بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ولاء ها و ولایتها, استاد شهید آیت الله مطهرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     a_v_a_k - ولاء ها و ولايتها
     fehrest - ولاء ها و ولايتها
     mogad - ولاء ها و ولايتها
     v_as_am - ولاء ها و ولايتها
     v_as_k - ولاء ها و ولايتها
     v_manfi - ولاء ها و ولايتها
     v_vali - ولاء ها و ولايتها
 

 

 
 

back pagefehrest pagenext page

ولاء منفى

قرآن كريم , مسلمانان را از اينكه دوستى و سرپرستى غير مسلمانانرا بپذيرند سخت بر حذر داشته است , نه از باب اينكه دوست داشتن انسانهاى ديگر رابد بداند و طرفدار بغض مسلم نسبت به غير مسلم در هر حال و مخالف نيكى با آنها باشد, قرآن صريحا مى گويد :
لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم وتقسطوا اليهم , ان الله يحب المقسطين ( 1 ) .
خداوند باز نمى دارد شمارا از كسانى كه با شما در دين مقاتله و جنگنكرده اند و شما را از خانه هاتان بيرون نرانده اند كه نيكى كنيد نسبت بهآنان و دادگرى كنيد , همانا خداوند دادگران را دوست دارد .اسلام نمى گويد كار محبت آميز وكار نيكتان منحصرا بايد درباره مسلمين باشد و به هيچ وجه خيرى از شما به ديگراننرسد , دينى كه پيغمبرش به نص قرآن ( رحمة للعالمين( است , كى مى تواند چنين باشد؟ ولى يك مطلب هست و آن اينكهمسلمانان نبايد از دشمن غافل شوند , ديگران در باطن , جور ديگرى درباره آنان فكرمى كنند , تظاهر دشمن به دوستى با مسلمانان , آنان را غافل نكند و موجب نگردد كهآنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمينان كنند .
مسلمان همواره بايد بداند كه عضوجامعه اسلامى است , جزئى است از اين كل جزء يك كل و عضو يك پيكر بودن خواه ناخواهشرايط و حدودى را ايجاب مى كند غيرمسلمان عضو يك پيكر ديگر است عضو پيكر اسلامى روابطش با اعضاى پيكر غير اسلامىبايد به نحوى باشد كه لااقل با عضويتش در پيكر اسلامى ناسازگار نباشد , يعنى بهوحدت و استقلال اين پيكر آسيبى نرسد پس خواه ناخواه نمى تواند روابط مسلمان با غيرمسلمان با روابط مسلمان و مسلمان يكسان و احيانا از آن نزديكتر باشد .
روابط دوستانه و صميمانه مسلمانانبا يكديگر بايد در حدى باشد كه عضويت در يك پيكر و جزئيت در يك كل , ايجاب مى كندولاء منفى در اسلام عبارت است از اينكه يك مسلمان همواره در مواجهه با غير مسلمانبداند با اعضاى يك پيكر بيگانه مواجه است و معنى اينكه نبايد ولاء غير مسلمان راداشته باشد اين است كه نبايد روابط مسلمان با غير مسلمان در حد روابط مسلمان بامسلمان باشد به اين معنى كه مسلمان عملا عضو پيكر غير مسلمان قرار گيرد و يا بهاين شكل درآيد كه عضويتش در پيكر اسلامى به هيچ وجه در نظر گرفته نشود .
پس منافاتى نيست ميان آنكه مسلمانبه غير مسلمان احسان و نيكى كند و در عين حال ولاء او را نپذيرد , يعنى او را عضوپيكرى كه خود جزئى از آن است نشمارد و بيگانه وار با او رفتار كند , همچنانكهمنافاتى نيست ميان ولاء منفى و اصل بشر دوستى و رحمت براى بشر بودن لازمه بشردوستى اين است كه انسان به سرنوشت وصلاح و سعادت واقعى همه انسانها علاقه مند باشد به همين دليل هر مسلمانى علاقه منداست كه همه انسانهاى ديگر , مسلمان باشند و هدايت يابند , اما وقتى كه اين توفيقحاصل نشد , ديگران را كه چنين توفيقى يافته اند نبايد فداى آنان كه توفيق نيافتهاند كرد و اجازه داد كه مرزها در هم بريزد و هر نوع فعل و انفعالى صورت گيرد .
فرض كنيد گروهى از مردم دچار يك نوعبيمارى هستند , بشر دوستى ايجاب مىكند كه آنها را نجات دهيم , و تا وقتى كه نجات نيافته اند بشر دوستى ايجاب مى كندكه به آنها نيكى كنيم , اما بشر دوستى ايجاب نمى كند كه هيچ محدوديتى ميان آنها -كه از قضا بيماريشان مسرى است - و افراد سالم و شفا يافته برقرار بكنيم اين است كهاسلام از طرفى احسان و نيكى به غير مسلمان را مجاز مى شمارد و از طرف ديگر اجازهنمى دهد كه مسلمان ولاء غير مسلمان را بپذيرد .
اسلام دين بشر دوستى است . اسلامحتى مشرك را دوست دارد اما نه از آننظر كه مشرك است , بلكه از اين نظر كه مخلوقى از مخلوقات خداست , و البته از آنجهت كه در راه هلاكت و ضلالت افتاده است و راه نجات و سعادت را گم كرده است ,ناراحت است , و اگر او را دوست نمى داشت در مقابل شرك و بدبختى اش بى تفاوت مى بود.
در اسلام حب و بغض هست اما حب و بغضعقلى و منطقى نه احساسى و بى قاعده و ضابطه دوستى و دشمنى كه صرفا از احساس برخيزدمنطق ندارد , احساسى است كور و كر كه بر درون انسانى مسلط مى گردد و او را به هرطرف كه بخواهد مى كشد , اما حب وبغض عقلى ناشى از يك نوع درك , و در حقيقت , ناشى از علاقه به سرنوشت انسان ديگرىاست كه مورد علاقه واقع شده است .
يك مثال : پدر و مادر نسبت به فرزندخود دو نوع علاقه دارند : يكى عقلى و منطقى و ديگرى احساسى علاقه منطقى موجب مىگردد گاهى والدين با كمال جديت فرزند خويش را در رنج قرار دهند و موجبات ايلام وىرا فراهم آورند مثلا طفل را در اختيار جراح قرار مى دهند والدين در آن حالاشك مى ريزند , دلشان مى سوزد وچشمانشان مى گريد اما از پزشك مى خواهند هر چه زودتر او را تحت عمل قرار دهد , عضوقطع كردنى را قطع كند با همه لوازم و عوارضى كه درد و رنج و احيانا نقص عضو دارد آناشك در اثر علاقه احساسى است و اين تقاضا در اثر علاقه عقلى و منطقى اگر آنهاملاحظه دل سوختن فعلى را بكنند و علاقه احساسى را بر علاقه منطقى مقدم بدارند واجازه ندهند كه عضوى از اعضاى او را ببرند , در حقيقت به مرگ او تن داده اند , امابه منطق عقل و به حكم علاقه به سرنوشت فرزند , پا روى احساساتخويش مى گذارند و به ايلام و آزاد طفل تنمى دهند آزار طفل تن مى دهند .
هر انسان عاقلى احيانا براى اينكهدرد خويش را درمان كند خود را تسليم جراح مى كند كه مثلا انگشت مرا قطع كن او دلشنمى خواهد درد بريدن انگشت را بكشد, همچنانكه از كم شدن يك انگشت فوق العاده ناراحت مى شود , ولى اين درد را منطقاتحمل مى كند و به حكم عقل به اين نقص عضوى تن مى دهد همانا عقل و منطق است كه اورا پيش مى برد و تقاضا را بر زبانش مىآورد , و الا احساس در اينجا حكمش بر خلافاين است .
اسلام در مورد يك جامعه فاسد و اصلاح نشده كه در آن كفر و نادانى حكومتمى كند , از طرفى دستور جهاد مى دهد تا ريشه فساد را بر كند :
و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة ( 2 ) .
آنان را بكشيد تا فتنهاز ميان برود .
و از طرف ديگر دستور احتياط واجتناب مى دهد كه مردم روى دلشان را به روى آنان باز نكنند تا جامعه و بشريت سالمبماند , و اين با بشر دوستى كوچكترين منافاتى ندارد .
طبيعت انسان دزد است و ضبط وگيرندگى از جمهل خواص انسانى است , و چه بسا ناخودآگاه افكار و انديشه هاى ديگرانرا در لوح خويش ثبت كند .
قرآن مى فرمايد :
يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء تلقوناليهم بالمودة و قد كفروا بما جائكم من الحق .
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ! دشمن من و دشمن خودتان را ( ولى(نگيريد كه دوستى بر آنان افكنيد و حال اينكه به حقى كه شما را آمده است كافر شده اند . تا آنجا كه مى فرمايد :
انيثقفوكم يكونوا لكم اعداء و يبسطوا اليكم ايديهم و السنتهم بالسوء و ودوا لوتكفرون (3 ) .
اگر به شما دست يابند ,دشمنانتان هستند و دست و زبانشان را به بدى به سوى شما مى گشايند و دوست دارند كهكافر شويد .
در اينجا قرآن سر لزوم اجتناب واحتياط از بيگانه را اين مى داند كه آنها دوست دارند ديگران نيز به كيش و آيينآنها در آيند مگر صرف دوستى و تمايل آنها به اين كار چه خطرى را به همراه دارد ؟
اينجا قرآن منشا اصلى خطر را گوشزدمى كند آنها وقتى دوست دارند , تنها دوستى و تمايلشان نيست بلكه براى نيل به اينهدف مى كوشند و از هر راهى جديت مى كنند .
همه اينها ايجاب مى كند كه روابطمسلم با غير مسلم محتاطانه باشد , مسلمان از خطر غافل نماند , فراموش نكند كه عضويك جامعه توحيدى است و آن غير مسلم عضو يك پيكر و جزء يك اجتماع ديگر است , اماهيچيك از آنها ايجاب نمى كند كه مسلمان با غير مسلمان بكلى قطع ارتباط كند , روابط اجتماعى واقتصادى و احيانا سياسى نداشته باشد البته همه مشروط است كه منطبق با مصالح كلىجامعه اسلامى بوده باشد .

1 - . بقره / 193 .2 , 3-. ممتحنه /2.

back pagefehrest pagenext page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation