بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب میزان الحکمة ج 7, آیت الله محمد محمدى رى شهرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_002 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_003 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_004 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_005 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_006 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_007 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_008 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_010 - ميزان الحكمة ج 7
     miz7_011 - ميزان الحكمة ج 7
 

 

 
 

قرآن .

((آيـا كـسـى كه كردار بدش در نظرش آراسته شد و آن را نيكو ديد (همانند كسى است كه چنين نيست )؟
پس , خدا هركه را خواهد, گمراه سازد و هر كه را خواهد, راهنمايى كند.
بنابراين , نبايد كه جان تو به خاطر آنها دچار اندوه شود, خدا به كارهايى كه مى كنند آگاه است )).
ـ امام على (ع ) در فرمان استاندارى مصربه مالك اشتر,مى فرمايد:زنهارازخودپسندى و تكيه كردن بـه آن چـه كـه تو را به خودپسندى مى كشاند و شيفتگى به مدح و ستايش , زيرا اينها از مناسبترين فرصتهاى شيطان است تانيكى نيكوكاران را بر باد دهد.
ـ هيچ تنهايى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست .

ـ وحشتناكترين تنهايى , خودپسندى است .

ـ امام صادق (ع ): هيچ نادانيى زيانبارتراز خودپسندى نيست .

ـ امام على (ع ): خودپسندى , آفت بزرگى است .

ـ خودپسندى , كمبود را آشكار مى سازد.
ـ هيچ چيز مانند خودپسندى به خوبيها زيان نمى رساند.
ـ ميوه خودپسندى , دشمنى و كينه توزى است .

ـ امام صادق (ع ): يكى از روشهاى عيسى بن مريم گشت و گذار در شهرها بود.
از يـاران خـود كـه مـردى كـوتـه انـدام بـود و غـالبا با عيسى (ع ) همراهى مى كرد, براى سياحت بيرون رفت .

كوتاه قد چون ديد عيسى (ع ) از آب گذشت با يقين درست گفت : به نام خدا و بر روى آب حركت كرد تا به عيسى (ع ) رسيد.
رفت .

خودپسندى آفت خرد است .

ـ امام على (ع ): خودپسندى , دشمن درستى و آفت خردهاست .

ـ خودپسندى انسان , يكى از حسودان خرد اوست .

ـ هركه به كردار خود مغرور شود,خردش آسيب بيند.
ـ از خود راضى بودنت , ناشى از تباهى خرد توست .

ـ آفت خرد, خودپسندى است .

ـ به خردهايتان خوشبين نباشيد, زيرا خطا ناشى از اعتماد كردن به آنهاست .

ـ خودپسند, خرد ندارد.
ـ خودپسندى , خرد را تباه مى كند.
ـ انتقاد كردن آدمى از خود, دليل استوارى خرد و نشانگر فراوانى فضل اوست , خودپسندى آدمى , دليل بر كمداشت او و نشانه سستى خرد اوست .

خودپسندى حماقت است .

ـ امام على (ع ): خودپسندى , حماقت است .

ـ خودپسندى , در راس حماقت است .

ـ خودپسندى , سرآمد نادانى است .

ـ خودپسندى , نشانه حماقت است .

ـ امام صادق (ع ): هركه خودپسند باشد, نابود شود و هركه خود راى باشد نابود شود.
بن مريم (ع ) فرمود: من بيماران را مداوا كردم و به اذن خداوند شفايشان دادم .

پـيـس را بـه اذن خـدا بهبود بخشيدم , مردگان را معالجه نمودم و به اذن خدا زنده شان كردم و درصـدد مـعـالـجـه احـمـق بـرآمـدم امـا نـتـوانـسـتـم او را اصـلاح گـردانـم ! عـرض شـد:ــپ اى روح اللّه !احـمـق كيست ؟
فرمود: خودراى خودپسند, كسى كه همه فضايل را براى خودش قائل اسـت وعـيـبـى در خود نمى بيند و هر چه حق و حقوق است براى خودش مى داند و براى ديگران نسبت به خودحقى قائل نيست .

خودپسندى مايه نابودى است .

ـ امام صادق (ع ): به هر كه خودپسندى راه يابد, نابود شود.
ـ امـام باقر(ع ): اما آن سه خصلت مهلك عبارتند از: فرمان بردن از بخل و آزمندى , پيروى ازهوا و هوس و خودپسندى .

ـ امام على (ع ): خودپسندى , مايه نابودى است و شكيبايى مايه سامان يافتن (كارها).
ـ پـيامبر خدا(ص ): چه كسى مى رود ببيند ابوجهل چه شد؟
ابن مسعود رفت و ديد دو پسرعفرا او را با ضربات شمشير به خاك افكنده اند.
ابـوجـهـل هـسـتى ؟
ابوجهل گفت : آيا روى مردى هستى كه او را كشتيد ـ يا گفت : مردمش او راكشتند ((7)) ـ ؟
كاش يك غير دهقان مرا مى كشت ((8)) !.

خودپسندى و پيشرفت نكردن .

ـ امام على (ع ): خودپسندى , مانع پيشرفت و كمال است .

ـ امام هادى (ع ): خودپسندى , از دانشجويى باز مى دارد و به تحقير ديگران و جهل فرامى خواند.
ـ امـام على (ع ): هركه از نيكويى حالت خود دچار خودپسندى و غرور شود, از چاره انديشى درست در كار خود فروماند.

گناهى كه تو را ناراحت كند بهتر ازكار نيكى است كه دچار غرورت سازد.

ـ امام صادق (ع ): آدمى گناهى مى كندو از آن پشيمان مى شود و سپس كار خوبى انجام مى دهد و خوشحال مى شود و بدين سبب ازآن حالتى كه داشت (پشيمانى از گناه ) دور مى افتد.
بماند, برايش بهتر از حالت سرورى است كه به اودست داده است .

ـ بـه امـام صـادق (ع ) عـرض شـد: آدمـى گـنـاهـى مـى كند و به سبب آن دچار ترس (از عذاب الـهـى )مـى شـود و بعد از آن كار خوبى انجام مى دهد و گونه اى خودپسندى او را فرا مى گيرد؟
حـضـرت فـرمـود: به سر بردن در همان حالت اولش يعنى ترسان بودن براى اوبهتراست از حالت غروروخودپسنديش .

ـ امام صادق (ع ): دو مرد وارد مسجد مى شوند يكى از آن دو عابد است و ديگرى فاسق , اماهنگامى كـه از مـسـجـد بيرون مى روند آن فاسق به صديق (مؤمن راستين ) تبديل شده است و آن عابد به فاسق .

همه اش در اين باره مى انديشد.
رو براى گناهان خود از خداوند طلب آمرزش مى كند.
ـ امـام على (ع ): خندان معترف به گناه خويش برتر است از گريانى كه (به سبب كثرت عبادت و اطاعت ) بر پروردگار خود بنازد.
ـ گـنـاهى كه بر اثر آن ناراحت شوى , نزد خدا بهتر از كار نيكى است كه تو را دچارخودپسندى و غرور كند.
ـ امـام رضـا(ع ): مردى از بنى اسرائيل خداى تبارك و تعالى را چهل سال عبادت كرد, اماعبادتش پذيرفته نشد.
نيست .

از عبادت چهل سال است .

نبايد از خودراضى بود.

ـ امام على (ع ): بدترين كار از خودراضى بودن است .

ـ مبادا از خودراضى باشى , كه در اين صورت ناراضيان از تو زياد مى شوند.
ـ از خودراضى بودنت , برخاسته از تباهى خرد توست .

ـ به سبب از خودراضى بودن , بديها و عيبها آشكار مى شود.
ـ از خودراضى بودن بنده , با ناراضى بودن پروردگارش همراه است .

ـ كـسـى كـه از خـود راضـى بـاشـد, مـغبون گشته و كسى كه به نفس خود اعتماد كند, فريب خورده است .

ـ هركه در نظر خودش بزرگ باشد, نزد خدا كوچك است .

ـ هركه از خودراضى باشد, عيبهايش آشكار مى شود.
ـ اگر مى خواهى خوبيهايت در نظر مردم بزرگ آيند, نبايد در چشم خودت بزرگ جلوه كنند.
ـ كسى كه از خود راضى باشد و به آن چه نفسش در نظر او مى آرايد اعتماد كند, به هلاكت درافتد.

منم , منم !.

ـ جابربن عبداللّه : به در خانه پيامبر(ص ) رفتم و آن حضرت را صدا زدم .

كيست ؟
گفتم : منم .

ـ از پيامبر(ص ) اجازه ورود خواستم , فرمود: تو كيستى ؟
عرض كردم : منم .

فرمود: منم , منم !.

تشويق به كم شمردن كارهاى خوب نفس .

ـ امـام بـاقـر(ع ): هـر چـنـد نفست بسيار طاعت خدا كند, باز آن را كم شمار تا بدين وسيله نفس رازبون سازى و خود را در معرض عفو (خدا) قرار دهى .

ـ امـام عـلـى (ع ): همانا خدا را بندگانى است كه زياد را براى او زياد نمى شمارند و از خويشتن به عبادت كم رضايت نمى دهند, خود را مردمانى بد مى بينند, در حالى كه افرادى زيرك ونيكوكارند .

ـ پـيامبر خدا(ص ) در توصيف خردمند مى فرمايد: اندك خوبى ديگران را زياد مى بيند وخوبى هاى بسيار خود را اندك مى شمارد.
ـ امام كاظم (ع ): خوبى بسيار را, بسيار مشماريد.
ـ پيامبر خدا(ص ): خوبى را زياد مشماريد, هرچند در نظر شما زياد آيد.

نهى از زياد شمردن كار خوب نفس .

ـ امام على (ع ) در وصف فرشتگان مى فرمايد: و خودپسندى بر آنان حاكم نگشته است تا در نتيجه , عـبادتهاى خود را بسيار شمارند وخضوع در برابر جلال و عظمت خدا جايى براى اين كه حسنات خود را بزرگ ببينند نگذاشته است .

ـ امام باقر(ع ): سه چيز كمرشكن است : مردى كه كار خود را زياد شمارد و گناهانش را از ياد برد و به راى خود مغرور باشد.
ـ امـام صـادق (ع ): ابليس ـ لعنت خدا براو باد ـ به سپاهيانش گفت : اگر در سه كار بر فرزند آدم چيره آيم ديگر باكى ندارم كه چه كارى بكند,زيرا پذيرفته نمى شود: هرگاه عملش را زياد شمارد و گناهش را از ياد برد و خودپسند شود.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): مـوسـى (ع ) نـشـسـته بود كه ابليس با كلاه درويشى رنگارنگى وارد شد موسى به اوفرمود: اين كلاه درويشى چيست ؟
گفت : به وسيله آن دلهاى فرزندان آدم را مى ربايم .

اينك مرا از آن گناهى خبرده كه هرگاه فرزند آدم انجامش دهد تو بر او مسلط مى شوى ؟
ابليس گفت :هرگاه خودپسند شود و عملش را بسيار شمارد و گناهش در چشم او كوچك آيد.

نهى از فرو گذاشتن كار خوب به خاطر كوچك شمردن آن .

ـ امام صادق (ع ): چيزى را كه مايه تقرب تو به خداى عزوجل مى شود كوچك مشمار, اگر چه نصف خرمايى باشد.
ـ امـام عـلـى (ع ): خـداونـد چهار چيز را در چهار چيز نهفته است : خشنودى خود را در طاعتش نـهـفـتـه اسـت , پـس هـيـچ چـيـز از طـاعـت او را خـرد مشمار, زيرا چه بسا كه رضايت خدا در همان طاعت نهفته باشدو تو بى خبرى .

مشمار, زيرا چه بسا كه ناخشنودى او در همان معصيت باشد و تو بى خبرى .

خـوانـدنـش نـهـفـتـه است , پس هيچ دعايى به درگاه او را خرد مشمار, زيرا چه بسا كه آن دعا بااجابت همراه باشد وتوبى خبرى ودوست و ولى خود را در ميان بندگانش نهفته است , پس هيچ ك ازبـندگان خدا را كوچك مشمار, زيرا چه بسا كه همان بنده (كه خوارش شمرده اى ) دوست خدا باشد و توبى خبرى .

ـ امـام بـاقـر(ع ): كـار خـوبـى را كـه مى كنى هرگز كوچك مشمار, زيرا آن را در جايى مى بينى كه خوشحالت مى كند.
ـ امـام عـلى (ع ): بدانيد كه هر آن چه درروزرستاخيز زيان مى رساند, كوچك نيست و هر آن چه در روز رستاخيز سود مى رساند نيز كوچك نيست .

مى بيند.
ـ كـار خـوب انـجـام دهـيـد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد, زيرا كوچك آن هم بزرگ است واندكش بسيار.
ـ امـام رضا(ع ): صدقه دهيد هر چنداندك باشد, زيرا هر چيزى كه براى خدا باشد, گرچه اندك ـ اگر با نيت درست و خالص صورت گيرد ـ بزرگ است .

درجات خودپسندى .

ـ امـام كـاظم (ع ): خودپسندى درجاتى دارد, يكى از آنها اين است كه كردار زشت بنده به نظرش زيبا جلوه كند و آن را نيكو بيند وخوشش آيد و پندارد كه كار خوبى مى كند.
آورد و براى اين كار بر خداى عزوجل منت گذارد, حال آن كه در اين كار خدا را بر او منت است .

خودپسندى و تباهى عبادت .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): خداى تعالى فرمود:من بهتر مى دانم كه چه چيز به صلاح كار بندگان من است .

در عبادت مى كوشند.
عـبـادت مـن مـى كوشند و خود را به رنج و زحمت مى اندازند, اما من از روى لطف و براى حفظ اويـكـى دو شـب چـرت را بـر او غالب مى سازم و در نتيجه , خواب مى ماند و صبح كه بر مى خيزد ازدست خود عصبانى است و خويشتن را ملامت مى كند.
مى خواهد مرا عبادت كند از اعمال خويش دچار خودبينى و غرور مى شود و در نتيجه , مهلكه هابه سـراغـش مـى آيـد, چـه , بـر اثـر مـغـرور شدن به اعمالش و از خود راضى گشتن خيال مى كند كـه بـالادسـت عـابدان شده و در عبادت خويش ديگر تقصير نمى كند (و حق عبادت را چنان كه بايدمى گزارد) و بدين سبب از من دور مى شود در حالى كه مى پندارد به من نزديك شده است .

ـ امـام بـاقـر يا امام صادق (ع ): خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: برخى از بندگان من از من توفيق طاعتى مى طلبند تا بدان وسيله دوستشان بدارم , اما من آن را به آنان نمى دهم مبادا از عمل خود دچار غرور و خودپسندى شوند.
ـ مسيح (ع ): اى گروه حواريان ! بسا چراغى كه باد آن را خاموش كرد و بسا عابدى كه خودپسندى تباهش ساخت .

ـ امـام صـادق (ع ): خداى عزوجل به داود(ع ) فرمود: اى داود! مؤمنان راستين را هشدار ده كه به اعمال خود مغرور نشوند, زيرا بنده اى نيست كه به پاى حسابش كشم مگر اين كه هلاك شود.
ـ پـيـامبر خدا(ص ): هيچ بنده اى نيست كه از كارهاى خوبش دچار غرور و خودپسندى شود,مگر اين كه هلاك گردد.

درمان خودپسندى .

ـ امام باقر(ع ): راه خودپسندى را, باخودشناسى ببند.
ـ امـام عـلـى (ع ): هـرگـاه خودپسنديت براثر قدرتى كه دارى زياد شد و تكبر يانخوتى در تو پيدا گشت , به بزرگى پادشاهى و قدرت و توانايى خدا بر چيزهايى كه تو قادر به آنها نيستى , بنگر, زيرا اين كار سركشى تو را فرو مى نشاند و جلو سرمستى و غرور تو رامى گيرد و عقل از دست رفته ات را به تو باز مى گرداند.
ـ آدمـيزاد را چه به خودپسندى ؟
آغازش نطفه اى گنديده است و فرجامش لاشه اى پليد و دراين ميان انبان نجاست است !.
ـ امام صادق (ع ): اگر گذشتن از صراط راست است , پس خودپسندى چرا؟
.

خودپسندى (متفرقه ).

ـ امـام عـلى (ع ): به حالتى كه بدون ابزاربدان رسيده اى مناز و به منزلتى كه بدون برخوردارى از لـيـاقت و منقبتى بدان رسيده اى فخرمفروش , زيرا بنايى را كه دست تصادف مى سازد, شايستگى ويرانش مى كند.
ـ امـام صـادق (ع ): شـبـى را داود(ع ) به تلاوت زبور بيدار گذراند و از عبادت خويش دچار غرور گشت .

تـو از يـك شـب زنده دارى دچار غرور شدى و من چهل سال است كه زير اين تخته سنگ , زبانم از ذكر خداى تعالى خشك نشده است !.
ـ امـام على (ع ) در توصيف مؤمن , مى فرمايد: در نظر او هر كارى خالص تر از كار اوست و هرنفسى صالحتر از نفس او مى باشد.
ـ امام صادق (ع ): كسى كه براى ديگران ارزشى قائل نباشد, خودبين و خود راى است .

ـ امـام على (ع ): از كسانى مباش كه چون عافيت يابند خودپسند شوند و چون گرفتار آيند نوميد گردند.

شگفتى .

آن چه جاى شگفتى دارد.

ـ امام سجاد(ع ): در شگفتم از كسى كه از غذاى زيان آور پرهيز مى كند, اما از گناه كه زيانباراست نمى پرهيزد!.
ـ امام على (ع ): در شگفتم از بخيل كه فقر را كه از آن گريزان است به شتاب مى طلبد وتوانگريى را كـه در جستجوى آن است , از دست مى دهد, در دنيا چون درويشان زندگى مى كندو درآخرت مانند توانگران حسابرسى مى شود!.
ـ در شگفتم از متكبر كه ديروز نطفه اى بود و فردا لاشه اى است !.
ـ در شگفتم از كسى كه آفرينش خدا را مى بيند و با اين حال در وجود او شك مى كند!.
ـ در شگفتم از كسى كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد مى برد!.
ـ در شگفتم از كسى كه زندگى اين جهان را مى بيند و زندگى آن جهان را انكار مى كند!.
ـ در شگفتم از آباد كننده سراى فانى و رها كننده سراى باقى !.
ـ در شـگـفـتـم از كـسـى كـه مـى بيند هر روز از زندگى و عمرش كاسته مى شود و با اين حال براى مرگ آماده نمى گردد!.
ـ در شگفتم از كسى كه فرجام ناگوار خوشگذرانيها را مى داند, چگونه از آنها خوددارى نمى ورزد! .

ـ در شگفتم از كسى كه مى داند خداوند بسختى از او انتقام خواهد گرفت و با اين حال برنافرمانى پاى مى فشرد!.
ـ در شـگـفـتـم از كـسـى كه به اصلاح مردم دست مى زند در حالى كه خود از همه فاسدتر است وخويشتن را اصلاح نمى كند و به كار اصلاح ديگران مى پردازد!.
ـ در شگفتم از كسى كه داروى درد خود را مى شناسد و آن را نمى جويد و اگر هم بيابدش ,خود را با آن درمان نمى كند.
ـ در شگفتم از كسى كه اختياردار اجل خود نيست , چگونه آرزويش را دراز مى كند!.
ـ در شگفتم از كسى كه گفته مى شود او بد است و خودش مى داند بد است اما ناراحت مى شود.
ـ در شـگـفـتم از كسى كه خوبيى را به او نسبت مى دهند و خودش مى داند كه آن خوبى راندارد, چگونه خوشحال مى شود!.

شگفتى تمام .

قرآن .

((اگر تو در شگفت مى آيى , شگفت اين سخن ايشان است كه آيا آن هنگام كه خاك شويم آفرينشى نـو خواهيم داشت ؟
اينان كسانى هستند كه به پروردگارشان كفرورزيده اند, برگردنهايشان غلها باشد و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند)).
ـ مـصـبـاح الـشـريـعـة : امـام صـادق (ع ) فـرمـود: شـگـفتى تمام از كسى است كه به عمل خود مغرورمى شود, در حالى كه نمى داند فرجامش چگونه خواهد بود!.
ـ امام سجاد(ع ): شگفتى تمام از كسى است كه آفرينش را مى بيند و با اين حال در وجود خدا شك مى كند.
ـ شگفتى تمام از كسى است كه زندگى اين جهان را مى بيند و زندگى آن جهان را انكار مى كند.
ـ شگفتى تمام از كسى است كه براى سراى فانى كار مى كند و سراى جاويد را رها مى سازد.
ـ امـام باقر(ع ): شگفتى تمام از كسى است كه آفرينش خدا را مى بيند و با وجود اين در قدرت خدا شك مى كند.
ـ شگفتى تمام از كسى است كه سراى جاودانگى را باور دارد و براى سراى فريب كار مى كند.
ـ شـگـفـتى تمام از متكبر فخر فروشى است كه از نطفه اى آفريده شده و سپس به مردارى تبديل مى شود و در اين ميان نمى داند كه چگونه رفتار كند.

شگفت ترين شگفتها.

ـ مـردى بـه رسـول خـدا(ص ) عـرض كـرد: از مـيـان مـردمـى خـدمـت شـمـا آمـده ام كـه بـا ستورانشان يكسانند.
آن چه را آن مردم نمى دانند دانستند اما سپس مانند آنها نادانى ورزيدند! ((9)) .

ـ در حديثى ديگر رسول خدا به عمار فرمود: اى عمار! آيا تو را از مردمى شگفت آورتر ازاينان آگاه نـسـازم ؟
مـردمـى كـه آن چـه را آنـان نـمى دانند, دانستند و با اين حال در پى خواهشهايى چون خواهشهاى آنان رفتند.
ـ امـام على (ع ): از شگفت ترين شگفت ها اين است كه معاوية بن ابى سفيان و عمروبن عاص سهمى مشوق مردم به دين شده اند!.
ـ چون از امام صادق (ع ) درباره محتواى وصيت لقمان سؤال شد, فرمود: در آن مطالب شگفتى بود و شـگـفـت تـرين مطلبش اين بود كه به فرزندش فرمود: از خداى عزوجل چنان بترس كه اگر با كـارهـاى نيك جن و انس بر او وارد شوى باز تو را عذاب خواهدكرد و به او چنان اميدوار باش كه اگر با گناهان جن و انس بر او وارد شوى تو را خواهد بخشيد.
ـ منهال بن عمرو: به خدا سوگند كه من در دمشق بودم و سر حسين (ع ) را ديدم كه حمل مى شد و پـيـشاپيش آن مردى سوره كهف رامى خواند و چون به اين آيه رسيد: ((آيا پنداشتى كه اصحاب كـهـف و رقيم از نشانه هاى شگفت آور ما بوده اند؟
)), خداى تعالى سر را گويا كرد و با زبانى تند و رسا گفت : شگفت تر ازاصحاب كهف حمل من وكشتن من است .

ـ امام على (ع ): دنيا شگفت است و شگفت تر از آن غفلت ما در آن است .

شگفتيهاى انسان .

ـ امـام عـلـى (ع ): از ايـن انـسـان در شـگـفـت آيـيـد: بـا قطعه اى پيه مى بيند و با تكه گوشتى سخن مى گويد و با استخوانى مى شنود و از شكافى نفس مى كشد.

ناتوانى .

ناتوانى و ناتوان .

ـ امام على (ع ): ناتوانى , سبب ضايع كردن است .

ـ ناتوانى , خوارى است .

ـ نتيجه ناتوانى , از دست شدن خواسته است .

ـ ناتوانى , آفت است .

ـ پيامبر خدا(ص ): خداى تعالى زيركى را مى ستايد و ناتوانى را سرزنش مى كند.
چيزى بر تو چيره آمد بگو: خدا مرا بس است و او نيكو وكيلى است .

ـ امـام عـلى (ع ): ناتوانى آن است كه با پرداختن به آن چه برايت تضمين شده , از آن چه بر توواجب گشته است با زمانى و به آن چه داده شده اى قناعت نكنى .

ـ ناتوانى كه با خير همراه باشد, بهتر از قدرتى است كه شر در پى آورد.
ـ اعتماد كردن به هر كسى پيش از آزمودن او, ناتوانى است .

ـ خـداى سـبحان طاعت (خود) را غنيمت زيركان قرار داده است , در آن جايى كه ناتوانان كوتاهى مى ورزند.
ـ غيبت كردن , كار شخص ناتوان است .

ـ بـه خـدا سـوگـنـد, مـردى كـه دشـمـنـش را بر خود چنان چيرگى دهد كه گوشتش را از استخوان جدا سازد و استخوانش را بشكند و پوستش را بكند, مردى است بسيار ناتوان و بزدل .

ـ امام على (ع ) ضمن وصيت به فرزند بزرگوارش حسن (ع ) در توصيف خداى سبحان ,مى فرمايد: پـيـش از همه چيز است و او را, خود, آغازى نيست و آخر همه چيز است و او را,خود, آخر و نهايتى نيست , بزرگتر از آن است كه ربوبيت او با احاطه دل يا ديده ثابت شود.
اكـنـون كـه ايـنها را دانستى , آن گونه كه از چون تويى ناچيز و كم توان و پرعجز و بسيار نيازمند به پروردگار, سزاوار است در پى طاعت او برآى .

ناتوان ترين مردم .

ـ امـام على (ع ): هيچ ناتوانى , ناتوان تر از كسى نيست كه نفس خود را واگذاشت و در نتيجه ,آن را به هلاكت افكند.
ـ ناتوان ترين مردم , كسى است كه بتواند كاستى را از خود برطرف سازد و اين كار را نكند.
ـ نـاتـوان تـرين مردم , كسى است كه بيش از همه خود را از گزند پيشامدها و يورش اجل در امان داند.
ـ ناتوان ترين مردم , كسى است كه از اصلاح خود ناتوان باشد.
ـ ناتوان ترين مردم , كسى است كه ازدعا كردن ناتوان باشد.
ـ پيامبر خدا(ص ): از ناتوان ترين ناتوانها, مردى است كه به مرد ديگرى برخورد و از رفتار او خوشش آيد و از نام و نسب و جاى او نپرسد.
ـ امام على (ع ): ناتوان ترين مردم , كسى است كه از به دست آوردن دوست ناتوان باشد وناتوان تر از او, كسى است كه دوستانى را كه به دست آورده است از كف دهد.
معجزه .

معجزه .

ـ امـام صـادق (ع ): مـعجزه , نشانه خداست و آن را تنها به پيامبران و فرستادگان و حجتهاى خود مى دهد تا به وسيله آن راست راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.

حكمت متفاوت بودن معجزات پيامبران .

ـ امـام هـادى (ع ) در پـاسخ به پرسش ابن سكيت از علت فرستادن موسى با عصا و يد بيضا وحربه (ضد) جادو و فرستادن عيسى با حربه طبابت و فرستادن محمد, درود خدا بر او وخاندانش و همه پـيـامـبـران باد, با گفتار و سخن , فرمود: هنگامى كه خداوند موسى (ع ) را فرستادجادوگرى بر مردم عصر او غلبه داشت .

انـجـام چـنان كارى را نداشتند و به وسيله آن , جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را بر آنان ثابت كرد.
طبابت داشتند.
خـدا مـردگـان را زنـده كـرد و كـور مـادرزاد و پـيس را شفا داد و با اين وسيله حجت را بر آنان ثابت كرد.
داشت .

باطل كرد و حجت را بر آنان ثابت نمود.

اعجاز قرآن .

قرآن .

((بـگـو: اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن رابياورند, نمى توانند همانند آن را بياورند, هرچند يكديگر را يارى دهند)).
((يـا آن كـه مـى گـويـنـد از خود بر مى بافد و به دروغ به خدا نسبتش مى دهد؟
بگو: اگر راست مى گوييد, جز خدا هركه را كه توانيد به يارى بطلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته , بياوريد.
خدا نازل شده و نيز هيچ خدايى جز او نيست .

((اگر در آن چه بر بنده مان فرو فرستاده ايم ترديد داريد, پس يك سوره مانند آن بياوريد و جز خدا همه حاضرانتان رافرا خوانيد اگر راست مى گوييد.
و سنگهايند و براى كافران آماده شده است )).
ـ امـام عسكرى (ع ) درباره آيه ((الم ذلك الكتاب )) فرمود: يعنى اى محمد! اين كتابى كه بر توفرو فرستاديم مجموعه اى از حروف مقطعه است كه از جمله آنهاست : الف و لام و ميم .

قرآن به زبان شما و با الفباى شماست .

از ديگر حاضرانتان نيز كمك بگيريد.
ـ ابن ابى العوجا و سه تن از دهريان در مكه باهم قرار گذاشتند كه هر نفرشان مبارزه با يك چهارم قرآن را به عهده گيرد و سال آينده در مكه نتيجه كار خود را به يكديگر بگويند.
آن چهار نفر در مقام ابراهيم گرد هم آمدند.
زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان از بارش باز ايست .

ديدم , از مبارزه باز ايستادم .

رازگويان (براى مشورت ) به كنارى رفتند)) برخوردم , از مبارزه نوميد شدم .

آهسته با هم صحبت مى كردند.
تلاوت نمود: ((بگو: اگر انس و جن گرد آيند تا مانند اين قرآن بياورند, (هرگز) مانند آن نياورند هر چند به مدد يكديگر برخيزند)).

از نشانه هاى اعجاز قرآن نبوداختلاف در آن است .

قرآن .

((آيا در قرآن انديشه نمى كنند.
بود هر آينه در آن اختلاف زيادى مى يافتند)).
ـ امام على (ع ): خداى سبحان مى فرمايد: ((ما در اين كتاب هيچ چيز را فرو نگذاشته ايم )) و درآن بـيـان هـمـه چـيـز آمده است و يادآور شده كه آيات قرآن يكديگر را تصديق مى كنند واختلاف و ناهمخوانى در آن وجود ندارد.
بود, هر آينه در آن اختلاف زيادى مى يافتند)).
شتابكارى .

شتابكارى .

قرآن .

((آدمى شتابكار آفريده شده است .

را به شما نشان مى دهم .

((و آدمى به دعا شرى را مى طلبد, چنان كه گويى به دعا خيرى را مى جويد.
ـ امام على (ع ): شتابكارى , موجب لغزش است .

ـ با شتابزدگى , لغزشها زياد مى شود.
ـ امـام عـلـى (ع ) هـنـگـام فرا رسيدن مرگ به فرزند خود حسن (ع ), چنين سفارش فرمود: تو را ازشتاب در گفتار و كردار نهى مى كنم .

ـ پيامبر خدا(ص ): مردم را, در حقيقت , شتابزدگى به هلاكت افكنده است .

شتابكارى به دور بودند هيچ كس هلاك نمى شد.
ـ امـام على (ع ): آدم شتابكار دچار اشتباه مى شود, هرچند به مطلوب برسد, كسى كه با آرامش كار كند, تيرش به هدف مى خورد گرچه هلاك شود.
ـ كسى كه با آرامش كار كند به مطلوب برسد يا نزديك شود, شتابكار به خطا رود يا به خطانزديك شود.
ـ پـيامبر خدا(ص ): هركه تانى ورزد به مطلوب رسد يا به آن نزديك شود و كسى كه شتاب كندبه خطا رود يا در آستانه خطا قرار گيرد.
ـ امام على (ع ): آرامش در كردار, از اشتباهكارى در امان مى دارد و انديشيدن در گفتار, ازلغزش مصون مى دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): درنگ از (صفات ) خداست و شتابكارى از (صفات ) شيطان .

ـ امام صادق (ع ): با آرامش و درنگ سلامت (از خطا و لغزش ) همراه است و با شتابزدگى پشيمانى .

ـ امام على (ع ) در سفارش به فرزند خود حسن (ع ), مى فرمايد: بدى را به تاخير افكن , زيراهر زمان بخواهى مى توانى آن را جلو اندازى .

ـ به تاخير افكندن بدى , خود نوعى به دست آوردن (يا رساندن ) خوبى است .

ـ اى بـنـده خـدا! در عيبجويى هيچ كس به خاطر گناهش شتاب مكن , زيرا ممكن است آمرزيده شده باشد و در مورد خودت از گناه كوچكى هم كه كرده اى ايمن مباش , چرا كه شايدبراى همان عذاب شوى .

ـ امام على (ع ) در فرمان ولايت مصربه مالك اشتر, مى فرمايد: در پذيرفتن سخنان سعايت كننده , شتاب به خرج مده , زيرا سعايت كننده بدخواه است , هرچند خود را خيرخواه جلوه دهد.
ـ به تاخير افكندن كيفر, نشانه كمال بردبارى است .

شتافتن به كارهاى نيك .

ـ امـام صـادق (ع ): پـدرم مى فرمود: هرگاه آهنگ كار خوبى كردى , بشتاب , زيرا نمى دانى كه چه پيش خواهد آمد.
ـ هـرگاه يكى از شما آهنگ كارى نيك يا بخششى كند, در طرف راست و چپ او دو شيطان قرار گيرند, پس بشتابد كه آن دو شيطان اورا از تصميمش باز ندارند.
ـ امـام بـاقـر(ع ): هـر كه قصد كار خيرى كند, زود آن را انجام دهد, زيرا هر چيز كه با تاخير همراه شود, شيطان در آن مهلتى پيدا كند.
ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند كار خيرى راكه با شتاب صورت گيرد, دوست دارد.

ستايش شتاب كردن در استفاده از فرصتهاى خوب .

قرآن .

((اى موسى ! چه چيز تو را وا داشت كه از قومت پيشى گيرى ؟
گفت : آنها همانهايند كه از پى من روانند.
پروردگار من ! من به سوى تو شتافتم تا خشنود گردى )).
ـ امـام على (ع ): هرگاه چيزى از كار آخرت پيش آمد, آن را شروع كن و هرگاه چيزى از كار دنيا پيش آمد, در آن درنگ كن تا از درستى آن مطمئن شوى .

ـ درنگ در هر چيزى پسنديده است , مگر در فرصتهايى كه براى انجام كار خوب دست مى دهد.
ـ درنگ كردن بهتر از شتابكارى است , مگر در فرصتهاى كار خير.
نكوهيده است , مگر براى دور كردن بدى .

ـ پيامبر خدا(ص ): درنگ كردن در هر كارى خوب است , بجز در كار آخرت .

ـ درنـگ در هـر كـارى خـوب اسـت , مـگـر در سـه جـا: هـرگاه براى جهاد در راه خدا جار زده شود,نخستين كسى باشيد كه بيرون مى آيد.
خارج مى شود و هرگاه تشييع جنازه اى باشد, به سوى آن بشتابيد.
هر كارى درنگ نيكوست .

ـ سـه چـيـز نـبـايـد به تاخير افتد: نماز هرگاه زمانش فرا رسد, جنازه هرگاه آماده تشييع شود وازدواج كردن بيوه زن هرگاه همسرى بيابد.
ـ امام على (ع ): برآوردن نيازهاى مردم راست نيايد مگر با مراعات سه كار: با كوچك شمردن آنها تا در نـتـيـجـه (در نـظرخدا و مردم ) بزرگ گردند, با پنهان داشتن آنها تا در نتيجه آشكار شوند و باشتاب كردن دربرآوردن آنها تا (بر نيازمند) گوارا شوند.
ـ به تاخير انداختن احسان , جزعادت كريمان نيست .

ـ كـار عـطا كردن به نيازمند را به فردا مينداز, زيرا نمى دانى كه فردا براى تو و او چه پيش خواهد آمد.

شتاب و درنگ نابجا.

ـ امام على (ع ): از شتاب كردن دركارها پيش از فرا رسيدن زمان آنها و كوتاهى كردن در آنها وقتى زمانشان فرا رسيد, دورى كن .

ـ شـتـاب در كـارى پيش از توانايى يافتن بر آن و سستى و درنگ بعد از دست دادن فرصت , نشانه نادانى است .

ـ شتاب كردن پيش از توانايى يافتن بر كارى , موجب اندوه است .

ـ امام صادق (ع ): كسى كه كارى را پيش از فرارسيدن زمان آن شروع كند, بى موقع برسد.
ـ امام على (ع ) در ضمن سفارشهاى خود به محمدبن ابى بكر هنگامى كه ولايت مصر را به او سپرد, مـى فـرمـايد: نماز را در وقتى كه براى آن معين شده است بخوان و به خاطر بيكارى آن را پيش از وقت مخوان و به سبب كار وگرفتارى نيز آن را از وقتش به تاخير مينداز.
ـ در خـطبه اى كه طى آن به حوادث آينده اشاره مى كند, مى فرمايد: در رسيدن به آنچه منتظر و آمـاده اسـت شـتـاب مكنيد و آنچه راكه فردا خواهد آمد كند مشماريد, زيرا بسا شتابنده به سوى چيزى كه اگر به آن برسد, آرزو كنداى كاش به آن نرسيده بود.
عدالت .

ارزش عدالت .

ـ امام على (ع ): عدالت , شالوده اى است كه جهان بر آن استوار است .

ـ عدالت , محكمترين شالوده است .

ـ عـدالـت , تـرازوى خـداى سبحان است كه آن را در ميان خلق خود نهاده و براى برپاداشتن حق نصب كرده است .

ـ خداوند پاك , عدالت را برپادارنده مردمان قرار داده است و مايه دورى از حق كشيها وگناهان و وسيله آسانى و گشايش براى اسلام .

ـ عدالت , برپادارنده مردم و زيور حكمرانان است .

ـ امام صادق (ع ): عدالت , از آبى كه شخص تشنه به آن مى رسد شيرين تر است .

ـ عدالت از عسل شيرين تر, از مسكه نرمتر و از مشك خوشبوتر است .

ـ امام على (ع ): عدالت , مطبوع است و هواى نفس , منحرف و ستمگر.
ـ فاطمه زهرا(ع ): خداوند عدالت رابراى آرامش دلها واجب فرمود.

عدالت برترين سياست است .

ـ امام على (ع ): عدالت برترين دوسياست است .

ـ عدالت , فضيلت فرمانروا (يا قدرت ) است .

ـ عدالت , سپر دولتهاست .

ـ پيامبر خدا(ص ): عدالت , سپرى نگهبان و بهشتى ماندگار است .

ـ امام على (ع ): عدالت , مردم را اصلاح مى كند.
است .

ـ عدالت , كسى را كه به آن عمل كند از افتادن مظالم و حقوق مردم به گردنش آسوده مى كند.
ـ با عدالت است , كه كار ملت اصلاح مى شود.
ـ به سبب عدالت , بركتها دوچندان مى شود.
ـ عدالت فرمانروا, بهتر از فراخى و حاصلخيزى زمان است .

ـ پيامبر خدا(ص ): يك ساعت عدالت ,بهتر از شصت سال عبادت است كه شبش به عبادت و روزش بـه روزه دارى بـگـذرد و يك ساعت بى عدالتى در حكومت (يا داورى ) نزد خدا بدتر از شصت سال گناه است .

ـ امام على (ع ): عدالت , نظام فرمانروايى است .

ـ عدالت پيشه كن , تا (همچنان )حكومت كنى .

ـ به عدالت رفتار كن , تا پادشاهى كنى .

ـ سياست دادگرى سه چيز است : نرمى توام با دورانديشى , سختگيرى در عدالت و احسان همراه با ميانه روى .

ـ هيچ چيز مانند عدالت , شهرها راآباد نكرده است .

ـ عدالت متضمن پيروى كردن ازسنت خدا و پايدارى دولتهاست .

عدالت فضيلت انسان است .

ـ امام على (ع ): عدالت فضيلت سلطان است .

ـ امـام عـلـى (ع ) در پـاسـخ بـه ايـن پـرسش كه : عدالت برتر است يا بخشندگى ؟
فرمود: عدالت هـرچـيـزى را در جـاى خـودش مـى گـذارد و بـخشندگى امور را از جهتشان خارج مى سازد, عـدالـت سـيـاستى فراگير است اما بخشندگى عارضه اى خصوصى است (و شامل فرد يا افرادى محدودمى شود).

عدالت و ايمان .

قرآن .

((كـسـانـى كـه ايمان آوردند و ايمان خود را به هيچ ستمى نياميختند, ايمنى از آن ايشان است و ايشان رهيافتگانند)).
ـ امام على (ع ): عدالت , زيور ايمان است .

ـ عدالت , سر ايمان و مجمع نيكيهاست .

عدالت مايه زندگى است .

ـ امام على (ع ): عدالت , زندگى است .

ـ عدالت , مايه حيات حكمهاست .

ـ امـام كـاظـم (ع ), دربـاره آيـه ((زمـيـن را بعد از مرگش زنده مى كند)), فرمود: منظور زنده كردن زمين با باران نيست , بلكه خداوند مردانى را مى فرستد كه عدالت را زنده مى كنند و با زنده شدن عدالت زمين نيز زنده مى شود.
سودمندتر است .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation