ) جالب اينكه در اين سوره شريفهمومنون اولين ويژگى مومنان را ((خشوع در نماز ))كه در بحث هاى گذشته به آن اشارهكرديم ، و آخرين صفت آنها را ((مخافظت بر نماز )) شمرده است ،از نماز شروع ،مى شودو به نماز ختم مى گردد چرا كه نماز مهمترين رابطه خلق و خالق است نماز برترين مكتبعالى تربيت است نماز ،وسيله بيدارى روح و جان بيمه كننده انسان در برابر گناهاناست خلاصه نماز هر گاه با آدابش انجام گيرد زمينه مطمئن براى همه خوبيها و نيكيهاخواهد بود.
يادآورى اين نكته لازم است كه در آيه نخست سوره مومنون و آيه مورد بحث اشاره به دومطلب متفاوت مى كند،و به همين دليل آيه نخست ،(( صلوة )) به صورت مفرد و در آيهمورد بحث به صورت جمع است ،اولى به مساله خشوع و توجه به خاص درونى ،كهروح نماز است و اثر بر تمام اعضاء مى گذارد اشاره مى كند، اين آيه مذكور به مسالهآداب و شرايط نماز از نظر وقت و زمان و مكان وهمچنين ،از نظر تعداد نمازها و به نمازگزاران و مومنان راستين توصيه مى كند در همه نمازها مراقب همه آداب و شرايط باشند.(340)
داستان آيه 56  
نماز اول وقت امام رضا عليه السلام در مذاكره علمى  
يكى ازاديانى كه نامش در قرآن آمده ( صابئين ) است كه به حضرت يحيى عليه السلامگرايش مخصوص دارند،ضمنا براى ستارگان تاثيرى قائلند و نماز و مراسم ويژهاىدارند كه هنوز در خوزستان گروهى از آنان هستند.
اين فرقه رهبرى بسيار دانشمند ولى مغرور داشتند كه بارها با امام رضا عليه السلامگفتگو كرد ولى زير باز نمى رفت در يكى از جلسات امام رضا استدلالى كرد كه اوتسليم شد و گفت :((الان لان قلبى )) حالا روح من نرم شد حاضرم مكتب تو را بپذيرم،ولى ناگهان صداى اذان بلند شد، امام رضا عليه السلام جلسه را ترك كرد مردمگفتند :فرصت حساسى است ، چنين فرصتى پيش نمى آيد امام رضا عليه السلام فرمود :(اول نماز) آن دانشمند صائبى كه اين تعهد را از امام رضا عليه السلام ديد،علاقه اشبيشتر شد اما بعد از نماز گفتگويش را تكميل كرد و ايمان آورد. (341)
آيه 57 : تجارت و عدم غفلت از اقامه نماز 
رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ابتاء الزكوة يخافونيوما تتقلب فيه القلوب و الابصار (342)
ترجمه : مردانى كه تجارت و داد ستد از ياد خدا و بر پا داشتن نماز واداى زكاتغافلشان نمى كند،از روزى بيمنا كند كه دلها و چشمها در آن تاب مى شود .
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه مذكور درباره آن سخن مى گويد و مى فرمايد: ((مردانى كه نهتجارت آنها را از يا خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زكات باز مى دارد و نه خريد وفروش ))( رجال لا تلهيهم تجارة ولا عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة ) و دنبالهآيه اين نكته را اشاره مى كند كه ((آنها از روزى مى ترسند كه دلها و ديده ها در آندگرگون و زير و رو مى شود ))(يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار)
ذكر اين نكته لازم است كه در اين آيه هم ((تجارت )) آمده است و هم ((بيع )) با اينكهبه نظر مى رسد هر دو يك معنى باشد،ولى ممكن است تفاوت اين دو از اين نظر باشد كهتجارت اشاره به يك كار مستمر و مداوم است ، ولى بيع براى يك مرحله به صورت گذراست .
توجه اين امر ضرورى است كه نمى فرمايند آنها مردانى هستند كه به سوى تجارت وبيع نمى روند بلكه مى فرمايد تجارت آنها از ياد خدا و بر پا داشتن نماز واداى زكاتغافل نمى كند آنها پيوسته از روز قيامت و دادگاهعدل پروردگار كه از شدت وحشتش دلها و چشمها در آن دگرگون مى شود بيمناكند(بايد توجه داشته باشيم جمله ((يخافون )) به مقتضاى اينكهفعل مضارع است دلالت بر استمرار خوف وترس آنها از قيامت دارد خوف وترسى كه آنانرا به انجام و رسالتها وادار مى كند. (343)
حديث وارده در مورد آيه  
درباره اين گروه از مردان الهى كه پاسداران وحى و هدايتند امام باقر عليه السلامفرمودند: ((هم التجار الذين تلهيهم تجارة و لا بيع و لا عن ذكر الله ،اذادخل مواقيت الصلوة ادوا الى الله حقه فيها )) (( آنها تاجرانى هستند كه تجارت و بيعآنان را از ياد خدا غافل نمى سازد، هنگامى كه وقت نمازداخل مى شود حق آن را اداء مى كنند )) (344)
داستان آيه 57  
تجارت نبايد مانع از نماز باشد 
مردى از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به نام سعد بسيار مستمند بود و جزءاصحاب صفه محسوب مى شد. ( كسانى كه واسطه نداشتنمنزل ،در يكى از غرفه هاى مسجد زندگى مى كردند، اصحاب صفه ناميده مى شدند )
سعد تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيغمبر صلى الله عليه و آله مى گزارد آنجناب از تنگدستى سعد متاثر بود روزى به او وعده داد كه ((اگر مالى به دستمبيايد، تو را بى نياز مى كنم . )) مدتى گذشت اتفاقا چيزى به دست ايشان نيامد.افسردگى پيغمبر صلى الله عليه و آله سعد و نداشتن وجهى كه او را تامين كند بيشترشد در اين هنگام جبرئيل نازل گرديد و دو درهم با خود آور و عرض كرد:(( خداوند مىفرمايد:ما از اندازه تو به واسطه تنگدستى سعد آگاهيم اگر مى خواهى از اينحال خارج شود،دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند )) حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله دو درهم را گرفت وقتى براى نماز ظهر ازمنزل خارج شد،سعد را مشاهده فرمود كه به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مقدسهايستاد است فرمود:(( مى توانى تجارت كنى ؟ ))عرض كرد:((سوگند به خدا كهسرمايه ندارم )) دو درهم را به او داده فرمود :((با همين سرمايه خريد و فروش كن ))سعد پول را گرفت و براى انجام فريضه در خدمت حضرت به مسجد رفت نماز ظهر وعصر را بجا آورد و پس از پايان نماز عصر،رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود((حركت كن و در طلب روزى جستجو نما )) سعد بيرون رفت و شروع به معامله كردخداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يك درهم مى خريد،دو درهم مى فروخت خلاصه،معاملات او هميشه سودش برابرى با اصل سرمايه داشت كم كم وضع مالى او رو بهافزايش گذاشت ، به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفتاموال و كالاى خود را در آنجا جمع كرده و مى فروخت رفته رفته اشتغالات تجارى اشزياد گرديد،تا به جايى رسيد كه وقتى بلال اذان مى گفت و حضرت براى نمازبيرون مى آمد،سعد را مشاهده مى فرمود كه هنوز خود را آماده نكرده و وضو نگرفته استبا اين كه قبل از اين جريان ، پيش از اذان مهياى نماز بود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( سعد! دنيا تو رامشغول كرده و از نماز باز داشته است ))
عرض كرد : ((چه كنم ؟ اموال خود را بگذارم ضايع شود؟ به اين شخص جنس فروخته ام،مى خواهم قيمت را دريافت كنم و از اين ديگرى كالايى خريده ام ، بايستى جنسش راتحويل گرفته قيمت آن را بپردازم ))
پيغمبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اشتغال سعد به ازدياد ثروت و باز ماندنش ازعبادت و بندگى و افسرده گشت ، از بيشتر مقدارى كه در موقع تنگدستى اش متاثر بودروزى جبرئيل نازل شده عرض كرد :((خداوند مى فرمايد از افسردگى تو اطلاع يافتماين كه كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟ وضع پيشين را،يا گرفتارىواشتغال كنونى را كه دنيا و افزايش ثروت ؟)) ((همان تنگدستى سابقش را بهتر مىخواهم ،زيرا دنياى فعلى او، آخرتش را بر باد داده است ))جبرئيل گفت ((آرى علاقه بدنيا و ثروت ،انسان را از ياد آخرتغافل مى كند اگر بازگشت حال گذشته او را مى خواهى ،دو درهمى كه به او داده اى پسبگير !))آنجناب از منزل خارج شد پيش سعد آمد فرمود :((دو درهمى كه به تو داده ام،بر مى گردانى ؟ )) عرض كرد:((چنان كه دويست درهم نيز خواسته باشيد،مى دهم))فرمود:((نه همان دو درهم كه گرفتى ،بده )) سعدپول را تقديم كرد چيزى نگذشت كه دنياى او دگرگون شد و بهحال اوليه خود برگشت و در صف اول نماز جماعت حضرت حاضر شد. (345)
آيه 58 : علم موجودات به نماز و تسبيح خود 
الم تر ان الله يسبح من فى السموات والارض والطير صافاتكل قدم علم صلاته و تسبيحه و الله عليم بما يفعلون . (346)
ترجمه : مگر نديدى كه هر كه در آسمانها و زمين است و پرندگان گستردهبال خدا را تسبيح مى كنند و هر يك نماز و تسبيح خود را مى داند و خداوند به آنچه انجاممى دهند داناست .
تفسير آيه  
در اين مورد بحث از دلائل توحيد كه نشانه هاى انوار الهى و اسباب هدايت است ،سخن مىگويد:
موجودات زمين و آسمان ،تسبيح كنندگان خداوند، 
نخست سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله مورد خطاب قرار مى دهد مى فرمايد:((آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند براى خدا تسبيح مى كنند؟))(الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و من فى الارض ) (( پرندگان در حالىكه بالها را بر فراز آسمان گسترده اند مشغول تسبيح او هستند؟ ))(و الطير صافات )((همه آنها از نماز و تسبيح خود ،آگاه و باخبرند))(كل قدم علم صلوة و تسبيحه ) ((و خداوند از تمام اعالى كه آنها انجام مى دهند آگاهاست )) (و عليم بما يفعلون (347)
نكات قابل بررسى آيه  
1- جمله (( الم تر ))آيا نديدى به گفته بسيارى از مفسران به معنى ((الم ترتعمل ))(آيا نمى دانى ) است ،زيرا تسبيح عمومى موجودات جهان چيزى نيست كه با چشمديده شود بلكه به هر معنى كه باشد با قلب وعقل ،درك مى گردد ، اما از آنجا كه اين مساله آنقدر واضح است كه گوئى با چشم ديده مىشود،تعبير به الم تر شده است .
اين نكته نيز قابل توجه است كه مخاطب در اين آيه گرچه شخص ‍ پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله مى باشد اما به گفته جمعى از مفسران منظور از آن عموم مردم است ، و ايندر قرآن امثال ونظائر فراوان دارد اما بعضى گفته اند اين خطاب در مرحله رويت و مشاهدهمخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله است ،چرا كه خداوند درك و ديدى به او داده بودكه تسبيح و حمد همه موجودات اين عالم را مشاهده مى كرد، و همچنين بندگان خاص كه پيرومكتب اويند و به مقام شهود مى رسند ولى در مورد عموم جنبه شهود عقلى وعملى دارد نهشهود عينى (348)
2- تسبيح عمومى موجودات عالم :
آيات مختلف قرآن سخن از چهار عبادت در مورد همه موجودات اين جهان بزرگ مى فرمايد:تسبيح ،حمد،سجده ، نماز در آيه مورد بحث از نماز و تسبيح سخن مى گويد و در آيه 15از سوره رعد سخن عمومى است (و الله يسجد من فى السموات و الارض ) و در آيه 44سوره اسرء سخن از تسبيح و حمد تمامى موجودات عالم هستى ( وان من شى ء الا يسبحبحمده ) درباره حقيقت حمد و تسبيح عمومى موجودات ،جهان و تفسيرهاى گوناگونى كه دراين زمينه گفته شده است در ذيل آيه 44 سوره اسراء فشرده اى از آن را در اينجا متذكر مىشويم .
دو تفسير قابل توجه  
الف ) تمامى ذرات اين عالم اعم از آن را عاقل مى شماريم يا بى جان يا غيرعاقل همه داراى نوعى درك و شعورند و در عالم خود تسبيح و حمد خدا مى گويند،هر چند ماقادر به درك آن نيستيم ،شواهدى از آيات قرآن نيز براى اين تفسير اقامه شده است .
ب ) منظور از تسبيح و حمد همان چيزى است كه ما آن را ((زبانحال ))مى ناميم ، يعنى مجموعه نظام جهان هستى و اسرار شگفت انگيزى كه در هر يك ازموجودات اين عالم نهفته است ،با زبان بى زبانى ،با صراحت و بطور آشكارا از قدرتو عظمت خالق خود،و علم ،و حكمت بى انتهاى او سخن مى گويند، چرا كه هر موجود بديع وهر اثر شگفت انگيزى ،حتى يك تابلو نفسى نقاشى يا يك قطعه شعر زيبا و نعز،حمد وتسبيح ابداع كننده خود را مى گويد،
يعنى از يك سوء صفات برجسته او را بيان مى دارد (حمد) و از سوى ديگر عجب و نقص رااز او نفى مى كند (تسبيح ) تا چه رسد به اين جهان با عظمت و آن همه عجائب و شگفتيهاىبى پايانش . البته اگر جمله ((يسبح له من فى السموات و الارض ))) به معنىتسبيح كسانى كه در آسمانها و زمين هستند بگيريم و ظاهر كلمه ((من )) را در ذوىالعقول حفظ كنيم ((تسبيح )) در اينجا به معنىاول خواهد بود كه يك تسبيح آگاهانه و اختيارى است ولى لازمه اين سخن است كه براىپرندگان نيز چنين شعورى قائل باشيم زيرا پرندگان در آيه فوق در كنار ((من فىالسموات )) قرار گرفته اند،البته اين موضوع عجيب نيست زيرا در بعضى ديگر ازآيات قرآن چنين دركى براى بعضى از پرندگان آمده است .
3- علت ذكر پرندگان در آيه از ميان موجودات :
در اينكه چرا در آيه فوق ميان موجودات جهان روى تسبيح پرندگان آن هم در حالتى كهبالهاى خود را بر فراز آسمان گسترده اند تكيه شده نكته اى وجود دارد و آن اينكهپرندگان علاوه بر تنوع فوق العاده زيادشان ،ويژگيهائى دارند كه چشم ودل هر عاقلى را به سوى خود جذب مى كند ،اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه برفراز آسمانها با سرعت زياد و برق آسا حركت مى كنند،مخصوصا هنگامى كه بالهاى خودرا صاف نگه داشته اند و بر امواج هوا سوارند و بى آنكه فشارى به خود بياورند باسرعت به هر سو كه مايل باشند مى چرخند و پيش ‍ مى روند وضع جالبى دارندآگاهيهاى عجيب آنها در مسائل هواشناسى و اطلاعات عميقشان از وضع جغرافيائى زمين بههنگام مسافرت و مهاجرت از قاره اى به قاره ديگر حتى از مناطق قطبشمال به قطب جنوب ،و دستگاه هدايت كننده مرموز و عجيبى كه آنان را در اين سفر طولانىحتى به هنگامى كه آسمان پوشيده است از ابر است راهنمائى مى كند از شگف انگيزترينمسائل و از روشنترين دلائل توحيد است را ادا مخصوصى كه در وجود شب پردها قرار مىدارد كه به وسيله آن در ظلمت و تاريك شب تمام موانع را بر سر راه خود مى بيند،و حتىگاهى ماهى را زير امواج آب نشانه گيرى كرده و با يك حركت برق آسا او را بيرون مىكشد،از ويژگيهاى حيرت انگيز اين پرنده است ! به هرحال عجائبى در وجود پرندگان نهفته شده كه قرآن به خاطر آن مخصوصا روى آنهاتكيه كرده است .
4- تفسيرجمله ((كل قد علم صلاته وتسبيحه ))
جمعى از مفسران ضمير ((علم ))را به ((كل )) برگردانده اند كه طبق آن مفهوم جملهفوق چنين مى شود:(( هر يك از كسانى كه در زمين و آسمان هستند و همچنين پرندگان ، ازجمله نماز و تسبيح هر يك از آنان آگاه است ،اما تفسيراول با معنى آيه متناسبتر مى باشد،به اين ترتيب هر يك از تسبيح كنندگان راه و رسمتسبيح و شرائط و ويژگيهاى نماز خود را مى داند،اگر منظور ((تسبيح آگاهانه))باشد مفهوم اين سخن روشن است اما اگر با زبانحال باشد مفهومش اين است كه هر كدام نظام ويژه اى دارند كه به نوعى گوياى عظمتپروردگار و هركدام چهره اى از قدرت و حكمت اويند. (349)
5- منظور از (( صلاة )) چيست ؟
جمعى از مفسران مانند مرحوم طبرسى در مجمع البيان و آلوسى در روح البيان ، صلاة رادر اينجا به معنى (( دعا )) تفسير كرده اند كه مفهوم اصلى آن در لغت همين است و به اينترتيب موجودات زمين و آسمان با زبان حال ، يا زبانقال ،در پيشگاه خدا دعا مى كنند، و از محضر او تقاضاى فيض دارند،و او هم كه فياض ‍مطلق است بر حسب استعداهايشان به آنها مى بخشد و دريغ ندارد منتهى هر كدام در عالمخود مى دانند چه نيازى دارند و چه بايد بخواهند و چه دعائى كنند .
بعلاوه آنها كه طبق آياتى كه در قرآن بيان شده در پيشگاه با عظمت او خاضعند و دربرابر قوانين آفرينش تسليم ،و از سوى ديگر با تمام وجود خود صفات كماليه خدا رابازگو مى كنند،و هر گونه نقصى را از او نفى مى نمايند، و به اين ترتيب عبادات چهارگانه آنها ((حمد )) و (( تسبيح ))و ((سجود )))تكميل مى شود .
داستان آيه 58  
نماز ابوذر غفارى در حال چوپانى  
ابوذر غفارى از ياران و شيفتگان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله على عليه السلام بودو مقامى بلند و شانى عظيم داشت اما با اين همه ،گوسفندانش را خود شخصا به چراگاهمى برد و چوپانى مى كرد روزى در چراگاه به نماز ايستاده بود ناگهان گرگى بهگله اش حمله برد و گوسفندى را از آن جدا ساخت ابوذر همچنان با خشوع و حضور قلب بهنماز خود ادامه داد بطورى كه هيچ اتفاقى نيفتاده باشد! شيطان او را وسوسه كرد تا ازنماز دست كشد و به دنبال گوسفندش برود ولى او مقاومت كرد و با خود گفت : ((اگرتمام گوسفندان را از دست بدهم ،محبت خدا و رسول خدا و ولى خدا على بن ابيطالب ودودمانش مراكفايت مى كند. ))
در اين هنگام شير درنده اى در برابر گرگ ظاهر گشت و گوسفند نجات يافت و گرگدر پنجه هاى شير پاره پاره گشت از آن به بعد،آن شير نگهبانى گله ابوذر را به عهدهگرفت و وقتى منافقان مدينه اين داستان را شنيدند، باور نكردند تا اينكه به چراگاهآمده و از نزديك آن صحنه شگفت انگيز را به چشم خود ديدند.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( اى اباذر... تو بندگى خداوند را بهخوبى انجام دادى و خداوند نيز آن شير را در آن بيابان به تسخير تو در آورد تانگهبانى گوسفندانت باشد،تو از گرامى ترين انسانهايى هستى كه خداوند كه آنان راستوده است كه نماز را بر پا مى دارند. )) (350)
آيه 59 : اقامه نماز موجب رحمت 
و اقيموا الصلوة واتوا الزكوة و اطيعواالرسول لعلكم ترحمون (351)
ترجمه : نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و اطاعترسول گردن نهيد تا مورد رحمت قرار گيريد .
تفسيرآيه  
در اين آيه تفسير آن چنين بيان شده است كه نماز و اطاعت از فرامين پيامبر صلى اللهعليه و آله را نتيجه رحمت پروردگار معرفى مى نمايد،نخست مى فرمايد:((نماز را برپا داريد ))(و اقيموا الصلوة ) همان نمازى كه رمز پيوند خلق با خالق است ، و ارتباطمستمر آنها را با خدا تضمين مى كند ، و ميان آنها فحشاء و منكرحائل مى شود ودر دنباله آيه مى فرمايد:((و زكات را ادا كنيد )) (واتوا الزكوة ) همانزكاتى كه نشانه پيوند با خلق است ،و وسيله موثرى براى كم كردن فاصله سبباستحكام پيونده هاى عاطفى است .
و در مرحله بعدى در دنباله آيه اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله را مطرح مى نمايد وبه طور كلى (( در همه چيز مطيع فرمان رسول باشيد ))( و اطيعواالرسول ) اطاعتى كه شما را در خط مومنان صالح كه شايسته حكومت بر زميند قرار مىدهد و پاداش كار خداوند در پايان اين آيه چنين مى فرمايد:(( تا در پرتو انجام ايندستورات مشمول رحمت خدا شويد )) (لعلكم ترحمون و شايسته پرچمدارى حكومت حق وعدالت .
داستان آيه 59  
نماز و اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله 
((زهرى )) يكى از دانشمندان زمان امام سجاد عليه السلام مى گويد:همراه على بن الحسينعليه السلام و السلام بر عبد الملك بن مروان وارد شديم چون چشم عبد الملك به پيشانىآن جناب افتاد و اثر سجده را ديد با تعجب گفت : اى ابا محمد آثار كوشش (در عبادت ) درچهره تو آشكار است در حالى كه از پيش ‍ خداوند خير و نيكى برايت مقرر كرده است ، توپاره تن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستى ، نسبت (به او)نزديك و پيوندت محكماست و تو در ميان افراد خانواده و مردم زمانه ات فضيلت و برترى عظيمى دارى ،وفضل و دانش و دين تقواى كه تو دارى براى احدى جز گذشتگان از خاندانت ،در گذشتهو اكنون نبوده است و همچنان آن حضرت رابسيار ستود.
آنگاه امام سجاد عليه السلام فرمود: آنچه دربارهفضل و تاييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى ، شكر اين نعمتها چگونه توانكرد...؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله به نماز مى ايستاد تا پاهايش متورم مى شد و درايام روزه دهانش از تشنگى خشك مى شد به آن حضرت گفتند:اىرسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته و آينده تو را نيامرزيده است ؟
(اشاره به آيه 2،سوره مباركه فتح ) فرمود:آيا نبايد بنده اى سپاسگزار باشم ؟))حمد خداى را بر آنچه انعام فرمود و ما را بدان آزمود و سپاس او راست در دنيا و آخرتبه خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فروغلتند تا مگر شكر ده يك از يك دهم نعمتى از نعمتهاى خدا را كه شمارندگان ، شمارش آننتوانند،كرد حمد همه حامدان حق يكى از آنها را ادا نتواند كرد بجا آورم به خدا سوگندنمى توانم ،جز آن خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از شكر وذكر او باز نمى دارد، و اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر منحقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنيم ، همانا چشم بهآسمان مى دوختم و دل خود را به سوى خدا متوجه مى ساختم و ديده ودل بر نمى گرفتم ،تا خدا جانم را بگيرد اوست بهترين حكم كنندگان آنگاه حضرت بهگريه افتاد و عبد الملك نيز گريست . (352)
چنين است كه اطاعت از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله انسان را به رحمتپروردگار هدايت مى كند على عليه السلام فرمود:من همراه پيامبر صلى الله عليه و آلهدر مسجد نشسته و منتظر وقت نماز بودم ، مردى آمد و گفت :اىرسول خدا من گناهى مرتكب شدم (چه كنم ؟ )حضرت اعتنايى نكرد پس از اقامه نماز،آن مردبار ديگر سخنش را تكرار كرد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مگر تو با مانماز نخوانده اى ؟ عرض ‍ كرد:چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:نمازت كفارهگناهان توست (353)
آيه 60 : اجازه كودكان در سه وقت از شبانه روز 
يا ايها الذين امنوا لستاذنكم الذين ملكت اينانكم و الذين لم يبغوا الحلم منكم ثلث مراتمن قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عوراتلكم ليس ‍ عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضعكم على بعض كذلك ييبنالله لكم الايات و الله عليكم حكيم . (354)
ترجمه :اى مومنان بردگان و كودكان شما كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت بايداز شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح و در نيمروز كه لباس از تن بيرون مى آوريد وبعد از نماز عشاء خصوصى شماست و بعد از اين سه وقت بر شما و آنها گناهى نيست كهگردتان بگرداند، اينگونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند،خداوند داناىفرزانه است .
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه يك نكته اخلاقى اولا بايد مورد بررسى قرار گيرد و بعدوارد بحث شويم .
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر در اين آيه :
مهمترين مساله اى كه در اين سوره شريف نور،تعبير شده مساله عفت عمومى و مبارزه با هرگونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ،آيه موردبحث نيز به يكى از امورى كه با اين مساله ارتباط پرداخته و خصوصيات آن را تشريحمى كند.
نخست خداوند مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوكهاى شما(برندگانتان )و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شما اجازهبگيرند )) (يا ايها امنوا ليسناذنكم ملكت ايمانكم لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات) آن سه وقت عبادتند از:((قبل از نماز فجر،و در نيمروز هنگامى كه از لباسهاى(معمولى ) خود بيرون مى آييد،و بعد از نماز عشا ))) (منقبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة من بعد الصلوة العشاء) ((ظهيرة)) چنانكه راغب در مفردات و فيروز آبادى در قاموس مى گويند:به معنى نيمروز و حدودظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زنبا هم خلوت مى كنند. (( اين سه وقت ،وقت پنهانى خصوصى براى شما است ))(ثلاثعورات لكم ) (( عورة )) در اين آيه در،اصل از ماده (( عار )) به معنى (( عيب )) است واز آنجا كه آشكار شدن آلت جنسى شكاف در ديوار و مانند نيز آمده است و گاه به خاطر آناست كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمىكنند و يك حالت خصوصى دارند بديهى است اين دستور متوجه اولياىاطفال است كه آنها را وادار به انجام برنامه كنند،چرا كه هنوز به حد بلوغ نرسيده اندتا مشمول تكاليف باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليا هستند.
ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى شود، و كلمه الذين كه براىجمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوانتغليب بر مجموع مسلمانان است ( سوره بقره آيه 83) ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيهاز كودكانى سخن مى گويد كه به حد تميز رسيده اند ومسائل جنسى و عورت و غير از آن را تشخيص مى دهند،زيرا دستور اذن گرفتن خوددليل بر اين است كه اين اندازه مى فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه ؟ و تعبير به ((ثلاث عورات )) شاهد ديگرى بر اين معنى است .
اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است يا كنيزان را نيزشامل مى شود روايات مختلفى وارده شده هر چند عام است وشامل هر دو گروه مى شود به همين دليل روايت موافق ظاهر را مى توان ترجيح داد.(355)
در پايان آيه مى فرمايد: (( بر شما و بر آنها گناهى نيست كه بعد از اين سه وقتبدون اذن وارد شوند،و بعضى بر ديگرى خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت )
بگردند ))) ( ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضكم على بعض )
آرى چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مى كند و خدا عالم و حكيم است ( كذلك يبينالله الكم الايات و الله عليم حيكم ) واژه ((طوافون )) دراصل از ماده ((طواف )) به معنى گردش دور چيزى است ،و چون به صورت صيغه مبالغهآمده به معنى كثرت در اين امر مى باشد، با توجه به اينكه بعد از آن ((بعضكم علىبعض )) آمده مفهوم جمله اين مى شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد برگرديكديگر و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد و به گفتهفاضل مقداد در كنز العرفان ،اين تعبير در حقيقت به منزله بياندليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است ،
چرا كه اگر بخواهند ،مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذندخول بخواهند كار مشكل مى شود. (356)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation