|
|
|
|
|
|
تشخص طلبى جوان قال الله العظيم فى كتابه : افمن كان على بينة من ربه كمن زين له سوء عمله واتبعوااهوانهم (476) خواهش استقلال و شخصيت يكى از تمايلاتى كه با فرارسيدن بلوغ ، به طور طبيعى در نهاد نوجوانان بيدار مىشود و آنان را به فعاليت و مجاهده وامى دارد،ميل به احراز استقلال و شخصيت است . كودك ، به علت ناتوانى جسم و نارسايى فكر، خويش را شايستهاستقلال اراده نمى داند. او همواره طفيلى پدر و مادر است و در حمايت آنان زندگى مى كند.ولى با فرارسيدن دوران انقلابى بلوغ ، روزگار كودكى سپرى مى شود و با رشدهمه جانبه بدن ، نوجوانان تدريجا صفات و مميزات يك مرد يا يك زنكامل را به خود مى گيرد. همزمان با تحولات جسمانى ، خواهش هاى درونى نوجوانان نيزتغيير مى يابد و عواطف و احساسات جديدى در نهادشان پديدار مى شود. از آن جمله ،ميل به احراز استقلال و شخصيت است . ميل جوان به آزادى (اثبات شخصيت اجتماعى جوانان در موارد متعدد بروز مى نمايد، ولى همواره صورت يكنوع فعاليت كاملا شخصى را داراست . جوان نشان مى دهد كهمايل است از صورت طفيلى گرى كودكى خارج شده ، زندگانىمستقل و آزاد داشته باشد. ديگر، جوان قيم و سرپرست لازم ندارد و در جامعه مسؤول حركات و اعمال خويشتن است . قوانين جزايى و حقوقى نيز اين موضوع را تاءييد مىنمايند. ديگر جوان ، به اصطلاح ، صغير نيست . اين دوره اى است كه بايد كم كم طنابكشتى را شل كرد. جوانان خواه ناخواه ، اما به طور لزوم به سوى يك نوع زندگى جديد،متفاوت با زندگى دوران كودكى ، ميل مى كنند. آنان عادات كهنه كودكى را كنار گذارده ،فعاليت هاى جديدى آغاز مى نمايند. دنياى محدود سالهاىاول زندگى را رها كرده ، خود را براى كوشش هاى دورانكمال و مردى آماده مى سازند. ميل به استقلال ، جز بيان اينتكامل چيز ديگرى نيست .)(477) قبول عضويت اجتماعى لازم است تمايل استقلال و شخصيت نوجوانان به درستى ارضا شود و بايد اين دو خواهشفطرى جامه عمل بپوشند. زيرا بر اثر بلوغ ، دو مسؤ وليت بزرگ به عهده نوجوانانگذارده مى شود. يكى مؤ اخذه از آنان در اعمال فردى و ديگرىقبول عضويت اجتماعى . احراز استقلال ، مصحح مسؤ وليت فردى نوجوانان است و به دستآوردن شخصيت ، شرط عضويت آنان در امور اجتماعى است . استحقاق پاداش و كيفر نوجوان ، بر طبق مقررات اسلامى و قوانين مملكتى ، مسؤول اعمال خويشتن است . او در كارهاى پسنديده يا ناپسندى كه انجام مى دهد،مستقل و مختار است و شخصا استحقاق پاداش يا كيفر دارد. كسى كه به موجب مقررات شرع وقوانين عقلايى ، در مقابل كارهاى خود مورد مؤ اخذه و پرسش قرار مى گيرد، بايدمستقل و داراى اراده و اختيار باشد. دوران جوانى ، اوقات سپرى شدن ايام كودكى و آغاز زندگى اجتماعى است . نوجوان براثر بلوغ ، از محيط محدود خانواده خارج مى شود و به فضاى پهناور اجتماع قدم مىگذارد. او بايد عضويت جامعه را بپذيرد و بار مسؤ وليتى را به عهده بگيرد. كسى كهمى خواهد عضو مؤ ثر اجتماع باشد و در صف افراد مفيد قرار گيرد، بايد واجد شخصيتىباشد كه بتواند خويشتن را با جامعه تطبيق دهد به صفات لازم عضويت اجتماعى متصفگردد. صفاتى كه شخص آنها را جهت سازگارى با محيط براى خود انتخاب مى كند و بهآنها متصف مى گردد، در اصطلاح روان شناسى ، صفات شخصيت خوانده مى شود. خلاصه، ضرورت مسؤ وليت شخصى و پذيرش عضويت اجتماعى ايجاب مى كند كه نوجوان ،واجد استقلال و شخصيت شود و اين دو تمايل فطرى ، به شايستگى و درستى ارضاگردند. مشكل بزرگ نسل جوان موضوع احراز شخصيت و برگزيدن صفات لازم براى سازگارى با اجتماع ، يكى ازبزرگ ترين مشكلات نسل جوان است . بسيارى از نوجوانان به علت خودسرى يا نداشتنمربى لايق از مسير صحيح منحرف مى شوند و به جاى برگزيدن صفات مفيد و پسنديده، به خلقيات مضر و ناپسند آلوده مى گردند در نتيجه از منطبق كردن خود با اجتماع عاجزمى مانند. بيشتر طغيان ها و عصيان ها، ناكامى ها و شكست ها، محروميت ها و احيانا خودكشى ها،ناشى از ضعف شخصيت و سوء تشخيص جوانان در راه سازگارى با اجتماع است : توافق با محيط (هر اندازه كه ارتباطات جوانان با محيط خانواه سست تر مى شود، شخصيت جوان ، كهخود را قوى تر، آزادتر و پر از نيرو و ادعا حس مى كند، با مشكلات جديدى مواجه مىگردد. اثبات شخصيّت ، كه براى اين سن يك امر طبيعى است ، غالبا مخالفتى مابين فرد ومحيطى كه در آن زندگى مى كند، توليد مى نمايد. ماندوس متوجه شده است كه جوانان ،بيشتر درصدد آن اند كه محيط را با خود موافق سازند، نه خود را با محيط. انضباطهاى اجتماعى ، كه بعد از خروج از خانواده با آن برخورد مى نمايند، ايشان رامتحير مى سازد. عده اى سخت برآشفته مى شوند و عده اى ديگر درمقابل آن سر فرود مى آورند، و فقط عده معدودى خود را با آن موافق مى سازند. از اين جاست كه عصيان ها و روش هاى هرج و مرج طلبى ايجاد مى شود و در نزد طبايعسست ، جاى خود را به تصورات و تخيلات عجيب و غريب مى دهد.)(478) اشتباه نوجوانان در برگزيدن صفات شخصيت و انحراف آنان از راه فضيلت و مصلحت ،علل متعددى دارد. بدون ترديد، حالات روانى و تمايلات نفسانىنسل جوان در دوران بحرانى بلوغ ، از عوامل مؤ ثر اين اشتباه است . حس تفوق طلبى يكى از تمايلات طبيعى نوجوانان ، حس تفوق طلبى و برترى جويى است . اين خواهشفطرى ، كه با فرارسيدن بلوغ بيدار مى شود، از سرمايه هاى پرارج و و گران بهاىدوران جوانى است . اگر آن تمايل به راه صحيح هدايت شود و به شايستگى مورد استفادهقرار گيرد، مى تواند جوانان را به راه تعالى وتكامل سوق دهد و استعدادهاى درونى آنان را به فعليت بياورد، برعكس اگر نوجوانانآن خواهش طبيعى را به درستى اعمال نكنند و در راه ارضاى آن به افراط و تندروىبگرايند، موجبات بدبختى و تيره روزى خود را فراهم مى آورند. كسب قدرت و مقام تشخص طلبى و تفوق خواهى يكى از تمايلات غريزى بشر است . اينتمايل در نسل جوان بسيار قوى و نيرومند است و هر نوجوانى به شدت علاقه دارد كه درجامعه قدرت و مقام رفيعى به دست آورد و به سرفرازى و افتخارات درخشانىنايل گردد. مى توان گفت ميل سوزان نوجوان به نيرومندى و جلب توجه ديگران ، عكسالعمل حقارت هاى چند ساله دوران كودكى است . نوجوانى كه به تازگى ايام حقارت آميزطفوليت را پشت سر گذارده و بال و پرى گشوده است لذت مى برد از اين كه قدرت وشهرتى به دست آورد و بدين وسيله ضعف و حقارت هاى دوران كودكى را هر چه زودترجبران نمايد. (يكى از تمايلاتى كه ماك دوگال آن را غريزى مى داند، تشخص طلبى و كسب مقام ومنزلت در جامعه و نيل به درجه عالى اجتماعى است . در روان شناسى آلفرد آدلر وپيروان او، اين مسئله تنها يك غريزه نيست ، بلكه انگيزه عمده رفتار يا انگيزه اى است كهاغلب به عنوان اصل مبين به كار مى رود. واكنش احساس حقارت آدلر، تشخص طلبى را واكنشى در برابر احساس حقارت واقعى يا خيالى يا جبران آن مىداند. نوعى حقارت و كهترى دامنگير همه هست و آن اين كه همه ، روزى بچه بوده اند. دركودك حس حقارت بر سه تجربه متقارن مبتنى است . نخست . احساس ناتوانى . دوم . احساس ضعيف تر بودن از بزرگسالان . سوم . احساس وابستگى به بزرگسالان . هر كودكى مى خواهد آدم بزرگى باشد و در راه برترى مى كوشد تا بر احساس كم وكاستى خود فائق آيد.)(479) جبران حقارت (اثبات وجود در جوانان ، مبين پيشرفت نيروى بدنى و فكرى در آخرين دوره رشد است .در عين حال ، عكس العمل آرزوى قدرت در مقابل احساس زيردستى است كه نسبت به اشخاصبالغ و نسل پيش از خود مشاهده مى نمايد.)(480) حس تقليد، يكى از تمايلات طبيعى است كه در تمام افراد بشر در سنين مختلف وجود داردو در نسل جوان شديدتر است . آدمى به وسيله تقليد، از تجربيات علمى و عملى ديگراناستفاده مى كند و راهى را كه گذشتگان پيموده و به نتيجه رسيده اند، مى پيمايد و بدينوسيله مدارج ترقى و تعالى را با زحمت كمتر و سرعت بيشترى طى مى كند. تقليد از روش دگران نوجوانان براى ساختن شخصيت خويش و برگزيدن صفات لازم از دگران تقليد مى كنندو روش آنان را برنامه كار خود قرار مى دهند. با توجه به اين نكته كهتمايل خودنمايى و تشخص طلبى در نوجوانان شديد است ، كوشش مى كنند تا جايى كهميسر است ، از مردان مشهور و ممتاز پيروى نمايند و صفات آنان را الگوى شخصيت سازىخود قرار دهند، به اين اميد كه هر چه زودتر و بيشتر شهرت و افتخارى كسب نمايند ومورد توجه عموم قرار گيرند. (به محض اين كه خودخواهى توسعه يافت ، انسان دائما خود را با ديگران مى سنجد.يعنى ممكن نيست جوان ، به مردم ديگر نظر نمايد و فورا متوجه خويشتن نشود و خود را باآنها مقايسه ننمايد. جوانان ما با هر يك از رجال بزرگ تاريخ كه آشنا مى شوند، فوراتغيير روش مى دهند. يعنى ميل دارند خود را به جاى آنها قرار دهند. به عبارت ديگر،گاهى مى خواهند سيسرن بشوند. زمانى تراژان يا اسكندر. به همين جهت ، وقتى به خودبازگشتند، از وضعيت خويش ناراضى مى شوند، بر مقامى كه دارند افسوس مى خورندو دچار ياءس مى گردند.)(481) ميل به شهرت و خودنمايى نوجوانان عاشق عرض وجود و اثبات شخصيت خود هستند و به هر كارى كه باعث شهرت وخودنمايى آنان گردد، يا نشانه نيرومندى قدرتشان باشد، رغبت بسيار دارند. نوجوانان براساس حس تفوق طلبى و برترى جويى شيفته كارهاى قهرمانى هستند ونسبت به قهرمانان واقعى يا افسانه اى ، ابراز علاقه مى كنند.مايل اند تاريخ آنان را با دقت بخوانند و از جزر و مد زندگى آنها به درستى آگاهشوند. مى خواهند شخصيت خود را بر طبق شخصيت قهرمانان نامى بسازند واعمال آنان را سرمشق تمام كارهاى خود قرار دهند. پيروى از قهرمانان گاهى از قهرمانان ورزشى تقليد مى كنند و در رفتار و گفتار خود از آنان پيروى مىنمايند و براى نيل به مقام قهرمانى ، احيانا به ورزش هاى سنگين ، بيش از استعداد خوددست مى زنند و يا مرتكب كارهاى خطرناك و خلاف مصلحت مى شوند و در جوانى سلامتخويش را به رايگان از كف مى دهند. ورزش هاى خطرناك (ورزش هاى بدنى جوانان ، اگر تحت بازرسى دقيق قرار نگيرد، ممكن است در نتيجهافراط، مضار غيرقابل جبرانى را موجب گردد. در صنعت ، از يك قرنقبل از اين تاكنون ، قوانين شديدى وضع شده است كه سوء استفاده و استثمار بيش ازاندازه از جوانان و كودكان را مورد تعقيب قرار مى دهند. همچنين از نظر ورزش هاى بدنىنيز بايد يك بازرسى طبى شديد برقرار باشد و اگر در اين باره دقت و احتياط كافىنشود، جوانان نورسيده ، در نتيجه هم چشمى و در تحت فشار، عزت نفس ، كوشش هايىغيرمتناسب با ظرفيت خود انجام مى دهند. همان طور كه كار اجبارى براى نوآموزان و شاگردان ، در كارخانه ها ممنوع شده است ،بايد هر نوع كوشش پيش از موقع براى نورسيدگان ممنوع شود. در غير اين صورتممكن است در استخوان بندى آنها تغيير شكل حادث شود و بدتر از همه ، فشار زياد بهقلب ، توليد امراض مزمن و خطرناك قلبى خواهد كرد.)(482) تقليد از ستاره هاى سينما گاهى پيرو ستاره هاى سينما مى شوند و كارهاى ساختگى و غيرواقعى آنها را برنامهزندگى حقيقى خود قرار مى دهند و اين رفتار نادرست را مايه افتخار و شهرت خويش مىپندارند. مانند آنان راه مى روند. حرف مى زنند. لباس مى پوشند. نگاه مى كنند. مىخندند. معاشقه مى كنند و روى و موى خوى خود رامثل آنها مى آرايند، و خلاصه به جاى اين كه نوجوانان ، شخصيت خويش را بر اساسسجاياى اخلاقى و صفات انسان پى ريزى كنند و خود را انسان لايقى بسازند، از ستارههاى سينما تقليد مى كنند. رفتار آنها را برنامه كار خود قرار مى دهند و از اين راهبزرگترين ضربه را به شخصيت معنوى خود مى زنند. دكتر كارل مى گويد: (انتشار بى حد روزنامه ها و سينماها و راديو، سطح فكرى طبقات اجتماعى را به پايينترين مرحله خود رسانده است . شاگردان مدارس و دانشجويان افكار خود را در برنامههاى گنگ راديويى و سينمايى كه به آن عادت كرده اند، مى ريزند. محيط اجتماعى امروزنه تنها رشد فكرى را تسهيل نمى كند. بلكه از آن جلوگيرى هم مى نمايد. بى اعتنايى به حسن اخلاق هنر صنعتى به سرعت بسط مى يابد. بخصوص معمارى درفصل تازه اى قدم نهاده است و ساختمان هاى مجلل ، نماى شهرها را عوض كرده اند. لكن درمورد حسن اخلاق چنين نيست . محيط اجتماعى امروز آن را كاملا در بوته فراموشى نهاده ، ودر حقيقت آن را از ميان برده است . نوجوانان كارهاى خود را از قهرمانان پرده سينما فرامىگيرند و در بازى هاى خود از آنان تقليد مى كنند.)(483) بدون ترديد، در دنياى كنونى ، روزنامه و سينما در ساختن افكار جامعه و پى ريزىشخصيت مردم ، بخصوص نسل جوان نقش فوق العاده مؤ ثرى دارند. مطالبى را كهجوانان در جرايد مى خوانند يا در پرده سينما مى بينند، در آنان اثر عميق مى گذارد وبدون آن كه خودشان متوجه باشند، به همان مسير سوق داده مى شوند و با همان روحيهپرورش مى يابند. به نظر روان شناسان بزرگ جهان ، اين دو عامل مؤ ثر نه تنها وظيفه سازندگى طرزفكر مردم را به خوبى و شايستگى انجام نمى دهند، بلكه گاهى افكار جامعه را از مسيرصحيح خود خارج مى كنند و به انحراف ناپاكى سوق مى دهند. اخبار جرايد انحراف از محور زندگى اوراستريت استاد دانشگاه هاى كاليفرنيا و نيويورك مى گويد: (مهمترين اخبار يك روزنامه خبرهايى است كه باعث ناراحتى و كسالت اشخاص يالااقل شخص خواننده شود. اخبار سياسى داخلى معمولا نوعى از اخبار مسابقات و زد و خوردهاتلقى مى گردد. اكثر اخبار محلى كه در ستون ها و سرلوحه هانقل مى شود، مربوط به صوانح است : يكى را كشته اند. ديگرى را دزديده اند. سومى رامورد ضرب و شتم و حمله قرار داده اند. يكى موجب اعتصاب گشته . ديگرى در معامله كلاهبردارى كرده . سومى را توقف كرده اند. قاتلى فرار كرده . شخصى اسرار محرمانهديگرى را فاش نموده . اينها و امثال اينها، اهم اخبار داخلى مملكت ما راتشكيل مى دهند. بطور خلاصه ، اكثر روزنامه ها بدين نكته پى برده اند كه بيشترافراد، در اكثر مواقع به آن نوع زندگى كه از محور خود به نحوى منحرف گشته ،بيش از آن نوع زندگى كه جريان عادى خود را سير مى كند علاقه نشان داده اند. نمونه هاى مخرب مى توان گفت كه جرايد علاقه ثابتى را نسبت به سوانح و وقايع غيرعادى در مردمايجاد كرده اند. اگر بتوانند نقطه اى را براى جنگ و مجادله پيدا كنند، آن را بزرگ مىكنند و اگر بتوانند از روى يك واقعه حزن انگيز پرده بردارند، آن را در سرلوحه خودقرار مى دهند. از لحاظ توجه ما به كمال از جهت روان شناسى ، هر يك از اينها داراى معناىخاصى است و معناى آن اين است كه روز به روز،سال به سال همه ما از پير و جوان ، رفته رفته از زاويه منحرف به زندگى نظر وتوجه مى كنيم . ما زندگى را در نمونه هاى خصومت آميز و پرسانحه و مخرب آن جالبتر از نمونه هاى دوستانه و خلاق آن مى بينيم . ما داراى چنان تمدنى هستيم كه مطبوعاتآن ، اكثر افراد را از اوان كودكى تحت تاءثير شديد قرار مى دهند و اين فكر رفتهرفته در اذهان رسوخ پيدا مى كند كه جالب بودن ، مرادف است با جنگ و سوانح غيرعادى.)(484) عمل وحشيانه دكتر اوستاس چسر پزشك و روان شناس انگليسى مى گويد: (ما مى بينيم كه در بعضى فيلم ها زورگويى و خشونت را يك صفت برجسته وقابل ستايش نشان مى دهند. در اين فيلم ها، آن مرد راهزن و تبهكار (گانگستر) و همچنينبشر جنگلى (تارزان ) را ايده آل و سرمشق زندگى ما معرفى مى نمايند. قدرت بدنى هردو پسنديده و خوب است ، ولى چنان كه شكسپير مى گويد، داشتن زور و نيروىغول آسا چيزى است بسيار خوب و عالى ، ولى به كار بردن آن زور و نيرو، مانندغول ، عملى است وحشيانه .)(485) سنين بلوغ ، دورانى است كه نوجوانان شخصيت معنوى خود را در آن پى ريزى مى كنند وخويشتن را براى سازگارى با اجتماع مجهز مى نمايند. در اين موقع ، بايد تحت مراقبتكامل قرار گيرند و از راهنمايى هاى مربيان لايق و خيرخواه همواره برخوردار باشند تابتوانند اين دوران بحرانى را به سلامت طى كنند و از خطراتى كه ممكن است بر سرراهشان پيش آيد و هر لحظه دامنگيرشان شود، مصون بمانند. نوجوانان براى ساختن شخصيت خويش ، از طرفى ناچارند از روش ديگران تقليد كنند ودر برنامه هاى گوناگون زندگى از تجربه آنان پيروى نمايند، و از طرف ديگرشيفته برترى جويى و بلندپروازى هستند.مايل اند روش قهرمانان و اشخاص نامى را سرمشق خويش قرار دهند وتمايل تفوق طلبى خود را بدين وسيله ارضا نمايند. فيلم هاى گمراه كننده چه بسا جوانانى كه با مشاهده بعضى از فيلم هاى مضر و گمراه كننده از مسير پاكى وفضيلت منحرف گشتند و براى ارضاى خواهش برترى جويى و تشخص طلبى ، مرتكبگناهان بزرگ شدند و براى هميشه موجبات تيره روزى و بدبختى خود را فراهم آوردند. سقوط و بدنامى (نسل جوان معاصر، كه علاقه مفرطى به سينما دارد، بدون شكمتمايل خواهد شد كه زندگى اش شبيه زندگى قهرمانان فيلم باشد و هرگز قسمت هاىجعلى و ساختگى فيلم را در نظر نمى گيرد. قهرمانان فيلم غالبا باكمال شجاعت در ميدان حوادث پاى مى گذارند و هيچ مانع و رادعى آنان را از رسيدن بههدف باز نمى دارد و بر همه رقباى خود فائق مى شوند. آن چه در اين گونه فيلم ها مورداستعمال زيادى پيدا مى كند، هفت تير است و باكمال تاءسف بايد بگوييم كه هميشه اين تقليد نتايج ثمربخش به بار نمى آورد و بهجاى فتح و پيروزى و به دست آوردن ثروت و معشوقه ثروتمند، كه زينت فيلم هاىامروزى است ، غالبا نشستن پشت ميز محكمه جنايى و سقوط و بدنامى نصيب ايشان مىشود. كيست كه منكر تاءثير شوم رمان هاى پليسى در جوانان ما بشود؟ زيرا براى جواناندشوار است كه نقش يك كارآگاه زبردست را بازى كنند. به آسانىرل جانى را بازى مى كنند، بازى اى كه براى ايشان خيلى گران تمام مىشود.)(486) (خطر سينما. شكايت جالبى كه هفته گذشته مادرى عليه فرزندش در بيروت اقامهكرد، توجه مردم را به خطر فيلم هاى جنايى در روحيه كودكان جلب نمود. اين زن كه آمنهغندور نام دارد، در شكايت خود يادآور شد كه پسر دوازده ساله او، عدنان غندور، مرتب ازمدرسه فرار مى كند و بى حساب ولخرجى مى نمايد و او (مادر) نمى داند كه عدنان اينپولها را از كجا مى آورد. خيانت و دزدى پس از تحقيقاتى كه از عدنان شد، وى اعتراف كرد كه او فن سرقت را از مشاهده فيلم هاياد گرفته و تاكنون مرتكب 27 فقره سرقت شده است ، كه از جمله ، هفت دستگاه دوچرخهدزديده و فروخته است .)(487) لذت از كارهاى قهرمانى (چندى پيش در تهران عده اى نوجوان ، كه برخى از آنها دانش آموز نيز بوده اند، دستبه دزدى اتومبيل هاى سوارى مى زدند و دستگير مى شدند. سن اين دسته بين 16 تا 20سال بود و بيشتر آنان در بازجويى چنين اعتراف كردند: ما خودمان هم نمى دانيم چرا بهاين كار دست زديم ، اما هر چه بود، از دزديدناتومبيل مخصوصا كارهاى قهرمانى آن لذت مى برديم ، ولى هيچ گاه ازپول هايى كه به دست مى آورديم نتوانستيم استفاده كافى ببريم . در آمريكا چند باند دزدان اتومبيل ، از ميان نوجوانان دستگير شده و همگى اعتراف كردندكه از روى استيصال به اين كار دست نزده اند، بلكه از كار قهرمانى آن لذت برده اند.ميل داشته اند از اين رواه به قيود اجتماعى و قراردادها و قوانين كشورى تعدى و تجاوزكنند، و از اين كار خود لذت ببرند. برخى از دانشمندان ، اين حوادث را ناشى ازعلل متعددى مى دانند كه از آن جمله تاءثير سوء فيلم هاى جنايى و پليسى تلويزيون ومجله در جوانان است .)(488) انگيزه ارتكاب جرايم گرچه تماشاى فيلم هاى جنايى و پليسى گمراه كننده ، براى عموم نوجوانان ، كه درراه ساختن شخصيت خود مجاهده مى كنند، مضر است و ممكن است همه آنها را از مسير صحيحمنحرف سازد و به پيروى از قهرمانان فيلمها، مرتكب جرايم و جناياتى شوند، ولىمشاهده آن مناظر، براى جوانانى كه از يك يا چند جهت دچار عقده حقارت هستند يا در كودكىاز تربيت صحيح محروم بوده اند، به مراتب خطرناك تر است . زيرا در نهاد اينقبيل جوانان ، علاوه بر تمايل تفوق طلبى ، انگيزه هاى ديگرى وجود دارد كه آنان را بهارتكاب جرايم تحريك مى كند. علل عقده حقارت نوجوانى كه در كودكى محبت بيش از اندازه ديده و از خودراضى بار آمده و اكنون جامعهبه وى اعتنا نمى كند و عملا تحقيرش مى نمايد، نوجوانى كه در طفوليت مورد بى مهرىپدر و مادر بوده و عزت نفسش سركوب شده است ، نوجوانى كه به علت تنبلى يانارسايى عقل و هوش از رفقاى تحصيلى خود عقب افتاده و مورد بى اعتنايى قرار گرفتهاست ، نوجوانى كه به علت نقص عضوى هميشه در خود احساس پستى و كمبود نموده و رنجبرده است ، نوجوانى كه در محيط خانواده يا اجتماع مورد تعدى و ستم واقع شده كسى بهحق او توجه نكرده استك و خلاصه نوجوانى كه ضمير آرام ندارد و از يك يا چند جهت درخود احساس حقارت مى كند، همواره در فكر جبران آن حقارت است . او مى خواهد از هر راهىكه ميسر است ، خود را بنماياند و اثبات وجود كند و بدين وسيله پستى و نقص خود رابپوشاند. بدآموزى فيلم هاى مضر فيلم هاى گمراه كننده و مضر، راه اين كار را به وى نشان مى دهند و قهرمانان فيلم به اومى آموزند كه چگونه انتقام بگيرد. زور بگويد.اعمال خشونت كند. افراد را مرعوب سازد. شخصيت خود را اثبات كند. سخنان خويش را بهدگران بقبولاند. با دزدى ثروتى به دست آورد.تمايل جنسى خود را به غير مشروع ارضا نمايد. خلاصه ، به وى ياد مى دهند چه كند تااز طرفى قهرمان شود و خواهش تفوق طلبى خود رااعمال نمايد و از طرف ديگر به كارهاى بزرگى دست بزند و بدين وسيله حقارت هاىدرونى خويش را جبران نمايد. بدون ترديد، تقليد يكى از اركان اساسى ترقى بشر و ازعوامل بسيار مؤ ثر در پيشرفت هاى فردى و اجتماعى است ، و بايد نوجوانان در راه ساختنشخصيت خود، از اين تمايل طبيعى استفاده كنند. ولى براى آن كه بر اثر تقليدهاىكوركورانه و نادرست ، دچار خطا و گمراهى نشوند و از مسير فضيلت و مصلحت منحرفنگردند، لازم است همواره به دو نكته متوجه باشند. شكست گناهكاران اول . افراد منحرف و گناهكارى پيروى نكنند و به اميدنيل به درجه قهرمانى و رسيدن به مقام رفيع اجتماعى ،اعمال نادرست آنان را سرمشق خود قرار ندهند. چه آن كه گناهكاران خيلى زود با شكست وناكامى مواجه خواهند شد. (عن الحسين عليه السلام : من حاول امرا بمعصية الله كان افوت لما يرجوا و اسرعلما يحذر.(489) ) حضرت حسين بن على عليهماالسلام فرموده است : كسى كه از راه گناه از پى كارىبرخيزد، اميدش بيشتر فوت مى شود و از آن چه مى ترسد سريع تر به آن مبتلا مىگردد. (رفتار ما به طور كلى بر اثر تقليد است . اگر اين غريزه نبود، مى بايستى هر كساز طفوليت تجربيان زندگى را از سر بگيرد و رفتار و كردار مخصوص به خود داشتهباشد و البته در اين صورت ، زندگى در اجتماع بسيار دشوار و شايد غيرممكن مى شد. تقليد ناصواب متاءسفانه گاهى تشخيص نادرست و هوى و هوس ، برخى را به تقليد از افرادى وامىدارد كه مورد تصديق همه كس و پسنديده عقلا نيستند. چنان كه ممكن است جوانىعجول و شيفته خودنمايى و سرافرازى ، به عوض اين كه با صبر و حوصله اسباببزرگى را يك به يك فراهم بياورد، از كسى پيروى و تقليد كند كه اتفاقا از راهناصواب به كام رسيده و در نتيجه اين تقليد ناروا، خود را به هزار زحمت و مهلكهبيندازد.)(490) استعدادهاى متفاوت دوم . بدانند ساختمان طبيعى و استعدادهاى فطرى بشر با يكديگر متفاوت است . خداوندمردم را مختلف آفريده و هر انسانى براى انجام كار مناسب با ساختمان خود آمادگىبيشترى دارد. (قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اعملوافكل ميسر لما خلق له .(491) ) رسول اكرم فرموده است : كار كنيد، كه هر كس براى كارى كه آفريده شده مهياتر است وآن را آسان تر انجام مى دهد. آدمى زمانى به كمال لايق خويشتن مى رسد كه از ذخاير نهانى خود استفاده كند استعدادهاىدرونى خويش را به فعليت بياورد. منظور از تقليد آن است كه شخص در راه احياىقابليت و ابراز لياقت خود، از روش ديگران استفاده كند و راهى را كه آنان پيموده اند وبه نتايج ثمرربخش رسيده اند، بپيمايد، نه آن كه بهخيال قهرمان شدن ، كوركورانه از قهرمانان تقليد كند و استعدادهاى فطرى خود را كه مىتوانند مايه شهرت و سربلندى وى گردند سركوب نمايد. (عشق و حادثه جويى چيزهايى نيست كه بتواند به تنهايى زندگى شما راتشكيل دهد. بنابراين نبايد زياد به دنبال آنها رفت . آنها خود به موقع به سراغ شمامى آيند، به شرط آن كه سعى كنيد هميشه خودتان باشيد، نه آن كه بخواهيد خود را بهجاى يكى از قهرمانان كتاب هاى رمان يا فيلم ها بگذاريد. قهرمان خيالى اگر شما فقط يك قسمت از شخصيت خود را بگيريد و آن را پرورش دهيد تا بهشكل يك قهرمان خيالى درآييد، هرگز شخصيت واقعى خودتان نخواهيد بود. شخص تاوقتى حركات و رفتار و افكارش طبيعى و حقيقى باشد، خيلى بيش از كسى كه با رفتارمصنوعى ، خود را به رخ ديگران مى كشد داراى ارزش و احترام خواهد بود. انسان مىتواند با كوشش و اراده ، خود را از گمنامى به شهرت و افتخار برساند و شخصيتبرجسته اى دارا شود، ولى اشخاصى كه فقط مى خواهند از قهرمانان تقليد نمايند، هيچوقت بيش از يك شخص مقلد نخواهند بود. خوشبختى ، عشق و موفقيت و پيشرفت ، همه زمانىنصيب شما مى شوند كه شما از قوا و استعدادهاى طبيعى خود استفاده كنيد، نه آن كهاستعدادهاى خويش را با اخلاق و رفتار ناپسند، غرور و حرص ، عدم اعتماد يا اعتماد بيش ازاندازه به دگران يا پيروى كوركورانه ، از بين ببريد.)(492) استفاده از قواى طبيعى براى آن كه نوجوانان در ساختن شخصيت خويش تا اندازه اى از برنامه هاى اسلام آگاهشوند و با تقليدهاى كوركورانه ، استدادهاى طبيعى خود را سركوب ننمايند و احيانا بهناپاكى و گناه آلوده نشوند، براى آن كه نوجوانان در ارضاى تفوق طلبى و برترىجويى خود به راه خطا نرود و مانند بعضى از جانان گمراه ، از مسير سعادت و مصلحتمنحرف نگردند، و خلاصه براى آن كه صفات شخصيت نوجوانان ، براساس صحيح وثمربخش پايه گذارى شود و تا پايان عمر از نتايج سودمند آن برخوردار باشند، دراين بحث به پاره اى از تعاليم عاليه اسلام اشاره مى شود. عالى ترين سرمايه هاى افتخار صفات حميده و اخلاق پسنديده در آيين مقدس اسلام ، عالى ترين سرمايه افتخار و شرفاجتماعى شناخته شده است . سجاياى اخلاقى و صفات انسانى ، رمز كاميابى و موفقيت وبهترين وسيله سازگارى با اجتماع است . حسن خلق مى تواند آدمى را در نظر مردم عزيز ومحبوب نمايد و موجبات آسايش مادى و معنوى اش را از هر جهت فراهم آورد. در اين بارهروايات بسيارى رسيده است . مايه مجد و شرف (قال على عليه السلام : اكرم الحسب حسن الخلق .(493) ) على عليه السلام فرموده : عالى ترين مايه مجد و شرف آدمى ، حسن خلق است . (و عنه عليه السلام : رب عزيز اذله خلقه وذليل اعزه خلقه .(494) ) و نيز فرموده است : چه بسا عزيزى كه خلق ناپسند به ذلت و خوارى اش افكنده و چهبسا ذليلى كه حسن خلق محبوب و عزيزش ساخته است . (قال الصادق عليه السلام : حسن الخلق يزيد فى الرزق .(495) ) امام صادق عليه السلام فرموده : حسن خلق مايه افزايش روزى است . (عن على عليه السلام : فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق .(496) ) على عليه السلام فرموده است : گنج هاى روزى مردم در گشايش اخلاقى نهفته است . مشكلجوانان مشكل بزرگى كه جوانان در راه ساختن شخصيت خود با آن مواجه هستند و مانع تخلق آنانبه صفات انسانى و سجاياى اخلاقى مى شود، تمايلات نفسانى و انگيزه هاى نيرومندغرايز است . عقل و وجدان اخلاقى ، كه سرمايه هاى فضيلت و انسانيت اند، آدمى را به صفات حميده وخلقيات پسنديده دعوت مى كنند، ولى نفس سركش و غرايز لجام گسيخته ، براىنيل به تمنيات طبيعى خودشان ، انسان را به راه ستم و تجاوز سوق مى دهند و بهارتكاب خيانت و ناپاكى وامى دارند. وسوسه تجاوز (انسان در اين وسوسه است كه حسن نيازمندى خويش را به تجاوز و تعدى ، به زيانهمنوع خود اقناع كند. كار همنوع را بدون جبران خسارت او استثمار نمايد. از لحاظ جنسىوى را بدون رضايت خاطر خودش مورد تمتع قرار دهد.اموال او را تصاحب كند. او را تحقير نمايد. رنج بدهد. بكشد... اينتمايل به تعدى ، عامل اصلى بى نظمى و اختلال در روابط ما با افراد ديگر است . درنتيجه اين خصومت ابتدايى ، كه مردم را به مخالفت با يكديگر برمى انگيزد، جامعهمتمدن دائما به اضمحلال تهديد مى شود.)(497) پيروى بى قيد و شرط از تمايلات غريزى ، مستلزم سركوب نمودن تمايلات انسانى ونابود كردن افتخارات بشرى است . جوانان در برگزيدن سجاياى اخلاقى و صفاتانسانى همواره در كشاكش اين دو قدرت متضاد قرار دارند. مقاومت در مقابل غرايز كسى كه مايل است انسان واقعى باشد و به مدارجكمال روحانى نايل شود، بايد تصميم بگيرد كه دركمال نيرومندى ، در برابر قدرت غرايز مقاومت كن تا بتواند خويشتن را از پستى و سقوطحتمى بر كنار نگاه دارد. تضاد طبع و وظيفه (عن اميرالمؤ منين عليه السلام قال : النفس محبولة على سوءالادب والعبد ماءموربملازمة حسن الادب والنفس تجرى بطبعها فى ميدان المخالفة والعبد يجهد بردها عن سوءالمطالبة فمتى اطلق عنانها فهو شريك فى فسادها و من اعان نفسه فى هوى نفسه فقداشرك نفسه فى قتل نفسه .(498) ) على عليه السلام فرموده : نفس آدمى به طور طبيعى ،مايل به لجام گسيختگى و خلقيات ناپسند است و بنده مطيع ، حق مؤ ظف است خويشتن را بهصفات پسنديده متخلق سازد. نفس آدمى ، به طبع متجاوز خود، در صحنه مخالفت بافضيلت و مصلحت مى تازد و بنده درستكار الهى كوشش مى كند تا مسير او را از تمنياتناروا بگرداند. كسى كه عنان نفس سركش خود را رها كند و در ارضاى تمايلات نادرستشآزاد بگذارد، به تباهى و فساد نفس خويش كمك كرده است . كسى كه نفس متجاوز خود را درتمنيات نابه جايش يارى نمايد، خويشتن را شريك كشتن انسانيت خود نموده است . خواهش طغيان و تجاوز به دگران و ميل به ايذا و آزار اين و ان ، به منظور ارضاى غرايزو نيل به تمنيات نفسانى با سرشت بشر آميخته شده و در نهاد تمام افراد مردم وجوددارد. با اين تفاوت كه اين حالت روانى در بعضى از اشخاص شديدتر و در برخى خفيفتر است . (قال على عليه السلام : ان هذه الطبائع متباينة و خيرها ابعدها من الشر.(499) ) على عليه السلام فرموده : ساختمان طبيعى و سرشت مردم از يكديگر دور و با هم متفاوتاست و از همه بهتر طبيعتى است كه از شر و بدكارى بركنارتر باشد. تحديد تمايلات جوانان از هر گروه و دسته اى كه باشند، اگر بخواهند به سجاياى انسانى متخلقشوند و واجد شخصيت شايسته اى باشند، بايد تمايلات نفسانى خود را محدود كنند وخويشتن را از قيد بندگى و اطاعت بى قيد و شرط هواى نفس خود آزاد نمايند. (عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اقصر نفسك عما يضرها منقبل ان تفارقك واسع فى فكاكها كما تسعى فى طلب معيشتك فان نفسك رهين بعملك.(500) ) كوشش در راه آزادى امام صادق عليه السلام فرموده است : نفس خود را از تمايلات مضرش بازدار پيش از آنكه مرگت فرا رسد و جان از تنت مفارقت نمايد، و در راه آزادى نفس خويش كوشش كن ، همانطور كه در طلب معاش خود مجاهده مى كنى كه نفس تو در گرواعمال تو خواهد بود. يكى از امتيازات بشر نسبت به حيوانات اين است كه حيوانات مطيع غرايز و فرمانبردارتمايلات نفسانى خود هستند، ولى انسان عاقل ، پيروعقل و مطيع مصلحت است . تمايلات مفيد و سودمند خود رااعمال مى كند و به خواهش هاى مضر خويش پشت پا مى زند. اگر انسانى مانند حيواناتتنها مطيع غرايز خود باشد و به مصلحت توجه نكند، او نيز حيوانى بيش نيست . (قال على عليه السلام : من لم يعرف الخير من الشر فهو بمنزلة البهيمة.(501) ) على عليه السلام فرموده است : كسى كه خير را از شر نشناسد و نيك را از بد تميزندهد، او هم مانند حيوان است . غلبه بر تمايلات غريزى و مبارزه با خواهش هاى نفسانى كارى بس دشوار و طاقتفرساست . دشوارى مبارزه اولياى گرامى اسلام ، پيكار با نفس اماره ومبارزه با تمنيات نابه جاى غرايز را عالىترين جهاد مقدس شناخته اند. (قال على عليه السلام : ان افضل الجهاد مجاهدةالرجل نفسه .(502) ) على عليه السلام فرموده : بهترين و بزرگ ترين جنگ و مبارزه اين است كه آدمى با نفسسركش خود پيكار نمايد. پى ريزى شخصيت در مكتب آسمانى اسلام ، پى ريزى شخصيت و برگزيدن صفات سازگارى با اجتماع ،از غلبه بر تمايلات غريزى و قدرت خويشتن دارى آغاز مى شود. به عبارت ديگر،نوجوانى كه مى خواهد شخصيت خود را به شايستگى بسازد و خويشتن را به سجاياىاخلاقى و صفات انسانى متّصف نمايد، در قدماول ، بايد بر تمايلات نفسانى خود مسلط گردد و خواهش هاى غريزى خويشتن را مهارنمايد. (قال على عليه السلام : خالف نفسك تستقم و خالط العلماء تعلم .(503) ) على عليه السلام فرموده است : با تمايلات نفسانى خود مخالفت كن . راست و درست بمان. با دانشمندان آميزش كن و دانا باش . بندگان شهوت افراد زبون و بى شخصيتى كه بنده فرمانبردار شهوات خويش هستند و همواره در معرضتجاوزكارى و گناه قرار دارند، هرگز نمى توانند به صفات عاليه انسانى متخلقشوند و شخصيت بارزى احراز نمايند، مگر آن كه خود را از قيد اسارت غرايز آزاد كنند وبر تمايلات خويشتن حاكم گردند. حس تفوق طلبى و برترى جويى از تمايلات فطرى جوانان از پايه هاى اساسىتعالى و ترقى است . نوجوانان ، به منظور ارضاى اين خواهش طبيعى ، راه قهرمانى رادر پيش مى گيرند و از ستاره هاى سينما و قهرمانان نامى تقليد مى نمايند. اينان اثباتوجود و برترى قدرت خود را در نبرد با رقباى ورزشى و پيروزى در صحنه هاىقهرمانى جست و جو مى كنند و از رقيب نيرومند داخلى ، يعنى نفس سركش و گناهكار خودغافل اند و درباره غلبه بر آن دشمن توانا فكر نمى كنند. ولى اسلام اولين و مهم تريننشانه قدرت و برترى هر فرد را در پيكار با غرايز و پيروزى بر تمايلات نفسانىخود او مى داند. به عبارت كوتاه تر، در نظر مردم ، قهرمان كسى است كه بااعمال قهرمانى خود بر ديگران پيروز گردد، و در نظر اسلام قهرمان كسى است كه بااراده آهنين ، بر نفس خود غلبه كند و حاكم بر تمايلات غريزى خويش گردد. (عن النبى صلى الله عليه و آله : ان الشديد ليس من غلب الناس ولكن الشديد منغلب على نفسه .(504) ) رسول اكرم فرموده : نيرومند و توانا آن كس نيست كه بر مردم پيروز شود، بلكه قوى ومقتدر كسى است كه بر نفس خويشتن غلبه نمايد. (و عنه صلى الله عليه و آله : ليس الشديد بالصرعة انما الشديد الذى يملكنفسه عندالغضب .(505) ) قهرمان واقعى و نيز فرموده است : نيرومند و قهرمان كسى نيست كه در كُشتى ، رقيب خود را بر زمين زند،بلكه نيرومند كسى است كه در موقع خشم ، مالك نفس خود باشد. (قال على عليه السلام : من قوى على نفسه تناهى فى القوة .(506) ) على عليه السلام فرموده است : كسى كه بر نفس خود غالب شود به درجه نهايى قوت وقدرت نايل شده است . قوى تر از قهرمان (مر رسول الله صلى الله عليه و آله بقوم فيهمرجل يرفع حجرا يقال له حجرالاشداء و هم يعجبون منه .فقال ما هذا؟ قالوا رجل يرفع حجرا يقال له حجرالاشداء.قال افلا اخبركم بما هو اشد منه ؟ رجل سبه رجل فحلم عنه فغلب نفسه و غلب شيطانه وشيطان صاحبه .(507) ) رسول اكرم صلى الله عليه و آله گذر كرد بر جمعيتى كه بين آنها مرد پرقدرت ونيرومندى بود كه سنگ بزرگى را از زمين برمى داشت و مردم آن را سنگ زورمندان ، يعنىوزنه قهرمانان ، مى ناميدند و همه از عمل آن ورزشكار قوى در شگفتى بودند.رسول اكرم پرسيد: اين اجتماع براى چيست ؟ مردمعمل وزنه بردارى آن قهرمان را به عرض رساندند. فرمود: آيا به شما نگويم قوى تر از اين مرد كيست ؟ قوى تر از او كسى است كه بهوى دشنام گويند و تحمل نمايد و بر نفس سركش و انتقامجوى غلبه كند و بر شيطانخويش و شيطان دشنام گو پيروز گردد. حس خويشتن دارى در نظر اولياى گرامى اسلام ، غلبه بر خواهش هاى نارواى غرايز و اجتناب از ناپاكى وگناه ، نه تنها دليل بر عزم ثابت و قدرت نفس آدمى است ، بلكه مايه عزت وسرافرازى است . جوانانى كه خواهان محبوبيت و افتخارات واقعى هستند، بايد شخصيتخود را براساس خويشتن دارى و غلبه بر هواى نفس استوار نمايند و از اين راه موجباتآبرومندى و خوشبختى هميشگى خود را فراهم آورند. رهايى از ذلت گناه (قال الصادق عليه السلام : من اراد عزا بلاعشيرة و غنىبلامال و هيبة بلاسلطان فلينتقل من ذل معصية الله الى عز طاعته .(508) ) امام صادق عليه السلام فرموده است : كسى كه مى خواهد با نداشتن خويش و قوم ، عزيزو محترم باشد، با نداشتن ثروت ، غنى و بى نياز باشد، با نداشتن مقام شامخ اجتماعى ،داراى ابهت و عظمت باشد، بايد خويشتن را از ذلت گناه و ناپاكى ، به محيط با عزتاطاعت الهى منتقل نمايد. (قال على عليه السلام : من حصر شهوته فقد صان قدره .(509) ) على عليه السلام فرموده است : كسى كه شهوات خويش را محدود نمايد، ارزش انسانى وشخصيت معنوى خود را محافظت كرده است . نوجوانانى كه مى خواهند شخصيت خود را بر طبق تعاليم عاليه اسلام بسازند و بهسجاياى انسانى متخلق گردند، بايد در اولين قدم بر نفس سركش خود حاكم شوند.بايد برنامه خودسازى را از غلبه بر تمايلات نفسانى خويشتن آغاز كنند و نيروىتفوق طلبى را در مهار كردن خواهش هاى غريزى خوداعمال نمايند. احراز شخصيت معنوى كسى كه بر تمنيات نفسانى خود غالب مى شود و حاكم بر غرايز خويشتن مى گردد،كسى كه عنان نفس سركش خود را به دست عقل مى سپارد و عملا خواهش هاى وى را محدود مىكند، واجد عالى ترين سرمايه روحانى و شخصيت معنوى است . او پيرامون گناه و ناپاكىنمى گردد و مرتكب جرم و جنايت نمى شود. چنين انسانى ، اگر به عالى ترين مدارجعلمى برسد يا بزرگ ترين مقام كشورى يا لشكرى را احراز نمايد، اگر در صفسرمايه داران جامعه قرار گيرد يا به گروه قهرمانان كشور بپيوندد، و خلاصه به هرمقام رفيعى نايل شود، گناه نمى كند و از مسير پاكى و فضيلت منحرف نمى گردد. اوهمواره مسلط بر نفس خويشتن است و در سازگارى با اجتماع پيرواصول صحيح اخلاقى و انسانى است . پيروى از اصول اخلاقى (قال اميرالمؤ منين عليه السلام : من قدم عقله على هواه حسنت مساعيه .(510) ) على عليه السلام فرموده است : كسى كه عقلخود را بر هواى نفس خويش مقدم بدارد، اعمال و كوشش هاى او همواره نيكو و پسنديدهخواهد بود. برعكس كسى كه در راه ارضاى تمنيات غريزى خود، به نداىعقل و مصلحت توجه نكند و نفس سركش خويش را در خواسته هاى ناروايش آزاد بگذارد،همواره در معرض انحراف و سقوط است . او بنده شهوت و لذت خويشتن است و از آزادگى ،كه نشانه شرف انسانى و مايه سعادت و خوشبختى بشر است ، نصيبى نخواهد داشت . خطر آزادى غرايز (قال على عليه السلام : من رخص لنفسه ذهبت به فى مذاهب الظلم .(511) ) على عليه السلام فرموده است : هر كس عنان نفس خويشتن را رها كند و دراعمال تمنيات مضرش آزاد بگذارد، نفس متجاوز و سركش ، او را به راه هاى تاريك وخطرناك مى برد و موجبات تباهى و سقوطش را فراهم مى سازد. (و عنه عليه السلام : من اهمل نفسه فى لذاتها شقى و بعد.(512) ) و نيز فرموده است : كسى كه نفس خويش را در عرصه لذاتش آزاد بگذارد و به صلاح وفسادش توجه ننمايد، بدبخت و دور افتاده از فيض الهى خواهد شد. اطاعت از هواى نفس كسى كه بنده شهوات و مطيع هواى نفس خويشتن است ، نمى تواند شخصيت شايسته اى رااحراز نمايد و به مدارج كمال انسانى نايل گردد. چنين انسانى ، اگر فرضا بهتحصيل علم موفق شود، مال و ثروتى به دست آورد، يا به مقام بزرگى برسد، چونبنده تمايلات نفسانى خويشتن است از همه آنها به نفع شهوات نارواى خود استفاده مىكند و در جهت مخالفت مصلحت خويشتن و جامعه قدم برمى دارد و سرانجام موجبات رسوايى وسقوط خود را فراهم مى آورد. (قال على عليه السلام : من اطاع نفسه فى شهواتها فقد اعانها علىهلكتها.(513) ) على عليه السلام فرموده است : آن كس كه نفس خود را در شهوات ناروايش اطاعت نمايد،عملا به تباهى و هلاكت خويش كمك كرده است .
مال و منصب ناكسى كارد به دست
|
طالب رسوايى خويش آمده است
|
بد گهر را علم و فن آموختن
|
به كه آيد علم ناكس را به دست
|
علم و مال و منصب و جاه و قران
|
|
|
|
|
|
|
|
|