ابوعلى دقاق و شيخ ابوالقاسم قشيرى نظر شهوت به امردان عايشه ميگويد: مردى دستورى خواست تا بنزديكرسول اكرم (ص ) در آيد. فرمود: اجازه بدهيد وارد شود كه او بد مرديست در ميان طائفه وقوم و خويشان خود. حكيمى فاضل و طبيبى حاذق بمنزل خليفه بغداد آمد و گفت : براى توسه تحفه آورده امكه جز ملك را نشايد. على بن عيسى (يكى از وزراى خلفاى عباس ) يكى را از بنى اميه پرسيد كه :زوال ملك شما بچه بود؟ در زمان عمر شخصى بود سخت پير شده تا بحديكه فرزندش كه دخترى بود او راشير ميداد و چون طفلان نوزاده او را مى پرورد. سلمان فارسى در كوفه از بازار آهنگران عبور ميكرد، جوانى را ديد كه در وسط بازارافتاده و مردم باطراف او جمع شده اند. سليمان بن عبدالملك خليفه بود، چون بمدينه رسيد، بوحازم را كه از بزرگان علماءبود بخواند و باوى گفت : چه سبب است كه ما مرگرا كراهت داريم ؟ شخصى در مقام امر بمعروف كردن بر ماءمون عباسى سخن زشت گفت : ماءمون گفت : اىجوانمرد خداوند متعال كسيرا كه بهتر از تو بود به بدتر از من فرستاد و فرمود سخننرم بگو. در رجال كشى (ذيل عنوان ابوذر) مينويسد كه : عثمان بن غفان بوسيله دو تن از غلامان خوددويست دينار (بپول امروز قريب هشتهزار تومان ميشود) براى ابى ذر فرستاد. رضا بداده بده و از جبين گره بگشاى شيخ بزرگوار مفيد در كتاب الجمل (ص 165 ط نجف ) مى نويسد: على بن يقطين الاسدى الكوفى (از شيعيان و محبين اهلبيت و از افراد رتبه دار دربار بنىعباس كه در سال 182 فوت كرده است ) بمحضر حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) مشرف شده بود، امام فرمود: تو ضامن يك چيز از براى من شو تا من ضامن سه چيز ازبراى تو شوم ! قنواء دختر رشيد (از اصحاب خاص اميرالمؤ منين عليه السلام ) ميگويد: از پدرم شنيدم كهميگفت فرمود مرا اميرالمؤ منين كه اى رشيد چگونه صبر وتحمل خواهى كرد آن موقعى كه بفرستد از پى تو پسر زن زانيه اى كه از بنى اميه است، و تو را دستگير كرده و دستها و پاهاى و زبان تو را قطع كند. احنف بن قيس و جارية بن قدامه و حباب بن يزيد بسوى شام حركت كرده و بحضور معاويهرسيدند، معاويه خطاب باحنف كرده گفت : تو بودى كه دربارهقتل اميرالمؤ منين كوشش و فعاليت مى كردى ! و براى مغلوب و مقهور شدن ام المؤ منينعايشه جديت مى نمودى ! و در جنگ صفين آب براى على عليه السّلامحمل مى كردى ! در كتاب علماء معاصرين (ص 400) در ضمن شرححال عالم محقق آقا شيخ حسين آقا شنب غازانى تبريزى (از علماء جامع و محقق و محترم تبريزبوده و با اين حقير دوستى و خصوصيت زيادى داشت و در سهسال قبل در تبريز(83) برحمت ايزدى پيوست ) از نوشته خود ايشاننقل مى كند: ثعلبة بن حاطب از انصار بود، نزد رسول اكرم (ص ) آمده و عرض كرد از خدا بخواه كهمرا ثروت و مال بدهد.
|