بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جنگ و جهاد در نهج البلاغه, حسین شفائى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     JANG0001 -
     JANG0002 -
     JANG0003 -
     JANG0004 -
     JANG0005 -
     JANG0006 -
     JANG0007 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

آزمايش اسلحه قبل از نبرد
كارهائى كه موفقيت آن بستگى و نياز به سلامتى وسيله و ابزارى كه در آن به كارگرفته مى شود، دارد. مانند بى نقص بودن ماشين و هواپيما در جهت رسيدن به مقصد وسلامتى ابزار جنگى و اسلحه در ميدان رزم ، نياز ضرورى به آزمايش و بررسى وسيله واسلحه خود دارند، زيرا اگر قبل از وقت استفاده امتحان و آزمايش نگردد، دچار خطرات وپيش آمدهاى غير قابل انتظار خواهند شد.
مثلا يك راننده اگر قبل از حركت به سوى مقصد ماشين واتومبيل خويش را امتحان نكند و نسبت به آن بى تفاوت باشد، به هدف نخواهد رسيد و دروسط راه خواهد ماند، و اگر يك خلبان ، هواپيماى خود را پيش از پرواز، بازرسى ومعاينه نكند در بين راه سقوط خواهد نمود.
همچنين يك رزمنده و مجاهد اگر ابزار جنگى (تفنگ ، توپ ، تانك و هواپيماى جنگى و...)خود را قبل از آغاز درگيرى و پيش از شروع جنگ ، از آن اطمينان كسب ننمايد و آن را آزمايشنكند در ميدان نبرد و صحنه جنگ با خوردن ضربه هاى كارى با شكست مواجه خواهد گشت .
از اين رو لازم است رزمندگان اسلام براى اينكه گرفتار مشكلات و پيشآمدهاى ناگوارنگردد اسلحه خويش را آزمايش و امتحان نمايند تا با خاطر جمعى و فارغ از هرگونهنگرانى و تشويش بر دشمن خويش هجوم برند و پوزه شان را به خاك مذلت بمالند.
امام (عليه السلام ) كه در عصر و زمانش تنها شمشير به عنوان اسلحه جنگى وجود داشتهحتى آن را كه سلاح ساده است ، سفارش به امتحان نموده ، كه خود بيانگر اهميت اين كاراست :
((و قلقوا السيوف فى اغمادها قبل سلها)) (158)
پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چند بار آن را تكان دهيد. يعنى شمشيرتان را امتحانو آزمايش كنيد تا به آسانى از نيام بيرون آيد، كه نكند وقت حمله و زمان جنگمعطل شويد و به زيان شما تمام گردد.
مطلبى كه در رابطه با جنگ ثابت ، غير قابل انكار و جاى خدشه نمى باشد، اين استكه در ميدان نبرد هر اندازه ، افسران ، سربازان و رزمندگان خاطر جمع و فارغ ازتشويق و نگرانى باشند، بهتر مى توانند بجنگند و خوب تر از خود سرعتعمل ، تحرك و فعاليت نشان دهند. يكى از تشويق ها عدم اطمينان و بى اعتمادى نسبت بهابزار جنگى است كه نكند اسلحه ام خراب باشد، نشود اسلحه ام از كار بيافتد؟ و... و باتوجه به پيچيدگى وسائل جنگى عصر ما اهميت موضوع آشكار است . زيرا بارها در ميدانهاى جنگ مشاهده گرديده كه از برخى در زمان درگيرى و گرما گرم جنگ تفنگش گيركرده و تيرش را رد نكرده ، در نتيجه صاحب اسلحه بر اثر نداشتن وسيله دفاع بهقتل يا شهادت رسيده و يا اسير گشته ، و اين اتفاق ها و قضايا كه صورت مى گيردبيشتر به جهت غفلت و بى اعتنائى به ابزار جنگى است .
لذا عمده ترين راه حل كه جهت جلوگيرى از اين پيشامد به نظر مى رسد اين است كهقبل از آغاز جنگ و پيش از شروع درگيرى ، اسلحه خويش را دقيق آزمايش و بررسى كند تااز اين بابت نگرانى و دلهره وجود نداشته باشد.
رعايت تاكتيك هاى جنگى
هر كارى علاوه بر روش انجام عمومى آن داراى رموز و ريزه كارهائى مى باشد كه بارعايت نمودن و عمل كردن به آن ، به كار و تلاش نتيجه چند برابر و رضايت بخشخواهد بخشيد.
جنگ هم از اين قاعده مستثنى نيست و نياز به رعايت تاكتيك هاى رزمى در ميدان جنگ دارد كه بااهميت دادن به آن نيروى رزمنده قدرت و توانائى بيشتر مى بخشد و سبب مى گردد تاحداقل امكانات ، مهمات و نفرات و با كمترين تلفات ستايش از خود بروز دهند و بهپيروزى هاى شگفت انگيز و تعجب آور دست يابند، و انبارهاى از سلاح و مهمات پيشرفتهو مدرن دشمن را تبديل به دود، خاكستر و آهن پاره كنند، و جولانگاه شان راتبديل به گورستان شان نمايند، تا براى ابد هوس پيكار با لشكريان حق را به سرنپرورند، و براى هميشه حمله اى به رزمندگان و مبارزين اسلام را در ذهن خطور ندهند.
علاوه بر اين رعايت تاكتيك هاى جنگى باعث تقويت روحيه ساير رزمندگان در سنگر وسلحشوران در ميدان كارزار مى شود.
لذا مى بينيم امام عليه السلام به اين مطلب بسيار عنايت داشته و هميشه اصحاب و يارانشرا كه در برابر فرمانش تسليم و گام جاى گامش مى نهادند و در صحنه هاى درگيرىحق و باطل حضرتش را همراهى مى نمودند، سفارش و توصيه به رعايت تاكتيك هاى رزمىمى فرمود و ((چگونه جنگيدن )) را مى آموخت كه براى ما نيز درس و آموختنى است :
((معاشر المسلمين ، استشعروا الخشيه و تجلببوا السكينه و عضوا على النواجذ فانهانبى للسيوف عن الهام و اكملوا اللامه و قلقلوا السيوف فى اغمادهاقبل سلها، والحظوا الخزر، و اطعنوا الشزر ونافحوا بالظبى و صلوا السيوف بالخطىواعملوا...)) (159)
اى مسلمانان ! لباس زيرين را ترس از خدا (و احساس مسووليت ) و لباس ‍ روئين را، آرامشو خونسردى قرار دهيد، دندان ها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما در برابر ضرباتدشمن بيشتر گردد، زره نبرد را تكميل سازيد، و پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چندبار تكان دهيد.
با تندى و خشم و بى اعتنائى به دشمن نظر افكنيد و به هر طرف حمله كنيد: لبه تيزشمشير را به كار ببريد، و با پيش نهادن گام ، شمشير را به دشمن برسانيد و بدانيدهم اكنون در حال جهاد در پيشگاه خداوند قرار داريد و با پسر عموى پيغمبر همراهيد، پىدرپى حمله كنيد! و از فرار شرم نمائيد چه اينكه فرار از جنگ ، لكه ننگى است كه درنسلهاى آينده شما مى ماند، و آتشى است در رستاخيز، از شهادتخوشحال باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد...
اين بخش از سخنان امام كه پيش از جنگ صفين براى رزمندگان همراهش ‍ بيان شده و آنها راتوصيه و سفارش به رعايت تاكتيك هاى جنگى فرموده و با عبارات ساده تعبير نموده ،قابل دقت و تاءمل است .
به نظر مى رسد مراد حضرت از ((فشردن دندان )) عزم راسخ و اراده پولادين و مراد از((پوشيدن زره )) غفلت نورزيدن از وسايل دفاع . و مراد از ((حركت شمشير)) آزمايشاسلحه و مراد از ((نگاه تند و خشم آلود)) نشان دادن استقامت و تضعيف روحيه دشمن . و مراداز ((چابكى و حمله به هر سو)) تحرك در جنگ و مراد از((استقبال مرگ با آغوش باز)) حل كردن مساءله مرگ و پيدا كردن عشق به شهادت ، و مراداز ((حمله برق آسا و پى درپى )) در دست داشتن ابتكار جنگ ، است كه در سايه رعايت اينموارد و توكل به خدا پيروز شد.
و امام عليه السلام در خطبه ديگر در رابطه با تاكتيك هاى جنگى چنين بيان مى دارد.
((و التووا فى اطراف الرماح ، فانه امور للاسنه ، و غضوا الابصار فانه اربطللجاش و اسكن للقلوب ، و اميتوا الا صوات فانه اطردللفشل )) (160)
و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن موثرتر است .
زياد به انبوه دشمن خير نگاه نكنيد تا قلب شما قوى تر و روح شما آرامتر باشد، سخنكمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد.
البته اين سخنان حضرت را كه به عنوان شواهد بيان مى داريم بدين جهت است كه روشنشود حضرت به اين موضوع اهميت قائل بوده اند و نمى خواهيم بگوئيم الان هم بايد باهمان سلاح ها جنگيد. امام هنگامى كه دوازده هزار نفر به فرماندهى ((زياد ابن نصر)) و((شريح ابن هانى )) به سوى شام فرستاد، در ميان راه اين دو فرمانده روى كيفيت وشيوه جنگ با هم اختلاف نظر پيدا كردند، كه هر كدام نظر خويش را براى آن حضرت به((كوفه )) نوشتند، كه حضرت پاسخ نوشت كه در بخشى از آن چنين آمده :
(( و لتكن مقاتلتكم من وجه واحد اوثنين واجعلوا لكم رقباء فى صياصىالجبال و مناكب الهضاب لئلا ياتيكم العدو من مكان مخافه او امن ، واعملوا ان مقدمه القومعيونهم و عيون المقدمه طلائعهم )) (161)
هميشه با دشمن از يك سو و يا دو (نه بيشتر) بجنگيد، مراقبانى در قله كوهها و روى تپهها و بلندى ها قرار دهيد! مبادا دشمن از جائى كهمحل خطر و يا مورد اطمينان است ناگهان به شما حمله كند.
آگاه باشيد! مقدمه لشكر چشم هاى لشكرند، و چشم هاى مقدمه طلايه ها و پيشاهنگانند.
حضرت در اين كلماتش سفارش مى فرمايد كه : از هر طرف هجوم مبريد كه سبب ضعف شمامى گردد. لذا مشاهده مى شود كه يكى از تاكتيك ها جهت تضعيف و پراكنده نمودن نيروىدشمن اين است كه : در شدت جنگ نيرويى سراغ مناطق كه دشمن از نظر استحكامات دفاعىضعيف و ناتوان است مى رود، تا بدين وسيله دشمن را وادار نمايد تا مقدارى از نيروىآرايش داده اش را از جبهه سر و سامان يافته و نيرومند، كاهش داده و به جبهه جديد،انتقال و آن را تقويت نمايد، و بعد حضرت توصيه مى نمايد: در تپه ها و در جاهايى كهاحتمال هجوم از آن سو وجود دارد و در جاهائى كهاحتمال حمله دشمن را از آنجا نمى دهيد ديدبان بگذاريد.
امام عليه السلام در فرصت و مورد ديگر به يارانش مطلبى را كه در خطبه 124 بيانداشته تكرار و تاكيد مى فرمايد:
((آميتوا الاصوات فانه اطرد للفشل )) (162)
صداى خود را در سينه ها خفه كنيد كه اين در بيرون راندن سستى نقش ‍ مهمى دارد.
اگر چه عواملپيروزى در جنگ را نمى توان به يك عامل و چندعامل منحصر كرد، اما يكى از عوامل بسيار مهم در پيروزى ، در كنار سايرعامل هاى مهم ، رعايت و عمل به اصول ، ضابطه و مقررات جنگى و به اصطلاح تاكتيكهاى جنگى است ، زيرا يك رزمنده هر مقدار شجاع ، دلير، متدين ، و ورزيده و از سلاحكافى برخورد باشد، ولى به فنون جنگى و چگونه جنگيدن بى اعتنا و بى تفاوتباشد، رسيدن به پيروزى (بدون امداد غيبى ) برايشمشكل است .
حمله به قلب دشمن
در هر زمينه و هر كار، بهترين عمل آن است كه با كمترين مصرف و كوتاه ترين فرصتبزرگترين كار انجام گيرد و عظيم ترين ثمره را بهدنبال داشته باشد، و جنگ نيز.
وقتى چاره اى جز آغاز حمله و برافروختن آتش جنگ وجود نداشت و كار به جنگ كشيده شد،بايد جاى را مورد حمله قرار داد و مكانى را براى هجوم برگزيد و انتخاب كرد كه دشمنرا در قدم اول و مرحله نخست نابود يا فلج كرد، و با يك ضربه حسابى و قدرت تصميمگيرى مجدد را از وى سلب نمود و توان تجمع نيروى پراكنده اش را از وى گرفت .زيرا اينگونه عمل كردن و اين شيوه حركت نمودن باعث و روحيه دادن و جراءت بخشيدن بهنيروهاى خودى و سبب سر در گمى و از دست دادن و از هم پاشيدن قواى كفر گرديد كهدر نتيجه با حداقل تلفات خسارات مالى و جانى ، دشمن با شكست مواجه خواهد گشت .
امام عليه السلام اين مطلب را بسيار خلاصه و در جمله اى كوتاه بازگو مى فرمايد:
((و عليكم بهذا السواد الاعظم و الرواق المطنب فاضربوا ثبجه )) (163)
به آن جمعيت انبوه و گروه كثير و سراپرده پر زرق و برق ومفصل (معاويه ) به سختى حمله بريد، و در دل آن به نبرد بپردازيد.
يعنى محل تجمع دشمن و قلب لشكر خصم را هدف قرار دهيد و خيمه فرماندهان و طراحانجنگ را از جا بر كنيد.
اگر چه در اين مورد كه امام عليه السلام سفارش به حمله در قلب دشمن و از جا كندن خيمهوسط را مى نمايد، شايد بدين جهت باشد كه معاويه و ساير شيطان هاى زمان در آن خيمهبودند، ولى حتما يورش به قلب دشمن داراى ثمرات و نتايج چشم گير، مفيد و سودمنداست ، و از جمله :
1 - دشمن را متفرق و پراكنده و ميان لشكر و فرمانده شان فاصله ايجاد مى كند و دچارحيرت ، سردر گمى و ترديد مى نمايد.
2 - نشان دادن اين شهامت و قدرت ، آنها را مايوس و وادار عقب نشينى مى كند ت زيرا يكىاز ويژگيهاى افراد پست ، خود خواه و ستمگران است كه داراى خو و خاصيت حيوان هاىدرنده اى هستند كه اگر طرفش را زبون ، ضعيف ، ترسو و ناتوان يافتند حمله مىنمايند و پيش مى آيند و اگر در او قدرت ، نيرو، پايدارى ، استقامت و آمادگى ديدندفرار را بر قرار ترجيح مى دهند.
همين مطلب را امام عليه السلام چنين بيان مى دارد:
((اللئيم يجفر اذا استعطف و يلين اذا عنف )) .
فرومايه و پست اگر نيكى و مهربانى بيند پرخاش كند و اگر درشتى بيند نرمى نشاندهد، كه شاعر مى گويد:

دون طبع چو مهر ديد بنمود جفا
اما شد نرم چون زكس تندى ديد (164)
و شاعر ديگر با اشاره به اين مطلب اين گونه تعبير مى كند:
چو با سلفه گوئى به لطف و خوشى
فزون گرددش كبر و گردن كشى
لذا هر اندازه ضربات و حملات كوبنده و شكننده باشد دشمن بيشتر متحير و گيج مىشود.
ابتكار جنگ
مساله اى كه در جنگ تعيين كننده و سرنوشت آفرين است و بسيارى از كارها ومسائل نظامى به ظاهر مشكل و بغرنج راه حل و گره گشائى مى نمايد و آينده روشن وتابناك را نويد مى دهد، ((ابتكار جنگ )) است .
هر كه ابتكار جنگ را به دست داشته باشد، اميد موفقيت برايش زيادتر و فاصله پيروزىبرايش كمتر است .
ابتكار جنگ حكايتگر رسيدن به هدف و ارمان است ، زيرا با در دست گرفتن ابتكار جنگدشمن هر اندازه اى قوى و نيرومند باشد در موضع تدافعى ، حفاظت و حراست از خود وموقعيت خويش قرار مى گيرد، كه قهرا مجال فكر نمودن ، انديشيدن ، تصميم گيرى ،هجوم و پيشروى از وى سلب مى شود كه اين خود بزرگترين موفقيت است كه پيامدشثمرات سودمند، مهم و پيروزى هاى شگفت انگيزه و معجزه آسا بسيار عنايت داشته واصحابش را كه از جهاد با معاويه يا چنانچه بايد از خود تلاش و ابتكارعمل نشان نداده اند ، توبيخ و سرزنش مى فرمايد و از عواقب و پيامد ذلت بار اين كندى، سهل انگارى و در دست نگرفتن ابتكار جنگ خبر مى دهد:
((الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا و قلتلكم : اعزوهم قبل ان يغزوكم ، فوالله ما عزى قط فى عقر دارهم الا ذلوا...)) (165)
آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشكار شما را به مبارزه اين جمعيت (معاويه و پيروانش) دعوت كردم و گفتم پيش از آنكه با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد.
به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتماذليل خواهد شد (و تنها جمعيتى در نبرد با دشمنان پيروز مى گردند كه بهاستقبال آنها بشتابند).
اينكه حضرت به نام جلاله ((الله )) سوگند مى خورند كه هر ملتى و سپاهى كه براثر عدم تحرك و تنبلى در پايگاه خود مورد هجوم دشمن واقع شود، حتماذليل و خوار مى گردد، قابل دقت و آموختنى و اهميت فوق العاده موضوع و روشن كننده نقشابتكار جنگ است .
امام در فرازهائى از سخنان آموزنده اش كه در ميدان جنگ ايراد فرموده ، كه در آن تاكتيكهاى جنگى را براى لشكريانش تشريح و بيان داشته ، مطالبى از ابتكار جنگ نيز مطرحنموده كه : اگر از خود سرعت عمل و ابتكار نشان ندهيد، نيروهاى ذخيره و پشتيبان لشكردشمن خواهد رسيد كه به مشكلات شما مى افزايد و پيروزى را براى شما دشوار مىنمايد:
((و حتى يرموا بالمنا سر تتبعها المناسر، و يرجموا بالكتائب تقفوها الحلائب و حتىبجر ببلادهم الخمس يتلوه الخميس )). (166)
آنها همچنان ايستادگى مى كنند تا آنگاه كه گروهها پشت سر هم آنان را تير باران كنند،و گروهى به يارى گروه ديگر با آنها به نبرد پردازند، و تا اينكه لشكرى عظيم وبه دنبالش لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند، و تا اينكه سم اسبهاى شما زمين آنها را درهم بكوبد.
و نيز مشاهده مى نمائيم ، وقتى كه منافقين ، ((مالك اشتر)) را شهيد كردند، حضرت براىبار دوم ((محمد بن ابى بكر)) را استاندار مصر تعيين فرمود: ولى به وى تاكيد نمودكه قبل از آنكه دشمن به سراغت بيايد تو به سوى آنها بشتاب و ابتكار جنگ را به دستگير لكن احتياط را ازدست مده و با دقت و هوشيارىعمل كن :
((فاصحر لعدوك ، و امض على بصيرتك )) (167)
جهت مبارزه با دشمن با بصيرت و بينش حركت كن .
ابتكار جنگ يا به دست داشتن سرنوشت و رگ حياتى جنگ كه با يورش هاىغافل گير كننده و پيش دستى و با طرح نقشه اساسى كه دشمن را در موضع دفاع قرارمى دهيد، هر اندازه حساب شده و به موقع صورت پذيرد كار را بر دشمن سخت و حركت وتلاش را بر او دشوار مى سازد، و از ضربه زدن وى جلوگيرى مى نمايد و صحنه اىبرايش به وجود مى آورد كه براى يك حركت كوچك به هزينه و مونه بسيار و نيروىزياد نيازمند است ، كه قهرا گران و سنگين تمام مى گردد.
در جنگ سوم اعراب و اسرائيل كه جنگ شش روزه هم مى گويند كه درسال 1967 ميلادى واقع شد، اسرائيل با در دست گرفتن ابتكار جنگ ، اقدام به بمبارانفرودگاه هاى مصر، سوريه ، اردن و عراق نمود، و در نتيجه حمله هوائىاسرائيل در روز اول بدين شرح بود:
حمله به 17 پايگاه نظامى و هوائى مصر فرودگاه در سوريه ، 2 فرودگاه در اردن ، ويك فرودگاه در عراق ، و انهدام 268 هواپيماى مصرى ، 25 هواپيماى سورى ، 27هواپيماى اردنى و 9 فروند عراقى ، كه مجموع 329 فروند مى شود.
برخى مجموع هواپيماى منهدم شده اعراب را 340 فروند نوشته اند، كه با اين ضربهاعراب را فلج كرد.
در فرهنگ فارسى نيز به اين موضوع اشاره شده كه فردوسى مى گويد: تو
پيروزى ار پيش دستى كنى
سرت پست گردد چو سستى كنى
چو دشمن بديوار گيرد پناه
زپيكار و كينش نترسد سپاه
تحرك در جنگ
يكى از راههائى كه در پيروزى جنگ نقش مستقيم دارد و مى تواند دشمن را در اسرع وقت ،كوتاهترين فرصت و كمترين زمان ، عرصه را بر او تنگ و با مشكلات و پيش آمدهاى غيرقابل انتظار مواجه سازد و غرورش را بشكند و هيبت و ابهتش را در هم كوبد و بالاخره بهزانو در آورد و ريشه كن نمايد ((تحرك در جنگ )) است .
تحرك در جنگ تصرف استحكامات دشمن را به اسرع وقت ميسر مى سازد، تحرك در جنگضمن مجال ندادن به دشمن توانائى تعرض و قدرت هجوم را از وى سلب مى نمايد و هراندازه تعرض و تحرك بيشتر باشد، مدافع در اتخاذ تدابير با مشكلات بيشترى مواجهخواهد گرديد.
تحرك در جنگ سبب مى شود كه جرات حمله و روحيه اى مقاومت دشمن را از بين ببرد وشخصيتش را خورد نمايد، كه در نتيجه با اندك فشار و كوچكترين ضربه اى تند صحنهرا رها، سنگر را خالى و فرار را بر قرار ترجيح مى دهد.
و با توجه به اين پيامدهاى تحرك در جنگ روشن مى گردد كه بى جهت نبوده و نيست كهامام عليه السلام سپاه و لشكرش را به تحرك در جنگ سفارش مى نموده ، يا از عدمتحرك شان ناراحت و مكدر مى گرديده و به اين جهت آنها را ملامت و سرزنش مى فرموده :
((و سالتمونى التطويل، دفاع ذى الدين المطول ، لا يمنع الضيم الذليل و لا يدرك الحق الا بالجد، اى دار بعدداركم تمنعون )) (168)
به عذرهاى گمراه كننده اى متشبث مى شويد همچون بدهكارى كه (با عذرهاى نابجا) از اداءدين خود سر باز مى زند (بدانيد) افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم را ازخود دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش ‍ به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاعنمى كنيد چگونه مى توانيد از خانه ديگران دفاع كنيد؟
در جنگ صفين هنگامى كه لشكريان معاويه بر سپاه آن حضرت پيشى جسته و راه ورود بهآب فرات را تصرف كردند امام عليه السلام به نيروى رزمنده اش سفارش مى نمايد كهاز خود تحرك نشان دهند زيرا عزت و شرف شان به اين بستگى دارد:
((قد استطعموكم القتال ، فاقروا مذله ، و تاخير محله ، او رووا السيوف من الدماءترووا من الما فالموت فى حياتكم مقهورين ، و الحياه فى موتكم قاهرين )) (169)
سپاه معاويه با اين عمل (بستن آب بر شما) را به پيكار دعوت كرده است : اكنون بر سردو راهى هستيد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد، و يا شمشيرها را از خون ( آنجباران سنگدل ) سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد.
مرگ در ((زندگى توام به شكست )) شما است و زندگى در مرگ پيروزمندانه شما!
حضرت در اين قسمت از سخنان حكيمانه و آموزنده اش درس تحرك و تلاش ، درس صبر واستقامت ، درس انتخاب حيات افتخار آفرين و اجتناب از زندگى ننگين مى دهد، و مى آموزدكه اگر امر داير شد ميان مرگ با شرافت و زندگى ذلت بار، مرگ با عزت را ترجيحدهيد كه ((مرگ سرخ به از زندگى ننگين است )) و:
هر كه با عزت بميرد زنده است
همچو خورشيد و مه تا بنده است
در خطبه ديگر ضمن توبيخ سربازانش به جهتسهل انگارى ، پيش بينى مى نمايد كه دشمن بر اثر تحرك و تلاش در راهباطل شان بر شما غالب خواهند گشت :
((اما و الذى نفسى بيده ليضهرن هولاء القوم عليكم ليس لانهم اولى بالحق منكم ولكن لا سراعهم الى باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقى )) (170)
آگاه باشيد سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است كه اينها (معاويه واطرافيانش ) سرانجام بر شما پيروز مى شوند، اما نه اينكه آنها در حق از شما پيشىدارند، بلكه براى آنكه آنها در راه باطلى كه زمامدارشان مى رود سريع و كوشايند درحالى كه شما در برابر حق من كند و سست هستيد.
هنگامى كه سپاه امام ، در جنگ صفين پس از شكست خوردن از لشكر معاويه ، آنها را شكست دادو مواضع خويش را به چنگ آورد، حضرت آن تحرك شان را ستوده و سبب آرامى و شفاىقلب خود خواند:
((و لقد شفى و حاوى صدرى ، ان رايتكم بالخره تحوزونهم كما حازوكم وتزيلونهم عن موافقهم كما ازالوكم حسا بالنصال و شجرا بالر ماح )) (171)
به ناراحتى هاى درونم شفا بخشيديد، چون سرانجام ديدم همانطور كه شما را هزيمتدادند، صفوف شان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكر گاه خود رانديد همانطور كه آنهاشما را كنار زدند (مى ديدم ) آنها را به باد تير و نيزه مى گرفتيد.
مطلبى كه تا اين مقدار قلب حضرتش را ناراحت و اندوهناك نموده جز عدم تحرك در جنگنيست ، و موضوعى كه باعث خوشحالى و خرسندى امام مى گردد چيزى جز ((تحرك در جنگ)) نمى باشد كه بيان كننده نقش و اهميت اين است . و در سخنانى كه هنگام جنگ بيان داشتهضمن سفارش ‍ هائى در رابطه با جنگ ، به تحرك در جنگ امر فرموده :
((و اذمروا انفسكم على الطعن الدعسى ، و الضرب الطلحفى )) (172)
خود را براى زدن سخت ترين نيزه و محكم ترين ضربه شمشير (بر پيكر دشمنخونخوار) به هيجان آوريد.
اينكه امير المومنين عليه السلام در زمان هاى مختلف و در ميدان هاى متعدد جنگ ، روى يك مطلبكه تحرك در جنگ باشد تكيه و به يك موضوع كه سرعت درعمل است سفارش مى فرمايد و با لحن ها و تعبيرهاى گوناگون آن را بيان مى دارد كهگاهى با: ((لا يدرك الحق الا لاجد )) (حق جز با كوشش و تلاش به دست نمىآيد) اهميت مطلب را مى رساند، وزمانى با جمله : ((رووا السيوف من الدماء )) (شمشيرها را از خون سيراب كنيد) راه حل را به اين منحصر و خلاصه مى نمايد، و موردىبا تعبير ((لا سراعهم و... و ابطائكم )) (تحرك دشمن ... و سستى شما...)واقعيت هائى را بازگو مى دارد، و حوادثى را پيش بينى مى كند. و در صحنه اى با زبانآوردن : ((تحوزونهم و تزيلونهم )) (در هم شكستيد و از خود رانديد) ابرازخوشحالى و سرور مى نمايد، و در نامه اى با ((الطعن اتلدعسى و الضرب الطلحفى)) (آمادگى براى ضربات سخت ) امر به تحرك و فعاليت مى نمايد. همه و همهحكايت گر و بيان كننده يك موصوع كه تحرك در جنگ است ، مى باشد و روشن گر ايناست كه در صورت نبود نقص ، كمبود و مانع ، مهمترين و موثرترينعامل در ميدان جنگ كه نقش مستقيم و چشم گير در سرنوشت و آينده آن دارد ((تحرك در جنگ ))است .
تشويق فرماندهان و سربازان
يكى از امورى غير قابل انكار است كه بهترين محرك جهت وا داشتن ديگرى به انجام كارىتشويق است ، اثرى را كه تشويق در روحيه افراد مى گذارد و وادار بهعمل مى كند، و نقش و قدرتى را كه تشويق در جهت به كار انداختن استعدادهاى ديگران دارد،فشار و تحميل ندارد.
اگر چه ممكن است بر اثر حاكميت زور، از روى اجبار به كارهائى تن بدهد، ولى معلوماست كه موقتى صورت مى پذيرد و تا زمانى ادامه دارد كه نيروى فشار خارج ، وى رابه كار وادار و با قطع نيروى محرك بيرونى ، دست از كار اجبارى مى كشد،عمل متوقف مى شود، و به خلاف تشويق كه در درونش ‍ انگيزه خلق مى نمايد، در وجودشنيروى محرك به وجود مى آورد، و در نهادش قدرتى مى آفريند تا هميشه از توقف وسكون باز دارد و به حركت و تلاش سوق دهد.
لذا على عليه السلام پس از جنگ جمل ، در جهت تشويق و تعريف سربازان و يارانش مىفرمايد:
((انتم الانصار على الحق ، و الاخوان فى الدين ، و الجنن يوم الباس ، و البطانهدون الناس ، بكم اضرب المدبر و ارجو طاعهالمقبل ، فاعينونى بمناصحه خليه من الغش ، سليمه من الريب )) (173)
شما ياوران حقيد و برادران دينى ، سپرهاى روز گرفتارى و پيكار، و رازداران دربرابر افشا كنندگان اسرار، با نيروى شما پشت كنندگان به حق را مى كوبم ، و بهكمك شما به اطاعت روى آوران به حق اميدوارم ، مرا با خيرخواهى خالصانه و سالم از هرگونه شك و ترديد يارى كنيد.
و در جنگ صفين هنگامى كه تصميم به جنگيدن گرفت ، در سخنانى كه از خداوندمتعال مدد و يارى خواست و توفيق پيروزى طلبيد، در قسمت آخر كلماتش سربازان اسلامرا چنين تشويق و مخاطب فرمود:
((اين المانع للذمار، و الغائر عند نزول الحقايق مناهل الحفاظ؟! العارورا كم و الجنه امامكم )) (174)
كجايند آنها كه در برابر حوادث سخت همچون سپرند؟ و كجايند آن مردان غيورى كه بههنگام نزول مشكلات به پاسدارى (از عقيده و آب و خاكشان ) مى پرداند، ننگ و عار در پشتسرشماست ، و بهشت در پيش رويتان ! (تا كدامين را انتخاب كنيد!)
يعنى اگر از ميدان جنگ بيرون رفتيد لكه ننگ تا قيامت به دامانتان است و اگر براىبيرون راندن و از پا در آوردن دشمن جنگيديد و در راه خدا و دفاع از حق ، دين ، شرف وناموس جهاد نموديد، تا كشته و شهيد شديد بهشت برين جايگاه مى باشد.
و نيز حضرت در عهد نامه ((مالك اشتر)) پس از بيان شرايط فرماندهان مكتبى ، لايق ،شايسته و فداكار، به تشويق آنها سفارش مى نمايد كه گوياى اين مطلب است كهتشويق چنان نقش دارد كه حتى در افراد مكتبى كه جز رضاى ((الله )) هدفى و انگيزه اىدر كارشان نيست ، تاثير دارد.
((و واصل فى حسن الثناء عليهم ، و تعديد ما ابلى ذووالبلائ منهم ، فان كثرهالذكر لحسن افعالهم تهز افعالهم تهز الشجاع ، و تحرصالناكل (ان شاء الله تعالى ).
((ثم اعرف لكل امرى منهم ما ابلى ، و لا تضيفن بلاء امرى الى غيره و لا تقصرن بهدون غايه بلايه )) (175)
پى در پى آنها را تشويق كن ! و كارهاى مهمى كه انجام داده اند بر شمار، زيرا ياد آورىكارهاى نيك آنها، شجاعان شان را به حركت بيشتر، وادار مى كند و آنان كه در كار كندىمى ورزند به كار تشويق مى شوند، انشاء الله .
سپس بايد زحمات هر كدام از آنها را به دقت بدانى ، و هرگز زحمت و تلاش ‍ كسى ازآنان را به ديگرى نسبت ندهى . و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نياورى .
امام سجاد عليه السلام در دعا و نيايش براى مرزداران اسلام براى آن دسته از مردمى كهبه نحوى به افسران ، سربازان و رزمندگان كمك مى نمايند، و يا آنهارا تشويق ونوازش مى كنند، و يا به خانواده آنها سر مى زنند، دعا مى فرمايد:
((اللهم و ايمامسلم خلف غازيا اومرابطا فى داره تعهده خالفيه فى غيبته او اعانهبطائفه من ماله او امداه بعتاد او شحذه على جهاد او اتبعه فى وجهه دعوه اورعى له من ورائهحرمه فاجر له اجره و زنا بوزن و مثلا بمثل )) (176)
خدايا هر مسلمانى كه امور خانه جنگ جوئى يا مرزدارى را اداره كند، يا در غيبت او خانوادهاش را كفالت كند، يا او را به قسمتى از مال خود اعانت نمايد، يا او را به ساز و برگىمدد دهد، يا بر جهاد وادار، يا دعاى خيرى به طرف مقصدى كه به پيش گرفته روانهسازد، يا در غياب او احترام و آبرويش ‍ را رعايت كند، پس او را سنگ به سنگ ومثل به مثل ، برابر اجر آن مجاهده اجر ده .
از اين رو امام خمينى (دام ظله ) خطاب به فرماندهان مى فرمايد:
همانطورى كه اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم ، (بر) فرماندهان نيز لازماست با سربازان و افراد به اصطلاح زيردست خود به شيوه اى اسلامى ، انسانىرفتار نمايند و آنان را با عواطف خود دلگرم نمايند و بااعمال پسنديده خود از آنان سربازانى فداكارتر بسازند. (177)
تشويق ضمن اينكه افراد را به وظائف ، رسالت و مسووليت شان آشنا مى گرداند و بهعمل اينكه وا مى دارد، روحيه ، جراءت و نيرو مى بخشد و سختى ها را آسان و فراز و نشيبراه را هموار مى نمايد، انگيزه ايجاد مى كند، و چه بسا كه برخى را تنها بدين وسيله و ازاين طريق مى توان وادار به عمل نمود.
همكارى در جبهه ها
كمك و همكارى مساله اى است كه در هر جا و در هر فرصتى براى كسى كه قدرت و توانرفع احتياج نيازمندى را داشته باشد و از عهده كمك به او بر بيايد، يارى نمودن وىشايسته و نيكوست ، ولى در موقعى كه نياز به آن احساس شود و احتياج به آن به چشمبخورد انجامش لازم و ضرورى به نظر مى رسد.
اما چيزى كه اين لزوم را به حد وجوب عينى و به مرحله فرض ، تكليف و يك مسوليتاسلامى و انسانى مى رساند، كه عمل نكردن و شانه خالى كردن از انجام آن با گناه ومعصيت روبرو مى گرداند، و با كيفر و عقاب مواجه مى سازد ((همكارى در جبهه )) است .
زيرا وقتى مساله حق ، جامعه و كشور مطرح است ، اگر از اشخاص و افرادى ، كارهائىبر اثر نياز و كمبود يا هراس و ترس سرزند كه باعث ريختن آبرو، و رفتن حيثيت و ابهتنيروى مسلح يا عامل شكست سپاه يا سبب از دست دادن يك جبهه گردد، افرادى كه در اينعمل آن اشخاص را كمك و مساعدت فكرى ، نظامى و تسليحاتى و... ننموده است در جرم ،تقصير و گناه شان شريك ،، و در ضربه اى كه از اين ناحيه وارد گرديده سهيم اند، وچه بسا كه مقصر اصلى اين اشخاص باشند كه به وظيفه و رسالت شان كه همكارى وتعاون بوده عمل نكرده اند، يا كوتاهى نموده اند چون تجربه نشان داده وعمل ثابت كرده كه يك كمك فكرى ، يا تسليحاتى كوچك ، مى توان روحيه را تغيير دهد،اراده را خلل ناپذير نمايد و قدرت غير قابل شكست بيافريند.
لذا امام عليه السلام اين سفارش را به نيروهاى رزمنده ، جان بركف و فداكار در ميداننبرد، نموده اند:
((و اى امرى منكم احس من مفسه رباطه جاش عند القاء و راى من احد من اخوانه فشلافليذب عن اخيه بفضل نجدته التى فضل بها عليه كما يذب عن نفسه )) (178)
هر كدام از شما كه در صحنه جنگ قوت قلب را در خويش احساس كرد، و برادرش را سست وترسو يافت به شكرانه اين برترى و شجاعت به او بخشيده شده ، از وى دفاع كند،همانگونه كه از خويشتن دفاع مى كند.
حضرت با اين جمله ضمن سفارش رزمندگان به همدردى و همكارى با همرزمانش ، بهافراد قدرتمند و شجاع مى فهماند كه اين برترى شما، موهبتى خداوندى است كه به آنمغرور نشويد و در كمك به ضعيف و ناتوان كوتاهى ننمائيد.
و نيز آن حضرت مى فرمايد:
((اذا رايتم من اخوانكم المجروح فى الحرب او من قدنكل او طمع عدوكم فيه فقووه بانفسكم )) (179)
اگر در معركه جنگ و ميدان مبارزه ديديد از برادرانتان مجروح شده يا آسيب ديده يا دشمندر او طمع بسته با جان خود تقويتش كنيد.
ولى بايد توجه داشت كه اين سفارش امام به اين معنى نيست كه اگر خطرى متوجه شمانيز باشد، يا حتى در حين نبرد و گيرو دار جنگ با دشمن اگر ديدى ديگرى نياز و احتياجبه كمك شما دارد، سنگر را رها كنى و به داد و همكارى وى بشتابى كه با اينعمل و اقدام ، علاوه بر اينكه يك سنگر را از دست داده اى ، آتش و حمله اى دو سنگر يا دوفرد را متوجه خود و برادرت در يك موضع نموده اى ، كه منجر به تقويت روحى ، تفوقو برترى آنها مى گردد و نفعش بيشتر عايد دشمن خواهد گشت ، زيرا به سادگى مىتوانند با امكانات دو سنگر به يك سنگر ضربه بزنند.
بنابراين تا دشمن را از خود دفع نكرده اى و كارش را يكسره و تمام ننموده اى ، نبايدبه يارى برادر رزمنده ات بشتابى كه نكند به جاى نفع ، به وى و خود ضرر و زيانرسانى .
و اين مطلب را مى توان از سفارش امام ((كما يذب نفسه )) استفاده كرد. يعنى همانگونه كهدشمن را از خود مى رانيد از همرزمانتان برانيد و دور كنيد، و به علاوه امام عليه السلام درخطبه ديگر هنگام بيان تاكتيك هاى جنگى براى يارانش اين مطلب را بيان مى دارد:
((اجزا امرو قرنه واسى اخاه بنفسه و لميكل قرنه الى اخيه فيجتمع عليه قرنه و قرن اخيه )) (180)
هر كس بايد در برابر حريف خويش بايستد و با برادر همرزمش مواسات كند و حريف خودرا به او وامگذارد كه او در برابر دو حريف قرار گيرد: حريف خودش و حريف برادرش .
يعنى با از پا در آوردن دشمن و خاطر جمع شدن از يك سنگر و يك سو، به سراغ دشمنديگر بشتابيد و از عجله و شتابزدگى كه گاهى با يك دشمن و گاهى با يك سنگر خودرا درگير كنيد و يا دشمن خود را ناديده بگيريد و رها كنيد و متوجه دشمن همرزم تانشويد، بپرهيزيد.
لذا حضرت امام خمينى (لذا ظله ) به جهت حفظ هماهنگى و همكارى ميان نيروهاى مسلح ؛ خطاببه ارتش ، ژاندارمرى ، سپاه ، بسيج و شهربانى و... مى فرمايد:
اگر ملاحظه كردند كه ميل دارند اين گروه خودشان قدرت داشته باشد، قدرت در دستبگيرد نه گروه ديگر بدانند كه عمل شان شيطانى است و شهادت شان هم اجر ندارد.
و اگر ديدند كه براى خدا دارند كار مى كنند، براى خدا كار كردن اينجا معلوم مى شود،آن كسى كه سپاهى است نكشد به طرف سپاه همه چيز را، و آن كسى كه ارتشى است نكشدبه طرف ارتش همه چيز را، اگر ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح ، اين طورافكارشان باشد، پيروزند، يعنى هم در جبهه پيروزند، و هم پيش خداى تبارك و تعالىافتخارمندند. (181)
از اين رو يكى از رسالت هاى مهم رزمندگان اسلام اين است كه از كارهائى كه بههماهنگى و همكارى لطمه مى زند، خوددارى و اجتناب كنند، كه نكند خداى نكرده وحدت وهماهنگى از بين برود، و گرفتار گروه گرائى ، صنف گرائى و پارتس بازى شوند،و در نتيجه فكرها و انديشه ها در اين راه مشغول شوند و استعدادها در اين صحنه مصرفگردند و هدر روند.
نيروى ذخيره و پشتيبان
يكى از موضاعات كه عواقب جنگ را بيمه و نسبت به طولانى شدن جنگ دلهره و نگرانى رارفع و بر طرف مى نمايد، و به نيروختى رزمنده سلحشور، فداكار و جان بر كفدلگرمى بيشتر و روحيه مى بخشد، و براى ملت حركت ، جهش و انگيزه به وجود مى آورد،((نيروى ذخيره و پشتيبان )) و به اصطلاح اين زمان نيروى احتياط، است .
وجود نيروى ذخيره ، احتياط پشتيبان بيانگر دور انديشى و آمادگى براى جنگ دراز مدت ،يا دفاع از حملات و هجوم احتمالى قدرت هاى نيرومندتر از دشمن روياروى ، است ، و بههمان مقدار كه تصميم دشمن را سست و عزمش را خورد مى كند، در تصميم نيروهاى خودى ،مى افزايد و پيش از پيش اراده شان را خلل ناپذير و محكم مينمايد و به هدف و روندحركت شان مومن ، معتقد، استوار و ثابت مى گرداند.
و لذا مشاهده مى نمائيم كه امام عليه السلام براى رفتن به جنگ صفين با اينكه دوازدههزار نيروى مجهز فرستاده ، تصميم مى گيرد كه نيروى ذخيره و پشتيبان تهيه نمايد وبه فرماندهان دستور مى دهد كه تا نيروى ذخيره را آماده و بسيج نكرده ام و به شمافرمان حركت و پيشروى صادر ننموده ام از موضع خود كوچ نكنيد، كه اين خود بيانگراهميت موضوع است :
((اما بعد فقد بعثت مقدمتى و امرتهم بلزوم هذا الملطاط حتى ياتيهم امرى ، و قد رايتان اقطع هذه النظفه الى شرذمه منكم موطنين اكناف دجله فانهضم معكم الى عدوكم و اجعلهممن امداد القوه لكم )) (182)
اما بعد: پيش تازان لشكرم را از جلو فرستادم و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند تافرمان من به آنها برسد، تصميم گرفته ام از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيتى ازشما كه در اطراف دجله مسكن گزيده اند رهسپار گردم و آنها را با شما به سوى دشمنبسيج كنم و از آنها براى شما و تقويت شما كمك بگيرم .
علاوه بر اين سخنان حضرت كه بيانگر اهميت موضوع است ، شواهد تاريخى فراوانوجود دارد، ولى من نمونه اى عينى كه همه مان شاهد آن بوده ايم بيان مى دارم تا ضمنروشن شدن اهميت مطلب نقش و نتايج آن معلوم گردد. و آن اين است كه :
امام امت خمينى كبير پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران با اينكه ارتش و ژاندارمرى وساير نيروهاى مسلح وجود داشت و در اختيارش بود، مهمتر از آن همه ملت مطيع و فرمانبردارايشان بودند و هستند، امام دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را فرمود، و بعداز روبراه شدن سپاه ، دستور تشكيل (( بسيج )) را داد، كه در آن زمان شايد بسيارى ازكوتاه فكران كه به اهميت و نقش آن متوجه نبودند يا درك نمى كردند، به نظرشان چيىزايد و اضافه بر نياز و ضرورت مى رسيد، كه اكنون همه مى فهميم و پى مى بريماگر سپاه و بسيج نبودند چه بلائى به سر انقلاب و جمهورى اسلامى ايران مى آمد وديديم كه همين سپاه و بسيج بودند كه در كنار ساير نيروهاى مسلح ، كشور را ازضربات و خطرات دشمنان داخلى و خارجى حفظ كردند و به ارتش جراءت ، شهامت ودلگرمى مى بخشيدند.
رعايت كيفيت نيرو، نه كميت
روى هر كار و عمل كه انجامش وابسته به غير و مرهون تلاش و فعاليت ديگران است ،انگشت بگذاريم مساله كميت و كيفيت مطرح است ، كه كدام در پيشرفت كار و سرعت بخشيدنبه عمل نقش و دخالت بيشتر و موثر دارد.
اما در رابطه با جنگ ، هيچ فرد عاقل و با درك نمى تواند اثر كميت نيرو را ناديدهبگيرد يا انكار نمايد، ولى آنچه مسلم و ثابت است ، اين است كه اين اثر به اندازه اثركيفيت از قدرت و توان برخوردار نيست و آن كارائى را ندارد و نمى تواند در برابرشاظهار وجود و عرض اندام نمايد، و لذا چيزى كه سرنوشت جنگ را تعيين و به آن رونق وجهت مى خشد كيفيت نيروى در صحنه است نه كميت .
امام عليه السلام پس از جنگ ((نهروان )) و هنگام اعزام مجدد نيرو به سوى لشكر معاويه ،خطاب به سربازانش مى فرمايد:
((انه لاغناء فى كثره عدد كم مع قله اجتماع قلوبكم )) (183)
مادامى كه دل هاى شما از هم پراكنده است و هماهنگى ميان شما وجود ندارد، تعداد فراوانشما سودى نمى بخشد.
يعنى تا خود را از نظر كيفيت نسازيد و با هم يكدل و يك فكر نگرديد، زيادى عدد و كميت شما به درد نمى خورد و كارى از پيش نمىبرد.
و در جاى ديگر نيز امام عليه السلام به اين مطلب اشاره نموده ، و آن زمانى است كه((عمر ابن الخطاب )) در ذدوران خلافتش كه مى خواست لشكر به سوى ايران بفرستدخدمت على عليه السلام رسيد و با آن حضرت مشورت نمود و نظر خواست ، حضرترهنمائى هائى ارائه فرمود، از جمله ((عمر)) از زيادى نيروى ايران شكايت داشت كهحضرت گوشزد كرد، از كميت سپاه دشمن نترس كه دست خدا يارى و حق همراه لشكر اسلاماست ، و ما در عصر پيامبر با نيروى اندك با قدرت هاى بزرگ و لشكرهاى قومى مبارزهمى نموديم :
((ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لا بقله ... و اما ما ذكرت من عدد هم فانالم نكن نقاتل فيما مضى بالكثره و انما كنا نقاتل بالنصر و المعونه )) (184)
پيروزى و شكست اين امر جنگ در راه خدا بستگى به فزونى و كمى جمعيت نداشته ... و اماياد آوريت در مورد تعداد زياد سربازان دشمن ، (بدان ) كه ما در گذشته در نبرد، روىتعداد تكيه نمى كرديم ، بلكه به يارى و كمك خداوند دست به مبارزه مى زديم (وپيروز مى شديم ).
وقتى جنگ هاى صدر اسلام را ارزيابى كنيم مى بينيم در تمام جنگ ها نيروى مسلمانان نسبتبسيار ناچيز بوده اند،
چنانچه :
در جنگ ((بدر)) نفرات ارتش اسلام 313 نفر با در اختيار داشتن هفتاد شتر و چند اسب بوده، در حالى كه نفرات دشمن سه برابر، با ساز و برگ و تجهيزات بسيار زياد بهميدان آمده بودند.
در جنگ ((احد)) تعداد رزمندگان مسلمان هفتصد نفر در برابر سه هزار نفر از دشمن .
در جنگ ((احزاب )) يا خندق جهادگران مسلمان سه هزار نفر در برابر ده هزار (000/10)نفر با 300 راءس اسب و هزار و پانصد شتر قرار مى گيرند، و دشمن را به زانو در مىآورند، كه مى آموزد قدرت و توان كيفيت بر كميت بيشتر است .
با توجه به اثرات ، كارايى و نقش كيفيت نيروهاى رزمنده و با اشاره به اين مطلب رهبرنقلاب اسلامى امام خمينى مى فرمايد:
((آن چيزى كه در جنگ مطرح است عدد نيست . آن چيزى كه مطرح (است ) آن قدرت فكرىانسان است ، همان قدرتى كه با اتكال به خدا در صدر اسلام يك عده كمشان لشكرهاىزيادى را به هم مى زد)). (185)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation