بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

برترى عقل رجال وحى  به موجب روايات مذهبى ، يكى از امتيازات رجال وحى و رهبران روحانى ،كمال عقل و درك بود است . كسانى كه خداوند آنان را به پيامبران برگزيده و به منظورراهنمايى مردم مبعوث فرموده است و همچنين كسانى كه پيغمبران آنان را به امر الهى براىجانشينى خود انتخاب كرده اند، عقل فوق عادى داشتند، و از جهت مراتب فكر و هوش ، داراىامتيازى مخصوص به خود بودند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ولابعث الله رسولا ولا نبيا حتىيستكمل العقل و يكون عقله افضل من عقول جميع امته .(193) )
رسول اكرم (ص ) فرمود: هيچ پيغمبرى از طرف خداوند به رسالت يا نبوت مبعوث نشد،مگر آن كه واجد عقل كامل بود. به حدى كه عقل وى برعقول جميع امتش برترى داشت .
كسانى كه از طرف خداوند به مقام پيغمبرى برگزيده شده اند، وجد جميع شرايط مادى ومعنوى بوده اند.
(الله اعلم حيث يجعل رسالته .(194) )
خدا بهتر مى داند كه چه شخصى را به نبوت مبعوث فرمايد و جامه پرافتخار رسالترا بر كدام پيكر بپوشاند.
به موجب حديث رسول اكرم ، كمال عقل و برترى درك پيامبران خدا، يكى از شرايطشايستگى و صلاحيت آنان براى احراز مقام شامخ رسالت يا نبوت بوده است .
اندازه گيرى درجات عقل و هوش كودكان و جوانان ، با مقايسه به سنين عمرشان ، آنان رابه گروه هاى عادى ، فوق عادى و دون عادى تقسيم كرده است .
گروه عادى ، كسانى هستند كه رشد عقلشان به سنين عمرشان تقريبا هم آهنگ است و بامختصر تفاوتى در حدود يكديگر قرار گرفته اند. نهعقل پيش رسى دارند و نه دچار عقل افتادگى و نارسايى هستند. در هر سنى كه باشند، ازعهده آزمايش هاى عقلى و هوش آن سن بر مى آيند.
گروه فوق عادى ، كسانى هستند كه عقل پيش رسى دارند و درجه درك و هوش آنان از سنينعمرشان بيشتر است . اين گروه ، به اعتبار درجات پيش ‍ افتادگىعقل و هوش ، مراتب متفاوتى دارند. در بعضى از آن ها فروغعقل و هوش به قدرى شديد است كه در آزمايش هاى عقلى و روانى از عهده امتحان دو برابرسن خود يا بالاتر بر مى آيند.
گروه دون عادى ، كسانى هستند كه درجه عقلشان از سنين عمرشان كمتر است . اينانگرفتار كم هوشى و عقب افتادگى رشد عقلى هستند. گاهى نارسايى و عقب افتادگى دربعضى از افراد اين گروه به قدرى شديد است كه در آزمايش هاى روانى از عهدهامتحانات عقلى و هوشى نصف عمر خود هم بر نمى آيند.
(كم هوشى درجات دارد و در مواردى كه كم هوشى خيلى شديد است ، ممكن است كودكپانزده ساله ، از عهده كارهايى كه كودك عادى چهار ساله مى كند، بر نيايد.)(195)
بررسى جسم و عقل جوان  اينك ، با توجه به اختلاف درجات عقل و هوش مردم ، و با در نظر گرفتن اين نكته كه درهمه كشورهاى جهان ، اكثريت قطعى جوانان را دو گروه عادى و دون عادىتشكيل مى دهند، بررسى وضع جسمى و عقلى جوانان ، پس از پايان تحولات انقلابىبلوغ ، شايان ملاحظه و قابل دقت است .
براى آن كه جوانان خود را بهتر بشناسند و از خطرات احتمالى دوران شباب ، بيشترآگاه شوند، وضع جسمى و عقلى جوانان هر سه گروه را به اختصار توضيح مى دهم ،تا مگر خود را براى اطاعت از تعاليم مربيان الهى و به كار بستن نظرات حكيمانهدانشمندان بشر آماده تر نمايند و موجبات خوشبختى و سعادت خويشتن را بيش از پيشفراهم آورند.
وضع جسم  وضع جسمى : موقعى كه عوامل بلوغ ، فعاليت پنهانى خود را در مزاج كودكان آغاز مىكنند، تمام استخوان ها و عضلات و كليه اعضاى داخلى بدن به طور جهش مى كنند، باسرعت به سوى نيرومندى پيش مى روند، و در مدت كوتاهى ، نصف و ناتوانى دورانكودكى ، جاى خود را به قدرت و قوت جوانى مى دهد.
اين تحول همه جانبه و طبيعى و اين نمو سريع و انقلابى ، براىاطفال هر سه گروه يكسان است و همه كودكان عادى و فوق عادى و دون عادى ، حتىديوانگان ، تحت تاءثير عوامل بلوغ قرار مى گيرند و اندام ضعيف كودكانه آنان قوى ونيرومند مى شود. به طورى كه درجه قدرت بدنى و نيروى فعاله جسمى يك نوجوانشانزده ساله نسبت به يك كودك دوازده ساله آشكار افزونى دارد.
عقل پيش رس  وضع عقلى : بعضى از جوانان داراى عقل پيش رسى و نبوغ ذاتى هستند، وعقل و هوششان فوق عادى است . به طورى كه در شانزده سالگى درجه فكر وفراستشان به اندازه عقل و هوش افراد عادى در بيست و شش سالگى است ، و در واقع سنعقلى آن ها به قدر ده سال بيش از سن تقويمى آنان است .
اين گروه به علت رشد عقلى و هوشمندى فطرى مى توانند تا اندازه اىمسائل زندگى را تجزيه و تحليل كنند و در سن جوانى ، كم و بيش خير و شر خود راتشخيص دهند و اعمال خويشتن را با مصالح اجتماع مطابق نمايند. مى توانند و رفتار وگفتار خود را بسنجند، به اعمال ناپسنديده و غير عقلانى دست نزنند و از قواى جوانى ونيروى جسمانى خويش سوء استفاده ننمايند. ولى با همه نبوغ ذاتى و فروغ عقلى ، بهعلت اين كه از مكتب زندگى تجربه كافى نياموخته اند، نقاط ضعف بسيار دارند و حتمابايد در مواقع لازم ، از نظرات مردم آزموده وكامل عقل ، استفاده كنند تا در معرض ‍ خطر قرار نگيرند و به انحراف و گمراهى نگرايند.
طبقه ممتاز اجتماع  اين گروه طبقه ممتاز اجتماع اند. اينان بودند كه با فروغ عقلى و هوش ‍ سرشار خود بهاسرار طبيعت پى بردند و حقايق نهفته اى را از پرده درآورند و در پرتو علم و دانش ،تحولات عظيمى را در زندگى بشر به وجود آوردند. متاءسفانه تعداد اين گروه در تمامجوامع بشرى نسبت به دو گروه ديگر هميشه كمتر بوده است .
بعضى از جوانان داراى عقل و هوش عادى هستند، و سن عقلى آنان مطابق سن تقويمى آنهاست . نه عقلشان از درجه رشد طبيعى جلو افتاده نه عقب مانده است . در شانزده سالگىعقل عادى افراد شانزده ساله را دارند.
اكثريت جوانان  اين گروه كه اكثريت جوانان را تشكيل مى دهند، گر چه از نظر رشد عقلى ، سالم و طبيعىهستند، ولى اساسا عقل عادى جوانان شانزده ساله ،عقل كامل نيست و به سبب نارسايى فكر و جنون جوانى ، نمى توانندمسائل حياتى را به خوبى درك كنند و صلاح و فساد زندگى را به درستى تشخيص ‍دهند. بايد ساليان دراز بر آنان بگذرد تا عقلشان تدريجاكامل شود و به رشد نهايى خود برسند.
ناموزونى جسم و عقل  اندام نوجوانان در طول چند ساله بلوغ ، به مقدارقابل ملاحظه اى رشد مى كند و تمام قواى بدنشان افزوده مى شود، ولى عقلشان در آندوران رشد محسوسى ندارد و تقريبا در سطحقبل از بلوغ باقى مى ماند. اين ناهم آهنگى جسم وعقل ، منشاء بسيارى از خطرات در دوران جوانى است . زيرا از يك طرف ، با رشد جسم ،قدرت اجرايى بيشتر از دوران كودكى در اختيار جوانان قرار مى گيرد و از طرف ديگر،عقلشان كه راهنما و فرمانده و قواى جسمانى است ، به وضع ايام كودكى باقى مانده وهمچنان ضعيف و كم فروغ مى ماند. گاهى اتفاق مى افتد كه با افكار خام و كودكانه خود،تصميم هاى ناسنجيده و غير عقلانى مى گيرند و با بدن نيرومند خويش آن تصميم هاىناروا را به موقع اجرا مى گذارند و پس ازعمل با ندامت و پشيمانى روبه رو مى شوند.
براى آن كه قبيل جوانان به اعمال بچه گانه و ناپسندى دست بزنند و موجبات تيرهروزى و بدبختى خود و دگران را فراهم نياورند، بايد همواره مراقب كارهاى خود باشندو هميشه خطر را بر سر راه خود ببينند و براى آن كه گرفتار نشوند، لازم است نظراتو تصميم هاى اساسى خود را قبل از عمل ، با مردانكامل و عاقل در ميان بگذارند و پس از مشورت و جلب نظرات سنجيده آنان ، به مقاصدخويش جامه عمل بپوشانند، تا لغزش يا سقوطى ممكن است در راه زندگى دامنگيرشانشود، محفوظ بمانند.
جوانى كم هوش  بعضى از جوانان گرفتار كم هوشى و نارسايىعقل اند و درجه فكر و فراستشان دون عادى است . يعنى سن عقلى و هوشى آنان كمتر از سنتقويمى آن هاست . گاهى اتفاق مى افتد كه نوجوان شانزده ساله اى داراىعقل و هوش كودك شش ساله است . در واقع به قدر دهسال از افراد عادى عقب افتادگى عقلى و هوشى دارد. بدبختانه افراد گروه ناقص عقلانو كم هوشان ، با اختلاف درجات نقصشان ، در جوامع بشرى كم نيست و جدا تعداد آن هاقابل كمال توجه است .
نارسايى عقل  اين قبيل جوانان همواره در معرض خطرات گوناگون قرار دارند و به علت نارسايىفكر، از تجزيه و تحليل مسائل زندگى عاجزند و خير و شر خود را به درستى تشخيصنمى دهند. هر لحظه ممكن است با يك تصميم احمقانه و خلاف مصلحت ، به كار ناروا وخطرناكى دست بزنند و موجبات تيره روزى و بدبختى خود و همچنين جامعه اى را كه در آنزندگى مى كنند، فراهم آورند.
(قال على الحسين عليهماالسلام : من لم يكن عقلهاكمل مافيه ، كان هلاكه من ايسر مافيه .(196) )
حضرت سجاد عليه السلام فرموده است : كسى كهعقل وى از ساير قوايش ‍ كامل تر نباشد، هلاكت و سقوط، از آسان ترين حوادث درزندگانى اوست .
يك كودك شش ساله ، به علت ضعف عقل و نارسايى فكر، خير و شر خود را تشخيص نمىدهد و قدرت تحليل مسائل زندگى را ندارد. او تنها به تمايلات ناسنجيده خود متوجه استو همواره در راه نيل به خواهش هاى نفسانى خويشتن ، كوشش مى كند. خوشبختانه چونبدنش ضعيف است ، نمى تواند همه نيات نادرست و خلاف مصلحت خود را اجرا كند و بهتمام خواسته هاى كودكانه و نارواى خويشتن جامهعمل بپوشاند، در نتيجه ، خطرات بزرگى را به بار نخواهد آورد.
يك نوجوان كم هوش و كوتاه فكر كه سن تقويمى اش شانزدهسال و سن عقلى اش شش سال باشد، وضع بسيار خطرناكى دارد. زيرا از جهت عقلى ماننديك كودك شش ساله فكر مى كند و تنها پيرو تمايلات ناسنجيده و خواهش هاى كودكانهخويشتن است . با اين تفاوت كه چون بالغ شده از جهت جسمى نيرومند و تواناست ، او قادراست تمام مقاصد بچگانه و خلاق مصلحت خود را عملا اجرا نمايد و به همه خواهش هاى خام وناسنجيده خويش جامه عمل بپوشاند.
واضح است كه وجود چنين بچه نيرومند و پرقدرتى در خانواده ، تا چه پايه وحشتناكاست ، و چگونه مى تواند در اطراف خود بى نظمى هاى بزرگ و احيانا ويرانى ها وخطرات غير قابل جبران به بار بياورد.
تمايلات شخصى  (اگر نيروى جسمانى افراد، اندازه نيروى عقلانى آن ها ضعيف باشد، يعنى هر دو نيرويكسان باشند، ساير افراد بشر در امن و آسايش زندگى مى كنند. اما طفلى كه داراى نيروو قدرت يك انسان كامل باشد، غولى وحشتناك است . زيرا ارتباططفل با حيات و زندگى ، فقط بر اساس تمايلات شخصى اوست . اين تمايلات است كهاز هر جهت بر روى مسلط بوده و او را اداره مى كند، و چون صاحب دانش و اطلاع نيست ،بنابراين اعمال قدرت وى ، مبتنى بر جهل و نادانى خواهد بود و ثمره آن هم معلوم است .
وى احساسات پخته و كاملندارد، بلكه آن چه دارد، لذت شخصى است . بنابراين هر كارى را انجام مى دهد، فقطبراى لذت شخصى و رسيدن به آن خواهد بود. نيروى تصورش درباره ديگران بالقوهاست ، نه قدرت اعمال شده ، و هر گونه اعمال قدرت هاى وى ، عمليات بى رحمانه وستمگرانه خواهد بود.
اعمال تخريبى  او داراى صبر و شكيبايى ، ملاحظه و كار مداوم نيست كهمحصول آن ساختمان بناى محيط باشد. بنابراين هر گونهاعمال قدرت از ناحيه او عمليات تخريبى خواهد بود. براى او استقامت اخلاقى ، قانونعدالت ، ايمان به مفهوم حيات و مقام ، معنى واقعى ندارد. بنابر ايناعمال وى بر اساس بوالهوسى و تلون خواهد بود. وقتى مى توانيم بگوييم كه يكفرد انسانى به نيروى جسمانى او جلو برود. اگر نيروى اجرايى او جلو برود، درحالى كه نيروى فهم وى نتوانند به قدرت جسمانى او برسد، چنين شخصى از لحاظروان شناسى ، عقب مانده و از لحاظ جامعه و محيطى كه در آن زندگى مى كند، خطرناك است. قدرت جسمانى وقتى براى يك فرد مفيد است كه وى ارتباط خود را با علم و دانش توامسازد و احساس كند آن چه را كه براى كار و عمل انتخاب مى كند، خلاقه است نه مضر ومخرب . مفيد به حال جامعه است نه مخالف با حيات اجتماع .)(197)
(قال اميرالمومنين عليه السلام : عظم الجسد و طوله لا ينفع اذا كان القلبخاويا.(198) )
على عليه السلام فرموده است : بزرگى اندام وطول قامت براى كسى كه روانش از عقل و فكر و تهى است ، فايده اى نخواهد داشت .
مردان عاقل و كارآزموده ، اگر بخواهند در موردى اظهارنظر كنند، با احتياط سخن مىگويند و در موقع بيان راى سنجيده و پخته خود، خاطرنشان مى كنند كه ممكن است اشتباهكرده باشيم و در اين باره بايد از ديگران نيز نظر خواست .
علامت ضعف عقل  برعكس ، مردمان احمق و كوتاه قكر، خود را مصون از خطا مى پندارند و راءى خام وبچگانه خويش را مطابق با واقع مى شناسند و به گمان داشتن چنين راءى صائبى ، برخود مى بالند و پيروى از آن نظر را وظيفه قطعى همه مردم مى دانند. و همين طرز فكر،خود دليل حماقت و كم عقلى آن هاست .
(قال اميرالمومنين عليه السلام : اعجاب المرء بنفسهدل على ضعف عقله .(199) )
على عليه السلام فرموده است : خودپسندى و بلندپروازى هر انسان ،دليل بر ضعف عقل و نارسايى فكر اوست .
خودسرى و استبداد  بدون ترديد، يك قسمت از مشكلات دوران شباب ، كه منشاء بسيارى از مفاسد اخلاقى واختلافات خانوادگى است ، از نظرات خام و ناسنجيده جوانان خودسر و مستبد به راءىسرچشمه مى گيرد.
بعضى از جوانان در پاره اى از موارد شخصا تصميم خلاف مى گيرند و بدون شور باديگران ، به فكر اجراى تصميم خود مى افتند. براى آن كه افكار بچگانه غير عقلانىخويش را به اعضاى خانواده تحميل كنند و از اين راه شخصيت خود را تثبيت نمايند، بهاعمال ناپسند و مخربى دست مى زنند. وضع داخلىمنزل را مختل مى كنند و با كلمات ركيك و فريادهاى خشن ، در ديگران ايجاد رعب و هراس مىنمايند. گاهى راحت و آرام را از پدران و مادران و ساير افراد خانواده سلب مى كنند وزندگى را بر همه آنان تلخ و غير قابل تحمل مى نمايند.
كاهش شخصيت  اينان تصور مى كنند كه با روش هاى مستبدانه واعمال نارواى خود مى توانند قدر و منزلتى به دست آورند و در نظر ديگران بزرگ وبا شخصيت جلوه كنند. غافل از آن كه اين اعمال خام و غير عقلانى از شخصيت آنان مى كاهد ودر نتيجه مختصر ارزشى را هم كه نزد ديگران دارند، از دست مى دهند.
نارسايى عقل جوان يك مطلب غيرواقعى و يك قرارداد ساختگى برزگسالان نيست كهبتوان با خشونت و استبداد راءى آن را بر هم زد. بلكه يك قانون اجتناب ناپذير طبيعت ويك سنت قطعى الهى در نظام آفرينش ‍ است . انسانعاقل با قوانين طبيع نمى جنگد و با سنن خلقت از در دشمنى و خصومت وارد نمى شود، زيرابه طور شكست مى خورد.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لا تعادوا الايام فتعاديكم .(200) )
رسول اكرم (ص ) فرموده : با روزگار دشمنى نكنيد تا او نيز با شما دشمنى كند وشكستتان دهد.
دشمنى با روزگار  (قال على عليه السلام : من كابر الزمان عطب .(201) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه با روزگار دشمنى كند، هلاك خواهد شد.
در مواقعى كه جوانان تحت تاءثير شهوت ، غضب ، حبمال و تمايلات ديگرى نظاير اين ها واقع مى شوند و براىنيل به خواهش هاى نفسانى خود، تصميم هاى غيرعاقلانه و خلاف مصلحت مى گيرند، بايدبدانند كه در پرتگاه سقوط قرار گرفته اند.
اگر قبل از اجراى تصميم ، خطر را احساس كنند و با افرادعاقل و فهميده مشورت نمايند، مى توانند خود را از سقوط قطعى حفظ كنند و اگرخودسرانه و روى استبداد راءى ، به تصميم خويش جامهعمل بپوشند و با فرياد و خشونت ، پدر و مادر را وادار به سكوت نمايند، خواه ناخواهبه عوارض شوم آن دچار مى شوند و گاهى تا پايان عمر گفتار خواهند بود.
آزادى بى حساب  بدبختانه ، بى اعتنايى سازمان هاى فرهنگى به پروش هاى صحيح ايمانى و اخلاقىو فرزندان اجتماع ، آزادى هاى بى حساب و خارج از اندازه جواناناعمال شهوات تمايلات جنسى ، محيطهاى فاسد خانواده ها و مراكز ضد عفت و اخلاق وعوامل ديگرى نظاير اين ها، نسل جوان را در سراسر جهان ، به خصوص در اروپا وامريكا، با وضع رقت بار و خطرناكى مواجه كرده است .
به موجب مقالات گوناگون و آمارهاى مختلفى كه همه ساله در جهان غرب نشر مى شود،به اين حقيقت ناگوار متوجه مى شويم كه جوانان با سرعت به سوى ناپاكى و سقوطپيش مى روند، و در تصميم هاى غيرعقلانى و خلاف مصلحت خود، نه تنها به نظرات عقلا وبزرگسالان احترام نمى كنند، بلكه از آنان متنفرند و سعى دارند حتى المقدور برخلافنظرات پدران و مادران بر ضد افكار مردان احتماع قدم بردارند.
نفرت از جامعه  (پديده بيمارى نفرت از جامعه در بين جوانان سرتاسر دنيا رواج دارد و درحال نضج است . چنان كه آمار سال گذشته در سيدنى ، نيويورك ، ورشو، پاريس وساير كشورها بر اين مدعا صادقانه گواهى مى دهد.
بى نظمى و آشوب  جوانان كشورهاى مختلف از رنج هاى مجهول ناشناخته اى بيمار شده اند و نسبت به همهچيز حالت عصيان دارند و نمى خواهد معيارهاى پدران خود را درمسائل گوناگون ملاك كار قرار دهند. حقيقت اين است كه طبيعتا جوانان به سوى بى نظمىو آشوب فكرى و عصيان سوق داده شده اند.
آقاى اندره لوگال ، بازرس وزارت فرهنگ فرانسه ، مى نويسد: چون جوانان امروز بيشاز هر وقت ديگر، از نسل هاى گذشته پرت افتاده اند، موجب وحشت و اضطراب واقعى هستند،زيرا اينان مثل دوره هاى قبل ، از فاز معينى عبور نمى كنند، بلكه در حالت خاصى قرارمى گيرند كه نوظهور است .
آماز دقيق سال 1960 تنها 26894 نفر را در ميان جوانان سراسر فرانسه مجرم قلمدادكرده است كه 2409 نفر آن ها دختر بوده اند و به دستگاه عدالت سپرده شده اند.
گسترش ميل به جرم  گسترس ميل جرم در نهاد جوانان ، نشانه بحرانى است كه در ميان آن ها بروز كرده است .علائم ديگرى نيز وجود دارد كه مبين اين خطر حاد است چنان كه آمار مى گويد،سال گذشته 100 پسر بچه كمتر از بيست سال در پاريس ‍ دست به انتحار زده اند.
دكتر دانون - بوالو، به موجب مطالعات دقيق و احصائيه هاى سرشمارى ، با لحن تلخ وتعجب آميزى مى نويسد: 50از دانشجوايان ، تحصيلات خود را، قبل از آن كه به جايى برسند، ترك مى گويند.دكتر روسوله تصريح مى نمايد كه داوطلبان تحصيلات عالى ،قبل از آن كه وارد دانشگاه شوند، شور تحصيل را از دست مى دهند.
در ميان جوانان دبيرستانى ، دانشجويان ، داوطلبان دوره عالى تحصيلات كينه آشكار ومستقيمى نسبت به بزرگسالان محسوس است . به هرحال عصيان شروع شده است . يك جوان روشنفكر با اعتقاد مى گفت : من از هر گونهدخالتى در اجتماع نفرت دارم .)(202)
نتيجه طغيان و عصيان جوانان در جهان غرب ، تركتحصيل ، بى سوادى ، لاابالى گرى ، اعتيادات مضره ، ارتكاب جرايم و جنايات وعوارض ديگرى نظاير اين هاست . اگر نسل جوان ما از انحراف هاى ديگران و بدبختىهايى كه دامنگيرشان شده است درس عبرت بگيرند، اگر راه غلطى را كه بعضى ازجوانان غرب پيموده اند و به نتايج شوم آن دچار شده اند، نپيمايند، مى توانند خويشتنرا از بدبختى ها و تيره روزى ها بر كنار نگاه دارند و موجبات خوشبختى و سعادت خودرا فراهم آوردند.
رشد اكتسابى عقل جوان  قال الله العظيم فى كتابه : قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ، انمايتذكر اولو الالباب (203)
رشد طبيعى و اكتسابى عقل  رشد عقل در عموم افراد بشر دو مرحله دارد: يكى رشد طبيعى و ديگرى رشد اكتسابى .
رشد طبيعى . عبارت از نموى است كه بر اساس قانون خلقت و سنت آفرينش ، تدريجانصيب عقل بشر مى گردد.
رشد اكتسابى . عبارت از تكاملى است كه بر اثر آموزش هاى علمى و تجربيات عملىعايد عقل آدمى مى شود.
(قال على عليه السلام : العقل عقلان مطبوع و مسموع و لا ينفع المسموع ما لم يكنمطبوع ، كما لا ينفع نور الشمس و نور العين ممنوع .(204) )
على عليه السلام فرموده : عقل بر دو قسم است .اول عقلى كه به طور طبيعى و بر اساس سنت آفرينش ، نصيب بشر مى شود و ديگرىعقلى كه از راه شنيدن سخنان ديگران و فراگرفتن معلومات اين و آن ، عايد آدمى مىگردد. ولى براى كسى كه عقل و سالم ندارد، شنيدن مقالات علمى سودبخش ‍ نيست . مانندكسى كه چشمش نابيناست و نمى تواند از پرتو نور آفتاب استفاده كند و موجودات راببيند.

عقل دو عقل است اول مكسبى
كه در آموزى چو در مكتب صبى
از كتاب و اوستاد و فكر و ذكر
از معانى و ز علوم خوب و بكر
عقل ديگر بخشش يزدان بود
چشمه آن در ميان جان بود
چون ز سينه آب دانش جوش كرد
نى شود گنده نه ديرينه نه زرد
آغاز رشد طبيعى و اكتسابى  رشد طبيعى عقل از دوران كودكى و همزمان با رشد طبيعى بدن به طور خودكار آغاز مىگردد و تا وصول به رشد نهايى خود، همچنان ادامه دارد و پيوسته نمو مى كند.
آغاز رشد طبيعى و اكتسابى  رشد اكتسابى عقل هم با ايجاد شرايط مساعد تعليم و تربيت مى تواند از دوران كودكىآغاز شود و ساليان دراز، پس از طى آخرين مراحل رشد طبيعى ، نيز ادامه داشته باشد.به عبارت ديگر، رشد طبيعى عقل مانند رشد طبيعى بدن ، حد محدودى دارد و موقعى كه بهنقطه نهايى خود رسيد، مانند نمو بدن متوقف مى شود، ولى ميدان رشد اكتسابى براىادامه فعاليت هاى علمى و تجربى باز است وعقل مى تواند در سنين متمادى ، همچنان در راه تعالى وتكامل پيشروى كند.
نطر به اين كه عقل طبيعى مردم درجات مختلف دارد، ناچار رشد طبيعىعقل آنان نيز متفاوت خواهد بود. كسانى كه داراىعقل عادى هستند، رشد طبيعى عقل آنان نيز عادى است . آنان كه داراى نبوغ ذاتى هستند وعقل فوق عادى دارند، رشد طبيعى عقل آنان نيز فوق عادى خواهد بود. آنان كه گرفتارحماقت اند و عقل آنان دون عادى دارند، رشد طبيعىعقل آنان نيز كمتر از حد عادى خواهد بود و همين تفاوت رشد طبيعىعقل است كه معيار سنجش سن تقويمى افراد با سن عقلى آن هاست .
نكته قابل ملاحظه آن است كه عقل بشر، تنها با رشد طبيعى به تمام مراتبكمال لايق خود نمى رسد و با نمو طبيعى فقط، همه قابليت هاى نهفته اش ‍ فعليت پيدانمى كنند، بلكه لازم است رشد اكتسابى نيز ضميمه آن شود و آدمى از راهتحصيل علم و كسب دانش ، كه يكى از بهترينوسايل تكامل معنوى است ، موجبات شكفتگى و رشدكامل عقل خويش را فراهم آورد.
براى مثال ، دو كودك هم شكم و به اصطلاح دو قلو را فرض مى كنيم كه در يك دهستاندور از دانش و فرهنگ متولد شده اند و چون هر دو از يك نطفه به وجود آمده و با هم در يكشكم ساخته شده اند، داراى صفات موروثى يكسان هستند، و از نظر ساختمان روانى ودرجه عقل طبيعى با يكديگر تفاوتى ندارند.
تحصيل علم و رشد عقل  اگر يكى از آن دو كودك در همان دهستان بماند و در شرايط دور از آموزش و پرورش رشدكنند و سپس به كارهايى نظير گاودارى و چوپانى بپردازد، و كودك ديگر را بهشهرستانى ببرند كه داراى تمام وسايل علمى و فرهنگى باشد و او را در شرايطصحيح تعليم و تربيت پرورش دهند، از شش سالگىمشغول تحصيل شود و هر سال به كلاس بالاتر برود، هرگاه آن دو برادر در سن هجدهسالگى با هم مواجه شوند، مى بينيم كه درجهعقل و ادراكشان با هم تفاوت دارد. آن كه درس خوانده وتحصيل كرده است ، علل و معاليل را بيشتر مى فهمد و نيك و بدها را بهتر تشخيص مى دهد.
بدون ترديد، اختلاف درجه درك و تفكر آن دو برادر ناشى از اختلاف رشد طبيعىعقل آنان ننيست ، زيرا فرض ما اين بود كه عقل طبيعى و سرمايه هاى موروثى هر دوبرادر از اول يكسان بوده قهرا رشد طبيعى هر دو نيز يكسان خواهد بود. اين تفاوت ناشىاز رشد اكتسابى است . برادرى كه در ده مانده وتحصيل نكرده است ، در طول اين چند سال ، عقلش تنها از رشد طبيعى استفاده كرده است ،ولى عقل برادر تحصيل كرده ، علاوه از رشد طبيعى ، از رشد اكتسابى نيز بهره مند شدهاست . او اكنون با عقلى كه از دو جهت رشد كرده است فكر مى كند ومسائل را تجزيه و تحليل مى نمايد.
رشد طبيعى و اكتسابى  (رشد و يادگيرى : نموى كه از راه رشد حاصل مى شود غير از نموى است كه ازيادگيرى نتيجه مى شود. اگر مثالى درباره بدن آدمى بزنيم ، مى توانيم بگوييمداشتن عضله بازو امرى است كه به رشد (در نتيجه وراثت ) مربوط است . اما كوچكى يابزرگى اين عضله كه در نتيجه ورزش حاصل مى شود، به رشد مربوط نيست . داشتن مغزآماده و رسيده را رشد مغز مى خوانيم ، اما تغييراتى كه بر اثر اكتسابات ما در مغزحاصل مى شود، به رشد مربوط نيست ، بلكه مربوط بهعوامل موثر در مغز است .)(205)
موضوع رشد اكتسابى عقل ، از راه فراگرفتن علم و دانش ، موردكمال توجه اولياى گرامى اسلام بوده و اين حقيقت را با تعبيرهاى مختلفى به پيروانخود خاطرنشان نموده اند:
افزايش عقل  (قال على عليه السلام : العقل عريزة تزيد بالعلم و التجارب .(206) )
على عليه السلام فرموده است : عقلكه غريزه اختصاصى انسان و از سرمايه هاى طبيعى بشر است ، با علم آموزى و تجربهاندوزى افزايش ‍ مى يابد.
(و عنه عليه السلام و مويد العقل العلم .(207) )
و نيز فرموده است : كه تحصيل علم و دانش مايه تقويت و تاءييدعقل آدمى است .
(قال الصادق عليه السلام : كثرة النظر فى العلم بفتحالعقل .(208) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : مطالعه بسيار و پى گير درمسائل علمى ، باعث شكفتگى عقل و تقويت نيروى فكر و فهم است .
ناگفته نماند كه رشد اكتسابى عقل براساس طبيعى آن استوار است . مغز كودك كه مركزمادى تعقل است ، بايد قبلا آن قدر رشد كرده باشد كه بتواند ساده ترين مطالبآموزشى را درك كند و در راه رشد اكتسابى به حركت در آيد. كودكى كه عقلش به قدركافى رشد طبيعى نكرده است ، هرگز نمى شود او را به طرف رشد اكتسابى سوق داد.
اولين فرصت  پدران و مادران وظيفه شناس ، كسانى هستند كه در اولين فرصت مناسب ، به پرورشعقل كودك خود مى پردازند و در خور فهم ضعيف و كودكانه اش با وى سخن مى گويند ونيروى مغزش را در راه فهم و درك مطالب به حركت درمى آورند و پا به پاى افزايشرشد طبيعى عقل ، به رشد اكتسابى اش نيز مى افزايند.
جهاز هاضمه كودك در ابتداى ولادت ضعيف است و نمى تواند غذاهاى سخت را هضم نمايد.ناچار مدتى از شير رقيق مادر تغذيه مى كند و تدريجا قوى مى شود. بر اثر قوتىكه از شير مادر به دست مى آورد، آماده هضم غذاهاى نرم مى شود. مدتى از آن ها نيز استفادهمى كند و در نتيجه قوت بيشترى نصيبش مى گردد.
طولى نمى كشد كه دندان هاى طفل مى رويد و دستگاه هاضمه اش نيرومند مى گردد و مانندبزرگسالان ، غذاهاى سخت را نيز هضم مى نمايد. در واقع غذاهاى رقيق براى معده ناتوانكودك دو اثر دارد: اول آن كه حيات فعلى طفل را حفظ مى كند و ديگر آن كه به وى قوتمى بخشد و براى هضم غذاهاى سنگين ترى آماده اش مى نمايد.
آغاز پرورش عقل  عقل طبيعى كودك نيز به منزله دستگاه هضم مسائل علمى است . براى آن كه اين دستگاهفعاليت خود را به موقع مقتضى آغاز كند، لازم است پدران و مادران در اولين فرصت باگفتن مطالب صحيح ، ولى بسيار ساده و كودكانه ، هاضمه عقلى فرزندان خود راتدريجا به كار اندازند و بدين وسيله موجبات رشد اكتسابىعقل آنان را فراهم آورند. بدون ترديد، تفكر كودك در مطالب بسيار ساده امروز، عقلش راتقويت مى كند و او را براى درك مطالب مشكل فردا آماده مى نمايد.
تكامل تدريجى  نه تنها رشد اكتسابى عقل كودكان تدريجى است و هر منزلى مقدمه بالاتر است ، بلكهتكامل روانى جوانان بزرگسالان نيز به همينمنوال است . كسى كه علاقه دارد عقلش به رشد اكتسابى بالاترى برسد، بايد ازعقل كنونى خود استفاده كند و در مسائلى كه با درجه فكر او متناسب است ، تفكر نمايد و ازاين راه عقل خويش را تقويت كند و براى نيل بهمنزل بالاترى مجهزش ‍ نمايد. كسى كه نمى تواند ازعقل فعلى خود استفاده كند، قطعا قادر نيست بهمنزل بالاترى برود و استعدادهايى را كه در عقلش نهفته است ، به فعليت بياورد.
(قال على عليه السلام : من عجز عن حاضر لبه فهو عن غائبه اعجز.(209) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه از بهره بردارىعقل موجود خويشتن عاجز است ، در استفاده از استعدادهاى پنهانىعقل خود عاجزتر خواهد بود.
جريان دائمى  (آموزش و پرورش جريانى است دائمى و نتيجه تجربيات روزافزون فرد. فرد در طىزندگى همواره بر اثر عمل و آزمايش ، نكته اى را در مى يابد و با هر دريافت جديدى ،صاحب شخصيت جديدى مى شود و از ديدگاهى نو به تجربه مى پردازد و ناگزير بهدريافت نكات تازه ديگرى نايل مى آيد. از اين رو، در جريان آموزش و پرورش ، هر قدمىمحرك قدم ديگرى و مقدمه قدم بلندتر و مهم ترى است . بنابراين ، در تعريف آموزش وپرورش مى گوييم : جريانى متضمن نوسازى يا تنظيم مجدد آزمايش ها، كه پيوستهآزمايش هاى فرد را غنى تر و عميق تر مى كند و او را در هدايت آزمايش هاى آتى ، تواناترمى سازد.
وقتى كودكى را مورد آموزش و پرورش قرار مى دهيم ، سعى مى كنيم كه معنى آزمايش هاىاو را در برابر اشياء و امور مختلف به او بفهمانيم . از اين رو، هر چه دامنه آموزش وپرورش او وسيع تر مى شود، اشياء و امور در نظر او معنى دامنه دارترى پيدا مى كند.يك كودك نوخاسته البته تصورى از شعله دارد، ولى اين تصور كه در آغاز بسيارمحدود است ، در جريان رشد او همواره وسيع تر و عميق تر مى گردد و عاقبت بر اثرآموزش مدرسه اى ، به معنى وسيعى كه در علم شيمى طرح مى شود،تبديل مى يابد.)(210)
تجزيه و تحليل مسائل  لازم است پدران و مادران و عموم مربيان به اين نكته اساسى متوجه باشند كه منظور ازكسب از دانش ، تنها به كار انداختن نيروى حافظه و ضبط برنامه هاى خشك علمى نيست .بلكه مقصود آن است كه كودكان و جوانان ، در هر سنى كه هستند،مسائل علمى و درسى را به خوبى درك كنند و در فكر خود آن ها را تجزيه وتحليل نمايند و مانند غذا در هاضمه عقلشان هضم شود.
نيل به مدارج كمال  به عبارت ديگر، حفظ مسائل علمى و تكرار مطالب درسى ، به تنهايى نمى تواندعقل محصلين را به خوبى پرورش دهند و موجبات شكفتگى و فروغ خرد آنان را فراهمآورند، بلكه بايد عمق مطالب را به درستى بفهمند و با كمك مربيان خويش درباره تمامجزييات آن ها تدبر و مطالعه نمايند و عملا به كار بندند. اين طرزتحصيل است كه به رشد عقلى آنان كمك شايان مى كنند ومحصل را به مدارج كمال عقلى و علمى مى رساند. اين طرزتحصيل است كه در 14 قرن قبل مورد توجه اولياى گرامى اسلام قرار گرفته ودانشمندان تعليم و تربيت امروز نيز آن را خاطر نشان كرده اند:
(قال على عليه السلام : فضل فكر و فهم انجع منفضل تكرار و دراسة .(211) )
على عليه السلام فرموده است : فضيلت درك و فهم مطالب علمى ، به مراتب نافع تراز فضليت تكرار و خواندن و فرا گرفتن آن است .
(ن ابى عبدالله عليه السلام انه قال حديث تدريه خير من الف ترويه ، و لايكونالرجل منكم فقيها حتى يعرف معاريض كلامنا.(212) )
امام صادق عليه السلام فرموده : اگر كسى يك حديث از معارف اسلامى را به خوبىبفهمد و عمق علمى آن به درستى درك كند، بهتر از آن است كه هزار حديث را در حافظه خودبسپارد و آن ها را نقل نمايد، و پيروان مكتب اهل بيت و مقام فقاهتنايل نمى شوند مگر آن كه نظرات ائمه عليهم السلام را درك كنند و به جهات مختلفهاحاديث متوجه باشند.
درك حقايق  (ن على عليه السلام : عقلوا الدين عقل و عاية و رعاية ،لاعقل سماع و رواية ، فان رواة العلم كثير و رعاتهقليل .(213) )
على عليه السلام درباره خاندان گرامى نبى اكرم ، كه شاگردان واقعى و شايسته مكتباسلام بودند، فرموده است : اينان حقايق علمى اسلام را با نيروى فكر و تدبر فهميدند وبراى عمل كردن و به كار بستن فرار گرفتند. نه آن كه فقط به شنيدن علوم اسلامىقناعت كنند و سپس مسموعات و محفوظات خويش ار براى دگراننقل نمايند و گويندگان مطالب علمى بسيارند، ولى كسانى كه حقايق علمى را بهدرستى درك كرده باشند و عملا به كار بندند، كم و معدوند.
(ن ابى جعفر عليه السلام : و بالدرايات للروايات يعلوا المومن الى اقصىدرجات الايمان .(214) )
امام باقر عليه السلام فرموده است : پيروان اسلام ، در پرتو معرفت واقعى و درك حقايقعلمى روايات ، مى توانند به عالى ترين مدارج ايماننايل شوند. (آموزش و پرورش ، شخص را با چگونگى و نتايجاعمال خود و ديگران آشنا مى سازد و از اين رهگذر، بصيرت او را عمق و وسعت مى بخشد وبه او امكان مى دهد كه پيش از شروع به كارها، نتايج آن ها را پيش بينى كند و باهشيارى و بيدارى به كارها بپردازد و هنگام برخورد با موانع و مشكلات ، از چاره جويى وابتكار باز نماند.
(آموزش و پرورش حقيقى هيچ گاه به تشكيل عادات ماشينى كوركورانه يااعمال ، با آگاهى و عمد و اراده همراه نيستند وحال آن كه آموزش و پرورش ، جريانى است آگاهانه .)(215)
محور آموزش و پرورش  (تفكر، محور آموزش و پرورش است و روش هاى آموزش و پرورش بايد مبتنى به جريانتفكر باشند. هر روشى كه بهتر از روش هاى ديگر، كودك را به تفكر بكشاند،باارزش تر است .)(216)
براى آن كه از رشد طبيعى عقل كودك ، در راه رشد اكتسابى وى استفاده شود، بايد دراولين فرصت كه مغز طفل آماده پذيرش مطالب مى شود، برنامه آموزش و پرورش را آغازنموده و دستگاه تفكر كودك را به كار انداخت و بدين وسيله موجبات رشد اكتسابى عقلشرا فراهم آورد.
كسانى كه از دوران كودكى با وسايل علمى و عملى نيروى تعلقشان بيدار شده و از رشداكتسابى برخوردار گشته اند، در جوانى به نسبت سن خود، داراىعقل روشن و شكفته هستند و طولى نمى كشند كه بر مشكلات زندگى فائق مى آيند و درصف مقدم اجتماع قرار مى گيرند.
بر عكس كسانى كه در ايام طفوليت از آموزش هاى لازم و فعاليت هاى فكرى بى نصيبمانده اند و در فرصت گران بهاى كودكى از رشد اكتسابىعقل بهره اى نبرده اند، در بزرگسالى دچار كوتاه فكرى و نارسايىعقل اند و قهرا در صفوف عقب افتادگان اجتماع قرار دارند.
(قال على عليه السلام : من لم يتعلم فى الصغر لم يتقدم فى الكبر.(217) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه در كودكى به كسب علم و دانش ‍ نپردازد، دربزرگسالى تقدم اجتماع نخواهد داشت .
استقلال فكر  (بايد طفل را طورى پرورش داد كه داراى عادت فكرى صحيح شود. عادتقبول هر چيز بدون انتقاد، شخصيت طفل را غيرمستقل و ساكن و بدون حركت بار مى آورد. در صورتى كه اگرطفل عادت كند كه خودش فكر كند و به دنبال كشف حقيقت برود و آن حقيقت را با نيروىقضاوت خود بسنجد، متكى به نفس و مستقل و فعال بار خواهد آمد.)(218)
ارزش دوران كودكى  (براى آن كه تعليم و تربيت مفيد افتد، بايد خيلى زودتر از آن چه عموما امروز فكرمى كنند، شروع شود. يعنى از هفته هاى اول بعد از تولد ابتدا بايد بهمسائل فيزيولوژيكى ، منحصرا، و بعد از سالاول به مسائل روانى توجه شود. ارزش زمان براى كودك و پدر و مادرش يكسان نيست .يك روز در يك سالگى خيلى طولانى تر از يك روز در سى سالگى است و شايد ششبرابر بيشتر حوادث فيزيولوژيكى و روانى راشامل است . بنابراين نبايد چنين دوران پرمايه كودكى را بدون كشت گذاشت . محتملا درطول شش سال اول زندگى ، نتيجه اجراى مقررات زندگى قطعى تر است .)(219)
نقض تربيت در كودك  بايد توجه داشت كه همه نارسايى عقلى و كم هوشى مردم كوتاه فكر، ناشى از كودنىفطرى و حماقت ذاتى آنان نيست ، بلكه محروم ماندن از آموزش و پرورش صحيح در دورانكودكى نيز يكى از علل نارسايى فكر آدمى در دوران جوانى و بزرگسالى است .
چه بسيارند اشخاصى كه از نظر ساختمان طبيعى داراىعقل عادى هستند، ولى در ايام كودكى ، به علت نبودن مربى لايق و نداشتن تعليم وتربيت صحيح ، از فرا گرفتن علم و دانش بى نصيب مانده و در بزرگسالى بهنارسايى فكر دچار شده اند.
(درك عميق اين حقيقت ، كه مهم ترين دوره تكامل فكرى در زندگى شخص ، دوره اى استكه شالوده شخصيت وى ريخته مى شود، ما را در سير تمدن جلو مى اندازد. رفته رفتهبشر پى مى برد كه علت عمده كمى رشد عقلانى بعضى از اشخاص بالغ ، عدم آگاهىديرين ما از امكان راهنمايى كودك در طى سال هاى اوليه رشد اوست . اگر ما خواستار آنهستيم كه نسل هاى آينده ، رشد عقلانى بيشترى داشته باشند، بايستىسال هاى دوران كودكى و همچنين مشكلات روحى خاص اين دوران را به دقت مورد بررسى وتوجه قرار دهيم .)(220)
پرورش استعدادها  مباحث علمى ، به عقل بشر حيات معنوى مى بخشد. مجالست با دانشمندان با شنيدن سخنانحكيمانه آنان نيروى خرد را پرورش مى دهد و استعدادهاى خفته را بيدار مى كند. آنان كهيك عمر به نادانى در ده هاى دورافتاده يا محيطهاى بى فرهنگ زندگى كرده اند و ازفيض علم و دانش ‍ بهره اى نبرده اند، استعدادهاى رشد اكتسابى در ضميرشان مرده وفروغ قابليت ها در باطنشان به خمودى گراييده است .
(قال على عليه السلام : من ترك الاستماع من ذوىالعقول مات عقله .(221) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه گفتار حكيمانه خردمندان را نشنود و از دانشدانشمندان كسل فيض ننمايد، رفته رفته عقلش مى ميرد.
منشاء دانش امروز  دانش امروز جهان ، محصول زحمت ها و مطالعات صدها مردان عالم در قرن هاى متمادى است .بشر امروز، با كمك عقل دانشمندان ديروز فكر مى كند و از زحمت هاى پى گير گذشتگانخردمند استفاده مى نمايد. آن كس ‍ كه درس مى خواند، در واقععقل خود را به عقول دانشمندان بشر مرتبط مى كند و از اين پيوند معنوى و روحانى كسبقدرت و نيرو مى نمايد.
(قال على عليه السلام : حق على العاقل ان يضيف الى راءيه راى العقلاء و الى علمهعلوم العلماء.(222) )
على عليه السلام فرموده : شايسته مرد عاقل آن است كه نظر صائب خردمندان را برانديشه خود بيفزايد و دانش خويش را به علم دانشمندان پيوند دهد.
واقعيت هاى جهان  ناگفته نماند كه مراد از علم و مقصود از دانش ، درك و فهم واقعيت هاى جهان خلقت و حقايقىاست كه مورد امضاى عقل و مطابق محتويات كتاب آفرينش باشد. فراگرفتن چنين علمى ،عقل را به مدارج كمال معنوى مى رساند و به رشد اكتسابى اشنايل مى رساند.
مطالب غيرواقعى  مطالبى كه ساخته اوهام مردم بى خرد و زاييده مغزهاى افراد نادان است ، علم نيست ، اگرچه بى خردان آن را علم بخوانند. اين قبيل مطاب بى پايه و غيرواقعى ، نه تنها مايهرشد عقل نيست ، بلكه كودكان و نوجوانان را به راه انحراف و گمراهى سوق مى دهد.
(قال على عليه السلام : كلعل لايويده عقل مضلة .(223) )
على عليه السلام فرموده است : هر آن علمى كه مورد تاءييد و امضاىعقل نباشد، گمراهى و ضلالت است .
(دانش ، برخلاف گمان و حدس و تصور، با نوعى اطمينان يا يقين همراه است ، و علم باكامل ترين نوع اطمينان يا يقين ملازم است . وقتى كه سوابق ذهنى و عواطف ما، در دانش ما راهيابند، نه تنها دانش ما كم اعتبار خواهد بود، بلكه تصحيح آن دشوارى فراوان خواهدداشت . از اين رو مى توان گفت : جهل ، بهتر از دانش نااستوار است . كسى كهجاهل باشد و از جهل خود آگاه باشد، مى تواند به دانش خود شك كند، مى تواند به دانشصحيح برسد. به اين سبب است كه سقراط، وقوف بهجهل را مقدمه دانش دانسته و دكارت ، شك را مقدمه علم شمرده است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation