بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی, سید حمید فتاحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19430001 -
     19430002 -
     19430003 -
     19430004 -
     19430005 -
     19430006 -
     19430007 -
     19430008 -
     19430009 -
     19430010 -
     19430011 -
     19430012 -
     19430013 -
     19430014 -
     19430015 -
     19430016 -
     19430017 -
     19430018 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

4 - جوانان در هر حال بايد بياد خدا باشند حتى در مراسم شب زفاف ، با توجهبخداوند، زندگى جديد خودشان را بيمه كنند، و با دعا و اطعام و تصدق به فقراء ازغذا و لباس و پول زمينه نزول رحمت الهى را فراهم سازند حضرت پيامبر اسلام (صلىالله عليه و آله ) در شب عروسى دخترش حضرت فاطمه سلام الله عليها پيراهن تازه اىبراى وى تهيه نمود و ايشان پيراهن كهنه و وصله دار، نيز داشتند، در آنحال سائلى در خانه را زد و گفت من از خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پيراهن كهنهاى مى خواهم ، حضرت فاطمه عليهاالسلام با ياد خداوند، لباس عروسى خويش را بهفقير داد چون قرآن مى فرمايد: لَن تَنالُوا البِرَّ حَتى تُنفِقُوا مِماتُحِبُّونَ (266) [شما نمى توانيد به تمام خير و نيكى و سعادتنائل شويد مگر اينكه از چيزهائى كه مورد علاقه خودتان استبذل و انفاق كنيد]
وقتى كه زمان شب زفاف فرا رسيد جبرئيل (عليه السلام ) خدمت رسولخدا (صلى اللهعليه و آله ) رسيد و بعد از ابلاغ سلام پروردگار متعالِ به ايشان ، عرضكرد من ماءمورمسلام خدا را به فاطمه [سلام الله عليها] نيز ابلاغ كنم و هديه اى از لباسهاى بهشتىرا كه پروردگار براى او فرستاده بايشان تقديم نمايم ، وقتى كه سلام خداى سبحانبوى ابلاغ گرديد و لباس بهشتى را بر تن كرد و پيامبر (صلى الله عليه و آله )عباى خود را بر دوش وى انداخت ، در اين حالجبرئيل بالهاى خود را باز كرد تا روشنائى لباس آن حضرت چشم ها را خيره نسازدوقتى كه در ميان زنان كفار حاضر مى شدند به روشنائى لباس ايشان كه از معنويت اوحكايت مى كند تمام محفل ، روشن مى گشت و مطابقنقل احاديث تعداد زيادى از زنان بدينوسيله اسلام آوردند.(267)
ازدواج كنندگان نبايد، از طريق هوا و هوس و آلوده شدن به لهو و لعب و كارهاى بيهوده وحرام مراسم جشن خود را از رحمت الهى دور سازند بلكه بهترين زمان است كه آنها بياد خداباشند تا زندگى خود را مشمول الطاف الهى سازند و از گزند حوادث ناگوار روزگاردر اَمان باشند.
يادآورى
معناى توجه بخداوند در مراسم عروس و يا جشنهاى ديگر اين است كهتمامكارها مطابق خواست او انجام پذيرد نه اينكه بساط جشن رابهمحفل گريه و زارى تبديل كنى ،بنابراين رقصيدن ، كف زدن ، آواز خواندن اگر با رعايتحلال و حرام الهى باشد مانع شرعى ندارد روايات بسيارى از امامام معصوم عليهم السلاموارد شده است در محفل زنانه برنامه هاى شادى آور كه متناسب با جشن عروسى باشد خودزنها مى توانند آن را اجراء كنند.
در فرهنگ اسلام مراسم فرستادن عروس به خانه شوهر، چگونهبايدصورت بگيرد؟
پسر از نظر اسلام با اجراى عقد دائم در ميان دختر و پسر، مطابق با شرائطىكه در كتابهاى فقهى آمده است مسئله محرميت بين آنها محقق مى شود و هيچ مانعى برسر راهارتباط زناشوئى آنان وجود ندارد اما چون با مسئله ازدواج سرنوشتجديدى در زندگىانسانها ثبت مى شود برنامه هاى خاصى را در مراسم عروسىتوصيه مى كند تا اينكهگروهى از مسلمانان با اجراى برنامه هاىمعقول و مشروع ، شاهد زوجيت آنان شده و براىخوشبختى و موفقيتشان دعا كنند.
در جريان مراسم شب زفاف حضرت فاطمه سلام الله عليها مطابقنقل احاديث پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) دستور داد كه ظرف و كاسه هاىمخصوص غذا را آورند و همه آنها را با غذاى موجود، پر نمود و بهمنازل همسرانش فرستاد و ظرف ديگرى را پر از غذا كرد و فرمود: اين هممال دخترم فاطمه و شوهرش على بن ابيطالب (عليه السلام ) است .
هنگامى كه آفتاب غروب كرد و ستاره گان به تماشاى صحنه عروسى عزيزان خدا،نشستند رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) به عيالش ‍ ام سلمه فرمود: دخترم فاطمه راپيش من بيآور، او مى گويد من رفتم دست فاطمه عليهاالسلام را گرفتم در حاليكه دامنشبه زمين كشيده مى شد و از شرمندگى عرق از چهره اش جارى بود به نزد پدرش آوردم ،در اين حال از شدت حياء پايش لغزيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: دخترمخداوند تو را از لغزشهاى دنيا و آخرت نگهدارد وقتى كه فاطمه عليهاالسلام درمقابل پدر قرار گرفت رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) چادر را از صورت ايشان كنارزد تا على (عليه السلام ) چهره نورانى او را به بيند.(268)
و در حديث ديگر آمده است : پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) حضرت فاطمهعليهاالسلام را بر شتر خويش سوار كرد زمامش را بدست حضرت سلمان سپرد و خود ازپشت ، شتر را مى راند، در بين راه حضرت جبرئيل وميكائل هر يك با هفتاد هزار فرشته وارد شدند و گفتند از ناحيه خداى سبحان براى همراهىفاطمه آمده ايم تا در مراسم عروسى او شركت كرده و تا خانه على بن ابيطالب او رابدرقه كنيم آن گاه جبرئيل و ميكائيل و تمام فرشتگان و رسولخدا (صلى الله عليه و آله) همگى تكبير گفتند و از همين جا تكبير گفتن در مراسم عروسى ها مرسوم گشت .(269)
تذكر مهم
وقتى كه مسلمانان موظفند كهتماماعمال عبادى و كارهاى زندگى خودشان را مطابق با معيار و الگوهاى الهىيعنى وجودمقدس پيامبر اسلام و خاندان معصومش صلوات الله عليهم اجمعين انجامبدهند و كوچكترينانحراف در اعمالشان پيدا نشود ولى چرا در مراسم جشن عروسىمسلمانان و انتخاب همسرو كارهاى از اينقبيل ، هيچ نوع مطابقتى مشاهده نمى شود؟
بنابراين برتمام پيروان مكتب توحيد لازم استاعمال خود را مطابق با معيارهاى الهى انجام بدهند تا اينكه به سعادت و موفقيت هر دوجهان نائل شوند، آنانيكه نمى توانند در مسائل زندگى يا مراسم عروسى و و ... از امامان معصوم عليهمالسلام الگو به گيرند به خواب غفلت و نادانى گرفتار هستند بخاطر اينكه هر عملىاز اعمال پيشوايان دينى با خود حكمت و مصلحت ها دارد كه بشر قادر به درك همه آنها نمىباشد اما اگر بتواند با مهار كردن غرائز مطابق سيره آنان رفتار نمايد بطور يقينسعادت بزرگى را نصيب خود ساخته است چون رفتار و گفتار و تمام كارهاى پيشوايانمعصوم عليهم السلام از مقام عصمت آنان برخوردار است .
دختر: وليمه در مراسم عروسى از نظر اسلام چگونه بايد صورت بگيرد وشرائط اطعام چيست ؟
پسر: وليمه نوعى اطعام است كه در مواردى ، مانند عروسى و خَتنه اولاد ذكور، وسفرهاى زيارتى انجام داده مى شود و در آئين اسلام يكعمل بسيار مطلوب شناخته شده است و چون ازدواج از نظر اسلامفصل جديدى در زندگى دو جوان مى باشد مستحب است گروهى را براى اطعام دعوت كننددر اين جا لازم است به وليمه عروسى حضرت زهراء سلام الله عليها توجه كنيم .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بطرف زنهاى خود نگاه كرد و فرمود اين جا چهكسانى هستند؟ ام سلمه عرض كرد: من هستم و اين يكى زينب است و و ....
حضرت فرمود: براى دخترم و پسر عمويم در منزل خودم جائى را آماده كنيد.
ام سلمه عرض كرد: كدام يك از منزل ها را آماده كنيم ؟ فرمود: در حجره خودت و به زنهادستور داد تا خود را بيآرايند.
ام سلمه گويد: از حضرت فاطمه پرسيدم آيا براى خود عطرى ذخيره كرده اى ؟
فرمود: آرى ، شيشه اى آورد و مقدارى از آن را در دست من ريخت آن را بوئيدم بوى خوشىداشت كه تا آن زمان چنان بوئى به مشام من نرسيده بود. گفتم : اين از كجا بدست شمارسيده است ؟
فرمود: روزى دحيه كلبى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وارد شد حضرت به منفرمود: بسترى براى عمويت پهن كن ، من بسترى براى او آماده كردم تا برآن بنشيند،هنگام برخاستن چيزى از لباسش افتاد پدرم دستور داد آن را جمع كنم .
حضرت على (عليه السلام ) : از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در اين مورد سؤال كرد
پدرم فرمود: عنبرى بود كه از بالهاى جبرئيل افتاد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: يا على براى خانواده ات غذائى خوب تهيهكن ، گوشت ونانش از ما، خرما و روغنش از تو، آن حضرت مى فرمايد كه من خرما و روغنمهيا كردم ، پيامبر اسلام آستينها را بالا زد خرماها را شكافت و با روغن مخلوط كرد، و قوچبزرگى همراه با مقدار زيادى نان نزد ما فرستاد و سپس فرمود: هر كسى را از ميان مردمدوست دارى دعوت كن ، حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد: هنگامى كه به اينمنظور به مسجد رفتم آن جا را پُر از صحابهرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ديدم ، خجالت كشيدم كه افراد خاصى را دعوت كنم وعده ديگرى را دعوت نكنم برجاى بلندى بالا رفتم و فرياد زدم همگى به مجلس ‍ وليمهفاطمه بيائيد و دعوت به آن را اجابت كنيد مردم دسته دسته به راه افتادند و بهمنزل ما آمدند از زيادتى جمعيت و كمى غذا خجالت كشيدمرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كه از وضع من آگاه بود فرمود: يا على من از خدا مىخواهم كه به اين غذا بركت دهد.
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: تمام آن جمعيت از آن غذا خوردند و از آشاميدنيهانوشيدند و با دعاى خير و تقاضاى بركت از خداوند،منزل را ترك گفتند و چيزى از غذا كم نشد.(270)
فصل دهم : وظائف زن و شوهر از نظر اسلام در برابر يكديگر چيست ؟
پسر پاسخ سؤ ال در ظاهر ساده ولى در باطن پيچيده و حساس است بخاطر اينكه زنوشوهر قبل از آنكه به حقوق زناشوئى توجه كنند بايد به حقوق و وظائفانسانى ودينى خودشان آگاهى كامل داشته باشند تا همديگر را بدرستى دركنموده و حفظ حرمتيكديگر را از تكاليف عقلى و شرعى بدانند چونبراىنيل به كمال ايمان و احياى ارزشهاى دينى ، تفاوتى در ميان زن و مردوجود نداردبنابراين آنان بايد از طريق دستورات الهى ، و تبعيت از الگو ومعيارهاى پروردگارمتعال [محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين ] آگاهى هاىلازم را با ضمانت اجرائى ،يعنى ايمان بخدا و روز معاد، كسب نموده و خودشان رابراى انجام وظائف زناشوئى آمادهكنند.
و تاريخ بشر سند محكمى است كه نسل آينده در هنگام ترديد و يا شك از يك موضوعى بهآن مراجعه كند و حق مطلب را دريافت نمايد در مورد ايمان بخداىمتعال و نيل به مقام ارزشمند بندگيش هيچ فرقى در بين زن و مرد وجود ندارد چون هر كدامبه سرمايه هاى لازم كمالات معنوى مجهز هستند اشخاصى مانند: 1 - حضرت خديجه ، 2 -حضرت مريم ، 3 - آسيه [زن فرعون ] 4هاجر [زن حضرت ابراهيم (عليه السلام ) ] 5 -حضرت فاطمه سلام الله عليها و و .... در تاريخ آمده و قرآن هم اين معنا را تاييد مى كند.
ولى نبايد از تفاوتهاى فاحش زن و مرد، از حيث وجودشان و نيروى جسمانى ، وتحمل كارهائى كه به هر كدام از آنها اختصاص دارد[تحمل دوران باردارى ] كه ديگرى قادر به انجام آن نمى باشد و و ......غافل شد و نبايد شعار تساوى زن و مرد را پوششى بر روى حق قرار داد البتهقبول واقعيات دليل سلامتى روح و روان انسان است و هر انسانعاقل و بصير، اعم از مرد يا زن در قبول واقعياتتعلل ، و توجيهه پذيرى ندارد چون قبول نكردن تفاوت زن و مرد در بخشى از امورات ،كه همه بدان اعتراف دارند مشكلات غير قابل جبرانى را ببآر مى آورد و در بحث هاىگذشته مطرح شد كه ما نمى توانيم تمام حقايق را درك كنيم و بايد سخن خدا رابپذيريم همانطورى كه حرف پزشك را در مواردى بدون سؤال قبول داريم بخاطر اينكه در مواردى تفاوتها محسوس نيست و يا درك و هضم آن براىانسان سنگين است ليكن خالق بشر توسط كارشناسان معصوم به اين واقعيات تصريحمى كند و با اوامر و نواهى خويش ‍ حقايق مهمى را براى همگان روشن مى سازد حضرت علىصلوات الله عليه در ادامه وصيت خويش به امام مجتبى مى فرمايد:
.... وَ اِياكَ و مَشاوَرَةَ النِّساء فَاِنَّ رَاءيهُنَّ اِلى اءَفنٍ و عَزمَهُنَّ اِلى وَهنٍ، وَاَكفُفعَلَيهِنَّ مِن اَبصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِياهُنَّ فَاِنَّ شِدَّةَ الحِجابِ اءبقى عَلَيهِنَّ وَلَيسَ خُرُوجُهُنَّبِاَشَدَّ مِن اِدخالِكَ مَن لايُوثَقُ بِهِ عَلَيهِنَّ، وَاِن استَطَعتَ اَلايَعرِفنَ غَيرَكَفَاَفعَل ، وَلا تُمَلِّكِ المَراءةَ مِن اَمرِها ماجاوَزَ نَفسَها، فَاِنَّ المراءةَ رَيحانَةٌ وَلَيسَتبِقَهرَمانَةٍ ... .(271)
تذكر: 1 - اينكه امام (عليه السلام ) مى خواهد حقايق را به انسانها برساند وطرف خطاب قرار گرفتن امام حسن (عليه السلام ) هم چو آئينه اى است كه نور الهى را ازكلام پدرش دريافت نموده به مردم پخش مى كند بخاطر اينكه او مانند پدرش معصوم وحجت خداست .
2 - گاهى علل امر و نهى خداوند متعال و يا پيشوايان معصوم عليهم السلام براى انسانچندان روشن نيست يا اينكه او قادر به درك و هضم آن نمى باشد و لذا با يقينكامل براينكه خالق متعال و كارشناسانش به مصلحت او، توجه دارند بايد در اطاعتشانقرار گرفت و اگر از عملى نهى نمايند بايد [بدون توجيهه و يا فلسفه بافى هاىنسنجيده ،] اجتناب نمود.
ترجمه :
اى پسرم : از مشاوره با زنان بپرهيز، چونكه نظريه آنان ، ناقص و تصميماتشان سُستو ناپدار است ، بوسيله حجاب و پوششهاى واقعى ، آنها را از نگاههاى نادرست بازدار،زيرا رعايت پوشش كامل ، آنها را سالمتر و پاكدامن تر، نگاه خواهد داشت ، بيرون رفتنزنان از منزل بدتر از آن نيست كه تو افراد غير مطمئن و نادرستى را در بين آنها راه دهى، اگر بتوانى كارى انجام دهى كه زنان تو، غير از تو، كس ديگرى را نشناسد، اين كاررا بكن .
به زن بيشتر از توانائى او، چيزى را تحميل نكن ، زيرا زنمثل شاخه گُلى است نه اينكه يك قهرمان خشن ،
احترامش را در حدى حفظ كن كه لياقت و شايستگى آن را دارد تا اينكه بفكر شفاعت ديگرىدر پيشگاه تو نباشد.
مبادا غيرت را در غير جاى خودش انجام بدهى [يعنى در مواردى سوء ظن نسبت به ناموسخويش نداشته باش كه تو را از جهت روانى اذيت خواهد كرد] بخاطر اينكه اظهار بىاعتمادى و سوء ظن ، زنان را به ناپاكى و بى گناهان را به آلودگى سوق مى دهد.
وَاَجعَل لِكُلِّ اِنسانٍ مِن خَدَمِكَ عَمَلاً تَاءخُذُهُ بِهِ ...وَاَكرِم عَشِيرَتَكَ فَاِنَّهُم جَنَاحُكَ الَّذىبِهِ تَطِيرُ وَاَصلُكَ الَّذِى اِلَيهِ تَصِيرُ وَيَدُكَ الَّتى بِها تَصُولُ .(272)
براى هر كدام از خدمتكاران خود، كارى را تعيين كن كه او را درمقابل آن مسئول بدانى چون تقسيم مسئوليت موجب مى شود كه كارها را بديگرى وا نگذارندو در انجام وظائف تنبلى نكنند.
طايفه و خاندان خويش را محترم بدار، چون آنهابال و پرهاى تو براى پرواز به عاليترينمراحل رشد و كمال هستند و اينها، اصل و ريشه تواند كه به آنها باز مى گردى وبازوان نيرومند تواند كه دشمن خود را نابود كنى ،
نكات مهم و ارزشمند
1 - فلسفه حجاب
2 - وظيفه شوهر در مقابل حفظ حجاب زن
3 - شيوه معاشرت معقول و مشروع با زن
در مورد نكات فوق بحث هاى مفصلى بايد صورت بگيرد ليكن در اين جا با اختصار ولىمفيد و مستدل ، مطالب را بررسى مى كنيم تا اينكه بتوانيم با توجهات پروردگارمتعال زبان معصوم (عليه السلام ) را بدرستى بفهميم و عصاره لذيذ و شيرين و حياتبخش آن را در اختيار علاقمندان قرار دهيم .
يادآورى :
اگر بخواهيم از آيات و روايات در هر زمينه اى استفاده نمائيم بايد افكار و انديشه خودرا از وابستگى هاى فرهنگى و يا منافع و مقاصد خويش و و ........ آزاد كنيم تا اينكهبتوانيم كلام معصوم را مطابق با معيارهاى دينى تفسير نمائيم ، در غير اين صورت ،برداشت ها نمى تواند مفيد واقع شود.
مديريت شوهر با آگاهى كامل از خصوصيات همسرش نتيجه مى دهد
نكته اول : مسئله حجاب چنانچه در ابتداى بحث بطورمفصل بررسى كرديم بعنوان يك ارزش براى زنان مطرح است در اين جا لازم مى دانم بهمسئوليت مرد، در تحقق اين حقيقت اشاره كنم مبنى بر اينكه آيا قرار گرفتن زنان درپوشش و حجاب اسلامى به همكارى مرد و يا برادر و پدر آنها نيازمند است يا نه ؟
حجاب و پوشش اسلامى بعنوان يك ارزش بسيار مهم براى زنان ضرورت دارد همانطورىكه پوشش براى بارور ساختن بذر و يا دانه هاىگُل و يا درخت ميوه ضرورى مى باشد چون اگر مستور نباشد به هيچ وجه رشد و حياتجديدى پيدا نخواهد كرد زنان هم براى نيل به اوجكمال و شكوفائى استعداد و شايستگى ها مهم ، بايد تحت حجاب قرار به گيرند تااينكه در مسير آفرينش خود، از هدفهاى تعيين شده محروم نگردند.
در اين زمينه وظائف ويژه اى براى مردان [شوهر، پدر، برادر و و ....] معين شده تا بامراعات نمودن آن ، مسئله حجاب براى [زن ، دختر، مادر، خواهر و و .....] يك موضوع جدى وضرورى عنوان شود و هدف شارع مقدس از مكلف ساختن مرد درقبال زن ، بخاطر اين است كه مسئله پوشش براى او، مانندتحصيل علم ، بتدريج آموزش داده شود تا او با علاقمندىكامل در زمان مناسب حجاب خود را حفظ كند حضرت اميرالمؤ منين على صلوات الله و سلامهعليه ، در اين خصوص مى فرمايد:
1 - مرد بايد بوسيله اخلاق و معاشرت و گفتار با زنش ، حجاب را مورد توجه قرار دهديا والدين و برادران براى با حجاب شدن دختر و يا خواهر بايد، شيوه هاى مناسبى را دراخلاق و رفتار و بر خورد با زنان و دختران ، بكار گيرند تا اينكه مسئله حجاب براىآنان يك حقيقت روشن و غير قابل انكار، تعريف شود زيرا شدت حجاب براى زن نتائج مفيدو غير قابل تصورى را در بر دارد.
مرد بايد در مورد پوشش وجود زن و هم چنين كلام و گفتارهاى محجوب او تلاش كند تااينكه طرز سخن گفتن زن ، و محتواى كلام وى ، بى حجاب نباشد.
و مهمتر از همه ، مرد بايد در حجاب چشم زن كوشا باشد تا اينكه وجود نامحرم در برابرچشم وى با شكل خاصى ظاهر نشود مثلاً در يك تلويزيون رنگى ، برنامه ورزش مردان ،كه با لباس ويژه اى ظاهر مى شوند نبايد در اختيار زنان ، و دختران جوان قرار بهگيرد چون نگاه زن به مرد نامحرم ، با آن وضع خاص ورزشى ، در معناى بى حجابىگنجانده مى شود.
نكته دوم : ((وظيفه شوهر در مقابل حفظ حجاب زن )) مرد [پدر - برادر - شوهر] نبايدكسى را به خانه خود دعوت كند كه نسبت بنواميس اوقابل اعتماد نيستند يعنى وظيفه مهم سرپرستان خانواده اين است كه محيط زندگى زنان رااز افراد بيگانه و غير مطمئن پاكسازى كنند و آنان را در جهت تحقق حجاب اسلامى يارىدهند اگر مردان هوسباز و بى بند بار با دوستان ناشايست وآلوده واردمنزل شوند ضمن اينكه از نظر دينى و اخلاق انسانى ، گناه بزرگى را مرتكب شده اندزمينه فساد و بى حجابى را نيز در وجود زنان فراهم ساخته اند امام (عليه السلام ) مىفرمايد: خروج زنان از منزل بسوى بازار و يا هر چيز ديگر [در فراهم ساختن زمينه گناهو بى حجابى و گرايشهاى انحرافى در آنها] از راه دادن مردان غيرقابل اعتماد [افراد آلوده به گناه و فساد اخلاقى ] بهمنزل خويش ، شديدتر نيست ، چون زن در كوچه و خيابان با افراد گوناگون رو برومى شود و در هر شرائطى زمينه وسوسه ها نفسانى بتدريج در آنهاشكل مى گيرد حالا كه مردان آلوده به گناه و فساد اخلاقى بوسيله شوهر و يا فرزندوارد خانه او مى شوند باز هم همين خطر براى زنانمنزل وجود دارد بلكه به مراتب از ديدن مردان نامحرم در خارج ازمنزل شديدتر است .
وظيفه مرد اين است كه محيط خانه را براى احياى ارزشهاى دينى و انسانى در امنيتكامل نگهدارى كند تا اينكه زن و دختران و يا مادر و خواهرانش از تيررس شياطين در امانباشند زيرا با تكرار ورود افراد بى بندبار بهمنزل اشخاص ديندار، يا ارتباط خانوادگى با آنها فرهنگاصيل و اعتقاد سالم آنان ، بتدريج به ميكروبهاى ضد ارزشى آلوده شده و بعد از مدتزمان كوتاه ، خبرهاى ناگوارى از اين خانواده متدين به گوش خواهد رسيد.
مرد بايد روابط خانوادگى خود را بطور كامل حفظ كند و با هر خانواده اى ارتباطنداشته باشد چون اخلاق و رفتار و عقايد و فرهنگ آنها به اعضاى خانواده شمامنتقل مى شود اين روابط تا چه اندازه براى شما مهم است كه در مقابلش اين همه ضرر وخسارتهاى دينى و اخلاقى و فرهنگى فرزندانتان راتحمل مى كنيد؟ و بخاطر غير قابل جبران بودن اين زيانها، امام (عليه السلام ) مىفرمايد مرد حق ندارد با افراد غير قابل وثوق و اعتماد ايجاد رابطه نمايد. چون او درمقابل اعضاى خانواده خصوصا همسرش مسئوليت سنگين دارد و غيرت يكفرد مسلمان اجازه نمىدهد كه زنش در برابر او با مردان اجنبى صحبت نمايد يا دخترانش با فرزندان يكخانواده آلوده رابطه پيدا كنند.
امام (عليه السلام ) مى فرمايد: اگر بتوانى كارى انجام بدهى كه زنت غير از تو كسديگرى را نشناسد اينكار را بكن .
از جمله وظائف مرد در قبال همسرش اين است كه او را از دسترس بيگانگان دور نگهدارد واين مسئوليت را آن حضرت با حرف شرط بيان مى كند يعنى اگر قدرتش را دارى اين كاررا انجام بده ، [اِن استَطَعتَ اَلا يَعرِفنَ غَيرَكَ فَاَفعَل ](273)
توضيح كلام
معناى سخن امام (عليه السلام ) اين نيست كه زن خويش را حبس كنتاهيچ كس او را نبيند بلكه كلام كارشناس بزرگ الهى به مطلب بزرگى اشارهدارد و آناين است چه اگر مرد بتواند تمام نيازهاى واقعى و طبيعى همسر خويش راتاءمين نمايدبطور يقين اينكار عملى خواهد شد. و در معيارهاى ازدواج به اين نكاتاشاره كرديم كه يكپسر جوان بايد در هنگام وصلت با دخترى ، شرائط لازم رادر خود پديد آورد يعنى همبراى او، شوهر واقعى ، هم پدر و مادر و برادر و همرفيق و دوست ، و هم محرم اسرار وشنونده دردهاى او، باشد چون دختر از تمامعزيزان خود فاصله گرفته و تو را انتخابنموده آيا لياقت و شايستگى ،تحقق خواسته هاىمعقول و مشروع همسر خويش را دارى يا نه ؟
اگر شوهرى بتواند تمام مواردى را كه گفته شد در حق همسرش رعايت كند نتيجهخودبخود محقق مى شود.
وقتى كه امام (عليه السلام ) مى فرمايد [اِن اِستَطَعتَ .... ] يعنى اگر بتوانى شرائطلازم را پياده كنى و به عيال خويش ، شوهر، دوست ، پدر، مادر، برادر و و .... باشى وبا او مانند يك دوست حرف بزنى و با گوش دادن به سخنانش آرامش روحى برايش ايجادكنى آنچه و نياز دارد و در آفرينش وى مد نظر قرار گرفته است اگر بوسيله شوهر،تاءمين شود ديگر زمينه اى براى خودنمائى وى وجود نخواهد داشت ، زنان از نظر روحىعلاقمند هستند كه محبوب قلوب باشند و كسى با تمام وجود آنها راتحويل بگيرد و از آنان تعريف و تمجيد نمايد اگر تمام اين خواسته ها توسط شوهرشتحقق يابد فرمايش امام (عليه السلام ) معنا پيدا مى كند با اينكه در عصر حاضر توجهچندانى به حقوق و خواستهاى واقعى زنان نمى شود و اغلب مردها در مورد كسبمال دنيا آن چنان سرگرم هستند كه از اين وظيفه مهم شرعى غفلت نموده اند و يكى از عمدهترين علل نابسامانيهاى زندگى زناشوئى بى اعتنائىكامل شوهران به نيازهاى زنان مى باشد.
نكته سوم درك توانائى زن در انجام وظائف ....
يا شيوه معاشرتمعقول و مشروع با زن )) مرد همانطورى كهدرمقابل همسرش وظائفى دارد زن هم در برابر شوهرش مسئوليت ها دارد ليكناستعداد وقدرت وجودى هر كدام از آنها، ملاك تعيين وظائفشان مى باشد.زن نمى تواند بيشتر از توانائى خود، مسئوليت بپذيرد و حضرت على (عليه السلام )مى فرمايد مرد نبايد همسرش را بيشتر از قدرتش ‍ مكلف سازد [زيرا تكاليف شرعى وعرفى بايد به اندازه توانائى انسان تعيين گردد] و يكى از مصاديق ظلم به ديگرىهمين تكاليف زياده از قدرت است آنچه از فرمايش آن حضرت استفاده مى شود اينكه وجودزن ساختمان و ظرفيت خاصى دارد و او نمى تواند به اندازه يك مرد تكاليف و يا مسئوليتها را پذيرا شود بنابراين براى مرد لازم است به اندازه توانائى وى ، و يا متناسب باوضع وجوديش ، با او برخورد نمايد [فَاِنَّ المَراءة رَيحانَةٌ لَيسَت بِقَهرُ مانَةٍ ....] مىفرمايد زيرا زن يك موجود ظريف و لطيفى هم چون شاخه گُلى است نه اينكه يك قهرمانخشن .
اگر مرد متناسب با وضع روحى و جسمى زن ، اخلاق و رفتار نشان ندهد در واقع از مسيردينى منحرف گرديده است و عقلاء اين گونه افراد را مذمت مى نمايد چون از صراط مستقيمخارج شده است .
در دنياى امروز ستم بزرگى بر زنان وارد مى شود و با شعارهاى فريبنده و بظاهرشيرين ، آنان را همدوش با مردان مسئول و مكلف قرار مى دهند.غافل از اينكه خود زن استعداد تحمل اين تساوى را ندارد.
مثال : گُلهاى زيبائى كه در بوته هاى درختان ظاهر مى شوند با اينكه خيلى ظريف ولطيف و آسيب پذير هستند ليكن حقيقت درخت و تمام سرمايه گذارى هايش را، تفسير كرده وبه آنها معنا مى دهند همين گُل با آن عظمتى كه دارد نمى تواند همدوش با درخت و بوتههايش در مقابل هواى سرد و يا طوفانهاى شديد مقاومت كند و بسرعت پژمرده مى شود زن بااينكه مسئوليت خيلى سنگينى را متناسب با وضع وجوديش از ناحيه خداىمتعال پذيرا شده است ولى كارهائى كه مرد بايد انجام بدهد نبايد از او انتظار داشت .
دختر از كمالات مرد غيرت اوست لطفا اين كلمه را بخوبى تعريف كنيد تا اينكهازسوء ظن و بى اعتمادى جدا شود؟
پسر : در مورد غيرت مردان مطالبى را در بحث حجاب باستناد احاديث توضيح داديمو گفتيم اين يك صفت كمالى براى انسان است كه درمقابل نواميس خويش اعم از زن و خواهر و مادر، دختر، احساس مسئوليت نمايد و به هوسرانىافراد بى بندبار و مفسد راضى نباشد و بصورت حجاب مانع سوء استفاده نامحرمان ازناموس خود و مسلمانان مى گردد.
مردان غيور هميشه با شهامتى كه دارند نسبت بنواميس ديگران هم احترامقائل مى شوند زيرا اگر اين حريم را مراعات نكنند بطور يقين از شخصيت واقعى خودبراى تمام دوران عمر محروم مى شوند.
در زمان جنگ ، مردان غيرتمند تا مى توانستند حتى به ناموس دشمنان نيز احترامقائل مى شدند تا اينكه احدى وسوسه تجاوز و يا منحرف ساختن زنان و دختران و و .....را در ذهن نپروراند چون به شاءن يك مرد پير و يا جوان ، لكه ننگى است وقتى كهبوسيله او يا با رضايت و سكوتش ، نواميس خود و يا همسايگان و يا هر مسلمانى ، طعمهشكارچيان و شياطين قرار بگيرد.
وقتى كه حساسيت اين كلمه را درك نموديم بايد مرز وحريم غيرت را نيز بشناسيم چونممكن است يك كار مطلوب و خدا پسندانه در جاى خودش انجام داده نشود و موجبات بدبختى وذلت آدمى را فراهم سازد حضرت على صلوات الله عليه بفرزندش ‍ مى فرمايد:
وَ اِياكَ وَالتَّغايُرَ فى غَيرِ مَوضِعِ غَيرَةٍ، فَاِنَّ ذلِكَ يَدعُو الصَّحِيحَةَ اِلَى السَّقم وَالبَريَئةَ اِلَى الرِّيبِ .... .(274)
بر حذر باش از اينكه در جائى كه نبايد غيرت نشان بدهى غيرتمند شوى چون چنينعمل نادرست [نشان سوء ظن و بى اعتمادى است ] زنان پاك را بسوى ناپاكى و افرادبيگناه را به آلودگى سوق مى دهد اگر همسر شما با برادرش يا پدرش و يا محارمشرعى خود، تماس داشته باشد نبايد از غيرت استفاده كرده و او را از يكعمل مشروع نهى نمود، چون غيرتمندى محصول بدگمانى و بى اعتمادى نيست بلكه هدفايجاد محيط امن براى زنان است اما اگر اين عمل ارزشمند در جاى مناسبش بكار گرفتهنشود موجبات ذلت و نابسامانى زندگى را فراهم مى سازد.
پس بر خورد مرد با زنش در تمام موارد زندگى نبايد از حوزه غيرت او خارج شود و درشعاع دستورات الهى بايد حد و مرز آن را روشن سازد و اما سوءظن و بدگمانى هرگزجانشين غيرت نخواهد شد و شوهر بايد روح و روان زنش را از ميكروبهاى بدگمانىپاكسازى كند تا در فضاى اعتماد كامل بيك ديگر، ارزشهاى مهم زندگى را نصيب خودسازند. بلكه در اثر، تربيت و بر خورد سالم ، همسر خويش را بصورت يك انسانغيور، ببار آورد تا او قبل از ديگران از عفت و پاكدامنى خود، دفاع كند.
فصل يازدهم : صله ارحام در آئين اسلام
در فرهنگ اسلام يكى از بزرگترين ارزشهاى فرد مسلمان ، ايجاد ارتباط در ميان خاندانخود مى باشد و بايد منهاى وضع زندگى و يا رفتار آنان ، به واقعيت پيوندنسل خود با آنها بيانديشد كه تمام خويشان مانند شاخه هاى يك درخت هستند اگر در روىشاخه اى گل و ميوه اى باشد ولى در شاخه هاى ديگر نباشد، اين زيبائى به همه آنهامربوط مى شود.
انسانها هم بايد نسبت به قوم و خويشان تحت هر شرائطى احترامقائل شده و با امكانات موجودشان بذل احسان و انفاق نمايند تا روز به روز روابطشانگرمتر گردد.
حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد: فرزندم اقوامبال و پر، و نيروى بازوى تو هستند تا مى توانى به صله و ايجاد ارتباط با آنهاتلاش كن .
در زمينه نقش صله ارحام در سعادت ، خوشبختى ،طول عمر، دفع بلا، زندگى زيبا و آرام ... احاديث زيادى وارد شده است كه در اين جا بهچند حديث اشاره مى كنيم .
1 - قال رسول الله (صلى الله عليه و آله )يا عَلى صِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فىالعُمُرِ .(275)
رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: يا على صله ارحام عمر را زياد مى كند.
2 - عن ابيعبدالله صلوات الله عليه قال : صِلَةُ الا رحامِ تَحسِنُ الخُلقَ وَتَسمَعُالكَف وَتَطيبُ النَّفسَ و تَزيدُ فى الرِّزقِ و تَنسى فِى الا جَلِ .(276)
امام صادق صلوات الله عليه فرمود: صله ارحام اخلاق را زيبا، سخاوت را بيشتر نفس راپاكيزه رزق را زياد، عمر را بيشتر مى كند.
3 - قال ابو جعفر صلوات الله عليه : صِلَةُ الاَرحام تُزَكِى الاَعمالِ وتَدفَعُالبَلوى و تَنمى الاَموالِ و تَنسى لَهُ فى عُمُرِهِ و تُوسِّعَ فى رِزقِهِ و تَحبَّبَ فى اَهلِ بَيتِهِفَليَتَقِّ اللهَ ولِيَصلِ رَحِمَهُ .(277)
صله ارحام اعمال انسان را پاكيزه و بلاها را از او دفع ، و اموالش را بيشتر، عمرش رازياد، رزقش را وسيع ، و محبوب خاندان خويش ‍ مى سازد پس از خدا بترسيد وصله رحم راانجام بدهيد.
بنابراين وسيله مقدسى كه در ميان خانواده ها، ارزشهاى مهمى را ايجاد مى كند حفظ ارتباطبا يك ديگر است انسان چگونه مى تواند نسبت به خاندان خويش بى اعتنائى نشان بدهددر صورتيكه او جزئى از اين خانواده است حضرت على صلوات الله عليه در ادامه وصيتخويش مى فرمايد:
.... و اَكرِم عَشيرَتِكَ فَانَّهُم جَناحُكَ الَّذى بِهِ تَطِيرُ، واَصلُكَ الَّذى اِلِيهِ تَصِيرُ ويَدُكَ التى بِها تَصُولُ .(278)
قوم و خويشان خود را عزيز و محترم بدار، زيرا آنهابال و پر تو هستند كه بوسيله آنها پرواز مى كنى و ريشه تواند كه به آنها باز مىگردى ، و بازوى نيرومند تواند كه با آن بدشمن حمله مى كنى ، صله ارحام ضمن اينكهاصالت خانواده ها را حفظ مى كند زمينه زيست سالم را نيز فراهم مى سازد.
بخاطر اينكه هر كدام از اعضاى خانواده ، در هر شرائطى كه باشند نسبت به يك ديگراحساس وظيفه و هم دردى دارند و براى نيل به ارزشهاى دينى و انسانى حقوق خانواده هاىخودشان را محترم و گرامى ، مى دارند و از همين راه ببركات بزرگى كه عمده ترينآرزوى هر انسان است دست پيدا مى كنند زيرا محبت و احترام به هر كس ، خصوصا بهخويشاوندان در پيشگاه الهى ، اجر و پاداش دنيوى و اُخروى رابدنبال دارد چنان كه در احاديث آمده است .
وقتى كه امام (عليه السلام ) به فرزندش توصيه مى كند براى خويشاوندان محبت وعلاقمندى كامل خود را ابراز كن و در هر شرائط اين پيوند ناگستنى بايد مورد توجهواقع شود بخاطر اينكه نسل حاضر، خلاصه و عصاره گذشتگان خويش است .
فلسفه يا حكمت ، صله ارحام ، همانگونه كه در كلام پيشوايان معصوم عليهم السلام آمدهبا تاءمين حوايج و نيازمندهاى ، مهمى كه از عهده انسانها، خارج است روشن مى گردد مثلاًدر حديث دوم آمده ، كه با صله رحم ، اخلاق انسان زيبا و و .... مى شود.
اثر تربيتى ، ديد و بازديدها در ميان خويشاوندان ، اصلاح خلق و خوى آنان است چونبا ايجاد ارتباط در بين ارحام ، زمينه هاى غرور و تكبر يا خود بزرگ بينى و مانند ايننوع بيمارى ها، بطور كامل حذف مى شود تواضع و فروتنى ، حفظ حرمت بزرگسان ، واظهار اخلاق زيبا، جانشين آنها مى گردد و معناى خلق حَسَن اين است كه انسان در روابطاجتماعى و يا خانواده اى ، اخلاقى كه مورد قبول پروردگار است . از خود نشان دهد پسوقتى كه صله ارحام موجب زيبائى اخلاق و طول عمر، و ازديار رزق و روزى ، و طهارت نفسو و .... مى شود، بايد نسل بشر به اين وسيله مهم ، كه در تماممراحل زندگى خواسته هاى او را، بر آورده مى سازد، احترامقائل شود و از برنامه هاى لازم و ضرورى خود، قرار دهد.
سوال : چرا زندگى انسانها در عصر حاضر با نگرانى و اضطراب معجون شده است ؟
جواب : وقتى به جهان امروز، نگاه مى كنيم ، مى بينم مردم بااشتياقكامل و تلاش زياد، در جهت تنظيم برنامه هاى زندگى خود هستند، واغلب آنها، به يكبخش خاصى مى نگرند و آن تهيه كردن امكانات و اسبابزندگى است ، كه بوسيلهثروتمند شدن ميسر خواهد شد در نتيجه تمامهم و غم آنان ، جمع آورىپول مى باشد.
ولى عده اى كه زندگى را با برنامه هاى دينى آغاز مى كنند اخلاق ويژه اى را بكار مىبندند و آن اينكه : زندگى همانطورى كه بهپول و كسب در آمد، نياز دارد به صله رحم ، احترام به حقوق والدين ، توجه به تربيتنونهالان و و ..... نيز محتاج است يعنى چرخهاى زندگى بايد درمحل مناسب خود، آماده حركت باشد چه اگر يكى از چرخها،قابل حركت نباشد، با هيچ وسيله اى ، جز اصلاح آن ، اينمشكل حل نخواهد شد.
بنابراين دنبال در آمد و كسب و كار رفتن و يا ثروتمند شدن با دستورات دينىمخالفتى ندارد ولى پول تنها وسيله زندگى نيست بلكه يكى از چرخهاى آن است چونهيچ كس نمى تواند با صرف ميليون ها ريال ، چند روز عمر، برايش اضافه شود يااخلاق زيبا در او پديد آيد يا به طهارت نفسنائل شود كه از عمده ترين خواسته هاى هر انسان است ولى با رعايت صله ارحام و حفظحرمت خويشاوندان ، چيزهائى كه با خرج ثروت تمام مردم دنيا، ممكن نمى گشت ، باسهولت معنا پيدا مى كند و با صرف وقت كوتاه ، براى ديدن مادر، خواهر، عمه ، پدر، ويا هر كسى كه از خويشاوندان شماست عمر انسان زياد، اخلاقش زيبا، و ساير آثار مثبتىكه در احاديث بيان شده ، نصيب وى مى گردد.
در دنياى امروز، ثروت وپول زياد، پيش اغلب انسانها هست و زندگى آنها را زير نظردارد، ولى اخلاق ها، فاسد، عمرها كوتاه ، روح و روان ها، به اضطراب و نگرانى وياءس ، گرفتار شده است ، و براى همگان ، از معناى زندگى جز درد و رنج و عذابروحى ، عايد ديگرى وجود ندارد.
در اين جا لازم است حرف حق را با جان و دل بپذيريم ، و آن اينكه : شيوه زندگى امروز،بيشتر از هر زمان ديگر، از مسير دستورات الهى منحرف شده و انسانها وتحمل فشارهاى موجود را ندارند مانند اينكه : يكاتومبيل زيبا و گرانقيمت از جاده منحرف شده و در ميانگِل ولاى ، درجا، مى زند،
وقتى كه امام (عليه السلام ) مى فرمايد: حقوق خويشاوندان را محترم بدار و صله ارحام رافراموش مكن .
بخاطر اينكه يكى از چرخهاى زندگى ، همين است چون سرنوشت انسان را هدف قرار مىدهد و آثار پربركتش را، جانشين حوادث تلخ و ناگوار زندگى مى سازد. در هر صورتلنگ بودن زندگى انسان ، در عصر حاضر، بخاطر رعايت نكردن فرمولهاى دينى استكه از طريق كارشناسانِ الهى ، بعنوان پايه هاى اصلى آن ، معرفى شده است امروز هيچكس ضرورتِ صله ارحام را در بهتر زندگى كردن و دوام عمر، احساس نمى كند و توجهعمومى آن چنان بسوى مال دنيا، معطوف شده است حتى حوصله رسيدگى به نيازهاى عمدهزندگى را ندارند پس عامل نگرانى و ناراحتى هاى زندگى انسان در هر عصر، بىاعتنائى به قوانين الهى است .
فصل دوازدهم : درمان افسردگيها
سوال : غم و افسرده گيهايمان را چگونه درمان كنيم ؟
ج موضوعى كه در سئوال عنوان شده است واقعيتى است كه مردم دنيا به آن اعتراف مىكنندو هر كسى بشكلى از اين بيمارى خطرناك و موذى رنج مى برد و شرائط سنىدر ابتلاءبه اين ناراحتى ملاحظه نمى شود با اينكه در دوران قديم گروه خاصىكه اكثر اوقاتعمرشان را از دست داده بودند به نوعى غم و غصه گرفتار مىشدند ولى در عصرامروز، كودكان معصوم و تازه بدوران رسيده اى كه هنوز معناىزندگى را درك نكرده ازآندوه و غم ، ناله مى كنند و از دنياى اندر و نشان ،نگرانى ها به اخلاق و رفتارشانسرايت نموده است .
بهر حال در يك بررسى و تحقيق كامل از وضعيت روحى مردم در هر شرائط سنى ، روشنمى شود كه جامعه امروز با افسردگى هاى بسيار پايدار و عميق ، لحظه هاى زندگىخويش را سپرى مى كند و هر انسانى متناسب با امكانات موجودش تلاش مى كند تا اينكهبتواند از اين حالت دردناك نجات حاصل نمايد ولى چندان نتيجه اى از مجموع كوششهاىوى بدست نمى آيد و به همين جهت از علم و دانش و تكنولوژى استمداد مى كند تا با آخريناطلاعات و وسائل موجود بتواند، او را از چنگ اين وضع تاءسف بار روحى نجات دهد ولىباز هم افسردگيها پايان نمى پذيرد بلكه به تشديد ناراحتى هاى او مى انجامدبخاطر اينكه عمده ترين ملجاء و مرجع مردم ، پزشكان مغز و اعصاب و يا روانشناسانهستند آنها هم در چهار چوب علم و تخصص هاى محدودشان مسئله را بررسى مى كنند و باداروهاى دردآور به معالجه بيماران مى پردازند. يا با شيوه هاى ناقص و نارسا،روانكاوى نموده ، و روشهاى ويژه اى را به آنان تعليم مى دهند كه هيچ ثمره اى درريشه كن ساختن اين كسالت ناگوار در بر ندارد روز به روز اميدها به ياءس و نوميدىتبديل مى گردد و چهره زندگى انسانها دگرگون شده و هيچ كس از وضع موجود خويشاحساس آرامش و امنيت نمى كند حتى پزشكان روانشناس يا روانكاو، و يا هر كسى كه بنوعىدر افكار عمومى پناهگاه مردم در هنگام ظهور دردهاى عصبى يا افسرده گيهاى عميق روحىمى باشند، خودشان بنوعى از اين نابسامانى روانى ، رنج مى برند، و اين واقعيتى استكه اخلاق و رفتار و معاشرت عموم مردم و يا كيفيت زندگى و انتخاب الگوهائى در جهتنيل به اهداف تعيين شده بهترين شاهد و گواه آن است اگر آگاهانه و تواءم با انصافوارد صحنه زندگى بشويم بطور يقين موضوع را باور خواهيم كرد زيرا عدمتعادل در سيستيم اخلاق و رفتار و يا كسب و كار و يا هر شغلى كه در اختيار آحاد مردم استنشان دهنده نوعى افسردگى و ناراحتى هاى روحى است چون اگر كسى از سلامتى روحىبرخوردار بوده و از شكنجه هاى غم و اندوه در امان باشد به هيچ وجه بسوى اخلاق ومعاشرتهاى نامناسب گرايش پيدا نمى كند پس ‍ وقتى كه صاحبان علم و دانش يامال و ثروت و يا جاه و مقام و و ..... با يك شخصيتنامتعادل در صحنه زندگى ظاهر مى شوند و هر كدام ، بنوعى از وابستگى هاى مصنوعىدفاع مى كنند و تمام ارزشهاى انسانى و عقيدتى را در اين راه از دست مى دهند بدونترديد گرفتار اين بيمارى مهلك هستند ليكن در اثر توان علمى يا داشتن امكانات مالى ويا مقامى ، به سالم سازى ظواهر امور مى پردازند تا افكار عمومى را در مورد وضعيتروحى خودشان دچار اشتباه ساخته و ناراحتى خويش را پنهان سازندغافل از اينكه همين عمل از بزرگترين علائم افسردگى و هيجانات روحى انسان است كه دراثر عدم قبول واقعيات ، خود را در اشكال گوناگونى ظاهر مى كند، با اينكه اغلب مردمافسردگى را در عده اى قبول دارند كه به مطب پزشك رفته و هر روز بطور مرتب ازداروهاى معين ، استفاده كند يا كسانى كه به زندگى دنيا، نگاه غم آلودى دارند و هيچ لذتو آسايشى از آن احساس نمى كنند ولى در مقام دقت و انصاف مسئله افسردگى فراتر ازاين است چون ممكن است كسى حتى دارو خوردن و يا معالجه را، بعنوان يك شكست و يا ضعفدر افكار عمومى ، براى خود بداند در نتيجه افسرده هست ولى از دارو و يا درمان فرار مىكند.
بهر حال گرفتارى به اين بيمارى خطرناك ، در اثر پيشترفتهاى علم و دانش در ميانانسانها، زيادتر شده و هر روز قربانى هاى بسيارى مى گيرد، بخاطر اينكه علم وصنعت به انسان ضعيف و ناتوان درس استقلال مى دهد تا اينكه او، منهاى ايمان و عدم تكيهبر خداى هستى زندگى كند در صورتى كه براى نوزاد هيچ چيز، مادر نمى شود اگرچه مى تواند بزرگ شود ولى در زير چتر مهر و محبت و عواطف مادر، زيبائيهائى در اوشكل مى گيرد كه يك انسان در تمام عمر، به آن نيازمند است ، و در دنيا ثابت شده كهنوزادانى كه در آغوش پر مهر والدين رشد مى كنند از آنهائى كه ، دور از والدين بزرگمى شوند خيلى متفاوت هستند. در هر صورت براى انسان زندگى بدون يقين بهپروردگار متعال محال است و جاى خالى ايمان در عصر حاضر، در اثر طغيان بشر باافسردگى و نگرانى ها پر شده است .
سوال : افسرده گى يعنى چه و در بيان كارشناسان دينى چگونه تعريف شده است ؟
ج اين كلمه بيشتر در مورد غم و اندوهى كه قلب آدمى رابخودمشغول مى سازد و او را در ناراحتى هاى روحى قرار مى دهد بكار گرفتهمى شود و درميان مردم ، هم همين معنا از آن استفاده مى گردد وقتى كه گفتهمى شود كه فلانىافسردگى پيدا كرده است يعنى غم و اندوه به او روى آورده استيا اينكه فلانى افسردهخاطر است در مقابل اطمينان خاطر گفته مى شود.
و اما در لسان آيات و احاديث ، مسئله افسردگى با كلماتى مانند [اَلهُمَّ ، غَمَّ، اَلحُزن ، كَرَب، غُصة .....] بيان مى شود و اين كلمه ها، از نظر لغت ، معناى واحدى را روشن مى سازند وآن افسرده خاطر و دلتنگ بودن انسان است با اينكه عده اى را عقيده ، بر خلاف اين استكه هر كدام از اين كلمه ها را در معناى خاصى بكار مى برد يا در شدت و ضعفِ ناراحتىهاى روحى يا در ميان مصائب تفاوت قائل مى شود.
در هر صورت عمده ترين دليل ما، در اينكه اين الفاظ معنا و تعريف واحدى دارند آياتقرآن و احاديث است چون در قرآن و احاديث كلمه [حزن و يا غم و يا كرب ] در معانى مترادفآمده است .
بنابراين افسردگى به عنوان يك بيمارى باشد و يا از آثار ناراحتى هاى روحى باشددر آيات و احاديث با اين كلمات از آن تعبير شده است مثلاً در مورد داستان حضرت يوسف(عليه السلام ) قرآن مى فرمايد: وَاَبيَضَّت عَيناهُ مِنَ الحُزنِ .... (279)چشمان يعقوب در اثر افسردگى و اندوه زياد از فقدان فرزندش يوسف (عليه السلام )سفيد گشت .
يا در مورد اولياء خدا مى فرمايد بر آنان ترس و حزنى وجود ندارد،
ممكن است گفته شود كه افسردگى در صورتى بوجود مى آيد كه انسان از فرصت هاىبدست آمده ، استفاده هاى صحيح نكرده و حالا كه هيچ قدرتى براى جبران خسارتها نداردافسردگى پيدا مى كند و در وصيت حضرت على صلوات الله عليه آمده : بادِرالفُرصَةَ قَبلَ اَن تَكُونَ غُصَّةً (280) فرصت هاى پيش آمده را قدر بدانيدقبل از آنكه به افسردگى تبديل نشود، كلمه [غُصِّة ] هم مانند ساير الفاظ، ناراحتى هاىروحى را، بيان مى كند و نمى توان اين الفاظ را در ميان بيماريهاى روحى تقسيم كرد.مثلاً بگوئيم : حزن يعنى افسردگى ، كرب يعنى اضطراب ، هم يعنى هيجانات و و .... .
در هر شرائط نياز ما در اين بحث ، بيشتر به تعريف و تفسير، كارشناسان الهى معطوفاست و آنان هم ، مطابق با آيات قرآن ، اين كلمات را در ناراحتى هاى روحى ، بكارگرفته اند كه ما از آن به افسردگى ياد مى كنيم .
و هدف عمده ما از طرح اين بحث پيدا كردن ريشه وعوامل ، اين ناراحتى است و سپس داروهاى مفيدى كه از طريق پيشوايان معصوم عليهم السلامبما رسيده ، آنها را مطابق با روانشناسى مذهبى در اختيار همگان قرار دهيم .
در روانشناسى دينى آنچه حائز اهميت است توجه نمودن به ريشه هاى اصلى بيماريهاستچون اگر كسى در مورد درمان ناراحتى ها به علت هاى واقعى نيانديشد و يا راه نفوذنداشته باشد و هميشه عوامل ظاهرى را مورد توجه و راه معالجه خويش قرار دهد بطور يقيننتيجه مفيد و سودمندى كه بتواند نجات مريض رابدنبال داشته باشد نصيب وى نخواهد شد اما روانشناسى دينى در مقام معالجه و درمانعلت واقعى را تشخيص مى دهد و متناسب با آن داروهاى بى خطر و بدون عوارض را دراختيار مريض قرار مى دهد چون در مسئله [روان درمانى ] مهم آن است كه روانشناسى بطرزصحيح انجام به گيرد تا اينكه درمانش مؤ ثر و مفيد واقع شود.
تنها كارشناسان جهان هستى يعنى وجود مقدس محمد وآل محمد صلوات الله عليهم اجمعين كه آئينه تمام نماى حقيقت پروردگار هستند مى توانندروان انسان را تعريف نموده نارسائى و يا كسالت هايش را با علت هاى واقعى روشنسازند.
وقتى كه در پيش روانشناسان آئين توحيد، موضوع افسردگى انسان عنوان مى شودريشه هاى واقعى اين كسالت را بطرز زيبا و روشن ، راه معالجه را بيان مى كنند.
حضرت على صلوات الله عليه در ادامه وصيتش مى فرمايد: ......
اِطرَح عَنكَ وارِداتِ الهُمُومِ بِعَزائِمِ الصَّبرِ وَ حُسنِ اليَقينِ .... .(281)
افسرده گى و غمها را با نيروى صبر و يقين زيبا [بپروردگارمتعال ] از خودت دور ساز.
در مورد علت افسرده گى انسان ، وقتى كه مطالعه مى كنيم مى بينيم قرآن مجيد از يكواقعيتى سخن به ميان مى آورد كه حيات بشر به آن وابستگىكامل دارد يعنى اگر اين حقيقت در عمق وجود وى رشد نيابد و يا بطور كلى بفراموشىسپرده شود افسرده گى تمام بدن او را فرا مى گيرد بنابراين در روانشناسى اسلامىعلت اصلى اين بيمارى خطرناك روحى ، ابتداء، پيدا مى شود و سپس همگان را براىدرمان كامل يا عدم ابتلاء، باجراء كردن برنامه هاى مهم موظف مى سازند.
علت واقعى افسرده گيها نداشتن ايمان بخداىمتعال است وقتى كه كشور پهناور وجود انسان بدون وابستگى به خالق خويش ، زندگىرا شروع مى كند وقتى كه در مقابل حوادث روزگار قرار مى گيرد و چون قدرتپاسخگوئى صحيح را به تنهائى ندارد و نمى تواند در برابرسيل مشكلات مقاومت نشان دهد بتدريج زمينه ترس و نگرانيها در وى پديد مى آيد و بعد ازمدت كوتاهى افسردگى و غم و اندوه سراسر وجودش را فرا مى گيرد تا جائى كه خودرا در محاصره كامل حوادث دلخراش زندگى مى يابد.
وقتى كه در آفرينش انسان جايگاه ايمان بخداى سبحان براى ادامه حيات او، و تنظيمنمودن برنامه هاى زندگيش ، معين شده و براى تحقق اين هدف مهم و حيات بخش ، نيروىعقل را در وجودش آفريد و كارشناسان معصوم خود را يكى بعد از ديگرى مبعوث كرد تااينكه انسان بيدار شود و با پذيرفتن واقعيات ، زندگى خود را بسوى رشد وكمال و آسايش هاى لازم رهنمون سازد،
انسانى كه به حقيقت ايمان بخداى متعال منكر شده است و هيچ توجه و اعتنائى بهضرورت آن در تاءمين آسايش و آرامش روحى خويش ندارد چگونه مى تواند وجود خود راكه بيك كشور بزرگ بى شباهت نيست بدون ترس و نگرانى اداره كند؟
آيا رياء و تظاهر و نفاق و و ..... مى تواند جانشين اين حقيقت باشد و انسان را ازافسردگى ها نجات دهد؟
آيا حركت هاى ضد دينى و شكستن حريم معنويت ، و آميختن با مظاهر شرك و بت پرستى درچهار چوب اطاعت از هواهاى نفسانى و ارضاء غرائز شهوانى ، مى تواند بشر را از ميانامواج خروشان افسردگى هاى زندگى بهساحل سعادت و آرامش برساند؟
آيا بجاى ايمان و يقين و بندگى كامل به پروردگارمتعال ، كه اكسيژن حيات و سعادت بشر است مى توان از گناه و معصيت و بندگى نفس وشيطان كه گازهاى سمى خطرناك و مهلكى هستند استفاده كرد و سلامتى و سعادت زندگىرا بدون غم و افسردگى انتظار كشيد؟
جهان امروز چه امكاناتى براى نجات نسل بشر فراهم ساخته تا او را از افسردگى هاىنابود كننده به آسايش و آرامشهاى روحى نائل سازد؟
آيا پيشرفت علم و تكنولوژى و خصوصا در زمينه پزشكى توانسته اين موجود گرفتارشده در ميان ناراحتى و افسردگيها را به سوى آرامش و آسايش هدايت نمايد؟
در مقابل تمامى سئوالات ، او بايد، پاسخ دهد و اعتراف كند كه عاملى اصلى افسردگىهايش چيست ؟ بخاطر اينكه جهان هستى نظام دقيق و حساسى دارد كوچك ترين ، بى اعتنائىو زير پاگذاشتن نظم موجود، پاسخ مناسبى را در بر دارد، اگر اعضاى خانواده ، زمينههاى لازم را براى اجراى عدالت ، فراهم نسازند بى عدالتى ، چهره زندگى را، افسردهو غم آلود خواهد كرد هم چنان كه در عصر حاضر، بطور روشن ، مشاهده مى كنيم ، انسانىكه با تمام امكاناتش ، در جهت شكستن حريم ايمان ، تلاش مى كند و از طرق گوناگونمحيطكار و زندگى و خانواده را، به دستورات الهى بيگانه كرده است ، او چگونه و درچه شرائطى مى تواند از افسردگى نجات پيدا كند؟
نكته مهم ارزشمند شدن انسان در صورتى است كه بتواند دستورات و قوانينحياتبخش الهى را، از عمق وجودش عبور دهد چون هر كجا رد پاى دين و تقوا،پيدا شود بازيبائى هاى واقعى ، خودش را نشان مى دهد، در غير اين صورتمزيتى براى انسانمتصور نمى باشد.
آئين فطرت مانند كاسه بلورى و آئينه شفاف است كه بوسيله رعايت اوامر و نواهىپروردگار متعال ، نور الهى را از خودش عبور مى دهد و به اندازه دريافت خويش ، اطرافو مسير زندگى خود را، روشن مى سازد، و در اثر همين روشنائى ، با آرامش خاطر،برنامه هايش را در طول زندگى پياده مى كند و با هيچ نگرانى و يا افسردگى مواجههنمى شود.

next page

fehrest page

back page